درباره

در این پایگاه اینترنتی محتوا های متنوع و متفاوت در مورد مهدویت قرار داده می شود. محتوا های ما بسیارمهم هستند و انتظار می رود شما این محتوا ها را نشر دهید تا در ثوابش شریک شوید. جهت تعجیل در ظهور حضرت مهدی (عج) صلوات
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوي دوستان
ابزار و قالب 

وبلاگ
کاربردي
تاریخ روز حدیث موضوعی وصیت شهدا


[مرجع دريافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
مجاهدت مهدوی

روابط اجتماعی در جامعه مهدوی

وجود مراکز کیفری و دادخواهی، ریشه در وجود اختلافهای اقتصادی و اجتماعی دارد که کینه ها را به گونه ای در جامعه گسترانده است که روان انسانها را آزرده نموده و مانع رشد و تعالی انسان شده است. از ویژگیهای جامعه مهدوی، پاک شدن کینه ها از دل مردمان و گسترش صلح جهانی در بین بشریت است، مدینه فاضله ای که قرنها انسان منتظر آن بوده، در این عصر تحقق پذیر است.پس از قیام مهدی(عج) و برقراری حکومت، رفاقت و دوستی و صمیمیت در جامعه فراگیر می شود تا حدی که در برآوردن نیازهای همدیگر از اموال خود چشمپوشی کند. این آرمان همه ائمه(ع) بوده است.پیامبر اکرم(ص) پس از ورود به مدینه اولین اقدامی که در راه بسط و استقرار حکومتش انجام داد، ایجاد پیمان اخوت میان مردم مدینه بود و پیمان مسالمت آمیز با دیگر پیروان ادیان. امام مهدی(عج) نیز با تأسی از سیره جدش این رابطه را در تمام جهان برقرار خواهد کرد.
صداقت و ایجاد اطمینان بین مردم در پیوند و همبستگی اجتماعی نقش مهمی دارد. وقتی دلها شفاف و نزدیک شد و قلوب متحد گردید، جامعه سرشار از ایمان خواهد بود و در سایه ایمان و اعتماد متقابل است که انسان از نظر معنوی به رشد و ترقی می رسد.آرامش روانی و آسودگی خاطر، در سایه پیوند و برادری قابل دسترسی است. کینه، حسد، بدبینی و... رذیلتهایی هستند که اطمینان خاطر را از بین برده و دشمنی و عقده را جایگزین می کند. امام مهدی(عج) این زمینه را با تدبیر و مدیریت الهی ایجاد خواهد کرد.
حضور امام در جامعه ما موجب آرامش دلها و نزدیکی قلوب است، چنانکه قرآن حضور پیامبر(ص) را مایه پیوند قلبهای مؤمنان می داند و از مؤمنان به «برادران همدیگر» تعبیر می کند، قرآن با این تعبیر از نقش ایمان در بین مؤمنان خبر می دهد و از یک واقعیت عینی پرده برمی دارد که انسان در سایه ایمان و الفت قلبی تا حدی به رشد می رسد که هیچ چیزی برای او جز خدا ارزش نیست.خدا در قرآن، پیامبر (ص) را الگوی کامل برای تمام انسانها معرفی می کند. پیامبر(ص) هیچ نیازمندی را رد نکرد و هرچه در توان داشت، امداد می کرد. خاندان آن حضرت نیز این گونه بوده و با این آرمان در فکر اصلاح انسان می کوشیدند تا همه انسانها به این مرتبه از معرفت نایل شوند. رسیدن به این پایه از معرفت در جامعه مهدوی یک آرمان عینیت یافته است.
انسان در جامعه مهدوی با تأسی از فرمانروای عادل خود که زندگی بسیار ساده و عاری از هر گونه تظاهر دارد، با نیازهای مادی کاذب فاصله می گیرد و به آنچه نیاز واقعی است می رسد و در مرحله ای از شهود که نهایت معرفت است، قرار می گیرد و وعده های قرآن و پیامبران جامه عمل می پوشد.
امام مهدی(عج) در اطاعت خداوند و خضوع در برابر عظمت الهی مثل جدش امیرمؤمنان به مرحله ای می رسد که تمام کائنات مطیع او می شوند، و انسان نیز یکی از اجزای این کائنات است. تصرف در هستی و ولایت تکوینی در جامعه مهدوی، چنین نمایان می شود. با این عظمت که در سایه آن عدالت در هستی لبریز می شود و لبریز شدن عدالت به آن معناست که تمام ذرات هستی به تعادل و نقطه اعتدال می رسند، و گرگ و میش در کنار هم زندگی می کنند و دشمنیها از جهان ریشه کن می شود و آفرینش معنای خود را نشان می دهد و تمام لذتهای مادی در برابر این تصویر موزون و زیبا از هستی با محوریت قطب عالم امکان بسیار ناچیز است، و زیباتر از آن تصویر کرنش و عبادت و اطاعت بی سابقه انسان به ساحت قدس الهی به قیادت آن یوسف زهرا (س) و نور چشم مصطفی (ص) است



امنیت در جامعه مهدوی

انسانها و همه موجودات ذاتاً امنیت گرا هستند، خانه و آشیانه خود را در جای امن و محفوظ بنا می کنند، امنیت، نیاز روحی انسان و مایه ترقی و تعالی و رشد مادی و معنوی انسان است. در سایه امنیت، جوامع تشکیل شده و نسل انسان و حیوانات تزاید یافته، امنیت مساوی با حیات انسانی است، تمدنها و علوم در سایه امنیت شکل گرفته و توسعه یافته است، امنیت اساسی ترین عنصر جوانه زدن تمدن و شکوفایی آن است، امنیت عنصری است که در رشد تمام جوانب حیاتی انسان نقش مهم دارد، امنیت در اقتصاد و توسعه تمام علوم و فنون و حفظ میراث تمدنها و اشکال آن نقش بنیانی دارد.
امروزه مهمترین نیاز از دست رفته انسانها امنیت است. امنیتی که در قرآن مد نظر است، حقوق تمام موجودات شمرده شده و بسیار دقیق و جامع است. امنیتی که در جامعه مهدوی مد نظر است، با معیار قرآنی برقرار می شود. عدالت گستری که روایات در جامعه مهدوی به آن تأکید دارند، برگرفته از امنیت فراگیر و وسیع است.
در جامعه مهدوی، برچیده شدن یکسره ظلم یک وصف حقیقی است که در سایه امنیت حاصل از برکت وجودی آن حضرت محقق خواهد شد. طبق روایات، رعب و وحشت در سایه عدل و قسط آن دادگستر بزرگ محو و نابود خواهد شد. (منتخب الاثر/ ص478)



انقلاب مهدوی

انقلاب به معنی دگرگون شدن است. اساسی ترین دگرگونی و علل اصلی انقلابها را عنصر فرهنگ تشکیل می دهد. در جامعه مهدوی، اصلاح فرهنگ زیربنای تمام اصلاحات خواهد بود با دگرگونی و تکامل فرهنگی، حرکت به سوی جامعه مهدوی و عدالت علوی، تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی را تحت الشعاع قرار می دهد. با ظهور امام زمان(عج) انقلابی فراگیر در جهان محقق خواهد شد. انقلاب به معنای کامل واژه روی خواهد داد؛ انقلابی فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که تمام ابعاد جامعه را دگرگون سازد. در انقلاب حضرت، جمعیت جهان از یک فرهنگ و دین واحد پیروی خواهند نمود؛ حکومتی بر اساس دین با تعمیق فرهنگ دینی و توسعه همه جانبه آن در جهان و یکدست شدن فرهنگ و حرکت جامعه به سوی تعالی، از نتایج انقلاب مهدوی خواهد بود.
رشد معنویت و اخلاق در آن موجب رشد و تعالی خواسته های انسان خواهد بود. از ویژگیهای مهم انقلاب مهدوی و جامعه علوی، رویکرد مردم جهان بخصوص مسیحیان و یهودیان به اسلام است. (ینابیع المودة / ص422)
زدودن ناخالصی ها و خرافات از چهره اسلام و ارائه کامل اسلام ناب از عوامل گرایش مردم به دین اسلام خواهد بود. حضرت مهدی(عج) در انقلاب خود چنان به دین عمل می کند و مردم را به آن فرا می خواند که گویا دین تازه ای آورده است. (عصر زندگی/ حکیمی/ ص253)
امام کاظم (ع) در تفسیر آیه «اعلمو ان ا... یحی الارض بعد موتها» می فرماید: خداوند زمین را با مردانی زنده می کند که یاوران مهدی در اجرای عدالت هستند. (مکیال المکارم/ ج1/ ص81)
انقلاب فراگیر مهدی(عج) انقلابی است که مردم جهان در انتظار آن هستند و از آن استقبال می کنند، مگر اندکی که مخالف آن هستند و آنها نیز در سیل انقلاب آن حضرت محو می شوند. (الارشاد/ مفید/ ج2/ ص381)
اقتصاد جهان در این انقلاب دگرگون می شود، فقر از جهان برچیده می شود، خواسته های انسان بیشتر فرامادی شده و نیازهای او تغییر ماهیت می دهد. انسان از ثروت اندوزی دل می کند، از این رو همه مردم به سطحی از زندگی که معاش خود را تحصیل کنند، خواهند رسید. یکی از علل فقر، انحصار ثروت در دست عده خاصی است؛ چنانکه امروزه 75 درصد ثروت جهان در دست اقلیت است. این نظام اقتصادی در عصر مهدوی فرو می پاشد و نظام عدالت محور جایگزین می شود و مردم با امنیت خاطر به نیاز خود می رسند و به آن قانع می شوند.
ثروت اندوزی انسان و علاقه به انباشت نقدینگی و تصاحب املاک، آز و حرص به دارایی و علایقی از این قبیل، از مشکل معرفتی انسان ناشی می شود که اگر این مشکل حل شود، بسیاری از بحرانهای اقتصادی و فقر طبقاتی از جامعه ریشه کن خواهد شد. نبود برنامه تربیتی و معرفتی، انسان را از مسیر انسانیت به مسیر مادی سوق داده است. وقتی برای تربیت انسان و بیدار کردن وجدان و فطرت الهی برنامه ای ارائه شد، این مشکل رفع خواهد شد.
علاوه بر این، بر اساس روایات معتبر، زمین گنجهای پنهانی خود اعم از معادن و محصولات کشاورزی را در جامعه مهدوی و زیر سایه حکومت آن حضرت بیرون خواهد ریخت. این روایات با آیات قرآن سازگاری دارد. «اگر اهل آبادیها به خداوند ایمان بیاورند، درهای رحمت و نعمتهای الهی از آسمان و زمین به روی آنها گشوده خواهد شد. (اعراف/69) دوره حکومت مهدی(عج)، اوج ایمان انسان به خداوند شروع می شود «مردم در سایه حکومت مهدوی(عج) بی نیاز می شوند، با روزیهای خداوند و برکات او...» (منتخب الاثر/ ص482)
در جامعه مهدوی زمین آباد می شود و هیچ خرابه ای در آن یافت نمی شود و تمدن در اوج شکوفایی خود قرار می گیرد.
انقلاب سیاسی و حکومت امام مهدی(عج) واژگون شدن تمام حکومتهای ظالمانه را در پی خواهد داشت. امیرالمؤمنین(ع) در توصیف حکومت او چنین می فرماید: «آگاه باشید فردایی در پیش رو دارید که زمامداری بر شما حکومت خواهد کرد که از همه حکومتهای رایج دنیا متفاوت خواهد بود، او با کارگزاران ناشایست برخورد نموده، آنها را کیفر خواهد داد. زمین و آسمان در دوره او از داشته خود مضایقه نکنند و... گنجهای خود را به روی او نمایان و عرضه کنند. روش او عادلانه و سنت پیامبر(ص) به وسیله او زنده و با دلایل روشن و برهانهای آشکار بر شما حکومت خواهد کرد و لذت عدالت را در سایه حکومت او خواهید چشید، احکام قرآن و سنت نبوی توسط او زنده و نمایان خواهد شد». (نهج البلاغه/ خطبه183)
امام رضا (ع) می فرماید: «در حکومت او هرگونه جور و ستم برچیده و زمین از ستمگران پاکیزه و با عدالت فرمانروایی کند و در حکومت او هیچ کس تعدی به حقوق دیگری نکند». (الارشاد/ مفید/ ص384)

 



انسانها همیشه در آرزوی رسیدن به جامعه ای هستند که در آن، آسایش، رفاه، امنیت و خواسته های معقول وجود داشته و به آسانی به آن برسند، عدالت و برابری نیز خواسته آرمانی دیگر انسان است.در نگرش قرآن، آفرینش و کیهان برای انسان و تأمین نیازهای مادی و معنوی اوست، از این روی عظمت انسان وقتی روشن می شود که عظمت این هستی باز شناخته شود. وقتی این رویکرد و نگرش در قرآن نسبت به انسان وجود دارد، باید هدفی مهم وغایتی بزرگ برای او در پیش روی باشد.
بعثت انبیای الهی را نیز می توان از عظمت انسان و اهمیت وجودی او شمرد که خداوند او را بزرگ داشته و تکریم نموده (اسراء/70) و رسولانی از جانب خود برای آشنایی با زندگی درست و راه راست در خدمت انسان قرار داده است. این انگیزه نیز از غایتی بزرگ برای انسان خبر می دهد. از این روی، انسان با تأمل در این امور، به تأمل در غایتی بزرگ می رسد که آینده او را تعیین می کند.
انسانها خواسته های مادی و معنوی بزرگی در فراروی خود دارند و این نیازهای انسان مراتبی دارد. انسان با تأمین نیازهای اولیه برای رسیدن به نیازهای عالی در حرکت است. هرگاه نیازهای انسان فراتر رود، به غایت مورد نظر نزدیک خواهد شد.
دانشمندان بزرگ برای رسیدن انسان به بستر حرکت به سوی تعالی و جامعه ای ایده آل برنامه و طرحهای علمی آرمانی ترتیب داده اند تا انسان ضمن رسیدن به نیازهای «ادنی» به نیازهای «اعلی» توجه و متمرکز شود. افلاطون نقشه «اتوپیا» برای انسانیت طرح می کند. ابونصر فارابی از «مدینه فاضله» سخن می گوید، توماس از «شهر آفتاب» می گوید، «مور» به «بهشت زمینی» نوید می دهد، مارکس جامعه بی طبقه را برای آینده تاریخ پیش بینی می کند. رویکرد نخبگان بشری به سوی جامعه آرمانی و رسیدن به آن بوده و برای رسیدن به آن طرحهای فراوانی ارائه داده اند. بنابراین انسان در هستی مقام و منزلتی دارد و رسیدن به غایت عالی برای او مهم بوده است، این خود نکته ای مهم است که انسانها در کنار نیازهای مادی، به یک ضرورت توجه خاص دارند و آن غایتمندی تاریخ است. هر کس بر اساس جهان بینی خود غایتی برای تاریخ پیش بینی نموده است.
پیامبران الهی از آن غایت سخن گفته و برای تحقق آن کوشیده و در این راه ایثار و جهاد نموده اند. پیشوایان راستین ما از آن سخن گفته و اهتمام داده اند تا نیازهای واقعی روشن شود و از آینده پیش روی او و شرایط آن خبر داده اند، اما همواره موانعی برای نیل انسان به این مرحله از معرفت وجود داشته، لذا انسان در طول تاریخ همواره در آرزوی نیل به مراتب نیازهای مختلف بوده است.
در این راستا سؤالهای فراوانی مطرح می شود که؛ آیا همه انسانها یکدست و یک جهت به این مرحله از معرفت رسیده اند، که آرمان واحد داشته باشند، آیا آرمانگرایی خواسته همه طبقات اجتماعی است؟ آیا جوامع انسانی به سوی تشکیل جامعه ای بزرگ در حرکتند که آرمانهای مشترک و بزرگ داشته باشد؟ آیا انسان از نظر معرفتی به مرحله فراتر از نیازهای مادی رسیده است؟ جهت حرکت و رویکرد جامعه جهانی به کدام سوی رهبری می شود؟ توصیف جامعه ای که فراروی بشر است، چگونه است؟
آیا جامعه ای که شیعه در عصر ظهور در انتظار آن است، همان جامعه آرمانی تمام انسانهاست؟ خلاصه اینکه جامعه مهدوی چگونه جامعه ای است و چه مشخصاتی دارد که بتواند جامعه آرمانی مشترک بین انسانها باشد، آیا جهانی سازی در سایه این آرمان قابل تصور است؟ و اصولاً محوریت جامعه جهانی بر اساس نیازهای فرامادی انسان شکل خواهد گرفت؟ یا محوریت جهانی سازی تنها رویکرد اقتصادی خواهد داشت.
رسیدن به جامعه عاری از هر گونه ظلم و تعدی و لبریز از عدالت، آرمان بزرگ انسان و وعده بزرگ الهی است، که هنوز به صورت کلان و فراگیر محقق نشده تا بشریت تحت لوای این اندیشه زندگی کند، و در فرصت ایجاد شده و امنیت حاصل از آن، به نیازهای فرا مادی خود اندیشه نماید، و آنچه در کتابهای آسمانی وعده داده شده عینیت یابد؛ انسان قرنهاست در حسرت ایجاد امنیت در جهان است، سلاحهای آتشین و بمبهای اتم علاوه بر خاک و خون کشیدن انسانها، موجودات دیگر را نیز به آتش خشم و هوی و هوس می سوزاند و نظام هستی را به هم می زند، در روزگاری که جنایتهای استعمارگران و امپریالیسم و صهیونیسم، انسانیت را به ستوه آورده و از زندگی نا امید کرده و یأس را بر زندگی انسانها حاکم نموده است، انسان عصر حاضر چشم انتظار نجات بخش آسمانی است، چنانکه پیش از برانگیخته شدن انبیای الهی، در چنین انتظاری به سر می برد.
انسان امروز از لحاظ تکامل اقتصادی و فناوری به حدی پیشرفت کرده که فاصله آن با تکامل معرفتی و معنوی حیرت آور است، جهان غرب رو به سوی بحران بزرگ معنوی نهاده و این بحران را بر جهان حاکم کرده است. انسان متوجه این بحران بزرگ روحی شده و برای رهایی از این بحران معرفتی به دنبال راه نجات است. انواع تجارب حکومتی در جهان ناکارآمدی خود را نشان داده، طبقات حاکم با اندیشه های مختلف و برنامه های متنوع فاقد توان لازم برای اغنای روح بزرگ و عدالت گرای انسان شده اند. بشریت، مارکسیسم و فئودالیته، امپریالیسم و سایر نظامهای حکومتی را با تجربه تلخی پشت سر گذاشته و به دنبال چیزی فراتر از این ساختارهاست. دین اسلام ایدئولوژی و جهان بینی استواری برای رهایی انسان از سرابهای مهلک ارائه داده و از منجی بزرگی سخن گفته که فراتر از اندیشه های زمینی و پوسیده است.
شیعه جامعه ای آرمانی را برای رهایی از زنگارها و زنجیرهای اسارت قابل تحقق و تجلی می داند که با حرکت تدریجی ندای فطرتهای پاک سازگار است و به تشکیل جامعه مهدوی منجر خواهد شد.

 



مقام انسان کامل

در اندیشه شیعی، امامت از جایگاه بس والایی برخوردار است. امام به عنوان انسان کامل، در مقام خلافت اللهی قرار می گیرد.قرآن برای خلیفه خداوند در زمین به عنوان جانشینی که محل استقرارش زمین است، کار ویژه و نقش خاصی را بیان کرده است. از آن جایی که همه موجودات هستی به انسان (آدم علیه السلام) به عنوان موجود کامل و برتر که حامل همه اسمای الهی است، سجده کرده و او را به عنوان معلم (بقره آیه 34تا 30) برگزیده اند تا در نقش ربوبیت طولی، آنان را به کمال لایق ایشان برساند، خلیفه خداوند، می بایست همگان را تعلیم و آموزش و پرورش دهد تا هر موجودی به کمال دست یابد. این مسأله حتی نسبت به ابلیس نیز صادق است. ابلیس هرچند که از پذیرش استادی و ربوبیت و خلافت انسانی سرباز زد، ولی به طور تکوینی نمی تواند خارج از دایره قدرت خلیفه و انسان کامل قرار گیرد. او نیز در راستای رسیدن به هر کمالی که لایق اوست می بایست از ربوبیت طولی انسان کامل بهره گیرد. سرباز زدن ابلیس و تکبر و خودبزرگ بینی او (بقره آیه34) به بهانه این که خلقت او از ماده برتری به نام آتش است، (اعراف آیه 12و نیز سوره ص آیه76 سوره حجر آیه33) به این معنا نیست که ابلیس از انسان کامل برتر است و در کمالات بر او مقدم می باشد.
آن چه بر پایه آموزه های قرآنی و روایی معتبر، مسلم است اینکه همه موجودات جهان به انسان کاملی نیازمند هستند که به عنوان جانشین می بایست به صورت جعل تکوینی و تعلیم و پرورش ربوبی طولی، آنان را به کمال برساند. این، کار ویژه و نقش انسان کامل در هستی است. البته قرآن تأکید دارد که این نقش را انسان کامل در زمین به عنوان محل استقرار و پایگاه به انجام می رساند و زمین قرارگاه و پایگاهی است که این توان را به خلیفه می بخشد تا همگان از وی برخوردار گردند.(بقره آیه30)

تعلیم الهی درباره انسان کامل

در گزارش قرآن آمده است که انسان کامل (آدم) به طور مستقیم و به صورت جعل تکوینی به دانش هایی دست یافت که از آن به اسما تعبیر شده است. از گفت وگو میان فرشتگان و خداوند در ملا اعلی و مجادله ای که صورت می گیرد، این معنا به دست می آید که این علوم به صورت نعمت و هبه ای الهی بود که در انسان سرشته و نهادینه شده است. تعبیر «انی جاعل» به معنای جعل و قرارداد اعتباری نیست، بلکه امری تکوینی است، هم چنان که تعلیم الهی درباره آدم به معنای تعلیم و آموزش مفاهیم نیست، بلکه می توان از آن به تعلیم ایجادی ویا علم حضوری و شهودی وجودی تعبیر کرد. تعبیر تعلیم اسما به معنای تحقق هر یک از آن نام ها در انسان است. اگر فرض را بر این قرار دهیم که هر نامی، یک استعداد و توانایی ذاتی در انسان است و برای خداوند صد نام و یا هزار نام دانسته باشیم، به غیرا ز اسما و نام های مستاثر او که خاص وی می باشد و کسی را نرسد تا به آن نام ها و توانایی ها دست یازد، در این صورت انسان برخوردار از صدنام و یا هزار نام الهی است که به صورت تحقق عینی در وجود او نهادینه و سرشته شده است. از این رو، فرشتگان مقام علین و دیگر فرشتگان ملک و ملکوت و ناسوت و دیگر موجوداتی که تالی تلو انسان هستند و ما آنان را به نام دیو و یا جن می شناسیم، در مقامی پائین تر قرار گرفته اند و به جهت فقدان اسم و یا اسمایی نمی توانند نقش خلیفه و جانشینی را ایفا کنند؛ زیرا خلیفه می بایست در اموری که برای خلافت و جانشینی برگزیده شده است از همان توانایی برخوردار باشد که او جانشین وی شده است. اگر از اسمای الهی خلاقیت و احیا و اماته را برشماریم، خلیفه کسی است که می بایست، از توان خلاقیت و آفرینش و زنده کردن و میراندن در طول قدرت الهی برخوردار باشد. بنابراین انسان کامل از چنین توان و مقامی برخوردار می باشد و فرشتگان در ملااعلی به این اقرار می کنند. آنها پس از آن که به خداوند می گویند که آنان موجودات تسبیح گو و تقدیس گری هستند، خداوند از ایشان می پرسد که آیا از غیر این امور و توانایی به چیز دیگری قادر و توانا و دانا هستند؟ آنان می پذیرند که چون در مقام معلوم (سوره صافات آیه 164) خود قرار دارند، نمی توانند از امور و دانشی ورای آن چه تعلیم دیده اند، برخوردار باشند. آنان به جهت وجود عقلانی خود، تنها به نام هایی دست می یابند که جزو تنزیهات است و در مقام تشبیه ذات قرار نمی گیرند و نمی توانند خداوند را به شنوا و بینا و مانند آن تشبیه کنند بلکه تنها می توانند بگویند که او ناشنوا و نابینا نیست که مقام تقدیس و تسبیح است. این مقام معلوم به گونه ای است که آنان ناتوان از این هستند که حتی به صورت تعلیم مستقیم از خداوند از آن برخوردار گردند. از این رو در مقام انباء و اخبار از آن قرار می گیرند و خداوند به آدم به عنوان نمونه انسان کامل در هنگامه آفرینش امر می کند که به ایشان تنها برخی از توانایی خود را آشکار سازد و این گونه است که آدم تنها به آگاه سازی توانایی خود می پردازد و آن را به فرشتگان می شناساند.
فرشتگان پس از دریافت توانایی آدم و شناخت اجمالی از آدم، به آن حضرت به عنوان خلیفه اللهی ایمان می آورند و ولایت او را باور کرده و به اطاعت از او سجده می کنند. اما ابلیس که خود را جنس برتر یافته، سرباز می زند. ابلیس این مسئله را می داند، ولی نمی خواهد بپذیرد که آدم که از پست ترین عناصر موجود در هستی ساخته شده، از توانایی خاصی برخوردار است. عنصر گل و خاک، عنصری است که از نظر انفعال و پذیرش در حد نهایی در میان عناصر هستی قرار دارد. خاک می تواند هر چیزی را پذیرا باشد. از این رو، توانایی و استعداد ذاتی دارد تا از پست ترین تا عالی ترین را در خود تحقق بخشد.
از این رو انسان در زمین مستقر می شود تا هم کمالات خویش را در این مکان بروز و ظهور دهد و هم پست ترین ها را با خود به کمال برساند. امری که در حال انجام است و حتی ابلیس نیز همانند دیگر جنیان و هر موجود ناشناخته دیگری از انسان بهره می گیرند و استعدادهای خود را می نمایاند. همه موجودات هستی در مقام تعلیم در برابر انسان زانو زده و به سجده اطاعت، خود را می نمایانند.

امام زمان انسان کامل عصر حاضر

اکنون که مقام والایی انسان کامل را دانستیم به خوبی می توانیم بگوییم که نقش حضرت ولی عصر(عج) به عنوان خلیفه و انسان کامل در مقام مستقر خود در زمین چیست؟ آن حضرت (ع) به عنوان انسان کامل هر موجودی را به کمال خود می رساند، هر چند که از نظر ما انسان ها در مقام غیب قرار دارد و حضور مستقیم در عرصه جامعه انسانی به ظاهر نشان نمی دهد.حضرت ولی عصر(عج) در مأموریت اخیر خود در عصر غیبت به انسان کمک می کند تا استعدادهای خود را با توجه و با بهره گیری از وحی و آموزه های الهی سامان دهد و آن ها را آشکار نماید.برخی از توانایی ها و استعدادهای موجود در انسان به این شکل بروز و ظهور خواهد یافت که حضور مستقیمی از سوی خلیفه و انسان کامل انجام نگیرد. با این همه از آن جایی که در اندیشه های شیعی و بر پایه های آموزه های قرآنی و روایی معتبر، انسان کامل، هدایت جامعه انسانی را در هر حال در دست دارد، نقش ولایتی او را نباید نادیده گرفت. آن حضرت به عنوان ولایت و سرپرستی جامعه بشری، جامعه را چنان هدایت و راهنمایی می کند که درنهایت به هدف اصیل خود برسد. این هدایت به گونه ای است که برخی از افراد به طور مستقیم و غیرمستقیم، جامعه را بر پایه دستورهای آن حضرت مهار و هدایت می کنند و از راهنمایی او برخوردار می گردند.

مأموریت اصلی حضرت حجت(عج)

آن حضرت(عج) در عصر غیبت به دیگر امور خود می پردازد و همانند هر انسان کامل و خلیفه و امامی به اداره هستی در طول ربوبیت الهی ادامه می دهد. بنابراین دور نیست که در اماته و احیا و شفا و مانند آن درباره انسان ها نیز اقدام کند و برخی از دشمنان عنود و لدود را بکشد و به اعجازی، مرده را زنده و بیماری را شفا دهد. البته این امور در حق آن حضرت از امور مهم و اصلی شمرده نمی شود. هدایت همه موجودات هستی به سوی کمال مطلق، مأموریتی است که خداوند به امام مهدی(عج) داده است؛ زیرا ایشان و دیگر انسان های کاملی که در زمان خود خلیفه و حجت الهی بر زمین بوده اند، نقش اصلی شان هدایت انسان ها به سوی کمال بوده و قرآن بدان تصریح نموده است. (بقره آیه 38)
دیگر سخن آن که آن حضرت، فقط امام و پیشوای انسان ها نیست، بلکه جنیان نیز پیشوایی او را پذیرفته اند و بدان باور دارند، چنان که امامت و پیشوایی و پیامبری حضرت محمد(ص) را پذیرفته اند.(سوره جن) از این رو آن حضرت(عج) هر چند از دیدگان ما نهان و از منظر ما غایب است، در نزد دیگر مکلفان (جنیان) حاضر است و آنان از ایشان به طور مستقیم بهره مند می باشند.اگر بخواهیم برای نقش امام زمان(عج) در عصر غیبت به عنوان انسان کامل، خلیفه الهی، امام و والی سخن بگوییم، در ظرفیت یک مقاله نمی گنجد زیرا می بایست همه مواردی را که قرآن برای انسان کامل و خلیفه خداوند در زمین اشاره کرده و یا روایات معتبر برای انسان کامل و امام برشمرده است بیان کنیم. از این رو در این نوشتار به همین اندازه بسنده می گردد.



نگاهی به تورات

 

در ارتباط با جهان آینده، به برخی از آیات تورات استناد شده است . از مجموع این عبارات، این نکته استفاده میشود که از نظر یهود، جنگها و سختیهای فراوانی فرا روی بشر است . عده‏ی رستگار و عده بیشتری بدبخت و نابود میگردند . اگر چه مشکلات و دشواریهای فراوانی بری قوم یهود و پیروان حقیقی این آیین وجود دارد، اما در نهایت، رستگاری و نجات در انحصار یهودیان خواهد بود .

در تورات میخوانیم:

«و در آن زمان میکائیل، امیر عظیمی که بری پسران تو ایستاده است، خواهد برخاست و چنان زمان تنگی خواهد شد که از حینی که امتی به وجود آمده است تا امروز، نبوده و در آن زمان هر یک از قوم تو که در دفتر مکتوب یافت‏شود، رستگار خواهد شد و بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده‏اند بیدار خواهند شد، اما اینان به جهت‏حیات جاودانی و آنان به جهت‏خجالت و حقارت جاودانی .» (۱۴)

و در جی دیگر از تورات، میخوانیم:

«ی امتی که حیا ندارید! فراهم آیید و جمع شوید، قبل از آن که حکم نتاج بیاورید و آن روز مثل کاه بگذرد، قبل از آن که حدت خشم خداوند بر شما وارد آید، قبل از آن که روز خشم خداوند بر شما برسد . ی جمیع حلیمان زمین که احکام او را به جا میآورید! عدالت را بطلبید و تواضع را بجویید، شاید که در روز خشم خداوند مستور شوید; زیرا که غزه متروک میشود و اشقلون ویران میگردد و اهل اشدود را در وقت ظهر اخراج مینمایند و عقرون از ریشه کنده میشود . وی بر امت کریتیان که بر ساحل دریا ساکنند . ی کنعان، ی زمین فلسطینیان! کلام خداوند به ضد شماست و من تو را چنان هلاک میکنم که کسی در تو ساکن نخواهد بود … و ساحل دریا بری بقیه خاندان یهودا خواهد بود تا در آن بچرند .» (۱۵)

در دنیی آینده و در زمان موعود منتظر، نعمتهای فراوانی روی زمین به وجود خواهد آمد; چیزی که قبلا سابقه نداشته است . البته همان طور که قبلا بیان گردید، از نظر یهود، این نعمتها فقط بری پیروان یهود خواهد بود .

«و بار دیگر آفتاب در روز، نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگی بری تو نخواهد تابید; زیرا که یهوه نور جاودانی تو و خدایت زیبایی تو خواهد بود .» (۱۶)

«و واقع خواهد شد که هر ذیحیات جنبنده‏ی در هر جایی که آن نهر داخل شود، زنده خواهد گشت (شفا خواهد یافت)» . (۱۷)

در آن زمان، درختان وادار میشوند تا هر ماه میوه آورند و انسان از آن میوه‏ها میخورد و شفا مییابد:

«و بر کنار نهر به این طرف و آن طرف، هر قسم درخت‏خوراکی خواهد رویید که برگهای آن پژمرده نشود و میوه‏های آنها لاینقطع خواهد بود و هر ماه میوه تازه خواهد آورد; زیرا که آبش از مقدس جاری میشود و میوه آنها بری خوراک و برگهای آنها به جهت علاج خواهد بود .» (۱۸)

همچنین در آن زمان، صلح جاویدان در سراسر طبیعت‏حکمفرما خواهد شد:

«گرگ با بره سکونت‏خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و گاو پروار با هم (خواهند زیست) و طفل کوچک آنها را خواهد راند و گاو بر خرس خواهد چرید و بچه ‏های آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو، کاه خواهد خورد و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و کودک از شیر باز داشته شده، دست‏خود را بر لانه افعی خواهد گذاشت .» (۱۹)

از نظر تورات، دورانی از صلح پایدار و بی زوال و شادمانی و خرسندی پدید خواهد آمد . در جهان کنونی، انسان بنایی را میسازد و دیگری آن را فرسوده میکند . کسی نهالی را مینشاند و دیگری میوه آن را میخورد، اما در مورد جهان آینده، چنین میخوانیم:

«آنها بنا نخواهند کرد تا دیگری در آن ساکن شود و (درخت) غرس نخواهد کرد تا دیگری (میوه آن را) بخورد … زحمت‏بیهوده نخواهند کشید و اولاد به جهت وحشت و اضطراب به دنیا نخواهند آورد .» (۲۰



آزادی یهود و تقویت آرمان ظهور

در تاریخ یهود، همیشه وجود آشوبها و جنگهای بزرگ، اندیشه انتظار موعود را تقویت نکرده است، بلکه در مواردی که با یهودیان خوش رفتاری شده و پستهای مهم را اشغال کرده‏اند، این آرمان تقویت‏شده است . جولیوس کرینستون در این باره میگوید:

«یک امر شگفت‏آور این که همین آزادی و خوش رفتاری با یهودیان در بسیاری از کشورها و نیل آنان به مقامهای بلندی در شوراهای شهر و امور مالی و اقتصادی جهان از دیدگاه طبقه دیگری از یهودیان، نشانه نزدیک شدن عصر مسیحایی (عصر ظهور) تلقی شد . یهودیان ستم‏دیده اروپی شرقی، طبعا بری رهایی سریع اشتیاق داشتند و دعا میکردند . پیر و جوان، افسانه‏ های مسیحا و شگفتی و شکوه آمدنش را میگفتند . به دست آوردن حق شهروندی و امتیازات سیاسی، در نظر آنان به اندازه بازگشت کامل دولت قدیم تحت رهبری مسیحی آرمانی که «مسح شده‏» خداست، اهمیت نداشت . رنجهای تبعید، عرصه را بر ایشان تنگ کرده بود و بری رهایی خود از آن وضعیت نکبت‏بار، جز از طریق حوادث فوق طبیعی، چشم‏اندازی نداشتند . هنگامی که اخبار درخشیدن بزرگان و سیاستمداران یهود به این جوامع رسید (و غالبا به شکل مبالغه‏آمیزی نقل میشد که قدرتهای حاکم در اروپا به برادران ایشان علاقه نشان میدهند)، مفاهیم بی روح یک مسیحا و یک عصر مسیحایی، شکل دقیقتری بر خود میگرفت . اندیشه رهایی از تنگنی موجود به وسیله جریان طبیعی به طور ناخودآگاه با امید مبهم دوران مسیحایی در هم میآمیخت .

آزادی یهودیان در کشورهای اروپی غربی، مقدار معینی از خود آگاهی و غرور ملی را در دلهای یهودیان مشرق برانگیخت و معماران بعد، پایه‏ های جنبش ملی بزرگ یهودیان یعنی; صهیونیسم را بر آن بنا کردند .» (۷)

از نظر این نویسنده، عده قلیلی از یهودیان بر این عقیده بودند که با تشکیل رژیم اسرائیل در سرزمینهای مقدس، زمینه‏ساز ظهور مسیح خواهند بود . از این رو، احساسات یهودیان را بری سرزمین مقدس برانگیختند و ثروتمندان را بری ایجاد آبادیهای یهودینشین، تشویق کردند .

در مقابل، عده کثیری از یهودیان، عقیده یاد شده را رد میکردند و عقیده داشتند که نجات، تنها از طریق دخالت مستقیم خدا به دست میآید، سرعت‏بخشیدن به دوران رهایی از طریق ایجاد مهاجرنشین‏های یهودی در فلسطین، نقض آشکار شریعت‏به شمار میرود . (۸)

در این میان، نباید از نقش استعمارگران در مساله فلسطین غفلت ورزید . آمریکا، انگلیس و سایر کشورهای اروپایی، در تاسیس این غده سرطانی در قلب کشورهای اسلامی تلاش گسترده‏ی داشتند . اکنون نیز این حمایتها، در ابعاد سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی ادامه دارد; بری مثال، آمریکا سالانه حدود چهار میلیارد دلار به صورت کمک بلا عوض در اختیار این رژیم قرار میدهد .



نشانه‏ های ظهور نزد یهود

 

یهود در کتابهای خودشان علائم و نشانه‏هایی را بری مصلحی که در انتظارش هستند، ذکر کرده‏اند که در این جا به چند نمونه آن اشاره میکنیم:

۱ – همه سبطهای ده‏گانه اجتماع کنند و در مقابل حکومت واحد از بیت داوود، خاضع میباشند .

۲ – یاجوج و ماجوج شکست میخورند .

۳ – کوه زیتون شکاف بر میدارد .

۴ – وادی مصر خشک میشود .

۵ – آبهی گوارا در اورشلیم و از بیت‏المقدس بیرون میآید .

۶ – ده نفر مرد از قومیتهای مختلف دنیا به لباس یک یهودی میچسبند و از او التماس میکنند که با او باشند; زیرا اینان شنیده‏اند که خدا با یهود است .

۷ – شرورهای زمین نابود شوند; اینان نظرشان این است که مسیح علیه السلام نمیآید، مگر بعد از آن که بر دین بنی اسرائیل خروج کرده‏اند، از بین رفته باشند . به همین جهت، بر هر یهودی واجب است تا حد امکان کوشش کند که با سایر امتها اشتراک نداشته باشند تا تمام قدرت و حکومت، فقط در اختیار یهود بماند . و قبل از آن که یهود به طور نهایی بر بقیه امتها حاکم شود، باید جنگ به پا شود و ثلث دنیا نابود گردد و یهود، هفت‏سال پی در پی بماند و سلاحهایی را که بعد از پیروزی به دست آورده‏اند، بسوزانند . در چنین روزی است که یهود به بالاترین مرحله ثروت و سرمایه‏داری رسیده و همه اموال دنیا را مالک شده است و بزودی گنجهای اینان، خانه ‏های بزرگی را پر میکند که بری حمل کلیدهای این خانه‏ها سیصد الاغ لازم است و این زمانی است که مردم دسته دسته به یهود داخل میشوند و همگان از آن استقبال میکنند . غیر از مسیحیها که هلاک میشوند; زیرا آنان از نسل شیطانند . (۵)

در تعالیم تلمود راجع به نشانه‏ های ظهور مصلح یهود، چنین آمده است:

«بر هر یهودی واجب است که کوشش کند تا حکومت دنیا را به دست‏بگیرد و بقیه امم، با کمال خواری و ذلت قرار بگیرند و قبل از سلطه نهایی، باید جنگی به پا شود و دو ثلث عالم از بین برود و یهود، هفت‏سال باقی میماند و سلاحهایی را که به دست آورده‏اند، میسوزاند و در این هنگام، دندانهای دشمنان بنی اسرائیل به اندازه ۲۲ ذراع شده و از دهنها بیرون آمده است!

زندگی یهود در این دوره، در جنگ با سایر امم است و بزودی مسیح حقیقی میآید و شخص منتظر، به پیروزی میرسد و مت‏یهود، به اوج سرمایه‏داری و ثروت میرسد; چون که مالک تمام املاک دنیا میشود; به طوری که بری حمل کلیدهای گنجهای آنان، حداقل سیصد الاغ لازم است .» (۶)

با توجه به مطالب یاد شده، روشن میشود که اصل ظهور منجی جهان در نزد پیروان دین یهود، ثابت و مسلم است . در عین حال، بغض و کینه آنان نسبت‏به همه ادیان و مخصوصا مسیحیت قابل انکار نیست . از آرزوهای یهود آن است که از طریق ظهور موعود منتظر، بر همه بشریت مسلط شوند و همه ملل و اقوام دنیا، تسلیم یهود و تحت استعمار آنان باشند . توجه به این نکته ضروری است که مساله منجی جهانی، صبغه یهودیت‏یا نژاد یهودی ندارد .

 




تعداد صفحات :

 | 1 |  2 |