تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:31 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 استیون هورویتز، مترجم: حسن افروزی

در بحبوحه کسادی سال 2008 بسیاری از اشتباهات اقتصادی گذشته دوباره پا به عرصه‌ وجود گذاشتند. کریس ایزیدور در مطلبی با عنوان «چرا پس‌انداز برای اقتصاد کشنده است» می‌نویسد که کلید رونق و شکوفایی اقتصادی مصرف است و پس‌انداز مانع این امر است.

ایزیدور معتقد است افزایش پس‌انداز که همراه با بروز کسادی به وجود آمد، شاید برای هر فرد به تنهایی خوب و پسندیده باشد، ولی در کل برای جامعه مضر است «چرا که آنچه بیشتر از هر چیزی برای اقتصاد ضروری است، مصرف هر چه بیشتر و آزادانه‌تر مصرف‌کنندگان است.»
ولی نکته‌ اساسی اینجا است که اگر هدف ایجاد رشد پایدار اقتصادی باشد، حقیقت درست خلاف دیدگاه فوق خواهد بود. پس‌انداز چیزی است که رشد طولانی مدت را ممکن می‌سازد و این‌طور نیست که در هنگام رکود و کسادی برای اقتصاد مضر باشد.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:30 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور: اقتصاد

 فردریک باستیا، مترجم: مجید روئین پرویزی

از میان تمام ویژگی‌هایی که شخصیت و هویت متمایز ملت‌ها را می‌سازد و به اصل و ریشه‌ آنها، به اخلاقیات شان، و به آداب و رسوم و قوانین‌شان شکل می‌دهد، آن ویژگی‌ که اهمیتی بیش از همه دارد تا آنجا که تمام ویژگی‌های دیگر را تحت نفوذ خود قرار می‌دهد، چگونگی ادامه بقا و تامین معاش یک ملت است.

دریافت روشن از این واقعیت را ما بیش از همه مدیون چارلز کومت هستیم که جای تعجب دارد، چرا تاکنون در علوم اخلاقی و سیاسی آن طور که شایسته بوده به آن پرداخته نشده است.
این ویژگی‌، در واقع، با دو خصیصه‌ای که هر دو با قدرتی یکسان بر نسل بشر اثر می‌گذارند، عمل می‌کند: یکی تداوم و دیگری جهان شمولی. ادامه بقا، بهبود شرایط زندگی و تشکیل خانواده، مسائلی که مربوط به یک زمان یا مکان خاص، یا برای برخی افراد با سلایق و نظرات خاص باشند نیستند؛ اینها دغدغه‌ روزانه، دائمی و گریزناپذیر تمام انسان‌ها در تمام زمان‌ها و در تمام کشورها بوده و هستند.
در همه جا، بخش عمده‌ تلاش‌های فکری و جسمی به شکل مستقیم یا غیرمستقیم معطوف خلق یا بهبود ابزار تامین معیشت بوده است. شکارچی، ماهیگیر، چوپان، کشاورز، صنعتگر، بازرگان، کارگر، هنرمند، سرمایه‌دار همه پیش از هر چیز به این می‌اندیشند که چطور به حیات‌شان ادامه بدهند و سپس، اگر بتوانند،‌ به اینکه چطور شرایط آن حیات را ارتقا ببخشند. اثبات آن هم همین است که اینها برای تامین همین منظور بوده که شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا غیره شده‌اند. به همین شکل کسانی که وارد بخش خدمات عمومی می‌شوند هم مثل سربازان یا کارمندان دولتی، این شغل را برای تضمین برآورده شدن نیازهایشان انتخاب کرده‌اند. ما وقتی از اخلاقیات حرف می‌زنیم، الزاما از افراد انتظار ازخودگذشتگی یا قطع تعلق از دنیا را نداریم، حتی کشیش هم نیازمند تامین معاش است چون پیش از آنکه کشیش باشد نخست، انسان است.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:24 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 رابرت لاوسن، مترجم: مریم کاظمی

من گاهی در دفتر کارم مثال‌های سرگرم‌کننده‌ای را به عنوان یک ابزار کمک آموزشی، برای دانشجویان یا دیگر علاقه‌مندان می‌نویسم و اخیرا مابین سخنرانی‌هایم در کلاس برای برانگیختن بحث‌ها از این نکات استفاده می‌کنم. بعضی اوقات این نکات به دیدگاه‌های سیاسی متعصبانه من بازمی‌گردد، اما اغلب اوقات صرفا به برخی مفاهیم ابتدایی علم اقتصاد اشاره دارند.

این نوشته شامل مثال‌های اندکی است که نشان می‌دهند چگونه می‌توان از مثال‌های روزمره برای آموختن مفاهیم اقتصادی بهره گرفت. هر نکته شامل بحثی مختصر درباره یکی از مفاهیم اقتصادی و در انتها سوالی برای اندیشیدن یا بحث بیشتر است. خوشحال می‌شوم اگر خوانندگان مشتاق مثال‌های بیشتری را در این باره با من در میان بگذارند.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:24 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 فردریک باستیا، مترجم: مجید روئین پرویزی

ژاک: مربا فروش
آقای لاسوش: مامور مالیات


ل. گفتی بیست خمره مربا تولید کرده‌ای؟
ژ. بله، با تلاش و مراقبت مستمر.
ل. لطف کن و شش تا از بهترین‌هایش را به من بده.
ژ. شش تا از بیست تا؟ خدای بزرگ! نابود خواهم شد. لطفا به من بگویید آقا، برای چه می‌خواهیدشان؟

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:23 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 منبع: هرالد تریبون، جرالد ادریسکول، مترجم: جعفر خیرخواهان

وقتی دولت و سرمایه‌داران تبانی می‌کنند آن را سرمایه‌داری پارتی‌بازی و رفیق‌سالاری بنامند، هر زمان که بحث اصلاحات نظام مالی در واشنگتن مطرح می‌شود انتظار این نوع سرمایه‌داری را بیشتر داشته باشید. کارکرد درست بازارهای آزاد بستگی به حقیقت‌گویی دارد. قیمت‌ها باید بازتاب‌دهنده ارزش‌گذاری مصرف‌کنندگان از کالاها باشد؛ نرخ بهره باید راهنمای مطمئنی برای کارآفرینان تخصیص‌دهنده سرمایه طی زمان باشد و حساب‌های بنگاه باید ارزش واقعی کسب‌و‌‌کار را منعکس‌سازد. جامعه آمریکا به جای حقیقت‌گویی، اقتصاد دروغگویان شده است. علت کاملا روشن است: چون که سرمایه‌داری از نوع رفیق‌بازی و خویشاوند سالاری داریم.

توماس کارلایل، نویسنده قرن نوزدهم عصر ویکتوریا، با بیانی زننده، لیبرالیسم کلاسیک را «هرج و مرج به علاوه ژاندارم» توصیف کرد. کارلایل که یک رومانتیست بود از نظام موجود متنفر بود، اما آن را به درستی توصیف کرد.
لیبرال‌های کلاسیک، که همتایان امروزی‌شان، آزادی‌خواهان و محافظه‌کاران طرفدار دولت کوچک هستند، معتقد بودند وظایف دولت باید محدود به (1) عرضه دفاع ملی؛ (2) حمایت از جان و مال افراد در برابر زور و تقلب؛ و (3) عرضه کالاهای عمومی باشد که بازار قادر به ارائه نیست. چنین مفهوم‌سازی از دولت و وظایف آن در اعلامیه استقلال گنجانده شد و در قانون اساسی آمریکا تجسم پیدا کرد.
لیبرال‌های مدرن، فهرست وظایف دولت را به شدت گسترش دادند، اما سوای رژیم‌های تمامیت‌خواه، هیچ جنبش سیاسی مدرنی را نمی‌شناسم که از طول این فهرست کاسته باشد. در حالی که اصلی‌ترین وظیفه دولت، حمایت شهروندان در برابر زور و حمله در داخل و خارج است، حمایت از شهروندان در برابر تقلب نیز مساله کاملا مرتبطی است. دزدی که اسلحه در دست دارد با استفاده از زور، آنچه را که حق قانونی وی نیست به چنگ می‌آورد، آن کس که مرتکب کلاهبرداری می‌شود آنچه را حق وی نیست به شکل مخفیانه برای خویش برمی‌دارد. این تفاوت بین سارقی است که در روز روشن دزدی می‌کند و شبرویی که یواشکی در شب دزدی می‌کند. نتیجه امر یکسان است: از دست دادن دارایی مالک و بی‌نظمی جامعه مدنی و دولتی که به شکل حقارت‌باری موفق به انجام این کارکرد اصلی خویش نشده است.
چرا این اتفاق افتاده است؟ تنظیم‌گران خدمات مالی نتوانستند قوانین و مقررات علیه کلاهبرداری را اجرا کنند. برنی مادوف، پرونده مثال‌زدنی و کمیسیون بورس و اوراق بهادار، تنظیم‌گر شکست خورده مثال‌زدنی است. برملاشدن کلاهبرداری کار مشکلی است، اما همان‌طور که اکنون می‌دانیم مورد مادوف این‌گونه نبود. کمیسیون بورس و اوراق بهادار از توجه به شواهدی که پیش چشمش بود، خودداری کرد. تنظیم‌گران بانکی اجازه دادند یک نوع وام رهنی که به «وام دروغگویان» معروف شده بود هر چه بیشتر افزایش یابد و همین‌طور بقیه ماجرا.
اکنون شیوه خلاقانه‌ای که لهمان برادرز اهرم مالی خود را پنهان ساخت (منظور اینکه چقدر پول وام گرفته بود) با استفاده از توافق بازخرید 105 آموخته‌ایم. توافق بازخرید 105 به این معنا بود که لهمان موقتا دارایی‌ها (از قبیل اوراق قرضه) را به جای پول نقد معاوضه می‌کرد. توافق بازخرید یک شیوه قرض‌گرفتن پول است. اما یک قاعده حسابداری به لهمان اجازه می‌داد تا معامله را به عنوان فروش در دفاترش ثبت کند و استقراض گزارش شده خویش را کاهش دهد که بر اساس گزارش بازپرس سابق فدرال و مسوول بازبینی ورشکستگی لهمان منصوب دادگاه به تازگی فاش شد.
آیا باور کنیم که تنظیم‌گران بی‌اطلاع بودند. گلدمن ساکس نیز متهم به کلاهبرداری به صورت فریب دادن بسیاری از مشتریان به نفع جان پالسن متصدی صندوق تامین شد.
این ایده که چندبرابر کردن قوانین و آیین‌نامه‌ها قادر به حمایت از مصرف‌کنندگان و سرمایه‌گذاران است قطعا یکی از خطاهای بزرگ فکری در قرن بیستم بود. هر قانون ایستایی امکان دور زدن یا دستکاری شدن دارد، به نحوی که از اجرای آن فرار کرد. به جای چندبرابر کردن قوانین، بهتر است حسابداری مالی را با این اصل سنتی اداره کنیم که هر کسی وظیفه ایجابی در اظهار و ابراز درست و منصفانه شرایط دارد. هر نهاد مالی باید وظیفه مراقبت از منافع مشتریان خود را داشته باشد.
نظریه انتخاب عمومی، علل ریشه‌ای شکست تنظیم‌گری را به اسارت درآمدن تنظیم‌گران توسط صنعت تحت تنظیم‌شناسایی کرده است. موسسات تنظیم‌گری احساس نزدیکی و همدردی بیشتری با صنعت تنظیم شده می‌کنند تا عامه مردمی که مسوول حمایت از آنها را عهده‌دار هستند. ویلیام بویتر در مقاله‌ای، «اسارت شناختی» را معرفی کرد که تنظیم‌گران قادر به‌اندیشیدن بر حسب چیزی غیر از منافع صنعت تنظیم‌شده نخواهند بود. به این ترتیب منافع نمایندگان مجلس قانون‌گذاری با منافع صنعت گره می‌خورد و صاحبان صنایع با سیاستمداران و تنظیم‌گران به تفاهم می‌رسند.
چنین نظامی را نمی‌توان بازار آزاد نامید، بلکه این سرمایه‌داری رفیق‌سالاری است. این نظام بیش از آنکه مدیون آدام اسمیت باشد به بنیتو موسیلینی مدیون است.
فردریک هایک نظام قیمت‌ها را یک نوع ‌سازوکار انتقال اطلاعات نامید. از تعامل تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان است که قیمت‌ها تعیین می‌شود و ارزش‌گذاری نسبی کالاها و خدمات منعکس می‌شود.
یارانه‌ها باعث اخلال در قیمت‌ها شده و در نتیجه منابع کمیاب جامعه به نحو غیربهینه تخصیص می‌یابند (که بر اساس ترجیحات مصرف‌کنندگان و هزینه فرصت تولیدکنندگان قضاوت می‌شود). قیمت در این حالت قادر به انتقال ارزش واقعی کالاها نخواهند بود.
لودیگ فون میزس که مرشد هایک بود در دهه 1930 پیش‌بینی کرد که کمونیسم سرانجام سقوط خواهد کرد، چون که برای تخصیص منابع متکی به قیمت‌ها نبود. او پیش بینی کرد در نظام کمونیستی بیشتر کالاها اشتباهی تولید خواهد شد: برخی کالاها بیش از حد نیاز و برخی دیگر بسیار کمتر از حد نیاز تولید می‌شود. تاریخ ثابت کرد که پیش‌بینی وی درست بود.
در آمریکای امروز، ما از اتکا به قیمت‌گذاری صادقانه دور شده‌ایم. دولت فدرال 90‌درصد تامین مالی بخش مسکن را کنترل می‌کند. سیاست‌هایی که خانه‌دارشدن را تشویق می‌کند روی کاغذ باقی است و قوانین بیشتری افزوده شده است. سیاست‌های فدرال در مورد نرخ بهره پایین منجر به تخصیص غیربهینه سرمایه طی زمان شده است. نرخ بهره پایین خصوصا بر مسکن تاثیر می‌گذارد چون خانه یک دارایی بادوام و شاخص است که ارزشش با نرخ بهره پایین افزایش می‌یابد.
قیمت‌ها و نرخ بهره مخدوش شده نمی‌توانند شاخص‌های درست برای اهمیت نسبی کالاها باشند. سرمایه‌داری رفیق‌سالارانه فقط تضمین‌کننده دسترسی ویژه بنگاه‌ها و صنایع حمایت‌شده به سرمایه است. بنگاه‌هایی که در فرآیند آنچه از نظر سیاسی دلخواه دولت است، دچار اشتباه شوند، نجات داده می‌شوند. این وضعیت منجر به مخاطره اخلاقی و نجات بیشتر بنگاه‌ها در آینده می‌شود و آنهایی که زیان می‌کنند قادر به پنهان ساختن زیان با استفاده از ضد و نقیض‌های حسابداری خواهند بود.
اگر می‌خواهیم آزادی اقتصادی و بازار آزاد مولد را برقرار کنیم باید به حقیقت‌گویی درباره بازارها متوسل شویم. منظور اینکه به یارانه‌های مختل‌کننده قیمت پایان دهیم که شامل نرخ بهره مصنوعی پایین نگه داشته می‌شود. هیچ کس ظاهرا سرمایه‌داری رفیق‌سالارانه را ترجیح نمی‌دهد، اما دولت تنظیم‌گر گسترده در عمل آن را مستحکم می‌کند.
تلنبار کردن قوانین و آیین‌نامه‌های بیشتر، چیزی متفاوت از گذشته عایدمان نمی‌سازد. اتکا به اصل ایجابی حقیقت‌گویی در صورت‌های مالی و وظیفه مراقبت از سهامداران ترجیح دارد. مقررات‌زدایی یک نوع وردخوانی آزادیخواهی نیست، بلکه ضرورت مطلق است اگر که می‌خواهیم از سرمایه‌داری رفیق‌سالارانه خارج شویم.
اودریسکول پیش از این از معاونان بانک سیتی‌گروپ و نیز معاون بانک مرکزی آمریکا در دالاس بوده است.

منبع: دنیای اقتصاد



نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:20 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 مترجم: آزاده رضایی
این مقاله نوشته‌ لودویگ فن میزس1 است که اولین بار در سال 1958 به چاپ رسید.

اقتصاد بازار – سرمایه‌داری2 – بر پایه‌ مالکیت خصوصی تولید و سرمایه‌گذاری خصوصی استوار است. در نهایت، مصرف‌کنندگان هستند که با خریدن یک کالا یا امتناع از خرید آن تعیین می‌کنند که چه چیزی و در چه میزان و با چه کیفیتی باید تولید شود. مصرف‌کنندگان به کار بازرگانانی که به بهترین وجه از خواسته‌هایشان تبعیت می‌کنند، سود می‌رسانند و به کار آنهایی که آنچه را بی‌درنگ تقاضا می‌کنند تولید نمی‌کنند، زیان می‌رسانند. سودها کنترل میزان تولید را به کسانی واگذار می‌کنند که آنها را برای رضایت خاطر نیازهای مصرف‌کنندگان به بهترین وجه ممکن به کار می‌برند و زیان‌ها، تولید را از کنترل بازرگانان ناکارآمد خارج می‌سازند. در اقتصاد بازاری که دولت در آن دخالت نمی‌کند، صاحبان سرمایه همانند قبل اختیارات مصرف‌کنندگان را بر عهده دارند. یک همه پرسی مکرر هر روزه مشخص می‌کند که چه کسانی باید مالک چه چیزی و به چه مقدار باشند. این مصرف‌کنندگانند که برخی افراد را ثروتمند و برخی دیگر را بی‌پول می‌سازند.
نابرابری در میزان ثروت‌ها و درآمدها خصیصه‌ اصلی اقتصاد بازار است. این ابزار با اولویت قرار دادن مصرف‌کنندگان به آنها این امکان را می‌دهد تا فرمانده اقتصاد باشند. این ابزار باعث ایجاد رقابت می‌شود. نابرابری همان چیزی است که به بهترین وجه منافع مصرف‌کنندگان را تامین می‌کند و بر میزان ثروت و دارایی می‌افزاید.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:18 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 مایک موفات، مترجم: جعفر خیرخواهان

هر کس که اقتصاد خرد درس داده است دیر یا زود با این پرسش روبه‌رو شده است که استاد! همه اینها که گفتید خیلی جالب بود، اما چگونه قرار است در دنیای واقعی اینها را به کار گیریم؟ اگر من کسب‌و‌‌کاری راه‌انداختم و نخواهم منحنی تقاضای محصول تولیدی را بدانم و در بازار کاملا رقابتی یا بازار انحصاری فعالیت نمی‌کردم این مباحث چه فایده مهمی برای من خواهند داشت؟

از تجربیاتی که شخصا به عنوان اقتصاددان و اهل کار و پیشه داشته‌ام تعدادی درس‌های مفید برای دنیای کسب‌و‌‌کار وجود دارد که می‌توان از اقتصاد خرد آموخت. نخستین اینها یادگیری نظریه بازی است.
اکثر دروس اقتصاد خرد در سال دوم، نظریه بازی و به خصوص بازی معمای زندانی را معرفی می‌کنند.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:18 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 جوزف استیگلیتز، مترجمان: محمدصادق الحسینی، پریسا آقاکثیری

 تقریبا از سال 1970 شاخه مهمی در مطالعات اقتصادی ایجاد شده که گاهی، عنوان اقتصاد اطلاعات به آن اطلاق می‌شود. در این شاخه بررسی می‌شود که بازارها و دیگر نهادها تا چه حد اطلاعات را پردازش کرده، انتقال می‌دهند.

بسیاری از مشکلات بازارها و سایر نهادها از پرهزینه بودن کسب اطلاعات ناشی می‌شوند و همچنین بسیاری از ویژگی‌های بازارها و نهادها در واقع واکنشی است به این هزینه‌ها.
در بسیاری از تئوری‌ها و اصول اساسی در علم اقتصاد فرض می‌شود که اطلاعات کامل هستند. در این میان سه مورد از همه بارزترند: کارآیی، اشتغال کامل منابع و قیمت‌های یکسان (uniform prices).

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:15 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 تیم‌هارفورد، مترجم: گلچهره پاکدل

اگر یک بیگانه‌ فضایی کنترل تلویزیون را برمی‌داشت و میان شبکه‌های خبری ما گشت و‌گذار می‌کرد، بی‌شک بعد از مدتی به این نتیجه می‌رسید که کل تمدن بشری بر پایه خرید و فروش کالاهای بنجل پلاستیکی استوار است.

ابتدا نگران بودیم که مبادا به‌اندازه کافی مصرف نکنیم، سپس این نگرانی پیش آمد که مبادا بانک‌ها به‌اندازه‌ای به ما وام ندهند که بتوانیم خوب مصرف کنیم. ظرف همین چند ماه گذشته دولت‌ها مدام پول قرض کردند و به ما دادند تا از مصرف جا نمانیم. آیا به راستی ما اینقدر به مصرف وابسته‌ایم؟
در کوتاه مدت پاسخ مثبت است. اقتصاددان‌ها از کاهش چشمگیر مصرف هراس دارند، زیرا چنین کاهشی به منزله کاهش تقاضای کالاها و بنابراین کاهش تقاضا برای نیروی کار است. تمایل ما به مصرف نکردن خیلی زود خود را به شکل بیکار کردن یکدیگر نشان می‌دهد و نتیجه‌ آن سقوط اقتصادی و بیکاری خواهد بود. در بلند مدت اما تصویر به کل متفاوت است. ما – به طور میانگین و خیلی تقریبی – دو برابر والدین خود در همین سن درآمد کسب می‌کنیم. وقتی نوجوانان امروز به دهه‌ چهارم عمرشان برسند هیچ دلیلی نیست که چرا کمتر کار کردن را به بیشتر پول درآوردن ترجیح ندهند. با توجه به دوبرابر شدن درآمد آنها نسبت به والدین شان، آنها می‌توانند ثروتمندتر نشوند، اما در عوض تعطیلات آخر هفته را از چهارشنبه آغاز کنند. اگر این فرآیند تدریجی باشد، بیکاری عمومی به دنبال نخواهد داشت. خیلی ساده مردم تنها کمتر در می‌آورند، کمتر خرج می‌کنند، اندکی لباس‌های دست دوم می‌پوشند، و در مقابل بیشتر کتاب می‌خوانند و به پیاده روی می‌روند. این احتمال کاملا وجود دارد. همین حالا هم ما به‌اندازه کافی ثروتمند هستیم. حتی چینی‌ها هم ممکن است به زودی به این مرحله برسند؛ آنها اکنون بخش اعظم تلاش‌های اقتصادی شان صرف ساختن مایحتاج یکدیگر می‌شود.
اما پرسش اصلی این است: چرا ما، آنطور که هرروزه اخلاق‌گرایان بیشتری توصیه می‌کنند، کمتر بر پول درآوردن و بیشتر بر تفریح و استراحت (یا حالا دغدغه‌های معنوی مان) تمرکز نمی‌کنیم؟ چرا تصمیم نگرفته‌ایم که کمتر دربیاوریم، کمتر خرج کنیم، و کمتر مصرف کنیم؟
جنبش ضدمصرف‌گرایی با پاسخی حاضر و آماده در برابر ما است: چون با توجه به حجم عظیم تبلیغات و چشم و هم‌چشمی‌ها ما چاره‌ دیگری نداریم. اما من همیشه دیدگاه نسبتا خوشبینانه‌تری به کل وضعیت بشری داشته‌ام.
یک پاسخ قانع کننده‌تر این است که ما سخت کار می‌کنیم چون درآمدمان ارتباط نزدیکی با منزلت اجتماعی ما دارد، و منزلت اجتماعی امری است به غایت نسبی. یک مطالعه مشهور توسط دو اقتصاددان به نام‌های سارا سولنیک و دیوید همنوی به این نتیجه رسید که اکثر دانشجویان‌هاروارد (البته نه اساتید آن) ترجیح می‌دادند با 50‌هزار‌دلار درآمد در جهانی که اکثریت از آنها فقیرترند زندگی کنند، تا با 100‌هزار‌دلار درآمد در جهانی که اکثریت از آنها ثروتمندترند. درباره این مطالعه طی ده سالی که از انتشار آن می‌گذرد بی‌شک قدری اغراق شده است، اما با این حال به حقیقتی اشاره می‌کند: برای ما اینکه دیگران چقدر پول دارند مهم است.
درباره فراغت به نظر دغدغه‌های مربوط به جایگاه و منزلت نقش کمتری دارند. شاید به این خاطر که فراغت به طور مستقیم ربطی به منزلت اجتماعی ندارد – همه می‌توانند با بیکار شدن بی‌نهایت فراغت داشته باشند. دشوار است که تصور کنیم مردم چهار هفته تعطیلات در سال را به هشت هفته ترجیح می‌دهند به شرط آنکه در حالت اول تعطیلات سایرین از آنها کمتر باشد. شاید این بخشی از مساله باشد. بخش دیگر این است که ما هم اکنون فراغت بیشتری از گذشته داریم. طبق مطالعه دو اقتصاددان به نام‌های مارک آگوایر و اریک هرست زمان فراغت زنان از 1965 تاکنون حداقل چهار ساعت در هفته افزایش یافته است. وضعیت مردها حتی از این هم بهتر بوده است. صد سال قبل بسیاری از مردم در سن 10 یا 12 سالگی شروع به کار می‌کردند و تا پای مرگ هم آن را ادامه می‌دادند. اما اکنون عرف رایج این است که کمتر از نیمی از عمرمان را صرف کار کردن می‌کنیم؛ مابقی وقت‌مان را مشغول مطالعه، مسافرت، یا گشت زدن در اینترنت هستیم.
جنبش «کمتر کار کن، کمتر خرج کن» در حال پیروزی است، افسوس آن است که خودش هم نمی‌داند.

منبع: دنیای اقتصاد



نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 تیم‌هارفورد، مترجم: گلچهره پاکدل

به خاطر دارم که اواخر سال گذشته به همراه اعضای خانواده عریض و طویل مان نشسته بودیم و درباره‌ بانک‌هایی که در این سال جدید احتمالا می‌توانستند مکان امنی برای پس‌انداز و سرمایه‌گذاری باشند بحث می‌کردیم.

من به برادرزاده‌ام گفتم: «این مکالمه را به خاطر بسپار، چون آخرین باری که مردم سر همچنین موضوع‌هایی به بحث نشستند به زمان تولد پدربزرگ‌ات برمی‌گشت.»
این اتفاق باعث شد که به بحران اقتصادی 1929 فکر کنم و اینکه چطور این بحران احتمالا بر رفتار مردمان آن زمان برای همیشه تاثیر گذاشته است. وقتی جوان و جاهل بودم فکر می‌کردم این آدم‌های سالمندی که به جای بانک پول‌هایشان را در خانه و زیر بالش نگه می‌دارند چقدر کودن‌اند. حالا به این نتیجه رسیده‌ام که شاید خاطرات دردناک گذشته دلیل این انتخاب آن‌ها بوده است.
اگر تجربه‌ رکودها و رونق‌ها چیزی است که به طرز رفتار ما شکل می‌دهد، پس متخصصان اقتصاد کلان حتما باید به طور جدی به آن بپردازند.
دو تئوری متداول رفتار مصرف‌کننده را در نظر بگیرید؛ تئوری انفجاری و تئوری یکنواختی. منظور از تئوری انفجاری در اینجا این است که وقتی اوضاع خوب باشد افراد بی‌محابا مصرف می‌کنند و سپس در هنگام رکود عقب‌نشینی کرده و به شدت ریسک گریز می‌شوند. تئوری یکنواختی به این اشاره دارد که مردم در هنگام رونق برای روز مبادا پس‌انداز می‌کنند و سپس در هنگام رکود از این ذخایر برای حفظ سطح زندگی شان استفاده می‌کنند. مصرف انفجاری رکودها را دردناک‌تر می‌کند و مصرف یکنواخت باعث می‌شود که مصرف‌کنندگان رکود و رونق را معتدل نمایند.
کینز با یک تئوری انفجاری شروع کرد، اما سپس آن را با این عقیده که نمی‌تواند توضیح‌دهنده‌ خوبی برای نوسان‌های شدید اقتصادی باشد رها کرد. در 1931 او به تئوری یکنواختی روی آورد. حال نکته اینجاست: جان کوتز از متخصصان اقتصاد شبکه عصبی معتقد است که مصرف یکنواخت به هیچ‌وجه توسط داده‌های دوره‌ بحران بزرگ تایید نمی‌شود. آمریکایی‌ها تنها پس از دوره‌ جنگ جهانی دوم بوده که به چنین مصرفی روی آورده‌اند. یعنی چه اتفاقی افتاده بود؟ شاید مصرف‌کنندگان تنها وقتی سال‌های سخت دهه‌ 20 و مشقات جنگ را از سر گذراندند به فکر تعادل و عاقبت‌اندیشی افتادند. و کوتز می‌گوید که پس از 1981 مردم دو مرتبه به مصرف بی‌بند و بار و انفجاری روی آوردند چرا که پنجاه سال مدت مناسبی برای فراموش کردن سختی‌ها است.
یک بررسی رسمی‌تر از همین موضوع از سال 2006 در محافل علمی دست به دست می‌گشت، اما اینک پس از بحران اعتباری توجه بیشتری به خود جلب کرده است. اولریک مالمندایر و استفان ناگل هردو اقتصاددانان ساکن کالیفرنیا این موضوع را بررسی کرده‌اند که چطور تجربیات اقتصادی دوران کودکی و جوانی می‌تواند بر الگوی رفتار اقتصادی آتی ما تاثیر بگذارد.
آن‌ها با نگاه به داده‌های مالی از سال 1964، بررسی کرده‌اند که چطور سیر بازدهی شاخص S&P 500 در طول زندگی یک فرد تا لحظه‌ مورد آزمایش به رفتار مالی او جهت داده است. آن‌ها شواهد را با سن و سال افراد و زمان سرمایه‌گذاری شان تعدیل کرده‌اند، اما با این حال به این نتیجه رسیده‌اند که تجربیات ابتدایی فرد بی‌شک در شکل دهی به رفتار او موثرند.
برای مثال، سرمایه‌گذاران جوان در اواخر دهه‌ 90 کسانی بوده‌اند که تا به آنجا که به خاطر می‌آورده‌اند شاهد بازدهی بالا بوده‌اند؛ درحالی که سرمایه‌گذاران سالمند بدبین‌تر بوده‌اند. همچنین در اوایل دهه‌ 80 برعکس این سالمندان بودند که جسارت بیشتری از خود نشان می‌دادند، چون برخلاف جوان‌ها آن‌ها خاطره‌ رونق سال‌های پس از جنگ را در ذهن داشتند.
اگر این نتایج رفتارهای آتی را پیش‌بینی کنند و اگر بحران اعتباری به همان ناخوشایندی که بسیاری اقتصاددانان انتظارش را دارند از آب دربیاید، آن وقت آینده‌ جالبی پیش رو خواهیم داشت. مصرف‌کنندگان خواهند فهمید که پس‌انداز یعنی چه و بازار سهام تنها پاتق پیرمردانی خواهد شد که روزهای خوش دهه‌های 80 و 90 را به خاطر می‌آورند.
آن روزهای طلایی!

منبع: دنیای اقتصاد



نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 مارک اسکوزن(1)، مترجم: محدثه زارع

«مخارج مصرف‌کنندگان بیش از 70 درصد از اقتصاد را تشکیل می‌دهد و معمولا طی دوره‌های اصلاح و بهبود، رشد اقتصادی را موجب می‌شود.»

«مصرف‌کنندگان اقتصاد را ترقی می‌بخشند»، نیویورک تایمز(2)، یکم مه در هر فصل و آن هنگام که دولت آخرین ارقام GDP را منتشر می‌کند، این ترجیع‌بند به گوشمان می‌خورد:
«نحوه‌ رفتار مصرف‌کننده اهمیتی حیاتی برای رشد اقتصادی دارد.»
«اگر مصرف‌کننده شروع به پس‌انداز کرده و مخارجش را متوقف کند، دچار دردسر بزرگی می‌شویم.»
«مخارج مصرف‌کننده 70 درصد اقتصاد را به خود اختصاص می‌دهد.»
«واقعیت(3)» اخیر به طور منظم در گزارشات خبری آسوشیتد پرس(4)، وال استریت ژورنال(5) و نیویورک تایمز تکرار می‌شود.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 ند ولش *، مترجم: محسن رنجبر، منبع: فصلنامه مک‌کینزی

سال‌ها است که بازارها- غالبا به گونه‌ای نادانسته- اصول اقتصاد رفتاری را به کار بسته‌اند. رویکردی نظام‌مندتر به این موضوع می‌تواند ارزش‌های قابل توجهی را هویدا ‌سازد.

مدت‌های مدیدی پیش از آن که اقتصاد رفتاری (behavioral economics) نامی برای خود دست و پا کند، فعالان بازار از آن استفاده می‌کردند. دلیل این امر، کارآمد بودن این موارد برای استفاده بود- نه آن که فعالان بازار مطالعات علمی‌ای را انجام داده بودند که نشان می‌داد افراد انگیزه‌ای به ظاهر آزادانه را به یک تخفیف قیمتی معادل آن ترجیح می‌دهند یا در غالب موارد وقتی به پیامدهای آتی فکر می‌کنند، رفتاری غیرعقلایی دارند. با این حال و با وجود پیشتازی نادانسته و ناخواسته بازاریابی در استفاده از اصول اقتصاد رفتاری، شرکت‌های معدودی این اصول را به شیوه‌ای نظام‌مند به کار می‌گیرند. در این مقاله چهار تکنیک عملی که باید بخشی از جعبه ابزار یکایک فعالان بازار باشند را بررسی می‌کنیم.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:04 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

استفن کینسلا، جعفر خیرخواهان، منبع: اکونومیک ژورنال واچ

نگارش شرح درس، کار دشواری است. در دانشگاه‌های ایرلند (و در جاهای دیگر)، هر مدرس باید از شرح درسی که مدیر گروه یا کمیته‌ای از همکاران ارشد تهیه کرده‌اند، تبعیت کند. نویسنده شرح درس باید با مسائل متعددی کنار بیاید؛ اینکه چه مفاهیم و مطالبی را در شرح درس بگنجاند؟ کدام‌ها را باید حذف کند؟ و مطالب درسی باید دانشجویان را به چه میزان به چالش کشند؟ همه اینها به کنار، نویسنده باید کسانی که قبل از وی شرح درس نوشته‌اند و همچنین کسانی را که پس از وی خواهند آمد، مدنظر داشته باشد. طبیعی است که نتیجه این فرآیند، شرح درسی خواهد بود که حول یک کتاب درسی معروف شکل گرفته است.

در علم اقتصاد، اساتید جوانی پیدا می‌شوند که از کتاب‌های درسی که مدتی نه خیلی قبل نگاه سریعی انداخته‌اند درس بدهند، و بخش‌هایی از ارائه‌های دلخواه خویش را بارها تکرار کنند. اساتید جوان دوست دارند، شرح درسی که مدیر گروه به آنها داده است را کاملا جدی بگیرند؛ چون که می‌خواهند همکار خوبی به نظر برسند. کسی که هیچ موجی به راه نیندازد و هیچ رفتار خارج از عرفی با دانشجویان نداشته باشد که احیانا به ارزشیابی‌های آموزشی‌اش خدشه‌ای وارد سازد. در دانشگاه‌های ایرلند، تغییر محتوای درس به میزان بیش از 25 درصد، نیازمند تایید در سطح دانشکده است. اساتید جوان برای راهنمایی باید از کتب درسی تبعیت کنند، چون شرح درس تعمدا به جزئیات نپرداخته است و اغلب تنها واژگان کلیدی را جهت راهنمایی آورده است.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 19 فروردین 1390  | 12:04 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 مترجم: جعفر خیرخواهان

سایمون ویلسون از فصلنامه فاینانس‌اند دولپمنت که از نشریات وابسته به صندوق بین‌المللی پول است در شماره ماه مارس 2010 خود به بررسی فعالیت‌های علمی دارون عاصم‌اوغلو پرداخته است.

عاصم‌اوغلو مقالات بی‌شماری در نشریات معتبر اقتصادی از قبیل اکونومتریکا، رویو آو اکونومیکس‌اند استاتیستیکس و ژورنال آو اکونومیک‌گروس، درباره نقش نهادها در رشد، اقتصاد سیاسی، رشد و توسعه اقتصادی، فناوری، نابرابری درآمد و دستمزد، سرمایه انسانی و آموزش و اقتصاد کار نوشته است. جدیدترین کارهای وی بر نقش نهادها در توسعه اقتصادی و اقتصاد سیاسی متمرکز گشته است.
یک شب را در زندان گذراندن برای نخستین بار، به دارون عاصم‌اوغلو اهمیت تنظیم در نظام بازار را یادآوری کرد. عاصم اوغلوی نوجوان، یکی از چندین کارآموز بدون گواهینامه‌ای بود که در بزرگراه خلوتی در استامبول ترکیه که معمولا برای تمرین چنین رانندگانی استفاده می‌شد با سرعت رانندگی می‌کرد. آن روز پلیس تصمیم‌گرفت وارد عمل شود. بازداشت سریع و غیرقابل پیش‌بینی متخلفان باعث شد تا عاصم اوغلو و چند راننده دیگر، خودشان را در سلول‌های زندانی در مرکز شهر ببینند و تا صبح روز بعد در آن‌جا بلاتکلیف ماندند تا تادیب شوند.

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0

تعداد کل صفحات : 34 :: 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34