مرحوم آية ا... ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى در ((اسرار الصلوة )) مى فرمايد:
استادم ملاّ حسينعلى همدانى (1239 - 1311 ه .ق ) به من فرمود: فقط متهجّدين و شب زنده داران هستند كه به مقاماتى نائل مى گردند و غير آنان هيچ جايى نخواهند رسيد.(132)
از يك خروش يا رب شب زنده دارها |
حاجت روا شدند هزاران هزارها |
يك آه سرد سوخته جانى سحر زند |
در خرمن وجود جهانى شرارها |
آرى دعايى نيمه شب دانستگان |
باشد كليد قفل مهّمات كارها |
((وحدت كاشانى ))
:: ادامه مطلب
علاّمه طباطبائى ؛ (1321 - 1401 ه .ق ) فرمود: چون به نجف اشرف براى تحصيل مشرّف شدم ، از نقطه نظر قرابت و خويشاوندى گاهگاهى به محضر مرحوم قاضى (1285 - 1366 ه .ق ) شرفياب مى شدم ، تا يك روزى دَرِ مدرسه اى ايستاده بودم كه مرحوم قاضى از آن جا عبور مى كردند، چون به من رسيدند دستِ خود را روى شانه من گذارد و گفتند: اى فرزند! دنيا مى خواهى نماز شب بخوان و آخرت مى خواهى نماز شب بخوان .
اين سخن آنقدر در من اثر كرد كه از آن به بعد تا زمانى كه به ايران مراجعت كردم ، پنج سال تمام در محضر قاضى روز و شب به سر مى بردم و آنى از ادارك فيض ايشان دريغ نمى كردم .(133)
:: ادامه مطلب
علاّمه سيّد محمد حسين طباطبائى ؛ (1321 - 1408 ه .ق ) درباره استاد خود مرحوم آية ا... العظمى حاج ميرزا على قاضى ؛ (1285 - 1366 ه .ق ) فرمود: ما هر چه در اين مورد داريم از مرحوم قاضى داريم ، چه آنچه را كه در حياتش از او تعليم گرفتيم و از محضرش استفاده كرديم و چه طريقى كه خودمان داريم (همه را) از مرحوم قاضى گرفته ايم (129)... معمولاً ايشان در حال عادى يك ده بيست روزى در دسترس بودند و رفقا مى آمدند و مى رفتند و مذاكراتى داشتند و صحبتهايى مى شد، و آن وقت دفعتاً ايشان نيست مى شدند و يك چند روزى اصلاً نبودند و پيدا نمى شدند. نه در خانه ، نه در مدرسه ، نه كوفه ، و نه در سهله ، ابداً از ايشان خبرى نبود، و عيالاتشان هم نمى دانستند كجا مى رفتند چه مى كردند، هيچ كس خبر نداشت . رفقا در اين روزها به هر جا كه احتمال مى دادند، مرحوم قاضى را نمى جستند، و اصلاً هيچ نبود، بعد از چند روزى باز پيدا مى شد، و درس و جلسه هاى خصوصى را در منزل و مدرسه دائر داشتند، و همين جور، از قرائب و عجائب بسيار داشتند، حالات غريب و عجيب داشتند.(130)
مرحوم قاضى شاگردان خود را هر يك طبق موازين شرعيّه ، با رعايت آداب باطنى اعمال ، و حضور قلب در نمازها و اخلاص در افعال ، به طريق خاصّى دستورات اخلاقى مى دادند، و دلهاى آنان را براى پذيرش الهامات عالم غيب آماده مى كردند. خود ايشان در مسجد كوفه و مسجد سهله حجره داشتند، و بعضى از شبها را به تنهايى در آن حُجرات بيتوته مى كردند و شاگردان خود را نيز توصيه مى كردند كه بعضى از شبها را به عبادت در مسجد كوفه يا سهله بيتوته كنند. دستور داده بودند كه چنانچه در بين نماز و يا قرائت قرآن و يا در حال ذكر و فكر، براى شما پيش آمدى كرد و صورت زيبائى را ديديد و يا بعضى از جهات عالم غيب را مشاهده كرديد، توجه ننمائيد و دنبال عمل خود باشيد. روزى من در مسجد كوفه نشسته و مشغول ذكر بودم ، در آن بين يك حوريّه بهشتى از طرف راست من آمد و يك جام شراب بهشتى در دست داشت و براى من آورده بود، و خود را به من ارائه مى نمود، همين كه خواستم به او توجّهى كنم ، ناگهان ياد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشيده و توجّهى نكردم ، آن حوريّه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف كرد، من نيز توجهى ننمودم و روى خود را برگرداندم ، آن حوريّه رنجيده شد و رفت و من تا بحال ، هر وقت آن منظره به يادم مى افتد از رنجش آن حوريّه متاءثر مى شوم .(131)
:: ادامه مطلب
در اولين شب اقامتشان در پاريس ، امام در آپارتمان كوچكى اقامت كردند. هنگام خواب ، ايشان به اتاق خود رفتند ما هم در اتاق مقابل نشسته بوديم . ساعت دو بعد از نيمه شب كه به وقت نجف ، چهار و به وقت تهران ، چهار و نيم بعد از نيمه شب بود امام از اتاق خود بيرون آمدند. وضو گرفتند و برگشتند. هنوز حدود چهار ساعت به اذان صبح مانده بود. تعجب كرديم كه چرا ايشان اين قدر زود بلند شده اند. صبح معمّا حل شد. زيرا امام سؤ ال فرمودند: ((اينجا چطور است ؟ ديشب هر چه نشستم كه صبح شود نماز بخوانم هوا روشن نشد)).
معلوم شد كه امام به عادت هر شب و مطابق بافق نجف اشرف ، دو ساعت به اذان صبح مانده براى نماز شب بلند شده اند، خدمت ايشان عرض كرديم كه افق اينجا با نجف دو ساعت تفاوت دارد. فرمودند: ((بياييد ساعت مرا درست كنيد)).(128)
:: ادامه مطلب
امام حتى وقتى كه از پاريس به تهران مى آمدند در هواپيما نماز شب خواندند. من يادم هست قطب نمايشان را مرتب مى گذاشتند، مى ديدند تكان نمى خورد. موضوع را به خلبان گفتيم . جواب داد كه ، قطب نما در هواپيما كار نمى كند. امام از ايشان پرسيد كه ، مكّه كدام طرف است . نشان دادند. امام به همان طرف مشغول نماز شدند.(127)
:: ادامه مطلب
خويشاوندان امام كه از پانزده سالگى با ايشان بودند مى گويند:
از پانزده سالگى ايشان كه در خمين بوديم آقا يك چراغ كوچك مى گرفتند و مى رفتند به يك قسمت ديگر كه هيچ كس بيدار نشود و آنجا نماز شب مى خواندند.
خانم خديجه ثقفى همسر گرامى امام قدّس سرّه مى گويند: تا حالا نشده كه من از نماز شب ايشان بيدار شوم . چون چراغ را مطلقاً روشن نمى كردند. نه چراغ اتاق را روشن مى كردند، نه چراغ راهرو را و نه حتى چراغ دستشويى را، براى اينكه كسى بيدار نشود، هنگام وضوى نماز شب ، يك ابر زير شير آب مى گذاشتند كه آب چكه نكند و صداى آن كسى را بيدار نكند.(126)
:: ادامه مطلب
حاج ميرزا جواد آقا تبريزى ، اعلى الله تعالى مقامه (1343 ه .ق ) در دو كتاب خود كه بنام (اسرار الصلوة ) و (اعمال السنه ) يا (المراقبات ) است مى فرمايد:
شب كه انسان مى خوابد ملائكه موكّل بر انسان ، انسان را بيدار مى كنند براى نماز شب و بعد چون انسان اعتنا نمى كند و دوباره مى خوابد باز او را بيدار مى كنند، دوباره مى خوابد، باز او را بيدار مى كنند، اين بيدارى ها از روى مصادفه و اتفّاق نيست ، بلكه بيدارى هاى ملكوتى است كه به وسيله فرشتگان انجام مى گيرد. اگر انسان استفاده كرد و برخاست ، آنها تقويت و تاءييد مى كنند، و روحانيت مى دهند، و اگر نه متاءثر مى شوند و كسل برمى گردند. (اگر از خواب برخواستيد آن ملائكه را كه نمى بينيد، اقلاً به آنها سلام كنيد و دعا كنيد و تحيّت و تكريم بگوئيد و تشكّر نمائيد!).(125)
آيينه دل چون شود صافى و پاك |
نقش ها بينى برون از آب و خاك |
هم بينى نقش و هم نقاش را |
فرش دولت را و هم فراش را |
(مولوى )
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894812
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396