آدم عليه السلام از حضرت احديت تمناى منزلت و مكانت اوليه مى كرد و از پروردگار خود تمناى بهشت مىنمود، ولى فاطمه زهراء عليها السلام پيوسته رضاى خداى خود را مى خواست. عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول. (37)
:: ادامه مطلب
حضرت ابراهيم عليه السلام را خداوند به شكر ياد فرمود، فاطمه زهرا عليها السلام را به ذكر ياد فرمود: الذين يذكرون الله قياما و قعودا. (36)
:: ادامه مطلب
آدم عليه السلام به واسطه خوردن گندم از بهشت بيرون آمد، فاطمه زهرا عليها السلام از ايثار قرص نان تمام جنات ثمانيه را متصرف گرديد و سوره هل اتى در شاءن ايشان نازل گرديد. (35)
:: ادامه مطلب
آدم عليه السلام پس از اكمال خلقت و نفخه روح عطسه كرد و تحميد نمود، فاطمه زهرا عليها السلام پس از ولادت شهادتين گفت و يكان يكان از فرزندان معصومين خود عليهم السلام را نام برده، ياد فرمود. (34)
:: ادامه مطلب
آرى! فاطمه عليها السلام به تمامى عاشق و شيداى خداى خويش است و او را با همه ذرات وجودش مىپرستد و لذا اعبدالناس مىگردد.
سوالى كه وجود دارد اين است كه چرا فاطمه عليها السلام به اين مقام مىرسد؟
نگارنده را نظر بر اين است كه در تحقيق شخصيت هر فرد انسانى، امور ذيل تاثيرى انكارناپذير دارند:
1 - امور تكوينى
2 - شخصيت و افكار پدر و مادر در زمان نطفه فرزند و روحيه آنها.
3 - روح و رفتار مادر در دوران باردارى.
4 - تربيت
5 - انتخاب شخصى
از جهت تكوينى، در عالم ذر، نور فاطمه عليها السلام از نور پدر و از شجره طوبى و نطفه او از ميوه هاى درختان بهشتى كه خداوند متعال آن ها را توسط جبرييل براى پيامبر صلّى الله عليه و آله تحفه فرستاده است.
از جهت امور غير تكوينى، نيز ضرورت ندارد كه سخنى به درازا گفته شود، فقط همين مقدار كافى است كه بگويم:
فاطمه عليها السلام دختر خديجه و محمد صلّى الله عليه و آله است، خديجه كه يكى از چهار زن برتر در جهان است و خداوند به او مباهات مىنمايد، و محمد صلّى الله عليه و آله كه برترين پيامبر الهى و خاتم ايشان است، و فاطمه عليها السلام در دامان چنين پدر و مادرى پاى بر عرصه گيتى مىگذارد و پرورش مىيابد. او از همان روز اول كه چشمش گشوده مىشود و گوشش شنوا مىگردد و عرفان پدر و مادرش را مىبيند و در هر روز و شب عبادت خالصانه و تضرع آن ها را به درگاه ربوبى مشاهده مىكند و پدر را مىبيند كه در ميان شب بر مىخيزد و ساعت هاى متمادى با خداى جهانيان به راز و نياز مىپردازد، و...
و هنگامى كه قوه درك اين كودك به كمال مىرسد، ادراك مىكند كه آن چه از پدر و مادر خود مىبيند و مىشنود و آن چه پيامبر به آن عمل مىكند و توصيه مىنمايد حق حقيقى است كه از عمق جان بر مىخيزد و در عمق دل ها نفوذ مىكند، پس جز آن را بر خود نمى پسندد و پاى در جاى پاى پدر مىنهد، و از اين روست كه فاطمه، فاطمه مىشود و لياقت آن را پيدا مىكند كه سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين خوانده شود.
پس بنابر عوامل تكوينى و تربيتى و خواست آگاهانه فاطمه است كه او را شخصيتى متكامل و برخوردار از همه صفات عالى، از آن جمله: زهد، ورع، عرفان و عبادت به بار مىآورد و الگوى كسانى مىسازد كه مىخواهند مقام واقعى انسانيت را بشناسند و چنان باشند. (33)
:: ادامه مطلب
تكبير در مجالس عروسى از شب عروسى حضرت فاطمه زهرا عليها السلام مرسوم شد، زيرا در آن شب جبرئيل و ميكائيل و فرشتگان و پيامبر صلّى الله عليه و آله تكبير گفتند.
:: ادامه مطلب
اميرالمومنين عليه السلام روزى به خانه آمد، ديد كه فاطمه عليها السلام حسنين عليها السلام را مى خوابانيد، ايشان به خواب نمى رفتند از شدت گرسنگى. فاطمه طاهره عرض كرد: يا اباالحسن! برو قدرى طعام طلب كن كه اين كودكان از گرسنگى به خواب نمى روند.
اميرالمومنين عليه السلام نزد عبدالرحمن بن عوف رفت و از وى دينارى قرض خواست، عبدالرحمن به خانه رفت و كيسه زرى بيرون آورد و عرض كرد: در اين كيسه يكصد دينار است بگير يا على! و هرگز عوض آن را مده.
حضرت عليه السلام فرمودند: از تو قبول نكنم كه از پيغمبر صلّى الله عليه و آله شنيده ام: اليد العليا خير من يد السفلى. يك دينار به من قرض بده و اين حديث را بشنو كه عوض مىدهند و قرض را يكى هيجده عوض مىدهند.
عبدالرحمن يك دينار به جناب امير قرض داد، آن حضرت چون روانه شد، در راه مقداد را ديد كه بر كنار راه نشسته فرمود: اى مقداد! در اين وقت اينجا چرا نشسته اى
عرض كرد: از جهت ضرورتى.
فرمود: آن ضرورت چيست
عرض كرد: چهار روز است كه طعامى نيافته ام.
فرمود: بگير اين دينار را، تو از ما اولى ترى كه چهار روز است طعام نيافته اى و ما سه روز است.
مقداد دينار را گرفت و حضرت وقت نماز شام بود روانه مسجد شد، به همراهى پيغمبر صلّى الله عليه و آله فريضه را ادا نمود، چون فارغ شد جناب رسول اكرم صلّى الله عليه و آله فرمود: يا على! امشب به خانه شما مىآيم و مهمان شما خواهم بود.
جناب امير عرض كرد: حبا و كرامة.
از پيش روانه شد و فاطمه زهرا عليها السلام را خبر كرد، فورا فاطمه زهرا به مصلى خود رفت و روى مبارك بر خاك نهاد و به ايزد پاك عرض كرد: خداوندا! به حق محمد و آل محمد كه بر ما طعامى فرست.
هنوز فاطمه عليها السلام در سجده بود كه بوى طعام به مشام وى رسيد، سربرداشت كاسه بزرگى ديد پر از طعام كه بوى آن خوشبوتر از مشك بود، آن را برداشته و در خدمت پدر بزرگوار خود نهاد، حضرت فرمود: انى لك هذا الطعام عرض كرد: من عند الله، ان الله يرزق من يشاء بغير حساب.
پس حضرت امير و فاطمه و حسنين از آن طعام تناول كردند. ناگاه سائلى بر درآمد، اميرالمومنين خواست او را از آن طعام بدهد حضرت رسول صلّى الله عليه و آله نگذاشتند و فرمودند: يا على! اين ابليس است. خبر شده كه ما از طعام بهشت مىخوريم آمده كه با ما مشاركت كند. (32)
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2895323
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396