امروزه سازمانها بخوبی دریافته اند که به منظور موفقیت در اقتصاد پیچیده جهانی و نیز ماندگاری در محیط رقابتی کسب و کار ، به داشتن بهترین استعدادها نیاز دارند. همزمان با درک نیاز به استخدام ، توسعه و نگهداشت استعدادها، سازمانها دریافتهاندکه استعدادها منابعی بحرانی هستند که برای دستیابی به بهترین نتیجهها نیازمند مدیریت می باشند . در گذشته دهه های 1960 تا 1970 مدیریت استعداد به عنوان یک مسئولیت جنبی به دپارتمان پرسنلی محول شده بود ، در حالیکه امروزه مدیریت استعداد (TALENT MANAGEMENT ) به عنوان یک وظیفه سازمانی که مسئولیت آن به عهده تمام دپارتمان هاست، بسیار جدی تر موردنظر قرار گرفته است .
بی شک عصر حاضر، عصر سازمانهاست و متولیان این سازمانها، انسانها هستند؛ انسانهایی که خود به واسطه در اختیار داشتن عظیم ترین منبع قدرت؛ یعنی تفکر، می توانند موجبات تعالی، حرکت و رشد سازمانها را پدید آورند.
در سالهای اخیر، در سازمانهای ایرانی، مبحث پرورش و توسعه نیروی انسانی در قالبهای گوناگونی، نظیر: شناسایی و پرورش استعدادها، جانشین پروری ، مدیران آینده ، مدیران سایه و .... مورد توجه قرار گرفته است . در همین زمینه انجام مطالعات و پژوهشهای گوناگون برای الگوبرداری و بکارگیری تجربههای موفق سازمانهای توسعه یافته، از اهمیت بسزایی برخوردار است. از آنجا که کنفرانس مدیریت نیروی کار در سال 2007 موضوع، مدیریت استعداد را به عنوان محور اصلی برگزید و هفدهمین جایزه سالانه خود را به شرکتهای برتر در این حوزه اختصاص داد ، بر آن شدیم تا در 12 شماره، خوانندگان گرامی را با الگوها و تجربههای برتر یا طلایی (secitcarP tseB ) ارائه شده در این کنفرانس آشنا سازیم . در هر شماره یک شرکت برتر انتخاب شده در این کنفرانس معرفی و در ادامه، تجربه های مربوط به آن شرکت معرفی می شود.
چارچوبی برای مدیریت استعداد
تجربه 1: شرکت کانورجیس
Convergys یک پیشرو جهانی در مدیریت ارتباطات است که به طیف گستردهای از مشتریان از راه تکنولوژی ، تحلیل دنیای کسب و کار، ارائه خدمات مشاورهای و راه کارهای حوزه منابع انسانی کمک می کند تا سازمان ها، ارتباطات ارزشمندی با مشتریان و کارکنان خود ایجاد کنند . کانور جیس به صورت ویژه و انحصاری به مشتریان خود برای اتخاذ تصمیمهای هوشمندانه به منظور ارتقای ارتباط با مشتریان و کارکنان شان کمک میکند تا آنها با بکارگیری تکنیکهای خلاقانه بتوانند شرایط لازم را برای افزایش بهره وری ، رضایت و اثربخشی کارکنان، ضمن پایین آوردن هزینهها، فراهم آورند.
اگر بخواهیم به نخستین کارکردهای حوزه منابع انسانی اشاره کنیم باید به زمانی برگردیم که نخستین شرکتها در دنیا شروع به فعالیت کردند. البته سیر تکاملی کارکردهای این حوزه از اواخر سده هفدهم تا اوایل سده هجدهم صورت گرفت، یعنی زمانی که این حوزه دستخوش یک دگرگونی عمده شد و از زمینه وظایف اداری به مدیریت استراتژیک تبدیل شد. جوش برسین از شرکت برسین و همکاران می گوید : "در آن دوره سازمان ها درک کردند که دپارتمان منابع انسانی، نقش های بسیار گسترده ای، مانند: استخدام افراد مناسب، آموزش کارکنان، کمک به کسب و کار در جهت طراحی نقش شغلی و ساختار سازمانی (طراحی سازمان )، توسعه سیستم یکپارچه جبران خدمت، شامل حقوق و مزایا، واگذاری سهام، پاداش ها و نیز ارائه خدمات بهداشتی و رفاهی به کارکنان دارد". در همین مورد یکی از مهمترین کارکردهای این حوزه به مدیریت استعداد اشاره دارد، که شامل: مدیریت عملکرد، جانشین پروری، مدیریت شایستگی، یکپارچه سازی سیستمها و توسعه رهبری می شود.
مدیریت استعداد چیست ؟
به زبان ساده: مدیریت استعداد، به سازمان اطمینان می دهد که افراد شایسته، با مهارتهای مناسب، در جایگاه مناسب شغلی در جهت دستیابی به هدفهای مورد انتظار کسب و کار قرار دارند. بواقع مدیریت استعداد، شامل مجموعه کاملی از فرایندها برای شناسایی، بکار گیری و مدیریت افراد به منظور اجرای موفقیت آمیز استراتژی کسب و کار مورد نیاز سازمان است. این فرایندها که در چرخه حیات کارکنان موثرند، به سه حوزه اصلی تقسیم میشوند : جذب استعدادها، همسو سازی و نگهداشت استعدادها و توسعه استعدادها.
جذب استعدادها-1
این مرحله شامل تمام موضوعهای مرتبط با شناخت افراد با مجموعه مهارتهای سطح بالا، برای مشاغل مورد نیاز سازمان است و بدینگونه: سازمان باید بر روی چه افرادی سرمایه گذاری کند ؟ نیروی انسانی چگونه باید سازماندهی شود ؟ چگونه باید برای کارمندیابی و استخدام در پستهای تعیین شده، برنامه ریزی کرد ؟ برای توسعه سازمانی چه نوع استعدادهایی مورد نیاز است ؟ طرح اصلی سازمان برای توسعه چگونه طراحی می شود ؟ این پرسشها تنها بخشی از پرسشهایی است که در یک سازمان، هنگام ترسیم مسیر جذب و توسعه کارکنان خود، بعنوان با ارزشترین سرمایه سازمانی، باید در نظر گرفته شود.
2-همسو سازی و نگهداشت استعدادها
هنگامی که یک سازمان در تکمیل فرایند کارمندیابی و استخدام در پستهای مورد نظر موفق شد باید بداند که گام بعدی چیست ؟ در این مرحله لازم است مجموعه مهارتهای مناسب افراد، با وظایف شغلی آنها در یک راستا قرار گرفته و همسو شوند. به عبارت دیگر، عملکرد نیروی کار باید مدیریت شود تا سازمان اطمینان یابد در مسیری است که نیروی انسانی آن بیشترین بهره وری را دارد.
بحث دیگری که در فرایند نگهداشت استعدادها باید مورد توجه قرار گیرد، سیستم جبران خدمات است. علاوه بر اینکه در سازمان، لازم است خط مشی جبران خدمت عادلانه گسترش یابد، ضروری است که خروجی گزارشها و تحلیلهای حاصل از سنجش استعدادها و عملکرد افراد در سیستم محاسبه جبران خدمت کارکنان لحاظ شود.
3-توسعه استعدادها
گام نهایی این فرایند، شامل مباحث مربوط به یادگیری و توسعه است. در این مرحله کارکنان به یک مسیر توسعه شغلی قابل لمس و شفاف نیاز دارند. در همین مورد، سازمان به سرمایه گذاری بیشتر برروی کارکنان به هدف ایجاد فرصتهای یادگیری و توسعه نیاز دارد، تا از این راه بتواند مهارتهای آنها را در جهت پاسخگویی به انتظارها و نیازهای آینده سازمان به روز نگه دارد.
چگونه مدیریت استعداد می تواند برای سازمان مفید باشد ؟
یک استراتژی مناسب در مدیریت استعداد، سه مولفه دارد. در صورت وجود سیستم مدیریت استعداد، نخستین مولفه شامل ارزیابی فرایندهای فعلی سیستم در سازمان است. با انجام یک ارزیابی مناسب می توان نقصها و ضعفهای سیستم را شناسایی و توصیه هایی برای برطرف کردن آنها لحاظ کرد.
مولفه بعدی، طراحی و پیاده سازی سیستم استعداد ( یک ابزار یا سیستم نرم افزاری پشتیبانی) است که از فرایند طراحی و نظارت، ارائه نتایج در ساختار سیستم، اجرا و دسته بندی پشتیبانی می کند.
آخرین مولفه، مربوط به تحلیل دقیق استعداد است. مشاهده و نظارت بر اینکه آیا استعداد شناسایی شده در محل مناسب برای انجام یک فعالیت قرار گرفته است یا خیر ؟ که این امر می تواند با پیاده سازی یک راهکار هوشمندانه کسب و کار در جهت اثر بخش کردن مدیریت استعداد قابل تحقق باشد.
مزایا
چرا واژه مدیریت استعداد به عنوان یک مفهوم رایج در چرخه سازمان به کار برده می شود ؟ دلیل بسیار خوبی برای این امر وجود دارد: این موضوع هم برای کارکنان و هم برای مدیران و هم برای کسب و کار، به یک اندازه سودمند است. همانگونه که اشاره شد، مدیریت استعداد این اطمینان را بوجود می آورد که هر یک از کارکنان، با استعدادها و مهارتهای ویژه در شغل مناسب قرار گرفته اند، بهعلاوه مزایای جبران خدمت، منصفانه و عادلانه است. همچنین مسیر شغلی آنها شفاف است و به عنوان یک عامل تحریک فزاینده برای فرصتهای شغلی بهتر، درون و بیرون سازمانی،عمل می کند.
مدیریت استعداد، فرایندها و ابزارهای مناسبی را برای حمایت و توانمندسازی مدیران فراهم می آورد . از این راه آنها درمی یابندکه از کارکنان خود چه انتظارهایی باید داشته باشند، که این امر موجب بهبود روابط کاری می شود. در نتیجه سازمان با سرمایه گذاری در مدیریت استعداد از یک سو، از یک نرخ بازگشت سرمایه بالا برخوردار میشود و از سویی دیگر، مجموعه استعدادهای گوناگون را در سازمان خواهد داشت. در چنین شرایطی سازمان از مزایای نیروی کار چابک و با انگیزه بهره می برد.
منبع: مجله تدبیر
برگرفته از : www.cloob.com
امروزه پرسش اساسی و مستمر بسیاری از سازمانها ، مبتنی بر این موضوع است که در حال حاضر و آینده، چه استراتژیهایی برای جذب استعدادها به منظور دستیابی به متقاضیان فعال و منفعل (که درپی تعریف شده است ) مورد نیاز است ؟
چه روشها و اصولی برای استخدام، در سازمانهای موفق وجود دارند که می توانند به آنها در بهبود فرآیند برنامه ریزی جذب و استخدام کمک کنند ؟
امروزه در بازار استخدام، رقابت شدیدی برای جذب استعدادهای برتر وجود دارد . مهمترین موضوع این است که اکثریت کاندیداهای بالقوه شما در حال حاضر، خود در جای دیگری مشغول به کارهستند. این موضوع استراتژی جذب را پیچیده میکند، زیرا سازمان نه تنها با کمبود نیروی کار در دسترس ( آماده) روبهرو است بلکه در برخی از صنایع، امکان استخدام کاندیداهایی با کیفیت بالا با روشها وسیستم های سنتی امکان پذیر نیست.
منابع و تکنیکهای استخدام، بر حسب نیاز به متقاضیان فعال و منفعل، متفاوت است. بهترین روشها برای دسترسی به متقاضیان منفعل از راه معرفها، کاووش پایگاه دادهها ، سایتهای اینترنتی، انجمنها و شبکه های محلی است. همچنین روشهای دسترسی به متقاضیان فعال، فهرست متقاضیان جویای کار، چاپ آگهی، برپایی نمایشگاه ، سایتهای مشاغل و جستجو در پایگاه شرح حال است . در هر حال برای دسترسی به متقاضیان فعال و منفعل، نیاز به برنامه ریزی است .
متقاضیان فعال در برابر منفعل
تفاوت چیست ؟
متقاضیان منفعل، افرادی با عملکرد ویژه هستند که جزئی از مزیت رقابتی سازمان به شمار می روند . آنها به طور معمول علاقه ای به صرف زمان زیاد، برای یافتن موقعیت های شغلی جدید ندارند. پس علاوه بر صرف زمان زیاد برای استخدام این افراد ، تفاوت عمده دیگر این گروه با متقاضیان فعال در ایجاد ضرورت برای سازمانها برای برآوردن انتظارهای آنها از نظر مزایا و فرهنگ سازمانی است. سازمانها باید شرایط و موقعیت هایی را ایجاد کنند که انگیزه لازم برای متقاضیان منفعل را فراهم سازند، تا انتخاب ایده آل آنها باشند .
متقاضیان فعال، ساده تر پیدا می شوند و خودشان به طور مستقیم برای پستهای سازمانی مورد نظر درخواست می دهند . زمان برای جذب آنها کوتاه بوده، به طور معمول برای انجام مصاحبه و فرایندهای ارزیابی کاملاً مشتاق هستند . در این روش، داوطلبان به راحتی توانایی ها و شایستگیهای خود را در اختیار شما قرار میدهند .
باوجود اینکه استفاده از منابع استخدام و فرایندهای گزینش سنتی که هدف آن جذب متقاضیان فعال می باشد ، ساده تر است ، اما این روش همیشه نمی تواند بهترین استراتژی باشد . بنظر می رسد شرکتها در فرایند استخدام، نیازمند به رویکردی با تاکتیکهای ترکیبی از روشهای جذب متقاضیان فعال و منفعل هستند .
تدوین یک طرح برنامه استخدام
پایه و اساس لازم برای جذب استعدادها، تدوین یک طرح است . هدفهای شما چیست ؟ چه نیازهایی برای سال آینده دارید ؟
گردش مالی و محدودیتهای موجود چگونه نیاز شما را به منابع و نیز شناسایی و جذب متقاضیان در دوازده ماه آینده را زیر تاثیر قرار می دهد ؟
در همین راستا شما باید بازار نیروی کار فعلی ،رقابت برای جذب استعدادها، مجموعه مهارتهای ویژه مورد نیاز و متقاضیان در دسترس را در نظر بگیرید. بعد از تعریف شفاف هدفها، می توانید منابع خوبی که شما را به بهترین متقاضیان در مناسب ترین زمان می رساند ، شناسایی و تعیین کنید .
سازمانهای موفق، بین برنامه جذب و تمامی حوزه های مرتبط با آن ، تعامل شفاف برقرار می کنند . آنها اطمینان مییابند که تمام ارتباطات شفاف و هماهنگ هستند، رویکردهای گوناگونی برای هر یک از هدفهای تعریف شده ، روشهای پیگیری مناسبی برای هر مرحله تعیین گردیده ، برنامه زمانبندی برای اجرا، تدوین شده و در هر گام، پاسخگویی های لازم صورت می پذیرد .
انجمنها و شبکه ها
سازمانهای موفق در جذب، می دانند که دسترسی به گروه های شبکه محلی ، به اندازه شرکتهای فعال در جذب مفید و کارا هستند . برای تعامل با انجمنهای ویژه صنعتی ، باید یکی از اعضای انجمنها باشید.
برنامه معرفها
با ایجاد و توسعه برنامه معرفها ، شبکه استخدام سازمان خود را گسترش داده، امکان دسترسی به کاندیداهای منفعل ارزشمند را مهیا سازید .
در برنامه معرفها، با ایجاد محرکها و مشوقهای ارزشمند ، کارکنان را تشویق به تسهیم فرصتهای شغلی کنید . به عبارت دیگر با این برنامه، شرایط لازم برای معرفی متقاضیان منفعل مشاغل، توسط ذینفعان سازمان، شامل: کارکنان ، مشتریان، فروشندگان و ... را فراهم سازید .
این برنامه انگیزشی می تواند با توجه به تمایل کارکنان، طیف وسیعی از پاداشها از مرخصی تشویقی تا پاداشهای نقدی را، در برگیرد .
برنامه های نگهداشت
با ارائه تجربههای نگهداشت نیروی انسانی سازمان خود در آگهی استخدام، متقاضیان جذب را تحریک کنید . مزایای غیرملموس شغل یا سازمان شما چیست؟ از یک سو، مزایای سازمان خود را درنظر بگیرید و از سوی دیگر در زمیـنه محرکهای توسعه شغلی، فرصتهای داوطلب، تکنولوژی و مربیگری به عنوان مزایای بالقوه برای متقاضیان منفعل، بیندیشید .
توازن یافتن
به منظور پیاده سازی یک استراتژی موفق جذب ،درک این موضوع که چه کسی را نیاز دارید جذب کنید و همچنین داشتن یک برنامه به منظور افزودن متقاضیان به فهرست استخدام خود ، الزامی است . ممکن است این الزامات به سادگی برنامه های استخدام موجود شما را متحول سازند .
هر چند ، پیچیدگی فرایند جذب استعدادها می تواند بسیار طاقت فرسا و ملالت بار باشد، اما یافتن شرکتهای ارائه دهنده خدمات حرفه ای در زمینه کارکنان و ایجاد شراکتهای استراتژیک می تواند رویکردی برای به کارگیری استراتژیهای موفق جذب استعدادها در برنامه های استخدامی و پیاده سازی فرایندهای مرتبط باشد .آیا شما انتظار دارید برای نیازهای استخدام آینده خود ، منابع کافی در دسترس داشته باشید ؟ آیا فرایند استخدام فعلی، به صورت موفقی شما را به متقاضیان فعال و منفعل میرساند ؟ همین امروز زمانی را اختصاص دهید تا اطمینان یابید که یک طرح مناسب و درست برای جذب و ارتباط مستمر با متقاضیان مورد نیاز خود در آینده دارید .
برگرفته از : www.cloob.com
1- عدم تمرکز در بازار:
شرکتهای نوظهور فن آوری پیش رفته غالباً سعی می کنند برای ایجاد در آمد بر هر اقدامی که به این منظور منجر گردد ، دست بزنند و یا به عبارتی برای همه کس همه چیز باشند. این شرکتها و کسب و کارها که نگران از دست دادن بازار هستند از اصل تقسیم بندی مشتریان و بازار غافل مانده و بر یک یا دو بخش مهم متمرکز نمی شوند.نتیجه چنین فرآیندی که عموماً ناشی از تب و تاب آغاز و به اجرا در آوردن ایده های جدید ، بدون هیچگونه تامل و خبرگی است، پس از چندی چیزی جز ناتوانی شرکت در رسیدگی کافی به حوزه اصلی خود نبوده و مدیریت به ناگاه با حجم بسیار بالائی از مسائل و همچنین رقبا مواجه می گردد. ورود و حضور در چنین فضائی منجر به تصمیم گیری های موضعی مدیریت در قبال مسائل روزمره شده و سازمان را به تشکیلاتی منفعل در برابر بازار تبدیل می کند.
2- سرعت افراطی در معرفی محصولات جدید:
تجهیزات فنآوری پیشرفته، عموماً برای دوره قابل توجهی مورد استفاده قرار می گیرند و در یک ارتباط لاینفک با دیگر محصولات تکمیلی می باشند. این تجهیزات موجب تحمیل هزینه های یادگیری و آموزش بر مصرف کنندگان نهائی می شوند. به همین علت مشتریان نیازمند فرصت کافی هستند تا به تحلیل موضوع پرداخته و سرمایه گذاری خود در محصولات "های تک" و نیز مجموعه سیستمی که از این تجهیزات استفاده می نمایند، را بازگشت نمایند.گرفتن چنین فرصتی از مشتری با معرفی سریع محصولات جدید، می تواند موجب تاسف مشتری از خرید قبلی خود گردد و بدینوسیله مشتریان خریدهای خود را به تعویق انداخته و در خریدهای مشابه آتی بسیار سخت تصمیم گیری نمایند. بدیهی است که هیچیک از این نتایج در بلند مدت به نفع تولید کننده نخواهد بود.
3- محصولات ناقص:
منظر مشتری به محصولات بسیار متفاوت از افرادی است که آن را تولید و یا تدارک می بینند. در شرکتهای فن آوری پیشرفته، محور این است که محصولات را بر اصل و اساس قیمت، قابلیت های مخصوص و ویژگی های فنی، به فروش برسانند. این عوامل فنی اغلب ویژگی هائی است که از نظر کادر مهندسی و فنی، امتیاز تلقی می گردد. این کادر نوعا افرادی هستند که در شرکتهای فنآوری پیشرفته، در راس هرم مشهود یا نامشهود قدرت می باشند. مساله اینجاست که مشتریان به نکاتی مانند پشتیبانی محصول و اعتبار شرکت، اهمیت بیشتری قائل می شوند. بنابراین خصوصیات ویژه ای که توسط کادر مهندسی وفنی برای محصول در نظر گرفته شده است از نظر مشتریان جلوه ای ناکافی و ناقص دارد. بهتر است این شرکتها به جای رقابت در مورد صرفاً "ویژگی ها" ، بر عوامل " ناملموسی" که برای مشتریان جذابیت دارد، متمرکز شوند.
4- محصولات غیر قابل تمایز:
بیشتر محصولات "های تک" که قادر به ارائه این تمایز نباشند با ناکامی در بازار مواجه می گردند. شرکتهای موفق همیشه محصولات خود را از تمامی محصولات موجود در بازار متمایز می نمایند. این تمایز بر اساس پنج عامل مهم و اساسی امکان پذیر است:
الف – عملکرد محصول
ب – زمان و مدت استفاده از محصول
ج – مکان و موقعیت استفاده از محصول
د- قیمت
ه – تصویر ذهنی یا باور مشتری از محصول و شرکت (برند)
نکته مهم اینکه پنج عنصر فوق می تواند تا بینهایت با یکدیگر ترکیب شده و به الگوهای متنوعی تبدیل گردد و دست آخر به وجه تمایز محصول در بازار بیانجامد.
5- سوء مدیریت توزیع:
در مورد مدیریت توزیع، موضوعاتی خیلی بیشتر از پخش و تحویل به مشتریان هدف، مطرح می باشد. در این حوزه به مهارتهای خاصی برای مدیریت اثر بخش هر نوع کانال توزیع، نیاز است. این مهارتها بایستی قبل از آنکه فروش قابل توجهی صورت بگیرد، به شکل داخلی ایجاد، پرورانده، و کسب گردد. به طور مثال توفیق دریک کانال فروش نیازمند یک عنصر قدرتمند سازمانی است که بتواند بازار را گسترش داده و فروشندگان را به خریداران مهم متصل نماید. آنگاه زمانی که مهارتهای رهبری فراهم آمد، ضرورت مرتقع نمودن نقاط ضعف ذاتی کانال فروش، خود نمایی خواهد کرد:
الف – تولید کننده هیچ کنترلی بر اولویتها ندارد.
ب – وفاداری امری است که به نفع فروشنده بوده و در یک محصول خاص متناسب با تقاضا و اصول اقتصادی بازار محقق می گردد.
ج – پوشش فروش محدود به حوزه ارتباطات فروشنده می باشد.
د- انگیزه ای برای نفوذ به حوزه های مهم بازار و نیز دیگر بازارهای مختلف وجود ندارد.
6- ناتوانی در ایجاد ویژگی های غیر قابل کنترل کپی برداری برای رقابت :
موانع رقابتی سنتی آنچنانکه توسط علمای اقتصاد توضیح داده می شود، دارای ارزش چندانی در صنعت مشاعل با فن آوری پیشرفته (های تک) نمی باشند. این تکنیکهای سنتی، عموماً برای جلوگیری از ورود به بازار و گرایش به سمت کسب و کارهای فنآوری طراحی شده اند.
اثربخش ترین مانع رقابتی در مشاغل "های تک"، تصور درکی است که در اذهان مشتریان و دیگر زیرساخت های حمایت کننده از کسب و کار، ایجاد می شود. این نکته در تطابق قول و تعهدی که یک شرکت به جامعه می دهد با آنچه در اذهان جامعه نسبت به آن شکل گرفته است، تجلی پیدا می کند. هر چه این دو موضوع با هم منطبق تر باشند، شرکت توانسته است در خلق و ایجاد یک ویژگی غیر قابل کپی برداری توسط رقبا، موفق باشد.
7- استفاده از قیمت به عنوان تنها ابزار هدایت و رهبری در بازار:
به سادگی می توان نقش قیمت در تغییر و تحول بازار را سوء تعبیر نمود. البته این نیز یک باور غلط است که تصور کنیم یک محصول فن آوری پیشرفته در صورت ارزان بودن، به طرزی بسیار گسترده مورد مصرف قرار می گیرد.کاهش قیمت به تنهائی متضمن رونق بازار نخواهد بود.
8- تبلیغات غلط:
حیف و میل منابع مالی در حوزه های تبلیغات، بیش از هر حوزه دیگر فعالیت بازاریابی است. یک شرکت قادر نخواهد بود تا مقبولیت و اعتبار و موقعیت در بازار را فقط با تبلیغات، حاصل نماید. اگر مشتریان هدف شما مردد باشند و پیام ارسالی از جانب کسب و کار شما به مردم تا اندازه ای مبهم و پیچیده باشد، آنگاه تبلیغات انتخاب ضعیفی خواهد بود. دیدگاه صحیحی که می تواند در مورد تبلیغات وجود داشته باشد این است که از آن به عنوان روشی جهت تقویت تمایزات مثبت و موجود ، استفاده شود.
9- سوء تعبیر الگوی چرخه عمر رواج و به کارگیری فن آوری :
دونوع الگوی چرخه عمر رواج و به کارگیری فن آوری و تکنولوژی جدید وجود دارد. اولین مدل و الگو که در سال 1975 در کالج دولتی Iowa ارائه گردید، پذیرش محصولات و فن آوری جدید توسط بازار را از نقطه نظر نوآوران، مصرف کنندگان اولیه، اکثریت اولیه، اکثریت ثانویه، و تنبل های بازار. مراحل استفاده و رواج از یک فن آوری یا محصول جدید بر اساس زمان در یک منحنی شبیه زنگ به عنوان یک فرآیند طبیعی و کلاسیک نشان داده می شود.
مدل دوم رواج و به کارگیری ، همان مدل اول است با این تفاوت که توسط یک فاصله زمانی در منحنی شبیه به زنگ، بین مصرف کنندگان اولیه و اکثریت اولیه، متمایز می گردد.این فاصله زمانی به دره مرگ شهرت دارد.
هر دو الگو با مدل چرخه عمر بهکارگیری و رواج فن آوری، برای درک و شناخت شیوه هائی که یک بازار راه می افتد و به بلوغ میرسد، می تواند مفید واقع گردد. با اینحال ، الگوی دوم (دره مرگ) نوعاً به نوآوری غیرمداوم و نا مستمر مربوط می شود که مفهوم آن اجبار مصرف کنندگان برای تغییر رفتار توسط محصول می باشد.به عبارت دیگر مدل دره مرگ بیانگر شرایطی است که مصرف کنندگان محصول بایستی با رفتار جدید خو بگیرند. این حوزه ای بسیار پیچیده و گیج کننده است ، زیرا تمامی محصولات فن آوری پیشرفته غیر مداوم و نا مستمر نیستند و به همین خاطر الگوی اصلی و اولیه چرخه عمر به کار گیری فن آوری، از موارد مصرف بیشتری به نسبت الگوی دوم برخوردار است.
نوع دیگری از سوء تعبیر در زمانی اتفاق می افتد که داستانها و شایعات بازاریابی در مورد یک بازار، دال بر " همه تنبل های بازار" می باشد. از آنجا که هر دو مدل بهکارگیری فن آوری به صورت منحنی شبیه یک زنگ استاندارد ، تشریح شده اند، لذا از نظر آماری مفهوم آن به یک نمونه اتفاقی از هر بازار یا جمعیت مفروض 2.5 درصد نوآوران، 13.5 درصد مصرف کنندگان اولیه، 33.4 درصد اکثریت اولیه، 33.4 درصد اکثریت ثانویه، و 16 درصد تنبل های بازار، دلالت دارد. بنابراین حتی اگر یک صنعت ماهیتاً هم محافظه کار باشد، همیشه یک رویه و تناسب به کارگیری فن آوری، توسط انواع گوناگون خریداران وجود خواهد داشت.
10- تحقیق بازار نا مناسب:
شرکتها غالباً تحقیقات بازار را به اشتباه اجراء می نمایند بررسی های آماری از تقاضای مشتری، نمی تواند ارائه دهنده مبرم ترین اطلاعات کیفی مورد نیاز شرکت باشد. زیرا قضاوت مشتریان هدف در مورد شما، اغلب به طور مساوی متکی بر تصورات و باورها از یکطرف، و نیز واقعیت ها از طرف دیگر می باشد. تحقیقات کیفی به شناسائی تصورات و باورهای موجود می پردازد تا از آن برای ارزیابی، برنامه ریزی و اجرای استراتژی بازاریابی یک شرکت، بهره برداری نماید.
قبل از ارتکاب به خطائی استراتژیک، عاقلانه موضوع را به مشورت بگذارید تا از هدر دادن سرمایه، زمان، و انرژی به درستی احتراز شود.
برگرفته از : www.cloob.com
همان طوری که قبلا گفته شد، بورس کالا یک بازار سازمانیافته و متشکلی است که در آن کالاها بصورت نقدی یا آتی مورد داد و ستد قرار می گیرد، بورس کالا بر صحت انجام معاملات نظارت نموده و اجرای قراردادها را تضمین میکند. بنابراین، همانند بازارهای دیگر، ورود تمامی افراد، گروهها و نهادهای جامعه در آن بلامانع بوده و تمام افراد میتوانند وارد بازار شوند و از آن منتفع گردند. از آنجا که ورود تمامی افراد و نهادها به بازار بورس کالا مبتنی بر انگیزه و هدفی میباشد، میتوان تمامی شرکتکنندگان بازار را بر اساس اهداف و انگیزه ورود به بازار، دستهبندی نمود.
گروهی به دنبال فرار از ریسک قیمت و رفع نگرانیهای ناشی از نوسانات قیمتی وارد این بازار خواهند شد. تولیدکنندگان محصولات کشاورزی، فلزات و نظایر آن و مصرفکنندگان اصلی این محصولات عمدتاً در این گروه قرار میگیرند. گروهی دیگر در پی سود وارد این بازار میشوند. آنها با قبول ریسک موجود در بازار، به سود بیشتر که عمدتاً ناشی از تغییر قیمتهاست، دست مییابند. سوداگران، دلالان، سلفخران، واسطهها، تجار و سایر افراد در این گروه قرار میگیرند به عنوان نمونه در ادامه، هر یک از گروههای فوقالذکر در بورس کالایی مانند بورس فلزات مورد بررسی قرار میگیرد:
تولیدکنندگان و بازرگانان مواد اولیه: تولیدکنندگان همواره برای برنامه ریزی حجم و نوع محصولات خود، چالش هایی دارند. عمدهترین آنها عبارتست از عدم شفافیت بازار، نامعلوم بودن روند آتی قیمت محصولات و ناکارآمدی نظام تعیین قیمت و توزیع محصولات. بنابراین تولیدکنندگان می توانند با استفاده از ابزارهای داد و ستد در بورس فلزات، در برابر نوسانات قیمت ایمن شوند و با خرید و فروش قراردادهای سلف و آتی، ریسک قیمت را پوشش دهند.
بازرگانان نیز می توانند با همین روش با اطمینان خاطر بیشتری از قیمتهای آتی برای صادرات و واردات محصولات موردنظرشان تصمیمگیری نمایند.
صنایع فلزی و سایر مصرفکنندگان:صنایعی که مواد فلزی را به عنوان مواد اولیه خود دریافت می نمایند، نقش بسیار مهمی در بازار فلز ایفا میکنند. طبیعتا این صنایع نیز برای برنامه ریزی تولید خود، تمایل دارند از خطرات ناشی از نوسان قیمت ها ایمن شوند و با برآوردی مطمئن از قیمت تمام شده، به تولیدی اقتصادی بپردازند. برای این گروه، بورس فلزات مکان مطمئنی برای خرید مواد اولیه، دریافت اطلاعات موثق در مورد روند قیمتها و در نتیجه تضمین سود شرکت میباشد.
سوداگران: سوداگران گروهی دیگر از شرکتکنندگان در بازار هستند که با استفاده از نوسان قیمت کالاها و قراردادها، در بازار سود میبرند. آنها با قبول ریسک موجود در بازار، کسب سود مینمایند. این افراد معمولاً به منابع اطلاعاتی دقیق دسترسی داشته و یا از قدرت تجزیه و تحلیل بیشتری برخوردارند. سوداگران زمانی خریدار و در زمان دیگر فروشنده میباشند. اگر پیشبینی شود که قیمتها افزایش خواهد یافت، قرارداد خرید را امضا میکنند و بر عکس، اگر آنها پیشبینی کنند قیمتها کاهش خواهد یافت، به عنوان فروشنده قرارداد حاضر میشوند. سوداگران نقش مکمل مبادلهگران تضمینی را داشته و بدون آنها امکان رونق بورس کالا وجود ندارد. سوداگران به سختی میتوانند از بازاری که در آن تنها مبادله فیزیکی کالا انجام میگیرد، بهرهمند شوند. اما آنها علاقهمند به فعالیت در بازارهایی هستند که در آن مبادلات با کاغذ (رسید انبار) انجام میگیرد. زیرا مشکلات انبارداری و حمل و نقل را متحمل نمیشوند.
سازمانهای ناظر یا تسهیلکننده:این نهادها گرچه به طور مستقیم در مبادلات شرکت نمیکنند، اما وجود آنها در رونق یا امنیت بازار ضروری است. شرکت های بیمه، بانکها، انبارها، تجهیزات ترابری، اتاق پایاپای و... از جمله این تسهیلکنندگان هستند.
از طرفی بورس کالا منافعی نیز برای کل بازار و نظام عرضه، تقاضا و قیمتگذاری در بر دارد. این منافع بطور مستقیم بر فعالان در بازار مورد نظر و بطور غیرمستقیم بر مجموعه نظام اقتصادی، روابط فیمابین تجار و مصرفکنندگان و کلیه دستاندرکاران مسایل بازرگانی و اقتصادی تأثیرگذار خواهد بود. برخی از منافع بلندمدت آن بدین قرار است:
شفافیت بازار:بازارها دارای اطلاعاتی هستند که بر اساس آن تصمیمگیری اقتصادی انجام میگیرد. مهمترین اطلاعات در هر بازار، قیمتها میباشند. در بازارهای سنتی به دلیل ناکارآمد بودن آنها، اطلاعات مزبور در اختیار تمام افراد قرار ندارد و بنابراین افراد خاصی که از اطلاعات ذیقیمت بهرهمندند، میتوانند سود غیرمتعارف نصیب خود کنند. نقطه مقابل این سود اضافی، زیانی است که اکثر فعالان در بازار، بدلیل تصمیمگیری نادرست متحمل میشوند. در یک بازار بورس کارا، اطلاعات بازار در دسترس تمام افراد قرار میگیرد و برخورداری از رانت اطلاعات بدلیل دسترسی نسبتاً یکسان به اطلاعات، تا حد قابل ملاحظهای کاهش خواهد یافت.
تصحیح ساختار بازار: در اقتصاد پیشرفته، بهترین نوع بازار داد و ستد، حالت رقابتی آن است. هرقدر ساختار یک بازار به شکل رقابتی نزدیکتر شود، تخصیص منابع برای کل فعالان بهتر خواهد بود. بورس نمادی از بازار رقابتی است که قیمت کالاها از برخورد مستقیم عرضه و تقاضا حاصل میشود. اولاً قیمتهای تعیین شده در بورس تعادلی است. ثانیا بدلیل ثبات بیشتر، برای پیشبینی قابل اعتمادتر است.
افزایش کیفیت کالاها و استاندارد شدن آنها: از آنجا که استانداردهای خاصی برای داد و ستد محصولات، در بورس کالا توسط کمیتههای تخصصی تعیین میشود، لذا راهاندازی این بورس گامی مثبت و بسیار مهم در جهت بهبود کیفیت محصولات و ارتقاء توان رقابتی در بازارهای جهانی خواهد بود. برخورداری تولیدکنندگان و تجار کالاها از مزایای قوانین و مقررات حاکم بر بورسهای کالا، جزء ملزومات این بازار است. این مقررات و قوانین و نظارت بر اجرای آن موجب امنیت بازار و در نتیجه رونق میگردد.
افزایش کارآیی بازاریابی: به دلیل ورود و خروج آسان افراد در بورس، امکان فرصتهای سودجویانه برای گروهی خاص (حداقل در بلندمدت) باقی نمیماند.
قسمت قابل توجهی از حاشیه بازاریابی (تفاوت قیمت پرداختی مصرفکننده با قیمت دریافتی تولیدکننده) مربوط به سود ویژه واسطهگران و دلالان است. لذا تقلیل سود، موجب کاهش هزینه بازاریابی میگردد. بورس قادر است زمینه لازم برای کاهش لایههای مضاعف از تولید تا مصرف را فراهم کند.
ابزارهای داد و ستد!
دو ابزار مهم مالی که در بورسهای کالا مبادله میشود، قراردادهای آتی و اختیار معامله هستند. وجود اختیار معامله خود منوط به وجود ابزارهای دیگری است که باید پیش از آن در بورس کالا داد و ستد شده باشد. بنابراین، نخستین ابزار مالی که باید برای هر بورس کالای نوظهور طراحی کرد، قراردادهای آتی و انواع آن است. مزیت مهم استفاده از ساز و کار بورس کالا، فراهم ساختن امکاناتی جهت انجام معاملات تأمینی برای تولیدکنندگان و مصرفکنندگان آن کالا است. این امر شاید از پارهای جهات، مهمتر از انجام معاملات نقدی و تحویل فیزیکی کالا در بورسهای یاد شده باشد.
انجام معاملات در بورس کالا، تنها منحصر به رد و بدل کردن کاغذ بین طرفین قرارداد نیست، بلکه خریداران میتوانند کالای خریداریشده را در سررسیدهای مندرج در قرارداد تحویل گیرند (در مورد معاملات نقدی، روز بعد از انعقاد قرارداد). این امر از طریق یکی از انبارهای مورد قبول بورس صورت میپذیرد. برای این منظور، بورس باید چندین انبار کالا را به رسمیت بشناسد. در مورد بورس فلزات لندن، به عنوان یکی از قدیمی ترین و معتبرترین بورسهای کالا 39 مورد از این انبارها در انگلستان و 235 مورد در 11 کشور دیگر واقع شدهاند. وظیفه این انبارها دریافت، بازرسی و ذخیرهسازی فلز تحویلشده به آنها جهت اجرای تعهدات قراردادهای خرید و فروش است. در ازای فلزی که در این انبارها ذخیره میشود، یک برگه گواهی صادر میگردد. در عرف بورس فلزات لندن، انتقال این برگه گواهی از فروشنده به خریدار، به منزله تحویل فلز است.
باید توجه داشت که تمام قراردادها صرفاً به منظور تحویل فیزیکی کالا منعقد نمیگردد. بلکه این قراردادها میتوانند جهت خطرپوشی و یا سوداگری نیز منعقد شوند. انجام معاملات بورس فلز لندن از طریق نمایندگان شرکتهای عضو این بورس که بر روی جایگاه حلقه مانندی در تالار بورس مینشینند و به یکدیگر پیشنهاد خرید و فروش فلز ارایه میدهند، صورت میگیرد. معامله وقتی انجام میشود که یک پیشنهاد مورد قبول واقع شود. در این صورت، بیدرنگ قرارداد مربوط منعقد میشود. شرط مهم برای عملکرد یک بازار آتی، همانا استاندارد منطقی کالای عرضهشده در آن است. هر بورس کالایی باید همواره این موضوع را مورد توجه بایسته و شایسته قرار دهد.
بورس کالا چیست؟
بورس کالا ، بازار متشکل و منسجمی است که تعداد زیادی از عرضهکنندگان، کالای خود
را عرضه و کالای مربوطه پس از بررسیهای کارشناسی و قیمتگذاری توسط کارشناسان آن بازار، به خریداران عرضه میشود. در این بورسها، معمولاً کالاهای خام و فرآورینشده مانند فلزات، پنبه، گندم، برنج و... داد و ستد میشوند. یکی از مزایای بورس کالا، حضور نهادهای نظارتی و تنظیمگری است که تمامی تولیدکنندگان، مصرفکنندگان و تجار کالا با حضور این نهادها، از مزایای مترتب بر قوانین و مقررات حاکم بر بورس برخوردار میشوند. به طور کلی، شرکتکنندگان در بورس کالا به دو دسته تقسیم میشوند. دسته اول کسانی هستند که میخواهند از ریسک نوسان قیمتها در امان باشند و در بورسهای کالا، به عنوان خطرپوش (Hedger ) شناخته میشوند، مانند تولیدکنندگان کالا، مصرفکنندگان عمده و... دسته دوم، بر خلاف گروه اول کسانی هستند که از نوسانات قیمت استفاده کرده و سود خود را حداکثر میکنند. در بورسهای کالا، این گروه با نام سوداگران معرفی میشوند.
منبع: خبرگزاری موج
برگرفته از : www.cloob.com
زمانی را صرف کنید تا به کارکنان خود بگویید چقدر از آنها ممنون هستید این قدردانی نباید به شیوه پیچیده ای انجام شود بلکه باید با جملا ت ساده بیان شود، تلا ش های ارزشمند کارکنان را در مجموع سازمان شما انعکاس دهد ولو به صورت خبری کوچک در خبرنامه سازمان درج شود. در این صورت خود این کارکنان اولین کسانی هستند که به شما خواهند گفت ما که کار مهمی انجام نداده ایم!
Benefits (مزایا)
در حالی که بسیاری از سازمان ها مزایایی مانند مرخصی با حقوق، رفتن به مسافرت، مراقبت های پزشکی، فعالیت های ورزشی و غیره رابه کارکنان تخصیص داده اند ولی ممکن است در یک محیط رقابتی این مزایا کافی نباشد امروز ایجاد تعادل بین کار و زندگی برای کارکنان به سرعت اهمیت پیدا می کند و این امر باعث می شود لا زم باشد متفاوت عمل کنید و همین طور برنامه های قابل انعطافی مانند خدمات نگهداری از کودکان کارکنان در محیط ارائه دهید.
Care (مراقبت)
کارکنان در محیط خارج از کار، مشکلا ت زندگی خود را به دوش می کشند. شما می توانید و باید نسبت به مشکلا ت آنها حساس باشید. وقتی مدیران و سازمان ها از کارکنان خود به طور دلسوزانه مراقبت می کنند، در عوض کارکنان احساس وفاداری و وابستگی شدیدی به سازمان پیدا خواهند کرد.
Determine (خواسته های کارکنان را بدانید)
کارکنان به اشکال مختلف پاداش، واکنش نشان نمی دهند. مثلا همه کارکنان مایل نیستند در جمع معرفی شوند ولی برخی دیگر ممکن است از تشویق در جمع خوشحال شوند.
Equity (برابری)
آیا برداشت کارکنان شما این است که با آنها با عدالت رفتار می کنید؟ آیا اقدامات انضباطی برای همه ثابت و یکسان است؟ به یاد داشته باشید که برابری الزاما به معنای یکسان عمل کردن با کارکنان نیست. کارکنان انتظار ندارند با همه مثل هم رفتار شود زیرا شرایط نیازهای هر یک از آنها منحصر به فرد است و آنچه کارکنان نیاز دارند این است که با آنها درست برخورد شود.
Forgive (چشم پوشی)
کارکنان خطا می کنند. به هنگام خطا نحوه واکنش سازمان می تواند طوری باشد که موجب تغییرات عظیمی در احساس وفاداری و احترام آنها نسبت به سازمان شود. به کارکنان سازمان کمک کنید از اشتباهات خود درس بگیرند.
به این نکته توجه کنید که ممکن است خطا از فرآیند ناشی شود نه از کارآمدی کارکنان، در این صورت از افرادی که می توانند راه حل های مناسب ارائه کنند کمک بگیرید.
dack feeb Give (بازخورد دادن)
باز خورد دادن باید مستمر باشد نه فقط به صورت سالا نه برای بازنگری عملکرد طی سال. بازخورد فعالیت کارکنان را مرتب دریافت کنید تا تفاوت بین عملکرد و انتظاری را که از آنها می رود دریابید.
Honesty (صداقت)
کارکنان صداقت را در رفتار شما ستایش می کنند حتی اگر منجر به دریافت اطلا عات ناخوشایند باشد. بهتر است کارکنان خبرها را مستقیما از خود شما بشنوند تا اینکه به صورت غیرمستقیم یا شایعه، این صداقت رفتار تاثیر خود را در عملکرد کارکنان می گذارد.
Involve (مرتبط بودن)
آیا به کارکنان این فرصت را می دهید که در اتخاذ تصمیم هایی که بر سازمان و به ویژه بر شغل آنها تاثیر می گذارد مشارکت داشته باشند؟ سوال از کارکنان در مورد عقایدشان در مسائل جزئی و مهم می تواند موجب ایجاد انگیزه در آنها شود.
Jump (سرعت)
با چه سرعتی به درخواست کارکنان خود رسیدگی می کنید؟ خواه شما یک مدیر یا متخصص منابع انسانی باشید، ارائه خدمات به کارکنان از وظایف مهم شما است. حتی اگر نتوانید مساله را حل کنید باید به نوعی تعهد خود را نسبت به حل مشکلا ت کارکنان نشان دهید، ولو به سادگی و به سرعت به آنها اطلا ع دهید که درخواست شما دریافت شد.
simple anb short it Keep
(فرآیندها و ابزار ساده و مختصر)
کارکنان دوست دارند که موثر و کارآمد باشند و در صورتی که فرآیندها و ابزار کارشان ناکارآمد و غیرموثر باشد نمی توانند به خوبی فعالیت کنند. پس وظیفه شماست که فرآیندها و ابزار مناسب در اختیار آنها بگذارید.
Listen (شنیدن)
آیا شما مکانیزم های رسمی و غیررسمی برای شنیدن نظرات کارکنان خود را دارید؟ دریافت نظرات کارکنان چه از طریق صندوق پیشنهادات، نرم افزارهای مربوطه، جلسات حضوری، مذاکره یک به یک یا به صورت های متفاوت این فرصت را به کارکنان می دهد که نظرات، پیشنهادها و عقاید خود را در مورد فعالیت ها ذکر کنند و این روش کلیدی برای مرتبط نگهداشتن کارکنان با محتوای فعالیت هایشان است.
Effectively Manage (مدیریت موثر)
نحوه اداره کردن کارکنان و فعالیت ها توسط مدیران شما تا چه حد اثربخش است. مطالعات نشان می دهد که مدیر مستقیم یک فرد بیشترین تاثیر را برکارآیی، اثربخشی، وفاداری و ایجاد انگیزه در وی نسبت به سازمان دارد.
Nubge (فشار آوردن)
از کارکنان خود کار متوسط را قبول نکنید. آنها را با فشار وادار کنید تمام سعی خود را بکنند تا هر دفعه کار خود را کمی بهتر از قبل ارائه کنند.
Opportunities (فرصت ها)
بسیاری (ولی نه همه) از کارکنان مایل به رشد هستند، چه فرصت هایی در طول فعالیت سازمان برای رشد کارکنان خود فراهم کرده اید تا به سطوح بالا تری برسند یا نقش های پرچالش تری را ایفا کنند؟
Pay (پرداخت)
با این حال که پرداخت مهم ترین عامل ایجاد انگیزه برای کارکنان نیست ولی موضوعی حائز اهمیت است. نکته کلیدی در مورد پرداخت عادلا نه به کارکنان با توجه به شرایط داخلی و خارجی سازمان است.
مطمئن شوید پرداخت هایی که انجام می دهید با میانگین پرداخت های درون سازمان و نیز بیرون سازمان یعنی بازاری که کارکنان را از آن جذب می کنید تناقض نداشته باشد.
Question (سوال)
اگر فرصت کنید از کارکنان خود سوال کنید، مطالب زیادی از آنها یاد خواهید گرفت. آیا در مورد بازگشت سرمایه نگران هستید؟ از کارکنان بپرسید آنها فکر می کنند مشکل چیست؟
آیا فکر می کنید ارائه نوآوری جدید در بازار، کار درستی است، از کارکنان خود بپرسید آنها چه فکر می کنند؟
Rewarb (پاداش)
پرداخت حقوق کامل برای هر روز در ازای انجام کار کامل طی آن روز، اکنون روش منسوخی برای ایجاد رابطه مالی بین سازمان و کارکنان است. برای اینکه کارکنان را هرچه بیشتر کارآمد و موثر کنید باید بیشتر بپردازید، شما باید برای تلا شهای فردی و گروهی در راستای ماموریت سازمان یا تلا ش هایی که به نوعی حاکی از کارآمدی است یا رفتارهایی را که مایلید ادامه داشته باشد، پاداش دهید. در این زمینه باید نوآور باشید.
دادن پاداش و مواردی امثال آن که موجب افزایش انگیزه کارکنان می شود، خیلی گران تمام نخواهد شد.
information Share (مشارکت در اطلا عات)
کارکنان باید چه چیزهایی را بدانند؟ پاسخ این است که هر چیزی را که به آنها کمک کند مشارکت با ارزش تری در سازمان خود داشته باشند. این مشارکت به سادگی باعث می شود کارکنان اطلا عات مثبت در مورد محصولا ت و خدمات شرکت به اطلا ع مشتریان برسانند.
them to Talk (صحبت کردن)
صحبت کردن با کارکنان نشان می دهد که شما به آنها و عقایدشان علا قه دارید. کارکنان نیز در فرصتی که ضمن صحبت با شما به دست می آورند سوالا تی را مستقیما مطرح کرده و جواب بگیرید.
issues their Unberstanb
(درک نکات مهم هر بخش)
نکاتی که در بین کارکنان خدمات رسانی به مشتری اهمیت دارد با نکاتی که در قسمت تولید یا سایر قسمت ها مطرح می شود فرق دارد. آیا می دانید درهر بخش چه مواردی حائز اهمیت است؟
Value (ارزش)
شاید سازمان شما سازمانی باشد که موجب مباهات کارکنان باشد. شاید شما حقوق و مزایای سخاوتمندانه ای به کارکنان می پردازید و شاید در محل کار برای کارکنان خود امکانات ورزشی و بهداشتی فراهم کرده اید که جزو بهترین ها است و شاید در سازمان شما ارزش های مکتوبی وجود داشته باشد ولی فرصت نکرده اید که درباره آنها فکر کنید یا به کارکنان یادآوری کنید که چنین ارزش هایی وجود دارند. در این باره فکر کنید و ببینید چه مزایای منحصر به فردی در کارکنان خود داده اید؟
Why (چرا)
وقتی شما تصمیم گیری می کنید یا سیاست جدیدی باید به اجرا درآید یا سایت قبلی باید تغییر کند آیا فقط تصمیم گیری را اجرا می کنید؟ آیا دلیل آن را نیز به کارکنان هم می گویید؟ ارتباط پیدا کردن با کارکنان در مورد دلا یل تصمیم های اتخاذ شده راه ساده ای است که ذهن کارکنان را به تغییرات یکپارچه می کند.
Excellence (تعالی)
کارکنان دوست دارند احساس کنند بخشی از سازمان هستند که نزد دوستان و آشنایان خود می توانند به آن مباهات کنند و با آنها دوباره کارهای مهم و بزرگی که سازمان انجام می دهد و نحوه مشارکت خودشان صحبت کنند، وقتی سازمان به اهداف خود برسد، محصولا ت جدید تولید کند و جامعه آن را بشناسد، کارکنان بر خود خواهند بالید.
آیا سازمان شما برای رسیدن به تعالی و اهداف آن تلا ش می کند؟
Yes (بلی)
گفتن نه آسان است ولی پیدا کردن راه هایی برای رفع نیاز کارکنان سخت و زمان بر است هیچ کس دوست ندارد «نه» بشنود ولی همه ما از اینکه جواب مساعد بشنویم خوشحال خواهیم شد. پس بهتر است مثبت باشیم تا بتوانیم انرژی مثبت را در کارکنان نیز ایجاد نماییم.
Zest (رغبت)
آیا رغبت داشتن به کار لا زم است؟ جواب در واقع کاملا مثبت است، وقتی کارکنان از شغل و محیط کار خود لذت ببرند از حضور در محل کار نیز لذت خواهند برد.
راههایی در نظر بگیرید که در سازمان محیط با نشاطی برای حضور کارکنان فراهم شود تا آنها با رغبت بر سر کار برگردند و به بهترین نحو کار کنند.
نویسنده : تایماز سیدمصطفایی
برگرفته از : mardomsalari.com
چکیده
این مقاله مفاهیم و فنون ارتباط را در حوزه مدیریت و سازمان مورد بررسی قرار میدهد. عوامل پدیدآورنده تنش در سازمان، فرآیند ارتباط و اجزاء آن، راههای ایجاد ارتباط و انواع آن، انواع ارتباطات در سازمان، روشهای بهبود و ارتباطات و شناسایی و رفع موانع ارتباطی برای ایجاد محیط و ارتباطات پویا در سازمان و تنشزدایی مباحث این مقاله را تشکیل میدهند . کلیدواژه : ارتباط؛ ارتباطات سازمانی؛ تنش؛ ارتباطات عمودی رسمی غیر رسمی؛ تنشزدایی
1- مقدمه
در مدیریت اموری چون ارتباطات انسانی، عوامل مؤثر بر ارتباطات، گروههای غیررسمی و رسمی، راههای بهبود ارتباطات در رفع موانع ارتباطی و مدنظر داشتن مراودات انسانی در سازمان مطرح است. بیشتر وقت مدیران به ارتباط رودررو یا تلفنی با زیردستان، همکاران یا مشتریان میگذرد و گاهی در زمانی که مدیران تنها هستند ممکن است به واسطه ارتباطات ذهنی با مسائل حاد روز خلوت آنها به یک محیط کاری تبدیل شود. این مقاله مفاهیم و فنون ارتباط را در حوزه مدیریت و سازمان مورد بررسی قرار میدهد .
2- ارتباط
ارتباط فرایندی است که اشخاص از طریق انتقال علایم پیام به تبادل معینی مبادرت میورزند. در یک فرایند ارتباط ۷ بخش وجود دارد :
• منبع ارتباط
• به رمز درآوردن پیام
• پیام
• کانال
• از رمز خارج کردن پیام
• گیرنده پیام
• بازخورد نمودن نتیجه
پیام عبارت است از شکل عینی شده مفهوم ذهنی فرستنده پیام. پیام ممکن است کلامی یا غیرکلامی باشد. پیام کلامی به صورت نوشتار یا گفتار میباشد و پیام غیر کلامی علائم، اشارات و تصاویری هستند که برای ایجاد ارتباط به کار میروند مثل تصویر پرستاری که انگشت خود را بر بینی نهاده و شما را دعوت به سکوت میکند .
در بیانی دیگر پیامها به صورت سمعی، بصری، کتبی، سمعی - بصری، بصری - کتبی، سمعی - کتبی، تقسیمبندی شدهاند که فرستنده پیام موظف است برای فرستادن پیام خود از یکی از فعالیتهای سخن گفتن، کاربرد وسیله مکانیکی برای ارسال پیام، عمل، تحریر و نوشتن یا ترکیبی از این فعالیتها متناسب با پیامی که میخواهد بفرستد استفاده کند و گیرنده پیام نیز موظف است جهت دریافت گوش دادن، مشاهده، خواندن یا ترکیبی از این فعالیتها متناسب با پیام فرستاده شده استفاده کند . در تقسیمبندی دیگر راههای شناخته شده در ایجاد ارتباط، ارتباطات گفتاری، نوشتاری و غیر گفتاری هستند. عیب ارتباطات گفتاری در سازمان این است که پیام از چندین نفر عبور میکند. هر قدر تعداد افرادی که پیام از آنها عبور میکند بیشتر باشد احتمال تحریف پیام بیشتر است. هر فرد پیامی را که دریافت میکند از دید خود تفسیر میکند و پس از آن که پیام به نفر آخر رسید محتوای آن کاملاً تحریف شده است. پیام نوشتاری بر پیام گفتاری ارجح است، زیرا هر گاه کسی بخواهد مطلبی را بنویسد دقت بیشتری به عمل میآورد و پیام دهنده مجبور است ژرفتر بیندیشد. بنابراین پیامهای نوشتاری پشتوانه منطقی قویتری دارند و رساتر و روشنترمیباشند. عیب پیام نوشتاری هم در وقتگیر بودن آن است و عیب دیگر آن بازخورد ننمودن نتیجه و اینکه نمیتوان تضمین کرد که آیا پیام نوشتاری به دست فرد مورد نظر رسیده و اینکه وی چگونه آن را تفسیر کرده است. ولی در ارتباطات گفتاری میتوان از گیرنده پیام خواست آنچه را دریافت کرده بازگو کند. ارتباطات غیرگفتاری دربرگیرنده حرکت اعضا و اندام است و شامل آهنگ، صدا، اشارههای چشم و ابرو و سایر اندام بدن میشود. از طرفی باید بدانیم حرکت یک عضو نمیتواند یک مقصود یا مفهوم جهانی به خود بگیرد ولی هنگامی که آن را با زبان گفتاری در هم آمیزیم پیام کاملتری به گیرنده میدهد .
3- انواع ارتباطات
• ارتباطات یکجانبه: هر گاه عکس العمل (واکنش) گیرنده نسبت به پیام ابراز نشود آن ارتباط را یک جانبه گویند. این نوع فرآیند ارتباط فاقد بازخورد میباشد. در فرآیند ارتباط یک طرفه هر گاه فرستنده پیام مطالب دشوار، کسل کننده یا بیش از حد تخصصی ارائه کند آن گاه تا زمانی که شنوندگان قادر به درک و دریافت مفاهیم هستند بازدهی مثبت است ولی هر گاه توان و انرژی شنوندگان برای دریافت و تحلیل ذهنی مفاهیم کاهش یابد با حرکاتی چون خمیازه و دهندره و حالات دیگر این عدم دریافت پیام را مطرح میکنند. در صورتی که فرستنده ادامه بحث را برای زمانی دیگر بگذارد ارتباط دو طرفه باقی میماند ولی در صورتی که به این حالات که ناشی از عدم دریافت مفهوم است توجه نکند ارتباط یک طرفه میشود .
• ارتباطات دوجانبه: چنانچه محیط استقرار به گونهای باشد که گیرنده عکس العملها و نظرهای خود را درباره محتوای پیام به اطلاع فرستنده برساند و عملاً این چنین کند به این نوع ارتباط دوجانبه گویند .
به هر حال باید توجه داشت فرستندهای مؤثر است که عوامل محیطی را مورد بررسی قرار داده و اطمینان حاصل کند که پیام دریافت شده است .
4- ضرورت برقراری ارتباط در مدیریت
• ارتباطات برای مدیریت به دلایل زیر مهم است :
• برقراری رابطه مؤثر و کاهش تنشها در محیط کاری
• ارتباط فرایندی است که وظایف برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت، رهبری و کنترل توسط آن انجام میگردد. پس ایجاد ارتباطات سالم و مؤثر، تنشهای موجود در مسیر انجام این وظایف را از بین میبرد یا لااقل کاهش میدهد .
• ارتباط فعالیتی است که مدیران جهت هماهنگ کردن و متناسب نمودن وقت خود از آن بهره میگیرند .
5- ارتباطات در سازمان
ارتباط سازمانی فرایندی است که مدیران را برای گرفتن اطلاعات و تبادل معنی با افراد فراوان داخل سازمان و افراد در ارگانهای مربوط به خارج از آن سیستم توانا میسازد. انواع ارتباط سازمانی عبارتند از: ارتباطات عمودی در سازمان، ارتباطات رسمی و ارتباطات غیررسمی. ارتباطات عمودی از بالا به پایین با اهداف هدایت، آموزش، اطلاع و ابلاغ دستورات مقامات مافوق به زیردستان میباشد و ارتباطات عمودی از پایین به بالا جهت ارائه گزارش، پیشنهاد، ادای توضیحات و درخواستهای گوناگون میباشد. در ارتباطات از پایین به بالا هر گاه زیر دست دریابد مافوق نسبت به پارهای اطلاعات واکنش منفی از خود نشان میدهد آن گاه در ارسال آن نوع اطلاعات امساک کرده یا آنها را تعدیل میکند .
در ارتباط از بالا به پایین هر گاه مدیران از دادن اطلاعات واقعی و کافی به زیردستان خودداری کنند آن گاه مرئوسان اعتماد خود را نسبت به آنان از دست داده و نمیتوانند پاسخهای صحیح و درستی به پیامهای ارتباطی آنها بدهند و این امور باعث تنشهایی در سازمان میشود .
ارتباط رسمی در گروههای کوچک رسمی شامل شبکههای همه جانبه، چرخی و زنجیرهای هستند. در ارتباط همهجانبه همه اعضا میتوانند آزادانه با هم در ارتباط باشند. در شبکه چرخی رهبر به عنوان کانون و مرکز این ارتباطات فعالیت میکند و در شبکه زنجیرهای یک زنجیر فرماندهی رسمی وجود دارد . وجود هر یک از این سه شبکه به هدف گروه بستگی دارد .
افراد به محض ورود به سازمان بنا بر علل مختلف مانند علایق و سلیقههای مشترک، همفکریها و همدلی ها، الفت و نزدیکیها و غیره با هم رابطه برقرار میکنند و شبکه ارتباطات غیر رسمی را تشکیل میدهند. ارتباطات غیر رسمی در سازمان گاهی اوقات آنقدر توسعه مییابد که ارتباطات رسمی در آن محو میشود. در صورتی که ارتباطات غیررسمی با اهداف سازمان در تعارض باشد در راه رسیدن به این اهداف اختلال ایجاد میکند و در جو سازمان تنش پدید میآورد .
هر گاه مدیر این گونه روابط را در راستای اهداف سازمانی ببیند آن گاه باید از آنها بهره گیرد و هر گاه آنها را مخالف و بازدارنده ببیند آن گاه باید در توقف این گونه روابط بکوشد تا بتواند تنشزدایی کند .
6- روشهای بهبود ارتباطات
از جمله ویژگیهایی که باعث میشود تا تنشهای ارتباط مدیران و کارکنان و تنشهای ارتباطی موجود در محیط سازمان کاهش یابد اطلاع داشتن مدیران و کارکنان از موضوعاتی چون نواحی چهارگانه شخصیت هر فرد، بازخورد نمودن، افشاء یا خودگشودگی، زبان ساده، گوش دادن صحیح، کنترل احساسات و توجه به علائم غیرگفتاری است .
باید بدانیم بیشتر سوءتفاهمهایی که بین مدیر و کارکنان پیش میآید از عدم شناخت شخصیت مدیر و درک نشدن پیامهای مدیر به عنوان یک فرستنده ناشی میشود. شخصیت هر فرد عبارت است از تعبیر و تفسیر دیگران از رفتارهای نسبتاً پایدار او. شخصیت مدیر را رفتارها و نگرشهای وی که برای دیگران شناخته شده است و همچنین حوزهای که برای دیگران ناشناخته است شامل میشود .
شخصیت افراد که مدیر هم جزیی از آنهاست بر حسب آنچه برای خود مدیر یا دیگران شناخت شده یا ناشناخته است به چهار ناحیه تقسیم میشود :
• ناحیه عمومی رفتارها و ویژگیهایی که هم برای مدیر و هم برای دیگران شناخته شده است .
• ناحیه خصوصی آن رفتارها و ویژگیهایی که برای مدیر شناخته شده ولی برای دیگران ناشناخته است .
• ناحیه کور آن رفتارها و ویژگیها که برای مدیر ناشناخته و برای دیگران شناخته شده است
• ناحیه ناشناخته که هم برای خود مدیر و هم برای دیگران ناشناخته باقی مانده است .
در ارتباط بین افراد که ارتباط مدیر و کارکنان نوعی از آن است هر چه ناحیه عمومی بیشتر و وسیعترباشد تعارضات و سوء تفاهمات کاهش مییابد .
توسعه منطقه عمومی از طریق دو مکانیزم بازخورد و افشاء انجام میگیرد. در افشاء مدیران مایل به در میان گذاشتن اطلاعات مربوط به خود با دیگران هستند. این کار منطقه خصوصی را کاهش میدهد و بازخورد هم باعث میشود تا مدیریت آن قسمت از رفتار و ویژگیهای خود را که نمیشناسد، شناسایی کند و منطقه عمومی او افزایش یافته و تنشهای ارتباطی او با کارکنان کاهش یابد . در ارتباط بین کارکنان با هم نیز اجرای این دو شیوه باعث کاهش تنشها و تعارضات میشود .
7- موانع موجود بر سر راه ارتباطات اثربخش
در مسیر ارتباطات اثربخش موانعی موجود است که مدیریت با شناخت و آگاهی داشتن از آنها میتواند در دنیای واقعی آنها را شناسایی کرده و به شیوه صحیح جهت ایجاد پویایی در ارتباطات عمل کرده و تنشزدایی کند .
• از صافی گذراندن: در صورتی که اطلاعات هنگام طی مراحل توسط افراد مختلف از صافی گذرانده و دستکاری میشوند، احتمال این که در پایان مسیر آن اطلاعات برای گیرنده نهایی تحریف شده باشد زیاد است .
• ویژگیهای شخصی: ما واقعیت را نمیبینیم زیرا چیزهایی را که میبینیم از دیدگاه خود تفسیر کرده و واقعیت مینامیم .
• جنسیت: زنان و مردان به دلایل مختلف باید بین خود ارتباط گفتاری برقرار کنند و تحقیقات نشان داده که مردان با زبانی صحبت میکنند و مطالبی را میشنوند که درباره مقام سازمانی و استقلال در کار باشد و زنان با زبانی صحبت میکنند و مطالبی را میشنوند که درباره روابط و صمیمت میباشد البته این امر نسبی است ولی باید آن را مدنظر داشت .
• عواطف: نوع احساس گیرنده پیام هنگام گرفتن پیام بر تفسیری که او از محتوای پیام میکند اثر میگذارد .
احساسات شدید مثل اندوه و یا خوشحالی بیش از حد شبکه ارتباطی مؤثر را خدشه دار میکند. در این شرایط فرد نمیتواند بخردانه و معقول عمل کند و نوع قضاوت او بر پایه عاطفه و احساسات است. زبان کلام برای افراد مختلف معانی مختلف دارد. سن، میزان تحصیلات و زمینه فرهنگی سه متغیر مشخصی هستند که کلمه ها، معانی و مفاهیمی که ما برای این کلمات قائلیم را تحت تأثیر قرار میدهند. در صورتی که میدانستیم هر یک از ما چه برداشتهایی از کلمات داریم مشکلات ارتباطی به پایین ترین حد خود میرسید .
• ارتباطات غیرگفتاری: اکثر اوقات ارتباطات گفتاری با ارتباطات غیرگفتاری همراه است. در صورتی که طرفین ارتباط توافق کامل با یکدیگر داشته باشند به گونهای رفتار میکنند که رفتار یکدیگر را تقویت میکنند ولی هنگامی که ارتباطات غیرگفتاری با پیامها سازگار نیست دریافت کننده پیام دچار سردرگمی میشود و نمیداند پیام واقعی چیست .
• ادراک: هر فرد حوادث را برحسب زمینه فرهنگی، اجتماعی و روانی مختص به خود درک میکند. ادراک فرد از یک پدیده ممکن است با ماهیت واقعی آن متفاوت باشد، از طرفی هر پدیده واحد ممکن است به وسیله افراد مختلف به صور گوناگون درک شود . همچنین فهم و درک یک پدیده واحد میتواند از راهها و طریقههای مختلفی انجام گیرد. ادراک فرد با نیازهای شخصی رابطه نزدیک دارد و به طور کلی امری است فردی و منحصر به فرد که نمایانگر تمام یا قسمتی از موقعیت آن گونه که فرد میبیند میباشد. ادراک اجتماعی تحت نفوذ عواملی چون تعمیم گروهی، تعمیم فردی، یکسان بینی و انتظار و توقع است و باید مراقب باشیم که این گونه عوامل ادراک ما را تحت تأثیر قرار ندهند .
پارازیت و جملات بی سر و ته در ارتباطات مانع پویایی روابط میشود. شایعه یکی دیگر از عواملی است که در سازمان ایجاد تنش میکند. شایعه پیامی است که در بین مردم رواج مییابد. ولی واقعیتها آن را تأیید نمیکنند. شایعه زمانی رواج مییابد که مردم مشتاق خبر باشند ولی نتوانند آن را از منبعی موثق دریافت کنند. راههای کاهش شایعه در سازمان عبارتند از اطلاع رسانی، برگزاری جلسات حضوری و گفت و شنود، استقرار نظام پیشنهادها در سازمان، توجه ملموس به امنیت خاطر شغلی کارکنان، تلفیق سازمان رسمی و غیر رسمی، خنثی کردن شایعه و آموزشهای اخلاقی .
زبان نیز ممکن است به مانعی بر سر راه ارتباطات تبدیل شود. مدیر باید ساختار پیام را به گونهای در آورد که روشن و واضح باشد. همچنین کلمات باید با دقت انتخاب شوند و زبان در خور فهم شخص گیرنده باشد. گوش دادن میتواند ارتباطات را بهبود داده و تنشها را بکاهد. گوش دادن شنیدن نیست . گوش دادن یعنی به صورت فعال به دنبال معنی و مقصود گشتن در حالی که شنیدن یک اقدام غیر فعال است. هر گاه مدیر به کسی گوش میدهد مغز او نیز در حال تجزیه و تحلیل و مصرف انرژی است. در صورتی که در مورد مسئلهای آشفته و دچار احساسات شویم نمیتوانیم پیامها را به شکل صحیح دریافت و ارسال کنیم .
بهترین راه این است که چنانچه دچار احساسات شدیم اندکی تأمل نماییم و صبر کنیم تا به وضع عادی برگردیم .
8- نتیجه گیری
با توجه به مطالب گفته شده در مورد عوامل پدیدآورنده تنش در سازمان، فرآیند ارتباط و اجزاء آن، راههای ایجاد ارتباط و انواع آن، انواع ارتباطات در سازمان، روشهای بهبود و ارتباطات و شناسایی و رفع موانع ارتباطی بهترین راه برای مدیران جهت ایجاد محیط و ارتباطات پویا در سازمان، تنشزدایی و افزایش آگاهی میباشد .
مراجع
رضائیان، علی. 1379. رفتار سازمانی: مفاهیم، نظریهها و کاربردها. تهران: علم و ادب .
رابینز، استیفن پی. 1380. رفتار سازمانی. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی .
سلطانی، ایرج. 1381. روابط صنعتی در سازمانهای تولیدی. تهران: ارکان .
کوکلان، هوشنگ. 1378. رفتار سازمانی مجموعه بیست و یکم: ادراک و نقش آن در رفتار سازمانی. تهران: مرکز آموزشی مدیریت دولتی .
علیرضا مقدسی
کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی
moghadasi68@yahoo.com
برگرفته از: www.maghaleh.net
تحولات عمده در محیط کسب و کار، مثل جهانی شدن کسب و کار و سرعت بالای تغییرات در فناوری، باعث افزایش رقابت و دشواری مدیریت در سازمانها گردیده است. در محیط کسب و کار امروز، مدیریت و کارکنان می بایست توانایی برخورد با روابط درونی و وابستگیهای مبهم و بغرنج میان فناوری، داده ها، وظایف، فعالیتها، فرایندها و افراد را دارا باشند. در چنین محیطهای پیچیده ای سازمانها نیازمند مدیرانی هستند که این پیچیدگیهای ذاتی را در زمان تصمیم گیریهای مهمشان لحاظ و تفکیک کنند. مدیریت ریسک مؤثر که بر مبنای یک اصول مفهومی معتبر قرار دارد، بخش مهمی از این فرایند تصمیم گیری را تشکیل می دهد. در این مقاله این اصول بوسیله شناسایی عناصر اصلی ریسک و بررسی چگونگی تأثیر بالقو? این عناصر در موفقیت سازمانها و چگونگی مقابله و مدیریت ریسک ها مورد بحث قرار می گیرد.
تعریف ریسک و انواع آن
تعریف ریسک: برای درک طبیعت ریسک، ابتدا باید از تعریف آن آغاز کرد. اگرچه تفاوتهای فراوانی در چگونگی تعریف ریسک وجود دارد، ولی تعریفی که در ادامه ارائه میشود، بهطور مختصر ماهیت آن را نشان میدهد: ریسک یعنی احتمال متحمل شدن زیان (DOROFEE-96). این تعریف شامل دو جنبه اصلی از ریسک است:
* مقدار زیان می بایست ممکن باشد؛
* عدم اطمینان در رابطه با آن زیان نیز میبایست وجود داشته باشد.
در اکثر تعاریفی که از ریسک شده است، بهصورت روشن به دو جنبه آن، یعنی زیان و عدم اطمینان، اشاره شده است. ولی سومین جنب? آن، یعنی انتخاب، معمولاً بهصورت ضمنی مورد اشاره قرار می گیرد که منظور از انتخاب، چگونگی توجه نمودن به آن است. این سه شرط، پایه های اساسی ریسک و مبنایی برای بررسی عمیق'تر آن هستند.
انواع مختلف ریسک: اصطلاح ریسک بصورت گسترده ای مورد استفاده قرار میگیرد، ولی مخاطبان مختلف اغلب تعبیرهای نسبتاً مختلفی ازآن دارند (KLOMAN-90). برای مثال، شیوه ارتباط ریسک با فرصت به شرایط تلقی ریسک بستگی دارد. بعضی اوقات، یک وضعیت هم فرصت سودآوری و هم امکان بالقو? زیان را فراهم می سازد نماید. ولی در موارد دیگر، فرصت سودآوری وجود ندارد، تنها امکان بالقو? زیان موجود است. بنابراین ریسک می تواند دارای دو نوع تقسیم فرعی دیگر باشد:
* ریسک سوداگرانه؛
* ریسک خطرناک.
در شکل شماره یک تفاوت میان این دو مقوله به تصویر کشیده شده است. در ریسک سودا گرانه، شما می توانید یک سودآوری تحقق یافته یا بهبودی در روال شرایط نسبت به وضع موجودتان داشته باشید. و بهطور همزمان نیز امکان بالقوه ای برای تجرب? یک زیان یا بدتر شدن شرایط نسبت به وضع موجود را داشته باشید. قمار بازی یک مثال از انجام یک ریسک سوداگرانه است. وقتی شما یک شرط بندی انجام می دهید، میبایست احتمال بهدست آوردن پول بیشتر در مقابل انتظار از دست دادن میزان شرط بندی تان، مورد ارزیابی قرار دهید. در این مثال، هدف کلی افزایش ثروتتان است، و تمایل شما به سرمایه گذاری در ریسک، به منظور فراهمساختن یک فرصت سودآورانه است.
در مقابل، ریسک خطرناک فقط یک امکان بالقو? زیان به همراه دارد و هیچ فرصتی برای بهبود روال شرایط فراهم نمی سازد. برای مثال، بهچگونگی در نظر گرفتن امنیت، بهعنوان یک ریسک خطرناک توجه کنند. فرض کنید که شما نگران محافظت از اشیاء با ارزشی باشید که در خانه نگهداری می شوند. هدف اصلی شما در این مثال، اطمینان از عدم دستبرد به اشیاء موجود در منزل شما بدون اطلاع و اجازه از جانب شماست. بعد از بررسی میزان کیفیت امنیت اشیاء، امکان دارد که شما تصمیم به نصب یک سیستم امنیتی در منزلتان بهمنظور جلوگیری از ورود دزد و سرقت اشیاء بگیرید. توجه کنید که هدف در این مثال، طبق تعریف، تنها تمرکز ریسک بر روی محدود? امکان بالقو? زیان است. در اکثر شرایط مناسب، شما تنها آنچه را که هم اکنون مالک آن هستید، محافظت می کنید. و هیچ امکان بالقوهای برای سودآوری وجود ندارد.
در این مثال، شما تمایل به کسب آرامش خاطر بهواسطه جلوگیری از عواقب ناخوشایند ورود به منزلتان دارید. هدف شما بهعنوان احساس امنیت بیشتر، تعیین کننده شرایطی است که ریسک منظور می شود. بعد از تجزیه و تحلیل شرایط، شما ممکن است تصمیم به نصب یک سیستم امنیتی در منزلتان بهمنظور ایجاد موانع برای سارقان بگیرید. ممکن است اینگونه استدلال کنید که افزایش امنیت احتمالاً برای شما احساس امنیت بیشتری به ارمغان خواهد آورد و متعاقباً باعث کسب آرامش خاطرمیشود که شما بهدنبال آن هستید. در این مثال، شما تمایل به سرمایه گذاری مالی در یک سیستم امنیتی به منظور فراهم آوردن یک فرصت احساس امنیت بیشتر برای خود دارید. ریسک امنیتی در این مثال، سوداگرانه است زیرا در این مورد میزان تحمل برای ریسک (بهعنوان مثال، مقدار پولی که شما تمایل دارید در یک سیستم امنیتی سرمایه گذاری کنید) با میزان علاقه شما برای تحقق یک فرصت (بهعنوان مثال، کسب آرامش خاطر) در توازن است.
بنابراین، ریسک بهصورت کاملاً مشخص و روشنی قابل طبقه بندی بهعنوان سوداگرانه و خطرناک بر مبنای نوع آن نیست، بلکه بر اساس شرایطی که آن ادراک می شود، قابل دسته بندی است.
عناصر اصلی ریسک
تمامی اشکال ریسک، چه آنها بهعنوان ریسک سوداگرانه طبقه بندی شده باشند، چه بهعنوان ریسک خطرناک، شامل عناصر مشترکی هستند که شامل چهار عنصر ذیل است:
1- محتوا ؛ 2 – فعالیت؛ 3 – شرایط؛ 4 – پیامدها.
محتوا یعنی زمینه، وضعیت، یا محیطی که ریسک در آن منظور شده و مشخص کننده فعالیتها و شرایط مرتبط با آن وضعیت است. بهعبارت دیگر، محتوا نمایی از تمامی پیامدهای سنجیده شده فراهم میسازد. بدون تعیین یک محتوای مناسب، بهطور قطع نمیتوان تعیین نماید، کدامین فعالیتها، شرایط و پیامدها میبایست در تجزیه و تحلیل ریسک و فعالیتهای مدیریتی درنظرگرفته شوند. بنابراین، محتوا، مبنایی برای تمامی فعالیتهای بعدی مدیریت ریسک فراهم می کند.
عد از ایجاد یک محتوا، عناصر باقی مانده در ریسک بهطور مناسبی قابل بررسی هستند. عنصر فعالیت یعنی عمل یا اتفاقی که باعث ریسک می شود. فعالیت، عنصر فعال ریسک است و می بایست با یک یا چندین شرط ویژه برای ظهور ریسک ترکیب شود. تمامی اشکال ریسک با یک فعالیت بهوجود می آیند؛ بدون فعالیت، امکان ریسک وجود ندارد.
در حالیکه فعالیت، عنصر فعال ریسک است، شرایط تشکیل دهند? عنصر منفعل ریسک است. این شرایط تعیین کننده وضعیت جاری یا یک مجموعه از اوضاع و احوال است که میتواند به ریسک منجر شود. شرایط، وقتی با یک فعالیت آغازگر خاص ترکیب می شود، می تواند یک مجموعه از پیامدها یا خروجی ها را تولید کند. پیامدها، بهعنوان آخرین عنصر ریسک، نتایج یا اثرات بالقو? یک فعالیت در ترکیب با یک شرط یا شرایط خاص است.
ریسک استراتژیک و عملیاتی
ریسک استراتژیک، ریسکی است که یک سازمان برای تحقق اهداف تجاری اش می پذیرد. در مضمون این تعریف امکان بالقو? سودآوری و زیاندهی هر دو وجود دارد، که ریسک استراتژیک را طبیعتاً سوداگرانه می سازد. توجه کنید که چگونه چهار عنصر ریسک برای ریسک استراتژیک بهکار برده می شود. برای مثال، شرایطی را فرض کنید که مدیریت ارشد در یک مؤسسه مالی در حال بررسی دربار? ورود به یک بازار جدید، مثل ایجاد خدمات بانکداری آنلاین است. از آنجایی که این امر بهواسط? فرایند تصمیم گیری به اجرا گذاشته می شود، مدیریت می بایست فرصتها و تهدیدهای بالقو? موجود در آن بازار را بررسی کند.
محتوا در این مثال خاص، بازار خدمات بانکداری آنلاین است. تمامی فعالیتها، شرایط و پیامدها میبایست در داخل این محتوای خاص در نظر گرفته شوند. فعالیتها در این مثال طیفی از انتخابهای استراتژیک سنجیده شده است. مدیریت تعدادی از انتخابهای قابل پیگیری، شامل چهار مورد زیر را پیش روی دارد :
1 - تصمیم گرفتن برای ورود فوری به بازار؛
2 - انجام اقدام احتیاطی از طریق ارائه خدمات آزمایشی اندک؛
3 - در حال حاضر عملی انجام ندادن، ولی محفوظ نگهداشتن حقوق برای اقدامات آتی؛
4 - تصمیم گرفتن برای عدم ورود به بازار.
شرایط در این مثال، شامل روندهای جاری و عدم اطمینان نسبت به خدمات بانکداری آنلاین، از جمله تعداد مشتریان بالقوه، آنچه که رقبا ممکن است انجام بدهند، و شایستگیهای اصلی سازمان در حال حاضر است. ترکیب هر فعالیت استراتژیک با روندهای جاری و عدم اطمینان، یک طیفی از پیامدها، یا مجموعه ای از سودآوری و زیاندهی بالقو? برای سازمان تولید می کند. مدیریت درجه نسبی هر فرصت و ریسک ناشی از هر فعالیت استراتژیک را مورد بررسی قرار می دهد. آنها بهترین انتخاب را بر مبنای میزان تحمل ریسک درمقابل میزان تمایل برای بهدست آوردن مزایایی از فرصتهای آن، انجام می دهند.
بنابراین، چهار عنصر اصلی ریسک یک ابزار مفید برای تجزیه و درک یک ریسک تجاری استراتژیک فراهم میسازد. این عناصر همچنین در زمان بررسی یک ریسک خطرناک، مثل ریسک عملیاتی، مفید واقع می شود.
ریسک عملیاتی
مدیران در تمامی سازمانها با ریسک سروکار دارند. تمرکز مدیریت در سطوح بالای سازمان در اکثر اوقات روی طبیعت سوداگران? ریسک است. مدیریت، ریسک سرمایه گذاری داراییهای سازمانی را در مقابل بازگشت بالقو? آن سرمایه گذاری تعدیل می کند و با ملاحظات استراتژیک، ریسک را در فعالیتهای پورتفوی سازمان و سرمایه گذاریها، مدیریت می کند. باوجود این، در سطوح عملیاتی یک سازمان، کارکنان و مدیریت طبق معمول تمرکزشان روی مدیریت یک نوع از ریسک خطرناک به نام ریسک عملیاتی است. همچنان که کارکنان و مدیریت فرایندهای کاری را بهاجرا در میآورند، ریسکهای عملیاتی شروع به ظهور میکنند. نقصان موجود در ذات فرایندها می تواند به عدم کارایی و مشکلاتی در خلال عملیات منجر شود که این امر می تواند اثر نامطلوبی بر موفقیت سازمان بگذارد.
متأسفانه، تعریف جهان شمولی دربار? اصطلاح ریسک عملیاتی وجود ندارد. کمیته سرپرستی بانکداری بَسِل (Basel) یک چارچوب کاملاً مناسب منتشر کرده است که بهعنوان Basel II مشهور است و شامل یک تعریف از ریسک عملیاتی بهشمار میرود که به طور گسترده ای توسط انجمن مالی مورد استفاده قرار می گیرد. ریسک عملیاتی، طبق تعریف چارچوب Basel II ، ریسک زیان ناشی از عدم کفایت یا نقص فرایندهای داخلی، افراد و سیستم ها یا از وقایع خارجی تعریف می شود.
تعریف دیگری از ریسک عملیاتی نیز موجود است: ریسک عملیاتی، یعنی امکان بالقو? عدم توفیق در دسترسی به اهداف مأموریت. این تعریف شامل زیان (ناکامی در رسیدن به اهداف مأموریت) و عدم اطمینان (احتمال وقوع یا عدم وقوع ناکامی) است. بهطور همزمان، این تعریف مناسب برای استفاده در اکثر زمینه های متفاوت است.
بهطور خلاصه، اگرچه اشکال مختلفی از ریسک (از جمله، ریسک تجاری، عملیاتی، پروژه ای و امنیتی) وجود دارد، ولی تمامی آنها مبنای مفهومی یکسانی دارند. در عین حال، می توان تفاوتهای قابل ملاحظه ای میان ملموس انواع مختلف ریسک بر مبنای محتوای درک شده، قائل شد. برای مثال، یک ریسک سوداگرانه، مثل یک ریسک تجاری، خصلتهای منحصر به فردی دارد که آن را از یک ریسک خطرناک، از جمله ریسک عملیاتی، متمایز میسازد. طبیعت سوداگرانه یک ریسک تجاری هم سودآوری و هم زیان را در پی خواهد داشت، درحالیکه ریسک عملیاتی هیچ فرصتی برای سودآوری ایجاد نمی کند. همانگونه که قبلاً گفته شده، تعریف ریسک عملیاتی به کار رفته در این متن چنین می باشد: ریسک عملیاتی، یعنی امکان بالقو? عدم توفیق در دسترسی به اهداف مأموریت. شکل 3 چگونگی تعبیر چهار عنصر ریسک را در ریسک عملیاتی نشان می دهد. عبارت موجود در شکل منعکس کننده اصطلاحات رایج و مرسوم در توصیف ریسک عملیاتی است. توجه کنید که مأموریت یک فرایند کار همان محتوایی است که ریسک عملیاتی در آن منظور گردیده است. تعریف مأموریت، نخستین مرحل? حیاتی در توصیف ریسک عملیاتی است، زیرا این مرحله اساس تشخیص، شرح و تفسیر ریسک عملیاتی را تشکیل می دهد. تمامی دیگر عناصر مشخص شده در شکل 2، در ارتباط با مأموریت یک فرایند کاری بررسی شده است.
جرقه همان عمل یا اتفاقی است که وقتی با آسیب پذیریهای موجود ترکیب شود، به یک طیفی از زیانهای بالقو? منجر می شود. آسیب پذیریها یعنی عیب و نقصهایی که فرایند را در معرض زیانهایی قرار می دهد؛ ضربه ها بهعنوان زیانهای بالقو? ناشی از یک ریسک درک شده، تعریف می شوند. در ریسک عملیاتی، تمامی زیانها از پیگیری مأموریت حادث شده اند. از آنجایی که این یک ریسک خطرناک است، ریسک عملیاتی امکان بالقوه ای برای زیاندهی فراهم می سازد و هیچ امکان بالقوه ای برای سودآوری ارائه نمی دهد.
یک نوع از شرایط اضافی که می بایست بهعنوان عامل برای معادله ریسک عملیاتی در نظر گرفته شود؛ کنترلها است. در شکل 2 رابط? میان کنترلها و جرقه ها، آسیب پذیریها و ضربه ها نشان داده شده است. کنترلها شرایط و وضعیتهایی هستند که محرک یک فرایند بهسوی تحقق مأموریتش است. آنها شامل خطمشیها، رویه ها، روال کارها، وضعیتها و ساختارهای سازمانی هستند که بهمنظور ایجاد یک تضمین معقول و منطقی برای دستیابی به مأموریتها و حذف ،کشف و اصلاح حوادث ناخواسته، طراحی گردیده اند.
کنترلها می توانند بهروشهای زیر، ریسک را کاهش دهند:
* حذف یک اتفاق آغازگر یا جرقه زا؛
* کنترل میزان وقوع یک جرقه یا آغازگر و اجرای برنامه های اقتضایی در زمان مناسب؛
* کاهش آسیب پذیریها؛
* کاهش ضربه ها یا زیانهای بالقوه.
بنابراین، یک سنجش صحیح از ریسک عملیاتی می بایست شامل اثرات کنترلها علاوه بر چهار عنصر موجود باشد.
معمولا، افراد راجع به ریسک عملیاتی از اصطلاح تهدید استفاده میکنند. یک تهدید یعنی وضعیت یا اتفاقی که باعث ریسک می شود. یک تهدید ترکیبی از یک جرقه و یک یا چند آسیب پذیری می باشد، زیرا مجموع این دو عنصرمشخص کننده اوضاع و احوالی است که باعث خلق ضرر و زیان بالقوهای میشود.
مدیریت ریسک
بهطور کلی، مدیریت ریسک فرایند سنجش یا ارزیابی ریسک و سپس طرح استراتژیهایی برای ادار? ریسک است. در مجموع، استراتژیهای بهکار رفته شامل: انتقال ریسک به بخشهای دیگر، اجتناب از ریسک، کاهش اثرات منفی ریسک، و پذیرش قسمتی یا تمامی پیامدهای یک ریسک خاص هستند. مدیریت ریسک سنتی، تمرکزش روی ریسکهای جلوگیری کننده از علل قانونی و فیزیکی بود (مثل حوادث طبیعی یا آتش سوزیها، تصادفات، مرگ و میر و دادخواهی ها). مدیریت ریسک مالی، از سوی دیگر، تمرکزش روی ریسکهایی بود که می تواند استفاده از ابزار مالی و تجاری را اداره کند. مدیریت ریسک ناملموس، تمرکزش روی ریسکهای مربوط به سرمایه انسانی، مثل ریسک دانش، ریسک روابط و ریسک فرایندهای عملیاتی است. بدون توجه به نوع مدیریت ریسک، تمامی شرکتهای بزرگ دارای تیمهای مدیریت ریسک هستند و شرکتها و گروههای کوچک بهصورت غیر رسمی، در صورت عدم وجود نوع رسمی آن، مدیریت ریسک را مورد استفاده قرار می دهند.
در مدیریت ریسک مطلوب، یک فرایند اولویت بندی منظور گردیده که بدان طریق ریسکهایی با بیشترین زیاندهی و بالاترین احتمال وقوع در ابتدا و ریسک هایی با احتمال وقوع کمتر و زیاندهی پایین تر در ادامه مورد رسیدگی قرار میگیرند. در عمل، این فرایند ممکن است خیلی مشکل باشد و همچنین در اغلب اوقات ایجاد توازن میان ریسکهایی که احتمال وقوع شان بالا و زیاندهی شان پایین و ریسکهایی که احتمال وقوع شان پایین و زیاندهی شان بالاست، ممکن است بهطور مناسبی مورد رسیدگی قرار نگیرند. درنتیجه می توان ریسکهای موجود در سازمان را از این دو بعُد نیزطبقه بندی کرد که در شکل 3 نشان داده شده است.
ریسک استراتژیک ریسکی است که سازمان برای تحقق اهداف تجاری خود میپذیرد.
در دنیای کسب وکار پرتحول امروز، مدیریت ریسک از اهمیت روزافزونی برخوردار شده است.
مدیریت ریسک ناملموس، یک نوع جدید از ریسک را معرفی می کند، ریسکی که احتمال وقوع اش 100 درصد است، ولی در سازمانها بهخاطر فقدان توانایی تشخیص، نادیده گرفته می شود. برای مثال ریسک دانش، زمانی رخ می دهد که دانش دارای ضعف و نقص بهکار برده شود. ریسک روابط، زمانی رخ می دهد که همکاری بیاثر و نتیجه ای اتفاق افتد. ریسک فرایند عملیاتی، زمانی رخ می دهد که عملیات بیثمری اتفاق افتد. این ریسک ها بهصورت مستقیم بهره وری دانش کارکنان را کاهش داده، و باعث نزول مقرون به صرفه بودن از نظر اقتصادی، سودآوری، خدمات، کیفیت، شهرت، ارزش مارک و کیفیت درآمدها میشود. در واقع مدیریت ریسک ناملموس باعث میشود در مدیریت ریسک بهواسطه شناسایی و کاهش ریسکهایی که عامل نزول بهره وری می باشند، ارزشهای آنی و مستقیمی خلق شود.
در نتیجه می توان مدیریت ریسک را یک وظیفه ای شامل فرایندها، روشها، و ابزاری برای ادار? ریسک در فعالیتهای سازمانی است. که یک محیط منضبط برای تصمیم گیریهای پیشتازانه و غیر منفعل در موارد زیر فراهم می آورد:
* ارزیابی پیوسته در مورد آنچه که ایجاد اشکال می کند (ریسک)
* شناسایی ریسکهای مهم در راستای برخورد با آنها
* اجرای استراتژیهای مناسب بهمنظور اداره نمودن آن ریسکها
پارادایم مدیریت ریسک
پارادایم یا الگوی مدیریت ریسک مجموعه ای از وظایف که بهصورت یک سری فعالیتهای پیوسته در سرتاسر چرخه عمر یک مأموریت می باشند و عبارتنداز:
* شناسایی ریسک ها؛* تحلیل؛ * برنامه ریزی؛ * پیگیری؛ * کنترل.
وظایف پیوسته در مدیریت ریسک: وظایف پیوسته مدیریت ریسک در قسمت پایین معرفی گردیده اند. هر ریسکی بهطور طبیعی این وظایف را بهطور متوالی طی میکند، ولی فعالیتها بهصورت پیوسته، همزمان (مثلاً ریسکهایی پیگیری می شوند در حالیکه به موازاتش ریسکهای جدیدی شناسایی و تحلیل می شوند)، و تکراری (مثلاً برنامه کاهنده ای برای یک ریسک ممکن است برای ریسک دیگری مفید باشد) در سرتا سر چرخه حیات یک مأموریت اتفاق می افتند.
* شناسایی: جستجو و مکان یابی ریسکها، قبل از مشکل ساز شدن آنها.
* تحلیل: تبدیل داده های ریسک به اطلاعات تصمیم گیری. ارزیابی میزان اثر، احتمال وقوع ومحدود? زمانی ریسکها و طبقه بندی و اولویت بندی ریسکها.
* برنامه ریزی: ترجمه اطلاعات ریسک به تصمیم ها و فعالیتها (هم حال و هم آینده) و بهکارگیری آن فعالیتها.
* پیگیری: بررسی شاخصهای ریسک و فعالیتهای کاهنده.
* کنترل: اصلاح انحرافات نسبت به برنامه های کاهنده ریسک.
* ارتباطات: اطلاعات و بازخورهای بیرونی و درونی از فعالیتهای ریسک، ریسکهای موجود و ریسکهای پدید آمده فراهم میسازد.
استراتژیهای مدیریت ریسک
وقتی که ریسکها شناسایی و ارزیابی شدند، تمامی تکنیکهای ادار? ریسک در یک یا چند طبقه از چهار طبق? اصلی قرار می گیرند:
* انتقال
* اجتناب
* کاهش (یا تسکین)
* پذیرش (یا نگهداری)
استفاده مطلوب از این استراتژیها شاید امکان پذیر نباشد. بعضی از آنها ممکن است مستلزم بده بستانهایی باشد که برای فرد یا سازمانی که در زمینه مدیریت ریسک تصمیم گیری می کند، قابل قبول نباشد.
اجتناب از ریسک: استراتژی اجتناب، یعنی انجام ندادن فعالیتی که باعث ریسک میشود. بهعنوان مثال ممکن است که یک دارایی خریداری نگردد یا ورود به یک کسب و کار مورد چشم پوشی قرار گیرد، تا از مشکلات و دردسرهای آنها اجتناب شود. مثال دیگر در این زمینه، پرواز نکردن هواپیماست، تا از ریسک سرقت آن اجتناب شود. استراتژی اجتناب بهنظر می رسد راه حلی برای تمامی ریسکهاست، ولی اجتناب از ریسک همچنین به معنی زیاندهی در مورد سودآوریهای بالقوه ای است که امکان دارد بهواسطه پذیرش آن ریسک حاصل شود. داخل نشدن به یک بازار به منظور اجتناب از ریسک، همچنین احتمال کسب سودآوری را ضایع می کند.
کاهش ریسک: استراتژی کاهش، یعنی بهکارگیری شیوه هایی که باعث کاهش شدت زیان می شود. بهعنوان مثال می توان به کپسول های آتش نشانی که برای فرونشاندن آتش طراحی گردیده اند، اشاره کرد که ریسک زیان ناشی از آتش را کاهش می دهد. این شیوه ممکن است باعث زیانهای بیشتری بواسط? خسارات ناشی از آب شود و در نتیجه امکان دارد که مناسب نباشد. سیستم هالوژنی جلوگیری کننده از آتش ممکن است آن ریسک را کاهش دهد، ولی هزینه آن امکان دارد، بهعنوان یک عامل بازدارنده از انتخاب آن استراتژی جلوگیری کند.
پذیرش ریسک: استراتژی پذیرش، یعنی قبول زیان وقتی که آن رخ می دهد. در واقع خود-تضمینی یا تضمین شخصی در این طبقه جای می گیرد. پذیرش ریسک یک استراتژی قابل قبول برای ریسکهای کوچک است که هزینه حفاظت در مقابل ریسک ممکن است از نظر زمانی بیشتر از کلیه زیانهای حاصله باشد. کلیه ریسکهایی که قابل اجتناب و انتقال نیستند، ضرورتاً قابل پذیرش هستند. اینها شامل ریسکهایی می شود که خیلی بزرگ هستند که یا محافظت در مقابل آن امکان پذیر نیست یا پرداخت هزینه بیمه آن شاید عملی نباشد. در این زمینه، جنگ بهخاطر ویژگیهایش و عدم وجود تضمین نسبت به ریسکهایش، مثالی مناسبی است. همچنین هر مقداری از زیاندهی بالقوه علاوه بر مقدار تضمین شده، ریسک پذیرفته شده محسوب می شود. همچنین ممکن است این حالت قابل قبول باشد در صورتی که امکان تحقق زیانهای سنگین، کم باشد یا هزینه بیمه کردن برای مقدار پوشش بیشتر، خیلی زیاد باشد بهطوری که مانع بزرگی برای اهداف سازمانی ایجاد کند.
انتقال ریسک: استراتژی انتقال، یعنی موجب شدن اینکه بخش دیگری ریسک را قبول کند، معمولاً بوسیله بستن قرارداد یا انجام اقدامات احتیاطی. بیمه کردن، یک نوع از استراتژی های انتقال ریسک با استفاده از بستن قرار داد است. در موارد دیگر این امر بواسطه قراردادهای کلامی انجام می گیرد که ریسک را به بخشهای دیگر بدون پرداختی بابت حق بیمه، انتقال می دهد. معمولاً بار مسئولیت در میان سازندگان ساختمان یا دیگر سازندگان بدین صورت انتقال می یابد. از سوی دیگر، استفاده از وضعیتهای تعدیل کننده در سرمایهگذاریهای مالی، یک نمونه از چگونگی انجام اقدامات احتیاطی توسط شرکتها، به منظور ادار? ریسک از نظر مالی است.
بعضی از روشهای اداره نمودن ریسک، در تمامی طبقات جای می گیرند. پذیرش جمعی ریسک از لحاظ فنی یعنی تحمل ریسک توسط گروه، ولی توزیع آن در کل گروه، یعنی انتقال ریسک در میان افراد عضو در گروه. که این وضعیت متفاوت از بیمه سنتی است، که در آن هیچ حق بیمه ای پیشاپیش میان اعضای گروه مبادله نمیشود، ولی در عوض زیان حاصله به حساب تمام اعضای گروه گذاشته می شود.
جمع بندی
از آنجا که دنیای کسب و کارو صنعت با تحولات و دگرگونیهای متعددی همچون جهانی شدن، برون سپاری و ایجاد ائتلافهای استراتژیک مواجه است، مدیریت ریسک در فعالیتهای سازمانها اعم از تجاری و غیر انتفاعی اهمیت روزافزونی یافته است. در این مقاله دیدگاهی روشن و مشخص نسبت به انواع مختلف ریسک در سطوح سازمانی و استراتژی های مدیریت آن را بحث کرده است. در بخش ابتدایی یک طبقه بندی از ریسک با توجه به نوع انتظار و پیامد آن (سودآوری یا حفظ وضع موجود) صورت پذیرفت: ریسک سوداگرانه و ریسک خطرناک، سپس انواع ریسک ها از جمله ریسک استراتژیک، ریسک مالی، ریسک عملیاتی و ریسک تجاری بررسی شد. صرفنظر از نوع آن، عناصر اصلی تمامی ریسک ها یکسان است ، که شامل: محتوا، فعالیت، شرایط و پیامدها است. البته شاید این عناوین بسته به نوع ریسک، تغییراتی در ظاهر داشته باشند، ولی مفاهیم بنیادی آنها یکسان است. در انتهای این مقاله ضمن تعریفی مختصر از مدیریت ریسک و بعضی از موارد رایج و شایع آن در شرایط کسب و کار امروز، انواع استراتژی های متداول در مدیریت ریسک توضیح داده شده است، که شامل: استراتژی انتقال، استراتژی اجتناب، استراتژیک کاهش (یا تسکین) و استراتژی پذیرش (یا نگهداری) است.
منابع
*.Dorfman, Mark S. (1997). Introduction to Risk Management and Insurance (6th ed.), Prentice Hall
* .Stulz, René M. (2003). Risk Management & Derivatives (1st ed.), Mason, Ohio: Thomson South-Western
* .Alijoyo, Antonius (2004). Focused Enterprise Risk Management (1st ed.), PT Ray Indonesia, Jakarta
*. Alberts, Christopher & Dorofee, Audrey. Managing Information Security Risks: The OCTAVESM Approach Boston, MA:Addison-Wesley, 2002
* . Kloman, H. F. “Risk Management Agonists.” Risk Analysis (June 1990)
برگرفته از : harkat.com
- مقدمه
خلاقیت به شیوه های گوناگونی قابل تعریف است .اغلب محققین خلاقیت را از دیدگاه فرآیندی مورد بررسی قرار می دهند . از این دیدگاه خلاقیت در سازمان اغلب به عنوان ایجاد وخلق ایده های کارآمدوجدیدتعریف می شود. دو ویژگی اصلی ایده خلاق عبارتند از :
- نو و جدید بودن ایده
- مفید بودن ایده (کارآمدی ایده )
جدید بودن ایده به ناب بودن واصیل بودن[Originality ] آن اشاره دارد ؛ منظور از کارآمدی ایده این است که ایده یا سایر عناصر مرتبط با آن به طور مستقیم در ارتباط با اهداف سازمان بوده ومبنایی برای ایجاد ارزش برای سازمان باشد(Dewett,2004,258 ).
تحقیقات نشان می دهد افرادی که از سطح بالایی از خلاقیت برخوردارنددرمقایسه با سایرین دارای قابلیت ریسک پذیری بالاتری هستند.(Zhuang&etal,1999,p:66)
تمایل به ریسک پذیری[Willingness to take risk ] به صورت تمایل وخواست فردبه انجام ریسک محاسبه شده درمحدوده کاری وتلاش برای تولید نتایج کاری مثبت تعریف می شود.
بنابراین مدیران سازمان ها باید محیطی را فراهم آورند تا ریسک پذیری تشویق گردد. همواره بایستی به خاطر داشت واحدهای R&D موفق، واحدهایی هستند که ریسک پذیری در آنها در سطح بالایی وجود داشته باشد.
درحقیقت می توان گفت زمانی که افراد درحال «تلاش خلاق»[ Creative effort] هستند،ریسک را پذیرفته اند، واین تلاش خلاق است که به« نتایج خلاق[Craeative outcomes]» منجر می شود.
تلاش خلاق به تلاشی اطلاق می گرددکه طی آن افراد محصولات، فرآیندها و ایده های اصیل وجدید وکارآمدی را پیشنهادمی کنندو توسط سایرین نیز به عنوان یک ایده خلاق پذیرفته می شود.
دوویژگی در فرآیند تلاش خلاق موجب می گردد تا آنها در رابطه با فرآیند خلاقیت دارای اهمیت باشند:
اول: تعهد فردمبنی بر این که تلاش خلاق باید مرتبط با نتایج خلاق باشد.یعنی اینکه تلاش خلاق باید منجربه نتایج خلاق گردد.
البته بایدبه این نکته توجه کرد که تلاش خلاق بانتایج خلاق تفاوت دارد.تلاش خلاق مشتمل برایده هایی است که ایجادشده اند اماهنوز بصورت اجرایی درنیامده اند.
محققین اعتقاددارندتنهاایده های خلاقی که جدید،اصیل وکارآمدباشندنتایج خلاقی را به همراه دارند.
دوم: تلاش خلاق ارتباط مستقیم با تمایل افراد به ریسک پذیری دارد همان طوری که پیش ازآن نیز مطرح شد زمانی که افراد در حال تلاش خلاق هستند،ریسک را پذیرفته اند.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که در رابطه با تلاش خلاق چه نوع تلاش خلاقی ازسوی سازمان مورد توجه قرار می گیرد وپیامدهای رفتاری حاصل از این تلاش خلاق چیست ؟
درصورتی که پیامدهای رفتاری حاصل از تلاش خلاق ازسوی فرد مثبت ارزیابی نشود درآن صورت تمایل اوبه ریسک پذیری ازبین می رود.
- نوآوری
باتوجه به این که تلاشهای خلاق بایستی منجربه نتایج خلاق شود پس نوآوری ، خلاقیت عینیت یافته می باشد.
تعریف فوق ساده ترین تعریف از فرآیند نوآوری است؛ اما نوآوری نیز مانند واژه خلاقیت دارای تعاریف متعدد و متنوعی است که به دیدگاهی بستگی داردکه از آن دیدگاه تعریف می شود. به طور کلی تعریف نوآوری یکی از موارد زیر را شامل می شود:
• نوآوری در خروجی ها: نوآوری در محصولات، خدمات وامور توزیع محصولات وخدمات
• نوآوری درورودی ها: نوآوری در مواد مصرفی مورداستفاده، نوآوری در منابع وشیوه های تامین آنها
• نوآوری درفرآیندها: نوآوری در فرآیندهای تکنولوژیک ،نوآوری در مهارتهاورویه های اجرایی انجام امور Zhuang&etal,2004))
بنابراین تعریف واژه نوآوری بستگی به دیدگاه وچشم اندازی داردکه ماآن را مورد بررسی قرار می دهیم .
به عنوان مثال اگر نوآوری رادرزمینه تولید محصولات و خدمات موردبررسی قرار دهیم تعریف نوآوری بایستی ابعادزیر رامورد توجه قراردهد:
• کیفیت محصول :قابلیت محصول برای برآورده ساختن نیازهای مشتریان
• هزینه محصول :این بعددرارتباط باهزینه تولیدمحصول می باشدکه می تواندبرای تولید کننده اش مزیت رقابتی ایجاد کند.
• زمان تولید محصول :مربوط به مقدارزمانی است که صرف طراحی ،توسعه وایجادمحصول جدید می گردد.(Cumming,1998)
باتوجه به مطالب مطرح شده سؤال اساسی که اکنون مطرح می شود این است که نوآوری در سازمان در چه زمانی ظهور می یابد؟
مطالعات بسیاری درزمینه عناصر مهم تأثیر گذار بر اجرای موفقیت آمیز نوآوری وظهور آن انجام شده است. بسیاری از این مطالعات فرآیندهای خلاقی را که منجر به نوآوری شده اند مورد تجزیه وتحلیل قرارداده اند.آنهابه این نتیجه رسیده اندکه بدون خلاقیت، نوآوری ظهور پیدا نمی کند.
بطور کلی سه گام اساسی بایستی جهت ظهور نوآوری درسازمان برداشته شودکه عبارتنداز:
1-خلق ایده ،
2-ایجادوتوسعه موفقیت آمیز ایده هابه مفاهیم قابل استفاده ،
3-اجرا وبکارگیری موفقیت آمیز مفاهیم خلق شده ،
فرهنگ خلاق + خلاقیت = نوآوری
این دوعنصر اجزا جدانشدنی بوده ونوآوری در سازمان مستلزم وجود هردوی آنهاست؛ وتنهازمانی تحقق می یابدکه خلاقیت وفرهنگ خلاق باهم در سازمان موجود باشند.
- نوآوری بعنوان فرآیندحل مسئله
صرفنظر ازتعدادکمی از ای وچرخه ای است؛ و بصورت خطی نمی باشد. بنابراین آن چیزی که درفرآیند حل مسئله نقش اساسی ایفامی کند به اجرا درآوردن ایده های جدیدونوآوری می باشد. بدون وجود نوآوری درحل مسئله فرآیندتصمیم گیری وحل مسئله دچار اشکال خواهدبود. (Zhuang&etal,1999)
- نوع شناسی خلاقیت
سؤال اساسی درچرخه حل مسئله به صورت خلاق این است که ایده های خلاق چگونه ایجاد می گردد.
برای پاسخ به این سؤال بایستی نوع شناسی خلاقیت رامورد بررسی قراردهیم .
آنسورث براساس دوعامل این نوع شناسی راارائه نمود؛این دوعامل عبارتنداز:
1-نوع مسئله (باز و بسته)
مسائل ممکن است باز بوده ویا بسته باشند. مسائل باز مسائلی هستند که هیچ گونه مسیر مشخصی برای حل آنها وجود ندارد. درحالی که مسائل بسته نوعاً چندین مسیر مشخص را برای حل مسئله مورد نظر فراهم می آورند.
2-محرک بودن برای تعهد
محرک بودن برای تعهد بردونوع داخلی وخارجی می باشد. محرک تعهدبه صورت خارجی برای خلاقیت به گونه ای است که ضمانت اجرایی منطقی برای اقدام وجود دارد؛ و مجوز اجرایی به کارمند جهت انجام رفتارخلاق داده شده است. درحالی که محرک تعهدبه صورت داخلی به گونه ای است که هیچ گونه ضمانت اجرایی برای رفتار خلاق به کارمندداده نشده است .
- روش شناسی حل خلاق مسئله
براساس دوعامل فوق ، 4 روش یا سبک حل خلاق مسئله توسط کارکنان حاصل می آید که عبارتنداز:
1-خلاقیت واکنشی: این نوع خلاقیت اشاره به وضعیتهایی داردکه درآن کارکنان بر اساس تقاضاهای محیطی برای حل یک مسئله خاص که راه حلهای مشخص واز پیش پذیرفته شده ای دارندازخودواکنش نشان می دهند.بدیهی است که کارکنان برای حل چنین مسائلی ریسک کمی رامتحمل می شوند.
2-خلاقیت مورد انتظار: این خلاقیت توسط محرکهای خارجی صورت گرفته ودر پاسخ به یک کشف شخصی دررابطه با یک مسئله باز صورت می گیرد. در حقیقت در این فرآیند نیاز خواهدبود تا توسط یک فرد راه حلی برای بهبود فرآیندهای کاری خلق گردد.کارکنان برای ارائه چنین راه حلهایی ریسک نسبتاً کمی را می پذیرند.
3-خلاقیت کمکی: چنین خلاقیتی بر مبنای استقلال رأی افراد جهت حل مسائل واضح وروشن سازمانی می باشد.
درحقیقت تفاوت این شیوه خلاقیت درعدم وجود ضمانت اجرایی ومجوز برای انجام رفتارخلاق ازسوی کارکنان است. دراین روش کارکنان ریسک متعادلی را جهت انجام رفتار خلاق می پذیرند.
4-خلاقیت مبتکرانه وفعال: زمانی رخ می دهد که اشخاص بصورت فردی ودرونی جهت حل مسائل باز سازمانی برانگیخته شوند. دراین شیوه کارکنان تلاش می کنندراه حلهایی جهت بهبودفرآیندها ایجادنمایند درحالی که هیچ گونه راه حل شناخته شده ومشخصی برای حل مسائل سازمانی وجودندارد. (Dewett,2001)درشکل زیرمطالب فوق نشان داده شده است :
- نتیجه گیری
خلاقیت به عنوان ایجادوخلق ایده های کارآمدوجدیدتعریف می شود.دراین تعریف دومعیاربرای خلاقیت وجوددارد.
1- نو بودن ایده
2 - کارآمدی ایده
به طورکلی می توان گفت تلاش خلاق زمانی مؤثر واقع می شودکه به نتایج خلاق منجر شود.این نتایج خلاق منجر به نوآوری می گردد.بطور کلی نوآوری شامل نوآوری درخروجیها، نوآوری در ورودیهاونوآوری درفرآیندمیگردد.باتوجه به چرخه حل مسئله مبتنی برخلاقیت و نوآوری می توان گفت آن چیزی که درفرآیندحل مسئله نقش اساسی ایفامی کند به اجرادرآوردن ایده های جدیدونوآوری می باشد.
- منابع:
1- Cumming , Brian , " Innovation Overview And Future Challenges " , " European Journal Of Innovation Management " , (1998 ) , Vol 1 , No 1 , PP.21-29
2- Dewett , Todd , " Employee Creativity And The Role Of Risk " , " European Journal Of Innovation Management " , (2004 ) , Vol 7 , No 4 , PP.257-266
3- Zhuang , Lee And Et Al , " Innovation Or Liquidate - Are All Organisations Covinced ?A Two - Phased Study Into The Innovation " , " Management Decision " , (1999 ) , Vol 37 , No 1 , PP-.57-71
برگرفته از : pnu-club.com
، اگرچه رشد فناوری تحولات عظیمی در زندگی و رفاه انسان به وجود آورده، اما متاسفانه شبکه ارتباطی و عاطفی را آسیبپذیر کرده است و کارفرمایان مخصوصا در مراکز صنعتی و ماشینی باید به طراحی برنامههای ارتقای سلامت روان و پیشگیری از اختلالات سازمانی ازجمله استرس و فرسودگی شغلی همت گمارند که البته توجه به این امر بیشک مسیر نیل به بهرهوری سازمانی را تسهیل میکند. محیط کار نقش مهمی در ارتقای سلامت افراد ایفا میکند؛ چرا که شاغلان بیش از 60 درصد زمان بیداری خود را در محیط کار سپری میکنند . اهمیت ارتقای سلامت روان کارکنان در محیط کار در مقوله تولید و بهرهوری بسیار بدیهی و روشن است و توجه به انسان این منبع اصلی افزایش بهرهوری بسیار ضروری به نظر میرسد.هر فرد در جریان انطباق با محیط شغلی و اجتماعی خود ناچار میشود مسائلی را باوجود میل باطنی خود متحمل شود. این بیعلاقگی به کار زمانی که بشدت غیرقابل تحمل شد بهفرسودگیشغلیمنجرمیشود.مفهوم فرسودگی شغلی در اوایل 1970 برای اولین بار از سوی فروید ونبرگر معرفی شد. وی فرسودگی شغلی را حالتی از خستگی و ناکامی میداند که به علت از خودگذشتگی فرد در روش زندگی یا ارتباطی که به وصول نتیجه دلخواه منجر نمیشود، به وجود میآید.فرسودگی رخوت روح وروان کارمند است که در آن انگیزه، یعنی همان نیروی پر رمز و رازی که او را به حرکت در میآورد، آسیب میبیند یا حتی کاملا تخریب میشود. فرسودگی شغلی مفهوم مطلق سیاه یا سپید ندارد. در یک روز بخصوص ممکن است اشتیاق به کار افزایش یا کاهش یابد، اما این شرایط ثابت نیست و با تقویت انگیزه دوباره به حالت اول بر میگردد؛ مثل آتشی که وقتی رو به خاموشی میرود، با افزایش سوخت دوباره جان میگیرد .
افراد مستعد فرسودگی
در وهله اول کسانی که از کار خود عیبجویی میکنند و کسانی که آشکارا با همکارانشان احساس خصومت دارند، در معرض فرسودگی شغلی هستند. از دیگر افراد مستعد کسانی هستند که مجبورند تصمیماتی بگیرند که در مقابل آن باید پاسخگو باشند یا تصمیماتی که با مساله مرگ و زندگی در ارتباط است.مدیران، رهبران گروهها و سرپرستان نیز به خاطر مسوولیت، بیش از دیگران در معرض خطر هستند.افرادی که تحت برنامههای زمانی فشرده و طاقتفرسا باید کار کنند.شاغلانی که وظیفهشان نیاز به توجه دقیق یا کار تکراری ظریف دارد و فاعلان کارهایی که به لحاظ قانونی و سیاسی نادرست است، ازجمله موارد مستعد فرسودگی هستند. هیچ کس در مقابل فرسودگی شغلی ایمن نیست و هر فرد در هر سطحی از دانش و مهارت و با هر سن و جنسیتی میتواند به فرسودگی شغلی مبتلا شود .
راهکارهای پیشگیرانه
ما باید باور داشته باشیم نیرومند هستیم و توانایی تاثیر مثبت بر اتفاقاتی را که برایمان میافتد، داریم. از لفظ باور داشته باشیم استفاده شد؛ چراکه نحوه نگاهمان به جهان اثر مهمی بر استعداد نهفته ما برای فرسودگی دارد. باور به این که ما نمیتوانیم اتفاقاتی را که برایمان میافتد، کنترل کنیم و حس درماندگی ناشی از آن، از تهدیدات بزرگ گرایش به فرسودگی است. بسیاری از زندانیان به خاطر احساس درماندگی مردهاند. برنو بتلهیم که یک روانشناس مشهور است و از یکی از بدترین اردوگاههای مرگ نازیها جان سالم به در برده است، براساس تجربه خود میگوید: وقتی افراد احساس میکردند بر اتفاقات کنترلی ندارند، مانند مردههای متحرک میشدند .
مدیریت بر خود
البته مدیریت بر خود به طور موثر نیاز به افزایش دانش و مهارت دارد. ممکن است شما مهارتهای مدیریت بر خود را به طور غیررسمی از والدین و معلمان آموخته باشید، ولی احتمال دارد به طور موثر بر خود مدیریت نکنید. به هر حال مدیریت بر خود قدرت شخصی شما را بالا میبرد؛ زیرا میتوانید شرایطی را ایجاد کنید که در آن شرایط پاداشهایی را که برای نگهداری انگیزه بالا نیاز دارید، به خود بدهید و این گونه انگیزه خود را تقویت کنید .
تصدیق خود
حتی در محیطهایی با افراد بسیار نامسوول و متخاصم باز هم میتوانید منبع قدرت را در دست گیرید. شما میتوانید به خود تصدیق و پاداش اهدا کنید. متاسفانه کمتر هستند افرادی که بتوانند پاداشهای به خود اهدا شده استفاده کنند . بسیاری از افراد در گفتگوهای منفیگرایانه گرفتار میشوند و افراد کمی از تصدیق و تایید خود بهره میجویند. درنتیجه برای بیشتر مردم این منبع قدرت خاموش و متروک باقی میماند و در عوض به تصدیق و تاییدی که از سوی دیگران مخصوصا مدیر و مسوول باشد، وابسته میمانند .
مدیریت استرس
بسیار مهم است که بدانید بدن شما چگونه کار میکند و چه شرایطی باعث به وجود آمدن استرس در شما میشود قدرت شما در ایمان به این مقوله است که اگرچه شما شرایط دشوار را دوست ندارید، اما میتوانید بر آن فائق آیید چنین افکاری شما را قادر میکند با شرایط کنار آیید و مشکلات را حل کنید، نه این که از شرایط فرار کنید. بلکه راهحل را بیابید. استراحت و تمدد اعصاب به بدن امکان بهبودی میدهد و به بهترین عملکرد منجر میشود. هر فرد با تمرین میتواند بهرهگیری از تجدد اعصاب را برای کنترل استرس بیاموزد . وقتی فرد بتواند مطابق میل خود استراحت کند، قدرت شخصی او افزایش مییابد . مثلاوقتی باشرایط بحرانی مواجه میشوید، اگر به فعالیت ادامه دهید، هوشیار باقی میمانید و از تمام منابع برای مبارزه با آن شرایط دشوار بهره میجویید و اعتماد به نفس شما افزایش مییابد؛ زیرا میدانید که با وجود تحریک خونسرد باقی میمانید، در نتیجه به جای احساس درماندگی، احساس قدرت میکنید .
یک نظام حمایتی تشکیل دهید
یک نظام حمایتی قوی متشکل از خانواده، دوستان و همکاران میتواند در حمایت کردن شما از آثار منفی فرسودگی و استرس مفید باشد. افرادی که از چنین نظامی برخوردار باشند، سلامتی و طول عمر بیشتری دارند .
برای خود همپیمانانی تشکیل دهید
همپیمانان میتوانند در انجام کار به شما کمک کنند. همکارانتان میتوانند شما را در رسیدن به اهدافتان یاری کنند و یا عقب بیندازند. وقتی همپیمانانی داشته باشید که بتوانید روی آنان حساب کنید، احساس کنترل بیشتری میکنید. حتی در شرایط خیلی دشوار به دلیل این که میتوانید روی کمک افراد بخصوصی حساب کنید، احساس کنترل و قدرت خواهید کرد .
مهارتهای خود را گسترش دهید
شما در جریان شغل خود با شرایطی مواجه میشوید که نیازمند مهارتهایی است که هنوز ندارید. قدرت شخصی شما پس از کسب این مهارتها افزایش مییابد، وقتی بدانید چگونه باید مهارتهای موردنیاز خود را به دست آورید و با مدیریت شرایط غیرمنتظره، اعتماد به نفس بیشتری کسب خواهید کرد .
اهداف خود را بسط دهید
اگرچه اهداف شما باید گامهای کوچکی باشد، اما باید آنقدر هم بزرگ باشد که باعث جلو رفتن شما شود. به عنوان مثال، به یوگا فکر کنید. در یوگا بدن خود را در شرایط خاصی قرار میدهید و سپس به آرامی ماهیچهها را میکشید. همین طور مجموعه گامهای کوچک باید به آرامی توانایی شما را افزایش دهد. نگران نباشید که گامها خیلی کوچک هستند تا وقتی مسیر باز و ادامهدار است، هیچ گامی کوچک نیست .
از قوه تخیل و تصورتان بهره گیرید
خود را محدود نکنید. هر راهی را که میتوانید تصور کنید تا به آنچه میخواهید برسید. ببینید چه مهارتهایی دارید، سپس تصمیم بگیرید، بعد کارتان را شروع کنید. قبول کنید میتوان برای چیزهایی که نمیخواهید و دوستشان هم ندارید، باز هم به سختی کار کنید .
از زبان قوی و مستحکم استفاده کنید
افراد وقتی رو به سمتی میروند که قربانی فرسودگی شغلی میشوند، تمایل دارند گرفتار افکار درماندهساز بیشتری شوند. وقتی به خود بگویید درمانده هستید، مبارزه با فرسودگی را مشکلتر میکنید. باید افکار خود را کنترل کنید . باید یک فکر سودمند را جایگزین فکر درمانده کنید. مثلا به جای جمله «آه همه چیز را خراب کردم» بهتر است بگویید «اشتباه کردم، اما تجربهای شد و آموختم» هر دو فکر توصیفهای درستی هستند، اما اولی حس درماندگی را تولید میکند و دومی حس قدرت و اعتماد به نفس را .
راهکارهای پیشگیرانه برای کارفرمایان
ازجمله برنامههایی که هر کارفرما و مدیر برای پیشگیری و کنترل استرس و فرسودگی شغلی در سازمان میتواند انجام دهد :
طراحی برنامههایی با هدف تقویت عوامل محافظتکننده (شامل آموزش اعتماد به نفس و تابآوری . سیاست کاهش دادن عوامل خطرآفرین سازمانی از بعد روانی مانند افسردگی و پرخاشگری، سوءمصرف مواد مخدر و توجه بعد فیزیکی و عوامل ارگونومیک (نور، صدا و رنگآمیزی) .بهبود بخشیدن شبکههای ارتباطی در سازمان و تلاش به منظور بهبود کمیت و کیفیت ارتباطات چند سویه.ایجاد فعالیتهای جایگزین و غنی کردن اوقات فراغت کارکنان و توجه به امور رفاهی و ورزشی آنان .
فراهم آوردن امکاناتی که مهارت و دانش همه افراد بسته به تخصص و وظیفه شغلیشان افزایش یابد .
نشانههای فرسودگی شغلی
حس گاه به گاه خستگی، عصبانیت و نارضایتی و نگرانی همگی از بخشهای عادی و لاینفک کار و زندگیاند، اما افرادی که در سیکل فرسودگی شغلی گرفتار میشوند، معمولا این احساسات را بیش از دیگران تجربه میکنند و این روند ادامه مییابد تا زمانی که این احساسات مزمن میشوند و افراد از نوعی فرسایش عاطفی شاکی میشوند. با وجودی که هیچ دو فردی کاملا مشابه رفتار نمیکنند، اما در بیشتر موارد افراد خستگی را با عصبانیت پاسخ میدهند. در سطوح بعدی نگرانی و ترس سپس در موارد حاد ناامیدی را مشاهده میکنیم مجموعه این علائم معمولا با کاهش راندمان کاری، پس زنی و مشکلات میان فردی، بیماری، غیبت از کار و در موارد زیادی با سوء مصرف موادمخدر در کارکنان همراه است.یکی از راههای فهمیدن علت فرسودگی درکارمند، دریافت این نکته است که چه مواردی انگیزه افراد را حفظ میکند و افزایش میدهد . همانطور که بدن برای سلامتی به ویتامینها نیاز دارد، برای ارتقای انگیزه نیز موادی مورد نیاز است: پاداش برای کار خوب و ایمان و اعتقاد به این که شما میتوانید بر مسائلی که بر شما اثر میگذارد، کنترل و مدیریت داشته باشید. این موارد بر افزایش انگیزه شما در محیط کار موثر است.یکی از مواردی که باعث خشک شدن چشمه انگیزه افراد میگردد، نبود پاداش است. پاداش میتواند شامل تقدیر، اعلام احساس رضایت، تقویت عزت نفس، ترفیع رتبه، خوشگذرانی و پاداش مالی باشد که با توجه به تفاوتهای فردی در افراد و علاقه آنان مورد استفاده قرار میگیرد. پاداش به شکل منفی میتواند شامل جلوگیری از انتقاد، کاهش تنهایی، کاهش قرض و بدهی، دور شدن از روابط بد و ناسالم یا هر چیز ناخوشایند باشد .
برگرفته از : karafarini-mehdi.blogfa.com
رئیس تشریفات: بیشتر جنبه نمایشی و تشریفاتی دارد. مانند لوح تقدیر که مدیر در طی یک مراسم به کارکنان نمونه میدهد.
رهبری: مسئولیت ایجاد انگیزش در کارکنان و زیردستان و تحریک بخشیدن در آنان.
ارتباط (ربط): تماس گرفتن با افراد خارج از سازمان به منظور کسب اطلاعات از آنان و بستن قرارداد با سازمانهایی که اطلاعات مفیدی را به سازمان میدهند.
رئیس اطلاعات: مدیران از طریق خواندن مجله یا صحبت کردن با سایرین سعی میکنند تا از سازمانها و مؤسسات دیگر اطلاعاتی را دریافت کنند تا از نظرات و سلیقه مردم باخبر شوند و بتوانند با سازمانهای دیگر همکاری و یا رقابت و مقابله نمایند.
اطلاع رسان: مدیر، اطلاعات موجود را که از کارکنان و با دیگران بدست آورده است را به تمامی اعضاء سازمان منتقل نماید.
سخنگوی سازمان: درباره برنامه و سیاستها و فعالیتها و نتایج اقدامات اطلاعات لازم را به افراد و سایر سازمانها میدهد.
خلاقیت و نوآوری: مدیر در نقش نوآوری دست به کارهای تازه میزند و برای ایجاد تحول در سازمان به تحقق و بررسی پرداخته تا اقدامات اصلاحی را بعمل آورد.
مسئول رفع بحران: هنگامی که سازمان با بحران و یا حالت غیرقابل پیشبینی مواجه شد مدیر باید در جهت رفع بحران بکوشد و با ارائه راهحلها، اقدامات اصلاحی بعمل آورد.
تخصیص دهنده منابع: مسئولیت تخصیص منابع اعم از مالی و انسانی بین بخشهای مختلف سازمان بر عهده مدیران میباشد و او تصمیمات مهم را در این رابطه اتخاذ میکند.
مذاکره کننده: مذاکره و چانه زدن و بستن قرارداد با سازمانهای مختلف از جمله نقشهایی است که مدیران به عنوان نماینده سازمان دارا میباشند.
برگرفته از کتاب اصول و مبانی مدیریت )مدیریت عمومی ( تالیف مهدی شریعتمداری انتشارات کوهسار
نوشته شده توسط : دکتر مهدی شریعتمداری
برگرفتته از : blogfa53.blogfa.com
زمان میگذرد . سریع هم می گذرد . این مقاله نظر به اصولی دارد که در ارتباط بامدیریت زمان ونحوه تسلط انان در مهار عامل زمان مطرح می گردد.
درآغازلازم است عملکرد از سه منظر مدنظرقرار گیرد:
1- اثربخشی قطعی و مطلوب
2- نهایت بهره وری با حداقل زمان، هزینه وانرژی
3- حصول به دومقصدفوق با رویکری متعارف و بی نیاز از ترس به چالشهای زیان بخش
دربررسی موارد سه گانه فوق نخست این پرسش به ذهن متبادر می گردد که مدیریت زمان چیست و چگونه باید آن را کنترل نمود؟
برای روشن شدن اهمیت موضوع بدو سئوال زیرتوجه فرمائید.
1- اگر شما پول سازمان را همانطور مصرف می کردید ، که وقت خود را صرف می کنید ، چه اتفاقی روی می داد؟
2- آیا بخاطر دارید برای چگونگی صرف وقت خود برنامه ریزی کرده باشید؟
فقدان برنامه در زندگی شغلی معمولاً در آخرین لحظه درمواجه با ضرب الاجل ها، احساس می شود. اینجاست که تنشی بی اندازه و تنزل و کاهشی عظیم در اجرای کارها بوجــود می آید. این همان چیزی است که نباید وجود داشته باشد.
وقتی دریک سازمان سیستمی ضعیف کنترل زمان رادراختیار دارد، این امر نشانه آن است که در آن سازمان، مسئله اعتماد به نفس تعریفی غیرمتعارف یافته و بازتاب آن درکاربست شیوه های یکسان و برای برنامه های کوچک و به ظاهر موفق وبرنامه های بزرگ و غامض تجلی می یابد. لذاکارهای کوچک بدیهی پنداشته می شوندو برنامه های بزرگ به طرز مبالغه آمیزی پیچیده بنظر میرسند.
براین اساس عدم شایستگی ها که در برنامه های کوچک بنظر نمی آیند، در برنامه های بزرگترو پیچیده تــــر، بطرز حیرت انگیزی بزرگ جلوه می کنند. بخاطر داشته باشید نمی توانید موتورسیکلت را همچون دوچرخه هدایت کرد. یا یک سوپرمارکت زنجیره ای را مانند بازار عمومی فروش کالا اداره نمود. زیرا وقتی طبیعت امور با یکدیگر متفاوت است، برای حل مسائل مرتبط با آن مبانی و معیارهای متفاوت کاربرد دارد. علت اینکه کنترل زمان آنها در سازمانها کمترمورد توجه قرار می گیرد ، آن است که در برگ ارزیابی کارمندان و بررسی طرز انجام کارآنها، کمتر با آن برخورد می کنیم. آنچه ما از پیش بینی و درک آن بازمی دارد این است که توجه نداریم، تا چه اندازه این معنی به تمام جوانب کارهای ما وابسته است.
مدیریت زمان جهات مختلفی دارد. بیشتر مدیران تعدادکمی از این جوانب رامی شناسند، اما تعدادکمی از مدیران تمام جوانب آن را در می یابند. دراینجا موضوعی بسیار ساده مطرح است و آن اینکه یک دفترچه یادداشت که بتوان ایده های مربوط به فعالیتهاو برنامه ها را در آن بطور مرتب نوشت نقطه آغازین نظم بخشی به تنوع فعالیتهای گوناگون است.اما از اینها بالاتر، این دفتر یادداشت ابزاری است که تاثیر و نفوذ شما را برحوادث نشان می دهد. این کار ، سایر مهارتهای مدیریت را مانند برنامه ریزی کارمدیریت پروژه و اقدامـــات را پی ریزی می کند.
آنچه این مقاله به دفاع از آن برخاسته است اختیار نمودن طرز عملی است که در بکاربردن عاملی برای کنترل زمان نقش بارز ایفا نماید. قبل از اینکه راجع به آینده سخنی بگوئیم ، بهتر است که زمان حاضر را بررسی کنیم. اما قبلاً توجه داشته باشید باید معلوم شودزمان طولانی چون یک هفته از وقت خود را چگونه صرف می کنید؟ دراین مورد باید یادداشت داشته باشید، و فعالیتهای خود و حتی تغییر در فعالیتهای خود را دقیقاً یادداشت کنید.
پس ازگذشت یک هفته زمانی را برای بررسی این یادداشت ها تخصیص دهید. آن وقت متوجه خواهید شد، چه کارهای لازم و احتمالاً غیر لازمی را انجام داده اید. تا آنجا که امکان دارد کارهای غیر لازم را حذف کنید و وقت باقی مانده را صرف کارهای لازم یا لازمتر کنید. اولویت کارها را فراموش نفرمائید.
دراینجانظر ما این است که در جریان عملیات واقداماتی که انجام میدهید، امور زائد را حذف نمائید. اولین قدم عبارت از ارزیابی امری خطیر است درواقع به آن سئوال اساسی که وقت خود را چگونه صرف می کنید؟ آن وقت بعضی عادات شما مورد سئوال قرار می گیرد. دردفتر یادداشت خود آن زمانهائی را مشخص کنید که از آن ها می توانستید بهره برداری بهتری بنمائید.
دریادداشت های خود به هر فعالیت کاری نظری اندازید و بطور عملی زمانی را که باید صرف آن شود ذکر کنید و سپس زمانی را که واقعاً صرف آن شده است با آنچه شما حدس زده اید مقایسه کنید. وقتی را که صرف بحث در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی بخصوصی کرده اید، یا فلان بعد از ظهر راکه صرف تنظیم یک خاطره خصوصی برای بردن جایزه ای نموده اید ، و یا چنددقیقه ای را که حتی صرف جداکردن گیره های کاغذ از یکدیگر نموده اید، هدر رفتن وقت بدانید( مگر اینکه این کار در ساعات استراحت اتفاق افتاده باشد).
فشاراصلی که شما در کارتان احساس می کنیدممکن است این گرفتاری باشد که بخواهید به دیگران درکاری که انجام می دهند کمک کرده باشید. مطمئناً دریک محیط صمیمی و متعادل این امرمطلوب است که شما مایل به کمک به دیگران باشید. اما دفتر یادداشت خود را بررسی کنید و ملاحظه نمائید چه مقداراز وقت خود را صرف کارهای خودتان می کنید و چقدر از آن را صرف دیگران؟ برای مثال اگر شما یک بعد از ظهر را صرف درست کردن غلطهای دستوری متون کتابی می کنید که در باره پروژه ای اداری نوشته اید، باید بدانید که این کار جزء وظایف قسمت انتشارات است و کارشما نه تنها صحیح نبوده، بلکه هدر دادن وقت و انرژی نیز بوده است. قسمت انتشارات کار تصحیح متون را خیلی بهتر از شما انجام میدهد وشما باید وقت تلف شده را صرف موضوعات تکنیکی می نمودید.
دراین دفترچه شما فهرست کاملی از تمامی ملاقات ها و قرارهای قابل پیش بینــــــی را می بایست یادداشت کنید. اگر ملاقات های معمولی را حذف کرده اید ، چون بهر حال آنهارا بخاطر میآورید حالا، آنها را نیز اضافه کنید. ملاقات های شما گویای روابط شما بادیگران است. این روابط عبارت از توافقی است در امر مصا حبه های رودررو میان شما و دیگران در مورد فعالیتهایتان . براینگونه روابط تعهدات اخلاقی ، اجتماعی کنترل دارند.معمولاً این گونه اطلاعات، دفترچه شما را پرمیکند. حالاباید بیرحمانه اطلاعات غیر لازم را حذف کنید. برای مثال امکان دارد کمیته هائی درسازمان وجودداشته باشد که شما بتوانید نسبت به آن ها مساعدت کنید. اما اگر کارمند زیردست شما بتواند این کار را انجام دهد یا حتی بهتر از شما در آن مورد خاص تبحر داشته باشد ، اجازه دهید که وی در جلسات کمیته مزبور شرکت کند. دراینگونه موارد ساعات طولانی برای ناهار مصرف می شود که بهتر است چنانچه شمادر آن شرکت دارید، این جلسات ناهار مانند کنفرانس های کوتاه مدت اداره شود. این امکان نیز وجود دارد کــــــه مصاحبه هائی داشته باشید که سه برابر زمان لازم امتداد یابند ، زیرااینگونه برنامه ریزی شده اند. همین امروز ساعات اضافی را حذف کنید.
هراس انگیز ترین موضوع در مورد ملاقات ها مسئله ضرب الاجل ها است و به موقع تحویل دادن کالاها. آیا شما امورارجاعی را خیلی دیر تحویل میدهید؟ آیا اغلب نزدیک زمان تحویل کالا دچار ترس و هراس می شوید؟ اگر اینطور است ازمدیریت زمان استفاده کنید:
ایده اصلی این است که مدیریت ضرب الاجل ها می بایست درست با همان تکنیکی اداره شود که درمورد پروژه های بزرگ انجام می پذیرد:
1- موارد ویژه رابررسی نمائید. آیا اطمینان دارید که درمورد کارهائی که باید تحویل گردد خاطرتان از هر جهت آسوده است؟
2- شغل و کارمربوط رابه اجزاء کوچکتر تقسیم کنیدتا بتوانید زمان لازم برای انجام هر جزء راتعیین نموده، پیشرفت آنرا کنترل کنید.
3- بررسی های مربوط به پیشرفت کار را برنامه ریزی کنید. باتوجه به هر جزء تعیین شده ، قادرخواهید بود مشکلات را سریعاً پاسخ دهید.
مدیریت کنترل زمان دیگران را نیز تحت تاثیر قرار میدهد، بویژه کارمندان زیردست شما را. برنامه ریزی پروژه یعنی اینکه نه تنها تخصیص وقت شما، بلکه توزیع وظایف شما میان دیگران. این امر باید در همان طرح ریزی و کنترل وبررسی که در کارشما وجود داشته است برنامه ریزی گردد.
دادن هرنوع وکالت ونمایندگی باید دارای ویژگی تایید و اختتام کارباشد. بعنوان یک مدیر شما این مسئولیت را دارید که اطمیمان حاصل کنید که وظایف محول شده بکارمندان زیردست شما با موفقیت بانجام رسیده است . پس شما باید اطمینان یابید که هروظیفه ای باتحویل کارپایان یافته است. آنگاه دردفترچه خود می نویسید.که فلان امربوقوع پیوسته است. مثلاً اگرشما روز سه شنبه با بعنوان روز پایان کار، مورد توافق وتامین مینمائید، روزچهارشنبه باید دردفترچه شما روزی باشد که کاررا بررسی می کنید. این روش ساده به شما اجازه میدهد که پیشرفت امور را کنترل کنید ودرصورت لزوم اقدامات مقتضی را بعمل آورید.
اهداف بلندمدت بسیاری وجود دارد که یک مدیرخوب باید درتحقق آن کوشا باشد. هدفهای بلندمدت مهم هستند اما فوری نمی باشند. در مورد آنها ضرب الاجل وجود ندارد. این هدفها درانتهای راهی طولانی قرار دارند. به همین دلیل بسیار آسان است که آنها را وقتی که کاری فوری پیش می آید، عجالتاً بدست فراموشی بسپاریم. اینجاست که تعادلی باید برقرار باشد.
مدیریت زمان نوعی کاربرد نظام یافته در استفاده از ادراک و استنباط منطقی است. این نوع مدیریت نیاز به کوشش اندکی دارد اما در عین حال باعث افزونی شایستگی در کار و پیشرفت آن می گردد ونشان میدهد کجاها وقت و انرژی تلف می شود، و بالاخره منجر به استفاده صحیح از وقت میشود. چنانچه این مدیریت را برکارهای خود تمرکز دهید، مسائل شما حل نمی شود ولی این مسائل بشما نشان داده میشود و ساختاری بوجود می آید تاشما راه حلی برای مسائل خود بیابید و آنهار ار کنترل کنید. این روش مدیریت شما را قادر به کنترل ً وقت ً خود می کند، حال این وقت را چگونه بکار میبرید، این امر دقیقاً بخود شما بستگی دارد.
منبع: معاونت توسعه منابع انسانی و پژوهش وزارت نفت
نویسنده: فریدون بختیاری
برگرفته از : asre-andishe.com
باید وب سایت را به صورت روزانه مدیریت کرد. کاری که در این زمینه باید انجام شود، به حجم وب سایت و میزان اطلاعات جدیدی که منتشر می کند، بستگی دارد. البته، حتی وب سایت های کوچک را نیز باید هر روزبررسیکرد تا تضمین شود که همه چیز سر جای خودش قرار دارد. این نکات را در ذهن داشته باشید :
• وبسایت ها ابزاری برای ارتباط هستند و باید توسط کسانی اداره شوند که محتوای آنها را به خوبی درک میکنند؛
• امنیت، یک نگرانی فزاینده در اینترنت است؛ هر سایتی باید دارای یک سیاست امنیتی جامع باشد؛
• تأمین منابع مالی از بیرون می تواند کارآیی خوبیبرای وب سایت ها داشته باشد، اما باید با احتیاط به سراغ آن رفت؛
• عکس العمل بازدیدکنندگان باید همیشه بررسی شود، زیرا این توجه به رفع نیازهای آنان کمک می کند .
پرسش های تحقیق
1- چرا وب سایت باید یک سردبیرداشته باشد؟
سردبیران درک خوبی از محتوا و اطلاعات دارند و اطلاعات همه چیز وب سایت است. موفقیت وب سایت ربطی به مسائل فنی ندارد، هر چند که آنها هم مهم هستند. توانایی یافتن سریع اطلاعات خوب، وب سایت را برای بازدیدکنندگان جذاب میکند. به همین دلیل، فردی مورد نیاز است که سازمان را کاملاً بشناسد و بتواند اطلاعات خوبی را پیرامون فعالیت های آن منتشر کند .
2- آیا وب سایت ها، خطرات امنیتی دارند؟
بله. وبسایت ها می توانند دری را به روی شبکه رایانهای شما باز کنند . در نتیجه نیازمند اقدامات امنیتی هستند. هکرها تهدیدی مهم علیه اینترنت هستند ،پس اگر وب سایت شما از امنیت کامل برخوردار نباشد، عواقب آن می تواند به شدت برای شما خطرناک باشد .
3- چراتوجه به عکس العمل بازدیدکنندگان در مدیریت وب سایت مهم است؟
وب سایت ها به نوعی نمایانگر رفتار بازدیدکنندگان خود هستند و به همین دلیل عکس العمل آنها مهم است. بدین ترتیب، شما می توانید بفهمید که آنها در چه حوزه هایی مشکل دارند و یا دوست دارند شاهد چه پیشرفت هایی باشند. وب سایت باید همیشه در حال تکامل باشد، پس سعی کنید عمل شما طوری باشد که صمیمیت بیشتری را برای مشتریان ایجاد نماید .
آیا تأمین نیازها از بیرون خطرناک نیست؟
میزبانی وب سایت کاری مهم با ماهیت کسب و کار است . هرچند امروزه تعداد خدمات دهندگان وب سایت افزایش چشم گیری داشته است اما باید در زمینه تأمین نیازها از وب سایت ها و اینترنت، مراقبت بیشتری به خرج داد . باید مطمئن شوید که با یک منبع یا فروشنده معتبر کار میکنید و آنها همیشه خدمات کیفی مناسبی را به شما ارایه می دهند .
ساخت یک وب سایت
1- میزبانی وب سایت
میزبانی وب سایت یعنی اینکه خودتان را از طریق اینترنت معرفی کنید تا دیگران بتوانند باشما آشنا شوند. برای این کار دو روش اصلی وجود دارد: میزبانی درونی و میزبانی بیرونی. میربانی درونی اغلب دربرگیرنده شبکه های درون سازمانی یا اینترانت است، زیرا بخش اعظم دستیابی به اینترانت به افراد داخل سازمان مربوط است . البته باید امکانات کافی رافراهم کنید، تا کارکنان از خانه و حتی از داخل اطاق هتل، به راحتی و به سرعت، مطالب مورد نیاز خود را منتقل کنند .
برای معروف ترین وب سایت ها، این کار را یک شرکت ثالث به نام" شرکت میزبان" انجام می دهد. چنین شرکت هایی از عهده حل پیچیدگی های موجود در وب سایتی که میزبانی آن را بر عهده دارند برمی آیند و خدماتی عالی و ارزشمند را ارایه می کنند. وقتی شرکت میزبان را انتخاب می کنید، موارد زیر را در نظر بگیرید :
• آیا به یک نام اصلی نیازمند هستم؟
• هر ماه، انتظار چه تعداد بازدیدکننده را دارم؟
• به چه اندازه سرعت و فضا نیاز دارم؟
• آیا به امکانات تجارت الکترونیکی نیاز دارم؟
• آیا نیازمند خدمات ویژه برنامه ریزی مانند CGI هستم؟
• چگونه می خواهم با پست الکترونیک خود کار کنم؟
• چه نوع خدمات پشتیبانی را نیاز دارم؟
• تعیین قیمت ها و شیوه پرداخت ها به چه صورتی است؟
تأمین نیاز فعالیت های وب سایت از بیرون
میزبانی بیرونی نخستین گام در تأمین نیازهای وب سایت از خارج است . اداره یک وب سایتِ بزرگ، یک کار فنیِ پیچیده است. مزیت تأمین منابع از بیرون آن است که به شما اجازه می دهد بر کسب و کار محوری خود تمرکز کنید . در عین حال به دلیل انعطاف پذیری بالایی که دارد، نیاز شما به استخدام افراد فنی را مرتفع می سازد. موضوعات زیر را به خاطر داشته باشید :
• تأمین نیازهای وب سایت ها از بیرون هنوز صنعتی جدید است و احتمال شکست در آن بالا است. شرکتی معتبر و قوی از نظر مالی را برای این منظور انتخاب کنید .
• تدوین استراتژی مناسب برای تأمین نیازها از بیرون، مهم است .توجه داشته باشید که این کار، فعالیتی جدی است که اگر غلط انجام شود، نتایجی جدی به دنبال خواهد داشت .
• انتخاب یک فروشنده معتبر زمان بر است .
• باید قراردادی جامع تنظیم شود. مطمئن باشید کسی که قرارداد نمی بندد، نمی تواند کارش را درست انجام دهد .
• برای مدیریت روزانه تأمین منابع از بیرون، باید شاخص ها و طرح های مناسبی را تعیین کرد .
• تأمین کننده منابع شما بایدقوی ترین شیوه های امنیتی را به کار بگیرد .
• تأمین کننده منابع شما باید در زمینه ارایه خدمات کیفی، سابقه خوبی داشته باشد .
• تأمین نیازها از بیرون، یک استراتژی بلند مدتٍ استفاده از فن آوری نیست. بنابراین همچنان به کارکنان فنی و باتجربه محتاج هستید ، تا سیاستی قوی را برای استفاده از فن آوری های مورد نیاز در آینده تدوین کنید .
مدیریت روزانه وب سایت
وب سایت ها مرتباً در حال تکامل هستند، و نیازمند نگهداری دایمی. سطح نگهداری به حجم وب سایت و فعالیت های آن بستگی دارد. برای نگهداری حرفه ای یک وب سایت :
• بایدعملکرد وب سایت مرتباً تحت نظارت قرار بگیرد. صفحه اصلی و دیگر صفحات مهم باید هرروز بررسی شوند، تا هر گونه مشکل فنی به سرعت مشخص و حل شود .
• محتوا و اطلاعات جدید باید به طور منظم منتشر شوند . اطلاعات قدیمی هم باید حذف شوند . اطلاعات منسوخ و قدیمی تأثیر بسیار بدی بر مخاطب دارند .
• همه ارتباط ها، فرم ها و عناصر برنامه ریزی باید به طور منظم بررسی شوند .
• استانداردهای تدوین شده در طراحی وب سایت، باید تحت نظارت قرار بگیرند .
• باید شرایط لازم برای دریافت نظرات بازدیدکنندگان فراهم شود. این قسمت هم باید به طور منظم بررسی شود .
• باید برقابلیت دسترسی آسان به وب سایت نظارت شود .
• امنیت وب سایت باید تحت نظارت و مراقبت باشد .
مدیریت امنیت اینترنتی
اینترنت یک شبکه است و شبکهها طبق تعریفشان، فضایی باز و آزاد هستند. وقتی به موضوع امنیت اینترنت می پردازید، توجه داشته باشید که: اگر یک سیاست مدون امنیت اینترنتی نداشته باشید، به هیچ وجه نمی توانید امنیت وب سایت خود را تضمین کنید. شما باید :
• همیشه هوشیار باشید. هیچیک از سیستم های امنیتی، کامل نیست. تهدیدهای امنیتی مرتباً تغییر می کنند، لذا باید بر وضعیت موجود نظارت داشته باشید .
• توانمندی های نرم افزاری و تخصص انسانی را با هم تلفیق کنید. بهترین نرم افزار امنیتی در جهان هم نیازمند تجربه و مهارت انسانی است. این مسئله در مورد سیستم های بزرگ تر اهمیت بیشتری پیدا می کند .
• امنیت باید هم داخلی باشد و هم خارجی. بسیاری از تهدیدهای سازمانی ریشه در داخل سازمان دارد .
• وب سایتی ساده داشته باشید. نرم افزارهای کمتر و گزینه های محدودتر به معنای فرصت کمتر برای ورود هکرها و یافتن ضعف های وب سایت شما است .
به شکلی مؤثر با ویروس های رایانه ای مقابله کنید .
ویروس های رایانه ای، تهدیدی دایمی و فزاینده در اینترنت هستند و هر ساله میلیاردها دلار به سازمان ها ضرر می زنند. آنها هر روز پیچیده تر می شوند و به سرعت نیز با ویروس های جدید جایگزین می شوند. بهترین رویکرد برای مقابله با ویروس های رایانه ای، پیشگیری است. برای مبارزه با ویروس های رایانه ای :
• آخرین نسخه نرم افزارهای ضد ویروس را نصب کنید و آنها رابه روز نگاه دارید .
• به کمک نرم افزارهای ضد ویروس خود، مرتباً بر سیستم رایانه خود نظارت کنید .
• آخرین نسخه های نرم افزاری را برای رایانه خود پیدا کنید. اگر آنها را نیابید، احتمالاً نرمافزار ضد ویروس شما نخواهد توانست از سیستم شما مراقبت نماید .
• با یک خبرنامه الکترونیکی، که از طریق پست الکترونیکی برای شما ارسال می شود، مشترکشوید؛ تا از آخرین اخبار مربوط به نرم افزارهای ضد ویروس آگاه شوید .
• ایمیل های مشکوک را سریعاً حذف کنید .
• هر چیزی را از اینترنت به سیستم خود منتقل نکنید، مگر اینکه از یک وب سایت بسیار معتبر باشد .
• به طور منظم داده های خودرا پشتیبانی کنید .
• همیشه هوشیار باشید .
مدیریت پیام های الکترونیکی
جدی نگرفتن ایمیل ها دو نتیجه مهم به دنبال دارد. نخست، بسیاری از این پیام ها که ارزش بالاییک ابزار اثربخش ارتباطی را دارند، ارزش خود را از دست می دهند. دوم، بسیاری از سازمان ها در پاسخ دادن به درخواست های الکترونیکی از طریق ایمیل ضعیف عمل می کنند. پاسخ نگفتن سریع به یک ایمیل مانند آن است که به تلفن پاسخ داده نشود. باید برای پاسخ دادن به ایمیل ها، سیاستی مناسب همراه با آموزش های لازم در نظر گرفته شود .
اشتباهات رایج
محتوا و اطلاعات منسوخ
وب سایتی که با اطلاعات تازه روزآمد نشود ، یا حاوی اطلاعاتینا متناسب باشد، چهره سازمان را غیرحرفه ای می کند .
ارتباطات منقطع و دیگر مشکلات مشابه
در بسیاری از وب سایت ها، قابلیت دسترسی به همه بخش ها بررسی نمی شود. البته این گونه ارتباطات منقطع، به امری رایج در وب سایت ها تبدیل شده است .
رویکردهای امنیتی ضعیف
بسیاری از سازمان ها نمی دانند که وب سایت آنها با چه تهدیدهای امنیتی شدیدی مواجه است. به طور کلی، امنیت در اینترنت ضعیف است و نتیجه آن هم سرعت بسیار بالای انتشار ویروس ها در سیستم های رایانه ای و توالی قطع یا کندی شبکه است .
بی جواب گذاشتن پیام های الکترونیکی
تحقیقات حکایت از آن دارند که سازمان ها در پاسخ دادن به افرادی که از طریق وب سایت با آنها تماس گرفته اند، ضعیف عمل می کنند. این امر تأثیر بدی بر مشتریان بالقوه دارد .
برایکسب اطلاعات بیشترمنابع زیر مفید هستند
وب سایت ها :
1-اینوب سایت به شرکتی به همین نام تعلق دارد . www.builder.com www.directory.google.com
2- این وب سایت در موتور جستجوی گوگل، در زمینه مدیریت فعال است و شما را با دیگر وب سایت های مدیریتی مرتبط می سازد .
«تعلل کردن و طفره رفتن متعلق به دیروز بود.» دان مارکوس
«تنها چیزی که تجربه به ما می آموزد، این است که تجربه هیچ چیزی به ما نمی آموزد.» آندره موریس
مترجم : گروه مترجمان میثاق مدیران
برگرفته از : misaqmodiran.com
• در دنیای رقابتی امروز، مدیریت بر اساس اهداف فردی برای همه سازمانها کاربرد دارد .
• میتوان از مفاهیم و فرآیندهای عمومی در قبال کار و زندگی شخصی استفاده کرد .
• مدیریت بر اساس اهداف فردی زمانی دارای بیشترین تاثیر است که به عنوان" روشی در مدیریت و اجرای استراتژی" مورد استفاده قرار بگیرد .
• عقاید پیتر دراکر محدود به زمان خاصی نیستند .
• اجرای بهترین روشها حتی برای بهترین سازمانها نیز دشوارست .
• ساده و مستمر بودن، کلید موفقیت مدیریت بر اساس اهداف فردی است .
طی قرن گذشته، درکی کلی وجود داشته که به غیر از مدیران ،هیچ کس نمیداند سازمان چرا و به کجا میرود ضمن اینکه هیچ کس هم از آنها انتظار ندارد که چه به لحاظ فردی و چه به عنوان یک تیم، به شکلی خوشبینانه وساده انگارانه عمل کنند. اما همیشه چنین نیست. شکاف بزرگی میان بهترین روشها و میانگین عملکرد بخشهای دولتی و خصوصی سراسر جهان دیده میشود. البته در جهان رقابتی و پیچیدهای که مدیران در آن کار و زندگی میکنند، پیشرفتهای چشمگیری حاصل شدهاست .
این مقاله به تکامل مدیریت بر اساس اهداف فردی، آنچه بهترین روش را تشکیل میدهد و اجرای اثربخش آن میپردازد .
تعریفی عمومی
در سادهترین تعریف ، مدیریت بر اساس اهداف فردی را میتوان مجموعهای از اهداف فردی یک مدیر در مسیر درک، پرداختن و سود بردن از آینده دانست .
چنین مزایایی، از طریق رضایت فردی در حوزههای زیر محقق میشود :
• مشارکت در سازمانی که مدیر در آن کار میکند؛
• استفاده و توسعه تواناییهای فردی؛
• دوران شغلی، شناخت و مزایا؛
• زندگی خصوصی و سبک زندگی؛
• مدیریت زمان .
اکثر مدیران با این مفهوم موافق نیستند. بسیاری از مدیران خودفرما همواره تمایل دارند که به روش خاص خود مدیریت کنند و حتی در قبال آموزش و بازنشستگی نیز از همان روش بهره ببرند. در واقع مهارتهای مورد نیاز برای مدیریت بر اساس اهداف فردی، عمومی و کاربرد آنها در تمامی مراحل زندگی افراد شکل می گیرد .
مدیران – حتی خودفرما – در انزوا کار نمیکنند. اما آنها دارای دیدگاهها، اولویتها و بلندپروازیهایی هستند که تحت تاثیر موقعیت و وظایف آنها قرار دارد. به همین ،علت غالباً نتیجه نهایی ماحصل کار تیمی نیست بلکه نتیجهای غیرمولد، فرساینده و ناامیدکننده است. سازمانهایی که به بهترین شکل مدیریت میشوند، مدتها است که از وجود چنین مشکلی آگاه هستند .
پیشرفتی بزرگ
اگرچه کتاب عمل مدیریت پیتر دراکر ، نخستین بار در سال 1954 منتشر شد اما عقاید، دیدگاهها و ایدهآلهای او که 50 سال پیش بیان شدهاند، امروز نیز کاربرد دارند. دراکر راهکارهایی رابرای مدیریت بر اساس اهداف فردی مطرح کرده که هنوز هم بهترین روش هستند :
• تمرکز مستمر بر نیازهای فعلی و آتی مشتریان داخلی و خارجی؛
• تمرکز از طریق استراتژی واحد و سازمان. تحقق استراتژی از طریق مدیریت بر اساس اهداف فردی و کنترل خویشتن. تمرکز بر نتایج کلیدی؛
• کار تیمی به صورت افقی، عمودی و مورب در سازمان؛
• تشویق در ازای نتایج .
گسترش عقاید دراکر
از اوایل دهه 1960، بسیاری از سازمانها به دنبال استفاده رسمی یا غیررسمی استراتژی مدیریت بر اساس اهداف فردی بر آمدند ، اما اغلب آنها فاقد مدیرانی مجرب برای توسعه فناوری اطلاعات، بازاریابی و منابع انسانی بودند. این شرکتها غالباً به دنبال کمکهای خارجی هستند و بسیاری از دانشگاهها و مشاوران برای تامین نیازهای انها شروع به تحقیق، نگارش مقالات و ارایه مشاوره در حوزه مدیریت بر اساس اهداف فردی کردهاند .
برجسته ترین شاگردان پیتر دراکر عبارت بودند از جرج اودیون در ایالات متحده، ویلیام ردین در کانادا و جان هامبل در اروپا. آنان رویکردهایی را تدوین کردند که هم برای کسب و کارهای کوچک خانوادگی قابل استفاده بودند و هم برای شرکتهای بزرگ چندملیتی، کلیساها، دولتها و... آنها علاوه بر تحقیق دراکر، از آثار گرینگر (سلسله اهداف)، رنسیس لایکرت (تلفیق اهداف)، داگلاس مک گریگور (تئوری X و Y) ، آبراهام ماسلو (سلسله نیازها و بلندپروازیها) و دیگران استفاده کردند .
دیگر مشاوران نیز به زودی به تبعیت از آنها پرداختند و در دهههای 1960 و 1970 نامهای بسیاری در قالب مدیریت بر اساس اهداف فردی به بازار معرفی شدند همانند تحقق نتایج کسب و کار، مدیریت بر اساس اهداف فردی، مدیریت اثربخش، رهبری مراکز اقدام، توسعه عملکرد مدیریت، تعیین و ارزیابی اهداف و مدیر یک دقیقهای. هر یک از آنها فرآیندها، اسناد و واژگان خاص خود را دارد. بسیاری از این برنامهها کارآیی خوبی داشتند زیرا تحت رهبری رؤسای هیات مدیره و مدیران ارشد بودند .
در بسیاری موارد، فرآیندها و مهارتهای مدیریت بر اساس اهداف فردی با رهبری استراتژی، کیفیت جامع و برنامههای مهندسی مجدد تلفیق شدهاند .
بهترین روش در قبال مدیریت بر اساس اهداف فردی – هماکنون در کجا قرار دارید؟
مطالب فردی ارایه شده در جدول 1، خلاصهای از بهترین روش است .
از این پرسشنامه در قبال اهداف زیر استفاده کنید :
• ارزیابی بهترین روش؛
• ارزیابی اثربخشی روشهای فعلی خود؛
• مشخص نمودن نقاطی که نیازمند بهبود ند .
جایگاه خود را در قبال هر یک از امتیازات زیر بسنجید :
* عدم وجود مفهوم .
1- شواهدی وجود دارند اما سطح آن پایین است .
2- چنین مفهومی وجود دارد اما کارآمد نیست .
3- چنین مفهومی وجود دارد و نتایج شرکت، مؤید مزایای آن هستند .
4- من معتقدم آنچه انجام میدهیم، بهترین روش است .
واحد شما میتواند یک شرکت کامل، یک شرکت تابعه، یک بخش کسب و کار، یک گروه تولیدی یا یک اداره، شعبه یا گروه پروژه باشد .
فکر میکنید طی 12 یا 24 ماه آینده چه تغییراتی رخ خواهند داد؟
عوامل موفقیت برای مدیریت بر اساس اهداف فردی
عوامل متعددی مؤید موفقیت یا شکست سیستمهای مدیریت بر اساس اهداف فردی هستند. نکتههای زیر برگرفته از مطالعات پیمایشی گوناگونی هستند (معرفی و حفظ این سیستم کار سادهای نیست !):
• رهبری ملموس مدیریت .
• استمرار کار مدیریت ارشد .
• ثبات سیستم .
• مالکیت سیستم و فرآیندهای فرعی در عملکردمدیریت صف نه مدیریت مالی یا منابع انسانی. حمایت تمامی بخشها .
• تعیین اهداف چالشبرانگیز برای تمامی بخشهای صف، خدماتی یا پشتیبانی .
• مدیریت ارشد به عنوان راهنما نه به عنوان عامل اصلی .
• سادگی مستندات و نکات راهنما .
• مجموعهای متوازن از اهداف تعیین شده برای هر مدیر که مشخص، مناسب، واقعبینانه و قابل سنجش هستند .
• تعیین اثربخش اولویتها. تعیین اهدافی که مهم هستند .
• حمایت از اهداف تعیین شده به کمک یک طرح اقدام و تجزیه و تحلیل ریسک .
• فرآیند تعیین اهداف برای مدیران جدید به عنوان یک فرآیند یادگیری همراه با حمایت مناسب .
• رابطهای مستقیم میان اهداف و بودجه و تضمین اینکه برای دستیابی به اهداف توافق شده، منابع مورد نیاز تأمین میشوند .
• ایجاد رابطهای خوب میان مدیران در زمانی که تغییراتی در نتیجه ارتقا، تعیین وظایف خاص یا ترک شرکت برای پیوستن به دیگر شرکتها رخ میدهد .
• جلسات اجرا و روزآمدسازی مدیریت بر اساس اهداف فردی در کنفرانسهای داخلی، برنامههای رهبری و کارگاهها .
• اعطای اختیارات مدیریتی .
• ارزیابی عملکرد در زمان برنامهریزی شده. اینها جلسات هدایتکننده هستند نه جلسات بازجویی .
• رابطه میان دستاوردها و امتیازات یک مدیر، منصفانه تلقی میشوند .
• اگر اهداف دشواری تعیین شده باشند، باید در مقایسه با هدفی که با حداقل تلاش حاصل میشود، امتیازات بسیار مهمتری را برای آنهادر نظر گرفت .
• تقویت مستمر مسیر استراتژیک و اولویتهای سازمان .
• مشارکت برای تهییج و بهرهبرداری از چالشهای مستمر، نگرشها و تصورات. تغییر ذهنیت افراد برای اینکه در مورد واقعیات بیندیشند .
• ممیزی دایم برای ارزیابی این امر که آیا فرآیندهای مدیریت بر اساس اهداف فردی همچنان مولد هستند یا خیر .
معرفی یک رویکرد جایگزین – اگر اصلاً به وجود آید – به سالها زمان نیاز دارد .
من و تمام اعضای تیمم دارای این موارد هستیم:
1. درکی روشن از استراتژی، اولویتها و اهداف کلیدی کل سازمان
2. درکی روشن از کمکهایی که از واحد من انتظار میرود و نتایج کلیدی
3. توافق برای کمک یا دریافت کمک از دیگر واحدها در تحقق اهدافمان
4. توافق در مورد اهداف فردی برای 6، 12 یا 18 ماه آینده که سازمان نسبت به آنها متعهد شده است
5. دستیابی به اهداف توافق شده طی سه سال گذشته
6. اطلاعات و دادههای جمعی برای پیگیری پیشرفت و شناسایی فرصتها و خطرهای در حال ظهور
7. جلسات تیم ویژه و جلسات دو جانبه برای ارزیابی پیشرفت، کاهش خطرها و روزآمد کردن اهداف
8. یک برنامه توسعه فردی برای ارایه اطلاعات، مهارتها و تجارب لازم جهت تحقق اهداف
9. یک ارزیابی سالانه عملکرد که هدفمند و منصفانه است
10. تشویق گروههایی که به شکلی مستقیم و هدفمند به اهداف دست یافتهاند
• از "مدیریت بر اساس اهداف فردی "برای قادر ساختن مدیر جهت درک، پرداختن و سود بردن از آینده استفاده کنید .
• سیستم مدیریت بر اساس اهداف فردی، باید در اختیار مدیریت صف باشد نه مدیریت مالی یا منابع انسانی .
• بر این نکته اصرار ورزید که مدیران ارشد به عنوان راهنما عمل میکنند نه عامل اصلی .
• مجموعهای از اهداف متوازن را برای هر مدیر مشخص کنید که واقعبینانه و قابل سنجش باشند .
• اهداف تعیین شده باید مورد حمایت یک طرح اقدام و تجزیه و تحلیل ریسک باشند .
• مستقیماً اهداف و بودجه را به هم پیوند دهید تا تامین منابع مورد نیاز جهت تحقق اهداف توافق شده تضمین گردد .
راه پیش رو
چه هدف شما توسعه فرآیند تعیین اهدافتان باشد و چه توسعه فرآیندهای کل سازمان یا حتی آموزش رهبری و مدیریت، بدانید که مفهوم اصلی و مهارتهای مدیریت بر اساس اهداف فردی وعمومی ، سنگ زیرین یک مدیریت خوب هستند. آنچه کاربرد این مفهوم را باعث میشود یا آن را در هم میشکند، نحوه نهادینه شدن مدیریت بر اساس اهداف فردی است. موفقیت ،نیازمند رهبری، نگرش حفظ سادگی ودر عین حال حفظ قدرت این روش است .
برای اطلاعات بیشتر
کتب
«عملی ساختن مدیریت یک دقیقهای» -- کنت بلانکارد و رابرت لوربر ، 1992
«عمل مدیریت» -- پیتر دراکر، 1993
«یک هدف خوب مانند یک تمرین سخت ورزشی است که باعث قوی شدن شما میشود.» ماری کی اش
«ناامیدی جایزهای است که کسی برای تعیین یک هدف غیرممکن به خود میدهد.» گراهام گرین
نویسنده : ریچارد هندزکامب
مترجم : گروه مترجمان میثاق مدیران
برگرفته از : misaqmodiran.com
مطابق با اصل بقا، سازمانها می بایستی .........
الگو برداری از کسانی که در بازار موفق بوده اند، توسط عده ای از سازمانها و کسب و کارها به اجراء در می آید که خود خالق و مبتکر الگوهای جدید نیستند و این راحت طلبی (کپی برداری) در بازارهای کنونی هنوز به علت کاهش هزینه های R &D سود آور، رایج و متداول است. اما آینده کسب و کارها نشانگر شرایطی است که در آن، سازمانهای مبتکر و خلاق با پاگذاردن به عرصه های جدید و ارضاء تمامی این بازار جدید، هیچ فرصتی را برای شرکت ها و کسب و کارهای مقلد و الگو بردار باقی نخواهند گذارد. به عبارت دیگر اگر اکنون پاسخ کسب و کارهای خلاق به شرکتهای مقلد این باشد که "بازار ما خوب است شما هم بیائید"، بدون تردید این پاسخ در آینده ای نه چندان دور اینگونه خواهد بود که " بازار ما خوب است اما لطفاً نیائید زیرا هیچ جائی برای شما وجود ندارد".
آنچه متفکرین و دانشمندان به عنوان قابلیتهای مهم شرکتها و کسب و کارهای ماندگار در دوره جدید اقتصادی مطرح و پیشنهاد می کنند عبارتست از:
1- قدرت و توان آینده نگری
2- خلاقیت و نو آوری
3- کیفیت
این مقاله سعی می نماید تا یک چرخه هشت مرحله ای برای رهبری تحول و تغییر را در سازمان شما مورد اشاره قرار داده و توضیح دهد.
طی دهه (های) گذشته شاهد شرکتهای بزرگ ، متوسط ، و کوچک متعددی در داخل و یا خارج از کشور ، در حال ورشکستگی یا در اوج در آمد و سود آوری بوده ایم که تحت عناوین : مدیریت کیفیت جامع (TQM ) ، تجدید مهندسی ، اتوماسیون ، تجدید ساختار سازمانی، تحول فرهنگ سازمانی، پارادایم شیفت، و انواع استانداردهای بین المللی مدیریت کیفیت ، اقدام به تلاشهائی کرده اند که تقریباً در تمامی آنها ، هدف اصلی یک چیز بوده است : ایجاد تحول بنیادین در اداره و مدیریت کسب و کار به منظور کسب آمادگی بیشتر برای مواجهه با شرایط پر چالش محیط بازار.
البته برخی از این تلاشها بسیار موفقیت آمیز به ثمر نشسته است ولی تعدادی نیز با شکست و عدم توفیق در ایجاد این تغییر روبرو شده اند و البته بیشتر این شرکتها نیز در حالت بینا بین و متمایل به سمت ناکامی قرار گرفته اند.
درسهائی که می توان از این ماجرا آموخت ، جالب است و برای بیشتر شرکتهائی که گام به محیط رقابت آمیزتر دهه آینده می گذارند قطعا" آموزنده می باشد.
مهمترین درسی که از تحول در بیشتر نمونه های موفق می توان آموخت اینستکه روند تغییر با طی گامهای متعددی که عموماً نیازمند زمان قابل توجهی است، حاصل می گردد. جهیدن از این گامها برای تسریع در طی مراحل صرفاً یک توهم است و از رسیدن به نتایج مورد انتظار عدول می نماید.
دومین درس بزرگ اینستکه برخی اشتباهات مهم در هر مرحله می تواند اثراتی مصیبت بار بر کل روند داشته و رسیدن به دستاوردها را کند و دستیابی به اهداف صعب الوصول را ناممکن نماید.
سومین درس از این تجربیات، قابلیت تعمیم چرخه تغییر و تحول به تمامی دوره های اقتصادی (کشاورزی به صنعتی ، صنعتی به اطلاعاتی ) ، و تلاش شرکتها و موسسات برای کسب سهم بیشتری از بازار می باشد. این نکته موجه بودن این مدل برای تغییر دوره اقتصادی اطلاعاتی منتهی به دهه 2010 و ورود به دوره جدید ( Nano – Bio – Neuro ) را نیز مطرح می نماید.
شاید از آنجا که ما همگی از تجربه ناچیزی در نوسازی و تحول سازمانی برخورداریم، حتی تواناترین افراد و رهبران نیز اغلب مرتکب حد اقل یک خطای مهم و بزرگ می شوند. با اینحال مراحل این چرخه به ترتیب زیر ارائه می گردد:
1- ایجاد حس نیاز و فوریت برای تغییر
· بررسی بازار و واقعیتهای رقابتی
· شناسائی و گفتگو در مورد بحران ها، بحران های احنمالی ، یا فرصت های اصلی
هست ما را پادشاهی بی خلاف
در پس کوهی که هست آن کوه قاف
نام او سیمرغ، سلطان طیور
او به ما نزدیک و ما زو دور دور
2- ایجاد یک ائتلاف قدرتمند برای رهبری
· ایجاد یک گروه مقتدر برای هدایت تغییر و تحول
· تشویق و آموزش گروه برای فعالیت گروهی به عنوان یک تیم
مرد میباید تمام، این راه را
جان فشاندن باید این درگاه را
لیک چون ره بس دراز و دور بود
هرکسی از رفتنش رنجور بود
3- ایجاد یک چشم انداز
· ایجاد یک چشم انداز برای جهت دادن به مسیر تحول
· تعیین راهبرد و استراتژی برای اجرای چشم انداز
دختر ترسا چو برقع برگرفت
بند بند شیخ، آتش در گرفت
گرچه شیخ آنجا نظر در پیش کرد
عشق آن بت روی کار خویش کرد
4- ترویج چشم انداز
· استفاده از هر وسیله ای برای انتقال چشم انداز و استراتژی های جدید
· آموزش رفتارهای جدید توسط نمونه افراد گروه ائتلاف رهبری
صد هزاران مرغ در راه آمدند
سایه وان ماهی و ماه آمدند
برگشودند آن همه بر یکدگر
چه پر و چه بال و چه پای و چه سر
جمله دست از جان بشسته پاکباز
بار ایشان بس گران و ره دراز
5- تقویت دیگران تا مطابق با چشم انداز عمل کنند
· مرتفع نمودن موانعی که از عملکرد بر اساس چشم انداز جلوگیری می کنند
· تغییر سیستم ها و ساختارهائی که با چشم انداز مغایرت دارند
· تشویق ریسک پذیری و ایده ها، فعالیت ها، و اقدامات خلاقانه و نو آورانه
ناگهی محمود شد سوی شکار
اوفتاد از لشکر خود بر کنار
پیرمردی خارکش می راند خر
خار می افتاد و می خارید سر
دید محمودش چنان درمانده ای
خاروی افتاده و خر مانده ای
پیش شد محمود و گفت ای بیقرار
یارخواهی؟ گفت "خواهم ای سوار"
6- برنامه ریزی و تحقق پیروزی های کوچک
· برنامه ریزی برای بهبود و پیشرفت های ملموس
· تحقق این پیشرفتها و بهبودها
· شناسائی و پاداش دادن به کارکنانی که درگیر این پیشرفتها بوده اند
گر تو را آن چشم غیبی باز شد
با تو ذرات جهان همراز شد
7- استقرار پیشرفتها و بهبودها و تداوم فعالیتها برای تحقق تغییرهای بیشتر
· استفاده از باورهای فزاینده برای تغییر هر چه بیشتر سیستم ها، ساختارها، و سیاستهائی که با چشم انداز همخوانی ندارند
· استخدام ، ارتقاء ، و آموزش کارکنانی که قادر به اجرای چشم انداز می باشند.
· تجدید قوا در روند پیشرفت با ارائه طرح ها، برنامه ها، و عوامل جدید تغییر
مدتی شد تا در این راه آمدیم
از هزاران ، سی به در گاه آمدیم
کی پسندد، رنج ما آن پادشاه
آخر از لطفی کند در ما نگاه
8- بنیاد سازی رویکردهای جدید
· معماری ارتباطات بین رفتارهای جدید و توفیق سازمانی
· ایجاد ابزارهائی برای کسب اطمینان از بهبود، پیشرفت ، و موفقیت
چون نگه کردند آن سی مرغ زود
بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود
در تحیر جمله سرگردان شدند
باز از نوعی دگر حیران شدند
منبع:
منطق الطیر عطار نیشابوری
کتاب Leading Change نگاشته جان . پی.کاتر استاد اسبق دانشگاه هاروارد
کتاب درسهائی از آینده نگاشته ژول آرتور بارکر (مدل پرداز )
برگرفته از : salary.persianblog.ir