چکیده: در این مقاله نویسنده درصدد تحلیل اقتصادی نظام اسلامی در عرصه اقتصاد به منظور ارائه تصویری کلی از این نظام و تبیین روش های کلی این نظریات است.
نویسنده پیش از مرور بر نظریات اقتصاد اسلامی چارچوب قانونی و اخلاقی نظام اقتصادی اسلام را تبیین کرده و پس از آن به توضیح نظریه رفتار مصرف کننده، رفتار تولیدکننده، بازار و توزیع و نقش اقتصادی دولت از دیدگاه اسلام می پردازد.
وی در خاتمه نتیجه گیری می کند که این نظریات قادرند رفتار اقتصادی افراد و جوامع مسلمان و غیرمسلمان را تفسیر کنند.
چکیده: حقوق و اقتصاد دو شاخه از علوم انسانی هستند که پیش از قرن 18 جدا از هم نبودند. با گسترش روش شناسی تجربی و غلبه آن بر اقتصاد به تدریج اقتصاد به صورت علم مجزا و بدون توجه به حقوق و نهادهای حقوقی مطرح شد. ظهور نهادگرایی قدیم و جدید و طرح بحث های حقوقی مبادله و هزینه آن ارتباط آن دو را رقم زد. از سوی دیگر، بهره گیری از روش اقتصاد برای تحلیل قانون و مقررات در چند دهه اخیر رشته میان رشته ای تحلیل اقتصادی حقوق را مطرح ساخته است. اقتصاد اسلامی حلقه ارتباطی بحث های فقه، حقوق اسلامی و اقتصاد است و باید برای گسترش خود ضمن توجه جدی به چارچوب های حقوقی فعالیت اقتصادی برای انتخاب قوانین صحیح یا انتخاب نظریه از میان اجتهادهای گوناگون افزون بر توجه به ادله شرعی به اثرهای اقتصادی نظریه حقوقی نیز نظر کرده و به کمک آن، نظریه کارا را انتخاب کند. این مقاله درصدد است نشان دهد؛ فقه اسلامی ریشه مکتب اقتصادی و محیط پرورش علم اقتصاد و از ارکان سامان یافتن نظام اقتصاد اسلامی است و به علت واقعی بودن اقتصاد اسلامی تصور جدایی این دو علم چه در بُعد نظری یا عملی با ادبیات اسلامی سازگار نیست.
چکیده: هر چند احیا و طرح جدی سرمایه اجتماعی به یک یا دو دهه آخر قرن 20 استناد داده می شود اما با توجه به ماهیت موضوع می توان آن را پدیده ای ریشه دار و به طور کامل قدیمی دانست که در اندیشه ها، گرایش ها، سنت ها، رفتارها، نهادها، مجموعه ارتباطات، شبکه های انسانی و اجتماعی ظهور و حضور داشته است. این موضوع با توجه به پیوندهای اخلاقی و ارزشی اش با سنت های دینی، رفتار و پندار بنیان گذاران ادیان آسمانی، هم پیوندی های قابل توجهی دارد. در این مقاله درصدد هستیم که موضوع را به عصر پیامبر و به کارکرد و اندیشه آن وجود بزرگ ارتباط دهیم. در بخش های اول و دوم به زمینه های اولیه، محورهای اساسی و عناصر تعیین کننده سرمایه اجتماعی می پردازیم و سپس پیوند اندیشه و کارکرد رسول مکرم را با این موضوع ترسیم می کنیم. روش تدوین مقاله تحلیلی ـ وصفی و با کمک شیوه های کتاب خانه ای بوده از شواهد تاریخی و نقل احادیث و آیات فراوانی نیز استفاده می شود.
چکیده: این تحقیق، درصدد یافتن پاسخ برای این پرسشهاست : چه رابطهای بین فرهنگ و توسعهاقتصادی وجود دارد؟فرهنگ توسعه دارای چه ویژگیهایی است ؟ آیا اسلام با فرهنگ توسعه و به عبارت دقیق با عوامل فرهنگی موثر بر توسعه اقتصادی در تعارض است یا نه ؟ از آنجا که پاسخ به سئوالات فوق تا اندازه زیادی بستگی به تعاریف ما از فرهنگ و توسعه دارد لذا بعد از اینکه در فصل اول به طرح موضوع پرداختهایم، فصل دوم از تحقیق حاضر را به تعریف مفاهیم تحقیق اختصاص دادهایم . سپس برای پیبردن به رابطه فرهنگ و توسعهاقتصادی، ابتدا رابطه فرهنگ و اقتصاد مورد ارزیابی قرار گرفته چرا که توسعهاقتصادی را به یکی از وجوه توسعه اطلاق کردهایم، سپس روابط خاص بین فرهنگ و توسعه و عوامل فرهنگی موثر بر توسعه اقتصادی در فصل چهارم بررسی شده و از بررسی مجموع عوامل فرهنگی ذکر شده برای توسعه اقتصادی، به این نتیجه رسیدهایم که عوامل اصلی فرهنگی موثر بر توسعهاقتصادی به شرح زیر است : 1 - نگرش مطلوب و معقول نسبت به دنیا و مظاهر آن ; 2 - نگرش و برخورد علمی با مسائل و اهمیت به نقش عقل ; 3 - اعتقاد به آزادی اندیشه ; 4 - اعتقاد به برابری انسانها و احترام به حقوق دیگران ; 5 - لزوم نظمپذیری جمعی ; 6 - عدم تعارض فرهنگی در جامعه ; 7 - اعتقاد به توسعه و باور به پویایی اجتماع ; در میان عوامل فوق، عامل اول و دوم برجستهتر از سایر عوامل ارزیابی شده است و لذا فصل پنجم را به عامل اول و فصل ششم را به عامل دوم اختصاص دادهایم و در فصل آخر نیز سایر عوامل مورد بررسی قرار گرفته و با مراجعه به متون معتبر دینی، نگرش اسلام را نسبت به تک تک این عوامل یادآوری شده و به این نتیجه رسیدهایم که اسلام با این عوامل فرهنگی موثر بر توسعه اقتصادی نه فقط تعارضی ندارد، بلکه عناصر مساعدی در آن وجود دارد که میتوان با تکیه بر آنها به توسعه و بالاخص به توسعهاقتصادی کمک رساند. بعضی از این عناصر مساعد از این قرار است : 1 - فرهنگ کار و تولید در اسلام 2 - پیوستگی بین مادیت و معنویت در اسلام 3 - دعوت به زیبایی و آراستگی 4 - حرمت اسراف و تبذیر 5 - موظفشدن مسلمانان به آبادکردن زمین 6 - مذمت فقر مالی در اسلام 7 - مبارزه با خرافات 8 - دعوت به تعقل 9 - حجیت و ملاکبودن خرد بشری 10 - تشویق روشهای تجربی در اسلام 11 - فراخوان اسلام به علوم، فنون و صنایع 12 - رعایت نظم و برنامهریزی 13 - اعتقاد به جامعه آرمانی 14 - دعوت کردن اسلام به ”محکمکاری” 15 - انعطاف فقه نسبت به توسعه 16 - دعوت مسلمانان به داشتن روحیه اقتباس خلاق از دیگران 17 - اعتقاد مسلمانان به داشتن قدرت و عزت 18 - سایر عناصر فرهنگی مانند : دفاع از حقوق، آزادیها، عدالت ، برابری صلح، همزیستی و .... از مجموع مباحث این رساله به این نتیجه رسیدهایم که اسلام نه فقط مخالف عناصر فرهنگی موثر بر توسعهاقتصادی نیست ، بلکه به صورت بالقوه، در بطن خود دارای عناصری است که احیای آنها میتواند توسعه برانگیز باشد (و این فرضیه تحقیق ما بود) احیای این عناصر و دهها عنصر دیگر در فرهنگ دینی باعث خواهد شد که مسلمانان بتوانند به همه جنبههای مثبت توسعهاقتصادی در غرب ، نائل شده و بعلاوه از همه عناصر منفی آن نه فقط به دور باشند بلکه جامعهای داشته باشند که در همه ابعاد انسانی پیشرو پیشرو مستقل، الگو و نمونه باشد
چکیده: رساله مشتمل بر چهار بخش کلی است . در بخش اول سعی شده تا کلیاتی پیرامون ماهیت رشد و توسعه اقتصادی در نظام اقتصاد اسلامی ارائه شود. در این بخش با شناختی از مشخصههای نظام اقتصاد اسلامی و جایگاه الگوهای رشد و توسعه اقتصاد اسلامی، جایگاه الگوهای رشد و توسعه اقتصاد اسلامی در این نظام نشان داده شده است . سپس مشخصههای رشد و توسعه اقتصاد اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است . در بخش دوم عوامل رشد و توسعه اقتصاد اسلامی که یک تحلیل گسترده از عوامل و مفاهیم دخیل در الگوهای رشد و توسعه اقتصاد اسلامی است تحلیل گردیده است . این عوامل در دو گروه بنیادین و موثر ارائه شده است . در بخش سوم دکترین رشد و توسعه اقتصاد اسلامی ارائه گردیده و در آن به متدلوژی و اهداف سیاست توسعه اقتصاد اسلامی پرداخته شده است . در بخش چهارم مبانی ارزشی و تحلیلی رشد و توسعه اقتصادی در نظام اقتصاد اسلامی به تفصیل مورد تحلیل و دقت نظر قرار گرفته است
چکیده: در این مقاله، پس از ذکر مسئله پژوهش که همانا عدم انطباق سیاستگذاری بادیدگاههای کارشناسی در نظام برنامهریزی کشور است، کوشیدهایم به معرفی ملاحظاتفرهنگی بپردازیم و ضرورت اندازهگیری این ملاحظات و همچنین اهمیت آنها در نظامبرنامهریزی را تبیین نماییم. آن گاه به شیوه رایج در تخصیص منابع در کشور اشاره کنیم و شیوهموجود را به سبب عدم رعایت ویژگی ملاحظات فرهنگی در تخصیص منابع، نقد و بررسینماییم. بر این اساس، رویکرد جدیدی از تخصیص منابع را که متناسب با نظام اسلامی است ودر آن ملاحظات فرهنگی از طریق فهم، درک و عامل شدن و تعمیق باورهای مذهبی به همراهتخصیص منابع جامعهای توسعه یافته با ارزشهای اسلامی را نوید میدهد، معرفی کردهایم. دراین رویکرد، ناسازگاری منطقی بین توسعه و عدالت مرتفع گردیده و پهم مسئلهپ بودن مردم و دولت در جریان پمشارکت برای توسعهپ لحاظ گردیده است. سپسضرورت و اهمیت جستجوی شاخصهای فرهنگی و اجتماعی متناسب با رویکرد جدید و درکنار شاخصهای اجتماعی را یادآور شدهایم.