تجارت سبب غفلت از نماز جمعه نشود
در شان نزول اين آيه و آيه بعد يا خصوص آيه ((و اذا را وا تجارة ...)) كه يك آيه بعد از اين مورد بحث ما است ،روايات مختلفى نقل شده كه آنها از اين معنى خبر مى دهد كه در يكى از سالها كه مردم مدينه گرفتار خشكسالى و گرسنگى و افزايش نرخ ،اجناس شده بودند ((دحيه )) با كاروانى از شام فرا رسيد و با خود مواد غذائى آورده بود، در حالى كه روز جمعه بود و پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول خطبه نماز جمعه بود، طبق معمول براى اعلام ورود كاروان طبل زدند و حتى بعضى ديگر آلات موسيقى را نواختند، مردم با سرعت خود رابه بازار رساندند، در اين هنگام مسلمانى كه در مسجد براى نماز اجتماع كرده بودند خطبه را رهاكرده و براى تامين نيازهاى خود به سوى بازار شتافتند ، تنها دوازده مرد و يك زن باقى ماندند (آيه نازل شد و آنها را سخت تحت تاثير مذمت كرد) پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:اگر اين گروه اندك هم مى رفتند از آسمان سنگ بر آنها مى باريد. (424)
امام باقر عليه السلام فرمود: آنگاه كه حضرت مهدى عليه السلام قيام مى كند،و وارد كوفه شود مردم از او درخواست كنند تا براى آنان اقامه نماز بخواند، حضرت دستور مى دهد كه در قسمتى از نجف به نام مسجد از نجف به نام مسجد كشتند و در آنجا با ايشان نماز جمعه بخوانند. (425)
و باز روايت شده است كه :حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در روز پنجشنبه خود را براى نماز جمعه آماده مى كرد. (426)
و در اين رابطه باز روايت ديگر از امام باقرعليه السلام وارد شده كه فرمود:سوگند به خدا به من خبر رسيده است كه ياران پيامبر صلى الله عليه و آله روز پنجشنبه ،خود را براى نماز جمعه آماده مى كردند،چون روز جمعه براى مسلمانها كوتاه (فرصت اندك ) است . (427)
:: ادامه مطلب
يا ايها الذين امنوا نودى الصلوة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر لله وذروالبيع ذلكم لكم ان كنم تعملون (421)
ترجمه : اى مومنان وقتى اذان نماز جمعه گفته شد به ذكر خدا بشتابيد خريد و فروش را وا گذاريد ،اگر بدانيد اين براى شما است .
تفسسير آيه
در اين آيه مورد بحث به گفتگو پيرامون يكى از مهمترين وظائف اسلامى كه در تقويت پايه هاى ايمان تاثير فوق العاده دارد، و از يك نظر هدف اصلى سوره را تشكيل مى دهد،يعنى نماز جمعه و بعضى از احكام آن مى پردازد نخست همه مسلمانان را مخاطب قرار داده مى فرمايد:((اى كسانى كه ايمان آورديد! هنگامى كه براى نماز جمعه اذان گفته مى شود به سوى ذكر خدا ((خطبه و نماز )) بشتابيد و خريد و فروش را رها كنيد،اين براى شما بهتر است اگر مى دانستيد )) (يا ايها الذين امنوا نودى الصلوة من يوم الجمعه فاسعوا الى ذكر الله و ذروالبيع ذالكم خير لكم ان كنتم تعملون )
((نودى ))از ماده ((نداء ))به معنى بانك بر آوردن است ،و در اينجا به معنى اذان است زيرا در اسلام نداى براى نماز جز اذان نداريم ،چنانكه در آيه 58 سوره مائده نيز مى خوانيم : ((و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا بانهم قوم لا يعلقون ))
((هنگامى كه مردم را به سوى نماز مى خوانيد ((و اذان مى گوئيد )) آنرا به مسخره و بازى مى گيرند، اين بخاطر آن است كه آنها قوى هستند بى عقل )) به اين ترتيب هنگامى كه صداى اذان نماز جمعه بلند مى شود مردم موظفند كسب و كارها را رها كرده به سوى نماز كه مهمترين ياد خداست بشتابند جمله ( ذالكم خير لكم و...))اشاره به اين است كه اقامه نماز جمعه وترك كسب و كار در اين موقع منافع مهمى براى مسلمانان در بر دارد اگر درست پيرامون آن بينديشيد ،و گرنه خداوند از همگان بى نياز و بر همه مشفق است است اين جمله يك اشاره اجمالى به فلسفه و منافع نماز جمعه است البته ترك خريد و فروش مفهوم وسيعى دارد كه هر كار مزاحمى را شامل مى شود اما اينكه چرا روز ((جمعه )) را به نام ناميده اند؟ به خاطر اجتماع مردم در اين روز براى نماز است ، قابل توجه اينكه در بعضى از روايات اسلامى در مورد نمازهاى روزانه آمده است : ((اذا قيمت الصلوة فلا تاتوها وانتم تسعون و اتوها و انتم تمشون و عليكم الكسينة )) ((هنگامى كه نماز (نمازهاى يوميه ) بر پا شود براى شركت در نماز ندويد،و با آرامش گام برداريد ))(422)
ولى در مورد (نماز) آيه فوق مى فرمايد:((فاسعوا) (( بشتابيد ))و اين دليل بر اهميت فوق العاده نماز است منظور از ذكر الله درجه اول نماز است ، ولى مى دانيم كه خطبه هاى نماز جمعه هم كه آميخته با ذكر خدا است ، در حقيقت بخشى از نماز جمعه است ،بنابراين بايد براى شركت در آن نيز تسريع كرد. (423)
:: ادامه مطلب
توبه كنيز از نماز امام كاظم عليه السلام در زندان
امام موسى بن جعفر امام هفتم عليه السلام را هارون رشيد خليفه مقتدر عباسى به طرز عجيبى از مدينه به بغداد آورد و زندانى كرد،امام همچنان 4 يا 7 يا 14 سال در زندان هارون بود تا در زندان مسموم شده از دنيا رفتند.
يكى از خاطرات زندان اينكه : هارون الرشيد يكى از كنيزهاى زيباروى و خوش اندام خود را به عنوان خدمتگزار امام به زندان فرستاد (ولى قصد هارون اين بود كه امام به او مايل شود يا بهانه به دست بيابد،و بدينوسيله آن حضرت را از نظر مردم بى قدر نشان دهد)
هارون الرشيد يكى از خادمان را مامور كرده بود تا از حال آن نديمه زيباروى با امام گزارش دهد روزى مامور به زندان آمد و ديد كنيز به سجده افتاده و با حال خاصى مى گويد:((قدس سبحانك ،سبحانك )) اى خدا تو از هر عيبى پاك و منزه هستى و سر از سجده بر نمى دارد، مامور اين موضوع را به هارون گزارش داد،هارون دستور داد كنيز را نزدش آوردند در حالى كه به آسمان مى نگريست و بدنش به لرزه در آمده بود،هارون گفت :((چگونه هستى ،حالت چطور است ؟ )) كنيز گفت :((من در زندان كنار امام ايستاده بودم او شب و روز به نماز و عبادت اشتغال داشت و تسبيح خدا مى گفت ... و مقام والاى مرا تحت تاثير قرار داد به سجده افتادم ،و تسبيح خدا گفتم ،كه اين مامور آمد و مرا به اينجا آورد، هارون او را تهديد كرد كه جريان را به كسى نگويد، اما او در هر فرصتى از عبادت و نماز بنده صالح امام هفتم عليه السلام سخن مى گفت ، و آنچنان منقلب شده بود كه همواره در ياد خدا تا چند روز قبل از شهادت امام هفتم عليه السلام از دنيا رفت و به اين ترتيب ،بوسيله نماز خواندن امام عليه السلام نقشه خائنانه هارون به زيانش تمام شد
از رهگذر خاك سر كوى شما بود هر نافه كه در دست نسيم افتاد (420)
:: ادامه مطلب
ء اشفقتم ان تقدموا بين يدى نجوكم صدقات فاذا لم تفعلوا او تاب الله عليكم فاقيموا الصلوة و اتو الزكوة واطيعوآ الله و رسوله و الله خبير بما تعملون . (416)
ترجمه :آيا ترسيديد كه پيش از نجوا كردن صدقه دهيد؟ حال كه اين چنين نكرده ايد خداوند توبه شما را مى پذيرد پس بر پا و پردازنده زكات و اطاعت كننده خدا و پيامبرش باشيد و خداوند به اعمال شما آگاه است .
تفسير آيه
در تفسير فوق درباره جمعى از اغتياء كه خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و با او نجوى كرد ندو مى ترسيدند با صدقه فقير شوند و از دادن آن خوددارى مى كردند كه در اين رابطه خداوند در اين آيه مى فرمايد:((آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقه قبل از نجوى خوددارى كرديد؟ ))(اشفقتم ان تقدوموا بين يدى نجواكم صدقات ) معلوم مى شود حب مال در دل شما از علاقه به نجوى پيامبر صلى الله عليه و آله بيشتر است ،و نيز معلوم مى شود در اين نجواها غالبا مسائل حياتى مطرح نمى شود،و گرنه چه مانعى داشت كه اين گروه قبل از نجوى صدقه اى مى دادند و نجوى مى كردند، به خصوص اينكه مقدار خاصى براى صدقه نيز تعيين نشده بود و مى توانستند با مبلغ كمى اين مشكل را حل كنند.
سپس مى افزايد: ((اكنون كه اينكار را نكرديد، و خود به تقصير خويشتن پى برديد،و خداوند شما را بخشيد،و توبه شما را پذيرفت ،نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد،و خدا و پيامبرش را اطاعت نمائيد و بدانيد خداوند از آنچه انجام مى دهيد باخبر است ))
فاذا تفعلوا و تاب الله عليكم فاقيموا الصلوة و اتو الزكوة و اطيعوا الله و رسوله و الله خير بما تعملون
تعبير به ((توبه )) نشان مى دهد كه آنها در نجواهاى قبلى مرتكب گناهى شده بودند ،خواه به خاطر تظاهر و ريا،و يا آزار پيامبر صلى الله عليه و آله و يا ايذاء مومنان فقير گرچه در اين آيه سخنى صريحا جواز نجوى بعد از اين ماجرا نيامده ،ولى تعبير آيه نشان مى دهد كه حكم سابق برداشته شد.
اما دعوت به اقامه نماز و اداء زكات و اطاعت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر اهميت آن است و نيز اشاره اى است به اينكه اگر بعد از اين نجوا مى كنيد بايد در مسير اهداف بزرگ اسلامى و در طريق اطاعت از خدا و رسول صلى الله عليه و آله باشد. (417)
شان نزول آيه
مرحوم طبرسى در مجمع البيان و جمعى از مفسران معروف در شان نزول اين آيات چنين نقل كرده اند:جمعى از اغنياء خدمت پيامبرصلى الله عليه و آله مى آمدند و با او نجوى مى كردند ( اين كار علاوه بر اينكه وقت گرانبهاى پيغمبر صلى الله عليه و آله را مى گرفت مايه نگرانى مستضعفين و موجب امتيازى براى اغنياء بود) در اينجا خداوند اين آيات را نازل كرد و به آنها دستور داد كه قبل از نجوى كردن با پيامبرصلى الله عليه و آله صدقه اى به مستمندان بپردازيد،اغنياء وقتى چنين ديدند از نجوى خوددارى كردند،و بعد از نزول اين آيه شريفه (و آنها را ملامت كرد و حكم آيه را قبل را نسخ نمود) و اجازه به همگان داد (ولى نجوى در مورد كار خير و اطاعت پروردگار) (418)
بعضى از مفسران نيز تصريح كرده اند كه هدف گروهى از نجوى كنندگان اين بود كه از اين راه برترى بر ديگران كسب كنند پيامبر صلى الله عليه و آله هم روى بزرگوارى خاص خود در عين اين كه ناراحت بود از آنها ممانعت نمى كرد تا اينكه قرآن آنها را از اينكار نهى نمود .(419)
:: ادامه مطلب
نمازگزاران نسبت به وحدت و مشورت
((جابر بن حيان )) از امام صادق عليه السلام پرسيد :آيا مركزيت كعبه براى نماز اهميتش بيشتر است يا مركزيت آن براى حج ؟ امام صادق عليه السلام فرمود:مركزيت آن براى نماز، زيرا بسيارى از مسلمانان نمى توانند در تمام عمر حتى يكبار به مكه بروند، ولى هر مسلمان در هر نقطه از جهان كه هست روى پنج بار به سوى كعبه نماز مى خواند ،و مى توان گفت در هر شبانه روز پنج بار،نگاه تمام مسلمين جهان در كعبه به هم مى رسد و گويا تمام مسلمانان جهان شبانه روز پنج مرتبه در چشمان يكديگر مى نگرند و سخن آنان در آن جا به هم مى رسد و تكبير ميليونها مسلمان كه در شرق و غرب دنيا هستند در كعبه شنيده مى شود،اين مركزيت در هيچ يك از اديان گذشته وجود نداشته و در آينده هم بوجود نخواهد آمد .(412)
آرى كعبه مغناطيس دلهاى اهل ايمان و رمز وحدت و استقلال مسلمانان است و ارتباط نماز و كعبه ارتباط دائمى است نماز،منهاى كعبه و قبله بى ارزش است و حج و كعبه نهى نماز هم معنا ندارد و نماز و كعبه هر دو وسيله اى است براى ارتباط با خالق هستى ، يعنى رسيدن به توحيد و يكتاپرستى (اگر كسى از فراز آسمانهابه صفوف نمازگزاران كره زمين بنگرد،دايره هاى متعددى را مى بيند كه مركزيت همه آنها كعبه است و توحيد نقطه تمركز و فكر و دل و جان و صفوف مسلمين است .) (413)
معلوم مى شود كعبه محور اتحاد و يكپارچگى مسلمانان جهان است در سوره حمد كه جز قطعى نماز مى گوئيم ( اياك نعبد و اياك نستعين ) خدايا ما تنها تو را مى پرستيم ،خدايا ما تنها از تو كمك و استعانت مى جوئيم يعنى مى گوييم خدايا من تنها نيستم من به همه مسلمانهاى ديگر هستم .
ضمنا انسان وابستگى خودش به جامعه اسلامى را در حال عبادت و بندگى اعلام مى كند،خدايا من فرد نيستم تك نيستم ،من عضوم ،جزئى از كل و عضوى از پيكر هستم ما هستيم ،
نه من در دنياى اسلام من وجود ندارد ما وجود دارد. (414)
اما مسلمانان جهان نسبت به مشورت با همديگر،بهتر است در اينجا تمسك به آيه شريفه قرآن نمائيم كه گره گشاى كار ماست در اين باره مى فرمايد:(و الذين ... و امرهم شورى بينهم ) و مومنين كسانى هستند كه دعوت پروردگار شان را اجابت كرده و نماز بر پا مى دارند و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست .(415)
:: ادامه مطلب
و الذين استجالبوا لربهم و اقاموا الصلوة و امرهم شورى و مما رزقناهم ينفقون (410)
ترجمه :آنان كه دعوت پروردگار شان را گردن مى نهند و نماز بجاى مى آورند وكارشان به مشورت انجام مى گيرد و از روزيشان انفاق مى كنند.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه درباره مومنان متوكل به خدا سخن مى گويد:كه چهار اوصاف آنها را در اينجا بيان مى كند اول مى فرمايد:((آنها كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده ،و فرمانهاى او را از جان و دل پذيرفته اند ))(و الذين استجابوا لربهم ) دوم مى فرمايد:((و نماز را بر پا داشته اند ))(و اقاموا الصلوة ) سوم مى فرمايد:((و كار آنها به طريق شورى و مشورت در ميان آنها صورت مى گيرد ))(و امرهم شورى بينهم ) چهارم مى فرمايد: ((و از آنچه به آنها روزى داده ايم ، در راه خدا انفاق مى كنند ))(و مما رزقناهم ينفقون )
در اين آيه مورد بحث سخن از بازسازى وجود مومنان در جنبه هاى مختلف است كه مهمتر اجابت دعوت پروردگار و تسليم در برابر فرمان او است مطلبى كه همه نيكيها و خوبيها و اطاعت اوامر الهى در آن جمع شده است ،آنها با تمام وجود در برابر فرمانش تسليم هستند، و در مقابل اراده و از خود اراده اى ندارند،و بايد چنين باشد چرا كه بعد از پاكسازى قلب و جان از آثار گناه كه موانع راه حقند تسليم و اجابت قحطى است ولى از آنجا كه در ميان اوامر الهى مسائل بسيار مهمى وجود دارد كه بالخصوص بايد انگشت روى آن گذاشت چند موضوع مهم را به دنبال آن ياد آور مى شود كه مهمترين آنها ((نماز )) است نمازى كه ستون دين ،پيوند خلق و خالق ،مربى ،نفوس ، معراج مومن و نهى كننده از فحشاء و منكر است .
بعد از آن مهمترين مسائل اجتماعى همان اصل ((شورى )) است كه بدون آن همه كار ناقصى است ،يك انسان هر قدر از نظر فكرى نيرومند باشد نسبت به مسائل مختلف تنها از يك يا چند بعد مى نگرد،و لذا ابعاد ديگر بر او مجهول مى ماند،اما هنگامى كه مسائل در شورى مطرح گردد و عقلها و تجارت و ديدگاههاى مختلف به كمك هم بشتابند،مسائل كاملا پخته و كم عيب و نقص مى گردد،و از لغزش دورتر است ،لذا در حديث پر معنا از پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى خوانيم :((انه ما من رجل يشاور احدا الا هدى الى الرشد ))((احدى در كارهاى خود مشورت نمى كند، مگر اينكه به راه راست و مطلوب هدايت مى شود. ))
قابل توجه اينكه :تعبير در اينجا به صورتى است كه آن را يك برنامه مستمر مومنان مى شمرد ،نه تنها در يك كار زود گذر وموقت ،مى گويد همه كارهاى آنها در ميانشان به صورت شورى است ،و جالب اينكه خود پيامبر صلى الله عليه و آله با اينكه عقل كل بود و با مبداء وحى ارتباط داشت در مسائل مختلف اجتماعى و اجزائى ،در جنگ و صلح و امور مهم ديگر،به مشورت با ياران مى نشست ،و حتى گاه نظر آنها را ترجيح مى دارد با اينكه مشكلاتى از اين ناحيه حاصل مى شد،تا الگو و اسوه اى براى مردم باشد، چرا كه بركات مشورت از زيانهاى احتمالى آن به مراتب بيشتر است . (411)
:: ادامه مطلب
قرآن در نماز چهره را نورانى مى كند
رسول خدا صلى الله عليه و آله لشكرى از مسلمين از نبرد با كفار به سوى آنان فرستاد و مدتى از وضع آنان بى خبر بود تا اينكه پيك وحى آمد و بشارت پيروزى آورد،وقتى كه مسلمين از نبرد باز گشتند و خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدند،آن حضرت فرمود:در اين سفر به آنچه برخورد كرديد براى برادران مومن خود بازگو كنيد تا گفتار شما را تاييد كنم ، زير جبرئيل مرا مطلع ساخته است گفتند: در يكى از شبهاى تاريك دشمن به ما شبيخون زد در حالى كه همه ما خواب بوديم جز چهار نفر:
1- (( زيد بن حارثه ))كه در گوشه اى از سپاه نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود.
2- ((عبدالله بن رواحه )) كه در جانب ديگرى از سپاه نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود.
3- ((قتادة بن نعمان )) در گوشه اى ديگر نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود.
4- (( قبس بن عاصم )) در جانبى ديگر نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود .
در اين حال باران تيرهاى دشمن بر سر ما باريدن ،گرفت ،با خود گفتم :به مصيبت بزرگى گرفتار شديم ،مشغول دفاع شديم ،اما در غوغاى گير و دار نبرد ناگهان ديديم يك قطعه نور از دهان ((قيس بن عاصم )) خارج شد كه مانند شعله آتش فروزان بود
و نورى از دهان (( قتادة بن نعمان )) خارج شد كه مانند تابش ستاره (( زهره و مشترى )) بود و نورى از دهان ((عبدالله بن رواحه ))خارج شد كه مانند شعاع ماه در شب تاريك ، درخشان بود و نورى از دهان (( زيد بن حارثه )) ساطع شد كه از خورشيد طالع ،درخشانتر بود،اين انوار از چهار سوى لشكر چنان لشكرگاه را روشن كردند كه از وسط روز، روشنتر شد دشمنان ما در ظلمت شديد بودند،ما آنها را مى ديديم و آنان ما را نمى ديدند در اين حال با شمشيرهاى برهنه بر آنان يورش برديم ، جمعى را كشتيم و عده اى را مجروح كرديم و گروهى را به اسارت گرفتيم و اين است اموال و اسيرانى كه با خود آورديم .
اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ما شگفت انگيزتر از نورهايى كه از دهان اين چهار نفر ساطع شد ،نديده ايم . (406)
در روايتى مى خوانيم : امام باقر عليه السلام در نماز خود قرآن مى خواند تا اينكه غش كرد،وقتى به هوش آمد سوال كردند،چه چيزى سبب غش كردن شما شد؟ آن حضرت فرمود:من آن قدر آيات قرآن را تكرار كردم ،تا حالى به من دست داد كه گويى آن آيات را از زبان كسى مى شنوم كه آن را نازل كرده است . (407)
درباره على عليه السلام ابن عباس روايت كرده كه حضرت على عليه السلام در ثلث اول شب مى خوابيد و در دو ثلث آخر به عبادت و تلاوت قرآن مشغول مى شد،در هر شب هفتاد ركعت نماز مى گزارد و در اين نمازها آيات قرآن مى خواند و هنگام سحر ذكر خداى متعال ورد زبانش بود. (408)
رسول گرامى اسلام عليه السلام در اين باره مى فرمايد:قرائت قرآن در حال نماز ،برتر است از قرائت آن در غير نماز. (409)
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2895316
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396