آورده اند که شخصی الاغ قشنگی جهت حاکم کوفه تحفه آورده بود . حاضرین مجلس به تعریف و
توصیف الاغ پرداختند . یکی از حاضرین براي مزاح گفت : من حاضرم به این الاغ قشنگ خواندن
بیاموزم .
حاکم از شنیدن این سخن از کوره در رفت و به آن مرد گفت : الحال که این سخن را می گویی باید از
عهده آن برآیی و چنانچه به این الاغ خواندن بیاموزي به تو جایزه بزرگی می دهم ولی چنانچه از عهده
آن بر نیائی دستور می دهم تو را بکشند . آن مرد از مزاح خود پشیمان شده ناچاراً مدتی فرجه خواست و
حاکم ده روز براي این کار به او فرصت داد .
آن مرد الاغ را برداشت به خانه آورد حیران و سرگردان و نمی دانست این کار به کجا خواهد رسید .
لاعلاج به بازار رفت و در بین راه بهلول را دید و چون سابقه آشنایی با او داشت دست به دامن اوزد و
قضیه مجلس حاکم و الاغ را براي او تعریف نمود . بهلول گفت غم مخور که این کار از دست من بر
می آید و هر دستوري به تو می دهم عمل نما .
پس به او دستور داد تا یک روز تمام به الاغ غذا ندهد و سپس در بین صفحات کتابی براي الاغ جو
گذارد و کتاب را جلوي الاغ ورق بزند . الاغ چون گرسنه است با زبان جو هاي صفحات کتاب را
برداشته و می خورد و گفت این عمل را هر روز به همین نحو تکرار نما . و روز دهم او را گرسنه نگهدار
و وقتی به مجلس حاکم رفتی همان کتاب را با الاغ به نزد حاکم ببر . آن روز دیگر بین صفحات کتاب
جو نگذار و آن کتاب را در حضور حاکم جلوي الاغ قرار بده . آن مرد به همین نحو عمل نمودو چون
روز موعود فرا رسید الاغ را برداشته با کتاب به نزد حاکم برد و در حضور حاکم و جمعی از دوستانش
کتاب را جلوي الاغ گذارد . الاغ بیچاره چون گرسنه بود به عادات روزهاي قبل که فکر می کرد بین
صفحات کتاب ، جو می باشد شروع به ورق زدن کتاب نمود و چون به صفحه آخر رسید و دید که جو
بین صفحات نیست ، بناي عرعر نمود و بدین وسیله خواست بفهماند که گرسنه است و حاضرین مجلس
و حاکم که نمی دانستند چه ابتکاري در این عمل است ، باور نمودند که در حقیقت الاغ می خواهد
کتاب بخواند و همه در این کار متعجب بودند . ناچار حاکم بر عهد خود وفا نمود و انعام قابل توجهی
به آن مرد داد
کلمات کلیدی
داستان های جالب ،داستان های خواندنی،،داستان های خواندنی،،داستان های خواندنی، ،قصه های بهلول ،مجموعه داستان های بهلول ،بهلول و خلیفه ،بهلول و خلیفه ،داستان پند اموز بهلول ،داستان جالب ،خواندنی ها ،داستان جالب داستانهاي كوتاه و خواندن،داستان جالب داستانهاي كوتاه و خواندني ،داستان جالب داستانهاي كوتاه و خواندني جالب،داستان های داستان های جالب ،داستانهای جالب خواندنی های جالب
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 8:11 PM - روز دوشنبه 25 آبان 1388 |