وبلاگ من





پيشوايان معصوم عليهم السلام انسانهاى كامل و برگزيده‏اى هستند كه به عنوان الگوهاى رفتارى و مشعلهاى فروزان هدايت جامعه بشرى از سوى خدا تعيين شده‏اند. گفتار و رفتار و خوى و منش آنان ترسيم «حيات طيبه‏» انسانى و وجودشان تبلور تمامى ارزشهاى الهى است.

آنان - به تعبير امام هادى عليه السلام - معدن رحمت، گنجينه داران دانش، نهايت‏بردبارى و حلم، بنيانهاى كرامت و ريشه‏هاى نيكان، خلاصه و برگزيده پيامبران، پيشوايان هدايت، چراغهاى تاريكى‏ها، پرچمهاى پرهيزگارى، نمونه‏هاى برتر و حجتهاى خدا بر جهانيان هستند. (1)

بدون شك، ارتباط با چنين چهره‏هايى و پيروى از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستيابى به كمال انسانيت و سعادت دو جهان است.

پيشواى دهم عليه السلام يكى از پيشتازان دانش و تقوا و كمال است كه وجودش مظهر فضائل اخلاقى و كمالات نفسانى و الگوى حق جويان و ستم ستيزان است.

امام هادى پيوسته تحت نظر حكومت‏هاى جور بود و سعى مى‏شد آن حضرت با پايگاههاى مردمى و افراد جامعه تماس نداشته باشد، با اين حال آن مقدار از فضائل اخلاقى كه از او بروز كرده، دانشمندان و شرح حال نويسان و حتى دشمنان اهل بيت عليهم السلام را به تحسين و تمجيد آن وجود الهى واداشته است. «ابوعبد الله جنيدى‏» مى‏گويد:

«سوگند به خدا، او بهترين مردم روى زمين و برترين آفريده‏هاى الهى است. » (2)

«ابن حجر» در شرح حال آن حضرت مى‏نويسد:

«و كان وارث ابيه علما و سخاء. » (3)

او در دانش و بخشش وارث پدرش بود.

«متوكل‏» در نامه‏اى كه براى امام عليه السلام مى‏نويسد خاطر نشان مى‏كند:

«اميرالمؤمنين عارف به مقام شماست و حق خويشاوندى را نسبت‏به شما رعايت مى‏كند و طبق آنچه مصلحت‏شما و خانواده‏تان مى‏باشد عمل مى‏كند». (4)

اينك به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق كريمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونه‏هايى را يادآور مى‏شويم.

الف - انس با معبود

پيشوايان معصوم عليهم السلام در بالاترين درجه مقام شناخت‏حق تعالى قرار داشتند و همين درك و بينش عميق، آنان را به ارتباط و انس هميشگى با خدا واداشته و شعله‏هاى آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر مى‏افكند و آرامش را از آنان سلب مى‏كرد.

امام هادى عليه السلام شب هنگام به پروردگارش روى مى‏آورد و شب را با الت‏خشوع به ركوع و سجده سپرى مى‏كرد و بين پيشانى نورانى‏اش و زمين جز سنگ ريزه و خاك حائلى وجود نداشت و پيوسته اين دعا را تكرار مى‏نمود:

«الهى مسى‏ء قد ورد، و فقير قد قصد، لا تخيب مسعاه و ارحمه و اغفر له خطاه. » (5)

بارالها! گنهكارى بر تو وارد شده و تهيدستى به تو روى آورده است، تلاشش را بى نتيجه مگردان و او را مورد عنايت و رحمت‏خويش قرار داده و از لغزشش درگذر.

پارسايى و انس با پروردگار، آنچنان نمودى در زندگى امام نقى عليه السلام داشت كه برخى از شرح حال نويسان در مقام بيان برجستگى‏ها و صفات والاى آن گرامى به ذكر اين ويژگى پرداخته‏اند. «ابن كثير» مى‏نويسد:

«كان عابدا زاهدا» (6)

او عابدى وارسته و زاهد بود.

يافعى مى‏گويد:

«كان متعبدا، فقيها، اماما. »

او كمر همت‏به عبادت بسته، فقيه و پيشوا بود.

ابن عباد حنبلى، نيز مى‏گويد:

«كان فقيها، اماما، متعبدا. » (7)

ادامه در ادامه مطلب


 نگاشته شده توسط مهدی شکیبا مهر در جمعه 29 اردیبهشت 1391  ساعت 4:45 PM نظرات 0 | لینک ادامه مطلب

در اين موضع، سعى امام (ع) بر اين بود كه از راههاى مختلف و در برابر افراد و قشرهاى گوناگون، موضع بر حق خود را تبيين و تثبيت نمايد و به آنان بفهماند كه شرايط جانشينى از پيامبر (ص) و رهبرى و پيشوايى امت اسلامى تنها در وجود او جمع است و ديگران فاقد آن شرايط و نيازمند آن حضرت هستند. اينك نمونه‏هايى از اين موضع:

1ـ در برابر شخص خليفه

متوكل در جمعى كه امام هادى (ع) نيز حضور داشت از «على بن جهم» از بهترين شاعران پرسيد . وى، برخى از شعراى دوران جاهليت و اسلام را بر شمرد، ولى متوكل توجهى نكرد. سپس متوجه امام هادى (ع) شد و همان پرسش را از حضرت كرد. امام (ع) فرمود: «حمانى» (1) آنجا كه مى‏گويد:

لقد فاخرتنا من قريش عصابة

بمد خدود و امتداد أصابع

فلما تنازعنا المقال قضى لنا

عليهم بما نهوى نداء الصوامع

ترانا سكوتا و الشهيد بفضلنا

عليهم جهير الصوت فى كل جامع

فإن رسول الله أحمد جدنا

و نحن بنوه كالنجوم الطوالع

ـ گروهى از قريش به كشيده بودن گونه‏ها و بلند بودن انگشتان خود، به تفاخر با ما برخاستند .

ـ زمانى كه كار به منازعه كشيد، فرياد عبادتگاهها به سود ما ـ آنگونه كه ما مى‏خواستيم ـ داورى كرد.

ـ ما را گرچه ساكت مى‏بينى، ولى در هر محفلى با صداى رسا به فضل و برترى ما بر قريش، گواهى داده مى‏شود.

ـ همانا رسول خدا (ص) جد ماست و ما فرزندان او بسان ستارگان درخشانيم (و در آسمان انسانيت مى‏درخشيم) .

متوكل متوجه امام (ع) شد و گفت: اى ابوالحسن! «نداى صوامع» چيست؟

فرمود:

«أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد ان محمدا رسول الله»

سپس افزود: «اين محمد ( صلى الله عليه و آله) جد من است يا جد تو!؟» متوكل با لحنى كه حاكى از شكست او بود گفت: «آرى، او جد توست و ما منكر اين انتساب نيستيم» . (2)

متوكل، در اقدامى ديگر، «ابن سكيت» دانشمند سرشناس آن دوره را وادار كرد كه مسأله مشكلى را آماده كند و در مجلس مهمى كه شخصيتهاى علمى و سياسى از جمله خود متوكل حضور داشته باشند از امام (ع) بپرسد شايد از اين طريق بتواند امام (ع) را شكست دهد.

«ابن سكيت» دست بكار شد و همه مقدمات را فراهم ساخت، سپس پرسش خود را مطرح كرد:

«چرا خداوند موسى را با عصا و «يد بيضا» ، و عيسى را با شفا دادن نابينايان مادرزاد و مبتلايان به پيسى و زنده كردن مردگان، و حضرت محمد (ص) را با قرآن و شمشير فرستاد؟»

امام (ع) به تفصيل، فلسفه و حكمت بعثت پيامبران با معجزات ياد شده را بيان كرد و در توضيح معجزات رسول خدا (ص) ـ قرآن و شمشير ـ و بيان نقش آنها در پيشرفت اسلام، شمشير را به شمشير برنده و پيروزمند على عليه السلام تفسير كرد و فرمود:

«با شمشير امام، اميرالمؤمنين عليه السلام بود كه سرهاى مشركان و بت‏ پرستان بريده شد و زورمندان عرب از ايستادگى در برابر آن بيمناك بودند و مى‏گفتند: گريز از ميدان نبرد ننگ است مگر از شمشير على عليه السلام كه همچون صاعقه بر دشمن فرود مى‏آيد.»

امام (ع) در اين بيان، علاوه بر پاسخ كامل به «ابن سكيت» مسأله امامت و جانشينى پيامبر (ص) را نيز پيش كشيد و اميرالمؤمنين عليه السلام را به عنوان شمشير پيروزمند اسلام معرفى كرد كه گردن گردنكشان را زد و وحدت گروههاى شرك، كفر و نفاق را بر هم زد و اسلام را يارى كرد.

سخنان امام (ع) زمينه را براى طرح مسأله اصلى آماده كرد، از اين رو، «ابن سكيت» پرسيد :

«هم اكنون امام كيست؟» امام (ع) فرمود: «به وسيله عقل، آنكه بر خدا دروغ مى‏بندد، شناخته شده و تكذيب مى‏گردد. در اين گونه صحنه‏ها، داور عقل است و اوست كه راستگو را از دروغگو تشخيص مى‏دهد، و حكم خرد نافذ و قاطع است.»

پيشواى دهم (ع) در اين سخن هر چند به ظاهر نامى از خود نبرد و بدين وسيله بهانه‏اى به دست دشمن نداد، ولى براى تشخيص پيشواى واقعى از مدعى پيشوايى امت، معيارى ارائه داد كه با مراجعه به آن، پيشوايى غير خاندان عصمت و طهارت، بويژه حكمرانان ستمگر عباسى خود به خود نفى مى‏شد. از اين رو، دانشمندان دربارى حاضر در مجلس در برابر منطق امام (ع) احساس ناتوانى و شكست كردند. «يحيى بن اكثم» با لحنى سرزنش آميز، بر سر «ابن سكيت» فرياد برآورد: «ابن سكيت» را چه كار به كار مناظره!؟ او فقط در زمينه نحو و شعر و لغت مهارت دارد. (3)

متوكل، در اقدام زبونانه ديگرى بر ضد امام (ع) به وزير خود «فتح بن خاقان» دستور سب آن حضرت را داد. وقتى «فتح» اين دستور را به اطلاع امام (ع) رساند. امام (ع) فرمود: «به او بگو «تمتعوا فى داركم ثلاثة أيام..» . (4) سه روز در خانه‏تان (از زندگى) بهره بگيريد (سپس هلاك خواهيد شد) . وقتى «فتح» پيام امام (ع) را به آگاهى متوكل رساند: گفت: به (خاطر اين تهديدش) پس از سه روز او را بكشيد . ولى در روز سوم خود او همراه «فتح بن خاقان» به قتل رسيد. (5)

وى، در اقدام ديگرى براى آنكه توان نظامى خود را به رخ امام (ع) بكشد و بدين وسيله رعب و وحشتى در دل مخالفان خود بيفكند، دستور داد نيروهاى نظامى‏اش ـ كه بالغ بر نود هزار نفر مى‏شدند ـ بر اسبهاى خويش سوار شوند و هر كدام توبره اسب خود را پر از خاك قرمز كرده و در يك نقطه خالى كنند، سپس لباس رزم بپوشند و سلاح برگيرند و به بهترين و با شكوهترين شكل نظامى و با استفاده از تمامى نيروها و امكانات، صف آرايى كنند.

هنگامى كه مأموريت انجام گرفت و كوه بزرگى از خاك توبره اسبان تشكيل شد و نيروها با نظم و صف آرايى ويژه در جايگاه خود قرار گرفتند، متوكل بر فراز تپه برآمد و امام هادى (ع) را نيز احضار كرد و گفت: هدف از فراخوانى شما اين است كه سپاهيان مرا تماشا كنيد .

امام (ع) كه به سوء نيت و انگيزه شيطانى متوكل از اين حركت نظامى كاملا واقف بود در صدد مقابله به مثل بر آمد و براى درهم شكستن غرور و قدرت ظاهرى او فرمود: «آيا مى‏خواهى من هم سپاهيانم را بر تو عرضه كنم؟»

متوكل كه تا كنون سپاهى براى امام نمى‏شناخت و انتظار چنين سخنى را از امام (ع) نداشت، با ناباورى و تعجب گفت: «بلى» .

در پرتو دعا و خواست امام (ع) يكباره بين آسمان و زمين و مشرق و مغرب پر از سپاهيان الهى (ملائكه) ـ كه همگى غرق در سلاح بودند ـ شد.

متوكل با ديدن اين همه نيروى نظامى از وحشت، مدهوش شد و چون به خود آمد، امام (ع) خطاب به او فرمود:

«ما در دنيا و مسائل مربوط به آن، با شما به ستيز بر نمى‏خيزيم، ما به امور مربوط به آخرت مشغوليم، بنابراين از آنچه كه گمان مى‏كنى، زيانى به تو نخواهد رسيد» . (6)

ادامه در ادامه مطلب



 نگاشته شده توسط مهدی شکیبا مهر در جمعه 29 اردیبهشت 1391  ساعت 4:44 PM نظرات 0 | لینک ادامه مطلب

عباس كوثرى

سال 212 هجرى است و «صريا» غرق نور و شادى است. تقدير دست‏اندركار آفرينش معجزه خلقت است و جهان در انتظار يكى اززيباترين چهره‏هاى ملكوتى بوستان محمدى(ص) شگفتن گل چهارمين‏على(ع) را در جمع خويش جشن گرفته و بر استمرار كوثر فاطمى‏قامت نماز و تكبير بسته است.

«سمانه مغربيه‏»، مادر عارفش، خوشحال و خندان و پدر بزرگوارش‏«جوادالائمه(ع‏») بر اين نعمت‏بزرگ شكر گزار و شادان است. اوامام «على‏النقى‏» است كه بايد در سن هشت‏سالگى، پس از پدر،سكاندار كشتى نجات انسانها از گردابهاى گمراهى گردد و امت رابه ساحل عدالت و پاكى رهنمون شود. سرفصل‏هاى زندگى و درخشش‏خورشيدگونش در روزنه بيان و قلم نمى‏گنجد؛ زيرا امام ظهور اسم‏اعظم الهى و تجلى شكوهمند و تام تمامى اسماى الهى است؛ امامى‏توان از راه آثار و بركات پرتوى از آفاق وجودى و گستره‏روحى‏اش را دريافت. اين نوشتار به بخشى از جلوه‏هاى امام‏هادى(ع) مى‏پردازد.

الف- زيارت جامعه

يكى از آثار ماندگار وارزشمند امام‏هادى(ع) زيارت جامعه است كه‏خود متقن‏ترين متن شناخت امامت راستين است. صحت صدور و ارزش‏سندى آن چنان است كه مرحوم مجلسى مى‏نويسد:

«انما بسطت الكلام فى‏شرح تلك الزياره قليلا و ان لم استوف حقهاحذرا من الاطاله لانها اصح‏الزيارات سندا و اعمها موردا و افصحهالفظا و ابلغها معنى و اعلاها شانا» اينكه درباره زيارت جامعه‏سخن اندكى به درازا كشيد اگرچه حق آن را نيز ادا نكردم‏بدين خاطر است كه اين زيارت صحيح‏ترين آنهااز جهت‏سند وفراگيرترين آنها نسبت‏به ائمه‏عليهم السلام است و در مقايسه باديگر زيارتها از فصاحت و بلاغت و منزلت‏بيشترى برخوردار است.

اين زيارت را مرحوم صدوق در كتاب «من لايحضره الفقيه‏» و شيخ‏طوسى دركتاب تهذيب الاحكام از موسى بن عبدالله نخعى چنين نقل‏مى‏كند: از امام على‏النقى(ع) خواستم مرا زيارتى با بلاغت و كامل‏تعليم دهد كه به وسيله آن بتوانم هريك از ائمه را زيارت كنم.

حضرت فرمود: چون به درگاه رسيدى در حالى كه غسل كرده‏اى بايست‏و شهادتين را بگو و چون داخل شدى و قبر را ديدى توقف كن وسى‏مرتبه الله اكبر بگو. سپس اندكى راه برو با گامهاى كوتاه وبا آرامش و وقار؛ دوباره بايست و سى مرتبه الله اكبر بگو. پس‏به قبرمطهر نزديك شود و چهل مرتبه تكبيربگو. اهميت اين زيارت‏را هنگامى مى‏توان دريافت كه بدانيم در آن زمان عده‏اى از«غلات‏» معصومان‏عليهم السلام را تا حد خدايى بالابرده، گروهى راتحت پرچم ضلالت‏خويش گرد آورده بودند. امام(ع) با سخنان خودمرز افراط و تفريط را مشخص كرد و دوستداران واقعى خويش را ازانحراف و تمايل به سوى افكار و آراى باطل دور داشت. نام چندتن‏از غلوكنندگان چنين است:

1- على بن حسكه قمى

2- قاسم يقطينى

3- حسن بن محمدبن باباى قمى

4- محمدبن نصير

از نامه بعضى از اصحاب امام(ع) به وى و جواب حضرت، مى‏توان به‏عقايد اين گروه دست‏يافت. در آن نامه آمده است:

«ان على ابن حسكه يدعى انه من اوليائك و انك انت الاول القديم‏و انه بابك و نبيك امرته ان يدعو الى ذالك ...» على بن حسكه ‏معتقد است تو خدايى و او پيامبرى است كه از جانب شما ماموريت‏يافته مردم را به آن دعوت كند. او بسيارى را به سوى خود جذب‏كرده است. اگر منت نهى و جوابى را در اين باره مرقوم دارى‏آنان را از هلاكت نجات داده‏اى.

امام در پاسخ نوشت: ابن حسكه دروغ گفته است. لعنت‏خدا براوباد من او را در شمار دوستان خود نمى‏دانم....

سوگند به خدا، خداوند محمد(ص) و پيامبران پيش از او را جز به‏آيين يكتاپرستى و نماز و زكات و حج و ولايت نفرستاده است.

محمد(ص) تنها به خداى يكتاى بى‏شريك دعوت كرده است و ماجانشينان او نيز بندگان خداييم و به او شرك نمى‏ورزيم؛ در صورت‏اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته، چنانچه از فرمانش‏سرپيچى كنيم عقوبت و عذاب خواهيم شد. ما حجتى برخداوند نداريم‏و خدا برما و تمامى مخلوقاتش حجت دارد. من از كسى كه اين‏سخنان را به زبان آورد بيزارى جسته، به خدا پناه مى‏برم. شمانيز از آنان دورى كنيد. و آنان را در تنگنا قرار دهيد. چنانچه‏به يكى از اين افراد دسترسى پيدا كرديد، سرش را با سنگ‏بشكنيد. بدين جهت امام(ع) در آداب خواندن زيارت مزبور فرمود:

صدمرتبه تكبير بگويد. مرحوم مجلسى در حكمت آن مى‏گويد: اين‏دستور شايد بدين جهت است كه از غلو و زياده روى در باره‏ائمه‏عليهم السلام جلوگيرى كند. در متن خود زيارت نيز آمده است:

«اشهد ان لااله الاالله، وحده لاشريك له، كما شهدالله لنفسه...

و اشهدان محمدا عبده المنتجب و رسوله المرتضى.» در فرازى‏ديگر مى‏فرمايد:

«السلام على الدعاه الى‏الله و الادلاء على مرضاه‏الله‏والمستقرين فى امرالله و التامين فى محبه الله و المخلصين فى‏توحيدالله.» سلام بر ائمه كه دعوت كنندگان به سوى خدا وراهنمايان برخشنودى خدايند. همانها كه ثاتب قدمان در اجراى‏فرمان الهى و كامل در عشق ومحبت‏خدا و صاحبان مقام اخلاص درتوحيد خداوندند. در اين زيارت اوج معنوى و جامعيت ائمه‏عليهم‏السلام در ابعاد مختلف، با بلاغت اعجاب انگيز كه هر سخن شناس وآشناى با ادبيات عرب آن را در مى‏يابد، اين امر خود مى‏تواندبيانگر صدور اين جملات از سوى امام معصوم(ع) باشد بيان شده‏است. در اين زيارت در باره فضايل و خصوصيات اخلاقى و اجتماعى‏امامان معصوم‏عليهم السلام مى‏خوانيم:

«كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوى، و فعلكم الخير،وعادتكم الاحسان، و سجيتكم الكرم، و شانكم الحق و الصدق والرفق‏و قولكم حكم و حتم، و راءيكم علم و حلم و حزم.» سخن شما نوربخش دلها و فرمان شما هدايت است. سفارش شما تقوا و كار شماخير و نيكى است. عادت شما نيكى و فطرت شما كرم و بخشش است.

حالت و منزلت‏شما حق و راستى و مدارا و محبت است و سخن شمادستور لازم الاجراست؛ و انديشه شما دانش و بردبارى و عاقبت‏انديشى است.

اين زيارت امامت را رمز و راز فلسفه سياسى اسلام مى‏داند؛ دولت‏حق و پاينده اهل‏بيت‏عليهم السلام را فرا روى انسانها قرار مى‏دهدو به همه مومنان ياد آورى مى‏كند كه حق مسلم و حكومت عدل الهى‏از آن اهل‏بيت عصمت و طهارت است. «ودعائم الاخيار و ساسه‏العباد و اركان البلاد؛» ائمه‏عليهم السلام آقاى نيكان وتكيه‏گاه آنها و خلفاى الهى و تدبيركنندگان امور بندگان وستونهاى محكم شهرهايند. مرحوم مجلسى مى‏فرمايد:

«وساسه‏العباد» جمع «السائس اى ملوك العباد و خلفاء الله‏عليهم‏» ساسه جمع «سائس‏» به معناى پادشاه بندگان و خلفاى‏الهى برآنان است.

اين زيارت به شيعيان مى‏آموزد كه آمادگى خويش را حفظ كنيد تاآن زمان كه دولت اهل‏بيت‏عليهم السلام بر قرار شود: «و نصرتى‏لكم معده حتى يحيى الله تعالى دينه بكم و يردكم فى‏ايامه ويظهركم لعدله و يمكنكم فى ارضه‏» سرانجام حديث‏برائت و ولايت‏را به عنوان شعارى جاويد، مطرح مى‏كند تا شيعيان آن را درامتداد حركت تاريخى خويش همراه داشته باشند و بتوانند اصالت‏مكتبى و دينى خويش را در طرد التقاط، نامردمى‏ها و باطل‏گرايان‏حفظ كنند:

«فمعكم معكم لامع غيركم‏»؛ همگام با شما بوده و خواهم بود. نه‏با دشمنان شما. زيباييهاى اين زيارت بسيار است و ساحلش دوردست‏مى‏نمايد. بضاعت و مجال اندك ما را از پيشروى فزون‏تر در اين‏عرصه باز مى‏دارد. پس ناگزيربه همين مقدار بسنده مى‏كنيم.

ادامه در ادامه مطلب


 نگاشته شده توسط مهدی شکیبا مهر در جمعه 29 اردیبهشت 1391  ساعت 4:42 PM نظرات 0 | لینک ادامه مطلب


چهل حدیث منتخب از علی بن محمد الهادیعلیه السلام :


قالَ الا مامُ اءبو الحسن ، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه علیه :

۱ مَنِ اتَّقىَ اللّهَ یُتَّقى ، وَمَنْ اءطاعَ اللّهَ یُطاعُ، وَ مَنْ اءطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقینَ، وَمَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقینَ.(۶۲)
ترجمه :
فرمود: کسى که تقوى الهى را رعایت نماید و مطیع احکام و مقرّرات الهى باشد، دیگران مطیع او مى شوند.
و هر شخصى که اطاعت از خالق نماید، باکى از دشمنى و عداوت انسان ها نخواهد داشت ؛ و چنانچه خداى متعال را با معصیت و نافرمانى خود به غضب درآورد، پس سزاوار است که مورد خشم و دشمنى انسان ها قرار گیرد.

۲ قالَ علیه السلام : مَنْ اءنِسَ بِاللّهِ اسْتَوحَشَ مِنَ النّاسِ، وَعَلامَةُ الاُْنْسِ بِاللّهِ الْوَحْشَةُ مِنَ النّاسِ.(۶۳)
ترجمه :
فرمود: کسى که با خداوند متعال مونس باشد و او را اءنیس خود بداند، از مردم احساس وحشت مى کند.
و علامت و نشانه اءنس با خداوند وحشت از مردم است یعنى از غیر خدا نهراسیدن و از مردم احتیاط و دورى کردن .


۳ قالَ علیه السلام :السَّهَرَ اءُلَذُّ الْمَنامِ، وَالْجُوعُ یَزیدُ فى طیبِ الطَّعامِ.(۶۴)
ترجمه :
فرمود: شب زنده دارى ، خواب بعد از آن را لذیذ مى گرداند؛ و گرسنگى در خوشمزگى طعام مى افزاید یعنى هر چه انسان کمتر بخوابد بیشتر از خواب لذت مى برد و هر چه کم خوراک باشد مزّه غذا گواراتر خواهد بود .


۴ قالَ علیه السلام : لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ کَدِرْتَ عَلَیْهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ إ لَیْهِ، فَإ نَّما قَلْبُ غَیْرِکَ کَقَلْبِکَ لَهُ.(۶۵)
ترجمه :
فرمود: از کسى که نسبت به او کدورت و کینه دارى ، صمیّمیت و محبّت مجوى .
همچنین از کسى که نسبت به او بدگمان هستى ، نصیحت و موعظه طلب نکن ، چون که دیدگاه و افکار دیگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آن ها مى باشد.


۵ قالَ علیه السلام : الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ إ لَى الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ، وَالبُخْلُ اءذَمُّ الاْ خْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجیَّةٌ سَیِّئَةٌ.(۶۶)
ترجمه :
فرمود: حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى گردد.
تکبّر و خودخواهى جذب کننده دشمنى و عداوت افراد مى باشد.
عُجب و خودبینى مانع تحصیل علم خواهد بود و در نتیجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد.
بخیل بودن بدترین اخلاق است ؛ و نیز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.


۶ قالَ علیه السلام : الْهَزْلُ فکاهَةُ السُّفَهاءِ، وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ.(۶۷)
ترجمه :
فرمود: مسخره کردن و شوخى هاى – بى مورد – از بى خردى است و کار انسان هاى نادان مى باشد.


۷ قالَ علیه السلام : الدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.(۶۸)
ترجمه :
فرمود: دنیا همانند بازارى است که عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.


۸ قالَ علیه السلام : النّاسُ فِى الدُّنْیا بِالاْ مْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْ عْمالِ.(۶۹)
ترجمه :
فرمود: مردم در دنیا به وسیله ثروت و تجمّلات شهرت مى یابند ولى در آخرت به وسیله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد.


۹ قالَ علیه السلام : مُخالَطَةُ الاْ شْرارِ تَدُلُّ عَلى شِرارِ مَنْ یُخالِطُهُمْ.(۷۰)
ترجمه :
فرمود: همنشین شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه پستى و شرارت تو خواهد بود.


۱۰ قالَ علیه السلام : أ هْلُ قُمْ وَ أ هْلُ آبَةِ مَغْفُورٌلَهُمْ ، لِزیارَتِهِمْ لِجَدّى عَلىّ ابْنِ مُوسَى الرِّضا عَلَیْهِ السَّلامُ بِطُوس ، اءلا وَ مَنْ زارَهُ فَأ صابَهُ فى طَریقِهِ قَطْرَةٌ مِنَ السَّماءِ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.(۷۱)
ترجمه :
فرمود: اءهالى قم و اءهالى آبه یکى از روستاهاى حوالى ساوه آمرزیده هستند به جهت آن که جدّم امام رضا علیه السلام را در شهر طوس زیارت مى کنند.
و سپس حضرت افزود: هر که جدّم امام رضا علیه السلام را زیارت کند و در مسیر راه صدمه و سختى تحمّل کند خداوند آتش را بر بدن او حرام مى گرداند.

ادامه در ادامه مطلب



 نگاشته شده توسط مهدی شکیبا مهر در دوشنبه 25 اردیبهشت 1391  ساعت 4:21 PM نظرات 0 | لینک ادامه مطلب

 

سلام

دوستان اگر مشکلی در این قالب دیدید مرا با ایمیل زیر با خبر کنید

mahdibazmande@yahoo.com

برای دیدن کد قالب به ادامه مطلب بروید



 نگاشته شده توسط مهدی شکیبا مهر در دوشنبه 25 اردیبهشت 1391  ساعت 1:43 PM نظرات 0 | لینک ادامه مطلب



تعداد کل صفحات : 3 1 2 3





POWERED BY RASEKHOON.NET