خداى سبحان كمال محض و كمالآفرين است؛ هر چه از او ظهور كند كامل است. عالم و آدم از او ظهور كرده و هر دو از مظاهر كمال حقند، هم كمال نفسى دارند و هم از كمال نسبى برخوردارند : «ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل ترى من فطور» (سوره ملك، آيه .3) همه ذرات عالم هستى به سوى كمال در حركتند و مسير امر الهى را طى مىكنند، خداى سبحان به آسمانها و زمين فرمود: خواسته يا ناخواسته به سوى من بياييد، گفتند ما خواهانيم و با طوع و رغبت مىآييم: «فقال لها وللأرض اتيا طوعا أو كرها قالتا أتينا طائعين» (سوره فصلت، آيه .11) . انسان نيز تافتهاى جدا بافته از جهان خلقت نيست، از اين رو سعى مىكند با رسيدن به كمال مطلوب خود را با ساير مخلوقات وفق دهد وبا مجموعه جهان آفرينش هماهنگ سازد، راه هماهنگ شدن با نظام پيوسته جهان، در سير به سوى كمال مطلوب، كسب فضايل اخلاقى است. اخلاق اين توانايى را دارد كه انسان متخلق را در اين مسير با اين مجموعه هماهنگ كند، انسان نيز به طور طبيعى پذيراى چنين هماهنگى است و در مسير كمال مطلق در حركت است.
كمال در چيست؟
صاحبان علوم گوناگون، تفسيرهاى متنوع و متفاوتى از كمال انسان دارند. هر كسى كمال را در رشته علمى خاص خود مىداند؛ ولى آخرين سخن را كمالآفرين جهان هستى، خداى سبحان، مىگويد و چه كسى راستگوتر از اوست؟: «و من أصدق من الله قيلا» (سوره نساء، آيه .122) . در علوم اعتبارى و قراردادى، صاحبان علوم ادبى، كسى را كه در علومادبىجامع باشد، «كامل» مىنامند. آنان به كسى كه لغت شناس ماهرودرفن لغت سرآمد باشد، «لغوى» و به كسى كه در علم «اعراب» سرآمدباشد «نحوى» و به كسى كه در فن شعر و قافيه و وزن شناسى ماهر باشد، «عروضى» و به كسى كه جامع بين اين رشتهها شده «اديب كامل» مىگويند. در علوم استدلالى، به كسى كه در هندسه، رياضيات و علوم تجربى، طبيعى و منطق سرآمد و ماهر باشد و با جمع اين سه رشته بتواند در معارف الهيه، حقايق را به خوبى استنباط كند، «فيلسوف كامل» و «حكيم» مىگويند؛ ولى در علوم حقيقى و نزد اهل معرفت، كمال به معناى ديگرى تفسير شده است. مرحوم سيد حيدر آملى ، مىگويد: به كسى كه در علم شريعت، سرآمد و در علم طريقت، داراى كارآيى لازم و در علم حقيقت، صاحب بصر باشد، «شيخ» مىگويند.بنابراين، شيخ، انسان كاملى است كه داراى اين ويژگيهاى ياد شده باشد. البته هر كدام از اين علوم، اصطلاح خاص خود را داراست؛ در روايات معصومين (عليهمالسلام) نيز آمده است كه همه كمال، در امورى، مانند «تفقه در دين» است: «الكمال كل الكمال التفقه في الدين و..»(تحف العقول، ص .292) .
:: ادامه مطلب
قرآن کریم می فرماید ذره ای از ذرات عالم نیست که پرستنده حق نباشد، همچنانکه انسانی نیست ولو نا آگاهانه که پرستندة حق نباشد. تنها شما خدا را تسبیح نمی کنید و حمد و ثنا نمی گویید، همه اشیاء خدا را تسبیح می کنند و حمد و ثنا می گویند. در این زمینه آیاتی داریم:
«سبح لله ما فی السماوات و الأرض و هو العزیز الحکیم؛ هر چه در زمین و آسمانهاست همه به تسبیح و ستایش یکتا خدای که مقتدر و حکیم است مشغولند» (سوره حدید/ آیه 1).
«سبح لله ما فی السماوات و ما فی الأرض و هو العزیز الحکیم؛ هرچه در زمین و آسمانهاست همه به تسبیح و ستایش یکتا خدای که مقتدر و حکیم است مشغولند»(سوره حشر آیه1).
«یسبح له ما فی السموات و الأرض و هو العزیز الحکیم؛ و آنچه در آسمانها و زمین است همه به تسبیح و ستایش (اوصاف) جمال و جلالش مشغولند و اوست یکتا خدای مقتدر حکیم»(سوره حشر آیه 24).
«یسبح لله ما فی السموات و ما فی الأرض له الملک و له الحمد؛ هرچه در زمین و آسمانهاست همه به تسبیح و ستایش خدا مشغولند که ملک هستی و ستایش عالم برای اوست» (سوره تغابن آیه 1).
«و ان من شیء إلا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم؛ و هیچ موجودی نیست جز آنکه ذکرش تسبیح و ستایش حضرت اوست ولیکن شما تسبیح آنها را فهم نمی کنید» (سوره اسراء آیه 44).
:: ادامه مطلب
هر کسی از دل خود با خدا راه دارد . دری از همه دلها به سوی خدا هست . حتی شقی ترین افراد در موارد گرفتاری و ابتلا ، در وقتی که اسباب و علل بکلی از او منقطع میشود ، تکانی میخورد و به خدا التجا میبرد . این یک میل فطری و طبیعی است در وجود انسان . پرده گناه و شقاوت گاهی روی آن را میگیرد . در سختیها که پرده زایل میشود خود به خود این میل تحریک میشود و به هیجان در میآید . شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید : چه دلیلی بر وجود خدا هست؟ فرمود : آیا تاکنون کشتی سوار شدهای ؟ گفت : بلی . فرمود : آیا اتفاق افتاده که کشتی طوفانی شود و در شرف غرق شدن باشد و امید تو از همه جا بریده شود ؟ گفت : بلی ، یک همچو اتفاقی افتاد . فرمود : آیا در آن وقت دلت متوجه به جایی بود و ملجأ و پناهی میجست و از یک نقطهای خواهش میکرد که ترا نجات دهد ؟ گفت : بلی . فرمود : او همان خداست .
امام صادق ( ع ) خداوند را از راه دل خود او به او شناساند« و فی انفسکم افلا تبصرون » . این میل و این توجه که در فطرت بشر هست که در مواقع انقطاع اسباب ، متوجه قدرت قاهره غالبی فوق اسباب و علل ظاهری میشود ، دلیل بر وجود چنین قدرتی است . اگر نبود ، چنین میلی وجود پیدا نمی کرد . البته فرق است بین اینکه میلی در وجود انسان باشد و بین اینکه انسان آن میل را کاملا بشناسد و هدف آن را بداند . میل به شیر خوردن از ابتدا در کودک هست ، وقتی که گرسنه میشود و این احتیاج در وجودش پیدا میشود این میل تحریک میشود و او را هدایت میکند که در جستجوی پستان ندیده و نشناخته و انس و عادت نگرفته برآید .
:: ادامه مطلب
سوره مؤمنون آیات 1 تا 11: «مؤمنان رستگار شدند. آنها که در نمازشان خضوع دارند و آنها که از لغو و بیهودگی رویگردانند و آنها که زکات را انجام می دهند و آنها که دامان خود را از آلوده شدن به بی عفتی حفظ می کنند تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیری از آنان ملامت نمی شوند و کسانی که غیر از این طریق را طلب کنند تجاوزگرند و آنها که امانت ها و عهد خود را رعایت می کنند و آنها که نمازهایشان مواظبت می نمایند آری آنان وارثانند وارثانی که بهشت برین را ارث می برند و جاودانه در آن خواهند ماند.»
پیام آیه:
1- سوره مؤمنون بیست و سومین سوره قرآن است که با بیان برخی از ویژگیها و پاره ای از وظایف و مسئولیت های مؤمنان شروع شده است.
2- نخستین پیام، رستگاری و فلاح مؤمنان است که می توانند در پرتو ایمان به خدا به آن دستیابند و از تعلقات و وابستگی ها بی ارزش و فانی دنیا و خواسته های محدود و تاریک نفس رهایی پیدا کنند.
:: ادامه مطلب
مجموعه تعلیمات اسلامی از یک لحاظ سه بخش را تشکیل می دهد:
الف) اصول عقاید، یعنی چیزهائی که وظیفه هر فرد کوشش درباره تحصیل عقیده درباره آنهاست کاری که در این زمینه بر عهده انسان است از نوع کار تحقیقی و علمی است.
ب) اخلاقیات، یعنی خصلتهائی که وظیفه یک فرد مسلمان این است که خویشتن را به آن خصلتها و خوبیها بیاراید و از اضداد آنها خویشتن را دور نگه دارد کاری که در این زمینه بر عهده انسان است از نوع مراقبت نفس و خودسازی است.
ج) احکام، یعنی دستورهائی که مربوط است به فعالیتهای خارجی و عینی انسان، اعم از فعالیتهای معاشی و معادی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی. اصول عقاید اسلامی بر حسب مذهب شیعه پنج اصل است: توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد. در دیدگاه شیعه این محورها به عنوان اصول عقاید هستند، اصول عقاید مجموعه ای از موضوعات هستند که هر انسانی باید با تحقیق و مطالعه و بررسی به اندازه توان و ظرفیت خویش به آنها یقین پیدا کند و باور به آنها را در دل خود شکوفا سازد. تقلید و پیروی از دیگران در این زمینه و پذیرش هر کدام از این محورها بدون شناخت و تحقیق از دیدگاه اسلام مورد قبول نیست.
:: ادامه مطلب
این مساله در احادیثى كه از شخص پیامبراكرم صلى الله علیه و آله و همچنین از سایر پیشوایان معصوم علیهم السلام رسیده با اهمیت فوقالعادهاى تعقیب شده است. در حدیثی از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم كه فرمود: «لو كنا لانرجو جنة ولانخشى نارا ولاثوابا ولاعقابا لكان ینبغى لنا ان نطالب بمكارم الاخلاق فانها مما تدل على سبیل النجاح؛ اگر ما امید و ایمانى به بهشت و ترس و وحشتى از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابى نمىداشتیم، شایسته بود به سراغ فضائل اخلاقى برویم، چرا كه آنها راهنماى نجات و پیروزى و موفقیت هستند» (مستدرك الوسائل، جلد 2، صفحه283). این حدیث بخوبى نشان مىدهد كه فضائل اخلاقى نه تنها سبب نجات در قیامت است بلكه زندگى دنیا نیز بدون آن سامان نمىیابد!
در حدیث دیگرى از رسولخدا صلى الله علیه و آله آمده است كه فرمود: «جعل الله سبحانه مكارم الاخلاق صلة بینه وبین عباده فحسب احدكم ان یتمسك بخلق متصل بالله؛ خداوند سبحان فضائل اخلاقى را وسیله ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داده، همین بس كه هر یك از شما دست به اخلاقى بزند كه او را به خدا مربوط سازد» (تنبیه الخواطر، صفحه 362). بهتعبیر دیگر، خداوند بزرگترین معلم اخلاق و مربى نفوس انسانى و منبع تمام فضائل است و قرب و نزدیكى به خدا جز از طریق تخلق به اخلاق الهى مكان پذیر نیست! بنابراین، هر فضیلت اخلاقى رابطهاى میان انسان و خدا ایجاد مىكند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیكتر مىسازد. زندگى پیشوایان دینى نیز سرتاسر بیانگر همین مساله است كه آنها در همه جا به فضائل اخلاقى دعوت مىكردند، و خود الگوى زنده و اسوه حسنهاى در این راه بودند و به خواست خدا در مباحث آینده در هر بحثى به نمونههاى اخلاقى آنها آشنا خواهیم شد و همین بس كه قرآن مجید به هنگام بیان مقام والاى پیامبراسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید: «وانك لعلى خلق عظیم؛ و به راستی تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى!» (سوره قلم، آیه4).
:: ادامه مطلب
روز جمعه، دوازدهم ماه شعبان، از سال 368 هجری قمری، گروه طالب علمان و دانش طلبان و محدثانی که از محضر درس شیخ صدوق استفاده می کردند، و مطالب او را می نوشتند، و هم جمعی از مشایخ و استادان نزد او گرد آمدند، یعنی نزد شیخ جلیل فقیه، ابوجعفر، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، معروف به «شیخ صدوق» -رضوان الله علیه - و از او درخواست کردند تا شرحی مختصر، از مذهب و اعتقادات و برنامه های عملی و مبانی تربیتی و انسان ساز تشیع، برای آنان باز گوید. شیخ صدوق، این درخواست را پذیرفت، و این شرح را برای آنان بیان داشت:
مذهب شیعه، اعتقاد و ایمان و اقرار و باور به این امور است:
1- یگانگی خدای متعال (و داشتن جهت خدایی و توحیدی در افکار و اعمال)، و منزه دانستن ذات خداوند از هر نقصی و هر گونه مشابهتی با مخلوقات.
2- پیامبران و رسولان خدا، و حجتهای خدا در هر زمان، و فرشتگان، و کتابهای آسمانی.
3- حضرت محمد «ص»، سرور پیامبران و رسولان است، و مقام او از همه پیامبران و فرشتگان و مقربان بالاتر و مقربتر است.
4- حضرت محمد «ص»، خاتم پیامبران است، یعنی پس از او تا روز قیامت پیامبری نخواهد بود، و دین دیگری از سوی خداوند فرستاده نخواهد شد.
5- پیامبران و رسولان و امامان، از فرشتگان برترند و همه معصومند، و از هر آلودگی و پلیدی دورند و منزه، و به هیچ گناهی دامن نیالوده اند، چه کبیره و چه صغیره.
6- معصومان سبب امانند (و علت حضور حیات و ادامه آن) برای اهل زمین، چنانکه ستارگان سبب قرار و ثبات نظم کیهانیند.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894277
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396