از شیخ ابوعلی سینا که سرآمد حکماي ایران است پرسیدند آیا از خود کسی را داناتر دیده اي یا نه ؟
گفت : بلی . روزي نزد زرگري نشسته بودم که کودکی آمد و از زرگر آتش خواست . استاد به او گفت
برو ظرفی بیاور و آتش ببر . آن کودك گفت ظرف لازم نیست و می توانم بدون ظرف آتش ببرم . من
و استاد زرگر در تعجب بودیم تا به چه وسیله اي آن کودك می تواند آتش ببرد . پس به او گفتم
چگونه می توانی آتش ببري ؟
آن کودك مقداري خاکستر در کف دست گذارد و آتش را روي آن نهاد و ببرد . به هوش و دانایی آن
کودك آفرین گفتم .
کلمات کلیدی
داستان های جالب ،داستان های خواندنی،،داستان های خواندنی،،داستان های خواندنی، ،قصه های بهلول ،مجموعه داستان های بهلول ،بهلول و خلیفه ،بهلول و خلیفه ،داستان پند اموز بهلول ،داستان جالب ،خواندنی ها ،داستان جالب داستانهاي كوتاه و خواندن،داستان جالب داستانهاي كوتاه و خواندني ،داستان جالب داستانهاي كوتاه و خواندني جالب،داستان های داستان های جالب ،داستانهای جالب خواندنی های جالب
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 8:11 PM - روز دوشنبه 25 آبان 1388 |