بياختياري اجابت مزاج در كودكان
Encopresis
شرح بيماري
علايم شايع
علل
عوامل تشديد كننده بيماري
پيشگيري
عواقب مورد انتظار
عوارض احتمالي
درمان
اصول كلي
داروها
فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري
رژيم غذايي
درچه شرايطي بايد به پزشك مراجعه نمود؟
شرح بيماري
بياختياري اجابت مزاج در كودكان عبارت است از بياختياري اجابت مزاج در كودكي كه قبلاً به كنترل اجابت مزاج و رفتن به توالت عادت كرده بوده است و هم اكنون اسهال يا يبوست ندارد. نميتوان انتظار داشت كه كودك طبيعي كنترل كامل اجابت مزاج را تا حداقل 5/2 سالگي به دست آورده باشد.
علايم شايع
اجابت مزاج در لباس زير
گاهي وجود يك توده در پايين شكم در سمت چپ
علل
بروز بحران جسمي يا عاطفي در زندگي كودك، مثل تولد خواهر يا برادر يا بروز اخير يك بيماري كه با اسهال همراه بوده است.
مقاومت در برابر توالت رفتن به علت فشار آوردن زياد والدين به كودك براي انجام اين كار
اگر مشكل كودك به درازا انجامد، علت اوليه ممكن است فراموش شود و اين رفتار كودك به شكل عادت درآيد.
در موارد كمي اين مشكل كودك ممكن است به علت اختلال در دستگاه عصبي باشد.
اجابت مزاج دردناك
مقاومت در برابر توالت رفتن در مدرسه، كمپهاي مسافرتي، يا توالتهاي عمومي
مشكلات تغذيهاي كه موجب يبوست شوند.
عوامل تشديد كننده بيماري
استرس
بروز اخير يك بيماري كه موجب زياد شدن توجه به كودك شود.
سوء رفتار
پيشگيري
به هنگام بروز بيماري در كودك، توجه خيلي بيش از اندازه به وي نداشته باشيد.
از تأكيد بيش از اندازه در مورد عادت رفتن به توالت خودداري كنيد. به اين مسأله رويكردي تدريجي و انتظاراتي واقعبينانه داشته باشيد. در صورت وقوع تصادفي بياختياري اجابت مزاج، مايه خجالت كودك خود نشويد و وي را سرزنش نكنيد.
به موقعيتهايي كه براي كودك استرسزا هستند حساسيت نشان دهيد و با وي در مورد احساساتش صحبت كنيد.
كودك خود را در برابر سوء رفتار جسمي و جنسي محافظت كنيد.
به تغذيه مناسب كودك خود توجه نشان دهيد.
عواقب مورد انتظار
معمولاً قابل معالجه است، مگر اينكه يك مشكل جسمي جدي وجود داشته باشد.
عوارض احتمالي
شقاق مقعدي
بثور پوستي در ناحيه مقعدي
گير كردن مدفوع و ايجاد انسداد
درمان
اصول كلي
- به كودك اجازه دهيد خود در مورد زمان مناسب رفتن به توالت تصميم بگيرد. به وي يادآوري نكنيد يا وي را مجبور نكنيد كه برخلاف اراده خود به توالت برود. اين كار موجب پديد آمدن يك ديدگاه منفي در كودك ميشود.
- در صورت اجابت مزاج در توالت وي را تحسين كنيد. كودك نيازمند تقويت مثبت براي موفقيت است. ديگر اعضاي خانواده نيز بهتر است كودك را تحسين كنند.
- قبلاً قول و قرار با كودك بگذاريد كه اگر تمام روز تميز ماند به او جايزه خواهيد داد. جايزهاي كه بسياري از كودكان دوست دارند عبارت است از اختصاص نيم ساعت وقت با هر كدام از والدين براي انجام هر كاري كه كودك دوست داشته باشد. ميتوان از برچسبهاي مورد علاقه كودكان نيز استفاده كرد. كلاً در نظر گرفتن جايزه باعث ايجاد انگيزه در كودك براي موفقيت ميشود.
- در صورت كثيف كردن اتفاقي، عكسالعملي ملايم داشته باشيد. كودك بايد خودش را تميز كند و لباس زير تميز بپوشد. اگر كودك كوچكتر از 5 سال باشد، احتمالاً والد خود بايد اين كار را انجام دهد.
- در صورت كثيف كردن اتفاقي، كودك را مورد سرزنش، انتقاد، يا مجازات قرار ندهيد و براي وي محدوديت ايجاد نكنيد. اين كار ممكن است باعث بدتر شدن مشكل و نيز بروز مشكلات عاطفي ثانويه شود.
- به هيچ عنوان اجازه ندهيد كه خواهران يا برادران كودك يا ديگران وي را مسخره كنند.
- هيچگاه مجدداً از پوشك استفاده نكنيد.
- با مدرسه در اين مورد صحبت كنيد و همكاري معلم و مسؤولان را جلب كنيد. كودك در مدرسه بايد دسترسي سريع به توالت داشته باشد، خصوصاً اگر خجالتي باشد يا تازه به مدرسه رفته باشد. به كودك يادآوري كنيد كه در مورد ترك كلاس و رفتن به توالت هيچ احساس خجالت نكند.
- عواملي كه باعث استرس در زندگي كودك شدهاند را پيدا كرده و براي رفع آنها هرگونه تلاشي كه لازم است انجام دهيد.
داروها
امكان دارد نرم كنندهها و حجيم كنندههاي مدفوع كمك كننده باشند.
در صورت گير كردن مدفوع و ايجاد انسداد، استفاده از تنقيه يا شياف ممكن است ضروري باشد.
فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري
محدوديتي براي آن وجود ندارد.
رژيم غذايي
از مصرف بيش از اندازه شير، موز، سيب، و ژلاتين بايد خودداري شود.
ميزان فيبر غذايي بايد زياد شود.
درچه شرايطي بايد به پزشك مراجعه نمود؟
اگر كودكتان بياختياري اجابت مزاج دارد، و اين مسأله، عليرغم تلاشهاي شما، بيش از دو ماه ارايه يابد.
10 راه آسان برای عادت کردن به ورزش
چرا ورزش کردن برای بعضی از ما سخت است و گاهی وقتها حس و حال ورزش کردن نداریم؟ در صورتی که افراد بسیار دیگری را میبینیم که آنقدر علاقهمند به ورزش هستند...
واقعا چطور میشود یک نفر همانطور که عادت دارد غذا بخورد،حمام برود،سر یک ساعت خاصی از خواب بیدار شود و... عادت دارد که ورزش کند؟
ورزش کردن اصلا کار سختی نیست.فقط یک استارت و کمی انگیزه میخواهد.همه ما حتما بیش از یک بار ورزش کردیم مگر نه؟ اما چه کسانی عادت کردند که همیشه ورزش کنند؟ چه چیز باعث میشود برای ورزش کردن انگیزه داشته باشیم؟ چه عاملی پدربزرگها را به پارک میکشاند؟ چه عاملی از یک نفر یک ورزشکار میسازد؟
شاید پیش خودتان میگویید ما نمیخواهیم ورزشکار حرفهای بشویم.درست است ما نمیخواهیم ورزشکار حرفهای بشویم،فقط میخواهیم بدنی آماده داشته و در طول روز روحیه شاداب و بدنی سالم داشته باشیم.
بیشتر کسانی که به ورزش عادت کردند،این عوامل را انگیزهای برای ورزش کردن میدانند:
آمادگی جسمانی،احساس خوب بودن،پر انرژی بودن،لذت بردن از ورزش،اولویت دادن به ورزش،خواب بهتر،احساس هوشیاری احساس آرامش،کنترل وزن.با هم این مقاله را بخوانیم.
شاید با رعایت این نکات ورزش کردن برای ما هم به صورت عادت دربیاید:
1) فهرستی از فعالیتهای مورد علاقهتان تهیه کنید.به خاطر داشته باشید که هیچ قانونی وجود ندارد که حتما باید به ورزشگاه بروید یا وسیلههای ورزشی گران بخرید حتی بدون هزینه کردن هم میتوانید ورزش کنید.فقط کافی است کمی طرز تفکرمان را از ورزش کردن تغییر بدهیم.ورزش کردن،باشگاه رفتن و حرفهای شدن نیست.هر گونه فعالیت جسمی مثل پیادهروی و دویدن،بلند کردن وزنه،بازی تنیس،دوچرخهسواری و انجام ورزشهای هوازی برای ما مفید است.
2) با یک دوست و همراه به ورزش بروید.جنبههای اجتماعی ورزش بسیار مهم است. وقتی با یک دوست و همراه برای ورزش میرویم انگیزهمان برای پیادهروی،ورزشهای کششی و نرمش بیشتر میشود و حتی روحیهمان شادتر میشود و بیشتر از این کار لذت میبریم.در تنهایی ممکن است تنبلی کنیم ولی اگر با دوستی قرار داشته باشیم سر یک ساعت ورزش کنیم، کمکم به ورزش کردن عادت میکنیم.
3) ورزش را در اولویت کارهایمان قرار دهیم.بیایید خودمان را عادت بدهیم که ورزش کردن را هم مانند بسیاری از کارهایی که در طول روز باید انجام بدهیم برای مثال سرکار رفتن،غذا پختن و مسواک زدن و... جزو کارهای روزمره بر خود لازم بدانیم، نه اینکه هر وقت شد و دیگر کاری نداشتیم حالا کمی منت سر خودمان بگذاریم و برویم قدم بزنیم.بعد از اینکه توانستیم به آن عادت کنیم کمکم سعی کنیم که ورزش را در اولویت کارهایی که باید انجام بدهیم،بگذاریم پس بلافاصله بعد از بیدار شدن و مسواک زدن، حداقل 10 دقیقه ورزش کنیم.
4) صبحها بیشتر ورزش کنیم.بهترین زمان برای انجام ورزش صبحها است بنابراین برنامههای خود را طوری تنظیم کنیم که برای انجام ورزش هنگام صبح زمان داشته باشیم. ورزش کنیم، دوش بگیریم و با انرژی به سرکارمان برویم.
5) ورزش از خانه تا محل کار:اگر صبحها زمان ورزش کردن را نداریم،سعی کنیم بخشی از مسافت میان خانه تا محل کارمان را پیادهروی کنیم.اگر با ماشین به سر کار میرویم وسیله خود را دورتر از محل کار پارک کنیم و حتی چند قدمی هم که شده پیادهروی کنیم.اگر اتوبوس سواریم،یک یا دو ایستگاه جلوتر از ایستگاه اصلی پیاده شویم و کمی تا محل کار قدم بزنیم.کافی است کمی و شاید 10 دقیقه زودتر از منزل بیرون بیاییم حتی اگر صبحها زمان این کارها را هم نداشتیم، بعد از کار بلافاصله به خانه نرویم و حداقل مدتی را پیادهروی کنیم.
6) ورزش کنیم حتی اگر خیلی خسته هستیم.مطمئن باشید حتی اگر احساس خستگی هم دارید چنانچه ورزش کنید و نفس عمیق بکشید اکسیژن بیشتری به بدن میرسد و هم خستگیتان در میرود و هم احساس شادابی خواهید داشت.
7) در مورد فعالیت خود بنویسیم.کاغذی برداریم و مواردی که برایمان مهم است را یادداشت کنیم.هر اندازه که ورزش کردیم،یادداشت کنیم.
چه مقدار قدم زدیم یا دویدیم و دوچرخهسواری کردیم؟ این کار باعث میشود هر روز مقدار آن را با هم مقایسه کنیم و روز به روز مدت زمان بیشتری را به ورزش اختصاص دهیم.
8) از پیشرفت خود مطلع باشیم.جالب است اگر بفهمیم که پیشرفت کردهایم.تغییرات ناشی از ورزش در زندگی خود را یادداشت کنیم و ببینیم تاثیر ورزش در ما تا چه حد بوده است؟ برای مثال موجب خواب بهتر ما شده است؟ بهتر میتوانیم فکر کنیم و تصمیم بگیریم؟ یا نه؟ انرژی بیشتری داریم؟ آمادگی بدنی ما بیشتر شده؟ روحیهمان چقدر تغییر کرده یا از افسردگی درآمدهایم؟ پزشک برای کاهش چربی و فشارخون،چقدر تشویقمان کرده؟
9) به خودمان جایزه بدهیم!آیا تا به حال کاری کردیم که خوشحالمان کند و بعد به خاطر آن به خودمان جایزه بدهیم؟ خیلی لذتبخش است که آدم کاری بکند که خودش از خودش راضی باشد بنابراین میتوانیم بعد از مدتی که به ورزش کردن عادت کردیم چیزی را که دوست داریم به خود هدیه بدهیم.
10) ورزشی را انتخاب کنیم که از انجام آن لذت میبریم و تکرار آن برای ما قابل اجرا و عملی باشد:همه ما باید سعی کنیم به ورزش کردن عادت کنیم و یاد بگیریم که ورزش کردن هم مثل مسواک زدن،غذا خوردن و مدرسه رفتن،قسمتی از وقت روزانه ما را به خود اختصاص بدهد.پس باید ورزشی را که دوست داریم و از آن لذت میبریم انتخاب کنیم،میتوانیم دوچرخهسورای را انتخاب کنیم.برخی افراد به اشتباه فقط یک نوع ورزش خاص را انتخاب میکنند و مدتی هم به انجام آن میپردازند برای مثال اسکی،گلف،تنیس،شنا... ولی پس از مدتی به علت تغییر فصل سال،هزینه زیاد تهیه لوازم ورزشی و راه دور منزل تا سالن ورزشی مجبور میشوند آن ورزش را ترک کنند و به فراموشی بسپرند.پس سعی کنیم ورزشی را انتخاب کنیم که به راحتی قادریم آن را انجام بدهیم تا برایمان دردسر ایجاد نکند.
آیا شیعه، مکتبی ایرانی است؟
پارهای از مستشرقان و اسلام ستیزان معاند، آگاهانه یا جاهلانه، مذهب اصیل و ریشه دار 'شیعه' را، مذهبی با اصالت ایرانی معرفی کرده براین باورند که شیعه برآمده از اندیشه و فرهنگ سیاسی مردمان ایران زمین است.
متکلم معاصر و مرجع عالیقدر جهان اسلام، حضرت آیت الله جعفر سبحانی در نوشتار حاضر، ادلهای استوار در سستی این دیدگاه نادرست، طرح و به شبهات مطرح شده در خصوص ایرانی نبودن مکتب تشیع مستدل و محکم پاسخ گفتند.
بر اساس یافتهها و ادله قطعی تشیع در عصررسول خدا(ص) هستی پذیرفته و بذر آن به وسیله خود پیامبر(ص) افشانده شده است و گروهی در زمان پیامبر(ص) و پس از رحلت وی، به نام شیعه علی(ص) شناخته میشدند و همگی این گروه، از تبار عرب عدنانی یا قحطانی بودند.
*نظر مستشرقان
ولی برخی از مستشرقان، غافل از ریشههای تشیع، آن را زاییده فکر ایرانیان دانسته و میگویند: در جامعه ایرانی شاهان سلطنت میکردند و سلطنت آنان موروثی بود، ایرانیان نیز پس از ورود به اسلام، اصل خود را در مورد اسلام پیاده کرده و علی و فرزندان او را وارث پیامبر دانستند، بر این اساس، هر امامی، وارث امام پیشین بوده و از این طریق اصل وراثت حکومت را محفوظ نگاه داشتند.
*رد نظریه مستشرقان
این اندیشه به قدری نارسا و بیپایه است که اصلا نباید آن را جزو فرضیهها شمرد.
اولا در امتهای گذشته که نبوت بالاترین مقام دینی است، به ظاهر موروثی بود، چنان که قرآن میفرماید: « أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا آَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آَتَیْنَا آَلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآَتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا»1
یا این که نسبت به پیامبر(ص) و خاندانش بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند، ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنان نهادیم.
آنگاه که ابراهیم به مقام امامت رسید، از خدا خواست امامت را در ذریه او نیز قرار دهد، خدا نیز با درخواست او موافقت کرد اما مشروط بر این که در میان فرزندان صالح و عادل او قرار گیرد چنان که میفرماید:
« وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ به کلمات فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»2
«خدا گفت: من تو را پیشوای مردم میسازم ابراهیم عرض کرد : از دودمانم نیز امامانی قرار بده فرمود: عهد و پیمان من به ستمکاران نمیرسد.»
اوصیای تمام پیامبران، از همان دودمان بودند و نه غیر آن، حتی در جامعه عرب که بتپرست بودند، آنچنان نبود که با مرگ شیخ قبیله شیرازه قدرت پاشیده شود و فرد بیگانهای جای او را بگیرد، بنابراین موروثی بودن رهبری از ویژگیهای ایرانیان نبود، بلکه این اصل در جوامع دیگر نیز به نوعی حاکم بوده و اگر موروثی بودن حکومت، سبب گرایش ایرانیان به تشیع گردد، باید سبب گرایش دیگر جوامع نیز بشود، زیرا این اصل در چشمانداز تمام مردم آن زمان قرار داشت.
ثانیا، همانطوری که گفته شد، تشیع در مدینه متولد شد و در زمان رسول خدا(ص) پیش رفت و این؛ پیش از آن بود که ایرانیان به اسلام مشرف شوند.
امیرمومنان(ع) آنگاه که به منصب خلافت ظاهری رسید، سه نبرد سنگین با پیمان شکنان و ستمکاران و خوارج داشت و لشکر او را عمدتا عربهای اصیل یمنی و حجازی تشکیل میدادند، تاریخ میگوید: ستون فقرات ارتش علی را گروهی از قریش و گروه دیگری از اوس و خزرج و قبائلی از یمن مانند: «مذحج»،« همدان»، «طی»، «کنده»، «تمیم» و «مضر» تشکیل میدادند، سران و فرماندهان سپاه او همگان عرب اصیل بودند، مانند: عمار یاسر، هاشم مرقال، مالک اشتر، صعصعة بن صوحان و برادر او زید بن صوحان و... امام علی(ع) با همین ارتش عربی، پیمانشکنان ستمکاران و خوارج را سرکوب کرد، هرگز ایرانیان در ارتش علی(ع) حضور چشمگیری نداشتند از این گذشته، تشیع را تنها ایرانیان نپذیرفتهاند، بلکه جمع عظیمی از عرب پذیرای آن شدند.
آنگاه که ابراهیم به مقام امامت رسید، از خدا خواست امامت را در ذریه او نیز قرار دهد، خدا نیز با درخواست او موافقت کرد اما مشروط بر این که در میان فرزندان صالح و عادل او قرار گیرد چنان که میفرماید: «خدا گفت: من تو را پیشوای مردم میسازم ابراهیم عرض کرد : از دودمانم نیز امامانی قرار بده فرمود: عهد و پیمان من به ستمکاران نمیرسد»
*شهادت برخی از خاورشناسان بر ضد این اندیشه
شیعه
اگر خاورشناسی مانند «دوزی» اندیشه ایرانی بودن تشیع را مطرح میکند، ولی در این میان بسیاری از خاورشناسان، تشیع را کاملا عربی دانسته و فرضیه ایرانی بودن را بیپایه دانستهاند، خاورشناس معروف آلمانی به نام «ولهاوزن» میگوید: همه ملت عراق، در عصر معاویه خصوصا اهل کوفه، شیعه بودند، بلکه قبایل و روسای آنها نیز بر این عقیده میزیستند. 3
خاورشناس دیگری به نام «گولدزیهر» میگوید: یکی از خطاها این است که تشیع را مولود افکار ایرانی بدانیم، این نوع اندیشه بر اساس فهم نادرست از تاریخ رویدادهاست در حالی که حرکتهای علوی همه و همه در سرزمین عربی بوده است.4
خاورشناس سومی به نام «آدام متز» مینویسند: هرگز مذهب شیعه عکسالعمل کار ایرانیان در برابر تسلط اسلام بر آنان نبود، زیرا جزیرةالعرب به جز شهرهای بزرگ مانند مکه، صنعا، عمان و هجر و صعده از شیعه موج میزد، و در همان زمان اکثریت ملت ایران را جز مردم قم، اهل تسنن تشکیل میدادند، حتی مردم اصفهان، درباره معاویه راه غلو در پیش گرفتند که برخی از آنان او را «نبی مرسل» میپنداشتند.5
این افراد که بیش از «دوزی» درباره تاریخ اسلام دقت کردهاند، اندیشه ایرانی بودن تشیع را به کلی رد کرده و هرگز تشیع را وامدار ایرانیان ندانستهاند، هر چند بعدها ایرانیان نسبت به آن علاقه بیشتری اظهار کردند خوشبختانه دو نویسنده مصری نیز به این حقیقت اعتراف کردهاند که اینک از آنان یاد میکنیم:
احمد امین مصری که رابطه درستی با تشیع ندارد میگوید: پیروی از علی(ع) پیش از ورود ایرانیان به اسلام، آغاز شد، ولی بعدها تشیع به وسیله عناصری ایرانی، رنگ جدیدی به خود گرفت.6
سخن نخست احمد امین، سخن پابرجایی است، اما سخن دیگرش کاملا بیاساس است، زیرا تشیع یک معنی بیش ندارد و آن پذیرش نسخه اصیل اسلام و پیروی از تمام تعلیمات حضرت رسول ا کرم(ص) است.
شیخ محمد ابوزهره میگوید: ایرانیان، تشیع را از عرب آموختند و تشیع پدیدهای ایرانی نیست، گروهی از علمای اسلام که پیرو اهلبیت(ع) بودند، از ظلم و ستم امویها و عباسیها به فارس و خراسان هجرت کرده و تشیع در این سرزمینها پیش از سقوط امویها به ویژه پس از پناهنده شدن پیروان زیدبن علی(ع) به ایران منتشر گشت.7
چگونه میتوان گفت: تشیع ساخته و پرداخته ایرانیهاست، در حالی که بزرگان اهلسنت در قرون اول هجری برخاسته از ایران هستند مانند بخاری، مسلم، ترمذی، نسائی، ابن ماجه، حاکم نیشابوری و بیهقی. همچنین کسانی که پس از این طبقه آمدهاند.
اصولا روزی که ایرانیان اسلام را پذیرفتند آن را با صبغه تسنن قبول کردند و قرنها بر همان عقیده پا برجا بودند و شیعه را جز جمعیتهای کوچک پراکنده در گوشه و کنار ایران تشکیل نمیداد.
اصولا بذر تشیع در ایران با مهاجرت عربهای اشعری یمنی به قم و کاشان، افشانده شد آن هم در اواخر قرن اول، در حالی که اسلام در سال 17هجری وارد ایران شد و پس از گذشت سالها جست و گریخته شیعیان در ایران ظهور کردند.
نتیجه این تشیع، در منطقه عربی پا به عرصه نهاده و با همین صبغه اسلامی عرضه شده و هیچ رنگ و بویی جز اسلام نداشت.
شیخ محمد ابوزهره میگوید: ایرانیان، تشیع را از عرب آموختند و تشیع پدیدهای ایرانی نیست، گروهی از علمای اسلام که پیرو اهلبیت(ع) بودند، از ظلم و ستم امویها و عباسیها به فارس و خراسان هجرت کرده و تشیع در این سرزمینها پیش از سقوط امویها به ویژه پس از پناهنده شدن پیروان زیدبن علی(ع) به ایران منتشر گشت
*ورّاثی بودن خلافت
شیعه
در آغاز بحث یادآور شدیم که وراثی بودن، امامت دستاویزی برای برخی از مستشرقان شده که بگویند تشیع رنگ ایرانی دارد، در حالی که خلافت سنی نیز پس از قتل عثمان تا قرن هفتم رنگ ورّاثی داشت و پس از درگذشت معاویه دوم خلافت به المروان رسید و تا سال 132به صورت وراثی دست به دست میگشت، پس از روی کار آمدن عباسیان نیز خلافت موروثی گشت و تا سال 656که به وسیله هلاکو منقرض گشت، همچنان با وراثت انتقال مییافت، خلافت عثمانیها نیز از قرن نهم تا انقراض، حالت موروثی داشت.
بنابراین، نباید موروثی بودن امامت، نشانه ایرانی بودن تشیع باشد، اگر شیعیان امامت را در فرزندان علی(ع) منحصر میدانند به خاطر نصوص نبوی بود که در گذشته یادآور شدیم و حالت وراثتی به معنای اصطلاحی نداشت.
گاهی با وجود فرزند بزرگتر، امام منصوص، فرزند کوچکتر بود پس از درگذشت امام صادق(ع) عبدالله افطح فرزند بزرگتر امام صادق(ع) بود، ولی امامت از آن موسیبنجعفر(ع) فرزند کوچکتر او شد.
*بررسی جغرافیایی انسانی ایران پس از اسلام
کسانی که فکر میکنند، تشیع ساخته و پرداخته ایرانیان است، از تاریخ مذهبی ایران تا آغاز قرن دهم نا آگاهند اصولا قبل از روی کار آمدن صفویان (905) جز شهرهای ری و قم و کاشان و سبزوار، نقطه خاصی به نام مرکز تشیع نبود، در حالی که دیگر شهرها همه از تسنن موج میزد، فقط از آغاز قرن دهم، تشیع رواج و گسترش بیشتری یافت، اینک ما جغرافیای انسانی و سیاسی شهرهای ایران را از کتاب «احسن التقاسیم» نگارش مقدسی ذکر میکنیم، مقدسی این کتاب را در سال 375نوشته است او میگوید.
سرزمین خراسان از آن معتزله و شیعه ولی غلبه از آن اصحاب ابوحنیفه است، الا در نقطه «شاش» که همگی شافعی مذهبند، و اقلیم «رحاب»8 مذهب درستی دارند، ولی اهل حدیث حنبلی هستند، غالب مردم اربیل حنفی و همچنین مناطق کوهستانی غرب ایران چنین هستند، اما در ری مذاهب مختلفی است و غلبه با حنفیان است و در عین حال چنین هستند، اما در ری مذاهب مختلفی است و غلبه با حنفیان است و در عین حال حنبلیها نیز فراوان هستند قمیها شیعه و مردم «دینور» پیرو سفیان ثوری هستند و در اقلیم خوزستان مذاهب مختلفی هست، بیشتر مردم اهواز و رامهرمز و دورق، حنبلی مذهبند و نیمی از مردم اهواز شیعهاند و در عین حال، حنفی و مالکی فراوان است.
بیشتر مردم سرزمین فارس اصحاب حدیث و پیروان معاویهاند بیشتر مردم کرمان شافعی مذهب و در منطقه سند، اصحاب حدیث نیز فراوان به چشم میخورد، مردم «مُلتان»9 شیعهاند و در اذان «حی علی خیر العمل» میگویند و جملات اقامه را تکرار میکنند، ولی در روستاهای آن فقهای حنفی فراوانند. 10
ابن بَطُوطه جهانگرد معروف مینویسد: پادشاه عراق، خدابنده بود و یک فقیه رافضی به نام « ابن مطهّر» ]علامه حلی[ با او رابطه دوستی پیدا کرد و او اسلام آورد و به دنبال او ارتش مغول نیز اسلام پذیرفتند. این عالم رافضی مذهب، تشیع را در نظر او آراست از این جهت خدابنده، مردم را به پیروی از مذاهب شیعه دعوت کرد. گروهی از شهرها فرمان خدابنده را پذیرفتند، ولی مردم بغداد، در برابر « درب ازج» گرد آمدند و گفتند: « لا سمعاً و لا طاعة» و خطیبی را که پیام شاه را میخواند، تهدید کردند. عین همین برنامه را مردم شیراز و اصفهان انجام دادند. 11
ابن اثیر در «الکامل فیالتاریخ» مینویسد: سلطان محمود بر خلاف روش پدر، بارگاه حضرت علیبنموسیالرضا (ع) را تعمیر کرد در حالی که پدر او آن را ویران کرده بود و مردم طوس هر کس را که به زیارت آن حضرت میرفت، اذیت میکردند علت این که او راه خلاف پدر را در پیش گرفت، آن بود که امیر مومنان علی (ع) را در خواب دید که به او میگوید: تا کی این جریان به همین حالت، خواهد ماند؟ او در عالم رویا فهمید که مولا از ویرانی بارگاه فرزندش ناراحت است
شیعه
قاضی عیاض در پیشگفتار کتاب « ترتیب المدارک» درباره انتشار مذهب مالکی مینویسد: مذهب امام مالک به خراسان و ماورای عراق از طریق یحیی بن یحیی تمیمی و برخی دیگر راه یافت و سالیان درازی، امامانی به مذهب مالکی در آن جا فتوا میدادند. آنگاه در قزوین و در نقاط کوهستانی ایران مانند همدان و کرمانشاهان نفوذ کرد و در عین حال برخی از این شهرها مذهب ابوحنیفه و شافعی چیرگی داشت.12
«بروکلمان» خاورشناس مشهور اروپایی مینویسد: آنگاه که شاه اسماعیل صفوی بر تبریز دست یافت، این شهر سیصد هزار نفر جمعیت داشت که یک سوم آن را شیعه و دو سوم آن را سنی تشکیل میداد.13
این کلمات که خلاصه آن را از محققان تاریخ نقل کردیم، حاکی از آن است که مذهب حاکم بر ایرانیان به صورت کلی، تا اواخر قرن دهم، تسنن بوده و از دوران صفویه به بعد، مذهب شیعه گسترش یافت.
ابن اثیر در «الکامل فیالتاریخ» مینویسد: سلطان محمود بر خلاف روش پدر، بارگاه حضرت علیبنموسیالرضا(ع) را تعمیر کرد در حالی که پدر او آن را ویران کرده بود و مردم طوس هر کس را که به زیارت آن حضرت میرفت، اذیت میکردند علت این که او راه خلاف پدر را در پیش گرفت، آن بود که امیر مومنان علی(ع) را در خواب دید که به او میگوید: تا کی این جریان به همین حالت، خواهد ماند؟ او در عالم رویا فهمید که مولا از ویرانی بارگاه فرزندش ناراحت است. 14
مامون عباسی تصمیم گرفت کتابی درباره زشتیهای معاویه بنویسد ولی یحییبن اکثم قاضی القضاة، وی را از نوشتن این کتاب، بازداشت و گفت: مردم خراسان، تاب شنیدن این مطالب را در باره خلیفه خود ندارند.15
نتیجه:
از این بیان نتیجه میگیریم که این فرضیه نیز مانند دو فرضیه پیشین، اساس دوستی نداشته و گرایش ایرانیان به تشیع، قرنها پس از انتشار آن در حجاز و عراق بوده است.
.: Weblog Themes By Pichak :.
تو خط فاصله نیستی
تو خط وصلی