امامی که جمعه می خواند آدابی دارد. از آن جمله اینکه عمامه ای به سر می بندد. مقصود اینست که یک شال کوچک که دو سه لا داشته باشد به سر ببندد، مانند عمامه پیغمبر. خدا حفظ کند آقای حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی را. شاید بسیاری از شما ایشان را بشناسید. ایشان از علماء طراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبیات عرب و قسمتی از ریاضیات قدیم می باشند، شاگرد حکیم معروف مرحوم جهانگیرخان قشقائی بوده اند و مثل مرحوم جهانگیرخان هنوز هم کلاه پوستی به سر می گذارند. زی ایشان از هر لحاظ مانند سایر علماء است، از عبا و قبا و قیافه، فقط کلاه پوستی به سر می گذارند.
ایشان از کسانی هستند که معتقد به نماز جمعه اند و خود ایشان در اصفهان اقامه جمعه می کنند، اما چون مردم نوعا مؤمن و معتقد به نماز جمعه نیستند، یک نماز جمعه باشکوهی آنطور که منظور اسلام است تشکیل نمی شود. ایشان وقتی که برای نماز جمعه حاضر می شوند یک عمامه کوچک یعنی یک شال دو سه لائی به سر می بندند. یادم هست در فروردین 39 در اصفهان خدمت ایشان رسیدم و موضوع نماز جمعه به میان آمد. ایشان می گفتند نمی دانم شیعه چه وقت می خواهد عار ترک نماز جمعه را از گردن خود بردارد و جلوی شماتت سایر فرق اسلامی را که ما را به عنوان تارک جمعه ملامت می کنند بگیرد. ایشان آرزو می کردند و می گفتند ای کاش در این مسجد اعظم قم که چند میلیون تومان خرجش می شود یک نماز جمعه باشکوهی خوانده شود.
دیگر اینکه امام می آید و هنگام خطابه می ایستد و ایستاده خطابه می خواند. در آیه کریمه آنجا که می فرماید: «و اذا رأوا تجارة او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما قل ما عندالله خیر من اللهو و من التجارة و الله خیر الرازقین؛ و هنگامی که داد و ستد یا سرگرمی ای می بینند به سوی آن پراکنده می شوند و تو را به حال ایستاده رها می کنند. بگو آنچه نزد خداست از سرگرمی و تجارت بهتر است و خدا بهترین روزی دهندگان است.» (جمعه/ 11) یعنی این مردم تربیت نیافته که هنوز خوی و عادات جاهلیت را دارند همینکه چشمشان به مال التجاره یا طبل و شیپوری می افتد تو را همانطور که ایستاده ای می گذارند و به دنبال آنها می روند، اشاره به داستانی است که در حالی که پیغمبر ایستاده بود خطابه جمعه می خواند و صحبت می کرد، به آواز طبلی که علامت ورود یک مقدار کالای تجارتی بود، مردم از ترس اینکه تمام بشود نتوانند تهیه کنند رفتند و دور پیغمبر را رها کردند.
غرض، اشاره به این نکته بود که فرمود: «و ترکوک قائما» همانطوری که ایستاده ای، یعنی در حال ایستاده خطابه می خوانی، تو را تنها می گذارند. می گویند نشستن هنگام خطابه بدعتی است که معاویه ایجاد کرد. اینکه آیا امام جمعه و خطیب باید یک نفر باشد یا می شود یکی خطیب باشد و دیگری امام جماعت؟ این خود مسئله ای است. اکثر یا همه قائلند که یک نفر باید هم خطیب باشد و هم امام جماعت، و به عقیده عده ای شرط اصلی امام نماز جمعه اینست که بتواند و قادر باشد که خطبه ایراد کند. در روایتهای زیادی عنوان مطلب امام یخطب است.
دیگر اینکه امام در حالی که برای خطابه ایستاده است به شمشیر یا نیزه یا عصائی تکیه می کند و در این حال به انشاء خطبه می پردازد.
منبع : ده گفتار، صفحه 235-233
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2903146
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396