
حکیم فرزانه و مفسر گرانمایه قرآن، آیت الله جوادی آملی، در زمینه اسرار نماز، کتاب گرانسنگی با همین نام به زبان عربی به رشته تحریر درآورده اند که به فارسی نیز برگردانده شده است.
در فصول پایانی کتاب یاد شده، معظم له در تبیین راز تسلیم (سلام دادن) در پایان نماز، لطیفه ای عرفانی و معرفت زا از محی الدین عربی، معروف به شیخ اکبر، آورده اند که بسی ژرف و نکته آموز است:
«صاحب الفتوحات المكیة را كه بعد از وی هرچه در زمینه معارف و اسرار، به تازی و فارسی، یا نظم و نثر، تصنیف یا تألیف شده است، نسبت به نوشتار شیخ اكبر «چه شبنمی است كه در بحر میكشد رقمی»، درباره سرّ سلامِ پایانی، لطیفهای است به یاد ماندنی كه آن را مرحوم قاضی سعید قمی، به عنوان «قال بعض أهل المعرفة» ، بدون تعیین نام آن قائل نقل نمود. اصل كلام محی الدین در فتوحات چنین است: «سلام نمازگزار درست نیست، مگر آنكه در حال نماز از ما سوی الله غایب شده و با خداوند مناجات كند؛ هنگامی كه از نماز منتقل میشود و موجودهای خلقی را مشاهده مینماید، چون غایب از آنها بود و تازه در جمع آنها حاضر میشود؛ لذا بر آنان سلام میكند، و اگر نمازگزار همواره با موجودهای خلقی بوده و حواس او متوجه مردم بود، چگونه بر آنها سلام مینماید، زیرا كسی كه در جمع دیگران هماره حاضر است، به آنها سلام نمیكند و این نمازگزار، باید شرمنده شود، چون با سلام خود ریاكارانه به مردم نشان میدهد كه من در نزد خدا بودم و تازه به جمع شما پیوستم...، و سلام عارف برای انتقال از حالی به حال دیگر است؛ یك سلام بر منقول عنه، و یك سلام بر منقول الیه... ».
وی آنگاه ادامه می دهد:
و از روایت عبدالله بن فضل هاشمی از حضرت امام صادق(علیهالسلام) استفاده میشود كه سلام نشانه ایمنی است؛ هم از طرف سلام كننده و هم از طرف جواب دهنده، و همین نشانه در پایان نماز، به منظور تحلیل كلام آدمی كه با «تكبیرةالإحرام» حرام شده بود، و به قصد در امان بودن نماز، از چیزی كه او را تباه كند، قرار داده شد، و سلام اسمی از اسمای خداست، و از طرف نمازگزار، بر دو فرشته موكل خدایی فرستاده میشود.
فرآوری: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان
1ـ اسرار العبادات، ص119.
2 ـ الفتوحات المكیة، ج1، ص432.
3ـ وسائل الشیعه، ج 6، ص 418.
4- ترجمه اسرار الصلواة
:: ادامه مطلب

هر انسان مؤمنی از زمانی که به تکلیف می رسد تا زمانی که می خواهد از این دنیای فانی رخت بر بندد و به عالم باقی سفر نماید، از طرف خداوند حکیم موظّف به انجام تکالیفی شده، که در بین این تکالیف هیچ تکلیفی از نظر ارزش، به اهمیت نماز نمی رسد. در حقیقت به جرأت می توان گفت: گل سرسبد تمام واجبات، نماز است و هیچ واجبی جای نماز را نمی-گیرد. تا جایی که پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت امام باقر (علیه السلام) در مورد آن می فرماید:
(الصلاةُ عمود الدین)1؛ نماز ستون دین است.
یعنی خیمه دین ما بر ستون نماز، بر پا شده به گونه ای که اگر نماز نخوانیم خیمه دین ما به زمین می خوابد.
بنابراین. نماز از مهمترین واجبات و عبادات است، و هیچ فریضه ای در فضیلت و ارزش با آن برابری نمی کند. گرچه عبادت فقط مخصوص نماز نیست و چندین عبادت دیگر نیز وجود دارد که هر مؤمن خداجویی باید علاوه بر نماز، آنها را نیز بجای آورد؛ عباداتی چون: زکات، حج، خمس، جهاد، روزه، امر به معروف، نهی از منکر و ... که هر کدام از این دستورات نورانی، نقش سازنده و تربیتی مهّمی بر انسان دارند. ولی در این میان، نقش نماز، بسیار سازنده تر از همه آنهاست، در واقع نماز چون خورشید فروزانی است که با نور خیره کننده خود، گوی سبقت را از سایر واجبات ربوده است.
ممکن است در ذهن هر بیدار دلی و صاحب عقل و اندیشه ای این پرسش مطرح شود که راستی چرا در دین اسلام، بر این فرضیه الهی این قدر تأکید شده است؟ مگر در نماز چه خاصیّتی نهفته است که ما را به انجام آن دستور داده اند؟!
با مراجعه به آیات نورانی کلام الله مجید و روایات گهر بار معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) می توان پاسخ این پرسش را یافت. ما در ادامه به برجسته ترین اثر نماز که برگرفته از آیات قرآن و روایات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) است، اشاره می کنیم:
آرامش بخش دلها
برجسته ترین اثر نماز، رسیدن به آرامش روحی و روانی است. زیرا نماز موجب زنده شدن یاد خدا در دل هاست. یاد خدا ریشه تمام خوبی ها و زیبایی هاست. یاد خدا گنجینه ای است در دل ها عاشق، که شیرین ترین، میوه آن، آرامش دلهای ناآرام و پرتلاطمی است که در دریای غم و غصه فرو رفته و در پی نجاتند.
خداوند مهربان پرده از روی این حقیقت برداشته و با صراحت اعلام می دارد «الا بذکر الله تطمئن القلوب.»2 آگاه باشید، یاد خدا مایه آرامش دلها است.
نماز باطن و ضمیر ما را آرام میکند و قلب دردناک ما را شفاء می بخشد پس به صراحت می توان گفت: نماز عامل سازنده ای است که مقاومت و ایستادگی آدمی را در فراز و نشیب زندگی حفظ میکند بلکه بالاتر آن را به طور شگفت آوری افزایش می بخشد که نماز گزار در سایه این مقاومت، در مقابل هر خیر و شری و هر مصیبت و بلایی، ایستادگی نموده و تحمل خود را حفظ و به هر بادی نمی لغزد.
انسان در امواج زندگی و در کشاکش رنجها و بلاها، دچار خستگی روحی فراوان می شود و لذا به تکیه گاهی نیازمند است که به آن پناه برده و درون پر اضطراب خود را بدان آرامش بخشد و این تکیه گاه، جز ذکر خدا و نماز که زیباترین نماد ذکر خداست چیز دیگری نمی تواند باشد. نماز باطن و ضمیر ما را آرام میکند و قلب دردناک ما را شفاء می بخشد پس به صراحت می توان گفت: نماز عامل سازنده ای است که مقاومت و ایستادگی آدمی را در فراز و نشیب زندگی حفظ میکند بلکه بالاتر آن را به طور شگفت آوری افزایش می بخشد که نماز گزار در سایه این مقاومت، در مقابل هر خیر و شری و هر مصیبت و بلایی، ایستادگی نموده و تحمل خود را حفظ و به هر بادی نمی لغزد.

خداوند بی همتا در این باره می فرماید: «اِنّ الانسانَ خلق هلوعاً الا المصلین* الذین هم علی صلاتهم دائمون.» 3
همانا انسان حریص آفریده شده است؛ وقتی شری به او برسد فریاد می کشد و جزع می کند و هرگاه خیر و نعمتی به او برسد، بخل می ورزد، مگر نمازگزاران که آنها افرادی هستند که بر نماز خویش مداومت می کنند.
نماز خواندن موجب افزایش اعتماد به نفس می شود زیرا وقتی آدمی با خدا سخن می گوید، و از او یاری می جوید، خداوند مهربان به دنبال این یاری جویی به انسان مدد می رساند – زیرا خود فرموده (ادعونی استجب لکم)4 مرا بخوانید تا استجابت کنم برای شما – وقتی مدد الهی به انسان رسید، توان بیشتری در خود احساس می کند و این توان ناشی از توکلّی است که مؤمن در نماز به خدا پیدا کرده است و در حقیقت خود را مانند قطره ای می بیند که با دریا پیوند خورده است.
قطره دریاست اگر با دریاست ورنه او قطره و دریا، دریاست
بنابراین می توان گفت: نماز نقش مددرسانی دارد، آن هم از ناحیه قدرتی بی همتا که عجز و ناتوانی، هرگز در او راه ندارد.
خداوند بی نیاز در کلام نورانی خود، سخن ما را تصدیق نموده و با صراحت اعلام می دارد «واستعینوا بالصبر و الصلاة.» 5 از صبر و نماز کمک بجویید.
انسان برخوردار از امدادهای الهی، فردی توانا و موفّق و دارای نشاطی مثال زدنی در عرصه زندگی است، که چون کوهی استوار در مقابل طوفان بلا، گرفتاری و مصیبت ایستادگی می کند.
مقربان درگان الهی، که قلب و جان خود را به سرچشمه فیض و رحمت خدا گره زده اند و لیاقت دوستی با خدا را پیدا کرده اند، در فراز و نشیب های زندگی، وقتی دچار غم و اندوهی می شدند، با عشق و علاقه ای بی بدلیل که ناشی از ایمانی قلبی به خداوند بی همتاست، به نماز پناه می بردند.
در روایتی آمده که: پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) هرگاه، غم و غصه ای، به سراغش می آمد، نماز می خواند. (و با نماز، غم و اندوه را، از روح و روان خود می زدایید.)
البته ناگفته نماند، هر نمازی آرامش بخش نیست، نمازی این اثر معجزه آسا را دارد که در آن، دل با زبان همراه گشته و انسان به هنگام نماز، با تمام وجود، خود را در محضر خداوند متعال ببیند و تمام توجه و حواس خود را به سوی آن قدرت بی همتا متمرکز نماید.
نماز خواندن موجب افزایش اعتماد به نفس می شود زیرا وقتی آدمی با خدا سخن می گوید، و از او یاری می جوید، خداوند مهربان به دنبال این یاری جویی به انسان مدد می رساند – زیرا خود فرموده (ادعونی استجب لکم)4 مرا بخوانید تا استجابت کنم برای شما – وقتی مدد الهی به انسان رسید، توان بیشتری در خود احساس می کند و این توان ناشی از توکلّی است که مؤمن در نماز به خدا پیدا کرده است و در حقیقت خود را مانند قطره ای می بیند که با دریا پیوند خورده است.
آرامش امام خمینی (ره) در سایه نماز
در دوران معاصر، یکی از برجسته ترین اندیشمندان دنیای اسلام، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی (قدس سره) است. به جرأت می توان گفت: او شخصیّت کم نظیری است که بعد از پیشوایان معصوم ما (صلوات الله علیهم اجمعین) دنیا چنین شخصیتی به خود ندیده است. یکی از ویژگی های مثال زدنی این مرد بزرگ الهی، آرامش روحی و روانی اوست. هر انسان بیدار دل و صاحب عقل و اندیشه ای به این موضوع معترف است. آرامشی که در حضرت امام (قدس سره) وجود داشت، در میان اندیشمندان اسلامی، کم نظیر بود.

شاید در ذهن شما این پرسش مطرح باشد که ایشان این آرامش را از چه راهی کسب نموده بود؟! چه داروی شفابخشی این گنج الهی را به او بخشیده بود؟!
با تأمل در سیره رفتاری و عملی حضرت امام می یابیم که وی این آرامش را از طریق ذکر و یاد خدا و نماز که مصداق برجسته ذکر خداست بدست آورده بود. او در زندگی برای هیچ کاری به اندازه نماز اهمیت قائل نبود. نماز در زندگی وی، در رأس تمام امور بود، به گونه ای که هیچ کاری را حاضر نبود با نماز معاوضه نماید. ما در ادامه به خاطره ای از نماز با صفای این ابر مرد تاریخ می پردازیم:
نماز شب در تب 42 درجه
وقتی حضرت امام (ره) در نجف اشرف، تشریف داشتند، شخصی به ملاقات ایشان می رود و در طی این ملاقات، ماجرایی شگفت انگیز را مشاهده می کند که آن را برای سیّد علی اکبر محتشمی چنین نقل می کند: «برنامه همیشگی امام (ره) در نجف این بود که دو ساعت و نیم بعد از مغرب به بیرونی منزل تشریف می آوردند، تا کسانی که به زیارت ایشان می آمدند بتوانند به خدمتشان برسند. و بعد از این برنامه به حرم مطهر امیرالمؤمنین (علیه السلام) می رفتند. شبی حضرت امام (ره) به تب شدید مبتلا شدند، هرچه تلاش کردند تا دکتری را پیدا کنند، موفّق نشدند، تا اینکه ساعت دو و نیم شب دکتری را دیدند و از وی خواهش نمودند که حضرت امام (ره) را معاینه کند، او پذیرفت و راهی منزل امام شدیم. وقتی به منزل ایشان وارد شدیم، با خود گفتیم که حتماً آقا با وجود این کسالتی که دارد خوابیده است. ولی وقتی وارد اطاق شدیم با کمال تعجّب، مشاهد کردیم که وی نشسته و مشغول نماز شب است. صبر کردیم تا نماز ایشان تمام شود. بعد از نماز دکتر حضرت امام (ره) را معاینه کرد و معلوم شد که ایشان تب 42 درجه داشتند.»7
شگفتی این خاطره از این جهت است که کسی که دچار چنین تبی شده باشد، حتی نماز واجبش را نمی تواند بخواند تا چه رسد به نماز شب، ولی امام خمینی (ره) در اثر شدّت عشق و علاقه ای که به ذکر خدا و نماز دارد، به هنگام نماز چنان قلب و روحش به دریای محبّت خداوند پیوند می خورد که به آرامش کم نظیری دست می یابد و در سایه این آرامش، درد و رنج فراوان جسمانی را تحمل می نماید.
بنابراین انسان سراپا نیاز و درمانده، اگر می خواهد در دریای پر تلاطم غم و غصه، غرق نشود، باید در سایه ذکر و یاد خدا، به آغوش رحمت الهی پناه برده و در آن آرام بگیرد.
بزرگی هست در عالم، خدا نام که دل از یاد او می گیرد آرام
مهدی صفری – کارشناس گروه دین و اندیشه تبیان
1- وسائل الشیعه، ج 4، ص 27
2- سوره رعد، آیه 28
3- سوره معراج، آیات 18 – 22
4- سوره غافر، آیه 60
5- سوره بقره، آیه 45
6- آیات الاحکام، استرآبادی، ج 1، ص 287
7- برگرفته از کتاب عطر خوش نماز، به کوشش فرامرز شعاع حسینی
:: ادامه مطلب
دقت کردید در قرآن چند رقم نماز داریم ، بعضی از نمازها ستایش شده و بعضی از نمازها مورد توبیخ قرار گرفته.
نور چشم بودن نماز یعنی چه ؟!
حضرت رسول فرمودند : " قرة عینی فی الصلوة " نماز نور چشم من است . این سخن در مورد ما هم می تواند صدق کند .وقتی ما با کسی که دوستش داریم حرف میزنیم خیلی شاد هستیم ، ممکنه باطرف گاهی اوقات یک ساعت ایستاده حرف بزنیم اما گذشت زمان را احساس نکنیم و خسته نشویم ، فوتبالیستها چون دوست دارند گل بزنند ، اگر در زمین چمن بیفتند استخوانشان هم بشکند ، متوجه نمی شوند چون عاشق گل زدن هستند . وقتی با یک مدیرکل حرف میزنیم کلی لذت میبریم . اینکه انسان بتواند با خدای خودش حرف بزند واقعاً لذت دارد . افرادی که نماز نمیخوانند توجه ندارند که چه چیزی را از دست میدهند. واقعاً اگر با خدا حرف نزنیم با کی حرف بزنیم ؟ با کاسب محل و جگرفروش و نانوا و قصاب و زن و بچه و همسر و دوست و کارگر و کارمند و. . . از حرف زدن با اینها خسته نمیشویم ، اما تا میگویند نماز بخوان ، " وَإِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ "[1] نماز سنگین است ، سه ساعت می نشینیم فوتبال ببینیم که مثلا این توپ کجا رفت یا چندین ساعت می نشینیم و برنامه ای را می بینیم که کی با کی دعوا کرد ، فلانی در طول یک سال چه قدر پول گرفته ولی پنج دقیقه که میخواهیم نماز بخوانیم خسته میشویم . پیغمبر فرمود : نماز نور چشم من است ، یعنی لذت میبرم . حتی از حضرت رسول حدیث داریم که می فرمایند : گرسنه غذا میخواهد ، تشنه آب میخواهد ، گرسنه و تشنه از آب و غذا سیر میشود ولی من از نماز سیر نمیشوم .
نماز، مایه آرامش روحی مؤمنان
دقت کردید خیلی وقت ها وقتی نماز می خوانیم میگوییم نمازم را خواندم راحت شدم . ولی پیغمبر ما ، کسی که باید الگوی ماباشد ، هر گاه بر ایشان فشار و سختی ای وارد می شد ، خطاب به نماز می فرمودند : راحتم کن ! پیغمبر با نماز راحت میشود ، ما از نماز راحت می شویم . وقتی بر ایشان فشار میآمد ، میگفت بلال اذان بگو تا بلکه مرا جای دیگر ببری ، تا وقتی گفتی الله اکبر، او بزرگ است ، بزرگتر از همه غصهها و دنیا و پولها و پستها و مقامها و نوشتنیها و گفتنیها و فکر کردنیها ، من آرام گیرم .
پیغمبر به قدری میایستاد نماز میخواند که پاهایش ورم کرده بود ، آیه نازل شد ، یک سوره داریم به نام سوره طه ، " طه " یعنی پیغمبر ، " مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى " [2] ما قرآن را نفرستادیم که تو اینطور عبادت کنی ، کمتر عبادت کن یک خورده به خودت استراحت بده . دو تا سوره در قرآن است ، یکی " یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ "[3] ، یکی سوره " یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ " [4] معنایش هم تقریبا یکی است ، " یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ " ،" یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ " بلند شو به عبادت بپرداز ، تو چون رهبر هستی باید سحرها بیدار باشی . وقتی خدا یک نعمتی مثل کوثر به پیغمبر میدهد ، میگوید من به تو کوثر دادم ، چون به تو کوثر دادم " فَصَلِّ " شکر این کوثر این است که نماز بخوانی ، یعنی نماز بهترین تشکر از خداست . وقتی میخواهد معراج برود ، از توی خانه معراج نمی رود میآید در مسجد ، از مسجد ،خانه ای که محل نماز است معراج میرود .
آخرین كلام امام صادق(ع) :
آخرین كلام امیرالمؤمنین وقتی ضربت خورد ، فرمود : " فزت و رب الكعبه " به خدای كعبه رستگار شدم . حتی آخرین کلام همه ی پیغمبران ما هم در مورد نماز بوده ، در حدیث داریم که پیامبر (ص) فرمودند : اگر کسی نماز را سبک بشمارد ، از ما نیست . آخرین كلام امام جعفر صادق (ع) چه بود ، فرمود : فامیلها را سریع دعوت كنید هركس هست بگویید بیاید . همه جمع شدند ، چشمشان را باز كرد ، فرمود : اگر كسی نماز را سبك شمارد ، ما او را شفاعت نمیكنیم .
" لَا یَنَالُ" یعنی نایل نمیشود ، نمیرسد ، " شَفَاعَتَنَا" شفاعت ما نمیرسد ، " مَنِ اسْتَخَفَّ " كسی كه خفیف كند ، " مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ " [5] اصولاً "اسْتَخَفَّ " یعنی خفیف، خفیف یعنی سبك میشمارد . هیچ چیز را نباید سبك شمرد .
تحقیر دیگران ، شیوه ی فرعونی
اصلاً سبك كردن و تحقیر كار فرعون است . قرآن میگوید : "فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه "[6] . یعنی فرعون افراد را سبك میشمارد . اگربه اطرافمان دقت کنیم افرادی را خواهیم دید که متأسفانه مدام در حال سبک کردن دیگران هستند . حدیث داریم اگر كسی مومنی را تحقیر كند ، احمق است .[7] گاهی اوقات می بینیم که افراد یکدیگر را با لقب های زشت و بدون هیچ احترامی یکدیگر را صدا می کنند . ما حتی حق نداریم که خودمان را تحقیر و سبک کنیم چه برسد به دیگران ! تحقیر هرکس و هرچیزی بد است چه آن چیز انسان باشد چه حیوان و... .
گروهی از جایی رد میشدند . سگی بود . هركسی یك عیبی روی سگ میگذاشت . چه سگ مردهای ! چه سگ سیاهی ! چه سگ بد بویی! همهی اینها كه با حضرت بودند یك عیبی از این سگ گفتند . حضرت عیسی طبق آن نقل فرمود كه : چه دندانهای سفیدی دارد ! یعنی فقط منفیاش را نگو ، خوب مثبتش را هم بگو .
گاهی ما آدما خودمان را عقل کل و میزان همه چیز می دانیم ومی گوییم هر چه غیر ازما ، غیر از عمل ما کاری بکند ، اشتباه است و به قول معروف دیگران را به حساب نمی آوریم .
نمونههای استخفاف نماز در قرآن
آیا قرآن راجع به استخفاف نماز آیهای دارد یا نه ؟ قرآن كلمهی " استخف " ندارد ، ولی مشابه آن را دارد . میگوید : (أَضاعُوا ) " أَضاعُوا الصَّلاة " [8] یعنی نماز را ضایع میكنند . عمل استخفاف هم در قرآن هست . پیغمبر در حال سخنرانی و خواندن خطبه بودند ، در همین حین کاروانی برای فروش جنس هایش وارد شد . همین که طبل فروش اجناس را زد ، مردم در میانه ی خطبه ی پیامبر بلند شدند و مجلس را به قصد خرید جنس ترک کردند که این آیه ی قرآن " وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً ... وَ تَرَكُوكَ قائِما " [9] بیان شده است . یعنی همین كه طبلی برای فروش به صدا درآمد ، همه بلند شدند رفتند "تَرَكُوكَ " یعنی تو را ترك كردند .
در قرآن "عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ " [10] داریم . در دو جای قرآن فرمود : اینها وقتی نماز میخوانند ، در حال كسالت نماز هستند . یعنی نمازشان با نشاط نیست . كلمهی "كُسالی " یعنی در حال کسالت ، نیز در قرآن نیز آمده است .[11]
روایت داریم كه یك كسی سجده میكرد ، حضرت رسول فرمود : "نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرَاب ؛ [12] مثل كلاغ به زمین نوك ز د . امام رضا(ع) فرمودند : هرچه ما میگوییم ، به ما بگویید : این حرف تو از كجای قرآن است ؟ تا ما بگوییم آنچه حدیث از ما نقل شده است ، ریشهاش در قرآن است . امام با این حدیث " شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد " در واقع می فرمایند : آن كسی كه نماز میخواند ولی نماز را سبك میشمارد ، ما شفاعت او را نمیكنیم .
نماز ، عبادت همگانی و شرط قبولی بقیه ی اعمال
همهی عبادات همگانی نیستند . حج ، پولدارها میروند . عمره پولدارها میروند . سالمها روزه میگیرند . جهاد آدمهای سالم جبهه میروند . آدمی كه دست ندارد ، پا ندارد ، چشم ندارد ، جبهه بر او واجب نیست . هركس پول دارد خمس و زكات میدهد . تمام واجبات اگری هستند اما نماز اگرندارد . نماز واجب همگانی است. باقی واجبات زمان خاصی دارد . در یك زمانهایی واجب هستند ، اما نماز شبانه روزی است . تعطیلی ندارد . نماز مثل سوزن و همهی عبادات مثل نخ هستند . اگر سوزن فرو رفت ، نخ هم میرود . سوزن ایستاد نخ هم میایستد . اگر نماز قبول شد ، باقی كارها قبول میشود . پلیس راه جلوی شما را میگیرد میگوید : گواهی نامهی رانندگی ! شما چند جور گواهینامه داری . میگی : آقا من خلبان هستم ، میگوید: در آسمانها میتوانی بروی ، روی زمین نمیتوانی بروی . گواهینامهی رانندگی ! آقا من فقیه هستم . مجتهد هستم . خبرگان هستم . می گوید فقط گواهی رانندگی ! پزشك هستم . سفیر، وكیل ، وزیر، میگوید : آقا هركس هستی باش . بنده پلیس هستم ، گواهینامهی رانندگی میخواهم . قیامت هم نماز را میپرسند .کاری ندارن که قلبت پاک بوده ، کل سال را روزه بودی ، حج رفتی ، مدرسه ساختی ، قبولی همه ی اینها وابسته به مهر قبولی نماز است .
آیا خدا به عبادت ما احتیاج دارد ؟!
چانه زنی در نماز ؛
گاهی اوقات ما در نماز هم چانه می زنیم ، چرا باید نماز بخوانیم ؟ خدابه ما نیاز دارد ؟! درجواب می گوییم : اکسیژن به ما نیاز دارد یا ما به اکسیژن ؟! آب به ما احتیاج دارد یا ما به او ؟! ماهی به ما احتیاج دارد یا ما به ماهی ؟! اگر همه ی عالم باشند یا نباشند به حالِ اکسیژن و آب و ماهی فرقی نمی کند . این ما هستیم که به خدا نیاز داریم نه خدا به ما !!
چرا عربی بخوانیم ؟
خیلی وقتا ما به یک پزشکی که با چندین سال درس خواندن به یک سری علوم دست پیدا کرده اطمینان صد در صد می کنیم و حرفش را سمعاً و طاعتاً و بدون هیچ دلیل و چرا و چه جوری ای قبول می کنیم اما وقتی به خالق و همه کاره ی وجودیمان می رسیم شروع به سؤال می کنیم . البته من نمی گویم سؤال کردن خوب نیست و نباید سؤال کرد اما باید کمی به این هم توجه کنیم که از کی و چی می پرسیم .
اسلام خواسته مسلمانها در بیست كلمه مشترك باشند . مثل اینكه الآن دنیا پذیرفته كه تمام خلبان ها در هر جای كرهی زمین بخواهند با هر فرودگاهی صحبت كنند ، باید به زبان انگلیسی باشد . یك زبان واحد در خلبانها .
چرا رو به قبله نماز میخوانیم ؟
قبله رمز استقلال ما است . چون یهودیها این طرف هستند . اگر ما این طرف بایستیم ، جزء حزب یهودیها هستیم . مسیحیها اینطرف هستند . اگر ما اینطرف بایستیم جزء حزب مسیحیها هستیم . قرآن میگوید : قبله ی شما را مستقل قرار دادم " لِئَلاَّ یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْكُمْ حُجَّةٌ " ؛ [13] تا ناس بر شما حجتی نداشته باشند . تا یهودیها و مسیحی ها نگویند : رو به قبلهی ما هستید ، دنبالهرو ما هستید . یك قبلهای دادم مستقل باشید . بدانید جهتی که برای شما قرار دادیم ، به خاطر ابراهیم و اسماعیل و كعبه و هاجر قداست بیشتری دارد !
گاهی با چانه زدن هایمان نماز را سبک می شماریم .
تنظیم : زهرا اجلال – گروه دین و اندیشه تبیان
پی نوشتها :
1- بقره / 45
2- طه / 2
3- مدثر / 1
4- مزمل / 1
5- کافی /ج3 /ص 270
6- زخرف / 54
7- کافی /ج2 /ص 351
8- مریم / 59
9- جمعه / 11
10- ماعون / 5
11- نساء / 142
12- کافی /ج3 / ص 268
13- بقره /150
:: ادامه مطلب

راهکارهای هشت گانه توجه در نماز از سوی آیت الله وحید خراسانی
آیت الله وحید در پاسخ به سوالی در خصوص توجه در نماز، رعایت امور هشتگانه را توصیه کردند. متن سوال و پاسخ معظمله که در پایگاه اطلاعرسانی این مرجع تقلید قرار دارد به این شرح است.
سؤال چه کنیم تا در نماز حواسمان پرت نشده و توجّهمان به خدای تعالی باشد؟
پاسخ: بعضی از اموری که برای حضور قلب در نماز سفارش شده است عبارتند از:
*اول: وضو را باتوجه و حضور قلب انجام دهد، از امام رضا(علیهالسلام) روایت شده که وضو موجب طهارت و تزکیهی دل است (وسائل الشیعه 1/367 ابواب وضو باب1 حدیث 9)
*دوم: در عظمت نماز و در روایاتی که دربارهی نماز وارد شده تأمّل نماید.
*سوم: مانند کسی نماز بخواند که گویا با نماز وداع میکند و دیگر فرصت نماز خواندن را نخواهد یافت (مجالس صدوق و ثواب الاعمال عن ابن ابییعفور قال «قال ابوعبدالله الصادق7 اذا صلّیت صلاة فریضة فصلّها لوقتها صلاة مودّع یخاف ان لا یعود الیها ابدا»)
*چهارم: وقتی روبه قبله مینماید سعی کند که دنیا و مافیها و خلق و آنچه به آن مشغولند را فراموش نماید و قلب خود را از آنها تهی نماید.
*پنجم: به معانی نماز توجه نموده و نماز را با تأنّی و آرامش بخواند.
*ششم: اینکه بداند از آن هنگام که وارد نماز میشود، تا آن لحظه ای که از نماز خارج می شود، خدای تعالی به او رو کرده و نظر مینماید، و ملکی بالای سر او ایستاده و میگوید: ای نمازگزار اگر میدانستی چه کسی به تو نظر مینماید و با چه کسی مناجات میکنی هرگز از او رو بر نمیگرداندی و ابداً از جای خود بر نمیخواستی (کافی عن ابیجعفر7 قال: «قال رسولالله (صلی الله علیه و آله) اذا قام العبد المؤمن فی صلاته نظر الله عزوجل الیه (اقبل الله الیه) حتی ینصرف ... و وکّل الله به ملکاً قائماً علی رأسه یقول له ایها المصلی لو تعلم من ینظر الیک و من تناجی ما التفتّ و لازلت من موضعک ابداً» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب 8 حدیث 5 از کافی)
*هفتم: اینکه بداند که در حال نماز از بالای سرش تا کرانهی آسمان، رحمت خدا براو سایه انداخته و ملائکه الهی از اطراف او تا افق سماء او را در بر گرفتهاند. (عنه (صلی الله علیه و آله) ... و اظّلته الرحمة من فوق رأسه الی افق السماء و الملائکة تحفّه من حوله الی افق السماء...» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب 8 حدیث 5 از کافی)
*هشتم: آنچه در نماز مکروه است به جا نیاورید و به آنچه فضیلت نماز را می افزاید اهتمام نمائید مثل انگشتر عقیق به دست نمودن و لباس پاکیزه پوشیدن و خود را خوشبو نمودن و شانه و مسواک زدن.
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
:: ادامه مطلب

یكی از دردآورترین مسائلی كه برای ما مسلمانان وجود دارد و همیشه باعث رنجش خاطر ما شده این است كه در حال نماز خواندن حضور ذهن نداریم و در آن چند دقیقه نمیتوانیم افكار خود را متمركز كنیم و بهتر و بیشتر در عالم ملكوتی و روحانی دیدار و لقاء محبوب به پرواز در آییم. حضرت آیت الله جوادی آملی در كتاب مراحل اخلاق در قرآن میفرمایند: «گاهی انسان بر طبق شریعت نماز میخواند، یعنی واجبات و مستحبات وضو و نماز را رعایت میكند، ولی حضور قلب ندارد این نماز گرچه از نظر فقهی باطل نیست، لیكن از نظر اخلاقی و كلامی نمازی بی اثر است تامین حضور قلب در نماز، بسیار مشكل است. با این كه هر نماز چند دقیقه بیشتر طول نمیكشد، این هنر در نمازگزار نیست كه موقع نماز خود را ضبط كند. اگر انسان همان چند دقیقه خود را ضبط كند و بداند با چه كسی سخن میگوید، بقیه امور او تامین است، اما چون در همان چند دقیقه قدرت حضور و ضبط ندارد، سایر امور او هم ناكام است.»
وقتی در هنگام تلاوت قرآن كریم به این آیه میرسیم: «فویل للمصلین *الذین هم عن صلاتهم ساهون»؛ وای بر نمازگزارانی كه از نمازشان غافل هستند. ترس از این كه مبادا ما هم جزو نمازگزاران این چنینی باشیم وحشتی وصف ناشدنی بر قلبمان میریزد.
حضرت آیت الله جوادی آملی در همان كتاب میفرمایند: «نماز صراط است و صراط با غفلت نمیسازد، زیرا اگر انسان غفلت كند، از صراطی كه از مو باریكتر و از شمشیر تیزتر است، سقوط میكند.» آیه «ولا تقربوا الصلوة و انتم سكاری حتی تعلموا ما تقولون»: در حال مستی و بی خبری، به نماز نزدیك نگردید، تا آن كه بدانید چه میگویید. پس نماز واقعی نمازی است که در آن متوجه آن چه میگوییم باشیم و نتیجه میگیریم نماز واقعی آن نمازی است كه باعث دوری انسان از گناه میگردد. حضرت آیت الله جوادی آملی در فراز دیگری از همین كتاب میفرمایند: «البته تلازمی متقابل وجود دارد كه نماز درست، انسان را از زشتیها باز میدارد و اعمال زشت هم انسان را از انجام صحیح نماز و سایر عبادات باز میدارد، كسی كه مواظب اعضا و جوارح خود، یا حلال و حرام نباشد، در نماز هم توفیق حضور قلب نخواهد داشت و نمیداند با چه كسی سخن میگوید در نتیجه جوابهایی را هم كه از او میشنود درك نمیكند. در این صورت بار فقهی چنین نمازگزاری رسیده، در حالی كه بار كلامی و اخلاقی وی همچنان بر زمین مانده است.»
پس باید چارهای بیندیشیم و بهترین راه حل را میتوانیم از اهل فن بدست آوریم كسانی كه این راه را رفته و به مقصد رسیدهاند. بخاطر دارم یكبار از قول آیت الله علامه طباطبائی آن هم در زمانی كه ایشان در بستر بیماری بودند شنیدم كه ایشان در جواب كسی برای حضور قلب نسخهای خواسته بودند، فرموده بودند: «توجه توجه توجه، مراقبه مراقبه مراقبه» از این فرموده حضرت آیت الله طباطبائی در مییابیم كه برای حضور ذهن در نماز باید ابتدا سعی كنیم توجه خود را به نماز و اذكاری كه در نماز میگوییم معطوف داریم و در این مورد كوشش كنیم و سپس برای حفظ این حالت مراقبت و پیگیری لازم است.
از حضرت آیت الله شیخ نخودكی در كتاب نشان از بی نشانها آمده است: «حصول این مرتبه (داشتن حضور ذهن در نماز) همچون خوشنویسی است بدون زحمت و مشقت و طول زمان ممكن نیست. نیك بنگر كه وقتی كسی میخواهد خوشنویس شود چقدر باید زحمت بكشد و مشق كند و خدمت اساتید كند و از آنها بگیرد تا بتوان او را خوشنویس نامید.» در اینجا میبینیم كه نظر ایشان هم همینطور بوده و عقیده داشتهاند كه برای بدست آوردن حضور ذهن و تمركز در نماز احتیاج به تمرین و ممارست میباشد و این حالت را نمیتوان در مدت كوتاهی بدست آورد.
حضرت آیت الله جوادی آملی دلیل حضور ذهن نداشتن را در كتاب مراحل اخلاق در قرآن اینگونه توصیف میكنند: «هرگاه ما بخواهیم كاری را انجام بدهیم، در آغاز، بر آن كار مسلط نیستیم و به اصطلاح آن كار برای ما ملكه نیست. از این رو در آغاز آن را به دشواری انجام میدهیم تا در آن رشته مجتهد و متخصص بشویم و یا به تعبیر دیگر ملكه پیدا كنیم. خاطرات نیز چنین است. نخست با یك سلسله گفتن، شنیدن، شركت مجالس، خواندن برخی نشریات و ... به تدریج خاطراتی در ذهن ترسیم میشود و هنگامی كه متراكم و فراوان شد، زمینه شوق را فراهم میكند و در نتیجه، ملكه نفسانی پدید میآید كه بعد به آسانی خاطرهها را در ذهن زنده نگه میدارد و انسان را از یاد خدا و معاد غافل میكند از اینرو انسان طبیعی دائما به فكر مسائل لذتبخش مادی است. تا هنگامی كه مشغول كار است نه تنها بدن كه فكر نیز مشغول كار است. آنجا ظاهر و باطن، هماهنگ است یعنی وقتی سرگرم است قلبش متوجه جای دیگری نیست، بلكه قلب و قالب هر دو متوجه كار لذیذ است. كسی كه به مال دل بسته است در حال لذت بردن از مال و دلش است، لیكن هنگام نماز بدنش به ركوع و سجود میپردازد، ولی روحش متوجه مال است. گاهی انسان در كنار دوستانش مینشیند و سخنان عادی میگوید و احساس خستگی نمیكند، اما هنگامی كه به نماز میایستد برای او دشوار است، زیرا با خدا مانوس نیست و سخن گفتن با كسی كه با انسان مانوس نیست ملال آور است. ما نیز اگر خواستیم ببینیم آیا با خدا مانویسم یا نه؟ باید ببینیم از خواندن قرآن كه سخن خدا با ماست و از خواندن نماز كه سخن ما با خداست، احساس ملال میكنیم یا احساس نشاط.» سپس راه حل مشكل را این چنین عنوان میكند:
راه حل حواس پرتی در نماز
«آنچه گفتیم تحلیل درد بود، راه درمان را نیز باید بشناسیم. چون تهذیب روح بدون شناخت درد و آشنایی با راه درمان آن ممكن نیست. راه حلی را كه قرآن ارائه میدهد یكی مراقبت از خود، و دیگری یاد خداست. انسان باید اولا مواظب جلسات، خواندنیها، شنیدنیها، خوردنیها و پوشیدنیهای خود باشد، مواظب باشد چه سخنی را میشنود و چه میگوید، دقت كند كه در كنار سفره غذای حلال مینشیند یا حرام؟ لباسی را كه بر تن میكند باید گذشته از حلال بودن لباس شهرت نباشد.
خستگی نمیكند، اما هنگامی كه به نماز میایستد برای او دشوار است، زیرا با خدا مانوس نیست و سخن گفتن با كسی كه با انسان مانوس نیست ملال آور است. ما نیز اگر خواستیم ببینیم آیا با خدا مانویسم یا نه؟ باید ببینیم از خواندن قرآن كه سخن خدا با ماست و از خواندن نماز كه سخن ما با خداست، احساس ملال میكنیم یا احساس نشاط.
گاهی شخصی لباسی میپوشد تا مشهور شود و هنگامی كه از كوی برزن میگذرد لباسش جلب توجه كند. این نشان میدهد كه او گرفتار خودبینی است
اگر انسان، مواظب جلسات علمی خود باشد و سخنی جز برای رضای خدا و به سود جامعه اسلامی نگوید به تدریج زمینه فراهم میشود تا به یاد خدا دل ببندد.
وقتی به یاد خدا دل بست، به آسانی خاطرههای خوب در ذهنش ترسیم میشود.
از این رو قرآن كریم ذكر خدا را برای غفلت زدایی و قرب به حق به ما میآموزد. هر یك از عبادتهای معمولی حد و نصابی دارد ولی یاد خدا در دل و نام خدا بر لب حدی ندارد: «یا ایها الذین آمنو اذكروا الله ذكرا كثیرا (سوره احزاب، آیه 41).» كسی كه زیاد به یاد خدا باشد، برای وی علاقه به خدا ملكه و او در تعلق به حق و تخلق به اخلاق الهی متخصص، مجتهد و صاحب ملكه میشود.
در این صورت نه تنها در حال عبادت میفهمد كه با معبود خود سخن میگوید، بلكه در خارج از عبادت نیز به یاد حق است آنگاه فرق او با دیگران روشن میشود. دیگران در حال نماز حواسشان نزد خدا، قیامت و معارف نماز نیست و او در غیر حالت نماز نیز به یاد خدا و در نماز است. «خوشا آنان كه دایم در نمازند .»
پس نتیجه میگیریم برای بدست آوردن حضور ذهن در نماز باید ذكر و یاد خدا را فراموش نكنیم و در همه لحظات به یاد او باشیم نه این كه تنها در نماز بخواهیم به خدا بیندیشیم و متوقع هم باشیم افكار ما سكون و تمركز داشته باشد و این كه برای رسیدن به این آرزو باید تلاش كنیم و زحمت بكشیم و بدانیم كه خداوند اجر كسی را كه در راه او مجاهده میكند مضاعف میدهد و خودش ما را یاری خواهد كرد و به راههای خودش راهنمائیمان خواهد نمود.
برگرفته از منابع:
مراحل اخلاق در قرآن، حضرت آیت الله جوادی آملی.
نشان از بی نشانها، حضرت آیت الله شیخ حسنعلی نخودكی.
در محضر لاهوتیان، آیت الله علامه طباطبایی
تنظیم: هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان
:: ادامه مطلب

یکی از ایراداتی که عده ای از روی ناآگاهی نسبت به سنت فعلی پیامبر(ص) مطرح می کنند این است که چرا شیعیان همچون اهل تسنن برخی نمازهای پنجگانه را در وقت فضیلت خویش اقامه نمی کنند بلکه به عکس میان آنها قایل به جمع هستند و مثلا نمازهای ظهر و عصر یا مغرب و عشاء را با هم به جای می آورند؟ برخی حتی پا را از این فراتر گذارده و به شیعه نسبت بدعتگذاری در دین داده اند؟
پاسخ اجمالی به مساله فوق این است که اولا باید دانست که نماز جزء فروع دین است و در مسائل فرعی نیز همواره میان دانشمندان، نحله ها و مذاهب اسلامی اختلاف وجود داشته و دارد اما صرف این اختلاف دلیل بر حقانیت گروهی نسبت به گروه دیگر نمی باشد همانطور که پیشوایان و علمای اربعه اهل سنت نیز با هم اختلاف زیادی در این مسائل دارند بلکه آنچه مهم است ادله طرفین است، پس باید ادله را بررسی کرد، ثانیا: چنانکه مذکور خواهد افتاد شیعه در این مساله از هر اهل تسننی سنی تر است؛ چه آنکه روایاتی که خود علمای بزرگ اهل تسنن در معتبرترین کتابهای خویش آورده اند گواه بر آن است که سنت حضرت ختمی مرتبت (ص) نیز چنین بوده که میان نمازهای یاد شده جمع می کردند.
به هر روی، جمع خواندن پاره ای از نماز های یومیه و نیز عدم جمع میان آنها سنت جاری رسول الله در صدر اسلام و نیز ائمه هدی علیهم السلام بوده و نمی توان چشم را بر واقعیات تاریخ بست و به کثیری از مسلمانان چنین نسبتی ناروا روا داشت، نه شیعیان و نه حتی اهل تسنن هیچ کدام در این مساله بدعت گذار نبوده و نیستند جز اینکه اهل تسنن به دلایلی خاص قایل به تفکیک و اقامه نمازهای یاد شده در وقت فضیلت خویشند وشیعه به دلایلی دیگر از جمله رفع حرج، توسعه و تسهیل امت به سنت جمع خوانی پیامبر تمسک جسته است
اما پاسخ مستوفی وادله نقلی:
چنانکه گفته شد "علاوه بر منابع شیعیان، در منابع معروف اهل تسنن مانند صحیح بخارى و صحیح مسلم، سنن ترمذى، موطأ مالك، مسند احمد، سنن نسائى، مصنف عبدالرّزّاق و...، حدود سى روایت درباره جمع میان نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشاء، نقل شده است كه در آن ها حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) در حالى كه در شهر بودند و هیچ خوف و ضرورتى نیز وجود نداشت جمع بین دو نماز كرد.
اكنون به برخى از روایت هایى كه اهل تسنن در مورد جمع بین دو نماز واجب آورده اند به اختصار اشاره مى كنیم تا معلوم شود كه همه مسلمانان به صحت این عمل معتقدند و این كار از بدعت هاى شیعیان محسوب نمى شود:
1. احمد بن حنبل در مسندش از ابن عباس نقل مى كند كه گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مدینه مقیم بود و مسافر نبود، با این حال هم نماز ظهر و عصر (8 ركعت) و هم نماز مغرب و عشاء (7 ركعت) را با هم خواندند.1
2. مالك در موطأ از ابن عباس روایت كرده كه گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء را به صورت جمع (با هم) به جاى آوردند در حالى كه نه خوفى وجود داشت و نه سفرى در كار بود.2
3. مسلم در صحیحش در باب جمع بین دو نماز در حضر مى گوید: ابن عباس گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نماز ظهر و عصر را با هم و نماز مغرب و عشاء را با هم به جاى آورد بى آن كه خوفى باشد یا در حال مسافرت باشد.3
4. و همچنین ابن عباس مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مدینه جمع بین دو نماز ظهر و عصر و دو نماز مغرب و عشاء كرد بدون خوف و باران. مى گوید: به ابن عباس گفتم: چرا چنین كرد؟ گفت: براى این كه امتش در مشقت نیفتند.4
روایات در این زمینه حتى در منابع اهل تسنن زیاد است ولى ما به جهت رعایت اختصار به همین مقدار بسنده مى كنیم.
تقریباً در تمام احادیث بالا كه در كتب معروف و منابع درجه اول اهل تسنن نقل شده و سند آن ها به جمعى از بزرگان صحابه مى رسد، روى دو نكته تأكید شده است:
نخست این كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) جمع میان دو نماز را در حالى انجام داد كه مشكل خاصّى مانند باران یا سفر، یا ترس از دشمن، وجود نداشت.
دیگر این كه هدف آن حضرت «توسعه بر امّت» و «رفع عسر و حرج» بوده است. "5
هر چند اخبار و روایات بسیاری در این باب نقل شده، لیکن همین که بابی به نام «جمع بین الصلاتین» اختصاص یافته و احادیث مربوطه در این باب نقل گردیده، محکم ترین دلیل و برهان بر جواز جمع خواندن نماز است. زیرا اگر غیر از این می بود باید باب مخصوصی به نام «جمع بین الصلاتین فی السفر» یا «جمع بین الصلاتین فی الحضر» اختصاص می دادند تا احادیث مربوطه را تفکیک نمایند.

از طرفی دیگر، بخاری همین احادیث را در صحیح خود آورده، لیکن به دلایل نامعلومی و با زبردستی آن ها را از محل «جمع بین الصلاتین» به محل دیگری مثل «باب تأخیر الظهر إلی العصر من کتاب مواقیت الصلاة» و «باب ذکر العشاء والعتمة» و «باب وقت المغرب» انتقال داده است.6
اصولا جواز جمع میان دو نماز در برخى از موارد، مورد اتفاق همه فقهاى اسلام قرار دارد. در عرفه و مزدلفه همه فقها جمع میان نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشاء را جایز مىدانند، همچنانكه گروه زیادى از فقهاى اهل سنت جمع بین دو نماز را در سفر مجاز مىشمرند. تمایز شیعه از دیگران آن است كه گام فراتر نهاده و با استناد به ادله فوق (در عین قبول افضلیت انجام نمازها در وقت فضیلت خویش) جمع میان دو نماز را مطلقا جایز مىداند. حكمت این امر نیز، همانگونه كه در احادیث بیان شده است، تسهیل امر بر مسلمانان است، و خود پیامبر گرامى در موارد زیادى بدون عذر (مانند سفر، بیمارى و غیره) بین دو نماز جمع مىكرده تا كار را براى امت آسان سازد، كه هر كس بخواهد بین نمازها جمع كند و هر كس بخواهد آنها را جدا از یكدیگر انجام دهد.7
گاهى تصور مىشود مقصود از جمع این است كه نماز اول را در آخرین وقت(فضیلت) آن (مثلا هنگام رسیدن سایه شاخص به اندازه خود)، و نماز دوم را در اولین وقت عصر بخواند. با این كار، فرد نمازگزار در حقیقت هر دو نماز را در وقت خود خوانده است، گرچه یكى در پایان وقت و دیگرى در آغاز آن انجام گرفته است.
این پندار با ظاهر روایات مخالف است. زیرا همانطور كه گفته شد، كیفیت جمع میان دو نماز همان است كه همه مسلمانان در عرفه و مزدلفه انجام مىدهند، بدینگونه كه در عرفه هر دو نماز را در وقت ظهر، و در مزدلفه هر دو را در وقت عشاء مىخوانند. بنابراین، جمعى كه در لسان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمده است باید ناظر به چنین جمعى باشد، نه جمعى كه یكى از نمازها در آخر وقت و دیگرى در اول وقت صورت پذیرد.8
نماز جزء فروع دین است و در مسائل فرعی نیزهمواره میان دانشمندان، نحله ها و مذاهب اسلامی اختلاف وجود داشته و دارد اما صرف این اختلاف دلیل بر حقانیت گروهی نسبت به گروه دیگر نمی باشد همانطور که پیشوایان و علمای اربعه اهل سنت نیز با هم اختلاف زیادی در این مسائل دارند بلکه آنچه مهم است ادله طرفین است، پس باید ادله را بررسی کرد
به هر حال جمع خواندن پاره ای از نماز های یومیه و نیز عدم جمع میان آنها سنت جاری رسول الله در صدر اسلام و نیز ائمه هدی علیهم السلام بوده و نمی توان چشم را بر واقعیات تاریخ بست و به کثیری از مسلمانان چنین نسبتی ناروا روا داشت، نه شیعیان و نه حتی اهل تسنن هیچ کدام در این مساله بدعت گزار نبوده و نیستند جز اینکه اهل تسنن به دلایلی خاص قایل به تفکیک و اقامه نمازهای یاد شده در وقت فضیلت خویشند و شیعه به دلایلی دیگر از جمله رفع حرج، توسعه و تسهیل امت به سنت جمع خوانی پیامبر تمسک جسته است چنانکه در پاره ای از روایات منقول از پیامبر(ص) به حکمت این عمل نیز اشاره شده است از جمله:
در روایتی آمده است: «جمع النبیصلى الله علیه و آله و سلم بین الظهر و العصر وبین المغرب والعشاء فقیل له فی ذلك فقال صنعت هذا لئلا تحرج امتی»: پیامبر(ص) نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشاء را به جمع خواند. از ایشان حکمت این کار پرسیده شد، فرمودند: چنین كردم تا مبادا امتم به رنج و تعب بیفتد.9
شکوری_ کارشناس گروه دین و اندیشه تبیان
مآخذ:
1-مسند احمد بن حنبل، جلد 1، صفحه 221.
2-موطأ مالك، جلد 1، صفحه 144، حدیث 4.
3-صحیح مسلم، جلد 1، صفحه 489، حدیث 49.
4-صحیح مسلم، جلد 1، صفحه 490، حدیث 51.
5-همراه با راستگویان، صفحه 379.
6- ر.ک: شبهای پیشاور، سلطان الواعظین
7- منشور عقاید امامیه صفحه 273
8-همان
9- شرح زرقانى بر موطا مالك، ج 1، باب الجمع بین الصلاتین فى الحضر و السفر، ص 294.
:: ادامه مطلب

وَإِذَا كُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَكَ وَلْیَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْیَكُونُواْ مِن وَرَآئِكُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّواْ فَلْیُصَلُّواْ مَعَكَ وَلْیَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْكُم مَّیْلَةً وَاحِدَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْكُمْ إِن كَانَ بِكُمْ أَذًى مِّن مَّطَرٍ أَوْ كُنتُم مَّرْضَى أَن تَضَعُواْ أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُواْ حِذْرَكُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا
و هنگامی كه در میان آنها باشی و در میدان جنگ برای آنها نماز برپا كنی باید دستهای از آنها با تو (به نماز) برخیزند و باید سلاحهای خود را با خود برگیرند و هنگامی كه سجده كردند (و نماز را به پایان رسانیدند) باید به پشت سر شما (به میدان نبرد) بروند و آن دسته دیگر كه نماز نخواندهاند و مشغول پیكار بودهاند بیایند و با تو نماز بخوانند و باید آنها وسایل دفاعی و سلاحهای خود را با خود (در حال نماز) حمل كنند زیرا كافران دوست دارند كه شما از سلاحها و متاعهای خود غافل شوید و یك مرتبه به شما هجوم كنند. و اگر از باران ناراحت هستید و یا بیمار (و مجروح) باشید مانعی ندارد كه سلاحهای خود را بر زمین بگذارید ولی وسایل دفاعی (مانند زره و خود) را با خود بردارید. خداوند برای كافران عذاب خواركنندهای فراهم ساخته است.« نساء ، 102»
شأن نزول
هنگامی كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با عدهای از مسلمانان به عزم مكه وارد سرزمین (حدیبیه) شدند و جریان به گوش قریش رسید خالد بن ولید به سرپرستی یك گروه دویست نفری برای جلوگیری از پیروی مسلمانان به سوی مكه در كوههای نزدیك مكه مستقر شد هنگام ظهر بلال اذان گفت و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با مسلمانان نماز ظهر را به جماعت ادا كردند خالد از مشاهده این صحنه در فكر فرو رفت و به نفرات خود گفت در موقع نماز عصر كه در نظر آنها بسیار پر ارزش است و حتی از نور چشمان خود آن را گرامیتر میدارند باید از فرصت استفاده كرد و با یك حمله برق آسا و غافلگیرانه در حال نماز كار مسلمانان را یكسره ساخت در این هنگام آیه فوق نازل شد و دستور نماز خوف را كه از هر حمله غافلگیرانهای جلوگیری میكند به مسلمانان داد و این خود یكی از نكات اعجاز قرآن است كه قبل از اقدام دشمن، نقشههای آنها را نقش بر آب كرد و لذا گفته میشود خالد بن ولید با مشاهده این صحنه ایمان آورد و مسلمان شد.
در تعقیب آیات مربوط به جهاد این آیه كیفیت نماز خوف را كه به هنگام جنگ باید خوانده شود به مسلمانان تعلیم میدهد، آیه خطاب به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: هنگامی كه در میان آنها هستی و برای آنها نماز جماعت برپا میداری باید مسلمانان به دو گروه تقسیم شوند نخست عدهای با حمل اسلحه با تو به نماز بایستند.
ـ سپس هنگامی كه این گروه سجده كردند (و ركعت اول نماز آنها تمام شد، تو در جای خود توقف میكنی) و آنها با سرعت ركعت دوم را تمام نموده و به میدان نبرد باز میگردند و در برابر دشمن میایستند) و گروه دوم كه نماز نخواندهاند جای گروه اول را میگیرند و با تو نماز میگزارند. (فاذا سجدوا فلیكونوا من ورائكم و لتأت طائفة اخری لم یصلوا فلیصلوا معك).
گروه دوم نیز باید وسائل دفاعی و اسلحه را با خود داشته باشند و بر زمین نگذارند. (و لیأخذوا حذرهم و اسلحتهم).
این طرز نماز گزاردن برای این است كه دشمن شما را غافلگیر نكند زیرا دشمن همواره در كمین است كه از فرصت استفاده كند و دوست میدارد كه شما از سلاح و متاع خود غافل شوید و یك باره به شما حملهور شود.
ود الذین كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فیمیلون علیكم میلة واحدة.
ولی از آنجا كه ممكن است ضرورتهایی پیش بیاید كه حمل سلاح و وسائل دفاعی هر دو با هم به هنگام نماز مشكل باشد و یا به خاطر ضعف و بیماری و جراحاتی كه در میدان جنگ بر افراد وارد میشود حمل سلاح و وسائل دفاعی تولید زحمت كند، در پایان آیه چنین دستور میدهد:
و لا جناح علیكم ان كان بكم اذی من مطر او كنتم مرضی ان تضعوا اسلحتكم.
و گناهی بر شما نیست اگر از باران ناراحت باشید و یا بیمار شوید كه در این حال سلاح خود را بر زمین بگذارید.
ولی در هر صورت از همراه داشتن وسائل محافظتی و ایمنی (مانند زره و خود و امثال آن) غفلت نكنید و حتی در حال عذر حتماً آنها را با خود داشته باشید كه اگر احیاناً دشمن حمله كند بتوانید تا رسیدن كمك خود را حفظ كنید (و خذوا حذركم). شما این دستورات را به كار ببندید و مطمئن باشید پیروزی با شما است زیرا خداوند برای كافران مجازات خواركنندهای آماده كرده است.
ان الله اعد للكافرین عذاباً مهیناً
در اینجا به چند نكته باید توجّه داشت:

1ـ روشن است كه منظور از بودن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در میان مسلمانان برای به پا داشتن این نماز خوف این نیست كه انجام این نماز مشروط به شخص پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است بلكه منظور وجود امام و پیشوائی برای انجام جماعت در میان سربازان و مجاهدان است و لذا علی ـ علیه السّلام ـ و امام حسین ـ علیه السّلام ـ نیز نماز خوف به جای آوردند و حتی جمعی از فرماندهان لشكرهای اسلامی همانند حذیفه این برنامه اسلامی را به هنگام لزوم انجام دادند.
2ـ در آیه به گروه اول دستور میدهد كه اسلحه را به هنگام نماز خوف داشته باشند ولی به گروه دوم میگوید وسائل دفاعی (مانند زره) و اسلحه را هیچ كدام به زمین نگذارند.
ممكن است تفاوت این دو گروه به خاطر آن باشد كه به هنگام انجام نماز توسط دسته اول دشمن هنوز كاملاً آگاه از برنامه نیست و لذا احتمال حمله ضعیفتر است ولی در مورد دستة دوم كه دشمن متوجه انجام مراسم نماز میشود احتمال هجوم بیشتر است.
3ـ منظور از حفظ امتعه این است كه علاوه بر حفظ خویش باید مراقب وسایل دیگر جنگی و وسایل سفر و مواد غذائی و حیواناتی كه برای تغذیه همراه دارید نیز باشید.
4ـ میدانیم كه نماز جماعت در اسلام واجب نیست ولی از مستحبات فوق العاده مؤكد است و آیه فوق یكی از نشانههای زنده تأكید این برنامه اسلامی است كه حتی در میدان جنگ برای انجام آن از روش نماز خوف استفاده میشود این موضوع هم اهمیت (اصل نماز) و هم اهمیت جماعت را میرساند و مطمئناً تأثیر روانی خاصی هم در مجاهدان از نظر هماهنگی در هدف و هم در دشمنان از نظر مشاهده اهتمام مسلمانان به وظائف خود حتی در میدان جنگ دارد.
كیفیت نماز خوف:
در آیه فوق درباره كیفیت نماز خوف توضیح زیادی به چشم نمیخورد و این روش قرآن است كه كلیات را بیان كرده و شرح آن را به (سنت) واگذار میكند. طریقه نماز خوف آنچنان كه از سنت استفاده میشود این است كه نمازهای چهار ركعتی تبدیل به دو ركعت میشود گروه اول یك ركعت را با امام میخوانند و امام پس از اتمام یك ركعت توقف میكند و آن گروه یك ركعت دیگر را به تنهایی انجام میدهند و به جبهه جنگ باز میگردند سپس گروه دوم جای آنها را میگیرند و یك ركعت نماز خود را با امام و ركعت دوم را به طور فرادی انجام میدهند.
منبع: پایگاه اندیشه قم
تنظیم: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2917382
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396