نماز نیز با گفتن اللّهاكبر شروع مىشود و امورى را بر نمازگزار حرام مىكند، مانند خوردن، آشامیدن و حرف زدن، لذا به تكبیر اوّل نماز تكبیرةالاحرام مىگویند.
زائران مكّه در مسیر راه به هر فراز و نشیب كه مىرسند لبیّك را تكرار مىكنند و این تكرار مستحب است. نمازگزار نیز در هر خم و راست شدن و قیام و قعود مستحب است اللّهاكبر را تكرار كند.
«اللّه اكبر» اوّلین كلمه واجب به هنگام صبح است.
اوّلین كلمهاى است كه نوزاد مسلمان در آغاز تولد به عنوان اذان و اقامه مىشنود و آخرین كلمهاى است كه بر مرده خوانده مىشود (در نماز میّت) و سپس وارد قبر مىشود.
یگانه ذكرى است كه در نماز هم واجب است و هم ركن نماز است.
اولین جمله در سرود مسلمانان یعنى اذان است.
«اللّهاكبر»، بیشترین ذكرى است كه هم در مقدّمات نماز، هم در خود نماز و هم در تعقیبات آن گفته مىشود، بطورى كه یك مسلمان در طول یك روز فقط در نمازهاى پنجگانه واجب (نه نمازهاى مستحب) حدود 360 مرتبه آنرا تكرار مىكند. بدین صورت كه:
1- براى هر 5 نماز اذان وارد شده و در هر اذانى 6 مرتبه «اللّهاكبر» گفته مىشود (مجموعاً 30 مرتبه)
2- براى هر 5 نماز اقامه وارد شده كه در هر اقامهاى 4 مرتبه اللّهاكبر گفته مىشود (مجموعاً 20 مرتبه)
3- قبل از تكبیرةالاحرام، در هر 5 نماز، 6 تكبیر مستحب است و تكبیر هفتم همان تكبیرةالاحرام واجب است، (مجموعاً 30 مرتبه)
4- تكبیرةالاحرامِ آغاز نمازها كه در مجموع 5 تكبیر مىشود.
5 - قبل از هر ركوع در 17 ركعت یك تكبیر وارد شده است. (مجموعاً 17 مرتبه)
6- در هر هفده ركعت نماز دو سجده داریم كه براى هر سجده دو تكبیر مستحب است، یكى قبل و یكى بعد از آن. (مجموعاً 68 مرتبه)
7- هر نماز یك قنوت دارد كه قبل از هر قنوت یك تكبیر وارد شده است (مجموعاً 5 مرتبه).
8 - در پایان هریك از نمازهاى 5گانه 3 تكبیر وارد شده است. (مجموعاً 15 مرتبه)
9- بعد از هر نماز 34 مرتبه تكبیر به عنوان تسبیحات حضرت زهرا مىگوییم. (مجموعاً 170 مرتبه)
اما حیف كه در طول عمر یك اللّهاكبر با توجه نگفتیم، كه اگر انسانى با ایمان و توجه كامل هر روز بیش از 360 مرتبه بگوید: خدا بزرگتر است، دیگر از هیچ قدرت وابرقدرت و توطئهاى هراس ندارد
:: ادامه مطلب
اسلام در مسائل كیفرى نیز براى قصد و نیّت حساب جداگانهاى باز كرده است كه به دو نمونه از آن اشاره مىكنیم:
در مورد قتل، حساب كسى كه از روى عمد و قصد كسى را كشته، از حساب كسى كه بدون قصد سبب كشته شدن فردى شده، جداست و هریك حكم جداگانهاى دارد.(139)
در سوگند و قسم نیز قرآن مىفرماید:
«لا یُؤاخِذُكُم اللَّه بِالَّلغْوِ فى اَیْمانكم»(140)
خداوند شما را بواسطه قسمهاىِ غیرجدّى مؤاخذه نمىكند.
لذا اگر كسى سوگندى یاد كند ولى نیّت و قصد جدّى نداشته باشد آن سوگند ارزشى ندارد.
معرفت، مقدّمه قصد قربت
بهترین راهِ رسیدن به قصد قربت و نیّت پاك، معرفت و شناخت است.
اگر بدانیم محبوبیّت پیداكردن نزد مردم بدست خداست.(141)
اگر بدانیم عزّت و قدرت تنها بدست اوست.(142)
اگر بدانیم نفع و ضرر ما بدست دیگران نیست.(143)
اگر بدانیم كار براى خدا، گاهى دو برابر، گاهى ده برابر و گاهى هفتصد برابر پاداش دارد، براى غیر او كار نمىكنیم.
اگر بدانیم بالارفتن در جامعه نشانه عظمت نیست، زیرا دودِ روسیاه هم بالا مىرود!
اگر بدانیم توجّه و نظر مردم به ما ارزشى ندارد، زیرا اگر یك فیل هم در خیابان راه برود همه به او نگاه مىكنند!
اگر به خطرات و رسوایىهاى ریاكارى توجه داشته باشیم.
اگر بدانیم روزى را در پیش داریم كه احدى به فریاد احدى نمىرسد و تنها كسانى نجات مىیابند كه قلب سلیم داشته باشند.(144)
و اگر بدانیم با نیّت فاسد چه ارزشهایى را از دست مىدهیم،
خود را براى انجام كار خالص و با قصد قربت آماده مىكنیم.
139) سوره نساء، آیه 92.
140) سوره بقره، آیه 225.
141) سوره ابراهیم، آیه 37.
142) سوره بقره، آیه 165.
143) مناجات شعبانیه.
144) سوره شعراء، آیه 89.
:: ادامه مطلب
در خاتمه بحث نیّت، اشارهاى هم به آفاتِ نیّتِ فاسد مىكنیم چنانكه قبلاً بركات نیّتِ سالم را بیان كردیم.
1- مستجاب نشدن دعا. امام سجّادعلیه السلام مىفرماید: نیّت سوء سبب قبول نشدن دعاهاست.(145)
نیّتِ غیرخدایى، نه تنها كارها را از رنگ الهى و عبادت بودن مىاندازد، بلكه خطراتى را هم در بر دارد.
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: اگر كسى وام بگیرد اما هدفش این باشد كه آن را نپردازد به منزله سارق است.(146) چنانكه اگر در ازدواج قصد پرداختِ مهریّه همسرش را نداشته باشد در نزد خدا به منزله زناكار است.(147)
2- محرومیّت از رزق. امام صادقعلیه السلام فرمود: چه بسا مؤمنى كه نیّت گناه مىكند و خداوند او را از رزق محروم مىكند.
نمونه عینى این حدیث، داستان باغى است كه در قرآن آمده است:
در سوره قلم از آیه 16 تا 30 داستان گروهى آمده است كه باغى داشتند و قصد كردند براى برداشت محصول شبانه بروند تا فقرا آگاه نشوند و چیزى از میوهها را به فقرا ندهند.
سحرگاه كه به سراغ باغ رفتند، دیدند باغ سوخته و خاكستر شده است. ابتدا گمان كردند راه را گم كردهاند، اما یكى از آنها كه عاقلتر بود گفت: آیا من به شما تذكّر ندادم چنین قصد و نیّتى نكنید. شما قصد محروم كردن فقرا را داشتید خداوند هم شما را از آن محروم كرد.
از این ماجراى قرآنى فهمیده مىشود كه خداوند گاهى بر اساس قصد و نیّتِ ما كیفر مىدهد(148) گرچه این امر كلیّت ندارد.
3- سبب شقاوت است. حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «مِنَ الشّقاءِ فَسادُ النِّیَّة»(149) نیّت فاسد نشانه شقاوت است.
4- بركت از عمر و زندگى مىرود. علىعلیه السلام در جاى دیگرى مىفرماید: «عِنْدَ فَسادَ النِّیَّة تَرْتَفِعُ الْبَرَكَة»(150) خداوند بركت را از كسى كه نیتش سالم نیست برمىدارد و او نمىتواند از نعمتهاى الهى به خوبى استفاده كند.
مىگویند به شخصى گفتند: بخاطر فلان كارر خوبت، سه دعاى مستجاب دارى. خوشحال شد و گفت: خدایا! همسرم زیباترین زنان شود، همسرش بسیار زیبا شد اما زندگى برایش تلخ شد زیرا مىدید كه همه مردم چشم به زن او دوختهاند. دعاى دوّم را بكار بست كه خدایا همسرم را زشتترین زنان كن، دعایش مستجاب شد اما دیگر زندگى با چنین همسرى قابل تحمّل نبود. از دعاى سوّم استفاده كرد و گفت: خدایا همسرم مثل اوّلش شود. دعایش مستجاب شد و همسرش به شكل اوّل بازگشت. او هر سه دعا را بكار بست اما نتیجهاى نگرفت. این است معناى برداشتهشدن بركت كه انسان از امكانات بهره خوب نبرد.
145) بحار، ج 70، ص 375.
146) وسائل، ج 12، ص 86.
147) وسائل ج 15 ص 22.
148) شخصى به من گفت: به یكى از جانبازانِ جنگ برخوردم كه روى چرخ نشسته بود، جلو رفتم و او را بوسیدم. بوى عطر مرا كه فهمید از من تقاضا كرد شیشه عطرم را به او بدهم. من گفتم: عطرى براى شما مىخرم ولى این عطر براى خودم باشد. به هر حال به او ندادم و از او جدا شدم ساعتى بعد كه به دستشویى رفتم شیشه عطرم به درون مستراح افتاد. ناگهان متوجه شدم این كیفر آن بخل است و همانجا به حال خودم گریه كردم. آرى، چه بسیار حسرتها و ندامتها كه باید در قیامت بخوریم از اینكه براى خدا كارى نكردهایم.
149) غررالحكم، حدیث 1610.
150) غررالحكم، حدیث 1615.
:: ادامه مطلب
امتیازى كه نیّت كار بر نفس كار دارد، این است كه در انجام كار، گاهى ریا و خودنمائى مطرح است امّا در نیتّ چون یك امر درونى است و آثار ظاهرى ندارد، ریا و سمعه و امثال آن راه ندارد. امتیاز دیگر نیتّ بر عمل آنست كه همیشه و همه جا ممكن است و شرائط خاصى نمىطلبد امّا انجام یك عمل نیاز به شرائط و امكاناتِ فراوانى دارد.
در روایات، عنوانى است به نام روایاتِ «مَنْ بَلغ» كه این دسته روایات مىگوید: اگر كسى روایتى شنید كه مىگوید فلان عمل پاداش دارد و آن عمل را انجام داد، خداوند آن پاداش را به او مىدهد گرچه آن روایت درست نباشد، زیرا كسى كه به آن حدیث عمل كرده با حسن نیّت انجام داده است.
:: ادامه مطلب
و یا در جاى دیگرى مىفرماید: «یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً»(137) ما را در حال امید یا ترس مىخوانند.
2- مرحله بالاتر آنست كه انسان بخاطر تشكر از الطاف او كارى انجام دهد، گرچه پاداش یا كیفرى از جانب خداوند نباشد. چنانكه حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلى مَعْصِیَتِهِ لَكانَ یَجِبُ اَلاَّ یُعْصى شُكْراً لِنِعْمَتِهِ»(138)
اگر خداوند بر معصیتش وعده عذاب نداده بود، بر انسان لازم بود بخاطر تشكر از نعمتهاى او نافرمانى او را نكند.
3- مرحله بالاتر، قرب به اوست كه انسان بدون چشمداشتى به بهشت و یا ترسى از دوزخ، خدا را عبادت كند چون تنها او را شایسته بندگى و عبادت مىداند.
4- بالاترین مرحله آنست كه عشق به خدا انسان را به كارى وادار كند، چنانكه علىعلیه السلام عشق به مرگ و لقاى خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر مىداند و حضرت قاسم فرزند امام حسن مجبتىعلیهما السلام در كربلا مىگوید: مرگ در راه خدا براى من از عسل شیرینتر است.
136) سوره اعراف، آیه 56.
137) سوره انبیا، آیه 90
138) نهجالبلاغه، حكمت 290..
:: ادامه مطلب
با نگاهى كوتاه و گذرا به آیات و روایات، آثار و بركات زیادى براى نیتّ پاك درمىیابیم كه بطور فشرده گوشههایى از آنها را بیان مىكنیم:
1- كسى كه حُسن نیّت داشته باشد رزق او فراوان مىشود.(117) شاید مراد حدیث آن باشد كه بخاطر حُسن نیّت، رفتار و برخورد او با مردم به نحو مطلوب مىشود و قهراً افراد بیشترى جذب شغل و كار او مىشوند و درآمد بیشترى بدست مىآورد.
2- حُسن نیّت، توفیقات انسان را زیاد مىكند، زندگى طیّب و دلچسب مىشود و دوستان زیادى را براى انسان مىآورد.(118)
الطاف الهى به قدر حُسن نیّت افراد است و هرچه نیت بهتر و خالصتر باشد لطف خداوند نیز بیشتر مىگردد.
3- به انسان طول عمر مىدهد.
در روایات آمده: كسى كه حج را تمام كرد، اگر در موقع بازگشت به وطن نیّت كند و تصمیم بگیرد براى سال بعد هم به حج بیاید، خداوند بخاطر همین آرزوى خوب، به او طول عمر مىدهد.(119)
4- حسن نیّت، گذشته انسان را جبران مىكند. علىعلیه السلام مىفرماید: اگر گنهكار با حسن نیت توبه كند خداوند آنچه را به عنوان كیفر از او گرفته به او پس مىدهد و هرگونه مشكلى در كارش باشد اصلاح مىكند.(120)
5 - خداوند به نیّتِ كار خیر، پاداش آن كار خیر را مىدهد گرچه انسان موفق به انجام آن كار نشود. با نیّتِ صادق، كارهاى نشده براى انسان به حساب مىآید، چنانكه در روایت آمده: اگر انسان مؤمنى بگوید: اگر خداوند به من امكانات مىداد چنین و چنان مىكردم. و این آرزو صادقانه باشد، خداوند پاداش آن كارهاى خیر را به او مرحمت مىفرماید.(121) حتى اگر صادقانه آرزوى شهادت كند و از خداوند شهادت بخواهد، خداوند او را به درجات شهدا مىرساند گرچه در رختخواب از دنیا برود.(122)
از لطف خدا همین بس كه براى تصمیم به كار خیر پاداش مىدهد، امّا براى نیّتِ گناه تا وقتى گناهى انجام نشود كیفر نمىكند.(123)
6- نیّت پاك مىتواند مادّىترین امور زندگى را عامل قرب انسان قرار دهد، چنانكه معنوىترین حالات مانند سجده و گریه اگر از روى ریا باشد وسیله دورى انسان از خدا مىگردد.
در روایات مىخوانیم: همانگونه كه جسم با روح پایدار است دین با نیت صادق استوار است.(124) دل پاك و حُسن نیت از بهترین ذخائر و گنجینههاى الهى است و هرچه نیت بهتر باشد ارزش این گنج بیشتر خواهد بود(125) و اصولاً نیّت و تصمیم و اراده جدّى، توان بدنى انسان را چندبرابر مىكند.
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: خداوند در قیامت مردم را بر اساس نیّاتى كه دارند محشور مىكند.(126) كسى كه هدفش انجام وظیفه باشد براى او نوع كار و رسیدن به نتیجه مهم نیست. چنانكه قرآن مىفرماید:
«وَ مَنْ یُقاتِلْ فى سَبیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ اَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتیهِ اَجْراً عَظیماً»(127)
كسى كه در راه خدا بجنگد، چه كشته شود و چه پیروز شود ما پاداش بزرگى به او خواهیم داد.
آنچه مهم است جهاد در راه خداست اما اینكه نتیجهاش شكست باشد یا پیروزى، در پاداشِ الهى تأثیرى ندارد. قرآن در جاى دیگرى مىفرماید:
«وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً اِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِكْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُه عَلَى اللَّهِ»(128)
كسى كه براى هجرت بسوى خدا و پیامبر، از خانهاش خارج شود و سپس مرگ او را دریابد پاداشش با خداست.
از این آیه نیز بخوبى فهمیده مىشود كه اگر انسان بخاطر خدا از خانه خارج شود، گرچه به مقصد هم نرسد پاداش دارد. مهم نیّتِ عمل است نه خود عمل، مهم قدم گذاردن در راه است نه رسیدن به مقصد.
رسول خداصلى الله علیه وآله به ابىذر فرمود: تصمیم بر كار خیر داشته باش گرچه توفیق عمل پیدا نكنى، زیرا این تصمیم تو را از جرگه غافلین بیرون مىآورد.(129)
در حدیثى دیگر مىخوانیم: هر كارى كه همراه با نیت الهى باشد بزرگ است، گرچه آن كار ساده و كوچك باشد.(130) چنانكه مهمترین كارها، اگر با نیت صحیح نباشد ارزشى ندارد. پیامبرصلى الله علیه وآله مىفرماید: بیشتر شهداى امّت من در رختخواب از دنیا مىروند و چه بسیارند كسانى كه در جبهه كشته مىشوند اما خدا بر نیتّ آنان آگاه است.(131)
پیامبر گرامى اسلام در جنگ تبوك فرمود: همانا كسانى كه در مدینه هستند اما آرزوى جبهه و شركت با ما را دارند بخاطر همان نیّت در اجر ما شریكند.(132)
چنانكه در روایتى دیگر مىخوانیم: كسى كه با فكر بیدارشدن براى نماز شب به رختخواب مىرود، اگر هم در خواب بماند خداوند خوابش را صدقه و نفس كشیدنش را تسبیح قرار مىدهد و پاداشِ نماز شب را برایش ثبت مىفرماید.(133)
بىجهت نیست كه به ما سفارش شده حتى در خوردن و خوابیدن هم هدف مقدّسى داشته باشید.(134) و اگر شخصى را بخاطر خداوند دوست بدارید و خیال كنید كه او انسان خوبى است، گرچه او دوزخى باشد اما شما مأجور هستید.(135)
117) وسائل، ج 1، ص 39.
118) غررالحكم.
119) وسائل، ج 8، ص 107.
120) نهجالبلاغه، خطبه 178.
121) وسائل، ج 1، ص 40.
122) بحار، ج 70، ص 201.
123) وسائل ج 1 ص 40.
124) بحار، ج 78، ص 312.
125) غررالحكم.
126) قصار الجمل.
127) سوره نساء، آیه 74.
128) سوره نساء، آیه 100.
129) وسائل، ج 1، ص 39.
130) وسائل، ج 1، ص 87.
131) محجّةالبیضاء، ج 8، ص 103.
132) محجّةالبیضاء، ج 8، ص 104.
133) بحار، ج 70، ص 206.
134) وسائل، ج 1، ص 35.
135) محجّةالبیضاء، ج 4، ص 374.
:: ادامه مطلب
فرض كنید شخصى از روى ظلم و تجاوز یك نفر را كشت و بعداً معلوم شد كه مقتول نیز یك انسانِ جنایتكار بوده كه باید اعدام مىشده است. در اینجا با اینكه كار قاتل مفیده بوده است، امّا مردم قاتل را ستایش نمىكنند، زیرا قصد او كشتن یك انسان بىگناه بود، نه كشتن یك مفسد فىالارض.
پس مفیدبودن یك عمل كافى نیست تا آن عمل صالح باشد بلكه لازم است با انگیزهاى پاك نیز همراه باشد.
قرآن، در همه جا روى قصد قربت تكیه مىكند، چه در خمس و زكوة و انفاقهاى مالى و چه در جنگ و جهاد با دشمنان. اینكه قرآن روىِ كلمات «فى سَبیلِ اللَّهِ»(109)، «لِوَجْهِ اللّهِ»(110)، «اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»(111) تكیه مىكند، نشان دهنده اهمیت قصد قربت است.
كسانى كه با ساختن مدرسه و بیمارستان و راه و خوابگاه براى مردم كارهاى مفید انجام مىدهند، اگر قصد الهى نداشته باشند به خودشان ظلم كردهاند زیرا خود از آن عمل هیچ بهرهاى ندارند گرچه دیگران از آن بهرههاى فراوان مىبرند.
اینكه قرآن همواره عمل صالح را در كنار ایمان مىآورد و مىفرماید: «الَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصَّالِحاتِ» و یا مىفرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ اَو اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِن»(112)، بخاطر آنست كه حُسن فعلى به تنهایى كفایت نمىكند، بلكه حُسن فاعلى نیز لازم است.
دو خاطره
بلال حبشى كه مؤذّن پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله بود در گفتنِ جمله «اَشهَد ان لااله الاّ اللّه» بجاىِ شین، سین مىگفت، زیرا زبانش گیر داشت. مردم این را عیب مىگرفتند، اما پیامبر فرمود: سینِ بلال در نزد خدا شین است.(113)
گرچه در ظاهر كارش ناقص است، اما چون قصد قربت وحُسن نیّت دارد پاداش دارد.
عبداللّهبن مكتوم، یكى از یاران مخلص پیامبر و شخصى نابینا بود. روزى این صحابى بزرگ وارد مجلسى شد كه پیامبر و عدهاى مشغول گفتگو بودند. او كه افراد جلسه را نمىدید با صداى بلند مشغول صحبت شد. یكى از افراد جلسه به او عبوس كرد و ناراحت شد.
با آنكه براى شخص نابینا، عبوسكردن و لبخندزدن فرقى نمىكند زیرا او نمىبیند، امّا قرآن براى همین عبوس كردن یك سوره نازل كرد و در ده آیه پىدرپى شخص عبوسكننده را كوبید.
«عَبَسَ وَ تَوَلّى اَنْ جاءَهُ الْاَعْمى وَ ما یُدْریك لَعَلَّه یَزَّكّى...»(114)
پس ملاكِ عمل، مفید بودن یا مضر بودن نیست كه عمل را با دیگران بسنجیم و بگوییم: اگر عمل به دیگران فایدهاى رساند، عمل صالح و اگر ضررى رساند عمل غیرصالح است. بلكه باید رابطه عمل را با خود شخص هم بسنجیم كه او عمل را به چه هدفى انجام داد و آیا عمل فى نفسه حتى اگر به دیگران هم فایدهاى نرساند و یا ضررى نزند، چگونه است؟
آرى در مكتب انبیا، اخلاق ارزش ذاتى دارد نه عَرَضى، مانند اخلاق بشرى كه براى جذب مشترى و بالابردن تولید و جمعكردن مردم به دور خود است. در سوره عبس، انتقاد براى آن است كه چرا تو براى نابینا عبوس كردى، گرچه نابینا ترا نمىبیند، زیرا عبوس كردن بر مؤمن به خودى خود عمل زشتى است.
به هرحال قصد قربت، یعنى همه كارها را با معیار الهى انجام بده و كارى به بازتابهاى سیاسى و اجتماعى و خوشامدِ دیگران نداشته باش.
قصد قربت، یعنى كار را براى خدا انجام بده و از نیش و نوشها نهراس. قرآن در وصفِ مؤمنان واقعى مىفرماید: «یُجاهِدوُنَ فى سَبیلِ اللَّهِ وَ لایَخافُونَ لَوْمَةَ لائمٍ»(115) در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزش ملامتكنندگان هراسى ندارند.
قصد قربت، یعنى حق را بگو و از احدى جز او پروا نداشته باش. چنانكه قرآن مبلّغین الهى را چنین توصیف مىكند: «اَلَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ اَحَداً اِلاَّ اللَّه»(116) آنانكه پیامهاى الهى را تبلیغ مىكنند و از او خشیت دارند و از كسى جز خدا نمىترسند.
خاطره
روزى در حرم امام رضاعلیه السلام مشغول دعا و زیارت بودم و حالى داشتم. یكى از زائران در كنارم قرار گرفت و بخاطر بحثهاى شب جمعه در تلویزیون مرا شناخت و اسكناسى را كه چند تا كرده بود به من داد و گفت: آقاى قرائتى این پول را به فقیر بدهید. گفتم: من هم مثل شما براى زیارت آمدهام و در مشهد فقیرى را نمىشناسم خودتان آنرا به فقیرى بدهید.
لحظاتى گذشت و دوباره حرف خود را تكرار كرد و من نیز همان جواب را دادم و به دعا مشغول شدم. بار سوّم حرفش را تكرار كرد، من ناراحت شدم و گفتم: شما امروز با یك بیستتومانى سه بار حواس مرا پرت كردهاى، خواهش مىكنم مزاحم نشوید و این پول را خودتان به فقیرى بدهید. او گفت: آقاى قرائتى بیست تومانى نیست، هزار تومانى است.
من كه تا آن زمان فكر مىكردم یك اسكناس بیستتومانى براى فقیر مىدهد، لحظاتى تأمل كردم و از ناراحتىام كاسته شد. گفتم: در اینجا مؤسسهاى است براى كمك به بچههاى یتیم، گفت: اختیار با شماست هر كجا كه صلاح دیدید مصرف كنید، او پول را داد و رفت.
من كتاب دعا را كنار گذاشتم و به فكر فرو رفتم كه اگر براى خداست، چه فرقى میان بیست تومانى و هزار تومانى است؟ فهمیدم كه این صحنه براى من آزمایشى بود تا بدانم هنوز قصد قربت در من زنده نشده است.
یكى از نشانههاى اخلاص آنست كه انسان میان مقدار و افراد ومناطق و نوع كار وشرائط فرقى نگذارد وفقط به فكر رضاى خدا باشد، مردم بفهمند یا نفهمند، طرفدارى بكنند یا نه، درآمدى داشته باشد یا نداشته باشد.
البتّه انساندوستى و كار را براى مردم انجام دادن از خودپرستى برتر است، ولى بدون هدفِ الهى ارزش الهى ندارد.
به قول علاّمه شهید مطهّرى، قصد قربت یك شرط ذاتى است نه قراردادى و اعتبارى، شرط تكوینى است نه تشریفاتى. اگر گفتیم شرط رسیدن به مكّه پیمودن راه مكّه است، این شرط طبیعى و ذاتى است نه قراردادى، و شرط رسیدن به مقام قرب الهى، داشتن قصد قربت است و این شرط ذاتى است.
109) سوره بقره، آیه 190.
110) سوره انسان، آیه 9.
111) سوره بقره، آیه 207.
112) سوره نحل، آیه 97.
113) مستدرك الوسائل، حدیث 4696.
114) سوره عبس آیات 1 تا 10.
115) سوره مائده، آیه 54.
116) سوره احزاب، آیه 39.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2917543
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396