تاريخ : پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  | 6:38 AM | نویسنده : قاسمعلی
          سرزنش گناهکار!          
  امام صادق سلام الله علیه :  
   
  مَن عَيَّرَ مُؤمِناً بِذَنبٍ لَم يَمُت حَتّى يَركَبَهُ  
   
  كسى كه مؤمنى را براى گناهى سرزنش كند، نميرد تا خودش آن گناه را مرتكب شود  
   
  ميزان الحكمة: ح 14854
 
 
 
 
   
                             


نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  | 12:45 PM | نویسنده : قاسمعلی
 

 

مروري بر زندگي امامي که در کودکي به امامت رسيد
 

سامرا، سال 254 هجري قمري. زهر، سرار بدن امام هادي(ع) را فرا گرفته و حضرت در بستر بيماري آخرين زمزمه هاي قدسي را با معبود خودش نجوا مي کرد. غم و اندوهي گران بر قلوب مؤمنان سنگيني مي کرد و چشم ها در فراق آن محبوب اشک مي ريخت. امام هادي(ع) پس از 42 سال زندگي سراسر رحمت و برکت و 34 سال امامت و هدايت امت اسلام، توسط حاکمان ستمگر عباسي به شهادت رسيد و در همان شهر به خاک سپرده شد. نگاهي مي اندازيم به زندگي سراسر نور اين امام همام. به اميد نزديک شدن سبک زندگي خودمان به اين قهرمان وادي بندگي.
صريا؛ شهري در نزديکي مدينه. 212 سال از بعثت نبي مکرم اسلام(ص) مي گذرد که هادي امت متولد مي شود. نامش را علي مي گذارند تا بلاغت و سخنوري را از امير بيان، حضرت علي (ع) به ارث برد و تقوا و عبادت را از سيدالساجدين، امام سجاد(ع).
پدر به تأسي از جد خود، کنيه ابوالحسن را براي فرزند برمي گيزند تا تاريخ امام موسي بن جعفر(ع) را ابوالحسن الاول، امام رضا(ع) را ابوالحسن الثاني و امام هادي(ع) را ابوالحسن الثالث ثبت کند.
الامين، التقي، الناصح، المتوکل، المرتضي، الفقيه، الطيب، العسکري، الوضح، الرشيد، الشهيد، الوفي، الخالص، العالم، النقي، الفتاح، الهادي، النجيب و المؤتمن. اينها تعدادي از القاب امام هادي(ع) است و فقط بيانگر گوشه هايي از فضايل، مناقب و صفات والاي ايشان.

خانواده حضرت
 

سمانه مغربيه يا ماريه قبطيه همسر بزرگوار امام جواد(ع) بود و مادر امام هادي (ع).
قدر و منزلت اين بانوي گرامي بدان جا بود که امام هادي(ع) درباره مادرشان فرمود:« مادرم عارف به حق من و اهل بهشت است. شيطان سرکش به او نزديک نمي شود، خداوند حافظ و نگهبان اوست و او در زمره مادران صديقين و صالحان قرار دارد.» (1)
امام هادي(ع) 18 ساله بود که عقد او با بانويي به نام حديث خوانده شد، مادر امام حسن عسگري(ع).

امامت حضرت
 

پس از شهادت حضرت امام جواد(ع) در سن 25 سالگي، امام هادي(ع) هشت ساله به جاي پدر را در زمامداري امور مسلمين گرفت. در زمان امام دهم، شش خليفه عباسي روي کار آمدند و هر يک به نوبه خود سعي در بي اثر کردن سخنان امام(ع) در بين مردم و جلوگيري از انتشار معارف اسلامي داشتند. معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعين و معتز، خلفايي بودند که آمدند و رفتند ولي هيچ يک نتوانستند جلوي اين زبان گوياي اسلام را بگيرند و مانع از گسترش معارف اسلام شوند.
تبعيد امام(ع) به سامراء، يکي از فشارهايي بود که حکومت عباسي عليه امام اعمال کرد. به همين دليل به امام هادي(ع) و امام حسن عسگري(ع)، «عسگريين» مي گويند. چرا که حضور اجباري اين دو بزرگوار در محله هاي نظامي و تحت مراقبت نيروهاي امنيتي خلفاي ملعون عباسي بوده است.
امام(ع) در سامرا دوران سختي را پشت سر گذاشتند و انواع مصائب و رنج ها را متحمل گشتند به طوري که هر چند وقت يک بار متوکل به نيروهاي امنيتي فرمان مي داد که به خانه حضرت وارد شده، آنجا را بازرسي کنند و حضرت را به کاخ بياورند.

علم حضرت
 

علماي بسياري در عصر امام هادي(ع) مي زيسته اند که بعضي از آنها در دربار خلفاي عباسي بودند. آنها سوالات متعددي را در زمينه هاي گوناگون از حضرت مي پرسيدند و ايشان با وجود سن کم، بسيار کارشناسانه به تمامي آنها پاسخ مي گفتند و اين تبحر در پاسخ به سوالات، آنها را وادار به اعتراف مي کرد. حقانيت امام و مذهب شيعه به اثبات مي رسيد و اعتقاد قلبي اطرافيان استوارتر مي شد.
گذشته از پاسخ امام هادي(ع) به پرسش هاي گوناگون مردم و نيز احتياجات آن حضرت در زمينه هاي مختلف زيارت معروف جامعه کبيره که به معرفي و تبيين مقام ائمه(ع) مي پردازد نيز از سخنان ارزشمند آن امام بزرگوار است.
در زيارت جامعه کبيره، تعبير ايشان درباره ائمه(ع) را اين گونه مي خوانيم: « معدن رحمت، گنجينه داران دانش، نهايت بردباري و حلم، بنيان هاي کرامت، خلاصه و برگزيده پيامبران، پيشوايان هدايت، چراغ هاي تاريکي، پرچم هاي پرهيزکاري، نمونه هاي برتر حجت هاي خدا بر جهانيان.»

شاگردان حضرت
 

با وجود مخالفت هاي شديد خلفاي ملعون عباسي و جلوگيري از فعاليت هاي حضرت هادي(ع)، بنابر اظهار شيخ طوسي در همين زمان تعداد شاگردان امام بالغ بر 185 نفر بود که در ميان آنان چهره هاي برجسته علمي و فقهي فراواني ديده مي شد:
ايوب بن نوح؛ مردي امين و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه بالايي داشت. او وکيل امام هادي(ع) و امام عسگري(ع) بود.
حسن بن راشد؛ از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادي که نزد آن دو بزرگوار از منزلت و مقام والايي برخودار بود.
حسن بن ناصر؛ او پدر جد سيد مرتضي از سوي مادر است و اسلام را در ديلم نشر داد.
عبدالعظيم حسني؛ نسب شريفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبي(ع) مي رسيد و از ياران امام هادي(ع) و امام عسگري(ع) و مردي پارسا، وارسته، دانشمند، فقيه و مورد اعتماد امام دهم بود. ابوحماد رازي مي گويد: در سامراء بر امام هادي(ع) وارد شدم و درباره مسائل فقهي سوال کردم. ايشان فرمود: اي حماد! هرگاه در ناحيه اي که زندگي مي کني، مشکلي در امر دين برايت پيش آمد از عبدالعظيم حسني بپرس و سلام مرا به او برسان.
عثمان بن سعيد؛ در سن جواني و در حالي که يازده سال از عمرش مي گذشت، افتخار شاگردي امام را پيدا نمود. امام هادي(ع) درباره او به احمد بن اسحاق قمي فرمود: عثمان بن سعيد، ثقه و امين من است. هرچه به شما بگويد از سوي من گفته و هرچه به شما القا کند از ناحيه من القا کرده است. (2)

حلم حضرت
 

امام هادي(ع) همچون نياکان خود در برابر ناملايمات بردبار بود و تا جايي که مصلحت اسلام ايجاب مي کرد با دشمنان و ناسزاگويان و اهانت کنندگان با بردباري برخورد مي کردند.
در تاريخ نقل است بريحه عباسي که از سوي دستگاه خلافت، به سمت امام جماعت مکه و مدينه منصوب شده بود از امام هادي(ع) نزد متوکل شکايت کرد و براي او نوشت:« اگر خواهان حفظ مکه و مدينه هستي، علي بن محمد را از اين دو شهر بيرون کن. زيرا او مردم را به سوي خود خوانده و گروه زيادي از او پيروي کرده اند.
به دنبال اين شکايت، متوکل عباسي امام (ره) را از کنار حرم رسول خدا(ص) به سامرا تبعيد کرد. هنگامي که امام (ع)از مدينه به سمت سامرا در حرکت بود، بريحه نيز همراه ايشان بود. دربين راه بريحه به امام (ع) گفت: « تو خود مي داني که عامل تبعيد تو من بودم. سوگند مي خورم که چنانچه شکايت مرا نزد خليفه ببري، تمام درختانت را در مدينه آتش مي زنم، خدمتکارانت را مي کشم و چشمه هاي مزارعت را کور مي کنم. بدان که اين کارها را خواهم کرد.»
امام(ع) در جواب فرمود:« نزديک ترين راه براي شکايت از تو اين بود که ديشب شکايت تو را نزد خدا بردم و من اين شکايت را که بر خدا عرضه کردم نزد غير او، از بندگانش نخواهم برد.»
بريحه عباسي چون اين سخن را از امام(ع) شنيد، به دامن آن حضرت افتاد، تضرع کرد و از ايشان تقاضاي بخشش کرد. امام(ع) فرمود: تو را بخشيدم. (3)

جود حضرت
 

امام هادي(ع) همچون پدر بزرگوارش کانون سخاوت و کرم بود. به طوري که ابن شهر آشوب در مناقب مي نويسد: « ابو عمر و عثمان بن سعيد و احمد بن اسحاق اشعري و علي بن جعفر همداني نزد علي بن حسن عسگري رفتند. احمد ابن اسحاق از وامي که بر گردنش بود، نزد حضرت شکايت کرد. آنگاه امام (ع) به عمرو که وکيلش بود فرمان داد تا به او 30 هزار دينار و به علي بن جعفر نيز 30 هزار دينار بپردازد و خود نيز 30 هزار دينار برگيرد.» (4) دانشمندي همچون ابن شهر آشوب پس از نقل اين مطلب مي افزايد:« اين مقدار انفاق معجزه اي است که جز پادشاهان از عهده کسي ساخته نيست و تاکنون اين مقدار انفاق را از کسي نديده ام.»
در روايت ديگري نيز محمد بن طلحه نقل مي کند: روزي امام هادي(ع) براي کار مهمي سامرا را به مقصد دهکده اي ترک کرد. در اين فاصله عربي به محضر امام(ع) رسيد و گفت: من اهل کوفه و از متمسکان به ولايت جدت اميرمومنان(ع) هستم ولي بدهي سنگيني مرا احاطه کرده است، چندان که قدرت تحمل آن را ندارم و کسي را جز شما نمي شناسم که حاجتم را برآورد. امام(ع) پرسيد: بدهکاريت چقدر است؟ عرض کرد: حدود ده هزار درهم.
امام هادي(ع) او را دلداري داد و فرمودند: ناراحت نباش. مشکلت حل خواهد شد. به تو دستوري مي دهم که بايد به آن عمل کني. اين دستخط را بگير و هنگامي که به سامرا آمدي مبلغ نوشته شده در اين ورقه را از من مطالبه کن هرچند در حضور مردم باشد. مبادا در اين باره کوتاهي کني.
پس از بازگشت امام(ع) به سامرا مرد عرب در حالي که عده اي از اطرافيان خليفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند وارد شد و ضمن ارائه آن نوشته به حضرت، با اصرار دين خود را مطالبه کرد.
امام(ع) با نرمي و ملايمت و عذرخواهي از تأخير آن، از وي مهلت خواست تا در وقت مناسب آن را پرداخت کند. ولي مرد عرب همچنان اصرار مي کرد.
اطرافيان جريان را به گوش متوکل رساندند. پس از آنکه متوکل متوجه قضيه شد دستور داد تا سي هزار دينار به امام (ع) بدهند. امام(ع) پول ها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پول ها را گرفت و گفت: خدا بهتر مي داند که رسالتش را در چه خانداني قرار دهد. (5)

مغفور لهم
 

بيشتر شيعيان در قرن نخست از شهر کوفه بودند. از دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به بعد، لقب قمي در آخر اسماء تعدادي از اصحاب ائمه به چشم مي خورد. اينها اشعري هاي عرب تباري بودند که در قم مي زيستند. در زمان امام هادي(ع)، مهم ترين مرکز تجمع شيعيان ايران، شهر مقدس قم بود و روابط محکمي ميان شيعيان اين شهر و ائمه طاهرين(ع) وجود داشت. در کنار قم، دو شهر آبه يا آوه و کاشان نيز تحت تاثير تعليمات شيعي قرار داشته و مردم اين شهرها از بينش شيعي مردم قم پيروي مي کردند.
مردم قم و آوه، همچنين براي زيارت مرقد مطهر امام رضا(ع) به مشهد مسافرت مي کردند که امام هادي(ع) نيز آنها را در قبال اين عمل «مغفور لهم» وصف کرده اند. (6)

پي نوشت ها :
 

1- دلايل الامامه، ص216
2- الغيبه، شيخ طوسي، ص215
3- اثبات الوصيه، مسعودي، صص196-197
4- مناقب ج4 ص409
5- بحارالانوار ج50، ص،175
الفصول المهمه ص278
6- عيون اخبار الرضا، ج2، ص260
 

نويسنده: اميرحسين فقيهي

منبع: نشريه همشهري قرآن (آيه) شماره2

 

 



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  | 4:30 PM | نویسنده : قاسمعلی

تقویم دسکتاپی کاملا مذهبی شمیم یار ۹۱

تقویم دسکتاپی کاملا مذهبی شمیم یار ۹۱

بسم الله الرحمن الرحیم
تقویم شمیم یار ۹۱ به عنوان اولین تقویم کاملا مذهبی دسکتاپی در فضای مجازی ، برای اولین بار توسط انجمن گفتگوی دینی وابسته به مرکز ملی پاسخگویی با محتوایی جامع و مفید طراحی و به صورت رایگان در اختیار شما قرار گرفته است.
امیدوارم با استفاده از این محصول و رضایت داشتن از آن ضمن دعای خیر برای همه دست اندرکاران تولید این نرم افزار ، در انتشار رایگان آن بین دوستان و آشنایان خود و در مدارس و دانشگاهها و … کوشا باشید.
راسخون امیدوار است از این نرم افزار استفاده لازم را ببرید.
 امکانات تقویم شمیم یار ۱۳۹۱ :
- نمایش کامل تقویم سال ۱۳۹۱ هجری شمسی در کنار دسکتاپ ویندوز
- اجرای خودکار تقویم با هر بار اجرای ویندوز بدون ایجاد کندی سیستم
- قابلیت محو تقویم و استفاده مجدد با هر بار نیاز تنها با یک کلیک
- نمایش تقویم به صورت روزانه با قابلیت جابجایی بین روزها
- نمایش تقویم گرافیکی ماهانه با قابلیت مشاهده رویدادهای هر روز
- نمایش کامل رویداد های ملی و مذهبی سال(اضافه تر از تقویمهای رسمی)
- هر روز حاوی آیات گلچین شده قرآن کریم همراه با ترجمه و قابلیت پخش آنلاین
- هر روز حاوی یک حدیث اخلاقی همراه با ترجمه و به صورت شعر
- هر روز حاوی یکی از استفتائات شرعی از مقام معظم رهبری
- هر روز حاوی یکی از جملات زیبای شهدا ، وصیتنامه ، خاطره ، تاریخ عملیات و شهادت و …
- هر روز حاوی مطالب مشاوره ای در خصوص مشکلات جوانان و خانواده به همراه لطیفه های تربیتی
- هر روز حاوی یک بیت شعر پیرامون امام زمان(عج) و معرفی یک مطلب جهت مطالعه در مورد آن حضرت
- حاوی ۵۲ نوای صوتی گلچین شده پیرامون امام زمان (عج) و انتظار با قابلیت دانلود یا پخش آنلاین
- هر روز حاوی معرفی یکی از مطالب ارزشمند انجمن گفتگوی دینی + مطالب مناسبتی
- نمایش اوقات شرعی روز با قابلیت انتخاب شهر مورد نظر شما
- امکان نمایش و چاپ اوقات شرعی کل سال برای تمامی مراکز استانها
- هشدار دهنده اذان با قابلیت تنظیم بین ۱ تا ۳۰ دقیقه قبل از اذان
- پخش اذان در هنگام اذانهای صبح و ظهر و مغرب به صورت خودکار
- حاوی ۱۲ اذان مشهور جهت انتخاب به دلخواه در برنامه
- نمایش ذکر هر روز به صورت خودکار و قابلیت نمایش دعای هر روز
- نمایش اعمال عبادی سال (ذکر ادعیه و نماز و اعمال مخصوص مناسبت ها)
- معرفی مراکز پاسخگو جهت دریافت هر گونه مشاوره در زمینه های مختلف از راههای گوناگون
- و...

دانلود



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  | 4:29 PM | نویسنده : قاسمعلی
          آزمون شیعه          
  امام صادق سلام الله علیه :  
   
  امتَحِنوا شيعَتَنا... عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كَيفَ مُحافَظَتُهُم عَلَيها  
   
  شيعيان ما را در وقت نماز در، چگونگى مواظبتشان بر آن بيازماييد  
   
  اهل بیت در قرآن و حدیث: ح 541
 
 
 
 
   
                             


نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391  | 12:33 AM | نویسنده : قاسمعلی

 

حضرت فاطمه زهرا
مشکات حقیقت


فاطمه ای همسر شیر خدا

 دخت نبی ، شافع روز جزا

ای كه تو بر آل كسا محوری

 بر سر زنهای جهان افسری

جان جهان نفس مسیحای توست

نون و قلم نطق شكر خای توست

مبدأ قانون شریعت تویی

 نیر مشكات حقیقت تویی



سر تو شیرازه قالوا بلی است

قائمه عرش ، ز نامت بپاست

بضعه پاك تن احمد تویی

طور لقا ، جلوه سرمد تویی

شأن تو این بس كه تو را داده اَب

ام ابیها لقب ای منتخب

نخل نبوت ز تو شد بارور

باغ امامت ز تو شد پر شجر

مهر تو رخشان زبلندای عرش

سفره تو گستره عرش و فرش

علت غائی به دو عالم تویی

جوهره عالم و آدم تویی

خلق ، تو را ، امر تو را جان تو راست

جلوه گه صورت جانان تو راست

انس پیمبر به وجود تو بود

سینه او طور شهود تو بود

 

شمعی و خوبان همه پروانه ات

 كعبه دلها ، رخ جانانه ات

پردگیان حرم كبریا

 بسته كمر خدمت امر تو را

سیر رسل اوج به معراج توست

 كعبه دلدار ز منهاج توست

كوثری و چشمه فیض خدا

 از تو زند جوش زلال بقا
حضرت فاطمه زهرا

دور فلك تابع فرمان تو

 خیل ملائك همه دربان تو

هستی ات آیینه « الله نور »

 مهر درخشنده « یوم النشور »

زهره و انسیه و حورا تویی

نور دل سید بطحا تویی

جام حیا مست ز صهبای توست

واژه ای از دفتر معنای توست

 

صبر و رضا طفل دبستان توست

ریزه خور سفره احسان توست

دهر ندیده است چو تو دختری

 هر چه بدیده است تو زان بهتری

گلشن رضوان طرب افزا ز توست

 چهره مهتاب دل آرا ز توست

گر تو نمی آمدی اندر وجود

كی اثر از عالم ایجاد بود

گشت نهان بر همه كس تربتت

تا بشناسند غم غربتت

 

 

بخش عترت و سیره تبیان

شاعر: محمد جان قدسی مشهدی ( 989 ـ 1056 هـ . ق )


 



نظرات 1
تاريخ : یک شنبه 17 اردیبهشت 1391  | 3:47 PM | نویسنده : قاسمعلی
          نهايت فرمانبردارى‏ برای؟          
  امام هادى سلام الله علیه :  
   
  مَن جَمَعَ تَك وُدَّهُ ورَأيَهُ فَاجْمَعْ لَهُ طاعَتَكَ؛  
   
  هر كس نهايت دوستى و رأى نيكش را به تو عرضه كرد تو نيز نهايت فرمانبردار‌ی‌ات را به او ابراز كن  
   
  ميزان الحكمة: ح 11455
 
 
 
 
   
                             


نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 17 اردیبهشت 1391  | 12:32 AM | نویسنده : قاسمعلی

مشخصات نرم افزار تقویم باد صبا ویژه موبایل :
ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺳﻪ ﺗﻘﻮﻳﻢ ﺷﻤﺴﻲ ، ﻗﻤﺮﻱ ﻭ ﻣﻴﻼﺩﻱ (ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺖ ﺯﻣﺎﻧﻲ)
نمایش ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺷﺮﻋﻲ ۳۲۰ ﺷﻬﺮ (سال ۹۱)
ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻃﻮﻝ ﻭ ﻋﺮﺽ ﺟﻐﺮﺍﻓﻴﺎﻳﻲ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺷﺮﻋﻲ ﻭ ﭘﺨﺶ ﺍﺫﺍﻥ
ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺷﺮﺡ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ
ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺩﺭﺝ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ
ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺍﺩﻋﻴﻪ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﺭﻭﺯ
ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﺩﺍﺏ (ﺁﺩﺍﺏ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ، ﺯﻳﺎﺭﺕ ، ﻧﻤﺎﺯ ، ﻭﺿﻮ ﻭ..)
ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﭘﺨﺶ ﺍﺫﺍﻥ
ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻮﺫﻥ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺟﻬﺖ ﭘﺨﺶ ﺍﺫﺍﻥ
ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﺮﻡ ﺍﻓﺰﺍﺭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺑﻠﻮﺗﻮﺙ
ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﻣﺘﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﻲ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﻳﻤﻴﻞ ﻭ ﭘﻴﺎﻡ ﻛﻮﺗﺎﻩ
قابلیت تنظیم چیدمان صفحه کلید بر اساس دو مدل نوکیا و سونی اریکسون

دانلود در دو نسخه جاوا و آندروید



نظرات 1
تاريخ : چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391  | 5:10 PM | نویسنده : قاسمعلی

انتخاب اصلح از منظر امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری
 

حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) :« اگر اصلح را انتخاب کردید کاری اسلامی می کنید»1
مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی): « مردم باید به فکر شناخت اصلح باشند»2
«در جمهوری اسلامی انتخاب،انتخاب اصلح است نه رقابت انتخاباتی. این دعواها و رقابت ها متعلق به دموکراسی غربی است که از خدا و دین هیچ چیزی به مشامشان نرسیده است.»3
«انتخاب اصلح هم یک تکلیف الهی است.باید بگردید بین خودتان و خدا حجت پیدا کنید یعنی بتوانید از راهی بروید که اگر خدای متعال پرسید شما به چه دلیل به این فرد رای دادید بتوانید بگوئید به این دلیل.بین خوتان و خدا دلیل و حجتی فراهم کنید و بعد با خیال راحت بروید رأی بدهید.»4
«اصلح یعنی چه؟ اصلح یعنی کسی که برای ریشه کنی فقر و فساد عزم جدی داشته باشد.یعنی کسی که به حال قشرهای محروم و مستضعف دل بسوزاند.اصلح کسی است که هم به ترقی و پیشرفت کشور و توسعه اقتصادی و غیر اقتصادی بیندیشد هم زیر توهمات مربوط به توسعه آنچنان محو و مات نشود که از یاد قشرهای مظلوم و ضعیف غافل بماند.اصلح کسی است که به فکر معیشت مردم دین مردم فرهنگ مردم و دنیا و آخرت مردم باشد.صلح کسی است که بتواند این بار عظیم را به دوش بگیرد.هرکسی نمیتواند این بار را به دوش بگیرد.نشاط و حوصله و همت و قدرت لازم و هوشمندی لازم دارد»5
« اصلح کسی است که با نیازی که شما برای جامعه می فهمید تطبیق کند و بتواند نیازهای جامعه را برآورده سازد»6
1- نماینده مجلس باید به اسلام جمهوری اسلامی و قانون اساسی اعتقاد داشته باشد:
من متواضعانه از شما میخواهم که حتی الامکان در انتخاب اشخاص باهم موافقت نمائید و اشخاص اسلامی متعهد غیر منحرف از صراط مستقیم را در نظر بگیرید و سرنوشت اسلام و کشور خود را به دست کسانی دهید که به اسلام و جمهوری اسلامی و قانون اساسی معتقد و نسبت به احکام نورانی الهی متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت کشور مقدم نداند.»7
2- وکیل مجلس باید متعهد به قوانین اسلام و دارای حسن سابقه باشد:امید است ملت مبارز و متعهد با مطالعه دقیق در سوابق اشخاص و گروه ها ، آرای خود را به اشخاصی دهند که به اسلام عزیز و قانون اساسی وفادار باشند و از تمایلات چپی و راستی مبرا باشند و به حسن سابقه و تعهد به قوانین اسلام و خیرخواهی امت معروف و موصوف باشند. باید ملت شریف بدانند که انحراف ازاین امر مهم اسلامی خیانت به اسلام و کشور است و موجب مسئولیت عظیم است.»8
3- نماینده مردم در مجلس باید خدمتگزار مردم و دلسوز طبقه ضعیف باشد:
مردم آنی را انتخاب بکنند که میشناسند که به این ملت خدمتگذار است و دلش برای این طبقه ضعیف می سوزد ویک اشخاصی که معروف است پیش مردم به امانت ، به خدمت به مردم ، آنها را تعیین کنند ، باید همه تعیین بکنند.»9
«تمامی مسئولان باید خود را نوکر و خدمتگزار مردم بدانند و هر مسئولیتی که از این صلاحیت فاصله بگیرد فاقد صلاحیت است»10
4- یکی از صفات نماینده مجلس ، آراستگی اخلاقی و حسن خلق است.
«افرادی را انتخاب کنید که متعهد به اسلام شرقی و غربی نباشند ، به صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت باشند.وکیل هایی که آراسته هستند به اخلاق خوب ، متعهد هستند به اسلام ، وفادار هستند به کشور خودشان ، خدمتگزار هستند به شما و به کشور ، آن اشخاص را انتخاب کنید.»11
5- کسی که به مجلس می رود باید مثل مرحوم مدرس شجاع باشد.
«سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید،البته مثل مدرس که به این زودی ها پیدا نمی شود،شاید آحادی مثل مدرس باشند.کسانی که انتخاب می کنید باید مسائل را تشخیص دهند،نه از افرادی باشند که اگر روس و امریکا یا قدرت دیگری تشری زد بترسد،باید بایستند و مقابله کنند»12
6- نماینده مجلس باید اهل تقوی و معنویت باشد نه اهل دنیا.
« آن کسی که تقوای لازم را ندارد و اهل معنویت نیست و اهل دنیاست و فقط برای نام و نشان و استفاده های شخصی ، این مسئولیت را می خواهد ، او لایق و شایسته این کار نیست.»13
7-نماینده مجلس نباید مخالف نظام و قانون اساسی باشد.
«بنابر این مجلس در هیچ کشوری جای مخالفان نظام نیست و اگر کسانی که می گویند باید به مجلس برویم تا با قانون اساسی و جمهوری اسلامی مبارزه کنیم این کاملا غلط و غیر منطقی است.»14
8- وکیل مجلس باید بطور واقعی به دنبال راه و خط امام باشد ، باید بفهمد که امام به دنبال چه بود؟
«وکیل آینده مجلس ، باید دنبال راه امام و در خط او با آن مرد بزرگ و انسانی که دشمنانش هم به عظمت و صداقت و شجاعت او اذعان و اعتراف می کردند ، باشد.این طور آدمی شایسته آن است که به عنوان وکیل این ملت به مجلس شورای اسلامی برود، آن کسی که بفهمد امام (ره) چه می گفت؟چه می خواست و چرا می خروشید.»15
9- نماینده ساکت و راکت به درد نمی خورد،نماینده باید فعال ، پرتحرک و برنامه ریز باشد.
«مجلس به عناصر فعال ، پر تحرک فکری و کاری نیاز دارد اما باید همه این اقدامات در چارچوب نظام صورت گیرد.چرا که مجلس جای برنامه ریزی برای پیشرفت کشور و نظام است نه جایی برای تحرک بر ضد نظام.»16
10- اگر کسی که در مقابل دشمن مرعوب است نماینده مردم در مجلس شود ، واویلاست.
«مرعوب شدن صفت خیلی بدی است. حالا یک وقت انسان در خانه خودش نشسته است و مرعوب می شود. این یک نفر آدم است. اگر یک وقت در مسند مسئولیتی نشسته است ، در مجلس است ، در دولت است ، او اگر مرعوب شد واویلاست.»17
11- آدمی که دارای فساد مالی یا اخلاقی ، عقیدتی یا سیاسی باشد به درد مجلس نمی خورد.
«اگر کسی فاصد است ، نباید وارد مجلس شود ، حالا فساد اعم است از فساد مالی و فسادهای گوناگون اخلاقی و یا عقیدتی و سیاسی ، همه اینها فساد است.»18
12- کسی شایسته نمایندگی است که مجلس را سنگری برای دفاع از اسلام و انقلاب در برابر دشمن بداند.
«این مجلس برای ملت سنگر است اما سنگری در مقابل دشمنان ، در مقابل آمریکا ، در مقابل ضد انقلاب ، آن کسی که مردم او را به سنگر می فرستند ، می فرستند تا در این سنگر ، از انقلاب دفاع کند.»19
13- نماینده مردم در خانه ملت باید طمع فقر را چشیده باشد تا مدافع پابرهنگان باشد.
«مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رای دهند که طعم فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام ناب محمدی باشند.»20
14- اگر نماینده ای در دل خود به آرمان های حضرت امام (ره) اعتقادی نداشته باشد ، اشغال این پست برای او حرام است.
«اگر کسی در نظام جمهوری اسلامی در مسئولیتی مشغول کار است ولی آرمان های نظام جمهوری اسلامی را آن طوری که امام بزرگوار ترسیم کرده است و در قانون اساسی تجسم کرده است در دلش قبول ندارد ، اشغال آن پست برای او حرام شرعی است.»21
15- یکی از صفات نماینده اصلح این است که از مسائل سیاسی روز اطلاع کافی داشته باشد.
«نماینده باید دارای فهم و درک سیاسی باشد و مسائل کشور را بفهمد ، هم مسائل خارجی و توطئه های دشمنان را وهم مسائل داخلی را.»22
«نماینده مجلس باید جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد و از مسائل روز اطلاع داشته باشد.»23
16- کسی که می خواهد نماینده مردم باشد نباید اهل سوء استفاده باشد.
«باید مراقب باشید که آدم های اهل سوء استفاده و بی اعتقاد به رسالت انقلابی و مسئولیت نمایندگی و کسانی که می خواهند فقط وارد مجلس بشوند تا سوء استفاده بکنند و خدای نکرده خراب کاری انجام بدهند، وارد مجلس نشوند.»24
17- وکیل این ملت انقلابی ، مومن و شجاع باید انقلابی ترین ، مومن ترین و شجاع ترین مردم باشد.
«آن کس که به عنوان وکیل این ملت انقلابی و مومن و شجاع به مجلس می رود باید انقلابی، مومن و شجاع باشد، اگر نگوییم شجاع ترین ، مومن ترین و انقلابی ترین باشد.»25

18- نماینده ملت باید دارای بصیرت سیاسی باشد.
«رای خود را به شخصی که دارای بصیرت در امر دنیا و منزه از گرایش به شرق و غرب و مکتب های انحرافی و دارای دید سیاسی است بدهید.»26
19- مرفهین بی درد به درد مجلس نمی خورند.
«آنهایی که در خانه هایی مجلل ، راحت و بی درد آرمیده اند، و فارغ از همه رنج ها و مصیبت های جانفرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنگان محروم ، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتی از دور هم دستی بر آتش نگرفته اند ، نباید به مسئولیت های کلیدی تکیه کنند که اگر به آنجا راه پیدا کنند ، چه بسا انقلاب را یک شبه بفروشند.»
«اگر ملت میخواهد که این پیروزی به آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید موظب آنهایی که دولت را تشکیل می دهند ، آنکه رئیس جمهور است ، آنکه در مجلس هست ، به همه اینها توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقه متوسط به بالا و به اصطلاح خودشان مرفه ، به آن مقام برسد.»27
20- باید جلوی نماینده ای که می خواهد با خرج کردن به مجلس برود را گرفت.
«اگر دیدید کسی است که دارد پول به مردم می دهد یا دهان آنها را برای اینگونه کارها شیرین می کنند ، بدانید که این طور آدم ها ، آدمهای نا مناسبی هستند ، وقتی معلوم شد که اینها کسانی هستند که می خواهند بخاطر امور مادی و در راه کسب متاع دنیوی ، مسند با ارزشی را که برای مردم قانون وضع می کند ، غضب کنند ، بایستی جلوی آنها را بگیریم.»28
 

پي‌نوشت‌ها:
 

1- صحیفه نور،جلد18،ص152.
2- راهبردهای ولایت،جلد5،ص152.
3- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،11/07/69.
4- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،31/02/76.
5- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،17/02/84.
6- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،03/03/84.
7- صحیفه نور،ج11،ص269.
8- صحیفه نور،ج12،ص3.
9- صحیفه نور،ج10،ص154.
10- روزنامه جوان،10/12/81.
11- صحیفه نور،ج18،ص284.
12- همان ، جلد18، ص198.
13- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،02/02/74.
14- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،26/09/82.
15- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،01/12/74.
16- دیدار با مردم قزوین ، 26/09/82.
17- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،26/01/78.
18- در جمع مسئولان انتخابات مجلس چهارم ،04/12/78.
19- حدیث ولایت ، ج5 ، ص282.
20- صحیفه نور ، ج20 ، ص194.
21- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،09/08/80.
22- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،08/07/71.
23- صحیفه نور ، ج15 ، ص5.
24- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،15/11/74.
25- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی)،02/12/74.
26- صحیفه نور ، ج15 ، ص163.
27- کلمات قصار امام خمینی(ره) ، ص42.
28- مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی) ، روزنامه اطلاعات ،15/12/74.



نظرات 1
تاريخ : چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391  | 7:59 AM | نویسنده : قاسمعلی


شهيد مطهري معلم اسوه

 

 

«1»

جان هاي تشنه ي حقيقت، در پي علم ره مي سپارند و گام هاي جوياي واقعيت، در تحصيل علم قدم مي نهند. مسلمان آگاه نيز، براي فهم و فقه و بصيرت و بينش، مي کوشد تا به وادي «دين شناسي» قدم نهد و از زلال معارف دين سيراب گردد.
علم، حيات جان و شادابي روح است.
عالمان نيز، سيراب شدگان از چشمه زلال دانش و آگاهي اند.
چراغ راه اند و مشعل شب سوز هدايت.
مي سوزند و راه مي نمايند و خطرها را گوشزد مي کنند.
و اين، رسالتي است عظيم، بر دوش عالمان دين و مربيان نفوس و مدافعان سنگرهاي اعتقاد و ايمان.

«2»

از بارزترين چهره هاي فرهنگ ساز و بدعت ستيز و اسلام آموز در عصر حاضر، «شهيد مرتضي مطهري» است. آنکه عمري در سنگر قلم و بيان و خطابه و تأليف روشنگري کرد،
با الحاد و انحراف و التقاط مبارزه نمود.
بزرگ مردي که حوزه هاي علميه هنوز هم ناباورانه به شهادتش مي نگرد. دانشگاه ها، هنوز هم چشم انتظار نشستن او بر کرسي تحقيق و تدريس اند. زمانه ي ما، همچنان تشنه ي شنيدن معارف اسلام ناب محمدي (ص) و فرهنگ اهل بيت و نکته هاي بديع قرآني از زبان شيوا و قلم گيرا و متين اوست.
پيمودن راه معارف، «راهنما» مي خواهد. به قول حافظ:
«طي اين مرحله بي همرهي خضر مکن،
ظلمات است، بترس از خطر گمراهي»
و کدام راهنما بصير تر از شهيد مطهري؟ و کدام همراه، مطمئن تر از اين معلم اسوه؟

«3»

همه ي عالمان دين و انديشمندان مکتب، در اعتلاي فرهنگ ديني نقشي و سهمي داشته اند.
در اين ميان، نقش و سهم استاد مطهري بسي مهم و ماندگار و ستودني است. آثار و تأليفات او، براي همه ي اقشار و در همه جاي ميهن اسلامي ما و حتي خارج از ايران، رهگشاي فکري مشتاقان حقيقت است و براي سطوح مختلف در موضوعات گوناگون آثار ارزنده دارد.
تنوع آثار، از ويژگي خدمات علمي و قلمي استاد شهيد است.
شهيد مطهري، در عرصه ي اعتقادات و بينش، يک مجاهد سترگ بود.
منافقان را رسوا مي ساخت،
مؤمنان را دلگرم مي کرد،
زنان را به حجاب و عفاف فرا مي خواند،
مردان و جوانان را به شعور و شرف دعوت مي کرد.
حسينيان را با عاشورا پيوندي عميق مي داد.
دانشگاهيان را با حوزه و حوزه را با دانشجويان متصل و همراه مي ساخت، درد آشنا و زمان شناس، تيزبين و و دلسوز، انسان ساز و باطل ستيز بود.
جان بر سر عقيده نهاد و حمايت از حق را به قيمت جان به انجام رسانيد.
دانشمندي موضع دار و صبور و متين و با صلابت، که به دست کوردلان منحرف و نهروانيان اين روزگار، در نخستين سال پيروزي انقلاب به شهادت رسيد و «12 ارديبهشت 58» به رنگ سرخ درآمد و «روز معلم» نام گرفت.

«4»

شهادت جانگداز و موج آفرين شهيد مطهري، چنان عظيم بود که امام نيز در سوگ او گريست و او را پاره ي تن خود ناميد و کتاب هاي او را بي استثناء، آثاري سودمند معرفي کرد و جوانان ما را به خواندن آثارش تشويق کرد.
شهيد مطهري، به عنوان «معلم اسوه» و الگوي ايمان و اخلاق و جهاد علمي، و اخلاص عملي در دل تاريخ، جاودانه ماند.
اميد است که بينش و بصيرت و آگاهي بخشي هاي او در عرصه ي عقايد و معارف و انديشه، همواره تابان و راهگشا بماند.
ما در وجود او سيماي يک «معلم نمونه» و «روحاني الگو» و «مسلمان متعهد» را شاهديم.
او را اسوه ي جستجويي و حق گستري مي شناسيم و يادش را چراغ شبستان دل مان قرار داده ايم.
زنده شد از خون وي، شريعت اسلام
نهضت ايران گرفت رونق ديگر
خانه ي ايمان به نام اوست مصفا
خاطر ما در غياب اوست مکدر
سلام بر او که بر مدار حق زيست و در راه حق شهيد شد.
منبع:ماهنامه ي پيام زن شماره ي 194



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  | 7:38 PM | نویسنده : قاسمعلی
آنچه دوستی می آورد ...
          امام صادق سلام الله علیه          
  ثَلاثَةٌ تُورِثُ المَحَبَّة: الدّينُ والتَّواضُعُ والبَذْلُ  
   
  سه چيز است كه دوستى مى‏آورد: دين، تواضع، محبت.  
   
 

ميزان الحكمة: ح 3211

 
 
 
 
   
                             


نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  | 7:20 PM | نویسنده : قاسمعلی

اکثر ما شهید مطهری را با عناوینی مثل معلم، فیلسوف، استاد و الفاظی عالمانه، مثل اینها می‌شناسیم ولی ایشان علاوه بر مقام رفیع علمی که داشتند الگوی ولایی در زندگی هستند و لحظه لحظه زندگی ایشان برای خوب زیستن الگوست.

به مناسبت سالروز شهادت این استاد فرزانه گوشه‌ای از زندگی ایشان را از زبان خانواده، دوستان و نزدیکان آن بزرگوار مرور می‌کنیم.

* خواب مادر

مادر استاد درباره عنایت الهی قبل از تولد او گفته است، «دو ماه قبل از تولد مرتضی شبی در خواب دیدم محفلی نورانی است و تمام زنان محل در مسجد اجتماع کرده‌اند، ناگاه بانویی محترم وارد شد و دو زن نیز همراه او بودند که بر اهل مجلس گلاب می‌پاشیندند، چون نوبت به من رسید،‌ به آنان فرمود:«سه بار گلاب بپاشید»،‌ از او دلیل آن را جویا شدم، با خوشرویی پاسخ دادند:«به خاطر آن جنینی که در رحم داری، چنین کاری لازم بود زیرا او آینده درخشان خواهد داشت و به جامعه اسلامی خدمات عظیم و گسترده‌ای خواهد کرد».

*  پشت در مکتب خانه

شهید مطهری از سن ۵ سالگی اشتیاق و علاقه خود را به مکتبخانه و درس نشان می‌داد، به طوری که در یک شب مهتابی که نور ماه حیاط را روشن کرده بود، او به خیال اینکه صبح شده است،‌ دفتر و کتابش را برداشته،‌ به سوی مکتبخانه روان شد و هنگامیکه با در بستة مکتبخانه مواجه گردید، همانجا به خواب رفت، صبح فردا پدر و مادر متوجه شدند که مرتضی در خانه نیست، با نگرانی در کوی و برزن به دنبالش گشتند، و سرانجام او را در پشت مکتبخانه در حالیکه آرام خوابیده بود، یافتند.

*  اولین منبر

استاد حدود ۱۳ ساله بود و تازه دوره طلبگی را شروع کرده بود، و خیلی هم به منبر علاقه داشت اما چیزی بلد نبود، که بر منبر بخواند، دایی ما، مرحوم حاج شیخ علی، متنی برای او نوشتند، تا حفظ کند، و در منبر بخواند، روضه، داستان ام سلمه بود که پیامبر اکرم (ص( شیشه‌ای را به او سپردند و فرمودند:«هر وقت دیدی که خاک این شیشه به خون تبدیل شده بود، بدان که حسین مرا شهید کرده‌اند، مرتضی بر روی منبر رفت تا متنی را که حفظ کرده بود، به روضه که رسید فراموش کرد که حضرت رسول (ص) به ام سلمه چه داده بودند، دایی که پای منبر نشسته بود، گریه می‌کرد و به پیشانی خود می‌زد و می‌گفت:«آخ شیشه! آخ شیشه» علیرغم تمامی تلاش‌ دایی، آقا مرتضی یادش نیامد که حضرت (ص) چه چیزی به ام سلمه دادند و از منبر پایین آمد، این اولین منبر او بود.

*  استاد یا دانشیار

سال ۱۳۴۶ پروفسور رضا (رییس دانشگاه) از هر دانشمند یک مقاله در رشته خودش خواست، استاد نیز در رشته الهیات مقاله‌ای نوشت و به ایشان دادند، مدتی بعد مقاله استاد به عنوان بهترین مطلب اعلام شد، در همان زمان،‌ جلسه استادان دانشگاه تهران برگزار شد، مجری نام استاد را «آقای مطهری» دانشیار،‌صدا زد، ناگهان پرفسور دستانش را با تعجب بر هم زد و گفت:«دانشیار، ایشان دانشیارند؟» ایشان استاد همه مایند، چرا دانشیار؟ بعد از پایان جلسه استاد به ایشان گفتند:«از آنجا که من برای قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ منبر رفتم، رژیم مرا تحت نظر دارد، و اجازه ارتقاء از مرحله دانشیاری به استادی را نمی‌دهد، پس از این ماجرا پرفسور دستور داد، نامه‌ای جهت ارتقاء از مرحله دانشیاری به استادی جهت ارتقاء مقام ایشان تایپ کنند، پس اعلام نمود، «ایشان ۱۵ سال است که درس استادی می دهند، اما حقوق معلمی می‌گیرند، کسانیکه نسبت به این مسأله معترفند با امضای این نامه صحت آن را تأیید کنند، با اعلام این مطلب حتی مخالفان استاد نیز آن نامه را امضاء نمودند، این نامه باعث شد که استاد چهار ماه بعد به مقام پایه دوم دانشیاری برسد.

* تحصیل

زمانیکه در قم زندگی می‌کردیم، من مقداری عربی نزد آقا مرتضی یاد گرفتم، ایشان خیلی اصرار داشت که من درس بخوانم، هنگامیکه به تهران آمدیم، گفتم:«شما نگذاشتید که من علم جدید بخوانم و دیپلم بگیرم، ایشان با مهربانی گفت:«به طور متفرقه بخوان و با حجاب کامل اسلامی برو امتحان بده» ، به درستی که او معلم زندگی ما بود، مطهری مراد خانواده ما و افراد خانواده مریدش بودند، آقا مرتضی همیشه در مسائل بانوان با من مشورت می‌کرد. راوی : همسر شهید

*  بالاترین نمره

سال ۱۳۳۲ ایشان برای کسب گواهی تدریس از قم به تهران آمد و در روز امتحان رشته معقول (۱) شاگرداول شد، پس از برگزاری جلسه امتحان به مدرسه مروی آمد و گفت:«هنگامیکه برای امتحان شرح منظومه به جلسه هیات ممتحنه رفته بودم قبل از من یک آقایی سوال کردند که ترتیب ماده و صورت چگونه است و شرح منظومه را به او دادند که بخواند ولی نتوانست آن را جواب بدهد،‌ نوبت به من که رسید همه سوالهای آنها را پاسخ دادم،‌ و هر آنچه را از من می‌خواستند، تحقیق نمودم، بعد هیأت ممتحنه (۲) به اتفاق گفتند:«حیف،‌ که نمره دادن بالاتر از ۲۰ مقدور نیست» شاید برای آنان بسیار سخت بود که به یک طلبه نمره ۲۰ بدهند و اینقدر هم خضور بکنند. راوی: آیت‌الله جوادی آملی ۱- رئیس دانشگاه ۲- رییس هیات آقای راشد بوده است.

* بزرگ مرد حوزه علمیه

زمانیکه تصمیم گرفتم، به حوزه علمیه بروم، رضاخان تمام حوزه‌های علمیه را بسته و عزاداری‌ها را تعطیل کرده بود، فقط در قم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی تعدادی از طلاب را تربیت می‌کرد، به همین دلیل تمام اعضای خانواده مرا از این کار منع کردند اما من دوست داشتم به حوزه بروم،‌حاج شیخ علی قلندرآبادی که دایی من بود، به خانواده گفت:«بگذارید برود درس بخواند، خود این شوق و علاقه‌ای که برای رفتن به حوزه در یک نوجوان به وجود آمده نشانه آن است که خداوند برای مسلمانان و حوزه‌های علمیه و اهل علم، فرجی به وجود خواهد آورد، من به قم رفتم و بعدها همانگونه شد که دایی‌ام پیش‌بینی‌ کرده بود. راوی :‌خود شهید

* نماز شب

مرحوم مطهری رحمه الله یک مرد اهل عبادت، اهل تزکیه اخلاق و روح بود. من فراموش نمی‏کنم ایشان وقتی مشهد می‏آمد، خیلی از اوقات به منزل ما وارد می‏شد، گاهی هم ورودشان در منزل خویشاوندان همسرشان بود. هر شبی که ما با مطهری رحمه الله بودیم، این مرد نیمه شب تهجد با آه و ناله داشت. یعنی نماز شب می‏خواند و گریه می‏کرد، به طوری که صدای گریه و مناجات او افراد را از خواب بیدار می‏کرد… بله، ایشان نصف شب نماز شب می‏خواند، همراه با گریه، با صدایی که از آن اتاق می‏شد آن را شنید!… هر شب قبل از اینکه بخوابد گاهی در رختخواب و گاهی هم قبل از ورود به رختخواب قرآن می‏خواند.

* تواضع

خاطره زیر که توسط خود ایشان نقل شده است، نشانگر تواضع آن مرد الهی است:

«در دانشگاه شیراز از من دعوت کرده بودند، برای سخنرانی. در آن جا استادها و حتی رئیس دانشگاه همه بودند. یکی از استادهای آن جا که قبلا طلبه بود و بعدا رفت آمریکا تحصیل کرد و دکتر شد و آمد و واقعا هم مرد فاضلی هست، مامور شده بود که مرا معرفی کند.

آمد پشت تریبون ایستاد. جلسه هم خیلی پرجمعیت و با عظمت‏بود. یک مقدار معرفی کرد: «من فلانی را می‏شناسم، حوزه قم چنین، حوزه قم چنان و….» بعد در آخر سخنانش این جمله را گفت: «من این جمله را با کمال جرات می‏گویم، اگر برای دیگران لباس روحانیت افتخار است، فلانی افتخار لباس روحانیت است.»

آتش گرفتم از این حرف. ایستاده سخنرانی می‏کردم، عبایم را هم قبلا تا می‏کردم و روی تریبون می‏گذاشتم، مقداری حرف زدم، رو کردم به آن شخص، گفتم: «آقای فلان! این چه حرفی بود که از دهانت‏بیرون آمد؟! تو اصلا می‏فهمی چه داری می‏گویی؟! من چه کسی هستم که تو می‏گویی فلانی افتخار این لباس است؟»

با اینکه من آن وقت دانشگاهی هم بودم و به اصطلاح ذوحیاتین بودم، گفتم: «آقا من در تمام عمرم یک افتخار بیشتر ندارم، آن هم همین عمامه و عباست. من کیم که افتخار باشم؟… ما را اگر اسلام بپذیرد که اسلام افتخار ما باشد; اسلام اگر بپذیرد که به صورت مدالی بر سینه ما باشد، ما خیلی هم ممنون خواهیم شد، ما شدیم مدالی بر سینه اسلام؟!»

* بیت المال

استاد مطهری اتاقی در کنار اتاق شورای دانشکده الهیات داشت. استادان دانشگاه همیشه در اتاق شورا تجمع کرده و در موارد ضروری تا بعد از ظهر آنجا می ماندند و پس از صرف ناهار کارشان را ادامه می دادند. اما استاد مطهری هنگام ظهر به اتاق خود می رفت و پس از ادای نماز، ناهار مختصری را که از منزل می آورد، می خورد. استادان و مسئولان دانشکده اصرار داشتند که استاد به اتاق شورا بروند و از ناهار دانشکده استفاده کنند اما استاد به آنان می گفت:«غذای دانشکده با من سازگار نیست.» و زمانیکه من علت امتناع ایشان را پرسیدم، گفتند: «این ناهارها حق خدمتگزارن و از بیت المال است. استادان حقوق خوبی دارند خودشان بروند و از بازار بخرند و بخورند. این غذا حق ضعفاست.» راوی: غلامحسین وحیدی

* همواره با وضو

استاد همواره با وضو در کلاس حضور می یافت و حضورش آنچنان روحانیتی به مجلس می بخشید که شنونده، با تمام وجود معنویت و قداست آن را در می یافت. شهید مطهری در بیست و چهار سالی که در دانشگاه تدریس می کرد، همواره به دانشجویان توصیه می نمود که دانشگاه به منزلة مسجد است، سعی کنید بی وضو به دانشگاه نیایید. ایشان به یک از دانشجویان فرمود:«‌من هیچ وقت بدون وضو وارد دانشگاه (کلاس) ‌نشده ام.

*  تنظیم وقت

در مدرسه سه سالی که ایشان به دانشکده الهیات نمی رفت و ممنوع المنبر بود، کارش را در منزل انجام می داد. او همیشه در تنظیم وقتی خیلی دقیق بود، به طوریکه از تمام اوقات استفاده مفید می کرد. آقا مرتضی پس از انجام نماز ظهر غذا می خورد و اگر چیزی نبود، به خوردن نان و ماست اکتفا می کرد و بعد از یک ساعت خواب، تجدید وضو کرده به اتاق مطالعه می رفت و تا ساعت ۱۱ به مطالعه می پرداخت، آنگاه پس از ۳ ساعت خواب در ساعت ۲:۳۰ بامداد بر می خاست و عبادات و راز و نیاز شبانه اش را انجام می داد. مناجاتهای آقا مرتضی عجیب بود، گاهی می شنیدم که در حضور خالصانه اش در برابر پروردگار می گفت: «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز» راوی: همسر شهید

*  مناعت طبع

شهید مطهری پس از تشکیل خانواده به قم بازگشت و زندگی جدید خود را با شرایط سخت اقتصادی آغاز نمود. او گاهی مجبور بود برای گذران زندگی، کتابهایش را بفروشد، و یا اینکه از کسی قرض بگیرد. ولی ایشان چنان مناعت طبع داشت که حتی به همسرش این موضوع را اطلاع نمی داد، و در برخورد با او، روی درهم نمی کشید و با چهره ای متبسم و شاداب، با وی سخن می گفت، تا همسرش متوجه مشکلات اقتصادی او نشود. راوی: علی باقی نصرآبادی

* افتخار استاد

۷  الی ۸ سال پیش مرا دعوت کردند که در دانشگاه شیراز سخنرانی کنم، یکی از استادها که قبلاً طلبه بود، ولی مدرک دکترای خود را از آمریکا داشت، پشت تریبون رفت تا مرا معرفی کند. پس از معرفی بنده گفت: «من این جمله را با کمال جرأت می گویم اگر برای دیگران لباس روحانیت افتخار است، ایشان افتخار لباس روحانیت است.» از این سخن بسیار ناراحت شدم. وقتی پشت تریبون رفتم، پس از کمی صحبت، رو به آن شخص نمودم و گفتم: «آقای … من در تمام عمرم یک افتخار بیشتر ندارم، آن هم همین عمامه و عباست. من چه کسی هستم که افتخار باشم؟ این تعارفهای پوچ چیست که به یکدیگر می کنیم.» راوی:‌خود شهید

* گریه های نیمه شب و احترام عجیب به پدر

ایشان هر شب تا چند صفحه قرآن نمی خواند، نمی خوابید. یک شب که منزل ما بودند، نیمه های شب صدای گریه آقا مرتضی همه خانواده را بیدار کرد، هیچ کس نمی دانست کیست که گریه می کند، به آنها گفتم: «صدای آقای مطهری است که نیمه شب نماز می خواند.» با اینکه رتبه علمی ایشان بالا تر از پدرشان بود در مقابل پدر خیلی متواضع و فروتن بودند و همیشه می گفتند: « اولین کسی که مرا به مسائل معنوی و حال و عبادت هدایت کرده، پدرم بوده و مدام مرا به خواندن قرآن تشویق کرده است.

* تحولات روحی

تا آنجا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم، از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خود پیدا کرده بودم. پرسشها- البته متناسب با سطح فکری آن دوره- یکی پس از دیگری بر اندیشه ام هجوم می آوردند. در سالهای اول مهاجرت به قم، چنان در این اندیشه ها غرق بودم که شدیداً میل به تنهایی در من پدید آمده بود. حجره فوقانی {مدرسه} عالی را به نیم حجره ای دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشه های خودم به سر ببرم. {در همان ایام}گمشده خود را شخصیتی دیگر یافتم فکرکردم که روح تشنه ام از چشمه زلال این شخصیت سیراب خواهد شد.. درس اخلاقی که به وسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه ای این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد، خودم را شدیداً‌ تحت تأثیر آن می یافتم. بخش مهم شخصیت من در آن درس و سپس در درسهای دیگر که طی دوازه سال از استاد «الهی» فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم. راستی که او روح قدس الهی بود…

* توجه به والدین

روزی پدرم به من گفت: «گاهی اوقات که به اسرار وجودی خود و کارهایم می اندیشم، احساس می کنم یکی از مسایلی که باعث خیر و برکت در زندگی ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حالم کرده، احترام و نیکی فراوانی بوده است که به والدین خودم کرده ام، به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری. علاوه بر توجه معنوی و عاطفی، تا آنجا که توانایی ام اجازه می داد از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک و مساعدت کرده ام.» پدرم نسبت به پدر بزرگوارش مرحوم آقای «‌حاج شیخ محمد حسن مطهری» تواضع و احترام خاصی داشت، هرگاه ما به فریمان سفر می کردیم، پدرم تأکید داشت ابتدا به منزل والدین خود برود. هنگام ملاقات با آنان نیز صورت و دست مادرشان را می بوسید و به ما توصیه می کرد که دست آنان را ببوسیم. اگر گاهی از صحبتهای پدر و مادرم دلتنگ می شدم، ایشان می فرمود: « مجتبی! انسان هیچگاه از سخن پدر و مادرش ناراحت نمی شود. والدین همیشه خیر و سعادت فرزند خود را می خواهند. راوی: مجتبی مطهری

* ازدواج

پدرم از روحانیون خراسان و بسیار متواضع، متدین و با تقوا بود. ۱۱ سال بیشتر نداشتم که یک شب در خواب دیدم در روی زمین اتاق پدرم یک برگه کاغذ افتاده و بر آن نگاشته شده: «برای مرتضی در تاریخ بیست و نهم عقد می شود.» با کمال تعجب از خواب بیدار شدم. مدتها گذشت و مادرم خواستگاران مرا با عنوان ادامه تحصیل رد کرد. تا اینکه مرتضی مطهری به علت آشنایی با پدرم به خواستگاری من آمد. اما مادرم مسأله درس خواندن مرا مطرح نمود و مرتضی گفت:«هیچ اشکالی ندارد، می توانند درسشان را ادامه بدهند و دیپلم بگیرند.» سرانجام در روز بیست و سوم مادرم موافقت خود را اعلام نمود. همان روز گفتند:«‌بیست و نهم برای عقد روز خوبی است.»‌و من در همان روز در سن ۱۳ سالگی به عقد ایشان در آمدم. تازه آن موقع حقیقت خوابی را که دیده بودم، برایم روشن شد

* دعا

آقا مطهری خیلی به انجام فرائض دینی اهمیت می دادند و مقید بودند که آن را با آمادگی روحی انجام دهند. همیشه برای ادای نماز صبح لباس پوشیده و عمامه شان را برسر می گذاشتند و حتی اصرار داشتند که هنگام غروب روز جمعه حتماً ‌دعا بخوانند. به طوریکه یک روز در خانة یکی از دوستان جلسه ای برگزار بود. ایشان با متانت و بزرگواری به صاحبخانه فرمود:« ساعتهای آخر روز جمعه است. من اجازه می خواهم اگر جای خلوتی هست کمی دعا بخوانم.» پس برخاست و در گوشه ای آرم به مناجات پرداخت. راوی: حجت الاسلام محمدرضا فاکر

* پیام متبرک

حدود دو ماه روزنامه های تهران تعطیل بود و رژیم پهلوی اجازه انتشار هیچ مطلبی را به آنها نمی داد،‌ اما پس از مدتی قرار شد،‌ روزنامه ها به فعالیت خود ادامه دهند، ‌با شنیدن این خبر استاد خیلی سریع با محل اقامت امام (ره) در پاریس تماس گرفته و گفتند: «خوب است، آغاز کار روزنامه ها با پیام امام باشد.» چند ساعت بعد پیام امام (ره (رسید، و مطبوعات تهران آغاز کار خود را با پیام متبرک امام آغاز کردند. راوی: دکتر علی مطهری

* عدل اجتماعی

استاد خیلی به اجرای احکام اسلام اهمیت داده، و انجام آن را برای مسلمین واجب می دانست. شدت عدالتخواهی ایشان به حدی بود که وقتی در همان روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی خبر دادند که دو نفر کمیته ای مرتکب اعمال خلاف شده اند، آقای مطهری به مسوول مربوطه گفتند: «حتی اگر مجازات آنان اعدام باشد باید با همین نام کمیته ای اعدام شوند. و این امر نه تنها موجب تضعیف کمیته نخواهد شد. بلکه موجب تقویت آن و نظام جمهوری اسلامی خواهد بود.»  راوی: علی مطهری

* در انتظار شهادت

پس از شهادت «سرلشگر قرنی» ‌گروه منافقین اعلام کردند: یکی از روحانیون بزودی ترور می شود. «آن روز آقای مطهری به من و دکتر مفتح گفتند: «من، میدانم بعد از قرنی نوبت من است.» بعد از این واقعه استاد هیچ گاه مرا با خودش همراه نمی کرد. حتی یک روز که به ایشان پیشنهاد کردم یک پاسدار همراه خودمان ببریم. ایشان باخنده به من گفتند: «آقای مدنی مگر شما می ترسید؟ هر وقت خدا بخواهد، ما را می برد حالا اگر از طریق شهادت باشد خیلی بهتر است.»

* نیمه شب و یاد استاد

اواخر شب بود و ما با هزاران اندوه از بیمارستان به منزل بازگشتیم. اصابت تیر جمجمه را سوراخ کرده بود و کبوتر روح پدر به آسمان پرکشیده بود. هر کدام از ما با دریایی از غم و گلویی فشرده از بغض سربر بالین نهادیم، خواب از چشمهای ما فرسخ ها فاصله داشت غرق در افکار خود بودیم و عقربه های ساعت به عدد و نزدیک می شدند. سکوت نیمه شب را صدای زنگ ساعت پدر شکافت، نماز شب که از زمان طلبگی اش هرگز آنرا ترک نکرده بود، آن شب هم انتظارش را می کشید، ساعت مدتها زنگ می نواخت اما هیچ دستی به سوی سجاده استاد دراز نشد. آن شب صدای زنگ ساعت، غمگین ترین نوحه فراق استاد بود. راوی: فرزند شهید

* ضیافت الله

شب شهادت آقا، ساعت یک بعد از نیمه شب تلفن زنگ زد، یکی ازعرفا که دوست آقای مطهری بود، احوال ایشان را پرسید، گفتم: «ترور شده اند.» پس از چند لحظه سکوت با ناراحتی گفتند: «خانمی از شاگردان بنده به من اطلاع دادند، که درساعت ۱۱ شب خواب دیده اند، که یک قبر سبز را به ایشان نشان داده و می گویند این قبر را زیارت کنید، با پرس و جو متوجه می شود، این قبر اباعبدالله (ع) است. قبر سبز دیگری را نیز به او نشان داده و می گویند این قبر آقای مطهری است، آن را زیارت کنید سپس ایشان را عروج می دهند، و به جای بسیار وسیعی می برند. در آنجا تخت بسیار زیبایی وجود داشته که عده ای در اطرافش صلوات می فرستادند، به ایشان می گویند. آن مکان جای اولیاء است. ناگهان آقای مطهری وارد شده و بر تخت می نشیند، این بانو از آقا می پرسند: «شما در اینجا چه کار می کنید؟» شهید مطهری با متانت پاسخ می دهند: «من تازه وارد شده ام، من از خدا یک مقام عالی خواستم ولی خدا یک مقام متعالی به من عنایت فرمود.» متوجه شدیم که درست در همان لحظه ای که آقا مرتضی به شهادت رسیدند. این شخص خواب را دیده است. راوی: همسر شهید

* اندوه امام

آقای «احمد خمینی» فرزند گرامی امام (ره) یک مرتبه در حضور ما و بار دیگر در مصاحبه با روزنامه کیهان، دو سال قبل از رحلتشان گفتند:«امام (ره) در هیچ حادثه از حوادث انقلاب این مقدار ناراحت نشدند. آن زمان امام (ره) در منزل دامادشان آقای اشراقی بودند، صبح نمی دانستیم که این خبر را چگونه به امام(ره) بدهیم. چون از علاقه ایشان به استاد مطلع بودیم، بالاخره با مقدمه چینی های زیاد شهادت آقای مطهری را به ایشان دادیم. امام (ره) حالشان منقلب شد، از ناراحتی بسیار دستشان را محکم به محاسنشان کشیدند و فرمودند: «مطهری، مطهری، مطهری» راوی: سید احمد خمینی

* در آغوش رسول خدا

از مادرم شنیدم که استاد در آخرین شب جمعه حیاتشان، یعنی پنج روز قبل از شهادتشان نیمه های شب با حالت عجیبی از خواب می پرند مادر از ایشان علت هیجان را جویا می شوند و ایشان می فرمایند:«خواب عجیبی دیدم، من و امام در صحن مسجدالحرام درکنار کعبه ایستاده بودیم، پیغمبر(ص) به طرف ما آمدند و به من نزدیک شدند من به امام اشاره کردم و گفتم:‌آقا فرزند شما هستند. حضرت رسول به طرف امام رفته و با ایشان روبوسی کردند بعد به طرف من آمدند و مرا محکم در آغوش فشردند و صورت مرا بوسیدند به طوری که الان گرمی لبهای ایشان را احساس می کنم پیش بینی می کنم که حادثه مهمی در زندگی من اتفاق خواهد افتاد. راوی: فرزند شهید
 



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  | 7:20 PM | نویسنده : قاسمعلی

اصل حجاب مربوط به احکام ویژه بانوان است و اتکاى آن, بر تفاوت هاى طبیعى و ساختارى زن و مرد استوار مى باشد. غربى ها به دلیل این که اصل عدم توجه به جنسیت در تقسیم کار را محور تمدن و عامل پیشرفت دانسته اند, تحلیل درستى از حجاب و فرهنگ آن ندارند; از این رو زنان را بین گزینش انسانیت محورى در

محیط کار, و یا مرد محورى و ابزار جذّاب بودن براى خوشایند مردان, مردد ساخته اند, و در نتیجه به جدایى آنان از ارزش ها منجر گردیده است.
در جوامع اسلامى, بر اثر تأثیر متقابل فرهنگ ها, شاهد کاهش کیفیت حجاب هستیم. این پوشش اسلامى با این که به حسب ظاهر, بار سیاسى ندارد, ولى بر خلاف انتظار, دیروز و امروز در معرض شدیدترین حملات قرار گرفته است. هر از چند گاهى در کشورهاى غربى قانونى بر ضد آن به تصویب مى رسد و زنان و دختران به جرم پوشش اسلامى از تحصیلات دانشگاهى ممنوع مى شوند. آنان مانند مزدورانى چون آتاتورک و رضا خان به کشف حجاب اجبارى دست نمى زنند تا با واکنش مردم مواجه شوند, لیکن با تصویب چنین قوانین ضد انسانى و ضد آزادى, حلقه محاصره را بر زنان با حجاب تنگ تر ساخته تا در نهایت خود, حجاب را بر دارند و هم رنگ زنان جوامع غربى گردند. شایسته است ملت هاى اسلامى در مقابل این نوع تهاجم فرهنگى از خواب غفلت بیدار شده و موضوع حجاب را عمیق تر از گذشته بازنگرى نمایند.

پیشینه حجاب
پوشش دینى بانوان, از اختراعات آیین اسلامى نیست, بلکه ریشه در تاریخ دارد. به گفته ویل دورانت: (قوم یهود و ایرانیان قدیم, حجاب را براى بانوان یک نوع کرامت و شرافت, و از واجبات دینى مى دانستند).۱ اما اسلام, پوشش و حجاب را براى شبه جزیره عربستان به ارمغان آورد.
هم اکنون در اسراییل, بسیارى از بانوان قوم یهود با پوشش کامل به مدرسه و دانشگاه مى روند, ولى در فرانسه و ترکیه, به جرم داشتن حجاب, زنان از تحصیل باز داشته مى شوند; در حالى که از نظر منشور جهانى, هر انسانى در اتخاذ عقیده, شغل, مسکن و نوع لباس, آزاد است. هر کشورى لباس ملى خاصى دارد که هر انسانى حرمت آن را پاس مى دارد و کسى حق تعرض و مزاحمت ندارد. متأسفانه برخى از جوانان ساده لوح کشورهاى اسلامى, بر اثر تهاجم فرهنگى, به جاى لباس مردانه, لباس زنانه مى پوشند, موهاى بلند خود را مى بافند و به پشت سر مى آویزند, ریش ستارى مى گذارند یا موهاى بتیلى براى خود درست مى کنند, قیافه هیپى گرانه به خود مى گیرند و یا محاسن قیطانى شبیه ترکمن ها براى خود مى سازند و آزادانه در کوى و برزن, اندام آن چنانى خویش را به نمایش مى گذارند و احدى متعرض آنان نمى شود, در حالى که برخى از حکومت هاى غربى, چادر و یا پوشش اسلامى را که هیچ گونه ضرر و زیانى ندارد, بر نمى تابند; اما در مقابل, برهنگى و خود آرایى زنان را که باعث تهییج شهوات و ناهنجارى هاى اجتماعى و اخلاقى و ناامنى هاست, مورد تشویق قرار مى دهند. بى بند و بارى و مفاسد اخلاقى و جنسى در این کشورها به حدى است که برخى از دختران غربى, براى حفظ امنیت خود, به سیاه پوستان پناه مى برند.
در این میان, آنچه از همه عجیب تر مى نماید, موضع مفتى الازهر مصرى است که به جاى دفاع از این حکم ضرورى و اجتماعى مسلمان ها, هم صدا با غربیان به نفى حجاب مى پردازد. این گونه رفتارهاى متناقض ما را بر آن داشت تا در این شماره, مسئله حجاب اسلامى را مورد بازنگرى قرار دهیم.

حجاب و پوشش اسلامى
واژه حجاب و مشتقّات آن, هفت بار در قرآن کریم تکرار شده و در تمام موارد, به معناى پرده و مانع است. قرآن کریم مى فرماید: (فاسئلوهن ّ من وراء حجاب;۲ اگر از زنان پیامبر چیزى خواستید, از پشت پرده بخواهید. )
حجاب از نظر لغت, در معانى گوناگونى به کار رفته است:
۱ ـ پرده, چادر, روپوش, روبند, آنچه با آن چیزى را بپوشانند.۳
۲ ـ پرده حایل میان قلب و شکم.
۳ ـ به غروب خورشید در تاریکى نیز, در حجاب قرار گرفتن تعبیر شده است.۴
اما به کار گرفتن کلمه (حجاب) در خصوص پوشش بانوان, یک اصطلاح تازه و جدید است.
فقهاى اسلام در کتاب هاى فقهى خود از واژگان (ستر) و (ساتر) استفاده کرده اند. و آن را بر دو تقسیم مى دانند:
۱ ـ پوششى که ذاتاً واجب است; مانند پوشیده نگاه داشتن شرمگاه ها از دید مردان و زنان دیگر, بلکه کودکان ممیز و اهل تشخیص, به جز همسر.
۲ ـ پوشش در حال نماز; واجب است بانوان در هنگام نماز, تمام بدن حتى سر و موى خود را بپوشانند; ولى پوشاندن دست ها تا مچ, پاها تا مچ و گردى صورت به مقدارى که در وضو شسته مى شود, لازم نیست.۵

دلایل وجوب حجاب
مراجع عظام و عالمان اسلامى براى وجوب پوشش بانوان به قرآن, سنت پیامبر(ص), روایات معصومان &و سیره زنان مسلمان (سیره مسلمین) استناد کرده اند که به مواردى از آنها اشاره مى کنیم:

الف ـ حجاب در قرآن
۱ ـ (قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم ان الله خبیر بما یصنعون;۶ به مردان مؤمن بگو: چشمانشان را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و کانون عفت خویش را حفاظت نمایند. این عمل براى آنها پاکیزه تر است. تحقیقاً خداوند به آنچه انجام مى دهید, آگاه است. )
انسان, مقدس تر و پاک تر از این است که درباره شرمگاه ها بیندیشد, چرا که نگاه به موضع حرام, باعث تفکر مى شود. بر این اساس, بعضى معتقدند مراد از این فراز آیه (یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم), ستر عورت است; یعنى بر مرد و زن واجب است عورت خود را از یکدیگر بپوشانند, اما ما تقریباً جزم داریم که (یغضوا من ابصارهم) اختصاص به نظر به عورت ندارد, بلکه شاید بیشتر اختصاص به نظر به غیر عورت داشته باشد; بنابر این ممکن است مقصود آیه, حفظ شرمگاه ها و نگاه به آنها هر دو مورد توجه باشد.۷ چون چشم چرانى و نگاه به نامحرمان از آفات مهم ایمان است و غالباً مردان گرفتارآن هستند و زنان نیز تشویق مى شوند.
در ادامه آیه, به ضرورت حجاب زن پرداخته و مى فرماید: (و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ّ و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن ّ الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن ّ على جیوبهن و لا یبدین زینتهن ّ الا لبعولتهن ّ… ;۸ به بانوان با ایمان بگو: چشم هاى خود را از نگاه به اجنبى فرو پوشند و دامن خویش را (از آلودگى) پاک نگه دارند و زینت و جمال خود را جز آنچه که به طور طبیعى نمایان است, از نامحرمان بپوشانند. و مقنعه و روسرى خویش را بر روى سینه ها افکنند و زینت و مواضع زیبایى ها را جز براى شوهران خود نمایان نسازند و…. )
مطابق آیه, زن نباید زینت خود را ظاهر سازد, مگر در دو مورد: یک استثنا در مورد خود زینت است, یعنى مگر بعضى از زینت ها و به تعبیر قرآن, زینت ظاهر, و استثناى دوم در مورد افراد است; یعنى و مگر براى بعضى از طبقات که غیر شوهر او هستند; مانند پدر پسر, برادرزادگان, خواهرزادگان, فرزندان شوهر و چند طبقه دیگر. ۹
۲ ـ (یا ایّها النبى قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن ّ من جلابیبهن ّ۱۰ ذلک ادنى ان یعرفن فلا یؤذین;۱۱ اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زن هاى مؤمنان بگو که چادر خویش را بر خود فرو پوشند. این کمترین چیزى است تا به عفت شناخته شوند و از تعرض و آزار افراد هوسران محفوظ بمانند. )

شأن نزول آیه
اگر به شأن نزول آیات سوره نور توجه کنیم, فلسفه حجاب به طور کامل روشن مى شود.
ابن مرویه از حضرت على(ع) بازگو مى سازد: (جوانى از انصار در مسیر راه, با زنى روبرو گردید که مقنعه خود را پشت گوش هایش انداخته و قسمتى از گردن و سینه هاى خود را نمایان ساخته بود. همین طور که با چشمانش زینت ها و گام هایش را بدرقه مى کرد, ناگهان صورتش به استخوان بر آمده از دیوار اصابت کرد و خون جارى شد. جوان سوگند یاد کرد با همین وضع خدمت رسول خدا شرفیاب شده, موضوع را بازگو نماید. تا چشم پیامبر به جوان افتاد, متأثر شد و فرمود: این پاداش گناه توست, و بى درنگ این آیه نازل گردید.)۱۲
قرآن در آیه ۳۰ این سوره, مردان را از چشم چرانى نهى مى کند و در آیه ۳۱, زنان را از نگاه و عدم رعایت حجاب کامل بر حذر مى دارد, چون مى خواهد هم زنان را از بهره کشى مردان از راه چشم و گوش و قوه لامسه باز دارد و هم آنان را از مسابقه پایان ناپذیر در نشان دادن اندام, عشوه گرى ها, طنازى ها, آرایشگرى ها مانع شود تا در نتیجه آن, هوس رانى, تجدد طلبى و نوخواهى را در نهاد مردها زنده نسازند و سرنوشت خود را به فلاکت نیندازند. وانگهى دامن زدن به شهوات و هوس هاى خفته مردها, در واقع افروختن و شعله ور ساختن آتشى است که نوعاً زن ها در آن خواهند سوخت و یا به ابتذال و سقوط شخصیت آنان منجر خواهد گردید.

ب) حجاب از نظر روایات
روایات فراوانى در باره وجوب پوشش از ائمه معصومین& نقل شده است, که ما فقط به یک نمونه بسنده مى کنیم.
فضیل در حدیثى از امام مصعوم(ع) پرسید: آیا بازوهاى بانوان از زینت هایى است که خداوند متعال پوشاندن آن را واجب دانسته و فرموده است: زن نباید زینت خود را جز براى همسران و سایر محارم ظاهر سازد؟ فرمود: بلى. ۱۳

فلسفه حجاب
پوشش بانوان در اسلام, یک اصل تعبدى نیست, بلکه مصلحت ها و حکمت هایى دارد; از جمله:
۱ ـ زن مانند مرد, حوایج و نیازمندى هایى دارد که براى تأمین آن, ناگزیر باید از محیط خانه خارج گردد تا بتواند آنها را فراهم سازد. در کتاب هاى فقهى و حدیثى, خروج زن با اذن شوهر براى تأمین حوایج و شرکت در نمازهاى عید فطر, عید قربان, نماز جمعه و جماعت, تجویز شده است; پس حجاب براى خروج زن از محیط خانه, تشریع گردیده است.
۲ ـ شرکت زن در فعالیت هاى عبادى, سیاسى و اجتماعى و دفاع از حقوق شخصى, تعلیم و تعلّم. در این صورت رعایت حجاب واجب مى شود تا کام یابى ها منحصر در محیط خانه شود و محیط خارج تنها براى کار و فعالیت باشد.
۳ ـ احساس امنیت روحى و حراست آنان از خطرات احتمالى و بیماران جنسى و عناصر لا ابالى. پناه بردن برخى از دختران سفید پوست غربى به سیاه پوستان, علاوه بر قدرت جنسى بیشتر, به دلیل قدرت جسمى و دفاعى آنان است.
۴ ـ حجاب, عامل خودسازى و تهذیب نفس است, چرا که زنان را از خود آرایى, طنازى, خودنمایى و صیادى باز مى دارد.
۵ ـ حفظ نظام خانوادگى و علایق زوجیت, بستگى تام به پوشش بانوان دارد.

ارزش حجاب
امام خمینى (ره) در باره ارزش حجاب مى فرماید: (حجاب اسلامى یعنى حجاب وقار, حجاب شخصیت, ساخته من فقیه نیست; این نص صریح قرآن است. آن قدرى که قرآن مجید بیان کرده, نه ما مى توانیم از آن حدود (محدوده) خارج شویم و نه زنانى که معتقد به این کتاب بزرگ آسمانى هستند. )۱۴
باید به دنیا تفهیم کنیم که دست یابى به مدارج علمى به معناى پشت کردن به مفاهیم ارزشى دینى و رویکرد به مظاهر فریباى تمدن غربى نمى باشد.
از این جا روشن مى شود که چرا فرانسه در ممنوعیت تحصیل دختران با حجاب اسلامى در دانشگاه ها پیشگام شده است, چون نقش آن را در پیروزى الجزایر چشیده است.
فرانس فانون مى نویسد: (هر چادرى که دور انداخته مى شود, افق جدیدى را که بر استعمارگران ممنوع بود, در برابر او مى گشاید و بدن زن الجزایرى را که عریان شده است, به او نشان مى دهد و پس از دیدن هر چهره بى حجابى, امیدهاى حمله ور شدن اشغال گران ده برابر مى گردد. هر بار که یک زن کشف حجاب مى کند, در واقع وجود جامعه الجزایرى را بر سیستم دفاعى سست بنیاد, باز و متلاشى شده به اشغال گران اعلام مى دارد. )۱۵
بنابر این, حجاب, پاسخى است به نداى فطرت, نشانِ تمدن و فرهنگ اسلامى است, فزونى بخش حرمت زنان و مایه سلامت جسم و آرامش روان جامعه است.
اسلام, طرفدار پرده نشینى نیست, اسلام مى خواهد زن در حضور مردهاى اجنبى, بدن خود را بپوشاند بدون آن که مجبور باشد از اجتماع کناره گیرى کند. رعایت پوشش اسلامى در قالب دو اصل (پوشیدگى) و (سادگى), آثار و نتایج مهمى از لحاظ فردى و اجتماعى در بر دارد.
در مخزن شرف, گهرى جز حجاب نیست
شمشیر دیده را سپرى جز حجاب نیست
اى ملتى که یک سره در خواب غفلتید
در کاستن ز فرّ نیاکان شتاب چیست؟

پى نوشت ها:

۱ـ تاریخ تمدن, ج ۱, ص ۲۳۳; براى مطالعه بیشتر, به کتاب مسئله حجاب شهید مطهرى مراجعه شود.
۲ـ احزاب (۳۳) آیه ۵۳٫
۳ـ المنجد, ماده (حجب) و فرهنگ عمید, واژه حجاب.
۴ـ عروة الوثقى, ج ۱, ص ۴۱۴٫
۵ـ همان.
۶ـ نور (۲۴)آیه ۳۰٫
۷ـ مرتضى مطهرى, آشنایى با قرآن, ج ۴, ص ۸۲ ـ ۸۴, با تلخیص.
۸ـ همان, آیه ۳۱٫
۹ـ مرتضى مطهرى, همان, ص ۹۰٫
۱۰ـ جلباب, پیراهن یا جامه گشاد شبیه چادر و عباى عربى را گویند; المنجد, ماده جلباب.
۱۱ـ احزاب (۳۳) آیه ۵۹٫
۱۲ـ الدر المنثور, ج ۵, ص ۴۰٫
۱۳ـ وسائل الشیعه, ج ۲۰, ص ۲۰۰ ـ ۲۰۱٫
۱۴ـ زن از دیدگاه امام خمینى, ص ۱۴۷٫
۱۵ـ انقلاب الجزایر, ص ۲۱۰٫



نظرات 0
تاريخ : جمعه 8 اردیبهشت 1391  | 12:46 AM | نویسنده : قاسمعلی

کلاه شرعی در فرهنگ عامیانه

 


در فرهنگ عامیانه، کلاه شرعی به نوعی فرار از حکم شرعی گفته می شود که در آن به کمک یک یا چند حکم شرعیِ مجاز از حکم شرعی دیگری که غیر مجاز است خلاصی حاصل می شود و در نتیجه فرد به همان هدفی که از ابتدا به دنبال آن بود دست می یابد.

 


رشوه

مثلا کسی که می خواهد به قصد دریافت بهره (سود یا نزول) پول خود را به دیگری قرض دهد می بیند که این دریافت سود از نظر شرعی حرام است و ممنوں بنابراین می آید با ترفندی به نام معامله صوری با این پندار که که چنین خرید و فروشی از نظر شرعی حلال است و مشروع دست به یک خرید و فروش غیر واقعی می زند و با این روشی که به آن کلاه شرعی می گویند به هدفی که در پی آن بود دست می یابد.

بی شک رفتارهایی از این دست که با نام شرع در بین مردم رایج است دارای بار معنایی موهن و طنزآلودی است که خواسته و ناخواسته بخشی از احکام شرع مقدس اسلام را به تمسخر می گیرد.

ضرورت صیانت از عزت و استحکام احکام شرع مقدس اسلام ما را بر آن داشت تا به تبیین دقیق این مقوله پرداخته و دیدگاه شرع را نسبت به این پدیده روشن کنیم.

مثلا کسی که می خواهد به قصد دریافت بهره (سود یا نزول) پول خود را به دیگری قرض دهد می بیند که این دریافت سود از نظر شرعی حرام است و ممنوں بنابراین می آید با ترفندی به نام معامله صوری با این پندار که که چنین خرید و فروشی از نظر شرعی حلال است و مشروع دست به یک خرید و فروش غیر واقعی می زند و با این روشی که به آن کلاه شرعی می گویند به هدفی که در پی آن بود دست می یابد

در شرع مقدس

هر چند چنین اصطلاحی با چنین بار معنایی تمسخرآمیزی خواستگاه شرعی ندارد اما می توان به کمک آموزه های دینی بحثی را در عرض آن مطرح کرد تا شنونده به سستی و بی پایه گی آن اصطلاح و قدرت و صلابت این بحث پی ببرد. این بحث تحت عنوان «راهکار شرعی» طرح می شود که بعید نیست همین عنوان به دست دوستان ناآگاه و دشمنان آگاه تبدیل به آن اصطلاح موهن شده باشد.

 

راهکار شرعی

تصویر و تمثال در فقه و شرع

گاهی انجام کاری با صورت و شرایط خاصی از نظر شرعی ممنوع اعلام می شود؛ اما می توان با تغییر صورت و شرایط غیر مُجاز به صورت و شرایط دیگری که مُجازند، هدف نهایی از آن کار را تامین کرد که این کار بازی با شرع یا همان کلاه شرعی نیست بلکه ترک راه غیر مجاز و حرکت در مسیری است که شرع مقدس اسلام آن را مُجاز دانسته است. مثالی ساده: زن و مرد نامحرمی قصد دارند تا با هم یک زندگی زناشوئی را آغاز کرده و در کنار هم زندگی مشترکی مانند سایر مردم جامعه داشته باشند. اما شرع مقدس، وجود آن رابطه را به صرف داشتن رضایت طرفینی مجاز نمی داند ولی برای رسیدن به آن هدف، راهکاری مجاز ارائه کرده که آن اجرای صیغه عقد نکاح است.

مثال تخصصی: فردی قصد دارد منزل مسکونی خود را در ازای 5 میلیون تومان پول نقدی که به عنوان قرض می گیرد به ماهی 100 هزار تومان اجاره دهد. چنین معامله ای از نظر شرعی قرض ربوی بوده و حرام است.

راهکار شرعی برای رسیدن به هدف و آلوده نشدن به حرام: مالک منزل خود را در ازای 100 هزار تومان به عنوان اجاره بها در اختیار مستأجر قرار می دهد و نیز در ضمنِ این قرارداد اجاره، شرط می کند که مستأجر مبلغ 5 میلیون تومان نیز به او قرض بدهد. چنین معامله ای شرعا صحیح بوده و هیچ حرامی در آن رخ نداده است.

فرق این دو صورت: در اولی شرطِ اجاره در ضمنِ قرض بوده که این ربا است و حرام؛ ولی در دومی شرطِ قرض در ضمنِ اجاره بوده که این کاملا جایز است و حلال. 

بهره گیری از راهکارهای ممکن برای حرکت در مسیر شرعی امریست معقول و مقبول اما به بازی گرفتن احکام با نام موهن کلاه شرعی امریست نامشروع و این کار در حقیقت کلاهی است که شیطان یا نفس اماره بر سر انسان می گذارد تا او را به اسم شرع و تقدس وارد کوره جهنم کند

امام خمینی (ره) این فقیه نامدار عصر حاضر در کتاب وزین تحریر الوسیله در بحث ربا می نویسد: «و أما التخلص منه فغیر جائز بوجه من وجوه الحیل» (1) استفاده از هر گونه حقه و یا کلاه شرعی برای فرار از ربا جایز نمی باشد. یعنی هیچ کلاه شرعی ایی نمی تواند حرام خدا را حلال کند و تنها باید از راهکارهای واقعی شرعی برای رسیدن به اغراضی که داریم استفاده کنیم.

از مقام معظم رهبری پرسیده اند: آیا راهى براى فرار از ربا در معاملات بانكى وجود دارد؟ ایشان پاسخ داده اند: راه حل، استفاده از عقود شرعى با رعایت كامل شرایط آنهاست. (2)

استفاده از هر گونه حقه و یا کلاه شرعی برای فرار از ربا جایز نمی باشد. یعنی هیچ کلاه شرعی ایی نمی تواند حرام خدا را حلال کند و تنها باید از راهکارهای واقعی شرعی برای رسیدن به اغراضی که داریم استفاده کنیم

پس بهره گیری از راهکارهای ممکن برای حرکت در مسیر شرعی امریست معقول و مقبول اما به بازی گرفتن احکام با نام موهن کلاه شرعی امریست نامشروع و این کار در حقیقت کلاهی است که شیطان یا نفس اماره بر سر انسان می گذارد تا او را به اسم شرع و تقدس وارد کوره جهنم کند.

در اینجا دقت در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را با نا کارآمدی کلاه شرعی در تعویض حرام به حلال آشنا می کند. آن حضرت فرمود: «إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَكُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ»؛ من تنها بر اساس همین ادله محکمه پسندی که خداوند معین کرده است؛ یعنی شهود و قَسم، بین شما داوری می کنم. «وَ بَعْضُكُمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ » برخی از شما زبانی گویاتر دارید و می توانید با زبان بازی و کلاه شرعی رأی دادگاه را به نفع خود بگردانید.«فَأَیُّمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أَخِیهِ شَیْئاً»؛ پس اگر کسی چنین کرد و از راه بازی با کلمات و سند سازی و مانند آن توانست با رأی دادگاه عدل اسلامی، بخشی از مال دیگری را به ناحق تصاحب کند بر سر خود کلاه شرعی نگذارد و با خود نگوید که چون دادگاه اسلامی به نفع من رأی داده است پس این مال برای من حلال است؛ زیرا «فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ النَّارِ»؛ آن بخشی که دادگاه عدل اسلامی به اختصاص داد در حقیقت قطعه ای از آتش جهنم است که او گرفته و با خود می برد. (3)

 

خلاصه:

اگر در راه رسیدن به اهدافی که داریم با منع شرعی روبرو شدیم به کلی آن مسیر را به فراموشی سپرده و با سوال از متخصصین و عالمان دینی راهی را جستجو می کنیم که گذر از آن را شرع اجازه داده باشد. تلاش نکنیم تا به اسم شرع و تقدس، احکام شرعی را به بازی بگیریم و سعی در گذر از همان راه ممنوع را داشته باشیم.

 

پی نوشت ها:

1. تحریر الوسیلة ج‏1 ص539 م7

2. اجوبه الاستفتائات س 1788

3. الکافی ج7 ص414

امید پیشگر

بخش احکام اسلامی تبیان



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 2 :: 1 2