تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:51 PM | نویسنده : قاسمعلی
تا به حال شنیده ‎اید باغبانی که زندگی می ‎آفریند و به زندگی زیبایی می ‎بخشد، جایزه ‎ی نوبلی دریافت کرده باشد؟ آن کشاورزی که زمین را شخم می ‎زند و غذای همه را تأمین می ‎کند ـ آیا تا به حال کسی به او پاداشی داده است؟ نه. او طوری زندگی می ‎کند و طوری می ‎میرد که گویی بر روی این کره ‎ی خاکی هرگز چنین کسی وجود نداشته است .

این یک غربالگری نفرت ‎‎انگیز است. هر روح خلاقی را ـ سوای آن چه می ‎آفریند ـ باید مورد احترام و تمجید قرار داد تا خلاقیت محترم شمرده شود. اما می ‎بینیم که حتی برخی سیاستمداران ـ که جز جنایتکارانی قهار نیستند ـ جایزه ‎ی نوبل دریافت می ‎کنند. این همه خونریزی در دنیا به خاطر وجود همین سیاستمداران روی داده است و آن ‎ها هنوز هم سلاح ‎های هسته ‎ای بیشتری فراهم می ‎آورند تا به یک خودکشی جهانی دست بزنند .


حس زیبایی شناختی ما چندان پر مایه و غنی نیست .


به یاد آبراهام لینکلن می ‎افتم. او پسر یک کفاش بود و رئیس جمهور آمریکا شد. طبعاً همه ‎ی اشراف زادگان سخت برآشفتند، و آزرده و خشمگین شدند. و تصادفی نبود که به زودی آبراهام لینکلن مورد سوء قصد قرار گرفت. آن ‎ها نمی ‎توانستند این را تحمل کنند که رئیس جمهور آمریکا پسر یک کفاش باشد .


در اولین روزی که او می ‎رفت تا نطق افتتاحیه ‎ی خود را در مجلس سنای آمریکا ارائه کند، درست موقعی که داشت از جا برمی ‎خاست تا به طرف تریبون برود، یک اشراف زاده ‎ی عوضی بلند شد وگفت: «آقای لینکلن، هر چند شما بر حسب تصادف پست ریاست جمهوری این کشور را اشغال کرده ‎اید، فراموش نکنید که همیشه به همراه پدرتان به منزل ما می ‎آمدید تا کفش ‎های خانواده ‎ی ما را تعمیر یا تمیز کنید و در این جا خیلی از سناتورها کفش ‎هایی به پا دارند که پدر شما آن ‎ها را ساخته است. بنابراین هیچ گاه اصل خود را فراموش نکنید .»


این مرد فکر می ‎کرد دارد او را تحقیر می ‎کند. اما نمی ‎توان آدمی مثل آبراهام لینکلن را تحقیر کرد. فقط می ‎توان مردمان کوچک را، که از حقارت رنج می ‎برند، سرافکنده و خوار کرد؛ انسان ‎های عالیقدر فراتر از تحقیرند .


آبراهام لینکلن حرفی زد که همه باید آویزه ‎ی گوش خود کنند. او گفت: «من از شما سپاسگزارم که درست پیش از ارائه اولین خطابه ‎ام به مجلس سنا، مرا به یاد پدرم انداختید. پدرم چنان طینت زیبایی داشت، چنان هنرمند خلاقی بود که هیچ کس قادر نبود کفش ‎هایی به این زیبایی بدوزد. من خوب می ‎دانم که هر کاری هم انجام دهم، هرگز نمی ‎توانم آن قدر که او آفرینش ‎گر بزرگی بود، من رئیس جمهوری بزرگ باشم. من نمی ‎توانم از او پیشی بگیرم .


در ضمن، می ‎خواهم به همه ‎ی شما اشراف زادگان خاطر نشان سازم، اگر کفش ‎های ساخت دست پدرم پاهایتان را آزار می ‎دهد، من هم این هنر را زیر دست او آموخته ‎ام. البته من کفاش قابلی نیستم، اما حداقل می ‎توانم کفش ‎هایتان را تعمیر کنم. کافی است به من اطلاع بدهید تا خودم شخصاً به منزلتان بیایم .»


سکوتی سنگین بر فضای مجلس حکمفرما شد و سناتورها فهمیدند که تحقیر کردن این مرد غیر ممکن است. اما او احترام فوق ‎العاده ‎ای برای خلاقیت از خود نشان داد .


مهم نیست آیا نقاشی می ‎کنی، مجسمه می ‎سازی یا کفش می ‎دوزی ـ چه باغبان باشی، چه کشاورز و چه ماهیگیر باشی، چه نجار، هیچ فرقی نمی ‎کند. آن چه اهمیت دارد آن است که آیا واقعاً روحت در گروی آن چیزی است که می ‎آفرینی؟ اگر چنین باشد حاصل کار خلاقانه ‎ات کیفیتی از الوهیت را در خود دارد .


فراموش نکن که خلاقیت به هیچ کار خاصی ربط ندارد. خلاقیت با کیفیت آگاهی تو سروکار دارد. هر عملی که از تو سر می ‎زند، می ‎تواند خلاقانه باشد. هر کاری که می ‎کنی می ‎تواند خلاقانه باشد، و این در صورتی است که بدانی خلاقیت یعنی چه .


خلاقیت یعنی لذت بردن از هر کاری، حتی از مراقبه؛ انجام هر کاری با عشقی ژرف. اگر عشق بورزی و این سالن سخنرانی را تمیز کنی، این کاری خلاق است . اگر بی ‎عشق عمل کنی، آن وقت مسلماً این کاری شاق است؛‌ وظیفه ‎ای است که باید هر طور شده به آن عمل کرد. این کار تحمیلی است. بعد دوست داری وقت دیگری خلاق باشی. در آن برهه از زمان تو چه خواهی کرد؟‌ آیا کار بهتری سراغ داری؟ آیا فکر می ‎کنی اگر به نقاشی بپردازی، خود را خلاق احساس خواهی کرد؟


اما نقاشی کردن درست به اندازه ‎ی تمیز کردن کف زمین کاری معمولی است تو رنگ ‎ها را بر روی بوم نقاشی می ‎مالی یا پرتاب می ‎کنی ـ این جا هم تو زمین را می ‎شویی و تی می ‎کشی. فرقش چیست؟ احساس می ‎کنی حرف زدن با یک دوست جز وقت تلف کردن نیست و دوست داری یک کتاب بی ‎نظیر بنویسی تا خلاقیت خود را نشان بدهی؟ اما یک دوست آمده! کمی گپ زدن چه قدر سرگرم کننده و زیباست ـ معطل چه هستی؟ خلاق باش !


همه ‎ی رمان ‎های تراز اول دنیا جز وراجی ‎های مردم خلاق نیست. در این جا من دارم چه کار می ‎کنم؟ باز هم گپ زدن و وراجی! آن ‎ها روزی به کلمات قصار و وحی منزل تبدیل خواهند شد، ولی در آغاز فقط یک مشت دری ‎وری و حرف ‎های خاله زنکی هستند. اما من از این کار لذت می ‎برم. من می ‎توانم تا ابد به نوشتن ادامه دهم ـ تو ممکن است روزی خسته شوی، اما من نه. برای من این سرخوشی محض است. شاید روزی فرا برسد که شماها خسته شوید و دیگر مخاطبی برای من باقی نماند ـ و من هنوز در حال حرف زدن خواهم بود. اگر واقعاً عشق کاری باشد، آن کار خلاقانه است .


اما این برای هر کسی اتفاق می ‎‎افتد. بسیاری از مردم وقتی برای اولین بار پیش من می ‎آیند، می ‎گویند «هر کاری، اشو. هر کاری ـ حتی نظافت!» دقیقاً همین را می ‎گویند: «حتی نظافت! ـ اما شما باید به کار اصلی خودتان برسید و ما از هر کاری که به ما بدهید خوشحال خواهیم بود» بعد یک چند روزی که می ‎گذرد تغییر عقیده می ‎دهند: «راستش نظافت … ما دوست داریم یک کار ابتکاری حسابی به ما محول کنید .»


اجازه بدهید لطیفه ‎ای برایتان تعریف کنم :


زن جوانی که از زندگی جنسی بی ‎روح و کسل کننده با شوهرش نگران بود، بالاخره شوهرش را تشویق می ‎کند که تحت درمان هیپنوتیزم قرار بگیرد. پس از چند جلسه درمان، از نو موتور جنسی مرد به کار می ‎افتد. اما زن متوجه می ‎شود که شوهرش گه ‎گاه مثل باد از اتاق خواب بیرون می ‎زند و از توالت سر در می ‎آورد و دوباره به رختخواب بر می ‎گردد .


یک روز زن از شدت کنجکاوی او را تا توالت تعقیب می ‎کند. پاورچین، پاورچین خودش را به پشت در می ‎رساند و از درز در شوهرش را می ‎بیند که جلوی آینه ایستاده و صاف به خودش خیره شده و زیر لب می ‎گوید: «او زن من نیست … او زن من نیست .»


وقتی عاشق زنی می ‎شوید، البته او زن شما نیست. شما از هم ‎خوابی با او لذت می ‎برید، اما بعد آتش ‎تان فرو می ‎نشیند؛ چون او دیگر همسر شماست. دیگر همه چیز کهنه می ‎شود. بعد تو چهره، بدن و نقشه ‎ی پستی و بلندی ‎های او را خوب می ‎دانی. آن وقت دلزده می ‎شوی. متخصص هیپنوتیزم کارش را درست انجام داده بود! او فقط توصیه کرده بود هنگام همخوابی با همسرت کافی است فکر کنی «او همسرم نیست .»


بنابراین هنگام نظافت کردن، کافی است فکر کنی داری نقاشی می ‎کشی. «این نظافت کردن نیست، این یک کار بزرگ ابتکاری است» ـ و همین طور هم خواهد بود! این فقط شیطنت و شوخی ذهن توست. اگر اصل مطلب را درک کنی، آن وقت خلاقیت خود را در هر عملی که انجام می ‎دهی، به کار می ‎اندازی .


کسی که اهل شعور و درک است، پیوسته خلاق است. نه این که سعی کند خلاق باشد ـ بلکه به طرز نشستن او عملی مبتکرانه است. نشستن او را تماشا کن؛ در حرکات او کیفیتی خاص از رقص ـ متانتی خاص ـ را پیدا می ‎کنی. همین چند شب پیش داستان استاد ذنی را خواندم که در قبر با متانتی بی ‎نظیر ایستاده بود ـ او مرده بود. حتی مرگش عملی خلاقانه بود. واقعاً شیرین کاشته بود. از آن بهتر نمی ‎شد ایستاد ـ حتی در حالت بی ‎جان با جلال و متانت خاصی ایستاده بود .


وقتی نکته را دریافتی، هر کاری ـ چه آشپزی، چه نظافت و … ـ خلاقانه است . زندگی از چیزهای کوچک و پیش پا افتاده تشکیل شده است. فقط نفس تو مدام نق می ‎زند که این ‎ها چیزهای پیش پا افتاده ‎ای است و می ‎خواهد کار عالی و بزرگی انجام دهد ـ یک شعر عالی. تو دلت می ‎خواهد شکسپیر، کالیداس یا میلتون شوی. این نفس توست که این دردسر را برایت درست می ‎کند. نفس را رها کن و آن وقت همه چیز خلاقانه است .


زن خانه ‎داری که از چالاکی شاگرد بقالی خوشش آمده بود،‌از او اسمش را پرسید .


پسرک جواب داد: «شکسپیر »


زن گفت: «به، این اسم خیلی مشهور است »


پسرک در جواب گفت:«باید هم باشد. من در این محله تقریباً سه سال است بسته ‎های خرید مردم را دم در خانه ‎شان تحویل می ‎دهم .»


من این را می ‎پسندم! چرا باید دردسر شکسپیر شدن را به خود داد؟ سه سال تحویل بسته ‎ها در محله ـ این تقریباً به اندازه ‎ی نوشتن یک کتاب، یک رمان یا یک نمایشنامه زیباست .


زندگی از چیزهای کوچک تشکیل شده است که اگر عشق بورزی، به چیزهای بزرگی تبدیل می ‎شوند. بعد همه چیز فوق ‎العاده عالی و بی ‎نظیر است. اگر خالی از عشق عمل کنی، آن وقت نفس مدام تلنگر می ‎زند که «این از شأن تو به دور است . تو و نظافت؟ این در شأن تو نیست. یک کار بزرگ انجام بده. ژان دارک شو !» این ‎ها همه ‎اش جفنگیات است. همه ‎ی ژان دارک ‎ها یاوه ‎اند .


نظافت کردن کار بزرگی است! خودنمایی را بگذار کنار. دنباله ‎روی نفس نباش . هر وقت نفس آمد و تو را به انجام کارهای بزرگ تشویق کرد، فوراً به خودت بیا و نفس را رها کن و بعد کم کم در می ‎یابی که چیزهای معمولی و پیش پا افتاده مقدس ‎اند. هیچ چیزی زشت نیست. هیچ کاری قبیح نیست. همه چیز مقدس و متبرک است .


و تا وقتی همه چیز برایت مقدس نشده، زندگی تو نمی ‎تواند الهی باشد. یک انسان مقدس، کسی که او را قدیس می ‎خوانی نیست ـ چه بسا آن قدیس هوای نفس تو باشد، اما در نظرت قدیس بنماید، چون تو فکر می ‎کنی کرامت ‎های بزرگی از او سر زده است. انسان مقدس، انسانی معمولی است که به زندگی معمولی عشق می ‎ورزد ـ به تکه تکه کردن چوب، حمل آب از چشمه، آشپزی ـ و به هر چه دست می ‎زند قدسی می ‎شود. نه از این رو که به کارهای بزرگی مبادرت می ‎کند، بلکه هر کاری می ‎کند،‌آن را به طرزی عالی انجام می ‎دهد .


عظمت به کار انجام شده نیست. بزرگی، آگاهی ‎یی است که تو حین انجام آن کار به ارمغان می ‎آوری. امتحان کن! یک دانه شن را با عشقی عظیم لمس کن تا به کوه نور ـ به قطعه الماسی بزرگ ـ مبدل گردد. لبخندی بر لبانت بنشان و در یک چشم به هم زدن شاه یا ملکه ‎‎ای هستی. بخند، شاد باش …


باید هر لحظه از زندگی ‎ات را با عشق مکاشفه گرانه ‎ات دگرگون سازی .


وقتی می ‎گویم خلاق باش، منظورم این نیست که همگی بروید و نقاشان و شاعران بزرگی شوید. صرفاً منظورم این است که اجازه دهی زندگی ‎ات یک تابلوی نقاشی، یک غزل باشد. این را آویزه ‎ی گوش کن، و گرنه نفس تو را به مخمصه می ‎اندازد .


برو از جنایتکاران بپرس چطور شد دست خود را آلوده کردند ـ فقط به این دلیل که کار بزرگی پیدا نکرده بودند، که انجام دهند! نتوانسته بودند رئیس جمهور شوند ـ البته، همه که نمی ‎‎توانند رئیس جمهور شوند ـ بنابراین رئیس جمهوری را زدند و کشتند؛ این آسان ‎تر است. آن ‎ها به اندازه ‎ی یک رئیس جمهور مشهور شدند و با تمام مشخصات و عکس و تفصیلات در صفحه ‎‎ی اول همه روزنامه ‎ها حضور پیدا کردند .


همین چند ماه پیش از مردی که هفت تا آدم کشته بود، سوال کردند: «چرا دست به این کار زدی؟ تو که با این هفت نفر هیچ ارتباط خاصی نداشتی.» او گفت که می ‎خواسته مشهور شود و هیچ روزنامه ‎ای حاضر نشده شعرها و مقاله ‎هایش را چاپ کند؛ همه جا با در بسته مواجه شده و هیچ کس حاضر نبوده عکس او را چاپ کند و مگر آدم چند بار به دنیا می ‎آید؟ این بود که مجبور شد دستش را به خون هفت نفر آلوده کند. آن ‎ها ارتباط یا نسبتی با او نداشتند، او هیچ خرده حسابی با آن ‎ها نداشت، فقط می ‎خواست مشهور شود !


معمولاً سیاستمداران و جنایتکاران از دو سنخ متفاوت نیستند. بیشتر جنایتکاران سیاسی ‎اند و بیشتر سیاستمداران جنایتکارند، نه فقط ریچارد نیکسون. بیچاره ریچارد نیکسون، که از بدشانسی حین ارتکاب جرم مچش را گرفتند. ظاهراً بقیه حقه ‎بازتر و زبر و زرنگ ‎تر بوده ‎اند که تا به حال دم به تله نداده ‎اند !


خانم مسکوویتس که از فرط خودپسندی و غرور داشت می ‎ترکید، از همسایه ‎اش پرسید: «از پسرم لویی خبر تازه ‎ای نشنیده ‎ای؟ »


«نه، پسرت لویی چی شده؟ »


«پیش روان ‎پزشک می ‎رود. دو بار در هفته جلسه ‎ی روان ‎کاوی دارد .»


«البته که مفید است. ساعتی چهل دلار می ‎دهد ـ چهل دلار! و همه ‎اش درباره ‎ی من حرف می ‎زند !»


هرگز اجازه ندهید این میل در شما قوت بگیرد که آدم بزرگ و مشهوری شوید، آدمی بزرگ ‎تر از اندازه ‎ی طبیعی، هرگز. اندازه ‎ی طبیعی خودش عالی است . دقیقاً به اندازه ‎ طبیعی بودن و درست در حد متعارف و عادی بودن،‌ به قدر کفایت خوب است. اما این عادی بودن را به شیوه ‎یی غیر عادی زندگی کن. همه ‎ی داستان آگاهی نیروانایی هم همین است .


حالا بگذار نکته ‎ی آخر را با تو بگویم: اگر نیروانا به هدف بزرگی برای تو مبدل شود، آن وقت در کابوس خواهی بود. آن وقت نیروانا می ‎تواند واپسین و بزرگ ‎ترین کابوس تو باشد. اما اگر نیروانا در چیزهای کوچک و پیش پا افتاده باشد ـ شیوه ‎ای که تو هر فعالیت کوچک را به عملی مقدس، به یک عبادت، مبدل می ‎سازی … خانه ‎ی تو به یک عبادتگاه و جسم تو به سرای خداوندی بدل خواهد شد و به هر کجا که نظر کنی و به هر چه دست بزنی فوق ‎العاده زیبا و مقدس خواهد بود ـ آن گاه نیروانا آزادی است .


نیروانا یعنی زندگی عادی را زندگی کردن؛ چنان هشیار، چنان مملو از آگاهی و چنان سرشار از نور که همه چیز نورانی و درخشان می ‎شود. این امری ممکن است . این را می ‎گویم، چون من چنین زندگی کرده ‎ام و چنین زندگی می ‎کنم. من ادعا نمی ‎کنم، بلکه با قدرت این را می ‎گویم. وقتی این را به زبان می ‎آورم، از بودا یا مسیح نقل نمی ‎کنم، از خودم آن را می ‎گویم .


این برای من میسر بوده است، برای تو نیز می ‎تواند امکان ‎پذیر باشد. در آرزوی نفس نباش. فقط زندگی را دوست بدار و به آن اعتماد کن. زندگی خودش همه ‎ی چیزهایی را که به آن نیاز داری به تو خواهد بخشید. زندگی برای تو به نعمت، به دعای خیر، تبدیل خواهد شد .



نویسنده: باگوان اشو راجنیش


مترجم: مرجان فرجی


برگرفته از: cloob.com



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:51 PM | نویسنده : قاسمعلی
این مراحل عبارتند از :
1. آماده‌سازی ذهن
2. مطالعه و بررسی
3. تغییر و دگرگونی
4. کمون
5. جرقه
6. تأیید و اثبات
7. اجرا

در مرحله‌ی اول، یعنی آماده‌سازی ذهن، شما می‌توانید ذهن خود را برای داشتن فکر خلاق، آماده کنید. چگونه؟ باهم مروری به برخی از روش‌های این کار می‌نماییم :


1. همیشه جویای علم باشید. همه‌ی ما می‌دانیم که فرایند یادگیری، فرایندی نیست که انتها داشته باشد. خیلی خوب است که رویارویی با هر موقعیتی را فرصتی جدید برای یادگیری بدانید. سعی کنید از لحظه لحظه‌های زندگیتان چیزهای بیش‌تری بیاموزید .


2. زیاد بخوانید، همه چیز بخوانید. خیلی از خلاقیت‌ها و نوآوری‌ها در اصل نتیجه‌ی ترکیب مفاهیم علوم مختلفند. یعنی دانسته‌های شما از علوم مختلف دست به دست هم می‌دهند و ایده‌های جدید، خلق می‌کنند. شما هم می‌توانید به خواندن کتاب‌ها، مجله‌ها و مقاله‌هایی با موضوع‌های مختلف، زمینه‌های خلاقیت را در خود به‌وجود آورید .


3. مطالبی را که می‌خوانید دسته‌بندی کنید. به‌هم ریختگی ذهنی یکی از مشکل‌های رایجی است که هنگام بروز ایده‌های جدید به‌وجود می‌آیند. بعضی وقت‌ها ممکن است یک چیزهایی یادتان بیاید، ولی ندانید که آن‌ها را کی خوانده‌اید و موضوعشان چه بوده است. این چیزها نمی‌توانند کمک چندانی به خلاقیت شما بکنند. با دسته‌بندی مطالعات خود، این مشکل را حل کنید .


4. زمانی را هم برای تبادل نظر با دیگران بگذارید. گاهی وقت‌ها در جمع دوستان هستید و باهم صحبت می‌کنید. بعد یکی از دوستان یک چیزی می‌گوید که باعث می‌شود به فکر فرو بروید یا یاد چیزی بیفتید. این مسأله بسیار خوب است. ممکن است راهی به سمت خلاقیت پیدا کنید. خیلی‌ها هستند که حتا بدون این‌که بدانند شما که هستید و به چه فکر می‌کنید، سؤالاتی را مطرح می‌کنند که به شما درایجاد نگرش‌های جدید بسیار کمک می‌کند .


5. مجامع و جلساتی بروید که به رشته‌ی کاری شما مربوطند. در این جلسات فرصت ذهن‌انگیزی با کسانی را دارید که تا حدودی مثل شما فکر می‌کنند . می‌توانید بفهمید که آن‌ها چه‌گونه مسائل را حل می‌کنند. این‌جور مواقع معمولا به بینش‌های جدیدی می‌رسید. در هر رشته و تخصصی ممکن است راه‌کارهای زیادی برای حل یک مسأله یا مشکل وجود داشته باشد، که مسلما همه‌ی آن‌ها را نمی‌دانید. این جلسات برای آگاهی شما از دیگر راه‌کارها بسیار مفید است .


6. به کشورهای دیگر سفر کنید. مطالعه‌ی فرهنگ کشورهای مختلف و سفرکردن به آن‌ها فرصت‌های باورنکردنی‌ای به شما می‌دهد. سفرکردن، شما را از محدودیت‌های فکری آزاد می‌کند. بسیاری از موانعی که سر راه خلاقیت قرار دارد، از فرهنگ و آداب و رسوم ناشی می‌شود. سفرکنید و فرهنگ کشورهای مختلف را ببینید. دیدتان نسبت به فرهنگ خودتان باز می‌شود و درباره‌ی آن بیش‌تر و درست‌تر فکر می‌کنید .


7. مهارت‌های شنیداری خود را بالا ببرید. با درست گوش کردن به حرف‌های دیگران مخصوصا افراد مسن‌تر و باتجربه‌تر، چیزهای زیادی یاد می‌گیرید . برای این‌کار اول باید یاد بگیرید بهتر گوش بدهید و دوم یاد بگیرید چه‌گونه بگویید که به شما بهتر گوش بدهند. یعنی توجه شنونده را به خود جلب کنید. شنوندگان خوب، ویژگی‌های خاصی دارند. ببینید چند تا از این ویژگی‌ها را در خودتان سراغ دارید :


• خود را جای طرف مقابل بگذارید. خوب گوش بدهید. بفهمید که منظورش چیست و چه می‌خواهد بگوید .


• بگذارید مخاطب شما بداند که می‌خواهید مسأله موجود را به شکل رضایت‌بخشی حل کنید .


• سعی کنید احساس طرف مقابل را درک کنید. با تمام وجود گوش بدهید .


• هیچ‌کس صددرصد بی‌اشتباه نیست. سعی کنید از گفته‌های طرف مقابل چیزهای درست را پیدا کنید .


• میل سرزنش کردن طرف مقابل را در خود سرکوب کنید. سعی کنید احترام متقابل میان شما از بین نرود .


• رفتار خصمانه و انتقادی یا تدافعی نداشته باشید. بگذارید طرف مقابل بداند شما مایلید به حرف‌های او گوش کنید .


• برای اطلاع بیش‌تر از افکار و احساسات طرف مقابل، از او سؤال کنید .


• با پیام‌های غیر کلامی به طرف مقابل بفهمانید که به حرف‌هایش دارید خوب گوش می‌کنید. مثلا ارتباط چشمی را حفظ کنید .


• اگر خشمگین هستید، از بحث و مشاجره بپرهیزید. در این‌حال سعی کنید فقط موضوع اصلی را دنبال کنید .


• سریع قضاوت نکنید .


• جمله‌های طرف مقابل را تکمیل و یا اصلاح نکنید .



مرجع: کتاب درباره‌ی خلاقیت


برگرفته از: cloob.com



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:51 PM | نویسنده : قاسمعلی
یک -به موزیک باخ ( Johann Sebastian Bach) گوش دهید . اگر از سردرد رنج می برید و یا در نیمه های شب دچار توهم می شوید به پزشک مراجعه نمایید .

دو- از تکنیک یورش فکری ( Brainstorm ) استفاده کنید.این تکنیک علاوه بر اینکه مخزنی از ایده ها برای شما ایجاد می کند بلکه به کمک آن می توانید در امور خود تصمیم گیری های بهتری را اتخاذ نمایید



سه -همیشه با خود یک دفترچه و مداد یا خودکار به همراه داشته باشید.هنگامی که ایده ای تازه به ذهن شما می رسد ، آن را یاد داشت نمایید.هنگامی که ایده های یادداشت شده خود را بازخوانی می کنید ، ممکن است 90 درصد آنها بیهوده جلوه کنند اما نگران نباشید این طبیعی است ، 10 درصد از بقیه ایده های یادداشت شده بسیار ارزشمند خواهند بود .



چهار- هنگامی که فکر نویی به ذهن شما می رسد، یک فرهنگ لغت را باز کنید و بطور تصادفی واژه ای را انتخاب نمایید و آنگاه سعی نماییداین فکرنو و آن واژه را با یکدیگر ترکیب نمایید و این روش سبب خواهد شد به نکات جالبی دست یابید. یک مفهوم شناخته شده ساده ای وجود دارد که هنگامی که ذهن شما در شرایط آزاد بسر می برد قادر به خلاقیت نیست و هنگامی که ذهن شما با محدودیت هایی روبرو می شود،شروع به تفکر خواهد کرد و این روش سبب می شود ذهن شما دریک محدودیت قرارگرفته و تفکر نماید .



پنج -مشکلی را که با آن روبرو هستید ، با دقت تعریف نمایید، و یا آن را بر روی یک کاغذ یا دفترچه الکترونیکی و یا در رایانه با جزئیات شرح دهید.از این طریق شما به نکات تازه و خوبی در خصوص مشکل خود دست می یابید .



شش -اگر نمی توانید تفکر کنید ، بهتر است پیاده روی کنید.یک تغییر آب و هوابرای شما خوب بوده و به آرامی کمک می کند تا سلولهای مغزی شما به تحرک واداشته شوند .



هفت : تلویزیون نگاه نکنید ، زیرا ذهن شما توسط برنامه های تلویزیون اشغال می شود و دیگر قادر نیستید خلاقانه فکر کنید ، گویی با دیدن تلویزیون مغز شما از گوش ها و چشم های شما نشت کرده و خارج می شود .



هشت : از مصرف دارو بپرهیزید ، بعضی از افراد برای تقویت خلاقیت خود از داروهای خاص استفاده می کنند، در حالیکه از نگاه دیگران ، این افراد تنها نظیر افرادی هستند که وابستگی دارویی دارند .



نه - تا می توانید درباره هر چیزی مطالعه کنید ، مغز شما با مطالعه کتاب ورزش می کند.علاوه بر اینکه سبب الهام در ذهن شما می شود بلکه آن را انباشته از اطلاعات می کند که این خود سبب خواهد شد ، سلولهای مغزی شما با یکدیگر راحت تر ارتباط برقرار کرده و زمینه برای خلق ایده های نو پدید آید .



ده - مغز شما نیز همانند بدن شما نیازمند ورزش کردن است تا به خوبی فعالیت نماید.در صورتی که مغز ورزش نکند ، به مرور سست و بی فایده می شود.شما از طریق مطالعه کردن ، بحث کردن با افراد باهوش می توانید سلولهای مغزی خود را وادار به ورزش کنید. گفتگو با دیگران در رابطه با کارگردانان فیلم ها و سیاست و نظیر اینها برای ذهن شما خوب است و این بهتر از پرخاش کردن بر سر دیگران است .



منبع: سایت فکر نو


برگرفته از: cloob.com



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:51 PM | نویسنده : قاسمعلی

1- اگر براستی خواهان یک سازمان خلاق هستید از خودتان سوال کنید ‏، آیا آماده هستید کارکنانتان با بیان ایده های خود سبب آزار شما شده و یا منشی شما با استدلال برای شما بیان کند که نظرات او از شما هوشمندانه تر است؟ پس در ابتدا در این خصوص فکر کنید . 2-به این موضوع توجه داشته باشید که شما دارای یک سازمان تقریبا خلاق هستید ‏ شما کارکنانی دارید که قابلیت های نهفته ای داشته و دارای ایده های فراوان هستند ، آنها ایده های خود را به هنگام صرف ناهار ، نوشیدن قهوه و چای و یا در هنگام شستشوی دست و صورت به یکدیگر منتقل می کنند و در صورتی که به طور فعالانه در زمینه ارتقاء خلاقیت در سازمان تلاش نکنید ، تمامی این ایده ها، هنگامی که آنان به پشت میز کارشان برمی گردند ‏، فراموش خواهند شد .

3-ایجاد امنیت نمایید ، این نکته اهمیتی ندارد که کارکنان سازمان شما چقدر خلاقند ‏ بخاطر داشته باشید در صورتی که آنان اعتماد به مدیریت شما نداشته باشند ، ایده های خود را منتقل نخواهند کرد و دو دلیل برای این کار وجود دارد .

-بیان ایده های نو با خود مخاطراتی را به همراه دارد، چه بسا ممکن است عده ای ، بیان کنند ه ایده را تحقیر نمایند و یا آنانی که علاقمند به تغییرات نیستند به مخالفت با کسانی بپردازند که ایده های خود را بیان کرده اند ‏، لذا در صورتی که اعتماد وجود نداشته باشد ، کارکنان ایده های خوب خود را بیان نخواهند کرد .

-ایده های خوب اغلب دارای ارزش بسیار زیاد هستند و اگر کارکنان اعتماد به مدیریت نداشته باشند ، تمایلی ندارند تا چنین منفعتی نصیب سازمان شود و چه بسا یک شانس بسیار خوب برای آنان باشد که ایده های با ارزش خود را برای خویش استفاده کرده و از این طریق حتی یک شرکت برای خود ایجاد نمایند .

4-شرایطی را در سازمان پدید آورید تا ارتباطات تسهیل شده و ایده ها در سازمان به گردش درآیند و مدیریت نیز با جدیت آنان را تحویل گرفته و مورد بررسی قرار دهد و این می تواند از طریق سیستم مدیریت ایده های شغلی انجام شود.همچنین می توان در سازمان دیوار ثبت نظرات را ایجاد نمود تا هرکسی که ایده ای به ذهنش می رسد آن را با نام خود بر روی آن ثبت نماید .

5- شرایطی را ایجاد نمایید که افراد در بیان ایده ها مشارکت نمایند .یک ایده اغلب نوک یک کوه یخ ایت که اگر کارکنان با یکدیگر همکاری نمایند ‏ این ایده توسعه یافته و از یک ایده خوب به یک ایده بسیار ازشمند تبدیل خواهد شد

6- یقین حاصل نمایید که تمامی کارکنان در کلیه واحدهای سازمان می توانند در شرکت دادن ایده های خود و توسعه آنها مشارکت نمایند .اگر تصور می کنید تنها کارکنان بازاریابی قادرند در زمینه بازار یابی ایده های نو ارائه نمایند ، تنها ایده ها ی معمولی نصیبتان خواهد شد ، شاید تعجب کنید که کارکنان حسابداری ، منابع انسانی و حتی کارکنان رستوران نیز می توانند ایده های خوبی در زمینه بازاریابی ارائه نمایند .

7-اگر کارکنان شما ایده های خوبی ارائه می کنند به آنها پاداش دهید و این پاداش تنها پول نخواهد بود ، دادن مرخصی ، هدایا ، گواهی و یا تشویق از طرف مدیرعامل سازمان می تواند بسیار ارزشمند باشد.البته پاداش ها می توانند پول و یا حتی پول ناشی از بکارگیری ایده ها باشد ، بخصوص سهیم کردن کارکنان در منافع ناشی از بکارگیری ایده ها بسیار مهم خواهد بود زیرا بجای اینکه آنان در پی تخریب سازمان باشند به دنبال ارائه ایده های خوب و عملی ساختن آنها خواهند بود .

8- هیچ گاه کارکنان را بخاطر ایده های نامناسب تنبیه نکنید، حتی یک خنده ممکن است بطور جدی سبب کاهش اعتماد به نفس شخصی شود که فردا می تواند ایده ای بسیار عالی ارائه نماید . کارکنان خلاق در تمامی زمانها دارای ایده هستند گاهی اوقات بعضی از ایده های آنها نامناسب اند و بعضی اوقات بسیار هوشمندانه هستند لذا با تنبیه افراد خلاق این ایده ها از دست خواهند رفت .

9-خیلی بر روی تحقیقات و تحلیل ها تکیه نکنید، اگرچه آنها در جای خود دارای ارزش بوده و واقعا وجود آنها در قرن 21 بسیار ضروری است اما بزرگترین ایده ها معمولا از طریق الهام به دست آمده اند .

10- بخاطر داشته باشید خلاقیت یک سرمایه گذاری بلند مدت است و منافع آن در کوتاه مدت به سازمان بازنمی گردد ، اگر سازمان شما خلاق نیست ، زمان خواهد برد تا کارکنان با روش های جدید فکر کردن آشنا شده تا نحوه رفتار و روش تولید کردن آنها تغییر کند.پس زمانی که ایده ها به جریان افتد ، آنها باید به مرحله عمل برسند و این نیازمند زمان است . اما در گذر زمان نتایج و منافع این سزمایه گذاری قابل توجه خواهد بود، لذا برخیز و برای رسیدن به این هدف حرکت کن .

منبع: سایت فکرنو
برگرفته از: cloob.com



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:51 PM | نویسنده : قاسمعلی
مقدمه
همه ما با اصطلاحاتی همچون خلاقیت، نوآوری، سلامت فکر، پارادایم ذهنی تاحدودی آشنایی داریم، ولی اینکه تا چه اندازه در مفاهیم و روشهای آنها دقیق شده ایم، بحث دیگری است .
سیستم های باز دارای یکسری ویژگیهایی هستند که گرایش به بی نظمی و تکامل گرایی دو مورد از خصوصیتهای مهم آنها هستند. گرایش به نظمی عبارت است از عواملی که سیستم را از حرکت درجهت اصلی آن منحرف ساخته و درجهت عدم تعادل حرکت می دهند و به آنها آنتروپی نیز گفته می شود .

همچنین منظور از گرایش به تکامل، پیچیدگی ساخت و تنوع ویژگیها در سیستم است که چنانچه همراه با این پیچیدگیها، سیستم عملکرد نوینی از خود ارائه دهد، به درجه ای بالاتر از تکامل راه یافته است .

مفهوم عینی این است که ما اگر به مجموعه دستاوردهای انسان در طول تاریخ نظری بیندازیم متوجه خواهیم شد که تمام این لوازم و نظریه های جدید به واسطه خلاقیت ونوآوری اندیشمندان به این سطح از تکامل و رشد رسیده اند .

در اینجا برای اینکه بتوانیم به تحلیل عمیق از خلاقیت و اهمیت آن در زندگی شخصی و سازمانی برسیم ابتدا به تشریح پارادایم های ذهنی و لزوم تغییر در آنها می پردازیم .

پارادایم
پارادایم ها را مجموعه ای از قوانین، مقررات و پیش فرضها بیان کرده اند که مانند یک الگو بایدها و نبایدها را تعیین می کند. توماس کن، پارادایم ها را همانند فیلترهایی می داند که داده ها را تصفیه می کنند و افراد تنها آن قسمتی از داده ها را که موافق پارادایم های ذهنی شان است را قبول می کنند . به عبارت دیگر، هرچند ایده ها و افکار جدید با تغییر وضع موجــــود باعث تسهیل در انجام امور می شود ولی مطمئناً تهدیداتی را درپی دارد و اشخــــاصی که آینده را تداوم گذشته تلقی می کنند به مخالفت با این افکــــــار جدید می پردازند و در تائید عمل خود این گونه مطرح می کنند که ایده هایی که ما را تا به اینجا رسانیده اند، برای ادامه راه نیز کافی هستند .

نمونه بارز این موضوع عقاید گالیله در قرن شانزدهم بود. وی معتقد بود که خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار داشته و بقیه سیارات به دور آن می چرخند و برای اثبات سخنان خویش رهبران کلیسا را به تماشای چرخش زمین به دور خورشید از بالای برج سن مارکو دعوت کرد. ولی با تمام این تلاشها، گالیله باتوجه به جمود فکری حاکم و عقاید مخالف توفیقی حاصل نکرد. در اینجا موضوع مقاومت در برابر تغییر کماکان به قوت خود باقی است و فرقی نمی کند که قرن شانزدهم باشد یا بیست و یکم و سوال اساسی این است که چه چیزی باعث می شود که ما از پذیرش ایده های جدید عاجز باشیم؟
شرکتها و سازمانهای زیادی بودند که متاسفانه به دلیل غلبه پاردایم های قدیمی نتوانستند تغییر و تحولات جدید را هضم کنند و درنتیجه با گذشت زمان در ورطه فراموشی افتادند. برای مثال 40 سال پیش هیچ کدام از شرکتهای بزرگ نمی توانستند قبول کنند که محصولات ژاپنی که از طریق روش مهندسی معکوس از روی کالاهای غربی ساخته شده بودنــد، بتوانند این گونه رشد کرده و سهم عمده ای از بازارهای جهانی را به خود اختصاص دهند .

جول بارکردر کتاب هنر پارادایم در کشف آینده عنوان می کند که در یک سخنرانی برای گروهی از مدیران، خواستم تا برداشت خود را از کیفیت محصولات ژاپنی در دهه 60 بیان کنند که پاسخ همه آنها نامرغوب، ارزان، کیفیت پایین، کپی سازی ضعیف بود، ولی مجدداً همین سوال را برای محصولات فعلی ژاپن تکرار کردم که حاکی از ذکر ویژگیهای برعکس موارد قبلی بود. که این موضوع معرف شروع تغییر پارادایم ها از دهه 50 و تولید محصولاتی با ویژگیهای فعلی است .

نکته حائزاهمیت که در تغییر پارادایم ها وجود دارد، این است که ممکن است ما با این تغییرات ناخواسته به نقطه صفر منتقل بشویم، که در این صورت دیگر مهم نخواهد بود که سهم ما از بازار چه میزان بوده و وضعیت ما در پارادایم قبلی چگونه بوده است بلکه تلاش ما در وضعیت جدید تعیین کننده جایگاه ما خواهدبود. برای درک بهتر موضوع شاید توجه به تجربه تلخ ساعت سازیهای سوئیس خالی از لطف نباشد: کشور سوئیس نزدیک به یک قرن و تا سال 1970 ضمن پیشتازی در عرصه ساعت سازی، 65 درصد بازارهای جهانی و 80 درصد سود این صنعت را به خود اختصاص داده بود ولی حدود یک دهه پس از آن سهم بازار آنها به 10 درصد تنزل کرده و 50 هزار نفر از 65 هزار کارگر این صنعت بیکار شدند .

سبب این حادثه چه کسی بود و چه چیزی باعث این اتفاق گردید، جواب این سوال نیز واضح بود و آن اینکه با تولید ساعتهای کوارتزو الکترونیکــی توسط ژاپنی ها که هزاران بار دقیق تر از ساعتهای مکانیکی بود باعث شد تا سوئیسی ها مطابق قانون صفر از صحنه رقابت خارج شوند. پس با این اوصاف می توان ویژگیهای زیر را برای پارادایم ها مطرح ساخت :
1 - عدم پذیرش پارادایم های جدید ما را به فلج پارادایم که ماحصل عدم اطمینان و عدم ریسک پذیری است مبتلا می سازد؛
2 - پارادایم ها در تمامی زمینه های زندگی و به شکلهای مختلف سایه افکنده اند؛
3 - برای خلق ایده ها و افکار جدید، سن و سابقه مطرح نیست بلکه نگرش و پشتکار مهم است؛
4 - علی رغم میل باطنی ما، پارادایم ها در گذر زمان تغییر می کنند؛
5 - باید توجه داشت که در فراسوی زمان، فرصت بسیاری وجود دارد که با انعطاف بیشتر در پذیرش عقاید جدید این فرصتها نصیب ما خواهدشد .
با این تفاسیر به اهمیت و لزوم توجه به خلاقیت و نوآوری بیشتر واقف می شویم. ولی خلاقیت چیست؟ چه زمانی خلاقیت به نوآوری منجر می گردد؟ برای تداوم آن چه کار باید کرد؟ چگونه می توانیم خلاقیت را در خود رشد دهیم؟ و بسیاری چراهای دیگر که شاید با بسط بیشتر این موضوع بتوانیم به جواب آنها برسیم .
تداوم حیات سازمانها به ایجاد بازنگری در آنها بستگی دارد و این بازنگری ازطریق هماهنگ ساختن اهداف با وضعیت جدید و تداوم اصلاح و بهبود روشهای حصول به اهداف است، یعنی اگرچه سازمانهای مختلف در مقطعی از زمان ممکن است پیشتاز باشند ولی درصورت ایجاد تغییرات محیطی لزوم هماهنگی با آنها غیرقابل اجتناب است .
کایزر در کتاب خلاقیت و شما خلاقیت را به کارگیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید تعریف می کند، همچنین جرج تری در کتاب اصول مدیریت عنوان می کند که هر انسان مدیر یا غیرمدیری از استعداد خلاقیت برخوردار است ولی آنچه که مهمتر از وجود خلاقیت است، جلوگیری از عوامل بازدارنده ظهور آن است، که در صورت آزادسازی ذهن از پارادایم ها و الگوهای زنجیره ای، می توان در مدت کوتاهی شاهد رشد و خلاقیت بود و در ادامه موانع خلاقیت را به ترتیب زیر معرفی می کند :
1 - ترس از انتقاد و شکست؛
2 - عدم اعتماد به نفس؛
3 - تمایل به همرنگی با جماعت؛
4 - عدم تمرکز ذهنی .
بروز خلاقیت درگرو پیروزی بر موانع فوق و شکستن عادتها و سنتهای دست و پاگیر است. راجرفون اوخ در کتاب تلنگری بر ذهن این مـــوانع را به قفلهای ذهنی تعبیر می کند، که ذهن افراد توسط این قفلها محدود شده و حرکت آنها به سمت خلاقیت غیرممکن می گردد. گوتنبرگ با شکست این قفلها بود که فراموش کرد غلتکهای پرس انگور برای این کار ساخته شده و یا بوشل (موسس شرکت آتاری) که بازی با دستگاه تلویزیون را غیرممکن تلقی نکرد .

برای درک بهتر موضوع حالتی را درنظر بگیرید که معلمی با گذاشتن نقطه بر روی تخته سیاه نظر دانش آموزان دبیرستانی و بچه های کودکستانی را جویا شد و جواب هر کدام به این ترتیب بود که بچه های دبیرستانی به اتفاق آن را نقطه عنوان کردند، حال اینکه بچه های کودکستانی هرکدام تعبیری از آن کردند که یکی ماسه، دیگری چشم جغد، ستاره، حشره مرده، و... را عنوان کردند. «نیل پوستمن» این حالت را به این صورت بیان می کند که متاسفانه کودکان ما با علامت سوال وارد مدرســـــه می شوند و به شکل نقطه از آن خارج می شوند .

حال در اینجا این موضوع مطرح می شود که ما چگونه می توانیم این حالت را از بین ببریم و به عبارت بهتر به یک سلامت فکر برسیم. برای این کار ما باید از اتکا به پاسخهای قبل دوری کرده و سعی کنیم هنگام حل مسئله ابتدا راه حلها و گزینه های مختلف را باید گردآوری کرد و همچنین از ارزیابی آنها در این مرحله اجتناب کنیم و باتوجه به گفته ارسطو سعی کنیم کاروان اندیشه خود را برای شکار افکار بعدی با ایده های مشابه یا متضاد یا نزدیک به هم به حرکت درآوریم. لذا خلاقیت را باید فرایندی درنظر گرفت که دارای مراحل زیر است :

اندیشیدن به ایده های جدید، علی رغم واکنشهای نامطلوب؛
شناسایی و تعیین مشکلات و حساسیت نسبت به آنها؛
استفاده از تجربیات و اندیشه های دیگران برای ارائه راه حلهای جدید؛
عدم اعمال فشار بر ذهن و اجازه فعالیت به ضمیر ناخودآگاه .
نوآوری نیز یک مرحله فراتر از خلاقیت است که در آن افکار و روشهای ارائه شده توسط افراد خلاق به مرحله عمل و اجرا وارد می گردد و ما شاهد تغییرات و تحولاتی در روشهای اجرایی و یا محصولات قبلی خواهیم بود. که لازمه رسیدن به این مرحله حمایت و پشتیبانی از خلاقیتها، ایجاد فضای خلاق و اختصاص زمان و فرصت مناسب برای بروز خلاقیت توسط افراد خلاق است .

در جمع بندی کلی می توان این ویژگیها را در افراد خلاق جستجو کرد :
1 - توانایی دید مسائلی که قبلاً به آنها توجه نشده بود؛
2 - ایجاد ارتباط بین افکار و ایده های کسب شده از منابع دیگر؛
3 - عدم اکتفا به یک راه حل؛
4 - دید تردیدی نسبت به روشهای قبلی؛
5 - استفاده فی البداهه از قدرتهای درونی خویش؛
6 - ازنظر فکری و عملی انعطاف پذیری .
در پایان باید گفت که امروزه بیش از پیش برای سازمانها ضرورت پیش بینی روشهایی جدید برای رفع نیازهای تازه که ممکن است به دنبال تغییرات احتمالی ایجاد شده باشند تعیین گردیده است و همچنین باید توجه داشت که از دیدگاه مدیریتی خلاقیت صرف جهت غلبه بر پارادایم های قبلی کافی نبوده و تشویق خلاقیت همـــــراه با ایجاد شرایط مناسب جهت عملی ساختن آن که همان ورود به مرحله نوآوری است، حائزاهمیت فراوانی است .

منابع و ماخذ :
1 - رضائیان علی اصول مدیریت، انتشارات سمت سال 1377
2 - زاهدی، شمس السادات، تجزیه و تحلیل و طراحی سیستمها انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی 1378
3 - گیتس، بیل کسب و کار بر بال اندیشه ترجمه عبدالرضا رضایی نژاد نشر فرا 1379
4 - مجله پژوهش یار، ویژه مدیریت تکنولوژی، خلاصه کتاب تلنگری به ذهن ترجمه سعید آروندی تابستان 1377
5 - GEORGER.TERRY PRINCIPLES OF MANAGEMENT (HOME WOOD I11 RICHARD D.IRWIN 1975) P.227.

فرهاد متین
برگرفته از: cloob.com

 




نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:51 PM | نویسنده : قاسمعلی
تعریف خلاقیت
خلاقیت چیست؟ و چه معنایی دارد؟ عملاً به جز معدودی از اندیشمندان کسی نمی داند خلاقیت چیست و چه معنایی دارد. یکی از بزرگان معنوی قرن -پال توئیچل - در تعریف خلاقیت چنین نوشته :

" خلاقیت رها کردن انرژی از طریق یک تصویر, آئین, مراسم, موسیقی, کوزه گری, ادراک الهامی, موعظه و هر نمود دیگری که عامل رهاسازی این انرژی گردد ."



در جایی دیگر و در ادامه مطلب بالا چنین می گوید :



" … این رهاسازی انرژی در بعضی ها در خدمت به کل عالم و برای دیگران در آثار هنری, ادبیات, موسیقی و سایر بسترهای مناسب خلاقیت به ظهور می رسد .



پیتر بوم معتقداست: خلاقیت مهار کردن کل و تمامیت است, تا بتواند در برابر چشمان جریان یابد ."



اوشو فیلسوف و عارف معاصر خلاقیت را بزرگترین عصیان در عالم هستی می داند و می نویسد :



" اگر زندگی با اشتیاق و خلاقیت توام نباشد بسیار ملالت بار و نوعی خودکشی تدریجی است ."



و هارولد کلمپ خلاقیت را چنین بیان کرده :



" خلاقیت همان خصیصه ای است که ما را خدای گونه می کند ."



فرایند خلاقیت: ( این فرایند بصورت مثال در قالب تهیه سوپ توضیح داده می شود )



خلاق بودن مانند تهیه کردن سوپ است. طی چند دهه گذشته محققین پنج مرحله را در فرآیند خلاقیت تشخیص و ارایه داده اند :



1- مرحله اول ارائه مسئله است. زمانی که وظیفه تعیین می گردد. آن هنگامی است که به شما گفته می شود کمی سوپ تهیه نمائید و یا شاید تصمیم بگیرید که می خواهید گزارشی را تهیه کنید, ممکن بود او تصمیم بگیرد فقط یک کنسرو آماده سوپ باز کند یعنی گزارشی از مواد اقتباس شده از دائره المعارف ها بنویسد. اما تصمیم گرفت چیزی تازه و نو تهیه نماید .



2- مرحله دوم از فرایند خلاق آماده کردن است. این زمانی است که تمام اطلاعات و منابعی که برای حل مسئله یا انجام وظیفه ضروری است جمع آوری می کنید. یعنی وقتی که تمام موارد مورد نیاز برای تهیه سوپ را از قفسه ها و یخچال بیرون می آورید .



3- مرحله سوم فرایند خلاق همان مرحله ای است که اغلب مردم به عنوان خلاقیت می شناسند, ایجاد ایده ها یا امکانات.در این مرحله آشپز اجزا تشکیل دهنده سوپ را به بهترین روش که به نظرش می رسد با هم مخلوط می کند, ممکن است بیشتر از رشته یا سبزی و یا گوشت استفاده کند و یا ممکن است یک مخلوط آماده باشد .



نکته: فرایند نهفتگی بعضی مواقع در مرحله سوم اتفاق می افتد. نهفتگی یعنی رها کردن مسئله برای مدتی. این عمل برای رسیدن به ایده ها و جنبه های جدید بسیار موثر است. مانند آن است که بگذارید سوپ برای مدتی طولانی آهسته بجوشد که در نتیجه آن بعضی مواقع طعم تازه و بهتری بدست می آید .



4- مرحله چهارم فرایند خلاقیت اعتبار یابی است. یعنی آزمودن امکانات مختلفی که در مرحله سوم ایجاد شده است. این هنگامی است که آشپز سوپ را می چشد تا ببیند آیا سوپ خوب شده است؟



مثال: ممکن است فردی که هدفش تهیه گزارش است در این مرحله ایده های اولیه خود را برای تهیه گزارش به دلیل مناسب و به حد کافی کاربردی نبودن کنار بگذارد. ( رها کردن مسئله) و این باعث پیدا کردن ایده جدیدی که رضایت وی را تامین کند, گردد .



اغلب اتفاق می افتد که فرد بین مرحله سوم (ایجاد ایده ها) و مرحله چهارم (اعتبار یابی ایده ها) در نوسان (رفت و برگشت) باشد. یک آشپز ممکن است بعضی از مواد را در سوپ مخلوط کند, آن را بچشد, تصمیم بگیرد چیز متفاوتی را بیازماید و مجدداً بچشد و غیره .



5- مرحله پنجم یا اخرین مرحله ارزیابی نتیجه است. در این قسمت با تصمیم به متوقف ساختن گرفته می شود چون وظیفه با موفقیت به پایان رسیده است, یا مجدداً آن را مرور می کنند زیرا نتیجه کاملاً رضایت بخش نبوده است, و یا آن که ان را متوقف می سازند زیرا امکان بدست آوردن نتیجه ای مناسب وجود ندارد. آشپز می تواند لبخند رضایت برلب آورده آماده کشیدن سوپ می شود یا با تغییراتی که در ذهن دارد به سراغ سوپ برود و یا همه ان را دور بریزد و آشپزخانه را ترک کند .



6- مواد تشکیل دهنده اصل خلاقیت



اولین جزءترکیب کننده :قلمرو مهارت ها



قلمرو مهارت ها به منزله مواد اولیه استعداد ،آموزش وتجربه در یک حوزه خاص می باشد .قلمرو مهارتها تا حدودی ذاتی است . افراد مطمئناً با درجات متفاوتی از استعداد راه بلندی را به سوی پیشرفت طی کند.نکته ای را که اکثر ما فراموش می کنیم این است که انسان قبل از آن که بتواند در یک زمینه خلاق گردد باید دارای مهارت باشد .



دومین جزءترکیب کننده :تفکر خلاق و مهارت های کاری .



برخی شیوه های کاری شیوه های فکری خاص و ویژگی های شخصیتی در افراد وجود دارد که آن ها را قادر می سازد قلمرو مهارت های خود را در عرصه های جدید به کار گیرند. این ها به منزله چاشنی هایی هستند که طعم های جالب و تازه ای به غذا می دهند. به نظر می رسد بعضی از مهارتهای فکری ذاتی باشد, اما جنبه های دیگری از تفکر خلاق نیز وجود دارد که مانند شیوه های کاری که می توان آن ها را به وسیله آموزش و تجربه افزایش داد .



یک شیوه کاری خلاق دارای خصوصیات زیر است :



الف: نوعی تعهد به درست انجام دادن کار



ب: توانایی متمرکز نمودن تلاش و توجه برای مدت طولانی .



ج: توانایی رها کردن ایده های غیرخلاق و کنار گذاردن موقتی مسائل بسیار پیچیده .



د: پا فشاری برای روبرو شدن با مشکل .



ر: اشتیاق و علاقه برای تلاش و سخت کوشی .



برای توسعه خلاًقیت فکری خود، روش های ده گانه زیر را به کار گیرید :


1- بهترین انتخاب : سعی کنید برای یک مساله ، چند پاسخ صحیح ارائه نموده و سپس بهترین آن را انتخاب نمایید .


2- گسترش فکر: برای فکر کردن به مساله ای، از منطقی بودن بیش از حد پرهیز کرده و به فکرتان اجازه بدهید به مسایل مجازی تخیلی یا تحلیلی راه یابد .


3- قانون مبارزه : روش های عادت شده را به سرعت نپذیرید. بلکه سوالاًت متعددی را برای خود مطرح کرده و انعطاف پذیر باشید .


4- تجربه کنید: سعی نمایید با مسائل مختلف روبرو شده و نتایج عملی آنها را بیابید .


5- عدم قطعیت : سعی کنید علاًوه بر آن که همه امور را شفاف میسازید، ولی هیچ امری را با قطعیت پایان یافته تلقی نکنید و بگذارید راه تغییر و تحول باز باشد .


6- نگرش به اشتباهات از دید مثبت : اجازه ندهید ترس از اشتباه شما را خاموش و متوقف سازد. امتحان و اشتباه می تواند ما را به موفقیت رهنمون نماید .


7- وقت گذاشتن برای تفریح : تفریحات سالم نه تنها باعث کاهش تنش و فشار می گردد، بلکه انسان را به سمت خلاًقیت و کشف موضوعات جدید سوق می دهد .


8- شکستن باورهای تخصصی : به منظور گسترش و توسعه عقاید باید قالبهای ذهنی را شکست و به اطلاًعات موجود خود اکتفا نکرد، زیرا نظرات دیگران می تواند برای ما بسیار مفید باشد .


9- جمع اضداد: از تناقض ها و تفاوت ها نهراسید. اجازه دهید از برخورد افکار، تفاوت ها و تناقض ها، فکرهای نو تراش نموده و راه های جدید نمایان گردد .


10- اعتماد به خلاًقیت : چنانچه شما تصور کنید که خلاًق هستید، بنابراین فرصت های آفرینش ، پیش گویی و توان انجام کار را خواهید داشت .



در آخر هم یک آزمون خلاقیت براتون سراغ دارم که اینجا می تونید خودتونو بسنجید تا بدونید که چقدر خلاق هستید ...



منابع :



irica.com


shabda-ir.com


jobiran.com


برگرفته از: cloob.com



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:37 PM | نویسنده : قاسمعلی
خلاقیت و تولید افکار و اندیشه های جدید توسط مدیران و کارکنان سازمانی دارای اهمیت ویژه ای است و این مهم در سازمان از جایگاه والایی برخوردار است. امروزه سازمانهایی موفق هستند و می توانند در دنیای پررقابت ادامه حیات بدهند که دائماً افکار و اندیشه های جدید را در سازمان کاربردی کنند و این امر توسط مدیران و کارکنان خلاق امکان پذیر است نه تنها در سازمانها بلکه در نظامهای آموزشی نیز تاکید عمده بر پرورش خلاقیت دانش آموزان و دانشجویان است.
 معیار اساسی موفقیت یک نظام آموزشی در این است که چقدر افراد بافکر و خلاق تربیت می کند و به تعبیری معلم خوب را کسی می دانند که تفکر و چگونگی استفاده از اطلاعات را به دانش آموزان یاد دهد و آنها را خلاق بار آورد. بنابراین، خلاقیت برای بقای هر جامعه و هر سازمانی لازم است و برای ایجاد و تداوم آن در افراد سازمان بایستی عادت به تفکر را در مدیران و کارکنان ایجاد کرد چرا که خلاقیت با تفکر به وجود می آید و ارزش تفکر به قدری زیاد است که در تعالیم اسلامی ارزش یک ساعت تفکر گاهی با 60 سال عبادت بدنی بدون تفکر ارتقا یافته است.
خلاقیت و تولید افکار و اندیشه های جدید توسط مدیران و کارکنان سازمانی دارای اهمیت ویژه ای است و این مهم در سازمان از جایگاه والایی برخوردار است. امروزه سازمانهایی موفق هستند و می توانند در دنیای پررقابت ادامه حیات بدهند که دائماً افکار و اندیشه های جدید را در سازمان کاربردی کنند و این امر توسط مدیران و کارکنان خلاق امکان پذیر است نه تنها در سازمانها بلکه در نظامهای آموزشی نیز تاکید عمده بر پرورش خلاقیت دانش آموزان و دانشجویان است. معیار اساسی موفقیت یک نظام آموزشی در این است که چقدر افراد بافکر و خلاق تربیت می کند و به تعبیری معلم خوب را کسی می دانند که تفکر و چگونگی استفاده از اطلاعات را به دانش آموزان یاد دهد و آنها را خلاق بار آورد. بنابراین، خلاقیت برای بقای هر جامعه و هر سازمانی لازم است و برای ایجاد و تداوم آن در افراد سازمان بایستی عادت به تفکر را در مدیران و کارکنان ایجاد کرد چرا که خلاقیت با تفکر به وجود می آید و ارزش تفکر به قدری زیاد است که در تعالیم اسلامی ارزش یک ساعت تفکر گاهی با 60 سال عبادت بدنی بدون تفکر ارتقا یافته است.
وقتی تفکر برای انسان سازمانی عادت شود به دنبال آن خلاقیت و تولید افکار و اندیشه های جدید در تک تک کارکنان به صورت یک امر روزمره و همیشگی درآمده و نهادی می گردد و سازمان تبدیل به یک سازمان خلاق می شود که حاصل آن ایجاد سینرژی در خلاقیت است. بنابراین، باتوجه به نقش مهم خلاقیت در تحقق اهداف سازمان، در این مقاله سعی بر آن است که مفهوم و ماهیت خلاقیت، ویژگیهای اساسی مدیران خلاق تبیین و به مدیران و کارکنان کمک شود. تا با بکارگیری راهکارهای ارائه شده، خلاقیت خود را کاربردی کنند.
مفهوم و ماهیت خلاقیت
از خلاقیت تعاریف متعددی به عمل آمده است. در فرهنگهای لغت فارسی خلاقیت به معنای آفریدن، به وجود آوردن و آفرینش به کار رفته است. در این مقاله به بعضی از تعاریف خلاقیت اشاره می شود: خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده هاست.(1)
خلاقیت عبارتست از به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. (2)
خلاقیت عبارتست از توانایی تجسم، پیش بینی و ایجاد ایده ها. (3) «هنری پو آنکاره» ریاضیدان بزرگ فرانسوی (1948) می گوید: «خلاقیت یعنی تشخیص، تمیز، بصیرت، دریافت، درک و انتخاب.(4)
باتوجه به تعاریف فوق می توان گفت خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر جدید است در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر آن است. نوآوری به معنی به کارگیری تفکرات جدید ناشی از خلاقیت است که در یک سازمان می تواند به صورت یک کالای جدید خدمت و یا راه حل جدید انجام کارها باشد. خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است.(5)
تخیل خلاق خمیرمایه خلاقیت است و منظور از تخیل خلاق نیرویی است که شخصی برای پیداکردن راههای بهتر انجام دادن یک کار دلخواه به کار می گیرد. خلاقیت با بکارگیری منظم و نظامدار تخیل در زمینه آنچه که انجام می دهید ظاهر می شود. درست است که گاه جرقه های الهام به ذهن انسان می رسد، اما این اتفاق ممکن است بعد از هفته ها، ماهها و حتی سالها طراحی، تفکر و تخیل مداوم و زیاد به وقوع بپیوندد. برای رسیدن به این هدف نیز باید تصورات ذهنی و تخیلات خود را به شیوه ای مناســب و هرروز به کار بگیریـد(6) تا به اندیشـه ای برسید که در آن ذهن به طور عمیق با یک مسئله درگیر شود، به تجسم، واضح کردن آن بپردازد و به منظور فرموله کردن فکر یا دریافت مفهوم جدیدی به جرح و تعدیل آن بپردازد.
واقعیات در فرآیند خلاقیت به کار گرفته می شوند و باتوجه به اینکه تفکر خلاق به این موضوع آگاهی دارد که واقعیتها آن چنان که باید شناخته نشده اند و اطلاعات موجود تنها بخشی از دانش مربوط به وضعیت موجود است به شناسایی و کشف آنها می پردازد و با حذف و ترکیب واقعیتهـای موجود، به روشــن شدن فکر جدید کمک می کند (رضائیان، ص 34) به طور کلی برای ایجاد خلاقیت مراحل زیر بایستی عملی شود:
آمادگی : در این مرحله باید مشکل و یا طرحی را مشخص سازید که مایل به حل آن هستید؛
خلق اندیشه: در این مرحله اندیشه های خلاق و حیاتی به ذهن شما می رسد و این احتمال که در نهـــــایت مشکل شما حل شود افزایش می یابد. در این مرحله می توانید راه حلهای گوناگون را درنظر بگیرید؛
مرحله باز پیدایی : در این مرحله راه حلهای غیرعملی حذف، اندیشه های مشابه کنار گذاشته و به اندیشه هایی که برای روشن تر ساختن آن به اطلاعات یا به تفکر بیشتری نیاز است توجه بیشتری می شود؛
مرحله قضاوت: در این مرحله اندیشه ها مورد ارزیابی قرار گرفته و عملی می شوند.(7)
ویژگیهای مدیران خلاق
1 - تمرکز بر یک موضوع و یک کار: باتوجه به اینکه اثربخشی خلاقیت بسته به سادگی و تمرکز دارد افراد خلاق عمدتاً بر یک کار متمرکز می شوند. افراد خلاق خلاقیتهای اثربخشی خود را از جاهای کوچک شـــروع می کنند. خلاقیت به دانش و مهارت و تمرکز نیاز دارد. این واضح است که افرادی استعداد بیشتری برای خلاقیت دارند. اما این استعدادها در یک زمینه محدود و مشخص است. درحقیقت نوآوران به ندرت در بیش از یک زمینه فعالیت دارند و این در تمام موفقیتهای نوآورانه آن صدق می کند.
خلاقیت نیز مانند کوششهای دیگر نیاز به استعداد، دانش و مهارت دارد. اما وقتی این موارد تامین شد، نیاز به کار سخت، متمرکز و هدفمند دارد. وقتی تلاش، پشتکار و تعهد نباشد، استعداد، دانش و مهارت بی فایده است.(8)
افراد خلاق از طریق تمرکز به یک موضوع از سطحی نگری به ژرف نگری رسیده و مسائل و موضوعها را به طور عمیق و همه جانبه مورد بررســـی قرار می دهند و به خلاقیت دست می یابند. به طور کلی مشخصات مدیران خلاق در بعد تمرکز به طور فهرست وار عباتند از:
تمرکز فکری را به راحتی به وجود می آورند؛
روی کار خاص و موردنظر تمرکز کرده و به راحتی آن را رها نمی کند؛
روی موضوعهای علمی موردنظر تمرکز پیدا می کند؛
دارای ژرف نگری در مسائل و پدیده ها و موضوعها هستند؛ رشد حرفه ای را به عنوان معیار موفقیت باور می کنند؛
توانایی تمام کردن، کامل کردن و یکی کردن افکار گوناگون در آنان بالاست.
2 - دارای روحیه علمی و پژوهشی هستند: مدیران خلاق با مسائل و امور مربوط به سازمان و حتی زندگی شخصی برخورد اصولی و علمی داشته و تحقیق و پژوهش را برای حل مشکلات کارساز می دانند و این به خاطر این است که استفاده از راه حلهای جدید موجب صرفه جویی شده و زودتر می توان به نتیجه رسید.
به کارگیری روشهای تحقیق علمی و روش حل مسئله برای مدیران خلاق و نوآور امری طبیعی و روزمره است. بنابراین، آنها در انجام کارهای ریز و درشت و سخت و آسان مراحل زیر را به کار می گیرند.
الف - شناسایی مشکل : در این مرحله مشکل از ابعاد مختلف مورد شناسایی قرار گرفته و تبیین می گردد؛
<ب - بررسی عـلل مشکل: در این مرحله منشـا به وجود آمدن مشکل بررسی می شود تا بهتر بتوانند راه حلها را شناسایی کنند؛
ج - تعیین و بررسی راه حلهای ممکن: در این مرحله باتوجه به نوع و مــــاهیت مشکلات راه حلهای زیادی مورد بررسی و شناسایی قرار می گیرد؛
د - تعیین معیارها برای سنجش راه حلها: در این مرحله معیارهای مختلف اقتصادی، سیاسی، فــــــرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و... تعیین می گردد؛
ها- تعیین نتایج حاصل از مقایسه راه حل با معیارها؛
و - انتخاب راه حل مناسب؛
ز - اجرا و ارزیابی در این مرحله راه حل به کار گرفته شده به صورت
تکوینی ارزیابی شده و اصلاحات لازم صورت گرفته و بدین طریق از مدل حل مسئله برای ایجاد خلاقیت و نوآوری استفاده می گردد.(9)
به طور کلی ویژگیهای مدیران خلاق در بعد داشتن روحیه علمی و پژوهشی به طور فهرست وار عبارتند از:
دارای روحیه کنجکاوی قوی هستند؛
از مطالعه مطالب و موضوعهای جدید لذت می برنند؛
به جای حل مشکل عمدتاً مسئله یاب هستند و قبل از بروز مشکل به سراغ مشکلات و حل آنها می روند؛
دارای تفکر علمی و فعالیتهای نظام مند هستند؛
گرایش غالب به حل مشکلات اجتماعی از طریق تحقیق و پژوهش دارند؛
برخورد اصولی و منطقی با پدیده ها و مسایل و افراد دارند؛
در پی تولید افکار و اندیشه های جدیدند؛
به دنبال بومی کردن تحقیق و پژوهش در امور عادی کار و زندگی هستند؛
در تعریف و انتخاب اهداف پژوهش و مسائل پژوهشی دقت دارند.
3 - حد بالایی از قابلیت خطرکردن دارند: خلاقیت خصیصه آدمهایی است که جرئت خطرکردن دارند. برای مثال در علوم پژوهشهای خلاق کم و بیش همیشه مستلزم قمارکردنهای حساب شده است ولی کارهای عادی را می توان بدون چندان خطرکردن انجام داد. فرد حرفه ای در هیچ عرصه ای علم یا بازار بورس به دنبال «بحث موفقیت پنجاه پنجاه» نیست. به عکس، جویای موقعیتی است که در آن بتواند کاری کند تا دانش برتر به بار نشیند. گاه این دانش برتر حاصل پشتکار در کسب «قطعه هایی» بیش از اکثر افراد دیگر است. گاه تصادفی حاصل می شود. اما هرگونه که حاصل شود، بعید است که عنصر خطر را به کلی حذف کند.
عملکرد خلاق مستلزم دست زدن به خطرهای حساب شده هم هست، که در آنها هم دقت محاسبات بر دانش برتر استوار شده است.(10) قبول خطر همیشه با شناخت یا خطرات و تجزیه و تحلیل آنها به مبنای میزان اثرگذاری بر سازمان شروع می شود و (مدیران خلاق) برمبنای اطلاعات جمع آوری شده و آگاهی، به ارزیابی ریسک از طریق انجام فرآیند اصلی زیر می پردازند:
الف - برآورد میزان ریسک (اندازه گیری ریسک)؛
ب - سنجش ریسک، چقدر این ریسک نسبت به ریسک های دیگر بزرگتر است؛
ج - تصمیم گیری در مورد ریسک (آیا این ریسک با درنظر گرفتن معیارهای متداول روز قابل قبول است)؛
د - اقدام لازم در مورد ریسک. (11)
به طور کلی می توان مشخصه های اصلی خطرپذیــــری مدیران خلاق را به طور فهرست وار به شرح زیر بیان کرد:
1-3 در بیان نظر و عقیده خود جرئت دارند؛
2-3 در عمل و اجــــــرا جسارت به خرج می دهند؛
3-3 مسئولیت پذیرند؛
4-3 بدون هـــراس فکر و نظر خود را پیاده می کنند؛
5-3 آمادگی برای ماجراجویی های علمی و اجتماعی دارند؛
6-3 برای تجربه شکست و رسیدن به موفقیتها آماده اند.
4 - دارای روحیه نقادی بالایی هستند: از جمله خصایص مدیران خلاق این است که خود از جمله افراد انتقادکننده بوده و انتقادپذیر هستند و روحیه نقادی را از طریق ارائه اطلاعات به کارکنان، توجه و پذیرش نظرات کارکنان، ایجاد انگیزه نقد و ارائه راه حل، انجام نظرسنجی از کارکنان، استقرار سیستم پیشنهادات در سازمان اشاعه می دهند. وقتی روحیه نقادی در تک تک کارکنان ایجاد شد. این امر به عنوان باورهای مشترک درآمده و در سازمان نهادینه می گردد. نقد را می تـوان نـــرم افزاری برای توسعه فکر و ظرفیت ذهنی و علمی بشر دانست. در نقادی افکار، و مباحث علمی و سازمانی مختلفی مورد بحث قرار گرفتـــه و از دل آنها اندیشه های نو پرورش می یابد و به عنوان راهکارهای عملی مشکلات سازمان را حل می کند و در نهایت در دل نقادی خلاقیتهای فردی شکل می گیرد و افراد خلاق سازمان را تبدیل به یک سازمان خلاق می کنند. به طور کلی مشخصات مدیران خلاق در بعد انتقادپذیری عبارتند از:
1-4 داشتن روحیه نُرم شکنی و سنت شکنی معتدل و منطقی؛
2-4 سرزندگی و داشتن اعتماد به نفس قوی در زندگی فردی و سازمانی؛
3-4 لذت بردن از روبروشدن با نظرات مخالف؛
4-4 گرایش قوی اجتماعی و سازمانی؛
5-4 اشاعه فرهنگ جسارت علمی و برملاکردن حقایق؛
6-4 آینده نگری قوی و قدرت تجزیه و تحلیل بالا؛
7-4 در بحث با دیگران حاضرجواب و آماده هستند.
راهکارهای تقویت خلاقیت
1 - به کارگیری استراتژی تمرکز و سادگی: خلاقیت باید فقط یک کار انجام دهد در غیراین صورت مردم را دچار سردرگمی می کند. خلاقیتهای اثربخشی از جاهای کوچک شروع می شود. آنها از اول خیلی بزرگ نبوده اند و تنها برای انجام یک کار خاص بوده اند. خلاقیت پیش از آنکه حاصل نبوغ باشد، حاصل کار است. خلاقیت به دانش، مهارت و تمرکز نیاز دارد. این واضح است که افرادی استعداد بیشتری برای خلاقیت دارند، اما این استعدادها در یک زمینه محدود و مشخص است. در حقیقت نوآوران به ندرت در بیش از یک زمینه فعالیت دارند (دراکر، ص 28). بنابراین، بایستی در ایجاد و پرورش خلاقیت استراتژی تمرکز به یک موضوع، یک فکر، یک کار در سازمان و یا جامعه انتخاب شود تا افراد بتوانند از مجموعه توانمندیهای ذهنی و عقلی خود در راستای به وجودآوردن روشهای جدید و ابداع پیرامون یک موضوع خاص استفاده بهینه ای کنند، زیرا مشغول ودرگیرشدن با چند زمینه کاری موجب سطحی نگری شده واز عمیق فکرکردن جلوگیری می کند و در نتیجه خلاقیت حاصل نمی شود. اهمیت این نکته به قدری است که حتی در ضرب المثلهای عامیانه نیز بدان اشاره شده است. برای نمونه در ضرب المثلها داریم «آدم هزار کاره کم مایه است» و یا «پیاز آدم هرجایی کونه نمی بندد» اینها همه حاکی از این است که استراتژی تمرکز بر روی یک موضوع خلاقیت را پرورش می دهد.
2 - آموزش خلاقیت: خلاقیت و نوآوری امری است که وجــود آن دائماً در سازمان احساس می شود. بنابراین، باید نهادینه شود و جزء کار و فرهنگ سازمان گردد. هرگاه مدیران سطوح عالی و سیاستگذاران سازمان، خود به خلاقیت و نوآوری به عنوان فعالیتهای ضروری و حیاتی باور نداشته باشند هیچ فعالیتی در این زمینه دوام نخواهد یافت. ایجاد هسته های پژوهشی و نوآوری در سازمان می تواند کار خلاقیت و نوآوری را تسهیل و تسریع کند. ایجاد باورهای مشترک برای نوآوری و اینکه به عنوان یک هنجار مشترک در سازمان به خلاقیت نگریسته شود نیاز به آموزش دارد. تافلر مهمترین فعالیت و راه رویارویی با تحولات عظیم و زندگی آینده را برای پذیرش تغییر، آموزش می داند. آموزش موثر و پرمایه به افراد کمک می کند تا آنها بتوانند به رشد و توانایی کافی در شغل خود دست یابند و با کارآیی بیشتری کار کنند. مدیران باید بدانند که یکی از هدفهای مهم در آموزش در محیط پرتلاطم و متغیر کنونی، آموختن شیوه های خلاقیت و نوآوری است (حسن زارعی، ص 64).
3 - به کارگیری فنون پرورش خلاقیت: به طور کلی فنون تقویت خلاقیت عبارتند از:
1-3 طوفان مغزی: در این تکنیک مسئله ای به یک گروه کوچک ارائه شده و از آنان خواسته می شود فی البداهه و به سرعت نسبت به آن واکنشی نشان داده و برای آن پاسخی بیابند. اصول طوفان مغزی عبارتند از:
الف - هیچ انتقادی نباید از هیچ نظریه ای صورت پذیرد؛
ب - راحت بودن و با دنده خلاص رفتن مورد تشویق قرار می گیرد؛
ج - بر دستیابی به حداکثر تعداد نظرات تاکید می شود؛
د - همه چیز یادداشت می شود، حتی موارد تکراری؛
ها: همه نظرات تکوین می یابند و هیچ چیز رد نمی شود(12)؛
و - به تعداد نفرات باید هدفهای مشخص و دشوار تنظیم گردد؛
ز - زمان لازم برای طوفان مغزی موفقیت آمیز باید بسیار کوتاه باشد.(13)
2-3 روش حل مسئله: به کارگیری روش حل مسئله یکی از مکانیسم های موثر در پرورش توانمندیهای خلاقیت کارکنان است. وقتی در افراد سازمان این عادت ایجاد شود که در برخورد با مسایل به تفکر بپردازند و از تراوشات فکری خود در یافتن راه حلهای جدید بهره گیرند خلاقیت روان تر می شود. بایستی از طریق حاکم کردن فراگرد تفکر منطقی زمینه های خلاقیت و نوآوری را فراهم ساخت، برای اینکه از فراگرد تفکر منطقی به شکل عملی بتوان در پرورش خلاقیت بهـــــره گرفت می توان از چهارچوب جدول شماره یک که در آن سطوح حل مسئله مشخص شده بهره گرفت.
3-3 استفاده از فعالیتهـای استعـاری: خلاقیت به وسیله فعالیت استعاری الگوی بدیعه پردازی، تبدیل به جریانی آگاهانه می شود. استعاره ارتباطی از شباهت (مقایسه یک چیز یا نظر با چیز یا نظر دیگر و به وسیله استفاده از یکی به جای دیگری) را به وجود می آورد. جریان خلاقیت در خلال این جایگزینی ها رخ می دهد، یعنی مطالب آشنا را به مطالب ناآشنا ارتباط داده یا نظر جدیدی را از نظرات آشنا به وجود می آورد. عمده ترین فعالیتهای استعاری عبارتند از:
1-3-3 استفاده از قیاس شخصی: تاکید قیاس شخصی (PERSONAL ANALOGY ) به مشغولیت همدلی (IDENTIFICATION ) است. گوردون مثالی از موقعیت مسئله ای می زند که یک شیمیدان خود را با مولکول های در حرکت همانند می سازد. او ممکن است از خود بپرسد «اگر یک مولکول باشم چه احساسی خواهم داشت؟ قیاس شخصی نیاز دارد که فرد وجود خود را کنار بگذارد. هرچه فـاصله مفهومی بــه وسیله کنارگذاردن خود بیشتر گردد این احتمال که قیاس تازه است و شاگردان (کارکنان) به خلق و یا نوآوری پرداخته اند بیشتر می شود.
2-3-3 استفاده از قیاس مستقیم(DIRECT ANALOGY ) : قیاس مستقیم مقایسه ساده دو موجود با مفهوم است. گوردون در این باره از تجربه مهندسی سخن به میـان می آورد که کرمی را در حال نقب زدن درون چوبی مشاهده می کند.
همچنان که کرم با جویدن چوب راهش را با نقب زدن برای حرکت خود به جلو همــوار می کند «مارچ ایزومبارد برونل» به این نظــر می رسد که از اتاقک هوا برای تونل کشی زیر دریا استفاده کند که این امر خلاقیت را شکل می دهد.
3-3-3 استفاده از تعارض فشرده (COMPRESSED CONFLICT ) : طبق نظر گوردون تعارض فشرده به وسیعترین بینش به درون موضوعی جدید را به وجود می آورد. آنها بازتاب توانایی شاگرد برای به هم پیوستن در چارچوب ذهنی داوری در ارتباط با یک موجود منفرد است. هرچه فاصله بین چارچوبهای ذهنی داوری بیشتر باشد انعطاف پذیری ذهنی بیشتر است(14) و در نتیجه خلاقیت پرورش می یابد.
نتیجه گیری
باتوجه به مطالب گفته شده در مورد خلاقیت، ویژگیهای مدیران خلاق و راهکارهای تقویت خلاقیت، مدیران و کارکنان سازمانها می توانند باآگاهی از میزان خلاقیت و تقویت آن از حداکثر توانمندیهای فکری، ذهنی و عقلی خود در جهت پویاکردن سازمان بهره گرفته و از طریق ایجاد، پرورش و کاربردی نمودن خلاقیت، روحیه جسارت علمی، انتقادگری و انتقادپذیری، روحیه علمی و پژوهش را در تک تک کارکنان سازمان تقویت کند. این امر می تواند سازمان را تبدیل به یک سازمان خلاقی کند که بازنگری روالهای گذشته و تولید افکار، اندیشه ها و کالا و خدمات جدید از طریق تراوشات فکری کارکنان سرلوحه کار آن باشد و نوگرایی به عنوان یک ارزش نهادی جزء باورهای مشترک سازمان شود.

مرجع: به نقل از مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف
برگرفته از سایت:روزنامه تفاهم


نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:37 PM | نویسنده : قاسمعلی
-رقابت کامل و فشرده
در یک سازمان در صورتی خلاقیت حاصل می شود که تک تک افراد رقابت مثبت و سازنده ای داشته باشند.
-فرهنگ خوب و پویا
بر پایه یک فرهنگ خوب،اتلاف وقت مفهومی ندارد.بدیهی است در چنین بستر مناسبی بحث رقابت ،خلاقیت و سازمان های پویا و یاد گیرنده بهتر شکل می گیرد.
-دسترسی به مدیران
در سازمان خلاق کارکنان به راحتی می توانند افکار و نظرات خود را مستقیم و بدون واسطه به گوش مدیران برسانند و پیشنهادهای خود را ارائه نمایند.
-احترام به افراد
از ویژگی های دیگر یک سازمان خلاق احترام به افراد است ، تا کارکنان به این باور دست یابند که می توانند همگام با نیازهای سازمان رشد کنند.
-ارائه خدمات عمومی
هدف نهایی در این سازمانها توجه به نیازمندی جامعه و جلب رضایت آحاد مردم است .
-کارگروهی
در سازمان خلاق ، کارها به صورت گروهی انجام می شود و گروه های کیفیت نیز نقش موثری در جهش آن ها دارند.
-گردش شغلی :
در سازمان خلاق افراد دارای یک تخصص ویژه نیستند و این امکان را دارند که در جایگاه مناسبی قرار بگیرند.
-امنیت شغلی :
روابط دائمی و بلندمدت کارکنان در این نوع سازمان ها از دیگر ویژگی های این سازمان هاست .
-استقبال مدیران از عامل تغییر و تحول :
در این سازمان تمامی مدیران ، مساله تغییر و تحول را با خشنودی پذیرفته و در برابر آن مقاومت نمی کنند.طبیعی است در چنین سازمانی ، ضرورت ندارد که مدیر بخش زیادی از وقت خود را برای چگونگی برخورد با تغییرات اختصاص دهد زیرا همه به این باور رسیده اند که تغییر یک ارزش مثبت است .
منبع : مقاله "ویژگی های یک سازمان خلاق "-نویسنده : همایون بنا رخشا -عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی -مجله موفقیت
برگرفته از: فکرنو


نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:37 PM | نویسنده : قاسمعلی
هنگامی‌ که‌ از تخیل‌ نام‌ می‌بریم‌، ناخودآگاه‌ ممکن‌ است‌ احساس‌ کنیم‌ در جایی‌ ماورای‌ دنیای‌ حاضر سفر می‌کنیم‌ که‌ می‌تواند آینده‌یی‌ دور، گذشته‌یی‌ مرموز، مکانهای‌ عجیب‌ و غریب‌ و یا سرزمین‌های‌ شعر و قصه‌ باشد که‌ همه‌ آنها در نظر ما شگفت‌انگیز و غیرقابل‌ باور به‌ نظر می‌آیند. این‌ قدرت‌ افسانه‌یی‌ که‌ ویژه‌ انسان‌ است‌ زمینه‌ساز اختراعات‌ و ابداعات‌ و آفرینش‌های‌ ادبی‌ و هنری‌ بوده‌ است‌. ژول‌ ورن‌ بیان‌ می‌کند: «هر موضوعی‌ که‌ یک‌ نفر تصور کند، دیگران‌ می‌توانند آن‌ را به‌ واقعیت‌ تبدیل‌ کنند.» و این‌ موضوع‌ نشان‌ از اهمیت‌ قدرت‌ تخیل‌ است‌.
 در بعضی‌ مواقع‌ شما در جایی‌ آرام‌ گرفته‌اید، افکارتان‌ همچون‌ پرنده‌یی‌ سبکبال‌ به‌ پرواز درمی‌آید و در آسمان‌ خیال‌ به‌ این‌ سو و آن‌ سو سفر می‌کند و گاهی‌ نیز ممکن‌ است‌ این‌ حالت‌ زمانی‌ برای‌ شما رخ‌ دهد که‌ در میان‌ جمعی‌ از انسانها نشسته‌اید و یا در مسیری‌ به‌ سفر می‌پردازید و یا اینکه‌ به‌ فعالیتی‌ مشغول‌ هستید. این‌ تجربه‌ برای‌ همه‌ انسانها آشناست‌ و هر روزه‌ با آن‌ روبرو می‌شوند و به‌ این‌ تخیل‌، تخیل‌ غیرفعال‌ می‌گویند. در این‌ حالت‌ انسان‌ اگرچه‌ اراده‌ آن‌ را دارد که‌ از آن‌ رهایی‌ یابد اما بیشتر ترجیح‌ می‌دهد که‌ با این‌ پرنده‌ ذهن‌، همراه‌ باشد. وجود چنین‌ تخیلی‌ در حد کم‌ چه‌ بسا برای‌ سلامتی‌ انسان‌ مفید است‌ زیرا در مواقع‌ سختی‌ و ناراحتی‌ها انسان‌ می‌تواند با کمک‌ این‌ پرنده‌ درون‌، کمی‌ از مشکلات‌ فرار کند و فرصتی‌ بیابد تا ذهن‌ فرسوده‌ نشود، اما اگر بیش‌ از حد تکرار شود و وقت‌ زیادی‌ از انسان‌ را بگیرد، آدمی‌ را ناتوان‌ می‌سازد و سبب‌ می‌شود به‌ جای‌ آنکه‌ آدمی‌ با مشکلات‌ دست‌ و پنجه‌ نرم‌ کند سعی‌ کند با این‌ پرنده‌ خیالی‌ از مشکلات‌ فرار کند. گاهی‌ نیز شما به‌ خواب‌ می‌روید، خود را می‌بینید که‌ بدون‌ اراده‌ و عدم‌ وابستگی‌ به‌ زمان‌ و مکان‌ همچون‌ اسیری‌ در دستان‌ یک‌ پرنده‌ نیرومند خیالی‌، به‌ همه‌ جا پرواز می‌کنید و چه‌ بسا به‌ جاهایی‌ می‌روید که‌ روحتان‌ آزرده‌ می‌ شود اما کاری‌ نمی‌توان‌ کرد چون‌ اراده‌ آدمی‌ در زندانی‌ به‌ اسارت‌ افتاده‌ است‌. شما در این‌ مرحله‌ در رویا بسر می‌برید و تنها با بیدار شدن‌ قادرید از آن‌ رهایی‌ یابید و گاهی‌ آدمی‌ با رویا با پدیده‌هایی‌ روبرو می‌شود که‌ برای‌ او جالب‌ و چه‌ بسا تولید کننده‌ افکار نو باشد اما وقوع‌ این‌ وضعیت‌ بسیار به‌ ندرت‌ رخ‌ می‌دهد. اکنون‌ شما باید با یک‌ نوع‌ تخیل‌ دیگر نیز آشنا شوید و آن‌ تخیل‌ فعال‌ است‌ که‌ باعث‌ شکل‌گیری‌ دستاوردهایی‌ می‌شود که‌ برای‌ زندگی‌ انسان‌ تحول‌ ساز است‌ . ویلیام‌ بلیک‌ بیان‌ می‌کند: «هرگاه‌ بتوانیم‌ از نیروی‌ تخیل‌ به‌ همان‌ اندازه‌ استفاده‌ کنیم‌ که‌ از نیروی‌ بصری‌ استفاده‌ می‌کنیم‌ هر کاری‌ امکان‌پذیر است‌ .»
کالریج‌ از صاحبنظران‌ در زمینه‌ تخیل‌ می‌گوید: «تخیل‌ نیرویی‌ است‌ که‌ پیونددهنده‌ ذهن‌ و طبیعت‌ به‌ یکدیگر است‌ .»
و انیشتین‌ نیز بیان‌ می‌کند: «تخیل‌ مهمتر از دانش‌ است‌ .»
انسان‌ می‌تواند با قدرت‌ تخیل‌ خود به‌ زمان‌ آینده‌ سفر کند و به‌ کاوش‌ بپردازد و چیزهای‌ جدیدی‌ کشف‌ کند که‌ چه‌ بسا با کشف‌ آنها و برنامه‌ ریزی‌ در زمان‌ حال‌، بتواند از وقوع‌ مخاطرات‌ در آینده‌ پیشگیری‌
کند .
متاسفانه‌ در کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ به‌ علت‌ عدم‌ توانایی‌ در پیش‌بینی‌ آینده‌، همیشه‌ اینگونه‌ کشورها با مشکلات‌ به‌ وقوع‌ پیوسته‌ ،جدال‌ می‌کنند و فاقد این‌ توانایی‌ هستند که‌ با پیش‌بینی‌ آینده‌ خود را برای‌ مقابله‌ با مخاطرات‌ آن‌ آماده‌ کنند. زیرا در این‌ جوامع‌ از کودکی‌ به‌ انسان‌ نیاموخته‌اند که‌ از تخیل‌ فعال‌ خود برای‌ زندگی‌ کردن‌ استفاده‌ کند و گاهی‌ نیز تخیل‌ فعال‌ را با رویا و تخیل‌ غیرفعال‌ یکسان‌ در نظر گرفته‌اند و بهره‌گیری‌ از تخیل‌ فعال‌ را با خیالبافی‌ اشتباه‌ گرفته‌اند و به‌ همین‌ علت‌ در بزرگسالی‌ این‌ ناتوانی‌ را در پیش‌ بینی‌ مشکلات‌ می‌توان‌ بخوبی‌ درک‌ کرد و چه‌ بسا دوراندیشی‌ در زمینه‌ بعضی‌ از عواقب‌ رفتارها، نیازمند تخیل‌ قوی‌ است‌ و بسیاری‌ از انسان‌ها که‌ در گرداب‌ مشکلات‌ قرار گرفته‌اند بخاطر این‌ است‌ که‌ نتوانسته‌اند از قدرت‌ تخیل‌ خود برای‌ پیش‌بینی‌ اقداماتی‌ که‌ انجام‌ می‌دهند بهره‌ بگیرند .
امیل‌ کووه‌، دانشمندی‌ که‌ بمدت‌ بیش‌ از 20 سال‌ بر روی‌ «تلقین‌» تحقیق‌ کرده‌ است‌ بیان‌ می‌کند در رویارویی‌ قدرت‌ تخیل‌ و اراده‌، این‌ تخیل‌ است‌ که‌ بر اراده‌ پیروز می‌شود.

برگرفته از سایت:فکرنو


نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:37 PM | نویسنده : قاسمعلی
چگونه ایده های خود را عملی کنیم؟
شاید قدرتمندترین روش پویا برای تحریک کردن ذهن فراهشیار ، سیال سازی ذهن به طور منظم است . شمار بیشتری از مردم با استفاده از اندیشه خلاق بیش از هر شیوه ایی که تاکنون ابداع شده به موفقیت رسیده اند.
 
. این به اندازه ای قدرتمند است که وقتی استفاده از آن را شروع می کنید ، احساس می کنید که به جلو پرتاب می شوید . انگار که در همین لحظه پا روی پدال گاز زندگی خود گذاشته اید . هر کسی تاکنون از روش سیال سازی ذهن استفاده کرده از ایده ها و نتایج عالی که به دست آورده شگفت زده شده است . شیوه سیال سازی ذهن بسیار ساده است و یکی از علل قدرتمند بودن این روش هم همین سادگی آن است . استفاده از این روش بسیار ساده است کاغذ سفیدی بردارید و هدف یا مسئله خود را به شکل یک سوال بر بالای آن بنویسید . تا جایی که امکانش وجود دارد سوال را مشخص و دقیق بنویسید تا ذهن شما بتواند جواب های علمی برای آن پیدا کند . برای مثال اگر می خواهید طی ۱۲ ماه آتی درآمد خود را ۲۵ درصد افزایش دهید ، آن را به شکل سوال ( چگونه می توانم در ۱۲ ماه آینده درآمدم را ۲۵ درصد افزایش دهم ؟ ) مطرح کنید ، این طرز طرح سوال جواب های احتمالی شما را بسط می دهد .

انتخاب سوال تا حدود زیادی کیفیت جواب های شما را مشخص می سازد هر چه سوال بهتر باشد جواب ها مفیدتر خواهد بود پس از نوشتن سوال ، باید خودتان را وادار کنید که دست کم بیست جواب به آن بدهید گاه بیستمین جواب ارزشمندترین جواب می باشد وقتی شروع به نوشتن می کنید سه تا پنج جواب اول تا حدود زیادی ساده است . به ایده های ساده ای اشاره می کنید : ( باید تلاش کنم ) ( باید ساعت کارم را افزایش دهم ) پنج جواب بعدی کمی دشوارتر به دست می آیند و ده جواب آخر از همه سخت تر است . اما خودتان را وادار کنید که حتما به بیست جواب برسید . حالا جواب ها را به دقت مرور کنید و دست کم یک نقطه نظر را از میان آنها انتخاب کنید و بلافاصله دست به کار شوید این بخش دشوار و تعیین کننده این فرآیند است هر چه روی موضوع جدیدی سریع تر دست به کار شوید ایده های بیشتری برای حل کردن آن مسئله و یا رسیدن به هدفتان پیدا می کنید . هر چه ایده بیشتری به دست آورید احتمال اینکه کاری را که دقیقا باید انجام دهید پیدا کنید ، بیشتر می شود . اگر قرار باشد این شیوه سیال سازی ذهن را پنج روز در هفته اجرا کنید و هر روز در زمینه حل مسایل بیست ایده تولید کنید ، هفته ای صد ایده به دست می آورید ، در طی پنجاه هفته شما به پنج هزار ایده جدید می رسید . به این نکته توجه کنید که اشخاص معمولی به طور متوسط در سال به سه یا چهار ایده می اندیشند و اغلب حتی این ها را هم بکار نمی گیرند کاری که شما می کنید شما را در موقعیت عالی قرار می دهد . ذهن شما پیوسته با ایده های نو جرقه می زند . اینگونه در تمام مدت روز پیرامون شما با ایده های نو محاصره می شود . ایده ها کلیدهای موفقیت در آینده هستند . ایده ها سنگ زیر پا هستند که می توانید روی آنها گام بردارید و به هدفهایتان برسید . ایده ها ابزاری هستند که می توانید از آنها برای حل مسایل خود استفاده کنید . ایده ها می توانند شما را غنی تر ، شادتر ، خشنودتر و موفق تر سازند . در محدوده این ایده ها و نقطه نظرهاست که عناصر کلیدی موفقیت نهفته اند . وقتی همه روزه صبح اول وقت از روش سیال سازی ذهن استفاده می کنید ، در تمام روز خود را تحریک می کنید و به آن فعالیت می بخشید . در این شرایط دیگران حیرت می کنند که شما چگونه به این سرعت می توانید برای مسایل خود راه حل های مفید فراهم آورید .
اشخاص معمولا به نقطه نظرهای جدیدی مانند سیال سازی ذهن به دو طریق واکنش نشان می دهند :
گروه اول می شنوند ، سری تکان می دهند ، بعد به خانه می روند و کاری صورت نمی دهند بعد به آن ده درصدی می رسیم که اقلیت خلاق هستند ، اشخاصی مثل شما که روش سیال سازی ذهن را می آموزند و بلافاصله آن را به خدمت می گیرند . در جریان شکل دادن به آینده خود ضرورت دارد که عادت به سرعت عمل کردن را وقتی ایده خوبی می شنوید در خود ایجاد کنید . رابطه مستقیمی میان اینکه شما پس از دریافت ایده به چه سرعتی آن را بکار می گیرید و احتمال اینکه آیا اصولا این ایده ها را بکار می گیرید یا نمی گیرید وجود دارد . دنیا پر از ایده های خوب است . اما تنها معدودی از آنها را دریافت می کنند و بکار می بندند .
به توانمندیهای ذهنی خود ایمان بیاورید . خودتان را دست کم نگیرید صرف این حقیقت که می توانید ایده ای داشته باشید بدان معنا است که شما احتمالا از توانمندی برخوردارید که می توانید آن ایده را به مرحله عمل بگذارید . به دلیل قانون جذابیت و فعالیت ذهن فراهشیار می توانید آنچه را که لازم داشته باشید ، به زندگی خود راه دهید . مهم این است که برنامه و هدف شما باید روشن باشد و شما هم به شدت خواهان دستیابی به این هدف باشید .
ذهن فراهشیار شما سخت تحت تاثیر سه عامل تحریک می شود این سه عامل عبارتند از:
۱) هدف های به شدت مطلوب
۲) مسایل فشارآورنده
۳) سوالات مناسب و بجا .
داشتن هدف های به شدت مطلوب در کنار اشتیاق ، پشتکار زیاد و هیجان ، ذهن فراهشیار شما را فعال می کند و شما را به سطح بالاتر هوشیاری و اطلاع از امکانات واقع در پیرامون تان می رساند .
مسایل فشارآورنده و مهم که بخواهید آنها را حل و فصل کنید ، همراه با سیال سازی منظم ذهن ، خلاقیت را در شما افزایش می دهد و شما را به اقدام کردن و دست به کار شدن تشویق می کند و سرانجام سوالات مناسب و بجا که سبب می شوند ایده های جدید در شما شکل بگیرند و ذهن شما را به روش های جدید انجام دادن کارها هدایت می کنند عنوان شغلی شما هر چه باشد ، شما کارتان حل کردن مسایل است . در تمام مدت روز ، این کار را می کنید . اگر قرار باشد مسئله ای برای حل کردن وجود نداشته باشد شغلی هم وجود خارجی نخواهد داشت . هر چه مسئله بزرگتر ، دشوارتر و گسترده تر باشد ، امکان اینکه حقوق بیشتری بگیرید و سریع تر ارتقای درجه پیدا کنید افزایش می یابد . پرحقوق ترین اشخاص در هر شغلی کسانی هستند که مسایل بیشتر و بزرگتری را حل و فصل می کنند و این را هم به خاطر داشته باشید ، اگر به هدفی نرسید علتش این است که مسئله ای را حل نکرده اید . کار شما این است که هر مانعی را که بر سر راهتان قرار می گیرد به شکلی از میان بردارید . توانایی شما در حل مسئله ، کیفیت زندگی شما را در خانه و محل کار رقم می زند

برگرفته از سایت : آفتاب



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:37 PM | نویسنده : قاسمعلی
 آرامش زندگی در گرو برآوردن نیازهاست. نیازها به طور کلی به 5 گروه تقسیم می‌شوند:
نیازهای فیزیولوژیکی
نیاز به امنیت
نیازهای اجتماعی
نیاز به احترام
نیاز به خودیابی
که به ترتیب نیازهای اولی نیازهای رده پایین و نیازهای آخری نیازهای رده بالا به حساب آمده و نیاز به خودیابی حد بالای نیازهاست.
برآورده شدن مناسب نیازها شرط لازم برای به وجود آمدن آمال و آرزوهاست. به عنوان مثال یک فرد گرسنه و آواره هرگز به فکر پرواز بر فراز کوه‌ها نخواهد افتاد. بسیاری نیز معتقدند که خلاقیت در نیاز متولد می‌شود همان گونه که بسیاری از اختراعات بزرگ نه محصول تعریف مشکلی خاص بلکه برای برآورن نیازی خاص به وجود آمده‌اند.
2- اصول اولیه خلاقیت
به طور کلی خلاقیت فرایندی است که طی زمان ادامه داشته و ابتکار، انطباق‌پذیری و تحقق از خصوصیات بارز آن به شمار می‌آیند و می‌تواند جوابگویی برای مشکلات باشد. برخی از محققان اصولی برای مشخص شدن مرزهای خلاقیت تعریف نموده‌اند:
اول اینکه خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو باشد یا آن که احتمال وقوع آن بسیار کم باشد. اما باید توجه داشت که نو بودن و اصالت با آن که شرط لازم خلاقیت است اما کافی نیست. زمانی یک پاسخ را می‌توان بخشی از یک فرایند خلاقیت به شمار آورد که تا اندازه‌ای با واقعیت مطابقت داشته یا اصولاً واقعی باشد.
دوم خلاقیت باید گره‌ای را بگشاید یا با وضعیتی تناسب داشته و یا مقصود معینی را برآورد.
سوم، خلاقیت واقعی مشروط به دوام آن بینش ابتکاری، ارزیابی و تفسیر و رشد آن باشد. در جمله‌ای کوتاه می‌توان اینگونه بیان کرد «خیلی‌ها ایده‌های خوب دارند اما عده کمی آنها را عملی می‌کنند». همچنین یکی از عواملی که معمولاً با خلاقیت مربوط می‌دانند موضوع هوش است.
3- وجوه هوش
یک مبنای طبقه‌بندی، نوع فرایند و یا نحوه عملکرد خاصی است که انجام می‌گیرد. این نوع طبقه‌بندی شامل 5 گروه اصلی از توانش‌های هوشی می‌باشد که عبارتند از:
عوامل شناخت
حافظه
تفکر همگرا
تفکر واگرا
و ارزشیابی
شناخت، کشف و یا کشف دوباره و بازشناسی است. حافظه عبارت از حفظ آن چیزی است که درک شده است. در تفکر واگرا ما در جهات متفاوت تفکر می‌کنیم، گاهی به تفحص می‌پردازیم و گاهی در جستجوی تنوع هستیم در حالی که در تفکر همگرا اطلاعات به یک جواب درست و یا به بهترین جواب شناخته شده و قراردادی منتج می‌گردد. واضح است که یکی از توانشهای تفکر واگرا گوناگونی پاسخهایی است که تولید می‌شود. این نوع تولید تماماً زاده اطلاعات ارائه شده نیست. در اینجاست که مبحث انعطاف‌پذیری در تفکر پیش می‌آید که از مباحث اصلی خلاقیت به شمار می‌آید . با این حال در بررسی افراد خلاق این نتیجه به دست آمده است که اگر چه داشتن حد معینی از هوش لازم است ولی شرط کافی نیست و لزوماً افراد با هوش خلاق نبوده‌اند در حالی که افراد با هوش متوسط می‌توانند افراد خلاق برجسته‌ای باشند. در واقع امور خلاقیت شاید بیشتر اکتسابی باشد تا فطری و می‌توان با آموزشهایی این توانایی را در خود افزایش داد.
4- خصوصیات افراد بسیار خلاق
از مطالعه‌ی افراد بسیار خلاق موارد زیر نتیجه شده است. البته این خصوصیات شخصیتی آنهاست نه این که با این گونه رفتارها، انسان بتواند به خلاقیت برسد:
تمایل به تعریف و تمجید از خود دارند.
اشخاص خلاق مخصوصا خواهان قبول پیچیدگی و حتی بی‌نظمی در دریافت‌های خود هستند بدون آنکه نگران آشفتگی ناشی از این امر باشند. این بدان معنی نیست که آنان فی نفسه بی‌نظمی را دوست دارند بلکه پرمایگی موجود در بی‌نظمی را به کم مایگی نظم ترجیح می‌دهند. تمایل دارند نزد دیگران به داشتن نظرات تند و احمقانه شهرت داشته باشند.
کارهای آنها با اظهار نظر اینکه از موضوع پرت هستند مشخص می‌شود. شوخ‌ طبعی و بذله‌گویی از صفات بارز این افراد است. باید به این افراد کمک کرد که بدون اینکه کینه‌توز و پرخاشگر باشند جسارت خود را حفظ کنند.
5- عوامل بازدارنده‌ی خلاقیت
تلاش‌های قبل از بلوغ برای حذف خیالبافی
محدودیت‌های بازدارنده‌ی قوه تدبیر و کنجکاوی کودکان
تکیه‌ی بیش از حد به نقش جنسیت؛ تفکر خلاق مستلزم حساسیتی بیش از حد (خصوصیتی کاملاً زنانه) و وابستگی به غیر و اتکای به خود (خصلتی کاملاً مردانه) است. از همین رو یک پسر بسیار خلاق نسبت به سایر همجنسان همسال خود بیشتر دارای صفات زنانه به نظر می‌رسد .
تاکید زیاد بر پیشگیری (نحوه پاسخگویی کودکان به مسایلی که مستلزم چاره‌اندیشی فرد هنگام قرار گرفتن در وضعیتی بن‌بست است نشان می‌دهد که تأکید بر پیشگیری قوه تصور بسیاری از کودکان را از رشد باز داشته است ).
القای ترس و کمرویی
تاکید بر مهارتهای کلامی
خطری که استعداد خلاق فرد را تهدید می‌کند، قضاوت یا ارزیابی تجربه فرد نیست بلکه پیشداوری است که به تبع آن تجارب بسیاری در حوزه دریافت را نمی‌یابند. خطری که آموزشهای معمول چه در خانه و چه در مراکز آموزشی در بردارند این است که نظرات نو و احتمال وقوع اعمال جدید خیلی زود و بیش از اندازه مورد انتقاد قرار می‌گیرند.
6- عوامل تشدیدکننده خلاقیت و نوآوری
حس درونی تفکر، انسان را قادر می‌سازد شرایطی را که وجود خارجی ندارند، ‌در درون ذهن شبیه‌سازی نماید و‌ به وی این امکان را می‌دهد تا در امکانات یکسان با سایرین برای خود فرصتهای بهتری بیافریند. در واقع امور خلاقیت شاید بیشتر اکتسابی باشد تا فطری و می‌توان با آموزشهایی این توانایی را در خود افزایش داد. مجموعه عواملی که باعث تشدید و ترغیب فرد به نوآوری می‌گردند به عوامل تشدیدکننده تعبیر می‌گردند که خود به دو بخش کلی انگیزه‌ها و ابزارها تقسیم می‌شوند که در اینجا توضیح داده می‌شوند.
6-1- انگیزه‌ها
انگیزه‌های ترغیب کننده به نوآوری، می‌توانند به خصوصیات و زندگی خصوصی افراد مربوط باشد و یا اینکه به اجتماع محل سکونت فرد بستگی داشته باشد که ما در اینجا دلایل بروز هر یک را بررسی می‌کنیم.
6-1-1- انگیزه‌های بیرونی: به همه انگیزه‌هایی که از جامعه به فرد القاء می‌گردند گفته می‌شود که خود بر اثر موارد زیر ناشی می‌گردند:
بحران‌های جامعه: می‌دانیم سرچشمه خلاقیت نیاز است. اغلب مواقع اگر نیازی در زندگی بشر مشاهده نشود، الزامی به خلاقیت وجود نخواهد داشت. نیازهای بشر معمولاً به طور یکنواخت بروز می‌یابند مگر در شرایطی استثنایی مانند بحران‌های مختلف از جمله بحرانهای طبیعی چون سیل و زلزله و آتشفشان و طوفان و همچنین بلایایی که خود انسان مسب آنهاست که بارزترین آنها جنگ است. نوع و دلیل بروز یک بحران در اینجا مد نظر نیست و آنچه حائز اهمیت است هجوم سیل عظیمی از نیازها پس از وقوع بحران است که می‌تواند در جامعه سبب یک انقلاب فکری در نزد افراد گوناگون گردیده و به شکل نوآوری و خلاقیت بروز نماید.
سطح توقعات جامعه: جامعه‌ای که در آن سیر صعودی پیشرفت حاکم باشد، هر روز از طرف تک تک اعضای خود شاهد خلاقیت و نوآوری است. در این جامعه نوآوری به قشر متفکر و اندیشمند محدود نگردیده و همه مردم را شامل می‌شود بطوریکه حتی تبهکاران نیز در این جامعه هر روز به فکر خلق روشی نو در روند کاری خود می‌باشند.
6-1-2- انگیزه‌های درونی: انگیزه‌هایی که از درون شخص، منشاء می‌گیرند را انگیزه‌های درونی می‌نامند که شامل موارد زیر می‌باشند : استعداد ذاتی فرد: این امر حتی بدون وجود هر گونه محرک خارجی ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد و با داشتن هوشی متوسط و آموختن راه‌های افزایش تفکر خلاق، کاملاً قابل دسترسی برای همه نیازهای زندگی می‌باشد.
نیازهای درونی: گاهی اوقات افراد در خود نیرویی احساس می‌کنند که همواره آنان را وا می‌دارد که در جهت کمک به دیگران و ارتقای سطح زندگی در جامعه، دست به نوآوری بزنند. این افراد از هر جنس و سن و شغلی می‌توانند باشند. به عنوان مثال خانمی در آمریکا که از آگهی های تجاری تلویزیون ناراضی بود آنها را مطابق با ذوق خود مجدداً می‌نوشت .
بحران‌های شخصی‌: بحران‌های شخصی نیز مانند بحران‌های جامعه، می‌توانند محرک بسیار قوی در امر نوآوری برای شخص باشند.
6-2- ابزارها
برخی فاکتورهای تعیین‌کننده برای دستیابی به تفکر خلاق و جود دارند که می‌توان از آنها به عنوان ابزارهای نوآوری یاد کرد. این ابزارها عبارتند از:
اراده
اعتماد به نفس
کمیت
شبیه‌سازی
استمداد از دیگران
مجاورت/ تشابه/ تباین
تغییر دادن
فعالیتهای جنبی و . . .
این عوامل راه‌کارهایی برای آموزش نوآوری و تفکر خلاق ارائه می‌دهند. در آینده‌ی نزدیک این عوامل شرح داده می‌شوند.

برگرفته از سایت:خلاقیت کلید طلائی


نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:36 PM | نویسنده : قاسمعلی
مسائل امروز سازمانها با راه حلهای دیروز حل شدنی نیست و پیش بینی آینده مشکلات آتی را حل نمی کند بلکه باید برای پیش سازی آینده اقدام کرد. امروز شرایطمحیطی و قواعدبازی به حدی بی رحم ، پیچیده ، پویا و نامطمئن گردیده که سازمانها دیگرنمی توانند با تغییرات سطحی و ظاهری در ساختارها، روشها، سیستم ها و غیره حیات بلندمدت خود را تضمین کنند. لذا سازمانهای امروزی باید چنین نگرشی در اذهان مدیران و کارکنان خود به وجود آورند که "آینده ای وجود ندارد، بلکه باید آن را خلق کرد و فقطسازگاری با تغییر کافی نیست ، بلکه باید آن را دوست داشت ". امروزه سازمانها نمی توانندبا دل بستن به توان بالای تولیدی و اجرای چندطرح خلاقانه بر رقبای کوچک ، منعطف ،نوآور، فرصت گرا و کم هزینه فایق آیند. آنها باید شرایطی را فراهم کنند تا استعداد خلاقیت کارکنان بارور شده و همه آنان روحیه کارآفرینی پیدا کرده و بتوانند به راحتی ، مستمر وبه طور فردی یا گروهی فعالیتهای نوآورانه خود را به اجرا درآورند .

در این مقاله ضمن اشاره به مفهوم خلاقیت و نوآوری کوشش می شود به نحوه شکل گیری ایده های جدید، فرایندهای خلاقیت و نوآوری ، ویژگیهای فرایند نوآوری ،انواع نوآوری ، مدلهای نوآوری سازمانی و محیط مساعد برای نوآوری در سازمان پرداخته شود .
مفهوم خلاقیت و نوآوری
در برخی نوشته ها و تحقیقات مدیریتی ، مفاهیم و خلاقیت و نوآوری را مترادف به کار برده اند، اما این دو مفهوم دارای تفاوت جزیی و درعین حال مهم هستند که به تعریف هرکدام و توضیح تمایز آنها می پردازیم .
خلاقیت عبارتست از به کارگیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یک فکر و اندیشه نو ونوآوری عبارتست از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های نو ناشی ازخلاقیت ."1" به عبارت دیگر درخلاقیت اطلاعات جدید به دست می آید و در نوآوری آن اطلاعات به صورتهای گوناگون در بازار عرضه می شود."2 "
نویسندگان و محققان سازمان و مدیریت باتوجه به مکاتب فکری ، دیدگاه نظری وبینشی که دارند اهمیت و اولویت متفاوتی نسبت به این دو مفهوم قائلند . مثلاروانشناسان به "خلاقیت " که بیشتر یک مفهوم فردی است اهمیت بیشتری می دهند و آن را عام و شامل نوآوری نیز می دانند و برعکس جامعه شناسان و محققان صنعتی برای "نوآوری " که بیشتر یک مفهوم گروهی و اجتماعی است اهمیت بیشتری قائل شده و آن را عام و خلاقیت را یکی از مراحل نوآوری تلقی می کنند."3" برای مثال یکی ازنویسندگان اشاره می کند که خلاقیت به ایجاد ایده های جدید توجه دارد، درصورتی که نوآوری به کاربرد آن می پردازد. پس خلاقیت نقطه آغاز هر نوآوری است و نوآوری تلاش برای تبدیل ایده خلاق به محصولات یا فرایندهایی است که نهایتا موجب بهبود خدمات به مشتری ، کاهش هزینه و یا ایجاد درآمدهای جدید برای سازمان می گردد. وی نتیجه می گیرد که :
بهره برداری + اختراع + تصور = نوآوری
"تصور " به ایده ای اشاره دارد که ممکن است باتوجه به یک چارچوب مرجع "مثلافرد، قسمت ، سازمان یا مجموعه دانش موجود" جدید باشد. و "اختراع " به هر نوع ایده جدیدی که به واقعیت تبدیل شده اشاره دارد و واژه "بهره برداری " حداکثر استفاده از یک اختراع را نشان می دهد و بنابراین "تصور"، "اختراع " و "بهره برداری " همه از اجزاءنوآوری هستند."4 "
نحوه شکل گیری اندیشه های جدید
مغز انسان از دو نیمکره چپ و راست تشکیل شده است که هرکدام مهارتها وفعالیتهای فکری خاصی را برعهده دارند. جدول شماره "1" برخی از مهارتهای تفکیک شده در هر نیمکره مغز انسان را نشان می دهد."5 "
جدول "1" مهارتهای تفکیک شده در هر نیمکره مغز انسان
نیمکره سمت چپ - عملگرا نیمکره راست مغز - جادویی
پیش بینی و آمادگی " آماده برای آینده "
تحول پذیر / سازش با تغییرات
پیش بینی حوادث / پیش بینی و انتظار
هدف گرا / تمرکز روی نتایج
منطقی
تحلیل گر تصور / خلق آینده
تحول ساز / تغییر ساز
طراحی / ایجاد
تصور گرایی / تمرکز روی رویاها
شهودی
سازنده
همان طور که در جدول مشاهده می شود اطلاعات در مغز انسان به دو شیوه متفاوت گردآوری و پردازش می شود، نیمکره چپ که به مغزقضاوت کننده مشهور است ، تجزیه وتحلیل ، مقایسه و سپس انتخاب می کند و نیمکره راست یا مغزخلاق ، مطالب را تجسم ، پیش بینی و ایده ایجادمی کند. کوششهای مربوط به مغز قضاوت کننده و مغز خلاق در این مورد که هر دو احتیاج به تجزیه وتحلیل و سنتز دارند همانندند، ولی نتایج نهایی مغزخلاق به جای یک قضاوت ، یک ایده است و همچنین درحالی که قضاوت محدود به حقایق موجود است ولی تصور می تواند به سوی مجهولات سیرکند تا آن جا که از دو با دو چیزی بیش از چهار بسازد."6 "
بنابراین لازمه خلق ایده های جدید این است که آن را در تخیل و تصور ایجاد کرد و انجام داد اگر رویا و تصور بهبود یابد انجام آن بهبود خواهدیافت ."7" پس نیمکره راست مغز نقش اساسی در خلق ایده های جدید دارد به طوری که می توان گفت اندیشه های خلاق و نو تابعی از قدرت تصور خلاق انسان است ."8" فرهنگ ما، هنوز به توانائیهای مغز راست آنگونه که باید و شاید نپرداخته و از آن بهره برداری نکرده است . از این رو لازم است که این بخش از مغز بخصوص در عرصه های مدیریت ، تعلیم و تربیت و روان درمانی بیشتر تقویت و فعال شود .
با این وصف ، منظور این نیست که نیمکره راست و چپ مغز در تضاد با یکدیگر و متعارضند، بلکه این دو نیمکره مکمل و یک کل تجزیه ناپذیرند.هدف ، برقراری ارتباط بین این دو بخش و درنتیجه ایجاد زمینه لازم برای همبستگی سودمند و همکاری بهتر آنهاست تا هر دو بتوانند قابلیتها وتوانائیهای خویش را درهم آمیزند."9" لازم به ذکر است که صاحبان افکار و اندیشه های بزرگ از هر دو سوی مغزشان بهره گرفته اند و اگر مشاهده می شودبیشتر افراد فقط از کارایی یک طرف مغز خود استفاده می کنند به دلیل نارسایی و ناتوانی عضوی طرف دیگر نیست بلکه به این علت است که طرف دیگر مغز بدون تمرین و استفاده باقی مانده و به اندازه کافی مجال و فرصت تکامل و پیشرفت ، همانند طرف یگر به آن داده نشده است ."01 "
فرایند خلاقیت
توجه دقیق به فرایند خلاقیت ، به خوبی نشان می دهد که سازمانهای نوآور برای مسائلی ازقبیل وقت آزاد، دسترسی به اطلاعات ، آزادی عمل ،سیستم پیشنهادهای موثر و سریع ، تشویق و ریسک پذیری و نوآوری و غیره اهمیت فوق العاده ای قائل هستند. شکل شماره "1" بیانگر مراحل مختلف فرایند خلاقیت است .
شکل "1" فرایند خلاقیت
1 - جذب : اولین مرحله ، جذب یا فریفته شدن نسبت به یک موضوع است که اغلب احتیاج به اطلاعات جدید دارد .
2 - الهام : این مرحله بسیار سریع اتفاق می افتد و تعریف و مشاهده آن بسیار مشکل است . به عبارت دیگر قبل از وقوع ، از آن هیچ آگاهی نداریم . بعضی اوقات مواد اولیه آن "مرحله اول " با ایده یا راه حل همراه می شود و این همان مرحله ای است که می گوییم : آهان "AH-AH"!!
3 - آزمایش : در این مرحله ایده بوجود آمده آزمایش می شود تا اینکه معلوم شود مفید و مولد هست یا خیر .
4 - پالایش : در این مرحله ایده به منظور کاربردی کردن و مصرف آن ، اصلاح می شود، مراحل سوم و چهارم به زمان زیادی احتیاج دارد تا جایی که ادیسون می گوید استعداد یا الهام یک درصد کار است و 99% آن سخت کوشی است .
5 - ارائه عرضه : مرحله آخر فرایند خلاقیت ، مرحله ای است که اگر اتفاق نیفتد اکثر خلاقیتها خنثی می شود. این مرحله ابتدا باید در درون سازمان اتفاق افتد به معنی که ابتدا افراد صاحب اختیار ایده را بخرند یا قبول کنند و بعداز تعهد به آن ، به مشتریان خارج از سازمان ارائه کنند .
سازمانهای نوآور به خوبی می دانند که برای مرحله جذب "در فرایند خلاقیت " فرد خلاق احتیاج زیادی به وقت آزاد، آزادی عمل و اجازه سرکشی به قسمتهای خارج از حیطه کاری خود دارد و برای مرحله الهام احتیاج دارد که کنترل دقیق و سخت گیری درمیان نباشد. در مرحله آزمایش ، مدیریت ارشدبا دراختیار گذاشتن امکانات ، تجهیزات و تسهیلات به افراد خلاق کمک می کند تا راحت تر و سریع تر به نتیجه مطلوب برسند. در مرحله پالایش و ارائه با پذیرش ، پاسخ سریع و تشویق طرحهای نیمه کاره و برنامه ریزی نشده ، باعث افزایش انگیزه و روحیه ریسک پذیری افراد می شوند. به طورکلی تجربه نوآوری مدیریت ارشد سازمان و شناخت آن از فرایند خلاقیت یکی از عوامل مهم موفقیت سازمانی به شمار می رود."11 "
فرایند نوآوری در سازمان
معمولا در سازمان نوآوری به صورت اقدامات متوالی یا از مجرای مراحل پیاپی صورت می گیرد. مراحل لازم برای نوآوری موفقیت آمیز در شکل شماره "2" آمده است . برای اینکه فرایند نوآوری به صورت موفقیت آمیز به اجرا درآید، مدیران باید نسبت به این امر اطمینان حاصل کنند که مراحل موردنظر به ترتیب در سازمان رخ دهد. اگر در آن فرایند یکی از مراحل اجرا نشود یا یکی از ارکان وجود نداشته باشد، فرایند نوآوری با شکست روبروخواهدشد .
شکل "2" فرایند یک نوآوری موفقیت آمیز
1 - نیاز: نیاز برای تغییر و نوآوری زمانی به وجود می آید که مدیران نسبت به عملکرد جاری سازمان ناراضی باشند وجود چنین مسئله ای باعث می شودکه مدیران درپی روشهای جدید برآیند و در این میان از وجود روشهای تازه آگاه گردند .
2 - نظر یا ایده : نظر یا ایده ارائه راه جدیدی برای انجام دادن کارهاست . این نظر یا ایده می تواند به صورت الگو، طرح یا برنامه ای باشد که یک سازمان باید آن را به اجرا درآورد یا امکان دارد به صورت دستگاهی جدید، محصولی تازه یا روش جدید برای نظارت بر امور یا شیوه مدیریت بر سازمان باشد.یک ایده یا نظر ممکن است در درون سازمان ارائه شود یا از خارج به داخل سازمان رسوخ کند. معمولا نظر یا ایده بیش از اینکه موردقبول سازمان قرارگیرد باید با نوع نیاز موردنظر مقایسه شود یعنی بتواند آن را ارضا کند .
3 - پذیرفتن : پذیرفتن به مرحله ای گفته می شود که مدیران یا تصمیم گیرندگان درصدد برآیند نظر یا ایده پیشنهادی را به اجرا درآورند . برای اینکه یک تغییری در سازمان ایجاد شود مدیران و کارکنان باید آن را تایید و از پدیده جدید حمایت کنند .
4 - اجرا: مرحله اجرا زمانی است که اعضای سازمان به یک ایده ، روش یا رفتار جدید جامه عمل می پوشانند. در این مرحله احتمالا شرکت باید مواد،وسایل یا ماشین آلات لازم را خریداری کند و کارکنان دوره های آموزشی جدید را طی کنند تا بتوانند ایده یا نظر جدید را به اجرا درآورند. مرحله اجرااهمیت بسیار زیادی دارد زیرا بدون آن مراحل پیشین بیهوده است .
5 - منابع : برای ایجاد نوآوری ، منابع انسانی لازم است و باید فعالیتهایی صورت گیرد. نوآوری به خودی خود صورت نمی گیرد بلکه مستلزم صرف وقت و منابع است ، هم برای ارائه ایده جدید و هم برای جامه عمل پوشانیدن به آن . کارکنان و اعضای سازمان در راستای تامین این دو نیاز باید انرژی لازم را به مصرف برسانند یا آن را تامین کنند . اکثر طرحهای نو به چیزی بیش از بودجه تخصیص یافته نیاز دارند و از این بابت باید درصدد تامین منابع خاص برآمد. در رابطه با شکل شماره "2" گفتنی است که نیاز و ایده های جدید به صورت همزمان در نخستین مرحله شروع نوآوری قرار گرفته اند. این بدان معناست که هریک از آنها ممکن است در مرحله شروع نوآوری قرار گیرند. برای مثال بسیاری از شرکتها، سیستم کامپیوتری دیجیتال را پذیرفته اندزیرا چنین به نظر می رسد که بتوان بدین وسیله کارایی را افزایش داد. ازسوی دیگر کشف واکسن آبله برای این بود که یک نیاز بسیار شدید تامین گردد."21 "
ویژگیهای فرایند نوآوری
فرایند نوآوری دارای ویژگیهای زیر است :
فرایند نوآوری با عدم اطمینان "تردید" همراه است : منبع نوآوری یا ایجاد فرصت برای نوآوری غیرقابل پیش بینی است . نتایج نوآوری را به سختی می توان با تجربیات قبلی سنجید و به عبارتی پیش بینی مشخص از نتایج به عمل آورد . بنابراین تکیه بر برنامه ریزی زمانبندی شده در همه موارد جواب نمی دهد . معمولا مرحله ابداع تا به دست آوردن موفقیتهای حاصل از اجرای پروژه را بین 7 تا 15 سال و فاصله بین ابداع و تولید تجاری را بین 3 تا25سال ذکر می کنند .
فرایند نوآوری مبتنی بر دانش افزایی و یادگیری است : فرایند نوآوری موجب تقویت دانش جدید می شود و متکی بر هوش و خلاقیت فردی ویادگیری متقابل است و به دلیل سرعت تجربیات جدید حاصل از فرایند نوآوری ، پیوند و ارتباط سریع و تنگاتنگ تمام افراد درگیر در امر نوآوری در هرنقطه از فرایند آن ، ضروری است .
فرایند نوآوری در تقابل با برخی از کارهاست : نوآوری اغلب مستلزم حذف برخی فعالیتها در سازمان است و به نوعی در تقابل با آنها قرار می گیرد.برای مثال پیگیری و اجرای طرح موتور خنک کننده توسط هوا در شرکت "هوندا" منابع و وقت طرح توسعه موتورهای خنک کننده آبی را به خوداختصاص داد .
فرایند نوآوری از مرز بخشهای مختلف درون سازمانی و برون سازمانی فراتر می رود: فرایند نوآوری مستلزم تبادل اطلاعات در بخشهای مختلف سازمان و خارج از آن است و نیز واحدهای مختلفی درگیر فرایند نوآوری می شود. منبع بسیاری از ایده ها نیز فراتر از بخشهای مختلف سازمانی و ناشی از تبادل اطلاعات بین رشته های مختلف است ."13 "
انواع نوآوری
نوآوری را به طرق گوناگون تقسیم می کنند، اما بهتر است که انواع نوآوری را از دیدگاه سازمان و باتوجه به منابع مالی موردنیاز، مهارتهای موردنیاز،سطح ریسک ، سرعت نوآوری برای ورود به بازار و... بررسی کنیم . زیرا این دیدگاه کاربردی و عملی است. بنابراین باتوجه به شاخصهایی که برخی ازآنها ذکر شد، به توضیح انواع نوآوری می پردازیم :
1 - نوآوری بنیادی
این نوآوری منجر به خلق بازارهای جدید می شود. جایگزینی لوله های خلاء با ترانزیستور، یک مورد از این نوع است . ویژگی نوآوریهای بنیادی ،توسعه انواع مواد جدید "سرامیک ، فیبرهای مصنوعی ، کریستال " است . پذیرش کند محصول جدید ازطرف مصرف کنندگان ، هزینه بالا و مخاطره آمیزبودن این قبیل نوآوریها ازجمله ویژگیهای آن است . نوآوریهایی از این قبیل برای شرکت بوجودآورنده آن ، حق ثبت به وجود می آورد و به شرکت یک برتری تکنولوژیکی نسبت به رقبا می دهد. و در درازمدت منجر به حاکمیت آنها در بازار می شود . برای به دست آوردن چنین موقعیتی در بازار شرکت بایدسرمایه گذاری سنگین و مستمر بر روی مهارتهای کارکنان و تجهیزات انجام دهد .
2 - نوآوری مبتنی بر توسعه عملکرد "محصول "
وقتی نوآوری در محصولی به وجود می آید، شرکتها تلاش می کنند که کاربرد این محصول جدید را افزایش دهند. ویژگیهایی مانند قدرت ، دوام وانعطاف پذیری در توسعه کاربرد محصول موثر است . یک نمونه از انواع توسعه کاربرد و عملکرد محصول ، باتریهای لیتومی بزرگ "کداک " است . لیتوم به نسبت باتریهای قلیایی دارای مزیت قدرت و وزن است ، اما مشکل اندازه دارد که شرکتها نتوانسته بودند این مشکل را برطرف سازند و مهندسان شرکت "کداک " توانستند به این محدودیت نائل شوند. به طورکلی نوآوریهای بنیادی ، زمینه اصلی برای توسعه کاربرد محصول را فراهم می سازد و هرکدام از این کاربردهای جدید با منحنی S شکل حرکت می کنند. توسعه کاربردهای محصول به لحاظ مالی کمتر هزینه بر است و هزینه تحقیق و توسعه شرکتهایی که بر روی این قبیل نوآوریها کار می کنند، بسیار بیشتر از شرکتهایی است که تحقیقات بنیادی انجام می دهند . این نوآوری نیاز به دیدگاه ساختاریافته ای برای تعریف و حل مشکل و مهارتهای مرتبط با مهندسی ، بخصوص شیمی و مهندسی مکانیک دارد و به دلیل محیط رقابتی باید کار تحقیق به سرعت به نتیجه برسد. بنابراین باید رابطه متقابل بین کارکنان بخشهای تولید و تحقیق و توسعه وجود داشته باشد .
3 - نوآوری مبتنی بر ساختار فناوری
تجدید ساختار فناوری مستلزم واردکردن مواد یا تجهیزاتی از دیگر حوزه های صنعت برای تولید هر محصول جدید است که اساسا با توسعه کاربردمحصول یا فرمول بندی جدید فرق دارد. زیرا با ترکیب چندتکنولوژی ، محصولی کاملا متفاوت ارائه می شود. از قدیمی ترین نمونه های تجدیدساختارفناوری و تولید که محصولی کاملا جدید است ، می توان به طراحی و تولید تانکهای جنگی اشاره کرد. این تکنولوژی از ترکیب موتورهای دیزلی کامیونهای بزرگ ، تراکتورهای کشاورزی و تفنگهای ته پرسبک به دست آمد که محصولی به نام زره پوش جنگی را به وجود آورد. نمونه ای از نوآوریهای جدید که همراه با تجدیدساختار فناوری بوده ، تولید تلویزیونهای بسیار کوچک "مینیاتوری " قابل حمل توسط شرکت سونی است . ترکیب کردن موضوع عمده این نوآوریها است . برای مثال شرکت "یاماها"ی ژاپن از تکنولوژی سرامیک برای تولید راکت تنیس استفاده کرد "این راکتها بر راکتهای فیبری رجحان داشت " و نشان داد که چگونه تکنولوژی مواد برای هر کاربرد خاص می تواند به ایده ای کاملا جدید تبدیل گردد. در این نوع نوآوری نیز باید بین کارکنان تولید، مهندسی و تحقیق و توسعه ارتباط نزدیکی باشد .
4 - نوآوری در زمینه نام محصول و شهرت آن "برچسب کالا "
نوآوری در برچسب کالا، ایجاد تمایل به خرید یک محصول خاص را دربرمی گیرد. تحقیقات نشان می دهد که حدود%24 از فروش محصول صرف تبلیغ آن می گردد. مطالعه بر روی نوشابه ها مثال خوبی از این موضوع است که تاچه اندازه برچسب محصول بر روی فروش آن تاثیر دارد. تحقیقات نشان داده که مصرف کننده با چشیدن نوشابه چشم بسته نمی تواند نوع نوشابه "پپسی یا کوکاکولا" را تشخیص دهد زمانی که محصول با مارک ارائه شود،ترجیحات مصرف کننده مشخص خواهد شد. نوآوری در برچسب ، نوعی سرمایه گذاری است که یک شرکت برای حفظ مشتری انجام می دهد وشرکتهایی مانند کوکاکولا از قدرت خود درمورد نام کالایشان برای معرفی کالاهای دیگر "مانند کوکاکولا با طعم گیلاس و یا کوکای مخصوص رژیم "استفاده می کنند. برخی از کالا در بازار برچسب و نام غالب داشتند اما به تدریج به علت عدم تداوم تبلیغ بر روی آن از ذهن مصرف کنندگان پاک شدند . هرشرکت برای موفقیت در این امر لازم است که درمورد چگونگی تاثیر عوامل فرهنگی بر پیام موردنظر، ارزش کانالهای تبلیغی مطالعه و بررسی کند و به این منظور افرادی با تخصصهای بالا در زمینه بازاریابی و تبلیغات موردنیاز است و نیز مستلزم مهارتهایی در زمینه برنامه ریزی برای به حداکثررساندن پتانسیل برگشت سرمایه و نیز تماس تنگاتنگ با مشتری لازم دارد .
5 - نوآوری در فرایند
بیشتر سرمایه گذاریهای جدید صرف جایگزینی تجهیزات می شود. نرخ رشد این سرمایه گذاریها نشان می دهد که صنعت به طور مستمر درپی توسعه ظرفیت تولیدی خود است . نوآوری در فرایند تولید باعث می شود که شرکت ، مزیتهایی بر رقبا به دست آورد که عبارتند از: 1 - افزایش سرعت فرایندتولید و 2 - افزایش قابلیت انعطاف تولید از یک محصول به محصول دیگر .
نوآوری در طراحی با استفاده از کامپیوتر و سیستم های قابل انعطاف تولید "14 ""FMS" در بسیاری از بازارها موثر است و نیز بر روی انواع دیگرنوآوری بخصوص توسعه کاربرد محصول و تجدید سازمان تکنولوژی تاثیر دارد. این مزیت رقابتی را 15 "TBC" یا مزیت رقابتی مبتنی بر زمان می گویند.شرکت "تویوتا" با استفاده از سیستم تولید قابل انعطاف توانست عرضه ماشین جدید را در عرض سه سال انجام دهد "شرکت "دترویت " که سیستم FMS ندارد در عرض پنج سال موفق به عرضه ماشین جدید می شود". نوآوری در فرایند باعث می شود که عرضه یکنواخت تولید با کیفیت بالا و یاقیمت پایین امکان پذیر گردد. نوآوری فرایند نیاز به سرمایه گذاری اساسی و اغلب بلندمدت دارد و اداره موثر نوآوری فرایند نیاز به مهارتهای مهندسی ،مدیریت تولید و مهارتهای خرید دارد .
6 - نوآوری در طراحی
بسیاری از شرکتها نوآوری ازطریق طراحی را نادیده می گیرند. یکی از مسائل مهم در طراحی ، قابلیت انعطاف است بدین معنی که کالا باتوجه به شرایط بازار و تغییر علائق مصرف کنندگان قابلیت تعدیل داشته باشند، یکی از مثالهای کلاسیک در این زمینه ، اختراع خوراک پزی در اوایل قرن بیستم بود که با تغییرات متعددی منجمله در سوخت ، مواد به کار رفته و رنگ توانسته هنوز بعداز هشتاد سال در بازار باقی بماند. معیار دیگر در طراحی ،احساس راحتی و اطمینان مصرف کننده است . برای مثال جاروبرقی "الکترولوکس " به سرعت توانست به دلیل راحتی مصرف کننده ، در مقابل جاروبرقی "هوور" قرارگیرد. از مثالهای دیگر نوآوری در زمینه طراحی ، ارائه صندلیهای اداری |"ERGON2"است که به مصرف کننده امکان تغییر زاویه ، بلندی وکوتاهی و تغییر شکل پشتی های صندلی را می دهد. نوآوری در طراحی نیاز به تماس نزدیک با بازار مصرف دارد .
7 - نوآوری در زمینه تجدید فرمول سازی
تجدید فرمول سازی مشابه تغییر در ساختار محصول بدون تغییر در اجزاء آن است . تغییر ویژگیهای فیزیکی یک محصول ، جزء این دسته بندی قرارمی گیرد. نوآوری در زمینه تجدید فرمول سازی ، شامل ترکیب مجدد اجزاء فعلی برای ارائه محصول جدید است اما این کار با تجدید ساخت تکنولوژی فرق دارد و ترکیب جدیدی از مواد موجود به دست می آید، برای مثال اضافه یا کم کردن اسانس های خاصی برای نوشابه و یا انواع اسپره های خوش بوکننده . شرکتی که در کار تجدید فرمول سازی است باید ارتباط نزدیکی بین بازار و کارکنان تولید به وجود آورد و مهارت تعیین نیازهای مشتری وتوانایی تبدیل آنها به یک محصول را داشته باشد .
8 - نوآوری در ارائه خدمات
تحقیقات انجام شده نشان می دهد که هزینه جلب یک مشتری هفت برابر هزینه حفظ آن است . بنابراین نوآوری در خدمات یکی از مسائل مهم دررقابت محسوب می شود . نوآوری در ارائه خدمات مستلزم توسعه تخصص کارکنان در معرفی و ارائه فنی و مناسب محصول است . برای مثال شرکت دارویی "مرک " نمایندگان فروش خود را با بالاترین سطح تکنیکی آموزش می دهد تا بتواند به مناسب ترین شکل محصولات شرکت را معرفی کند.نوآوری در ارائه خدمات با سطح نسبتا پایین سرمایه گذاری صورت می گیرد و برگشت سرمایه آن سریع است . البته این نوآوری در کوتاه مدت مزیت رقابتی را فراهم می کند .
9 - نوآوری در بسته بندی
تغییر بسته بندی عموما باعث تغییر میزان خرید کالا و یا میزان استفاده از آن در یک دوره زمانی و بازشدن بازارهای جدید بر روی آن کالا می شود.بسته بندی بهتر، نوع کیفیت انبارکردن کالا را بهبود می بخشد و به سلامت محصول و سهولت حمل آن کمک می کند که به نوعی در میزان پذیرش مصرف کننده تاثیر دارد. هزینه نوآوری در بسته بندی در مقایسه با هزینه تحقیقات نوآوریهای دیگر کمتر است اما مزیت رقابتی بلندمدتی برای شرکت ایجاد نمی کند .
خلاصه این تقسیم بندی نوآوری باتوجه به شاخصهایی مانند هزینه ، سرعت ، تحقیق ، سرعت تولید و... در جدول شماره "2" فهرست شده است ."61 "
جدول "2" مقایسه انواع نوآوری
مهارتهای مورد تاکید ارزش افزوده مزیت رقابتی زمان برگشت سرمایه تخمین مقدار تقاضا سرعت تولید سرعت تحقیقات هزینه تحقیقات توآوری
تحقیقات بنیادی بالا بالا طولانی پیچیده سریع پایین بالا بنیادی
مهندسی متوسط متوسط متوسط کمی پیچیده متوسط متوسط بالا توسعه کاربرد
تماس با مشتری متوسط متوسط متوسط نسبتا پیچیده متوسط متوسط متوسط تجدید ساخت تکنولوژی
مهندسی بالا بالا طولانی کمی پیچیده متوسط بالا متوسط فرآیند
تماس با مشتری بالا بالا طولانی کمی پیچده کند بالا پایین برچسب کالا
تماس با مشتری متوسط متوسط کوتاه کمی پیچده بالا بالا پایین تجدید فرمول سازی
تماس با مشتری پایین پایین کوتاه کمی پیچیده بالا بالا پایین ارایه خدمات
تماس با مشتری پایین پایین کوتاه کمی پیچیده بالا بالا پایین طراحی
تماس با مشتری پایین پایین کوتاه کمی پیچیده بالا بالا پایین بسته بندی
مدلهای نوآوری سازمانی
1 - مدل فشار تکنولوژی : این مدل که قدیمی ترین مدل نوآوری سازمانی است بیشتر براساس فلسفه "تولیدگرایی " شکل گرفته است . بدین معنی که "هرچه تولید کنیم می توانیم بفروشیم ". بنابراین ، ابتدا ایده ای در واحد تحقیق و توسعه خلق و به نمونه محصولی جدید تبدیل می شود، سپس واردفرایند تولید می گردد، به دنبال آن بازاریابی گردیده و نهایتا به نیازهای بازار پی می برند. نتیجه چنین مدلی این بود که %80 از محصولات جدید در بازارشکست خوردند و فقط %20 توانستند موفق شوند. شکل شماره "3" نشان دهنده این مدل است .
شکل "3" مدل فشار تکنولوژی
2 - مدل جذب بازار: بعداز شکست مدل "فشار تکنولوژی " که می خواست با فشار تکنولوژیکی و دانش تخصصی واحد تحقیق و توسعه ، فروش را بالاببرد، تولیدکنندگان متوجه اهمیت و نقش نیازها و خواسته های مشتریان شدند و به بازاریابی و تحقیقات بازار روی آوردند. به عبارت دیگر مدل جذب بازار براساس فلسفه "بازارگرایی " شکل گرفت ، بنابراین ابتدا نیاز بازار را شناختند و بعد از بازاریابی به طراحی و ساخت محصول دست زدند. آمار نشان می دهد %80 از محصولات جدید موفق ، از این مدل استفاده کرده اند. اما این مدل نیز مسائل و مشکلاتی به همراه داشت ازجمله اینکه تولیدکننده بعدازتحقیقات بازار و بازاریابی ، هنگام طراحی و ساخت متوجه بسیاری از کمبودها و ناسازگاریها و مشکلات می شد. شکل شماره "4" نشان دهنده این مدل است .
3 - مدل یکپارچه : مشکلات مدل جذب بازار باعث شد که مدل یکپارچه شکل گیرد، این مدل که محیط سازمانهای نوآور بهترین بستر برای اجرای آن است و کارآفرینان در آن نقش محوری دارند، مدلی است که مدل جذب بازار و فشار تکنولوژی را با سایر امکانات و ظرفیتهای سازمان یکپارچه وسازگار می کند. همان طور که در شکل شماره "5" مشاهده می شود، ابتدا کارآفرینان سازمان فرصتهای بازار و تکنولوژیکی را کشف می کنند، سپس باتوجه به نواقص ، واکنشها و دفاعهای بازار، نیازهای بازار را تشخیص می دهند و ازطرف دیگر ابزار و وسایل موردنیاز را با نیازهای بازار یکپارچه می کنند و در مرحله بعدی امکانات مالی ، مدیریتی ، اندازه سازمان و سایر ملاحظات را با نیازهای یکپارچه شده فوق سازگار می کنند. کارآفرینان به عنوان عامل کلیدی این مدل ، باعث یکپارچگی و سازگاری مدلهای جذب بازار و فشار تکنولوژی می شوند و به این ترتیب مشکلات این دو مدل را همزمان باموانع مالی ، اداری ، مدیریتی و ساختاری سازمان برطرف می کنند."71 "
شکل "5" مدل یکپارچه
محیط مساعد برای نوآوری
اصولا خلاقیت و نوآوری قادر به تبلور در محیط نامناسب و نامطلوب نخواهدبود. در محیط نامطلوب برای پرورش خلاقیت از اندیشه های نو انتقادمی شود و تمایلات دگرگونی و تغییر با مقاومت و ممانعت مواجه می شود. هدایت و اراده تلاشهای خلاقی که درجهت نیل به اهداف سازمانی باشدبستگی به ایجاد فضای سازمانی مناسب و مستعد دارد."18" در این زمینه یکی از صاحبنظران می گوید "هر سازمان باید به نحوی فضای مساعد برای آدمهای خلاق ، مبتکر و مصمم به وجود آورد که اینها دشمنان قسم خورده کار یکنواخت و وضع موجودند و همواره آماده اند تا با نوآوری و ارائه راههای بهتر انجام کارها، وضع موجود را برهم زنند". به طورکلی برای ایجاد محیط مناسب در سازمان مدیران باید نکات زیر را موردتوجه قرار دهند :
شکست را تحمل کنید: نوآوری هم برد دارد هم باخت . پافشاری و توانایی فایق آمدن بر ناامیدی ، شکست و ناکامی ، لازمه کارند."19" در این زمینه داستانی درباره تام واتسون از شرکت "آی بی ام " ساخته اند که ظاهرا پایه و اساس ندارد. می گویند روزی یکی از مدیران اجرایی از او پرسید که آیا قصددارد فلان مدیر اجرایی را که پروژه پنج میلیون دلاریش با شکست مواجه شده اخراج کند؟ واتسون گفته است "اخراجش کنم ! من تازه هزینه کارآموزی او را پرداخته ام ". حال این داستان واقعیت داشته یا نه ، نوعی طرزنگرش نسبت به کار را نشان می دهد که خلاقیت و نوآوری را تشویق می کند."20 "
فراهم کردن محیط کار آرام و غیررسمی : محیط کاری آرام و غیررسمی به وجود آورید که روی قوانین و مقررات تاکید نداشته باشد. یک جو باز وخلاق زمانی تقویت می شود که به افراد و گروهها اجازه داده شود ارتباط متقابل داشته باشند زیرا افراد به طور گروهی ایده های بهتری را ارائه می کنند وهمچنین باید بدانید که وقتی افراد می خواهند درباره چیزی عمیقا فکر کنند به آرامش و تنهایی نیاز دارند .
دادن امتیاز مناسب به نوآوران : به نوآوریهای موفقیت آمیز حق امتیاز بدهید نه پاداش ثابت . برای اینکه افراد را به ابتکار دلگرم کنید قسمتی از سودناشی از نوآوری انجام شده را به فرد مبتکر بدهید. به عنوان مثال ، تولیدکنندگان بازیهای ویدیویی به طراحان خودشان حق امتیاز بین 10 تا15 درصد آن بازی طراحی شده را می پردازند. وقتی یک ایده جدید برای شما پول می آفریند یا موجب صرفه جویی می شود قسمتی از آن را به ذی سهم بپردازید دراین صورت است که کار خوب پیشرفت می کند .
رقابت را تشویق کنید: تحقیقات آزمایشگاهی و تجارب علمی نشان داده است که رقابت ، خلاقیت را زیاد می کند. تجارب روان شناختی نیز نشان داده است که رقابت می تواند خلاقیت فکری را تا%50 بالا ببرد. روحیه رقابت و معارضه انسان را تهییج و تشویق می کند تا اندیشه های جدید ارائه دهد .
از تعصب کاری حمایت کنید: پیتر دراکر می گوید: "من متوجه شده ام که هر وقت کاری انجام شده است به وسیله آدمی که در کارش هدف و تعصب واحساس رسالت داشته تحقق یافته است ". آدمهایی که تعصب کاری دارند همواره با چارچوب سازمانی جور درنمی آیند. اینها ممکن است آدمهایی خودخواه ، بی پروا، بی تحمل و تک رو باشند. آدمهایی که کارکردن با آنها فوق العاده مشکل است وهمین ها هم محسنات آنهاست . اما وجود این قبیل آدمها برای نوآوری موفقیت آمیز اجتناب ناپذیر است . مدیران هوشمند این گونه آدمها را از کار برکنار نمی کنند بلکه خودخواهی آنها را ارضا می کنند و به موفقیتهایشان ارج می گذارند و در مواقع سختی و شکست از آنها حمایت می کنند."21 "
تعیین هدفها به طور مشخص : هدفها را به صورت مشخص تعیین کنید و برای تامین آنها به اعضای سازمان آزادی عمل بدهید .
آماده سازی افراد برای تغییر: در سازمان وضعی به وجود آورید که افراد پدیده تغییر را بپذیرند. اعضای سازمان باید بر این امر اعتقاد پیدا کنند که تغییربه نفع آنها و سازمان تمام خواهدشد. این باور معمولا زمانی به وجود می آید که اعضای سازمان هنگام تصمیم گیری با مدیر همکاری کنند و هنگام اجرای تغییرات برنامه ریزی شده به گونه ای عمل شود که امنیت شغلی اعضا تهدید نشود."22 "

نتیجه گیری
در شرایط محیطی نامطمئن ، پویا و رقابتی امروزی سازمانها برای بقا و کسب موفقیتهای بزرگ باید طالب اندیشه های نو باشند و در این راستا به افرادی که رهیافتهای بدیع و خلاق برای مسائل سازمانی ارائه می کنند توجه خاصی مبذول دارند. اگر کمی دقت شود به این نکته پی خواهیم برد که ما ازلحاظ اندیشه ، حتی اندیشه های خوب و مفید کمبودی نداریم بلکه چیزی که کمبود آن احساس می شود تمایل و اشتیاق مدیران به قبول اندیشه های نواست . درواقع مدیران باید بجای تولیدات و روشهای جدید، طالب اندیشه های جدید باشند. زیرا در تحلیل نهایی ، تولیدات و روشها صرفا وسایلی هستند که ازطریق آنها اندیشه ها کاربرد می یابند. بنابراین می توان گفت مدیریت سازمانها با عدم قبول ریسک طرحهای نو و اقدامات تازه درحقیقت باریسک بزرگتری که همانا غافلگیری درمقابل اتفاقات جدید است مواجه خواهندشد .
امروزه مهمترین وظیفه رهبران و مدیران ارشد سازمانها عبارتست از شناخت افراد خلاق و مبتکر در درون سازمان و همچنین جذب افراد خلاق ازبیرون سازمان و حفظ ونگهداری و ایجاد انگیزه در آنها ازطریق ایجاد بستر لازم و مناسب .
در شرایط کنونی سازمانهای موفق و نوآور به کارآمدبودن اصول مدیریت "برنامه ریزی ، سازماندهی ، کنترل و مانند آنها " به دیده شک و تردیدمی نگرند و معتقدند که برای خلاقیت ، رهبری صنعت و شکست قواعدبازی رقابت به کارکنانی خلاق و کارآفرین نیاز دارند که بدانند در هر زمان از کدام پنجره ذهن خود به مسائل نگاه کنند و قادر باشند مسائل را برای هر لحظه از زاویه جدید بنگرند .
منبع:تدبیر

برگرفته از سایت:روزنامه تفاهم



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:36 PM | نویسنده : قاسمعلی
مربی یا معلمی که می خواهد یک کلاس ویژ ه ی پرورش خلاقیت را اداره کند و یا این که علاقمند است در جریان تدریس روزمره ی خود به طور جدی پرورش خلاقیت دانش آموزان را هم مدنظر داشته باشد، اگر چنان چه از خصوصیات و نگرش های ویژ ه ای که با ماهیت و فرآیند خلاقیت مناسبت دارد ، برخوردار باشد ،مطمئنا در کار خود بسیار موفق تر عمل خواهد کرد. البته یک چنین معلمی حتما لازم نیست که خودش فردی خلاق باشد ،اما اگر چنان چه شخصا از مهارت های اساسی خلاقیت برخوردار باشد و بتواند عملا از آن ها استفاده کند ،بدون شک در پیش برد و هدایت کلاس و تاثیر گذاری بیش تر و بهتر بر دانش آموزان خود موفقیت بیش تری کسب خواهد کرد..
برخی ویژگی های معلم علاقمند به خلاقیت که داشتن آن ها به بازدهی بیش تر کلاس و تدریس او می انجامد، موارد زیر است :
1- فردی انتقاد پذیر باشد .
2-تحمل عقاید نو دانش آموزان را داشته باشد.
3-از صبر و تحمل بالایی برخوردار باشد .
4-به تفاوت های فردی و منحصر به فرد بودن تک تک دانش آموزان اعتقاد داشته باشد.
5-از انگیزه ای قوی برخوردار باشد.
6-پذیرای ایده ها و نظرات غیر عادی دانش آموزان خود باشد.
7-دوست دار هنر و زیبایی شناسی باشد.
8-تا حد امکان به دانش آموزان خود آزادی عمل بدهد.
9-در چند زمینه ی مختلف معلومات و مهارت داشته باشد .
10-برای هر دانش آموز احترامی ویژه قائل باشد .
11- خیال پردازی دانش آموزان را تشویق کند.
12-در مواقع لزوم بتواند کودکانه بیاندیشد و کودکانه عمل کند.
13-به دانش آموزان خود اجازه دهد که گاهی اشتباه کنند.
معلم دوست دار خلاقیت :
احساس می کنم اگر به دانش آموزانم اجازه ی اشتباه کردن را بدهم ،بزرگترین چیزها را به آن ها آموخته ام

برگرفته از سایت:آموزش


نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:36 PM | نویسنده : قاسمعلی
تاثیر خلاقیت در زندگی انسان و ابعاد مختلف آن کاملا مشهود است . بطوری که افراد موفق در زندگی اغلب افرادی هستند که از قدرت خلاقیت خود استفاده بیشتری برده‌اند و مسیرهای پیشرفت و موفقیت و پیروزی را برای خود هموار ساخته‌اند. بر این اساس امکانات مادی و سایر امکانات و عوامل به تنهایی نخواهند توانست در موفقیت فرد موثر باشند. در صورتی‌که یک فرد خلاق در نبود این امکانات نیز می‌تواند از شرایط و امکانات موجود بهره بیشتری برده به نتایج دلخواه خود برسد. می‌توان قدرت خلاقیت خود را افزایش داد و صفات و ویژگی‌هایی را در خود شناسایی و تقویت کرد که به این امر کمک کنند .
موانع خلاقیت
عموما موانع بروز خلاقیت ریشه در دوران کودکی و تربیت نادرست دارد . اما در هر سنی می‌توان چنین نقص‌ها و کمبودها را با استفاده از روش‌ها و شیوه‌هایی جبران کرد. افرادی‌ که از انتقاد و شکست می‌ترسند، افراد خلاقی نخواهند بود. همینطور افرادی که از افراد دیگر تبعیت می‌کنند و منتظر هستند ببینند دیگران چه می‌کنند تا آنها نیز دست به کار شوند. این افراد قدرت عملی از خود ندارند و دائما به دیگران وابسته هستند و چون کارهای خود را بر اساس این وابستگی انجام می‌دهند کمتر از قدرت ذهنی و خلاقیت خود استفاده می‌کنند .
توجه به مسائل تکراری و روزمره زندگی ، داشتن یک زندگی یکنواخت و عادت کردن به این شرایط فرد را دچار رکود و کسالت می‌سازد. این افراد تمایل دارند در شرائط فعلی خود باقی بمانند و حاضر نیستند زحمتی به خود بدهند و شرایط را به صورت دیگری درآورند. همینطور انسان‌هایی که انعطاف ناپذیرند و نمی‌خواهند تغییرات بیرونی و درونی را بپذیرند، خلاقیت خود را مدفون می‌سازند. اینها افرادی هستند که یک مسیر یکنواخت و ساده را برای زندگی خود انتخاب می‌کنند و یا بطور تصادفی در آن مسیر قرار می‌گیرند و حاضر نیستند غیر از آن مسیر در مسیر دیگری قرار بگیرند. بطور کلی داشتن اعتماد به نفس پائین ، عزت نفس پائین ، رکود و کسالت ، داشتن اهداف ساده و سطحی در زندگی و... از موانع اصلی در رشد و بروز خلاقیت هستند .
ویژگی‌های افراد خلاق
این افراد دوران کودکی پرفراز و نشیب ، متنوع و پررخدادی داشته‌اند . از لحاظ شخصیتی به طور کلی انسان‌هایی هستند خطرپذیر و اهل ریسک بطوری ‌که از شرایط و موقعیت‌های جدید نمی‌ترسند و به دنبال موفقیت و رسیدن به پیروزی تلاش می‌کنند و هر چند برای آنها خطراتی داشته ‌باشد، مصر هستند و پشتکار فوق‌العاده‌ای دارند. کارها را تا به انتها پیش می‌برند تا زمانیکه به نتیجه دلخواه خود برسند .
افراد خلاق خود را مقید به یک کار خاص نمی‌کنند و سعی می‌کنند از فرصت‌ها و زمان‌هایی که در اختیار دارند نهایت استفاده را ببرند و پویا و پر تحرک هستند و فعالیت‌های متنوعی را در زندگی خود انجام می‌دهند. با انگیزه هستند، پر نیرو و انرژی به نظر می‌رسند و دائما در پی فرصت‌هایی هستند که تجارب جدیدی را برای آنها به ارمغان می‌آورند. از کار و فعالیت ترس ندارند و کمتر احساس خستگی می‌کنند. از فعالیت‌هایی که انجام می‌دهند، لذت می‌برند و در مقابل بیکاری و داشتن اوقات فراغت زیاد برای آنها کسل‌کننده و خسته‌کننده است. مسئولیت‌های بیشتر و بزرگ‌تری را می‌پذیرند و تلاش می‌کنند به بهترین وجه کار خود را به انجام برسانند .
افراد خلاق پذیرای افکار نو هستند و سعی می‌کنند از افکار نو و جدید برای رسیدن به اهداف خود و سر و سامان دادن به آنها بهره ببرند. مستقل هستند، با اعتماد به نفس و شوخ‌طبع هستند. روابط اجتماعی خوبی دارند و به طور کلی در تمام وقایع زندگی به دنبال تجارب جدید هستند. و این امر به آنها انرژی و امید فزاینده‌ای می‌دهد. خود را به خاطر موفقیت‌های خود تشویق می‌کنند . راهکارهای خوبی ارائه می‌دهند و معمولا دنبال‌رو و پیرو دیگران نیستند. در عین حال غبارگر نیز نیستند و تلاش نمی‌کنند دائما در خلاف جهت رودخانه شنا کنند .
تفاوت قدرت و خلاقیت
حس کنجکاوی خود را افزایش دهید. از مسائل ماده شروع کنید و ببینید مسائل پیرامون شما چرا به این صورت هستند که آیا می‌توانند طور دیگری باشند تا نتیجه بهتری از آنها گرفت. از خود سوال کنید و جواب‌های متنوعی برای آنها پیدا کنید. ساده از کنار مسائل عبور نکنید. این مسائل می‌تواند شیوه چیدن دکور در منزلتان باشد یا یک خبر علمی ، سیاسی ، اجتماعی و ...
مسیرهای نو را در زندگی خود امتحان کنید. این کار را می‌توانند از تغییر مسیر همیشگی خود از منزل به محل کار یا تحصیل شروع کنید. آیا همیشه فقط از یک مسیر استفاده کرده‌اید؟ آیا مسیرهای دیگر نیز هست؟ این مسیرها را امتحان کنید. کارهایی از این قبیل تنوع زیادی در زندگی شما ایجاد می‌کند. عادات خود را نیز تغییر دهید و سعی کنید مدتی برخلاف آن عادات رفتار کنید. آیا همیشه از یک دسر خاص استفاده می‌کنید؟ آیا همیشه از یک روزنامه فروشی می‌خرید؟ اگر اینطور هست پس زود دست به کار شوید و تنوع را در زندگی خود بیشتر کنید .
برای مشکلاتی که در زندگی برایتان پیش می‌آید، راههای مختلفی پیدا کنید و سعی نکنید آنچه را که زودتر به ذهنتان می‌رسد و ساده‌تر است انجام دهید. به فکر تغییرات مثبت در زندگی خود باشید و آنها را در زندگی خود اعمال کنید. از تصورات خلاقانه استفاده کنید. و ذهن خود را به خلاقیت عادت دهید .
به مسائلی که به یکباره در ذهنتان ایجاد می‌شود، توجه کنید .
انسان ذهن پوپا و فعال دارد و اغلب در لحظات خیلی زودگذر و دارای مطالبی هستند که می‌توانند بسیار خلاقانه و مفید باشند. به این افکار ارزش و بها دهید و برای این کار می‌توانید یادداشت برداری کنید. یادداشت‌برداری از افکاری که به طور گذرا به ذهن خطور می‌کنند و خلاقیت‌هایی هر چند جزئی و بی‌ربط که به ذهن شما می‌رسند، می‌توانند بسیار سودمند باشند و سر منشا فعالیت‌های بزرگ. ثبت این افکار گذرا در یک دفترچه یادداشت کوچک و جیبی وابسته شخصی و خصوصی به نظم افکار شما کمک می‌کند. در مواقع لزوم با کنار هم قرار دادن این افکار می‌توانید تصمیمات جدی و مهمی بگیرید .
این دفترچه یادداشت همیشه باید همراه ما باشد. چون این افکار خلاقانه اغلب زودگذر ظاهر می‌شوند و شاید نتوانند مدت زیادی در ذهن ما دوام داشته ‌باشند و خیلی زود پاک می‌شوند. از شرایطی که در درد سر افتاده‌اید، در تنگنا قرار گرفته‌اید و... استفاده بهینه ببرید. در این شرایط باور کنید که قدرت خلاقیت شما فزونی می‌یابد می‌توانند راههای مفیدی برای حل مشکل برایتان فراهم کند. به افراد خلاق اطراف خود دقت کنید. ویژگی آنها را در نظر بگیرید و از فعالیت آنها بدون اینکه تقلید کورکورانه داشته باشید درس بگیرید .
سخن آخر
خلاقیت در انسان به هوش ، جنس ، سن و سال و میزان تحصیلات بستگی ندارد. می‌توان با پرورش برخی توانایی‌ها و ویژگی‌ها در خود خلاقیت را تقویت کرده و استفاده‌های زیادی در جهت داشتن یک زندگی موفق برد .

برگرفته از سایت:رشد

 




نظرات 0

تعداد کل صفحات : 15 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >