* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
خانوادهاى در زندگى موفق مىگردد، كه به طور مشترك و براى رسيدن به اهداف مقدس در كانون خانواده تلاش كنند و هيچكدام از زن و شوهر از كار، گريزان نباشد، ولى بايد شؤون وظايف مشخص باشد و هريك به تناسب توان و تخصص و حوصله خويش، انجام كارى را به عهده بگيرد....
حضرت على و فاطمه، براى تقسيم كار به حضور پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيده و درخواست نمودند: آن حضرت تكليف هريك را در امور خانه مشخص فرمايند.چنانچه حضرت امام باقر عليهالسلام مىفرمايند؛ رسول خدا نيز چنين تقسيم كار كردند:
فقضى على فاطمة بخدمة مادون الباب و قضى على على بما خلفه....(1)
به اميرالمؤمنين دستور دادند كارهاى خارج خانه را انجام دهند و به دخترش فاطمه عليهاالسلام نيز فرمودند كه او كارهاى داخل خانه را اداره نمايند و آن بانوى دو عالم از اين تقسيم كار شديداً خوشحال شد.
و امام صادق عليهالسلام مىفرمايند:
كان اميرالمؤمنين يحتطب و يستقى و يكنس و كانت فاطمة تطحن و تعجن و تخبز.(2)
جدم اميرالمؤمنين در انجام كارهاى خانه هيزم جمع مىكرد و آب مىكشيد و مىآورد و خانه را جارو مىفرمود و مادرم زهرا عليهاالسلام نيز جوها را آرد مىكرد و سپس خمير مىنمود و آنگاه نان مىپخت.
از اين دو حديث استفاده مىشود كه حضرت اميرالمؤمنين و فاطمهى زهرا عليهماالسلام با انضباط خاص، وظايف خانه را انجام مىدادند و كار آنان مشخص بود و در عين حال مولاى متقيان علاوه بر كارهاى خارج از خانه، در امور داخلى خانه نيز به همسرش كمك مىكرد. (و كلمهى «يكنس: جارو مىكرد» به اين موضوع دلالت دارد.)
در حديث داريم كه روزى رسول خدا وارد خانهى دخترش زهرا شد و مشاهده كرد كه دختر و دامادش هر دو مشغول كارند و به كمك يكديگر در كنار آسياب دستى نشسته و به آرد كردن مىپردازند، پس از سلام و احوالپرسى فرمودند: اَيُّكُما اَعيى؟
كداميك خستهتريد تا من به جاى او بنشينم و كار را به پايان برسانم؟! على عليهالسلام عرض كرد: يا رسولاللَّه! دخترت فاطمه.... (3)
اين حديث نيز مىرساند كه اميرالمؤمنين به كارهاى مربوط به داخل خانه به فاطمه عليهاالسلام كمك مىكرد....
حضرت زهرا عليهاالسلام علاوه بر اينكه امور مربوط به خانواده را در داخل و خارج خانه با شوهرش تقسيم كرده بود، با خادمهى اهلبيت (جناب فضه) نيز كارهاى خويش را به طور منظم و باتناوب انجام مىدادند. اگر فضه يك روز كار مىكرد، روز ديگر استراحت مىنمود و حضرت خود به كارها مىپرداخت.
اينك توجه شما را به يك واقعيت تاريخى در اين زمينه جلب مىكنم:
حضرت سلمان مىگويد: وارد خانه على عليهالسلام شدم، ناگاه مشاهده كردم دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مشغول دستاس و آرد كردن است، او در اين كار آن چنان به زحمت افتاده بود، كه دستهايش ورم كرده و خونآلود شده بود. در حاليكه حضرت امام حسين- كه كودكى صغير بود- از گرسنگى بىتابى مىكرد.
سلمان مىگويد: دلم به حال او سوخت و لذا اظهار داشتم: اى دختر رسول خدا! چرا از فضه كمك نمىگيرى؟ حضرت جواب داد: پدرم او را به من سفارش كرده است، من بايد با او به عدالت رفتار كنم ما كارها را ما بين خود تقسيم كردهايم يك روز او كار مىكند و روز ديگر من و امروز نوبت استراحت او مىباشد.
سلمان مىگويد: گفتم: من آزاد شدهى پدر تو هستم، اجازه ده من به جاى تو اين كار را انجام دهم. تا اينكه به آرد كردن مشغول شدم و وقت نماز رسيد، آمادهى رفتن به مسجد شدم، بعد از اقامه نماز آنچه را ديده بودم به مولايم على عليهالسلام گفتم. آن حضرت چون سخنان مرا شنيد شروع به گريه كرد و سپس به سراغ فاطمه رفت و با تبسم برگشت و گفت: ديدم فاطمه عليهاالسلام خوابيده و حسين نيز در كنار مادرش در خواب مىباشد و آسياب دستى بدون مباشرت كسى كار مىكرد، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله تبسمكنان فرمودند:
يا على! براى خداوند در روى زمين ملائكهاى است كه به محمد و آل محمد خدمت مىكنند.(4)
اين قضيه مىرساند كه نظم و تقسيم كار در تمام شؤون زندگى حضرت فاطمه عليهاالسلام حاكم بود.
پی نوشتها :
1 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 81، ح 1- كنزالعمال، ج 16، ص 341، ش 44818- عوالم، ج 11، ص 217.
2 ـ وسائلالشيعه، ج 12، ص 24، ح 10 و ج 14، ص 164، ح 30- بحارالانوار، ج 41، ص 54- سفينه، ج 2 ص 195.
3 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 50، ح 47.
4 ـ عوالم ج 11، ص 205- بحار ج 43، ص 28، ح 33- جلاءالعيون، ج 1، ص 137.
www.yazahra.net
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
خميره وجودي انسان از دو بعد مادي و معنوي «جسم و جان» معجون و تركيب يافته است، و هر يك از اين دو بعد، براي رشد و بالندگي، به تقويت، انرژي و تغذيه سالم نيازمند ميباشد، خداي متعال كه جهان هستي را خلق كرده و انسان را به عنوان گل سرسبد مخلوقات خود، معرفي و طبيعت را مسخّر او ساخته است، ابزار، وسايل و امكانات مورد نياز در هر دو بُعد مادي و معنوي را در اختيار انسان قرار داده، راه سعادت و شقاوت، و صعود و سقوط را به او نشان داده است، ولي پيمودن راه، نوع زندگي و استفاده و بهرهبرداري از مواهب و نعمتهاي طبيعت را به خود او واگذار كرده و اين انسان است كه بايد در سايه تدبير و تعقل و با سعي، تلاش و فعاليتهاي شبانه روزي، زمينه رشد، تعالي و تكامل در هر يك از دو بعد مادي و معنوي را براي خود و همنوعان خويش فراهم سازد.
طبيعت بستر زندگي
در قرآن كريم، آيات فراواني آمده است كه زمين و طبيعت را به عنوان بستر آماده و مناسب براي امرار معاش، و ميدان سعي و تلاش، معرفي ميكند و در جاهاي مختلف و متعدد به انسان، منت گذاشته و از مواهب و نعمتهاي مادي و طبيعي و تسخير آن، براي استفاده و بهرهبرداري او سخن ميگويد، براي نمونه، آيات ذيل را مرور كنيم:
«خداوند آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان آب فرو فرستاد و به واسطه آن، انواع ميوهها را براي روزي شما روياند. كشتيها را رام ساخت تا به فرمان او، در دريا، حركت كنند، رودها، خورشيد و ماه، و شب و روز را براي شما رام كرده است و هر چيزي كه از او خواستهايد به شما بخشيده است و اگر بخواهيد نعمتهاي الهي را بشماريد، قدرت و توانايي شمارش آن را نداريد.»(1)
در آيهاي ديگر ميخوانيم: «و خداوند، چهارپايان را آفريد كه براي شما در «پوست» آنها، گرما و منافع ديگري نهفته است و نيز از آنها ميخوريد و هنگامي كه آنها را «شامگاهان» از چراگاه باز ميگردانيد يا «بامدادان» به چراگاه ميبريد، شما را در آن تجمل «و زيبايي» هست و بارهاي شما را تا شهرهاي دور دست ميبرند، بدون شك، پروردگارتان، رئوف و مهربان است و نيز اسبها و استران و درازگوشان را آفريد، تا بر آنها سوار شويد و مايه تجمل نيز ميباشد، و نيز نعمتهاي ديگري ميآفريند كه شما نميدانيد.»(2)
در سومين آيه ميخوانيم: «در چهارپايان براي شما عبرتي است كه از شكم آنها، از ميان سرگين و خون، شير پاك به شما مينوشانيم... و از ميوههاي درختان خرما و انگور، هم «شراب» مستيآور و هم خوراكي نيكو به دست ميآوريد، بيگمان در اين امر براي خردورزان، مايه عبرت است و نيز پروردگارت به زنبور عسل، الهام كرد كه از كوهها و درختان، براي خود، خانه بساز، و از همه ميوهها تناول كن و از خداي خود پيرويبنما، آنگاه از شكم آنها شهدي رنگارنگ ميتراود كه در آن، شفاي مردمان ميباشد.»(3)
آنچه از آيات ياد شده و نظاير آن استفاده ميشود اين است كه هر چيزي كه براي امرار معاش و زندگي سالم و به دور از افراط و تفريط، لازم باشد، خداي متعال از همان آغاز خلقت در اختيار انسان قرار داده است. و صد البته كه رام ساختن طبيعت و تسخير آن، اين معني را نميرساند كه انسان دست روي دست بگذارد و سستي و تنبلي را اختيار كرده و سعي و تلاش نكند و خود را سر بار جامعه و مردم قرار دهد.
برخي، كار و فعاليت براي امرار معاش را با دنياگرايي و دنياپرستي خلط كرده و آن را مغاير با آموزههاي ديني تلقي نموده و در مذمت و محكوميت آن، مطالبي گفتهاند. عدهاي ديگر، ميگويند: از آنجايي كه رزق و روزي انسان از جانب خالق هستي معين و مقدر شده است، سعي و تلاش انسان، تأثيري در زيادي و نقصان آن ندارد لذا دست از سعي و تلاش برداشته، عزلت و گوشهنشيني را اختيار كردهاند. برخي ديگر كارهاي فيزيكي نظير كشاورزي، دامداري و بنّايي را عيب دانسته و آن را مخالف مقام و منزلت خيالي خود، ميدانند!
ترويج اين گونه افكار و انديشهها، كه هيچ گونه پشتوانه ديني و مكتبي ندارد، باعث ميشود بهانه به دست دشمنان دين و مذهب بيفتد و آنان نيز با توجه به جهل و ناداني عامه مردم، دين و مذهب را به عنوان عامل تخدير و ركود در عرصههاي مهم اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي، معرفي كرده و در سطح جهان تبليغات وسيع و گستردهاي را عليه دين و مذهب، سازماندهي كنند و به خورد جامعه و مردم دهند.
ارزش كار در فرهنگ اسلامي
كساني كه اندك آشنايي با معارف اسلامي، آيات قرآن و احاديث معصومين داشته باشند اين حقيقت را متوجه شده و باور خواهند كرد كه رشد و تكامل انسان در هر يك از دو بعد مادي و معنوي، تنها در سايه سعي و تلاش، محقق شده و امكانپذير ميباشد، چنانچه قرآن كريم در جمله كوتاه و معروفي، بهرهمندي انسان را منحصراً در گرو كار و كوشش ميداند و ميگويد: «براي انسان بهرهاي جز سعي و كوشش او نيست.»(4) و در آيه ديگري ميفرمايد: «خداوند سرنوشت هيچ قوم «و ملتي» را تغيير نميدهد مگر آن كه آنها خود را تغيير دهند.»(5) و در جمله كوتاه ديگري ميخوانيم: «هر كس در گرو اعمال خود است.»(6) گرچه آيات ذكر شده در ارتباط با امور معنوي و اُخروي است ولي معيار و ملاك كلي كه آيات ياد شده و آيات فراوان ديگري به دست ميدهد اين است كه بهرهمندي انسان از نعمتهاي مادي و معنوي «دنيا و آخرت» در گرو سعي و تلاش است به قول شاعر:
نابرده رنج، گنج ميسر نميشود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
اگر كار و كوشش با آموزههاي ديني و مذهبي، مخالفت داشته و يا مفهوم تضمين رزق و روزي از طرف خداوند، سستي، تنبلي و نشستن در منزل ميبود و يا فعاليتهاي نظير كشاورزي، چوپاني و دامداري... با مقام و منزلت انسان، سازگاري نداشته عيب به حساب ميآمد، انبيا و اولياي الهي كه خود صاحبان شريعت هستند و به جزئيات آموزههاي ديني، آشنايي كامل دارند، حتماً بيان داشته و يادآوري ميكردند، در حالي كه قضيه كاملاً بر عكس است. انبيا و اولياي الهي، پيروان خود را به كار و كوشش، دعوت كردهاند و از سستي و تنپروري مذمت و سرزنش نمودهاند و خود نيز به كارهاي سخت و طاقتفرسا، نظير چوپاني، خياطي، كشاورزي و زره بافي... پرداختهاند.
يكي از ياران امام صادق (علیه السلام) مدتي خدمت امام نيامده بود، امام صادق (علیه السلام) احوال او را جويا شدند عرض كردند: او كار و فعاليت تجارتي را ترك كرده و به عبادت روي آورده است، امام فرمود: واي بر او، آيا نميداند كسي كه تلاش و طلب روزي را ترك كند، دعايش مستجاب نميشود.» سپس افزود: هنگامي كه آيه «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ» نازل گرديد، جمعي از ياران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درها را به روي خود بستند و روي به عبادت آوردند و گفتند: خداوند روزي ما را عهدهدار شده است، اين جريان به گوش پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسيد. كسي را نزد آنها فرستاد كه چرا اين گونه رفتار ميكنيد؟ جواب دادند يا رسولاللّه چون خداوند روزي ما را متكفل شده است ما مشغول عبادت شدهايم. پيامبر فرمود: هر كسي چنين كند دعايش مستجاب نميشود بر شما باد كار و كوشش نموده و طلب روزي نماييد.»(7)
بنابراين معني و مفهوم تسخير طبيعت و نعمتهاي فراوان آن، اين است كه انسان در سايه تدبير و تعقل، در حوزههاي مختلف زندگي مثل زراعت، دامپروري، تجارت، استخراج معادن، به كارگيري گياهان دارويي و ساخت و ساز ابزار و وسايل... تلاش و فعاليت نمايد و زمينه رشد و بالندگي را در تمام عرصههاي زندگي فراهم سازد. آيات فراواني وجود دارد كه انسان را به سعي و تلاش، واداشته و او را تشويق و ترغيب مينمايد تا با جد و جهد مداوم، زمينه استفاده مطلوبتر از نعمتهاي طبيعت را براي خود و همنوعان خويش فراهم سازد چنانچه در سوره نحل ميخوانيم:
«او كسي است كه دريا را مسخر «شما» ساخت تا از آن «صيد كرده و» گوشت تازه بخوريد و وسايل زينتي را براي پوشش از آن، استخراج نماييد و كشتيها را ميبينيد كه سينه دريا را ميشكافند تا شما «به تجارت بپردازيد» و از فضل خداوند بهره گيريد»(8) بهرهگيري معناي وسيعي دارد كه هر گونه فعاليتهاي اقتصادي از طريق راههاي دريايي را شامل ميشود.
در جاي ديگري ميخوانيم: «او كسي است كه زمين را رام شما ساخت، پس به گوشه و كنار آن، رهسپار شويد واز روزي او، استفاده كنيد.»(9)
در سوره قصص هم ميخوانيم: «از جمله رحمت خداوندي اين است كه شب و روز را براي شما قرار داده است تا در شب آرامش يابيد «و دوباره انرژي لازم را به دست آوريد» و در روز دنبال رزق حلال رفته تلاش و فعاليت نمايد.»(11)
كارگران همپاي مجاهدان
از ديدگاه قرآن و روايات معصومين، سعي و تلاش براي اداره زندگي، در سايه موازين شريعت و به دور از افراط و تفريط، به عنوان عبادت ارزشمند و در رديف جهاد و مبارزه مسلحانه عليه دشمنان و متجاوزين معرفي شده است، خداي متعال در سوره مزمل ميفرمايد: «آن مقدار از قرآن كه براي شما ميسر و امكانپذير ميباشد تلاوت كنيد، خداوند ميداند كه به زودي گروهي از شما بيمار ميشوند، گروه ديگر براي به دست آوردن فضل الهي «و كسب روزي» به مسافرت ميروند و گروه ديگري در راه خدا جهاد ميكنند. پس آن مقداري كه براي شما ممكن است از آن تلاوت كنيد.»(12)
در آيه شريفه سه نوع عذر ذكر شده است اولي جنبه جسماني دارد «بيماري»، دومي جنبه مالي «مسافرت براي كسب و كار» و سومي جنبه ديني دارد كه «جهاد در راه خدا» است. لذا برخي گفتهاند از اين آيه استفاده ميشود كه سعي و تلاش براي اداره زندگي و امرار معاش هم رديف جهاد در راه خدا است، در احاديث نيز داريم: «كسي كه براي تأمين مايحتاج زندگي خانوادهاش، سعي و تلاش ميكند تا اسباب معيشت آنان را فراهم سازد مانند مجاهدان راه خدا است كه در برابر دشمنان مبارزه مسلحانه مينمايند.»(13)
يعني همانگونه كه مجاهدان در راه خدا، جانشان را به خطر انداخته و در برابر دشمنان داخلي و خارجي و براي حفظ كشور و سرزمين اسلامي، جانفشاني ميكنند، كار و كوشش در سنگر اقتصاد نيز چنين نقشي دارد زيرا با سعي و تلاش در سنگر اقتصاد است كه توسعه و پيشرفت محقق ميشود، روزنههاي نفوذ و تسلط مسدود شده و جامعه را از ذلت وابستگي، رهايي پيدا كرده ارزشهاي آن، از دستبرد اجانب حفظ ميشود به تاراج نميرود.
جملهاي از عبدالله بن مسعود، صحابي معروف پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است كه ميگويد: «هر كس متاعي را به يكي از شهرهاي مسلمانان ببرد و زحمات خود را در اين راه براي خداوند محسوب دارد سپس آن را به قيمت عادلانه آن روز بفروشد چنين شخصي در
پيشگاه خداوند به منزله شهيدان است، بعد براي گفتار خود قسمتي از آيه 20 سوره مزمل را قرائت ميكند كه: «وَ ءَاخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الاْءَرْضِ» برخي از مفسرين با توجه به حديثي كه در تفسير قرطبي به همين مضمون آمده است، ميگويند: عبدالله بن مسعود، جمله فوق را از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استفاده كرده است»(14)
در حديث ديگري از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ميخوانيم: «عبادت هفتاد جزء دارد بهترين جزء از اين هفتاد جزء طلب رزق حلال ميباشد.»(15) امام صادق (علیه السلام) ميفرمايد: «جدم امام سجاد (علیه السلام) صبح از منزل براي طلب روزي خارج ميشد، شخصي پرسيد كجا تشريف ميبريد؟ فرمود: ميروم تا به خانوادهام صدقه دهم، آن شخص با تعجب پرسيد: صدقه به خانواده؟ حضرت فرمود: هر كس دنبال كسب حلال برود و براي طلب مال و رزق حلال براي عيال و خانواده خود حركت كند مصداق صدقه از جانب خداي سبحان است.»(16)
مراسم حج كه سالي يكبار برگزار ميگردد از لحاظ شكوه و عظمت عبادي و سياسي، نظيري ندارد اعراب جاهليت، در ايام مراسم حج، فعاليتهاي اقتصادي را جايز نميدانستند، ولي دين مبين اسلام، مراسم حج را به عنوان كنگرهاي عظيم عبادي، سياسي، معرفي ميكند و فعاليتهاي اقتصادي در موسم حج را نه تنها جايز ميداند بلكه آن را امر پسنديده تلقي كرده چنانچه در سوره مائده ميخوانيم: «كساني كه براي خشنودي پروردگار و جلب رضاي او و به دست آوردن سود تجاري به قصد زيارت خانه خدا حركت ميكنند، نبايد مورد آزار و اذيت و مزاحمت قرار گيرند.»(17)
امام صادق (علیه السلام) در جواب سؤالي كه چرا خداوند مردم را به انجام حج و طواف خانهاش فرمان داده است ميفرمايد: «خداوند انسان را آفريد... و او را به عمل حج، دستور داد كه اطاعت دين و مصالح دنياي آنان را در بر دارد، در موسم حج، مسلمانان از شرق و غرب عالم جمع ميشوند با يكديگر آشنا ميشوند و براي اين كه هر ملتي از تجارتها و فراوردههاي اقتصادي ملتهاي ديگر استفاده كنند و با كرايه دادن وسايل نقليه و حمل و نقل... بهره ببرند...»(18)
يكي ديگر از مراسم سياسي عبادي اسلام كه شكوه و عظمت خاصي دارد، بر پايي نماز جمعه است، قرآن كريم در سوره مباركه جمعه، مسلمانان را مورد خطاب قرار داده ميفرمايد: «هنگامي كه عبادت خدا، و نماز پرشكوه جمعه را به جا آورديد، در روي زمين، پراكنده شده و از نعمتها و مواهب الهي بهرهمند شويد.»(19)
از مجموع روايات ياد شده به خوبي ميتوان استفاده كرد كه سعي و تلاش در چهارچوب قوانين شريعت، به دور از افراط و تفريط، براي اداره زندگي و امرار معاش، جايگاه خاص و ويژهاي را در فرهنگ قرآن و آموزههاي ديني و مذهبي به خود اختصاص داده است، علت و فلسفه آن نيز روشن است زيرا كار و كوشش:
اولاً: سستي، تنبلي و دلمردگي را از انسان، دور نموده، حركت و نشاط ميآفريند و نيز وسيله خوبي براي اشتغال سالم فكري و جسمي ميباشد.
ثانيا: با كار و كوشش، نارساييها و مشكلات اقتصادي بر طرف شده، رفاه و آسايش مطلوب به دست ميآيد، انسانهاي پر كار و زحمتكش، علاوه بر اين كه زندگي خود را سر و سامان داده و تأمين ميكنند و آسايش و آرامش براي خانوادهاش به وجود ميآورند، به افراد مستمند و مستحق نيز كمك ميكنند.
ثالثاً: اگر آحاد جامعه به تلاش و فعاليت مداوم ادامه دهند، بدون شك، اقتصاد كشور و مملكت نيز روز به روز رونق بيشتري پيدا ميكند در نتيجه راههاي نفوذ دشمنان، مسدود ميشود. ارزشهاي ديني و فرهنگي جامعه از دستبرد اجانب محفوظ ميماند.
رابطه بيكاري با جرايم
در طرف مقابل، تنبلي و بيكاري به عنوان يك پديده شوم، مصايب و مشكلات فراواني را براي افراد و اجتماعات به وجود ميآورد. اولين ثمره تلخ و زودرس تنبلي و بيكاري، فقر و تهيدستي است، پديده ناميمون كه از آن، به مرگ بزرگ(20) تعبير شده و باعث ميشود انسانهاي فقير و درمانده، به اعمال خلافي مثل: قتل، دزدي، تجاوز، خودفروشي و بيعفتي... مبادرت نمايد و با افراد خلافكار، دوست و آشنا شده و مسير خلاف مثل قاچاق و آدمفروشي را در پيش گيرد به امراض لاعلاج، مبتلا شده و پديده خانمانسوز اعتياد دامنگيرش شود، شالوده و اساس زندگيش از هم متلاشي و كانون گرم آن، به جهنم سوزان و غير قابل تحمل تبديل گردد و در نتيجه آثار زيانباري در حوزههاي فرهنگ، اقتصاد و امنيت بر پيكر اجتماع وارد خواهد شد.
لذا در احاديث ميخوانيم: «خداوند انسان تنبل و پر خواب را مبغوض و افراد بيكار را دشمن ميدارد.»(21) از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نيز نقل شده است: «كسي كه بار خودش را به دوش ديگران ميگذارد ملعون است.»(22) امام باقر(ع) نيز فرمودهاند: «من مردي را كه در كار دنياي خود تنبل باشد دوست ندارم، كسي كه در كار دنياي خود تنبل باشد «با اينكه نتيجه و ثمره آن را به زودي به دست ميآورد» در كار آخرتش، تنبلتر خواهد بود.»(23) در حديث ديگري ميخوانيم: «هنگامي كه موجودات در آغاز با هم ازدواج كردند، تنبلي و ناتواني با هم پيمان زوجيت بستند و فرزندي از آنها به نام فقر متولد شد.»(24) بنابراين سعي و تلاش در فرهنگ اسلامي، ارزش فوقالعادهاي داشته و تنبلي و بيكاري به عنوان ضد ارزش معرفي شده است.
از خداوند بزرگ ميخواهيم سستي و تنبلي نيروهاي انساني را از جهان اسلام برطرف نموده فقر و تهيدستي را از جوامع مسلمين دور سازد و مجد و عظمت آنان را روز افزون نمايد.
پي نوشتها:
1. سوره ابراهيم، آيه 32 و 34: اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَـوَ تِ وَ الاْءَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَ تِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الاْءَنْهَـرَ * وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَآئبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ * وَءَاتَئكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَآ...»
2. سوره نحل، آيه 5 تا 8: «وَ الاْءَنْعَـمَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَ مَنَـفِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ * وَ لَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ * وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَي بَلَدٍ... وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»
3. سوره نحل، آيه 66: «وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الاْءَنْعَـمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئغًا لِّلشَّـرِبِينَ * وَمِن ثَمَرَ تِ النَّخِيلِ وَ الاْءَعْنَـبِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا»
4. سوره نجم، آيه 39: «لَّيْسَ لِلاْءِنسَـنِ إِلاَّ مَا سَعَي»
5. سوره رعد، آيه 11 :«إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ»
6. سوره مدثر، آيه 38: «كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»
7. تفسير نمونه، ج 24، ص 238.
8. سوره نحل، آيه 14: «وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً»
9. سوره ملك، آيه 16:«هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الاْءَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا وَ كُلُواْ مِن رِّزْقِهِ»
10. سوره اسراء، آيه 12: «وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ وَ النَّهَارَ ءَايَتَيْنِ فَمَحَوْنَآ ءَايَةَ الَّيْلِ وَ جَعَلْنَآ ءَايَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِّتَبْتَغُواْ»
11. سوره قصص، آيه 73: «وَ مِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ...»
12. سوره مزمل، آيه 20: «فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَانِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَي وَ ءَاخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الاْءَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ ءَاخَرُونَ يُقَـتِلُونَ فِيسَبِيلِ اللَّهِ»
13. وسايل الشيعه، ج 12، ص 23.
14. تفسير نمونه، ج 25، ص 200.
15. وسايل الشيعه، ج 12، ص 19: «العبادة سبعون جزء افضلها طلب الحلال»
16. وسايل الشيعه، ج 12، ص 43.
17. سوره مائده، آيه 2: «وَلاَآ ءَآمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَ نًا»
18. وسائل الشيعه، كتاب حج، ابواب وجوب حج، باب 1، حديث 18.
19. سوره جمعه، آيه 10: «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فِي الاْءَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ».
20. نهج البلاغه، كلمات 163: «الفقر الموتُ الاكبر».
21. وسائل الشيعه، ج 12، ص 35: «انّ الله ليبغض العبد النوام و اِنّ الله ليبغض العبد الفارغ».
22. وسائل الشيعه، ج 12، ص 16: «قال رسول الله ملعون ملعون مَن القي كلّه علي الناس»
23. همان، ص 35: «اِنّي لابْغَضُ الرجل من ان يكون كسلاناً عن امر دنياه و مَن كسل عن امر دنياه...
24. الكافي، ج 5، ص 86: «اِنّ الاشيا لَمّا ازدوجت ازدوج الكسل و العجز فنتجا بينهما الفقر».
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 281
محمد آصف عطايي
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
علي بن ابي حمزه گويد: امام كاظم عليه السلام را ديدم كه مشغول كار و فعاليت در زمين خودش بود به گونه اي كه عرق بر بدنش جاري بود به او عرض كردم فدايت شوم ديگران كجا هستند كه شما اينگونه به زحمت افتاديد؟ حضرت فرمودند: اي علي ! كسي كه بهتر از من و پدرم بود با دست خود در زمين كار مي كرد. عرض كردم : او چه كسي بود؟
امام عليه السلام فرمود: رسول خدا اميرالمومنين عليه السلام و پدران من همه بادست خود كار مي كردند و البته كار كردن عمل پيامبران و جانشينان آنها و بندگان شايسته خداوند است.
قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام) / محمد رضا اکبري
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
انسانی که برنامه زندگی اش را بر اساس نظم و ترتیب خاصی تنظیم کند، به سادگی توانایی انجام همه کارهایش را خواهد داشت.
و این؛ به منزله مقدمه ای است برای رسیدن به هدف!
که هدف، همین نزدیکی است اگر برنامه ای باشد و نظمی!
نظم از دیدگاه قرآنی
« وَ هُوَ الذّی خَلَقَ اللَّیلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ کُلُّ فِی فَلَکٍ یَسبَحُون:
او کسی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید؛ هر یک در مداری در حرکتند.» (انبیاء/ 33)
در این آیه، نظم موجود در جهان آفرینش مدّ نظر قرار دارد.
همه مخلوقات با نظم خاصی آفریده شده اند، باید با نظم و ترتیب مشخصی به فعالیت خود ادامه دهند و هر چیزی در جهان خلقت، به واسطه نظمی منطقی، مسیر معین خود را طی می کند.
نظم از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)
امام علی علیه السلام
«التَدبیر قَبلَ الفعل یُومن النَّدَم: برنامه ریزی و آینده نگری پیش از کار، تو را از پشیمانی ایمن می دارد.»
امام علی علیه السلام
«انَّ اوقاتَک اجزاء عُمرکَ فَلا تَنفلُ لَک وَقتاً الا فیما یُنجیک: همانا وقت های تو، اجزای عمر توست. بنابر این بکوش که وقتی از تو ، جز در آن چه موجب نجاتت می شود؛ تلف نگردد.»
نظم از نگاه بزرگان
حکایت اول
در آن هنگام که امام در پاریس بود، خبرنگاران برای مصاحبه به محضرش می آمدند. هنگامی که دوربین های خود را نصب می کردند تا برای مصاحبه آماده شوند، حدود ده دقیقه طول می کشید. در همین مدت، امام به تلاوت قرآن مشغول می شد. برخی می گفتند: خود را برای مصاحبه آماده کنید. می فرمود: چند دقیقه طول می کشد تا مصاحبه کننده ها آماده شود، آیا این چند دقیقه عمر و وقتم را تباه کنم؟
حکایت دوم
یکی از شاگردان آیت الله العظمی بهجت می نویسد: حضرت آقا در کارشان دقیق و منظم هستند. به عنوان مثال حتی برنامه ریزی کرده اند که از در منزل تا مسجد مشغول فلان ذکر، و بعد از آن ذکر خاصی شوند، تا وقت ایشان ضایع نگردد.
حکایت سوم
حضرت آیت الله خامنه ای از امام خاطره ای نقل می کند: خدمت امام جلسه ما طول کشید. امام نگاهی به ساعت کرد و فرمود: ساعت قدم زدن دیر شد، سپس فرمود: اگر به زندگی و رفتارمان نظم بدهیم، فکرمان هم طبعاً منظم می شود.
جلوه هایی از نظم در زندگی انسان
1. نظم در گفتار
نظم در گفتار بدین معناست که انسان در گفتار خویش «حدود» را مراعات کند. مثلاً در این که چه بگوید، کی بگوید، چه میزان بگوید و چگونه بگوید. در موضوعاتی که می توان به بحث نظم در گفتار به آن اشاره کرد، این است که انسان در موارد ستایش و نکوهش همواره باید از اعتدال خارج نشود و به گرداب افراط و تفریط نیفتد.
2. نظم در نوشتار
نظم در نوشتار چیزی جز آراستگی پیوستگی و هماهنگی بین کلمات در هنگام نوشتن نیست.
3. نظم در غذا خوردن
رعایت نظم در تغذیه و نیز حفظ اصول بهداشتی، همواره مورد تاکید پیشوایان دینی ما بوده است. به طور منظم و در ساعات ویژه و نیز در حد اعتدال و میانه باشد تا انسان از جسمی سالم در تمامی عمر خویش برخوردار باشد.
4. نظم در راه رفتن
نظم در راه رفتن به معنای میانه روی و اعتدال در سرعت آن است.
5. نظم در آراستن ظاهر
انسانی که از نظر شکل ظاهری پاکیزه و مرتب باشد و به آراستگی خود ارج نهد، انسانی منظم و منضبط به حساب می آید. توجه به آراستگی ظاهری در برخورد های اجتماعی موثر و کارگشاست.
6. نظم در معاشرت
نکته ای که لازم است در معاشرت ها مدنظر قرار گیرد، این است که برای معاشرت، وقت و اندازه ای حساب شده صرف شود و از گذراندن اوقات به بطالت و بیهودگی باید پرهیز کرد. این در واقع همان نظم و انضباط در معاشرت هاست
7. نظم در عبادت
در انجام عبادات فردی نیز نظم بسیار ضروری است و خودداری از افراط و تفریط بسیار توصیه شده است.
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود *** رهرو آن است که آهسته و پیوسته رو ...
منبع :
طباطبایی، سید محمد هادی، کتابچه شهر قرآنی، شماره21، با اندکی تصرف، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
چه جایگاهی در مبانی دینی و اعتقادی مادارد؟ آیا فرهنگ موجود كار در جامعه ما بافرهنگ دینی و ملیمان هماهنگ و همخواناست؟ آیا دین اسلام ما را به كار و كوشش و تلاشدعوت كرده است یا به تنپروری؟ حقیقت ایناست كه هم فرهنگ دینی ما و هم فرهنگ ملی مامشوق كار و كوشش است و فرهنگ كار فعلی ما باباورهای دینی و ملی متضاد است. پیامبرعظیمالشان اسلام حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) دست كارگر را میبوسید و از افراد بیكار و تنبلخشنود و راضی نبود و همواره در كاركردن ازدیگران پیش میگرفت، اما وضعیت امروز جامعهما به جایی رسیده است كه كار كردن عیب است وبچههای كارگران و كشاورزان ترجیح میدهند كهعنوان كار پدر خود را جایی اعلام نكنند.
این درشرایطی است كه سایر ملتها به خصوصملتهای اروپایی و مردم غیرمسلمان جهان بهشدت برای كار ارزش قائل هستند و در كار وكوشش و عمل به دستورات و توصیههای قرآنمجید و روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) درزمینه كار از ما پیشی گرفتهاند.
جایگاه فرهنگ كار در اسلام
یكی از موضوعهایی كه همیشه مورد تاكیددین اسلام قرار گرفته، بحث كار و كوشش و پرهیزاز بطالت و مبنا قرار دادن كار برای شكوفاییاستعدادهای انسان و تربیت اوست و این امر همدر قرآن و هم در سنت قابل مشاهده است.مرحوم استاد مرتضی مطهری در كتاب تعلیم وتربیت در اسلام، یكی از بهترین راههای تربیتافراد را كار میداند و حدیث شریفی از نبی اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میكند كه(النفس ان لم تشغله شغلك)یعنی اگر تو خودت را متوجه كاری نكنی، نفس تورا مشغول به خودش میكند.
بنابراین از نظرمبنایی، ما آموزههای گرانبهایی درباره كار داریمكه متاسفانه مانند بسیاری از آموزههای دیگر دینیما در كتابخانهها مضبوط و كمتر در میدان عمل بهآن توجه شده است. در قرآن مجید، آیاتزیادی درباره ارزش كار و تاكید بر عمل صالحوجود دارد. قرآن به شدت انسان را از حرفزدنهای بیعمل منع و همواره تاكید میكند كهفضل خدا نصیب كسانی خواهد شد كه اهل جهد وكوشش و تلاش باشند. در آیات ۳۹ تا ۴۱ سورهنجم آمده است: و این كه برای انسان بهرهای جزسعی و كوشش او نیست و سعی او به زودی دیدهمیشود و سپس به او جزای كافی داده خواهدشد. در یكی دیگر از آیات آمده است: آن كسیكه سرای آخرت را بطلبد و سعی و كوشش خود رابرای آن انجام دهد، در حالی كه ایمان داشتهباشد، سعی و تلاش او پاداش داده خواهد شد.
(سوره اسراء، آیه ۱۹)
براساس یكی دیگر از آیات قرآن، هر كسیمسئول كاری است، كه انجام داده و بایدعكسالعمل آن را چه خوب و چه بد پذیرا باشد.در آیه ۳۸ سوره مدثر به صراحت این موضوعمطرح شده است كه هر كسی در گرو اعمالخویش است. آیه ۹۷ سوره نحل بیانگر اینمطلب است كه هر كس عمل صالح كند، خواه مردباشد، خواه زن، به او حیات پاكیزه میبخشیم وپاداش آنها را به بهترین اعمالی كه انجام دادهاند، خواهیم داد.
ارزش كار در سنت
در روایات است وقتی كه پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ازجنگ تبوك برمیگشتند،(سعد) یكی از انصار بهاستقبال ایشان آمد و با وی مصافحه كرد. حضرتدیدند كه دستهای او زبر و خشن شده و پینهبسته است، از وی سوال فرمودند چه كار كردی كهدستهایت این قدر خشن شده است؟ سعدعرض كرد یا رسولا... زیاد بیل زدهام. چونمجبور بودم برای نان زن و بچهام كار كنم.حضرت دستهای سعد را گرفتند و بوسیدند وفرمودند: این دستی است كه در آتش نخواهدسوخت. نظیر این مطالب در زندگی پیامبر و ائمهاطهار زیاد است. این نشان میدهد كه كار وكارگری در نزد اولیا خدا چقدر ارزش و عظمتدارد.
حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
كسی كه برایتامین زندگی خانوادهاش زحمت میكشد،همچون كسی است كه در راه خدا جهاد میكند -بر امت خویش، بیش از هر چیز از شكم پرستی وپرخوابی و بیكاری بیمناكم - از رحمت خدا دوراست هر كس كه بار زندگی خویش را به رویدوش مردم افكند - خداوند متعال دوست داردهنگامی كه یكی از شما مسلمانان كاری را انجاممیدهد با دقت لازم كارش را ارائه دهد - آنكس كه از زحمت و تلاش و دسترنج خویشخورد، در روز قیامت مثل برق از پل صراطمیگذرد.
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند:
برترین كار آن است كهرضای خدا در آن خواسته شود - انسان مومنهمیشه اوقات مشغول كار است - كسی كه كار كند،نیرویش افزون گردد. روزیها دارای وسیعه وسببی هستند، بنابراین در به دست آوردن روزی،به روش خوب و پسندیده عمل كنید و نیكویی رابكار برید - خداوند انسان دارای شغل و حرفه كهامانتدار باشد را دوست میدارد - بر شما باد كهدست از كار و تلاش برندارید چه در حال نشاط وچه در حال كسالت - به وسیله كار و كوشش، ثوابو پاداش بدست میآید نه با كسالت و تنبلی - بهوسیله كارهای شایسته و نیك، درجات وارزشهای انسانها بالا میرود - عمل و كارمعرف انسان مومن است - هیچ كس از شما در راهخدا شب را به صبح نرسانید كه با ارزشتر از كسی كهبرای رفع نیازهای خود و خانودهاش تلاشمیكند - هر كسی به استقبال كارها رود، دارایبصیرت میشود - از تاخیر در كارها بپرهیزید،همچنین از دست دادن فرصت انجام كارهایخوب، زیرا آن موجب پشیمانی خواهد بود -كسالت و تنبلی آخرت را نابود میكند.
امام جعفرصادق (علیه السلام می فرمایند:
ملعون است كسی كه بار زندگی خودرا بر دوش دیگران افكنده باشد. در طلب روزیخود سستی نورزید، زیرا پدران شما زحمتمیكشیدند و تلاش میكردند تا آن را به دستآورند. با اعمال خود دعوت كننده مردم باشید ونه با زبانتان.
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:
هرگز به آن چه نزد خداوندمتعال است دست پیدا نمیكنید مگر به وسیلهعمل.
ارزش كار در فرهنگ ملی ما
كار در فرهنگ ملی ما نیز جایگاه بسیار باارزشیدارد. ادبیات ما مملو از مطالبی است كه مشوق وموید پركار بودن انسان است. تعلیم و تربیت،اخلاق و فرهنگ ایرانی نیز همواره بر این نكتهتاكید داشته است كه كار سرمایه جاودانی
انساناست. تا همین چند سال پیش اكثر خانوادههاوقتی بچههایشان به سن و سال نوجوانیمیرسیدند، آنها را با كار و كارگری آشنا میكردندو اكثر دانشآموزان و حتی دانشجویان تا دو دههپیش در ضمن تحصیل كار میكردند و این یكافتخار بزرگ برای جوانان و نوجوانان بود كهخودشان به مرحلهای از زندگی رسیدهاند كهمیتوانند با كار كردن روی پای خود بایستند واستقلال پیدا كنند.
اما متاسفانه در سالهای اخیربا رواج فرهنگ سرمایهداری در كشور آن هم ازكثیفترین نوع سرمایهداری یعنی سرمایهداریتجاری (نه سرمایهداری صنعتی) كه متكی بردلالی و واسطهگری و ربا و نزولخوری و زندگیانگلی است، شرایطی پیش آمد كه كار و كارگریدر اذهان عمومی ننگ و عار قلمداد شد. نصرا...كوهی) یكی از كفاشان دست دوز قدیمی در اینرابطه میگوید:(زمانی كه ما وارد این كار شدیمهم درآمد این كار كفاف زندگی ما را میكرد و هماین كه اعتبار و منزلت اجتماعی این كار بالا بود،اما متاسفانه امروز شرایطی حاكم شده است كه نهدرآمد كاری این نوع كارها خوب است و نه اعتبارو منزلت آن و به همین دلیل جوانان زیربار ایننوع كار ها نمی روند.
منبع: www.aftab.ir
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
کار در قرآن
اسلام، مردم را برای برطرف کردن نیازهای زندگی، به کار و کوشش امر کرده، از بیکاری، تنبلی و سربار دیگران شدن به شدت منع نموده است.
قرآن کریم می فرماید:
به تحقیق شما را در زمین مسلط کردیم و برای شما در آن وسایل و مایه های زندگی قرار دادیم (تا شما به کوشش خود از زمین و آنچه در آن است، استفاده برید و شکرگزارید، ولی) شما اندک شکر می کنید.[1]
پس چون نماز به پایان رسید، در زمین پراکنده شوید و از فضل و احسان خدا یاری جویید.[2]
و (خداوند) از رحمت خود، برای شما شب و روز را قرار داد تا در شب بیارامید و (در روز) از فضل او بجویید؛ شاید شکرگزار باشید.[3]
کار در حدیث
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) افراد تنبل و بیکار را که تن به کار نمی دهند و می خواهند از دسترنج دیگران استفاده کنند، مورد نکوهش و سرزنش شدید قرار داده، می فرمایند: «از رحمت خدا دور است کسی که با زندگی خود را به گردن دیگری بیندازد. ملعون است، ملعون، کسی که اعضای خانواده اش را در اثر ندادن نفقه تباه کند».[4]
امام باقر(علیه السلام) یارانش را به کار و کسب تشویق می کرد، از شغل آنها می پرسید و اگر بیکار بودند، سفارش می-کرد به کاری مشغول شوند و می فرمودند: «من کسی را که کار و کاسبی را رها کرده و به پشت بخوابد و بگوید: خدایا! روزیام ده، دشمن دارم».
ایشان به یکی از یارانش که بیکار بود، فرمودند: «مغازه ای بگیر و جلویش را جاروب کن و آب بپاش و بساطی در آن بگستر. چون چنین کنی، وظیفه ات را انجام داده ای».
آن گرامی تنها سفارش به کار نمی کرد، بلکه خود نیز به باغ و مزرعه خویش می رفت و حتی در هوای گرم تابستان، عرق ریزان کار می کرد.[5]
امام صادق(علیه السلام) فرموده اند: «کسی که برای تأمین معاش خانواده اش تلاش می کند، همانند مجاهد در راه خداست».[6]
بزرگان هم کار می کردند!
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها با راهنمایی ها و زمینه سازی های خود، موجب هدایت افراد به سوی میدان های کاری میشد، بلکه خود نیز عملاً وارد صحنه شده، همدوش با دیگران کار می کرد.
هنگامی که مسجد قبا و مسجدالنبی ساخته می شد، ایشان هم دوش دیگر مسلمانان کار می کرد. آن حضرت سنگهای کوچک و بزرگ را برمی داشت و آنها را به محل ساختن مسجد می برد. گاهی هم که مردی از اصحاب نزدش می آمد و التماس می کرد که یا رسول الله! پدر و مادرم فدای تو باد! اجازه بده سنگ و خاک را من ببرم و به جای شما کار کنم، حضرت می فرمودند: «نه، تو هم سنگ دیگری بردار».[7]
این عمرو می گوید:
روزی امام صادق(علیه السلام) را در یکی از باغ ها ملاقات کردم. آن حضرت لباس مخصوص کار پوشیده بود و بیل به دست گرفته، در باغ خویش مشغول کشاورزی بود. چنان فعالیت می کرد که عرق از پیشانی مبارکش می ریخت. گفتم: فدایت شوم! بیل را بدهید تا من کار کنم. فرمودند: «دوست دارم آدمی برای کسب روزی حلال در برابر آفتاب آزرده شود».[8]
کار، قبیح نیست!
روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با جمعی از اصحاب در محلی حضور داشتند. در آن میان، چشمان آنان به جوانی نیرومند و زیبا اندام افتاد که در اول صبح به کار اشتغال داشت. یاران پیامبر گفتند: اگر این جوان نیرومند، نیرو و انرژی خود را در راه خدا مصرف می کرد، چقدر شایسته ستایش بود. حضرت فرمودند:
این سخن را مگویید. اگر این جوان برای تأمین معاش می کوشد و انگیزه او بی نیازی از دیگران است، در راه خدا قدم برداشته. اگر هدف او پذیرایی از پدر و مادر ناتوان خود باشد، باز هم در راه خدا کار می کند. اگر هم مقصود او سر و سامان دادن به خانواده و فرزندانش باشد، او به راه خدا رفته و انگیزه مقدسی دارد.[9]
بوسه بر دست کارگر
هنگامی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جنگ تبوک برمی گشت، سعد انصاری، یکی از کارگران مدینه به استقبال آن حضرت آمد. وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با او دست داد، لمس دست های زبر و خشن مرد انصاری، حضرت را تحت تأثیر قرار داد و برای همین از او پرسید: چرا دستان تو اینطور کوفته و خشن شده، آیا ناراحتی خاصی به تو رسیده؟ عرضه داشت: یا رسولالله! خشونت و زبری دستان من، بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیله آنها زحمت می کشم و مخارج خود و خانواده ام را تأمین می کنم. در این هنگام، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست او را بوسید و فرمودند: «این دستی است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد».[10]
احترام به همه شغل ها
حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر معصومان(علیهم السلام)، مسلمانان را به کار و تلاش توصیه می کردند و برای مشاغل تولیدی، صنعتی، تجاری و دیگر شغل ها، اهمیت خاصی قائل بودند. در اینجا به نقل برخی گفتارهای آنان راجع به بعضی مشاغل می پردازیم:
خانهسازی:
امام صادق(علیه السلام) به فردی که در اثر جهل و غرور تن به کار نمی داد و خود را نیازمند دیگران نموده بود، فرمودند: «برو کار کن و در بالای سرت بار حمل کن و از مردم بی نیاز باش. همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سنگ ها را بهدوش خود حمل می کرد و دیوار خانه اش را می ساخت».[11]
باغداری:
امام علی (علیه السلام) به سلمان فرمودند: «باغی را که پیامبر با دستان خویش آن را ساخته و درخت هایش را کاشته است، برای فروش به مشتریان عرضه کن» و سلمان هم باغ پیامبر را فروخت.[12] همچنین پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر مسلمانی که نهال درختی بنشاند و آن درخت به ثمر برسد، خداوند متعال در مقابل آن درختی در بهشت قرار می دهد».[13]
دامداری:
روزی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «تمام پیامبران الهی پیش از آنکه به مقام نبوت برسند، مدتی چوپانی کردند.» از ایشان سؤال شد: آیا شما هم چوپانی کرده اید؟ فرمودند: «بلی، من مدتی گوسفندان اهل مکه را به چراگاه برده ام».[14]
راه سازی:
امام صادق(علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «پیامبر اعظم(ص)، یکی از راه های عمومی را که آب، آن را خراب کرده بود، با چیدن سنگ تعمیر کرد. به خدا سوگند! انسان ها و چهارپایان تا این لحظه از آن استفاده می کنند».[15]
کشاورزی:
حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: آن روز که آدم ابوالبشر از بهشت به زمین رانده شد و نیاز به غذا و آب پیدا کرد، با حضرت جبرئیل به مشورت پرداخت و از او یاری طلبید. جبرئیل آدم را چنین راهنمایی کرد: «ای آدم! اگر می-خواهی نیازمندی های خود را برطرف کنی، کشاورز باش و به زراعت بپرداز»[16] و اینگونه بود که پدر انسان ها، نخستین کشاورز روی زمین شد.
روزی یکی از یاران امام صادق(علیه السلام) از ارزش کار دهقانان پرسید، امام پاسخ فرمودند: «همه پیامبران الهی جز حضرت ادریس(ع)، از راه کشاورزی امرار معاش می کردند، ولی حضرت ادریس به کار خیاطی مشغول بود».[17]
صنعت:
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «ساختن، آموختن و کار کردن با انواع و اقسام آلات و ادواتی که بندگان خدا به آنها نیاز دارند و منافع ایشان در آنها و قوام زندگی شان به آنهاست، حلال است».[18]
تجارت:
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «تجارت را وامگذارید که خوار می شوید. تجارت کنید تا خداوند به شما برکت دهد.»[19] همچنین امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «تجارت کنید که در تجارت برای شما بی نیازی است از آنچه مردم دارند، و خداوند عزّوجل، پیشه ور امین را دوست دارد».[20]
پرستاری:
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کسی که برای برآوردن نیاز بیماری تلاش کند، خواه نیاز او برآورده شود یا نه، همانند روزی که از مادر متولد شده است، از گناهان پاک می-شود».[21]
امام صادق(علیه السلام) نیز فرمودند: «یکی از عواملی که موجب شد یوسف را فردی نیکوکار بدانند، این بود که در زندان به پرستاری از بیماران اهتمام می ورزید و از آنان مراقبت می کرد».[22]
چند شغله بودن
از روایات ائمه(علیه السلام) به دست می آید که چند شغل داشتن، در نظر اسلام چندان پسندیده نیست.
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی می فرمایند: «کسی که توان و همتش را در یک شغل به کار گیرد، خداوند در آن کار یاری اش می کند و هرکس توان و همتش را در چند شغل به کار گیرد، خداوند او را رها خواهد کرد».[23]
از قدیم هم ضرب المثل جالبی داریم که می گوید: با یک دست چند هندوانه نمی توان برداشت.
پی نوشت ها :
[1] . اعراف: 9.
[2] . جمعه: 10.
[3] . قصص: 73.
[4] . تحف العقول، ص37.
[5] . الکافی، ج4، ص12.
[6] . همان، ج5، ص88.
[7] . طبرانی، معجم الکبیر، ج24، ص318.
[8] . مستدرک الوسائل، ج2، ص417.
[9] . المحجه البیضاء، ج3، ص145.
[10] . اسدالغابه، ج2، ص72.
[11] . وسائل الشیعه، ج17، ص38.
[12] . حلیة الابرار، ج1، ص331.
[13] . کنزالعمال، ج3، ص896.
[14] . میزان الاعتدال، ج3، ص293.
[15] . حلیة الابرار، ج1، ص329.
[16] . وسائل الشیعه، ج19، ص37.
[17] . تهذیب، ج2، ص115.
[18] . وسائل الشیعه، ج2، ص536.
[19] . همان، ص528.
[20] . همان.
[21] . بحارالانوار، ج81، ص217.
[22] . همان، ج12، ص230.
[23] . کافی، ج2، ص246.
نويسنده: عطیه کاملی
منبع: ماهنامه گلبرگ ، شماره 105
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) دست كارگرى را كه بر اثر كار و فعالیت ورم كرده بود، بلند كرد و فرمودند: « این دستى است كه هیچگاه آتش جهنم آن را نمى سوزاند؛ این دستى است كه خدا و رسولش آن را دوست مى دارد. كسى كه از دسترنج خود روزى اش را فراهم كند، خداوند با نظر رحمت به او مى نگرد».
از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است: « همانا خداوند بنده پیشه ور امین را دوست دارد».
در روایت دیگر است: «كسى كه سربار جامعه باشد، نفرین شده است» .
شخصى نزد رسول خدا از مردى كه زیاد به عبادت پرداخته بود و كار نمى كرد، یاد نمود. حضرت فرمودند: چه كسى مخارج زندگى او را بر عهده دارد، گفتند: یكى از برادرانش. فرمود برادرش از وى عابدتر است.
در هنگامى كه امام باقر (علیه السلام) در زمین مزروعى خود مشغول كار و فعالیت بود، شخص جسورى عبور كرد و دید آن حضرت كار مى كند. رو به حضرت كرد و گفت: در این حال اگر مرگ تو فرا رسد، جواب خداوند را چه مى دهى، امام در پاسخ او فرمودند: اگر در این حال مرگم فرا رسد، در حالى كه در طاعت و عبادت پروردگارم مى باشم، از دنیا مى روم.
در اسلام هرگونه صنعت و ساختن هرگونه وسیله كه مورد نیاز جامعه و به نفع و صلاح اجتماع باشد، نه تنها جایز و مباح است، بلكه به عنوان واجب كفایى باید عده اى به آن اقدام كنند و آن صنعت را فرا گیرند، تا نیاز مردم برآورده شود. صنعت ساختن آلات و ادواتى كه از آنها جز فساد و عمل ناروا نتیجه اى گرفته نشود، همچون ساختن شراب و صنعت بت تراشى و تهیه وسایل قمار، حرام و ممنوع است.
اسلام براى ریشه كن نمودن فقر كه منشأ اغلب مفاسد و تیره روزى ها است و براى تولید ثروت دستورهاى مؤكدى داده است؛ به این قرار:
1- كسى كه زمین مواتى را آباد كند، آن زمین تا هنگامى كه احیا و برقرار باشد، به او اختصاص پیدا مى كند، اما همین كه زمین را رها كند و آن را معطل بگذارد و در آن زمین كار تولیدى نكند، حاكم اسلامى آن را به دیگرى مى دهد، تا تولید ثروت نماید. شهید ثانى در این باره چنین اظهارنظر كرده است: «ملكیت در این گونه زمین ها به وسیله احیا صورت مى گیرد و هنگامى كه آبادى (بر اثر بى توجهى) از بین برود، خود به خود ملكیت نیز زایل مى گردد».
2- كسى كه خانه، مغازه و یا كشتزار و زمینى را اجاره كرده باشد، بدون این كه كارى در آنها صورت داده باشد، نمى تواند آنها را با اجرت زیادتر به دیگرى اجاره دهد.
3- اسلام ربا را اكیداً حرام كرده و با تحریم سود ربوى مردم را به سوى سرمایه گذارى در كارهاى تولیدى سوق داده است.
4- در روایاتى از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: «بهترین مردم كسى است كه براى مردم و اجتماع سودمندتر است».
منبع: www.tahoorkotob.com
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
قسمت اول
يكي از نابساماني هاي وجود فقر در زندگي انسان است و اگر انسان نبازمند و محتاج شد دست به هركاري مي زند و اينجاست كه انحرافات اجتماعي و كجرويها شكل مي گيرد و انجام مي شود.
اگر نظام آفرينش را با دقت بررسي كنيم در مي يابيم كه خدا جهان را بر اساس حركت و كار قرار داده و سير تاملي موجودات را بر اين پايه استوار فرموده است . از ذره تا خورشيد ، هر يك از موجودات كوچك و بزرگ اگر از فعاليت و كار باز ايستند ، به مقدار خويش به گوشه يي از اين مظام بزرگ لطمه مي زنند و در مسير تكاملي خود نيز وقفه ايجاد مي كنند . انسان نيز جزئي از اين جهان است و در چنين صحنه ي پرتلاش نبايد بيكار بماند زيرا دور از خرد و انصاف است كه موجودي از فعليت ها و حركتهاي ديگر موجودات بهره بگيرد و خود بهره ندهد و سربار ديگران باشد و نيز مي دانيم كه دستيابي به پيشرفتهاي معنوي و مادي با حركت و كار و كوشش امكان پذير است و آنكه تن به كار نمي دهد و از رنج كار مي پرهيزد خود رااز رسيدن به كمال باز مي دارد ديانت پاك اسلام كه قوانينش بر زير بناي محكم و ريشه دار فطرت بنا شده و مقرراتش خواسته ها و كشش هاي فطري و نهادي انسان را در بر دارد ، به كار ارج مي دهد و بر خلاف برخي اديان پيروان خود را به كار و فعاليت وا مي دارد و گوشه گيري و رهبانيت را ناروا مي شمارد.
در اخبار پيشوايان و ائمه معصومين عليه السلام آمده است كه از بيكاري و كسالت پرهيز كنيد و سستي را از دامن زندگي پر از حركت و جنب و جوش دور نمائيد.
امام علي (علیه السلام) فرمودند : آفه النجح الكسل [1] آفت و نابود كننده كاميابي و پيروزي ( رسيدن به چيزي ) سستي و بيكاري است. امام باقر(علیه السلام) فرمودند : الكسل يضر بالدين و الدنيا [2] كسالت و بيكاري و سستي ضرر رساننده به دين و دنيا است . در روايان ديتي و معارف بلند اسلامي نه تنها كار و كوشش و تلاش براي تامين زندگي دنيا سفارش شده است بلكه پيوندي محكم و وثيق با زندگي آخرت برقرار شده است و انگيزه انسان را براي انجام كار و پرهيز از بيكاري و رسيدن به سعادت اخروي چندين برابر كرده است و ضريب فعاليتهاي فرد را در زندگي هم اطمينان بخش نموده و هم چرخش حركت او را سراعت بخشيده است. اميرمومنان علي (علیه السلام) فرمودند: الكسل يفسد الاخره [3] بيكاري و سستي و تنبلي آخرت انسان را فساد مي كند . امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ان كان الثواب من الله ، فاكس لماذا ؟ [4] اگر چشم اميد به ثواب و اجرت از خداوند داري و اين كار را به عهده خداوند مي داني پس چرا سستي و تنبلي و بيكاري را پيشه خود ساخته اي؟
در اين حالت كار در برگيرنده كليه شكوهاي كار انساني ، در هر سطح از مهارت و مزد بوده و شامل كارفرمايان و كارگران به صورت همرديف و يكسان است. [5] به هرحال، مراد از كار در اين تحقيق شامل هر نوع كا رفكري و جسمي كه داراي بازدهي و نتيجه اي براي بهره دهي و بهبود بخشي زندگي و حيات مادي و معنوي افراد جامعه باشد را شامل مي شود . دانشمندي كه با دانش و تحقيق رهبري و راهنمايي اجتماعي را به عهده دارد. پزشكي كه بيماران را مداوا مي كند. مهندسي كه نقشه ي ساحختماني را مي ريزد ، گوينده و سخنراني كه براي ارشاد مردم سخن مي گويد ، نويسنده يي كه با نوشتن خدمت مي كند و دانشجويي كه در راه تحصيل رنج مي برد ، همه كار مي كنند . با اين تفاوت كه ارزش كارها و بازدهي آنها از نظر زمان و مكان يكسان نيست . قرآن كريم براي بهره برداري از زمين و نقشهاي الهي توصيه به تلاش و فعاليت براي زندگي و حيات مادي و معنوي مي فرمايد : و لقد مكنا كم في الارض و جلعناكم فيها معايش قليلا ما تشكرون [6]
«و به تحقيق شما را در زمين قدرت عمل داديم و براي شما در آن ، وسايل معيشت نهاديم اما چه كم سپاسگزاري مي كنيد.»
و در جاي ديگر مي فرمايد :
والارض مددنها و القينا فيها رواسي و انبتنا فيها من كل شي موزون õ و جلعنا كم فيها معايش و من لستم له برازقين [7]
و زمين را گستردانيديم و در آن كوههاي استوار افكنديم و از هر چيز سنجيده اي رد آن روياندييم و براي شما و هر كس كه شما روزي دهنده او نيستند ، در آن وسايل زندگي قرار داديم و از قرآن صالح پيامبر (علیه السلام) خطاب به قوم ثمود نقل مي كند و مي فرمايد :
... هو انشاكم من الارض و استعمر كم فيها فاستغفروه ...[8]
اوست (خدا ) كه شما را در زمين پديد آورد و از شما خواست كه زمين را آباد كنيد.
البته بايد توجه داشت كه خداوند كريم، تمام مقدمات آباد كردن زمين و ايجاد اشتغال را كه از حيطه اختيارات انسانها خارج بوده فراهم آورده است و اين نشان مي دهد كه همانطوري كه تكويناً چنين مقدمات و وسايل را براي فعاليت و كوشش انسان جهت معاش و حيات مادي و معنوي و تامين زندگي انسانها فراهم آورده و در اختيار بشر قرار داده است تا انسانها بتوانند در سايه بهره بردن اين اسباب و علل به تكامل برسند و به اهداف خود نزديك شوند ، وظيفه انسانها هم است كه با تلاش و كوشش فكري و جسمي مقدمات و اسباب تشريعي اين عمل را در حيطه و اختيار آنها گذاشته شده براي خود و ديگران جهت بهره دهي و بهره برداري آماده سازند و بستر را براي رسيدن جامعه به يك حيات معقول مادي و معنوي آماده كنند تا همگان بتوانند از نعم الهي و داشتن يك زندگي معقول برخوردار شود.
در خصوص آماده سازي بستر براي معاش و زندگي انسانها مي فرمايد :
و ارسلنا الرياح لواقع فانزلنا من السماء مآء فاسقينا كموه ُو ما انتم له بخازنين [9]
و بادها باردار كننده فرستاديم و از آسمان، آبي نازل كرديم، پس شما را بدان سيراب نموديم و شما خزانه دار آن نيستند و درجاي ديگر قرآن مي فرمايد:
هوالذي جعل لكم الارض ذلولاً فامشوا في مناكبها و كلوا من رزقه و اليه النشور[10]
او خدايي است كه زمين را براي شما قرار داد پس در راههاي آن حركت كنيد و از روزي آن بخوريد و بازگشت شما در قيامت بسوي اوست .
همه اين آيات الهي انسانها را تشويق به فعاليت ، كار ، تلاش و ايجاد اشتغال و از بين بردن معضل بيكاري مي كند ، اين آيات الهي انسانها را تشويق به فعاليت ، كار ، تلاش و ايجاد اشتغال و از بين بردن معشل بيكاري مي كند ، اين آيات الهي حركت بخش ، نيرودهنده هستند و جامعه ديني با داشتن چنين دستورات و توصيه هاي والا ، بايد خود را از معضل بيكاري برهاند و تمام نيرو و امكانات خود را براي ايجاذ اشتغال و زمينه هاي زندگي سالم را براي افراد خود فراهم كند.
حضرت امير عليه السلام در ذيل آيه 61 سوره هود ( كه گذشت ) مي فرمايند:
خدا ايشان ( قوم ثمود ) را به آباد كردن زمين فرمان داد تا حبوبات ، ميوه ها و نظاير آن را كه براي زندگي آفريدگان قرار داده وسيله ي معيشت آنان باشد.
و اين نكته قابل دقت است كه در همين سوره (هود / 61 ) قرآن نمي گويد خداوند زمين را آباد كرد و در اختيار شما گذاشت ، بلكه مي گويد عمران و آبادي زمين را به شما تفويض كرد و در اختيار شما قرار داد و وسايل از هر نظر براي شما آماده شده است . شما بايد با كار و كوشش زمين را آباد سازيد و منابع آن را به دست آوريد و بدون كار و كوشش سهمي نداريد . در ضمن اين حقيقت نيز از آن استفاده مي شود كه براي عمران و آبادي بايد به يك ملت مجال داد و كارهاي آنها را بدست آنان سپرد و وسائل و ابزار لازم را در اختيارشان گذارد. [11] تا ابتكار و قدرت خود را به كار بندند به توسعه و تكنولوژي و صنعت گوناگون دست يابند كه داشتن آنها لازمه زندگي اين دنيا مي باشد . مهمترين مساله ي كه در اين بين بايد درنظر داشت ، شناخت انسان است همه تلاشها و كوششها براي ارزش گذاري و اهميت دادن به انسان است ، بحث اشتغال و كار خود موضوعيتي ندارد بلكه براي انسان است و ارزش دادن به انسان است . اگر گروهي بخواهند در اين خصوص تعلل بورزند و سستي در دين او را روا بدارند در حقيقت به منزلت و شخصيت انساني انسان لطمه وارد خواهند كرد . چنانچه در متن اقتصادي جامعه شاهد بروز ناهنجاريها و رفتارهاي غير انساني ، افراد بيكار و محتاج و نيازمند هستيم. بسياري از انحرافات اجتماعي و آسيب ها و صدمات اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي ناشي از اين پديده ناميمون و ناموزون در جامعه است.
شناخت انسان اولين گام براي رفع معضل بيكاري :
اگر توجه به شناخت انسان نشود ، تمامي ارزشها ي اجتماعي و الهي كه مربوط به فرهنگ جامعه است دجار اختلال و نارسايي خواهند شد. قرآن كريم به دقت ما را متوجه اين مي كند و مهمترين مساله در تعليم و تربيت كتاب و حكمت ، شناخت انسان معرفي مي كند . چرا كه اين انسان است كه بايد به مبدا معتقد باشد به معاد معتقد باشد و به وحي معتقد باشد ، متخلق به اخلاق الهي و اجتماعي باشد ، اوست كه بايد عمل كند ، در سوره هود / 10 كه فرمود:
« و لقد مكناهم في الارض و جلعناكم فيها معايش قليلاً ما تشكرون » تمكين هم براي انسان است و هم براي جان انسان . در تمكين ، آفرينش مكان لازم است اولاً خلقت متمكمن لازم است ثانياض استقرار متمكن در مكان لازم است ثالثاً تامين نيازهاي متمكم لازم است رابعاً اين امور چهارگانه مربوط به تن آدمي است.
فرمودند : ما زمين را خلق كرديم ، شما را آفريديم ، يعني بدنتان را از خاك و امثال خاك آفريديم ، شما را در زمين مستقر كرديم ، معايش بدني شما را هم داديم . يعني اين امور چهارگانه : مكان ، متمكن ، معيشت و استقرار متمكن در مكان است و معيشت چنين متمكني مربوط به تن شماست . در قبال مكان ، مكانت است ، منزلت است ، رتبت ست . مكانت آفريد ، روحي كه داراي مكانت است آفريد، اين روح را به آن مكانهاي رفيعه رساند ، معايش روحاني را كه باعث ثبات و بقاء و دوام چنين متمكني است خلق كرد و اينها را بعنوان نعمت عظيم و بزرگ براي انسان بازگو كرد.[12] هم مكان و هم مكانت را بيان كرد تا ابعاد وجودي انسان با همديگر مورد توجه قرار گيرد و اگر يكي آسيب ديد ديگري هم صدمه خواهد ديد يعني اگر معيشت انسان مورد غفلت قرار گرفت و افراد جامعه از نظر اقتصادي و زندگي مادي در مضيقه مالي و اقتصادي قرار گرفتند مكانت و منزلت انساني آنها هم مورد خدشه و آسيب قرار خواهد گرفت و رشد معنوي و روحاني آنها به سكون گرائيده خواهد شد . و شاهد رشد معنوي و مادي جامعه نخواهيم بود و نتيجه اي جز پسگرايي و پسرفت جامعه نخواهد داشت .
داشتن كار و پرداختن به اشتغال بخشي از زندگي عبادي انسان است :
قرآن كريم در برخي از آيات خود تنبلي و سستي را ضد ارزش معرفي مي كند و اگر كساني صرفاً بخواهند منطقي را پيشه كنند كه عبادت منحصر در نماز و روزه باشد و بدون توجه به بعد مادي حيات ، خود را بنده خدا معرفي مي كند ، قرآن چنين منطقي را مردود و مطرود مي داند و مي فرمايد:
فاذا قضيت الصلاه فانتشروا في الارض و ابتغوا من فضل الله و ذكروالله كثيراً [13] چون نماز گزارده شد در روز زمين پراكنده گرديد و فضل خدا را جويا شويد و خدا را بسيار ياد كنيد. جمله وابتغو ا من فضل الله يا تعبيرات مشابه آن در قرآن كريم به معني طلب روزي و كسب و تجارت آمده است و اين اهميت موضوع را مي رساند كه خداوند بعد از عبادت معنوي انسانها را به عبادت مادي و كسب روزي حلال و پرداختن به كار و تلاش دعوت مي كند و جامعه را از رخوت و سستي و بيكاري و پرداختن به امور غير ضروري يا تفريجات غير ضروري پرهيز مي دهد و دعوت به سازندگي ، پيشرفت و توسعه مي كند زيرا اگر ملتي دائماً در تلاش و فعاليت هاي فكري و جسمي باشند ممكن نيست كه پيشرفت نداشته باشند . چنانچه حضرت امير عليه السلام فرمودند : ان الله يحب المحرف امين [14] خدا انسان شاغل و داراي حرفه امين و رستگار را دوست مي دارد و در روايت ديگري امام صادق (علیه السلام) از رسول گرامي اسلام « ص » نقل مي فرمايد كه :
العباده سبعون جزء افضلها جزء طلب حلال [15] عبادت هفتاد جزء دارد كه بالاترين و با فضيلت ترين آنها دنبال رزق و روزي حلال بودن است . در روايت آمده است كه شخصي به امام صادق عليه السلام عرض كرد : مرد مي گويد : من در خانه مي نشينم ، نماز مي خوانم ، روزه مي گيرم و پروردگار را عبادت مي كنم و اما روزي من مي رسد » امام فرمود: او يكي از سه دسته است كه دعا و خواسته هاي او مستجاب نمي شود. [16] و همچنين فرمودند : اگر كسي به خانه برود و در را بر خود ببندد ، آيا از آسمان چيزي براي او فرود مي آيد. [17] امام هفتم عليه السلام فرمودند : من طلب هذا الرزق من حله ليعود به علي نفسه و عياله كان كالمجاهد في سبيل الله [18] كسي كه براي اداره ي خود و خانواده اش از راه حلال حوياي روزي باشد همچون مجاهد در راه خداست.
در روايت ديگر وارد شده است كه از امام صادق عليه السلام در مورد كشاورزان سوال شد آن حضرت فرمودند:
هم الزارعون كنوز الله في ارضه و ما في الاعمال شي ء احب الي الله من الزراعه و ما بعث الله نبياً الا زراعاً الا ادريس فانه خياطا؛ ً آنان (كشاورزن ) گنجينه هاي خدا در زمينند ، در كارها چيزي محبوبتر از كشاورزي نزد خدا نيست ، و خدا همه انبياء را در حالي كه كشاورز و زارع بودند مبعوث فرمود مگر ادريس پيامبر (علیه السلام) كه شغل او خياطي بود.
پی نوشت ها :
[1] - ميزان الحكمه ج 8 ص 392
[2] - همان منبع
[3] - همان منبع ص 393
[4] - همان منبع ص 393
[5] - همان منبع ص 673
[6] - سوره اعراف آيه 10
[7] - سوره حجر آيه 19 – 20
[8] - سوره هود آيه 61
[9] - سوره حجر آيه 22
[10] - سوره حجر آيه 22
[11] - سوره الملك آيه 15
[12] - تفسير سوره اعراف ، حضرت آيت ا.... جوادي آملي
[13] - سوره جمعه آيه 10
[14] وسايل الشيعه ج 12 ص 13 حديث 14
[15] - همان منبع حديث 15
[16] - همان منبع ص 14 حديث 2
[17] همان منبع ص 11 ج 4
[18] - همان منبع ص 25 ج 3
نويسنده: حميد پورعيسي
منبع: www.ershad-gil.ir
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
* برای آدمی جز حاصل کوشش او پاداشی نیست. (نجم: 39)
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
* به دست آوردن مال حلال برای تأمین زندگی و گذران معاش، بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است.[1]
* خداوند بنده مؤمن پیشهور را دوست دارد.[2]
* هر کس کاری میکند، باید آن را خوب انجام دهد.[3]
* خدا دوست دارد وقتی کسی کار میکند، آن را نیکو و کامل انجام دهد.[4]
* حق فرزند بر پدرش این است که برای او اسم خوب انتخاب کند، خوب تربیتش نماید و در کار شایستهای مستقرش سازد.[5]
* کسی که از دسترنج مشروع خود زندگی کند، در قیامت با پیامبران محشور می شود و پاداش می گیرد.[6]
* اجر کسی که برای زندگی خود و خانوادهاش زحمت میکشد، مانند اجر سرباز مجاهد است.[7]
امام علی(علیه السلام) می فرمایند:
* اگر تن دادن به شغل، مایه زحمت و رنج است، بیکاری نیز سبب نادرستی و فساد خواهد بود.[8]
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:
* عبادت، هفتاد جزء است و از همه بهتر، کسب روزی حلال است.[9]
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
* پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) دوبار فرمودند: لعن خداوند بر کسی باد که بار زندگی خویش را بر دوش دیگران افکنده است.[10]
* گنجهای الهی در زمین نهفته است و هیچ کاری نزد خداوند، محبوبتر از زراعت و کشاورزی نیست. تمام پیامبران خدا کشاورز بودند، جز ادریس که کارش دوزندگی بود.[11]
امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند:
* کسی که از پی روزی حلال برود تا خود و خانوادهاش خود را بی نیاز سازد، اجر او در پیشگاه الهی، مانند اجر سربازی است که در راه خدا جهاد میکند.[12]
امام حسن عسکری(علیه السلام) می فرمایند:
* گرچه خداوند در نظام حکیمانه آفرینش، روزی مردم را تضمین کرده است، ولی مبادا اندیشه ضمانت خداوند روزی دهنده، مغرورتان سازد و شما را از انجام فریضه کار و کوشش بازدارد.[13]
ابن عباس می گوید:
* رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مردی را دیدند که نیرو و تواناییاش مایه تعجبش شد. پس پرسیدند: آیا کار میکند؟ گفتند نه، بیکار است. فرمودند: از چشم من افتاد؛ یعنی جوان بیکار در نظر پیامبر، ارزش ندارد.[14]
پي نوشت ها:
[1] . مرتضی فرید، الحدیث: روایات تربیتی از مکتب اهل بیت (ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366، چ2، ج 2، ص 8.
[2]. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه: سخنان و خطبههای رسول مکرم اسلام، تصحیح و تنظیم: عبد الرسول پیمانی؛ محمد امین شریعتی، اصفهان، انتشارات خاتم الانبیا، 1385، چ4، ص 415، ح 2796.
[3]. نهج الفصاحه ، ح 2799.
[4]. نهج الفصاحه ، ح 2807.
[5]. الحدیث،ص 2.
[6]. الحدیث،ص 8.
[7]. همان.
[8]. الحدیث،ص28.
[9]. الحدیث،ص 10.
[10]. الحدیث،ص 28.
[11]. الحدیث،ص 6.
[12]. الحدیث،ص 10.
[13]. الحدیث،ص 1.
[14]. الحدیث،ص 28.
نويسنده:منصوره نرگسی
منبع: ماهنامه گلبرگ ، شماره 105
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
اهتمام به مسئله «کار و تلاش» به مثابه يکي از ضرورت هاي مورد توجه در چشم انداز پيشرفت و تعالي کشور در سال هاي گذشته بارها و بارها مورد عنايت رهبر معظم انقلاب بوده است؛ بويژه آن هنگام که سخن از «انضباط اجتماعي و وجدان کاري» و لزوم پرهيز از «تنبلي اجتماعي» سخن به ميان آوردند؛ همچنين دغدغه مندي ايشان در قبال «تعطيلات بسيار زياد رسمي» در تقويم کشور و مباحثي از اين دست نشان از آن دارد که رهبر دور انديش نظام براي اهداف بلند و متکاملي که براي ايران اسلامي ترسيم گشته نگاهي کاملا متني به جامعه و آحاد ملت دارند که بايستي همين مردم در ميدان سازندگي و پيشرفت کشور حضور و مشارکت جدي و سازنده داشته باشند و اگر اين حضور و مشارکت با کوچکترين آفاتي مواجه شود، مسير پيشرفت ناممکن خواهد بود. نامگذاري سال1389 به عنوان سال « همت مضاعف، کار مضاعف» نشان از اين مسئله دارد که از منظر عالي ترين مدير اجرايي کشور، حياتي ترين و راهبردي ترين نياز امروز جامعه، کار و تلاش است و هر امري که به نحوي بازدارنده اين مهم باشد نه تنها سمي مهلک براي حال و آينده ايران و ايراني است که اساسا خواست دروني همه دشمنان و بدخواهان پيشرفت و اعتلاي اين مرز و بوم است، بر اين اساس برپايي نظام مبتني بر عدالت، دستيابي به اهداف سند چشم انداز1404 ، تحقق دهه پيشرفت و عدالت، زدودن مظاهر شوم فقر، فساد و تبعيض، توليد دانش بومي، استقلال در صنعت و فناوري هاي نوين، نيل به مرجعيت علمي درمنطقه و دنيا و الهام بخشي در جهان اسلام منوط به اين است که امروز همه ما تا چقدر با اعتماد به نفس و خودباوري ملي و عشق و علاقه به آب و خاک خود و چقدر با شور و حساسيت کارکنيم و تا چه ميزان همت بلند داشته باشيم و با «مهارت» و «خلاقيت» و «کيفيت» گام هاي رشد و ترقي را يکي پس از ديگري و بي وقفه برداريم.
در اين راستا تاکيد بر چند نکته بسيار ضروري است:
اول؛ نظام تربيتي و آموزشي ما بايد توجه داشته باشد که نسل هاي جديد و فرزندان اين جامعه را از همان اوان کودکي به گونه اي پرورش دهد که انسان هايي مسئوليت پذير، پرکار و پر تلاش، انگيزه مند و با همتي بلند باشند. در اين بين نقش رسانه ها و نخبگان و گروه هاي مرجع اجتماعي در فرهنگ سازي براي کار مضاعف و تکميل اين فرايند آموزشي تعيين کننده است.
دوم؛ تقويت و تعميق انگيزه هاي ديني و انقلابي و حفظ آنها به عنوان فرهنگ درمتن لايه هاي اجتماعي، گام مهمي در تثبيت روحيه کار و همت مضاعف خواهد بود.
سوم؛ وجود قوانين کارآمد و جامع که ناظر بر حمايت از کارآفرينان بوده و اهتمام ويژه به مقوله اشتغال و کاهش نرخ بيکاري داشته باشد، براي تکوين اين شعار ضروري است.
چهارم؛ «مديريت عالمانه» و «برنامه ريزي هوشمندانه» دو رکن بهره وري در کار و توليد هستند که شايسته است در نظام مديريتي کشور به آنها پرداخته شود. با اين دو رکن، در حقيقت چابکي و چالاکي و هدفمندي و سودمندي کار و تلاش تضمين خواهد شد.
نهايتا اين که همت و کار مضاعف در ميان يک ملت بيانگر زنده بودن و تکاپوي جماعتي است که در راه تعالي و تکامل گام نهاده اند. راه رشد و توسعه ايران اسلامي از مسير کار و تلاش مضاعف مي گذرد و با اين شعار راهبردي است که مي توان ايران عزيز را به جايگاه حقيقي آن در جهان نزديک تر ساخت. جهان در سده بيست و يک رشد شتاباني را در فنون و علوم و مظاهر پيشرفت شروع کرده به گونه اي که واقعا «ثانيه ها» تعيين کننده شده اند. «قافله» پيشرفت بشر چنان با شتاب در حال حرکت است که اگر من و شما لحظه اي درنگ کنيم و يا خود را مشغول مباحث فرعي کنيم، معلوم نيست اين قافله هم ايست کند و منتظر من و شما بماند. اگر در جا بزنيم يا تنبلي کنيم و يا دچار اشتباهي شويم يقينا مورد نکوهش جدي و بي امان نسل هاي آينده خواهيم بود که پيشينيان خود يعني من و شما را مورد نقد قرار خواهند داد. اميد که به اين باور برسيم.
منبع: www.resalat-news.com
نويسنده: محمد مهدي انصاري
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
قسمت دوم
مكانت ، منزلت و شخصيت افراد در گروه داشتن كار و شغل است :
شخصيت و سربلندي در سايه زحمت و كار به دست مي آيد. موضوع اشتغال و رفع معضل بيكاري چيزي نست كه فقط مربوط به بعد افراد جامعه باشد بلكه اين موضوع با همه بخشها و نهادها و زواياي گوناگون جامعه گره خورده است و با توجه به پيشرفتهاي صنعتي و توسعه نكنولوژي و گستردگي زندگي مادي بشرح، يافتن يا داشتن يك شغل شرافتمندانه جهت امرار معاش و گذران زندگي از توان و قدرت فردي ، افراد خارج شده است و همه بخش هاي مختلف جامعه درعزت بخشي و منزلت دادن به فرد فرد جامعه نقش بسزايي را ايفاء مي كنند.
هر كس كه در اين جامعه بخواهد محترم و مفيد باشد بايد كار كند و اين كار را بايد نهادهاي موظف و مسوول جامعه براي او ايجاد كنند و زمينه را براي ورود افراد جامعه به متن كار فراهم كنند و فرد هم بايد با شركت فعالانه در اجتماع و با تلاش و كوشش و بروز شخصيت واقعي خود ، خود را شكل دهد و براي رسيدن به موقعيت برتر همواره با بدست آوردن احترام و منزلت تلاش كند.
اشتغال امري است كه به افراد جامعه بلند طبعي ، آزادگي ، استقلال و سربلندي مي بخشد و در معارف بلند ديني علاوه بر اين كه از عنصر كار بعنوان يك امري براي گذران زندگي و تامين معيشت مادي ياد كرده شود بلكه به اثرات اخلاقي و روانط كار هم و نقش آن در ساختمان و ساختار شخصيت يك مسلمان نيز توجه خاص شده است.
به اين روايت توجه كنيد كه امام صادق(علیه السلام) به يكي از شيعيان در خصوص اثرات روحي و رواني و سربلندي كار و اشتغال چگونه توصيه مي فرمايد :معلي بن خنيس مي گويد : اني ابو عبدالله (علیه السلام)و قد تاخرت عن السوق فقال: اغذ الي عزك[19] امام صادق (علیه السلام) دريافتند كه من دير به بازار مي روم فرمودند : اول روز به سوي سربلندي و عزت خود برو.
رابطه بين اشتغال و عزت نفس ( سربلندي )
مردي از امام صادق(علیه السلام)پرسيد كه من نمي توانم با دستم به خوبي كار كنم و تجارت را نيز به درستي بلد نيستم و نيازمند و بيچاره ام چه كنم ؟
امام فرمودند: كار كن و بر سرت چيزي را بار كن و به اين وسيله از مردم بني نيازي بجوي .[20] اين حديث گوياي اين است كه بيكاري و در نتيجه نياز به ديگران شرف و عزت آدمي را نابود مي سازد . چه گوياست اين سخن شاعر كه فرمود :
دست نياز پيش كسان چون كني دراز
پل بسته يي كه بگذري از آبروي خويش
آري بيكاري و عدم اشتغال مورث نيازمندي و باعث چشم دوختن به دست ديگران است كه خواري و سرشكستگي را به همراه دارد . از امام موسي بن جعفر (علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند : الياس مما في ايدي الناس عزالمومن في دينه و مروته في نفسه و شرفه في دنياه و عظمته في اعين الناس و جلالته في عشته و مهاتبه عند عياله و هو اغمي الناس عند نفسه و عند جميع الناس . [21] فرمودند : از مردم قطع اميد كردن و از ثروتشان چشم پوشيدن و به درآمد كار خود قانع بودن براي مرد با ايمان مايه عزت ديني و روح جوانمردي و شرف دنيوي است . چنين انساني در نظر مردم بزرگ و بين فاميل و خويشاوندان خود محترم و در محيط خانواده اش داراي عظمت و هيبت و منزلت خواهد بود ، او در ضمير خود و در نظر ديگران بي نيازترين تمام مردم است.
رابطه اشتغال (كار ) و آرامش روحي و رواني :
شايد برخي چنين پندارند كه داشتن شغل و درآمدي مناسب صرفاً براي تامين زندگي دنيا و رسيدن به ماديات و امور جزئي مادي است لكن از ديدگاه معارف بلند اسلامي و تعليمات پيشوايان ديني اسلام ، موضوع فراتر از اين امر است. زيرا در روايات اسلامي تصريح شده است كه آرامش روحي و رواني با داشتن شغل و كار به دست مي آيد و در واقع شايد بتوان گفت كه كار و شغل بخشي از زندگي عبادي انسان است و انسان با عبادت و ذكر خدا آرامش مي گيرد . ياد خدا فقط در نماز و روزه خلاصه نمي شود بلكه انساني كه دائماً در كسب روزي حلال و گذران زندگي خود تلاش مي كند در حال عبادت و ذكر خداست لذا بين كارو شغل بخشي از زندگي عبادي انسان است كه دائماً در كسب روزي حلال و گذران زندگي خود تلاش مي كند در حال عبادت و ذكر خداست لذا بين كار و اشتغال و آرامش روحي ضرورت بالقياس به تعبير فبلسفي وجود دارد.
رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ان النفس اذا اهرزت قوتها استقرت [22] روح آدمي زماني قرارو آرام دارد كه قوت خود را ذخيره كرده باشد. البته اين روايت هرگز دلالت بر احتكار و انباشت مواد غذايي يا ارزاق مردم نمي كند زيرا مسلم است كه ذخيره كرده باشد . البته اين روايت هرگز دلالت بر احتكار و انباشت مواد غذايي يا ارزاق مردم نمي كند زيرا مسلم است كه ذخيره به معناي احتكار از امر حرام و قبيح است . اين روايت به يك معنا شايد دلالت بر اين امر دارد كه وقتي انسان داراي شغل و كار و مقامي است از آن طرق رزق و روزي او به مرور زمان تامين خواهد شد و براي زندگي خود احساس پشتيبان و تامين مي كند ، لذا بخشي از نگرانيهاي او برطرف شده و اضطراب بر او مستولي نمي گردد.
چنانچه اين مطلب را از اين روايت ديگري كه از امام رضا (علیه السلام) وارد شده است مي بينيم كه امام فرمودند :
ان الانسان اذا ادخل طعام سنته خف ظهره و اشتراح [23] آدمي وقتي خوراك سال خود را ذخيره كند پشتش از بار زندگي سبك مي گردد و آسوده خاطر مي شود . در روايت ديگر داشتن شغل و درآمد افي بعنوان موضوعي مهم ذكر شده است.
رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : طوبي لمن اسلم و كان عيشه كفافاض و قواه شداداً [24] خوشبخت و زندگي پاكيزه كسي دارد كه آئين اسلام را پذيرفته باشد و به قدر معاش خود درآمد دارد و قواي بدنش نيرومند است.
امير مومنان علي (علیه السلام) فرمودند : من اقتصر علي بلغه الكفاف فقد انتظم الراحه [25] هر كس به درآمدي كه به كفاف زندگيش رسا باشد اكتفا كند از پريشان فكري رهيده و بدينوسيله آسايش خاطر خود را مرتب ساخته است.
امام موسي بن جعفر (علیه السلام) فرمودند: طوبي لمن آمن و كان عيشه كفافاً[26] انسان با آرامش و داراي زندگي پاكيزه كسي است كه ايمان آورده باشد و براي گذران زندگي خود درآمد كافي داشته باشد.
بيكاري و عدم تعامل روحي و رواني :
رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : اذا قصر العبد في العمل ابتلاة الله تعالي بالهم [27] وقتي بنده اي در عمل كوتاهي كند خداوند او را به غم و ناراحتي روحي مبتلا مي سازد . گرچه اين روايت گوياي اين است كه انسان همه كارها را بايد با دقت و بررسي همه جانبه انجام دهد ولي اگر بخواهيم از اصل تعميمي و سرايت موضوع استفاده كنيم مي توانيم بگوئيم كه كم كاري در امر اشتغال و بيكاري زايي باعث نارسايي در بحشهاي فردي و اجتماعي جامعه شد و افراد جامعه دچار اختلال هايي در ابعاد مادي و معنوي خواهند شد چنانچه حضرت امير عليه السلام فرمودند : ان يكن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده [28] اگر تن داد ن به شغل مايه زحمت و تعب است ، بيكاري دائم نيز باعث نادرستي و فساد است. پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)در خصوص مذمت بيكاري و تاثير در زندگي انسانها فرمود :
اخشي ما خشيت علي امتي كبر البطن و مداومه النوم و اكسل و ضعف اليقين [29]
بر امت خويش ، بيشتر از شكم پرستي ، پرخوابي و بيكارگي و بي ايماني بيمناكم.
بيكاري و فقر :
همان طور كه گفته شد شغل و اشتغل و داشتن درآمد كافي براي پيشبرد گذران زندگي و تامين مايحتاج ضروري ، انسانها را چاره جو و مستقل و سربلند و بي نياز به بار مي آورد ، لكن اگر جامعه دچار مرض و بيماري شد ، يكي از عوارض و آثار شوم آن فقر و نداري مردم خواهد شد يعني بين فقر و بيكاري رابطه تنگاتنگ وجود دارد چنانچه بين بيكاري و فساد و بي بند و باري و اعتياد ، بين بيكاري و سرقت ... رابطه تنگاتنگ وجود دارد . يكي از عوامل مهم فقر در جامعه ، وجود افراد بيكار و بي درآمد براي تامين زندگي است به نظر مي رسد توزيع بين بيكاري و فساد و بي بند و باري و اعتياد ، بين بيكاري و سرقت، رابطه تنگاتنگ وجود دارد . يكي از عوامل مهم فقردر جامعه ، وجود افراد بيكار و بي درآمد براي تامين زنگي است به نظر مي رسد توزيع ناعادلانه ثروت جامعه و در اختيار داشتن منابع كمياب جامعه توسط عده قليلي ، حرص و ولع براي ثروت اندوزي ، درخواست كار زياد و مزد كم از افراد جامعه ، نوسانات اقتصادي كه خود عاملي براي ارزشمند بودن دستمزدها و ميزان قيمت هاست ، وجود بيكاريهاي پنهان آشكار همه و همه عاملي براي بوجود آمدن پديده شوم و ناميمون فقر در جامعه هستند . مطالعات اجتماعي نشان مي دهد در كشورهايي كه توزيع ثروت به صورت عادلانه نباشد ، هر روز فقرا فقيتر و اغنياء ثروتمندتر مي شوند فاصله طبقاتي فزوني مي يابد و به علت عدم آموزشهاي اجتماعي و ضعف فرهنگي و فقدان احساس همبستگي ناشي از مادي گرايي و فردگرايي ، افراد قادر به هدايت درست ستيز عليه اين بي عدالتي اجتماعي نيستند.
حضرت امير عليه السلام در ارتباط با ره آورد شوم تهيدستي و فقر مي فرمايند :
« از فرزندم ، من تهيدستي و فقر بر تو هراسناكم و از فقر به خدا پناه ببر كه همانا فقر ، دين انسان را ناقص عقل را سرگردان و عامل دشمني است» [30] و در نتيجه در امورات خود را محتاج ديگران مي بيند و اين امر يعني احتياج و نيازمندي دائم به ديگران مورد تنفر و بي علاقگي قرار مي گيرد كه در روايات ديني به آن اشاره شده است كه بي نياز مباش تا تو را دوست دارند . رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند :
اذهد في الدنيا يحبك الله و ازهد فيما في ايدي الناس يحبك الناس [31] از دنيا چشم بپوش تا خدا تو را دوست دارد و از آنچه در دست مردم است چشم بپوش تا مردم تو را دوست دارند.
بيكاري، يكي از عوامل فقر در جامعه
حضرت امير عليه السلام فرمودند :
ان الاشياء مما ازدوجت، ازدواج الكسل و العجز فنتج منهما الفقر [32] به درستي كه اشياء بهمديگر مي رسند ، زماني كه بيكاري و ناتواني به همديگر متصل شوند نتيجه آن جز فقر چيزي نخواهد بود.
در روايت ديگري حضرت مي فرمايند: من دام كسله خاب امله [33] كسي كه بيكاري او دائمي باشد و ادامه داشته باشد نسبت به آرزوها و خواسته هاي خود نااميد و آنچه نيازمند است به آن نمي رسد.
« اياك و الكسل و الضجر فانما مفتاح كل شر [34] از بيكاري و نااميدي (دلتنگي كردم – بي قراري كردن) بپرهيز يد زيادي اين دو كليد همه شرور و نابسامانيها هستند. كه يكي از نابسامانيهاي وجود فقر در زندگي انسان است و اگر انسان نبازمند و محتاج شد دست به هر كاري مي زند و اينجاست كه انحرافات اجتماعي و كجرويها شكل مي گيرد و انجام مي شود.
و اگر بخواهيم از اين روايت بر اساس اصل تعميم پذيري ، كجرويها و ناهنجاريها و آسيب ها و انحرافات را برداشت مي گنيم كه كلمه مفتاح كل شر مصاديق همه اينهاست مي توانيم بيكاري را سرچشمه همه اين عوارض و آثار و تبعات بدانيم ، اگرچه اين مقولات يعني انحرافات و صدمات اجتماعي همانند طلاق در خانواده ، اعتياد و پناه بردن به مواد مخدر ، پناه بردن به باندهاي فساد و فحشاء ، همچنس بازي ، سرقت ودزدي ، ولگردي و خيابان گرديهاي شبانه، مزاحمت هاي خياباني ، پناه بردن به مواد الكلي ، ناسازگاريهاي درون خانوادگي ، از بين بردن رفتارهاي عاطفي و ارتباطات معنوي افراد با همديگر و ... همه و همه رابطه دوسويي با موضوع بيكاري دارند و بر همديگر اثر گذارند و بايد مهندسين و برنامه ريزان اجتماعي خصوصاض در جوامع ديني كه اساس و پايه زندگي مردم بر اساس اعتقادات و باورهاي مذهبي و ديني شكل گرفته و داراي فرهنگي پايدار و ثايت هستند به اين امر مهم اشتغال و رفع معضل بيكاري توجه ويژه داشته و كار ضربتي انجام دهند و با بهره گيري از تجربيات كشورهاي پيشرفته و رعايت اصول فرهنگ عمومي جامعه با تلفيق تفكر و عمل براي برطرف كردن اين بيماري خطرناك و مرض نابود كننده ، برنامه ريزي و دقت نظر داشته باشند.
مديران، مسولان و دست اندركاران بايد توجه كنند كه اگر خواهان پايداري و استدامت فرهنگ ديني درجامعه هستند و معتقدند كه انسان بايد با ارزشهاي الهي قرابت داشه باشد تا هم توسعه مادي پيدا كند و هم معنوي ، بايد به اين نكته دقت كنند كه در روايات داريم « من لا معاش له لا معادله » يعني اگركسي زندگي مادي او تامين شد و نتوانست به امور مادي خود مسلط شود دنبال معاد و دين هم نخواهد رفت.
[19] - وسايل الشيعه ج 12 ص 3 حديث 2
[20] - كتاب وافي ج 3 چزء 10 ص 8
[21] - شفينه البحار ج 2 ص 327
[22] - فروع كافي جلد 6 ص 286
[23] - همان منبع
[24] - بحار الانوار جلد 15 ص 263
[25] - نهج البلاغه كلمات قصار 363
[26] - بحار الانوار همان منبع ص 236
[27] - نهج الفصاحه ص 44
[28] - ارشاد مفيد ص 141
[29] - نهج الفصاحه ص 19
[30] - نهج البلاغه حكمت 319
[31] - نهج الفصاحه ص 52
[32] - ميزان الحكمه ج 8 ص 392
[33] - همان منبع ص 393
[34] - همان منبع پيشين
نويسنده: حميد پورعيسي
منبع: www.ershad-gil.ir
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم:
« ان الله يبغض الشاب الفارغ » محجه البيضاء :جلد 7 ، صفحه ي 131
پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايند : « خداوند متعال ، جوان بيکار را دشمن مي دارد.»
- و نيز آن حضرت فرموده اند : « ملعون ملعون من القي لله علي الناس»
لعنت خداوند ، لعنت خداوند بر کسي که تن زير بار کار نمي دهد و سنگيني وبار زندگي خود را بر دوش ديگران مي اندازد.
وسائل الشيعه : جلد 12 ، صفحه 18
- عبدالرحمان بن حجاج مي گويد :
يکي از دوستان ما در شهر مدينه گرفتار مضيقه ي مالي و پريشان احوالي شديدي شده بود. امام صادق عليه السلام ، وقتي وضع نگران کننده ي او را مشاهده نمود به او دستور داد برو در بازار مغازه اي تهيه کن ، بساط کاسبي را ( فروشندگي) را پهن کن ، مقداري نظافت و آب پاشي جلوي در مغازه انجام بده و در محل کار خود حضور و آمادگي داشته باش آن مرد مي گويد : من از خود حرکتي نشان دادم ، دستور امام صادق عليه السلام را بکار بستم و با به کارگيري ، صبر و حوصله ، به انتظار مشتري نشستم . آهسته آهسته کارم شروع شد و رونق رفت وزمان زيادي نگذشت که يکي از ثروتمندان گرديدم.
وسايل الشيعه جلد 12 ، صفحه 35
امام صادق عليه السلام مي فرمايند :
کار و تلاش توبراي زندگي بايد در حد معتدل و آبرومندانه باشد ، نه در حد ضايع کردن و سستي ونه مثل حريصي که به دنيا خشنود شده و به آن تکيه کرده است. بلکه خود را از رتبه ي انسان شست وضعيف بالا بگير و آنچه براي مؤمن ضروري است تهيه کن، همانا آنانکه به ايشان مال داده شد ولي شکر نکردند ، در واقع مال ندارند.
منبع: بر گرفته از وسائل الشيعه ، ج 12 ، صفحه 30
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
عن العلاء قال: سمعت اباعبدالله يقول: أيعجز احدكم ان يكون مثل النمله. فان النمله تجر الي حجرها.
علاء از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده است كه شنيدم امام صادق(ع) مي فرمايد: كساني كه (دراثر سستي و تنبلي از تأمين زندگي خود) ناتوانند، آيا ناتوان تر از مورچه مي باشند كه براي گذران زندگي خود، دانه ها را به لانه خود مي كشد.
وسايل الشيعه، ج 17، ص22
* جایگاه کار و تلاش در آموزه های دینی
سرمازده :
حجت الاسلام محمد رضا رضایی
پنجاه متر زمین داشتم تو کوی طلّاب . سندش مشاع بود، ولی نمی گذاشتند بسازم . علناً می گفتند: باید حق حساب بدی تا کارت راه بیفته.
از یک طرف به این کار راضی نمی شدم ، از طرفی هم خانه را باید حتماً می ساختم ، ولی آنها نمی گذاشتند. سردی هوا و زمستان هم مشکلم را بیشتر می کرد.
بالاخره یک روز تصمیم گرفتم شبانه دور زمین را دیوار بکشم . رفتم پیش اوستا عبدالحسین و جریان را بهش گفتم . گفت : یک بنای دیگه هم می گم بیاد ، خودتم کمک می کنی ان شاء الله یک شبه کلکش رو می کنیم .
فکر نمی کردم به این زودی قبول کند، آن هم تو هوای سرد زمستان.
شب نشده ، مصالح را ردیف کردیم . بعد از نماز مغرب ، با یکی دیگر آمد. سه تایی دست به کار شدیم.
بهتر و محکم تر از همه او کار می کرد. خستگی انگار سرش نمی شد. به طرز کارش آشنا بودم. می دانستم برای معاش زن و بچه اش مثل مجاهد در راه خدا عرق می ریزد و زحمت می کشد . توی گرم ترین روزهای تابستان هم بنایی اش تعطیل نمی شد.
شب از نیمه گذشته بود. من همین طور به اصطلاح ملات درست می کردم و می بردم. بخار سفید نفس هام تند و تند از دهانم می آمد بیرون. انگشت های دست و پام انگار مال خودم نبود. گوش ها و نوک بینی ام هم بدجوری یخ زده بود.
یک بار گرم کار، چشمم افتاد به آن بنای دیگر. به نظرم آمد دارد تلو تلو می خورد. یک هو مثل کنده خشک درختی که از زمین کنده شود، افتاد زمین! دویدم طرفش. عبدالحسین هم آمد. شاید برای دلداری من ، گفت: چیزی نیست ، از سرما زده شده.
شروع کرد به ماساژ دادن بدنش ، من هم کمکش. چند دقیقه بعد به حال آمد. کم کم نشست روی زمین. وقتی به خودش آمد، بلند شد. ناراحت و عصبی گفت من که دیگه نمی کشم ، خداحافظ !
رفت ؛ پشت سرش را هم نگاه نکرد. نگاه نگرانم را دوختم به صورت عبدالحسین. اگر او هم کار را نیمه تمام ول می کرد، من حسابی توی درد سر می افتادم . لبخندی زد دست گذاشت روی شانه ام . گفت: ناراحت نباش ، به امید خدا خودم کاراون رو هم می کنم... .
هر خانه ای که می ساخت ، انگار برای خودش می ساخت. یعنی اصلاً این براش یک عقیده بود ، عقیده ای که با همه وجود بهش عمل می کرد. کارش کار بود، خانه ای هم که می ساخت ، واقعاً خانه بود. کمتر کارگری باهاش دوام می آورد. همیشه می گفت : نانی که من می خورم باید حلال باشه.
می گفت: روز قیامت ، من باید از صاحبکار طلبکار باشم ، نه او از من. برای همین هم زودتر از همه می آمد سر کار، دیرتر از همه هم می رفت : حسابی هم از کارگرها کار می کشید.
آن شب تا نزدیک سحر بکوب کار کرد. دیگر رمقی نداشتم . عبدالحسین ولی مثل کسی که سرحال باشد، داشت می خندید . از خنده اش ، خنده ام گرفت حالا دیگر خیالم راحت شده بود.
آب دهان هُد هُد :
سید کاظم حسینی
سه ، چهار سالی مانده بود به پیروزی انقلاب . آن وقت ها یک مغازه داشتم. عبدالحسین از طریق رفت و آمد به همان جا ، مرا با انقلاب و انقلاب ها آشنا کرده بود. توی خیلی از کارها و برنامه ها دست ما را می گرفت و به قول معروف ، ما هم به فیضی می رسیدیم . یک بار آمد که : امروز می خوام درست و حسابی ازت کار بکشم ، سید.
فکر کردم شبیه همان کارهای قبل است. با خنده گفتم : ما که تا حالا پا بودیم ، امروز هم پا هستیم.
لبخندی زد و گفت: مشکل بتونی امروز بند بیاری.
مطمئن گفتم : امتحانش مجانیه.
دست گذاشت رو بدنه ترازو. نیم تنه اش را کمی جلو کشید گفت: پس یک دست لباس کهنه بردار که راه بیفتیم.
پرسیدم: لباس کهنه برای چی؟!
خندید گفت: اگر پا هستی، دیگه چون و چرا نباید بکنی.
کار خودش بنایی بود. حدس زدم مرا هم می خواهد ببرد بنایی. به هر حال زیاد اهمیت ندادم . یک دست لباس کهنه ردیف کردم. در مغازه را بستم و همراهش راه افتادم.
حدسم درست بود؛ کار بنایی تو خانه یکی از علمای معروف ، از همان هایی که با رژیم درگیر بودند و رژیم هم راحتشان نمی گذاشت. آستین ها را زدم بالا و پا به پاش مشغول شدم. به قول خودش زیاد بند نیاوردم. همان اول کار بریدم. ولی به هر جان کندنی که بود، دو، سه ساعتی کشیدم. بعدش یک دفعه سر جام نشستم. خسته و بی حال گفتم : من که دیگه نمی تونم.
خوب می دانست که من اهل بنایی و این طور کارهای سنگین نبوده ام. شاید رو همین حساب زیاد سخت نگرفت. حتی وقتی لباس ها را عوض کردم و می خواستم بزنم بیرون، با خنده و با خوشرویی بدرقه ام کرد.
فردا دوباره آمد سراغم و دوباره گفت: لباس کارت رو بردار که بریم. یک آن ماندم چه بگویم. ولی بعد به شوخی و جدی گفتم : دستم به دامنت ! راستش من بنیه این جور کارها رو ندارم.
خندید گفت: بیا بریم ، امروز زاد بهت کار سخت نمی دم.
یک ذره هم دوست نداشتم حرفش را رد کنم، ولی از عهده کار هم بر نمی آمدم. دنبال جفت و جور کردن بهانه ای، شروع کردم به خاراندن سرم. گفت: مُس مُس کردن و سرخاروندن فایده ای نداره، برو لباس بردار که بریم.
جدی و محکم حرف می زد. من هم تصمیم گرفتم حرف دلم را رک و راست بگویم. گفتم: آقای برونسی من اگر بیام ، کم کار می کنم؛ این طوری ، هم برای خودم زیاد فایده و اجری نداره ، هم اینکه دست و پای تو رو هم تنگ می کنم.
خنده از لبش رفت. اخم هاش را کشید به هم و برام مثال آن هدهد را زد که آب دهانش را ریخت روی آتش نمرود، همان آتش که با کوهی از هیزم، برای حضرت ابراهیم (علیه السلام) درست کرده بودند. خیلی قشنگ و منطقی ، این موضوع را به انقلاب ربط داد و گفت: تو هم هر چی که بتونی به این علما و روحانیون مبارز خدمت کنی، جا داره.
ساکت شد. من سراپا گوش شده بودم و داشتم مثل همیشه از حرف هاش لذت می بردم. پی حرفش را گرفت و گفت : در واقع علما الان دارن به اسلام و به زنده کردن اسلام خدمت می کنن، و خدمت و کار ما برای اون ها، خدمت و کار برای رضای خدا و برای اسلام هست.
تبیان