نشانه ها | ویژه سال همت و کار مضاعف


نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر دوشنبه 9 آذر 1388  ساعت 11:30 AM 

afsordegi.jpgتقسيم غم از‌دست‌دادن عزيزان با ديگران بسيار مفيد است. مي‌توانيد براي يك دوست صميمي نامه بنويسيد. همچنين حضور بر سر مزار او حتي اگر براي اولين بار مشكل باشد بسيار لازم و مفيد است. نكته‌اي كه بايد به خاطر بسپاريد اين است كه نبايد با درد و غم خويش تنها بمانيد. راه‌هاي بسياري براي كمك به شما در غلبه بر اين اندوه وجود دارد.


۱- گفت‌وگو
يكي از بهترين روش‌ها، صحبت راجع به غم فقدان است. صحبت با كساني همچون دوستان، مشاوران، معلمين و… مي‌تواند جهت كسب احساس بهتر مفيد باشد. اگر براي صحبت‌كردن آمادگي نداريد، مي‌توانيد در گروه‌هاي مشاوره‌اي شركت كنيد.

۲- احساس خود را بروز دهيد
تشريح احساسات مي‌تواند در كنارآمدن با موضوع به شما كمك كند. گريستن، نوشتن يا شركت در فعاليت‌هاي آفرينشي مثل هنرهاي دستي و موسيقي، از اين جمله هستند. آيا احساس آرامش پس از گريه را تجربه كرده‌ايد؟ گريه باعث تخفيف احساس اندوه مي‌شود.
اگر سازي مي‌نوازيد، خلق يا نواختن يك تصنيف، آرام‌بخش است؛ درست مانند گوش‌دادن به آهنگ مورد علاقه. از اينكه با گوش‌دادن به ياد شخص ازدست‌رفته مي‌افتيد، نهراسيد زيرا اين ترس عادي است و به‌مرور از بين مي‌رود.

مطالعات نشان مي‌دهند كه درمان با استفاده از هنر به رفع افسردگي و اندوه كمك مي‌كند. اين نوع معالجه (با استفاده از نقاشي، كوزه‌گري، نويسندگي و…) باعث تشريح بصري افكار و احساسات مي‌شود. درمان هنري مي‌تواند به صورت فردي انجام گيرد ولي موفقيت آن در صورت انجام گروهي تضمين شده است.

۳- كمك‌گرفتن
يكي از مشكل‌ترين كارها در صورت بروز مشكلات روحي، درخواست كمك است. اگرچه اين كار مشكل است ولي مي‌توانيد از صحبت با مشاوران متخصص و روانشناس به نتايج خوبي برسيد. مشاوران مي‌توانند به وسيله صحبت‌كردن با شما ياري‌تان كنند.

۴- حركت را شروع كنيد
سخت‌ترين كار دنيا، كنارآمدن با مرگ عزيزان است. ممكن است طولاني‌شدن زمان درمان، شما را نگران كند ولي بايد بدانيد تمامي اين عكس‌العمل‌ها عادي است.
پيشنهادهاي موفق مي‌توانند شما را ياري دهند تا با روش‌هاي سودمند و صحيح، خود را به وضعيت عادي گذشته بازگردانيد. به خاطر داشته باشيد كه نبايد تنها بمانيد. فراموش نكنيد كه زمان مورد نياز بايد بگذرد تا وضعيت عادي بازگردد. سرانجام شادي بازمي‌گردد و شما مي‌توانيد باز از دوست‌داشتن ديگران لذت ببريد.





نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر دوشنبه 9 آذر 1388  ساعت 11:06 AM 





ما بعنوان يك انسان كه در بين اديان الهي، دين مبين اسلام و مذهب حقه تشيع را انتخاب كرده‌ايم، در قبال پذيرش اين دين مبين الهي، داراي وظايف و اعمالي هستيم كه سعادت و رستگاري ما را تضمين مي‌كند و ترك و پشت كردن به وظايف موجب عذاب و عقاب مي‌شود چنانكه تاريخ، اين امر را به اثبات رسانيده است.
فلسفه تحريم گوشت خوك در آيات قرآن :
اي جوانان عزيز و آينده‌سازان جامعه اسلامي، اگر با هم صفحه صفحه‌ي كتاب هدايت بشر و گنجينه بزرگ معارف الهي و نعمتي كامل را ورق بزنيم، نگاهمان به نسخه‌هاي اعجازبخش و انسان‌سازي كه سرشار از مطالب مورد نياز انسانها در زمينه‌هاي مختلف است مي‌افتد.
در اين باره قرآن كريم مي فرمايد: « فلينظرالانسان الي طعامه » [1] كه اشاره به اهميت بهداشت مواد غذايي در جنبه‌هاي رواني و جسماني آن دارد و در سوره بقره آيه ۱۷۳ درباره گوشت خوك مي‌خوانيم:
« انما حرّم عليكم  الميته و الدم و لحم الخنزير و اهل به لغير الله »
در شان نزول آيه اقوالي گفتند و از جمله اقوال اينكه: حضرت مسيح (ع) در راهي با گروهي از يهوديان گفتگو كرد، آنان به او گفتند: اي ساحره و به مادر او نسبت زشت دادند و حضرت آنان را نفرين كرد و خداوند آنان را به شكل خوك در آورد.
خداوند متعال علاوه بر اين سوره، در آيه ۳ سوره مائده، آيه ۱۴۵ سوره انعام، آيه ۱۲۵ سوره نحل، بر تحريم گوشت خوك اشاره نموده است.
علاوه بر آياتي كه درباره تحريم گوشت خوك بيان شد خداوند در آيه‌اي اشاره به يهوديان لجوج و متعصب كه قلب آنان مالامال از رذائل اخلاقي نسبت به پيامبران بود، آنان را جانداراني ناميده كه بر اثر عناد و خبائث ذاتي چهره انساني خود را از دست داده و خداوند آنان را به شكل و حقيقت خوك مسخ ( چهره شان را تغيير داد ) نموده است. و آيه ۶۰ سوره مائده به اين مطلب اشاره دارد:
« بگو : آيا شما را از كساني كه موقعيت و پاداششان نزد خدا بدتر از اين است باخبر كنم؟ كساني كه خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده ( و مسخ كرده ) و از آنها، ميمونها و خوك‌هايي قرار داده است. و پرستش بت كرده اند، موقعيت و محل آنها بدتر است، و از راه راست، گمراه‌ترند. »




نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر دوشنبه 9 آذر 1388  ساعت 10:05 AM 

 «از نشانه هاى پيروان ما، رسيدگى به همسايگان نيازمند و تهى دست و بدهكاران و يتيمان است.»
امام باقر ع

خداوند در قرآن كريم در برشمارى مجموعه اى از حقوق اسلامى مسلمانان در قبال يكديگر، نيكى به چند گروه و از جمله همسايگان را به بندگانش سفارش مى كند.
آيين همسايه دارى
دين مقدس اسلام برنامه اى جامع و كامل براى سعادت بشر در دنيا و آخرت دارد، از اين رو نيازمندى هاى فردى و اجتماعى، جسمى و روحى او را مدّنظر قرار داده و در مورد همسايه دارى نيز رهنمودهاى سودمندى بيان كرده است.
خداوند در قرآن كريم در برشمارى مجموعه اى از حقوق اسلامى مسلمانان در قبال يكديگر، نيكى به چند گروه و از جمله همسايگان را به بندگانش سفارش مى كند و مى فرمايد:
«وَ الْجارِ ذى القُرْبى و الجارِ الجُنُبِ»
«و همسايه نزديك و همسايه دور را مورد احسان خويش قرار ده.»
در تفسير «دور» و «نزديك» در آيه بالا، چند احتمال داده شده است، ولى به نظر مى رسد منظور همان دورى و نزديكى مكانى باشد. از آن جا كه كلمه همسايه، در عرف عاميانه مفهوم محدودى دارد و تنها همسايگان نزديك را در بر مى گيرد، شايد براى توجه دادن به وسعت مفهوم آن از نظر اسلام، راهى جز اين نبوده است كه نامى از همسايگان دور نيز به صراحت برده شود.
اين بيان هنگامى تقويت مى شود كه نظر اسلام را درباره حد همسايگى بدانيم. شخصى مى گويد از امام صادق «عليه السلام» پرسيدم: فدايت شوم، حد همسايگى تا كجاست؟ فرمود: «اَرْبَعين دارا مِن كُلِّ جانب»؛ «چهل خانه از هر طرف.»
متأسفانه در دنياى ماشينى امروز روابط عاطفى و انسانى مردم با يكديگر چنان رو به ضعف گراييده كه همسايگان نزديك نيز كوچك ترين خبرى از حال همديگر ندارند و حتى گاهى پس از چندين سال سكونت در يك محل، هنوز نام يكديگر را نمى دانند. اين رويه، از نظر اسلام به شدت نكوهش شده و سفارش اولياى بزرگوار اسلام در اين باره، موجب شگفتى است. على «عليه السلام» در آخرين وصيت خود چنين مى فرمايد:
«اللّه اللّه فى جيرانِكُم فَإنَّهُم وَصِيَّةُ نَبِيِّكُم، مازالَ يُوصى بِهم حَتّى ظَنَنّا أنَّهُ سَيُورِّثُهُم»
«از خدا بترسيد! از خدا بترسيد! درباره همسايگان كه همواره مورد سفارش پيامبرتان بوده اند. [آن حضرت] به قدرى درباره آنان سفارش مى كرد كه گمان مى برديم، براى ايشان ميراثى قرار خواهد داد.»
پيامبر اسلام شيوه رفتار همسايگان با يكديگر را در تأمين سعادت و آسايش انسان ها مؤثر مى دانست و به يارانش سفارش مى كرد در جايى مسكن گزينند كه بتوانند از نعمت وجود همسايگان شايسته ترى بهره مند شوند. وقتى يكى از اصحاب از ايشان پرسيد: اى رسول خدا! تصميم دارم خانه اى بخرم، به نظر شما كدام محله را انتخاب كنم؟ حضرت بدون آنكه محله خاصى را به او پيشنهاد كند، فرمود: «اَلْجارُ ثُمَّ الدّارُ، الرَّفيقُ ثُمَّ السَّفَرُ.»
«اول همسايه را بنگر سپس خانه بخر، ابتدا رفيق انتخاب كن، سپس سفر نما.»
آداب همسايه دارى
آداب و حقوقى كه اسلام براى همسايگان در نظر گرفته، فراوان است. روزى رسول خدا «صلى الله عليه و آله» از ياران خود پرسيد: آيا مى دانيد حق همسايه چيست؟ حاضران پاسخ منفى دادند. آن حضرت فرمود:
«حق همسايه آن است كه اگر براى كرايه از شما درخواست كمك كرد، به او كمك كنيد. اگر وام خواست، به او بپردازيد، هرگاه تهى دست شد، از او دست گيرى كنيد، چنانچه خيرى به او رسيد، به او تبريك بگوييد. هنگام بيمارى، به عيادتش برويد. در مصيبت ها به او تسليت بگوييد. اگر مُرد، در تشييع جنازه اش حاضر شويد. بر ارتفاع خانه خود بدون موافقت او نيفزاييد تا مانع وزش نسيم و جريان هوا نشود. هرگاه ميوه اى خريديد، مقدارى به او هديه كنيد و اگر مايل به اين كار نبوديد، آن را مخفيانه به منزل ببريد و دقت كنيد كه فرزندتان آن را از خانه بيرون نبرد كه فرزند او ببيند و به خاطر آن بهانه گيرى كند. با بوى غذاى مطبوع خود، او را ميازاريد، مگر آنكه مقدارى برايش بفرستيد.»
گرامى داشتن و احترام همسايه نيز از سفارش هاى مهم اسلام است. رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در اين باره مى فرمايد:
«حُرْمَةُ الجارِ عَلَى الانسانِ كَحُرمَةِ اُمَّهِ.»
«احترام همسايه، مانند احترام مادر، بر انسان لازم است.»
صبورى و رازدارى با همسايگان
اگر افراد يك محل به مدت طولانى با يكديگر همسايه باشند، كم كم بر اسرار زندگى همديگر آگاه خواهند شد. از آن جا كه آشكار ساختن اسرار زندگى مردم و فاش كردن عيب هاى آنان بسيار نكوهيده است، مؤمن نبايد در كار ديگران كنجكاوى كند و به دنبال عيب جويى باشد. اگر هم بر حسب اتفاق بر رازى آگاه شد، بايد آن را مخفى دارد و مصداق اين مثل كه: «خدا مى بيند و مى پوشد، همسايه نديده مى خروشد» نباشد. از اين رو، امام سجاد «عليه السلام» يكى از حقوق همسايگان را بر يكديگر، رازدارى معرفى مى كند و مى فرمايد:
«فَإنْ عَلِمْتَ عَلَيْهِ سُوءً سَتَرْتَهُ عَلَيْهِ»
«چنانچه بر عيب همسايه ات آگاه شدى، بايد آن را مخفى دارى.»
از سوى ديگر تضاد و مزاحمت، از پيامدهاى زندگى اجتماعى است و وقتى گروهى با هم در يك محيط زندگى مى كنند، ممكن است كم توجهى و عمل نكردن بعضى افراد به آداب اسلامى، آسايش را از ديگران بگيرد و آنان را بيازارد و اين خود، زمينه ساز كدورت ها و درگيرى هاى بعدى شود. در اين صورت شايسته است طرفى كه مورد كم لطفى همسايه خود واقع شده است، تا مى تواند آزار همسايه را براى رضاى خدا تحمل كند و چنانچه ناچار به نشان دادن واكنش شد، با رويى گشاده و زبانى نرم به وى گوشزد كند؛ به گونه اى كه اين تذكر به اصلاح وى كمك كند و رنجش خاطر او را موجب نشود. امام كاظم «عليه السلام» مى فرمايد:
«لَيْسَ حَسْنُ الجَوارِ كَفَّ الاذى ولكِنَّ حُسْنَ الجَوارِ الصَّبْرُ عَلى الاذى»
«همسايه دارى نيكو، به آزار نرساندن نيست، بلكه همسايه دارى نيكو، در صبر بر آزار همسايه است.»
آثار مثبت رعايت حقوق همسايگى
رفتار نيك همسايگان با يكديگر، مى تواند سرچشمه بركت هاى فراوانى باشد. تقويت روحيه همكارى و همفكرى به منظور پاكيزه و آباد نگه داشتن محيط زندگى، يكى از آن هاست كه خود، آرامش روانى و طول عمر انسان را در پى دارد. امام صادق «عليه السلام» در اين باره مى فرمايد:
«حُسْنُ الجَوارِ يُعَمِّرُ الدِّيارَ و يزيدُ فى الأعمارِ»
«همسايه دارى نيكو، شهرها را آباد و عمرها را طولانى مى كند.»
در جاى ديگر اين امام همام، خوش رفتارى با همسايه را موجب زياد شدن روزى معرفى مى كند و مى فرمايد: «همسايه دارى نيكو، روزى را زياد مى كند.»
آمرزش گناهان نيز پاداش خداوند به كسانى است كه همسايه ها از آنان راضى باشند. پيامبر خدا «صلى الله عليه و آله» فرمود:
«مَن ماتَ وَ لَهُ جيرانٌ ثلاثَةٌ كُلُّهُمْ راضُونَ عَنهُ غُفِرَ لَهُ.»
«هر كس بميرد، در حالى كه سه همسايه داشته باشد و همگى از او راضى باشند، آمرزيده مى شود.»
نتيجه بى تفاوتى نسبت به همسايگان
بى خبرى از حال همسايگان و بى توجهى به حقوق آنان، از امورى است كه در اسلام نكوهش و از آن به زشتى ياد شده است. پيامبر بزرگوار اسلام، كسى را كه خود، سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد، مؤمن نمى داند.
«ما آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ و جارُهُ جائِعٌ»
«به من ايمان نياورده است، كسى كه با شكم سير بخوابد، در حالى كه همسايه اش گرسنه باشد.»
همچنين، از امام صادق «عليه السلام» نقل است:
«پس از جدايى حضرت يعقوب از فرزندش يوسف، فرزند ديگرش بنيامين نيز از وى جدا شد. اين پيامبر بزرگ، روزى در حال مناجات به درگاه خداوند عرض كرد: خدايا! دورى از يوسف و نابينايى، مرا كم بود كه بنيامين را نيز از من گرفتى! به او وحى شد: اى يعقوب! من اگر فرزندانت را ميرانده باشم، برايت زنده مى كنم و به تو بر مى گردانم، ولى آيا به ياد دارى كه در فلان روز، گوسفندى كشتى و آن را كباب كردى و با اهلت خوردى و به فلانى و فلانى كه همسايه تو و روزه دار بودند، چيزى ندادى؟»
اين حكايت، مى آموزد كه اين بلا به سبب بى توجهى حضرت يعقوب «عليه السلام» به آن همسايه است.
اى كه بر مركب رهوار سوارى، هشدار!
خر هيزم كش همسايه تپيده به گلِ است
آتش از خانه همسايه درويش مخواه
كانچه برروزن او مى گذرد، دودِ دل است
آزار به همسايگان
آزار ديگران، با فطرت آدمى ناسازگار است و هيچ عقل سليمى آن را نمى پسندد. وقتى خداوند، بى توجهى به حال همسايگان را منشاء كم لطفى مى شمارد، آزار رسانى به آنها، حتما پيامدهاى سنگين ترى را در پى مى آورد.
به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» عرض شد: فلان زن، روزها روزه مى گيرد و شب ها به نماز مى ايستد و صدقه مى دهد، ولى همسايه خود را نيز با زبانش مى آزارد. حضرت فرمود: «لا خَيْرَ فيها، هِىَ مِن أهْلِ النّارِ»؛ «خيرى در او نيست، او اهل آتش است.»
اسلام پيروان خود را از همسايه آزارى باز داشته و هيچ ارج و حرمتى براى فرد همسايه آزار قائل نشده و دستور داده است با وى برخورد جدى كنيد و او را به اشتباه خويش آگاه سازيد. امام باقر «عليه السلام» درباره متوجه كردن همسايه به عمل نادرست خود، در حديثى چنين مى فرمايد:
«شخصى از آزار همسايه اش نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» شكايت كرد. حضرت او را به صبر فرا خواند. بار ديگر نيز به شكايت آمد، حضرت باز هم او را به خويشتن دارى دعوت كرد. بار سوم آمد و شكايت خود را تكرار كرد، پيامبر فرمود: چون روز جمعه شود، زمانى كه مردم براى نماز جمعه مى روند، اثاثيه ات را از منزل خارج كن و بر سر راه مردم قرار ده. چون از تو علت اين كار را جويا شدند، ماجراى خود را براى آنان بازگو كن. آن شخص به دستور پيامبر عمل كرد. چون ساعتى گذشت، همسايه اى كه آزارش مى داد، سراسيمه نزد او آمد و از او خواست اثاثيه اش را به منزل باز گرداند و گفت: با خداوند عهد مى كنم كه ديگر تو را نيازارم.»
همسايگان را دريابيم
وجود همسايه خوب، براى آدمى نعمتى ارزشمند و همسايه خوب بودن، مايه محبت و دوستى است. دل ها همواره متوجه جايى مى شود كه نيكى و مهربانى در آن حاكم باشد و هر جا كه شهد خير باشد، افراد گرد هم مى آيند. نقش رفتار نيك در همسايگى، در ايجاد تجمع هاى پر شكوه و الفت هاى اجتماعى، فراوان است. حضرت على «عليه السلام» مى فرمايد: «مَنْ حَسُنَ جِوارُهُ كَثُرَ جيرانُهُ»؛ «آن كه همسايگى اش نيكو باشد، همسايگانش روزافزون مى شود.»
ايشان در حديثى ديگر مى فرمايد: «حُسْنُ الجوار يُعَمِّرُ الدّيارَ و يَزيدُ فى الأعمار»؛ «خوش همسايگى، هم شهرها را آباد و هم عمرها را زياد مى كند.
امام صادق «عليه السلام» نيز در سخنى فرمود: «بر شما باد نماز خواندن در مسجدها و همسايگى خوب با مردم».
گاهى تحمل سختى ها و ناسازگارى هاى همسايگان، براى حُسن هم جوارى لازم است. اگر بخواهيم روابطمان از هم نگسلد، بايد صبور بود و تحمل كرد و بدى را با بدى پاسخ نداد.
رفت و آمد، رسيدگى، احوالپرسى، يارى، عيادت، انفاق و صدقه، رفع نياز و همدردى، از جمله وظايفى است كه بر عهده همسايه و نشانه جوانمردى و انسان دوستى است. حضرت على «عليه السلام» مى فرمايد: «مِنَ المُروّةِ تَعَهُّدُ الجيرانِ»؛ «رسيدگى به همسايگان، جوانمردى است».
همچنين حضرت امام باقر «عليه السلام» يكى از ويژگى هاى مهم شيعه را، رعايت حق همسايگى مى داند و مى فرمايد:
«و التعاهُدُ لِلجيرانِ مِنَ الفُقراءِ وَ اَهلِ المَسكَنَةِ وَ الغارِمينَ و الأيتام.»
«از نشانه هاى پيروان ما، رسيدگى به همسايگان نيازمند و تهى دست و بدهكاران و يتيمان است.»
انسان شرافتمند و با وجدان چگونه مى تواند آسوده خاطر و با شكم سير بخوابد، در حالى كه در همسايگى او محروم و گرسنه و نيازمند باشد و با آنكه او مى تواند گرهى را از آنان بگشايد، كوتاهى كند!؟ چگونه مى تواند اين سخن پيامبر را از ياد ببرد كه:
«مَا آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبعانا وَ جارُهُ المُسلمُ جائعٌ».
«هر كس سير بخوابد، در حالى كه همسايه مسلمانش گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است!»
اگر اين حق و حريم اسلامى، مسئولانه شناخته و رعايت شود، در جامعه اسلامى نيازمند و گرفتارى كه صورت خود را با سيلى سرخ نگه دارد، پيدا نخواهد شد.




نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر یک شنبه 8 آذر 1388  ساعت 4:17 PM 

 

تلاش کردند تا به قول خودشان ارزش های دفاع مقدس را تبیین کنند نشستیم ودل سپردیم.

تلاش کردند تا به قول خودشان دستاوردهای دفاع مقدس را تشریح کنند نشستیم وگوش کردیم.

انگشت هایشان را تاآنجاکه می توانستند باز کردند وافتخارکردند که خاک ایران را حتی به اندازه‌ی یک وجب هم از دست نداده اند نشستیم ونگاه کردیم.

اما نشسته بودیم وارزش‌های دفاع مقدس در حال تثبیت وتبیین وتحقیق وتشریح وترویج وتبلیغ وبودند.

 ما نشسته بودیم وخیلی ها دوست داشتندکه ما بنشینیم  و به خاطرات گوش کنیم.

نشستیم و از روی مین رفتن های داوطلبانه از نماز شب های زیر نور منور از وصیت نامه نوشتن های کنار اروند، از به خط زدن و به خدا رسیدن، از یخ زدن روی قله ی ماووت،از سوختن درسه راه شهادت، از قطعه قطعه شدن پشت خاکریز و...و...و بشنویم.

نشستن وشنیدن کارمان شده بود و چه شیرین هم بود و چه حالی داشت!درست مثل نشستن در خیمه های عزاداری و شنیدن مصائب وفضائل اهل البیت(ع).

ثمره ی جهاد نسل ایستاده فریادگر، شده بود نسل نشسته ی یاد آور.
و در تمام آن سال ها که ما داشتیم عکس حاج همت و متوسلیان وبروجردی وباکری و خرازی را پشت کلاسورهایمان یا روی کمدهایمان می چسباندیم وصبح های سه شنبه می‌رفتیم زیارت عاشورا با ساندیس، یک نفر داشت فریاد می زد:

"بسیجی باید در وسط میدان باشد تا فضیلت های اصلی انقلاب زنده بماند."

******

وسط میدان ما شده بود کنج عافیتی که با یاد شهدا تزیین شده بود و عکس هایشان و خاطراتشان وروز به روز هم خاطرات لطیف‌ترمی شد و لطیف‌تر. اینکه چطور عاشق می شدند، چطور خواستگاری می‌کردند ، چطور دل خانم هایشان را به دست می آوردند ، چطور به نوزادانشان نگاه می کردند، چطور شوخی می کردند و...

عجب شهدای نازنین بی آزاری . شهیدانی که حتی شهرام جزایری هم حاضر بود زکات اختلاس هایشان را بدهد تا برایشان کنگره ی بزرگداشت برگزار شود.

******

گفته بود می بینی این را برای حجله ام گرفته ام.

 قشنگ هست یا نه؟ و به قاب نگاه می کرد،  به بچه های کوچه ی اصغر شهیدکه شاید بیست و دو را  هم پر نکرده بود و دست هایش ، دست های زمخت و  پینه بسته اش ، به شصت ساله ها می مانست.

اصغر که شهید شد، می دانست روزی خواهد رسید  که فقط شهدای نازنین را یاد خواهند کرد؟

 آنها که نه فرزندان پا برهنه ی جنوب شهری اند و نه بغض به قربانگاه آمده ، نه تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها و نه شمشیر برهنه ی عدالت علی در برهوت ظلم و تحجر؟

 شهدایی که به نشستن فرا می خواند و گریستن و حال ، و نه به قیام و مبارزه و قیل و قال. شهدای نازنین ، شهدایی که می شود برچسبشان را چسباند به داشبورد زانتیا و گاز داد تا جمکران!

******

تا آنجا که یادم می آید، شهدا آنقدر ها هم که حالا می گویند نازنین نبودند. همیشه هم لبخند روی لبشان نبود. آنقدر مست خدا نبودند که فقر و فساد و تبعیض از یادشان برود و آنچنان از خوف خدا غش نکرده بودند که هیچ خوفی بر دل هیچ کس نیندازند.

تا آنجا که یادم هست – راستی چند هزار سال پیش بود؟

- تجمل پرست ها از بسیجی ها می ترسیدند.

  مفسد ها، مال مردم خور ها، رانت خوارها، از بسیجی ها می ترسیدند، شهدا آدم های ترسناکی بودند.

  باور کنید به خدا، این قدر دوست داشتنی بودن هم خوب نیست.

باور کنید به خدا، امام حسین (ع) هم این قدر دوست داشتنی نبود. اگر نمی ترسیدند از او، که قطعه قطعه اش نمی کردند و اسب بر پیکرش نمی‌دواندند و آب بر قبرش نمی بستند و در خیمه ها محصورش نمی کردند.

******
به روضه اش رسیدیم.

حالا چقدر حال می دهد زیارت خواندن برای شهدایی که بعد از رفتن هم شبیه شده اند به عشقشان، به حسین (ع) که آن بزرگ گفت: دو بار شهید شد.

السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه،

السلام علیکم یا اصفیاء الله و اودّائه.





نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر شنبه 7 آذر 1388  ساعت 8:33 PM 

بشر مفهوم رنگ را از طبیعت و پدیده‌های آن آموخته است؛ بنابراین شناخت رنگ همزمان با دوره‌ای از  تاریخ است که بشر عناصر و ساخته‌های طبیعی را لمس کرده است. انسان غارنشین عصر دیرینه سنگی بدن خود را با گل اخرای سرخ و زرد آراست. در دوران میان سنگی پس از کشف آتش با پختن گیاهان لباس‌های خود را رنگ کرد. از عصاره برگ ویچ و پوست انار رنگ زرد، عصاره اسکوتی رنگ زرد لیموئی، برگ درخت کول مشکی روشن، پوست تنه درخت گردو رنگ مشکی و از گیاهانی که رنگ دانه فرمز دارند رنگ قرمز به دست آورد. در دوران نوسنگی با کشف فلز نخست به ساخت رنگ پرداخت.
در ایران باستان انتخاب رنگ با اهمیت و تنوع همراه بود و معرف قومیت، شخصیت و منزلت اجتماعی بود. ایرانیان در طول تاریخ همواره به جنبه‌های معنوی، عرفانی و هنری رنگ توجه داشته‌اند. در این میان برخی از رنگ‌ها بیش از سایر رنگ‌ها به چشم می‌خورد؛ دلیل آن اختصاص رنگ معین به طبقات بخصوص و یا آثاری بوده که بیش از سایر یادگارها باقی مانده است.
لباس عیلامیان بنفش مایل به آبی با تزئینات سفید نقره‌ای بود. لباس گروه‌های اجتماعی پائین‌تر قرمز ساردی نام داشت که از شکوفه‌های درخت ساندیکس گرفته می‌شد. بنفش و آبی تیره رنگ‌های سلطنتی به شمار می‌رفت و قهوه‌ای رنگ ویژه سوگواری بود. در مجموع، رنگ‌های قرمز، زرد و آبی تیره از محبوبیت بیشتری برخوردار بود.
رنگ‌های ارغوانی، نارنجی، قهوه‌ای، سبز زیتونی و آبی آسمانی رنگ‌های مورد علاقه هخامنشیان بوده است.
در نقاشی کوه خواجوی سیستان که متعلق به دوران اشکانیان است یک سوارکار اشکانی باقی است که رنگ پیراهن او آبی و رنگ شلورش سفید است. رنگ سفید در این عصر کمتر جنبه قراردادی داشته و بیشتر تابع ذوق و سلیقه و شرایط محیط بوده است.
رنگ‌های سفید، آبی تیره و روشن و رنگ روناسی از جمله رنگ‌های پرکاربرد دوران ساسانی بوده است.
در دوران اسلامی رنگ نقش مهمی را ایفا داشته و حتی نمادی از یک واقعه تاریخی و یا یک دوره تاریخی به شمار می‌رفته است. پیامبر (ص) همواره از برخی از رنگ‌ها همچون سفید استفاده می‌کردند. پس از پیامبر، رنگ سفید نشانه حکومت امویان شد و مخالفان آن سیاه می‌پوشیدند. پوشیدن لباس سیاه را ابومسلم خراسانی رواج داد؛ از این رو به «سیاه‌جامگان» مشهور شدند. 
عباسیان شعار و رنگ سیاه را تا زمان مامون حفظ کردند و به همین دلیل آنان را سیاه‌پوشان نامیدند. پس از ورود امام رضا(ع) به عنوان ولیعهد، رنگ سبز جانشین رنگ سیاه شد؛ زیرا سبز نمادی از وجود پیامبر(ص) به شمار می‌رفت.
چادر در دوران اولیه اسلامی و بعد از آن یعنی در دوران تمام حکومت‌های ایرانی از طاهریان تا ایلخانیان در رنگهای زرد، آبی و سیاه بود. در اوایل دوران بعد از اسلام مقنعه به رنگ‌های مختلف به ویژه سرخ رواج داشت. در تمام این دوران لباس‌ها در رنگهای سفید و الوان دیده می‌شوند.
در دوران طاهریان و صفاریان رنگ شلوارها، منصب و مقام پوشنده آن را تعیین می‌کرد. مثلا نانواها شلوار سفید و بزرگان و مردم عادی شلوار زرد و سفید می‌پوشیدند.
در دوران ایلخانیان استفاده از رنگ‌های تند و گرم مانند روناسی، قهوه‌ای و سبز زیتونی شدت بیشتری یافت. مردان لباس‌های سفید و الوان با کفش‌های پارچه‌ای گلدار می‌پوشیدند. لباس زنان نیز گلدار و رنگارنگ بود و چادر سفید بر سر می‌کردند و از نقاب مشکی استفاده می‌نمودند. در این عصر «زرد کلاهان» پیدا شدند و رنگ‌های سیاه و سفید تاثیر بیشتری روی لباس‌ها گذاشت.
دوران صفویه را از نظر صنعت پارچه‌بافی عصر طلائی می‌دانند. پارچه‌های خوشرنگ الوان در این دوران بافته می‌شدند. صفویان رنگ قرمز را برای کلاهایشان انتخاب کرده بودند و به همین دلیل قزل‌باش نامیده می‌شدند و در نتیجه رنگ قرمز در این دوران از اهمیت خاصی برخوردار شد. در این دوران تمایلات شخصی نقش مهمی در انتخاب رنگ ایفا می‌نمود. مردان صفوی پیراهن سفید، نیم‌تنه و قبای گلدار، قرمز، زرد یا رنگ دیگر بر تن می‌کردند. زنان نیز لباس‌های رنگین بر تن می‌کردند و چادر‌‌های آن‌ها جز در مجالس عزاداری سفید رنگ بود.
در دوران افشاریه و زندیه پیراهن‌های سفید با کلاه قرمز و سفید مرسوم گشت. نادرشاه کلاه قرمز چهارترکی بر سر می‌گذاشت که دستاری سفید به دور آن پیچیده بود. زنان این دوره چادر سفید، بنفش و سیاه بر سر می‌کردند.
در دوران قاجاریه به دلیل سفر شاهان به اروپا تحول چشمگیری در لباس صورت می‌گیرد.  مردان پیراهن سقید با شلوار آبی یا ارغوانی و سرخ بر تن می‌کردند. پیراهن طبقه کارگر آبی رنگ بود. زنان لباس‌های الوان می‌پوشیدند. رنگ شلوار سفید بود. گروه‌های اجتماعی رده پائین شلوار مشکی می‌پوشیدند. چادر آبی، قهوه‌ای و مشکی مرسوم بود.
در دوران پهلوی بر اثر ارتباطات و رفت و آمد بیشتر با اروپا تاثیر‌پذیری لباس افزایش پیدا می‌کند؛ نسل جوان از سنت‌ها و باورهای پذیرفته شده پیشینیان خود فاصله گرفته و آنرا برای دنیای امروز کارآمد و مناسب نمی‌دید. کم کم افراد به اصطلاح امروزی رنگ‌های شاد و متنوع پوشیدند و افراد سنتی رنگ‌های نسبتاً آرامتری به تن کردند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در سال 1358، بخشنامه‌اي به كليه ادارات و مدارس ارسال شد مبني بر اينکه لباس اونيفورم مدارس و فرهنگيان لباس گشاد باشد و البته رنگ در آن ذكر نشده بود. بر اين اساس لباس‌ها از حالت تنگ و دامن‌دار به لباس‌های گشاد كه تا حدودي شرايط پوشش اسلامي را داشته باشد، ‌تبديل شد. در سال 1362 طي بخشنامه‌ای براي فرهنگيان، رنگ لباس آنان سورمه‌اي، قهوه‌اي، خاكستري و سياه مقرر شد. حتي قيد شده بود باراني‌ها و كاپشن‌هاي زمستاني فرهنگيان در قالب همين رنگ‌ها باشد.
اين بخشنامه‌ها و بخشنامه‌هاي مشابه كه حدود،‌ رنگ و حتي مدل لباس‌هاي رسمي در ادارات، مدارس و دانشگاه‌ها را عمدتاً تعيين مي‌كرد يكي از علل جدي گرايش مردم به لباس‌هاي تيره و تيره‌پوشي عنوان شده است. برخي تفاسير روانشناختي ديگر، كه نگراني جدي خود را از تيره‌پوشي در جامعه و تأثيرات روحي – رواني آن به ويژه در ميان جوانان ابراز مي‌دارند، برآنند كه پس از انقلاب اسلامي، به واسطه جنگ 8 ساله ايران و عراق و حوادث قبل از پيروزي انقلاب، تيره‌پوشي به نشانه عزاداري براي جوانان از دست رفته جامعه مسلط شد و رفته‌رفته مردم به خاطر فشارهاي رواني ناشي از جنگ و اوضاع بد اقتصادي و مشكلات پيش آمده به سوي افسردگي پنهان پيش رفتند. در اين ميان با نيم‌نگاهي به افراطی‌گري‌هاي ناشي از ولنگاري در سالهاي پاياني رژيم طاغوت اين اعتقاد رشد يافت كه پوشيدن لباس‌هاي روشن و متنوع به لحاظ رنگ نشانه‌اي از بي‌قيدي است. اين در حالي است كه براساس بررسي‌‌هاي انجام شده دركشور آلمان، تلاش براي دور كردن افراد از تمايل به تيره‌پوشي كه به خاطر شش سال درگيري در جنگ جهاني بروز كرده بود، نزديك به 20 سال زمان برده است.
مسلماً گرايش عمومي به چادر تيره در ايران به ويژه در شهرهاي مذهبي و قديمي ايران كه با تنوع پوشش همراه نيست، تأثير مستقيمي بر ديگر شهرها گذاشته است. اين تأثير گرچه تا حد زيادي فراگير بوده است اما با حساسيت‌هاي بيش‌تري كه دختران جوان نشان داده‌اند، در مورد اين قشر تأثير خود را كمتر نشان داده است.
اما با اينحال بيشترين رنگ لباس در ايران تيره، سرمه‌اي و غير روشن است. اگر چه اسلام به پوشيدن لباسهای سفيد،‌ شاداب، پوشاننده، راحت و در شأن، تأكيد دارد، اما هنوز پوشاك ايراني با آرمانها و ارزشهاي ديني و ملي خود فاصله دارد .

منابع:
- هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، مهرآسا غیبی، انتشارات هیرمند
- پوشاک ایرانیان، پیمان متین، دفتر پژوهش های فرهنگی
- رنگ شناسی تخصص لباس، نادر موسوی فاطمی، شهریار اسدی، فاطمه آذرباش، شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی ایران
- http://www.tehran1400.ir/articleShow.aspx?ID=95




نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر جمعه 6 آذر 1388  ساعت 9:12 AM 

قربان عبارت از کارهای نیکی است که انسان بوسیله آن بخواهد خود را به رحمت خداوند نزدیک کند، بنابراین عمل نیکی که انسان انجام دهد تا بدان وسیله خویشتن را به رحمت حق تعالی نزدیک سازد آن کار را قربان گویند؛ مانند فرمایش رسول اکرم(ص) که فرمود: نماز موجب تقرب و نزدیکی هر پرهیزکار به رحمت پروردگار است.
بدیهی است که مراد از تقرب به خدای تعالی، قرابت زمانی و مکانی نیست چرا که بین خالق و مخلوق هیچگونه خویشاوندی وجود ندارد بلکه منظور آن است که از راه طاعت و انجام کارهای شایسته می تواند مشمول الطاف الهی قرار گرفته و به رحمت او نزدیک شود.
از جمله اعمالی که حجاج در روز دهم ذیحجه در سرزمین منی انجام می دهند کشتن شتر، گاو و یا گوسفند و انفاق آن به مستحقین است تا به وسیله این عمل نیک به رحمت پروردگار نزدیک شوند که آنرا قربانی گویند.


فدا کردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله اسرار و حکمتهای قربانی است.
کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را که به طور دائم وی را به کارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاک گردانده، آنرا در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی کند و حج اکبر نماید که اگر نفس اماره و خواهش های او کشته نشوند و آرام نگیرند هرگاه تمام نعمتها و ثروتهای دنیوی در اختیارش باشد و زمین و آسمان را ببلعد باز هم سیر نمی شود و ندای هل من مزید دارد.
در روایات می خوانیم اولین قطره خون قربانی که ریخت، خداوند گناهان صاحبش را می بخشد، اوقاتی که به خاطر تولد نوزاد یا ورود مسافر یا دفع بلا، گوسفند ذبح می شود، در روح و روان و حرکت اهل خانه شور و نشاطی پدید می آید.
به هرحال، ذبح صدها هزار گوسفند و نحر هزاران شتر، یک نوع جلوه و زیبایی بوده، مظهر روحیه ایثار دسته جمعی است که خود از شعائر الهی است.
سیر کردن گرسنه ها: یکی از اسرار قربانی سیر کردن گرسنه ها است قرآن در این باره می‌فرماید: «فکلوا منها واطعمواالقانع والمعتر» از گوشت‌هایی که قربانی می کنید هم خودتان میل نمائید، هم به قانع و معتر بدهید. قانع، فقیری است که به آنچه می گیرد، قانع است. معتر، فقیری است که علاوه بر تقاضای کمک اعتراض هم می کند.این نشان دهنده بینش وسیع اسلام است که سفارش به خود را فراموش کنید نه دیگران را و در تقسیم گوشت و اطعام، پای بند تملق یا دعا و تواضع فقیر نباشید؛ او را سیر کنید، گرچه با شنیدن زخم زبان باشد.
 






  • تعداد صفحات :3
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3