يكى از محورهاى اساسى كه حضرت زهرا عليها السلام بدان توجه و تاكيد داشتند بعد پرستش و گرايش فرزندان به انجام تكليف عبادى و الهى بود. آن حضرت شوق بندگى و خضوع در برابر معبود را از همان دوران كودكى در جان فرزندان خود تقويت نموده و آنان را چنان تربيت كرد كه بهترين كارها را عبادت خداوند دانسته و از آن بالاترين لذتها را مىبردند.
دخت گرامى رسول اكرم صلّى الله عليه و آله بر اين مطلب تاكيد داشت كه بچه ها را از كوچكى به انجام عبادت فرا خواند و آنان را به خدا پيوند دهد و بذر محبت و ارتباط با معبود را دركام آنان بيفشاند تا انجام تكليف براى آنان نه تنها رنج و مشقتى نداشته باشد بلكه با شوق و اشتياق به استقبال آن بروند.
بر اين اساس فاطمه عليها السلام فرزندان خود را حتى به شب زنده دارى عادت ميدادند. البته او شيوه تربيت را به خوبى مىدانست و به گونه اى برخورد مىكرد كه در حد توان و استعداد فرزندان باشد.
:: ادامه مطلب
زندگى فاطمه زهرا عليها السلام سراسر نور و پر از معنويت بود. او توانست در خانه كوچك و با تمام مشكلات به عرفان كامل برسد و به جايى رسيد كه جبرئيل بر او نازل مىشد.
فاطمه عاشق عبادت بود، او در تسليم و اطاعت و در استقبال در عبادت چنان به پيش رفت، كه حتى بدن و سلامت خود را فراموش كرد.
امام باقر عليه السلام در شان عبادتشان فرمود: كانت تقوم حتى تورم قدماها. در عبادت چنان قيام و ايستادگى كرد كه پاهايش ورم كرده بود. و با اين حال اين عبادت را براى رشد مادى خود انجام نمى دهد.
روزى رسول خدا به او فرمود: دخترم از خدا چيزى بخواه كه جبرئيل از جانب خدا وعده اجابت داده است.
فاطمه عليها السلام عرض كرد: حاجتى جز توفيق در بندگى خدا ندارم و آرزويم اين است كه ناظر جمال او باشم و به وجه كريمش نظاره كنم. و خود در مناجاتش مىفرمود: اسالك لذة النظر الى وجهك.
همسر او على عليه السلام و فرزندان او عاشق معبود بى همتا بودند.
خانه اى كه پر از نور نماز و قرآن و عبادت است، آن خانه ارزشمند است.
حضرت على عليه السلام و فاطمه زهرا عليها السلام هر دو عاشقانه و خالصانه عبادت مىكردند. اين طور نبود كه فقط على عليه السلام در نماز غرق شود و تير را از پايش درآورند و متوجه نشود، بلكه فاطمه زهرا عليها السلام نيز همچنان در محراب عبادت مىايستاد كه از شدت ترس نفسش به شماره مىافتاد.
امروز بايد زن و شوهر اقتدا به اين زوج ملكوتى بكنند، هر دو در نماز به معراج برسند، عرفان و معنويت و سير و سلوك براى هر دو لازم است.
پس خانه اى كه اين دو زوج گرامى با آن عظمتى كه هر كدام در نزد پروردگار دارند، معلوم است كه آن خانه چه ارزش و فضيلت معنوى را داراست. خانه اى كه فاطمه زهرا عليها السلام در آن سكونت داشت آن قدر داراى قداست و روحانيت و فضيلت هاى ربوبى بود كه علامه مجلسى از انس بن مالك، و بريره نقل مىكند: هنگامى كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله اين آيه را خواند:
فى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال (40)
در خانه هايى (مانند معابد و مساجد و منازل انبيا و اوليا) خدا رخصت داده كه آن جا رفعت بايد و در آن ذكر نام خدا شود و صبح و شام تسبيح و تنزيه ذات پاك او كنند.
مردى برخاست و سوال كرد: يا رسول الله! اين خانه ها كدامند؟
فرمود: خانه هاى انبيا، سپس ابوبكر برخاست و پرسيد: اى رسول خدا! آيا اين خانه (اشاره به خانه على و فاطمه نمود) نيز از همان خانه هاست
فرمود: آرى و از برترين آنان است.
و ابن عباس گويد: در مسجد پيامبر بوديم كه قاريى آيه فى بيوت اذن الله... را تلاوت كرد.
پرسيدم: اى رسول خدا! اين خانه ها كدام خانه ها هستند؟
فرمود: خانه هاى انبيا و سپس به دست خويش به خانه فاطمه زهرا عليها السلام اشاره فرمود. (41)
:: ادامه مطلب
وقتى آيه و امر اهلك بالصلوة نازل شد، رسول خدا صلّى الله عليه و آله همواره تا هشت ماه به در خانه على عليه السلام مىآمد و مىفرمود: الصلوة رحمكم الله انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا؛ نماز، خدا رحمت تان كند، همانا خدا مى خواهد پليدى را از شما اهل بيت دور نموده، آن طور كه خود مى داند تطهيرتان كند. (39)
:: ادامه مطلب
از امام صادق عليه السلام درباره معنى حى على خيرالعمل سوال شد فرمودند: همانا عمل خير عبارت از نيكى و محبت نسبت به فاطمه و فرزندان اوست.
و در روايت ديگرى آمده است : عمل خير عبارت از ولايت فاطمه و اولاد اوست.
:: ادامه مطلب
حضرت زهرا عليها السلام آنقدر به عبادت پروردگارش علاقه مند و وابسته است كه در شب اول زندگانى مشتركش با على عليه السلام او را به عبادت و نمازگزارى فرامى خواند و سه روز بعد از پيامبر از على عليه السلام مى پرسد كه فاطمه چگونه همسرى است، پاسخ مى دهد: نعم العون على طاعة الله؛ (38) او بسيار مددكار و يارى كننده به عبادت و طاعت خداوند است.
:: ادامه مطلب
اميرالمومنين عليه السلام از مرد يهودى مبلغى جو قرض گرفت، يهودى عرض كرد: بايد چيزى به رهن بگذارى . آن حضرت چادر نماز زهرا عليها السلام را به رهن گذاشت و جو را گرفت و از آن سوى يهودى چادر را به خانه برد و در اتاقى جاى داد، نيمه شب زن يهودى براى حاجتى بدان اتاق رفت و نورى ساطع ديد كه شعشعه آن نور، چشم را خيره مى كرد، دويد و شوهر را آگهى داد، مرد يهودى آمد و اين را ديد، خاندان خويش را دعوت كرد، هشتاد تن يهود گرد آمدند، چون بدان نور نظاره كردند و بدانستند از چادر حضرت فاطمه عليها السلام است، همگان اسلام آوردند و در بعضى روايات آمده كه نام يهودى زيد بود.
:: ادامه مطلب
روايت است كه: روزى سيد انبياء صلّى الله عليه و آله در مسجد نشسته بودند كه جماعتى از بزرگان عرب و قريش خدمت آن بزرگوار شرفياب شدند و عرض كردند: اى افتخار عرب! ما را عروسى هست و دختر فلان را به پسر فلان مى دهيم و آن ها از اشرافند و با شما نسبتى دارند، استدعا مىكنيم كه فاطمه عليها السلام را در اين عروسى رخصت فرمايى كه مجلس ما را مزين فرمايد به قدوم خود.
حضرت رسول صلّى الله عليه و آله فرمودند: از فاطمه طاهره مىپرسم: اگر اراده كند خواهد آمد.
اين را فرمود و تشريف به خانه بردند و فرمودند: اى فاطمه و اى نور ديده من! اكابر عرب جمع شدند و عروسى دارند و به نزد من آمدند كه تو را به عروسى خود برند خواهى رفت يا نه ؟
فاطمه عليها السلضام زمانى سر در پيش افكند، بعد از آن سر برآورد و عرض كرد: اى پدر بزرگوار! ايشان كه مرا به عروسى خواسته اند مقصود آن ها استهزاء است نسبت به من؛ زيرا كه زنان قريش همه با لباس هاى فاخر و جواهر زينت كرده اند و با كمال حشمت و تنعم نشسته اند و مرا لباسى غير از چادرى و كهنه پيراهنى و كفشى كه چند جاى او را وصله زده ام چيز ديگر نيست و با اين حال رفتن به آن جا غير شماتت حاصلى ندارد.
چون رسول اكرم صلّى الله عليه و آله از فاطمه عليها السلام اين كلمات را شنيد، بسيار غمناك گرديد، در آن حال جبرئيل نازل شد و عرض كرد: يا رسول الله! حق تعالى سلام مى فرستد و مى فرمايد فاطمه را با لباسى كه دارد به عروسى بفرست كه ما را در اين حكمتى است.
رسول اكرم صلّى الله عليه و آله پيغام حق تعالى را به فاطمه رسانيد، پس آن مخدره شكر حق تعالى را به جا آورد و عرض كرد: صدقنا و آمنا هر چه امر و حكم الهى است عين لطف و مرحمت است.
سپس حضرت صديقه عليها السلام برخاست و با جامه هاى كهنه خود به عروسى تشريف برد، اما از جهت شماتت زنان قريش دلتنگ بود، فرشتگان هفت آسمان و زمين سرنياز به درگاه بى نياز نهادند، عرض كردند: باز خدايا! اين دختر پيغمبر آخرالزمان است كه او را از جمله پيغمبران برگزيدى، آيا او را دلشكسته مى نمايى ؟
خطاب از جانب رب الارباب به جبرييل شد كه دختر برگزيده ما را درياب و آن چه بايد به جهت او مهيا كن.
پس امين وحى به شتاب تمام به جنت فردوس شتافت و براى او جامه هاى بهشتى حاضر نمود و هنوز حضرت فاطمه عليها السلام هفت قدم از خانه بيرون ننهاده كه صد هزار حورى ماه لقاگرد وى حاضر شدند و جبرئيل سر تا پاى فاطمه طاهره را از سندس و استبرق بياراست و حوريان هر ساعت خاك قدم فاطمه را به ديده مى كشيدند، چون فاطمه اين لطف و حشمت حق تعالى را نسبت به خود ملاحظه كرد، به سجده شكر رفته و حق تعالى چندان از نور لطف خود روشنايى و تجلى به فاطمه عليها السلام نثار كرد كه شرح آن ممكن نيست.
پس فاطمه حمد و ثناى الهى مىكرد و مىرفت تا آن كه به خانه عروس رسيد، زنان قريش به انتظام مقدم شريف فاطمه عليها السلام بودند كه ناگاه روشنايى و نورى مشاهده كردند، چون برق كه عالم از آن روشن شد. مردم آن محله همگى متعجب شدند كه اين روشنايى چيست. ناگاه آواز از حوريان برآمد كه هر كه مى شنيد از خود بى خود مىشد و همه زنان از حسن صورت فاطمه عليها السلام متحير شدند و عروس را تنها گذاشتند و به استقبال ايشان شتافتند. فاطمه را ديدند كه صد هزار حور بهشتى با او خرامان مىآمدند و حوران عود و عنبر مىسوختند و از بوى خوش ايشان جمله زنان مدهوش شدند، همه به يك بار در قدم فاطمه افتادند و دست و پاى او را بوسيده و با تعظيم هر چه تمامتر او را به خانه آوردند.
چون آن سيده زنان قرار گرفت، حوريان گرد او صف زده بر روى هوا ايستادند، به نحوى كه پاى هيچ كدام بر زمين نبود، زنان عرب از مشاهده اين امر و عطرهاى بهشتى دم به دم مىافتادند و سجده مىكردند و عروس نيز از كرسى درافتاد و بى هوش گرديد و بعد از ساعتى در آن بى هوشى مرد، چون عروس را مرده يافتند همه فرياد واويلا برآوردند و به گريه و زارى نشستند و عروسى به عزا مبدل شد.
حضرت فاطمه عليها السلام از مشاهده آن حال بسيار دلتنگ گرديد، در آن حال برخاست تجديد وضو نمود و دو ركعت نماز به جاى آورد، بعد از آن سر به سجده نهاد و عرض كرد: ملكا! پادشاها! به عزت و جلال بى زوال تو و به حرمت شرف طاعت بندگان خالص تو و به بركت محمد و على كه برگزيدگان درگاه تواند كه اين عروس را زنده گردان!
هنوز حضرت فاطمه عليها السلام در مناجات بود كه عروس عطسه زد و از جا برخاست و به دست حضرت فاطمه عليها السلام افتاد و عرض كرد: السلام عليك يا بنت رسول الله! تو و پدر تو بر حقيد و خداى را كه شما پرستش مىكنيد بر حق است و كفارى كه راه بت پرستى را گرفته اند بر باطلند.
گويند: در آن روز هفتصد مرد از كسان عروس و غير ايشان به شرف اسلام مشرف شدند و اين مطلب در تمام شهر منتشر گرديد. پس فاطمه زهرا عليها السلام مراجعت نمود به خانه و شرح آن واقعه را براى پدر بزرگوار خود بيان نمود. رسول خدا صلّى الله عليه و آله سجده شكر به جا آوردند، سپس فرمودند: اى نور ديده! از آن چه گفتى من هزاران بيشتر و بهتر از حق تعالى اميد دارم.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2895334
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396