که باز جمعه رسید و نیامدی و شدند

که باز جمعه رسید و نیامدی و شدند
غروب جمعه و مرگ و وجود من، همراه‌

 




[ سه شنبه 28 دی 1395  ] [ 3:54 PM ] [ ام جی هاش نود و هش ] [ نظرات(0) ]

گفتم که ای امامم، از ما چرا نهانی؟!

گفتم که ای امامم، از ما چرا نهانی؟!
گفتا به چشم محرم همواره آشکارم!




[ سه شنبه 28 دی 1395  ] [ 3:53 PM ] [ ام جی هاش نود و هش ] [ نظرات(0) ]

گفتم شبی به مهدی، اذن نگاه خواهم!

گفتم شبی به مهدی، اذن نگاه خواهم!
گفتا که من هم از تو، ترک گناه خواهم!




[ سه شنبه 28 دی 1395  ] [ 3:53 PM ] [ ام جی هاش نود و هش ] [ نظرات(0) ]

گرچه نهانی ز چشم، دل نبود ناامید

گرچه نهانی ز چشم، دل نبود ناامید
می‌رسد آخر به هم، چشم من و پای تو




[ سه شنبه 28 دی 1395  ] [ 3:53 PM ] [ ام جی هاش نود و هش ] [ نظرات(0) ]