همه هستى، از آسمانهاى هفتگانه و زمین و آنچه بین آنهاست، تسبیحگوى اویند.(328) چه جاندار چون پرنده و چه بىجان چون كوه(329) و رعد و برق.(330) آنهم تسبیحى آگاهانه و از روى شعور!
«كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ»(331)
تسبیح فرشتگان به قدرى گسترده است كه پیامبر مىفرمود: در آسمانها یك وجب نیست مگر آنكه فرشتهاى در حال نماز و تسبیح است.(332)
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: هرگاه حضرت داود زبور مىخواند، كوه و سنگ و پرندهاى نبود جز آنكه همآواى او مىشدند.(333)
در روایات به ما سفارش شده است به صورت چهارپایان نزنید زیرا آنها در حال تسبیحاند.(334)
گر تو را از غیب چشمى باز شد
با تو ذرّات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاك و نطق گل
هست محسوس حواس اهل دل
جمله ذرّات عالم در نهان
با تو مىگویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم
با شما نامحرمان ما خاموشیم
دستهاى گنجشك جیكجیككنان از مقابل امام سجادعلیه السلام عبور كردند، حضرت رو به اطرافیان كرده و فرمودند: مرغان هر صبح خدا را تسبیح گویند و قوت روزشان را مسألت بنمایند.(335)
رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: مرگ حیوانات زمانى است كه تسبیح خدا را ضایع كنند.(336)
بعضى گفتهاند: مراد از تسبیح و سجده موجودات، معناى مجازى است نه حقیقى. همانگونه كه یك تابلو زیبا بر ذوق سرشار نقاش و یك دیوانِ شعر، بر قریحه شاعر شهادت مىدهد، ساختمان اسرارآمیز موجودات بر علم و قدرت و حكمت و دقت خداوند گواهى مىدهند و او را از هر عیب و نقصى بدور مىدارند، و این همان معناى تسبیح موجودات است.
در حالى كه اوّلاً هیچ دلیل و شاهدى بر این معنى نداریم و ثانیاً در جایى باید دست به تأویل و تحلیل بزنیم كه معناى ظاهرى لفظ امرى محال باشد، نظیر آیه «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَیْدیهِمْ»(337) كه مىدانیم محال است خدا دست داشته باشد و لذا مىگوییم: مراد از «یَدُ اللَّهِ»، دست قدرت الهى است. اما به صرف اینكه معنایى را نفهمیم حق نداریم دست به تأویل بزنیم.
چگونه دست به تأویل بزنیم، با آنكه خود قرآن مىفرماید: «وَ اِنْ مِنْ شَئ اِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»(338) در هستى چیزى نیست جز آنكه ستایشكنان تسبیح خدا كند و لكن شما تسبیح آنها را درك نمىكنید و درنمىیابید.
چگونه دست به تأویل بزنیم، درحالى كه قرآن مىفرماید: «وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاَّ قَلیلاً»(339) بهره شما از علم و دانش بسیار اندك است.
بارها در قرآن از قول پیامبر كه وابسته به علم بىنهایت است، مىخوانیم كه مىفرمود: «اِنْ اَدْرى»(340) یعنى من نمىدانم. اگر ما هم بگوییم نمىدانیم و نمىفهمیم چه مىشود؟
جالب آنكه خداوند این جهل و نادانى را صریحاً به ما اعلام كرده است: «وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» اما بشر مغرور حاضر نیست بگوید: اسرار هستى را كه از جمله آن تسبیح موجودات است نمىفهمم.
مگر قرآن با صراحت نمىگوید هدهد از خورشیدپرستى قوم سبا آگاه شد و آنرا به حضرت سلیمان خبر داد و گفت: پادشاه منطقه سبا خانمى است كه بر تخت بزرگى تكیه كرده و مردم او خورشیدپرستند.(341)
هُدهُد در هوا كجا و نام زمین كجا، شناخت زن از مرد، شاه از رعیت، شرك از توحید و امثال اینها همه و همه نشانههاى شعور موجودات است.
مگر قرآن نمىگوید: یكى از مورچهها به سایر مورچهها گفت: به لانههاى خود بروید كه ارتش سلیمان در حال عبور است و نفهمیده شما را لگدمال مىكنند.(342)
در این آیات، شناخت حركت انسانها ونام آنها (سلیمان) و شغل آنان (نظامى) وعدم توجه آنها به زیر پاى خود، ودلسوزى آن مورچه نسبت به سایر مورچهها، از جمله مسائلى است كه ما را به قدرت درك و شعور هستى آشنا مىسازد و اگر وجود شعور را پذیرفتیم كه باید به نصّ قرآن بپذیریم، دیگر لزومى براى توجیه و تحلیل تسبیح موجودات باقى نمىماند.
328) سوره جمعه، آیه 1.
329) سوره انبیا، آیه 79.
330) سوره رعد، آیه 13.
331) سوره نور، آیه 41.
332) تفسیر قرطبى، ج 8، ص 5581.
333) تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 444.
334) تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 168.
335) تفسیرالمیزان، ج 13، ص 206.
336) تفسیر المیزان، ج 13، ص 203.
337) سوره فتح، آیه 10.
338) سوره اسراء، آیه 44.
339) سوره اسراء، آیه 85.
340) این جمله 4 بار در قرآن تكرار شده است، از جمله: سوره انبیاء، آیه 109.
341) سوره نمل، آیات 22 - 27.
342) سوره نمل، آیه 18.
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2903800
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396