نشانه ها | ویژه سال همت و کار مضاعف


نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر دوشنبه 16 آذر 1388  ساعت 9:53 AM 

اسلام با استقلال زن موافق است؟

 زنان و استقلال و سیره پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)  

زن

رابطه خانوادگی و پیوند زوجیت، طرفین را نسبت به یکدیگر متعهد می سازد. زن و شوهر به دلیل موقعیت خاص حقوقی ای که نسبت به یکدیگر و حیات جمعی جدید پیدا می کنند تا حدی می بایست که از فردیت و استقلال خود صرفنظر کرده و گاهی مصالح خانوادگی را بر مصالح فردی ترجیح دهند.

در نظام حقوقی اسلام آزادی و استقلال فردی به میزان معینی در خانواده محدود می شود. به طور مثال زنان متعهد می شوند که نسبت به همسران خود تمکین نمایند و شوهران می بایست که به لوازم همسری گردن نهاده و توان خود را در راه رفاه و سلامت خانواده خرج نمایند.

قرآن کریم می فرمایند: «فلاجناح علیکم فیما فعلن فی انفسهن بالمعروف» از سیره نبوی بر می آیدکه زنان در خانه رسول خدا (ص) در محدوده شریعت و برای انجام رفتارهای صحیح اجتماعی آزادی عمل مناسبی داشتند.

به طور مثال خدیجه در حالی که در عقد نکاح پیامبر (ص) است. خود مستقلاً زیدبن حارثه را از حکیم بن حزام بن خویلد خریداری می کند و پیوسته صدقه می دهد. عایشه نیز راجع به زینب بنت حجش همسر دیگر پیامبر می گوید که زینب زنی خیر و نیکوکار بود که به روابط خویشاندی اعتنا می کرد و بسیار صدقه می داد.

همسر دیگر پیامبر «سوده» که زنی بسیار پاکدامن و وارسته بود، چنان خود را وقف مساکین و دردمندان کرده بود که لقب ام المساکین به او داده بودند. پس از ازدواج با رسول خدا(ص) حضرت او را کاملاً آزاد گذارده بود که در امور خود هر قدر که می خواهد تصرف کند و همچنان به محتاجین مدینه کمک برساند. اساساً ازدواج رسول خدا(ص) با سوده – که زنی مسن بود – برای حفظ موقعیت اجتماعی او بود، چرا که پس از مرگ همسرش دیگر به دلیل کهولت سن، کسی به ازدواج با او راغب نبود و رسول خدا(ص) با این کار شرایط و شأن اجتماعی وی را حفظ نمود و همچنین او را به عنوان ملجاً محتاجین مدینه نگه داشت.

این احساس در تعداد قابل توجهی از زنانی که از محضر رسول مکرم اسلام (ص) استفاده کردند معلوم است.

«ام سلمه» یکی از زنان محبوب رسول خدا(ص) بود. وی به خردمندی و اقتداری معقول در تاریخ اسلام شناخته شده است. رسول خدا (ص) در حالی به او مهر می ورزید که او دارای شخصیتی مقتدر و عاقل بود، سخن حق را در شرایط مقتضی به زبان می آورد و لو آنکه سنت ها و آداب تحقیرآمیز آن روزگار، آن را تاب نمی آورد.

در تاریخ آمده است که وی روایت کرده،  روزی در حجره ام نشسته بودم و کنیزم موهایم را شانه می زد. صدای رسول خدا(ص) را بر منبر شنیدم که می فرمود: «ایها الناس» ... به کنیز گفتم: دست نگهدار. کنیز گفت: او مردان را خوانده نه زنان را! به کنیز گفتم: رسول خدا(ص) فرمود: ایها الناس (ای مردم) و من از مردمم. آنگاه به حدیث رسول خدا(ص) گوش فرا دادم.

 

این روحیه حاکی از اعتنای رسول خدا(ص) به توانایی زنان و احترام او به ابراز وجود زنان است و زنان، به خصوص نخبگانشان را وارد در گفتگوها و مباحثی می کرد که شاید تا آن روز مباحثی مردانه به حساب می آمدند. برای مثال روزی عمربن خطاب وارد خانه حفصه شد در حالی که اسماء بنت عمیس نیز در خانه ی او بود. عمر پرسید: همان زنی که به حبشه رفت؟ اسماء گفت : آری ، عمر با اظهار فضل گفت: «ما بر شما در هجرت با رسول خدا(ص) پیشی گرفتیم پس به او سزاوارتریم (به او نزدیکتریم).» اسماء عصبانی شد و پاسخ استواری به او داد و گفت: «به هیچ وجه! شما با رسول خدا(ص) بودید در حالیکه او گرسنگان شما را سیر و جاهلان شما را موعظه می کرد (یعنی شما هم ازحمایت مادی و هم از حمایت معنوی و علمی رسول خدا(ص) بهره مند بودید) در حالی که ما در سرزمین غربت و دیار دشمنان بودیم و البته همه اینها به خاطر خدا و رسول او بود».

سپس شجاعانه گفت: «به خدا قسم غذایی نمی خورم و آبی نمی نوشم تا از رسول خود در این باره سوال کنم» سپس به او اطمینان دادکه این کار را با کمال شجاعت و امانت داری انجام می دهد.

اسماء برخاست و نزد رسول خدا(ص) رفته ماجرا را بیان نمود. رسول خدا(ص) که همواره به زنان، تفکر و منش آنها – بخصوص زنان بزرگ و برجسته توجه فراوان داشت از او پرسید:

اسماء تو چه پاسخی دادی؟ اسماء پاسخ خود را بیان کرد و رسول خدا(ص) با این عبارت او را تأیید فرمود: ابداً آنها نسبت به من از شما سزاوارتر نیستند. آنها ثواب یک هجرت و شما کشتی نشینان (که از دریا با سختی عبور کردید) ثواب دو هجرت دارید. وقتی این خبر به مهاجران حبشه رسید، مایه سرور و خوشحالی همه آنها شد.

اسلام با استقلال زنان ،فعالیت اجتماعی و حتی اقتصادی آنان مخالف نیست اما با رعایت موازین که باعث انحراف  جامعه و ناامنی محیط نگردد که به ضرر خودشان نیز هست .

 منبع :  مرکز امور زنان و خانواده





نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر دوشنبه 16 آذر 1388  ساعت 9:48 AM 

اولین تاثیر در برخورد اولیه، معمایی ظریف است. اگر آن را باز كنید، هر بخش‌اش را به روشنی می‌بینید و متوجه می‌شوید كه چه تاثیری بر كل دارد. این تاثیرات كاملا به طور منظم اتفاق می‌افتد، به طوری كه بندرت متوجه آنها می‌شویم. تاثیر خوب گذاشتن اولیه، نشانه احترام است.



ارتباط

شما در واقع به طرف دیگر می‌گویید برایم مهم است كه درباره من چه قضاوتی می‌كنی. می‌خواهم در حضور تو به بهترین شكل ظاهر شوم. این به مراتب بهتر از این است كه بگویید من این هستم یا قبول كن یا نكن.
 

این تاثیرگذاری بخصوص در دنیای امروز اهمیت فراوانی دارد.‌ تا قرن‌ها مردم در همان مكانی كه متولد می‌شدند، زندگی می‌كردند. در آنجا با مردمی كه كاملا شناخته شده بودند، ارتباط برقرار می‌كردند و معاشرت، كار و تجارت داشتند.

اكنون در عصری زندگی می‌كنیم كه مردم به خانه‌ها و شهرهای جدید اسباب‌كشی می‌كنند، تغییر شغل می‌دهند، دوستان جدید پیدا می‌كنند و با سرعتی بسیار بیشتر از گذشته، رابطه‌ها و ارتباطات را به وجود می‌آورند. 

 

این یك واقعیت است كه افراد بسرعت و ناخواسته از شما برداشت می‌كنند. آنها با توجه به حرف‌ها و رفتارهای اولیه‌تان از شما برداشت می‌كنند. برداشت آنها در برخورد اول به این اشاره دارد كه فكر می‌كنند شما همیشه این گونه عمل می‌كنید، حتی اگر این تصورشان اشتباه باشد.

می‌توان گفت در نگاه اول، افراد نمونه كوچكی از شما را می‌بینند و بخش باریكی از زندگی شما را لمس می‌كنند؛ اما همین نمونه كوچك، صددرصد اطلاعاتی است كه آنها درباره شما دارند و به طور ناخودآگاه فرض می‌كنند این مختصر آگاهی، تصویر دقیقی از كل شخصیت شماست.

بررسی‌های روانشناختی نشان داده است افراد هنگام ارزیابی دیگران به اطلاعات اولیه‌ای كه به دست می‌آورند، بهای بیشتری می‌دهند تا اطلاعاتی كه بعد به دست می‌آورند. به عبارت دیگر، به احتمال زیاد افراد آنچه را در شروع كسب می‌كنند، درست و صحیح می‌پندارند.

یكی از اشتباهات افراد در نخستین برداشت از رفتار طرف مقابل این است كه فكر می‌كنند اگر كسی یك ویژگی مثبت دارد، دارای مجموعه‌ای از دیگر صفات مثبت هم هست؛ در حالی كه ممكن است او آنها را نداشته باشد. برای نمونه شاید كسی كه به نظرتان تیزبین رسیده است، در آن واحد باهوش، دوست‌داشتنی و موفق ارزیابی كنید؛ هرچند ممكن است این خصوصیات را در او مشاهده نكرده باشید و شخص نیز فاقد این خصایص باشد.
 

زبان بدن در اولین برخورد

داوری لحظه‌ای و فوری بزرگ‌ترین بخش تاثیر اول است و در این داوری، زبان بدن یكی از عناصر بسیار مهم به نظر می‌رسد. به طور كلی اقداماتی كه در لحظه اول برخورد، بشدت توی ذوق می‌زند و مانع ارتباطی ایجاد می‌كند عبارتند از خاراندن سر، جویدن عصبی گوشه لب‌ها، دوری از تماس چشمی، قوز كردن یا بی‌انعطاف ایستادن و ... .

در اولین برخورد، وقتی فرد لبخند نمی‌زند، حالت بدنی خشكی دارد، به افراد نگاه نمی‌كند، باعث می‌شود افرادی را كه به او نزدیك می‌شوند، ناامید كند. انسان‌ها به طور كلی از كسانی استقبال می‌كنند كه پر انرژی و گشاده‌رو باشند و لبخند یكی از مطمئن‌ترین زبان تن است.

 

 

لبخند به دیگران می‌گوید در آن لحظه خاص شما خوشحال یا راضی هستید. وقتی به كسی لبخند می‌زنید، نورون‌های منعكس‌كننده او از هم باز و شاد می‌شوند و متقابلا لبخندی را به نمایش می‌گذارد و آگاهانه یا ناآگاهانه احساس می‌كند روی شما تاثیر خوشایندی گذاشته‌اند.

در اولین برخورد، وقتی فرد لبخند نمی‌زند حالت بدنی خشكی دارد و به افراد نگاه نمی‌كند باعث می‌شود افرادی را كه به او نزدیك می‌شوند، ناامید كند. لبخند نزدن، افراد را خنثی و بی‌تفاوت نشان می‌دهد. توجه به این نكته نیز مهم است كه لبخند زمانی واقعی برداشت می‌شود كه چشم‌ها و بقیه بخش‌های صورت را هم دربرگیرد. در ضمن مهم‌ترین جنبه لبخند در تاثیرگذاری اولیه، رنگ دندان‌های شماست.
 

برای خوب به نظر رسیدن لزوما نباید زیبا و خوش‌چهره باشید. البته، زیبا بودن چیز بدی نیست، اما داشتن اطمینان خاطر و اعتماد به نفس مهم‌تر است. اگر خوب ، خوشایند و مورد اعتماد به نظر برسید ارتباط را جذب می‌كنید و طرف مقابل را در موقعیت آرامی قرار می‌دهید.

متخصصان بر این عقیده‌اند كه تاثیرگذاری اولیه با برنامه‌نویسی ذهن ما برای ارزیابی و طبقه‌بندی كردن در رابطه است. ما اطلاعاتی جمع‌آوری می‌كنیم تا بدانیم طرف مقابل چگونه با ما همخوانی دارد. در جلسه آغازین وقتی می‌خواهید نظر مساعد طرف مقابل را جلب كنید ، لازم است همه توجه تان را به طرف مقابل بدهید.

در اینجا، تماس چشمی از اهمیت بسزایی برخوردار است. سعی كنید در 70 درصد وقت، تماس چشمی برقرار كنید. وقتی در چشم‌های طرف مقابل نگاه می‌كنید در واقع به او می‌گویید حرفی كه می‌زند معنی‌دار و برای شما مهم است. برقراری تماس چشمی برای نشان دادن اعتماد و اطمینان ضرورت دارد.

در برخی فرهنگ‌ها ناتوان بودن در برقراری تماس چشمی نشانه بی‌ادبی است، نشانه نداشتن اعتماد به نفس است و در مواردی اشخاص ممكن است تصور كنند شما یك فرد دروغگو هستید. این را هم بدانید كه در بعضی از نقاط دنیا مانند آسیای جنوبی، نگاه كردن در چشم نشانه بی‌ادبی است. پس این موضوع به فرهنگ فرد بستگی دارد مثلا در ایران و در بین مسلمانان این موضوع به خاطر مسائل شرعی و در بر خورد با نامحرم متفاوت است. در دین  ما کلیه مسائلی که عنوان شد ،بین خانم ها وآقایان متفاوت است.

در حالی كه برقراری تماس چشمی تا حدی مفید و خوب است، اگر پیوسته در چشم‌های دیگران نگاه كنید كار خوبی نكرده‌اید.

روان‌شناسان پی برده‌اند كه دست دادن محكم همراه با نمایش گذاشتن قدرت، مدت طول كشیدن دست‌دادن و برقراری ارتباط چشمی مناسب تاثیر مثبت برداشتی كه شخص در اولین جلسه روی دیگران می‌گذارد، دارد. پس درست و مناسب دست بدهید، چرا كه دست دادن نامناسب جواب «نه» طرف مقابل را برای شما به همراه دارد.

همچنین لازم است با تمام وجود به طرف مقابل گوش بدهید. گاه وقتی برای اولین بار كسی را ملاقات می‌كنیم شاید برایمان دشوار باشد كه با تمام وجود به حرف‌های او گوش بدهیم و این اشتباه بسیار بزرگی است. وقتی به حرف‌های كسی گوش می‌دهید باید گه گاه سرتان را به سمتی خم كنید تا علاقه خود را به صحبت‌های او نشان داده باشید.

مساله مهم دیگر در برقراری ارتباط موثر بلندی و كوتاهی صداست. ممكن است بلندای صدای شما با دیگران تفاوت داشته باشد. اگر بیش از اندازه بلند حرف می‌زنید چه بسا آن را طبیعی و نشانه اعتماد به نفس‌تان تلقی كنید اما شاید دیگران آن را به حساب تكبر و نیاز به جلب توجه كردنتان بگذارند.

اگر خیلی آهسته صحبت كنید ، شاید خودتان آن را به حساب تواضع و فروتنی خود بگذارید، اما در نظر دیگران فاقد اعتماد به نفس ظاهر می‌شوید. پس باید بكوشید بلندای صدایتان با طرف مقابل همخوانی داشته باشد.

شما در اولین ملاقات، از سرنخ‌هایی كه دیگران به شما می‌دهند استفاده می‌كنید. شما هم این سرنخ‌ها را به دیگران می‌دهید. سرنخ‌هایی كه می‌گویند از من فاصله بگیر یا من مناسب صحبت با تو هستم. متوجه باشید یا نباشید، سرنخ‌هایی دارید كه دیگران می‌فهمند تا چه اندازه باز و گشوده هستید.

با حالت بدنتان، نگاه كردنتان و این كه چگونه به افراد واكنش نشان می‌‌دهید، سرنخ‌ها را مخابره می‌كنید. مساله فقط این نیست كه چه می‌گویید و چقدر صحبت می‌كنید، بلكه حركت شما هم مهم است. زبان بدن شما، در این مورد كه تا چه اندازه در نظر طرف مقابل خود مورد پسند قرار می‌گیرید، نقش مهمی ایفا می‌كند بنابراین توجه داشته باشید بدن خود را چگونه حركت می‌دهید و حركت چهره‌تان، روی دوست‌داشتنی بودن شما در نظر دیگران تاثیر می‌گذارد.

در پایان می‌توان گفت اگر بدانید افراد آن اندك خصوصیت اولیه را كه در شما می‌بینند به حساب صددرصد شخصیت شما می‌گذارند، می‌توانید درباره اطلاعاتی كه درباره خودتان مخابره می‌كنید دقیق‌تر و حساب‌شده‌تر رفتار كنید. در واقع همه ما دست‌كم در مواقعی تاثیرگذاری اولیه بدی داریم.

این بخشی از انسان بودن ماست. از طرف دیگر قرار نیست همه از شما خوششان بیاید و این اشكالی ندارد. اگر واقعا می‌خواهید ارتباط مثبتی ایجاد كنید، می‌توانید بر رفتار منفی اولیه خود فایق آیید و با كمی سعی و تلاش رابطه مثبتی را ایجاد كنید.

 

منبع : جام جم





نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر دوشنبه 9 آذر 1388  ساعت 11:31 AM 

zendegi_lezzat_bakhsh.jpgپژوهشگران اعلا‌م كردند كه لذت نبردن‌ ‌از زندگي باعث مرگ زودهنگام و كوتاه ‌شدن عمر مي‌شود.‌

‌نتايج يك پژوهش در ژاپن نشان داد ‌افرادي كه تصور‌ ‌مي‌كنند زندگي كردن بي‌ارزش است، زودترمي ميرند. ‌‌

گفتني است، افزايش خطرمرگ و مير در بين‌ ‌اين قبيل افراد عمدتاً به خاطر ابتلا ‌به بيماري‌هاي قلبي- عروقي و نيز عوامل خارجي‌ ‌به ويژه خودكشي است.‌ ‌

پژوهشگران بر روي ۴۳هزار و ۳۹۱ زن و‌‌ ‌مرد در گروه هاي سني۴۰ تا ۷۹ ساله طي يك دوره ۷‌ساله مطالعه كردند.‌ ‌
دراين دوره ۳ هزار و ۴۸ نفر از شركت‌‌ ‌كنندگان فوت كردند.‌ ‌از تمام اين افراد سوال شده بود آيا از‌ ‌زندگي خود لذت مي برند كه ۵۹ درصد آنها جواب مثبت دادند،۴/۳۶ درصد مطمئن نبودند و۴‌/6 ‌درصد جواب منفي داده ‌بودند.‌ ‌

نتايج تحقيقات نشان داد، افرادي كه از‌ ‌زندگي لذت نمي‌بردند كمتر به دنبال كار يا ‌ازدواج مي‌رفتند، سطح تحصيلات پايين‌تري‌ ‌داشتند، ازنظر سلامت جسمي ‌، وضعيتشان بدتر و از لحاظ رواني استرس بيشتري داشتند و به‌ ‌طوركلي درد ‌بيشتري را در بدن خود احساس مي كردند.

آنها همچنين تمايل بيشتري به‌ ‌كاهش ‌فعاليت و تحرك جسمي داشتند كه تمام اين فاكتورها مي تواند موجب مرگ زود‌هنگام‌ ‌انسان شود.‌‌




نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر دوشنبه 9 آذر 1388  ساعت 11:30 AM 

afsordegi.jpgتقسيم غم از‌دست‌دادن عزيزان با ديگران بسيار مفيد است. مي‌توانيد براي يك دوست صميمي نامه بنويسيد. همچنين حضور بر سر مزار او حتي اگر براي اولين بار مشكل باشد بسيار لازم و مفيد است. نكته‌اي كه بايد به خاطر بسپاريد اين است كه نبايد با درد و غم خويش تنها بمانيد. راه‌هاي بسياري براي كمك به شما در غلبه بر اين اندوه وجود دارد.


۱- گفت‌وگو
يكي از بهترين روش‌ها، صحبت راجع به غم فقدان است. صحبت با كساني همچون دوستان، مشاوران، معلمين و… مي‌تواند جهت كسب احساس بهتر مفيد باشد. اگر براي صحبت‌كردن آمادگي نداريد، مي‌توانيد در گروه‌هاي مشاوره‌اي شركت كنيد.

۲- احساس خود را بروز دهيد
تشريح احساسات مي‌تواند در كنارآمدن با موضوع به شما كمك كند. گريستن، نوشتن يا شركت در فعاليت‌هاي آفرينشي مثل هنرهاي دستي و موسيقي، از اين جمله هستند. آيا احساس آرامش پس از گريه را تجربه كرده‌ايد؟ گريه باعث تخفيف احساس اندوه مي‌شود.
اگر سازي مي‌نوازيد، خلق يا نواختن يك تصنيف، آرام‌بخش است؛ درست مانند گوش‌دادن به آهنگ مورد علاقه. از اينكه با گوش‌دادن به ياد شخص ازدست‌رفته مي‌افتيد، نهراسيد زيرا اين ترس عادي است و به‌مرور از بين مي‌رود.

مطالعات نشان مي‌دهند كه درمان با استفاده از هنر به رفع افسردگي و اندوه كمك مي‌كند. اين نوع معالجه (با استفاده از نقاشي، كوزه‌گري، نويسندگي و…) باعث تشريح بصري افكار و احساسات مي‌شود. درمان هنري مي‌تواند به صورت فردي انجام گيرد ولي موفقيت آن در صورت انجام گروهي تضمين شده است.

۳- كمك‌گرفتن
يكي از مشكل‌ترين كارها در صورت بروز مشكلات روحي، درخواست كمك است. اگرچه اين كار مشكل است ولي مي‌توانيد از صحبت با مشاوران متخصص و روانشناس به نتايج خوبي برسيد. مشاوران مي‌توانند به وسيله صحبت‌كردن با شما ياري‌تان كنند.

۴- حركت را شروع كنيد
سخت‌ترين كار دنيا، كنارآمدن با مرگ عزيزان است. ممكن است طولاني‌شدن زمان درمان، شما را نگران كند ولي بايد بدانيد تمامي اين عكس‌العمل‌ها عادي است.
پيشنهادهاي موفق مي‌توانند شما را ياري دهند تا با روش‌هاي سودمند و صحيح، خود را به وضعيت عادي گذشته بازگردانيد. به خاطر داشته باشيد كه نبايد تنها بمانيد. فراموش نكنيد كه زمان مورد نياز بايد بگذرد تا وضعيت عادي بازگردد. سرانجام شادي بازمي‌گردد و شما مي‌توانيد باز از دوست‌داشتن ديگران لذت ببريد.





نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر شنبه 7 آذر 1388  ساعت 8:33 PM 

بشر مفهوم رنگ را از طبیعت و پدیده‌های آن آموخته است؛ بنابراین شناخت رنگ همزمان با دوره‌ای از  تاریخ است که بشر عناصر و ساخته‌های طبیعی را لمس کرده است. انسان غارنشین عصر دیرینه سنگی بدن خود را با گل اخرای سرخ و زرد آراست. در دوران میان سنگی پس از کشف آتش با پختن گیاهان لباس‌های خود را رنگ کرد. از عصاره برگ ویچ و پوست انار رنگ زرد، عصاره اسکوتی رنگ زرد لیموئی، برگ درخت کول مشکی روشن، پوست تنه درخت گردو رنگ مشکی و از گیاهانی که رنگ دانه فرمز دارند رنگ قرمز به دست آورد. در دوران نوسنگی با کشف فلز نخست به ساخت رنگ پرداخت.
در ایران باستان انتخاب رنگ با اهمیت و تنوع همراه بود و معرف قومیت، شخصیت و منزلت اجتماعی بود. ایرانیان در طول تاریخ همواره به جنبه‌های معنوی، عرفانی و هنری رنگ توجه داشته‌اند. در این میان برخی از رنگ‌ها بیش از سایر رنگ‌ها به چشم می‌خورد؛ دلیل آن اختصاص رنگ معین به طبقات بخصوص و یا آثاری بوده که بیش از سایر یادگارها باقی مانده است.
لباس عیلامیان بنفش مایل به آبی با تزئینات سفید نقره‌ای بود. لباس گروه‌های اجتماعی پائین‌تر قرمز ساردی نام داشت که از شکوفه‌های درخت ساندیکس گرفته می‌شد. بنفش و آبی تیره رنگ‌های سلطنتی به شمار می‌رفت و قهوه‌ای رنگ ویژه سوگواری بود. در مجموع، رنگ‌های قرمز، زرد و آبی تیره از محبوبیت بیشتری برخوردار بود.
رنگ‌های ارغوانی، نارنجی، قهوه‌ای، سبز زیتونی و آبی آسمانی رنگ‌های مورد علاقه هخامنشیان بوده است.
در نقاشی کوه خواجوی سیستان که متعلق به دوران اشکانیان است یک سوارکار اشکانی باقی است که رنگ پیراهن او آبی و رنگ شلورش سفید است. رنگ سفید در این عصر کمتر جنبه قراردادی داشته و بیشتر تابع ذوق و سلیقه و شرایط محیط بوده است.
رنگ‌های سفید، آبی تیره و روشن و رنگ روناسی از جمله رنگ‌های پرکاربرد دوران ساسانی بوده است.
در دوران اسلامی رنگ نقش مهمی را ایفا داشته و حتی نمادی از یک واقعه تاریخی و یا یک دوره تاریخی به شمار می‌رفته است. پیامبر (ص) همواره از برخی از رنگ‌ها همچون سفید استفاده می‌کردند. پس از پیامبر، رنگ سفید نشانه حکومت امویان شد و مخالفان آن سیاه می‌پوشیدند. پوشیدن لباس سیاه را ابومسلم خراسانی رواج داد؛ از این رو به «سیاه‌جامگان» مشهور شدند. 
عباسیان شعار و رنگ سیاه را تا زمان مامون حفظ کردند و به همین دلیل آنان را سیاه‌پوشان نامیدند. پس از ورود امام رضا(ع) به عنوان ولیعهد، رنگ سبز جانشین رنگ سیاه شد؛ زیرا سبز نمادی از وجود پیامبر(ص) به شمار می‌رفت.
چادر در دوران اولیه اسلامی و بعد از آن یعنی در دوران تمام حکومت‌های ایرانی از طاهریان تا ایلخانیان در رنگهای زرد، آبی و سیاه بود. در اوایل دوران بعد از اسلام مقنعه به رنگ‌های مختلف به ویژه سرخ رواج داشت. در تمام این دوران لباس‌ها در رنگهای سفید و الوان دیده می‌شوند.
در دوران طاهریان و صفاریان رنگ شلوارها، منصب و مقام پوشنده آن را تعیین می‌کرد. مثلا نانواها شلوار سفید و بزرگان و مردم عادی شلوار زرد و سفید می‌پوشیدند.
در دوران ایلخانیان استفاده از رنگ‌های تند و گرم مانند روناسی، قهوه‌ای و سبز زیتونی شدت بیشتری یافت. مردان لباس‌های سفید و الوان با کفش‌های پارچه‌ای گلدار می‌پوشیدند. لباس زنان نیز گلدار و رنگارنگ بود و چادر سفید بر سر می‌کردند و از نقاب مشکی استفاده می‌نمودند. در این عصر «زرد کلاهان» پیدا شدند و رنگ‌های سیاه و سفید تاثیر بیشتری روی لباس‌ها گذاشت.
دوران صفویه را از نظر صنعت پارچه‌بافی عصر طلائی می‌دانند. پارچه‌های خوشرنگ الوان در این دوران بافته می‌شدند. صفویان رنگ قرمز را برای کلاهایشان انتخاب کرده بودند و به همین دلیل قزل‌باش نامیده می‌شدند و در نتیجه رنگ قرمز در این دوران از اهمیت خاصی برخوردار شد. در این دوران تمایلات شخصی نقش مهمی در انتخاب رنگ ایفا می‌نمود. مردان صفوی پیراهن سفید، نیم‌تنه و قبای گلدار، قرمز، زرد یا رنگ دیگر بر تن می‌کردند. زنان نیز لباس‌های رنگین بر تن می‌کردند و چادر‌‌های آن‌ها جز در مجالس عزاداری سفید رنگ بود.
در دوران افشاریه و زندیه پیراهن‌های سفید با کلاه قرمز و سفید مرسوم گشت. نادرشاه کلاه قرمز چهارترکی بر سر می‌گذاشت که دستاری سفید به دور آن پیچیده بود. زنان این دوره چادر سفید، بنفش و سیاه بر سر می‌کردند.
در دوران قاجاریه به دلیل سفر شاهان به اروپا تحول چشمگیری در لباس صورت می‌گیرد.  مردان پیراهن سقید با شلوار آبی یا ارغوانی و سرخ بر تن می‌کردند. پیراهن طبقه کارگر آبی رنگ بود. زنان لباس‌های الوان می‌پوشیدند. رنگ شلوار سفید بود. گروه‌های اجتماعی رده پائین شلوار مشکی می‌پوشیدند. چادر آبی، قهوه‌ای و مشکی مرسوم بود.
در دوران پهلوی بر اثر ارتباطات و رفت و آمد بیشتر با اروپا تاثیر‌پذیری لباس افزایش پیدا می‌کند؛ نسل جوان از سنت‌ها و باورهای پذیرفته شده پیشینیان خود فاصله گرفته و آنرا برای دنیای امروز کارآمد و مناسب نمی‌دید. کم کم افراد به اصطلاح امروزی رنگ‌های شاد و متنوع پوشیدند و افراد سنتی رنگ‌های نسبتاً آرامتری به تن کردند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در سال 1358، بخشنامه‌اي به كليه ادارات و مدارس ارسال شد مبني بر اينکه لباس اونيفورم مدارس و فرهنگيان لباس گشاد باشد و البته رنگ در آن ذكر نشده بود. بر اين اساس لباس‌ها از حالت تنگ و دامن‌دار به لباس‌های گشاد كه تا حدودي شرايط پوشش اسلامي را داشته باشد، ‌تبديل شد. در سال 1362 طي بخشنامه‌ای براي فرهنگيان، رنگ لباس آنان سورمه‌اي، قهوه‌اي، خاكستري و سياه مقرر شد. حتي قيد شده بود باراني‌ها و كاپشن‌هاي زمستاني فرهنگيان در قالب همين رنگ‌ها باشد.
اين بخشنامه‌ها و بخشنامه‌هاي مشابه كه حدود،‌ رنگ و حتي مدل لباس‌هاي رسمي در ادارات، مدارس و دانشگاه‌ها را عمدتاً تعيين مي‌كرد يكي از علل جدي گرايش مردم به لباس‌هاي تيره و تيره‌پوشي عنوان شده است. برخي تفاسير روانشناختي ديگر، كه نگراني جدي خود را از تيره‌پوشي در جامعه و تأثيرات روحي – رواني آن به ويژه در ميان جوانان ابراز مي‌دارند، برآنند كه پس از انقلاب اسلامي، به واسطه جنگ 8 ساله ايران و عراق و حوادث قبل از پيروزي انقلاب، تيره‌پوشي به نشانه عزاداري براي جوانان از دست رفته جامعه مسلط شد و رفته‌رفته مردم به خاطر فشارهاي رواني ناشي از جنگ و اوضاع بد اقتصادي و مشكلات پيش آمده به سوي افسردگي پنهان پيش رفتند. در اين ميان با نيم‌نگاهي به افراطی‌گري‌هاي ناشي از ولنگاري در سالهاي پاياني رژيم طاغوت اين اعتقاد رشد يافت كه پوشيدن لباس‌هاي روشن و متنوع به لحاظ رنگ نشانه‌اي از بي‌قيدي است. اين در حالي است كه براساس بررسي‌‌هاي انجام شده دركشور آلمان، تلاش براي دور كردن افراد از تمايل به تيره‌پوشي كه به خاطر شش سال درگيري در جنگ جهاني بروز كرده بود، نزديك به 20 سال زمان برده است.
مسلماً گرايش عمومي به چادر تيره در ايران به ويژه در شهرهاي مذهبي و قديمي ايران كه با تنوع پوشش همراه نيست، تأثير مستقيمي بر ديگر شهرها گذاشته است. اين تأثير گرچه تا حد زيادي فراگير بوده است اما با حساسيت‌هاي بيش‌تري كه دختران جوان نشان داده‌اند، در مورد اين قشر تأثير خود را كمتر نشان داده است.
اما با اينحال بيشترين رنگ لباس در ايران تيره، سرمه‌اي و غير روشن است. اگر چه اسلام به پوشيدن لباسهای سفيد،‌ شاداب، پوشاننده، راحت و در شأن، تأكيد دارد، اما هنوز پوشاك ايراني با آرمانها و ارزشهاي ديني و ملي خود فاصله دارد .

منابع:
- هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، مهرآسا غیبی، انتشارات هیرمند
- پوشاک ایرانیان، پیمان متین، دفتر پژوهش های فرهنگی
- رنگ شناسی تخصص لباس، نادر موسوی فاطمی، شهریار اسدی، فاطمه آذرباش، شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی ایران
- http://www.tehran1400.ir/articleShow.aspx?ID=95




نگاشته شده توسط مسعود محمدجعفر یک شنبه 1 آذر 1388  ساعت 4:12 PM 

مردي بسيار ثروتمند که از نزديکان امپراطور بود و در سرزمين مجاور ثروت کلاني داشت، از محبت و عشقي که رعايا ونزديکانش نسبت به شيوانا داشتند به شدت آزرده بود. به همين خاطر روزي با خشم نزد شيوانا آمد و با لحن توهين آميزي خطاب به شيوانا گفت: آهاي پير معرفت! من با خودم يکي از رعيت هايم را آورده ام و مقابل تو به او شلاق مي زنم.به من نشان بده تو چگونه آن را تلافي مي کني.
شيوانا سر بلند کرد و نيم نگاهي به رعيت انداخت و سنگي از روي زمين برداشت و آن را در يک کفه ترازوي مقابل خود گذاشت. کفه ترازو پائين رفت و کفه ديگر بالا آمد. مرد ثروتمند شلاقي محکم بر پاي رعيت وارد ساخت. فرياد رعيت شلاق خورده به آسمان رفت. هيچکس جرات اعتراض به فاميل امپراطور را نداشت و در نتيجه همه ساکت ماندند. مرد ثروتمند که سکوت جمع را ديد لبخندي زد و گفت: پس قبول داري که همه درس هاي تو بيهوده و بي ارزش است!
هنوز سخنان مرد به پايان نرسيده بود که فريادي از بين همراهان مرد ثروتمند برخاست. پسر مرد ثروتمند همان لحظه به خاطر رم کردن اسبش به زمين سقوط کرده بود و پاي راستش شکسته بود. مرد ثروتمند سراسيمه به سوي پسرش رفت و او را در آغوش گرفت و از همراهان خواست تا سريعاً به سراغ طبيب بروند.
در فاصله زماني رسيدن طبيب، مرد ثروتمند به سوي شيوانا نيم نگاهي انداخت و با کمال حيرت ديد که رعيت شلاق خورده لنگ لنگان خودش را به ترازوي شيوانا رساند و سنگي از روي زمين برداشت و در کفه ديگر ترازو انداخت. اکنون کفه پائين آمده، بالا رفت و کفه ديگر به سمت زمين آمد. مي گويند آن مرد ثروتمند ديگر به مدرسه شيوانا قدم نگذاشت.
کفه ترازوي شما در ترازوي عدل الهي چگونه است؟!