خون خدا
یک شنبه 8 آذر 1388 1:51 PM
و خون خدا، سرچشمه همه دریاهاست. به تو
میگویند: «حسین» ؛ زیرا به یقین، ذهن تاریخ، نمیتواند خون خدا را تفسیر کند، جز
با
نام تو. و «حسین» را نمیتوان تفسیر کرد، مگر با عشق. تا دنیا دنیاست، عشق
هم میماند؛ اگر در حسین (علیهالسلام) محو شود
.
به تو میگویند: «حسین» ؛ زیرا پژواک نامت در
تلفظ کربلا طنینانداز است و کربلا، حماسه مکرر آفرینش انسان است. در این گردش
متناوب،
خون زاده میشود و تا ملکوت اوج مییابد و به شهادت میرسد و دوباره زاده میشود و
دوباره و دوباره
... .
و تو، نقطه مرکز این حرکت دوّار هستی که
شعاعش تا بینهایت، استواری دارد
.
از عاشورای حضورت، تا اربعین عروجت، تاریخ را
هزاران پیچ و خم رخ داده است و هر لحظه انگار فصل تازهای از حماسه بودن
توست
.
زمانه، حرفها دارد؛ ولی ناباورانه سکوت خویش
را به سوگ نشسته است. تاب گفتن هم ندارد؛ چرا که ظرف ادراکها حقیر است
.
میدان جاذبه شگفتت، هر دو قطب زمینی را
میرباید و همه جاذبههای دیگر را از دل میراند و به یک سو میافکند، تا تنها تو
باشی
و بس. با کلمات نمیشود بازی کرد، وقتی که پای عظمت تو
در میان باشد
.
دستم به قلم میرود و قلمم، تاب نقش زدن را
بر کاغذ بی جان ندارد. نامت آتش میزند به جان آب، چه رسد به کاغذ، حتی اگر کاغذ،
صفحهای
باشد به وسعت تمام آسمانها
.
در دایره کلمات، واژهای نمیشناسم که تقدس
تو را بنمایاند و عظمت مبهم تو را به زبان آدمهای این دنیا تعبیر کند؛ جز واژه
خدایی