نيمه هاي شب بود كه اويس پس از يك سجده طولاني سر را به سوي آسمان بلند كرد و ستارههاي درخشان را از نظر گذراند. شايد ستارهها نيز او را مينگريستند و نيايشهاي او را ميستودند. همه، آوازه او را در عبادت شنيده بودند و ميدانستند كه هر شب، اويس در دل شب بر ميخيزد و با خداي خود راز و نياز ميكند. حتي برخي ميگفتند او شبهايي را در حال ركوع به صبح ميرساند، ولي اين حالتهاي اويس براي بسياري از مسلمانان غيرقابل باور بود. برخي كه اين خبر را براي ديگران نقل ميكردند، با شگفتي آنان رو به رو ميشدند. آنان نميتوانستند بپذيرند كه كسي تاب و توان اين گونه شب زنده داري را داشته باشد. آنان با خود ميگفتند: «چگونه براي انسان ممكن است تا صبح، در حال ركوع يا سجده باشد. جسم هر چقدر هم قوي باشد، تاب و توان ندارد و بيشك از پاي ميافتد»، ولي اويس وقتي اين حرفها را ميشنيد، لبخند ميزد و سخن نميگفت. اويس يكي از ياران با وفاي امام علي عليهالسلام بود كه بدون آنكه پيامبر خدا را ببيند، به او ايمان آورده بود.
روزي از روزها كه اويس قرني تنها در خانه نشسته بود، صداي در را شنيد و براي گشودن در، از جا برخاست. در را كه گشود، يكي از مسلمانان بود كه تا به حال چندين بار او را ديده بود. اويس او را با خود به درون اتاق برد و در بالاي اتاق نشاند. پس از آن، مرد مسلمان سخن را آغاز كرد و گفت: «آيا درست است كه ميگويند نماز شما تا صبح ادامه دارد؟ اگر چنين است من از شما ميپرسم كه چرا اين همه دشواري بر خود روا ميداري؟»
اويس مثل هميشه لبخندي زد و به آرامي به افق نگاه كرد. چه ميتوانست بگويد. پيدا بود كه اين مرد حقيقت نماز و عبادت را درك نكرده و حرفهاي او را نميفهمد، ولي وقتي ديد مرد همچنان در انتظار پاسخ اوست، گفت: «حال عبادت و نماز، وقت راحتي و آسايش من است. اي كاش از ازل تا ابد يك شب بود و من آن شب را در ركوع يا سجده به سر ميبردم».
مرد پرسش كننده پس از اين پاسخ، نفس راحتي كشيد، ولي چيزي نگفت. برخاست و پس از خداحافظي خانه را ترك كرد. از خانه اويس كه خارج شد، آرام و زير لب اين آيه را ميخواند:
«أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ همانا به ياد خداست كه دل آرام ميگيرد.» (رعد: 28)
او حالا ميدانست كه اگر دل آرام بگيرد، جسم نيز به آرامش ميرسد. او از اين سخن اويس چيزهاي بسياري آموخت. اويس با اين حرف خود دريچهاي نو به روي او گشود. آري، سخنان مردان خدا و كساني كه پيوسته در حال نمازند، در دلها اثر ميكند. آنان كساني هستند كه عاقبتي نيك دارند. همچون اويس كه در جنگ صفين در ركاب حضرت علي عليهالسلام جنگيد و پس از جنگي جانانه در راه خدا به شهادت رسيد و آري، نام اويس هرگز از ذهنها محو نخواهد شد.1
1. بهترين پناهگاه، ص 118.
:: ادامه مطلب

امروزه درآغازین سالهای دههی دوم قرن بیست و یکم، بشر یا به عبارت بهتر زندگی بشری، دست خوش تحولات بسیار زیادی شده است. اگر سیر تحول در علوم مختلف و گوناگون را دنبال کنیم، به وضوح در مییابیم که دست آوردهای علمی بشر به نسبت سالها و قرون گذشته سیری به غایت پرشتاب گرفته است. اگر در سالیان دور کشف و اختراع ابزار و وسیلهای با هدف تسهیل زندگی بشری، نیازمند زمانی طولانی بود، امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی چنان تحولی در ساحت فناوری و علم ایجاد کرده است که گویی در صدد است بشر را با کمترین تحرک فیزیکی پرورش دهد.
:: ادامه مطلب
پرستش یا قولی است یا عملی. پرستش قولی عبارت است از یک سلسله جمله ها و اذکار که به زبان می گوییم، مانند قرائت حمد و سوره و اذکاری که در رکوع و سجود و تشهد نماز می گوییم و ذکر لبیک که در حج می گوییم. پرستش عملی مانند قیام و رکوع و سجود در نماز یا وقوف عرفات و مشعر و طواف در حج. غالبا عبادتها، هم مشتمل است بر جزء قولی و هم بر جزء عملی، مانند نماز و حج، که هم بر جزء قولی مشتمل اند و هم بر جزء عملی. گروهی از محققان، عبادت را به دو نوع روحی (قلبی) و بدنی تقسیم کرده و عبادت اسلامی را، از نظر کمی و کیفی، از عبادات دیگر آیین ها برتر دانسته اند. گروهی نیز عبادت را، از نظر چیستی و برداشت مردمان، به دوگونه عامیانه و عارفانه تقسیم کرده اند.
برداشت مسلمانان از آموزه های ویژه عبادت؛ مانند: نماز، روزه و حج به طورکلی بر دو گونه است:
1. عامیانه و کاسبانه
2. عارفانه و عاشقانه
در برداشت نخست، عبادت و پرستش، نوعی معامله و مبادله کار با فرداست. همان گونه که کارگر در مقابل نیروی کارش مزد می گیرد، این گونه عابدان نیز در برابر رنج عبادت و پرستش، چشم داشت پاداش و مزد دارند. تنها تفاوت کارگر و این گونه عبادت گران آن است که کارفرما از نیروی کار بهره می گیرد؛ ولی خدا که کارفرمای ملک و ملکوت است، به اطاعت آدمیان نیاز ندارند. امیرمؤمنان، علی (ع) می فرماید: خداوند، سبحانه و تعالی، موجودات را بیافرید و چون بیافرید از فرمانبرداریشان بی نیاز بود و از نافرمانیشان در امان؛ زیرا نه نافرمانی نافرمایان او را زیانی رساند و نه فرمانبرداری فرمانبرداران سودی. (نهج البلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتی، ج 1، ص 200، خ 184)
:: ادامه مطلب
دو نشانه مهم برای شناخت جامعه اسلامی وجود دارد که با آن دو نشانه می توان جامعه اسلامی را شناخت و آن را از جامعه غیر اسلامی جدا ساخت. این دو نشانه نماز است و عدالت. اگر جامعه ای در آن نماز خوانده نشود و مردم اهل نماز نباشند آن جامعه اسلامی نیست. البته منظور پیدا شدن شماری تارک نماز که در برار نمازگزاران ناچیزند. نیست بلکه مقصود عدم حضور نماز است در زندگی و اجتماع به وجه عام و عدم مسجد و جماعت و فرو افتادن بانگ اذن....
همچنین است عدالت. اگر در جامعه ای عدالت نیز حضور نداشته باشد، و آثار عدالت در جامعه و شئون حیاتی و اقتصادی و معیشتی افراد و خانواده ها در همه قشرها دیده نشود و در سیاست و مدیریت و قانونگذاری و قضاوت، و برنامه ریزی و اجرا، و در برخوردها و برخورداریها، عدالت ملاک نباشد، ودر مسکن و بهداشت، و تحصیل و کار، و سفر و استراحت، اصل عدالت اجرا نشود، و امکانات در این زمینه ها در میان عمومی مردم تقسیم نگردد، و در راه صیرورت متعالی انسانی، عدالت میزان نباشد، و اصل اساسی عدالت در ذات برنامه ها و برنامه ریزیها حضور نداشته باشد، و مردم همه از شرایط و امکانات «تزکیه و تعلیم»- که هدف اصلی قرآن کریم است- برخوردار نباشند، و تبعیض و تفاوت بیداد کند ... به یقین چنین جامعه ای اسلامی نیست. اگر در جامعه ای مردم بسیاری برای رسیدن به اهداف قرآنی توان نیابند، و از فشار نیازمندی و فراموش شدگی همچنین زیادی ساعتهای کار و استثمار شدن نتوانند به تعلیم و تربیت- بلکه تکالیف-دینی خود بپردازند، آیا آن جامعه چگونگی قرآنی و اسلامی به شمار خواهد آمد؟
محققان آگاه و صاحب دید و درک بر شالوده شناخت تربیت (فرد سازی) و سیاست (جامعه پردازی) اسلامی از محورهای بسیاری (شاید صدمحور) به این اصل که یاد شد می توانند رسید یعنی اینکه عدالت رکن عمده جامعه اسلامی است. و روشن است که هیچ چیز بدون رکن خود پدیدار نخواهد گشت و تحقق نخواهد یافت.
از امام محمد باقر (ع) در کتاب التهذیب آمده است که می فرماید: پیامبر (ص) «هنگامی که خواست جامعه اسلامی را بنیاد گذارد» سنتهای جاهلیت را از میان برد و ازآغاز منجامعهاسلامی را با عدالت بنیاد گذارد (استقبل الناس بالعدل)
و امام علی بن ابیطالب (ع) در کتاب غرر الحکم فرموده اند:
العدل راس الایمان.
سر ایمان اجرای عدالت است.
از این تعلیم بزرگ آنچه را باید بفهمیم می فهمیم. اگر ایمان (دین داشتن، عمل به دین) را به پیکری همانند کنیم، سر آن پیکر عدالت است. و آیا پیکر بی سر چه خواهد بود؟ میته، مردار.... و اگر جامعه ای میته و مردار شد، یعنی بهحیات عدل زنده نبود، و با روح عدالت جان نیافت. دیگر از چه ارزشی سخن می توان گفت؟ پس بفهمیم «ان الله یامر بالعدل» را، و بفهمیم «العدل راس الایمان» را، و بفهمیم «العدل حیاه الاحکام» را.
منبع : قیام جاودانه- محمدرضا حکیمی- صفحه: 196- 198
:: ادامه مطلب
خداوند در قرآن می فرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ جن و انسان را جز برای عبادت خلق نکردم» ( سوره ذاریات/ آیه 56). یکی از نظریات در مورد اعمال اخلاقی بشر، نظریه «پرستش» است. می گویند آن سلسله از اعمال بشر که با افعال طبیعی متفاوت است و در همه افراد بشر وجود دارد و همه افراد بشر آن کارها را تقدیس و ستایش می کنند و شرافتمندانه و انسانی و مافوق کارهای طبیعی می خوانند، از مقوله پرستش هستند.
بعضی این گونه افعال را از نوع عاطفه و محبت می دانند و بعضی از نوع عقل و دانش و فهم، و بعضی از نوع اراده قوی، و بعضی ندای وجدان انسان، و بعضی از مقوله زیبایی در حالی که این نظریه می گوید: کارهای مقدس بشری از مقوله پرستش است، از مقوله عبادت خداست ولی عبادتی نا آگاهانه مثلا آن کسی که اعمال اخلاقی را از نوع زیبایی می دانست می گفت چون زیبایی منحصر به زیبایی محسوس نیست و زیبایی معقول هم زیبایی است، آنکه کار اخلاقی می کند، جمال و زیبایی عقلی کار اخلاقی را احساس می کند و این جمال و زیبایی او را به سوی خود می کشد همچنانکه زشتی کار غیر اخلاقی و ضد اخلاقی او را از آن متنفر می کند، در کارهای اخلاقی جاذبه ای است از نوع جاذبه زیبایی و در کارهای ضد اخلاقی دافعه ای است از نوع دافعه های ضد زیبایی، ولی این نظریه می گوید: کسی که کار اخلاقی می کند حتی آن کس که در شعور آگاه خودش خدا را نمی شناسد و به وجود خدا اعتراف ندارد و یا فرضا اعتراف دارد ولی در شعور آگاه خودش این کار را برای رضای خدا انجام نمی دهد و با این کار، خدا پرستی نمی کند، کار اخلاقی او یک نوع خداپرستی و پرستش نا آگاهانه است. اگر مقصود از پرستش، اعمال پرستشانه انسان باشد یعنی آن کارهایی که انسان به عنوان پرستش انجام می دهد مثلا نماز می خواند، روزه می گیرد، حج می کند، دعا می خواند، صله ارحام می کند برای خدا، اگر مقصود اعمال عبادی انسان باشد، توضیحش خیلی روشن است، عبادت مثلا یک نوعش نماز است، نماز هم یک سلسله سخنها و اعمال و نیتهاست: رکوع است، سجود است، قیام است، ذکر و غیره است ولی اگر پرستش، یک حقیقتی باشد که این اعمال که از طرف خدای متعال برای ما معین شده در واقع شکل دادن و قالب ساختن برای آن حقیقت و آن تجلی فطری است که در ما وجود دارد و به عبارت دیگر شکل و قالب و اندامی است که برای ما تعیین کرده و ساخته اند برای یک حقیقت که در ما وجود دارد، حقیقتی که ما چه بفهمیم و چه نفهمیم، چه توجه داشته باشیم و چه توجه نداشته باشیم در عمق فطرت ما وجود دارد، آری اگر پرستش این باشد که همین هم هست تعریفش یک تعریف ساده ای نیست.
در پرستش، توجه هست، تقدیس هست( تقدیس یعنی حقیقتی را منزه دانستن از هر گونه نقصی و شائبه نقصی، که وقتی می خواهیم آن حقیقت را با تعبیرات، شکل و قالب بدهیم، با لفظ: سبحان الله یا حتی بالفظ: الله اکبر آن را قالب و شکل می دهیم برتر و منزه از هر گونه نقصی و شائبه هر نقصی و هر نیستی) در عبادت حمد و ستایش به کمالات هست. همان طور که یک بلبل وقتی در مقابل گل قرار می گیرد حالت ستایشگری به خود می گیرد، انسان، آن حقیقت معبود را در عبادت ستایش می کند.
:: ادامه مطلب
در فرهنگ دین اسلام زندگی مادی و معنوی و نیز زندگی فردی و اجتماعی از همدیگر جدا نیستند، مؤمن راستین کسی است که هم زمان با تلاش برای بهره مندی کامل از آثار یاد خدا در زندگی و تلاش برای دستیابی به فضائل اخلاقی و ارزشهای ایمانی و نیز هم زمان با اهتمام برای اقامه نماز و تقویت یاد خدا در دل، از مسائل جامعه غافل نیست و در روابط اجتماعی، حقوق انسانی و اخلاقی افراد را نادیده نمی گیرد، بر این اساس انفاق و گذشت از مال از شرطهای دستیابی به حقیقت ایمان است.
روشن است که نگاه مؤمن به مسأله انفاق نگاه یک انسان پای بند و معتقد به توحید است که همه چیز را از خدا می داند و امکانات زندگی و امکانات رنگارنگی را که در اختیار دارد نیز روزی الهی می داند و خود را تنها ابزاری برای رساندن آنها به نیازمندان می داند. خداوند در سوره انفال آیات 2 تا4 می فرماید: « مؤمنان تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهایشان ترسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود، ایمانشان افزونتر می گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. آنها که نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند. آری مؤمنان حقیقی آنها هستند، برای آنان درجاتی - مهم - نزد پروردگارشان است و برای آنها آمرزش و روزی بی نقص و عیب است». بر اساس این آیه، مؤمن حقیقی کسی است که تمام بخش های زندگی اش را به گونه ای تنظیم می کند که ایمانش پیوسته رو به رشد و تقویت باشد و هیچ گاه پرداختن به یک بخش او را از بخش های دیگر غافل نمی کند.
:: ادامه مطلب
از مجموع 15آیه مربوط به مسجدالحرام سه آیه اش در رابطه با تغییر قبله است و هر سه آیه در سوره بقره قرار دارد.
از جمله در آیه 144 آمده: «قد نری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبلة ترضها فول وجهک شطرالمسجدالحرام و حیث ماکنتم فولوا وجوهکم شطره وان الذین اوتوا الکتب لیعلمون أنه الحق من ربهم و ماالله بغافل عما یعملون»؛ ما توجه تو را بر آسمان به انتظار وحی و تغییر قبله می بینیم البته روی تو به قبله ای که بدان خشنود شوی بگردانیم پس روی کن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمین نیز هر کجا باشید در نماز روی بدان جانب کنید و گروه اهل کتاب به خوبی می دانند که این تغییر قبله به حق و از جانب خداست.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894300
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396