الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة وهم بالاخرة هم يوقنون عليهم الصلوة و السلام (359)
ترجمه :آنان كه نماز بر پا مى دارند و زكات مى دهند و به آخرت يقين دارند.
تفسير آيه
در تفسير آيه شريف تقين و باور داشتن به جهان آخرت را اقامه نماز
مى شمارد و مى فرمايد: ((همان كسانى كه نماز را بر پا مى دارند و زكات را ادا مى كنند و به آخرت يقين دارند )) (الذين يقيمن الصلوة و يوتون الزكوة و بالاخرة هم يوقنون ) و به اين ترتيب هم اعتقاد آنها به مبدء و معاد محكم است ،و هم پيوندشان با خدا و خلق ، بنابراين اوصاف فوق اشاره اى به اعتقاد كامل و برنامه عملى جامع آنها است .
در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه اگر اين گروه از مومنان ، هم از نظر مبانى اعتقادى و هم عملى راه صاف را برگزيده اند ديگر چه نيازى است كه قرآن براى هدايت آنها بيايد.
ولى بايد به اينكه هدايت داراى مراحل مختلف است كه هر مرحله اى مقدمه اى است براى بالاتر،پاسخ اين سوال روشن مى شود،بعلاوه تداوم هدايت خود مساله مهمى است و همان چيزى است كه ما شب و روز در نمازهاى خود با گفتن (( اهدنا الصراط المستقيم )) از خدا مى خواهيم كه ما را در اين تفسير ثابت دارد و تداوم بخشد كه بى لطف اين تداوم ممكن نيست از اين گذشته ، استفاده از آيات قرآن و كتاب مبين تنها ،براى كسانى ميسر است كه روح حقيقت طلبى و حق جوئى در آنها باشد هر چند هنوز به هدايت كامل نرسيده باشند و اگر مى بينم در يكجا قرآن مايه هدايت پرهيزكاران معرفى شده (بقره آيه 2) و در جاى ديگر مايه هدايت مسلمين (( سوره نحل آيه 102 ))و در اينجا مايه هدايت (( مومنون ))يك دليلش همين است كه لااقل تا مرحله اى از تقوى و تسليم و ايمان به واقعيتها در انسان نباشد، به دنبال حق نمى رود، و از نور اين كتاب مبين ، بهره نمى گيرد كه قابليت محل نيز شرط است .
از همه اينها گذشته هدايت و بشارت توام با يكديگر تنها براى مومنان است و ديگران را چنين بشارتى نيست و از اينجا روشن مى شود كه اگر بعضى از آيات قرآن ، هدايت به طور وسيع و گسترده براى عموم مردم شمرده است (( هدى للناس ))(بقره 185)
منظور همه كسانى است كه زمينه مساعدى براى پذيرش حق دارند ،وگرنه لجوجيان متعصب و سرسخت ،و كور دلانى هستند كه اگر بجاى خورشيد هزاران آفتاب بر آنها بتابد، كمترين بهره اى از آنان نمى گيرند. (360)
:: ادامه مطلب
نماز و كودكان
روزى پيغمبر عليه السلام با جمعى از مسلمين در نقطه اى نماز مى گذارد موقعى كه آن حضرت به سجده مى رفت امام حسين عليه السلام (بنابر قولى امام حسن عليه السلام ) كه كودك خردسالى بود به پشت سوار مى شد و پاهاى خود را حركت مى داد و هى هى مى كرد وقتى پيغمبر مى خواست سر از سجده بردارد او را مى گرفت ، پهلوى خود به زمين مى گذارد باز در سجده و تا پايان نماز طفل مكرر به پشت پيغمبر عليه السلام سوار مى شد يك نفر يهودى ناظر اين جريان بو پس از نماز به حضرت عرض كرد: شما با كودكان طورى رفتار مى كند كه ما هرگز چنين نمى كنيم پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در جواب فرمود:اگر شماها به خدا و رسول خدا ايمان مى داشتيد به كودكان خود عطوف و مهربان بوديد مهر و محبت پيغمبر عظيم الشاءن نسبت به كودك ، به كودك مرد يهودى را سخت تحت تاثير قرار داد و صميمانه آئين اسلام را پذيرفت . (357)
داستان نماز نوجوان
در تاريخ 26 / /10 62 نوجوانى از امام خمينى (ره ) سوال كرده بود كه پدرش فردى لاابلى و بى دين است و به گفته كه من راضى نيستم كه در منزل من ، نماز بخوانى !آيا پدر چنين حقى دارد و تكليف او چيست ؟
امام فرمود:(( غلط كرده است ، برود نماز بخواند، اشكال ندارد )) (358)
:: ادامه مطلب
يا ايها الذين امنوا لستاذنكم الذين ملكت اينانكم و الذين لم يبغوا الحلم منكم ثلث مرات من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة و من بعد صلوة العشاء ثلث عورات لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهن طوافون عليكم بعضعكم على بعض كذلك ييبن الله لكم الايات و الله عليكم حكيم . (354)
ترجمه :اى مومنان بردگان و كودكان شما كه به حد بلوغ نرسيده اند در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: قبل از نماز صبح و در نيمروز كه لباس از تن بيرون مى آوريد و بعد از نماز عشاء خصوصى شماست و بعد از اين سه وقت بر شما و آنها گناهى نيست كه گردتان بگرداند، اينگونه خداوند آيات را براى شما بيان مى كند،خداوند داناى فرزانه است .
تفسير آيه
در تفسير اين آيه شريفه يك نكته اخلاقى اولا بايد مورد بررسى قرار گيرد و بعد وارد بحث شويم .
آداب ورود به جايگاه خصوصى پدر و مادر در اين آيه :
مهمترين مساله اى كه در اين سوره شريف نور،تعبير شده مساله عفت عمومى و مبارزه با هر گونه آلودگى جنسى است كه در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گرفته ،آيه مورد بحث نيز به يكى از امورى كه با اين مساله ارتباط پرداخته و خصوصيات آن را تشريح مى كند.
نخست خداوند مى فرمايد:((اى كسانى كه ايمان آورده ايد بايد مملوكهاى شما (برندگانتان )و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند در سه وقت از شما اجازه بگيرند )) (يا ايها امنوا ليسناذنكم ملكت ايمانكم لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات ) آن سه وقت عبادتند از:((قبل از نماز فجر،و در نيمروز هنگامى كه از لباسهاى (معمولى ) خود بيرون مى آييد،و بعد از نماز عشا ))) (من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة من بعد الصلوة العشاء) ((ظهيرة )) چنانكه راغب در مفردات و فيروز آبادى در قاموس مى گويند:به معنى نيمروز و حدود ظهر است كه مردم در اين موقع معمولا لباسهاى روئى خود را در مى آورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مى كنند. (( اين سه وقت ،وقت پنهانى خصوصى براى شما است ))(ثلاث عورات لكم ) (( عورة )) در اين آيه در،اصل از ماده (( عار )) به معنى (( عيب )) است و از آنجا كه آشكار شدن آلت جنسى شكاف در ديوار و مانند نيز آمده است و گاه به خاطر آن است كه مردم در اين اوقات خود را زياد مقيد به پوشانيدن خويش مانند ساير اوقات نمى كنند و يك حالت خصوصى دارند بديهى است اين دستور متوجه اولياى اطفال است كه آنها را وادار به انجام برنامه كنند،چرا كه هنوز به حد بلوغ نرسيده اند تا مشمول تكاليف باشند و به همين دليل مخاطب در اينجا اوليا هستند.
ضمنا اطلاق آيه هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مى شود، و كلمه الذين كه براى جمع مذكر است مانع از عموميت مفهوم آيه نيست زيرا در بسيارى از موارد اين تعبير به عنوان تغليب بر مجموع مسلمانان است ( سوره بقره آيه 83) ذكر اين نكته نيز لازم است كه آيه از كودكانى سخن مى گويد كه به حد تميز رسيده اند و مسائل جنسى و عورت و غير از آن را تشخيص مى دهند،زيرا دستور اذن گرفتن خود دليل بر اين است كه اين اندازه مى فهمند كه اذن گرفتن يعنى چه ؟ و تعبير به (( ثلاث عورات )) شاهد ديگرى بر اين معنى است .
اما اينكه اين حكم در مورد بردگان مخصوص به بردگان مرد است يا كنيزان را نيز شامل مى شود روايات مختلفى وارده شده هر چند عام است و شامل هر دو گروه مى شود به همين دليل روايت موافق ظاهر را مى توان ترجيح داد. (355)
در پايان آيه مى فرمايد: (( بر شما و بر آنها گناهى نيست كه بعد از اين سه وقت بدون اذن وارد شوند،و بعضى بر ديگرى خدمت كنند و گرد هم (با صفا و صميميت )
بگردند ))) ( ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهن طوافون عليكم بعضكم على بعض )
آرى چنين خداوند آيات را براى شما تبيين مى كند و خدا عالم و حكيم است ( كذلك يبين الله الكم الايات و الله عليم حيكم ) واژه ((طوافون )) در اصل از ماده ((طواف )) به معنى گردش دور چيزى است ،و چون به صورت صيغه مبالغه آمده به معنى كثرت در اين امر مى باشد، با توجه به اينكه بعد از آن ((بعضكم على بعض )) آمده مفهوم جمله اين مى شود كه در غير اين سه وقت شما مجاز هستيد برگرد يكديگر و رفت و آمد داشته باشيد و به هم خدمت كنيد و به گفته فاضل مقداد در كنز العرفان ،اين تعبير در حقيقت به منزله بيان دليل براى عدم لزوم اجازه گرفتن در سائر اوقات است ،
چرا كه اگر بخواهند ،مرتبا رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذن دخول بخواهند كار مشكل مى شود. (356)
:: ادامه مطلب
نماز و اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و آله
((زهرى )) يكى از دانشمندان زمان امام سجاد عليه السلام مى گويد:همراه على بن الحسين عليه السلام و السلام بر عبد الملك بن مروان وارد شديم چون چشم عبد الملك به پيشانى آن جناب افتاد و اثر سجده را ديد با تعجب گفت : اى ابا محمد آثار كوشش (در عبادت ) در چهره تو آشكار است در حالى كه از پيش خداوند خير و نيكى برايت مقرر كرده است ، تو پاره تن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هستى ، نسبت (به او)نزديك و پيوندت محكم است و تو در ميان افراد خانواده و مردم زمانه ات فضيلت و برترى عظيمى دارى ،و فضل و دانش و دين تقواى كه تو دارى براى احدى جز گذشتگان از خاندانت ،در گذشته و اكنون نبوده است و همچنان آن حضرت رابسيار ستود.
آنگاه امام سجاد عليه السلام فرمود: آنچه درباره فضل و تاييد و توفيق خداى سبحان (نسبت به ما) گفتى ، شكر اين نعمتها چگونه توان كرد...؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله به نماز مى ايستاد تا پاهايش متورم مى شد و در ايام روزه دهانش از تشنگى خشك مى شد به آن حضرت گفتند:اى رسول خدا! مگر خدا گناهان گذشته و آينده تو را نيامرزيده است ؟
(اشاره به آيه 2،سوره مباركه فتح ) فرمود:آيا نبايد بنده اى سپاسگزار باشم ؟ ))حمد خداى را بر آنچه انعام فرمود و ما را بدان آزمود و سپاس او راست در دنيا و آخرت به خدا قسم اگر اعضاى بدنم پاره پاره شود و چشمانم از حدقه بر سينه ام فرو غلتند تا مگر شكر ده يك از يك دهم نعمتى از نعمتهاى خدا را كه شمارندگان ، شمارش آن نتوانند،كرد حمد همه حامدان حق يكى از آنها را ادا نتواند كرد بجا آورم به خدا سوگند نمى توانم ،جز آن خدا مرا چنان بيند كه در شب و روز و خلوت و آشكار چيزى مرا از شكر و ذكر او باز نمى دارد، و اگر نبود كه خانواده ام بر من حق دارند و ديگران را نيز بر من حقوقى است كه ناگزير بايد در حد توان خويش آن حقوق را ادا كنيم ، همانا چشم به آسمان مى دوختم و دل خود را به سوى خدا متوجه مى ساختم و ديده و دل بر نمى گرفتم ،تا خدا جانم را بگيرد اوست بهترين حكم كنندگان آنگاه حضرت به گريه افتاد و عبد الملك نيز گريست . (352)
چنين است كه اطاعت از دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله انسان را به رحمت پروردگار هدايت مى كند على عليه السلام فرمود:من همراه پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته و منتظر وقت نماز بودم ، مردى آمد و گفت :اى رسول خدا من گناهى مرتكب شدم (چه كنم ؟ )حضرت اعتنايى نكرد پس از اقامه نماز،آن مرد بار ديگر سخنش را تكرار كرد رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مگر تو با ما نماز نخوانده اى ؟ عرض كرد:چرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:نمازت كفاره گناهان توست (353)
:: ادامه مطلب
و اقيموا الصلوة واتوا الزكوة و اطيعوا الرسول لعلكم ترحمون (351)
ترجمه : نماز بر پا داريد و زكات بدهيد و اطاعت رسول گردن نهيد تا مورد رحمت قرار گيريد .
تفسيرآيه
در اين آيه تفسير آن چنين بيان شده است كه نماز و اطاعت از فرامين پيامبر صلى الله عليه و آله را نتيجه رحمت پروردگار معرفى مى نمايد،نخست مى فرمايد:((نماز را بر پا داريد ))(و اقيموا الصلوة ) همان نمازى كه رمز پيوند خلق با خالق است ، و ارتباط مستمر آنها را با خدا تضمين مى كند ، و ميان آنها فحشاء و منكر حائل مى شود ودر دنباله آيه مى فرمايد:((و زكات را ادا كنيد )) (واتوا الزكوة ) همان زكاتى كه نشانه پيوند با خلق است ،و وسيله موثرى براى كم كردن فاصله سبب استحكام پيونده هاى عاطفى است .
و در مرحله بعدى در دنباله آيه اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و آله را مطرح مى نمايد و به طور كلى (( در همه چيز مطيع فرمان رسول باشيد ))( و اطيعوا الرسول ) اطاعتى كه شما را در خط مومنان صالح كه شايسته حكومت بر زميند قرار مى دهد و پاداش كار خداوند در پايان اين آيه چنين مى فرمايد:(( تا در پرتو انجام اين دستورات مشمول رحمت خدا شويد )) (لعلكم ترحمون و شايسته پرچمدارى حكومت حق و عدالت .
:: ادامه مطلب
نماز ابوذر غفارى در حال چوپانى
ابوذر غفارى از ياران و شيفتگان پيامبراكرم صلى الله عليه و آله على عليه السلام بود و مقامى بلند و شانى عظيم داشت اما با اين همه ،گوسفندانش را خود شخصا به چراگاه مى برد و چوپانى مى كرد روزى در چراگاه به نماز ايستاده بود ناگهان گرگى به گله اش حمله برد و گوسفندى را از آن جدا ساخت ابوذر همچنان با خشوع و حضور قلب به نماز خود ادامه داد بطورى كه هيچ اتفاقى نيفتاده باشد! شيطان او را وسوسه كرد تا از نماز دست كشد و به دنبال گوسفندش برود ولى او مقاومت كرد و با خود گفت : ((اگر تمام گوسفندان را از دست بدهم ،محبت خدا و رسول خدا و ولى خدا على بن ابيطالب و دودمانش مراكفايت مى كند. ))
در اين هنگام شير درنده اى در برابر گرگ ظاهر گشت و گوسفند نجات يافت و گرگ در پنجه هاى شير پاره پاره گشت از آن به بعد،آن شير نگهبانى گله ابوذر را به عهده گرفت و وقتى منافقان مدينه اين داستان را شنيدند، باور نكردند تا اينكه به چراگاه آمده و از نزديك آن صحنه شگفت انگيز را به چشم خود ديدند.
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:(( اى اباذر... تو بندگى خداوند را به خوبى انجام دادى و خداوند نيز آن شير را در آن بيابان به تسخير تو در آورد تا نگهبانى گوسفندانت باشد،تو از گرامى ترين انسانهايى هستى كه خداوند كه آنان را ستوده است كه نماز را بر پا مى دارند. )) (350)
:: ادامه مطلب
الم تر ان الله يسبح من فى السموات والارض والطير صافات كل قدم علم صلاته و تسبيحه و الله عليم بما يفعلون . (346)
ترجمه : مگر نديدى كه هر كه در آسمانها و زمين است و پرندگان گسترده بال خدا را تسبيح مى كنند و هر يك نماز و تسبيح خود را مى داند و خداوند به آنچه انجام مى دهند داناست .
تفسير آيه
در اين مورد بحث از دلائل توحيد كه نشانه هاى انوار الهى و اسباب هدايت است ،سخن مى گويد:
موجودات زمين و آسمان ،تسبيح كنندگان خداوند،
نخست سخن را به پيامبر صلى الله عليه و آله مورد خطاب قرار مى دهد مى فرمايد: ((آيا نديدى كه تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند براى خدا تسبيح مى كنند؟ ))(الم تر ان الله يسبح له من فى السموات و من فى الارض ) (( پرندگان در حالى كه بالها را بر فراز آسمان گسترده اند مشغول تسبيح او هستند؟ ))(و الطير صافات ) ((همه آنها از نماز و تسبيح خود ،آگاه و باخبرند ))(كل قدم علم صلوة و تسبيحه ) ((و خداوند از تمام اعالى كه آنها انجام مى دهند آگاه است )) (و عليم بما يفعلون (347)
نكات قابل بررسى آيه
1- جمله (( الم تر ))آيا نديدى به گفته بسيارى از مفسران به معنى ((الم تر تعمل ))(آيا نمى دانى ) است ،زيرا تسبيح عمومى موجودات جهان چيزى نيست كه با چشم ديده شود بلكه به هر معنى كه باشد با قلب و عقل ،درك مى گردد ، اما از آنجا كه اين مساله آنقدر واضح است كه گوئى با چشم ديده مى شود،تعبير به الم تر شده است .
اين نكته نيز قابل توجه است كه مخاطب در اين آيه گرچه شخص پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى باشد اما به گفته جمعى از مفسران منظور از آن عموم مردم است ، و اين در قرآن امثال ونظائر فراوان دارد اما بعضى گفته اند اين خطاب در مرحله رويت و مشاهده مخصوص پيامبر صلى الله عليه و آله است ،چرا كه خداوند درك و ديدى به او داده بود كه تسبيح و حمد همه موجودات اين عالم را مشاهده مى كرد، و همچنين بندگان خاص كه پيرو مكتب اويند و به مقام شهود مى رسند ولى در مورد عموم جنبه شهود عقلى وعملى دارد نه شهود عينى (348)
2- تسبيح عمومى موجودات عالم :
آيات مختلف قرآن سخن از چهار عبادت در مورد همه موجودات اين جهان بزرگ مى فرمايد: تسبيح ،حمد،سجده ، نماز در آيه مورد بحث از نماز و تسبيح سخن مى گويد و در آيه 15 از سوره رعد سخن عمومى است (و الله يسجد من فى السموات و الارض ) و در آيه 44 سوره اسرء سخن از تسبيح و حمد تمامى موجودات عالم هستى ( وان من شى ء الا يسبح بحمده ) درباره حقيقت حمد و تسبيح عمومى موجودات ،جهان و تفسيرهاى گوناگونى كه در اين زمينه گفته شده است در ذيل آيه 44 سوره اسراء فشرده اى از آن را در اينجا متذكر مى شويم .
دو تفسير قابل توجه
الف ) تمامى ذرات اين عالم اعم از آن را عاقل مى شماريم يا بى جان يا غير عاقل همه داراى نوعى درك و شعورند و در عالم خود تسبيح و حمد خدا مى گويند،هر چند ما قادر به درك آن نيستيم ،شواهدى از آيات قرآن نيز براى اين تفسير اقامه شده است .
ب ) منظور از تسبيح و حمد همان چيزى است كه ما آن را ((زبان حال ))مى ناميم ، يعنى مجموعه نظام جهان هستى و اسرار شگفت انگيزى كه در هر يك از موجودات اين عالم نهفته است ،با زبان بى زبانى ،با صراحت و بطور آشكارا از قدرت و عظمت خالق خود،و علم ،و حكمت بى انتهاى او سخن مى گويند، چرا كه هر موجود بديع و هر اثر شگفت انگيزى ،حتى يك تابلو نفسى نقاشى يا يك قطعه شعر زيبا و نعز،حمد و تسبيح ابداع كننده خود را مى گويد،
يعنى از يك سوء صفات برجسته او را بيان مى دارد (حمد) و از سوى ديگر عجب و نقص را از او نفى مى كند (تسبيح ) تا چه رسد به اين جهان با عظمت و آن همه عجائب و شگفتيهاى بى پايانش . البته اگر جمله ((يسبح له من فى السموات و الارض ))) به معنى تسبيح كسانى كه در آسمانها و زمين هستند بگيريم و ظاهر كلمه ((من )) را در ذوى العقول حفظ كنيم ((تسبيح )) در اينجا به معنى اول خواهد بود كه يك تسبيح آگاهانه و اختيارى است ولى لازمه اين سخن است كه براى پرندگان نيز چنين شعورى قائل باشيم زيرا پرندگان در آيه فوق در كنار ((من فى السموات )) قرار گرفته اند،البته اين موضوع عجيب نيست زيرا در بعضى ديگر از آيات قرآن چنين دركى براى بعضى از پرندگان آمده است .
3- علت ذكر پرندگان در آيه از ميان موجودات :
در اينكه چرا در آيه فوق ميان موجودات جهان روى تسبيح پرندگان آن هم در حالتى كه بالهاى خود را بر فراز آسمان گسترده اند تكيه شده نكته اى وجود دارد و آن اينكه پرندگان علاوه بر تنوع فوق العاده زيادشان ،ويژگيهائى دارند كه چشم و دل هر عاقلى را به سوى خود جذب مى كند ،اين اجسام سنگين بر خلاف قانون جاذبه بر فراز آسمانها با سرعت زياد و برق آسا حركت مى كنند،مخصوصا هنگامى كه بالهاى خود را صاف نگه داشته اند و بر امواج هوا سوارند و بى آنكه فشارى به خود بياورند با سرعت به هر سو كه مايل باشند مى چرخند و پيش مى روند وضع جالبى دارند آگاهيهاى عجيب آنها در مسائل هواشناسى و اطلاعات عميقشان از وضع جغرافيائى زمين به هنگام مسافرت و مهاجرت از قاره اى به قاره ديگر حتى از مناطق قطب شمال به قطب جنوب ،و دستگاه هدايت كننده مرموز و عجيبى كه آنان را در اين سفر طولانى حتى به هنگامى كه آسمان پوشيده است از ابر است راهنمائى مى كند از شگف انگيزترين مسائل و از روشنترين دلائل توحيد است را ادا مخصوصى كه در وجود شب پردها قرار مى دارد كه به وسيله آن در ظلمت و تاريك شب تمام موانع را بر سر راه خود مى بيند،و حتى گاهى ماهى را زير امواج آب نشانه گيرى كرده و با يك حركت برق آسا او را بيرون مى كشد،از ويژگيهاى حيرت انگيز اين پرنده است ! به هر حال عجائبى در وجود پرندگان نهفته شده كه قرآن به خاطر آن مخصوصا روى آنها تكيه كرده است .
4- تفسيرجمله ((كل قد علم صلاته وتسبيحه ))
جمعى از مفسران ضمير ((علم ))را به ((كل )) برگردانده اند كه طبق آن مفهوم جمله فوق چنين مى شود:(( هر يك از كسانى كه در زمين و آسمان هستند و همچنين پرندگان ، از جمله نماز و تسبيح هر يك از آنان آگاه است ،اما تفسير اول با معنى آيه متناسبتر مى باشد،به اين ترتيب هر يك از تسبيح كنندگان راه و رسم تسبيح و شرائط و ويژگيهاى نماز خود را مى داند،اگر منظور ((تسبيح آگاهانه ))باشد مفهوم اين سخن روشن است اما اگر با زبان حال باشد مفهومش اين است كه هر كدام نظام ويژه اى دارند كه به نوعى گوياى عظمت پروردگار و هركدام چهره اى از قدرت و حكمت اويند. (349)
5- منظور از (( صلاة )) چيست ؟
جمعى از مفسران مانند مرحوم طبرسى در مجمع البيان و آلوسى در روح البيان ، صلاة را در اينجا به معنى (( دعا )) تفسير كرده اند كه مفهوم اصلى آن در لغت همين است و به اين ترتيب موجودات زمين و آسمان با زبان حال ، يا زبان قال ،در پيشگاه خدا دعا مى كنند، و از محضر او تقاضاى فيض دارند،و او هم كه فياض مطلق است بر حسب استعداهايشان به آنها مى بخشد و دريغ ندارد منتهى هر كدام در عالم خود مى دانند چه نيازى دارند و چه بايد بخواهند و چه دعائى كنند .
بعلاوه آنها كه طبق آياتى كه در قرآن بيان شده در پيشگاه با عظمت او خاضعند و در برابر قوانين آفرينش تسليم ،و از سوى ديگر با تمام وجود خود صفات كماليه خدا را بازگو مى كنند،و هر گونه نقصى را از او نفى مى نمايند، و به اين ترتيب عبادات چهار گانه آنها ((حمد )) و (( تسبيح ))و ((سجود ))) تكميل مى شود .
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2895326
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396