خاک عرفات را , آب زمزم را , کوه حرا را , جرات ابراهیم را , طاقت اسماعیل را , وصال معشوق را صاحب کعبه نصیبت کنند . عیدتان مبارک .
سر بلندی ابراهیم آرامش اسماعیل امیدواری هاجر برکت عید قربان و عطر عرفه را برایتان آرزو می کنم
روز قربانی کردن نفس در مسلک عشق مبارک باد
اگر عاشق کشی رسم و مرام خوبرویان است
بکش مارا بکش مارا که دائم عید قربان است
عید قربان مبارک
عید قربان , پر شکوهترین و زیباترین جلوه تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک باد .
روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارک .
يک شاخه گل سپيد تقديم تو باد . . . رقصيدن برگ بيد تقديم تو باد . . . تنها دل ساده ایست سرمايه من . . . آن هم شب پاک عيد تقديم تو باد . عيد قربان بر همه مبارک باد .
عيد سعيد قربان ، جشن تقرب عاشقان حق مبارك . . .
تو را اينجاست اسماعيل در جان , که خواهد کردش ابراهيم قربان . . .
همچو ابراهيم ديدم شکل قرباني به خواب , شکر الله بي عوض مقبول شد قربان من
عید ظهور ایثار...آفرینش کمال مخلوق...و آغاز بندگی سراسر اخلاص بر شما فرخنده باد
خدایا یاریمان کن که در این عید قربان قربان کنیم آنچه را که دلهایمان را از یادت غافل می کند ...عیدتان مبارک
ذبح قربان و تاج تابناک ولایت غدیر بر پیروان حیدر کرار مبارک باد
زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم و چشمه پاک زمزم...عید بر همه مسلمانان جهان مبارک
عید قربان ذبح حیوان نفس با تیغ تقوا بر شما و خانواده گرامی مبارک باد
عید قربان روز پیروزی بندگی بر هوای نفس و روز ذبح تمام تمایلات دل بر شما و خانواده گرامی مبارک باد
عید قربان عید تسلیم بندگان و اظهار عجز در پیشگاه حق است . عیدتان مبارک باد.
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 1:20 PM - روز پنج شنبه 3 دی 1388 |














نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 12:09 PM - روز پنج شنبه 3 دی 1388 |

نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 4:50 PM - روز جمعه 15 آبان 1388 |

نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 4:50 PM - روز جمعه 15 آبان 1388 |

نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 4:50 PM - روز جمعه 15 آبان 1388 |
سلام ، ا ز سرد خونه مزاحم میشم !
اینجا یه قلب یخ زده هست که منتظر اس ام اس گرم شماست !
llllllllllllll/
توی معبد چشات هرکی در زد ، باز نکن !
چون اونجا فقط زیارتگاه منه !
llllllllllllll/
من اگر روح پریشان دارم / من اگر غصه هزاران دارم
به تن و زندگی ام زخم فراوان دارم / به تو و دوستی تو ایمان دارم . . .
llllllllllllll/
بوسیدن قول ماندن نیست شروع با هم بودنه
درک و هم را فهمیدن و حس به هم رسیدنه . . .
llllllllllllll/
خدایا از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار
نگاهی ، یادی ، تصویری ، خاطره ای ، برای آن هنگام که
فراموش خواهیم کرد که روزی چقدر عاشق بودیم . . .
/ دل من غمگین است ، غصه ام سنگین است
گرچه با هم نفسم زندگی شیرین است
میل گل در من نیست ، بال من خونین است
اشک غم باید ریخت ، رسم دنیا این است . . .
اگرچه نازنینان را وفا نیست / گلستانی چو باغ آشنا نیست
اگر بر چرخ هفتم پا گذارم / دلم یک لحظه از یادت جدا نیست .
llllllllllllll/
دلم از عشق سهم کمی داشت / برایم با تو بودن عالمی داشت . . .
llllllllllllll/
کاش ظاهرمون مثل زغال سیاه بود اما باطنمون مثل خاکسترش سفید بود . . .
llllllllllllll/
/ بلرزید کوه ها از غم ، خیانت را رصد کردند / میان آسمان عشق به ماه من حسد کردند
بغرید رعد ها از خشم ، شهامت خرد شد ، پوسید / قیامت کرد زمین وقتی ، ستاره ماه را دید . . .
llllllllllllll/
دنیای پرنده قفس است و دنیای ماهی اقیانوس و دنیای من معرفت توست . . .
llllllll llllllllllll
بپذیر نامه نوشتم که فقط یاد توام / به خدا منتظر لحظه دیدار توام
در گلستان ندهد هیچ گلی بوی تو را / تو گل سرخ منی به خدا خار توام
llllllllllllll/
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر / عشق یعنی سجده با چشمان تر . . .
llllllllllllll/
گر تو خواهی که بجویی دلم امروز بجوی
ورنه بسیار بجویی و نیابی بازم...
نظرات (2) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 10:35 AM - روز جمعه 15 آبان 1388 |
نظرات (1) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 6:01 PM - روز دوشنبه 11 آبان 1388 |
بنام خدایی که برای قلب دوست و برای اثبات دوستی اشک را افرید
اگر بار گران بودیم و رفتیم اگر نامهربان بودیم و رفتیم
گرچه این دنیا ندارد اعتباری این را نوشتم تا بماند یادگاری
سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل
روز اول گل سرخي برام اوردي گفتي براي هميشه دوستت دارم روز دوم گل زردي برايم اوردي گفتي دوستت ندارم روز سوم گل سفيدي برايم اوردي و سر قبرم گذاشتي و گفتي منو ببخش فقط يه شوخي بود
بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم
چقدرعجيبه که تا مريض نشي کسي برات گل نمي ياره تا گريه نکني کسي نوازشت نمي کنه تا فرياد نکشي کسي به طرفت برنمي گرده تا قصد رفتن نکني کسي به ديدنت نمي ياد و تا وقتي نميري کسي تورو نمي بخشه
هيچكس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه چنين ارزشي دارد باعث اشك ريختن تو نمي شود اگر كسي تو را آنطوركه ميخواهي دوست ندارد به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد دوست واقعي كسي است كه دستهاي تورابگيردولي قلب تورالمس كند بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است كه در كنار او باشي و بداني كه هرگزبه اونخواهي رسيد
زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشک به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم
با سیم نازمژه هات یه عمره گیتارمی زنم نگاهتو کوک نکنی من خودمودارمی زنم چشمات اگه رو پنجرم طرحه ستاره نزنند دست خودم نیست دلمو به درودیوارمی زنم تواگه نباشی من مثل اون پسرکی که گمشده گوشه کوچه می شینم ازغم تو زارمی زنم
زندگي همچون کلافي پيچ در پيچ است که اولش پيچ است وآخرش هيچ است
عجب معلم بدی است این طبیعت که اول امتحان میگیرد بعد درس میدهد
بنام انکه اشک راآفريد تا آتش جنگلهاي عشق را خاموش کند
هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند
دوست دارم زير بارون گريه کنم مي دوني چرا؟ چون کسي اشکهامو نمي بينه حتي تو عزيزم
اي بسته به تارو پودم من لايق عشق تو نبودم عشقي که نهفته در دلم بود در راه محبت تو کم بود
سکوت تنها دوستي است که هرگز خيانت نمي کند
عشق دو دستي تقديم نمي شود پس براي انکه به دستش بياري کوشش کن
هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را هرگز نمي گيرد کسي در قلب من جاي تو را
عشق تنها ميکروبي است که از راه چشم سرايت مي کند
شمع سوزان توام اينگونه خامو شم نکن در کنارت نيستم اما فراموشم نکن
اگر در خواب مي ديدم غم روز جدايي را به دل هرگز نمي دادم خيال اشنايي را
يه دختر كوري تو اين دنياي نامرد زندگي ميكرد .اين دختره يه دوست پسري داشت كه عاشقه اون بود.دختره هميشه مي گفت اگه من چشمامو داشتم و بينا بودم هميشه با اون مي موندم يه روز يكي پيدا شد كه به اون دختر چشماشو بده. وقتي كه دختره بينا شد ديد كه دوست پسرش كوره. بهش گفت من ديگه تو رو نمي خوام برو. پسره با ناراحتي رفت و يه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشماي من باش
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم
پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست
هميشه به من مي گفت زندگي وحشتناک است ولي يادش رفته بود که به من مي گفت تو زندگي من هستي روزي از روزها از او پرسيدم به چه اندازه مرا دوست داري گفت به اندازه خورشيد در اسمان نگاهي به اسمان انداختم ديدم که هوا باراني بود و خورشيدي در اسمان معلوم نبود شبي از شبها از او پرسيدم به چه اندازه مرا دوست داري گفت به اندازه ستاره هاي اسمان نگاهي به اسمان انداختم ديدم که هوا ابري بود وستاره اي در اسمان نبود خواستم براي از دست دادنش قطره اي اشک بريزم ولي حيف تمام اشکهايم را براي بدست اوردنش از دست داده بودم
هر وقت که دل کسي رو شکستي روي ديوار ميخي بکوب تا به يادت باشه که دلشو شکستي هر وقت که دلشو بدست اوردي ميخ را از روي ديوار در بيار اخه دلشو بدست اوردي اما چه فايده جاي ميخ که رو ديوار مونده
روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع مي شن و غايم موشک بازي ميکنن ديوانگي چشمميذاره همه مي رن غايم ميشن تنبلي اون نزديکا غايم ميشه حسادت ميره اون ور غايم ميشه عشق مي ره پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي صدا مي زنه عشق بيا بيرون ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه به دست و پاي عشق بهش مي گه من چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي من انجام ميدم عشق فقط يک چيز از اون می خواد بهش مي گه با من هم درد شو از اون وقت به بعد ديوانگي هم درد عشق کور شد و بس
اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده تو بگو کدام عاشق رنج دوری ندیده اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم
اگه يكي رو ديدي وقتي داري رد ميشي بر مي گرده ونگات مي كنه بدون براش مهمي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري ميرفتي بر مي گردو با عجله مياد به سمتت بدون براش عزيزي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري مي خندي بر مي گردو نگات مي كنه بدون واسش قشنگي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري گريه مي كني مياد با هات اشك مي ريزه بدون دوستت داره
دروغ و خيانت رو هك كن__ از انسانيت كپي بگير و سند توآ ل كن__ با صداقت و وفا و معرفت چت كن__ از زيباترين خاطره زندگي وب بگير__تو پروفايل قلبت يه قلبه تير خورده بذار و بگو عاشق عشق هستي__و عاشق عشق باشين_در مسنجر قلبت عشق رو اد كن __وبه احساسات زيبايي پي ام بده__غم رو ديلت كن__و واژه بدي رو رينيم كن__براي غرورت آف بزار و بگو بشينه آخه (دنيا دو روزه)
واسه شكستن يه دل فقط يه لحظه وقت مي خواد.اما واسه اينكه از دلش در بياريشايد هيچ وقت فرصت نداشته باشي... ميشه مثل يه قطره اشك بعضي ها رو از چشمت بندازي ، ولي هيچ وقت نمي توني جلوي اشك وبگيري كه با رفتن بعضي ها از چشمت جاري ميشه
زندگي گل سرخي است كه گلبرگهايش خيالي و خارهايش واقعي است .
سادگي را دوست دارم چون با صداقت است هيچ دروغي درآن راه نداردمانندکودکي است که با چشمان معصوم اش به همه نگاه ميکند وبا معصوميت اش هزاران حرف به دنيا ميزند
زندگي کتابي است پرماجرا ، هيچگاه آنرا به خاطر يک ورقش دور مينداز
بخشندگي را از گل بياموز، زيرا حتي ته كفشي كه لگدمالش ميكند را هم خوش بو ميكند
وقتي که ديگر نبود من به بودنش نيازمند شدم وقتي که ديگر رفت به انتظار آمدنش نشستم وقتي ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم وقتي اوتمام شد من اغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگي کردن مثل تنها مردن
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
خيلي سخته که بغض داشته باشي ، اما نخواي کسي بفهمه ... خيلي سخته که عزيزترين کست ازت بخواد فراموشش کني ... خيلي سخته که سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري ... خيلي سخته که روز تولدت ، همه بهت تبريک بگن ، جز اوني که فکر مي کني به خاطرش زنده اي ... خيلي سخته که غرورت رو به خاطر يه نفر بشکني ، بعد بفهمي دوست نداره ... خيلي سخته که همه چيزت رو به خاطر يه نفر از دست بدي ، اما اون بگه : ديگه نمي خوامت
جيرجيرك به خرس گفت: دوست دارم، خرس ميگه: الان وقت خواب زمستانيمونه، بعد صحبت ميكنيم. خرس رفت خوابيد ولي نميدونست كه عمر جيرجيرك فقط سه روزه
هر وقت خواستي بدوني کسي دوستت داره تو چشماش زول بزن تا عشق رو تو چشماش ببيني اگه نگات کرد عاشقته . اگه خجالت کشيد بدون برات ميميره . اگه سرشو انداخت پايين و يه لحظه رفت تو فکر بدون بدونه تو ميميره و اگر هم خنديد بدون اصلا دوست نداره
معرفت را باید از سیگار یاد بگیرید , با اینکه که میدونه بعد از اینکه تموم شد زیر پا لهش می کنی ولی بازم تا آخرش به پات می سوزه
سنگ قبر من بنويسـيد خسته بود اهــل زمين نبود نـمازش شــكســته بود بر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تـنها از اين نظر كه سـراپا شـكســته بود بر سنگ قبر من بنويســـــــيد پاك بود چشمان او كه دائما از اشك شسـته بود بر سنگ قبر من بنويســيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه، دســــته بود بر سنگ قبر من بنويســــــيد كل عمر پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود
گفتي عاشقمي، گفتم دوستت دارم. گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم، گفتم من فقط ناراحت ميشم. گفتي من بجز تو به كسي فكر نمي كنم، گفتم اتفاقا من به خيلي ها فكر مي كنم. گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو مي كشم، گفتم اما اگه تو بري با يكي ديگه، من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم. گفتي ... ، گفتم... . حالا فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نه! فرق ما اينه كه: تو دروغ گفتي، من راستش
دوست عزیز نگاهی به طبیعت می اندازم و چیزی که قابل ستایش تو باشد نمیابم پس ناچار به قلبم رجوع میکنم و آن را با خنجر محبت میشکافم و قطره خونی را به عنوان سلام تقدیمت می نمایم امیدوارم که پذیرا باشی
اگر ماه بودم به هر جا که بودم سراغ تو را از خدا مي گرفتم اگر سنگ بودم به هر جا که بودي سر رهگذار تو جا مي گرفتم اگر ماه بودي به صد ناز شايد شبي بر لب باممان مي نشستي اگر سنگ بودي به هر جا که بودم مرا مي شکستي، مي شکستي
من از کجاي تو شروع شدم در امتداد لحظه اي که امتداد تو بود از درون تو گذشتم، در درون تو زاده شدم چون حوا که از دنده ي آدم بيرون آمد خودم را تنها يافتم ميان فاصله اي از خودم، تا سايه هاي تو *** غم هايم آشنا با من نفس مي کشند با حادثه هاي معمول از حوادث عبور مي کنند از فضاهاي رنگي به جستجوي بيرنگي آهنگ بي صداي بودن، بودم يا طنين ترانه اي در دور *** کلاه تو بزرگ بود و پر سايه و من و سبزهاي کوچک، در انتظار نور سوار بر خيالات خودم بودم که بادي وزيد و پلکهايم در افق گم شد با سکوت *** در چشمانت سؤالي بود نوري که از مردمکهايت مي ريخت پريدن پرنده اي از ميان پلکهايت در چشمانت سوال... و من که بي تفاوت از کنارت عبور کردم
خدایا من در کلبه ی حقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری من چون تویی دارم و تو چون خود نداری. ارسالی از بهاره
من عاشق چشم توام تو مبتلای دیگری دارم به تقدیر خودم عمری عادت میکنم گفتی محبت کن برو باشه خداحافظ ولی رفتم که تو باور منی دارم محبت میکنم . ارسالی از بهاره
عشق با هم زیر باران ایستادن و خیس شدن نیست عشق ان است که یکی برای دیگری چتری شود و او هیچگاه نفهمد که چرا خیس نشد. ارسالی از بهاره
بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه ی عشق تر است. ارسالی از بهاره
تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب بدین سان خوابهارا با تو زیا میکنم هر شب تویی این کاه را چون کوه میسازد چه غوغایی در این دشت بر پاست امشب چه پیچ و تابی دراد این اتش که من این پیچ و تاب را تماشا میکنم هر شب کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی که من این واژه رو منی میکنم هر شب.ارسالی از بهاره
روزي روزگاري، اهالي يک دهکده تصميم گرفتند تا براي نزول باران دعا کنند. در روز موعود، همهء مردم براي مراسم دعا در محلي جمع شدند و تنها يک پسر بچه با خودش چتر آورده بود و اين يعني ايمان
دوستت دارم اما نه به اندازه ي بارون ، چون يه روز بند مياد . دوستت دارم اما نه به اندازه ي برف ، چون يه روز آب مي شه . دوستت دارم اما نه به اندازه ي گل ، چون يه روز پژمرده مي شه . دوستت دارم به اندازه ي دنيا ، چون هيچ وقت تموم نمي شه
زندگی مثل یه جاده است ، من و تو مسافراشیم ، قدر لحظه ها رو بدونیم ، ممکنه فردا نباشیم
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم بودی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.
هرگز براي عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه اي مي رسي که ماه را بر لبانت مي نشاند
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است بی خيالی سپر هر درد است باز هم می خندم آن قدر می خندم که غم از روی رود
شمع داني به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت اي عاشق بيچاره فراموش شوي... سوخت پروانه ولي خوب جوابش را داد گفت طولي نکشد نيز تو خاموش شوي
ميدوني فرق لبخند تو با لبخند من چيه ؟ تو وقتي شادي ميخندي،من وقتي تو شادي ميخندم
به همه لبخند بزن اما با یک نفر بخند همه را دوست داشته باش اما به یک نفر عشق بورز تو قلب همه باش اما قلبت همیشه برای یه نفر باشد
در دنياي بچه ها هر کي زودتر بگه دوستت دارم برنده هست ولي در دنياي بزرگتر ها هر کي زودتر بگه دوستت دارم بازنده است
براش بنویس دوستت دارم آخه میدونی.آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفها شونو از یاد میبرن ولی یه نوشته ، به این سادگیها پاک شدنی نیست.اگرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره...ولی بنویس...
يكى از استادان رشته ى فلسفه ، در يكى از دانشگا هها وارد كلاس درس مى شود و به دانشجويان مي گويد مي خواهد از آنها امتحان بگيرد ، بعدش صندلى اش را بلند مي كند و مي گذارد روى ميزش ، و مي رود پاى تخته سياه ، و روى تابلو ، چنين مى نويسد : ثابت كنيد كه اصلا اين " صندلى " وجود ندارد ! دانشجويان ، مات و منگ و مبهوت ، هر چه به مغز شان فشار مي آورند و هر چه فرضيه ها و فرمول هاى فلسفى و رياضى را زير و بالا مي كنند ، نمى توانند از اين امتحان سر بلند بيرون آيند . تنها يك دانشجو ، با دو كلمه ، پاسخ استاد را مي دهد . او روى ورقه اش مي نويسد : كدام صندلى ؟؟
مي خواهم گلي را برايت بفرستم اما مي ترسم از اينکه پژمرده شود پس "س" را از "گل سرخ" و "ل" را از گل " لاله" ، "ا" را از گل "اطلسي" و "م" را از گل " مريم" بر ميدارم و سلام را تقديمت مي کنم
ديشب فرشته اي فرستادم تااز تو مواضبت كنداماوقتي رسيد توخواب بودي زود برگشت وگفت هيچ فرشته اي نمي تواند مواظب فرشته اي ديگر باشد
اي تماشايي ترين مخلوق خاكي در زمين! آسماني ميشوم وقتي نگاهت ميكنم
خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ي خاطراتم رو انداختم يه گوشه اي و گفتم : فراموش يه چيزي ته قلبم خنديد و گفت : يادمه
كسي كه الفبا رو اختراع كرد يه اشباهه خيلي خيلي بزرگي كرد و اونم اين بود كه : ميون I و U رو فاصله انداخت
چه زيبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذيرفتي! چه فريبنده ! آغوشم برايت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !چه كودكانه ! همه چيزم شدي ! چه زود ! به خاطره يك كلمه مرا ترك كردي ! چه ناجوانمردانه ! نيازمندت شدم ! چه حقيرانه! واژه غريبه خداحافظي به من آمد! چه بيرحمانه! من سوختم
عشق یعنی پاکی و صدق و صفا خود شناسی حق شناسی از وفا عشق یعنی دور بودن از خطا بنده بودن خلوت دل با خدا عشق یعنی نفس را گردن زدن پاک و طاهر گشتن روح و بدن عشق یعنی صیقل زنگار دل دیدن اسرار غیب در جام دل
عشق با غرور زيباست ولي اگر عشق را به قيمت فرو ريختن ديوار غرور گدايي كني... آن وقت است كه ديگر عشق نيست صدقه است
حقيقت نه با شنا کردن بلکه با غرق شدن کشف مي شود شنا کردن حادثه ايست که در سطح اتفاق مي افتد غرق شدن تو را به اعماق بي انتها مي برد
اگر نميتواني بالا بري پس سيب باش تا با افتادنت انديشه اي بالا رود
میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند، مثل " د " دوستت دارند، مثل " ع " عا شقت میشوند، مثل " م " منتظر می مونند تا یه روز مثل " ی " یارت بشن.
سه چيز در زندگي هيچگاه باز نمي گردند: زمان، کلمات و موقعيت ها. سه چيز در زندگي هيچگاه نبايد از دست بروند: آرامش، اميد و صداقت. سه چيز در زندگي هيچگاه قطعي نيستند: رؤيا ها ، موفقيت و شانس . سه چيز در زندگي از با ارزش ترين ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان
وقتي خاطره هاي آدم زياد ميشه ديوار اتاقشون پر عکس ميشه اما هميشه دلت واسه اوني تنگ ميشه که نميتوني عکسشو به ديوار بزني
وقتی که به دنیا اومدم صدایی در گوشم طنین افکند و گفت من تا آخرین لحظه عمرت با تو هستم گفتم تو کیستی گفت من غمم: پیش خود خیال کردم که غم عروسکی هست که من با اون بازی کنم اما الان که فکرشو میکنم میبینم من بازیچه ای هستم به دست غم
با هزار و يک ترفند شاخه گلي مصنوعي را در ميان گلهاي شاداب گلدانت پنهان کردم، و در دفتر خاطراتت نوشتم: «تو را دوست دارم، خواهم داشت تا زماني که آخرين گل پژمرده شود...»
اگر در خواب میدیم غم روز جدایی را به دل هرگز نمیدادم خیال آشنایی را
تیری زدی به قلبم رد نکردم جدایی را تو کردی من نکردم
اگر چشمان من دریاست تویی فانوس شبهایش اگر حرفی زدم از گل تویی مفهوم و معنایش
در دنیایی که مردمانش عصا از دست کور میزنند من خوشباور آنجا محبت جستجو کردم
اونی که از معرفت و مردونگی دم میزنه بی هوا از پشت به آدم خنجر میزنه
معرفت در گرانیست به هر کس ندهندش پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهندش
دوست دارم سیگار باشم لوطیان دودم کنند دوست ندارم شمع باشم دختران فوتم کنند
واست شب اس ام اس زدم که بگم : دنیام تاریکه مثل شب ، تنهام مثل ماه ، کوچیکم مثل ستاره ؛ اما دوستت دارم اندازه آسمونی که اندازه نداره...
چه رنجی است لذت ها را تنها بردن... و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن... و چه بدبخت آزاد دهنده ایست تنها خوشبخت بودن...
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
عشق نمي پرسه اهل کجايي ، فقط ميگه تو قلب من زندگي مي کني . عشق نمي پرسه چرا دور هستي فقط ميگه هميشه با من هستي . عشق نمي پرسه که دوستم داري فقط ميگه : دوستت دارم
درشهرعشق قدم ميزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خيلي تعجب کردم تاچشم کارمي کردقبربودپيش خودم گفتم يعني اين قدرقلب شکسته وجودداره؟يکدفعه متوجه قلبي شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهاي روي قبرراکنارزدم که براش دعاکنم واي چي ميديدم باورم نميشه اون قلبه همون کسيه که چندساله پيش دله منو شکسته بود
سرکلاس دو خط سياه موازي روي تخته کشيد!! خط اولي به دومي گفت ما مي توانيم زندگي خوبي داشته باشيم ..!! دومي قلبش تپيد و لرزان گفت : بهترين زندگي!!! در همان زمان معلم بلند فرياد زد : " دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند" و بچه ها هم تکرار کردند: ....دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند مگر آنکه يکي از آن دو براي رسيدن به ديگري خود را بشکند !!
عشق تنها براي يک بار مي ايد و براي تمام عمرش مي ايد عشق همان بود که به تو ورزيدم حقيقتا همان يک بار حقيقتا همان يک بار و از بس بدان اويختم تا هميشه همه ي زندگي ام با ان بيش خواهد رفت بس تا هميشه عا شقت مي مانم
اگه روزي شاد بودي، بلند نخند كه غم بيدار نشه و اگه يه روز غمگين بودي، آرام گريه كن تا شادي نااميد نشه اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم هیچ گاه برای امدنت باران را بهانه نمی کردی رنگین کمان من
از کسی که دوستش داری ساده دست نکش. شايد ديگه هيچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن .چون شايد هيچ وقت ،هيچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشد
روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند. براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتر است. براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم. انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد. اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...
هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند
اي بسته به تارو پودم من لايق عشق تو نبودم عشقي که نهفته در دلم بود در راه محبت تو کم بود
بچه بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم نهايت هر چيزي همين 10 تا بود از بابا بستني که مي خوا ستم10 مي خواستم مامانو 10 تا دوست داشتم خلا صه ته دنيا همين 10 تا بود و اين 10 تا خيلي قشنگ بود حالا نمي دونم که دنيا چقدره نهايت دوست داشتن چندتاست ده تا بستني هم کفافمو نمي ده خيلي هم طمعه کار شده ام اما مي خوام بگم دوستت دارم مي دوني چقدر؟ به اندازه همون ده تاي بچگي
انقدر از زندگاني دلگير و دلسردم که روزي اگر بميرم مر گ خود را جشن مي گيرم
زندگي شهد گلي است که زنبور زمانه مي مکدش انچه مي ماند عسل خاطره ها ست
هميشه کسي رو انتخاب کن که اونقدر قلبش بزرگ باشه که نخواهي براي اينکه تو قلبش جا بگيري خودت رو کوچک نکني
به چشمانت بياموز ؛که هرکس ارزش ديدن نداردبه دستانت بياموز ،که هرگل ارزش چيدن نداردبه قلبت بياموز که هر کس کنج آن جايي ندارد
اگر مدیر بودم یکی از شرایط ثبت نام را عشق می گذاشتم اگر دبیر ریاضی بودم عشق را با عشق جمع می کردم اگر معمار بودم قصری از عشق می ساختم اگر سارق بودم فقط عشق می دزدیدم اگر بیمار بودم تنها شربتی که می نوشیدم فقط شربت عشق بود اگر درجه دار بودم فقط به عشق سلام می دادم اگر پلیس بودم هرگز عشق را جریمه نمی کردم اگر خلبان بودم در اسمان عشق پرواز می کردم اگر دبیر ورزش بودم به بچه ها می گفتم با عشق نرمش کنید اگر خواننده بودم فقط از عشق می خواندم اگر ناخدا بودم همیشه در ساحل عشق لنگر می انداختم اگر نجار بودم عشق را قاب می گرفتم
زندگی چیست؟ زندگی مانند اتوبوس شلوغی است که جایی برای نشستن نیست و وقتی خلوت میشود و می خواهی بشینی راننده داد می زند پیاده شوید اخر خط است
در غرور اشک من همیشه یاد تو بود در سکوت سینه فریاد تو بود
چشم وقتی زیباست پرازاشک باشد اشک وقتی زیباست برای عشق باشد عشق وقتی زیباست برای توباشد تووقتی زیبا هستی که برای من باشی و ما هنگامی زیبا هستیم که برای هم باشیم
در این دنیا نکردم من کناهی فقط کردم به چشمانت نگاهی اگر باشد نگاه من گناهی مجازتم کن هر طور که خواهی
زندگی دو روز است یه روز با تو یه روز برعلیه تو ان روز که با توست مغرور نشو ان روزکه برعلیه توست نا امید نشو
می گن قسمت ٬ گفتم نه خواستن ٬ می گن قسمت نباشه خواستن بی ارزشه٬گفتم خب نمی خوام تا قسمت بی ارزش بشه اما...قسمت لعنتی!من خواستم که نخواهم اما نشد و خواستم ٬ ولی قسمت نخواست ومن ازقسمت شکست خوردم وقسمت با ارزش شد و من..
به من ميگفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگويي بمير مي ميرم . . . . . . . باورم نمي شد . . . . فقط براي يک امتحان ساده به او گفتم بمير . . . ! سالهاست که در تنهايي پژمرده ام کاش امتحانش نمي کردم
آغوش پارکينگي است که جريمه ندارد !!! بوسه تصادفي است که خسارت ندارد !!! . . . . . چيه دنبالم راه افتادي !؟
دختره از پسره پرسيد من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داري؟گفت نوچ؟گفت اگه بميرم برام گريه ميکني؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هيچي نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نيستي زيبا ترين هستي.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بميري برات گريه نميکنم چون من هم می میرم
می رسد روزي كه بي من روزها رو سر كني مي رسد روزي كه مرگ رو باور كني مي رسد كه تنها در كنار قبر من شعر هاي كهنه ام رامو به مو از بر كني
اگه فکر میکنی که رفتنت باعث شکستنم میشه ؛ اگه فکرمیکنی که بعد ازرفتنت اشک میریزم ؛ اگه فکرمیکنی که بانبودنت لحظه هام خالی میشن؛ اگه فکرمیکنی که هرلحظه دلم برات تنگ میشه؛ اگه فکرمیگنی که بی تومیمیرم؛ درست فکرمیکنی تو که میدونی نبودنت رو تاب نمیارم پس بــــــــــــــــــــــــــــــــــمــون
می بخشمت بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی...بخاطر تمام خنده هایی که به صورتم نشاندی نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی...بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی...نمی بخشمت بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی...بخاطر نمکی که بر زخمم گذاشتی...و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
عشق از دوستی پرسید : تفاوت من وتو در چیه ؟ دوستی گفت : من دیگران را باسلامی آشنا می کنم و تو با نگاهی . من آنها را با دروغ جدا می کنم و تو با مرگ
هيچ وقت دل به كسي نبند چون اين دنيا اونقدر كوچيكه كه توش دوتا دل كنار هم جا نميشه... ولي اگه دل بستيد هيچ وقت ازش جدا نشو چون اين دنيا اوقدر بزرگه كه پيداش نمي كني
وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر دلتنگيم ............کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شديم و فرياد هم که مي زنيم باز کسي حرفمون رو نميفهمه
هميشه فکر کن تو يه دنياي شيشه اي زندگي ميکني. پس سعي کن به طرفه کسي سنگ پرتاب نکني چون اولين چيزي که ميشکنه دنياي خودته
سيب سرخي رابه من بخشيد و رفت ، عاقبت برعشق من خنديد ورفت ، اشك درچشمان سردم حلقه زد ، بي مروت گريه ام راديد و رفت
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غزق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
ندیدم بهاری / محبت ز یاری / دلم غرق خون شد / عجب روزگاری
زندگی اجبار است .... مرگ انتظار است..... عشق یک بار است ..... جدایی دشوار هست ..... یاد تو تکرار هست
به کسی عشق بورز که لایق عشق باشه نه تشنه عشق...زیرا کسی که تشنه عشق است روزی سیراب میشود
بدون گریه خاطره روشن نمیشه شهری بود به نام عشق در آن کوهی وجود داشت بنام دوستی از آن کوهرودی جاری میشد بنام محبت این رود به مردابی میریخت بنام جدایی پس نفرین عالم بر این جدایی که غرورمرا درک نمیکند
هیچ زمان دل به کسی نبند ...... چون این دنیا این قدر کوچک است که دو تا دل کنار هم جا نمیشه ..... ولی اگر دل بستی ... هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا این قدر بزرگه ... که دیگه پیداش نمیکنی
خدایا هرکه را دوست داری به او بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است و هرآنکه را دوست تر می داری بیاموز که دوست داشتن از عشق نیز والاتر است...
زمان! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن قول ماندن نیست..... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست
ای همه وجود من . ای کسی که پا گذاشتی رو قلب من . ای کسی که درو بستی به روی من. درو باز کن دستم مونده لای در
مهم این نیست که تو اَد لیست مسنجرمون چند نفر اَد شدن. مهم اینه که تو قلبمون فقط 1 نفر اد شده باشه که با هم آن بشیم، باهم آرشیو زندگی رو دوره کنیم و با هم آف بشیم. امّا باید یادمون باشه پسورد دوستیمون رو جوری بسازیم که کسی نتونه هکمون کنه
شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ می زنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ولی تو اون رو نمی شناسی
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم... در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم... دشوار بود مردن و روی تو ندیدن... بگذار بدلخواه تو دشوار بمیرم... بگذار که چون ناله مرغان شباهنگ... در وحشت و انوده شب تار بمیرم... بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب.... دربستر اشک افتم و ناچار بمیرم... میمیرم از این درد که جان دگرم نیست... تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم... تا بوده ام ای دوست وفادار تو هستم... بگذار بدانگونه وفادار بمیرم
ای دوست دلت همیشه زندان من است آتشکده عشق تو از آن من است آن روز که لحظه وداع من و توست آن شوم ترین لحظه پایان من است
عزیزم خیلی وقته دردی مونده تو دلم ..... میخوام راز عشقمو واسه همه بگم و برم
یادم می یاد روزایی که بهم قول دادی زیاد .... ولی زدی زیر قولت گفتی برو منم میام
باشه درو ببند برو بیرون بزار تنها باشم ..... توی تلاطم بغز ثانیه ها رها باشم
دستات مال من بود ولی قلبت بود از من جدا ..... چه شبهایی به خاطرت نشستم وای خدا
می خواهی بری برو به درک پس از یادمم برو .... یادت می یاد وقتی گریه کردم گفتم نرو
حالا من میرم تو هم تنها باش با دل خودت ..... ببین چیکار کردی بزار برو از یاد خودش
تمام فکرم توی چشمای تو بود .... کاشکی الان دستهات تو دستهای من بود
تمام مردم این شهر به من همواره میگن .... تو این سکوت ِسرد مرگ و بهمراه دارم
همیشه نفرین من به راهت ِ ..... به دل سیاه تو نگاهت ِ
تا ابد فقط میگم خدا خدا ..... کی ِ میشه از دل تو دلم جدا
میدونم همش تو رو به عشق تو ...... میدونم چقدر شلوغه دل تو
الهی خونه خرابت ببینم ..... تا ابد توی عذابت ببینم
دیگه از نبودنت نمی سوزم ..... دیگه حتی چشم به در نمی دوزم
برو اشک نریز با یاد دلم ..... دیگه نمی خوامت باهات نمی مونم
دیگه حتی نمی خوام اسمتو فریاد بزنم ..... مثل عاشق تو کتابها اسمتو داد بزنم
بترس از اون روز که با من چشم تو چشم بشی .... من تو فکر تو بودم تو بودی تو فکر کی ؟
خیلی ساده از من گذشتی من ساده تر میگذرم .... مثل قبل از نبودنت تو خودم نمی شکنم
میشنوم صدایی که هچوقت تو نشنیدی ... صدایی که میگفت تو از جدایی میترسیدی
آره میترسیدم ولی حالا میگم بی خیال .... حرفات تکراری شده یه حرف جدید بیار
کاش می شد ببینمت بهت بگم ..... دیگه از دیدن تو سیر دلم
کاش می شد دیگه چشمام نبیننت .... از درخت غم دیگه تو رو نچینمت
کاش می شد چشماتو گریون میدیدم .... توی تنهایی و غم دلتو خون می دیدم
کاش می شد برق چشمام بارون کنه ..... سیل غم بیاد و تو رو داغون کنه
دوست داشتم در اولين قطرات اشکم درک می کردی آنچه در وجودم بود.دوست داشتم در تمام ناباوريها و تمام بايد ونبايدها باور می کردی دردی را که سالهاست در گوشه اين دل پنهان است و با تمام خاموشيم بفهمی که در دلم غوغايی برپاست.با همه کودکيم نگاهم را ذره ای از وجودت بدانی. دوست داشتم لحظه ای با مکث خود تمام هستی را به هم پيوند می دادی و هستی را آنچنان به من می بخشيدی که ديگر اثری از آن نباشد.دوست داشتم فرياد خفه اين گل بخاک افتاده را بدست تن نااميد به باد نمی سپردی که ناگهان نه بادی می ماند نه من،دوست داشتم من هم يکی از صدها ستاره ای بودم که در کنج دلت آشيانه دارد. گر چه می دانم نور من به وسعت ستاره های ديگرت نيست.دوست داشتم گلی بودم در اوج نابودی که فقط به نبودن می انديشد و ناگهان دستی می آمد و مرا به دوباره بودن و ماندن در اين زمين خوش خيال(زمينی که عادت کرده به رهگذرانش)دعوت می کرد.ولی من هر چه با تو خنديديم،هر چه گريه کردم،هر چه احساس کردم يک شبه به فراموشی سپرده شد.نمی دانم کدام آرزو تو را صدا کرد؟!نمی دانم کدام خواهش معنای خواهش من شد؟!نمی دانم کدام شک و ترديد واژه های درد آلود مرا از يادت برد،نمی دانم چرا اين قصری را که تمام نفسهايمان در آن محبوس بود يک شبه خراب کردی؟!
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
پاییز را دوست دارم...
بخاطر غریب و بی صدا آمدنش
بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش
بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش
بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش
بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی
بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها
بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش
بخاطر شب های سرد و طولانی اش
بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام
بخاطر پیاده روی های شبانه ام
بخاطر بغض های سنگین انتظار
بخاطر اشک های بی صدایم
بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام
بخاطر معصومیت کودکی ام
بخاطر نشاط نوجوانی ام
بخاطر تنهایی جوانی ام
بخاطر اولین نفس هایم
بخاطر اولین گریه هایم
بخاطر اولین خنده هایم
بخاطر دوباره متولد شدن
بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر
بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه
بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه
بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش
پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز
و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...
یادته بهم گفتی که شب بی اعتباره ...
بودن و نبودنش فرقی نداره ...
تو قسم خورده بودی با من می مونی ...
دیگه اسمت واسه من یه یادگاره ...
خاطرات عشق پاره تو دلم چه موندگاره ...
قاب چشمای سیاهت عمریه که رو دیواره ...
تو شبای بی ستاره دل من هواتو کرده ..
جای خالیتو می بینه ولی باز باور نداره ...
دلم میخواد بمیرم
شاید آروم بگیرم
بگیرم دستاتو تو دستهام
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
كسي كه خالي وجودم را از خود پر مي كرد
و پري دلم را با وجود خود خالي
دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد
رفت
...... و پایان داد
کسی ....
کسی که من هميشه دلم برايش تنگ می شود...
کی گفته پاييز اونه که باد برگا رو مي ريزه
واسه دلی که عاشقه تموم سال پاييزه...
كاشكي هميشه پيشت بودم ميشد فراموشت كنم
********************************************
چشات دیگه از من خسته سیره اما هنوز چشای من اسیره فقط بدون که این دل شکسته منتظره بگی واست بمیره
*********************************************
کشتی قلب مرا موج نگاه تو شکست گر صبر کنم تو هم مرا خواهی شکست
*********************************************
ديگه اين پنجره از ديدن من خسته شده انگاري کتاب عشق من و تو ديگه بسته شده
*********************************************
ای جوان اگر عاشق نشدی برو خودت را بکش این است رسم جوانی
*********************************************
کوير خشک دلمون ديگه زده هزار ترک غم ديگه بسه نازنين هرکي نمونده به درک
*********************************************
خورشيد تابانم تويي عشق پريشانم تويي آبي آسمانم تويي رنگ بي پايانم تويي همدم تنهايي من ياد و غمخوارم تويي يار هميشگي من عشق و دنيايم تويي گر نباشي من نيستم چون که هستي ام تويي
********************************************
ازخدابرگشتگان راكارچندان سخت نيست سخت كارمابودكزماخدابرگشته است
*********************************************
عمريست زمانه درعذاب من وتوست گرماي زمين ازالتهاب من و توست آن قصه كه كهنگي ندارد هرگز سوگند به عشق انتخاب من و توست
*********************************************
دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است چاره كن درد كسى كز همه ناچارتر است من بدين طالع برگشته چه خواهم کردن كه ز مژگان سياه تو نگون سارتر است گر تواش وعده ديدار ندادى امشب پس چرا ديده من از همه بيدارتر است؟ هر گرفتار كه در بند تو می نالد زار مى برد حسرت صيدى كه گرفتارتر است عقل پرسيد كه دشوارتر از مردن چيست عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
*********************************************
نرو تو هم مثل من نمي توني دووم بياري نرو تو هم مثل من تو غصه كم مياري نرو تو هم مي پوسي ميميري بي من نروتو هم طاعون غم مي گيري بي من نرو
*********************************************
اه نرو نروتو كه مي دوني من بي تو توبي من يعني حسرت تو كه مي دوني بي جواب مي مونه عشق وعادت تو كه مي دوني كم مي شم تو كه مي دوني كم مي شي تو كه مي دوني هم اغوش غم مي شي نرو اه نرو نرو اما بعضي موقع انسان از چيزاي فرار مي كنه كه به خاطر ديگرا ن واسايش اونهاست چشم پوشيدن از عشق از زندگي و...... اما چه سود همينهايي رو كه دوستشان داري يه روز تنهايت مي گذارند ومي روند نمي شود از كسي گلايه كرد بايد شكر گذار خداوند بود كه مي توانم روي پاي خود بياستي
*********************************************
نمي زارم غصه بياد خرئ و خرابت ببره از عشق بوانه مي گم تا خوابت ببره ز يکي بود يکي نبود قصه ميگم اما چه سود پروانه ها پروانگي از يادشون ميره چه زود
*********************************************
بی تو میشه زنده بود نمیشه زندگی کرد
*********************************************
ای همه غمگین اگر تنها شدی من با توام خسته دل از هر که هر جا شدی من با توام گر به کنج بی کسی آمیخته ای با درد خویش دلگران از مردم دنیا شدی من با توام
*********************************************
تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
*********************************************
اگه عاشق شدن يارب گناه است دل عاشق شكستن صد گناه است
*********************************************
به امید نگاهت ایستادن به رویای شانه هایت سر نهادن گونه های زیبایت را بوسه دادن مرا خوش تر از این آرزویی است
*********************************************
تا هستم اي رفيق نداني كه كيستم روزي سراغ وقت من آيي كه نيستم
*********************************************
رقص آوار در تكلم من من صدا مي زنم تو را در باد مقصدم واحه فراموشي مي روم چون ترانه اي در باد
بيا اي عشق روشن كن چراغ زندگي در من كه بي تو جسم بي جاني نماند از من
*********************************************
وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر دلتنگيم ............کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شديم و فرياد هم که مي زنيم باز کسي حرفمون رو نميفهمه
********************************************
دلم خوش بود از ان روزی که در شطرنج دلت شاه عشق بودم اما تو با ان رخ زیبایت ماتم کردی
********************************************
اگر عشق باشد گناهی الهی سراپا گناهم الهی الهی
********************************************
تموم دنيا سر جاش فقط منو دوست داشته باش
********************************************
عشق سرنوشت همه را می سازد جون عشق نباشد زندگی پوچ است
*********************************************
در دنیا دنبال سه چیز مرو 1-دنبال قطار 2-دنبال اتوبوس 3-دنبال دختر چون پس از اولی دومی خواهد آمد
*********************************************
عشق یه چیزیست مثل کشک دمغ تموم زندگی پر از دروغ
*********************************************
جدایی را من نکردم خدا کرد نمی دانم کدام ناکس دعاکرد
*********************************************
اگر بار گران بودیمو رفتیم اگر نا مهربان بودیمو رفتیم
*********************************************
نگو بار گران بودیم و رفتیم اخه اینها دلیل محکمی نیست بگو با دیگران بودیم و رفتیم
*********************************************
در تنهاترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشتي . الهي تنهاترين تنها كست در تنها ترين تنهاييت تنهاي تنهايت گذارد.
*********************************************
تنها كسي كه مرا درك مي كند يك روز زادگاه مرا ترك مي كند
*********************************************
سرگرمی تو شده بازی با این دل غمگین و خستم یادت نمیاد اون همه قول و قرارایی که با تو بستم
*********************************************
به تو محتاجم به حس دستت به تو محتاجم به رنگ چشمات عشقو فریادم میگه اسیرم برس به دردم بی تو میمیرم
*********************************************
حکایت ها که با تو از دل بی تاب می کردم اگر با سنگ می گفتم دلش را آب می کردم
*********************************************
گریه هایم بی صداست عشق من بی انتهاست
*********************************************
به چشمانت بیاموز که هر کسی ارزش دیدن ندارد
*********************************************
عشق یعنی از دیدن چهره همیشگی خسته نشی
*********************************************
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خود شکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سروبایی نکنیم
*********************************************
امروز ديدمت خسته بودي اگه اشتباه نكنم دل شكسته بودي ديگه دوستم نداري مي دونم حتما به ديگري دل بسته بودي
*********************************************
از جلوی گل فروشی رد میشدم دیدم قشنگترین گلش نیست , نگران شدم , پس تو کجایی؟
******************************************
عشق می ورزیم چرا که او نخست به ما عشق ورزید چرا که خدا عشق است
******************************************
فقط موجهای دریا هستند که عاشقن آره فقط اونا هستن با اینکه میدونن اگر برسن به ساحل میمیرن بازم بیقرار رسیدن
******************************************
دریا باش که اگر کسی سنگ به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی
******************************************
فرشتگان روزی از خدا پرسیدند : بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را چرا آفریدی؟ خداوند گفت:غم را بخاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتد
******************************************
اگه سهم من از این همه ستاره فقط سو سوی غریبی است , غمی نیست . همین انتظار رسیدن شب برایم کافی است.
******************************************
ابر بارنده به دریا می گفت من نبارم تو کجا دریایی , در دلش خنده کنان دریا گفت ابر بارنده تو خود از مائی
******************************************
ستاره به چشم کوچک می نماید , اما این گناه چشم است نه کوچکی ستاره , درستهایی که کمک میرسانند , مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می کنند.
******************************************
براي عشق تمنا كن ولي خار نشو
******************************************
براي عشق قبول كن ولي غرورت را از دست نده.
******************************************
براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.
******************************************
براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه
******************************************
براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن.
******************************************
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير.
******************************************
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن.
******************************************
براي عشق زندگي كن ولي عاشقانه زندگي كن.
******************************************
براي عشق بمير ولي كسي رو نكش.
******************************************
براي عشق خودت باش ولي خوب باش.
********************************************
عشق نمي پرسه تو کي هستي؟ عشق فقط ميگه: تو ماله مني . عشق نمي پرسه اهل کجايي؟ فقط ميگه: توي قلب من زندگي مي کني .عشق نمي پرسه چه کار مي کني؟ فقط ميگه: باعث مي شي قلب من به ضربان بيفته . عشق نمي پرسه چرا دور هستي؟ فقط ميگه: هميشه با مني . عشق نمي پرسه دوستم داري؟ فقط ميگه: دوستت دارم
*********************************************
گفتم دوستت دارم نگاهي به من کرد و گفت:چند تا؟ دستام رو بالا آوردم و تمام انگشتهاي دستمو نشونش دادم اما اون به کف دستام نگاه مي کرد که خالي بود
*********************************************
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم
*********************************************
آسمون به ماه میگه: عشق یعنی چی؟
ماه میگه: یعنی اومدن دوبارهی تو
ماه میگه؟ تو بگو عشق یعنی چی؟
آسمون میگه : انتظار دیدن تو
*********************************************
انسان با سه بوسه تکميل مي شود 1-بوسه مادر که با آن با يه عرصه خاکي مي گذاري 2- بوسه عشق که يک عمر با ان زندگي مي کني 3- بوسه خاک که با ان با به عرصه ابديت مي گذاري
*********************************************
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شيطان تو را به بهشت بازگرداند
*********************************************
زندگی گفت که آخر چه بود حاصل من؟ عشق فرمود تا چه گوید دل من,عقل نالید کجا حل شود مشکل من , مرگ خندید در خانه ی ویرانه ی من.
*********************************************
از تمام دنيا فقط چشمهايت را خواستم آيا آسمان سهم زيادي از دنياست؟
*********************************************
وقتي هستي نيستم , وقتي نيستي هستم , وقتي هستم نيستي, وقتي نيستم هستي اي همه ي نيست شده ي هستي من, هستي من نيست مي شود وقتي تو نيستي
*********************************************
عشق واقعي، ايثار است. با دادن و نه ستاندن، با از دست دادن و نه به دست آوردن، با رهاكردن و نه با تملك است كه عشق ميورزيم
*********************************************
آن كس را كه دوست داريد آزاد بگذاريد اگر متعلق به تو باشد به پيش تو باز مي گردد و گرنه از اول هم براي تو نبوده است
*********************************************
لذتي که در فراق هست در وصال نيست چون در فراق شوق وصال هست و در وصال بيم فراق
*********************************************
داستان غم انگيز زندگي اين نيست که انسانها فنا مي شوند ، اين است که آنان از دوست داشتن باز مي مانند
*********************************************
عشق را به کسانی بدهید که لایق آن هستند نه تشنه آن زیرا تشنه روزی سیراب خواهد شد
*********************************************
در بازار بورس قلب تو / چند سهم باید خرید / تا ضربان به ظاهر منظمش / حتی ذره ای از سرمایه عشقم نسبت به تو را به باد فنا ندهد؟
*********************************************
عشق هرگز قادر به تملک نیست. عشق آزادی بخشیدن به دیگری است. هدیه ای نامشروط است، عشق معامله نیست
*********************************************
عشق را دوست دارم نه در قفس
بوسه را دوست دارم نه در هوس
تورادوست دارم تا آخرين نفس
*********************************************
اي كاش آشنائيها نبود يا به دنبالش جدائي ها نبود
يا مرا با او نمي كردي آشنا يا مرا از او نمي كردي جدا
********************************************
روي دريچه ي قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بي سوادم
*********************************************
عشقي كه با پر مرغي بدست آيد با ساقه ي كاهي از دست مي رود
*********************************************
مي رسد روزي كه بي من روزها رو سر كني
مي رسد روزي كه مرگ رو باور كني
مي رسد كه تنها در كنار قبر من شعر هاي كهنه ام رامو به مو از بر كني
*********************************************
هرگز نمي گيرد كسي در قلب من جاي تو را
هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را
خورشيد عشق تو هنوز سوزد مرا سر تا زپاي
در كوي راه زندگي روشن كند راه مرا
*********************************************
اگر رفتم تو يادم کن. اگر مردم تو خاکم کن. اگر ماندم در اين دنيا، به مهر خود تو شادم کن
*********************************************
خدايا او را كه در تنها ترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشت در تنها ترين تنهاييش تنهاي تنهاييش نگذار...
*********************************************
آنگاه كه با دستانت واژه عشق را بر قلبم نوشتي سواد نداشتم اما به دستانت اعتماد داشتم حال سواد دارم اما ديگر به چشمان خود اعتماد ندارم...
*********************************************
آفتاب را به تو نمي دهم
تا خرده خرده بشكافي اش
و از آن هزار ستاره بسازي
*********************************************
در همه جاي اين زمين همنفسم كسي نبود زمين ديار غربت است از اين ديار خسته ام.
*********************************************
روزگاري يك تبسم يك نگاه بهتر از گرماي صدآغوش بود اين زمان بر هر كه دل بستم وليك آتش آغوش او خاموش بود
*********************************************
عشق حيات عاشق را تشكيل ميدهد والا معشوق تنها بهانه است
*********************************************
عشق مطبوع ترين بخش زندگي است وازدواج فاني كننده ي آن است
*********************************************
عشق تنها مرضي است كه بيمار از آن لذت ميبرد.
*********************************************
به دست آوردن خوشبختي بزرگ ترين فتح زندگي است.
*********************************************
هر وقت تونستی برف رو سیاه کنی .پر کلاغ رو سفید کنی.آتیشو بوس کنی توی آب یه نفس عمیق بکشی .اون موقع منم میتونم فراموشت کنم.
*********************************************
زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد . با وفا ترين دوست به مرور زمان بي وفا شد . اين پرپر شد ن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است...
*********************************************
وقتی دلم برات تنگ ميشه ميرم اون بالا پشت ابرا ريز ريز گريه ميکنم
پس هر وقت ديدی داره بارون مياد بدون دلم برات خيلی تنگ شده.
*********************************************
اگه کسی رو دوست داشتی امتحانش کن که اگه دوستت داشته باشه امتحانت ميکنه.
*********************************************
دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــريبه ! اين درد مشترک من و توست که گاهي نمي توانيم در چشمهاي يکديگــر نگــــاه کنيم.
*********************************************
دوستت داشتم ...يادت هست ؟ ...گفتم دوستت دارم ...و تو گفتي كوچكي براي دوست داشتن ....رفتم تا بزرگ شوم ...اما انقدر بزرگ شدم كه يادم رفت دوستت داشتم.
*********************************************
عشق،عشق مي آفريند. عشق زندگي مي آفريند. زندگي رنج به همراه دارد. رنج دلشوره مي آفريند. دلشوره جرات مي بخشد. جرات اعتماد به همراه دارد. اعتماد اميد مي آفريند. اميد زندگي مي بخشد. زندگي عشق مي آفريند. عشق عشق مي آفريند.
*********************************************
گفتم دوستت دارم نگاهي به من کرد و گفت:چند تا؟ دستام رو بالا آوردم و تمام انگشتهاي دستمو نشونش دادم اما اون به کف دستام نگاه مي کرد که خالي بود.
*********************************************
اگه 1 روز نتونستی گناهه کسي رو ببخشی از بزرگيه گناهه اون نيست از کوچيکيه قلبه تو!
*********************************************
اگر در قلبتان عشق باشد٬ می توانيد هر روز معجزه کنيد...
*********************************************
زندگی آب راهايی است به نام وفا... ميريزد به جويی به نام صفا... ميرود به رودی به نام عشق... ميرسد به دريايی به نام وداع...
*********************************************
غروب شد....خورشید رفت ....افتابگردان دنبال خورشید می گشت ... ناگهان ستاره ای چشمک زد .. افتابگردان سرش را پایین انداخت اری گلها هرگز خیانت نمی کنند
*********************************************
تا حالا از گرمای خورشید ناراحت شدی ؟!
من هیچ وقت ناراحت نمیشم چون تو آتش عشق تو سوختم...
*********************************************
چشم های تو را دوست دارم ... نه به خاطر زیبائیشون ... بلکه به خاطر اینکه چشم های تو هستند...
*********************************************
عده اي دايم مي نالند که گل سرخ خار دارد ما يايد شاد باشيم که خارها گل دارند
*********************************************
كاش 1000 بار نوشتن دوستت دارم جريمه ي مدرسه ام بود
*********************************************
ازگل پرسيدم محبت چيست گفت : ازمن زيباتراست .
ازافتاب پرسيدم محبت چيست گفت: ازمن سوزانتراست.
ازشمع پرسيدم محبت چيست گفت:ازمن عاشقتراست.
از خود محبت پرسيدم محبت چیست گفت: تنهايک نگاه است...
*********************************************
شراب را دوست دارم چون رنگ خون است خون را دوست دارم چون در رگ جريان دارد رگ را دوست دارم چون به قلب راه دارد قلب را دوست دارم چون جايگاه توست...
*********************************************
اگر كليد قلبي را نداري قفلش نكن اگر خداحافظي در راه است سلام نكن اگر دستي را گرفتي رهايش نكن...
*********************************************
براي پخته شدن كافيست كه هنگام عصبانيت از كوره در نرويد.
*********************************************
اگر رفتم تو يادم کن. اگر مردم تو خاکم کن. اگر ماندم در اين دنيا، به مهر خود تو شادم کن.
*********************************************
زندگی را دوست دارم نه در قفس. عشق را دوست دارم نه در هوس. تو را دوست دارم تا آخرین نفس...
*********************************************
در اين حريم شبانه ستم گرفته در اين شب خوف و خاكستر كه غم گرفته رفيق فروزان روشن رهايي من ستارهها را صدا بزن دلم گرفته
*********************************************
چقدر سخت است گل آرزوهايت را در باغ ديگری ببينی و هزار بار در خودت بشکنی و آن وقت آرام زير لبت بگويی: گل من باغچه ی نو مبارک
*********************************************
آنکه میخواهد روزی پريدن آموزد، نخست میبايد ايستادن، راه رفتن، دويدن و بالارفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمیکنند
*********************************************
خدايا او را كه در تنها ترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشت در تنها ترين تنهاييش تنهاي تنهاييش نگذار
*********************************************
بهتر است غرورتان را به خاطر کسی که دوستش دارید از دست بدهید،تا اینکه او را به خاطر غرورتان از دست بدهید...
*********************************************
آنگاه كه با دستانت واژه عشق را بر قلبم نوشتي سواد نداشتم اما به دستانت اعتماد داشتم حال سواد دارم اما ديگر به چشمان خود اعتماد ندارم...
*********************************************
مهموني يه تو آسمون... خدا مي خواد قشنگ ترين فرشته رو انتخاب كنه ولي اون به اين جشن نمي رسه ... چون داره اين پيغامو مي خونه
*********************************************
من روي تو يه حساب ديگه باز كرده بودم.
.
.
.
.
.
.
ناراحت نشو ولي تازه فهميدم تو يه ادم دو رويي هستي.
.
.
.
.
يه روت گله و يه روت ماه...
*********************************************
من گمان می کردم دوستی4 فصلش همه آراستگیست من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی آبی سبزه یخ می زند از سردی دی من چه می دانستم دل هر کس دل نیست قلبها آهن و سنگ قلبها بی خبر از عاطفه اند من چه می دانستم....
*********************************************
خدايا تو خود ميداني انسان بودن و ماندن در اين دنيا چه دشوار است
چه زجر ميكشد آن كس كه انسان است و از احساس سرشار است
*********************************************
آن هنگام كه با بخار احساس وجودم روي جام دلت نوشتم دوستت دارم آيا دلت به حالم گريست؟!
*********************************************
خدايا به من توفيق:
عشق، بي هوس
تنهايي ، در انبوه جمعيت
دوست داشتن ، بي آنکه دوست بداند
عطا کن.
*********************************************
اگر بگریم گویند که عاشق است
اگر بخندمگویند که دیوانه است
پس می گریم و می خندم
که بگویند یک عاشق دیوانه است
*********************************************
به چشمانت بياموز که هر کسي ارزش ديدن ندارد....
به دستانت بياموز که هر گلي ارزش چيدن ندارد....
به قلبت بياموز که هر بي سرو پايي در ان جايي ندارد....
به دلت بياموزاگه روزي تنها ماندطلب عشق زهربي سرو پايي نکند ....
*********************************************
اگر كسي را دوست ميداري تركش كن. اگر قسمت تو باشد باز ميگردد. اگر هم باز نگشت يعني به تو تعلق نداشت. پس همان بهتر كه رفت
*********************************************
دوست داشتن خيلي بهتر از عشق است. من هيچ گاه دوست داشتن خود را تا بالا ترين قله هاي عشق پايين نمي اورم
*********************************************
آنكه هر روز هوس سوختن ما مي كرد
كاش امروز بود تماشا مي كرد!
*********************************************
گفتی ستاره موندنیست دیدی ستاره هم شکست؟!
عهدی میون ما نبود عهد نبسته هم گسست . . .
*********************************************
وقتي كه بارون مياد هر چند تا قطره كه تونستي بگيري منو دوست داري و هر چند تا كه نتونستي بگيري من تو رو دوست دارم!
*********************************************
تو زندگيت دنبال كسي نباش كه بتوني باهاش زندگي كني... دنبال كسي باش كه بدون اون نتوني زندگي كني!
*********************************************
روزي تو را محاکمه مي کنند
به حبس ابد محکوم ميشوي
جرمت مشخص نيست شواهد زيادي هم از جنايت وجود ندارد
فقط اثر انگشتت را روي قلبي يافته اند
*********************************************
اندازه يه قابلمه..........
با هر چي لب تو عالمه......
مي بوسمت يه عالمه...........
*********************************************
سکوتم را به باران هدیه کردم , تمام زندگی را گریه کردم , نبودی در فراق شانه هایت ، به هر خاکی رسیدم تکیه کردم.
*********************************************
افسوس که عشق جاودانه نیست.عشق گل سرخیست که طاقت طوفان را ندارد. عشق یک خاطره سبز است که از آمدن پاییز میترسد
*********************************************
آفتابگردان دنبال خورشيد مي گشت ، ناگهان ستاره اي چشمك زد..آفتابگردان سرش را پايين انداخت آري...گلها هيچ وقت خيانت نمي كنند
*********************************************
دنيا آنقدر وسيع است كه براي همه مخلوقات جايي هست ، به جاي آنكه جاي كسي را بگيريد تلاش كنيد جاي واقعي خود را پيدا كنيد!!
*********************************************
به چيزي كه گذشت غم نخور ، به آن چيزي كه پس از آن آمد لبخند بزن
*********************************************
لبخند ارزانترين راهي است كه مي توان توسط آن نگاه را وسعت داد
*********************************************
وقتي ناراحتيد از اينكه به چيزي كه مي خواستيد نرسيديد ، محكم باشيد و خوشحال.... خداوند در فكر چيز بهتري براي شماست...
*********************************************
چه بسيارند كساني كه به هنگام غروب ، از غصه ناپديد شدن آفتاب چنان مي گريند كه ريزش اشك ها مانع از ديدن ستارگان مي شود
*********************************************
مهرباني را در نگاه منتظر کودکي ديدم که آبنباتش را به دريا انداخت تا اب شيرين شود
*********************************************
هر كسي هم نفسم شد دست آخر قفسم شد. من ساده به خيالم كه همه كار و كسم شد. اون كه عاشقانه خنديد خنده هاي من دزديد زير چشمه مهربوني خواب يك توطئه ميديد
*********************************************
يک بار براي ديدن دريا قدم به ساحل گذاشتي... اما امواج دريا هزاران بار براي بوسيدن قدمگاهت تا روي ساحل پیش آمدند. دلم برات تنگ میشه اما هزاران بار بر قدمگاهت بوسه میزنم.
*********************************************
اولين كسي كه عاشقش ميشي دلتو ميشكونه و ميره . دومين كسي رو كه مياي دوست داشته باشي و از تجربه قبلي استفاده كني دلتو بدتر ميشكنه و ميزاره ميره . بعدش ديگه هيچ چيز واست مهم نيست و از اين به بعد ميشي اون آدمي كه هيچ وقت نبودي . ديگه دوست دارم واست رنگي نداره .. و اگه يه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو ميشكوني كه انتقام خودتو ازش بگيري و اون ميره با يكي ديگه ...... اينطوريه كه دل همه آدما ميشکنه
*********************************************
مامانه به بچش ميگه که عزيزم و قتي خاله اومد قشنگ ميري جلو سلام ميکني ميبوسيش بچهه ميزنه زيره گريه ميگه نه مامان من خاله رو بوس نميکنم! مامانه ميگه ا چرا عزيزم؟ بچهه ميگه آخه ديروز که بابا ميخواست بوسش کنه زد تو صورتش
*********************************************
دیگه یار نمی خوام وقتیکه می بینی عشق دوروغه چراغش بی فروغه آخه وقتی که وفا نیست عشقو عاشقی چیست؟؟؟؟؟؟
*********************************************
اگه یه روز رفتی و برنگشتی بهت قول نمیدم منتظرت میمونم اما ازت یه خواهش دارم وقتی اومدی یه شاخه گل رو قبرم بزاری
*********************************************
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد
*********************************************
دیروز در بعضی اماکن : از پذیرفتن خانم های بدحجاب معذوریم!!! امروز: از پذیرفتن خانم ها، با شلوار کوتاه معذوریم!!! فردا : خواهشا با شلوار وارد شوید
*********************************************
يكي را دوست ميدارم ولي افسوس او هرگز نمي داند******هر وقت بارون اومد دستتو مشت کن بگیر زیر بارون هر چند تا قطره جمع کردی همون قدر منو دوست داری هر چند تا که نتونستی جمع کنی همون قدر دوست دارم
*********************************************
کاش میشد اشک را تمدید کرد مدت لبخند را تمدید کرد. کاش میشد در میان لحظه ها لحظه دیدار را نزدیک کرد.
*********************************************
ميگي گل رو دوست داري ولي ميچينيش... ميگي بارون رو دوست داري ولي با چتر ميري زيرش... ميگي پرنده رو دوست داري ولي تو قفس ميندازيش... چه جوري ميتونم نترسم وقتي ميگي دوستم داري؟؟؟
*********************************************
اگه یه روز سراغم رو گرفتی و ازم خبری نشد سری بهم بزن احتمالا بهت احتیاج دارم
*********************************************
هی اس ام اس برو پیش اونی که فکر میکنم. اگه کار داشت مزاحمش نشو. اگه خواب بود آروم ببوسشو برگرد. اگه تو رو خووند بهش بگو که دوسش دارم.!
*********************************************
لحظه ها گذرا و خاطرات ماندگارند حاضرم تمام هستيم را بدهم تا لحظه ها ماندگار و خاطرات گذرا شوند...
*********************************************
زندگي زيباست نه به زيبايي حقيقت.حقيقت تلخ است نه به تلخي جدايي..جدايي سخت است نه به سختي تنهايی
*********************************************
وقتی كسی رادوست داری، گفتن آسان تراست، شنيدن آسان تراست، بازی كردن آسان تراست، كاركردن آسان تراست. ووقتی كه كسی تورا دوست دارد، خنديدن آسان تراست. واگر تنهای تنها باشی، به مرگ فكركردن ازهمه چيزآسان تراست
*********************************************
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شيشه ي عمرمن است بوسه بر مويت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموي توست اما ريشه ي عمر من است
*********************************************
نگاهي آشنا به ياس کردم ..تو را در برگ گل احساس کردم ...خلاصه در کلاس ناز چشمت دو واحد عاشقي را پاس کردم
*********************************************
زندگي 3 ايستگاه داره!عشق...جدايي....و مرگ آقا قربونت ايستگاه اول پياده مي شيم
*********************************************
بخشندگي را از گل بياموز، زيرا حتي ته كفشي كه لگدمالش ميكند را هم خوش بو ميكند
کجایي اي يار قديمي ديگه نيستي تا ببيني
ببيني دلم شکسته جاي تو غربت نشسته
مگه قول نداده بودي يه عمری پيشم بموني
اين رسم وفا نيست دل شکستن که گنا نیست
اما تو دل نه شکستي زدي قلبمو شکستي
نمی خوام بگم بمونی اینو گفتم تا بدونی
رنگین کمانه من یه رنگه زندگی بی تویه رنجه
دردی که دارو نداره به تو مرهمی نداره
مرهم قلبهای خسته جای تو غربت نشسته
یادت باشه رنگین کمان پاداشه کسی
است که تا آخرین قطر زیر بارون بمونه
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
آموختم که ....
من عشق را از انعکاس مهتاب در حوض مادر بزرگ آموختم
من ایثار را از قلب خورشید در آسمان صحرا آموختم
من زندگی را از امواج طوفانی شب دریا آموختم
من محبت را از قطره های باران بر علفزار آموختم
من صداقت را از یک رنگی ابر های سفید آموختم
من وفا را از کبوتران بر شاخه های خشکیده آموختم
من گذشت زمان را از چشم های منتظر آموختم
من عطش را از چکاوک های خانه همسایه آموختم
من ایمین را از کودکان معصوم آموختم
و من آموختم هر چه را که می خواهم فقط از معبود یکتا بخواهم
در عرض یک دقیقه می شه یکی رو خورد کرد
در عرض یک ساعت می شه کسی رو دوست داشت
در عرض یک روز می شه عاشق شد ...
ولی یه عمر طول می کشه تا کسی روکه دوست داری فراموش کنی
نشستم گريه کردم ... واسه دل خودم ... واسه دل تو ... واسه غصه ي پاييز ... واسه تنهايي ميخک توي دفتر شعرم ... واسه سربلندي کاج تو زمستون ... واسه پروانه که سوخت ... واسه شمعي که اب شد تا از قطره هاش ياد بگيرند که سوختن يک طرفه هم ميتونه باش....
ساعت كوچيكه رويه تا قچه تو رو يادم مي ياره ساعت هايي كه با هم بوديم يادته اومديم يه بازي كنيم من بشم مجنون تو ,تو هم اون ليلي من ,اما من بازيمون وخيلي جدي گرفتم
و حالا چي دارم جز يه قلبي كه با خاطراتت ميزنه وقتي دو نفر رو با هم ميبينم اگه بگم حسوديم نميشه دروغه خيلي وقته نشده مثله قديما بشينيم برا هم از روزامون بگيم صبح هاي زيادي رفتن
و تو از هيچ كدومشون برام نگفتي تا حالا برام شعر گفتي تا حالا چند بار به خاطرم اشك ريختي من همون سينام عوض نشدم ولي تو چي........... اين نقطه ها ميتونن خيلي ناگفتا ها رو بگن كه من نميتونم برات بگم هر موقع كم مي ياريم آخر جمله هامون يه نقطه ميزاريم و از اول شروع ميكنيم دلم تنگ ميشه برات ولي چرا نمي فهمي باوركن دعوا هام به خاطر دوست داشتنته
كاشكي مي شد يه نقطه آخر عشقمون بزاريم و از اول شروع كنيم از وقتي واقعا دوستت داشتم نبودنت برام رنج آور بود تو كمتر بودي كنارم شايد بهتر بود نميگفتم دوستت دارم كاشكي همون
موقع تمومش مي كردم ولي تو نزاشتي گرفتاري هاي خودم كم بود غصه نبودنت هم روش اومد تو رو خدا يه بار وقتي ميگم دوستت دارم نگو دورغ ميگي , يكي ديگه رو ميخواي
چرا فكر ميكني من بهت دورغ ميگم فقط بگو چرا ؟ فكر كنم چيزه زيادي ازت نخواستم من نميتونم مثله فرهاد كوه برا رسيدن بهت بكنم ولي ميتونم يه شمع باشم كه برا رسيدن به تو بسوزم
و تنهايي تو روشن كنم هر چند كوتاه اما با عشق
اگه سکوت برا من بهانه بود
برا تو دفتر خاطرات کهنه بود
روز هاي تنها بودن بهانه شد
بهانه اي برا ريختن اشک تو شد
مي دونم خيلي کمم پر ازغمم
برا تو همون دليل موند نم
اگه يه روز تموم بشه اشکه چشام
چي مي خواد به باره از چشام
يادته دعايي کردي تو برام
زير اون گنبد زرد, آقا م رضا(ع)
مي دونم خيلي کمم پر ازغمم
برا تو همون دليل موند نم
برسم به عشق جاويد خودم
عشق من توي چرا نيستي کنارم
شايد باورش سخته برات
که دوستت داشته باشم خيلي زياد
مي دونم خيلي کمم پر ازغمم
برا تو همون دليل موند نم
روزي پسري از دريا بودم برات
تنها رفيق دوريه تنهايت
حالا نيستي دختر تنهاي شب
چون بودن يا نبودنم نداره فرق
مي دونم خيلي کمم پر ازغمم
برا تو همون دليل موند نم
ديگه حتي ارزش نداره حرفام
چون ديگه دوستتم نداري, ميدونم
ميدوني چرا برات شعر ميخو نم
ميخونم تا بدوني دوستت دارم.....همين
دوستت دارم
غم تنها ترین تنهای دنیا
تویی زیباترین زیبای دنیا
تو مثل امید یک قناری
قراری بر دل هر بی قراری
منم یلدای بی پایان عاشق
تو بودی مرحم زخم شقایق
تویی لالایی خواب خوش آواز
بالم را مشکن در اوج پرواز
نگاهت را می پرستم ای نگارم
فدای تار مویت هر چه دارم
همیشه آرام هستی و صبور روزها در این خانه دلتنگ چشم انتظار تو هستم و وقتی از همه نامهربانی هاخسته می شوم ، زانوانت را مي جويم ... كه سر بر آنها بگذارم و آغوش گرمت را كه در آن آرام بگيرم...
.•*..*•.•*..*•.•*..*•.•*..*•..•*..*•.
در كلبه كوچك قلبم ،برايت، مركبي از غرور و محبت مهيا مي كنم تا تكسوار درياي بي انتهاي عشقم گردي .اگر رفتي و مقصد گمشده را نيافتي تو را به خدا سوگند مي دهم به كلبه كوچك قلبم بازگردي ! چشم به راه توام ...
.•*..*•.•*..*•.•*..*•.•*..*•..•*..*•.
ياد تو مثل خورشيدي در شبهاي تنهايي ام مي درخشد و همه ي ستارگان را مجاب مي كند وقتي تو باشي ، شب قابل تحمل است . تو يك روياي نديده اي . سر به ديوار مهرت مي گذارم و پشت نرده هاي خيال يك آرزو آنقدر مي نشينم و آنقدر مي نويسم تا ...
.•*..*•.•*..*•.•*..*•.•*..*•..•*..*•.
مي خواستم بروم تا انتهاي عدم ، مي خواستم نيست شوم ، گم شوم.قلب شيشه اي غرورم افتاد و شكست . حتي آهي نكشيدم چون زندگي را با حضور ت دوست دارم . تو را قسم مي دهم به شبنم هاي شفاف ، به صداقت ياس ، تو را قسم مي دهم به پاكي و محبت كه بماني
تو را قسم مي دهم به آب و آيينه كه بماني ... همه رفتند ، تو بمان ...
.•*..*•.•*..*•.•*..*•.•*..*•..•*..*•.
اي آبي ترين صبح ، تو از تبار بهاري و من از قبله پاييز .زير اين حجم سنگين تنهايي ، در ميان كوچه هاي گمنام زندگي به تو مي انديشم. سالهاست كه اشك ديدگانم ارمغان كوير گونه هايم شده است . تو نميداني كوچه باغ خاطره پر از پاييز شده است ، پر از سكوت تنهايي ...
.•*..*•.•*..*•.•*..*•.•*..*•..•*..*•.
چقدر عجیبه ......که تا مریض نشی کسی برات گل نمیاره تا گریه نکنی
کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمیگرده تا قصد
رفتن نکنی کسی به دیدنت نمیاد و تا وقتی نمیری کسی تو رو نمی بخشه
چقدر سخته تو چشمهاي کسي که تمام عشقت رو دزديده وبه جاش يه زخم هميشگي رو قلبت هديه داده زل بزني وبه جاي انکه لبريز از کينه و نفرت بشي،حس کني هنوزم دوسش داري. چقدر سخته توخيالت ساعت ها باهاش حرف بزني اما وقتي ديدش هيچ چيزي به جز سلام نتوني بگي..... چقدر سخته وقتي پشتت بهشه دونه هاي اشک گونه هاتو خيس کنه، اما مجبور باشي بخندي تانفهمه هنوزم دوسش داري
تموم خاطراتت یادم میاد
یاد اون روز که دلت میگفت منو میخواد
اگه تو نمونی پیشم دیونه میشم
آخه من چی کار کنم تو بمونی پیشم
فکر تو یه لحظه از سرم نمیره
من میگم میمونی اما دل میگه میره
نزار تا قصه مون این جوری تموم بشه
میدونم تو میری مهرم حروم میشه
بگو حرفت چیه ؛ آخه دردت چیه
تازه اول راهیم ، خداحافظی چیه
می دونستم میری و تنهام میزاری
تو که از حال دلم خبر نداری
می دونستم آخرش این جوری میشه
یکی مون تنها میمونه واسه همیشه
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
اي دختراني که با آي دي پسر ميچتيد و اي پسراني که با آي دي دختر ميچتيد ، بدانيد وآگاه باشيد که خداوند عذابي سخت بر شما نازل خواهد کرد(آيه 44 سوره ياهو مسنجر
اگه تو دنيا هيچي هيچي نداشته باشي مطمئن باش سه چيز هميشه مال تو هست:خداي مهربون، فکراي قشنگ وقلب کوچيک من
اگرقرار باشد من هم مثل ژول ورن دور دنيا را درهشتاد روز بچرخم ، ترجيح ميدهم دور تو بچرخم ، چون تو دنياي مني
سال 2200 پسره از مامانش ميپرسه مامان من چه جوري به دنيا اومدم. مامانش جواب ميده از اينترنت دانلودت كردم
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زيبای اون خيره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به اين مساله نميکرد .
آخر کلاس پيش من اومد و جزوه جلسه پيش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :"متشکرم "و از من خداحافظی کرد
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلی خجالتی هستم ..... علتش رو نميدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گريه می کرد. دوست پسرش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پيشش. نميخواست تنها باشه. من هم اينکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو ميکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت ديدن فيلم و خوردن 3 بسته چيپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت : "متشکرم " و از من خداحافظی کرد
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلی خجالتی هستم ..... علتش رو نميدونم .
روز قبل از جشن دانشگاه پيش من اومد. گفت : "قرارم بهم خورده ، اون نميخواد با من بياد" .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بوديم که اگه زمانی هيچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتيم با هم ديگه باشيم ، درست مثل يه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتيم. جشن به پايان رسيد . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ايستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زيبا و اون چشمان همچون کريستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من اين رو ميدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خيلی خوبی داشتيم " ، و از من خداحافظی کرد
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلی خجالتی هستم ..... علتش رو نميدونم .
يه روز گذشت ، سپس يک هفته ، يک سال ... قبل از اينکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصيلی فرا رسيد ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگيره. ميخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اينو ميدونستم ، قبل از اينکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصيلی ، با گريه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترين داداشی دنيا هستی ، متشکرم و از من خداحافظی کرد
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلی خجالتی هستم ..... علتش رو نميدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج ميکنه ، من ديدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جديدی شد. با مرد ديگه ای ازدواج کرد. من ميخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اينطوری فکر نمی کرد و من اينو ميدونستم ، اما قبل از اينکه از کليسا بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم"
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلی خجالتی هستم ..... علتش رو نميدونم .
سالهای خيلی زيادی گذشت . به تابوتی نگاه ميکنم که دختری که من رو داداشی خودش ميدونست توی اون خوابيده ، فقط دوستان دوران تحصيلش دور تابوت هستند ، يه نفر داره دفتر خاطراتش رو ميخونه ، دختری که در دوران تحصيل اون رو نوشته. اين چيزی هست که اون نوشته بود :
" تمام توجهم به اون بود. آرزو ميکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به اين موضوع نداشت و من اينو ميدونستم. من ميخواستم بهش بگم ، ميخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من يه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نيمدونم ... هميشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره.
ای کاش اين کار رو کرده بودم ................. با خودم فکر می کردم و گريه !
اگه همديگرو دوست داريد ، به هم بگيد ، خجالت نکشيد ، عشق رو از هم دريغ نکنيد ، خودتونو پشت القاب و اسامی مخفی نکنيد ، منتظر طرف مقابل نباشيد، شايد اون از شما خجالتی تر و عاشق تر باشه.
دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!
شکسته تموم بال و پر من
مرده تموم خیال و باور من
این سکوت سرد و مبهم
شده تنها یادگار همسفر من
قصه ی من از کجا شروع شد
مردن چرا همیشه شد سهم آخر من
درشهرعشق قدم ميزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خيلي تعجب کردم تاچشم کارمي کردقبربودپيش خودم گفتم يعني اين قدرقلب شکسته وجودداره؟يکدفعه متوجه قلبي شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهاي روي قبرراکنارزدم که براش دعاکنم واي چي ميديدم باورم نميشه اون قلبه همون کسيه که چندساله پيش دله منو شکسته بود شنیدی میگن ازهردست بدي ازهمون دست ميگيري.
زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد. با وفاترين دوست به مرور زمان بي وفا شد. اين پرپر شدن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است
در تنهايي خود لحظه ها را برايت گريه كردم
در بي كسيم براي تو كه همه كسم بودي گريه كردم
در حال خنديدن بودم كه به ياد خنده هاي سرد و تلخت گريه كردم
در حين دويدن در كوچه هاي زندگي بودم كه ناگاه به ياد لحظه هايي كه بودي و اكنون نيستي ايستادم و آرام گريه كردم
ولي اكنون مي خندم آري ميخندم به تمام لحظه هاي بچگانه اي كه به خاطرت اشك هايم را قرباني كردم
شب تنهايي با هم.. شايد اينگونه سزاوار فراموشي نبود چقدر با عجله... غبار مي تکاني از ردپاي آخرين خاطراتمان کنون اي اولين و آخرينم کاش احساس آبي مرا مي شنيدي. تا هميشه به تماشاي شب ميروم و تکه هايي از عشق مدفون ميراث من است و قلمي که هيچ گاه نتوانست آخرين حرفهاي مرا با تو بگويد
«حالت خوبه؟...» دستم را پایین می آورم. پرده می افتد. نگاهش می کنم. چند ثانیه کوتاه تنها. رویم را برمی گردانم. فاصله می گیرم از وجودش. هر طرف می ورم اما نگاهش را روی شانه هایم حس می کنم. «کجا فرار کنم از دست نگاهت؟» کجا پنهان شوم که در نگاهش نباشم؟
نگاه پاکش که انگار عبور می کند از همه چیز... که هر کجا باشم روی شانه هایم است. که هیچ کجا نیست که پنهان باشد از چشم هایش. هر کجا که می روم نگاهش هست... «نگاهت هست...» لحظه ها راکدند. هوا سنگین است. نفسم دارد بند می آید. نمی گذرند دقیقه ها. و دارد نگاهم می کند. آرام. صبور. بی صدا.
برمی گردم نگاهش می کنم که بگویم «مگه کار و زندگی نداری تو همین جوری داری من رو نگاه می کنی؟» .. غرق می شوم توی چشم هایش که ته ندارند انگار. که آن سویشان انتهایی نیست. که بی نهایت اند. دریچه هایی به بی نهایت اند... زبانم بند می آید. غرق می شوم توی نگاهش. و هیچ تلاشی نمی کنم که پایین نروم. فرو می روم توی چشم هایش. آرام... آرام...
لبخند می زند. بغض می کنم. دست خودم نیست. همین حالاست که اشک هایم جاری شوند. و او دارد لبخند می زند. «چایی می خوری برات بیارم؟...» «حوصله ندارم معنا!... ولم کن»
دروغ می گویم! دروغ می گویم تو که می دانی!... تو که باید بدانی!... خودم را لوس می کنم برایت. می خواهم نازم را بکشی. مثل بچه ها که لج می کنند! بیایی در آغوشم بگیری. نوازشم کنی. من، توی آغوش مهربانت بزنم زیر گریه. و تو آرامم کنی... عطر نفس هایت را بپاشی روی موهایم و من قرار بگیرم از وجودت... از حضورت... از صدای بی وقفه ی نفس های خدایی ات... از بالا و پایین رفتن منظم سینه ات...
تو باید...
نمی شود!... نمی شود!... باید که باشی!... تصویر نمی شوند این رویاها بی تو!...
دلم گرفته معنا... حالم خوب نیست. هوای گریه دارم. هوای شکستن. خرد شدن. بریدن... دارم می شکنم اینجا بی تو... نمی توانم معنا... نمی توانم دیگر... نمی توانم...
مگر چقدر تحمل دارد آدمی؟... چقدر صبوری باید که نشکند؟... بار اولم نیست... آخرین هم نیست بی شک... بارها و بارها و بارها شکستن را تجربه کرده ام بی حضور نازنینت...
معنا... چرا خدا بر نمی دارد این فاصله ها را؟... به کجای این کره ی خاکی بر می خورد اگر من و تو کنار هم بنشینیم؟... چه می شود اگر با هم حرف بزنیم؟... لبخند بزنیم به همدیگر... چه می شود؟...
خسته ام معنا... دست به دست خدا سپرده ام که زمین نخورم... بس است دیگر انتظار... بیا معنا... من خسته ام...
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
چکه های خاطره
از کوچه های حادثه به آرامی می گذرم ، با دستهایم چشمانم را محو می کنم تا ببینم آن کوچه بن بست تنهایی عشق را...
دلم عجیب هوای دیدنت را کرده است ، دستانم را کمی کنار می زنم و از لا به لای انگشتان لرزانم نیم نگاهی به گذشته ناتمامم می اندازم ، چیز زیادی نیست و از من نیز چیزی نمانده است جز آیینه زلالی که از آن گله دارم که چرا حقیقت زندگی را از من پنهان کرد... !؟ و تو ای سنگ صبور لحظه لحظه های عمر کوتاه من ، چقدر
بی کس و تنها ماندی ! جواب صفحه های سفیدت را چه دهم که من نیز بی وفایی را از زمانه آموختم.
می دانم دلت آنقدر بزرگ و دریایی است که مرهم زخم های بی کس ام باقی بمانی و یک امشب دیگر را با من تا سحرگاهان همنوا شوی.
به سراغت نیامدم چون روح باران زده شیدای روزهای آشنایی گرفتار تگرگی بی پایان شد و اینگونه سیلاب عشق در مسیر طغیان آمال و آرزوهایم تبدیل به سرابی شد.
نبودی تا ببینی که چگونه غزل در تاب یاسمن تب کرد و تا صبح نالید ، نبودی تا ببینی که آسمان چه بی قرار و معصومانه اشک می ریخت و تن سرد مرا نوازش می کرد ، نبودی تا ببینی که چگونه چشمانم در انتظارت ماند و نیامدی...
تو خود گفتی که دنیا فدای تو و چشمانت ، تو خود گفتی آبیِِِ آرامشِ دریا فدای نگاهت ، تو خود گفتی سرخی آتشین شقایق ها فدای قلب کوچکت...
حالا از آن حرفهای رنگین اثری نیست و تمام آبی ها و قرمزها برایم رنگ باخته اند ، از تو نیز به خاطر دو رنگ بودنت شکوه ای ندارم ، چون دیگر دنیا برای من بی رنگ است!
و اما باز هم تو ای حریم پاک و بی آ لایشم! می خواهم ترکت کنم و هیچ گاه به سوی صفحه های قلم خورده ای که خود بر رویت حک کردم ، باز نگردم . شاید اینگونه مجبور نباشی دستهای سفیدت را به زیر چکه های دلتنگی ام بگیری و له شوی و گیسوانم را بر تن لطیفت احساس کنی.
لحظه ، لحظه ای است جادوئی... ! در کنج خلوت این اتاق دستهای دختری ، آرام صندوقچه ای را مهر می کند و زمزمه ای در زیر لب دارد . نوایش ضعیف نیست اما هیچ کس نمی تواند بفهمد او چه می گفت و دیگر نمی گوید...
دست خودم نیست
اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای
به خدا بدان که این دست خودم نیست!
اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست!
دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم.
دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم!
به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم!
دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی
دلم بدجوری گرفته..هر طرف که نگاه ميکنم تو رو ميبينم.. عطرتو حس ميکنم و صداتو ميشنوم..اما تو هيچ وقت نيستی... ميترسم دستاتو تو دستم بگيرم..ميترسم بلور انگشتاتو بشکنم... می ترسم تو هم مثل من بوی تنهايی و غربت بگيری.. می ترسم اين بغض هزار ساله به تو هم سرايت کنه... من از مرگ نمی ترسم از رفتن تو می ترسم.. می ترسم تو بری و من نميرم! می ترسم بدون تو زنده بمونم دلم گرفته...!! مثل تموم شبهايی که گذشت..!! مثل تموم شبهايی که بدون تو خواهند اومد...!! روزگارم از شبهای بی ستاره تو هم تيره تر شده.. تنها يادت هست که اميدسپيده ای هرگز نيومده رو تو دلم زنده نگه ميداره...ديگه زير بارون خيس نميشم..!! ياد اون چتری که بالای سرم گرفتی تا ابد با منه.. من و ببخش که هنوز ازت پرم ..که هنوز نميتونم ازت دل ببرم.. راستی تا حالا شده اون قدر دلت برای کسی تنگ بشه که با شنيدن اسمش هم بغض گلوتو بگيره؟؟ تا به حال شده اون قدر بخوای برای يه نفر بميری که از زنده بودنت هم خسته بشی؟؟ يا شده دلت بخواد زمين و زمان متوقف بشن تا نگاهی که به تو خيره شده لحظه ای بيشتر باقی بمونه؟؟ميدونی... من عاشقم چون فقط يه بار تو دلم زلزله اومد اما از زلزله بم هم مخرب تر.. چون هميشه قلبم واسه يه نفر زد (واسه تو)...ميدونی... تو هيچ وقت نتونستی ذهنمو بخونی..اشکمو ببينی.. صدامو نشنيدی..صدايی که خودت خفش کردی.. صدايی که يه روز بهت ميگفت دوست دارم عشق من پاک بود..عشق من با عشقای حالا فرق داشت وقتی ميگفتم دوست دارم با بند بند وجودم ميگفتم.. اما هيچ وقت نفهميدی.. اما بازم ميخوام از تو بنويسم ..ميدونی چرا؟؟ چون اول و اخر لحظه هام تويی... بذار هميشه پريشونت بمونم ميذاری که ؟؟ تو رو خدا اینم ازم نگیر من میمیرم
*** از وقتی که رفتی! ***
وقتی تو نیستی ؛ رنگ دریا را دوست ندارم، شب به پایان می رسد ، شب را نیز دوست ندارم؛ از لا به لای مریم های خفته با فانوسی کم سو راهی به سویت می جویم و تو نیستی، نیستی تا ببینی که چقدر امشب آسمان زیباتر است اما این آسمان را نیز دوست ندارم.
سالهاست که از قاصدک خوش خبرم بی خبرم . شاید این بار او مرا دوست نداشت ، شاید این بار ، باری فزون تر در پیش داشت و ای کاش در لحظه ی سنگین وداع چشمهایش را به زمین می دوخت تا نمی توانستم از نگاهش تندیسی سازم از جنس پروانه های دشت خاطره.
عقربه های زمان به کندی می گذرند ، شاید می خواهند فرصتم را دوچندان کنند،اما حتی یاسمن ها نیز این را می دانند که کاری از دست من ساخته نیست وتنها در کنج خلوت این اتاق ، من و ماندم و تجسم یک رؤیا ، من ماندم و اشک های التماس ، من ماندم و دست هایی به سوی آسمان بی کران هستی . صدایش می کنم و صدایی نمی شنوم ، کلامش را می خوانم و خوانده نمی شوم، به خاک می افتم و اعتنایی نمی بینم ، اما این بار قسمت می دهم به پاکی و قداست فرشتگانت، اگر گاهی آنی نبودم که می خواستی دریایی از ندامت و حسرتم را بپذیر.
لحظات درگذرند و از آنها چیزی نمی ماند جز لحظه های خاموش بیداری. باز هم بهاری دیگر در راه است ، می گویند بهار فصل زیبایی هاست اما تو خودت خوب می دانی که بهار من هیچ گاه بازنخواهد گشت.
بغضی عجیب در گلویم بهانه تو را می گیرد، هر دم با قطرهای گرم مرا می سوزاند ، شکایت ها در نهان دارد و می داند که اگر لب گشاید از من چیزی باقی نخواهد ماند تا به نجوای شبانه اش تسلی بخشم، آرامش کنم و قاب عکس خالی کنار پنجره را برایش با تصوری خیالی مزین کنم.
گاهی وقت ها قلب زمانه از سنگ می شود و اینگونه سرنوشت، ردّپایی عمیق بر پیشانی آنهایی که ماندند و سعادت نداشتند نقش می زند.
کاش می شد من به جای تو می رفتم
در نگاهم خیره شدی ... کمی بغض در چشمانت پیدا بود... اما تو... گفتی دیگر بس است این زندگی.... دیگر خسته بودی ... از من و با من بودن ... ازتمام نگاه هایم ... دیگر از من دل بریده بودی نمیتوانستم باور کنم.. بی تکیه گاهی ر ا ... نبودن ان دستان پر مهر و محبت را ... نبودن ان چشمان زیبا را... نمیدانستم نبودنت را ... چه چیز را باید باور کنم... ازدست دادن عشق را...از دست دادن کسی که عمری عاشقانه مثل بت میپرستیتمش.... یا از دست دادن یه زندگی مشترک را... فقط میدانستم من شکسته شدم... باختم... درزندگی...در رویا... حتی ت و خیال خام بچه گانه ام...دیگر امیدی نیست دستانم تنهاست.... جسمم بی تکیه گاه ست... اما چگونه باور کنم... مرگم را... بی تو بودن را... خودکشی زندگی ام را...چگونه باور کنم... بغض نگاهت را...چگونه باور کنم... رفتن بی بهانه ات را...چگونه باور کنم... چگونه باور کنم جدایی را...ان انتظارتلخ را... ان دور شدن نگاهمان...دستانمان... حتی دور شدن قلب و احساسمان....من چگونه باور کنم دیگردستی نیست که دستانم را از منجلاب زندگی بیرون کشد... چگونه باور کنم که دیگر ان نگاه عاشقانه نیست که بدرقه ی راه زندگی ام باشد... اه ای خدایم چگونه باور کنم که تنهایم و تنهاییی قسمت من است.... تو بگو... ای خدایم چگونه باورکنم..............................
روزی که عشق را قسمت کردند پرواز را به تو دادند .... قفس را به من ساز را به تو دادند .... غم را به من و من تشنه ی کویر دشت بارانم ..... مانند طایفه ی خاک می مانم و دشمن طوفان من هر شب این ساز را به بهانه ی تو به صدا در می آورم
یک دنیا حرف برای تو دارم ، یک دنیا پر از حرفهای نگفته، یک دنیا پر از بغض های نشکفته. با منی ، هر جا و اینک آمده ام تا مثل همیشه سنگ صبور روزهای دلتنگی ام باشی!
دلم به وسعت یک آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ، مأوایی نیست ، حتی سایبان روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست.
من آمده ام! اینجا ، کنار دلواپسی های شبانه ات، کنار شعله ور شدن شمع وجودت ،اما نمی دانم چرا دلم آرام نمی گیرد...
دلم گرفته، دلم سخت در سینه گرفته، با تمام وجود تو را می خوانم ؛ از تو چیزی نمی خواهم جز دریای بی ساحل وجودت را، جز دستهای مهربانت را، جز نگاه آرامت را که دیرزمانی است در سیل باد بی وفای زمانه گم کرده ام.
هر شب حضورت را در کلبه خیال خویش می آورم، وجودت را با تمام هستی باقیمانده در نهانخانه قلبم نهان می کنم ، چشم هایم را باز نمی کنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر روی پلک های بسته ام حک کنم ، اما باز هم جای تو خالی است... .
شاید اگر جای تو بودم ؛ کمی، فقط کمی برای مرگ تدریجی نیلوفرهای خاطره اشک می ریختم ، شاید اگر جای تو بودم ؛ طاقت دیدن چشم های خیره و خسته ات را نداشتم، شاید اگر جای تو بودم؛ بلور بغضم را با تلنگری آسان می شکستم تا بدانی، تا بدانی که چقدر دوستت دارم... .
روزی صد بار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم!
این بار به دیدنت آمده ام ، برایت گلاب آورده ام ، دستهایم تنها سنگ سردِ خانه ات را احساس می کنند اما بدان یاس های سپید احساسمان هنوز گرم گرم اند
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
اگه من و تو دوتا برگ باشيم، هنگام خزان من زودتر از تو ميشكنم تا زماني كه ميافتي در آغوشم بگيرمت
در ساحلی نشسته بودم ناگهان صدایی به من گفت بنویس گفتم قلم ندارم گفت استخوانت را قلم کن گفتم جوهر ندارم گفت خونت را جوهر کن گفتم کاغذ ندارم گفت پوستت را کاغذ کن گفتم چه بنویسم گفت بنویس {عشق من دوستت دارم}
دو نفر که همديگر را خيلي دوست داشتند و يک لحظه نمي توانستند از هم جدا باشند، با خواندن يک جمله معـــروف از هــم جـــدا مي شــوند تا يکديگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار ديگــري همديگر را نمي بينند. چون هر دو به صورت اتفاقي و به جمله معروف ويليام شکسپير بر مي خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده دو نفر که همديگر را خيلي دوست داشتند و يک لحظه نمي توانستند از هم جدا باشند، با خواندن يک جمله معـــروف از هم جدا مي شو
چشم هايم را به آسماني که خدايت در آن است دوخته ام و دستهای خسته ام را سوی او دراز کرده ام و از تو می خواهم که بیایی و مرا از عطر نفسهایت لبریز کنی بیایی و مرا به سرزمين آب هاي نقره اي ، به سرزمين آرزوها ببری و امشب باز به گذشته مینگرم آنجا که در اوج نا امیدی سر راهم قرار گرفتی و با نگاهت قلب یخ بسته ام را گرما بخشیدی و امشب چون گذشته تمام حرفهایم برای توست آه...پس کي مي آيي چشمهای خسته ام انتظار آمدنت را می کشند؟
چقدر سخته گل ارزوهات رو تو باغ ديگري ببيني و هزار بار تو خودت بشكني اونوقت اروم زير لب بگي : گل من باغچه ي نو مبارك...
شبی از شب ها تو به من گفتی که شب باش من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فا نوس شب من باشی
دستانم بوي گل ميداد ,مرا به جرم چيدن گل محكوم كردند,اما هيچ كس فكر نكرد شايد من گلي كاشته باشم . تقديم به عشق مغرور من كه هيچ گاه اين را نخواهد خواند
روزی که به دنیا اومدی داشت بارون می اومد ولی هوا ابری نبود.میدونی چرا؟اون روز فرشته هاداشتن از اون بالا گریه میکردن.چون یکی از اونا کم شده بود.
آغاز کسی باش که پایان تو باشد مجنون کسی باش کلیلا تو باش و یک چیز عاشق هیچ کس نشو من اینو از ته دل گفتم
اخر از عشق تو ساکن در کلیسا میشوم میکشم با از مسلمانی یهودا میشوم میروم ثابت نشینم همچو نوح یا به ساحل میرسم یا غرقه دریا میشوم تقدیم به زینب گلم که مرا با عشق اشنا کرد
دوست دارم بمیرم و سیاه پوشت کنم نه انکه بمانم و فراموشت کنم
کاغذتم احساستوروم بنویس عصبانی شدی روم خط خطی کن اشکاتوباهام پاک کن حتی اگرسردت شدمنوبسوزون تاگرم بشی ولی هرگزدورم ننداز
يا رب اين شهر چه شهريست كه صد يوسف دل را به كلافي بفروشيم و خريداري نيست/فكر بهبود خود اي دل بكن از جاي دگر كه در اين شهر طبيب دل بيماري نيست
ديشب تو فكر تو بودم كه يه قطره اشك از چشام جاري شد ... از اشك پرسيدم چرا اومدي ؟ گفت : آخه تو چشمات كسي هست كه ديگه اونجا جاي من نيست
اگه نمیتونی کسی رو دوست بداری بدون لیاقت دوستی نداری اگه دوسم نداری بدون عقل نداری
ای که درفصل خزانم دیده ای بارنگ زرد این زمستانم نبین من هم بهاری داشتم
عشق يعني علاقه نه كفگير و ملاقه من عاشق تو هستم من تو رو مي پرستم يه لنگه كفش به دستم منتظر تو هستم
دوستت دارم عاشقانه تا ابد يادت هميشه توي قلبم هست بهترينهارو برات ميخوام
اي عشق مدد كن كه به سامان برسيم چون مزرعه تشنه به باران برسيم يا من برسم به يار يا يار به من يا هردو بميريم و به پايان برسيم تقديم به عزيزترينم توي اين دنيا جواد اميدوارم هميشه زنده باشي دوستت دارم
اگر میخواستم مجازاتت کنم از تو می خواستم به اندازه ای که تو رو دوست دارم مرا دوست داشته باشی
اگه تو کوچه پس کوچه های دلم گم شدی دنبال کسی نگرد که آدرس بهت بده چون غیر از تو کسی اونجا نیست
يادته يه روز بهم گفتي هر وقت خواستي گريه کني برو زير بارون که نکنه نامردي اشکاتو ببينه و بهت بخنده ...گفتم اگه بارون نيامد چي؟ گفتي اگه چشماي تو بباره اسمون گريش ميگيره ...گفتم :يه خواهش دارم وقتي اسمون چشمام خواست بباره تنهام نذار - گفتي به چشم ...حالا من دارم گريه مي کنم و آسمون نمي باره ........تو هم اون دور دورا ايستادي به من مي خندی .
اگر عاشق شدن جرم و گناهه دل عاشق شكستن صد گناهه
بیا تا در این خاک در این مرزعه ی pak بجز عشق بجز مهر دگر هیچ نکاریم
زندگي زيباست اي زيباپسند زنده انديشان به زيبايي رسند آنقدر زيباست اين بي بازگشت كز برايش مي توان از جان گذشت
درباغ ارزوهايم تورامي بينم وتوحتي يك شاخه محبت از باغ مهرباني دلم نمي چيني....
مردم وخاكسترم رابادبرد بهترين يارم مراازيادبرد مانده ام دركوچه هاي بي كسي سنگ قبرم رانميسازد كسي تقديم به بهترين عشقم كه مرافراموش كرد(ارسالی از دوست خوبم مجید)
ای نگاهت رونق فردای من در تومعنی می شود دنیای من ای کلامت بهترین اثبات عشق باتوماندن آرزو.رویای من
گفتي مي خوام بهت بگم همين روزا مسافرم
«بايد برم» براي تو فقط يه حرف ساده بود
کاشکي مي ديدي قلب من به زير پات افتاده بود
شايد گناه تو نبود، شايد که تقصير منه
شايد که اين عاقبتِ اين جوري عاشق شدنه
***
سفر هميشه قصه رفتن و دلتنگيه
به من نگو جدايي هم قسمتي از زندگيه
هميشه يک نفر ميره آدم و تنها مي ذاره
ميره يه دنيا خاطره پشت سرش جا مي ذاره
هميشه يک دل غريب يه گوشه تنها مي مونه
يکي مسافر و يکي اين وره دنيا مي مونه
***
دلم نمياد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم ميره جون
بمون براي کوچهاي که بي تو لبريزه غمه
ابري تر از آسمونش ابراي چشماي منه
***
بمون واسه خونهاي که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنجره اي که عاشق ديدن توست!
سرم را در تاريکي گودالها فرو ميبرم. لباس سکوت بر تن ميکنم و ديگر به تو نميگويم بمان. کنار ميروم تا راه زندگي خود را به تنهايي طي کني. ميفهمم اما وانمود به نفهميدن ميکنم. حس را در خودم ميکشم. عشق را سرکوب ميکنم تا با تنهايي خود خوش باشي.
من با خنجر زدن به روح و جسمم، آنچه را که تو ميخواستي برايت فراهم کردم. آسوده باش که به آنچه ميخواستي رسيدي... در حاليکه حتي لحظهاي به آنچه من ميخواستم فکر هم نکردي...
براي اعتراض نيست که اين سخنان را ميگويم. بارها به تو گفتهام که قلب من از گدايي کردن عشق مستغني است. براي برهم زدن روزهاي آرامت هم نميگويم. تکرار اين جملات براي اين است که روز به روز بيشتر از گذشته از تو و زندگيت متنفر شوم تا زندگي کسي را مانند تو نابود نکنم...!
اميدوارم امشب كه مي خواي بخوابي,خواب قشنگترين وبهترين ادم روي زمين ببيني ولي سعي كن زيادبهش عادت نكني چون من هر شب نميتونم بيام توخوابت
يک بار براي ديدن دريا قدم به ساحل گذاشتي... اما امواج دريا هزاران بار براي بوسيدن قدمگاهت تا روي ساحل پیش آمدند. دلم برات تنگ میشه اما هزاران بار بر قدمگاهت بوسه میزنم
خوشبختي را ديروز به حراج گذاشتند حيف من زاده ي امروزم. خدايا جهنمت فرداست پس چرا امروز مي سوزم
فيلمها به مناسبت سهميه بندي: 1. به خاطر 1 ليتر بنزين 2. من ترانه 10000 ليتر بنزين دارم 3. رستگاري قبل از ساعت 12 امشب 4. دور دنيا با 100 ليتر بنزين 5. رايحه خوش بنزين 6. ب مثل بنزين 7. علي بنزيني 8. بنزيني ها 9. بنزين بازي 10. مرد بنزيني 11. داستان بنزين 12. دخترک بنزين فروش 13. پسري با 4 ليتري در بزرگراه 14. سالهاي سهميه بندي
گفتم نرو پرپر میشم گفتی: میخوام رها باشم گفتم: آخه عاشق شدم گفتی:میخوام تنها باشم گفتم: دلم گفتی: بسوز گفتی: یه عمری باز هنوز گفتم: پس عمرم چی میشه گفتی: هدر شد شب و روز گفتم: آخه داغون میشم گفتی: به من خوش میگذره گفتم: بیا چشمام تویی گفتی: آخر کی میخره گفتم: منو جنس میبینی گفتی: آره بی قیمتی گفتم: یه روز کسی بودم با من نکن بی حرمتی گفتم: صدام میمیره باز گفتی: با درد بسوز بساز گفتم : حالا که پیر شدم گفتی: که از تو سیر شدم گفتم: تمنا میکنم
اول به نام عشق. . . دوم به نام تو. . . سوم به ياد مرگ . . . بر لوح شيشه اي قلبت بنويس: يا تو و عشق، يا من و مرگ زمان! به من آموخت كه دست دادن معني رفاقت نيست.... بوسيدن قول ماندن نيست..... و عشق ورزيدن ضمانت تنها نشدن نيست
گویند غروب جایست که آسمان زمین را می بوسد من امشب برای تو غروب می کنم کجایی ای آسمان من؟؟؟؟؟
ديشب خواستم واسه دل خودم فال بگيرم وقتي فالنامه رو باز کردم چشمم به شعري افتاد که هيچ ربطي به دل من نداشت تازه فهميدم که دلم مال خودم نيست
تبليغ جديد ايرانسل: . 3کيلو نون خشک بيار يک خط ايرانسل ببر
موج اگر می دانست که ساحل دستش را نمی گیرد هیچ گاه برای رسیدن نفس نفس نمی زد
سکوتم صدای تو...هوایم هوای تو...دلتنگم برای تو...تنهایم به یاد تو....زندگیم فدای.......
عاشق هرکس شدم او شد نصيب ديگري ... دل به هرکس دادم او هم زد به قلبم خنجري ... من سخاوت ديده ام دل را به هرکس مي دهم ... شرم دارم پس بگيرم آنچه را بخشيده ام
جديد ترين جمله عاشقانه : بنزين نگاهت رو براي قلبم سهميه بندي نکن
هميشه وقتي که گريه مي کني اوني که ارومت مي کنه دوستت داره اما اوني که با تو داره گريه مي کنه عاشقته
ديشب تو فكر تو بودم كه يه قطره اشك از چشام جاري شد ... از اشك پرسيدم چرا اومدي ؟ گفت : آخه تو چشمات كسي هست كه ديگه اونجا جاي من نيست
دلم گرفته از آدم هايي که مي گن دوست دارم اما معني شو نمي دونن از آدم هايي که مي خوان مال اونا باشي اما خودشون مال تو نيستن از اونايي که زير بارون برات مي ميرن و وقتي آفتاب مي شه همه چيز يادشون ميره
هرگز متنفر نشو حتي از اون کسي که دوستش داشتي ولي حالا نداري 2) بسيار بخند حتي براي کسي که در بغلش گريه کردي 3) هميشه لبخند بزن حتي به کسي که ازش متنفري 4) نگران نباش حتي اگر ديدي دست رفيقت تو دست ديگريه5) ازديگران کم انتظار داشته باش 6) ساده زندگي کن7) دوست خوبي داشته باش چون تنها دوسته که برات ميمونه
موقعی که خواستی از کسی جدا شی یادت نره بهترین راه اینه که بهش بگی برای همیشه خدافظ....شاید طرف مقابل ناراحت بشه و قلبش بشکنه ولی بهتر از این است که منتظر بمونه
اگه كسي ديوونت بود ، بازيش نده اگه عاشقت بود ، دوستش داشته باش اگه دوست داشت ، بهش علاقه نشون بده اگه بهت علاقه داشت ، فقط بهش لبخند بزن اينطوري هميشه يه پله ازش عقبتري اگه يه روزي خسته بشه و يه پله بيادعقب تازه ميشه مثل تو !
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
در بيمارستاني ، دو مرد بيمار در يك اتاق بستري بودند. يكي از بيماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر يك ساعت روي تختش بنشيند . اما بيمار ديگر مجبور بود هيچ تكاني نخورد و هميشه پشت به هماتاقيش روي تخت بخوابد آنها ساعتها با يكديگر صحبت ميكردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازي يا تعطيلاتشان با هم حرف ميزدند هر روز بعد از ظهر ، بيماري كه تختش كنار پنجره بود ، مينشست و تمام چيزهايي كه بيرون از پنجره ميديد براي هماتاقيش توصيف ميكرد.بيمار ديگر در مدت اين يك ساعت ، با شنيدن حال و هواي دنياي بيرون ، روحي تازه ميگرفت اين پنجره ، رو به يك پارك بود كه درياچه زيبايي داشت مرغابيها و قوها در درياچه شنا ميكردند و كودكان با قايقهاي تفريحيشان در آب سر گرم بودند. درختان كهن ، به منظره بيرون ، زيبايي خاصي بخشيده بود و تصويري زيبا از شهر در افق دوردست ديده ميشد. همان طور كه مرد كنار پنجره اين جزئيات را توصيف ميكرد ، هماتاقيش چشمانش را ميبست و اين مناظر را در ذهن خود مجسم ميكردروزها و هفتهها سپري شد يك روز صبح ، پرستاري كه براي حمام كردن آنها آب آورده بود ، جسم بيجان مرد كنار پنجره را ديد كه با آرامش از دنيا رفته بود . پرستار بسيار ناراحت شد و از مستخدمان بيمارستان خواست كه مرد را از اتاق خارج كنند مرد ديگر تقاضا كرد كه تختش را به كنار پنجره منتقل كنند . پرستار اين كار را با رضايت انجام داد و پس از اطمينان از راحتي مرد، اتاق را ترك كرد.آن مرد به آرامي و با درد بسيار ، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولين نگاهش را به دنياي بيرون از پنجره بيندازد . بالاخره او ميتوانست اين دنيا را با چشمان خودش ببينددر كمال تعجت ، او با يك ديوار مواجه شد مرد ، پرستار را صدا زد و پرسيد كه چه چيزي هماتاقيش را وادار ميكرده چنين مناظر دلانگيزي را براي او توصيف كند پرستار پاسخ داد: شايد او ميخواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلا نابينا بود و حتي نميتوانست ديوار را ببيند.
روز اول گل مريم بهت دادم . تو ياس خواستي . برات ياس خريدم ، ميخک خواستي . يک شاخه ميخک خريدم ، نوبن به نرگس رسيد . يک روز بالاخره يک دسته گل خريرم که هر شاخه اش ، يک گل بود . اين بار بيرحمانه گفتي : کاکتوس ميخواهي !!! خبر از روزي که تو را گم کردم ، تمام روزنامه هاي شهر رو ميخونم . شايد از تو خبري بدست بيارم . اما غافل از اينکه تو يک حقيقت هستي و روزنامه ها معمولا کمتر حقيقتي رو مينويسن .
و ناله هايي که بي صدا در سکوت شکسته هاي قلبم مي شکست. و شايد از ديدن سرخي چشمانم خسته بود ، از صداي اشک هايم که در برکه ي غرورم فرود مي آمد و سايه اندوهم که او را نيز در بر گرفته بود... تنهايم گذاشت و هرگز باز نمي گردد و من تا عاقبت هرگز نيامدنش ؛ تنهايم...! تنهاي تنها با خاطراتش و ياد نگاهش و سرانجام من جايي نيست جز بي راهه ي تقدير ! که تا سراب آرزوهايم پيش مي رود و جرعه جرعه وجودم به قطرات آب مي پيوندد
گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده اي ، من آن را سد نخواهم کرد حالا او رفته، و من تمام چيزهايي را که نگفتم ميشنوم او را در آغوش نگرفتم و اشک هايش را پاک نکردم نگفتم : اگر تو نباشي ، زندگي ام بي معني خواهد بود فکر ميکردم از تمام آن بازيها خلاص خواهم شد اما حالا تنها کاري که ميکنم گوش دادن به تمام آن چيزهايي است که نگفتم نگفتم : باراني ات را در آر ، قهوه درست ميکنم و با هم حرف ميزنيم نگفتم : جاده بيرون خانه طولاني و خلوت و بي انتهاست گفتم : خدا نگهدار ، موفق باشي
دنیای شکلک های ماوس برای سایت یا وبلاگ شما کد ها باید تو ویرایش قالبتون ریخته شه
يادته يه روزي بهم گفتي:هر وقت خواستي گريه کني برو زيرِ بارون که نکنه نامردي اشک هاتو ببينه و بهت بخنده گفتم: اگه بارون نيومد چي؟؟؟ گفتي: اگه چشم هاي قشنگ تو بباره آسمون گريه ش ميگيره گفتم: يه خواهش دارم ؛ وقتي آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار گفتي: باشه... حالا امروز من دارم گريه ميکنم اما آسمون نمي باره و تو هم اون دور دورا ايستادي و داري بهم مي خندي
انواع قهوه : 1- شيرين مثل چشات2 - رقيق مثل قلبت3- تلخ مثل دوريت
............................................................
هيچگاه نگذار در کوهپايه هاي عشق کسي دستت را بگيرد که احساس ميکني در ارتفاعات آنرا رها خواهد کرد
............................................................
ميدوني دريا چرا دريا شد؟ به خاطر موجاش اگه موج نداش هيچ و قت دريا نمي شد،من يه دريام و تو موجهاي مني
............................................................
به چشمي اعتماد کن که به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار که جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
............................................................
تو اون فرشته اي که وقتي در فصل بهار قدم ميزني برگ درختان انتظار پاييز را ميکشند تا به جاي پاهايت بوسه بزنند
............................................................
اي کاش از بدو تولد کور بودم تا که هيچگاه درياي عشق را در چشمان مليح و فريبايت نمي ديدم
............................................................
سرو اسوه مقاومت و پايداريست من يه سروم چون تو ريشه مني
............................................................
اگه شب خوابت نبرد به آسمون نگاه کن.ستاره هارو بشمار کم اومد!برو قطرات بارون رو بشار.کم اومد! به عشق من فکر کن چون براي تو هرگز کم نمي ياد
............................................................
مي دونستي اشک گاهي از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسي مي توني هديه کني اما اشک رو فقط براي کسي مي ريزي که نمي خواي از دستش بدي
............................................................
وقتي گفتي تا آخر دنيا باهاتم اون موقع بود که فهميدم چرا دنيا 2 روزه
............................................................
در واقع ما هرگز بزرگ نمي شويم. فقط ياد مي گيريم که در اجتماع چگونه رفتار کنيم
............................................................
پزشك اخمو شربت تلخ تجويز ميكند
............................................................
پروانه براي آن كه نسوزد، شمع را فوت كرد
............................................................
تاريكي چشم ديدن خودش را ندارد
............................................................
زمين ميخواست ابراز احساسات كند، آتشفشان سرازير شد
............................................................
همه از مرگ ميترسن من از رفيق نامرد
............................................................
مرد آمد و دردي به دل عالم شد از روز ازل قسمت زن ها غم شد در دفتر خاطرات حوا خواندم جانم به لبم رسيد تا آدم شد
............................................................
تيك تيك ساعت فريادمرگ ثانيه هاست اما دوستي ها هيچگاه نمي ميرند
ترکه داشته با اخم پولکي ميخورده بهش ميگن چته؟ ميگه :والا ما هرچي بگيم شماها ميگين ترکا خرند ولي به خدا اين چيپسا شيرينند
............................................................
ترکه با خرش ميرفته بعد فارسه مي بينه که ترکه بربري مي خوره به خرش نون فانتزي مي ده ازترکه مي پرسه چرا به خرت نون فانتزي ميدي وخودت بربري مي خوري ميگه خرهاي ما فارسن
............................................................
به تركه مي گن سفره حج چطور بود مي گه عالي ،خيابوناش تميز ، برجاش بلند ، ماشينا همه اخرين مدل يه جاي ديدني هم داشت كه خيلي شلوغ بود من نرفتم
............................................................
خروسه ميره لب ديوار ميبينه ماشين حمل مرغ رد مي شده صدا ميزنه بچه ها بياييد سرويس دختر ها داره مياد ديدم
............................................................
يه روز يه ميخ ميره عروسي اونقدر مي رقصه پيچ ميشه
............................................................
يا ايهاالساقي ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولي تالار و شام و عاقد و عکاس و آرايشگر و فيلم و لباس و تاج و کفش و کيف و ساک و سکه و شمش و پلاک و شمعدان و ساعت و زنجير و سرويس طلا آنهم از آن سرويس خوشگلها... و از اين جور مشکلها
............................................................
شعارهاي جديد انرژي هسته اي: انرژي هسته اي آزاد بايد گردد! آمريکا در چه فکريه... ايران پر از هستهايه واي اگر انرژي هسته اي حق مسلم ماست تا خون در رگ ماست... انرژي هسته اي حق مسلم ماست! عقاب آسيا کيه ؟ ... انرژي هسته ايه ما انرژي هسته اي ميخوايم ، يالا يالا ، حالا واي واي ، واي واي واي واي.
............................................................
ترکه راديولوژيست ميشه به مريض ميگه: تو عکستون يک شکستگي تو دنده راست سينتون ديدم، با فوتوشاپ درستش کردم
............................................................
به ترکه ميگن چرا جورابات يه لنگش آبي يكي قرمز ؟ ميگه والا نميدونم بدبختي اينه كه يه جفت ديگه هم تو خونه دارم همين طوري
............................................................
يارو عاشق مي شه روي در خونش مي نويسه بزودي در اين محل جشن عروسي برگزار مي شود
............................................................
يه روز ترکه ميره عروسی تو عروسي برف شادي ميزنن ترکه سرماميخوره
............................................................
فرق باطري با دختر چيست؟ باطري اقلا يک قطب مثبت داره ولي دختر هيچ چيز مثبتي نداره
............................................................
زندگی چیه ؟ زندگی عشقه، عشق چیه ؟ عشق بوسیدنه، بوسیدن چیه ؟ بیا اینجا بهت بگم
.............................................................
به تركه ميگن چرا خودترو به سپر ماشين ميمالي مگه مي خوام اوقات فراغتم سپري بشه
..........................................................
مصارف مهم اس ام اس در ايران : 1-پيغام هاي اورژانسي ( سر رات که داري مياي 2تا بربري بخر) 2- اطلاعات رساني( سر جلسه امتحان)" جيم درسته الاغ!" 3-پيغام هاي عاشقانه: "عزيزم ،قبل از خواب به ياد من مسواک بزن !" 4-جلوگيري از خشونت :"بدهکار محترم !اگه اين جا بودي خرخرتو مي جوييدم "! 5-فرستادن جوک :"يه روز يه يارو مي ره سربازي ،دور کلاش قرمزی
..........................................................
يه روز هفت به هشت ميگه 2ميليون بهت ميدم جاتو با من عوض کن هشت ميگه: من براي مال دنيا لنگمو هوا نمي کنم
..........................................................
به يه ترکه ميگن تو چرا ريش نداري ميگه اخه من به مامانم رفتم
..........................................................
يه معتاد 2 تا سيگار تو دهنش گرفته بود داشت ميكشيد ازش ميپرسن چرا 2 تا سيگار ميكشي ميگه يكي واسه خودم يكي هم از طرف دوستم كه زندونه بعد از يه مدتي ميبينن همون معتاد يه دونه سيگار ميكشه بهش ميگن حتمادوستت از زندان ازاد شده ميگه نه خودم ترك كردم
..........................................................
به تركه ميگن: نظرت درباره بند گردني موبايل چيه؟! ميگه :خوبه, فقط موقع شارژ گوشي يه 2 ساعتي ادم از كار و زندگي ميندازه
..........................................................
يه ترکه ميره خواستگاري باباي عروس بهش ميگه اون گلی که زدي به يقت خارش اذيتت نميکنه ترکه ميگه خارش که نه ولي گلدونش که تو لباسمه بیچارم کرده
..........................................................
حوا وقتی زن آدم شد5 تا شانس نسبت به بقیه زنهای الان داشت 1.مادر شوهر نداشت 2.خواهر شوهر نداشت 3.هوونداشت 4.جاری نداشت 5.شوهرش آدم بود
..........................................................
نتيجه جالبي به دست آمد از اين قرار سوال : نظر خودتون رو راجع به راه حل كمبود غذا در ساير كشورها صادقانه بيان كنيد؟ و كسي جوابي نداد... چون در آفريقا كسي نمي دانست غذا يعني چه؟ در آسيا كسي نمي دانست نظر يعني چه؟ در اروپاي شرقي كسي نمي دانست صادقانه يعني چه؟ در اروپاي غربي كسي نمي دانست كمبود يعني چه؟ در آمريكا كسي نمي دانست ساير كشورها يعني چه؟؟؟؟
..........................................................
شباهت زن هابا خط تالیا: خیلی ارزونن... زیاد اعتبار ندارن... دل خوش کنونن... کلاستو اساسی میارن پایین
..........................................................
کشتي درحال غرق شدن بود . ناخدا فرمان خروج از کشتي را صادر کرد . مردها براي خروج هجوم آورده بودند. ناخدا مانع خروج مردها شد و گفت: خجالت بکشيد حق تقدم با زنان است . زنان بسيار خوشحال شدند و ضمن تشکر از ناخدا به خاطر رعايت حق خانم ها يکي يکي از کشتي خارج شدند... پنج دقيقه بعد ناخدا گفت : آقايان بفرمائيد پياده شويد کوسه ها به اندازه کافي سير شدند
..........................................................
خرج كن ولي اصراف نكن. عاشق شو ولي ديوانگي نكن. اسوده باش ولي بيخيالي نكن . حرف بزن ولي وراجي نكن. دوستت دارم........... ولي پورو نشو
..........................................................
روش کوزه اي : همان روش قرن هاي قديم که دختر کوزه به دوش به سمت رودخانه مي رفت پسر به کوزه مي خوره کوزه بشکست و بعد چنين گفته اند که : اگر با من نبودش هيچ ميلي ... چرا ظرف مرا بشکست ليلي نتيجه گيري : بحران ازدواج حال حاضر بخاطر لوله کشي شدن آبه . ?ـ روش عرفاني : چهل شبانه روز جلوي خونه رو آب و جارو ميکني و ده تا شمع روشن مي کني شکلات بين مردم تقسيم مي کني تا مرد آرزوهات بياد. نتيجه گيري : در صورت کمبود شمع مي تونين فانوس هم روشن کنين . ..........................................................
ترکه داشته نوار خالي گوش ميكرده گريه ميكرده ميگن چرا گريه ميكني؟ميگه دلم واسه خوانندش ميسوزه لال بوده
..........................................................
به اندازه همه وجودم مي خوامت . . . . جانباز 99%
..........................................................
می دونی چرا توشک رو قبل از دوختن با چوب می زنن ؟ چون بعدا هر چی دید صداش در نیاد
هرگزبراي عاشق شدن به دنبال باران و بابونه نباشي گاهي در انتهاي خارهاي يك كاكتوس به غنچه اي مي رسي كه ماه را بر لبانت مي نشاند
..........................................................
دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــريبه ! اين درد مشترک من و توست که گاهي نمي توانيم در چشمهاي يکد يگــرنگــــاه کني
..........................................................
موقعي كه مي خواستمت مي ترسيدم نگات كنم،موقعي كه نگات كردم ترسيدم باهات حرف بزنم. موقعي كه باهات حرف زدم ترسيدم نازت كنم،موقعي كه نازت كردم ترسيدم عاشقت بشم حالا كه عاشقت شدم ميترسم از دستت بدم
..........................................................
به حساب بانکي شما مليونها بوسه عشق واريز کردم شما مي توانيد بطور شبانه روزي از طريق مهر کارت برداشت نمائيد
..........................................................
به من گفتي که دل دريا کن اي دوست همه دريا از آن ما کن اي دوست دلم دريا شد ودادم به دستت مکش دريا به خون پروا کن اي دوست
..........................................................
عشق افسانه نيست آنكه عشق آفريد ديوانه نيست / عشق آن نيست كه در كنارش باشي عشق آن است كه به يادش باشي
چه زيباست بخاطر تو زيستن وبراي تو ماندن وبه پاي تو سوختن وچه تلخ وغم انگيز است دور از تو بودن براي تو گريستن وبه عشق ودنياي تو نرسيدن ای كاش ميدانستي بدون تو وبه دور از دستهاي مهربانت زندگي چه ناشكيباست
می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم
ما هميشه صداهاي بلند را ميشنويم، پررنگ ها را ميبينيم، سخت ها را ميخواهيم. غافل ازينکه خوبها آسان ميآيند، بي رنگ مي مانند و بي صدا مي روند
دلیل آفرینش انسان عشق بود وخدا انسان را عشق افرید چون عشق بود و در قلب انسان عشق را نهاد تا عشق شود پس باید قدر ایننعمت الهی (قدرت عشق) را دانست
خوب رويان جهان رحم ندارد دلشان بايد از جان گذرد هر كه شود همدمشان روزي كه سرشتند ز گٍل پيكرشان سنگي اندر گٍلشان بود و همان شد دلشان
فرياد من از داغ توست ...... بيهوده خاموشم مکن ...... حالا که يادت ميکنم ...... ديگر فراموشم مکن ...... همرنگ دريا کن مرا ...... يکبار معنا کن مرا
اي دوست دلت هميشه زندان من است آتشكده عشق تو از آن من است آن روز كه لحظه وداع من و توست آن شوم ترين لحظه پايان من است
اشكي كه بيصداست پشتي كه بيپناست دستي كه بسته است پايي كه خسته است دل را كه عاشق است حرفي كه صادق است شعري كه بيبهاست شرمي كه آشناست دارايي من است ارزاني شماست
شب براي چيدن ستاره هاي قلبت خواهم آمد .بيدار باش من با سبدي پر از بوسه مي آيم و آن را قبل از چيدن روي گونه هايت ميکارم تا بداني اي خوبم دوستت دارم
معنی واقعی عشق !
عشق کلمه ایه که خیلیها اونطور که دوست دارن تفسیرش میکنن . غافل از اینکه جملات قاصر از بیان وسعت و عظمت این کلمه هستند . اصلا ایندفعه میخوام از دنیای خودمون و تفاسیر مختلف منطقی و غیر منطقی درباره عشق جدا شم . دوست دارید بدونید که عشق تو دنیای با صفای کوچولو ها چه معنایی داره ؟
واقعا عشق چیه ؟
جمعی از متخصصان این سوال رو برای کودکان 4 تا 8 ساله مطرح کردند و پاسخ هایی که گرفتند بسیار بسیار عمیق تر از اونی بوده که تصورشو میکنیم ... بخونید و قضاوت کنید
عشق از نگاه کودکان
از زمانی که مادربزرگرم دچار آرتروز شد دیگر نمیتوانست خم شود و ناخن های پایش را خودش کوتاه کند و این کار را پدربزرگم براش انجام میداد . حتی وقتی که دست های خودش هم دچار آرتروز شد . این عشق است . 8 ساله
وقتی کسی شما را عاشقانه دوست میدارد شیوه بیان اسم شما در صدای او متفاوت است و تو میدانی که نامت در لبهای او ایمن است . ۴ ساله
عشق یعنی اینکه وقتی برای خوردن غذابا کسی بیرون میری بیشتر چیپس خود رو به او بدی بدون اینکه توقع متقابلی داشته باشی ! ۶ ساله
عشق آن چیزی است که در اوج خستگی لبخند رو به لبانت میاره . ۴ساله
عشق یعنی اینکه وقتی مامان برای بابا قهوه درست میکنه و برای اطمینان از طعمش اول خودش کمی ازش میخوره . ۷ ساله
عشق یعنی اون وقتی که به کسی میگویی لباست خیلی قشنگه و اون از فردا هر روز همون رو پیشت میپوشه . ۷ ساله
عشق یعنی زمانی که مامان بهترین تکه مرغ رو واسه بابا میزاره ! 5 ساله
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم اردیبهشت 1386ساعت 10:21 توسط مـــــــاهــــــــان | 47 نظر
عضویت در خبر نامه
سلام به همه دوستان گلم آپ امروز رو با اس ام اس های عاشقانه شروع میکنم دوستان اگه میخواهین که از به روز شدن وبلاگ خبر دار شین تو خبر نامه عضو شین تاهم از به روز شدن وبلاگ خبر دار شین هم براتون عکس و اس ام اس های عاشقانه بفرستم
كاش مي شد سه چيز را از كودكان ياد بگيريم: بي دليل شاد بودن و پاي كوبيدن* هميشه سرگرم كار بودن و بيهوده ننشستن* حق و خواسته خود را با تمام وجود خواستن و فرياد زدن
ميخواي با سه شماره هيبنوتيزمت كنم و بگم چه جور آدمي هستي؟ خوب، پس با شماره 3 آروم چشمات رو ببند: . . . . . 1 . . . . . 2 . . . . . 3 . . . . . هنوز كه چشمات بازه؟ . . . . . . . . . . . ميگم چشماتو ببند! . . . . . . . . . . چرا زير چشمي نگاه مي كني؟ . . . . . . . . . . . . . اصلا نيازي به هيبنوتيزم نيست، هر خري ميفهمه كه چقدر فضولي
+ - + - + - + - + - + - + - +- + - +
- + - + - + - + - + - + - + - + - + -
+ - + - +- + - + - + - + - + - + - +
-+- + - ++ - + - + - + - + - + - + -
بشين جمع و تفریق کن ببين چندمين باره سرکار رفتي؟
قل مراد داره مي خنده.چرا؟........چون ملوس داره اس ام اس مي خونه
بر اساس آخرين کشفيات باستان شناسان عامل قتل هابيل، تبعيض بين فرزندان بوده. چون آدم فقط به هابيل مي گفته: مربا بده بابا!
بيا به سختي ها فکر نکنيم ... به زندگي فکر کنيم ... به بهار .. به عشق .. به بهشت ..به جهنم .. به درک ... به من چه ... به تو چه .. پدر من نازي رو طلاق نميدم
اگهي ازدواج: خانومي هستم تحصيل کرده، زيبا، با موهاي مشکي و بلند، چشم هاي مشکي، اندامي مناسب، کمري باريک، کاملا معاشرتي، داراي آپارتمان و ماشين آخرين مدل و با وضع مالي عالي،که حاضر به ازدواج با هيچ مردي نيستم.... فقط اگهي دادم دلتون بسوزه
Amianno espanza lamore dienta salute perfavore dominika sette kientima wovo elino romantika
یعنی:تو غلطططططططط میکنی وقتی نمی فهمی تا آخر میخونی!
برو پايين سر کاري نيست
l-l
l-l
l-l
l-l
l-l
l-l
حالا ميخواي نردبونو بردارم اين پايين بموني؟
امروز اولين روز از فرصتهاي باقيمانده است. هيچ وقت براي يك تصميم خوب دير نيست.
هميشه برا کسي بخند که ميدوني به خاطر تو شاد ميشه * واسه کسي گريه کن که ميدوني وقتي غصه داري و اشک ميريزي واست اشک ميريزه * واسه کسي غمگين باش که در غمت شريکه * عاشق کسي باش که دوستت داره
خداوند آتش را آفريد تا ارزش آب را بدانيم وخلا زاييده شد تا ارزش هوا را بدانيم و بعد مرگ آمد تا ارزش زندگي را بشناسيم.
اگه چشمات پرسيد بگو نديدمش * اگه گوشات پرسيد بگو نشنيدم * اگه دستات لرزيد بگو مال سرماست * اگه پاهات سست شد بگو مال ضعفه * اما اگه دلت ريخت بهم به خودت دروغ نگو
v VV v V v V v Vv Vv VvV vVvV vVv ميدوني اينا چين؟؟؟ . . . اينا پرنده هايي هستن كه براي بوس كردن تو اومدن.از طرف من. Vv اين دو تا هم كاري داشتن دير رسيدن ....
ميخوام بهت بگم دوست دارم روم نميشه اف ميزارم * دلم ميخواد تا ان ميشي بيام که با هم چت کنيم روم نميشه تا ان ميشي من اف ميشم * دلم ميخواد تو ويس چت داد بزنم من عاشقم عاشق تو روم نميشه تا ويس ميدي ردميکنم * دلم ميخواد تا پشت نت بهت مب بدم روم نميشه بهت ميگم مب ندارم * حالا کجائي که ببيني من چه جوري روم ميشه سند تو ال کنم عاشقتم عاشق تو اي عزيزم
مراقب گرماي دلت باش تا کاري که زمستان با زمين کرد زندگي با دلت نکند
تو دنيا سه تا فرشته هست : اولي داره به يتيما غذا ميده دومي داره به مردم کمک ميکنه سومي که من خيلي دوسش دارم داره اين اف رو ميخونه
اگر بهترين دوست نيستي اقلا بهترين دشمنم باش . اگه غمخوارم نيستي اقلا بزرگترين غمم باش . هرچه هستي هميشه بهترين باش جون بهترينها هميشه در ياد خواهند ماند . پس در بدترين خاطراتم بهترين باش
ازم پرسيد منو بيشتر دوست داري يا زندگيتو * خوب منم راستشو گفتم و گفتم زندگيمو * نپرسيد چرا ! گريه کردو رفت * اما نميدونست که زندگيم اونه
يکی ميفته داخل چاه داد ميزنه كمك يه نفر طناب ميندازه پايين اونو ميكشه بالا ميبينه مرده بعدا معلوم ميشه طناب رو بسته دور گردنش
دو نفر ميرن قله اورست رو فتح كنن وسط راه سردشون ميشه براي اينكه گرمشون بشه به خودشون تلقين ميكنن هوا گرمه. بعد از 1 هفته روزنامه ها تيتر ميزن دونفر در ارتفاعات هيماليا بر اثر گرمازدگي جان دادن.
يك روز يك عزرائيل مياد خونه ي قزوينيه ميگه شناسنامت رو بده مي خوام باطلش كنم . قزويني : زيره فرش جرات داري برش دار
زن مثل کراوات می مونه از یه طرف به آدم قشنگی می ده از طرف دیگه هم آدمو خفه می کنه...
يه روز يه مگسه مي افته توي چاي يه اصفهاني . اصفهاني مگسه رو در مياره ميزنه تو سرش ميگه تف كن
انقدر در گفتن يک حرف حاشيه رفتم وبه جاي نوشتن تنها يک کلمه گوشه ي دفتر خاطراتت شعر هاي حاشيه اي نوشتم !!!! تا عاقبت در حاشيه چشم هايت افتادم حالا که حاشيه نشيني را تجربه مي کنم بگذار فقط يک حرف حاشيه اي ديگر بزنم دوستت دارم .
چشمانت را براي زندگي مي خواهم اسمت را براي دلخوشي مي خوانم دلت را براي عاشقي مي خواهم صدايت را براي شادابي مي شنوم دستت را براي نوازش و پايت را براي همراهي مي خواهم عطرت را براي مستي مي بويم خيالت را براي پرواز مي خواهم و خودت را نيز براي پرستش کتاب عشق است . ساده ترين درس زندگي آن است : هرگز کسي را ميازار. محبت خرجي ندارد , در حالي که همه چيز را خريداري ميکند . خوشبخت کسي است که خدا دلي پر عشق به او ارزاني کرده است وقتي قدرت عشق غلبه کند بر عشق به قدرت , اون وقته که دنيا طعم صلح رو مي چشه . بهتر اينه که غرورت رو به خاطر عشقت فراموش کني تا عشقت رو به خاطر غرورت
اگر كليد قلبي را نداري قفلش نكن اگر خداحافظي در راه است سلام نكن اگر دستي را گرفتي رهايش نكن...
عشق را وارد کلام کنيم تا به هر عابري سلام کنيم و به هر چهره اي تبسم داشت ما به آن چهره احترام کنيم زندگي در سلام و پاسخ اوست عمر را صرف اين پيام کنيم عابري شايد عاشقي باشد پس به هر عابري سلام کنيم
گاهي شکستن دلي کمتر از آدم کشي نيست . کاهي دل اينقدر تنگ ميشه که گريه هم کم ميياره . يک حرف ساده هم گاهي چقدر غم ميياره
در پناه حضور سبز تو ، طوفان غم ، مرا جا مي گذارد . در کنارت ژرفاي آرامش را احساس ميکنم و بي تو سيل بي رحم تنهايي مجالم نمي دهد
مگذار که عشق ، به عادت دوست داشتن تبديل شود! مگذار که حتي آب دادن گل هاي باغچه به عادت آب دادن گل هاي باغچه تبديل شود ! عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن ديگري نيست . پيوسته نو کردن خواستني است که خود پيوسته خواهان نو شدن است و دگرگون شدن تازگي ، ذات عشق است و طراوت ، بافت عشق چگونه مي شود تازگي و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟
از پيري پرسيدم چه زماني انسان پير ميگردد،فرمود درست آن زمان که از گذشته خودپشيمان شده افسوس آن را بخورد.
جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند،خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد.
سرمايه عمر يك نفس است ،آن يك نفس هم براي يك هم نفس است،گر با هم نفسي ،لحظه اي نشيني،مجموع حيات عمر،همان يك نفس است.
براي داشتن چيزي كه تا بحال نداشته ايد بايد كسي باشيد كه تا بحال نبوده ايد.
ندگي هنر نقاشي كردن است بدون استفاده از پاك كن سعي كن هميشه طوري زندگي كني كه وقتي به گذشته برميگردي نيازي به پاك كن نداشته باشي. بزرگترين سد در برابر صميميت اين است که فکر کنيم ديگران نيز جهان رامانند ما مي بينند به ياد داشته باش طرز فکر اشتباه به از دست دادن چيزهاي بسياري منجر مي شود هر گاه در مورد چيزي ترديد داشتي لبخند بزن
از ابتداي كار نترس به انتهاي كار فكر كن
طولاني ترين سفرها نيز يك روز با گامي كوچك آغاز مي شود
خوشبختي مثل توپي است که وقتي مي رود به دنبال آن مي دويم و وقتي مي ايستد به ان لگد مي زنيم!
+ نوشته شده در سه شنبه چهارم اردیبهشت 1386ساعت 0:49 توسط مـــــــاهــــــــان | 61 نظر
دوستی منو امیر
این داستانو یه بارم گذاشتم تو وبلاگم چندتا از ادد لیست های گلم هم در خواست کرده بودند که دوباره بزارم . امیدوارم خوشتون بیاد اگه رنگ نوشته ها چشماتونو اذیت می کنه یا وقت خوندشو نداری میتونین توی ورد ذخیره کنین بعدا که وقت کردین بخونین
یادش بخیر روزها داشتیم این داستانی که براتون مینویسم حقیقت داره من یه دوست داشتم به اسم امیرکه با هم دورانی داشتیم همیشه تو مدرسه گروه، گروه تشکیل می دادیم و با هم به جنگ ،جنگ بازی کردن می پرداختم همیشه هم دست و صورتامون خونی یا لباسها و کیف هامون پاره بود دیگه پدر مادرمان به ذله اومده بودند خودشون موقع مدرسه می اوردن و بهمونو میزاشتن که سر صف با هم دعوا نکنیم اخه ما همیشه سر اینکه اول صف یا اخر صف بایسیم دعوا می کردیم سر کلاس هم به معلمون خیلی اذیت میکردیم یادمه یه روز معلممون میخواست بره دفتر کاری رو انجام بده از امیر خواست که کسانی که شلوغ میکنند رو اسمشونو بنویسه و بده به معلممون که تنبیه ش کنه یا به گل خودش ما رو بیندازه انباری مدرسه که توش دیو هست اما همین که معلممون پاشوازکلاس گذاشت بیرون ما همه رفتیم حیاط مدرسه دیدم که مستخدم مدرسه مون گوشه حیاط اتیش روشن کرده و زباله ها روانداخته که بسوزن و از بین برن ما هم تا دیدم مستخدم مدرسه نیست شروع کردم چهارشنبه سوری بازی کردن مثل سرخ پوست ها هوهوهو میکردیم و از روی اتیش می پریدیم من هم دیدم که فقط یه چیز از سرخ پوست ها کم داریم علامت دادن با اتیش من زود اومدم طرف کلاس و چادر معلممون که روی میزش بود رو برداشتم و رفتم طرف حیاط امیر با دیدن چادر جا خورد و گت ماهان میخوای چی کار کنی؟ گفتم هیچی حاظری سرخ پوست شیم؟ سرشو اروم تکون داد به معنای رضایت اخه می ترسید که خانوم معلم پیدا شه. چادرو و با هم گرفتیم رو اتیش دود جمع شد و وقتی چادرو کشیدیم کنارمثل سرخ پوست ها دود به هوا رفت کلی حال کردیم بعد از چند بار انجام دادن یه دفعه چادر معلممون از دستمون در اومد و همون چیزی که نباید اتفاق می افتاد افتاد چادر معلممون اتیش گرفت اونم چه اتیشی که نشد خاموش کنیم همه مات و مبهوت به هم نگاه میکردیم که معلممون اومدش تو حیاط و گوش منو چنان گرفت کشید که هیچ وقت یادم نمیره منو برد دفتر، امیر اومد تودفتر و گفتش که من این کارو انجام دادم چادرو من اتیش زدم من هم دیدم که امیر میخواد خودشو به خاطر من به دردسر بیندازه زود برگشتم گفتم نه خانوم به خدا دروغ میگه امیر هم میگفت نه خانوم ماهان دروغ میگه خانوم معلممون در همین حال بود که یه دفعه امیر گفتش من ماهانو دوست دارم ماهان بهترین دوست منه خانوم معلم یه نگاه کرد به ما و بغضش گرفت گفت تا به حال بچه هایی مثل شما ندیدم که این همه همدیگه رو دوست داشته باشن سعی کنین که همیشه برای هم دوست خوبی باشین سعی کنین که بی معرفت نباشین و همدیگه رو تنها نزارین من دستم اوردم جلو گفتم امیر قول مردونه بده که همیشه باهام باشی امیر بیا دست مردونه بدیم که خانوم بدونه ما همیدیگه رو برای همیشه دوست دارم امیرهم دست داد اما واقعا نمیدونستم که چقدر بی معرفته اره امیر بیمعرفت بود بیمعرفت یه روز صبح میخواستم برم مدرسه که خواب موندم پیش خودم گفتم چرا امیر بی معرفت منو بیدار نکرد که خواب نمونم؟ گفتم اشکال نداره شاید خواب افتاده راه افتادم طرف مدرسه دیدم امیر نیومده ساعت2شد که زنگ مدرسه خورد راه افتادم طرف خونه تو راه یه پیکان ابی جست پائین خوش رنگ دیدم که جلویه گل فروشی وایستاده و دارن تزئینش میکنن اما نمیدونم که چرا سیاه تزئینش میکردن به راهم ادامه دادم گفتم یه سر برم به خونه امیرینا ببینم کجا مونده چرا امروز نیومده مدرسه رفتم تا رسیدم سر کوچه دیدم که همون ماشین پیچید کوچه امیرینا دلم شور زد یعنی چی میتونست شده باشه؟ یادم افتاد که امیر میگفت همسایمون حالش خیلی بده امروز فرداس که بمیره اومدم تو کوچه دیدم که چلچراغ گذاشتن اما چرا جلوی در امیرینا؟ رفتم جلو تا عکسو دیدم خشکم زد دیدم یه پسره خیلی قشنگ با چشمهای کاملا ابی ابروهای پیوندی داره منو نگاه میکنه گفتم یعنی کی میتونه باشه؟ یعنی امیره؟ امیر که بهم قول داده هر کجا بخواد بره منم با خودش میبره نه نمیتونه امیر باشه یه دفعه بدنم سرد شد انگاری که یه پارچ اب یخو ریختن رو سرم موهای بدنم بیز بیز شد نمیتونستم باور کنم اون ماشین عروسی که دیدم یعنی ماشین عروس امیره که سیاه تزئینش کردن؟نمیتونستم گریه کنم بغض سنگینی جلوی نفس کشیدنمو میگرفت میخواستم داد بزنم اما نمیدونم که چرا داد نمیزدم اما دیدم که اشکهام اهسته دارن باهام همدردی میکنن اما بغضم نمیخواد با من همراهی کنه نمیخواد یه جیغ بلند بکشه به همه بگه که امیر چرا منو تنها گذاشتی یادته بهم میگفتی تو عروسیم ساقدوشت میکنم؟ یادته.. اما اخه چرا اخه چرا الان باید از تابوتت بگیرم همراهیت کنم؟ اما اینو بدون که من یه روزی میام پیشت منتظرم باش تو خودکشی کردی نه؟ یادته هر کاری تو میکردی من هم میکردم؟ حالا تو خودکشی کردی اما من هنوز زندم منتظرم باش به زودی میام پیشت اره امیر خیلی بیمعرفت اون منو تنها گذاشت و رفت برای همیشه الانم که هر وقت میرم سر قبرش بهش میگم امیر خیلی بیمعرفت بودی که منو تنها گذاشتی اخه این رسمش بود مگه تو نبودی میگفتی دوستیم تا همیشه این بود قول دادنت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آيينه اي برابر آيينه ات مي گذارم تا از تو ابديتي بسازم
از تقسيم ناعادلانه عشق سهم من نگاهي بود كه از لابه لاي در هر روز به بهانه اي مي تراويد
تموم دنيا سر جاش فقط منو دوست داشته باش
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خود شکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سروبایی نکنیم
امروز ديدمت خسته بودي اگه اشتباه نكنم دل شكسته بودي ديگه دوستم نداري مي دونم حتما به ديگري دل بسته بودي
به نام عشق می خواستم به بلندی نامت شعری بگم تمام قافیه ها حقیر شدن واژه ای همتای نامت رنگ حضور ندارد به نام نامی عشق نامیدمت جز تو قافیه ای برای عشق نیست
تو را دوست دارم كمتر از خدايم و بيشتر از خودم چون به او نياز و به تو احتياج دارم
اگه بهترين غمخوارم نيستي بزرگترين غمم باش اگه بهترين دوستم نيستي بهترين دشمنم باش هر چه هستي باش فقط بهترين باش چون هميشه بهترين ها هستند كه در بهترين خاطرات ميمانند!!
عشق غالبا یک نو عذاب است اما محروم بودن از آن مرگ است!!
برای عشق مبارزه کن ولی هرگز گدایی نکن
نابينا به ماه گفت : دوستت دارم . ماه گفت : چه طوري ؟ تو که نمي بيني . نابينا گفت : چون نمي بينمت دوستت دارم . ماه گفت : چرا ؟ نابينا گفت : اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم ولي حالا که نمي بينمت عاشق خودت هستم
چیزی را که دوست داری به دست بیاور وگرنه مجبوری چیزی را که به دست می آوری را دوست داشته باشی
معرفت را باید از سیگار یاد بگیرید , با اینکه که میدونه بعد از اینکه تموم شد زیر پا لهش می کنی ولی بازم تا آخرش به پات می سوزه
خدا به تو 2 تا پا داد تا با اونها راه بري!! 2 تا دست داد تا نگاه داري!! 2 تا گوش داد تا بشنوي!! 2 تا چشم داد تا ببيني!! ولي چرل فقط يک قلب داد؟!؟!؟!.....چون قلب دوم تو رو به کس ديگري داد تا اونو پيدا کني!!!
از میان تمام فرشتگان خداوند تنها یکی از آنهاست که خداوند او را به روی زمین فرستاده تا سختی بکشد و عشق بورزد و صمیمی باشد . آنهم زیباترینشان را . می شود تصور کرد که خداوند چقدر عاشق بنده هایش است . این فرشته ی زیبا و دوست داشتنی عشقش خاصیت متفاوتی با دیگر عشقها و عشق ورزیدنها دارد . عشقش حقیقیست . بی قید و شرط است . در عشق ورزیدنش جای هیچ بحث و حرفی نیست . جای شک و تردید نیست . صدایش بهترین موسیقی دنیاست . آشنا و گرم . خنده هایش دوست داشتنی و آشناست . تپش های قلب مهربانش در هر زمان آرام بخش است . قلبی که با تمام عشق می تپد . لبخند هایش زندگی بخش است و بی ریا . هر بار نگاهی می اندازد ، در نگاهش تنها یک چیز است و بس ، عشق .... آن هم از نوع بدون قید و شرطش . عشق .... یک عشق حقیقی حقیقی .
پاک و معصوم ، ساده و بی ریا ، زیباترین و محبوبترین فرشته ی خداوند ، که مقدس ترین نام را خداوند برایش برگزیده ، مادر.......
منطق آسمانی می گوید : حتی بدترین زنهای روی زمین وقتی در جلد مادر می روند یک آسمانی محسوب می شوند . هیچ عشقی روی این کره ی خاکی خالصتر و بی قید و شرط تر از عشق مادر به فرزندش نیست . عشق مادر به فرزندش عشقی حقیقی است و بس . حتی اگر آن مادر انسان خوبی نباشد ، مادر یعنی پاک ، یعنی محبوبترین و عاشقترین فرشته ی خدا . مادر یعنی مظهر نجابت . تنها از اوست که میشود نابترین و خالصترین عشقها را دریافت کرد . در عمق چشمان مهربانش همیشه صداقت و بی ریایی موج میزند .
مادرها موجودات بی نظیری هستند . دلسوز و مهربانند . سمبل کودکانشان هستند . همیشه بچه ها دوست دارند شبیه مادرشان باشند چون او را زیباترین موجود روی زمین فرض می کنند . مادری را می شناسم که با وجود اینکه سالهاست روی صندلی چرخدار نشسته و حتی حرف زدن هم ازش بر نمی آید ، هر لحظه نگران پسرش است و هر لحظه می خواهد از حضور او اطمینان پیدا کند . بارها و بارها وقتی پسرش از خواب بیدار شده ، در فاصله ای که برای رفتن به مدرسه آماده شود ، از من خواهش کرده که صبحانه ی پسرش را آماده کنم و سعی دارد به من تفهیم کند که : " آخه اون اگه آماده جلوش نباشه ، نمی خوره . " و تنها مادر است که به تمام روحیات کودکش آشناست .
مادرها عاشقترین موجودات روی زمینند و همیشه معشوقشان را که همانا بچه هایشان هستند به هر شکل که باشند ، زشت باشد یا زیبا ، سالم باشد یا نباشد ، خوب یا بد ، می پرستند .
مادر موجودی مقدس است و بس ، یک فرشته ی زیبا و دوست داشتنی است و بس و من همیشه در خیالات کودکانه ام خودم را در حالی تصور می کردم که وقتی بزرگ شدم شکل او و به زیبایی او و مثل او مهربان و دوست داشتنی باشم و از این بابت به وجد می آمدم .
به راستی که او همیشه در خیالات من یک ملکه بود و همیشه بهترین دوستم باقی ماند . من تمام دنیا ، تمام آسمانها و کهکشانها را به غیر از بهشت به زیر پاهایش می ریزم تا بداند عاشقشم ......
دلم برات خیلی تنگ شده مادر..........
هيچگاه کسی رو نا اميد نکن چون ممکنه اميد تنها چيزی باشه که اون داره
تو نمي دوني من چي كشيدم وقتي كه گفتي تو رو نمي خوام باور ندارم كه ديگه نيستي حالا تو رفتي من اينجا تنهام يه شوخي بود و يه قصه ي تلخ وقتي كه گفتي تو رو نمي خوام خيال مي كردم ميخواي بترسم شايد هنوزم باور نكردم چشمای گریون دستای خسته دوری چشمات منو شکسته رنگ اون چشات چشای سیات زنجیر دلت دستامو بسته شاید یه حسود چشممون زده بگو کی مارو تنهایی دیده ولی میدونم تو آسمونم قصه مارو یکی شنیده تو باور نکن هرکی بهت گفت پیشت میمونم باور ندارم که دیگه نیستی تا ته دنیا از تو میخونم
به همین سادگی رفتی بی خداحافظ عزیزم سهم تو شد روز تازه سهم من اشک که بریزم به همین سادگی کم شد عمر گلبوته تو دستم گله از تو نیست میدونم خودم اینو از تو خواستم به جون ستاره هامون تو عزیزتر از چشامی هر جا هستی خوب و خوش باش تا ابد بغض صدامی تو رو محض لحظه هامون نشه باورت یه وقتی که دوست ندارم اینو به خدا گفتم به سختی من اگه دوست نداشتم پای غم هات نمی موندم واست این همه ترانه از ته دل نمی خوندم اگه گفتم برو خوبم واسه این بود که می دیدم داری آب می شی ، می میری اینو از همه شنیدم دارم از دوریت می میرم ؛ تا کنار من نسوزی از دلم نمی ری عمرم نفسامی که هنوزی تو رو محض خیره هامون که نفس نفس خدا شد از همون لحظه که رفتی روحم از تنم جدا شد تو كه تنها نمي موني من تنها رو دعا كن خاطراتمو نگه دار اما دستامو رها كن دست تو اول عشق بپسرش به آخرين مرد مردي كه پشت يك ديوار واسه چشمات گريه مي كرد گريه مي كرد گريه مي كرد
تويه ساحل رويه شنها قايقي به گل نشسته يكي با چشمون گريون گوشه ايي تنها نشسته نگاه پر اظطرابش به افق به بي نهايت ساكته اما تو قلبش داره يه دنيا شكايت تو چشاش حلقهء اشكه تويه قلبش غم دنيا منتظر به راه ياره تا بياد امروز و فردا باورش نميشه عشق و همه دنياش زير آبه تنها مونده تويه ساحل زندگي براش عذابه تنهايي براش عذابه خاطرات لب دريا ديگه از يادش نميره همه دنياش زير آب و خودش هم تو غم اسيره دست بي رحم زمونه عشقش رو برده به دريا حالا از خودش ميپرسه ميادش آيا و آيا!!!!! عاشقي كه تنها باشه تويه دنيا نميمونه دل عاشق رو شكستن شده كاره اين زمونه
میدانم بد کردم می دانم گناه کردم می دانم خدا مرا نمی بخشد می دانم ان دنیا یقه ام را می گیرد و من هم چیزی برای گفتن ندارم اما افسوس که نمی شود برگشت همه چیز را با اگاهی به عاقبتش درست کرد ولی افسوس که نمی شود من از کلمه کاش بدم می اید ولی ای کاش می شد؟ من همیشه این شعر را برای خودم زمزمه می کنم می میرم برات نمی دونستی می میرم بی تو بدون چشات رفتی از برم تو می دونستی که دلم بسته به سازه صدات آرزومه که نمی دونستی من می میرم برات نمی خوام بیای نمی خوام میون تاریکی من حروم بشی نمی خوام ازت نمی خوام مثه یه شمع بسوزی برام تا تموم بشی برو تا بزرگی می خوام که فقط آرزوم باشی اندازه سه تا دوستت دارم آنقدر انقدر اشک مي ريزم که تو را در اشکهايم ببينم آنقدر انقدر اشک مي ريزم بعد اشکهايم را پاک مي کنم که کسي تو را نبيند
همه فهميدند كه عاشق تو شدم ... بهم خنديدند ... مهم نيست بخاطرت غرورمو شكستم ... همه تعجب زده شدند ... مهم نيست بخاطرت مردونگيمو زير پا گذاشتم ... همه بهم اخم كردن ... بازم مهم نيست بخاطرت زندگيمو دادم ... همه حيرت زده شدند ... مهم نيست گفتم عاشقشم همه مسخره ام كردند ... بيخيال ... خوب هم بهم خنديدن ... هم مسخره ام كردند ... هم غرورمو شكستم ... هم زندگيمو باختم ... و هم .... ديگه چي برام مونده ... فقط هم بخاطر تو بود حالا هم بخاطر تو اينا رو تحمل مي كنم ... اره دیونه ها خوب بلدن تحمل بکنن اندازه سه تا دو....
من باختــــــــــــــــــــم ... من پذيرفتم شكست خويش را پندهاي عقل دورانديش را من پذيرفتم كه عشق افسانه است اين دل درد آشنا ديوانه است ميروم شايد فراموشت كنم در فراموشي هم آغوشت كنم مي روم از رفتن من شاد باش از عذاب ديدنم آزاد باش آرزو دارم بفهمي درد را تلخي برخوردهاي سرد را
يكي را دوست مي دارم ، ولي افسوس او هرگز نمي داند نگاهش مي كنم ،شايد بخواند از نگاه من ، كه او را دوست دارم ولي افسوس او هرگز نگاهم را نمي خواند ‹ و ا ي › به برگ گل نوشتم من ، كه او را دوست مي دارم ولي افسوس ، او گل را به زلف كودكي آويخت ، تا او را بخنداند صبا را ديدم و گفتم صبا ، دستم به دامانت بگو از من به دلدارم ، تو را من دوست مي دارم ولي ناگه ، ز ابر تيره برقي جست و روي ماه تابان را بپوشانيد من به خاكستر نشيني ، عادت ديرينه دارم سينه مالا مال درد ، اما دلي بي كينه دارم پاكبازم من ولي ، در آرزويم عشق بازي مثل هر جنبنده اي ، من هم دلي در سينه دارم من عاشق ، عاشق شدنم در كدامين مكتب و مذهب ، جرم است پاكبازي در جهان ، صدها هزاران پاكباز ، در سينه دارم كار هر كس نيست مكتب داري اين پاكبازان هديه از سلطان عشق ، بر هر دو پايم پينه دارم من عاشق ، عاشق شدنم من از بيراهه هاي هله بر مي گردم و آواز شب دارم هزار و يك شبي ديگر ، نگفته زير لب دارم مثال كوره مي سوزد تنم از عشق ، اميد طَرب دارم حديث تازه اي از عشق مردان حَرب دارم من عاشق عاشق شدنم ، من عاشق عاشق شدنم
از خداوند خواستم تا غرور را از من بگيرد. گفت:« نه! بازگرفتن غرور کار من نيست..بلکه اين تويی که بايد آن را ترک کنی.» گفتم پس کودکان و انسانهای معلول را شفا ببخش. گفت:« نه! روح کامل است و جسم زودگذر..مهم روح آنهاست برايم.» خدايا به من شکيبايی عطا فرما. گفت:« نه! شکيبايی دستاورد رنج است..به کسی عطا نميشود.آن را بايد بدست آورد.» پس به من سعادت ببخش ای بخشنده بزرگ. گفت:« نه! بازهم نه!خود بايد متعالی شوی..اما تورا ياری ميدهم تا به ثمر بنشينی
سه تا از بهترین دوستام هم سروسامون گرفتن و من موندم تنها
آخرین عکس را هم بگیر یادگاری بماند می خواهم بروم مگر آمده بودم بمانم ؟ نه ، آمده بودم بروم خسته ام رفیق دل تنگم بی تابم عشق ش قرار از دل ربوده از اینهمه دوری جانم به لبم رسیده رفیق می دانی خوابش را دیدم باز گفته بودم دلم میخواهد بروم آنجا که دل ها یه جوری می شود خواب دیدم دارم میروم آنجا او هم بود آمده بود بدرقه عجب خوابی دیدم من. خیر باشد . آخرین عکس را بگیر رفیق شاید روزی به سراغت آمد شاید دلش برایم تنگ شد آخرین عکس را نشانش بده بگو به چشمهایم نگاه کند حرفها دارد قد یه عالمه . بگو موقع رفتن قسم کودکیهایش را خورده است به او بگو ، گفته امبه جون خدا دوست دارم . آه رفیق ! خداحافظی سخت است حتی در قصه ها..... در یکی بود و یکی نبودها در قصه های شنگول ها و منگول ها هم خداحافظی سخت است چه برسد قصه دیوانگی ها باید بروم رفیق چمدانم را بسته ام سنگین نیست می توانم تنهایی بلندش کنم ناراحتم نباش سردم هم نمی شود سالهاست دارم با سرما می جنگم چند عدد شمع هم برداشته ام چه می دانم شاید در تاریکی گیر افتادم تسبیح مادر بزرگ هم هست . راستی رفیق در آسمان آنچه که زیاد است ستاره است ستاره ها تنها نیستند اما ماه یکی است . رفیق مواظبش باش مبادا گریه کند ، گول خنده هایش را نخور در خلوتش خیلی دلتنگ است . آخرین عکس را بگیر دوست دارم لب دریا بگیری گوشت را بیاور جلو رفیق کارَت دارم میدانی چیست ؟ آخر اسمش را به دریا گفته ام گفته ام اگر دیدش به او بگوید که چقدر دوسش دارم خوب رفیق زیاد حرف زدم اینجور نگاهم نکن بگذار راحت بروم . بگذار بروم دنبال دیوانگی ام دنبالم توهم ماتم به قول همان دیالوگ مورد علاقه ام ((اگه این دیوونگیه خدا ایشالا همه رو دیونه کنه تا مثل من کیف کنن ))
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
دلم گرفته میخوام بنویسم که شاید یه کم از کوله باره غم هام کم شه
میدونی رسم زمونه چیه؟:تو چشم میذاری، من قایم میشم .........اما تو یکی دیگه رو پیدا میکنی
برای بدست آوردنت در بازی ِ کودکانه ات نقش ِ عروسک را بازی کردم.......
مي گن شباي جمعه شب شروعه، همه اش که نبايد از روز شروع کرد . آخ که من هم يه لحظه ناب مي خوام براي ري استارت شدن
یادت میاد اون قدیما قایم موشک بازی می کردیم ؟ ..... با هم دیگه چشم میذاشتیم .... و میشمردیم تا صد ... تو یواشکی قایم شدی ... بدون اینکه چیزی به من بگی و رد پایی از خودت بذاری ... و من گرگ شدم .... بدون اینکه خیال دریدن داشته باشم ....همه جا به دنبالت میگشتم ... توی کوچه ها و دشت و بیابونها . پشت کوهها و دریا..... و باز شمردم و شمردم ..... این طوری که ما بازی میکنیم .... هیچوقت همدیگرو پیدا نمیکنیم ..... خودت بیا و دوباره شروع کن .... اینبار دیگه هیچ کدوممون گرگ نمیشیم .... هیچ کدوم ....
گاهی با خودم فکر ميکنم گفتن بعضی حرف ها چقدر سخت بود که هيچ وقت نگفتم.... گاهی با خودم فکر می کنم مگه بين من و تو چقدر فاصله بود که هيچ کدوممون نتونستيم این راهو بريم........ گاهی با خودم فکر ميکنم مگه من و تو چقدر ضعيف شده بوديم که این قدر راحت شکستيم...... هر چقدر که فکر می کنم بيشتر نا اميد می شم مثل يه حقيقتی میمونه که انگار هميشه می دونستم و هميشه به خودم گفتم که وجود نداره دلم می خواست این قدر بزرگ و قوی باشی که هميشه بتونی از اشتباهاتت پلی از تجربه بسازی........
امشب دلم گرفته امشب می خوام بنویسم می خوام بگم می خوام حرفهایی که تو دلم عقده شده بگم ولی نمی دونم از کجا بگم و چه جوری بگم از نامردی روزگار بگم یا از بخت و اقبال بد خودم بگم یا ... کاش ما آدمها انقدر انصاف داشتیم تا زود قضاوت نکنیم و به طرف مقابلمون یه فرصت می دادیم تا بتونه حرف خودشو بزنه چرا ما همه اش فکر می کنیم کار خودمون درسته و کار بقیه اشتباه ! چرا نباید کمی از غرورمون کم کنیم و قبول کنیم که ما هم بعضی وقتا اشتباه می کنیم چرا وقتی عصبی می شیم تمام پل های پشت سرمونو خراب می کنیم و دیگه راه بازگشتی برای خودمون نمی ذاریم و باعث بشیم که هم زندگی خودمون و هم زندگی کسی که دوستش داریم نابود بشه . چرا باید بعضی وقتا به کسایی اطمینان کنیم که به ظاهر دوستمون هستن ولی در باطن دارن زندگیمونو خراب می کنن ولی ما فکر می کنیم تمام حرفهاشون به صلاح خودمونه و این اطمینان کاذب باعث بشه که کسی رو که زمانی دوست داشتیمو از دست بدیم و زندگی اونو تباه کنیم و بریم دنبال کسه دیگه ای این واقعا انصافه؟ دنیای ما آدمها رو مشغول ساخته تا بتونیم اینقدر در حق هم بی مرفتی کنیم که بتونیم میزان انسانیت خودمون رو ثابت کنیم ولی حیف که اینقدر فهم ما کم هست که انسانیت را در همین می بینیم و لذت محبت عمیق را با محبت به وسعت نور خوشید را با محبت تاریکی مثل نور ماه عوض می کنیم ولی نمی دونیم که یه روز مشتی خاک تیره و خشن مارو در آغوش می گیرد و این آغوش گرم زود گذر را از یاد می بریم و باید یا دستانی که هر ساعت گرمی یک به ظاهر انسان را لمس می کرد با سردی مشتی خاک که مارا پناه داده عوض کنیم . اینا حرف های دلم بود که مدتی بود توی دلم سنگی می کرد . این حرفارو واسه کسی نوشتم که امیدوارم یه روزی گذرش توی وبلاگ من بخوره و بدونه چه کرده با دل من . امیدوارم درک کنه ! و امیدوارم یه روزی هم درک کنه که من ...
کسی را که دوست داری آزادش بگذار !!! اگر قسمت تو باشد ٬ برمی گردد و گرنه ..... بدان که از اول قسمت تو نبوده است
حقیقت انسان به آن چه اظهار میکند نیست بلکه حقیقت او نهفته در آن چیزی است که از اظهار آن عاجز است بنابراین اگر خواستی او را بشناسی نه به گفته هایش بلکه به ناگفته هایش گوش فرا بسپار
خیال می کردی قلب من تاب شکستن را نداره* منتظری بازم دلم پیش دلت کم بیاره * مرام من توی عاشقی یک دلی و صداقته * وقتی میگم نوکرتم این آخر رفاقته
هر وقت بعد از 120 سال رفتی اون دنیا خواستی از روی پل صراط رد شی بهت گفتن یکی حلالت نکرده .... بدون اون منم که می خوام به این بهونه یه باره دیگه ببینمت
عشق کلید شهر قلب است به شرط آن که قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود
عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشانــــدم و پارو زنان سوی تو فرستارم وقتی به ساحل نگاه تو رسیـــــــد تو چشمانت را بستی و قایقم غرق شد
عشق چیست؟ حدیثی است که با نگاه آغاز می شود با لبخندی شیرین می شود با بوسه ای به اوج می رسد وبا اشکی پرازاندوه به پایان می رسد
ای کاش خواننده بودم و از تو میخواندم ای کاش نویسنده بودم و ازتو مینوشتم ای کاش نقاش بودم و تو را نقاشی میکردم ای کاش راننده بودم و با تو همسفر جاده ها بودم ای کاش ستاره بودم و در تو جای داشتم ای کاش آهنگ بودم و تو شعرم بودی ای کاش من ساعت بودم و تو عقربه هایم بودی ای کاش در قلبت جا داشتم تامیدانستی که چقدر دوستت دارم
دلمو دادم به تو،تا(ما)بشیم دلمو دادم به تو،تا دیگه تنها نباشم دلمو دادم به تو،چون تو چشات دریارودیدم دلمو دادم به تو،تاهمه وقت یارهمیشگیم باشی دلمو دادم به تو،چون میدونم تنهام نمی زاری
من از خدا خواستم، نغمه های عشق مرا به گوشت برساند تا لبخند مرا هرگز فراموش نکنی و ببینی که سایه ام به دنبالت است تا هرگز نپنداری تنهایی. ولی اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم
وقتی دلت گرفت بشین به اندازه تمام دلتنگیات گریه کن . برای اینکه کسی اشکاتو نبینه ماهی کوچیکی شو و به ته دریا برو . دیگه نه کسی صداتو می شنوه نه کسی اشکاتو می بینه . حالا فهمیدی چرا اب دریا شووره؟
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت نگاه کند.به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشدودستی را بپذیرکه باز شدن را بهتر از مشت بلد باشد
توپت افتاد خونه همسایه واونم توپتو پاره کرد اصلا ناراحت نشو چون تو یه دوست خوب داری که حاضره قلبشو بذار زیر پات تا باهاش بازی کنی
سعی کن دریابی که مسافری آسمانی هستی و فقط برای لحظه ای کوتاه در این جا به سر می بری، و سپس روانه ی دنیایی دلفریب و بی نظیر می شوی. فکرت را به این زندگی کوتاه و این زمین کوچک محدود نکن. عظمت روحی را که درون توست، به یاد داشته باش.
مرا اینگونه باور کن... کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته... خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته...؟! نمی دانم مرا ایا گناهی هست..؟ که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست..؟؟؟ مرا اینگونه باور کن
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت باش ولی خوب باش
دوست داشتن کسی که سزاوار دوستی نیست ، اسراف در محبت است . اگر میخواهی همیشه آرام باشی ، دلگیریهایت را روی ماسه و شادیهای خود را بر روی سنگ مرمر بنویس . اگر کسی را دوست داری که او تو را دوست ندارد ، سعی نکن از او متنفر شوی، بلکه سعی کن او را فراموش کنی
ماه نمی دونست چه جوری بتابه از روی دست تو دید و بلد شد خورشید که دید نوری ازش نمی خوای رفت بالای قله و با تو بد شد دریا که دید موج موهات از اون نیست غرشی کرد و ته دل حسود شد آسمون از غم که تو رو زمینی تا همیشه رنگ چشاش کبود شد گل که دونست خزون واسه تو هیچه رنگش پرید و تو یه لحظه پژمرد درختی که تو از پیشش رد شدی انقده برگاش رو زمین ریخت که مرد
هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس کردی هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر
آنکس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان می کردم میگوید: دوستت دارم
امروز فهمیدم که زندگی خراب است آروز سراب است امروز فهمیدم که گل ها هم می توانند سنگدل باشند وشمع ها هم می توانند بال و پر پروانه ها را در خود بسوزانند اره همه میتونند اینطوری باشن
خدا میدونه که من :فقط تو رو دوست دارم, خدا میدونه که تو تنها عشق منی!خدا میدونه که فقط تو رو می پرستم !خدا میدونه که من این آف رو تا حالا واسه چند نفر فرستادم
اگر می بینی کسی به روی تو لبخند نمی زند علت را در لبان فرو بسته خودت جستجو کن
اگر می دانستی دل ترک خورده ی من با یاد چشمان بارانی ات شکسته تر می شود هیچ گاه به من پشت نمی کردی
خواستم برای از دست دادنت اشک بریزم تمام اشکهایم رابرای به دست آوردنت ریخته بودم
زندگی زیباست حتی اگر کور باشی ? خوش آهنگ است حتی اگر کر باشی مسحور کننده است حتی اگر فلج باشی? اما بی ارزش است اگرثانیه ای عاشق نباشی...
عشق مرگ نیست زندگی است. سخت نیست عین سادگی است. عشق عاشقانه های باد وگندم است . اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است.
رنگ قرمزرا دوست دارم چون رنگ خون من است...... خون را دوست دارم چون در قلب من است .......قلبم را دوست دارم چون نام زیبای تو درون آن است
زندگی کوتاهتر ازآن است که به خصومت بگذرد و قلب ها گرامی تر از آنند که بشکنند آنچه از روزگار به دست می آید با خنده نمی ماند و آنچه از دست برود باگریه جبران نمی شود فردا خورشید طلوع خواهد کرد حتی اگر ما نباشیم
هیچ کس از راز دلم آگاه نیست.هیچ کس ازآه دلم به جزقلب تو خبرندارد.من درمسیرقلب توام.چون مسافری و مقصدم افق دورچشمان توست
بیچاره همه ی چیزایی که دلشون چیزای بزرگ می خوای................مثل دل من که تورو می خواد
به جرم اینکه خیلی ساده بودم به زندان دلت افتاده بودم.اگر چه حکم چشمات ابدی بود.برای مرگ هم اماده بود
دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین ؟ ماه یکیه ... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر یکیه ... پدر یکیه ... منم یکی هستم
چقدر لباس سیاه به تو می یاد اگرمی دانستم زودتر می مردم
به قندی دلخوشم لبهای شیرینت کجاست؟ غصه خوردن تا مرا از اشتها انداخته حکم از تو من ببازم یا تو می خواهی ببر عشق تاس قسمت ما را کجا انداخته؟
شکست عهد من وگفت هر چه بود گذشت به گریه گفتمش آری وچه زود گذشت بهار بود و تو بودی وعشق بود و امید، بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت
تو که در هر جائی ! کجا پیدایت کنم ؟! در قلب کدام با سخاوت دور دست ؟! در دستان کدام گدای عاشق ؟! در چشمان کدام منتظر بی پناه ؟! در دهان کدام شاعر گنگ پریشان ؟! و در جای پای کدام رهگذر غریب
زیر سیگاری با اینکه می دونه سیگار همیشه دلشو می سوزو نه بازم اونو تو دلش جا می ده زیر سیگاریتیم رفیق
می گویم شاید بین ما هیچ نبوود جز اوهام .....هیچ را زیر هیچ نوشتیم و کم کردیم.............جز هیچ نشد حاصلمان..... رها
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی این گونه بی معنا نبود کاش بودی تا لبان سرد من بی خبر از موج و از دریا نبود
مردها مثل « نوزاد » هستند در اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید
دوست دارم یه سنگ بردارم و روی اون بنویسم: دلم برات تنگ شده و اونو محکم بکوبم توی سرت تا بفهمی که فراموش کردن من چقدر سخت و دردناکه
زندگی سخت نیست ما سختش میکنیم عشق قشنگ نیست ما قشنگش میکنیم دل ما تنگ نیست ما تنگش میکنیم دل هیچکس سنگ نیست ما سنگش میکنیم
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 9:41 AM - روز دوشنبه 16 شهریور 1388 |
*** جديد ترين ارسال هاي انجمن استخدامي اتاق آبي *** *
==> در صورت تمايل در انجمن استخدامي
*اتاق آبي عضو شويد. <== |