خواندن نماز در اول وقت،
لبيك به نداي خداوند متعال است كه بندگانش را در وقتي معيّن به راز و نياز با خودش فرا ميخواند و دوست دارد بندهاش، همه كارهاي خود را به خاطر فرمان او كنار بگذارد و در مقابلش اظهار فروتني كند.
هرچند نمازهاي واجب، فرصت مشخصي دارند و ميتوان مدتي آنها را به تأخير انداخت، ولي بهجا آوردن نماز در اول وقت، فضيلتي دارد كه نميتوان آن را ناديده گرفت،.
تا جايي كه امام صادق(ع) فرمود: «فَضل الوَقت الأوّل علي الآخر كَفضلِ الآخرة عَلَي الدّنيا؛ فضيلت اول وقت [نماز] بر آخر وقت، همچون فضيلت آخرت بر دنياست.»1
در جاي ديگر فرمود: «هر نمازي دو وقت دارد؛ اول و آخر.
اول وقت، بهترينِ آن است. هيچكس نبايد نماز را بيدليل به آخر وقت بيندازد. آخر وقت فقط براي بيمار و عليل وكسي كه عذري دارد، قرار داده شده است».2
در روايتي آمده است كه روزي حضرت رضا(ع) براي استقبال از عدهاي بيرون رفت.
وقت نماز فرا رسيد و حضرت راه خود را به طرف محلي مناسب كه در آن نزديكي بود، كج كرد، زير صخرهاي ايستاد و خطاب به يكي از يارانش فرمود: «اذان بگو.»
آن مرد عرض كرد: «يابن رسول الله، منتظر بمانيم تا دوستانمان نيز به ما ملحق شوند.»
حضرت فرمود: «خدا تو را بيامرزد، هرگز نمازت را بيدليل از اول وقت به تأخير مينداز.
هميشه رعايت وقت را بكن.» پس آن شخص اذان گفت و نماز را خواندند».3
از جمله اعمال عبادي كه در سيره بيشتر شهيدان به چشم ميخورد، پايبندي به نماز اول وقت است.
شرايط سخت جنگ تحميلي، درگيريهاي عمليات و مشغلههاي كاري زياد و مانند آن،
موجب نميشد كه آنان نماز اول وقت را به تأخير بيندازند و مشغول كاري ديگر شوند.
اينك به بيان نمونه هايي از اظهار بندگي شهيدان ميپردازيم.
پی نوشت :
1. ميزانالحكمة، ج 6، ص 316.
2. همان.
3. همان، ص 317.
:: ادامه مطلب
هستي زيباست؛ همراه با تقارن ها ، تناسب ها و هندسه شگفت و چشم نوازي كه تامّل و تفكّر در آن روح و جان را به شكوفايي و بالندگي مي برد . جوان نيززيباست؛ عواطف جوشان ، ارمان جويي، شور نشاط و زيباخواهي فضاي زندگي جوان را پر كرده است. نماز هم زيباست؛فرصت زيبا شدن روح،پيوند با همۀ زيبايي ، همه خوبي براي رسيدن به كرانه هاي كمال و جمال.
سخن بر سر اين است كه چگونه مي توان ميان جوان و نماز و به ديگر زبان ، دو زيبايي، پيوند و يگانگي آفريد. پرسش جدّي اين است كه چرا نسلي كه به دليل ((زيبايي جويي)) نمي تواند از كنار زيبايي روح (نماز) ساده بگذرد ، اقبال و استقبال و نشاط نماز نمي بينم؟
درست تر و راست تر آن است كه روح عريان نماز كه تماشاگه همۀ رمز و رازها و زيبايي هاست ، هنوز در معرض ديد جوان قرار نگرفته است.روش هاي جذّاب و زيبا در ايجاد گرايش و كشش به كار گرفته نشده و آنان كه مناديان و ناشران فرهنگ نمازند ، عمدتاً شيوه انتقال و ارتباط با جوان را نمي دانند.آيا يك هديۀ زيبا را با خشونت، بي مهري،سردي و رفتاري غير زيبا مي توان عرضه كرد و به تاثير و تحولي عميق دل بست؟اگر آموخته ايم كه (( مَنْ لَهُ صَبّيُ فَلَيَتصاب)) ، اين نه بدان معناست كه تنها زبان كودكانه بايد داشت كه روش ، منش و دانش ارتباط كودكانه را نيز بايد به دست آورد.زبان، تنها كلام نيست كه هر آنچه ابزار و زمينه ساز ارتباط است،((زبان)) است . در ((ارتباط)) ، هماره چند عامل مهم و تعيين كننده وجود دارد كه حذف يا ناديده گرفتن هر كدام به اختلال در ارتباط مي انجامد.
اركان ارتباط عبارتند از :
1- ارتباط گيرنده
2- مخاطب ارتباط
3- پيام ارتباط
4- شيوه ارتباط
5- ابزار ارتباط
ما عادت كرده ايم كه در ناكامي هاي خود ، بلافاصله مخاطب را متهم كنيم و به تبرئه خويش بپردازيم.اگر مخاطب از سخن و رفتار ما تاثير نپذيرفت، در دادگاهي كه به سادگي و سرعت تشكيل مي دهيم، به داوري مي پردازيم كه حرف شنو نيست، حقيقت پذير نيست، زيربار نمي رود و در بياني شكننده تر : نرود ميخ آهنين در سنگ ! اما كم شنيده ايم كه شخص بگويد : نكند نقص در من باشد، نكند نحوۀ بيان من، محتواي بيان من و ابزاري كه به كار گرفته ام نامناسب باشد.نكند ناساختگي من از تاثير سخن كاسته است، كه در اسلام همه چيز به شرط من است. تو كيستي كه سخن مي گويي؟ اگر جريان تهذيب و تقوا از قلمرو روح و قلبت عبور نكرده باشد، منتظر تاثير مباش كه: (( مَنْ لَمْ يَعْمَل بِعِلمِهِ زَلّتْ موْعِظَتُهُ عَنِ القلوبِ كَما يزّلُ الْمَطَرُ عَنِ الصّفا)).هر كس به علم خويش عمل نكند موعظه و نصيحتش همچون لغزش قطرات باران از سطح سنگ لغزان، فرو خواهد ريخت(برقلب ها اثر نخواهد گذاشت).پس در بي تاثيري كلام ، نخست بايد در خود ترديد كنيم، در روش ها ، در منش ها و حتي در دانش خويش و بعد تعبير لطيف و گوياي امير بلاغت: المُتقونَ ... فَهمْ لاَنفُسِهمْ مُتّهمون:تقوا پيشگان نفس خويش را متهم مي دارند.برهمين اساس، تحليل و نقد وضعيت موجود ارتباط ما با نسل جوان و يافتن راه كارها و روش هاي مناسب در گسترش و تعميق فرهنگ نماز ميان نسل جوان لازم است. در زمينه ارتباط با مخاطب هاي جوان به مرور برخي كاستي ها و ضعف ها مي پردازيم و در حد توان روش هايي را پيش نهاد مي كنيم.
1- روان شناسان ارتباط ، ارتباط(COMMUNICATION) را داراي دو بخش مي دانند:
الف- هدايت كردن(LEADING)
ب- همدلي كردن(PACING)
ما معمولاً در هدايت كردن ، نصيحت كردن و باب موعظه هاي كشدار و طولاني را گشودن قهرمانيم اما در همدلي نه ، و به همين دليل پل هاي ارتباط را مي شكنيم و توان تاثيرگذاري را به حداقل مي رسانيم. وقتي جوان احساس كند در موضع موعظه نشسته ايم و تنها از او (( گوش)) انتظار داريم، چيزي به نام ((پذيرش و تسليم)) اتفاق نمي افتد. براي توفيق در ارتباط بايد به ((همدلي)) رسيد و همدلي نيازمند چند مسئله است:
- درك ذهن و ضمير جوان
- انعطاف
- صبوري
درك شرايطي كه جوان در آن به سر مي برد ،موقعيت روحي و رواني جوان و انعطاف يا به بيان قرآن ((تنزل)) از دنياي خويش به دنياي جوان وصبوري در مقابل گفتار و رفتار او، شرايطي فراهم خواهد ساخت كه جوان ، قلبش را به ما بسپارد و در پي آن ذهن و انديشه ي وي نيز كاملاً تسليم ما شودهمه اين مفاهيم را در اين مفهوم قرآني مي توان خلاصه كرد كه خداوند به پيامبرش فرمود:( وَ لَوْ كنتَ فَظّاً غَليظَ القلبِ لاَ نفَضّوُا مِنْ حَوْلكَ)).اگر تند و خشن بودي ، همه از دور و برت پراكنده مي شدند.
غلظت قلب و عمل ، رمندگي ، زدگي، گريز و پرهيز مي آفريند و ميان ما و نسلي كه دمي رها كردن آن باعث پرتاب شدن به پرتگاه هاي هولناك مي شود، فاصله و درّه ايجاد مي كند.
2- ما هندسۀ گفتن با جوانان را به خوبي نمي دانيم. پرگويي،دارزگويي، مكرّر گويي هاي كسالت آور، سنت سيئه ماست. براي روشن شدن اين موضوع اگر به پرسش هايي كه از ائمه اطهار و مجموعه سخنراني هاي روان شناسان و انسان آشنايان بزرگ مراجعه كنيم خواهيم يافت كه بسياري از پاسخ ها به چند ثانيه نمي رسد و بي شك اگر همين پرسش ها با ما مطرح شود بايد منتظر سخنراني ها و خطابه ها نشست! در مجموعه نهج البلاغه جز چند سخنراني(خطبه) نسبتاً طولاني –با در نظر گرفتن حذف بخش هايي از خطبه- كه از نظر زماني خواندن هريك از آن ها به نيم ساعت و در مواردي اندك به بيش از يك ساعت نمي رسد.، بقيه خطبه ها در حدود ده دقيقه بيشتر نيستند.دقت در سوره هاي قرآن نيز گوياي همين مسئله است. جامعه اي كه در آغاز بعثت مخاطب پيامبر است- مكه – به دليل ظرفيت محدود و كشش اندك ذهني و رواني با سوره هايي مواجه است كه نه تنها آهنگين ، زيبا و قاطع اند كه بسيار كوتاه نيز هستند، اما در مدينه كه زمينه فراهم شده و ظرف وجودي مخاطب ها گسترش يافته ، سوره هاي بلند مطرح مي شود كه البته هواندن آن ها نيز به ندرت به يك ساعت مي رسد! شايد تعبير ظنز گونه نويسنده اي خوش ذوق در مورد ما درست باشد كه اگر العياذباالله برهي از ما جاي خدا بوديم از همان آسمان هفتم يك سره سيم كشي مي كرديم بهكرات پايين و بلندگويي خداپسندانه نصب مي كرديم در وسط اسمان و زمين و يكسره براي عالم و آدم سخن راني مي كرديم! همين و بس! در برخي تحقيقات، به ويژه تحقيقاتي كه در آموزش و پرورش انجام پذيرفته است، يكي از دلايل بي علاقگي و گريزدانش آموزان از نماز جماعت ، سخنراني هاي طولاني و تكراري مطرح شده است. بايد خطبا و گويندگان براي ايراد سخنراني هاي پنج تا ده دقيقه اي كوتاه ، مفيد ، جذّاب ، مناسب و متناسب تمرين و ورزيدگي داشته باشند.به ديگر زبان ، روح زيبا طلب جوان ، كلام جوان ،زيبا ، رسا و كوتاه مي طلبد.
3- جوان از جوان بهتر و زودتر مي پذيرد.با لحن جوان، هيات جوان ، برخورد جوان و مهم تر از هر چيز به دليل نزديك بودن جهان احساسي ، عاطفي و روحي دو جوان ، تفهيم و تفاهم سريع تر اتفاق مي افتد. ائمۀ جماعت بسياري از مساجد پيرند و با دنياي جوان بيگانه. در اين ميان پيران خوش انديش و خوش روش و توانايي مي توان يافت ، اما اگر به نوعي جوان گرايي دست بزنيم كارا و گره گشا خواهد بود. تفاوت نسل ها ، كندي رفتار، طولاني كردن نماز ، طرح مسائلي بيگانه با فضاي امروز ، ميان مخاطب و گوينده فاصله مي افكند.برخي دانش آموزان طولاني شدن نماز و عدم امكان ارتباط باائمۀ جماعت سالمند را دليل اجتناب از نماز جماعت دانسته اند.
زيبايي ظاهري و آراستگي نيز در اين ميانه بي تاثير نيست.در مدارس متعددي شاهد هستيم كه امام جماعت، توصيه قرآن در باب زينت خويش و آراستگي مناسب را در وقت نماز لحاظ نمي كند.همين جا طرحو تذكر اين نكته لازم است كه ائمۀ جماعت بايد با مسائل تربيتي و رواني نسل جوان آشنا شوند.تغذيه مداوم آن ها در اين زمينه از بايسته ترين كارهايي است كه پرداختن به آن ضروري احساس مي شود.بهتر است تعدادي كتاب مناسب در اين زمينه ها به همه ائمۀ جماعت و هدايتگران فكري در مساجد و مدارس معرفي شود و در صورت امكان در طول سال، در شهرستان ، سمينارهاي توجيهي براي ائمۀ جماعت و مبلغان برگزار شود
4- بهره گيري از زمان هاي خاص براي ارتباط عاطفي ميان مدرسه و مسجد از يك سو و خانه و مسجد از سوي ديگر در جذب و جلب خانواده ها، به ويژهجوانان ، موثر است.در فرصت هاي عاطفي مانند عروسي، سفر حج، رفع يك خطر و ولادت فرزند مي توان به سراغ افرادي رفت كه احياناً با مسجد ارتباطي دارند.هديه بردن به نام مسجد براي اين افراد ، گذشته از تحول در ديدگاه ، عايق هاي ميان خانه و مسجد را از ميان برمي دارد. اگر در جشن مدرسه مجاورف شيريني به شكل بسته بندي شده و با نام مسجد به دانش آموزان داده شود چه تاثيري خواهد داشت؟اگر امام جماعت و هيات امناي مسجد در مراسم مدرسه شركت كنند چه فضاي مناسب ساخته خواهد شد؟فراتر از اين ها، اعضاي مساجد مي توانند در مدارس شركت كنند، مثلا در تعمير ميز و صندلي ف گروه نجار مسجد همكاري كنند يا پزشك مسجد-اگر ممكن شود- با مدرسه مرتبط باشد. اين ها بهانه هاي مقدسي براي برداشتن سدها و مانع ها ميان مسجد و مدرسه است.
5- مساجد از همان سر در ، تا درون مسجد(محراب، فضا، ديوارها و ...) بايد اراسته ، پيراسته و جوان پسند باشد.از جاذبه هاي هنري و علمي در پيشاني مسجد باشد.نوشته هاي مساجد آن قدر تكراري و ناهمخوان با ذهن و ضمير نوجوان و جوان است كه رغبتي براي خواندن نمي انگيزد.
پاكيزگي، طراوت وزيبايي مسجد نيز مسئله مهمي است.برخي دانش آموزان بوي بد، فضاي تنگ نمازخانه، فرش ها و موكت هاي آلوده را باعث بي رغبتي به نماز مي دانند.به رغم تلاش هاي ارزنده و سازنده اي كه در ساختن مسجدهاي شايسته و مناسب در جاده ها شده است-خداش خير دهاد آن كه اين عمارت كرد-هنوز دخمه هاي تاريك ، فرسوده، نمور با موكت آلوده و فرسوده فراوان است.
از اين گذشته مساجد جديد را بايد به گونه اي ساخت كه كانون همۀ فعاليت ها بتواند باشد.انحصار مسجد به نماز ، خلاف سنّت و سيره اسلامي است.مطالعه عصر پيامبر نشان مي دهد كه مسجد همه چيز است؛پايگاه تصميم گيري اجتماعي ، نظامي ، سياسي ، عبادي و فرهنگي .بايد هر مسجد يك مجتمع باشد.امكانات هنري ، ورزشي؛نمايشي،كتابخانه-با شيوه هاي نو-بايد در كنار مسجد به عنوان جزئي از پيكره مسجد محسوب شود.در برنامه ريزي هاي آينده ((بازسازي مساجد)) بايد به اين نته توجه شود.اگر اين امكانات در مسجد و ((از))مسجد باشدف جوانان به مسجد راغب تر مي شوند.از لحظه هاي ناب و خاص نيز استفاده كنيم.اگر در مساجد بين راه ها و جاده ها، نوشته هايي مناسب نصب شود، طنين آن ها در ذهن مسافران ، در طول راه كه فرصت تامل و تفكر بيشتر است، تاثير مطلوب برجاي خواهد گذاشت.بسياري از نمازخانه هاي بين راه از اين جهت خالي و تهي اند.
در مساجد شهرها و نمازخانۀ مدارس و نهادها ، مي توان از گروه هايي استفاده كرد كه تناسب جملات زيبا و تاثيرگذاري نصب كنند بي آنكه تنها جملات سياسي، مكرر و معمولي به كار گرفته شود.
6- نماز، به ويژه نماز اول وقت، مصونيت رواني مي آورد.پيامبر(ص) مي فرمايد:(لا يزالُ الشيطانُ هائباً لابن آدَم زَعْرامنْهُ ما صَلّي الصلوات الْخمْسَ لِوَقتهنَّ فَاذا ضيعهنّ اِجْتَرَا عليهِ فادْخَلَهُ في العظام.))
شيطان تا هنگامي كه انسان نمازش را در وقت فضيلت مي خواند در خوف و وحشت است، ولي نماز را اول وقت نخواند ، شيطان جرئت فريب او را مي يابد و او را به گناهان بزرگ وا مي دارد.
واقعيت اين است كه در خانواده ها چنين موضوعي كمتر رعايت مي شود.اگر در مدارس، نهادها و ادارات ، سنت نماز جماعت به هنگام برقرار باشد، بازتاب آن نوعي مصونيت و بازدارندگي و انضباط رفتاري خواهد شد.در مدارس به دليل فقدان يا كمبود امكانات وضو گرفتن، به گونه اي بايد عمل كرد تا دانش آموزان فرصت وضو گرفتن داشته باشند. برخي دانش آموزان مشكل وضو گرفتن را در مدرسه به دليل نبودن سرويس هاي بهداشتي كافي و شيرآب كافي ، علت شركت نكردن در نماز جماعت مي دانند.
7- جوانان حساس و زودشكن اند.رؤيت فاصله ميان گفتن و بودن در جامعه زمينه رمندگي جوانان است.آنها كمتر مي توانند به تحليل عميق بپردازند و مرز ميان راه و منتسبان به ((راه)) را دريابند.خيانت هيچ كس به اندازه آناني نيست كه منتسب به دين و انقلاب اند و كجرو و بد عمل. اسلام در پي نمازي است كه مدافع مكتب بسازد و به تعبير روايت، انسان را ((زين)) دين كند نه ((شين)) آن. بايد هماره اين نكته را به اوليا، معلمان و همۀ كساني كه چشم جوانان به آنان دوخته است يادآور شد كه لغزش هاي ما ، تباهي و انحراف يك نسل را در پي خواهد داشت و به همين دليل اصلاح هميشه رفتار، بازنگري در خود و بازسازي و تصحيح اعمال هيچ گاه نبايد فراموش شود.در بياني رساتر و گوياترف يادمان باشد كه نماز زنگ تفريح زندگي نيستف هنگامۀ تصحيح زندگي است.
دکتر محمدرضا سنگری
منبع : سایت صلات
:: ادامه مطلب
ركوع پس از قيام است آنها كه از سر هستي بلند شده اند و براي حق به پا ايستاده اند نه مغرور گذشت خود هستند و نه مغرور جلوه ها و سراب هايي كه از آنها گذشتند اين ركوع پس از قيام انسان، خشوع و خضوع را محقق مي كند با اين خشوع كبر و غرور و عجب و عناد ريشه كن مي شود.
كبر، زيربار حق نرفتن غرور، فريب نعمت ها را خوردن و آنها را ملاك قرار دادن است. درحالي كه آنها مسئوليت مي گذارند. و عجب، نعمت ها را از خود خيال كردن نسبت نعمت و عمل را از منعم بريدن و از خدا روي برگرفتن و عناد ايستادگي در برابر حق بدون تكيه گاهي از عمل، در تمام اينها خودخواهي، خودنمايي مطرح است و انسان با شكستن اينها به وسعت رسيده است.
حضرت موسي(ع) با خشوعش كليم الله شد. اين ذلت باطني و انكسار قلبي در كنار كلام حق سبب غرور و سركشي او نمي شود.
انساني كه در قيام از دنيا و آخرت دامن كشيده تازه بايد به انكسار و ذلت بپيوندد تا ادامه نعمت ها و فيض و فضل او را داشته باشند.
انساني كه از خود فاصله گرفت نتيجه و ثمره آن نزديكي به خداست. آنجا كه حساب بنده صفر شد و فهميد كه هيچ ندارد آن وقت بر او مي ريزند و حسابش را سرشار مي كنند. اين گونه خضوع و انكسار سبب صعود مي شود. قيام، در ركوع، ايمان راسخي است و ريشه در اعماق دل و جان انسان دارد. نه تنها با مال و آبرو حاضر به دفاع است بلكه تا پاي جان و رگ گردن هم ايستاده است. (صفايي حائري درس هايي از انقلاب/ دفتر سوم قيام، صص199-202)
امام صادق(ع) مي فرمايند: (في الركوع ادب و في السجود قرب و من لايحسن الادب لايصلح للقرب. فاركع ركوع خاضع لله بقلبه متذلل وجل تحت سلطانه خافض له بجوارحه خفض خائف حزين علي مايفوته من فائده لراكعين) (عباس عزيزي، ترجمه مصباح الشريعه، ص 58)
در ركوع ادب است و در سجده قرب الهي و آن كس كه ادبش نيكو نباشد، براي قرب شايستگي نخواهد داشت. پس ركوع كسي را به جاي بياور كه از صميم قلب، براي خدا خاضع باشد و در پيشگاه سلطنتش ذليل و بيمناك است و فروتني كن با جوارحت هم چون كسي كه خائف و محزون باشد از آنچه از فائده، ركوع كنندگان را از دست مي دهد.
:: ادامه مطلب
تهجد و سحر خيزي امام خميني(ره)
يکي از بزرگان امام مي گويد: پنجاه سال، نماز شب امام خميني ترک نشد. امام در بيماري، در صحت، در زندان، در خلاصي، در تبعيد، حتي بر روي تخت بيمارستان قلب هم نماز شب مي خواندند. امام در قم بيمار شدند، به دستور اطبا مي بايست به تهران منتقل مي شدند هوا بسيار سرد بود و برف مي باريد و يخبندان عجيبي در جاده ها وجود داشت. امام چندين ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بيمارستان قلب، باز نماز شب خواندند. شبي که از پاريس به سوي تهران مي آمدند، تمام افراد در هواپيما خوابيده بودند و تنها امام در طبقه بالاي هواپيما نماز شب مي خواندند.»(1)
فرزند امام خميني مي گويد:
شبي که از پاريس عازم ايران بوديم، امام در هواپيما براي نماز شب برخاستند و چنان مي گريستند که خدمه هواپيما تعجب کرده بودند و شنيدم که پرسيده بودند: آيا امام از چيزي ناراحت هستند؟ من گفتم که کار هر شب امام است.
وقتي امام را از قم مي بردند براي زندان [در عصر طاغوت]، امام با حالتي نماز شب خوانده اند که يکي از همراهان که يک سرگرد بود- به من گفت: ما شديداً تحت تأثير نماز امام واقع شديم؛ و يکي از آنها تا تهران گريه کرده بود.(2)
حاج ميرزا جواد ملکي
يکي از دوستان و نزديکان مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي مي گويد:
مرحوم ملکي(رحمه الله) شب ها که براي تهجد و نماز شب به پا مي خاست. ابتدا در بسترش مدتي صدا به گريه بلند مي کرد. سپس بيرون مي آمد و نگاه به آسمان مي کرد و آيه «ان في خلق السماوات والارض واختلاف الليل والنهار لايات لاولي الالباب» (آل عمران: 190) را مي خواند و سر به ديوار مي گذاشت و مدتي گريه مي کرد؛ پس از تطهير نيز کنار حوض مدتي پيش از وضو مي نشست و مي گريست و خلاصه از هنگام بيدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب، چند جا مي نشست و بر مي خاست وگريه سر مي داد و چون به مصلايش مي رسيد ديگر حالش قابل وصف نبود.(3)
محدث قمي (رحمه الله)
در شرح حال محدث گران مايه، حاج شخ عباس قمي آورده اند:
وي در تمام دوره سال، در چهار فصل، حداقل يک ساعت قبل از طلوع فجر بيدار، و مشغول نماز و تهجد بود. به عبادت آخر شب و قبل از سپيده دم اهميت زياد مي داد و معتقد بود که بهترين اعمال مستحبي، عبادت و تهجد است. فرزند بزرگش مي گويد: «تا آنجا که من به خاطر دارم، بيداري آخر شب از او فوت نشد؛ حتي درسفرها اين شيوه عملي مي شد.» (4) محدث قمي درباره استادش حاج ميرزا حسين نوري نوشته است: « او در زهد و عبادت، سخت کوشا بود. نماز شب او فوت نشد و راز و نيازش با خداوند متعال در تمام شب ها برقرار بود». (5)
آقا نجفي قوچاني
مرحوم آقا نجفي قوچاني مي نويسد: «حجره من و رفيقم وصل به هم بود. از ميان طاقچه، سوراخ نموديم و ريسماني در آن کشيديم که يک سر ريسمان در حجره رفيق بود و يک سر آن در حجره من. وقت خواب، آن سر [ريسمان] را رفيق به پا يا دست خود مي بست و اين سر ريسمان را من به دست خود مي بستم که سحر هر کدام زودتر بيدار شويم، ديگري را بدون اينکه صدايي بزنيم، به توسط ريسمان بيدار کنيم که مبادا طلبه اي از صداي ما بيدار شود و راضي نباشد».(6)
پدر شهيد مطهري
شهيد مطهري مي گفت:« از وقتي يادم مي آمد، مي ديدم هيچ وقت نمي گذاشت که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته، تأخير بيفتد. شام را سر شب مي خورد و سه ساعت از شب گذشته مي خوابيد و حداقل دو ساعت مانده به طلوع صبح بيدار مي شد و حداقل قرآني که تلاوت مي کرد يک جزء بود و با فراغت وآرامش، نماز شب مي خواند. حالا تقريباً صد سال از عمرش مي گذرد، هيچ وقت نمي بينم که يک خواب ناآرام داشته باشد.... اينها دل را زنده مي کند آدمي که مي خواهد از چنين لذتي بهره مند شود، ناچار از لذت هاي مادي تخفيف مي دهد تا به آن لذت عميق تر برسد» (7)
فرزند استاد مطهري(رحمه الله) نيز ضمن تشريح وقايع شب شهادت استاد، چنين مي گويد:
«آن شبي که خبر ترور را شنيديم همگي تا صبح بيدا بوديم. ساعت دو و نيم بعد از نيمه شب بود که زنگ ساعتي که ايشان را مطابق معمول براي نماز شب بيدار مي کرد، به صدا در آمد، ولي ديگر او در قيد حيات نبود. او نماز شبش را در ميان خون مطهرش، زودتر از موعد نماز شب، در تاريکي خيابان خوانده بود.»(8)
رهبر معظم انقلاب، در خاطرات خود از شهيد مطهري، مي فرمايد:
ايشان هنگامي که به مشهد مي آمدند، گاهي اوقات به منزل ما مي آمدند. اتاقي که ايشان شب ها مي خوابيدند، با يک در، با اتاقي که من خوابيدم فاصله داشت. ايشان هميشه وقت خواب مقيد بود به خواندن قرآن. صداي ايشان را مي شنيدم که در هنگام تهجد و نماز شب خواندن، گريه مي کردند .بعدها از دوستان قديمي ايشان شنيديم که ايشان از همان زمان طلبگي هم نماز شب مي خوانده و اهل تهجد بوده است.(9)
مرحوم قاضي
علامه طباطبايي (رحمه الله) نقل مي کرد:
«چون به نجف اشرف براي تحصيل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خويشاوندي، گاه گاهي به محضر مرحوم قاضي شرفياب مي شدم. يک روز در مدرسه اي ايستاده بودم که مرحوم قاضي از آنجا عبور مي کردند، چون به من رسيدند دست خود را روي شانه من گذاردند و گفتند: «اي فرزند! دنيا مي خواهي نماز شب بخوان و آخرت مي خواهي نماز شب بخوان.» اين سخن، آن قدر در من اثر کرد که از آن به بعد، تازماني که به ايران مراجعت کردم، پنج سال تمام، در محضر [مرحوم] قاضي روز وشب به سر مي بردم وآني از ادراک فيض ايشان دريغ نمي کردم و از آن وقتي که به وطن بازگشتم تا وقت رحلت استاد، پيوسته روابط ما برقرار بود.»
علامه مي فرمودند: « ما هر چه داريم از مرحوم قاضي داريم».(10)
شيخ مفيد
داماد شيخ مفيد و شاگرد او، درباره ايشان گفته است که شب هاي مختصري مي خوابيد و باقي را به نماز يا مطالعه يا تدريس يا تلاوت قرآن مجيد مي گذرانيد.(11)
ملا محمد تقي برغاني قزويني؛ مشهور به شهيد ثالث
ايشان هميشه از نصف شب تا طلوع صبح در مسجد خود، به مناجات و ادعيه و تضرع و زاري وتهجد اشتغال داشت و مناجات خمس عشره را از حفظ مي خواند و بر اين شيوه پسنديده استمرار داشت.
وي در نيمه شب هاي زمستان، در پشت بام مسجد خود، در حالي که برف به شدت مي باريد، پوستيني بر دوش و عمامه بر سر داشت و مشغول تضرع ومناجات بود وبه حالت ايستاده، دست ها را به سوي آسمان بلند مي کرد، تا اينکه برف، سراسر قامت مبارکش را سفيد پوش مي کرد. ايشان درمحراب عبادت، هنگام سحر،در حالي که مشغول خواندن مناجات خمس عشره در سجده بود، به دست فرقه وهابيه به شهادت رسيد.(12)
سحرخيزي حاج ملا هادي سبزواري
هر شب در زمستان و تابستان و بهار و پاييز، ثلث آخر شب را بيدار بود و در تاريکي شب عبادت مي کرد تا اول طلوع آفتاب....و اول شب سه ساعت در تاريکي عبادت مي کرد، و نيم ساعت در حياط راه مي رفت.(13)
آخوند ملا محمد کاشي
آخوند ملا محمد کاشي، استاد مرحوم آقا نجفي قوچاني، هنگام سحر، بسيار مخلصانه و با حضور قلب و سوز و گداز به نماز مي ايستاد. يکي از روزها، شخصي، طلبه اي را پس از پايان درس ايشان به حضورشان آورد و گفت: آقا! اين شيخ مي گويد شب گذشته از در و ديوار، صداي «سبوح قدوس ربنا و رب الملائکه والروح » شنيده است و به چشم خود، شما را به سجده ديده و ذکر در وديوار را از پس ذکر شما شنيده است.
مرحوم آخوند در پاسخ گفت: اينکه در و ديوار ذکري را تکرار کنند، دور نيست؛ مهم اين است که گوش او براي شنيدن اين ذکرها شنوا شده است.(14)
پي نوشت ها:
1. فرازهايي از ابعاد روحي، اخلاقي وعرفاني امام خميني، ص 20.
2. همان.
3. ميرزا جواد ملکي تبريزي، رساله لقاء الله : ميرزا جواد ملکي تبريزي، ترجمه و تعليق: سيد احمد فهري، ص 128.
4. علي دواني، حاج شيخ عباس قمي؛ مرد تقوا وفضيلت، ص61.
5. همان، ص 91.
6. سيد حسن قوچاني، سياحت شرق، صص 198 و 199.
7. مرتضي مطهري، احياي تفکر اسلامي ، صص 93- 95.
8. سيد محمد حسين حسيني تهراني، رساله لب الالباب درسير وسلوک اولي الالباب، صص 19 و 20.
9. سيماي فرزانگان، ص 230.
10. سيدمحمد حسين حسيني، مهر تابان، ص 16.
11. سيماي فرزانگان، ص 172.
12. علامه اميني، شهيدان راه فضيلت، ترجمه: جلال الدين فارسي، صص 476- 479.
13. حاج ملا هادي سبزواري، اسرار الحکم، ص 20، مقدمه.
14. منوچهر صدوقي، تاريخ حکما وعرفاي متأخر برصدر المتألهين، ص 75.
سایت : صلات
:: ادامه مطلب
شخصي خدمت رسول اكرم صلي الله عليه وآله آمد و گفت: من بياباننشين هستم و همسر و فرزندان و خدمتكارانم با من زندگي ميكنند. به هنگام نماز، اذان و اقامه ميگويم و همراه همه خانواده به نماز ميايستيم. آيا ثواب نماز جماعت را به دست ميآوريم؟
حضرت فرمودند: آري.
او گفت: گاهي خدمتكارانم براي انجام دادن كاري از خانه خارج ميشوند و من و همسر و فرزندانم با هم به نماز ميايستيم. آيا نماز جماعت خواندهايم؟ پيامبر فرمودند: آري.
مرد دوباره پرسيد: در بعضي روزها، فرزندانم نيز براي چرانيدن گوسفندان به صحرا ميروندو من با همسرم تنها ميمانيم و به هنگام نماز من اذان و اقامه ميگويم و همراه همسرم نماز ميخوانيم. آيا اين نماز، جماعت به شمار ميآيد؟
پيامبر فرمودند: آري.
منبع : فروع كافى، ج 3، ص371
:: ادامه مطلب
گفتهاند كه حضرت امام رضا عليهالسلام براي استقبال از عدهاي از اقوام خود از خانه و شهر خارج شدند.
در ميان راه، وقت نماز فرا رسيد.
حضرت به گوشهاي رفته ايستاد و به يكي از همراهان خود فرمود: اذان بگو تا نماز بخوانيم.
او گفت: ما در انتظار ميهمانان خود هستيم و نماز را بعدا ميخوانيم.
حضرت فرمود: «خدايت بيامرزد.
هيچگاه بدون عذر، نمازت را از اول وقت به تأخير نينداز و هميشه نمازت را در اول وقت به جاي آور، سپس به نماز ايستادند.
بحارالانوار، ج 83، ص 21
:: ادامه مطلب
این حالت روحی و روانی ، یعنی نگرانی نسبت به درک فضیلت اوقات و ایام و انجام اعمال و عبادات از نشانه های لطف خداوند متعال به انسان است و این دغدغه یکی از نعمت های بزرگ الهی است که اگر به خوبی از آن استفاده کنید می توانید موفق به انجام کارهای خوب و رسیدن به درجات عالی شوید!
در اسلام نسبت به انجام مستحبات یک سفارش کلی شده است که ائمه علیهم السلام فرموده اند: «مستحبات را تا جایی به جا آورید که به واجبات شما ضرر نزند»[1]
هم چنین فرموده اند: «مستحبات را تا جایی که نشاط دارید و از آن ها لذت می برید بجا آورید و هر گاه احساس کردید که میلی به آنها ندارید مستحبات را رها کرده به سراغ واجبات بروید و به واجبات اکتفا کنید»[2]
با توجه به این اصل کلی اگر شما علاقه و نشاط به انجام امور مستحب و درک فضیلت های اعمال غیر واجب دارید، بهتر است از راهی که علمای اخلاق ارائه کرده اند، یعنی «مرابطه» استفاده نمائید. البته برای انجام مثل خواندن نمازهای نافله، دائم الوضو بودن، نماز شب، قرائت و تدبر در قرآن، راز و نیاز با خدا، انجام اعمال مخصوص هر ماه و... ، باید یک برنامه زمان بندی داشت و هر کدام را در زمان خاص خود انجام داد و لذت و نشاط از آن را در وجود خود ایجاد کرد.
مثلا در مرحله اول، از دائم الوضو بودن شروع کنید و در مرحله بعد انجام نافله های روزانه و...
اما منظور از «مرابطه»[3]این است که برای انجام واجبات و مستحباتی که نفس انسان از آنها فرار می کند، و هم چنین برای ترک محرمات و مکروهاتی که نفس انسان به آنها علاقه نشان می دهد، باید دستورات چهارگانه (مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه) را در وجود خود پیاده کنیم.
1- مرحله اول «مشارطه» است و عبارتست از اینکه شخص در هر شبانه روز یک بار در اول روز (بعد از نماز صبح) با نفس خود عهد و پیمان می بندد که چه کارهایی را انجام بدهد و چه کارهایی را ترک کند و مزیت ها و ضررهای هر کدام را برای نفس خود بیان (تلقین) می کند و از نفس خود تعهد می گیرد و با او شرط می کند که در انجام این اعمال کوتاهی نکند و اگر کوتاهی کند عقاب خواهد شد و نوع عقوبت و مجازات را نیز معلوم کند
2- مرحله دوم «مراقبت» است که انسان باید در طول روز متوجه و مراقب نفس خود باشد و او را به حال خود رها نسازد.
چرا که اگر نفس به حال خود رها شود، همه سفارش های گذشته را فراموش خواهد کرد و عهد و پیمان را خواهد شکست.
هم چنین باید مواظب و مراقب باشد اعمالی را که انجام می دهد خالصانه، به دور از شرک و ریا و منت باشد
3- مرحله سوم «محاسبه» است که باید در پایان روز، قبل از خوابیدن زمانی را تعیین کند و به حساب کارهای روزانه و تطبیق آن با قرارداد و شرط و شروط ها و و وصیت های اول روز بپردازد و اگر اعمال مطابق آن شرط ها بوده است، نفس را دعا و خدا را شکر کند و اگر کوتاهی کرده، از او قضا و جبران آن را طلب کند و اگر احیانا معصیتی را مرتکب شده، در مقام نکوهش او برآید و نفس خود را به زجر افکند و تلافی آن را از او بخواهد
4- مرحله چهارم «معاتبه و استیفاء» است، یعنی اگر بعد از محاسبه، نفس خود را خیانت کار و مقصر یافت، نباید به سادگی از او بگذرد زیرا اگر بی تفاوت باشد باعث جرأت نفس در انجام محرمات بیشتر می شود و معصیت های زیادتری را مرتکب خواهد شد
پس باید در مقام عقاب و تنبیه نفس بر آید و او را با انجام عبادت های سخت (روزه های پی در پی) و صدقه دادن اموالی که مورد علاقه اوست، تنبیه کرد.
و اگر غذای مشتبهی خورده است، او را گرسنگی دهد و اگر غیبت مسلمانی را کرده، مدح او را بگوید، و اگر در نمازی سهل انگاری کرده باشد، نماز بسیار به جا آورد و... و خلاصه اگر هر تخلفی کرده مناسب با همان تخلف و طبق همان مجازاتی که در مرحله «مشارطه» برای او تعیین کرده است، نفس خود را مجازات نماید.
اگر شما این دستور العمل را در مورد مستحباتی که دوست دارید، انجام دهید و مرحله به مرحله اجرا کنید، انشاء الله موفق خواهید شد.
نکته دیگری که در به وجود آوردن این حالت های مورد علاقه در انسان بسیار موثر است، همنشینی با افرادی است که اهل این امور مستحبی هستند، افراد نماز شب خوان، افراد اهل عبادت و... که از دوستی و مصاحبت و همنشینی با این افراد نباید غفلت کرد. اگر خدای متعال لذت این گونه اعمال و عبادت ها را به انسان بچشاند، دیگر آنها را رها نخواهد کرد.
خداوند این حال را نصیب و روزی همه علاقمندان بگرداند انشاء الله.
پينوشتها:
[1]- بحار، ج 78، ص 109- نهج البلاغه، حکمت 279- میزان الحکمه، ج 10، ص 195.
[2] - فروع کافی، ج 3، ص 454- میزان الحکمه، ج 10، ص 194، چاپ دفتر تبلیغات.
[3]- نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، ص 544-550.
سایت صلات
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2917536
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396