«لِیَبْلُوَكُمْ اَیّكُم اَحْسَنُ عَمَلاً»(106)
خداوند شما را در بوته امتحان قرار مىدهد تا مشخّص شود كدامیك از شما بهترین عمل را بجاى آورد.
حضرت علىعلیه السلام در ركوع انگشترش را به فقیرى داد و آیهاى از قرآن بخاطر آن نازل شد. مردم گمان كردهاند نازل شدن یك آیه بخاطر یك انگشتر، از آن جهت بوده كه انگشتر قیمتى بوده و لذا گفتهاند: قیمت انگشتر به مقدار خراج و مالیاتِ شامات و سوریه بوده است.
در حالى كه انگشترى با چنین قیمت هرگز با زهد علىعلیه السلام سازگار نیست، چنانكه با عدل على هم نمىسازد كه او چنین انگشترى در دست كند و بعضى در فقر و ندارى باشند. اما حقیقت آنست كه نزولِ آیه «اِنَّما وَلِیّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُه وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیموُنَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(107) بخاطر كیفیت عمل بود نه كمیّت آن، بخاطر اخلاص وقصد قربت بود، نه وزن وحجم وقیمتِ انگشتر.
خاطره
بهلول گروهى را دید كه مسجدى مىسازند و ادعا مىكنند كه براى خداست، او بر سنگى نوشت: بانى این مسجد بهلول است و آنرا شبانه بر در مسجد نصب كرد. روز بعد كه كارگران سنگ را دیدند به هارونالرشید ماجرا را گفتند او بهلول را حاضر كرد و پرسید چرا مسجدى را كه من مىسازم به نام خودت كردهاى؟
بهلول گفت اگر تو مسجد را براى خدا مىسازى بگذار نام من بر آن باشد خدا كه مىداند بانى مسجد كیست، او كه در پاداش دادن اشتباه نمىكند. اگر براى خداست چه نام من باشد چه نام تو این كه مهم نیست. بهلول با این كار به او فهماند كه قصد قربت ندارد بلكه قصد شهرت و نام دارد. به همین جهت قرآن اعمال كفار را به سراب تشبیه مىكند كه بنظر آب مىآید امّا واقعیتى ندارد: «وَالَّذینَ كَفَروُا اَعْمالُهُم كَسَرابٍ بِقیعَة یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً»(108)
اعمال كافران همچون سرابى است در بیابان خشك، كه انسان تشنه آنرا آب مىپندارد.
اصولاً اسلام، عملى را صالح مىداند كه هر چهار عنصر آن نیك باشد: عمل، انگیزه، وسیله و شیوه.
نه تنها در ابتداى كار قصد قربت لازم است، بلكه در طول عمل باید قصد قربت دوام داشته باشد، والاّ كلّ عمل باطل است. اگر موتور هواپیما حتى دقیقهاى از كار بیفتد سقوط حتمى است. شرك و ریا در نیّت، حتى اگر یك لحظه باشد تمام عمل را حبط و نابود مىكند.
خاطره
در یك مسافرت هوایى، همه مسافرین هواپیما را كه در آستانه حركت بود پیاده كردند و ساعتها پرواز به تأخیر افتاد. سبب آنرا پرسیدم، گفتند: یك سوسك در هواپیما دیده شده است! گفتم: این همه تأخیر بخاطر یك سوسك! گفتند: بله زیرا چه بسا همین سوسك یك سیم را بجود و سیستم كنترل هواپیما مختلف شود و حادثهاى رخ بدهد.
چه بسا كارهاى خیرى كه باید سبب پرواز انسان به سوى خدا شود، امّا بخاطر یك مرض روحى نه فقط موجب صعود، بلكه سبب سقوط او گردد.
106) سوره هود، آیه 7.
107) سوره مائده، آیه 55.
108) سوره نور، آیه 39.
:: ادامه مطلب
رسیدن به قرب الهى و قصد قربت از دو راه است:
یكى شناخت عظمت و مقام خداوند و دیگرى شناخت پوچى و بىاعتبارى غیر او.
قرآن همواره نعمتها و الطاف الهى را بر بندگان مطرح مىكند تا انسان را عاشق خدا كند. ذكر صفات او، آفریدههاى او، امدادهاى مادى و معنوى او و دهها نعمت بزرگ و كوچك، همه و همه بخاطر آنست كه محبت و عشق ما را به خدا زیاد كند.
از طرف دیگر آیات زیادى ضعف و پوچى غیر او را شمرده و مىفرماید: غیر او نه عزّتى دارد نه قدرتى، اگر همه جمع شوند و بخواهند مگسى خلق كنند نمىتوانند، جز او چه كسى مىتواند به نداى افراد مضطرّ و درمانده پاسخ دهد؟ آیا درست است كه دیگران را در كنار خدا مطرح كنیم و آنها را همسان و یكسان با خدا بدانیم؟
خاطره
یكى از مراجع تقلید جهان تشیّع، آیةاللّه العظمى بروجردى بود. ایشان در ایام سوگوارى در منزلش عزادارى برپا مىكرد. در یكى از این جلسات حال ایشان خوب نبود، لذا در همان اتاق شخصى خود استراحت مىكردند و به صداى سخنران گوش مىدادند.
یكى از حاضران در مجلس عزا مىگوید: براى سلامتى امام زمان و آقاى بروجردى صلوات.
ناگهان دیدند كه ایشان عصاى خود را به در مىكوبد، نزدیكان آقا حاضر شدند و پرسیدند: چه امرى دارید؟ این مرجع بزرگوار فرمودند: چرا نام مرا در كنار نام امامزمانعلیه السلام بردید؟ من كه لایق نیستم شما نام مرا در ردیف نام امام ببرید و براى هر دو صلوات بفرستید.(105)
این مرجع دینى كه نایب امام زمان است حاضر نمىشود نامش در ردیف نام امام معصوم آورده شود، اما بسیارى از ما از روى كجفهمى و بىادبى، نام موجوداتى ضعیف و سراپا نیاز و احتیاج را در كنار خداوند قادر مطلق متعال قرار مىدهیم و گویا آنها را در یك ردیف مىدانیم.
105) به نقل از آیة اللّه صافى.
:: ادامه مطلب
مى گویند: سلطان محمود غزنوى براى آزمایش درباریانش كه چقدر به او وفادارند، كاروانى به راه انداخت و صندوق جواهرى را بر شترى نهاد اما در آنرا قفل نكرد. در مسیر راه به درّهاى رسیدند او شتر را رَم داد، صندوق برگشت و جواهرات به درّه سرازیر شد. سلطان گفت: هر كس هر جواهرى به دستش رسید از آنِ او باشد، اطرافیان شاه را رها كردند و به سراغ جمع كردنِ درّ و گوهر رفتند.
در این میان دید كه اَیاز جواهرات را رها كرده و به دنبال سلطان آمده است. از او پرسید تو چرا به سراغ جواهرات نرفتى؟ ایاز در جواب گفت:
منم در قفاى تو مىتاختم
زخدمت به نعمت نپرداختم
آنگاه مولوى از این ماجرا نتیجهگیرى كرده و مىگوید:
گر از دوست چشمت به احسان اوست
تو در بند خویشى نه در بند دوست
خلاف طریقت بود كاولیاء
تمنا كنند از خدا جز خدا
قرآن از كسانى كه خدا را بخاطر خود مىخوانند و فقط در مشكلات به سراغ او مىروند و در غیر آن خدا را فراموش و یا حتى انكار مىكنند، به شدت انتقاد كرده است:
«فَاِذا رَكِبوُا فِى الْفُلْك دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّین فَلمَّا نَجَّاهُمْ اِلىَ الْبرِّ اِذاهُمْ یُشْرِكوُن»(102)
هرگاه بر كشتى سوار و در آستانه غرق شدن قرار گیرند، با اخلاص خدا را مىخوانند، اما همین كه به خشكى پا گذاشتند و نجات یافتند مشرك مىشوند.
به هرحال، كار براى خود، نفسپرستى است. كار براى مردم، بتپرستى است.كار براى خدا و خلق، دوگانهپرستى است. و كارِ خود و خلق را براى خدا كردن، خداپرستى است.
در مناجات مىخوانیم: «اِلهى ما عَبَدْتُك خَوْفاً مِنْ نارِك وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِك بَلْ وَجَدْتُك اَهْلاً لِلْعِبادَة فَعَبْدتُك»(103) خداوندا! عبادتِ من نه از ترس دوزخ و نه به طمع بهشت توست، بلكه بخاطر آنست كه تو را شایسته عبادت و بندگى یافتم پس تو را عبادت كردم.
آرى، این تجّارند كه به طمع سود كار مىكنند و این بردگانند كه از روى ترس كار مىكنند، آزادگان و اَحرار بخاطر شكر نعمتهاى الهى او را عبادت مىكنند. چنانكه در كلمات معصومین آمده است:
«اِنَّ قَوماً عَبَدوُا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْك عِبادَةُ التُّجارِ وَ اِنَّ قَوْماً عَبَدوُا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْك عِبادَةُ الْعَبیدِ و اِنَّ قَوماً عَبَدوُاللَّهَ شُكْراً فَتِلْك عِبادَةُ الْاَحْرارِ»(104)
به قول حافظ:
در ضمیر ما نمىگنجد بغیر از دوست كس
هردو عالمرا بهدشمن دِهكهما را دوست بس
در عشق مادى انسان معشوق را براى خود مىخواهد، اما در عشق معنوى، انسان خود را براى معشوق. علىعلیه السلام در دعاى كمیل مىگوید: «وَاجْعَلْ قَلْبى بِحُبِّك مُتَیَّماً» خداوندا! قلبم را از محبّت خود لبریز كن.
102) سوره عنكبوت، آیه 65.
103) بحار، ج 70، ص 186.
104) بحار، ج 41، ص 14.
:: ادامه مطلب
قصد قربت، یعنى نزدیكى به مقام پروردگار، و ناگفته پیداست كه وقتى مىگویند: فلانى به فلان مقامِ كشورى نزدیك است، مراد نزدیكى مكانى و جسمى و فیزیكى نیست وگرنه پیشخدمتها از همه نزدیكترند، بلكه مراد از نزدیكى، نزدیكى معنوى و مقامى و اُنس است.
انجام كارها براى جلب رضاى خداوند نیز به معناى آن نیست كه خداوند تحت تأثیر كارهاى ما قرار بگیرد و تغییر حال بدهد، كه در این صورت محلّ حوادث و تغییر مىشود، بلكه قرب به خدا، یعنى بالارفتن روح از نردبان وجود، كه نتیجهاش نفوذ پیداكردن در هستى است. یعنى نزدیك شدن به سرچشمه هستى و او را در دل خود یافتن.
همانگونه كه مراتب وجود در جماد و نبات و حیوان و انسان تفاوت دارد، مراتب انسانها نیز در قرب به سرچشمه هستى متفاوت است و انسان مىتواند تا آنجا به خداوند قرب پیداكند و مقرّب درگاه الهى شود كه خلیفه خدا در روى زمین گردد. عبادت همراه با قصد قربت، انسان را نورانىتر، كاملتر و با ظرفیت وجودى بیشترى مىگرداند.
همه عبادات و خصوصاً نمازهاى مستحبى نقش مهّمى در این امر دارند، چنانكه در حدیث مىخوانیم:
«لا یَزالُ الْعَبْد یَتَقَرَّبُ اِلىَّ بِالنَّوافِل»(97)
انسان مىتواند همواره از طریق نمازهاى مستحبى به خدا نزدیك شود.
نمازِ واجب ممكن است از ترس دوزخ یا قهر خدا انجام شود، امّا نماز نافله نشانه عشق است و رمز اُنس با معبود.
97) بحار، ج 75، ص 155.
:: ادامه مطلب
این درجهبندى معنوى مخصوص انسانها نیست، بلكه سلسله مراتب در میان فرشتگان نیز هست. قرآن در مورد جبرئیل مىفرماید: «مُطاعٍ ثَمَّ اَمین»(100) یعنى مورد اطاعت دیگر فرشتگان است.
به هر حال درجات انسانها در اطاعت از خدا متفاوت است:
1- گاهى فقط مطیع است، اما نه از روى رضا.
2- گاهى نه فقط مطیع كه محبّ است، یعنى بر اساس عشق و محبّت اطاعت مىكند.
3- گاهى بالاتر از اطاعت و محبّت، به معرفت كامل مىرسد و هرچه مىبیند او را مىبیند.
حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلاَّ وَ رَأَیْتُ اللَّه قَبْلَه و بَعْدَه و مَعَه»(101)
98) سوره انفال، آیه 4.
99) سوره آلعمران، آیه 163.
100) سوره تكویر، آیه 21.
101) تماشاگه راز، ص 114.
:: ادامه مطلب
نیّت خالص آن است كه انسان فقط براى خدا كار كند و در عمق جانش هدفى جز او و رضاى او نداشته و از مردم انتظار تشكر یا پاداش نداشته باشد.(92)
نانى كه اهل بیت رسول خداعلیهم السلام در چند شب پىدرپى هنگام افطار به یتیم و اسیر و فقیر دادند، ارزش مادّىِ زیادى نداشت، اما چون خالصانه بود خداوند بخاطر آن یك سوره نازل كرد.(93)
و عطّار نیشابورى در مورد آن مىگوید:
گذشته زین جهان وصف سنانش
گذشته زآن جهان وصف سِه نانش
در تاریخ مىخوانیم كه كسى در جبهه كشته شد و همه گفتند: او شهید است، اما حضرت فرمودند: او «قَتیل الحِمار» است، یعنى كشته راه الاغ! مردم تعجّب كردند، اما حضرت فرمود: هدف او از آمدن به جبهه، خدا نبود، بلكه چون دید دشمن سوار بر الاغ خوبى است، با خود گفت: او را مىكشم و الاغش را به غنیمت مىبرم، اما موفق نشد و آن كافر این مسلمان را كشت، پس او «قَتیل الحِمار» است.(94)
خالص كردن نیت، كارى بس دقیق و مشكل است. گاهى افكار غیرخدائى چنان در عمق جان انسان رسوخ مىكند كه خود انسان هم متوجّه نیست، و لذا در روایت آمده است: ریا و شرك از حركت مورچه سیاه در شب تاریك بر سنگ سیاه، آرامتر و دقیقتر است.(95) چه بسیار افرادى كه به خیال خود قصد قربت دارند، اما هنگام فراز و نشیبها معلوم مىشود كه قصد آنها صددرصد خالص نیست.
به قول علاّمه شهید مطهرى، نیّت یعنى خودآگاهى، و ارزش عبادت به معرفت و آگاهى است. در روایات مىخوانیم:
«نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ»(96)
نیّت مؤمن از عمل او بهتر است.
همانگونه كه در مقایسه جسم و روح، روح مهمتر از جسم است و انسانیتِ انسان به روح اوست، در مقایسه عمل و نیّت، نیّت مهمتر از خود عمل است، چرا كه روحِ عمل است.
نیّت به قدرى ارزش دارد كه اگر انسان نتواند كار خیرى را انجام دهد، امّا نیّت آنرا داشته باشد كه انجام دهد، خداوند پاداش آنرا به او مىدهد.
92) سوره انسان، آیه 9.
93) سوره انسان.
94) محجّةالبیضاء، ج 8، ص 104.
95) بحار، ج 72، ص 93.
96) بحار، ج 70، ص 210.
:: ادامه مطلب
نیّت، یعنى آنكه بدانیم چه مىكنیم و چه مىگوییم و براى كه و چه حركت مىنمائیم.
ارزشِ هر كارى به نیّت و انگیزه آنست، نه فقط صِرف عمل. لذا حساب كسى كه بخاطر حفظ نظم و احترام به قانون، پشت چراغ قرمز مىایستد از حساب كسى كه از ترس پلیس یا جریمه مىایستد جداست. در همه عبادات و خصوصاً نماز، نیّت جایگاه ویژهاى دارد و اصولاً چیزى كه یك كار را عبادت مىكند، نیّتِ الهى آن كار است كه اگر آن نیّت نباشد، هرچه هم ظاهر كار خوب و صحیح باشد، امّا ارزش عبادت ندارد. پیامبر گرامى اسلام در این باره مىفرمایند:
«اِنَّمَا الْاَعْمالُ بِالنّیَّات»(91)
كارها به واسطه انگیزهها ارزش پیدا مىكند وبا آنها سنجیده مىشود.
آرى، فرق مادى یا معنوى بودن یك كار، در تفاوت نیّتها و هدفهاست.
91) بحار، ج 70، ص 210.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2917555
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396