قالب وبلاگ

 از علامه حسن زاده آملی پرسیدند:

آدرس امام زمان (علیه السلام)کجاست؟
کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟

ایشان فرمودند:
آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره قمر است که می فرماید:
(( فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر))

هرجا که صدق و درستی باشد،هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد،هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، امام زمان (علیه السلام) آنجا تشریف دارند.

در خلوتم که حرف مرا گوش می کنی
 هر زشتی ام که هست فراموش می کنی

شرمنده می شوم ز رویت هزار بار
 وقتی که تو نگاه خطا پوش می کنی

هرگاه درد و دوری و غربت شود شروع  
ما را برای خویش غزل نوش می کنی

چون سوزم از شرار ستمهای روزگار  
این شعله را به خنده تو خاموش می کنی

شرط ملازم است که پا جای پا نهد  
خود را تو با غلام چه هم دوش می کنی

از دیگران حساب مرا کرده ای جدا  
از بس مرا عنایت آغوش می کنی

در بین مردمی و نمی بینمت چرا
  ما را به خویش خوانده و مدهوش می کنی

چون می شوم به میکده غرق معارفت  
مستم کنی و خالی ام از هوش می کنی

از دکترین مهدویت فارغم که تو  
تشدید بر ارادت خودجوش می کنی

جام می و سبوی شهادت به دست توست  
آخر مرا خریده و می نوش می کنی

در انتظار آمدنت ایستاده ایم  
ما را برای جبهه کفن پوش می کنی

از کربلا صدای تو را بشنویم زود  
ای خوش دمی که نغمه چاووش می کنی

❤️مَهدے جان

هر زمان که مے گوییم " العجل یا مولای یا صاحب الزمان "

زمزمه هایت را میشنوم که میگویے:

صبر ڪن چشمِـ دلت نیل شود مے آیمـ
شعرِ من حضرتِ هابیل شود مے آیمـ
قول دادم ڪه بیایم به خدا حرفے نیستــ
دل به آیینه ڪه تبدیل شود مے آیمــ ‌
شیعیان خواب بس است برخیزید
هجر ارباب بس است برخیزید
 یادمان رفته که عهدی هم هست
یادمان رفته که مهدی هم هست
یادمان رفته که او پشت در است
یادمان رفته که او منتظر است

 َ
 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج

مهدي جان ....

پروانه‌وارم كن كه ديگر تحمل دوريت ندارم ....

مي‌دانم كه چيزي به پايان راه نمانده است اما ديگر توان رفتن ندارم ....

مي‌دانم كه تا سپيده‌دم وصال، طلوع و غروبي چند, باقي نمانده است، اما ديگر تاب سرخي غروب را ندارم ....

از آدينه‌هاي سراب گونه‌ي بي وصال به ستوه آمده‌ام........
ديگر توان رفتن ندارم.......

زودتر بيا

گل نرگس بيا

"اللهم عجل لولیک الفرج "

چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا
من دلم تنگ شده تنگ، کجایی آقا

 همه دارند به تنهایی من میخندند
به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا

 وقت و بی وقت هوای همه کردم جز تو
کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا

 بیشتر از همه دنبال من و کار منی
 من کیم دربدِر بی سر و پاییم آقا

به خدا معترفم نوکر بد یعنی من
آمدم بر درت ای شاه گدایی آقا

تو فقط ناز بکش، اخم کنی میمیرم
یار و غمخوار من زار شمایی آقا

امتحان کردی و شرمنده شدم پیش حسین
 من ندارم بخدا خرده حیایی آقا

مادرت واسطه باشد همه را می بخشندف
 قبل آنکه ببری کرببلایی آقا

کاش میشد که در این شعر زبان میشد لال
فاطمه باز دلش ریخت اذان گفت بلال

لحظه ی تحویل سال لحظه ی عجیبیه....!!!
همه ی مردم آماده و منتظرند منتظر....
لباس های زیبا و پاک میپوشند خانه هارو تمیز کردند و آماده رسیدن بهار اند بهاری اما که زمستانی در پی دارد...   تأمل! تأمل!

مولای من! بهار بی روی دل نشین تو لطفی نیست! دریغ و درد از بهاران عمر که بی تو ای بهار جاودان بر باد شد...
امام صادق فرمودند： ربیع الانام و نضره الایام   سلام بر مهدی بهار بندگان و مایه ی شادکامی روزگاران
مهدی جان! مولای من بهار تویی....!!!ما اما غافلیم
چه عبارت زیبایی بهار که می شود همه مهربان میشوند به دیدار هم میروند کدورت ها را کنار میگذارند ☺️☺️
خداوندا بهار درختان اما برای ما منجی نمیشود!! با آمدن شکوفه ها در دل ما بهار نمیشود دل های مرده ی مارا به بهار جاودان زنده کن
چه زیباست که لحظه ی تحویل سال و شروع بهار را درحال دعا باشیم ابتدا برای آمدن بهار دل ها و سپس برای همدیگر❤️❤️❤️

امسال هم گذشت تو از ما گذشت کن
اوضاعمان خراب شد آقا گذشت کن

وقتی پدر تویی همه کارت به حکمت است
یا اینکه چوبمان بزن و یا گذشت کن

هرجا شدیم بی خبر از تو حلال کن
هرجا شدیم بنده ی دنیا گذشت کن

از دوستان که خیر و محبت ندیده ای
ماندی میان ما تک و تنها گذشت کن

شرمنده ایم! شاهد ما گریه های ماست
بد کرده ایم ما به تو اما گذشت کن

در شهر راحتیم! اگر هیچ شیعه ای
دنبال تو نیامده صحرا گذشت کن

آقا به حق ساقی عطشان کربلا
حرف از عموت آمده حالا گذشت کن

افتاد بر زمین و صدا زد حسین جان
آبی نرفت خیمه زن ها گذشت کن


 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج

مــــــَــھــــــــدے جـــــان...

احساس میکنم که نباشی بهار نیست

شعری میان دفتر این روزگار نیست

 

معطوف میشود به شما حس واژه ها

آقا خودت بگو مگر این افتخار نیست؟

 

من با سروده های همه شرط بسته ام

بیتی بدون نام شما ماندگار نیست

 

سین سلام سفره ی تحویل سال نو

معنای این قصیده مگر انتظار نیست؟

 

روزی ظهور میکنی و میرسد بهار

اما به ماه وسال و زمان اعتبار نیست

 

تقویم هم به گفته ام اقرار میکند

سوگند میخورد که نباشی بهار نیست...


العَجَــــــــــل  العَجَـــــــــــل العَجَـــــــــــل یا مولانا یا صـــــــــــاحِبَــــــــــ الزَّمــــــــــان

عـاقبـت دردم دوا خـواهـد گـرفـت
دسـت تـو دسـت مـرا خـواهـد گـرفـت

هـر شـب "اللهـم عجـل..." خـوانـده ام
روزی آخـر ایـن دعـا خـواهـد گـرفـت

مـن اگـر مـردم غبـارم عـاقـبت
روی دامـان تـو جـا خـواهـد گـرفـت

ای ز مـادر مهـربـان تـر خـوب تـر
کـی دلـت از دسـت مـا خـواهـد گـرفـت

چشـمت ایـن ایـام خـون خـواهد شـد و
قلبـت از ایـن روضه ها خـواهـد گـرفـت

تـو اگـر یـک بـار روضـه خـوان شـوی
روضـه ی مـا تـازه پـا خـواهـد گـرفـت

روشـن اسـت از حـال و روز مـادرت
زود بـیمـارت شـفا خـواهـد گـرفـت

بعـد از ایـن همـسایـه راحـت می شـود
حیـدر از فـردا عـزا خـواهـد گـرفـت

فاطمـیه عاقبـت از دسـت تـو
دسـت مـن یـک کـربـلا خـواهـد گـرفـت

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

❖ مهدے جان ❖

ڪاش مي‌شد ڪہ بہ همراه تو یڪ فاطمیہ

 میهماڹ حرم ڪرب و بلا باشم مڹ

اےعزیز دڸ زهرا به ڪجا خیمہ زدی؟

زائر خیمۀ سبزٺــــــــــ بہ ڪجا باشم مڹ

جاڹ آڹ مادر غمدیده و بي یار بیا

بہ گرفتارِ میاڹ در و دیوار بیا


اللهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ