اگر دعايتان مستجاب نشد، مواظب سه حالت باشيد
1. از رحمت خدا ماءيوس و نااميد نشوى ، زيرا به اجابت نرسيدن دعا، ممكن است به سبب گناهان تو باشد؛ پس براى رفع آن ، به توبه و تهذيب نفس مشغول شو.
2. اينكه دعا را ترك نكنى . پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: خدا رحمت مى كند بنده يى را كه حاجتى از خدا مى طلبد؛ پس اصرار و الحاح در دعا كند، چه مستجاب شود، چه نشود. و اين آيه را خواندند: وادعوه ربى عسى الا اكون بدعاء ربى شقيا. خداى يكتا را مى خوانم ، و اميدوارم كه چون او را بخوانم ، مرا از درگاه لطفش محروم نگرداند.
3. به تقدير الهى راضى باش ، تا همان رضاى تو باعث اجابت دعايت بشود
علت تاءخير اجابت دعا
اگر خدا تعجيل كند براى درمان ، آنچه را كه شر است ، همچنان كه مردم شتاب در خير مى كنند، هر آينه اجلشان حكم كرده مى شود (يعنى هلاك مى شوند) مراد اين است كه بعضى طلب شر مى كنند، و تصور مى نمايند كه طلب خير كرده اند، و چون مصلحت در آن نيست ، خداوند اجابت نمى فرمايد؛ و چه امورى كه انسان به آن حريص است و گمان مى كنند و خير سعادت و خوشى او در آن است ، و سعى مى كند تا به آن برسد، و چون رسيد، پشيمان شده و آرزو مى كند كه اى كاش به آن نرسيده بود!
رسول خدا (ص ) فرموده است : اى بندگان خدا! شما همانند بيمار هستيد، و پروردگار جهان طبيب شماست . خير و صلاح بيمار در آن است كه طبيب دستور مى دهد، نه آنچه را كه بيمار ميل دارد. پس آگاه هوشيار باشيد و خود را تسليم خداى عزوجل كنيد، تا از جمله رستگاران باشيد
امير المؤ منين على (ع ) فرمود: خداى تعالى فرموده است : اى بندگان من ! از آنچه كه امر كرده ام ، اطاعت كنيد و مصالح خود را به من ياد ندهيد (و نگوييد اگر فلان چيز را خدا به من داده بود، بهتر مى بود) زيرا من از خود شما به مصالحتان داناترم ، و من چيزى كه مصلحت شما در آن باشد، بخل نمى ورزم و به شما عطا مى كنم
امام باقر (ع ) در حديثى فرمود: مردى در بنى اسرائيل بود كه دو دختر داشت . يكى از آن دو را به مرد زراعى شوهر داد، و ديگرى را به مردى كوزه گر. روزى به ديدار دختران خود رفت ، و نخست به ديدن زن زارع رفت و به او گفت : حالتان چه طور است ؟ دخترش گفت : شوهرم زراعت زيادى كرده است ، و اگر خداوند بارانى از آسمان بفرستد، ما از همه بنى اسرائيل حالمان بهتر است . از آنجا به ديدن دختر ديگرش كه زن كوزه گر بود، رفت و از او پرسيد: حالتان چه طور است ؟ پاسخ داد: شوهرم كوزه ى زيادى ساخته ؛ اگر خدا از آسمان باران نبازد و هوا آفتابى شود، ما وضعمان از همه بنى اسرائيل بهتر است . آن مرد از نزد آن دو بيرون آمد و گفت : تو خداى هر دو اينها هستى (خود مى دانى كه خواهش مختلف اين دو
مرحوم شهيد در مسكن الفؤ اد نوشته است : خانمى هر سال بچه سقط مى كرد؛ حدود ده بچه سقط كرد. شبى با خدا راز و نياز كرد و گفت : خدايا! من ده بچه زاييدم ، درد زاييدن و سقط شدن بچه را كشيدم ، اما يكى هم ندارم . شب خواب ديد كه مى خواهد وارد قصر فوق العاده زيبايى بشود، اما راهش نمى دهند. گفتند: اين قصر متعلق به توست ، اما بعد از مردنت . دربان آن قصر گفت : خداوند اين قصر را براى رياضت هايى كه كشيده اى ، براى تو بوجود آورده است . خانم از شنيدن اين حرف خيلى خوشحال شد، و در حال خوشحالى از خواب بيدار شد و گفت : خدايا! من حاضرم در سال دو تا سه مرتبه سقط كنم
موسى و هارون كه به درگاه خدا دعا كردند: موسى گفت : پروردگارا! به فرعون و طرفدارانش در زندگى اين دنيا زيورها و مال ها داده اى ، تا مردم را از تو راه تو گمراه كنند. پروردگارا! اموالشان را نابود كن و دل هايشان را سخت گردان كه ايمان نياورند، تا عذاب دردناك تو را ببينند. خداوند متعال بلافاصله در جوابشان فرمود: قد اءجيبت دعوتكما. يعنى : دعاى شما مستجاب شد. امام صادق (ع ) در حديثى فرمود: ميان اين خطاب تا غرق شدن فرعون و پيروانش ، چهل سال طول كشيد
امام صادق (ع ) فرمود: حضرت ابراهيم (ع ) در كوه بيت المقدس به دنبال چراگاهى براى گوسفندان خود مى گشت ، صدايى به گوشش خورد، و سپس مردى را ديد كه ايستاده و نماز مى خواند. به او فرمود: اى بنده ى خدا! براى چه كسى نماز مى خوانى ؟ جواب داد: براى خداى آسمان . ابراهيم (ع ) پرسيد: آيا از قوم و عشيره ات كسى جز تو مانده است ؟ گفت : نه ! ابراهيم پرسيد: پس از كجا غذا مى خورى ؟ جواب داد: در تابستان از اين درخت ميوه مى چينم ، و در زمستان مى خورم . ابراهيم فرمود: خانه ات كجاست ؟ آن مرد به كوهى اشاره كرد. ابراهيم به او گفت : ممكن است مرا همراه خودت ببرى ، تا امشب را نزد تو باشم ؟ آن مرد گفت : در سر راه ما آبيست ، كه نمى شود از آن آب گذشت . ابراهيم پرسيد: پس تو چه مى كنى ؟ گفت : من روى آن راه مى روم . فرمود: مرا هم با خودت ببر، شايد آنچه خدا روزى تو كرده ، روزى من هم بكند! عابد دست آن حضرت را گرفت و هر دو به راه افتادند، تا به آن آب رسيدند. عابد از روى آب رفت ، ابراهيم نيز همراه او رفت . چون به خانه ى آن مرد رسيدند، ابراهيم (ع )، از او پرسيد: كدام روزها بزرگتر است ؟ عابد: روز جزا، كه مردم از همديگر بازخواست مى كنند. ابراهيم گفت : بيا دست به دعا برداريم و از خدا بخواهيم ما را از شر آن روز محافظت كند. عابد گفت : به دعاى من چه كار دارى ؟ به خدا سوگند سه سال است به درگاه خدا دعايى مى كنم ، و اجابت نشده . ابراهيم گفت : خداى عزوجل چون بنده يى را دوست دارد، دعايش را نگه مى دارد، تا با او راز گويد و از او بخواهد و طلب كند؛ و چون بنده يى را ناخوش دارد، دعايش را زود اجابت مى كند، يا قلبش را از آن خواسته منصرف نموده ، ماءيوسش مى نمايد. اكنون بگو دعايت چه بود؟ عابد گفت : گله ى گوسفند بر من گذشت ، و پسرى كه گيسوان داشت ، همراه آن بود، من به او گفتم : اى پسر! اين گوسفندان از كيست ؟ گفت : براى ابراهيم خليل الرحمان (ع ) است . من دعا كردم و گفتم : خدايا! اگر در روى زمين خليلى دارى ، او را به من بنمايان ! ابراهيم فرمود: خدا دعايت را مستجاب كرده ، و من ابراهيم خليل الرحمان هستم . پس برخاستند و يكديگر را در آغوش كشيدند
اگر انسانى خواستار وسعت رزق و روزى باشد، طبق آنچه كه از روايات اهل بيت (ع ) به دست ما رسيده ، بايد سوره واقعه يا دعاى عديله و... را بخواند؛ و يا اگر بخواهد به خانه ى خدا و مكه ى معظمه مشرف شود، بايد سوره ى نباء را بخواند، و نمى تواند به جاى اين سوره ها، سوره هاى ديگرى بخواند.
در حديثى آمده است كه ، زيد بن صوحان از امير المؤ منين (ع ) پرسيد: كدام سلطان غالب تر و قوى تر است ؟ فرمود: هواى نفس پرسيد: كداميك از اسباب ذلت و خوارى ، انسان را بيشتر ذليل مى كند؟ فرمود: حرص بر دنيا. پرسيد: چه فقر و نيازمندى يى سخت تر است ؟ فرمود: كفر پس از ايمان . پرسيد: چه دعايى گمراه تر و از استجابت دورتر است ؟ فرمود: دعا كردن درباره ى كار حرام و نشدنى
روزى حضرت على (ع ) هنگام دعا عرض كرد: خدايا! مرا نيازمند هيچ يك از بندگانت نكن ! رسول خدا (ص ) فرمود: چنين مگو؛ زيرا هيچ كس نيست كه نيازمند مردم نباشد. گفتم : چه بگويم ؟ فرمود: بگو: خدايا! مرا نيازمند مردم بد و شرور نكن ! پرسيدم : چه كسانى از مردمان بد و شرور به شمار مى آيند؟ فرمود: كسانى كه چون به نعمتى دست يابند، آن را از ديگران دريغ مى دارند، و چون خود به چيزى محتاج و نيازمند شوند و برخلاف انتظارشان رفتار گردد، بر آشوبند و زبان به شكايت گشايند.
پيامبر اكرم (ص ) از جايى عبور مى كرد، ديد مسلمانى مشغول دعاست و چنين دعا مى كند: خدايا! مرا از مردم بى نياز كن ! رسول اكرم (ص ) به او فرمودند: اينچنين دعا نكن ؛ زيرا مردم بايد نسبت به همديگر تعاون و همكارى داشته باشند و نياز همديگر را تاءمين كنند. بلكه چنين دعا كن : خدايا! مرا از مردم شرور و بدكار بى نياز گردان ! آن مرد عرض كرد: مردم شرور و بد چه كسانى هستند؟ پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: آنان كه وقتى چيزى را مى بخشند، منت مى گذارند، و اگر چيزى نمى بخشند، عيبجو هستند
امير المؤ منين على (ع ) در نهج البلاغه مى فرمايند: كسى از شما نگويد: بار خدايا! مرا از فتنه پناه بده ! چه اينكه هيچ كس بى فتنه نيست ؛ چون خدا در قرآن مى فرمايد: بدانيد كه ، همانا اموال و اولاد شما فتنه اند. پس اگر كسى بخواهد به خدا پناه ببرد، از فتنه هاى گمراه كننده ، به خدا پناهنده شود