| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
راهكار‌های تقویت كاركرد مساجد دانشگاهی
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391 

عبدالرضا باقی
عضو هیئت علمي‌دانشگاه آزاد اسلامي‌شهرضا
  
مقدمه
 به نظر می‌رسد همچنان لازم است در تاثير مسجد بر دانشگاه تامل و تعمق بيشتري شود. آيا صرف بودن يك مكان فيزيكي به نام مسجد در دانشگاه مي‌تواند دانشگاه را به سوي مسجدي شدن  سوق دهد ؟ آيا به صرف برگزاري نمازهاي يوميه در مسجد دانشگاه، نقش و رسالت مسجد انجام شده است ؟ آيا با خواندن نمازها يوميه در مسجد مي توان مدعي شد كه در دانشگاه به سمت اسلاميت پيش مي رود ؟ شكي نيست همانگونه كه رويكرد حاكم بر دانشگاه با غير آن متفاوت است رويكرد رسالتي مسجدي كه در دانشگاه است با غير آن يكسان نمي باشد زبان، مطلب، روش، موضوع و رسالت يك مسجد غير دانشگاهي چيز ديگري است و زبان،‌مطلب، روش، موضوع و رسالت يك مسجد دانشگاهي نيز چيز ديگري است.
همانگونه كه انسان بليغ در سخن گفتن بايد مقتضاي حال و مقام را در نظر بگيرد، مساجد دانشگاهي هم هنگامي در ايفاي رسالت خود موفق خواهند بود كه تمام فعاليت‌هايي كه از بستر مسجد انجام مي گيرد متناسب با شرايط و موقعيت و مخاطب و مراتب علمي ايشان باشد. اينكه امام جماعت مسجد دانشگاه كيست و رتبه علمي او چيست و آيا واجد شرايط و صلاحيت‌هاي لازم جهت هدايت و تربيت ديني در مسجد دانشگاه هست يا نه؟ آيا امام جماعت در فضاي دانشگاه زيسته است در اين فضا تحصيل نموده است، از نزديك با استاد و دانشجود دار ارتباط بوده است يا نه ؟ موضوع بسيار مهمي است كه در ادامه به طور خاص به آن پرداخته مي شود.

اگر در همه جا مي توان كهنه و تكراري سخن گفت اما مساجد دانشگاه جاي درسهاي كهنه و تكراري و ملال انگيز و آميخته به دروغ یا  خرافه نيست  از این رو اگر بر برنامه‌هاي مساجد دانشگاهی نظارت و هدايت صحيح و جامع و متعادل و متناسب با عصر و نسل حاكم نباشد تدريجا به تعطيلي كشيده مي شود. اگر اين مساجد زمان و زبان و سطح دانش و شرايط روحي و رواني مخاطب خود را لحاظ نكند باركود و بي نشاطي مواجه مي گردد . در این جا قبل است پرداختن به نحوه و نوع مدیریت مساجد، لازم است سخن را با یاد نماز شروع كنیم چه اینكه این فریضه ، صورت و ستون دین است و نور دیده ی رسول پایبندی به بدان موجب نزول رحمت است و مزید قرب به حقیقت ، عبادتی كه برترین و محبوب ترین نزد دوست است و كوبه ی در خانه ی اوست، سبب مغفرت و پاك كننده‌ی از معصیت است، اخلاص می‌زاید و كبر می‌زداید و طمع ابلیس را ناكام مي‌سازد.


عبادت جاوید

تنها عنواني كه در اسلام سبك تشريع آن هميشه و همه جا يكسان است عبادات است. شكل عبادت با وجود پيشرفت و تحولات دامنه‌دار و نو ظهوري كه در جوانب مختلف زندگي بشر صورت مي گيرد، پايدار و ثابت و جاويد است و هرگز رنگ زمان و ترقيات آن را به خود نمي گيرد اگر چه ممكن است چگونگي تحصيل مقدمات در عبادت به تناسب پيشرفتهاي مدني تغيير كند مثلاً نحوه رفتن به حج يا نحوه بافته شدن لباس اما شكل عبادت ثابت است؛ چه اينكه عبادات در حقيقت پاسخ مثبت و درمان بخش به نياز و خواسته‌هاي ثابت و لايتعير در زندگي انسان است . اين عبادات با نهاد و سرشت انسان پيوند دارد. از انسان جدا نمي شوند . جزء خواستهاي ثابت انسانند و هيچ پيشرفت يا پسرفت ظاهري لطمه اي به اصل آنها نمي زند . تحولات و پيشرفتهاي اجتماعي و تكنولوژيكي به طور كلي، نحوه ارتباط انسان را با جهان طبيعت تغيير مي دهد و هر چيزي كه نمايان گر علاقه و ارتباط انسان با طبيعت است به تبع تحولات و شيوه‌هاي نو تغيير و تحول مي يابد اما عبادات پيوند دهنده و رابط بين انسان و خداست كه نتايج معنوي اين پيوند آنست كه پيوند انسان با ساير انسانها را نيز به طور صحيح تنظيم و رهبري كند .
نكته اساسي و بنيادين اين است كه :
در اسلام عبادات داراي عنصر شمول هستند يعني تمام جوانب متنوع و مختلف زندگي را پوشش مي دهند . عبادات ديباچه اي است براي تمرين و تثبيت و تحكيم اين نكته كه :
«روح عبادت در همه كارها و تلاشها نيك انسان راه يابد » ( صدر :‌110 )
جريان و سريان روح عبادت در همه كارهاي يك انسان يعني شمول . عبادت در زندگي تنها همان عبادات ظاهري آنچنانكه برخي زهاد و راهبان و برخي از صوفيان انجام مي دهند نيست .
در اسلام عبادت هم ابراز بندگي است و هم ابزار زندگي است اما زندگي معنوي، زندگي فراتر از روزمره گي، زندگي كه رنگ بوي «حيات طيب » بدهد نمي توان به خاطر عبادت زندگي را رها كرد در عين حال در اسلام تاكيد مي شود كه هر فرد مسلماني روح عبادت و همان احساس مسئوليت دروني را در تمام كارها و نشاطهاي زندگي فروريزد. اين بدان معني نيست كه انسان از نشاطهاي متعدد زندگي خود داري كند . و خود را بين چهار ديوار معبد قرار دهند بلكه به اين معناست كه :
«به اين نشاطها لباس عبادت بپوشانند و فلسفه وجودي مسجد اين است كه اين روح را به تمام تار و پود زندگي منتقل كند.»
از اين رو فرق بين مسجدي كه خانه خداست با خانه انسان به خاطر نوع ساختمان و شعار نيست: مسجد از اين رو شايسته آن شده كه به آن خانه خدا گفته شود چون ميداني است كه انسان عملاً در آن تمرين مي‌كند از منافع شخصي خود پا فراتر نهد،‌هدف بزرگتري را دنبال كند،‌انسان در پرتو مسجد ياد مي گيرد كه در هر كجا روح مسجد را با خود حمل كند اگر روح مسجد با انسان همراه شود انسان در تمام ميادين كه عملي انجام مي دهد از فضاي محدود مادي شخصي بيرون مي رود بر همين اساس است كه گفته مي شود اگر مساجد دانشگاهي نتواند روح مسجد را به دانشگاه بدهد و دانشگاه مسجدي نشود اين مساجد يه آنچه مورد انتظار است نرسيده است . از همین روست كه باید بر این نكته اصرار و تاكید نمود كه ما بايد به سمتي حركت كنيم كه اگر كسي توفيق دسترسي به مسجد نداشت دانشگاه براي او مسجد و معبد شود و چنين دانشگاهي همان دانشگاه مسجدي است.
دانشگاهي‌كه مسجدي بينديشد و مسجدي‌عمل كند به‌طور قطع مسئوليت گريزي، بي‌نظمي، حق‌كشي و حق‌شكني، تبعيض، تحقير، خود محوري، غرور، برتري طلبي، سطحي نگري، اغفال و نيرنگ، بي‌ايماني، بداخلاقي، پوچ‌گرايي، بي‌هدفي، بي‌معنايي، احساس تنهايي و ... به آن راه ندارد و قطعاً چنين دانشگاهي مي‌تواند جامعه خط مشي و جهت بدهد و اگر جامعه به صلاح آيد باز مي‌تواند در چند و چون صلاح و سداد خانواده تاثير گذارد.

آبادانی مسجد

در این جا این پرسش قابل طرح است كه، برای تحقق بخشیدن به عنصر شمول در عبادات اسلامي‌و  انتقال روح عبادت به تمام تار و پود زندگی چه باید كرد؟ برای دریافت پاسخ مي‌توان از قرآن و سخنان اولیاء دین مدد گرفت .
امام صادق عليه السلام مي فرمايند :
«‌بر شما باد به رفتن به مساجد. زيرا مساجد خانه‌هاي خدا بر زمينند. هر كه پاك و پاكيزه وارد آنها شود خداوند او را از گناهانش پاك مي‌گرداند و در زمره زائران خود قلمدادش مي‌كند پس در مساجد نماز و دعا بسيار بگذاريد»‌( ري شهري:482 به نقل از امالي الصدوق 293/8 )‌
انسان مسجدي زايركوي اوست زاير كوي او بايد در مسجد همه چيزش از جنس مسجد باشد . مسجد جاي دنيازدگان و دل به نفسانيات دادگان نيست زيرا عمران و آبادي مسجد چنين اقتضا مي‌كند در ذيل آيه :
«إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى‏ أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدين» (توبه /18)
ابوذر از پيامبر در مورد چگونگي آباد كردن مساجد مي پرسد و پيامبر (ص) در پاسخ وي مي فرمايند:
( آبادي مساجد در گرو آنست كه )‌در آنها صداها بلند نشود. به سخنان و كارهاي نادرست و بيهوده پرداخته نشود، در آنها خريد و فروش صورت نگيرد و تا زماني كه در مسجد هستي از كارهاي لغو و بيهوده دست بكش اگر چنين نكني در روز قيامت نبايد كسي جز خودت را ملامت كني ( ري شهري، ص 482، به نقل از مكارم الاخلاق : 2/374/2661 )‌
بر اساس آيه و حديث فوق عمران مسجد در گرو امور زير است :
1- مسجد جاي مومنان به خدا و جهان آخرت است پس عمران مسجد در گرو حضور مومنان است.
2- مسجد جايگاه اداي حق الله و حق الناس است و نيز شناخت اين حقوق مسجدي كه حقوق شناخته و ادا شود عمران است .
3- مسجد جايگاه آنست كه انسانها ياد بگيرند از احدي غير از الله نبايد ترسيد زيرا ترس از غير خدا يعني غير خدا را استقلالا منشأ اثر دانستن و اين با توحيد منافات دارد . پس در مسجد عمران است كه فرد مي آموزد آنكه از خدا ترسد از هيچ كس و هيچ چيز نهراسد و آنكه از خدا نترسد از همه چيز و همه كس در هراس دائمي باشد .
4- مسجد جاي منازعه و اختلاف و بالا بردن صدا نيست . حريم و حرمت خانه خدا بايد پاس داشته شود و انسانها بدانند براي رفع مشكل، راه حل، در گرو آرامش و با منطق سخن گفتن است نه بلند كردن صدا و فرياد كشيدن . مسجد جاي گفتن و شنيدن است مسجد جاي تأديب نفس است، نفس تأديب و تهذيب شده به خود اجازه نمي دهد كارها را با سروصدا و جنجال حل كند . اين نكته بسيار درس آموزي است براي تمام ابعاد زندگي اعم از فردي و اجتماعي . هر چه صدا بلند شود منطق در گفتار و انديشه و رفتار افت مي‌كند و چه بسا برخي از مرز و حريمهاي اخلاقي نيز شكسته شود . بدنبال برخي از همين صداهاي بلند است كه مشت‌ها و زورآزمايي‌ها و به رخ كشيدن قدرتهاي غير اخلاقي و غير انساني ظاهر مي شود و انسان را وارد فضاي مخاصمه و منازعه مي‌كند چه اينكه  بسیاری از نزاعها و جنگ‌ها نيز با بالا رفتن صداها آغاز شده است .
5- مسجد بيت خداست و خدا حق است و در خانه او جز حقيقت نبايد عرض اندام كند. در مسجد بايد حق گفت و حق شنيد و به حق عمل كرد. در مسجد نبايد انديشه و كردار و گفتار لغو و بيهوده و فاقد هدف شايسته و بايسته و خردمندانه رد و بدل شود . مسجد بحر حق است و بايد به حق در اين بحر شنا كرد و بر متوليان مسجد است كه آموزش دهند.
5-1 راه حق كدام است؟ وقتي راه از چاه شناخته شد ديگر نبايد غصه دير به مقصد رسيدن را خورد.
دست از طلب مدار كه دارد طريق عشق      از پافتادني كه به منزل رسيدن است
5-2 بايد مسجد آموزش دهد كه حقيقت را بايد در پرتو شريعت تحصيل نمود نه از جاي ديگر.
5-3 اگر راه حق شناسانده نشود و حقيقت از راهي غير از شريعت طلب شود،دست در دست نا اهلان گذاشته شود . نا اهلاني كه انسان صورتند و ابليس سيرت از اين رو لازم است راهنماي راه را شناخت كه :
ترك اين مرحله بي همرهي خضر مكن         ظلمات است بترس از خطر تنهايي
6- مسجد بنگاه معاملات و جايگاه خريد و فروش نيست، مسجد متجرو تجارت خانه هست اما تجارت خانه اولياء خدا و مورد معامله فقط بايد كالاي اخروي باشد. تمام سخن اینست كه، تا هنگامي كه انسان در مسجد است حداقل از حجاب غفلت بدر آيد. لباس دنيا و دنيازدگي را بدور افكند. تا غفلت است خدانگري و خدا خواهي نيست و جايي كه خدانگري نيست خود خواهي و خود مداري است. جايي كه خود مداري و خود محوري حاكم است انسان از هر گونه تعالي و ترقي معنوي محروم است. خود محوري يعني پاي بندي به تمايلات و شهوات و شهوات مانع طيران آدميت است انسان در هنگامه عبادت و ورود به مسجد بايد از ما سوي الله رها شود تا رها نشود نمي‌تواند پرواز كند.
7- انساني كه حريم و ادب و آداب مسجد را پاس مي‌دارد  مايه عمران و آبادي مسجد است چنين انساني موقعيت در مسجد بودن را از دست نمي‌دهد و از هر لغو و بيهوده‌اي دست مي كشد.
8- در انتهاي آيه اي كه ذكر شد آمده است كه «اميد است كه اينان از رهيافتگان باشند» انسان رهيافته خود را يافته است و انسان خود يافته و خود باور و خود بارور در دام انسانها گمراه و گمگشته واقع نمي شود . انسان راه يافته قوي تر و غني تر از آنست كه از انسان گمراه ضرر و آسيب ببيند . قرآن در اين زمينه مي فرمايد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُم‏ » ( مائده / 105 )‌
پس مسجد مي‌تواند راه را به انسان‌ها بنماياند و انسان‌ها را از آسيب‌هاي مختلف مصونتي بخشد و البته اين خاصت دين است كه به‌فرموده امام علي عليه السلام «الدين يعصم» يعني دين انسان را مصون مي‌دارد (‌ري شهري، ص 380) و حتي نيرومندترين تكیه‌گاه است كه «والدين اقوي عماد» (همان) دين و ايمان نيازي به ما ندارد اين مائيم كه در عرصه زندگي و پيمودن مسير زندگي به دين و ايمان نيازمنديم پس مسجد عمران مي‌تواند انسان را از آسيب‌هاي گوناگون حفظ كند. هنگامي كه مساجد پابه پاي عصر و نسل و متناسب با بالا رفتن سطح آگاهي عمومي تمهيد و تجهيز نشود به تدريج رابطه آن با جامعه اعم از جامعه دانشگاهي يا جامعه عمومي ضعيف خواهد شد و به‌تدريج با ركود و بي‌رونقي مواجه مي‌شوند.
آري مساجد آباد از هر جهت ضامن بقاي جامعه بشرند، پناهگاه جامعه‌اند، خانه امن انسانها هستند، جايگاهي هستند كه انسانها نه تنها با وظائف و مسئوليت‌هاي خود در قبال خدا و خودشان و مردم و طبيعت آشنا مي‌شوند بلكه با حقوق نيز آشنا مي شوند اعم از حقوق خداوندي، حقوق فردي، حقوق اجتماعي و ...
مساجد عمران مايه قوت دين و نشانه نشاط و سرزندگي اسلامند، مساجد عمران نابود كننده فقر معنوي و بازدارنده انسانها از گناهند بر انساني كه روح و روان او به آبشخور تفكر اصيل و صحيح مسجد وصل است انسانهاي كافر و راه گم كرده تسلط ندارند.
مسجد مركز آموزش توحيد عقيده و توحيد در عمل است. مركز اتحاد افكار و ائتلاف قلوب است. چنين اتحاد و ائتلافي است كه جمعيت‌هاي فشرده و خاموش را متراكم مي‌كند و از آنها نيرويي شكننده و قهار مي‌آفريند كه كوهها را از جا مي كنند و كوبنده ترين قدرت‌هاي مخالف و همانند را از پا در مي آورند و هر نقشه خائنانه را نقش بر آب مي سازند.
غـرض ز انجمن و اجتماع جمع قواست  چـرا كه قطره چـو شـد متصل به هم، دريـاست
ز قطره هيچ نيايد ولـــي چو دريا گشت محيط گـردد و از وي نهنـگ خواهـد خـاســت
زفـــرد فــرد محال است كارهاي بزرگ ولي زجمع توان خواست هر‌چه‌خواهي خواست
ترديدي نيست كه بهترين راه حل مشكلات زندگي، تعاون اجتماعي است و تنها راه براي ايجاد تعاون، حسن تفاهم ميان اقوام و افراد است و عاليترين عامل حسن تفاهم، تعاليم حقه ديني است كه تمام فاصله‌ها را از بين مي برد و دلها را به هم نزديك مي‌كند و شرق و غرب را به هم مي پيوندد و سياه و سفيد و عرب و عجم، ترك و هند و همه را با هم برادر و همدرد و شريك غم مي گرداند همانگونه كه پيامبر بزرگوار اسلام مي فرمايد :
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ كُلُّكُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ وَ لَيْسَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ فَضْلٌ إِلَّا بِالتَّقْوَى» (تحف، ص 29،‌بخشي از خطبه پيامبر در حجه‌الوداع در عرفات)
و در جاي ديگري مي فرمايد :
«الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُم » (‌سفينه البحار، ج1،‌ص 392 : خطبه پيامبر در حجه الوداع)‌
«اهل ايمان با هم برادرند،‌خونهاي آنها ارزش مساوي دارد . هم با هم در حكم يكدست و قدرت واحدي در مقابل بيگانه‌اند پيمان كوچكترين فردشان از نظر ارزش و احترام در حكم پيمان عموم اهل ايمان است و وفاي به آن پيمان بر همگي لازم است » (ضیاء آبادی، 1379)
راستي جايگاه نقل و تحليل و فهم اين آموزه‌هاي اصيل اسلامي و انساني و عقلاني كجاست؟ آيا غير از خانه خدا و خانه توحيد جاي ديگري است؟ آيا انسانها نبايد درس مبارزه با تبعيض و تبختر را در مسجد بياموزند؟ آيا نبايد از اين پايگاه ارزشمند و رفيع به اسباب شرف و كرامت انساني پي ببرند؟ آيا نبايد از جايگاه رفيع خانه خدا انسانها با حقوق و حدود خود و اسباب اتحاد و ائتلاف خود آشنا شوند ؟
مبادا روزي را ببينيم كه «مساجد از جهت بنا و ساختمان و تزئينات آباد و عمران باشد اما از جهت هدايت خراب و از كار افتاده باشد (نهج،  قصار، 369)  در این جا با این پرسش اندیشه سوز، روبرو مي‌شویم كه برای تحقق و رسیدن به مساجد آباد و سازنده ی انسان در این عصر و زمان چه باید كرد؟ به نظر مي‌رسد برای پاسخ این پرسش در نحوه و نوع مدیریت مساجد باید دست به تاملی دوباره  زد و  ویژگی‌ها و شرایط گردانندگان مساجد دانشگاهی را  مورد بازخوانی و بازشناسی قرار داد.

ويژگي و شرايط مديران مساجد دانشگاهي ‌

همانگونه كه در  ابتدا  اشاره شد امروز در انتخاب امام جماعت يك مسجد خصوصاً دانشگاه بيش از گذشته بايد دقت نمود انسانها از نظر علمي و عاطفي و رواني و اجتماعي و فرهنگي دستخوش تحولات چشم‌گير شده اند. امروز با تزايد و تصاعد دائمي آگاهي و اطلاعات مواجهيم فعاليت در مساجد كنوني روش، دانش و اخلاق و برنامه و ابزارهاي خاص خود را مي طلبد . بخش زيادي از چگونگي فضاي فكري و فرهنگي واجتماعي و رفتاري و اخلاقي حاكم بر دانشگاه مي‌تواند متاثر از تفكر و اخلاق و فرهنگ حاكم بر مسجد دانشگاه باشد اگر امام جماعت دانشگاه واجد صلاحيتهاي لازم و متناسب دانشگاه نباشد چه بسا آثار سوئي داشته باشد كه به سهولت و سرعت قابل بر طرف كردن نباشد .اگر در انتخاب  امام جماعت دانشگاه در ابعادي كه ذيلاً بيان مي شود شاخص‌ها و صلاحيت‌هاي لازم لحاظ شود كاركرد‌های مساجد به ویژه‌دانشگاهی دوچندان‌مي‌شود و برشادابی و عمران‌مسجد  به‌طور‌واقعی‌افزوده می‌شود.

 

1- علمي و دینی

1-1- احاطه علمي به تمام جوانب دين پيامبر اكرم فرمودند

«لا يَقومُ بِدِينِ اللّه ِ إلاّ مَن حاطَهُ مِن جَميعِ جَوانِبِهِ»( ري شهري :‌ 146 )
كسي كه داعيه نصرت و ترويج و شناساندن دين را دارد ابتدا خود بايد به جوانب مختلف دين به طور خاص و كارشناسانه معرفت لازم را داشته باشد و از دو بعد علمي‌و دینی، دست پر باشد  جهت علمي‌اش مي‌تواند افراد را به خضوع وا دارد و جهت دینی اش مي‌تواند فضا را نورانی و عناد‌ها و اختلاف‌ها را از بین ببرد . از این رو با توجه به اینكه  انجام هر گونه فعاليت آگاهي بخش درعرصه دين ومعنويت بهترين وكارسازترين كار است و دراشاعه و ترويج معنويت ديني به دو ركن بسيار برجسته بايد توجه نمود:

الف) تقوا

تقوا سر برانجام دستورات خدا نهادن و دوري گزيدن از آنچه او نهي كرده است مي باشد . بر اين اساس تقوا همه نيكها را در بردارد . از امام صادق پرسيدند : تقوا چيست ؟‌ ايشان فرمودند : «أَنْ لَا يَفْقِدَكَ اللَّهُ حَيْثُ أَمَرَكَ وَ لَا يَرَاكَ حَيْثُ نَهَاك » ( محمدي : 208 به نقل از بحارالانوار،‌ج 67، ص 285 )
يعني هر جا خداوند تو را فرمان داده حضور داشته باشي و در جايي كه نهيت كرده ديده نشوي .

ب) معرفت و عقلانيت

از رهگذر عقلانيت است كه مرز خرافه و حقيقت آشكار مي شود و كذب مدعيان كاذب بر ملا مي‌شود. از نظر اسلام دينداري بايد همراه با عقلانيت باشد ؛‌حيات انسان بايد حيات معقول باشد. انسان بايد در انتخاب مسير زندگي، در انتخاب آئين و در انجام شعائر ديني و اتخاد سلوك معنوي خويش دم به دم انيس و مونس عقل باشد . هر چه فضاي دانشگاهها در پرتو امام جماعت حاذق و عالم ومتفكر عقلاني شود و دينداري در آن همراه با خردمندي شود و افراد فرهيخته وصاحب نظر مجال و ميدان بيشتري براي فعاليت داشته باشند و سطح درك و آگاهي و قدرت تجربه و تحليل بالاتر رود مدعيان دروغگو نمي توانند به نام عرفان يا معنويت يا هر عنوان ديگر هر روز و ساعت دين و آييني جعل كنند . براساس بررسي‌هاي انجام شده ما در جامعه علمي و عمومي خود با موارد انحرافي زير مواجهيم.
1- ادعاي ربوبيت 2- ادعاي نبوت 3- ادعاي امامت 4- ادعاي مهدويت 5- بابيت 6- عرفان در وصال حق 7- بت سازي 8- استجابت دعا 9- ارتباط با اجنه 10- كهانت و آگاهي از اسرار 11- ادعاي داشتن شعور كیهاني و علوم باطني 12- ادعاي طالع بيني 13 - ادعاي داشتن موكل و همزاد 14- ادعاي داشتن علم لدني 15- ادعاي ضمير خواني 16- ادعاي آينده نگري 17- ادعاي شفا از راه گفتار و لمس و انرژي درماني 18- ادعاي خبر داشتن از ذخاير زير زميني مانند گنجهاي پنهان و طلا 19- ادعاي در اختيار داشتن روشهاي تربيتي و اخلاقي 20- ادعاي آشنايي با خواص مواد و اشياء 21- ادعاي داشتن خواص حروف و اعداد 22- ادعاي رفع حاجات و مشكلات با دادن طلسم و ...  (‌مجله سراب، 1386 : ص 9 و 53 )
گرفتار آمدن آدمي به دام خرافات و موهومات و در دام شيادان و مدعيان كاذب افتادن ناشي از جهل و عدم استمداد از عقل است
تا عالمان وارد عرصه‌هاي تبليغ نشوند، شبهات و خرافات از جامعه رخت بر نمي بندد . هر چقدر علم و آگاهي مردم نسبت به جريانات باطل بيشتر شود و شناختشان نسبت به معارف اصيل ديني افزونتر گردد مصونيت آنها از انحراف و خرافه بيشتر مي شود . اين مسجد است كه بايد به مخاطب خود بياموزد نبايد بي دليل و برهان سخن گفت يا بي دليل واستدلال سخني را پذيرفت . هدف و محور در مساجد نبايد گرياندن و تحريك احساسات باشد معرفت ديني با شور گرفتن و تهبيج و تحريك احساسات حاصل نمي شود. مهمترين عامل براي كسب معرفت صحيح و متين ديني حضور قوي و موثر روحانيون فكور و فرهيخته و محقق در مساجد دانشگاه است. خصوصاً روحانيوني كه خود تحصيلات دانشگاهي دارند و در يكي از حوزه‌هاي علمي دانشگاهي فارغ التحصيل شده اند . اينان هستند كه مي توانند با گسترش آگاهي موجب كم رونق شدن بازار شيادان و مدعيان دروغگو شوند. حضور روحانيون محقق و دانشمند و قلم‌بدست و اهل مطالعه و به‌روز و زمان شناس ثمرات ديگري نيز دارد از جمله:
1- امكان معرفي منظومه وار و نظام مند اسلام به گونه‌اي كه عقل و دل،‌ برهان و عرفان هر كدام در جايگاه شايسته خود قرار گيرد.
2- رونق گرفتن بازار و فضاي نقادي كه موجب مي شود گفتار، كردار و ادعاهاي افراد و گروههاي مدعي عرفان و امور اسرار گونه و سلوك معنوي در بوته نقد نهاده شود و سره از نا سره جدا گردد.
3- هوشيار شدن غافلان
4- كسادي بازار شيادان و جمع كردن بساط و سفره خود
5- شناخته شدن مرزها در گفتار و انديشه و عمل، حقيقت و خرافه
6- فراهم شدن امكان آسيب شناسي عملكردها وخرافه‌ها و بدعتها و نقد آنها و بسته شدن راه تكرار آنها
7- جرأت ادعاهاي گزاف از مدعيان گرفته مي شود ( رحمتي، 1386 : 52-51 )‌

2-1- آموزش دين با استناد به قرآن و سيره معصومين و نه باستناد اشخاص.

امام جماعت بايد زمينه و بستر آموزش دين را به گونه اي تمهيد و مهيا كند كه افراد از طريق كتاب و سنت علاقمند به دين شوند نه از طريق اشخاص كه در معرض زوال و تغييرند امام صادق عليه السلام فرمودند:
«هر كه از طريق (مجذوب شدن به شخصيت »‌اشخاص به اين دين درآيد همان اشخاص همچنان‌كه او را به آن در آورده اند، ‌از آن خارجش كنند و كسي كه از طريق كتاب و سنت به اين دين وارد شود كوهها بجنبد ولي او نجنبد (و در عقيده و دينش متزلزل نشود) (ري شهري: 382 به نقل از بحار 2/105 /67)‌
حضرت علي عليه‌السلام نيز فرمودند : حق به شخصيت‌ها شناخته نمي‌شود. خود حق را بشناس تا پيروان آن را بشناسي (همان : ص 284 به نقل از مجمع البيان 1/211)
راستي چرا اكثريت مردم به شخصيت‌ها بيشتر از حق و حقيقت گرايش نشان مي دهند؟ علل متعددي مي‌تواند در وقوع اين پديده دخيل باشد برخي از اين علل عبارتند از :
علت يكم : ناتواني از تكاپور براي شناخت حق و تمييز آن از باطل و امور مبهم و مشتبه
علت دوم : مسامحه و سهل انگاري در تشخيص حق با امكان دستياريي به آن
علت سوم : جاذبيت شديد خود شخصيت در تحت تاثير قرار دادن ديگران
علت چهارم : امتياز واقعي يك شخصيت وقتي در يك يا چند موضوع به اثبات رسيد مردم آنرا به ساير جوانب او تعميم مي دهند .
علت پنجم : اصل گرايش به محسوسات عيني و كوتاهي نمودن از تلاش براي درك حقايق والا .
علت ششم : كوشش و فعاليت براي بر نهادن شخصيت در برابر شخصيت‌ها؛ به بيان ديگر باليدن و مطرح كردن خويشتن در برابر ديگران به وسيله ارائه شخصيت .
علت هفتم : جهل به ارزيابي آن دو ( شخصيت و حق و حقيقت )
علت هشتم: عظمت شخصيت به‌گونه‌اي است كه مي‌تواند ملاك حق و حقيقت قرار گيرد مانند انبياي عظام و اوصياي حقيقي آنان و ائمه‌معصومين عليهم‌السلام (جعفري، ‌1385: 449)
شخصيت‌هاي ذكر شده در مورد هشتم به دليل وابستگي و ارتباط مستقيم با خدا ملاك تشخيص حق و حقيقتند . اينها به دليل ارتباطي كه با واقعيت دارند حاضر نيستند بپذيرند انساني كه حركت خود را از «انّالله » شروع كرده به «اليه راجعون» ختم نمايد از همين روست كه امير مومنان علي عليه السلام در خطبه 216 مي فرمايد :
«گفتگويتان با من مانند گفتگو با جباران روزگار نباشد. در برابر من از تسليم و خودداري كه در مقابل اقوياي پرخاشگر داريد بپرهيزيد. باقيافه ساختگي و ظاهر سازي با من آميزش نكنيد . گمان مبريد هنگامي كه سخن حق به من گفته شود، براي من سنگيني خواهد كرد يا خودم را از آن حق بالاتر قرار خواهيم داد . زيرا كسي كه شنيدن حق يا نشان دادن عدالت براي او سنگيني كند، عمل به حق و عدالت براي او سنگين تر خواهد بود در برابر من از گفتن حق و مشورت براي تحقق بخشيدن به عدالت خودداري نكنيد . اگر عنايت خداوندي كه مالك تر از من به من است كفايتم نكند من داراي شخصيتي فوق خطا نيستم.»
در اين سخن حكيمانه و ارزشمند حضرت :
 مردم را از تعظيم و ستايش و پرستش خود باز مي دارد .
 با مردم به گونه اي سخن مي گويد كه به خود سانسوري و پنهان كاري نيفتند .
 به مردم توصيه مي‌كند با چهره واقعي خود ظاهر شوند نه با خود خيالي و ساختگي.
 خود را عين حق يا فوق حق نمي‌داند
 ميدان و مجال ابراز انديشه و مشورت جهت تحقق عدالت به مخاطب مي دهد .
 خود را از خطا مصون نمي‌داند و اگرخطا نمي‌كند خود را وام عنايت حضرت
حق مي‌داند.
 انسان كمال يافته كرامت انسانها را به بازي نمي‌گيرد از آنها مدح و ثنا و ستايش و
خضوع نمي‌طلبد.
 چنين انسانهايي اگر امتيازي در مسير رشد و تعالي بدست آورده‌اند آن را حاصل عنايت وامانت الهي مي دانند و در راه به احقاق و اقامه حق از هيچ كوششي دريغ نمي كنند اينان امناي خدا در زمينند و راستي به شخصيت حقيقي انساني رسيده¬اند .
اگر باز به انديشه و كلام حضرت استناد بجوئيم كه فرمودند:
«هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَال‏» درباره من دو صنف از مردم به هلاكت رسيدند دوستداري  كه غلو مي‌كند و عداوت پيشه اي كه تحقير مي‌كند »‌ (نهج‏البلاغه حكمت 117)
بر اساس اين انديشه مي توان گفت: «بهره برداري از شخصيت‌ها بلي امام پرستش آنان نه، هرگز» اگر يك پيشواي ديني در مساجد، خود را عين دين بداند؛ خود را تجسم عيني دين معرفي كند، خود را فوق خطا و گناه و قانون و عدالت تلقي كند اين پيشواي ديني بيش از اينكه جذب كند دفع مي‌كند و فعاليت او آن دوام و بقاء و تاثير لازم را نخواهد داشت .

3-1- ارايه تصويري دلپذير و محبوب از خداوند

رسول خدا(ص) فرمودند: «حَبِّبُوا اللّهَ إلي عِبادِهِ يُحِبَّكُمُ اللّه» (ري شهري، 146 به نقل از المعجم الكبير).
خدا را براي مردم محبوب سازيد تا خدا شما را دوست داشته باشد . معرفي چهره رحماني خداوند به نحو صحيح و ضابطه مند در جذب افراد به دين بسيار كارساز و موثر است، اگر دين چيزي جز حب نيست آيا در راس اين حب نبايد خدا قرار داشته باشد چه اينكه «أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُه » (نهج البلاغه، خطبه اول)‌ معرفي خداي محبوب و جلوه‌هاي حب خدا را براي انسانها بيان كردن توليد عشق مي‌كند زيرا جلوه‌هاي حب جز كمالات خداوندي نخواهد بود و كمالات خداوندي عين زيبايي و خير و حقيقت است آيا ممكن است كسي با زيبايي‌ها و كمالات خداوندي  آشنا شود و شيفته و دلبرده او نشود اگر چهره رحماني و محبوب خدا معرفي و تبيين شود انسانها از سر ترس يا طمع به عبادت خدا روي نمي آورند تا عبادتشان خالص نباشد بلكه از سر عشق به عبادت خدا روي مي آورند و حاضر نيستند شيريني و حلاوت عبادت و مناجات و خلوتهاي سبز و عارفانه خود را با هيچ چيز عوض كنند .
جستجوي خدا از راه عشق عارفانه و آگاهانه رجوع انسان به فطرت اصيل و خدا آشناي اوست. بسيار دلپذير است كه در مساجد دانشگاهي با توجه به روان مخاطب بار ديگر بر تقدم رحمت بر غضب پروردگار تأكيد و تصريح شود .

4-1- ترويج زيبائيهاي گفتار اهل بيت

عبدالسلام بين صالح هروي از قول امام رضا (ع) نقل مي‌كند كه فرمودند :‌ خدا رحمت كند آن بنده‌اي كه امر ما را زنده كند» از حضرت مي‌پرسد: چگونه امر شما را زنده كند؟‌ حضرت مي فرمايند : علوم ما را فراگيرد و به مردم بياموزد كه اگر مردم زيبايي‌هاي گفتار ما را مي دانستند از ما پيروي مي كردند » (‌ري شهري : 146 به نقل از معاني الاخبار 180/1 ) راستي جايگاه واقعی و به حق  نهج البلاغه و صحيفه سجاديه كجاست ؟‌از اين حكمت‌هاي ناب و سخنان گوهر بار به صورت نظري و عملي چه ميزان جامعه خصوصاً جامعه دانشگاهي آگاه است ؟ كلام زيبا حاكي از روح زيبا است حكايت از كمالات صاحب سخن دارد با انعكاس صحيح سخنان زيباي اهل بيت مي توان روح تعالي يافته و شخصيت كمال يافته ايشان را بهتر معرفي كرد .

5-1- مستند و مستدل سخن گفتن

 در مساجد دانشگاه به ويژه بايد عالمانه و محققانه سخن گفت . ادعاي بدون استدلال و سخن نامستند راه خود را به ذهن و ضمير مخاطبان باز نمي‌كند در ذهن و جان او نمي نشيند تا عالمان وارد عرصه تبليغ نشوند . سوالات اساسي و خرافات از جامعه رخت بر نمي بندد . هر چقدر دانشجويان در مجامع دانشگاهي، جريان باطل شناسي و حق شناسي را عالمانه تر و كارشناسانه تر و اجتهادي‌تر ياد بگيرند شناختشان نسبت به دين واقعي و واقعيت‌هاي ديني افزون‌تر مي گردد و در نتيجه مصونيت آنها از انحراف و خرافه بيشتر مي‌شود.
اگر در مساجد دانشگاهي (به‌ويژه) به دانشجو كه علم و فن و فرهنگ را بايد بدوش كند، آموخته شود كه مي توان و بايد مستند و معقول و منطقي سخن گفت، سخن شنيد، نقد كرد، قضايا را تجزيه و تحليل نمود در اين صورت قشر تحصيل كرده حداقل مي‌تواند خود را در برابر انواع آسيب‌هاي فرهنگي و اجتماعي و ديني و عرفاني حفظ كند. داشتن مواضع صریح و عالمانه و خردمندانه و هوشیارانه و مستدل و قوی در مسائل دینی و اجتماعی توسط ائمه ی جماعت دانشگاهی بسیار مهم و اثر  بخش است.  آري :
دلايل قوي بايد و منطقي  نه رگهاي گردن به حجت قوي

6-1- آگاهي به‌مرزهاي علم و دين

 يكي از امور فوتي و فوري و ضروري در محيط‌هاي دانشگاهي اين است كه محدوده و نحوه حضور دين در عرصه‌هاي مختلف مشخص شود جايگاه و رسالت و ربط و تعامل اين دو موهبت الهي تبيين شود.امروز بيش از پيش لازم است كه به نحو شفاف تر معيارها و مرزها مربوط به قلمرو دين و علم روشن گردد.گاه عدم شناخت معيار‌ها و مرزها در قلمرو دين باعث مي شود فرد به نام دين وارد عرصه‌هايي شود كه پاسخ مشبع و مكفي ندارد . از این رو تشخيص صحيح معيارها و مرزهاي معارف اسلامي، در گرو شناخت و تسلط كافي بر مباني و منابع اصيل اسلامي است . لازم است از تحقيقات دانشمندان برجسته بهره گرفت و گرنه جهل به حقيقت امر ما را در دام افراط يا تفريط مي اندازد . تحجر و تجدد محصول بد معرفي كردن اسلام است .اين دو ميوه افراط و تفريطند و افراط و تفريط ميوه جهل به جوانب مختلف دين است.


 2- اخلاقي و عملي


1-2- نگاه غير انتفاعي به دين

يكي از تعابيري كه قرآن در اين راستا آورده است چنين است : «اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُون‏ » (یس/21)
از تأمل در اين آيه به دو ويژگي معلمان و مربيان و مبلغان و راهنمايان ديني پي مي بريم :
الف- «و هم مهتدون» ؛ خبرويت و راهيافتگي در تعليم و تربيت ديني را نشان مي‌دهد يعني: خودشان راه يافته باشند بفهمند چه مي‌گويند چه مي‌خواهند به چه مي‌خواهند برسند (اين نكته در بعد علمي توضيح داده شد).
ب- «لا يسألكم اجرا» : يعني از راه تعليم و تربيت سودي طلب نشود . به اين جهت كه هدايت مي‌كنند اجري از افراد نخواهند  اگر كسي با دغدغه سود شخصي به امر هدايت ديني انسانها بپردازد  مخاطب مي پندارد اين دين است كه به ما محتاج است در حاليكه در امر هدايت ديني نياز است كه براي مخاطب اين تلقي واقعاً ايجاد شود آنكه محتاج به دين است مائيم زيرا دين عامل مصونيت است (نه محدوديت) (ري شهري:380) وحقيقتاً دين مي‌تواند براي‌انسان ديندار نيرومند‌ترين تكيه‌گاه باشد (همان)
حضرت علي (ع) مي فرمايند :
«دين خود را با دنيايت حفظ كن تا هر دو را ببري و دينت را وسيله حفظ دنيايت قرار نده كه هر دو را مي بازي ( همان : 382 به نقل از غرر: 5861 )
يا همان حضرت باز مي فرمايند :
«مردم براي سود و آباداني دنياي خود امري از امور دين را فرد نگذارند مگر آنكه خداوند كاري براي آنها پيش مي آورد كه زيانش از آن سود بيشتر است » ( همان )‌
يا در جايي ديگر مي فرمايند :
«كسي كه دين رادكان خود قرار دهد بهره او از دينش همان است كه مي‌خورد ( تحف /223 ) و باز مي فرمايند :
كسي كه با كاري آخرتي در طلب دنيا برآيد از مطلوب خود دورتر مي شود ( ري شهري : 166 به نقل از غرر:8901 )
پس لازمه آگاهي و بصيرت بخشي ديني، اهتدا و خبرويت است و لازمه خير خواهي آنست كه از رهگذر ايمان فرد به دنبال نان و نام و دنيا نباشد . اين تلقي مي‌تواند و بايد در مخاطب ايجاد شود كه «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ » (توبه/128) براي مبلغ و مربي واقعاً رنج كشيدن انسانها سخت است و همين گران آمدن رنج و سخني بر ديگران است كه او را «طبیب دوار» نموده است ( نهج البلاغه، خطبه 108) اگر حقيقتاً اين تلقي براي مخاطب ايجاد شد در مي يابد كه واقعاً مبلغ در جد و جهد براي رسيدن به سود و مننفعت شخصي و دنيوي نيست . چنین مربی و مبلغی به ویژه در محیط دانشگاه، ارتباطش با دانشجو از سر علاقه و محبت است . بر خوردش همراه با مهربانی و صمیمیت است ؛ با دانشجو علاوه بر آگاهی بخشی و هدایت او، همدلی و همدردی دارد ؛ در برخورد دانشجو با آسیب‌ها  پناهگاه امید و تسلای اوست و همين شیوه مي‌تواند تاثير پيام هدايت بخش را دو چندان كند.
 
2-2- يكساني دل و زبان

 يكي ديگر از ويژگي‌هاي مرتبط با ويژگي قبلي حصول هماهنگي ميان دل و زبان است چه اينكه «هر گاه سخني از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند و هرگاه از زبان بيرون آيد از مرز گوشها فراتر نرود » (‌ري شهري، ج 1، ص 148 به نقل از شرح ابن ابي الحديد )‌
زبان و گفتار مترجم و ترجمان دل است . باور مندي، سوز و حرارت، پايبندي،‌تفقه ديني، عشق و ... در زبان گفتار عيان مي گردد . سخني كه چسبيده به جان است نه «لعقه » و لقلقه لسان ( نهج:خ/ 113) از تمام وجود تراوش مي‌كند . تمام لايه‌هاي وجودي فرد ( ذهن، دل ) در آن نمايان است زبان پرده از تمام اسرار خانه وجود انسان بر مي دارد .
دل آگاه و بينا و باورمند به فرد زبان گشاده و آزاد مي بخشد ( نهج : خ /234) علم و آگاهي كه صرفاً زباني است اين كمترين درجه و مرتبه علم است ( نهج، قصار /92 ) دين زباني به تعبير حضرت علي «لعقه علي لسان» است ( نهج، خ /113) با ابلاغ زباني دين به تنهايي نه كار به پايان آمده است و نه خشنودي خدا حاصل شده است ( همان )

3-2- عملگرايي اخلاق مدارانه

 هنگامي كه دل و زبان يكي شود بيش و پيش از آنكه زبان بجنبد و سر صاحب خانه را بر ملا كند فرد با عمل خود از باور قبلي خود خبر مي دهد .
امام صادق (ع) فرمودند :
«مردم را به غير زبانتان به خوبي فرا خوانيد تا در شما كوشش و راستي و پرهيزكاري را ببينند ( ري شهري، ج1،ص148 به نقل الكافي 2/105/10 )
يا در جايي ديگر فرمودند :
خداوند آن جمعيت را رحمت كند كه چراغ و مناره ( هدايت ) اند و مردم را با اعمال و نهايت توانشان به سوي ما فرا مي خوانند » ( همان به نقل از تحف :‌301 )
برخي از جلوه‌هاي عمل گرايي عبارتند از :
1- شجاعت در حق گويي و عدم هراس از سرزنش ملامت گران ( همان : 148 )
2- آسان گيري و عدم سخت گيري : پيامبر خدا فرمود «آسان بگيريد و سخت گيري نكنيد و آرامش دهيد و بيزاري ايجاد نكنيد ( همان )
خداوند در مقام ربوبيت اساس تكاليف را بر «سهولت » و «قابليت نيل » نهاده است ( بقره / 186 ) به سبب اساس بودن آسان گيري ( نه سهل انگاري ) در تكاليف عنوان جامعي كه بر آئين پيامبر اطلاق شده «آئين سهله و سمحه » است از اين رو حتي در مواردي كه طبيعت يك تكليف، شاق و دشوار است، خداوند بنا را بر مسامحت مي گذارد كه يكي از جلوه‌هاي اصل مسامحت، تجديد نظر در تكاليف است ( بقره / 187) پس در طريق تربيت از تجديد نظر نبايد ابا و شرم نمود و آن را خلاف شأن دانست (باقري، 1380 : 155-152) .
3- مدارا : پيامبر اكرم فرمودند «همانگونه كه به تبليغ رسالت مأموريت يافته ام به مدارا با مردم فرمان دارم ( ري شهري، ج1، ص 148 ) يا در سخني امام صادق ( خطاب به عمربن حنظله )‌فرمودند :
«اي عمر بار ( سنگين ) بر دوش شيعيان ما مگذاريد و با آنان مدارا كنيد كه مردم آنچه را بر دوش آنان مي گذاريد به دوش نمي گيرند » ( همان،‌به نقل از الكافي، 8/334/522) .

4-2- صداقت در كلام و اخلاص در عمل

 در متون ديني توصيه شده قبل از سخن گفتن راستگويي را بياموزيد (همان)‌ و بالاترين اندرزها آنست كه سخن از مرز راستگويي و عمل از مرز اخلاص فراتر نرود (همان، به نقل از مصباح الشريعه : 395 )
از امام ششم روايت شده است كه : «همانا خداي عزوجل هيچ پيامبري را نفرستاد مگر به راستگويي و برگرداندن امانت به امانت گذاران چه نيك و چه بد » (محمدي : 238، به نقل از كافي، ج 2، ص 104) در متون ديني دروغگويي از شرابخواري هم بدتر معرفي شده است، دروغ ويران كننده ايمان است (همان) .

پایگاه اطلاع رسانی صلات - امور حج و زیارت صدا و سیما



::
 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2900559
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396