اهداف کارگاه خلاقیت :
1ـ آموزش مفاهیم علوم به روش کاربردی و استفاده از آن در زندگی روزمره
2ـ کشف و شکوفایی استعداد دانش آموزان در زمینه های مختلف ( مخصوصا علمی )
3ـ افزایش اعتماد به نفس
4ـ افزایش قدرت تخیل دانش آموز
5- ایجاد روحیه جمع گرایی ( کار گروهی )
6ـ مطرح شدن دانش آموز در گروه
7ـ ایجاد نشاط در دانش آموز
8ـ ایجاد زمینه برای مشاهده درست دنیای اطراف خود و نگاه تازه به پدیده های موجود پیرامون
9ـ مهارت آموزی ( مثل کاشت و پرورش گیاه و … )
10ـ استفاده بهینه از ابزار و وسایل بلا استفاده جهت بازسازی آن
اهداف کارگاه خلاقیت :
1ـ آموزش مفاهیم علوم به روش کاربردی و استفاده از آن در زندگی روزمره
2ـ کشف و شکوفایی استعداد دانش آموزان در زمینه های مختلف ( مخصوصا علمی )
3ـ افزایش اعتماد به نفس
4ـ افزایش قدرت تخیل دانش آموز
5- ایجاد روحیه جمع گرایی ( کار گروهی )
6ـ مطرح شدن دانش آموز در گروه
7ـ ایجاد نشاط در دانش آموز
8ـ ایجاد زمینه برای مشاهده درست دنیای اطراف خود و نگاه تازه به پدیده های موجود پیرامون
9ـ مهارت آموزی ( مثل کاشت و پرورش گیاه و … )
10ـ استفاده بهینه از ابزار و وسایل بلا استفاده جهت بازسازی آن
بنیاد علمی محمدرضا حریری
برگرفته از سایت :کارگاه خلاقیت
در سالهای اخیر، تلاشهای وسیعی به وسیله بسیاری از سازمانها برای ترغیب افراد خود به خلاقیت و نوآوری انجام گرفته است. در این مقاله مفهوم و جایگاه خلاقیت و نوآوری شرایط ایجاد این مولفه ها و هم چنین ویژگیهای افراد و سازمانهای خلاق و نوآور تبیین شده است. با بهره جویی از فنون خلاقیت و نوآوری خواهیم توانست به طریقی کارآمد و اثربخش به اهداف خود برسیم و سازمان و جامعه ای توسعه یافته و پیشرو داشته باشیم .
امروزه ثبات در محیط کار، جای خود را به بی ثباتی و عدم اطمینان داده است و صنایع سنتی و قدیمی که جای خود را به انواع جدید و توسعه یافته آن داده است. فرصتی برای استفاده از مهارتهای قدیمی نمی گذارد و در حقیقت آینده را با تهدیدات و فرصتها مواجه ساخته است، زیرا هر اختراع و نوآوری، تغییری را پدید می آورد که می تواند به نوبه خود فرصتی را برای کسانی به وجود آورد که بتوانند از این فرصت استفاده بهینه کنند .
موسسات و سازمانهای تولیدی و خدماتی باید این امر مهم را تشخیص داده و به طور مداوم، کالاها و خدمات جدید را ارائه دهند، یا در جهت بهبود آن بکوشند . خلاقیت و نوآوری باتوجه به ماهیتش بر ناشناخته ها دلالت دارد و با خود ریسک را به همراه می آورد که البته ممکن است نتایج رضایت بخشی را باتوجه به مقادیر سرمایه گذاری شده در آن، به وجود نیاورد. باوجود این، قصور سرمایه گذاری در ایجاد آن ممکن است شرایط خاصی را فراهم آورد که به ناکامی سازمان منجر شود. از این رو محققان و نظریه پردازان بسیاری بر اهمیت توجه به این موضوع تاکید کرده اند. به طور نمونه شومپتر (SHUMPTER)به عنوان یکی از اولین پیشگامان، اهمیت این مسئله را برای موفقیت موسسات و به طور کلی تاثیر آن بر روی کل جامعه متذکر گردیده است .
مفهوم و جایگاه خلاقیت و نوآوری
تحقیق در مورد خلاقیت و عناصر تشکیل دهنده آن، بیش از یک قرن پیش توسط دانشمندان علوم اجتماعی شروع شد، ولی انگیزه اساسی برای پژوهش بیشتر در سال 1950 توسط گیلفورد ایجاد گردید. گیلفورد (GUILFORD) خلاقیت را با تفکر واگرا (دست یافتن به رهیافتهای جدید برای حل مسائل) در مقابل تفکر همگرا (دست یافتن به پاسخ صحیح) مترادف می دانست. (شهرآرای - مدنی پور، 1375، ص 39 )
لوتانز (1992): استاد رفتار سازمانی، خلاقیت را به وجود آوردن تلفیقی از اندیشه ها و رهیافتهای افراد و یا گروهها در یک روش جدید، تعریف کرده است. بارزمن خلاقیت را فرآیند شناختی از به وجود آمدن یک ایده، مفهوم، کالا یا کشفی بدیع می داند. (همان منبع، ص 39 )
خلاقیت همچون عدالت، دموکراسی و آزادی برای افراد دارای معانی مختلف است ولی یک عامل مشترک در تمام خلاقیتها این است که خلاقیت همیشه عبارتست از پرداختن به عوامل جدیدی که عامل خلاقیت در آنها موجود بوده و به عنوان مجموع میراث فرهنگی عمل می کنند ولی آنچه که تازه است ترکیب این عوامل در الگویی جدید است (جک هالوران - دوگلاس نبتون، 1992) تلاشهای خلاقیت وسیله ای برای نوآوری است . خلاقیت بیشتر یک فعالیت فکری و ذهنی است و نوآوری بیشتر جنبه عملی دارد و در حقیقت محصول نهایی عمل خلاقیت است. (فرنودیان، 1370، ص 6 )
نوآوری مهارتی است که با بسیاری همکاریهای دیگر همراه است. نوآوری به دگرگونیهای عمده در زمینه پیشرفتهای تکنولوژیک یا ارائه تازه ترین مفاهیم مدیریت یا شیوه های تولید، اطلاق می شود. نوآوری پدیده ای واقعاً چشمگیر و جنجالی است. نوآوری عموماً پدیده ای نادر است که فقط در عده ای خاص می توان آن را سراغ گرفت .
هالت (1998): اصطلاح نوآوری را در یک مفهوم وسیع به عنوان فرآیندی برای استفاده از دانش یا اطلاعات مربوط به منظور ایجاد یا معرفی چیزهای تازه و مفید به کاربرد، وارکینگ (VARKING) نیز توضیح می دهد که: نوآوری هر چیز تجدید نظر شده است که طراحی و به حقیقت درآمده باشد و موقعیت سازمان را در مقابل رقبا مستحکم کند و نیز یک برتری رقابتی بلندمدت را میسر سازد. به عبارتی نوآوری خلق چیز جدیدی است که یک هدف معین را دنبال و به اجرا رساند .
بنابراین، در یک تعریف کلی می توان نوآوری را به عنوان هر ایده ای جدید نسبت به یک سازمان و یا یک صنعت و یا یک ملت و یا در جهان تعریف کرد. (خداداد حسینی، 1378، ص48 )
تفاوت خلاقیت و نوآوری
اگرچه واژه خلاقیت با نوآوری به طور مترادف استفاده می شود اما غالب محققان معتقدند که دو اصطلاح نوآوری و خلاقیت باید به طور جدا مدنظر قرار گیرند، چرا که دارای معانی و تعاریف جداگانه ای هستند (مهر، 1969). خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود دارد، در حالی که نوآوری دلالت برآوردن چیزی جدید به مرحله استفاده دارد. (دیویس، 1969) همچنین (رزنفلد و سروو، 1990) ماهیت خلاقیت یا اختراع را از نوآوری به وسیله معادله زیر تفکیک کردند :
انتفاع + اختراع + مفهوم = نوآوری
در معادله نوآوری فوق، کلمه مفهوم اشاره بر ایده ای است که باتوجه به چهارچوب مرجعی آن فرد، دپارتمان، سازمان و یا یک دانش انباشته شده جدید است. کلمه اختراع اشاره به هر ایده ای جدید است که به حقیقت رسیده باشد، کلمه انتفاع بر به دست آوردن حداکثر استفاده از یک اختراع دلالت دارد .
در مورد نوآوری و تغییر نیز، تفاوتهایی وجود دارد (کتزوکان، 1978). برای مثال تغییر می تواند به بهبود رضایت شغلی یک فرد اطلاق شود، در حالی که نوآوری نتیجه و تاثیری بیش از یک فرد را در بر می گیرد و تاثیر آن، ورای دپارتمان ایجاد کننده آن است (لارسن، 1993). در تحقیق دیگری در مورد تغییر تکنیک (کنن، 1967) بیان کرد که تغییر ایجاد هرچیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد . اما نوآوری ایجاد ایده هایی است که برای سازمان جدید است. از این رو، تمام نوآوریها می توانند منعکس کننده یک تغییر باشند، در حالی که تمام تغییرها، نوآوری نیستند. تغییر نتیجه ای از فرآیند خلاقیت و نوآوری است. در این راستا، وبر و دستیارانش ارتباط میان خلاقیت، نوآوری و تغییر را به شکل شماره یک ترسیم کردند: نظرات بسیاری در مورد ماهیت و تفاوتهای اساسی این واژه ها ابراز شده، نویسندگانی نیز معتقدند که :
- خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده هاست. (رابینز، 1991 )
- خلاقیت عبارت است از به کارگیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. (رضائیان، 1373 )
- نوآوری فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روشهای جدید عملیات است. (رابینز، 1991 )
- نوآوری عبارت است از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های نو ناشی از خلاقیت، به عبارت دیگر، در خلاقیت اطلاعات به دست می آید و در نوآوری، آن اطلاعات به صورتهای گوناگون عرضه مـــــی شود. (رابینز، 1991) - تغییر ایجاد هرچیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد، اما نوآوری اتخاذ ایده هایی است که برای سازمان جدید است. بنابراین، تمام نوآوریها منعکس کننده یک تغییرند اما تمام تغییرها، نوآوری نیستند. (ریچارد، ال، داف، 1992 )
- تغییر سازمانی به عنوان اتخاذ یک فکـر یا رفتار جدید به وسیله سازمان مشخص مــــــی شود، اما نوآوری سازمان اتخاذ یک ایده یا رفتار است که برای نوع وضعیت، سازمان، بازار و محیط کلی سازمان جدید است. اولین سازمانی که این ایــده را معرفی می کند به عنوان نوآور در نظر گرفته می شود و سازمانی که کپی می کند یک تغییر را اتخاذ کرده است. (منبع اخیر) براساس این تعاریف، خلاقیت لازمه نوآوری است. تحقق نوجویی وابسته به خلاقیت است. اگرچه در عمل نمی توان این دو را از هم متمایز ساخت ولی می توان تصور کرد که خلاقیت بستر رشد و پیدایی نوآوریهاست. خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. از خلاقیت تا نوآوری غالباً راهی طولانی در پیش است و تا اندیشـه ای نو به صورت محصولی یا خدمتی جدید درآید زمانی طولانی می گذرد و تلاشها و کوششهای بسیار به عمل می آید. گاهی ایده و اندیشه ای نو از ذهن فرد می تراود و در سالهای بعد آن اندیشه نو به وسیله فرد دیگری به صورت نوآوری در محصول یا خدمت متجلی مــــــی گردد. (الـوانـــی، 1372، ص 223-224 )
خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است. (آقایی، 1377، ص26) به طور خلاصه با درنظر گرفتن نظریات فوق می توان چنین نتیجه گرفت که خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود داشته و یا به عبارتی به معنای دلالت بر «پیداکردن» چیزهای جدید است هرچند که ممکن است به مرحله استفاده در نیاید. نوآوری به عنوان هر ایده جدیدی است که در برگیرنده توسعه یک محصول، خدمات یا فرآیند مـــــی گردد که ممکن است نسبت به یک سازمان، یک صنعت، یا ملت و یا جهان جدید باشد. این نوآوریها به تغییر و انطبـاق بهتر سازمان با ایــده های جدید منجر می شود .
فرآیند خلاقیت و نوآوری
مراحل خلاقیت ممکن است به فعالیت قوه درک و خرد انسان، یا مراحل مجزا ولی به هم پیوسته تعریف شود که انسان را به رهیافتهایی هدایت کند. نویسندگان و صاحب نظران این مراحل را به گونه های مختلف مطرح کرده اند. فرآیند خلاقیت به ترتیب در برگیرنده مراحل روبرو شدن با ایده یا مشکل، شدت روبروشدن و رابطه روبروشدن با محیط است که فرد خلاق را احاطه کرده است .
(اتریک، 1974) از صاحب نظران مدیریت، فرآیند خلاقیت را از اندیشه تا عمل به سه مرحله: به وجود آوردن اندیشه، پرورش اندیشه و به کارگیری اندیشه تقسیم کرده است .
(آلبرشت، 1987) مراحل خلاقیت عملی و قابل اجراتری را که از پنج مرحله تشکیل شده است، پیشنهاد می کند این مراحل به ترتیب عبارتند از: جذب اطلاعات، الهام، آزمون، پالایش و عرضه .
آلبرشت معتقد است که شخص خلاق، اطلاعات پیرامون خود را جذب می کند و برای بررسی مسائل، رهیافتهای مختلفی را مورد بررسی قرار می دهد. زمانی که ذهن فرد خلاق از اطلاعات خام انباشته شد، به طور غیرقابل محسوس شروع به کار می کند و پس از تجزیه و تحلیل و ترکیب اطلاعات، رهیافتی برای مسئله ارائه می کند. (شهرآرای، مدنی پور، 1375، ص 41)
تکنیک های خلاقیت و نوآوری
برای اینکه خلاقیتی ایجاد و پرورش یابد بایستی فنون و تکنیک هایی رعایت گردد. محققان مختلف فنونی را ذکر کرده اند که به مهمترین آنها اشاره می شود :
1 - یورش فکری (BRAIN STORMING) یا طوفان مغزی: این تکنیک را نخستین بار دکتر الکس، اس، اسبورن مطرح کرد و چنان مورد استفاده واستقبال مردم و سازمانها در غرب قرار گرفته که جزئی از زندگی آنها شده است، یورش فکری در واژه نامه بین المللی وبستر چنین تعریف شده است :
اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی می کوشند راه حلی برای یک مسئله بخصوص با انباشتن تمام ایده هایی که در جا به وسیله اعضا ارائه می گردد بیابند. (آقایی، 1377، ص 119 ) یعنی هیچ انتقـادی از هیچ ایده ای جایز نیست. به هر ایده ای هرچند نامربوط خوش آمد گفته می شود .
هرچه تعداد ایده ها بیشتر باشد بهتر است. کیفیت ایده ها بعـداً مورد توجه قرار می گیرد افـراد به ترکیـب کردن ایده ها تشویق می شوند و از آنها خواسته می شود که نسبت به ایده های دیگران اشراف پیدا کنند .
2 - الگوبرداری از طبیعت (BIONICS) : یکی از تکنیک های خلاقیت و نوآوری که در ابداعات فنی کاربرد گسترده و موفقی داشته تکنیک تقلید و الگوبرداری از طبیعت است. ابداعاتی که در زمینه علم ارتباطات و کنترل در دهه های اخیر شکل گرفته اند. برنامه ریزی های رایانه و موضوع هوش مصنوعی همه با الگوبرداری و تقلید از فعالیتهای مغز آدمی انجام شده اند و روند فعالیتها به گونه ای است که در آینده با ادامه این کار فنون و ابزارهای بدیع و جدیدی ساخته خواهند شد. (منبع اخیر، ص 126-127 )
3 - تکنیک گروه اسمی (NOMINAL GROUPING) : گروه اسمی نام تکنیکی است که نیز تا حدودی در صنعت رواج یافته است. فرآیند تصمیم گیری متشکل از پنج مرحله است :
اعضاء گروه در یک میز جمع می شوند و موضوع تصمیم گیری به صورت کتبی به هریک از اعضا داده می شود و آنها چگونگی حل مسئله را می نویسند؛
هریک از اعضا به نوبه، یک عقیده را به گروه ارائه می دهد؛ عقاید ثبت شده در گروه به بحث گـذارده مـی شود تا مفاهیم برای ارزیابی روشن تر و کامل تر شود؛
هر یک از اعضاء مستقلاً و مخفیانه عقاید را درجه بندی می کنند؛ ! تصمیم گروه آن تصمیمی خواهد بود که در مجموع بیشترین امتیاز را به دست آورده باشد. (دالکی، 1969، ص 143 )
شرایط ایجاد خلاقیت و نوآوری
نویسندگان مختلف شرایط و زمینه های متفاوتی را برای بروز خلاقیت در نظر دارند به هرحال راههای عمده ای که می تواند محرک خلاقیت باشد، عبارتند از :
1 - فضای خلاق: یکی از راههای مهم ظهور نوآوری به وجود آوردن فضای محرک خلاقیت است. بدین معنی که مدیریت باید همیشه آماده شنیدن ایده های جدید از هرکس در سازمان باشد. در واقع سازمان باید در جستجوی این گونــه فکرها باشد و تنها منتظـر ارائه اندیشه جدید نماند. به کارگیری سیستم مدیریت استعداد (TALENT MANAGEMENT SYSTEM = TMS) ابزار موثری در سازمان به شمار می رود. مدیران با بـه کارگیری این ابزار می توانند مهارتهای کارکنان مستعد را به طرز صحیحی گسترش دهند. ممکن است شما باافراد مستعد زیادی برخورد کنید که در سازمانی مشغول بکارند ولی نمی توانند نتایج قابل توجهی تولید کنند. این به خاطر فقدان سیستم مدیریت استعداد مناسب روی می دهد . سیستم مدیریت استعداد چهار عنصر دارد: جذب استعدادها - حفظ استعدادها - اداره و مدیریت استعدادها - کشف کردن استعدادها .
2 - دادن وقت برای خلاقیت: موسسات برای این منظور می توانند دفتر مخصوصی را به هریک از کارکنانی که شایستگی لازم را دارند اختصاص دهند .
3 - برقراری سیستم پیشنهادات: یکی از روشهای ترغیب خلاقیت برقراری سیستم دریافت پیشنهادات است بدین ترتیب روشی برای ارائه پیشنهادات فراهم می شود .
4 - ایجاد واحد مخصوص خلاقیت: گاهی گروه خاصی از کارکنان برای نوآوری و خلاقیت استخدام می شوند و در بعضی از سازمانها این گروه را واحد تحقیق و توسعه می نامند. این گونه واحدها وقتشان را صرف یافتن ایده های جدید برای ارائه خدمات یا ساختن محصول، فناوری می کنند و گاهی تحقیق محض انجام می دهند . این گونه تحقیقات برای پیشرفت دانش بدون تلاش برای یافتن کاربرد فوری آن صورت می گیرد. البته بعدها این اندیشه های محض می تواند جنبه کاربردی داشته باشد. ولی امروزه تحقیقات کاربردی بیشتر معمول و مورد توجه است . (رضائیان، 1373، ص 51-29 )
ویژگیهای افراد خلاق و نوآور
افراد از نظر خلاقیت متفاوت اند. کسی که زندگی خلاق دارد، احساس توانمندی را در خود پرورش می دهد، با مهر و محبت ناکامیها را می پذیرد و نیروهایش را در راه تحقق اهدافی که دارد بسیج می کند .
ایام گرانبهای عمر را به بطالت تباه نمـــــی کند، خوب می داند که بیکاری و وقت گذرانی به فراغت پرداختن بیش از اندازه اسباب تکدر خاطر می شود .
انسان خلاق دلبسته مادیات نیست. اتومبیلهای گــران قیمت و لباسهای فاخر و خانه های مجلل ممکن است خوب باشند، اما اصل نیستند .
انسان خلاق سعادت را در القاب و زندگی در محلات مشهور و خوش آب و هوا جستجو نمی کند .
انسان خلاق از سرگرمیهای انفعالی فاصله می گیرد. از انگاره های انفعالی حذر می کند و علاقه مند و بانشاط در جهت هدفهایش گام بر می دارد. به قدری محو زندگی است که فرصتی برای خودخواهی پیدا نمی کند و جان کلام آنکه، مشتاق و هدف گراست. احساس جوانی دائم دارد، احساسی که همه به آن نیاز دارند متاسفانه اغلب از آن محروم هستند .
اگر چنین است زمان برنامه ریزی است، زمان ایجاد تصویر ذهنی سالمی است که اساس زندگی خلاق است، زمان شروع و شروع هرگز دیر نیست. (مالتز، ص 213-212 )
ویژگی سازمانهای خلاق و نوآور سازمانها و شرکتها بر برهه ای از زمان که تحت عناوین مختلف از جمله عصر دانش،عصر فراصنعتی، عصر جامعه اطلاعاتی، عصر سرعت و بالاخره عصر خلاقیت و نوآوری مطرح شده است. خود را در جهت مدیریت تغییرات شتابان و دگرگونیهای ژرف جهانی آماده می سازند. به گونه ای که خلاقیت و نوآوری به عنوان اصلی اساسی از عوامل مهم بقای سازمانها و شرکتهای جوان پذیرفته شده است. براساس این استدلال، کشورهای پیشرفته بر آموزش خلاقیت تاکید بسیار کرده ودر این راستا در انتخاب افراد خلاق، نوآور و آینده نگر، که رهیافتهای بدیع و خلاق برای مسائل پیچیده ارائه کنند توجه خاص مبذول داشته اند .
سازمانهای خلاق خصوصیات ویژه ای را دارا هستند. مهمترین ویژگی این سازمانها انعطاف پذیری آنها در رویارویی با بحرانهایی است که غالباً ناشی از رقابتهای اقتصادی است. یکی از دلایل معرفی نظریه اقتضایی مدیریت، تاکیـد بر این موضــوع دارد. سازمانهای انعطاف پذیر با مسائل و تنگناها برخورد منطقی و محققانه داشته، در صورت نیاز به تغییر و تحول، پس از بررسی دقیق و عالمانه، آن را اعمال می کنند. ساختار خلاق، نمـایانگر روابط واحدهای آن و نشـــان دهنده میــزان انعـطاف پذیری آن است . سازمانهایی که دارای ساختار غیرقابل انعطاف باشند، برای ایجاد همکاری و وحدت در دوران بحران، دچار آشفتگی مــــی شوند .
نگرش جدید دیگری تحت عنوان نگرش مدیریت بر مبنای انتظارات (MANAGEMENT BASE EXPECTED = MBE) مطرح شده که سعی در توسعه انتظارات والای انسانی دارد. این نگرش برتر و والاتر از سایر نگرشهاست، زیرا به جای تاکید بر عناصر عقلایی و عینی مدیریت، بر عنصر انسانی تکیه می کند، چون با این نگرش مدیر تشویق می شود تا امر هدایت و رهبری را براساس انتظارات انجام دهد. کلیه طرحهای سازنده، اقدامات و عملیات از انتظارات سرچشمه می گیرند. (جئون باتن، 1981 )
نتیجه گیری
ایده های جدید، بـااندیشیدن به دست مــی آید. که در آن ذهن به طور عمیق با یک مسئله درگیر می شود و به تجسم آن می پردازد و با حذف و یا ترکیب واقعیتهای موجود، به روشن شدن فکر جدید کمک می کند. بینشی که بــــدین ترتیب حاصل می شود، قوه تصور را در یافتن فکرهای جدید تغذیه می کند. منشاء فکـــر جدید، قوه تصور و تخیل است نه قدرت منطقی بشـر. سرنخهای مختلفـی که به دست می آید، مورد ارزیابی قرار گرفته و به هم ربط داده می شود تا بهترین فکر به دست آید .
افکار بشری با یکدیگر ارتباط دارند و بافت به هم پیوسته ای را تشکیل می دهند به همین دلیل قدرت تداعی در ایجاد و ظهور یک فکر جدید بسیار کارساز و موثر است .
به طور کلی، وجود محیط خلاق از مهمترین عوامل رشد خلاقیت است. در محیط نامطلوب برای پرورش خلاقیت از اندیشه های جدید و نو بیشتر انتقاد می شود و تمایلات دگرگونی و تغییر با مقاومت و ممانعت تقابل می کنند .
یکی از روشهای مهم متبلورکردن خلاقیت به وجودآوردن فضای محرک، مستعد و به طور کلی خلاق است، بدین گونه که مسئولان ســـــازمان باید به طــور مستمر آمادگی شنیدن اندیشه های بدیع و نــوین را داشته باشند و نظرات جدید و ارائه راههای تازه را تقویت کنند. متاسفانه بسیاری از مـــدیران نمی توانند چنین جوی را در سازمان خود بپذیرند. آنها نمی توانند فرآیند مستمر تغییر، که لازمه خلاقیت هست، به صورت دائم تحمل کنند .
باتوجه به اینکه تاکید اصلی در این مقاله بر مولفه خلاقیت و نوآوری بوده است. در این راستا تلاش شده تا ضمن بیان خلاصه ای از اهمیت مسئله خلاقیت و نوآوری در توسعه، رشد و بقای سازمانها، مباحث مورد نظر مورد بررسی قرار گیرد .
برگرفته از سایت:حرکت
2) به این موضوع توجه داشته باشید که شما دارای یک سازمان تقریبا خلاق هستید و دارای کارکنانی که قابلیت های نهفته ای داشته و دارای ایده های فراوان هستند، آنها ایده های خود را به هنگام صرف ناهار، نوشیدن چای و ... به یکدیگر منتقل می کنند و در صورتی که به طور فعالانه در زمینه ارتقاء خلاقیت در سازمان تلاش نکنید، تمامی این ایده ها، هنگامی که آنان به پشت میز کارشان برمی گردند، فراموش خواهند شد
3) ایجاد امنیت نمایید، این نکته اهمیتی ندارد که کارکنان سازمان شما چقدر خلاق اند بخاطر داشته باشید در صورتی که آنان اعتماد به مدیریت شما نداشته باشند، ایده های خود را منتقل نخواهند کرد. دو دلیل برای این کار وجود دارد:
الف _ بیان ایده های نو با خود مخاطراتی را به همراه دارد، چه بسا ممکن است عده ای، بیان کنند ه ایده را تحقیر نمایند و یا آنانی که علاقمند به تغییرات نیستند به مخالفت با کسانی بپردازند که ایده های خود را بیان کرده اند، لذا در صورتی که اعتماد وجود نداشته باشد، کارکنان ایده های خوب خود را بیان نخواهند کرد.
ب _ ایده های خوب اغلب دارای ارزش بسیار زیاد هستند و اگر کارکنان اعتماد به مدیریت نداشته باشند، تمایلی ندارند تا چنین منفعتی نصیب سازمان شود
4) شرایطی را در سازمان پدید آورید تا ارتباطات تسهیل شده و ایده ها در سازمان به گردش درآیند و مدیریت نیز با جدیت آنان را تحویل گرفته و مورد بررسی قرار دهد و این می تواند از طریق سیستم مدیریت ایده های شغلی انجام شود. همچنین می توان در سازمان دیوار ثبت نظرات را ایجاد نمود تا هرکسی که ایده ای به ذهنش می رسد آن را با نام خود بر روی آن ثبت نماید.
5) شرایطی را ایجاد نمایید که افراد در بیان ایده ها مشارکت نمایند. یک ایده اغلب نوک یک کوه یخ است که اگر کارکنان با یکدیگر همکاری نمایند این ایده توسعه یافته و از یک ایده خوب به یک ایده بسیار ازشمند تبدیل خواهد شد .
6) یقین حاصل نمایید که تمامی کارکنان در کلیه واحدهای سازمان می توانند در شرکت دادن ایده های خود و توسعه آنها مشارکت نمایند. اگر تصور می کنید تنها کارکنان بازاریابی قادرند در زمینه بازار یابی ایده های نو ارائه نمایند، تنها ایده ها ی معمولی نصیبتان خواهد شد، شاید تعجب کنید که کارکنان حسابداری، منابع انسانی و ... نیز می توانند ایده های خوبی در زمینه بازاریابی ارائه نمایند.
7) اگر کارکنان شما ایده های خوبی ارائه می کنند به آنها پاداش دهید و این پاداش تنها پول نخواهد بود، دادن مرخصی، هدایا، گواهی و یا تشویق از طرف مدیرعامل سازمان می تواند بسیار ارزشمند باشد. البته پاداش ها می توانند پول و یا حتی پول ناشی از بکارگیری ایده ها باشد، بخصوص سهیم کردن کارکنان در منافع ناشی از بکارگیری ایده ها بسیار مهم خواهد بود زیرا بجای اینکه آنان در پی تخریب سازمان باشند به دنبال ارائه ایده های خوب و عملی ساختن آنها خواهند بود.
8) هیچ گاه کارکنان را بخاطر ایده های نامناسب تنبیه نکنید، حتی یک خنده ممکن است بطور جدی سبب کاهش اعتماد به نفس شخصی شود که فردا می تواند ایده ای بسیار عالی ارائه نماید. کارکنان خلاق در تمامی زمانها دارای ایده هستند گاهی اوقات بعضی از ایده های آنها نامناسب اند و بعضی اوقات بسیار هوشمندانه هستند لذا با تنبیه افراد خلاق این ایده ها از دست خواهند رفت.
9) زیاد بر روی تحقیقات و تحلیل ها تکیه نکنید، اگرچه آنها در جای خود دارای ارزش بوده و واقعا وجود آنها در قرن ۲۱ بسیار ضروری است اما بزرگترین ایده ها معمولا از طریق الهام به دست آمده اند.
10) بخاطر داشته باشید خلاقیت یک سرمایه گذاری بلند مدت است و منافع آن در کوتاه مدت به سازمان بازنمی گردد، اگر سازمان شما خلاق نیست، زمان خواهد برد تا کارکنان با روش های جدید فکر کردن آشنا شده تا نحوه رفتار و روش تولید کردن آنها تغییر کند. پس زمانی که ایده ها به جریان افتد، آنها باید به مرحله عمل برسند و این نیازمند زمان است. اما در گذر زمان نتایج و منافع این سرمایه گذاری قابل توجه خواهد بود، لذا برخیز و برای رسیدن به این هدف حرکت کن.
برگرفته از سایت:blogfa53.blogfa.com
در این عرصه ، اهمیت نیروی انسانی به وضوح قابل مشاهده است زیرا اگر این نیرو که در واقع منبع اصلی مولد انرژی در سازمان است با بی توجهی روبرو شده و یا سرکوب شود سازمان هر روز ضعیف تر شده و چرخهای آن یکی پس از دیگری از حرکت بازخواهد ایستاد.
تعریف : خلاقیت چیست؟ Creativity
یعنی بکار گیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یا تبلور یک فکر یا مفهوم جدید است و نیز برخی خلاقیت را به ترکیب ایده ها یا ایجاد پیوستگی بین ایده ها تعبیر نموده اند .
نوآوری چیست؟ Innovation
نوآوری بکار گیری ایده های نوین ناشی از خلاقیت می باشد د ر واقع نو آوری عملی ساختن ایده ناشی از خلاقیت را امکان پذیر می سازد و آن را بصورت یک محصول جدید یا خدمت تازه ارائه می نماید .
ویژگی های افراد خلاق :
1- سلاست و روانی ادراکی: یعنی فرد توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده را به طور سریع داشته باشد.
2- انعطاف پذیری ادراکی : یعنی توانایی دور شدن از یک قاعده و پذیرش قاعده جدید را داشته باشد.
3- ابتکار عمل : یعنی توانایی ایجاد جوابهای غیر روتین و غیر معمول را داشته باشد .
4- ترجیح پچپیدگی به سادگی: یعنی به چالشهاومسایل پیچیده درامورعلاقه مند هستند .
5- استقلال رأی: به خود متکی بودن و تحلیل افکارش بدور از هر گونه غوغا سالاریهاست .
6- اعتماد به نفس : برخود مسلط بودن و خود را باور داشتن.
7- تمرگز ذهنی : تمام تلاش برای عملی کردن نظرات ذهنی خویش را بنماید .
8- مخاطره پذیر بودن : ترس از انتقاد ، شکست و اشتباه نداشته باشد و شکست را پیروزی تلقی کند .
9- دانش : تلاش برا ی کسب آگاهی و اطلاعات .
10- زندگی نامه : دوران نوجوانی و کودکی افراد خلاق به طور معمول با سختیها و کمبودها همراه است .
11- نیاز به کسب موفقیت : نو آوران همواره بدنبال کسب اهداف و موفقیت هستند.
12- رفتار از نوع A: یعنی دارای رفتار بسیار اهل رقابت ، عجول ، مقاوم و محاسبه گر در رابطه با انجام امور هستند.
فنون خلاقیت و نو آوری:
1- یاد داشت برداری: از آنجا ییکه فکرها و اندیشه های نو از زود گذرترین پدیده ها هستند به طوریکه گاهی در طی چند لحظه به ذهن خطور می کند وبه سرعت فراموش می شوند برای حفظ آنها می توان از دفتر چه یاد داشت استفاده نمود. بر اساس تحقیقات حدود 25 درصد اطلاعاتی که فرد کسب می کند و برای او ارزش متوسطی دارد ، 24 ساعت اول و حدود 85% آن در هفته اول به فراموشی سپرده می شود . بهترین زمان به تله انداختن فکر نو ، هنگام بروز آن است .
2- انتخاب زمان مناسب : ساعات خاص از شبانه روز برای هر فرد افکار را بارورتر می کند . برای برخی ساعت اولیه با مدادو برخی آخرشب و برخی در طول روز بهترین زمان برای تفکراست .
3- انتخاب مکان مناسب : فضای آرام ، سر سبز ، شاداب برای اندیشیدن مناسب است .
4- تقویت حسن کنجکاوی و توان پرسش: انگیــزه کنجکــاوی در محدود خاکستری مغز در همه انسانها وجود دارد ( فرد لوتانز 1989) که موجب بروز رفتار تفحص و کاوش شده و ایجاد پرسش را میسر می سازد . اما ترس ازانتقاد و شکست و نــگرانــی از تمسخر موجب تضعیف این انگیزه می شود .
امّا الکس اسبورن برای تقویت حسن کنجکاوی و توان پرسیدن از فن سوالهای ایده برانگیز که امکان پرسیدن را زیاد می کند استفاده کرده که عبارتند از :
الف) جانشین ساختن یا ساده کردن
ب) ترکیب کردن – حذف کردن – کاهش دادن – افزایش دادن
ج) تطبیق دادن
د) تغییر و تعدیل وضع موجود – معکوس کردن و ...
5- استفاده از روابط بین افکار و تداعی معانی:
ارسطو توصیه می کند که کاروان اندیشه خود را با فکرهای نزدیک ، مشابه ،متضاد یا هر فکر دیگری به حرکت در آورید و فکر ها ی بعدی را در امتداد آن آشکار سازید . یعنی بسیاری از افکار آدمها با هم ارتباط دارند از این رو قدرت تداعی نقش موثری د رایجاد و ظهور فکرهای نو دارد.
6- تحلیل شبکه یا ارتباط اجباری:
ایجاد ارتباط اجباری بین دوشئی که از قبل قرابت و مشابهتی ندارند و تحلیل از روابط ایجاد شده و نتیجه گیری ( در ارتباط با علوم طبیعی).
7- هم اندیشی قیاسی مستقیم یا طوفان مغزی (Brain Storming)
اعضاء در کنار هم نیستند در این روش ، اندیشه ها به صورت کنترل نشده – سازمان نیافته وبکر ، است و کمیت اندیشه ها مهم است . افراد حق ارزیابی از نظرات بیان شده اعضاء ر ا ندارد . هرچه فکر ها بکرتر و بدیع تر باشد بهتر است و افرادی که فکر مطلوبتری ارائه دهند در پایان جلسه تشویق می شوند .
8- هم اندیشی غیر مستقیم یا گردش تخیلی : Speculative Excursion
در این روش در جلسه ، مسئله واقعی و معینی مطرح نمی شود بلکه با استفاده از تمثیل و استعاره ها ، ایجاد ایده ها و نظریات جدید می کند . در این روش ، رهبر گروه نقش حیاتی دارد. و درواقع او ماهیت واقعی مسئله را می داند .
9- هم اندیشی رقابتی مستقیم یا گروه اسمی : Nominal Group(5-3-6)
در این روش بر خلاف روش طوفان مغزی افراد جدای از هم ولی در کنار هم قرار می گیرند و هر فرد به صورت غیر مشخص وبی نام ، نظرات خود را مشخص کرده و سپس نظرات در بین اعضاء مبادله میشود وتعدیــل و تکمیــل می شود .
در این روش 6 نفر بعنوان اعضاء در کنار هم قرار می گیرند و هر کدام سه نظر جدید را در باره مسئله بر روی سه کارت می نویسند و این کارت بین اعضاء مبادله می شود تا 5 بار و در هر بار فرد با دیدن نظرات و اظهارات جدید روبروشده و انگیزه اش بر انگیخته می شود .
نقش مدیر در پرورش توانایی خلاقیت ونوآوری افراد :
مدیر با عملکرد خود می تواند هم باعث ایجاد خلاقیت و یا مانع آن در افراد گردد . مدیران باید بدانند که سازمان آنها مجموعه زنده انسانی است که در تعامل با ابزار و تجهیزات و مواد می باشند آنها باید در جهت انطبا ق و رشد در محیط و بهبود توانایی یاد گیری خود و دیگر عناصر انسانی سازمان تحریک کننده و انتخاب گر باشند . در این صورت مدیران می توانند یاد گیری و نو آوری را ترویج دهند .
مدیران جهت پرورش افراد خلاق ، آموزش در موارد زیر را باید امکان پذیرسازند .
1- تحّمل مخاطره : کارکنان باید بدون ترس از پیامدها ، برنامه را اجرا نموده و از اشتباهات بعنوان فرصت های یاد گیری استفاده شود .
2- کاهش کنترل بیرونی : قوانین ، مقررات و خط مشی ها و کنترل ها باید به حداقل برسد .
3- کاهش تقسیم کار : به خاطر جلوگیری ازمحدود نگری، از تقسیم کار افراطی جلو گیری شود .
4- قبول ابهام : اگر خلاقیت شفاف و عینی نبودمهم نیست در غیر اینصورت باعث کاهش خلاقیت می شود .
5- تحّمل راههای غیر عملی : کارکنانی که جوابهای غیر عملی نابخردانه می دهند باید تحّمل شوند زیرا آنچه در اوایل غیر عملی به نظر می رسد ممکن است در آینده منجر به راه حلهای خلاق شود .
6- تحّمل تضاد : تنوع آراء باید تشویق شود .
7- تمرکز بر نتایج تا ابزارها : تمرکز بر نتایج باعث ارائه و پیشنهاد در چندین جواب صحیح به هر مسئله معینی میشود .
8- ارتباطات همه جانبه : افقی – عمودی – موّرب
9- ایجاد نظام مشارکت جو : کارکنــان در صورت حــمایت و تشــویق مدیــر پیــوسته به تفکر و خلاقیت می پردازند و اگربر عکس باشد ابتکار می خشکد و در واقع هر فردی که در سازمان یک فکر نوع اگر چه غیر عملی و اشتباه باشد ارائه کند باید تشویق شود .
برگرفته ازسایت : agriservices.ir
نگاه کردن متفاوت به مساله و رسیدن به یک راه حل جدید، همان چیزی است که عموماً از آن به خلاقیت تعبیر می شود. اما خلاقیت مفهومی نیست که بتوان آن را در یک جمله و حتی یک کتاب مفصل هم توضیح داد. خلاقیت در حقیقت، فرآیندی است که در ذهن فرد خلاق اتفاق میافتد و حاصل آن شکل گرفتن یک ایده ی جدید با یک راه حل ابتکاری است .
این که خلاقیت ذاتی است یا اکتسابی، موضوعی نیست که این روزها ضرورت بحث بر سر آن در میان باشد. دنیای امروز تلاش میکند خلاقیت و مباحث مرتبط با آن را، چه در زمینههای روان شناسی و علوم تربیتی و چه در زمینههای مدیریت و کسب و کار، به درستی بشناسد و ابعاد مختلف آن را توسعه دهد. کتابهای فراوانی که دربارهی تکنیکهای افزایش خلاقیت در افراد و در سازمانها نوشته شدهاند، گویای این حقیقت میباشند که توجه به خلاقیت و توسعهی ان در سازمان، نه تنها باعث میشود که افراد از کار خود احساس رضایت بیشری کنند، بلکه در پیش برد سازمان و افزایش بهرهوری و رسیدن به موفقیت های بزرگ سهم عمدهای دارد
که بترتیب نیازهای اولی نیازهای رده پایین و نیازهای آخری نیازهای رده بالا به حساب آمده و نیاز به خودیابی حد بالای نیازهاست .
برآورده شدن مناسب نیازها شرط لازم برای بوجود آمدن آمال و آرزوهاست. به عنوان مثال یک فرد گرسنه و آواره هرگز به فکر پرواز بر فراز کوهها نخواهد افتاد. بسیاری نیز معتقدند که خلاقیت در نیاز متولد میشود همانگونه که بسیاری از اختراعات بزرگ نه محصول تعریف مشکلی خاص بلکه برای برآورن نیازی خاص به وجود آمدهاند .
به طور کلی خلاقیت فرایندی است که طی زمان ادامه داشته و ابتکار، انطباقپذیری و تحقق از خصوصیات بارز آن به شمار میآیند و میتواند جوابگویی برای مشکلات باشد. برخی از محققان اصولی برای مشخص شدن مرزهای خلاقیت تعریف نمودهاند: اول اینکه خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو باشد یا آنکه احتمال وقوع آن بسیار کم باشد. اما باید توجه داشت که نو بودن و اصالت با آنکه شرط لازم خلاقیت است اما کافی نیست. زمانی یک پاسخ را میتوان بخشی از یک فرایند خلاقیت به شمار آورد که تا اندازهای با واقعیت مطابقت داشته یا اصولاً واقعی باشد. دوم خلاقیت باید گرهای را بگشاید یا با وضعیتی تناسب داشته و یا مقصود معینی را برآورد. سوم، خلاقیت واقعی مشروط به دوام آن بینش ابتکاری، ارزیابی و تفسیر و رشد آن باشد. در جملهای کوتاه میتوان اینگونه بیان کرد «خیلیها ایدههای خوب دارند اما عده کمی آنها را عملی میکنند». همچنین یکی از عواملی که معمولاً با خلاقیت مربوط میدانند موضوع هوش است .
وجوه هوش
یک مبنای طبقهبندی، نوع فرایند و یا نحوه عملکرد خاصی است که انجام میگیرد. این نوع طبقهبندی شامل 5 گروه اصلی از توانشهای هوشی میباشد که عبارتند از عوامل شناخت حافظه تفکر همگرا تفکر واگرا و ارزشیابی شناخت، کشف و یا کشف دوباره و بازشناسی است. حافظه عبارت از حفظ آن چیزی است که درک شده است. در تفکر واگرا ما در جهات متفاوت تفکر میکنیم، گاهی به تفحص میپردازیم و گاهی در جستجوی تنوع هستیم در حالی که در تفکر همگرا اطلاعات به یک جواب درست و یا به بهترین جواب شناخته شده و قراردادی منتج میگردد . واضح است که یکی از توانشهای تفکر واگرا گوناگونی پاسخهایی است که تولید میشود. این نوع تولید تماماً زاده اطلاعات ارایه شده نیست. در اینجاست که مبحث انعطافپذیری در تفکر پیش میآید که از مباحث اصلی خلاقیت به شمار میآید .
با این حال در بررسی افراد خلاق این نتیجه به دست آمده است که اگر چه داشتن حد معینی از هوش لازم است ولی شرط کافی نیست و لزوماً افراد با هوش خلاق نبودهاند در حالی که افراد با هوش متوسط میتوانند افراد خلاق برجستهای باشند. در واقع امور خلاقیت شاید بیشتر اکتسابی باشد تا فطری و میتوان با آموزشهایی این توانایی را در خود افزایش داد .
خصوصیات افراد بسیار خلاق
از مطالعه افراد بسیار خلاق موارد زیر نتیجه شده است. البته این خصوصیات شخصیتی آنهاست نه اینکه با اینگونه رفتارها، انسان بتواند به خلاقیت برسد :
تمایل به تعریف و تمجید از خود دارند
اشخاص خلاق مخصوصاً خواهان قبول پیچیدگی و حتی بینظمی در دریافتهای خود هستند بدون آنکه نگران آشفتگی ناشی از این امر باشند. این بدان معنی نیست که آنان فی نفسه بینظمی را دوست دارند بلکه پرمایگی موجود در بینظمی را به کم مایگی نظم ترجیح میدهند. تمایل دارند نزد دیگران به داشتن نظرات تند و احمقانه شهرت داشته باشند .
کارهای آنها با اظهار نظر اینکه از موضوع پرت هستند مشخص میشود. شوخطبعی و بذلهگویی از صفات بارز این افراد است. باید به این افراد کمک کرد که بدون اینکه کینهتوز و پرخاشگر باشند جسارت خود را حفظ کنند .
عوامل باز دارنده خلاقیت
تلاشهای قبل از بلوغ برای حذف خیالبافی
محدودیتهای بازدارنده قوه تدبیر و کنجکاوی کودکان
تکیه بیش از حد به نقش جنسیت؛ تفکر خلاق مستلزم حساسیتی بیش از حد (خصوصیتی کاملاً زنانه) و وابستگی به غیر و اتکای به خود (خصلتی کاملاً مردانه) است. از همین رو یک پسر بسیار خلاق نسبت به سایر همجنسان همسال خود بیشتر دارای صفات زنانه به نظر میرسد .
تاکید زیاد بر پیشگیری (نحوه پاسخگویی کودکان به مسایلی که مستلزم چارهاندیشی فرد هنگام قرار گرفتن در وضعیتی بنبست است نشان میدهد که تأکید بر پیشگیری قوه تصور بسیاری از کودکان را از رشد باز داشته است .
القای ترس و کمرویی
تاکید بر مهارتهای کلامی
خطری که استعداد خلاق فرد را تهدید میکند، قضاوت یا ارزیابی تجربه فرد نیست بلکه پیشداوری است که به تبع آن تجارب بسیاری در حوزه دریافت را نمییابند. خطری که آموزشهای معمول چه در خانه و چه در مراکز آموزشی در بردارند این است که نظرات نو و احتمال وقوع اعمال جدید خیلی زود و بیش از اندازه مورد انتقاد قرار میگیرند .
عوامل تشدیدکننده خلاقیت و نوآوری
حس درونی تفکر، انسان را قادر میسازد شرایطی را که وجود خارجی ندارند، در درون ذهن شبیهسازی نماید و به وی این امکان را میدهد تا در امکانات یکسان با سایرین برای خود فرصتهای بهتری بیافریند. در واقع امور خلاقیت شاید بیشتر اکتسابی باشد تا فطری و میتوان با آموزشهایی این توانایی را در خود افزایش داد. مجموعه عواملی که باعث تشدید و ترغیب فرد به نوآوری میگردند به عوامل تشدیدکننده تعبیر میگردند که خود به دو بخش کلی انگیزهها و ابزارها تقسیم میشوند که در اینجا توضیح داده میشوند .
انگیزهها
انگیزههای ترغیب کننده به نوآوری، میتوانند به خصوصیات و زندگی خصوصی افراد مربوط باشد و یا اینکه به اجتماع محل سکونت فرد بستگی داشته باشد که ما در اینجا دلایل بروز هر یک را بررسی میکنیم .
انگیزههای بیرونی
به همه انگیزههایی که از جامعه به فرد القاء میگردند گفته میشود که خود بر اثر موارد زیر ناشی میگردند :
بحرانهای جامعه :
میدانیم سرچشمه خلاقیت نیاز است. اغلب مواقع اگر نیازی در زندگی بشر مشاهده نشود، الزامی به خلاقیت وجود نخواهد داشت. نیازهای بشر معمولاً به طور یکنواخت بروز مییابند مگر در شرایطی استثنایی مانند بحرانهای مختلف از جمله بحرانهای طبیعی چون سیل و زلزله و آتشفشان و طوفان و همچنین بلایایی که خود انسان مسب آنهاست که بارزترین آنها جنگ است. نوع و دلیل بروز یک بحران در اینجا مد نظر نیست و آنچه حائز اهمیت است هجوم سیل عظیمی از نیازها پس از وقوع بحران است که میتواند در جامعه سبب یک انقلاب فکری در نزد افراد گوناگون گردیده و به شکل نوآوری و خلاقیت بروز نماید .
سطح توقعات جامعه :
جامعهای که در آن سیر صعودی پیشرفت حاکم باشد، هر روز از طرف تک تک اعضای خود شاهد خلاقیت و نوآوری است. در این جامعه نوآوری به قشر متفکر و اندیشمند محدود نگردیده و همه مردم را شامل میشود بطوریکه حتی تبهکاران نیز در این جامعه هر روز به فکر خلق روشی نو در روند کاری خود میباشند .
انگیزههای درونی
انگیزههایی که از درون شخص، منشاء میگیرند را انگیزههای درونی مینامند که شامل موارد زیر میباشند :
اسعتداد ذاتی فرد :
این امر حتی بدون وجود هر گونه محرک خارجی ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد و با داشتن هوشی متوسط و آموختن راههای افزایش تفکر خلاق، کاملاً قابل دسترسی برای همه نیازهای زندگی میباشد .
نیازهای درونی :
گاهی اوقات افراد در خود نیرویی احساس میکنند که همواره آنان را وا میدارد که در جهت کمک به دیگران و ارتقای سطح زندگی در جامعه، دست به نوآوری بزنند. این افراد از هر جنس و سن و شغلی میتوانند باشند. به عنوان مثال خانمی در آمریکا که از آگهی های تجاری تلویزیون ناراضی بود آنها را مطابق با ذوق خود مجدداً مینوشت .
بحرانهای شخصی :
بحرانهای شخصی نیز مانند بحرانهای جامعه، میتوانند محرک بسیار قوی در امر نوآوری برای شخص باشند .
ابزار ها
برخی فاکتورهای تعیینکننده برای دستیابی به تفکر خلاق و جود دارند که میتوان از آنها به عنوان ابزارهای نوآوری یاد کرد. این ابزارها عبارتند از :
اراده
اعتماد به نفس
کمیت
شبیه سازی
استمداد از دیگران
مجاورت / تشابه / تباین
تغییر دادن
فعالیتهای جنبی و . . .
این عوامل راهکارهایی برای آموزش نوآوری و تفکر خلاق ارائه میدهند. در آینده نزدیک این عوامل شرح داده میشوند .
بعد از این ها وقت آن است که این روش ها را امتحان کنیم؛ روش های فردی. می توانیم ذهن را درگیر حل یک مساله ی جدید کنیم، یا اینکه سعی کنیم مسائل دور و برمان را به روش هایی که متخصصان این رشته پیش نهاد داده اند حل کنیم .
الف - تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت
پرورش عنصر انگیزشی خلاقیت باید اساساً در بستر خانواده صورت گیرد، زیرا مستعدترین محیط برای شکل دهی آن محیط کلامی و نظام تربیتی و رفتاری خانواده است. کودک و نوجوان اوقات زیادی را در خانواده سپری می کنند، بنابراین این طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از آن بپذیرد. بیان این نکته از آن روست که بگوییم هر چند می توان در محیطی غیر از خانواده (آموزشگاه یا جایی دیگر) به تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت مبادرت ورزید، اما تاثیر این عوامل با اندازه و اهمیت عامل نخستین نیست. پس بهتر است که هدایت-ها و روش های اتخاذ شده محیط دوم یعنی «محیط یادگیری» به محیط نخستین یعنی خانواده نیز انتقال یابد و در آنجا هم مورد تمرین و تقویت قرار گیرد؛ این انتقال زمینه های تثبیت و تحکیم انگیزش خلاقه را بیش از پیش فراهم آورد .
آمابیلی (1988) معتقد است، برای رسیدن به خلاقیت بهتر است که انگیزه و به ویژه انگیزه درونی پرورش پیدا کند و در جایی دیگر به نقش اهمیت انگیزش بیرونی اشاره می کند. ما ضمن احترام به این نظر توصیه-هایی در قالب انگیزه درونی و بیرونی ارایه می کنیم .
چون فعالیت انگیزشی خلاق عمدتاً ماهیتی کلامی دارد، یعنی باید به وسیله کلام و روابط کلامی وارد آن شد شاید درست نباشد که آن را محدود به فضای خاص کرد. در کودکان انگیزه معمولاً حالتی کلی و عمومی دارد. گاهی درونی می شود و گاهی بیرونی. برای آن که کودکان موفق شوند به انگیزه خود سازمان دهند و جهت ان را مشخص کنند (درونی سازند یا بیرونی) طوری که برجستگی با یکی باشد برخورد کلامی ما یا به عبارت ساده تر برخورد شفاهی ما نقشی اساسی دارد. آنچه هسته و محور برخورد را می سازد گرایش و جهتی است که در خود پاسخ یا کلام نهفته است؛ آیا کلام مشوق انگیزه درونی است یا بیرونی . بنابراین، در اولین گام آموزش « انگیزه» باید به جهت پاسخ ها و هدایت های کلامی فرد توجه کافی داشته باشیم. برای مثال وقتی از کودک می پرسیم چرا بازی نمی کنی و او می گوید حوصله ندارم و پاسخ ما را در جهت دادن به رفتار کودک ممکن است این چنین باشد :
- اگر به او بگوییم خوب است که تو هم مثل بقیه بچه ها بازی کنی به رفتار او جهتی بیرونی می دهیم
- اگر بازی را به میل، تصمیم و انتخاب او واگذاریم رفتارش را جهتی درونی می بخشیم .
اکنون که اطمینان حاصل کردیم باید مراقب سوال ها و پاسخ های خود باشیم. به سراغ روش هایی می رویم که به انگیزه درونی کودکان دامن می زند. نوع برخوردهای کلامی مثبت که در این رابطه می توان داشت عبارتند از :
مثال: شرکت در بازی کاردستی
برخوردها: - آیا این بازی را دوست داری؟
- دوست داری این بازی چگونه برگزار شود؟
- چه احساسی نسبت به ساختن کاردستی داری؟
- دوست داری چه چیزی را درست کنی؟
- دوست داری چه وسایلی در اختیار شما باشد؟
- دوست داری ...
در این مثال، خود کودک و احساسات و علاقمندیای او محور فعالیت است. به او امکان داده میشود هر طور دوست دارد عمل کند نه آن طور که ما دوست داریم . ممکن است ما به ساختن گل علاقمند باشیم و او به ساختن خورشید؛ چنانچه در این فعالیت نظر و گرایش ما غالب باشد جهت انگیزه کودک بیرونی خواهد شد . یعنی او یاد میگیرد که به چیزی غیر از احساسات و علاقمندیهای خود بیندیشد . چیزی که دیگران و محیط به او میدهند. بنابراین در این نوع از فعالیت هدایت انگیزه به خود کودک واگذار میشود. اما در عین حال ممکن است این سوال پیش بیاید که شاید کودکان توقع زیادی داشته باشند و ما به دلیل محدودیت نتوانیم ابزار یا امکانات دلخواه آنها را تامین کنیم، در این مواقع توصیه نمیشود که به تمام خواسته های کودک بپردازیم بلکه میتوان رفتاری مشابه روش زیر داشت :
- نباید با تحکم به کودک فهماند که امکانات محدود است .
- باید کودک را ترغیب کرد که امکانات را ببیند و بدون اظهار نظری اضافی در مورد کمبود وسایل و ... به او گفت ما اینها را در اختیار داریم تو دوست داری کدام را انتخاب کنی؟
- حتی اگر کودک دست به انتخاب نزد، با ارتباطی متمایل به سوی انگیزه درونی میتوان از او خواست یا وسایل دلخواه را از منزل بیاورد یا به فعالیت دلخواه دیگری بپردازد .
- در هر حال مهم این است که کودک با هدایت ما خود به تصمیمی دلخواه و درست (از این نظر که شکایتی نداشته و آن را دوست داشته باشد) برسد و مسئولیت آن را قبول کند .
گام دوم انگیزه درونی و بیرونی را هم زمان استمرار میبخشد، جدی گرفتن و بها دادن به آنها است. اگر ما به هدایت کودک به این هدف که خود تصمیم بگیرد، انتخاب کند، و بسازد میپردازیم. باید به مسئولیتها، تصمیمها، انتخاب و آثار او نیز عمیقاً توجه کنیم. در این رابطه توصیه میشود، رفتارهای ابتکاری و سازنده کودک ولو کوچک و ناچیز مورد تشویق قرار گیرد . در این مواقع بهتر است از تشویقها و دلگرمیهایی که انگیزه درونی را قوت میبخشد استفاده شود. عموم این تشویقها ماهیتی کلامی دارند، نمونه هایی نظیر آنچه در زیر پیشنهاد میشود از این قبیل اند :
- تصمیم جالبی گرفتی، موفق باشی .
- خانه قشنگی ساختی معلوم است برایش زحمت زیادی کشیدی .
- پشتکارت قابل تحسین است .
- فکرهای خیلی خوبی داری، باید آنها را جدی بگیری .
- بالاخره آنچه را دوست داشتی، ساختی .
- انتخاب شما هم خوب است .
برای تداوم انگیزه درونی هم زمان میتوان از مشوقهای غیر کلامی نیز استفاده کرد. نسبت بین این که آیا باید همیشه تشویقها کلامی باشد یا چیز دیگر این است که گرایش غالب، معمولاً به طرف تشویق های کلامی (و با جهتی درونی ) است، اما در پارهای موارد شکلهای دیگری از تشویق موثرتر است. باید به رفتارهای ابتکاری، خلاقه و سازنده کودک جایزه نیز داد و کودک را مستحق دریافت هدیه ای خوشحال کننده دانست. در چنین شرایطی دامنه تشویق و هدیه میتواند از شرکت دادن اثر کودک در یک نمایشگاه کوچک تا دریافت وسیله مورد آرزو نوسان پیدا کند .
به طور کلی، اگر چه نظام تشویق و ترغیب در افراد خلاق «درونی» است اما آنها نیز گاهی به محبت و دلگرمی که از قاعده و روشی عادلانه پیروی کند و بدون چشم داشت در اختیار آنها قرار گیرد .
ب – تقویت عناصر شخصیتی خلاقیت
در بین مولفه های شخصیتی خلاقیت چند عنصر را به سادگی نمیتوان پرورش داد . به عبارت دقیقتر، این گونه عناصر بیش از همه نیازمند تقویت در بستر خانواده و به ویژه مدرسه هستند. علت نیز این است که چند ساعت آموزش تاثیر شگرف و محسوسی بر آنها نمیگذارد: اعتماد به نفس، اراده مستقل و پذیرش خطر نمونه هایی این گروه به شمار می روند. این عناصر معمولاً در طول زمان و تحت تعلیمات ساده و پیچیده والدین، معلمان و مربیان شکل می گیرند . بنابراین این ساده انگاری است اگر تصور کنیم در مدت کوتاهی می-توانیم این ویژگی های مهم را در افراد پرورش دهیم. ما با رعایت این ملاحظات به شیوه های پرورش عناصر شخصیتی خلاقیت اشاره می کنیم که قادر به زمینه سازی تقویت این عناصر هستند :
1- اعتماد به نفس و اراده مستقل
هر چند اعتماد به نفس و اراده مستقل از نظر مفهومی جدا از یکدیگر فرض میشوند ولی دو روی یک سکه-اند. اراده مستقل در کنار اعتماد به نفس تحقق مییابد و اعتماد به نفس نیز با یاری اراده مستقل بروز و ظهور پیدا میکند . به این دلیل ما آنها را در ارتباط با هم مطرح می کنیم .
فعالیت اعتماد - اراده : برای پرورش این دو عنصر مهم در کودکان سه گام در قالب راههایی که به ایجاد اتماد به نفس و اراده منتهی می شوند پیشنهاد میشوند .
گام اول – شناخت توانایی ها و قابلیت خویش
اولین گام در پرورش اعتماد به نفس و اراده مستقل این است که کودک بداند چه تواناییها، قابلیتها و مهارت هایی دارد. چنانچه این تصور بریا کودک فراهم اید که به چه چیزهایی علاقمند است و چگونه باید به آنها بپردازد قدم مهمی در راه کشف خویشتن برداشته است .
یکی از فعالیتهای پیشنهادی میتواند این باشد که به کودک کمک کنیم به برداشت و تصویر درستی از تواناییها و علاقمندی های خود برسد؛ یعنی کشف چیزهایی که بیشترین رغبت و تمایل را برای آنها دارد. این کشف از طریق مکالمه با کودک، بازی با او، نظر خواهی از والدین، گرایشهایی که به اسباب بازیها یا فعالیتها نشان میدهد، چیزهایی که میسازد یا درست میکند و ... محقق میشود. معمولاً کودکان (خلاق) به یک یا چند موضوع علاقه زیادی دارند . این وظیفه مربی یا دوستداران کودک است که علاقمندی او را کشف و برای پرورش آنها برنامه ریزی کند. اگر کودک به موقعیتهای کوچک و بزرگی در این زمینه دست یابد قطعاً در باور و اعتماد به خوشتن به پیشرفتهای زیادی نایل خواهد شد. در دوران کودکی بهتر است کودک را با چنین اقدامهایی به خودباوری رساند و در دوران نوجوانی سطحی وسیعتر را مدنظر قرارداد. در این رابطه ضرورت دارد بدون آن که به مجموعه اوقات فراغت کودکان لطمهای وارد شود، هر کودک برنامه ای ویژه شناخت قابلیتهای خود داشته باشد. در این برنامه نیز تاکید میشود کودک باید به سوی انگیزه درونی هدایت شود، طوری که خود کودک بتواند نقش یک ارزیابی کننده و کاشف را برای خویشتن بازی کند .
گام دوم – راههای مقابله با مسائل
گام دوم که از مهمترین گامهای محسوب میشود این است که کودک را تمرین دهیم تا بهتر به حل مسائلش بپردازد و به دنبال راه حل بگردد. کودک باید یاد بگیرد که هر مسأله و مشکلی راه حلی دارد؛ حتی چیزهایی که خیلی سخت و مشکل به نظر می رسند .
گام سوم – حق انتخاب و تصمیم گیری
حق انتخاب از جمله رفتارهایی است بیش از همه به اراده مستقل نیاز دارد . اما برای آن که انتخابی صحیح داشت باید به باوری درست از محدوده تواناییها و قدرت تصمیم گیری رسید؛ این اعتماد به نفس. در تکمیل گامهای پیشین برای تقویت اراده و اعتماد به نفس باید گام سوم یعنی «حق انتخاب و تصمیم گیری » را برداشت. به عبارتی دیگر، کودک باید به سمت و سویی هدایت شود که بتواند دست به انتخاب بزند و تصمیم بگیرد .
فعالیت انتخاب و تصمیم گیری: در این فعالیت نیازی نیست گروه خاصی را تدارک ببنیم. بلکه پیشنهاد می شود این فعالیت در عملکردهای گوناگون کودک نظیر فکر کردن، بازی، خرید، فعالیتهای آموزشگاهی و ... به کار گرفته شود. مفهوم بنیانی این فعالیت را ارتباط کلامی تشکیل میدهد؛ یعنی از طریق صحبت و گفتگو زمینه های انتخاب برای کودک فراهم می آید و ذهن او با کلمات به سوی تصمیم گیری مناسب هدایت میشود. بنابراین، مکالمه با کودک یک تمرین مهم محسوب میشود و بهتر است به نحوی باشد که حق انتخاب را به او بسپارد و مداخله گرانه نباشد. برای پیگیری این فعالیت پیشنهادهایی زیر توصیه می شود :
1- در فعالیتهایی که کودک در آن مشارکت فعالی دارد نظیر بازی، کاردستی، تئاتر، نقاشی، انجام تکالیف و طوری پیش برویم که کودک هم آزادی اظهار نظر داشته باشد و احساس خویش را بیان کند، هم بتواند در صورت دلخواه از کار جدا شده فعالیت دیگری را دنبال کند .
2- در آغاز یک فعالیت، کودک را برای انتخاب بازی و سرگرمی آزاد بگذارید . یعنی شرایطی را فراهم آورید که با طیب خاطر فعالیت دلخواهش را انتخاب کند .
3- موقعیتهایی فراهم کنید که کودک بتواند از بین چند حالت یکی را انتخاب کند. بهتر است عناصر اصلی این موقعیتها را بازی، سرگرمی، معما، داستان، و نظایر این ها تشکیل دهد تا کودک با علاقه هم آنها را ببیند و گوش دهد و هم وادار به تصمیم گیری شود .
4- سوالهای ذهنی را در قالب داستان برای کودک مطرح سازید و از او برای انتخاب و تصمیم گیری مناسب دعوت کنید .
5- به انتخاب و تصمیم کودک هر چند غلط و نادرست احترام بگذارید و به گونه ای مناسب توجه کودک را به معایب انتخاب و تصمیمش معطوف سازید. از او دعوت کنید که سایر تصمیمات (راجع به آن موضوع) را بشنود و سعی کند کاستیهای نظراتش را خود بیان کند. بر عکس، انتخاب و تصمیمات درست کودک را تشویق و مورد تکریم قرار دهید و مزیتهای آن را برای کودک برشمرید تا بیش از پیش آگاه شود .
6- به رفتارهای آزاد و مستقل کودک که از جمع پیروی نمیکند، یعنی مانند رفتارهای سایر کودکان نیست بی توجه نباشید. سعی نکنید آنها را با فشارهای کلامی (تهدید و فشار) یا رفتارهای انضباطی به پیروی از جمع دعوت کنیدو رفتار مستقل برای کودک یک جور انتخاب است که باید به آن احترام گذاشت ولی برای پرهیز از هرز رفتن باید آن را در مسیر مناسب هدایت کرد. این رفتار گاهی میتواند یک اندیشه یا نظر آزاد باشد و گاهی یک تصمیم گیری برای انجام یک عمل .
2- پذیرش خطر و کسب تجربه
هدف از ورود به این فعالیت آن نیست که کودک را مجبور به پذیرش خطر کنیم یا به انجام خطر واداریم، بلکه تلاش می شود کودک توانایی جسارت پیدا کند و از خجالت و کمرویی فاصله بگیرد. با این توضیح هدف از این فعالیت اطمینان بخشی به کودک است تا او برخورد شجاعانه ای با تجربیات، تکالیف، سوالها و مسابقه ها و ... داشته باشد و قدرت و توان خود را محک بزند. کودک به وسیله این مهارتها شهامت پیدا می کند که با نادیده گرفتن ترس از دیگران با موقعیت ها، علایق، نظرات و احساسات خود را شجاعت تمام بیان کند. پذیرش خطر به این معنا با پذیرا بودن تجربه نسبت مستقیمی دارد. زیرا گاهی کسب تجربه های جدید و رویاروی با آنها مستلزم شهامت و جسارت برای ورود به آنهاست . بنابراین بین پذیرش خطر و کسب تجربه میتوان قرابتی فرض کرد .
فعالیت پذیرش خطر و کسب تجربه : برای پرورش پذیرش خطر و کسب تجربه بهتر است به فکر تدارک بازی گروه های چند نفره (هر گروه سه نفر) یا تنها یک گروه که اعضاء در آن شرکت کنند در نظر گرفت. موضوع بازی نیز بسیار مهم است زیرا باید بتواند حالت های زیر را در کودکان تقویت کند :
1- قدرت جسارت و ابراز وجود
2- میل ریسک کردن
3- میل به تجربه موقعیت ها و شرایط
با ملاحظه این شرایط باید به سراغ بازی هایی برویم که حالات فوق را دامن زده و تقویت کند. در صورتی که توانستیم بازی مورد نظر را شناسایی کنیم می توان به سبک زیر عمل کرد :
پیشنهاد میشود بازی به صورت چند گروه مجزا برگزار شود. چون هم موجب حس همبستگی در کودکان می-شود هم آنها را وارد به تحرک و میل به ریسک می کند . وقتی گروه بازی تشکیل شد میتوان گروهها را به رقابت با یکدیگر وا داشت یا بین افراد گروه رقابت و علاقمندی ایجاد کرد. بازی های زیادی را برای این فعالیت میتوان در نظر گرفت :
1- هر نوع بازی ورزشی غیر معمول(یعنی بازیهای غیر از فوتبال، والیبال و نظایر اینها .
2- هر نوع بازی فکری غیر معمول. یعنی بازیهای غیر از پازل ها، مکعب ها، هزار سازه ها، چیستانها و نظایر اینها .
3- هر نوع ساختن های غیر معمول. یعنی کاردستیهای غیر از ساختن ماشین، خانه و نظایر اینها .
4- هر نوع کنجکاوی غیر معمول. یعنی کنجکاویهایی که به جاها یا مکانهای کمتر شناخته شده سرک میکشید یا به دنبال هیجان است .
اکنون ما از بازی های ورزشی غیر معمول یک بازی را انتخاب و کودکان را برای بازی دعوت میکنیم. بازی مورد نظر ما «قلاب شانس» نام دارد. در این بازی می توان فضای کوچکی را برای چیدن وسایل پیش بینی کرد. بعد میتوان کف آن را با وسایل رنگی دلخواه پوشانید. سپس مکانهای خاصی از این فضا را برای پنهان کردن شمارههایی که هر کدام میتواند جوایز یا پیامدهای خاصی را به دنبال داشته باشد در نظر گرفت. مثلاً میتوان به یک شماره «تجربه کردن آب» را اختصاص داد و به یک شماره جایزه گرفتن یک بادکنک و به همین ترتیب. نقش قلاب شانس آن است که کودک را به شمارههایی که زیر پوششها قرار دارد میرساند. در این حالت کودک به وسیله قلاب، شانس خود را برای انتخاب عددها آزمایش میکند ( دست به ریسک می زند) و سپس خود را برای جوایز یا پیامدها (تجربه کردن) آماده می سازد .
در واقع هدف از این نوع بازی به وجود آوردن موقعیتی است که کودک بتواند بر اساس رفتارهای خود پیامد رفتارهایش را تجربه کند. اگر او شماره «تجربه آب » را به دست آورد. باید بپذیرد که بر سر او یک لیوان آب ریخته شود و از آن نهراسد و به همین ترتیب. این نوع بازی ها را می توان بنا به ذوق، سلیقه و امکانات در حد قابل توجهی طراحی کرد و کودکان را به بازی با آنها مشغول ساخت .
کتاب برگزیده ماه خلاقیت در کودکان
Thursday, 10 January 2008
کودکان امروز، بزرگان خلاق و مبتکران آینده هستند چرا که جهان به سرعت در حال تغییر و دگرگونی است و آنان نیاز دارند برای رویارویی با مشکلات و فائق آمدن بر آنها خلاقانه فکر و عمل کردن را بیاموزند. برای خلاق بودن نیاز به داشتن هوش و ذکاوت بالا نیست. به عبارت دیگر، یک فرد خلاق الزاماً فردی باهوش نیست، بلکه تنها با استفاده از تجربه، آزمایش و البته کنجکاوی و بررسی درباره پدیده های محیطی اش، قوه خلاقیت و ابتکار خود را متجلی می کند.کودکان تخیلات، ایده ها و افکار خود را با به کار گرفتن روش های گوناگون و خاص خود بیان می کنند، آنها نقاشی می کشند، داستان می نویسند، نقش بازی می کنند، یک قطعه موسیقی می سازند، کاردستی درست می کنند، مساله حل می کنند و ...
کودکان برای ارائه کارهای خلاقانه خود نیازمند ایده ها و اطلاعات خاصی هستند که با ترکیب کردن آنها بتوانند قوه ابتکار، خلاقیت و نوآوری خود را نمایان سازند. زمانی که بچه ها یاد می گیرند که برای حل مساله یی تنها به یک راه حل فکر نکنند و به دنبال راه حل های جدیدتر و متنوع تر باشند در حقیقت مهارت، تفکر و خلاقیت را در ذهن خود پرورش می دهند .
راه های پرورش خلاقیت در کودکان
یکی از شیوه هایی که موجب رشد و ارتقای سطح قوه ادراک بچه ها می شود این است که آنها را تشویق کنیم تا به پدیده های طبیعی پیرامون شان عمیق تر بنگرند، از هر موضوعی به سادگی رد نشوند، در صدد حل مشکلات و بازبینی اشتباهات خود برآیند، میل به دانستن را در خود پرورش دهند و فکر کنند در آینده با چه مواردی مواجه خواهند شد.هیچ گاه برای تدریس و آموزش کودکان، استفاده از یک روش، کافی نیست، چون بچه ها دارای تفاوت های فردی بی شماری هستند و هرکدام، مساله را با شیوه خاص خود تجزیه و تحلیل می کنند.برای ایجاد روحیه کنجکاوی و کاوش در کودکان، آنها را تشویق کنید تا نظرها و ایده های بدیع خود را مطرح کنند و انتظار نداشته باشید که گفته ها و عملکردهای بچه ها مثل هم باشند زیرا هر کودک یا نوجوانی با توجه به فرصت ها و امکاناتی که در اختیار دارد، اندیشه ها و تصورات ذهنی اش را در معرض نمایش قرار می دهد. برای پرورش نیروی خلاقیت و ابتکار در کودکان و نوجوانان باید به سه اصل مهم در این زمینه توجه داشت؛
تهیه امکانات و وسایل کار هرچند که ساده و غیرحرفه یی باشند؛ ایجاد انگیزه و حرکت در آنها؛ حمایت و تشویق بدون قید و شرط کودکان و نوجوانان توسط پدر و مادر و اطرافیان .
در نظر داشته باشید که برای پیشرفت در کار، کودک در بدو امر باید بخواهد موفقیت های زیادی را به دست آورد. بهترین راه برای آماده سازی فکری او نیز طرح مسائل و موضوعات ساده یی است که موجب انگیزه تحرک و پویایی در بچه ها می شود. ارائه معماها و چیستان های ساده هم موجب شادی و سرگرمی کودکان می شود و هم روحیه کنجکاوی و تفحص را در آنان بیدار می کند.در کنار امکانات، وسایل و محرکاتی که برای رشد قوه خلاقیت بچه ها فراهم می کنید، حمایت های عاطفی- معنوی خود را از ارائه ایده های خلاق و مبتکرانه بچه ها دریغ نکنید. از اهم مواردی که موجب پرورش روحیه کنجکاوی و خلاقیت در کودکان می شود، می توان به نکات زیر اشاره کرد؛
1- انتخاب؛ بچه هایی که شانس انتخاب بیشتری دارند نسبت به سایر بچه هایی که از چنین شانسی برخوردار نیستند، با فکر و عمل خلاقانه تری رفتار می کنند .
2- انگیزه و تحرک؛ محیط های پرتحرک و پویا همواره موجب ایجاد انگیزه در بچه ها برای حرکت، ساختن و به کارگیری استعدادهای درونی آنها می شود .
3- امکان بازی و سرگرمی؛ انجام بازی های گوناگون و متنوع، پیش زمینه های ذهنی و امکاناتی را برای بچه ها فراهم می آورند که آنها بتوانند در آینده با فرآیند چگونگی حل سائل متفاوت پیرامونی خود آشنا شده و بر آنها فائق آیند .
4-استقلال؛ والدین و مربیان می توانند با تشویق بچه ها به مستقلانه فکر و عمل کردن (در محدوده خاص)، به آنها اجازه تصمیم گیری در امور مربوط به خودشان را بدهند .
5- معرفی انجمن های پویا؛ با ایجاد فرصت هایی برای آشنا شدن کودکان با سایر گروه ها و انجمن های علمی- فرهنگی، آنان را در تحقق این امر می توان یاری کرد .
6- جلسات تبادل افکار؛ برای حل مسائل و مشکلات فردی کودکان می توان آنها را به صورت گروهی به بحث و تبادل نظر دعوت کرد .
7- به کارگیری نیروی تخیل؛ والدین باید بتوانند دو موضوع کاملاً نامربوط را برای کودک مطرح کنند و از او بخواهند ارتباط بین آنها را پیدا کند. این گونه فعالیت های مغزی موجب رشد قوه تخیل و ابتکار در کودک می شود .
8- تشویق؛ زمانی که بچه ها استعدادها و میل ذاتی خاصی مثل نویسندگی (توانایی بسط و شرح موضوعات)، توانایی های هنری و سایر استعدادهای معمول را از خود نشان می دهند خوب است والدین و مربیان آنها را تشویق کنند تا سایر استعدادهایشان را شکوفا سازند .
9- انتقادهای سازنده؛ یکی از شیوه هایی که می تواند در کودکان احساس مثبت نسبت به خودشان به وجود آورد تحلیل و ارزشیابی اثر و کار فکری آنهاست . هنگام انتقاد ابتدا باید به نکات برتر، ویژگی های مثبت و نقاط قوت کار کودک اشاره شود و سپس با استدلال های منطقی، ضعف ها و اشتباهات او مورد بررسی قرار گیرد .
10- اهمیت اشتباه کردن؛ برای تقویت حس کنجکاوی و اعتماد به نفس باید به آنان فرصت اشتباه کردن داد و سپس با احترام گذاشتن به ایده و نظر آنها درصدد تصحیح خطایشان برآمد .
11- محیط های پرورش غنی؛ والدین و مربیانی که شیفته کارهای کودکان و نوجوانان هستند امکاناتی را برای آنان فراهم کنند که موجب دستیابی به روش های بهتر و جدیدتر در حل مسائل به وجود آمده در کودکان شود .
برگرفته از سایت :pahra.blogsky.com
سایر روشهای پرورش خلاقیت
در حقیقت پس از پرورش شخصیت خلاق باید فرد را به سوی آمادگی برای پذیرش نقشهای تخصصی در قالب های گوناگون نظیر نقاشی، طراحی، نویسندگی، شاعری، موسیقی، کارگردانی و ... هدایت کرد. آنچه تحت عنوان سایر روش ها نام می بریم فعالیت هایی اند که به پرورش خلاقیت تصویری، خلاقیت کلامی، خلاقیت حرکتی و خلاقیت مکانیکی یاری رسانند .
الف – خلاقیت تجسمی
مفهوم بنیادی در خلاقیت تجسمی توانایی ابراز خلاقیت در قالب اشکال و نمادهای تجسمی و تصویری است. در این نوع خلاقیت فکر یا ایده خلاق به صورت یک طرح یا تصویر نشان داده می شود. در اشکال عالی خلاقیت تجسمی ایده های بسیار نو آورانه و حتی عجیب و پیچیده نمودار می شود. افرادی که در این نوع از خلاقیت تبحر دارند، توانایی تجسم فضایی قوی را از خود نشان می دهند . آنان قادرند ایده ها و افکار خلاق خود را در قالب طرح های تصویری و تجسمی نشان دهند. بسیاری از طراحان، مجسمه سازان، نقاشان، کارگردانان و معلمان بزرگ و برجسته از چنین خلاقیتی برخوردارند. در اینجا برای پرورش خلاقیت تصویری به مهم ترین فعالیت آن یعنی «نقاشی» اشاره می کنیم .
1- نقاشی
در ذهن اکثر کودکان نقاشی ضمن مفرح، جالب و لذت آور بودن کمی سخت و دشوار است. شاید به دو دلیل؛ 1- ایده یابی یا پیدا کردن موضوع نقاشی گاهی وقت گیر و حوصله بر است 2- معمولاً کشیدن و ترسیم کردن به نظر سخت می آید. به هر حال، کیفیت نقاشی تا حدودی به مهارت ترسیم افراد بستگی دارد. این دو دلیل در اکثر موارد کودکان را وارد می کند که از فعالیت مفید و خلاقه نقاشی دور شوند .
ب - خلاقیت کلامی
تقریباً بخش بزرگی از خلاقیت بشری را خلاقیت های کلامی تشکیل می دهد. هسته اصلی این نوع خلاقیت را ایده هایی با ماهیت کلامی، نوشتاری و نمادهای زبانی می سازد. در این رابطه فعالیت های متعددی نظیر سخنوری، نویسندگی، شاعری، نظریه پردازی علمی، موسیقی و ... وجود دارد که فرهیختگان آنها قابلیت فوق العاده ای را در خلاقیت کلامی از خود نشان می دهند. ما در این بخش از پرورش خلاقیت به فعالیت های اشاره می کنیم که به تقویت خلاقیت کلامی می انجامد؛ از جمله این فعالیت ها می توان به نویسندگی، قصه گویی، شعر و سرود اشاره کرد .
1- نویسندگی
نویسندگی از جمله فعالیت های است که زمینه مناسبی برای پرورش خلاقیت فراهم می کند. با این حال، توانایی نویسندگی در دوران کودکی با دوران بزرگسالی قابل قیاس نیست و درست هم نیست که همانند فرض بشود. یقیناً، توانایی نویسندگی در دوران بزرگسالی مبتنی بر سال ها تجربه و دانش اندوزی است، چیزی که کودکان باید برای آن سال ها زحمت بکشند. به طور ویژه نویسندگی با چند مولفه اساسی در خلاقیت قرابتی دوستانه دارد. 1- سیالی، 2- انعطاف پذیری، 3- ابتکار، 4- هوش، 5- تخیل. بنابراین، نوشتن وابستگی زیادی به تفکر و قدرت تخیل دارد، در صورت مهارت و ورزیدگی آنها می توان نظاره گر نوشتارهای بسیار خلاقه بود .
2- قصه گویی
اگر نویسندگی به تقویت خلاقیت نوشتاری کمک می کند، قصه گویی مستقیماً به پرورش خلاقیت کلامی (سخنوری) یاری می رساند. از دیرباز قصه مورد توجه کودکان بوده است. بنابراین کمتر کودکی را می توان سراغ گرفت که به شنیدن قصه علاقمند نباشد. به ویژه آن که قصه توسط فردی مهربان و خوش سخن گفته شود. ویژگی عمده قصه گویی خلاق یکی این است که ذهن کودک را به تخیل و تصویرسازی می کشاند؛ کودک هنگام شنیدن قصه خود را در زمان ها، مکان ها و حالات مختلف تجربه می کند. و ویژگی دیگر قصه گویی این است که به وسیله طرح تجربیات مختلف برای کودکان، ذهن آنها به سوی تحلیل، تفکر، ابتکار و چگونگی سوق داده می شود .
3- شعرخوانی و سرود خوانی
یکی دیگر از روش های پرورش خلاقیت کلامی توجه کردن به شعر و سرود در فعالیت های کودکان است. شعرخوانی از جمله فعالیت هایی هستند که تقریباً در اکثر محیط های آموزشی کودکان مورد استفاده قرار می-گیرند. زیرا کودکان به حفظ کردن اشعار و سرودهای کودکانه علاقه وافری نشان می دهند. شعر و سرود به دلیل ریتم و آهنگی که دارند توجه کودکان را به خود جلب می کند. آنچه باعث می شود از این دو فعالیت برای پرورش خلاقیت استفاده شود نقشی است که آنها در تقویت عنصر اعتماد به نفس، سیال سازی کلامی و تخیل دارند .
ج – خلاقیت موسیقیایی
موسیقی از جمله فعالیت هایی است که شاید به طور مستقیم توانایی کلامی در آن دخالتی نداشته باشد، اما به دلیل آن که به نمادهای زبانی وابسته است با خلاقیت کلامی ارتباط پیدا می کند. با این توصیف، موسیقی نیز دارای زبان خاصی است که رتیم و آهنگ بر اساس آن تولید و ابداع می شود. در دنیای خلاقیت این قابلیت کاملاً به ذهن خلاق وابسته است؛ اگر ذهن از قابلیت تولید و ترکیب خلاقی برخوردار نباشد قادر به تولید ریتم، ملودی و هارمونی در موسیقی نخواهد بود. پس همانند نقاشی، نویسندگی و شعر، موسیقی را باید محصول خلاقه ذهن به شمار آورد .
د- خلاقیت حرکتی
هر چند پرورش خلاقیت حرکتی نسبت به دو نوع دیگر یعنی تصویری و کلامی کمتر مورد توجه قرار گرفته، با این حال آن را به عنوان یکی از انواع مهم خلاقیت باید مورد توجه قرار داد. مفهوم اساسی خلاقیت حرکتی را تنوع و ابتکار در حرکات و نرمش های بندی و فیزیکی تشکیل می دهد. همانطور که اندیشه، زبان و تخیل خلاق می شوند و نشانه هایی دال بر خلاقیت را از خود نشان می دهند، حرکات و واکنش های فیزیکی بدن نیز می تواند خلاق شود و نشانه هایی دال بر خلاقیت از خود نشان دهد .
1- بازی
بازی از سرگرمی های کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان است. در یک تعریف ساده از بازی باید آن را فرصتی برای تجربه کردن موقعیت ها، کلنجار رفتن و سرگرم شدن با آنها، کسب موفقیت، اندیشه کردن درباره پدیده های، یادگیری ای جدید، رفع موانع و مشکلات، آشنا شدن با دیگران، رقابت و حتی زورآزمایی فکری و جسمی با انسان ها و محیط دانست. در مباحث مربوط به پرورش خلاقیت، بازی همواره به عنوان یکی از راهبردهای کاملاً موثر مطرح بوده است. زیرا بازی فضا و شرایطی را خلق می کند که فرصت های زیادی برای رشد و تحول خلاقیت افراد به وجود می آید. این فضا و شرایط از سال های نخستین کودکی آغاز می شود و کودکان در این دوران تجربیات زیادی را اعم از آشنایی با اشیاء، بازی و دستکاری آنها، کشف خود و بدن خویش، انجام حرکات بدنی، کشف محیط، آشنایی با طبیعت و موجودات زنده و نظایر این ها را به کمک بازی کسب می کنند. ماهیت بازی های دوران کودکی معمولاً آزاد، شخصی و فارغ از قواعد است به خلاق تر شدن کودک کمک زیادی می کند .
2- نمایش و تائتر
نمایش و تئاتر را از زمره هنرهایی می دانند که ریشه های کهن و باستانی دارند. در اعصار گذشته نمایش و تئاتر هم فرصتی برای کسب خرسندی بود و هم فرصتی برای بیان ایده ها و پیام های اجتماعی که شاید اظهار صریح آنها ممکن نبود. در واقع عرصه نمایش به هنرمندانی نیاز داشت که با چیرگی و تبحر خاص خویش به طرح شادی و نیاز بپردازند .
ه – خلاقیت مکانیکی
خلاقیت مکانیکی از تفکرات و مهارت های عالی بشر به شمار می رود که در آفرینش و خلق اشیاء تغییر محیط و ابداع وسایل و فن آوری ها تبلور می یابد . در دنیای بشری ردپای این نوع خلاقیت مشهود است. اختراع اتومبیل، کامپیوتر، موبایل و ... نمونه هایی هستند که خلاقیت مکانیکی در آنها نقش اساسی دارد . در انواع قبلی خلاقیت محور ابتکار و نوآوری تجسم، زبان و حرکات بود در حالی که در این نوع، محور ابتکار اشیاء و دنیای فیزیکی است .
1- کاردستی
کاردستی از فعالیت های مورد علاقه و دوست داشتنی کودکان است. به همین علت، خیلی از مکان ها یا موسسه هایی که با کودکان سر و کار دارند در برنامه های خود این فعالیت مفید و خلاقه را پیش بینی می کنند. آنها ممکن است وسایل را به صورت خام در اختیار کودکان قرار دهند یا به صورت مدل یا الگو (یعنی تقریباً آماده) درسازمانها :
1-عدم اعتماد به نفس وترس از تمسخر دیگران
این امر سازمان رااز دو نعمت اساسی محروم میسازد:یا پینهاد موجب برانگیخته شدن فکری در شخص دیگری می گردید .
2-محافظه کاری
دیریت باری به هر جهت وعدم استقبال از تغییر موجب رکورد و رخوت در سیستم و کارکنان و در نتیجه زوال خلاقیت می گردید .
3- نداشتن تعهد
اصل اولیه و ضروری سازمانها جهت قدم نهادن در عرصه تعهد مدیران و کارکنان میباشد بدون این تعهد همه فعالیتها در زمینه ارتقا و بهبود فعالیتها علیرغم اساسی و مهم بودن , روزی شکست را تجربه کرده و ره به جایی نخواهند برد .
4- وابستگی و جمود فکری
نبودن تفکر و اندیشه جدید و وابستگی به غیر و تبعیت بی چون و چرا از آنان مانعی عمده در سر راه تفکر خلاق و بروز نو آوری است .
5-نداشتن دانش و مهارت کافی
همانگونه که اشاره شد خلاقیت برای شعله ور شدن نیازمند تمرین و ممارست و گسترش دامنه دانش و مهارت است سازمانهایی که در آنها آموزش همگانی رایج نبوده و ارتقای دانش و مهارت را ارزش تلقی نمی کنند , جوشش خلاقیت را تجربه نخواهند کرد .
6- نداشتن صبر و حوصله
تعجیل در دستیابی به اهداف و نداشتن برنامه بلند مدت برای رسیدن به سازمانی خلاق و پویا مانعی عمده در راه بروز خلاقیت است .
7- عدم تمرکز ذهنی
پریدن از موضوعی به موضوع دیگر , نداشتن ماموریت و رسالت سازمانی روشن , بر گزیدن اهداف متعدد و غیر مرتبط و عدم تمرکز بر موضوعی ویژه مانع ظهور خلاقیت است .
8-تفکر خط تراموایی
این تفکر مانع عمده در مقابل تغییر خلاقیت هاست چرا که طریق از قبل پیموده شده را توصیه می کند و آنها را تنها راه انجام فعالیتها می پندارد
9-عدم انعطاف پذیری
بتدریج مشارکت کارکنان را به حداقل رسانده و آنها را از ارائه اندیشه ای نو دلسرد می کند در نتیجه افکار و عقایدی جدید زمینه ظهور را نمییابند .
10-قضاوت و ارزیابی فوری
نظرات جدید بدون داشتن فرصت ارزیابی با موضع گیری مدیران راهی سطل اشغال می شوند .
از آنچه گذشت چنین استنباط می شود که با شیوه سنتی ورایج فعلی سازمانها قابل اداره کردن نیستند , ((عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی)) باید از چارچوبهای ساخته شده که حاصلی جز محدودیت و محصور کردن کارکنان نداشته و ندارند خارج شد, باید به گونه ای دیگر اندیشید باید به گونه ای دیگر حرکت کرد امروزه تغییرات به قدری شدید و پیشرفتها به قدری سریع هستند که پیشبینی آینده ای در هاله ابهام , بسیار مشکل شده است.چنین به نظر می رسد که در این آشفته بازار با تکیه بر فلسفه مدیریتی جامع می توان از فضای ابهام آلود حاضر فرصتی برای تغییر فراهم ساخت تا راه به سوی قله های فتح و پیروزی گشوده گردد,این امر با همت مدیران ارشد و با شناخت موانع خلاقیت , از بین بردن موانع و ایجاد آمادگی سازمانی جهت بروز خلاقیت ها و ابتکارات , باشناخت دقیق فرایندهای سازمان و ارتقای مستمر فراگیر آنها در جهت جلب رضایت مشتریها امکان پذیر است به شرطی که زمینه تلاش, همیاری و مشارکت همه جانبه کارکنان صاحب دانش و مهارت فراهم گردیده باشد .
سلمان نظری کردکلائی
منابع :
روش گروهی حل مسئله مایک رابسون
فرمول نابغه ها برایان تریسی
مبانی مدیریت کیفیت ابوالفتح لامعی
خلاقیت و نو آوری در سازمان علی نیای آرام ماهنامه تدبیر شماره 85
خلاقیت و نو آوری حسن زارعی متین
فصل نامه دانش و مدیریت شماره 24
تکنولوژی فکر علیرضا آزمندیان
برگرفته از : www.articles.ir
1. ایمان داشته باشید که می توانید موفق شوید. وقتی ایمان داشته باشید که می توانید کاری را انجام دهید، ذهن شما خودبه خود راههای انجام آن را می یابد. ایمان به راه حل،دست یابی به آن را آسان می کند .
2. اجازه ندهید سنتهای دست و پاگیر ، ذهن شما را فلج کند. افکار نو را پذیرا شوید . جستجوگر باشید. راههای جدید را امتحان کنید . در هر کاری که انجام می دهید پیشرو باشید .
3. هر روز از خودتان بپرسید ((چطور می توانم کارم را بهتر انجام بدهم؟)) شعار جنرال الکتریک این است: موفقیت مهمترین محصول ماست !
4. از خودتان بپرسید ((چطور می توانم بیشتر کار کنم؟)) توانایی یک برداشت ذهنی است .
5. سئوال کردن و شنیدن را تمرین کنید. انسانهای بزرگ فقط می شنوند و انسانهای کوچک فقط حرف می زنند .
6. دید خود را گسترش دهید .
7. همه چیز را به پرسش بگیرید .
8. هر روز را با یک ایده آغاز کنید .
9. در پایان کار 10 دقیقه بنشینید و فکر کنید که در آن روز کارها چطور انجام داده اید و چگونه می توانستید آن ها را بهتر انجام دهید.در پایان هفته نیز به ایده های خود نظری بیفکنید و ببینید با کدامیک عملا می توانید کنار بیاید.کاملا درست است بیشتر ایده های شما به سادگی انجام شدنی نیست اما شما آنهایی را می خواهید که چنین باشند .
10. تنوع طلب باشید .
11. یکی از موانع بر سر راه خلاقیت شخصی ما مسیر عادت شده ای است که برای خود خلق می کنیم.پس خود را از این مسیر بیرون بکشید و راه های جدیدی را بیازمایید. کارهای پژوهشی بخوانید و فقط به رشته تخصصی خود بسنده نکنید آن گاه ببینید و فقط به رشته تخصصی خود بسنده نکنید،آنگاه ببینید چگونه به کار شما ارتباط پیدا می کنند و چگونه می توانید به کمک آنها کار خود را بهبود ببخشید .
برگرفته از : ie-land.net
1. موانع حقیقی
2. موانع کاذب
- موانع حقیقی:
الف : مواجهه ی غلط با مسئله :
۱- نگاه غیر خلاق : آیه ی یاس خواندن – خود را محکوم به شکست دانستن – مشکل را مشکل تر کردن و …
2- نگاه خلاق : هر مسئله و مشکل تازه ای می تواند فرصت تازه ای
باشد برای رسیدن به راه حل های تازه و ایده های خلاقانه .
ب : ترس از طعن و ریشخند دیگران :
۱- نگاه غیر خلاق : طرح و اجرای یک ایده ی تازه همیشه با استهزا و ریشخند سایرین همراه است .
2- نگاه خلاق : مسخره کردن آدم ها کار کوچکی است ولی ایده ی خلاق به اهداف بزرگ می اندیشد .
ج : ترس از شکست :
۱- نگاه غیر خلاق : در طرح و اجرای هر ایده ی تازه ای احتمال شکست بسیار است .
2-نگاه خلاق : شکست مقدمه ی پیروزی است و اگر همیشه با ترس از شکست زندگی کینم هیچ وقت پیروز نمی شویم.
موانع کاذب :
الف : :فقدان تحصیلات آکادمیک :
۱- نگاه غیر خلاق : خلاقیت همیشه در حوزه ی تخصص علمی و حرفه ای افراد اتفاق می افتد .
2- نگاه خلاق:اختراع هواپیما توسط برادران رایت ( تعمیرکاران دوچرخه ) کپسول آتش نشانی توسط جورج مانبای ( درجه دار نظامی ) و … انجام شده است .
ب : جنسیت :
۱- نگاه غیر خلاق : زنان به خاطر تخیل قوی ترشان از مردان خلاق ترند / مردان به خاطر پشت کار بیشترشان از زنان خلاق ترند .
2-نگاه خلاق : اغلب کارشناسان علم موفقیت اعتقاد دارند که جنسیت هیچ تاثیر مثبت یا منفی بر خلاقیت ندارند .
ج : افزایش سن و سال :
۱- نگاه غیر خلاق : هر چه سن و سالمان بیشتر شود خلاقیتمان کمتر می شود .
2-نگاه خلاق : شواهد و نمونه های تاریخی فراوانی وجود دارد که نشان می دهد با افزایش سن و سال از میزان خلاقیت کاسته نمی شود.
منبع: www.academist.ir
برگرفته از : سایت vosoq.com
امروزه بازار خلاقیت خیلی گرم است و افراد زیادی پیدا میشوند كه ادعای خلاقیت دارند ولی آیا همه آنها طبق ادعایی كه میكنند خلاق هستند؟
از دیدگاهی، نخستین گامها برای شناخت نحوه بازیابی خلاقیت، شناسایی خصوصیات افراد خلاق و درك چگونگی زندگی آنها میتواند باشد. بدین صورت كه با دریافت این شناخت، خواهیم دانست كه چه خصوصیات و ویژگیهایی را باید در خود احیا ساخته و از آنها مراقبت كنیم تا از این طریق خلاقیتمان در روند احیای مجدد قرار گیرد. با فهم این شاخصهها و مراقبت از آنها در جریان زندگی روزمره بستر و مقدمات تجلی خلاقیتمان فراهم خواهد شد.
اما شاید پرداختن به این كه چه كسی خلاق است و به چه كسی نباید خلاق گفت، كار چندان سادهای نباشد، از آن جهت كه، پاسخگویی به این سؤال، ارتباطی مستقیم به تعریفی دارد كه از خلاقیت میپذیریم. تعاریف مطرح شده برای خلاقیت متفاوت و گوناگون و گاهی ضد و نقیض است و معیارهای شناخت افراد خلاق و در نتیجه تعریف كیستی فرد خلاق را متغییر میسازد؛ با این حال در اینجا سعی شده است آنچه را كه اكثر صاحبنظران و محققان (درزمینه خلاقیت) مطرح كردهاند، عرض كنیم.
خلاق یعنی چه؟
خلاق یكی از اسامی خداوند است و به معنی بسیار خلقكننده، آفریننده، آفریدگار و... در لغتنامه دهخدا معنا شده است. در اصطلاح، خلاق به كسی میگویند كه در موقعیتهای لازم و ضروری، در برخورد با مسائل، راهحلهایی مؤثر و كاربردی برای حل مسائل و رفع موانع ارائه میكند. عدهای پا را فراتر نهاده و چنین عقیده دارند كه فرد خلاق نهتنها در موقعیتهای مختلف، ایده ارائه میكند بلكه خود آستینها را بالا زده و تا عملی شدن ایدهاش كار را پیگیری میكند. عدهای نیز چون «رابرت ویزبرگ» از آن جهت كه خلاقیت را كاری عادی و روزمره تعریف میكنند، عقیده دارند كه همگان در هر لحظه در حال خلاقیتاند و در نتیجه هر كسی شایسته لقب خلاق است و مسئله را این میدانند كه كسی فعلاً به خلاقیت آنها پی نبرده است.
مثالی از این مورد، افراد خلاقیاند كه در طی زندگی خود كسی آنها را نشناخت و پس از مرگشان تازه به خلاق بودن آنها پی بردند؛ از جمله وانگوگ، نقاش بزرگ كه در فقر و گمنامی مرد. وی را بعدها بنیانگذار سبك اكسپرسیونیسم دانستند و آثار وی، بهعنوان آثاری خلاق و گرانبها به شمار آمد. ولی در زمان حیاتش، كسی وی را خلاق ندانست و به قابلیتهای هنری او توجه چندانی نشان نداد.
عبور روزمره ما از خیابان مثال دیگری در تایید این موضوع است كه هر كسی را میتوان خلاق دانست. این پندار براساس این تعریف خلاقیت است كه: «خلاقیت كاری است نو كه تا به حال كسی آنرا انجام نداده است.» تصور كنند از خیابانی شلوغ عبور میكنید و ماشینها در حال حركت هستند. كاری كه شما انجام میدهید هیچكس تابهحال در جهان انجام نداده است و انجام هم نخواهد داد و حتی اگر شما دست كسی را بگیرید و با هم از خیابان عبور كنید باز هم هیچكدام مانند هم عبور نمیكنید.
توضیح اینكه، هیچگاه ماشینهایی كه در حال عبور از خیاباناند یك وضعیت توزیع ثابتی ندارند و ثانیاً هیچ دونفری به صورت یكسان از خیابان عبور نمیكنند (مكثها و شروع به حركتهای آنها با هم متفاوت است). این، مثال قابل تعمقی است كه سؤالی را برمیانگیزد و آن این كه اگر همه ما خلاقیم و دائم در حال خلاقیت، پس چرا خلاقیت عدهای به چشم میآید و خلاقیت عدهای دیگر خیر؟ عدهای عنوان «خلاق» را میگیرند و مورد تشویق و توجهند و عدهای دیگر خیر؟ پاسخ شاید این است كه برای درك خلاقیت و شناخت فرد خلاق، باید جامعه و مردم، خلاقشناس و پذیرنده خلاقیت باشند؛ باید نگاه «خلاقبین» پیدا كنند. مردم خلاقیتهایی را كه برایشان قابل درك و فهم است، مورد تشویق قرار میدهند و نه غیر آن را. در این نگاه هر چه اعمالی كه فرد انجام میدهد عامالمنفعهتر شده، بهگرفتن عنوان «خلاق» نزدیكتر میشود؛ (البته این تنها یكی از عوامل است).
براساس نظریهای دیگر، عدهای بر این عقیدهاند كه هرقدر فرد دانش، مهارت و ممارست بیشتری داشته و از حافظه قویتری بهرهمند بوده و قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را از ابعاد متنوعتری دارا باشد، احتمال بیشتری دارد كه «خلاق» باشد. اكثر صاحبنظران در زمینه خلاقیت با این فهرست صفات موافق بوده و آن را معیاری برای اعطای لقب «خلاق» به فرد میدانند؛ تقریباً تمام كسانی كه برای خلاقیت فرمول ارائه میكنند.
صفات یك فرد خلاق
از دیگر صفاتی كه برای افراد خلاق برمیشمرند و اكثر صاحبنظران با آن موافقند عبارتنداز:
1 - داشتن تخیل قوی
2 - كنجكاوی فراوان
3 - دقت خاص (دقت به مواردی كه دیگران به آنها توجه ندارند)
4 - توانایی نوع دیگر دیدن مسائل و موضوعات
5 - شوخ طبعی و بذلهگویی (بهطور كلی دارای شخصیت غیرمتعارف و غیررسمی)
6 - توجه به زمان و وقتشناسی
7 - اعتماد به نفس بالا و وقار
8 – خودانگیختگی
9 - داشتن تفكر شهودی
10 - داشتن طرزفكر انتقادی
11 - نوعی شجاعت خاص در بیان آرا و نظرات خود و دفاع از آنها
12 - پذیرنده و یادگیرنده (عاشق و آماده یادگیری و دریافت از درون بیرون)
هرقدر نشانههای بیشتری از موارد یاد شده در فرد مشاهده شود، احتمال بروز خلاقیت در وی بیشتر خواهد بود. این موارد درواقع همان عوامل سنجش میزان خلاقیت افراد است.
مكانیزمهایی كه برای سنجش میزان خلاق بودن، از آنها یاد میشود، درواقع مكانیزمهایی هستند كه از طریق آنها میزان حضور و فعال بودن این ویژگیها بررسی میشوند. البته باید دقت كرد چنانكه بیان شد حضور این عوامل و خصوصیات در فرد تنها احتمال بروز خلاقیت توسط وی را افزایش میدهد و وجود اینها دلیل بروز حتمی خلاقیت در اشخاص نیست. به هر حال همیشه استثناء وجود دارد و ممكن است بعضی از افراد خلاق این خصوصیات را نداشته باشند. شاید به هیچوجه نتوان قبل از آن كه فرد در عمل، خلاقیتی را بهخرج دهد گفت كه وی خلاق هست یا نیست، تنها میتوان با مشاهده حضور یا عدم حضور خصوصیات افراد خلاق در وی حدس زد كه احتمال بروز خلاقیت از او زیاد است یا كم.
نظرات متفاوت
در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن اینكه آیا خلاقیت، سبب بروز خصوصیات در افراد خلاق میشود یا این خصوصیات سبب خلاقیت میشوند؟
جواب به این سؤال مشكل و شاید غیر ممكن است. شاید بتوان گفت كه خلاقیت و خصوصیات یاد شده لازم و ملزوم یا علت و معلول یكدیگرند و تفكیكناپذیر هستند.»
باوجود كلیه خصوصیاتی كه برای فرد خلاق برشمرده شد، ویژگیهای دیگری هم به آنها اطلاق شده است: «خلاق كسی است كه از بینش برخوردار است. او آنچه را كه هیچكس تا به حال ندیده و نشنیده میبیند و میشنود و به هستی ارائه میكند. از نظر وی خلاق درواقع كسی است كه از خود چیزی ندارد و مجرایی بیش نیست. او نه در گذشته زندگی میكند و نه برای آینده. او فقط در لحظه و برای این لحظه زندگی میكند. این لحظه همه چیز است. او فردی است خودانگیخته. فرد خلاق باورهای زیادی را یدك نمیكشد او فقط حامل تجربههای خویش است. فرد خلاق نمیتواند راه رفته را طی كند بلكه باید خود، در میان جنگلهای انبوه زندگی راه را بیابد؛ باید تنها گذر كند... كسی كه چنین زندگی میكند هر لحظه در حال خلق خواهد بود و این همان معنی واژه خلاق است.
به هر حال نظرات گوناگونی در مورد اینكه به چه كسی میتوان «خلاق» گفت وجود دارد كه در بیشتر موارد جای تأمل دارند و اینجا بهاندازه مجال، به معدودی از آنها پرداختیم. در پایان به ذكر چندین خصوصیت رفتاری افراد خلاق در زندگی روزمره اشاره میكنیم. آگاهی از این حالات میتواند به مدیران و مسئولان در شناسایی پرسنل خلاق و به اولیاء و مربیان در شناسایی كودكان و افراد خلاق كمك كند تا در صورت مشاهده این عوامل، این افراد را تحت توجه ویژه قرار دهند.
نویسنده: علی نیازی مشوری
منبع: سایت رویكرد نوین یادگیری
برگرفته از : سایت vosoq.com
نگاه کردن متفاوت به مساله و رسیدن به یک راه حل جدید، همان چیزی است که عموماً از آن به خلاقیت تعبیر میشود. اما خلاقیت مفهومی نیست که بتوان آن را در یک جمله و حتی یک کتاب مفصل هم توضیح داد. خلاقیت در حقیقت، فرآیندی است که در ذهن فرد خلاق اتفاق میافتد و حاصل آن شکل گرفتن یک ایدهی جدید با یک راه حل ابتکاری است.
این که خلاقیت ذاتی است یا اکتسابی، موضوعی نیست که این روزها ضرورت بحث بر سر آن در میان باشد. دنیای امروز تلاش میکند خلاقیت و مباحث مرتبط با آن را، چه در زمینههای روان شناسی و علوم تربیتی و چه در زمینههای مدیریت و کسب و کار، به درستی بشناسد و ابعاد مختلف آن را توسعه دهد. کتابهای فراوانی که دربارهی تکنیکهای افزایش خلاقیت در افراد و در سازمانها نوشته شدهاند، گویای این حقیقت میباشند که توجه به خلاقیت و توسعهی ان در سازمان، نه تنها باعث میشود که افراد از کار خود احساس رضایت بیشتری کنند، بلکه در پیش برد سازمان و افزایش بهرهوری و رسیدن به موفقیتهای بزرگ سهم عمدهای دارد.
برای آن که بتوانیم خلاق باشیم، باید ابتدا معنی و مفهوم خلاقیت را به درستی بشناسیم و بتوانیم بین خلاقیت، هوش، دانش و مهارت تفاوت قائل شویم. دانستن این که ساختار ذهن چیست و چگونه در فرآیند شکل گیری تفکر خلاق تاثیر میگذارد، با این که ممکن است مستقیماً روی افزایش خلاقیت فرد اثر نگذارد، بدون تردید باعث میشود که نگاه فرد به روشها و تکنیکهایی که برای افزایش خلاقیت مطرح میشوند تغییر کند.
بعد از اینها وقت آن است که این روشها را امتحان کنیم؛ روشهای فردی. میتوانیم ذهن را درگیر حل یک مسالهی جدید کنیم، یا اینکه سعی کنیم مسائل دور و برمان را به روشهایی که متخصصان این رشته پیش نهاد دادهاند حل کنیم.
پرورش عنصر انگیزشی خلاقیت باید اساساً در بستر خانواده صورت گیرد، زیرا مستعدترین محیط برای شکل دهی آن محیط کلامی و نظام تربیتی و رفتاری خانواده است. کودک و نوجوان اوقات زیادی را در خانواده سپری میکنند، بنابراین این طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از آن بپذیرد. بیان این نکته از آن روست که بگوییم هر چند می توان در محیطی غیر از خانواده (آموزشگاه یا جایی دیگر) به تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت مبادرت ورزید، اما تاثیر این عوامل با اندازه و اهمیت عامل نخستین نیست. پس بهتر است که هدایتها و روشهای اتخاذ شده محیط دوم یعنی «محیط یادگیری» به محیط نخستین یعنی خانواده نیز انتقال یابد و در آنجا هم مورد تمرین و تقویت قرار گیرد؛ این انتقال زمینههای تثبیت و تحکیم انگیزش خلاقه را بیش از پیش فراهم آورد.
آمابیلی (1988) معتقد است، برای رسیدن به خلاقیت بهتر است که انگیزه و به ویژه انگیزه درونی پرورش پیدا کند و در جایی دیگر به نقش اهمیت انگیزش بیرونی اشاره میکند. ما ضمن احترام به این نظر توصیههایی در قالب انگیزه درونی و بیرونی ارایه میکنیم.
چون فعالیت انگیزشی خلاق عمدتاً ماهیتی کلامی دارد، یعنی باید به وسیله کلام و روابط کلامی وارد آن شد شاید درست نباشد که آن را محدود به فضای خاص کرد. در کودکان انگیزه معمولاً حالتی کلی و عمومی دارد. گاهی درونی میشود و گاهی بیرونی. برای آن که کودکان موفق شوند به انگیزه خود سازمان دهند و جهت ان را مشخص کنند (درونی سازند یا بیرونی) طوری که برجستگی با یکی باشد برخورد کلامی ما یا به عبارت سادهتر برخورد شفاهی ما نقشی اساسی دارد. آنچه هسته و محور برخورد را میسازد گرایش و جهتی است که در خود پاسخ یا کلام نهفته است؛ آیا کلام مشوق انگیزه درونی است یا بیرونی. بنابراین، در اولین گام آموزش « انگیزه» باید به جهت پاسخها و هدایتهای کلامی فرد توجه کافی داشته باشیم. برای مثال وقتی از کودک میپرسیم چرا بازی نمیکنی و او میگوید حوصله ندارم و پاسخ ما را در جهت دادن به رفتار کودک ممکن است این چنین باشد:
- اگر به او بگوییم خوب است که تو هم مثل بقیه بچهها بازی کنی به رفتار او جهتی بیرونی میدهیم
- اگر بازی را به میل، تصمیم و انتخاب او واگذاریم رفتارش را جهتی درونی میبخشیم.
اکنون که اطمینان حاصل کردیم باید مراقب سوالها و پاسخهای خود باشیم. به سراغ روشهایی میرویم که به انگیزه درونی کودکان دامن میزند. نوع برخوردهای کلامی مثبت که در این رابطه میتوان داشت عبارتند از:
مثال: شرکت در بازی کاردستی
برخوردها: - آیا این بازی را دوست داری؟
- دوست داری این بازی چگونه برگزار شود؟
- چه احساسی نسبت به ساختن کاردستی داری؟
- دوست داری چه چیزی را درست کنی؟
- دوست داری چه وسایلی در اختیار شما باشد؟
- دوست داری ...
در این مثال، خود کودک و احساسات و علاقمندیهای او محور فعالیت است. به او امکان داده میشود هر طور دوست دارد عمل کند نه آن طور که ما دوست داریم. ممکن است ما به ساختن گل علاقمند باشیم و او به ساختن خورشید؛ چنانچه در این فعالیت نظر و گرایش ما غالب باشد جهت انگیزه کودک بیرونی خواهد شد. یعنی او یاد میگیرد که به چیزی غیر از احساسات و علاقمندیهای خود بیندیشد. چیزی که دیگران و محیط به او میدهند. بنابراین در این نوع از فعالیت هدایت انگیزه به خود کودک واگذار میشود. اما در عین حال ممکن است این سوال پیش بیاید که شاید کودکان توقع زیادی داشته باشند و ما به دلیل محدودیت نتوانیم ابزار یا امکانات دلخواه آنها را تامین کنیم، در این مواقع توصیه نمیشود که به تمام خواستههای کودک بپردازیم بلکه میتوان رفتاری مشابه روش زیر داشت:
- نباید با تحکم به کودک فهماند که امکانات محدود است.
- باید کودک را ترغیب کرد که امکانات را ببیند و بدون اظهار نظری اضافی در مورد کمبود وسایل و ... به او گفت ما اینها را در اختیار داریم تو دوست داری کدام را انتخاب کنی؟
- حتی اگر کودک دست به انتخاب نزد، با ارتباطی متمایل به سوی انگیزه درونی میتوان از او خواست یا وسایل دلخواه را از منزل بیاورد یا به فعالیت دلخواه دیگری بپردازد.
- در هر حال مهم این است که کودک با هدایت ما خود به تصمیمی دلخواه و درست (از این نظر که شکایتی نداشته و آن را دوست داشته باشد) برسد و مسئولیت آن را قبول کند.
گام دوم انگیزه درونی و بیرونی را هم زمان استمرار میبخشد، جدی گرفتن و بها دادن به آنها است. اگر ما به هدایت کودک به این هدف که خود تصمیم بگیرد، انتخاب کند، و بسازد میپردازیم. باید به مسئولیتها، تصمیمها، انتخاب و آثار او نیز عمیقاً توجه کنیم. در این رابطه توصیه میشود، رفتارهای ابتکاری و سازنده کودک ولو کوچک و ناچیز مورد تشویق قرار گیرد. در این مواقع بهتر است از تشویقها و دلگرمیهایی که انگیزه درونی را قوت میبخشد استفاده شود. عموم این تشویقها ماهیتی کلامی دارند، نمونههایی نظیر آنچه در زیر پیشنهاد میشود از این قبیلاند:
- تصمیم جالبی گرفتی، موفق باشی.
- خانه قشنگی ساختی معلوم است برایش زحمت زیادی کشیدی.
- پشتکارت قابل تحسین است.
- فکرهای خیلی خوبی داری، باید آنها را جدی بگیری.
- بالاخره آنچه را دوست داشتی، ساختی.
- انتخاب شما هم خوب است.
برای تداوم انگیزه درونی هم زمان میتوان از مشوقهای غیر کلامی نیز استفاده کرد. نسبت بین این که آیا باید همیشه تشویقها کلامی باشد یا چیز دیگر این است که گرایش غالب، معمولاً به طرف تشویقهای کلامی (و با جهتی درونی) است، اما در پارهای موارد شکلهای دیگری از تشویق موثرتر است. باید به رفتارهای ابتکاری، خلاقه و سازنده کودک جایزه نیز داد و کودک را مستحق دریافت هدیهای خوشحال کننده دانست. در چنین شرایطی دامنه تشویق و هدیه میتواند از شرکت دادن اثر کودک در یک نمایشگاه کوچک تا دریافت وسیله مورد آرزو نوسان پیدا کند.
به طور کلی، اگر چه نظام تشویق و ترغیب در افراد خلاق «درونی» است اما آنها نیز گاهی به محبت و دلگرمی که از قاعده و روشی عادلانه پیروی کند و بدون چشم داشت در اختیار آنها قرار گیرد.
ب – تقویت عناصر شخصیتی خلاقیت
در بین مولفههای شخصیتی خلاقیت چند عنصر را به سادگی نمیتوان پرورش داد. به عبارت دقیقتر، این گونه عناصر بیش از همه نیازمند تقویت در بستر خانواده و به ویژه مدرسه هستند. علت نیز این است که چند ساعت آموزش تاثیر شگرف و محسوسی بر آنها نمیگذارد: اعتماد به نفس، اراده مستقل و پذیرش خطر نمونههایی این گروه به شمار میروند. این عناصر معمولاً در طول زمان و تحت تعلیمات ساده و پیچیده والدین، معلمان و مربیان شکل میگیرند. بنابراین این ساده انگاری است اگر تصور کنیم در مدت کوتاهی میتوانیم این ویژگیهای مهم را در افراد پرورش دهیم. ما با رعایت این ملاحظات به شیوههای پرورش عناصر شخصیتی خلاقیت اشاره میکنیم که قادر به زمینه سازی تقویت این عناصر هستند:
1- اعتماد به نفس و اراده مستقل
هر چند اعتماد به نفس و اراده مستقل از نظر مفهومی جدا از یکدیگر فرض میشوند ولی دو روی یک سکهاند. اراده مستقل در کنار اعتماد به نفس تحقق مییابد و اعتماد به نفس نیز با یاری اراده مستقل بروز و ظهور پیدا میکند. به این دلیل ما آنها را در ارتباط با هم مطرح میکنیم.
فعالیت اعتماد - اراده : برای پرورش این دو عنصر مهم در کودکان سه گام در قالب راههایی که به ایجاد اتماد به نفس و اراده منتهی میشوند پیشنهاد میشوند.
گام اول – شناخت تواناییها و قابلیت خویش
اولین گام در پرورش اعتماد به نفس و اراده مستقل این است که کودک بداند چه تواناییها، قابلیتها و مهارتهایی دارد. چنانچه این تصور بریا کودک فراهم اید که به چه چیزهایی علاقمند است و چگونه باید به آنها بپردازد قدم مهمی در راه کشف خویشتن برداشته است.
یکی از فعالیتهای پیشنهادی میتواند این باشد که به کودک کمک کنیم به برداشت و تصویر درستی از تواناییها و علاقمندیهای خود برسد؛ یعنی کشف چیزهایی که بیشترین رغبت و تمایل را برای آنها دارد. این کشف از طریق مکالمه با کودک، بازی با او، نظر خواهی از والدین، گرایشهایی که به اسباب بازیها یا فعالیتها نشان میدهد، چیزهایی که میسازد یا درست میکند و ... محقق میشود. معمولاً کودکان (خلاق) به یک یا چند موضوع علاقه زیادی دارند. این وظیفه مربی یا دوستداران کودک است که علاقمندی او را کشف و برای پرورش آنها برنامه ریزی کند. اگر کودک به موقعیتهای کوچک و بزرگی در این زمینه دست یابد قطعاً در باور و اعتماد به خوشتن به پیشرفتهای زیادی نایل خواهد شد. در دوران کودکی بهتر است کودک را با چنین اقدامهایی به خودباوری رساند و در دوران نوجوانی سطحی وسیعتر را مدنظر قرارداد. در این رابطه ضرورت دارد بدون آن که به مجموعه اوقات فراغت کودکان لطمهای وارد شود، هر کودک برنامهای ویژه شناخت قابلیتهای خود داشته باشد. در این برنامه نیز تاکید میشود کودک باید به سوی انگیزه درونی هدایت شود، طوری که خود کودک بتواند نقش یک ارزیابی کننده و کاشف را برای خویشتن بازی کند.
گام دوم – راههای مقابله با مسائل
گام دوم که از مهمترین گامهای محسوب میشود این است که کودک را تمرین دهیم تا بهتر به حل مسائلش بپردازد و به دنبال راه حل بگردد. کودک باید یاد بگیرد که هر مسأله و مشکلی راه حلی دارد؛ حتی چیزهایی که خیلی سخت و مشکل به نظر میرسند.
گام سوم – حق انتخاب و تصمیم گیری
حق انتخاب از جمله رفتارهایی است بیش از همه به اراده مستقل نیاز دارد. اما برای آن که انتخابی صحیح داشت باید به باوری درست از محدوده تواناییها و قدرت تصمیمگیری رسید؛ این اعتماد به نفس. در تکمیل گامهای پیشین برای تقویت اراده و اعتماد به نفس باید گام سوم یعنی «حق انتخاب و تصمیمگیری» را برداشت. به عبارتی دیگر، کودک باید به سمت و سویی هدایت شود که بتواند دست به انتخاب بزند و تصمیم بگیرد.
فعالیت انتخاب و تصمیمگیری: در این فعالیت نیازی نیست گروه خاصی را تدارک ببنیم. بلکه پیشنهاد میشود این فعالیت در عملکردهای گوناگون کودک نظیر فکر کردن، بازی، خرید، فعالیتهای آموزشگاهی و ... به کار گرفته شود. مفهوم بنیانی این فعالیت را ارتباط کلامی تشکیل میدهد؛ یعنی از طریق صحبت و گفتگو زمینههای انتخاب برای کودک فراهم میآید و ذهن او با کلمات به سوی تصمیمگیری مناسب هدایت میشود. بنابراین، مکالمه با کودک یک تمرین مهم محسوب میشود و بهتر است به نحوی باشد که حق انتخاب را به او بسپارد و مداخله گرانه نباشد. برای پیگیری این فعالیت پیشنهادهایی زیر توصیه میشود:
1- در فعالیتهایی که کودک در آن مشارکت فعالی دارد نظیر بازی، کاردستی، تئاتر، نقاشی، انجام تکالیف و طوری پیش برویم که کودک هم آزادی اظهار نظر داشته باشد و احساس خویش را بیان کند، هم بتواند در صورت دلخواه از کار جدا شده فعالیت دیگری را دنبال کند.
2- در آغاز یک فعالیت، کودک را برای انتخاب بازی و سرگرمی آزاد بگذارید. یعنی شرایطی را فراهم آورید که با طیب خاطر فعالیت دلخواهش را انتخاب کند.
3- موقعیتهایی فراهم کنید که کودک بتواند از بین چند حالت یکی را انتخاب کند. بهتر است عناصر اصلی این موقعیتها را بازی، سرگرمی، معما، داستان، و نظایر اینها تشکیل دهد تا کودک با علاقه هم آنها را ببیند و گوش دهد و هم وادار به تصمیم گیری شود.
4- سوالهای ذهنی را در قالب داستان برای کودک مطرح سازید و از او برای انتخاب و تصمیمگیری مناسب دعوت کنید.
5- به انتخاب و تصمیم کودک هر چند غلط و نادرست احترام بگذارید و به گونهای مناسب توجه کودک را به معایب انتخاب و تصمیمش معطوف سازید. از او دعوت کنید که سایر تصمیمات (راجع به آن موضوع) را بشنود و سعی کند کاستیهای نظراتش را خود بیان کند. بر عکس، انتخاب و تصمیمات درست کودک را تشویق و مورد تکریم قرار دهید و مزیتهای آن را برای کودک برشمرید تا بیش از پیش آگاه شود.
6- به رفتارهای آزاد و مستقل کودک که از جمع پیروی نمیکند، یعنی مانند رفتارهای سایر کودکان نیست بی توجه نباشید. سعی نکنید آنها را با فشارهای کلامی (تهدید و فشار) یا رفتارهای انضباطی به پیروی از جمع دعوت کنیدو رفتار مستقل برای کودک یک جور انتخاب است که باید به آن احترام گذاشت ولی برای پرهیز از هرز رفتن باید آن را در مسیر مناسب هدایت کرد. این رفتار گاهی میتواند یک اندیشه یا نظر آزاد باشد و گاهی یک تصمیمگیری برای انجام یک عمل.
2- پذیرش خطر و کسب تجربه
هدف از ورود به این فعالیت آن نیست که کودک را مجبور به پذیرش خطر کنیم یا به انجام خطر واداریم، بلکه تلاش میشود کودک توانایی جسارت پیدا کند و از خجالت و کمرویی فاصله بگیرد. با این توضیح هدف از این فعالیت اطمینان بخشی به کودک است تا او برخورد شجاعانهای با تجربیات، تکالیف، سوالها و مسابقهها و ... داشته باشد و قدرت و توان خود را محک بزند. کودک به وسیله این مهارتها شهامت پیدا میکند که با نادیده گرفتن ترس از دیگران با موقعیتها، علایق، نظرات و احساسات خود را شجاعت تمام بیان کند. پذیرش خطر به این معنا با پذیرا بودن تجربه نسبت مستقیمی دارد. زیرا گاهی کسب تجربههای جدید و رویاروی با آنها مستلزم شهامت و جسارت برای ورود به آنهاست. بنابراین بین پذیرش خطر و کسب تجربه میتوان قرابتی فرض کرد.
فعالیت پذیرش خطر و کسب تجربه : برای پرورش پذیرش خطر و کسب تجربه بهتر است به فکر تدارک بازی گروههای چند نفره (هر گروه سه نفر) یا تنها یک گروه که اعضاء در آن شرکت کنند در نظر گرفت. موضوع بازی نیز بسیار مهم است زیرا باید بتواند حالتهای زیر را در کودکان تقویت کند:
1- قدرت جسارت و ابراز وجود
2- میل ریسک کردن
3- میل به تجربه موقعیتها و شرایط
با ملاحظه این شرایط باید به سراغ بازیهایی برویم که حالات فوق را دامن زده و تقویت کند. در صورتی که توانستیم بازی مورد نظر را شناسایی کنیم میتوان به سبک زیر عمل کرد:
پیشنهاد میشود بازی به صورت چند گروه مجزا برگزار شود. چون هم موجب حس همبستگی در کودکان میشود هم آنها را وارد به تحرک و میل به ریسک میکند. وقتی گروه بازی تشکیل شد میتوان گروهها را به رقابت با یکدیگر وا داشت یا بین افراد گروه رقابت و علاقمندی ایجاد کرد. بازیهای زیادی را برای این فعالیت میتوان در نظر گرفت:
1- هر نوع بازی ورزشی غیر معمول(یعنی بازیهای غیر از فوتبال، والیبال و نظایر اینها).
2- هر نوع بازی فکری غیر معمول. یعنی بازیهای غیر از پازلها، مکعبها، هزار سازهها، چیستانها و نظایر اینها.
3- هر نوع ساختنهای غیر معمول. یعنی کاردستیهای غیر از ساختن ماشین، خانه و نظایر اینها.
4- هر نوع کنجکاوی غیر معمول. یعنی کنجکاویهایی که به جاها یا مکانهای کمتر شناخته شده سرک میکشید یا به دنبال هیجان است.
اکنون ما از بازیهای ورزشی غیر معمول یک بازی را انتخاب و کودکان را برای بازی دعوت میکنیم. بازی مورد نظر ما «قلاب شانس» نام دارد. در این بازی میتوان فضای کوچکی را برای چیدن وسایل پیش بینی کرد. بعد میتوان کف آن را با وسایل رنگی دلخواه پوشانید. سپس مکانهای خاصی از این فضا را برای پنهان کردن شمارههایی که هر کدام میتواند جوایز یا پیامدهای خاصی را به دنبال داشته باشد در نظر گرفت. مثلاً میتوان به یک شماره «تجربه کردن آب» را اختصاص داد و به یک شماره جایزه گرفتن یک بادکنک و به همین ترتیب. نقش قلاب شانس آن است که کودک را به شمارههایی که زیر پوششها قرار دارد میرساند. در این حالت کودک به وسیله قلاب، شانس خود را برای انتخاب عددها آزمایش میکند ( دست به ریسک میزند) و سپس خود را برای جوایز یا پیامدها (تجربه کردن) آماده میسازد.
در واقع هدف از این نوع بازی به وجود آوردن موقعیتی است که کودک بتواند بر اساس رفتارهای خود پیامد رفتارهایش را تجربه کند. اگر او شماره «تجربه آب» را به دست آورد. باید بپذیرد که بر سر او یک لیوان آب ریخته شود و از آن نهراسد و به همین ترتیب. این نوع بازیها را میتوان بنا به ذوق، سلیقه و امکانات در حد قابل توجهی طراحی کرد و کودکان را به بازی با آنها مشغول ساخت.
سایر روشهای پرورش خلاقیت
در حقیقت پس از پرورش شخصیت خلاق باید فرد را به سوی آمادگی برای پذیرش نقشهای تخصصی در قالبهای گوناگون نظیر نقاشی، طراحی، نویسندگی، شاعری، موسیقی، کارگردانی و ... هدایت کرد. آنچه تحت عنوان سایر روشها نام میبریم فعالیتهاییاند که به پرورش خلاقیت تصویری، خلاقیت کلامی، خلاقیت حرکتی و خلاقیت مکانیکی یاری رسانند.
الف – خلاقیت تجسمی
مفهوم بنیادی در خلاقیت تجسمی توانایی ابراز خلاقیت در قالب اشکال و نمادهای تجسمی و تصویری است. در این نوع خلاقیت فکر یا ایده خلاق به صورت یک طرح یا تصویر نشان داده میشود. در اشکال عالی خلاقیت تجسمی ایدههای بسیار نو آورانه و حتی عجیب و پیچیده نمودار میشود. افرادی که در این نوع از خلاقیت تبحر دارند، توانایی تجسم فضایی قوی را از خود نشان میدهند. آنان قادرند ایدهها و افکار خلاق خود را در قالب طرحهای تصویری و تجسمی نشان دهند. بسیاری از طراحان، مجسمهسازان، نقاشان، کارگردانان و معلمان بزرگ و برجسته از چنین خلاقیتی برخوردارند. در اینجا برای پرورش خلاقیت تصویری به مهمترین فعالیت آن یعنی «نقاشی» اشاره میکنیم.
1- نقاشی
در ذهن اکثر کودکان نقاشی ضمن مفرح، جالب و لذت آور بودن کمی سخت و دشوار است. شاید به دو دلیل؛ 1- ایدهیابی یا پیدا کردن موضوع نقاشی گاهی وقت گیر و حوصله بر است 2- معمولاً کشیدن و ترسیم کردن به نظر سخت میآید. به هر حال، کیفیت نقاشی تا حدودی به مهارت ترسیم افراد بستگی دارد. این دو دلیل در اکثر موارد کودکان را وارد میکند که از فعالیت مفید و خلاقه نقاشی دور شوند.
ب - خلاقیت کلامی
تقریباً بخش بزرگی از خلاقیت بشری را خلاقیتهای کلامی تشکیل میدهد. هسته اصلی این نوع خلاقیت را ایدههایی با ماهیت کلامی، نوشتاری و نمادهای زبانی میسازد. در این رابطه فعالیتهای متعددی نظیر سخنوری، نویسندگی، شاعری، نظریه پردازی علمی، موسیقی و ... وجود دارد که فرهیختگان آنها قابلیت فوق العادهای را در خلاقیت کلامی از خود نشان میدهند. ما در این بخش از پرورش خلاقیت به فعالیتهای اشاره میکنیم که به تقویت خلاقیت کلامی میانجامد؛ از جمله این فعالیتها میتوان به نویسندگی، قصهگویی، شعر و سرود اشاره کرد.
1- نویسندگی
نویسندگی از جمله فعالیتهای است که زمینه مناسبی برای پرورش خلاقیت فراهم میکند. با این حال، توانایی نویسندگی در دوران کودکی با دوران بزرگسالی قابل قیاس نیست و درست هم نیست که همانند فرض بشود. یقیناً، توانایی نویسندگی در دوران بزرگسالی مبتنی بر سالها تجربه و دانشاندوزی است، چیزی که کودکان باید برای آن سالها زحمت بکشند. به طور ویژه نویسندگی با چند مولفه اساسی در خلاقیت قرابتی دوستانه دارد. 1- سیالی، 2- انعطافپذیری، 3- ابتکار، 4- هوش، 5- تخیل. بنابراین، نوشتن وابستگی زیادی به تفکر و قدرت تخیل دارد، در صورت مهارت و ورزیدگی آنها میتوان نظارهگر نوشتارهای بسیار خلاقه بود.
2- قصه گویی
اگر نویسندگی به تقویت خلاقیت نوشتاری کمک میکند، قصه گویی مستقیماً به پرورش خلاقیت کلامی (سخنوری) یاری میرساند. از دیرباز قصه مورد توجه کودکان بوده است. بنابراین کمتر کودکی را میتوان سراغ گرفت که به شنیدن قصه علاقمند نباشد. به ویژه آن که قصه توسط فردی مهربان و خوش سخن گفته شود. ویژگی عمده قصهگویی خلاق یکی این است که ذهن کودک را به تخیل و تصویرسازی میکشاند؛ کودک هنگام شنیدن قصه خود را در زمانها، مکانها و حالات مختلف تجربه میکند. و ویژگی دیگر قصهگویی این است که به وسیله طرح تجربیات مختلف برای کودکان، ذهن آنها به سوی تحلیل، تفکر، ابتکار و چگونگی سوق داده میشود.
3- شعرخوانی و سرود خوانی
یکی دیگر از روشهای پرورش خلاقیت کلامی توجه کردن به شعر و سرود در فعالیتهای کودکان است. شعرخوانی از جمله فعالیتهایی هستند که تقریباً در اکثر محیطهای آموزشی کودکان مورد استفاده قرار میگیرند. زیرا کودکان به حفظ کردن اشعار و سرودهای کودکانه علاقه وافری نشان میدهند. شعر و سرود به دلیل ریتم و آهنگی که دارند توجه کودکان را به خود جلب میکند. آنچه باعث میشود از این دو فعالیت برای پرورش خلاقیت استفاده شود نقشی است که آنها در تقویت عنصر اعتماد به نفس، سیالسازی کلامی و تخیل دارند.
ج – خلاقیت موسیقیایی
موسیقی از جمله فعالیتهایی است که شاید به طور مستقیم توانایی کلامی در آن دخالتی نداشته باشد، اما به دلیل آن که به نمادهای زبانی وابسته است با خلاقیت کلامی ارتباط پیدا میکند. با این توصیف، موسیقی نیز دارای زبان خاصی است که رتیم و آهنگ بر اساس آن تولید و ابداع میشود. در دنیای خلاقیت این قابلیت کاملاً به ذهن خلاق وابسته است؛ اگر ذهن از قابلیت تولید و ترکیب خلاقی برخوردار نباشد قادر به تولید ریتم، ملودی و هارمونی در موسیقی نخواهد بود. پس همانند نقاشی، نویسندگی و شعر، موسیقی را باید محصول خلاقه ذهن به شمار آورد.
د- خلاقیت حرکتی
هر چند پرورش خلاقیت حرکتی نسبت به دو نوع دیگر یعنی تصویری و کلامی کمتر مورد توجه قرار گرفته، با این حال آن را به عنوان یکی از انواع مهم خلاقیت باید مورد توجه قرار داد. مفهوم اساسی خلاقیت حرکتی را تنوع و ابتکار در حرکات و نرمشهای بندی و فیزیکی تشکیل میدهد. همانطور که اندیشه، زبان و تخیل خلاق میشوند و نشانههایی دال بر خلاقیت را از خود نشان میدهند، حرکات و واکنشهای فیزیکی بدن نیز میتواند خلاق شود و نشانههایی دال بر خلاقیت از خود نشان دهد.
1- بازی
بازی از سرگرمیهای کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان است. در یک تعریف ساده از بازی باید آن را فرصتی برای تجربه کردن موقعیتها، کلنجار رفتن و سرگرم شدن با آنها، کسب موفقیت، اندیشه کردن درباره پدیدههای، یادگیریای جدید، رفع موانع و مشکلات، آشنا شدن با دیگران، رقابت و حتی زورآزمایی فکری و جسمی با انسانها و محیط دانست. در مباحث مربوط به پرورش خلاقیت، بازی همواره به عنوان یکی از راهبردهای کاملاً موثر مطرح بوده است. زیرا بازی فضا و شرایطی را خلق میکند که فرصتهای زیادی برای رشد و تحول خلاقیت افراد به وجود میآید. این فضا و شرایط از سالهای نخستین کودکی آغاز میشود و کودکان در این دوران تجربیات زیادی را اعم از آشنایی با اشیاء، بازی و دستکاری آنها، کشف خود و بدن خویش، انجام حرکات بدنی، کشف محیط، آشنایی با طبیعت و موجودات زنده و نظایر اینها را به کمک بازی کسب میکنند. ماهیت بازیهای دوران کودکی معمولاً آزاد، شخصی و فارغ از قواعد است به خلاقتر شدن کودک کمک زیادی میکند.
2- نمایش و تائتر
نمایش و تئاتر را از زمره هنرهایی میدانند که ریشههای کهن و باستانی دارند. در اعصار گذشته نمایش و تئاتر هم فرصتی برای کسب خرسندی بود و هم فرصتی برای بیان ایدهها و پیامهای اجتماعی که شاید اظهار صریح آنها ممکن نبود. در واقع عرصه نمایش به هنرمندانی نیاز داشت که با چیرگی و تبحر خاص خویش به طرح شادی و نیاز بپردازند.
ه – خلاقیت مکانیکی
خلاقیت مکانیکی از تفکرات و مهارتهای عالی بشر به شمار میرود که در آفرینش و خلق اشیاء تغییر محیط و ابداع وسایل و فنآوریها تبلور مییابد. در دنیای بشری ردپای این نوع خلاقیت مشهود است. اختراع اتومبیل، کامپیوتر، موبایل و ... نمونههایی هستند که خلاقیت مکانیکی در آنها نقش اساسی دارد. در انواع قبلی خلاقیت محور ابتکار و نوآوری تجسم، زبان و حرکات بود در حالی که در این نوع، محور ابتکار اشیاء و دنیای فیزیکی است.
1- کاردستی
کاردستی از فعالیتهای مورد علاقه و دوست داشتنی کودکان است. به همین علت، خیلی از مکانها یا موسسههایی که با کودکان سر و کار دارند در برنامههای خود این فعالیت مفید و خلاقه را پیش بینی میکنند. آنها ممکن است وسایل را به صورت خام در اختیار کودکان قرار دهند یا به صورت مدل یا الگو (یعنی تقریباً آماده).
منابع:
1- پیرخائفی، علیرضا (1376-4 شهریور) آیا خلاقیت را میتوان آموزش داد؟ روزنامه همشهری
2- پیرخائفی، علیرضا (1377، 15 اردیبهشت) چه عواملی خلاقیت را کاهش میدهد؟ (تألیف هنسی و آمابیلی)، روزنامه همشهری
3- پیرخائفی، علیرضا (1377) مدیریت خلاقیت و هنر، مجموعه مقالات گردهمایی پژوهشی مدیریت و هنر، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
4- حسینی، افضل السادات (1376) خلاقیت دانشآموزان چگونه شکوفا میشود؟ روزنامه همشهری
5- سلیمی باهر، حسین (1375) مطالعه در خدمت پرورش خلاقیت، مجله تربیت شماره 6.
6- قاسم زاده، حسن (1374) خلاقیت استعداد همگانی و قابل پرورش، مجله پژوهشی و مهندسی شماره 22.
7- قاسم زاده، حسن (1375) اهمیت تعریف و مساله در خلاق بودن راهحلها، فصلنامه پژوهش و مهندسی شماره 7 و8.
8- نیلی آرام، علی (1377) خلاقیت و نوآوری در سازمان، مجله تدبیر شماره 85.
9- گفتگو (؟) خلاقیت و نوآوری، مناظره فرهنگی اندیشمندان، مجلهنامه فرهنگ شماره 22.
محقق : حبیبه خاتون قبادی ،کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی ، سرگروه مدیران سازمانهای آموزش و پرورش شهرستان تهران ، بهمن 84
برگرفته از : سایت etu.isfedu.org
- مقدمه
آرامش زندگی در گرو برآوردن نیازهاست. نیازها به طور کلی به 5 گروه تقسیم میشوند:
§ نیازهای فیزیولوژیکی
§ نیاز به امنیت
§ نیازهای اجتماعی
§ نیاز به احترام
§ نیاز به خودیابی
که بترتیب نیازهای اولی نیازهای رده پایین و نیازهای آخری نیازهای رده بالا به حساب آمده و نیاز به خودیابی حد بالای نیازهاست.
برآورده شدن مناسب نیازها شرط لازم برای بوجود آمدن آمال و آرزوهاست . به عنوان مثال یک فرد گرسنه و آواره هرگز به فکر پرواز بر فراز کوهها نخواهد افتاد. بسیاری نیز معتقدند که خلاقیت در نیاز متولد میشود همانگونه که بسیاری از اختراعات بزرگ نه محصول تعریف مشکلی خاص بلکه برای برآورن نیازی خاص به وجود آمدهاند.
2- اصول اولیه خلاقیت
به طور کلی خلاقیت فرایندی است که طی زمان ادامه داشته و ابتکار، انطباقپذیری و تحقق از خصوصیات بارز آن به شمار میآیند و میتواند جوابگویی برای مشکلات باشد. برخی از محققان اصولی برای مشخص شدن مرزهای خلاقیت تعریف نمودهاند: اول اینکه خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو باشد یا آنکه احتمال وقوع آن بسیار کم باشد. اما باید توجه داشت که نو بودن و اصالت با آنکه شرط لازم خلاقیت است اما کافی نیست. زمانی یک پاسخ را میتوان بخشی از یک فرایند خلاقیت به شمار آورد که تا اندازهای با واقعیت مطابقت داشته یا اصولاً واقعی باشد. دوم خلاقیت باید گرهای را بگشاید یا با وضعیتی تناسب داشته و یا مقصود معینی را برآورد. سوم، خلاقیت واقعی مشروط به دوام آن بینش ابتکاری، ارزیابی و تفسیر و رشد آن باشد. در جملهای کوتاه میتوان اینگونه بیان کرد «خیلیها ایدههای خوب دارند اما عده کمی آنها را عملی میکنند». همچنین یکی از عواملی که معمولاً با خلاقیت مربوط میدانند موضوع هوش است.
3- وجوه هوش
یک مبنای طبقهبندی، نوع فرایند و یا نحوه عملکرد خاصی است که انجام میگیرد. این نوع طبقهبندی شامل 5 گروه اصلی از توانشهای هوشی میباشد که عبارتند از عوامل
§ شناخت
§ حافظه
§ تفکر همگرا
§ تفکر واگرا و
§ ارزشیابی.
با این حال در بررسی افراد خلاق این نتیجه به دست آمده است که اگر چه داشتن حد معینی از هوش لازم است ولی شرط کافی نیست و لزوماً افراد با هوش خلاق نبودهاند در حالی که افراد با هوش متوسط میتوانند افراد خلاق برجستهای باشند. در واقع امور خلاقیت شاید بیشتر اکتسابی باشد تا فطری و میتوان با آموزشهایی این توانایی را در خود افزایش داد.
4- خصوصیات افراد بسیار خلاق
از مطالعه افراد بسیار خلاق موارد زیر نتیجه شده است. البته این خصوصیات شخصیتی آنهاست نه اینکه با اینگونه رفتارها، انسان بتواند به خلاقیت برسد:
§ تمایل به تعریف و تمجید از خود دارند
§ اشخاص خلاق مخصوصاً خواهان قبول پیچیدگی و حتی بینظمی در دریافتهای خود هستند بدون آنکه نگران آشفتگی ناشی از این امر باشند. این بدان معنی نیست که آنان فی نفسه بینظمی را دوست دارند بلکه پرمایگی موجود در بینظمی را به کم مایگی نظم ترجیح میدهند. تمایل دارند نزد دیگران به داشتن نظرات تند و احمقانه شهرت داشته باشند.
§ کارهای آنها با اظهار نظر اینکه از موضوع پرت هستند مشخص میشود. شوخطبعی و بذلهگویی از صفات بارز این افراد است. باید به این افراد کمک کرد که بدون اینکه کینهتوز و پرخاشگر باشند جسارت خود را حفظ کنند.
5- عوامل باز دارنده خلاقیت
§ تلاشهای قبل از بلوغ برای حذف خیالبافی
§ محدودیتهای بازدارنده قوه تدبیر و کنجکاوی کودکان
§ تکیه بیش از حد به نقش جنسیت؛ تفکر خلاق مستلزم حساسیتی بیش از حد (خصوصیتی کاملاً زنانه) و وابستگی به غیر و اتکای به خود (خصلتی کاملاً مردانه) است. از همین رو یک پسر بسیار خلاق نسبت به سایر همجنسان همسال خود بیشتر دارای صفات زنانه به نظر میرسد.
§ تاکید زیاد بر پیشگیری (نحوه پاسخگویی کودکان به مسایلی که مستلزم چارهاندیشی فرد هنگام قرار گرفتن در وضعیتی بنبست است نشان میدهد که تأکید بر پیشگیری قوه تصور بسیاری از کودکان را از رشد باز داشته است).
§ القای ترس و کمرویی
§ تاکید بر مهارتهای کلامی.
خطری که استعداد خلاق فرد را تهدید میکند، قضاوت یا ارزیابی تجربه فرد نیست بلکه پیشداوری است که به تبع آن تجارب بسیاری در حوزه دریافت را نمییابند. خطری که آموزشهای معمول چه در خانه و چه در مراکز آموزشی در بردارند این است که نظرات نو و احتمال وقوع اعمال جدید خیلی زود و بیش از اندازه مورد انتقاد قرار میگیرند.
6- عوامل تشدیدکننده خلاقیت و نوآوری
حس درونی تفکر، انسان را قادر میسازد شرایطی را که وجود خارجی ندارند، در درون ذهن شبیهسازی نماید و به وی این امکان را میدهد تا در امکانات یکسان با سایرین برای خود فرصتهای بهتری بیافریند. در واقع امور خلاقیت شاید بیشتر اکتسابی باشد تا فطری و میتوان با آموزشهایی این توانایی را در خود افزایش داد. مجموعه عواملی که باعث تشدید و ترغیب فرد به نوآوری میگردند به عوامل تشدیدکننده تعبیر میگردند که خود به دو بخش کلی انگیزهها و ابزارها تقسیم میشوند که در اینجا توضیح داده میشوند.
6-1- انگیزهها
انگیزههای ترغیب کننده به نوآوری، میتوانند به خصوصیات و زندگی خصوصی افراد مربوط باشد و یا اینکه به اجتماع محل سکونت فرد بستگی داشته باشد که ما در اینجا دلایل بروز هر یک را بررسی میکنیم.
6-1-1- انگیزههای بیرونی
به همه انگیزههایی که از جامعه به فرد القاء میگردند گفته میشود که خود بر اثر موارد زیر ناشی میگردند:
§ بحرانهای جامعه: میدانیم سرچشمه خلاقیت نیاز است. اغلب مواقع اگر نیازی در زندگی بشر مشاهده نشود، الزامی به خلاقیت وجود نخواهد داشت. نیازهای بشر معمولاً به طور یکنواخت بروز مییابند مگر در شرایطی استثنایی مانند بحرانهای مختلف از جمله بحرانهای طبیعی چون سیل و زلزله و آتشفشان و طوفان و همچنین بلایایی که خود انسان مسب آنهاست که بارزترین آنها جنگ است. نوع و دلیل بروز یک بحران در اینجا مد نظر نیست و آنچه حائز اهمیت است هجوم سیل عظیمی از نیازها پس از وقوع بحران است که میتواند در جامعه سبب یک انقلاب فکری در نزد افراد گوناگون گردیده و به شکل نوآوری و خلاقیت بروز نماید.
§ سطح توقعات جامعه: جامعهای که در آن سیر صعودی پیشرفت حاکم باشد، هر روز از طرف تک تک اعضای خود شاهد خلاقیت و نوآوری است. در این جامعه نوآوری به قشر متفکر و اندیشمند محدود نگردیده و همه مردم را شامل میشود بطوریکه حتی تبهکاران نیز در این جامعه هر روز به فکر خلق روشی نو در روند کاری خود میباشند.
6-1-2- انگیزههای درونی
انگیزههایی که از درون شخص، منشاء میگیرند را انگیزههای درونی مینامند که شامل موارد زیر میباشند:
§ اسعتداد ذاتی فرد: این امر حتی بدون وجود هر گونه محرک خارجی ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد و با داشتن هوشی متوسط و آموختن راههای افزایش تفکر خلاق، کاملاً قابل دسترسی برای همه نیازهای زندگی میباشد.
§ نیازهای درونی: گاهی اوقات افراد در خود نیرویی احساس میکنند که همواره آنان را وا میدارد که در جهت کمک به دیگران و ارتقای سطح زندگی در جامعه، دست به نوآوری بزنند. این افراد از هر جنس و سن و شغلی میتوانند باشند. به عنوان مثال خانمی در آمریکا که از آگهی های تجاری تلویزیون ناراضی بود آنها را مطابق با ذوق خود مجدداً مینوشت.
§ بحرانهای شخصی: بحرانهای شخصی نیز مانند بحرانهای جامعه، میتوانند محرک بسیار قوی در امر نوآوری برای شخص باشند.
6-2- ابزار ها
برخی فاکتورهای تعیینکننده برای دستیابی به تفکر خلاق و جود دارند که میتوان از آنها به عنوان ابزارهای نوآوری یاد کرد. این ابزارها عبارتند از:
§ اراده
§ اعتماد به نفس
§ کمیت
§ شبیه سازی
§ استمداد از دیگران
§ مجاورت / تشابه / تباین
§ تغییر دادن
§ فعالیتهای جنبی و . . .
این عوامل راهکارهایی برای آموزش نوآوری و تفکر خلاق ارائه میدهند. در آینده نزدیک این عوامل شرح داده میشوند.
نویسنده: پردیس بهمنی
مراجع
ساعتچی، محمود. 1379. روانشناسی بهرهوری. چاپ سوم. تهران: نشر نیایش.
آناستازی، آن. 1369. تفاوتهای فردی. ترجمه جواد طهوریان. چاپ دوم. تهران: انتشارات آستان قدس رضوی.
منبع: مجله راهکار مدیریت و با تشکر از وبلاگ Qi-Iran
برگرفته از :bteam6.tripod.com
در زمینه فنون و تکنیکهای خلاقیت و نوآوری شیوه های متنوعی مانند تحرک مغزی، ارتباط اجباری، تجزیه و تحلیل مورفولوژیک (ریخت شناسانه)، گردش تخیلی، سوالات ایده برانگیز تفکر موازی مدنظر بوده که عمده این روشها در راستای رفع انسدادهای ادراکی و پرورش نوآوری نقش تسهیل کنندگی دارند. شاید یکی از مهمترین عوامل تسهیل و تقویت توان خلاقیت و نوآوری در سازمان ساختار مناسب و تشکیلات متناسب با اهداف موردنظر است. طبق نظر « برنز » و « استالکر » ساختار زیستی یا ارگانیک ساختار مناسب خلاقیت و نوآوری در سازمان است. طبق آخرین دستاوردهای علمی، عوامل موثر درخلاقیت و نوآوری به چهار دسته تقسیم شده، این عوامل عبارتند از: به کارگیری وجذب نیروهای خلاق و نوآور به سازمان، امکانات مناسب تحقیقاتی ومالی برای کوششهای نوآورانه، آزادی عمل کافی در انجام فعالیتها و تلاشهای خلاق همچنین به کارگیری نتایج حاصل ازفعالیتهای خلاق و دادن پاداش مناسب به افراد خلاق.
درخاتمه ذکر این نکته ضروری است که تبادل فرهنگی میان سازمانها و در کنار هم قراردادن افراد محافظه کار و سنتی با افراد نوجو و ایجاد محیطی که در آن اطلاعات و نظرات به سهولت مبادله می گردند همه تسهیلاتی است که مجموعه سازمانی را به سوی نوآوری و خلاقیت سوق می دهد
نوشته شده در شنبه بیست و ششم خرداد 1386ساعت 11:16 قبل از ظهر توسط فاطمه اسلامیه
برگرفته از : سایت مدیریت آموزشی
پيوسته اين سوال مطرح است كه چرا كشوري پيشرفت كرده در حالي كه كشور مشابه كه از نظر منابع اوليه و امكانات بهره وري داراي شرايط بهتري بوده، عقب مانده است. چه عامل مهمي در شرايط مشابه باعث پيشرفت و موفقيت بعضي (كشور - گروه - فرد) و باعث عقب ماندگـي و عملكـرد ناصحيح بعضي ديگـر مــي شود؟
در سالهاي اخير، تلاشهاي وسيعي به وسيله بسياري از سازمانها براي ترغيب افراد خود به خلاقيت و نوآوري انجام گرفته است. در اين مقاله مفهوم و جايگاه خلاقيت و نوآوري شرايط ايجاد اين مولفه ها و هم چنين ويژگيهاي افراد و سازمانهاي خلاق و نوآور تبيين شده است. با بهره جويي از فنون خلاقيت و نوآوري خواهيم توانست به طريقي كارآمد و اثربخش به اهداف خود برسيم و سازمان و جامعه اي توسعه يافته و پيشرو داشته باشيم.
خلاقيت و نوآوري لازمه و پيش درآمد توسعه و پيشرفت و تعالي يك سازمـان و جامعه است و آگاهي از فنون و تكنيك هاي آن ضرورتي اجتناب ناپذير براي مديران، دانشجويان، پژوهشگران و علاقه مندان به اين رشته است.
مقدمه
امروزه ثبات در محيط كار، جاي خود را به بي ثباتي و عدم اطمينان داده است و صنايع سنتي و قديمي كه جاي خود را به انواع جديد و توسعه يافته آن داده است. فرصتي براي استفاده از مهارتهاي قديمي نمي گذارد و در حقيقت آينده را با تهديدات و فرصتها مواجه ساخته است، زيرا هر اختراع و نوآوري، تغييري را پديد مي آورد كه مي تواند به نوبه خود فرصتي را براي كساني به وجود آورد كه بتوانند از اين فرصت استفاده بهينه كنند.
موسسات و سازمانهاي توليدي و خدماتي بايد اين امر مهم را تشخيص داده و به طور مداوم، كالاها و خدمات جديد را ارائه دهند، يا در جهت بهبود آن بكوشند. خلاقيت و نوآوري باتوجه به ماهيتش بر ناشناخته ها دلالت دارد و با خود ريسك را به همراه مي آورد كه البته ممكن است نتايج رضايت بخشي را باتوجه به مقادير سرمايه گذاري شده در آن، به وجود نياورد. باوجود اين، قصور سرمايه گذاري در ايجاد آن ممكن است شرايط خاصي را فراهم آورد كه به ناكامي سازمان منجر شود. از اين رو محققان و نظريه پردازان بسياري بر اهميت توجه به اين موضوع تاكيد كرده اند. به طور نمونه شومپتر (SHUMPTER)به عنوان يكي از اولين پيشگامان، اهميت اين مسئله را براي موفقيت موسسات و به طور كلي تاثير آن بر روي كل جامعه متذكر گرديده است.
مفهوم و جايگاه خلاقيت و نوآوري
تحقيق در مورد خلاقيت و عناصر تشكيل دهنده آن، بيش از يك قرن پيش توسط دانشمندان علوم اجتماعي شروع شد، ولي انگيزه اساسي براي پژوهش بيشتر در سال 1950 توسط گيلفورد ايجاد گرديد. گيلفورد (GUILFORD) خلاقيت را با تفكر واگرا (دست يافتن به رهيافتهاي جديد براي حل مسائل) در مقابل تفكر همگرا (دست يافتن به پاسخ صحيح) مترادف مي دانست. (شهرآراي - مدني پور، 1375، ص 39)
لوتانز (1992): استاد رفتار سازماني، خلاقيت را به وجود آوردن تلفيقي از انديشه ها و رهيافتهاي افراد و يا گروهها در يك روش جديد، تعريف كرده است. بارزمن خلاقيت را فرآيند شناختي از به وجود آمدن يك ايده، مفهوم، كالا يا كشفي بديع مي داند. (همان منبع، ص 39)
خلاقيت همچون عدالت، دموكراسي و آزادي براي افراد داراي معاني مختلف است ولي يك عامل مشترك در تمام خلاقيتها اين است كه خلاقيت هميشه عبارتست از پرداختن به عوامل جديدي كه عامل خلاقيت در آنها موجود بوده و به عنوان مجموع ميراث فرهنگي عمل مي كنند ولي آنچه كه تازه است تركيب اين عوامل در الگويي جديد است (جك هالوران - دوگلاس نبتون، 1992) تلاشهاي خلاقيت وسيله اي براي نوآوري است. خلاقيت بيشتر يك فعاليت فكري و ذهني است و نوآوري بيشتر جنبه عملي دارد و در حقيقت محصول نهايي عمل خلاقيت است. (فرنوديان، 1370، ص 6)
نوآوري مهارتي است كه با بسياري همكاريهاي ديگر همراه است. نوآوري به دگرگونيهاي عمده در زمينه پيشرفتهاي تكنولوژيك يا ارائه تازه ترين مفاهيم مديريت يا شيوه هاي توليد، اطلاق مي شود. نوآوري پديده اي واقعاً چشمگير و جنجالي است. نوآوري عموماً پديده اي نادر است كه فقط در عده اي خاص مي توان آن را سراغ گرفت.
هالت (1998): اصطلاح نوآوري را در يك مفهوم وسيع به عنوان فرآيندي براي استفاده از دانش يا اطلاعات مربوط به منظور ايجاد يا معرفي چيزهاي تازه و مفيد به كاربرد، واركينگ (VARKING) نيز توضيح مي دهد كه: نوآوري هر چيز تجديد نظر شده است كه طراحي و به حقيقت درآمده باشد و موقعيت سازمان را در مقابل رقبا مستحكم كند و نيز يك برتري رقابتي بلندمدت را ميسر سازد. به عبارتي نوآوري خلق چيز جديدي است كه يك هدف معين را دنبال و به اجرا رساند.
بنابراين، در يك تعريف كلي مي توان نوآوري را به عنوان هر ايده اي جديد نسبت به يك سازمان و يا يك صنعت و يا يك ملت و يا در جهان تعريف كرد. (خداداد حسيني، 1378، ص48)
تفاوت خلاقيت و نوآوري
اگرچه واژه خلاقيت با نوآوري به طور مترادف استفاده مي شود اما غالب محققان معتقدند كه دو اصطلاح نوآوري و خلاقيت بايد به طور جدا مدنظر قرار گيرند، چرا كه داراي معاني و تعاريف جداگانه اي هستند (مهر، 1969). خلاقيت اشاره به آوردن چيزي جديد به مرحله وجود دارد، در حالي كه نوآوري دلالت برآوردن چيزي جديد به مرحله استفاده دارد. (ديويس، 1969) همچنين (رزنفلد و سروو، 1990) ماهيت خلاقيت يا اختراع را از نوآوري به وسيله معادله زير تفكيك كردند:
انتفاع + اختراع + مفهوم = نوآوري
در معادله نوآوري فوق، كلمه مفهوم اشاره بر ايده اي است كه باتوجه به چهارچوب مرجعي آن فرد، دپارتمان، سازمان و يا يك دانش انباشته شده جديد است. كلمه اختراع اشاره به هر ايده اي جديد است كه به حقيقت رسيده باشد، كلمه انتفاع بر به دست آوردن حداكثر استفاده از يك اختراع دلالت دارد.
در مورد نوآوري و تغيير نيز، تفاوتهايي وجود دارد (كتزوكان، 1978). براي مثال تغيير مي تواند به بهبود رضايت شغلي يك فرد اطلاق شود، در حالي كه نوآوري نتيجه و تاثيري بيش از يك فرد را در بر مي گيرد و تاثير آن، وراي دپارتمان ايجاد كننده آن است (لارسن، 1993). در تحقيق ديگري در مورد تغيير تكنيك (كنن، 1967) بيان كرد كه تغيير ايجاد هرچيزي است كه با گذشته تفاوت داشته باشد. اما نوآوري ايجاد ايده هايي است كه براي سازمان جديد است. از اين رو، تمام نوآوريها مي توانند منعكس كننده يك تغيير باشند، در حالي كه تمام تغييرها، نوآوري نيستند. تغيير نتيجه اي از فرآيند خلاقيت و نوآوري است. در اين راستا، وبر و دستيارانش ارتباط ميان خلاقيت، نوآوري و تغيير را به شكل شماره يك ترسيم كردند: نظرات بسياري در مورد ماهيت و تفاوتهاي اساسي اين واژه ها ابراز شده، نويسندگاني نيز معتقدند كه:
- خلاقيت به معناي توانايي تركيب ايده ها در يك روش منحصر به فرد يا ايجاد پيوستگي بين ايده هاست. (رابينز، 1991)
- خلاقيت عبارت است از به كارگيري توانائيهاي ذهني براي ايجاد يك فكر يا مفهوم جديد. (رضائيان، 1373)
- نوآوري فرايند اخذ ايده خلاق و تبديل آن به محصول، خدمات و روشهاي جديد عمليات است. (رابينز، 1991)
- نوآوري عبارت است از عملي و كاربردي ساختن افكار و انديشه هاي نو ناشي از خلاقيت، به عبارت ديگر، در خلاقيت اطلاعات به دست مي آيد و در نوآوري، آن اطلاعات به صورتهاي گوناگون عرضه مـــــي شود. (رابينز، 1991) - تغيير ايجاد هرچيزي است كه با گذشته تفاوت داشته باشد، اما نوآوري اتخاذ ايده هايي است كه براي سازمان جديد است. بنابراين، تمام نوآوريها منعكس كننده يك تغييرند اما تمام تغييرها، نوآوري نيستند. (ريچارد، ال، داف، 1992)
- تغيير سازماني به عنوان اتخاذ يك فكـر يا رفتار جديد به وسيله سازمان مشخص مــــــي شود، اما نوآوري سازمان اتخاذ يك ايده يا رفتار است كه براي نوع وضعيت، سازمان، بازار و محيط كلي سازمان جديد است. اولين سازماني كه اين ايــده را معرفي مي كند به عنوان نوآور در نظر گرفته مي شود و سازماني كه كپي مي كند يك تغيير را اتخاذ كرده است. (منبع اخير) براساس اين تعاريف، خلاقيت لازمه نوآوري است. تحقق نوجويي وابسته به خلاقيت است. اگرچه در عمل نمي توان اين دو را از هم متمايز ساخت ولي مي توان تصور كرد كه خلاقيت بستر رشد و پيدايي نوآوريهاست. خلاقيت پيدايي و توليد يك انديشه و فكر نو است در حالي كه نوآوري عملي ساختن آن انديشه و فكر است. از خلاقيت تا نوآوري غالباً راهي طولاني در پيش است و تا انديشـه اي نو به صورت محصولي يا خدمتي جديد درآيد زماني طولاني مي گذرد و تلاشها و كوششهاي بسيار به عمل مي آيد. گاهي ايده و انديشه اي نو از ذهن فرد مي تراود و در سالهاي بعد آن انديشه نو به وسيله فرد ديگري به صورت نوآوري در محصول يا خدمت متجلي مــــــي گردد. (الـوانـــي، 1372، ص 223-224)
خلاقيت اشاره به قدرت ايجاد انديشه هاي نو دارد و نوآوري به معناي كاربردي ساختن آن افكار نو و تازه است. (آقايي، 1377، ص26) به طور خلاصه با درنظر گرفتن نظريات فوق مي توان چنين نتيجه گرفت كه خلاقيت اشاره به آوردن چيزي جديد به مرحله وجود داشته و يا به عبارتي به معناي دلالت بر «پيداكردن» چيزهاي جديد است هرچند كه ممكن است به مرحله استفاده در نيايد. نوآوري به عنوان هر ايده جديدي است كه در برگيرنده توسعه يك محصول، خدمات يا فرآيند مـــــي گردد كه ممكن است نسبت به يك سازمان، يك صنعت، يا ملت و يا جهان جديد باشد. اين نوآوريها به تغيير و انطبـاق بهتر سازمان با ايــده هاي جديد منجر مي شود.
فرآيند خلاقيت و نوآوري
مراحل خلاقيت ممكن است به فعاليت قوه درك و خرد انسان، يا مراحل مجزا ولي به هم پيوسته تعريف شود كه انسان را به رهيافتهايي هدايت كند. نويسندگان و صاحب نظران اين مراحل را به گونه هاي مختلف مطرح كرده اند. فرآيند خلاقيت به ترتيب در برگيرنده مراحل روبرو شدن با ايده يا مشكل، شدت روبروشدن و رابطه روبروشدن با محيط است كه فرد خلاق را احاطه كرده است.
(اتريك، 1974) از صاحب نظران مديريت، فرآيند خلاقيت را از انديشه تا عمل به سه مرحله: به وجود آوردن انديشه، پرورش انديشه و به كارگيري انديشه تقسيم كرده است.
(آلبرشت، 1987) مراحل خلاقيت عملي و قابل اجراتري را كه از پنج مرحله تشكيل شده است، پيشنهاد مي كند اين مراحل به ترتيب عبارتند از: جذب اطلاعات، الهام، آزمون، پالايش و عرضه.
آلبرشت معتقد است كه شخص خلاق، اطلاعات پيرامون خود را جذب مي كند و براي بررسي مسائل، رهيافتهاي مختلفي را مورد بررسي قرار مي دهد. زماني كه ذهن فرد خلاق از اطلاعات خام انباشته شد، به طور غيرقابل محسوس شروع به كار مي كند و پس از تجزيه و تحليل و تركيب اطلاعات، رهيافتي براي مسئله ارائه مي كند. (شهرآراي، مدني پور، 1375، ص 41)
تكنيك هاي خلاقيت و نوآوري
براي اينكه خلاقيتي ايجاد و پرورش يابد بايستي فنون و تكنيك هايي رعايت گردد. محققان مختلف فنوني را ذكر كرده اند كه به مهمترين آنها اشاره مي شود:
1 - يورش فكري(BRAIN STORMING) يا طوفان مغزي: اين تكنيك را نخستين بار دكتر الكس، اس، اسبورن مطرح كرد و چنان مورد استفاده واستقبال مردم و سازمانها در غرب قرار گرفته كه جزئي از زندگي آنها شده است، يورش فكري در واژه نامه بين المللي وبستر چنين تعريف شده است:
جراي يك تكنيك گردهمايي كه از طريق آن گروهي مي كوشند راه حلي براي يك مسئله بخصوص با انباشتن تمام ايده هايي كه در جا به وسيله اعضا ارائه مي گردد بيابند. (آقايي، 1377، ص 119) يعني هيچ انتقـادي از هيچ ايده اي جايز نيست. به هر ايده اي هرچند نامربوط خوش آمد گفته مي شود.
هرچه تعداد ايده ها بيشتر باشد بهتر است. كيفيت ايده ها بعـداً مورد توجه قرار مي گيرد افـراد به تركيـب كردن ايده ها تشويق مي شوند و از آنها خواسته مي شود كه نسبت به ايده هاي ديگران اشراف پيدا كنند.
2 - الگوبرداري از طبيعت(BIONICS) : يكي از تكنيك هاي خلاقيت و نوآوري كه در ابداعات فني كاربرد گسترده و موفقي داشته تكنيك تقليد و الگوبرداري از طبيعت است. ابداعاتي كه در زمينه علم ارتباطات و كنترل در دهه هاي اخير شكل گرفته اند. برنامه ريزي هاي رايانه و موضوع هوش مصنوعي همه با الگوبرداري و تقليد از فعاليتهاي مغز آدمي انجام شده اند و روند فعاليتها به گونه اي است كه در آينده با ادامه اين كار فنون و ابزارهاي بديع و جديدي ساخته خواهند شد. (منبع اخير، ص 126-127)
3 - تكنيك گروه اسمي (NOMINAL GROUPING) : گروه اسمي نام تكنيكي است كه نيز تا حدودي در صنعت رواج يافته است. فرآيند تصميم گيري متشكل از پنج مرحله است:
اعضاء گروه در يك ميز جمع مي شوند و موضوع تصميم گيري به صورت كتبي به هريك از اعضا داده مي شود و آنها چگونگي حل مسئله را مي نويسند؛
هريك از اعضا به نوبه، يك عقيده را به گروه ارائه مي دهد؛ عقايد ثبت شده در گروه به بحث گـذارده مـي شود تا مفاهيم براي ارزيابي روشن تر و كامل تر شود؛
هر يك از اعضاء مستقلاً و مخفيانه عقايد را درجه بندي مي كنند؛ ! تصميم گروه آن تصميمي خواهد بود كه در مجموع بيشترين امتياز را به دست آورده باشد. (دالكي، 1969، ص 143)
شرايط ايجاد خلاقيت و نوآوري
نويسندگان مختلف شرايط و زمينه هاي متفاوتي را براي بروز خلاقيت در نظر دارند به هرحال راههاي عمده اي كه مي تواند محرك خلاقيت باشد، عبارتند از:
1 - فضاي خلاق: يكي از راههاي مهم ظهور نوآوري به وجود آوردن فضاي محرك خلاقيت است. بدين معني كه مديريت بايد هميشه آماده شنيدن ايده هاي جديد از هركس در سازمان باشد. در واقع سازمان بايد در جستجوي اين گونــه فكرها باشد و تنها منتظـر ارائه انديشه جديد نماند. به كارگيري سيستم مديريت استعداد (TALENT MANAGEMENT SYSTEM = TMS) ابزار موثري در سازمان به شمار مي رود. مديران با بـه كارگيري اين ابزار مي توانند مهارتهاي كاركنان مستعد را به طرز صحيحي گسترش دهند. ممكن است شما باافراد مستعد زيادي برخورد كنيد كه در سازماني مشغول بكارند ولي نمي توانند نتايج قابل توجهي توليد كنند. اين به خاطر فقدان سيستم مديريت استعداد مناسب روي مي دهد. سيستم مديريت استعداد چهار عنصر دارد: جذب استعدادها - حفظ استعدادها - اداره و مديريت استعدادها - كشف كردن استعدادها.
2 - دادن وقت براي خلاقيت: موسسات براي اين منظور مي توانند دفتر مخصوصي را به هريك از كاركناني كه شايستگي لازم را دارند اختصاص دهند.
3 - برقراري سيستم پيشنهادات: يكي از روشهاي ترغيب خلاقيت برقراري سيستم دريافت پيشنهادات است بدين ترتيب روشي براي ارائه پيشنهادات فراهم مي شود.
4 - ايجاد واحد مخصوص خلاقيت: گاهي گروه خاصي از كاركنان براي نوآوري و خلاقيت استخدام مي شوند و در بعضي از سازمانها اين گروه را واحد تحقيق و توسعه مي نامند. اين گونه واحدها وقتشان را صرف يافتن ايده هاي جديد براي ارائه خدمات يا ساختن محصول، فناوري مي كنند و گاهي تحقيق محض انجام مي دهند. اين گونه تحقيقات براي پيشرفت دانش بدون تلاش براي يافتن كاربرد فوري آن صورت مي گيرد. البته بعدها اين انديشه هاي محض مي تواند جنبه كاربردي داشته باشد. ولي امروزه تحقيقات كاربردي بيشتر معمول و مورد توجه است. (رضائيان، 1373، ص 51-29)
ويژگيهاي افراد خلاق و نوآور
افراد از نظر خلاقيت متفاوت اند. كسي كه زندگي خلاق دارد، احساس توانمندي را در خود پرورش مي دهد، با مهر و محبت ناكاميها را مي پذيرد و نيروهايش را در راه تحقق اهدافي كه دارد بسيج مي كند.
ايام گرانبهاي عمر را به بطالت تباه نمـــــي كند، خوب مي داند كه بيكاري و وقت گذراني به فراغت پرداختن بيش از اندازه اسباب تكدر خاطر مي شود.
انسان خلاق دلبسته ماديات نيست. اتومبيلهاي گــران قيمت و لباسهاي فاخر و خانه هاي مجلل ممكن است خوب باشند، اما اصل نيستند.
انسان خلاق سعادت را در القاب و زندگي در محلات مشهور و خوش آب و هوا جستجو نمي كند.
انسان خلاق از سرگرميهاي انفعالي فاصله مي گيرد. از انگاره هاي انفعالي حذر مي كند و علاقه مند و بانشاط در جهت هدفهايش گام بر مي دارد. به قدري محو زندگي است كه فرصتي براي خودخواهي پيدا نمي كند و جان كلام آنكه، مشتاق و هدف گراست. احساس جواني دائم دارد، احساسي كه همه به آن نياز دارند متاسفانه اغلب از آن محروم هستند.
اگر چنين است زمان برنامه ريزي است، زمان ايجاد تصوير ذهني سالمي است كه اساس زندگي خلاق است، زمان شروع و شروع هرگز دير نيست. (مالتز، ص 213-212)
ويژگي سازمانهاي خلاق و نوآور سازمانها و شركتها بر برهه اي از زمان كه تحت عناوين مختلف از جمله عصر دانش،عصر فراصنعتي، عصر جامعه اطلاعاتي، عصر سرعت و بالاخره عصر خلاقيت و نوآوري مطرح شده است. خود را در جهت مديريت تغييرات شتابان و دگرگونيهاي ژرف جهاني آماده مي سازند. به گونه اي كه خلاقيت و نوآوري به عنوان اصلي اساسي از عوامل مهم بقاي سازمانها و شركتهاي جوان پذيرفته شده است. براساس اين استدلال، كشورهاي پيشرفته بر آموزش خلاقيت تاكيد بسيار كرده ودر اين راستا در انتخاب افراد خلاق، نوآور و آينده نگر، كه رهيافتهاي بديع و خلاق براي مسائل پيچيده ارائه كنند توجه خاص مبذول داشته اند.
سازمانهاي خلاق خصوصيات ويژه اي را دارا هستند. مهمترين ويژگي اين سازمانها انعطاف پذيري آنها در رويارويي با بحرانهايي است كه غالباً ناشي از رقابتهاي اقتصادي است. يكي از دلايل معرفي نظريه اقتضايي مديريت، تاكيـد بر اين موضــوع دارد. سازمانهاي انعطاف پذير با مسائل و تنگناها برخورد منطقي و محققانه داشته، در صورت نياز به تغيير و تحول، پس از بررسي دقيق و عالمانه، آن را اعمال مي كنند. ساختار خلاق، نمـايانگر روابط واحدهاي آن و نشـــان دهنده ميــزان انعـطاف پذيري آن است. سازمانهايي كه داراي ساختار غيرقابل انعطاف باشند، براي ايجاد همكاري و وحدت در دوران بحران، دچار آشفتگي مــــي شوند.
نگرش جديد ديگري تحت عنوان نگرش مديريت بر مبناي انتظارات(MANAGEMENT BASE EXPECTED = MBE) مطرح شده كه سعي در توسعه انتظارات والاي انساني دارد. اين نگرش برتر و والاتر از ساير نگرشهاست، زيرا به جاي تاكيد بر عناصر عقلايي و عيني مديريت، بر عنصر انساني تكيه مي كند، چون با اين نگرش مدير تشويق مي شود تا امر هدايت و رهبري را براساس انتظارات انجام دهد. كليه طرحهاي سازنده، اقدامات و عمليات از انتظارات سرچشمه مي گيرند. (جئون باتن، 1981)
نتيجه گيري
ايده هاي جديد، بـاانديشيدن به دست مــي آيد. كه در آن ذهن به طور عميق با يك مسئله درگير مي شود و به تجسم آن مي پردازد و با حذف و يا تركيب واقعيتهاي موجود، به روشن شدن فكر جديد كمك مي كند. بينشي كه بــــدين ترتيب حاصل مي شود، قوه تصور را در يافتن فكرهاي جديد تغذيه مي كند. منشاء فكـــر جديد، قوه تصور و تخيل است نه قدرت منطقي بشـر. سرنخهاي مختلفـي كه به دست مي آيد، مورد ارزيابي قرار گرفته و به هم ربط داده مي شود تا بهترين فكر به دست آيد.
افكار بشري با يكديگر ارتباط دارند و بافت به هم پيوسته اي را تشكيل مي دهند به همين دليل قدرت تداعي در ايجاد و ظهور يك فكر جديد بسيار كارساز و موثر است.
به طور كلي، وجود محيط خلاق از مهمترين عوامل رشد خلاقيت است. در محيط نامطلوب براي پرورش خلاقيت از انديشه هاي جديد و نو بيشتر انتقاد مي شود و تمايلات دگرگوني و تغيير با مقاومت و ممانعت تقابل مي كنند.
يكي از روشهاي مهم متبلوركردن خلاقيت به وجودآوردن فضاي محرك، مستعد و به طور كلي خلاق است، بدين گونه كه مسئولان ســـــازمان بايد به طــور مستمر آمادگي شنيدن انديشه هاي بديع و نــوين را داشته باشند و نظرات جديد و ارائه راههاي تازه را تقويت كنند. متاسفانه بسياري از مـــديران نمي توانند چنين جوي را در سازمان خود بپذيرند. آنها نمي توانند فرآيند مستمر تغيير، كه لازمه خلاقيت هست، به صورت دائم تحمل كنند.
باتوجه به اينكه تاكيد اصلي در اين مقاله بر مولفه خلاقيت و نوآوري بوده است. در اين راستا تلاش شده تا ضمن بيان خلاصه اي از اهميت مسئله خلاقيت و نوآوري در توسعه، رشد و بقاي سازمانها، مباحث مورد نظر مورد بررسي قرار گيرد.
منابع و ماخذ
1 - شهرآراي، مهرناز - مدني پور، رضا مقاله: سازمان خلاق و نوآورمجله دانش مديريت، شماره 33 و 34، تابستان 1375.
2 - فرنوديان، فرج الله، مقاله: محتواي درسي و پژوهش خلاقيت دانش آموزان، مجله رشد تكنولوژي آموزشي، شماره هاي 5، 6 و7 ، سال ششم، سالهاي 69 و 1370.
3 - خداداد حسيني، سيد حميد، مقاله: نوآوري در سازمانها: مفهوم، انواع و فرايندها» مجله علمي پژوهشي اقتصاد و مديريت، شماره 42، پاييز 1378.
4 - رابينز، استيفن، مباني رفتار سازماني، ترجمه دكتر قاسم كبيري، مركز انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي، چاپ اول، سال 1369، تهران.
5 - الواني، سيدمهدي، مديريت عمومي انتشارات ني، سال 1372، تهران. 6 - آقايي فيشاني، تيمور، خلاقيت و نوآوري در انسانها و سازمانها انتشارات ترمه، چاپ اول، سال 1377.
7 - رضائيان، علي، اصول مديريت»، انتشارات سمت، سال 1373.
8 - مالتز، ماكسول، روانشناسي خلاقيت، ترجمه مهدي قراچه داغي.
9 - DOUGLAS, NORTH. STRUCTURE AND ECONOMIC HISTORY NORTON AND COMPANY, 1984.
10 - DAVIS, W. 1991, THE INNOVATORS, IN J. HENRY AND D. WALKER (EDS) MANAGING INNOVATION, SAGE PUBLICATIONS, LONDON, PP. 142-149.
11 - DALKY, N. THE DEPHIMEHTED: AN EXPERMENTAL STUDY OF GROUP OPINION. SENTAMONICA, CA. RAND CORPORATION.
12 - HOLT, K., 1993, PRODUCT. INNOVATION MANAGEMENT, THE UNIVERSITY PRESS, LONDON.
13- JOE, BATTENS, POSSIBILITIES AND EXPECTATION. PUBLISHED IN 1981 BY THE ADDISIONWESLEY, P. COMPANY.
14 - KATZ, D. AND KAHN L. 1978, THE SOCIAL PSYCHOLOGY OF ORGANIZATIONS, WILEY, NEW YORK.
15 - KNIGHT, K.E. 1967. A DESCRIPTIVE MODEL OF THE INTRA - FIRM INNOVATION PROCESS, THE JOURNAL OF BUSINESS, 40, PP: 478-496.
16 -LARSON,T.J.1993, MIDDLE MANAGERS, CONTRIBUTION TO IMPLEMENTED INFORMATION TECHNOLOGY INNOVATION, JOURNAL OF MANAGEMENT INFORMATION SYSTEM, 10, PP.155-176.
17 - MOHR, L.B.1969, DETERMINATES OF INNOVATION IN ORGANIZATIONS, THE AMERICAN POLITICAL SCIENCE REVIEW, 63, PP.111-126.
18 - ROSENFELD, R.AND SERVO, J.C.1990, FACILITATING INNOVATION IN LARGE ORGANIZATIONS, IN M.A. WEST AND J.L.FARR (EDS) INNOVATION AND CREATIVITY AT WORK: PSYCHOLOGICAL AND ORGANIZATION STRATEGIES, JOHN WILEY & SONS, WEST SUSSEN, PP. 251-264.
19 - RICHARD L. DAPT ORGANIZATION THEORY, WEST PUBLISHING COMPANY, 1992.
عباس طالب بيدختي : عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي - واحد گچساران عليرضا انوري : عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي - واحد گچساران
برگرفته از : سایت مدیریت صنعتی
1- تقلید کورکورانه .
2- محیطی پر از حسد و نفرت .
3- فشارهای اجتماعی و به دنبال آن قید و بندهای دست و پا گیر .
4- عقبماندگی و عجز .
5- عدم اعتماد به نفس .
7- اعتماد به روشهای تئوری و نبود محیط آزمایش و آزمایشگاهی .
8- ترس از طرح سوال و فرار از سوال دیگران .
9- پاسخ ندادن دقیق و روشن به سوالها به گونهای که مانع رشد و ابتکار میشود .
از جمله مواردی که ابتکار و خلاقیت دانشآموز را از بین میبرد حفظ کردن درسها و درجهبندی موفقیت دانشآموز بر اساس نمره، بدون در نظر گرفتن فعالیت عملی سالانه ی وی و یا بحث و گفتوگوها و نوع سوالهایی است که مطرح میکند .
تحقیر و توهین به یک مبتکر تازهکار، باعث دلسردی وی میشود. علاوه بر اینها عواملی وجود دارند که روی شخصیت مبتکر و سطح علمی و کیفیت کارش اثر منفی میگذارند که عبارتند از :
1- غرور : غرور قدرت ابتکار را نابود میکند. یک مبتکر مغرور تصور میکند که به درجه کمال رسیده و برتر از دیگران است، چنین شخصی رو به قهقرا میرود .
2- احساس حقارت و کمبینی : این احساس برعکس احساس قبلی است و نتایج منفی بسیاری به جای میگذارد . شخصی که احساس میکند از دیگران کمتر و کوچکتر است، در واقع مانع تحرک و پیشرفت خود شده است و از هر گونه ابتکار باز میماند .
3- عجله : محکمکاری، با عجله و شتاب سازگار نیست. یک مبتکر واقعی تا مدتها ابتکار خود را به شکل تئوری نگه میدارد تا بتواند در فرصت مناسب تمام اشکالات آن را برطرف کند و بعد از آن، ابتکارش را عملی میسازد .
4- تسلیم شدن در برابر فشارها : اگر در برابر صاحبان زر و زور و یا شرایط خفقان جامعه تسلیم شود، استعداد ابتکار خود را از بین برده است. چون یکی از شرایط مبتکر موفق، مستقل بودن است .
5- سیگار، موادمخدر : مصرف این مواد به سلولهای مغز علاوه بر سیستم عصبی بدن، آسیب میرساند و قدرت ابتکار شخص و توان خلاقیتش را از بین میبرد. اگر غده ی تیروئید، تبروکسین ترشح نکند سبب ضعف و یا حتی از بین رفتن هوشمندی و ذکاوت خواهد شد. کمی و زیادی کلسیم نیز سبب اختلالات روانی میشود .
6- پیری : هر چه سن بالا برود قدرت ابتکار و خلاقیت نیز رو به افول میگذارد، چون بدن آدم در سنین پیری سلامتی خود را کم کم از دست میدهد .
«چارل ریچه» میگوید: «بعد از سن 45 سالگی قوای ذهنی به تدریج ضعیف میشوند. اوج قدرت ابتکار و هوشمندی بین سنین سی تا چهل سالگی است. پس از آن رو به ضعف میرود تا سن هفتاد سالگی، هر چند که در چنین سنینی نابغههایی پیدا شدهاند .
7- قناعت : از عوامل شکست و افول یک مبتکر، قانع شدن به یک مرحله از رشد و خلاقیت است. در جا زدن بیشباهت به عقب ماندن نیست .
نویسنده : محمد ابراهیم ریاضی
برگرفته از: tebyan.net
امروزه ثبات در محیط کار، جای خود را به بی ثباتی و عدم اطمینان داده است و صنایع سنتی و قدیمی که جای خود را به انواع جدید و توسعه یافته آن داده است فرصتی برای استفاده از مهارتهای قدیمی نمی گذارد و در حقیقت آینده را با تهدیدات و فرصتها مواجه ساخته است زیرا هر اختراع و نوآوری، تغییری را پدید می آورد که می تواند به نوبه خود فرصتی را برای کسانی به وجود آورد که بتوانند از این فرصت استفاده بهینه کنند .
موسسات و سازمانهای تولیدی و خدماتی باید این امر مهم را تشخیص داده و به طور مداوم، کالاها و خدمات جدید را ارائه دهند، یا در جهت بهبود آن بکوشند. شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور به گونه ای است که حل مشکلات و تنگناها، الگوها و راه حلهای جدید و متفاوتی را طلب می کند. ترکیب جمعیتی جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند که مـوجب می شوند سیاستگذاران و تصمیم ســـازان کلان کشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جز نفت بیندیشند و بی شک آن منبع جز ابتکار، خلاقیت و نوآوری چیز دیگری نیست چرا که خلاقیت موثرترین روش جبران عقب افتادگی از جوامع پیشرفته و پویا است .
تعریف خلاقیت
خلاقیت و نوآوری باتوجه به ماهیتش بر ناشناخته ها دلالت دارد و با خود ریسک را به همراه می آورد که البته ممکن است نتایج رضایت بخشی را باتوجه به مقادیر سرمایه گذاری شده در آن، به وجود نیاورد. با وجود این، قصور سرمایه گذاری در ایجاد آن ممکن است شرایط خاصی را فراهم آورد که به ناکامی سازمان منجر شود. از این رو محققان و نظریه پردازان بسیاری بر اهمیت توجه به این موضوع تاکید کرده اند .
تفاوت نوآوری و خلاقیت
- نوآوری عبارت است از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های نو ناشی از خلاقیت، به عبارت دیگر، در خلاقیت اطلاعات به دست می آید و در نوآوری آن اطلاعات به صورتهای گوناگون عرضه می شود. (رابینز، 1991) - تغییر ایجاد هر چیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد، اما نوآوری اتخاذ ایده برای سازمان جدید است. بنابراین، تمام نوآوریها منعکس کننده یک تغییرند اما تمام تغییرها نوآوری نیستند. (ریچارد، ال، داف، 1992 ).
موانع خلاقیت
۱ ) ترس از انتقاد و شکست؛ ۲) عدم اعتماد به نفس؛ ۳) تمایل به همرنگی با جماعت؛ ۴) عدم تمرکز ذهنی .
بروز خلاقیت در گرو پیروزی بر موانع فوق و شکستن عادتها و سنتهای دست و پاگیر است. راجرفون اوخ در کتاب تلنگری بر ذهن این مـوانع را به قفل های ذهنی تعبیر می کند که ذهن افراد توسط این قفل ها محدود شده و حرکت آنها به سمت خلاقیت غیرممکن می گردد. گوتنبرگ با شکست این قفلها بود که فراموش کرد غلتکهای پرس انگور برای این کار ساخته شده و یا بوشل (موسس شرکت آتاری) که بازی با دستگاه تلویزیون را غیرممکن تلقی نکرد .
روشهایی برای ایجاد خلاقیت و ایده های بزرگ در ذهن
1- زیاد مطالعه کنید . ذهن شما همانند بدنتان برای اینکه رشد پیدا کرده و پرورش یابد نیازمند تمرین و تحرک است، و چه تمرینی بهتر از کتاب خواندن .
2- یک دفترچه یادداشت به همراه داشته باشید . هنگامیکه افکار بی نظیر به ذهن شما خطور می کنند از ذخیره کردن آنها اطمینان خاطر حاصل کنید. سعی کنید همیشه یک دفترچه یادداشت و یا یک ضبط صوت به همراه داشته باشید به ویژه در کنار تخت خواب خود برای مواقعی که افکار طلایی در حدود ساعت 2 نیمه شب به ذهن شما خطور می کنند. هنگامیکه افکارتان در جایی ثبت شوند، شما به راحتی می توانید به آنها دسترسی پیدا کنید و آنها را به سرعت به کار ببندید. افکار بزرگ نیز مانند میوه ها فقط تا زمانی که تازه و شاداب باشند قابل استفاده هستند .
3- از افکار دیگران بهره بجویید . بهره جستن از افکار و عقاید دیگران نیز به نوبه خود روش مناسبی برای گسترش ایده های شخصی شماست. افراد مختلف دارای نقطه نظرات و چشم اندازهای متفاوتی هستند. توانایی های آنها مختلف است و سوابق و پیشینه های متفاوتی دارند . کارکرد ذهن افراد منحصر به فرد است. با مطرح شدن یک بحث در میان جمع ، آنقدر پیشنهادهای مختلف شنیده می شود که نیمی از آنها هرگز به ذهن شما نمی رسیدند .
نسبت به نظر هیچ کس بی توجهی نکنید. شاید در نگاه اول احمقانه به نظر برسند اما شاید مانند صدف هایی باشند که در خود گوهرهای گرانقیمتی را جای داده اند. درست نیست که در مورد نظر دیگران به قضاوت بنشینیم سعی کنید به جای قضاوتهای بیهوده آن ها را سبک سنگین کرده و در امور روزمره خود به کار بندید .
4- تغییراتی در محیط اطراف خود ایجاد کنید . گاهی اوقات تنها چیزی که باعث می شود ذهن خسته شما را دوباره به کار اندازد تغییر وضع ظاهری محیط اطرافتان است. اگر چشم انداز پیرامون شما تغییر کند، ذهن شما نیز به صورت ناخود آگاه به سمت یک دیدگاه جدید تغییر جهت می دهد . اگر تمام مدت در پشت میز خود بنشینید ذهن خود را در آن شرایط محدود می کنید و هیچ فضایی برای برانگیختگی او باقی نمی گذارید .
5- بر روی شکاف میان دو نسل خط بطلان بکشید . ذهن کودکان تروتازه و شاداب است. آنها جسور هستند و احساساتشان از طریق فشارهای اجتماعی سرکوب نشده است. به جهان با شگفتی می نگرند. با کودکان پیرامون مسائل مختلف صحبت کنید تا با نقطه نظر ساده و بی آلایش آنها آشنا شوید. اگر می خواهید مشکلی را حل کنید نظر آنها را نیز جویا شوید. عقاید آنها شما را به تعجب وا می دارند. آنها قصد تاثیرگذاری در دیگران را ندارند و همه چیز را تنها با اتکا بر پاکی و صداقت بیان می کنند .
از سوی دیگر با افراد سالخورده و مسن نیز مشورت کنید. آنها مدت ها پیش با تمام این مشکلات مواجه شده اند و با آن دست و پنجه نرم کرده اند . تجربیاتشان آنقدر سودمند و با ارزش است که هیچ قیمتی را نمی توان بر روی آن گذاشت .
6- به توانایی های خود اتکا کنید . قواعد و اصول کلی را برای یک لحظه هم که شده فراموش کنید. این رهنمون ها در جای خود مفید هستند اما ممکن است مانند یک چشمبند عمل کرده و قدرت داشتن دید وسیع را از شما بگیرند و اجازه دیدن چشم اندازهای متفاوت را به شما ندهند . هر از گاهی خود را از قید و بند قوانین آزاد کنید. کمی جسارت به خرج دهید و سیستمهای فعلی را زیر سوال برید .
7- در حیطه کاری خود به فعالیت بپردازید . خیلی خوب است که به ذهن خود اجازه دهید آزادانه به گردش بپردازد اما این گردش باید در حیطه دانش شما انجام پذیرد. اگر یک طراح هستید لازم نیست راه حلی برای مشکلات اقتصادی پیدا کنید. افکار شما تنها در رشته ای که مهارت دارید خوب کار می کنند و در سایر رشته ها نتیجه ای مصیبت بار را به دنبال خواهند داشت. اگر نیاز به ورود به قلمرو دیگری را دارید بهتر است قبل از هر کار با یک متخصص مشورت کنید و اجازه انجام کلیه امور را به دست او بسپارید تا با استفاده از دانش و تخصص خود عمل کند .
8- به ذهن خود آزادی عمل دهید . آیا با تمرین های رایج نویسندگان آشنایی دارید؟ آنها برای مبارزه با محدودیت ها یک روش بسیار جالب را برگزیده اند. فقط کافی است قلم را بر روی کاغذ گذاشته و هر آنچه که در ذهنتان است را بر روی کاغذ بیاورید. می توانید از مشکلات شروع کنید و به دنبال هیچ گونه ارتباطی در دست نوشته های خود نباشید. مهم نیست که تا چه حد عبث و نا معقول به نظر می رسند. بعدا می توانید مثل یک جدول تناوبی آنها را سازماندهی کنید، در آخر نیز امکان دارد به چیزی دست پیدا کنید که بیهوده و بی ربط باشد اما چیزی که در این مبحث حائز اهمیت است این است که شما به ذهن خود اجازه غرق شدن در مسائل مختلف را داده اید و این خود یک امتیاز محسوب می شود. هیچ کس نمی داند شاید به نتیجه ای برسید که سال ها منتظر آن بوده اید .
9- ایده های گذشته را از نو بسازید . افکار شما مثل کامپیوتر هستند. هر چند وقت یک بار نیاز است که سخت افزار آن را ارتقا دهید. ایده های بزرگ گذشته را پیش روی خود بگذارید و بر روی آن ها عملیات نوسازی انجام دهید. آن ها را اصلاح کنید و برای بهبودی آن ها تلاش کنید. ضمائم لازم را نیز برای تقویت هر چه بیشتر به آنها بیفزایید. این کارها را می توان با نوشتن عقاید اولیه خود بر روی کاغذ و نظم دادن به آشفتگی ذهنتان انجام دهید .
زمینههای شکوفایی خلّاقیت
عوامل متعددی در رشد خلّاقیت کودکان مؤثرند. بدون شک خانواده مهم ترین نقش را در کنترل و هدایت تخیّل و ظهور خلّاقیت ها دارد. زمینه رشد خلّاقیت کودکان با فراهم کردن فرصت های لازم برای سؤال کردن، کنجکاوی و کشف محیط پدید می آید. مهم ترین آفت خلّاقیت های ذهن تهدید و تنبیه های فکری است. بچه های خلاق نیاز به آرامش روانی، اطمینان خاطر و اعتماد به نفس قوی دارند .
در کنار خانواده، دومین عامل که بسیار مهم است مدرسه است. مدرسه نقش مهمی در شکوفایی خلّاقیت های کودکان دارد. سن وارد شدن به مدرسه سن بسیار حساسی است. عواملی نظیر تکالیف زیاد، حفظ کردن مطالب، داشتن انتظارات یکسان از تمام دانش آموزان و توجه نداشتن به تفاوت های فردی با وجود کلاس های پرجمعیت، و سرانجام، عدم شناخت ویژگی های کودکان خلاق، قدرت خلاقیت کودکان (بخصوص در سنین 8 تا 10 سالگی) را کاهش می دهد. زمانی که کودک مجبور می شود با معیارهای مدرسه سازگار شود و به ناچار از رفتار هم سن و سالان خود پیروی کند، خلّاقیت های او کمتر می شود .
سندرز وسندرز در کتاب آموزش خلّاقیت از طریق استعاره تأکید می کنند که برای پرورش خلّاقیت باید به کودکان و نوجوانان امکان تفکر واگرا داده شود و آنان را از انجام فعالیت های کلیشه ای و قالبی برحذر داشت. این پژوهندگان مانند بسیاری دیگر به تفاوت کارکرد بخش راست و چپ مغز اشاره می کنند و معتقدند که نیمکره چپ، عموماً مسئول تفکر همگراست. آن ها اشاره می کنند که بخش راست مغز آن دسته از فعالیت هایی را تولید، کنترل و اداره می کند که در دسته تفکر واگرا قرار دارد. این افراد معتقدند که نظام آموزش حاکم در همه کشورها صرفاً به پرورش بخش چپ مغز می پردازند .
لازمه های خلاق بودن
- طلب ؛ نگرش و طرز تلقی درست؛ دانستن علوم و فنون پایه و عمیق بودن در حداقل یک زمینه؛ کنجکاوی بی حد و مرز؛ تیزبینی برای دریافتن پدیده های جالب در میان انبوه پدیده ها؛ تمرین و حجم کار خلاق فراوان؛ چند جانبه آگاه بودن؛ درستکار بودن؛ تأثیر مثبت گرفتن از نا ملایمات زندگی .
اشتاین (1974) مطالعات انجام شده درباره ویژگی های افراد آفریننده را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که افراد آفریننده دارای ویژگیهای زیر هستند: 1. انگیزه پیشرفت بالا 2. کنجکاوی فراوان 3. علاقه مندی زیاد به نظم و ترتیب در کارها 4. قدرت ابراز وجود، خودکفایی 5. شخصیت غیرمتعارف غیررسمی و کامروا 6. پشتکار و انضباط در کارها 7. استقلال 8 . طرز تفکر اقتصادی 9. انگیزه های زیاد و دانش وسیع 10. اشتیاق و احساس سرشار 11. زیباپسندی و علاقه مندی به آثار هنری 12. تفکر شهودی 13. علاقه کم به روابط اجتماعی و حساسیت زیاد 14. قدرت تأثیرگذاری بر دیگران .
به طور کلی، وجود محیط خلاق از مهمترین عوامل رشد خلاقیت است. در محیط نامطلوب برای پرورش خلاقیت از اندیشه های جدید و نو بیشتر انتقاد می شود و تمایلات دگرگونی و تغییر با مقاومت و ممانعت تقابل می کنند .
یکی از روشهای مهم متبلور کردن خلاقیت به وجودآوردن فضای محرک، مستعد و به طور کلی خلاق است، بدین گونه که مسئولان سازمان باید به طور مستمر آمادگی شنیدن اندیشه های بدیع و نوین را داشته باشند و نظرات جدید و ارائه راههای تازه را تقویت کنند. متاسفانه بسیاری از مدیران نمی توانند چنین جوی را در سازمان خود بپذیرند. آنها نمی توانند فرآیند مستمر تغییر، که لازمه خلاقیت هست، به صورت دائم تحمل کنند .
خلاقیت در حل مشکل
حل مشکل مهارتی است که برای هر فرد در هر جنبه از زندگی لازم است. به ندرت ساعتی سپری می شود بدون آنکه یک فرد با نیاز به حل نوعی مشکل روبرو نشود. شغل مدیر به طور ذاتی حل مشکل است. اگر در سازمان مشکلاتی نبود، نیازی به مدیران هم نبود . بنابراین، تصور یک حلال مشکلات فاقد صلاحیت به عنوان یک مدیر موفق سخت است. دو روش حل مشکل وجود دارد :
1 – حل عقلایی مشکل
2 – حل خلاقانه مشکل
مدیران اثربخش قادر به حل مشکل به صورت عقلایی و خلاقانه هستند، به رغم آنکه مهارتهای متفاوتی برای هر نوع از این مشکلها موردنیاز است .
حل عقلایی عبارت از نوعی حل مشکل است که مدیران هر روز به طور مستمر در بسیاری از موارد به کار می گیرند. حل خلاقانه مشکل کمتر رخ می دهد، زیرا توانایی حل خلاقانه مشکل قهرمانان را از بزدلان، حرفه های موفق را از ناموفق، مدیران کامیاب را از مدیران سرگردان جدا می کند و می تواند اثر شگرفی بر کارایی سازمان داشته باشد .
حل خلاقانه مشکل: درحل مشکلات به طور خلاق دو کار عمده برای تراوش یک ذهنیت خلاق باید صورت گیرد :1 - بهبود بخشیدن به تعریف مشکل: یعنی مشکلات سازمان که غالبا" در هاله ای از ابهام بوده و افراد شناخت دقیقی نسبت به خود ساختار مشکل و پیچیدگیهای فنی آن ندارند تشریح شده تا افراد با داشتن یک آشنایی دقیق و بینش روشن افکار نو و بکر خود را مطرح سازند. 2 - بهبود بخشیدن در ایجاد راه حلهای دیگر : منظور از این بحث ایجاد زمینه مناسب در استفاده از راه حلهای گوناگون و سوای از راهحلهای مرسوم که این کار اساس خلاقیت و نوآوری است. کلیشه ای عمل کردن یکی از موانع خلاقیت است .
در جمع بندی کلی می توان افراد خلاق را دارای ویژگیهای زیر دانست : ۱) توانایی دید مسائلی که قبلاً به آنها توجه نشده بود ؛۲) ایجاد ارتباط بین افکار و ایده های کسب شده از منابع دیگر ؛۳) عدم اکتفا به یک راه حل ؛۴) دید تردیدی نسبت به روشهای قبلی؛۵) استفاده فی البداهه از قدرتهای درونی خویش؛۶) ازنظر فکری و عملی انعطاف پذیری .
محمد جواد قاسمی دانشجوی کارشناسی مدیریت صنعتی
حجت الله کریمی دانشجوی کارشناسی مدیریت صنعتی
برگرفته از: خبرگزاری مهر