همت مضاعف كار مضاعف


 
 

کار کردن برای خدا

از کارهای مهم آیة الله بروجردی، احداث بناهای عمومی بود که در قم ، نجف ، سامرا ، اروپا و امریکا صورت گرفت . ایشان یک هفته قبل از رحلتشان نامه ای برای وکیل خود در نجف نوشته که یک هفته پس از رحلتشان به دست وکیل می رسد . در آن نامه آمده است : «شنیده ام در نجف ، حمّام درستی وجود ندارد . شما زحمتی بکشید ، فعالیتی بکنید تا یک حمّام مناسبی در آن جا تأسیس شود . هم چنین شنیده ام شیعه ها در بغداد ، مسجد مناسبی ندارند . در یک جای خوبِ بغداد ، یک مسجدی بنا کنید . وقتی کار برای خدا باشد ، خدا مابقی را فراهم می کند» .

هم چنین برای ساختن مسجد اعظم قم به ایشان عرض شد : 35 تُن، آهن کم داریم . ایشان با آن که در آن زمان دستشان تنگ بود ، به یکی از دوستان به نام حاج احمد فرمود : «این آهن را تهیه کنید» . حاج احمد برای خرید آهن به تهران رفت و بعد از کم و زیاد کردن قیمت و چانه زدن ، آهن را به مبلغ 110 هزار تومان خریداری کرد . وقتی نزد آقای بروجردی آمد ، ایشان فرمود : «الآن نقد ندارم . این ده هزار تومان را بگیر . بقیه را هم بعدا می دهم» . وقتی حاج احمد پول را برای تحویل برد ، آهن فروش گفت : «من این آهن ها را برای پول ندادم؛ بلکه برای خانه خدا دادم» .

حاج احمد که از این رفتار، متعجب شده بود ، گفت : شما ابتدا آن قدر سختگیری کردید و چانه زدید و حالا می گویید : پول نمی خواهم . آهن فروش گفت : «سختگیری کردم می خواستم چیزی که برای خدای متعال دادم در حسابم باشد؛ البته سهم امام یا وجوه شرعی دیگری هم بدهکار نیستم» . 1

**************

چند کار با هم

یکی از نزدیکان امام راحل می گوید : «در یکی از روزهای اوایل فروردین 68، حدود ساعت هفت بعد از ظهر ، حضرت امام ، حقیر را برای انجام دادن کاری احضار فرمودند . وقتی خدمتشان مشرّف شدم ، حدود یک ساعت از مغرب گذشته بود . حضرت امام در حالی که هنوز مشغول تعقیبات نمازهای مغرب و عشاء بودند ، اوّلاً تسبیح در دست ، ذکر می گفتند. ثانیا به پشت ، خوابیده بودند و با بالا و پایین بردن پاهایشان ، نرمش مخصوصی را که پزشک توصیه کرده بود ، انجام می دادند . ثالثا تصویر بدون صدای تلویزیون را می دیدند . رابعا به صدای رادیو گوش می دادند و خامسا علاوه بر همه این امور ، علی ، نوه عزیزشان در حالی که سعی می کرد از حرکت های امام تقلید کند در کنارشان دراز کشیده بود و امام ، همزمان ، او را مورد نوازش و توجّه قرار می دادند .

به طور مکرّر شاهد بودیم که حضرت امام ، هنگام قدم زدن عصرانه ، در دستی تسبیح داشتند و به ذکر مشغول بودند و در دست دیگر ، رادیویی کوچک داشتند که به آن گوش می کردند .2

**************

واعظ انار فروش

خاوری کاشانی ، شاعر جسور و مبارز ، در عصر مشروطیت می زیست . در اشعار او علاوه بردغدغه های سیاسی ، نگرانی ها و اهداف اجتماعی نیز هست . از نگاه او بحران های اجتماعی نیز به اندازه بحران های سیاسی، ضربه زننده است . در همان روزها به خطر استفاده از مواد مخدّر، آگاه شده و رساله ای به نام «کتاب محمود» در مذمت این امر تدوین کرد . از سوی دیگر ، خاوری ، خودکفایی و کار کردن را نیک می شمرد و می کوشید به شکلی نمادین ، این شایستگی را به مردم زمانه خود بیاموزاند . از جمله ابتکارات جالب او که با همکاری خواهرزاده شجاع و متفکرش ، آقا سید محمد رضا بدیع المتکلّمین انجام گرفت ، ماجرای انار فروشی بدیع المتکلمین بود . او از جمله واعظان برجسته تهران بود که محلّ رجوع مردم و مورد علاقه آنان بود . یک روز ، مردم تهران دیدند آقای بدیع المتکلّمین ، یک گاله بزرگ مملو از انار ، روی الاغ سفید خود بار کرده و خود با همان عبا و ردا و لباس معمولی روحانیون ، ترازویی به دوش کشیده و دنبال بار انار ، با همان آهنگ و لحنی که بالای منبر، مرثیه خوانی می کرد ، این اشعار را که خاوری ساخته بود ، می خواند :

ای وجودت بر نهال فیضِ حق بار ، ای انار

ای ز بودت قدرت یزدان پدیدار ، ای انار

من به جدّ خود رسول حق نمودم اقتد

از خفا آوردمت اینک به بازار ، ای انار

گر که «اکلاسبْ حبیبُ اله» بود قول رسول

مفتخوار از کسبْ دارد پس چرا عار ، ای انار؟

روز دیگر نیز با همان وضع ، مقداری خیارسبز بار کرد و اشعاری را هم که خاوری در وصف خیار و شرافت کسب و کار گفته بود ، خواند... .

این جریان ، ادامه پیدا کرد و به نام این واعظ نامدار ثبت شد؛ شاید چون مردم نمی دانستند یا باور نمی کردند که مدیر روزنامه « ثریا » [ میرزا محمود ] خاوری کاشانی ، مبتکر این اقدام نمادین و سراینده این اشعار بوده است . خاوری در یکی از روزهای محرم سال 1333 ه ق ، از دنیا رفت .3

**************

سقّای تشنه لب

سال 1360 در عملیات طریق القدس، از ناحیه پا مجروح شدم . با تعدادی دیگر از مجروحان با یک 130 ـ C به بیمارستان هفت تیر تهران منتقل شدیم . در بیمارستان، خانم پرستاری به اتاق ما آمد و گفت : در اتاق کناری، پسر پانزده ساله ای هست که به شدت مجروح شده ، هم اتاقی هایش هم پیر هستند و وضعیت خوبی ندارد . می آورمش این جا سرش را گرم کنید . با او صحبت کنید که کمتر درد را احساس کند . اسمش «غلامعلی بابازادگان» بود . چند تا سوند هم بهش وصل بود . جراحت غلامعلی هم از ناحیه شکم و روده بود و نباید آب می خورد . بچه اهواز بود . ازش پرسیدم : چه طور رفتی منطقه؟ گفت : «با اصرار زیاد خودم . یک تعداد کلمن به من سپردند تا به رزمنده ها آب برسانم . تا این که خمپاره خورد و مجروح شدم» .

این پسر ، ده روز توی آن اتاق، تشنگی کشید و مدام سرش را بلند می کرد و به من می گفت : «آقا جان! تشنه ام، یک قطره آب به من بده» . می گفتم : صبر کن . خوب که شدی، آب هم بهت می دهیم .

مادرش روزهای ملاقات می آمد و دور از چشم پرستارها پنبه خیس می کرد و به لب های غلامعلی می زد . این تشنگی، آن قدر اوج گرفت که اگر کسی تو اتاق بغل ، آب از پارچ به لیوان می ریخت ، غلامعلی صدای شُر شُر آب را می شنید .

روزهای آخر ، سرش را بالا می گرفت و با حالت خاصی می گفت : «آقا جان! تو را به حضرت ابوالفضل ، یک قطره آب به من بده» .

روز دهم ، ساعت دوازده شب ، چشمم به سوندهای زیر تخت او بود که دیدم پر از خون شدند . دکترها آمدند، پرستارها خیلی سریع پاراوان کشیدند و نفس مصنوعی می دادند . ما دعا می کردیم و بعد از چند لحظه، احساس کردم خلأی در آن اتاق ایجاد شد و آنها کار تنفس مصنوعی را ادامه ندادند .

غلامعلی ، دیگر تمام کرده بود . صبح که مادرش آمد و تخت پسر را خالی دید ، همان جا میان چارچوب در، روی زمین نشست و گفت : «آن دنیا به خدا خواهم گفت غلامعلی من سقا بود، ولی ده روز تشنگی کشید ...».

این قضیه ، دستمایه دومین فیلم کوتاه من با عنوان «سقّای تشنه لب» شد .4

**************

کار و افتخار

آقای دکتر محمود مرعشی، رئیس کتاب خانه آیت الله مرعشی قم می گوید : «مرحوم پدر عزیزم در زمان جوانی از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نبودند ، و از سویی برای آن که هجوم فرهنگی بی سابقه که سوداگران برای خروج نسخه های خطی از کشورهای اسلامی تلاش گسترده ای را آغاز نموده بودند، به ناچار برای مقابله با آن، یک وعده غذای روزانه خود را ترک کردند و شب ها پس از فراغت از درس و بحث و مطالعه، در یک کارگاه برنج کوبی تا نیمه های شب کار می کردند ، همچنین نماز و روزه استیجاری به جا می آوردند و این دستمزدها را صرف تهیه و خرید نسخه های خطّی می نمودند» .

ایشان در جای دیگر نقل می کند : «نسخه خطی منحصر به فرد یک کتاب رجالی (که نسخه ای نایاب و نفیس بود) در کتاب خانه [ خاله زاده ام ] آیت الله [سیّد مهدی] لاجوردی [ در قم ] وجود داشت . این جانب، سخت پیگیر خریداری آن برای مرحوم پدرم بودم . متأسفانه ایشان به این کتاب ، علاقه بسیار داشت . من نیز پنج سال تمام دنبال آن بودم . حتی یک بار، اشک ریختم و به آقای لاجوردی اظهار داشتم : بسیار دل شکسته شدم . واپسین بار که به منزل ایشان برای زیارت خاله ام (که مادر ایشان بود) رفته بودم ، خاله ام به ایشان فرمود : «چنانچه کتاب را به ایشان ندهی، از تو دلگیر خواهم شد» .

سرانجام در همان روز ، کتاب را به این جانب واگذار نمود . سپس با سرعت به سوی منزل پدرم شتافتم و به حضور معظم له رسیدم و مژده کتاب را دادم. پدر، سر را بلند کرد ، نظری به آسمان افکند و فرمود :«فرزندم! رضایت پدر ، بزرگ ترین سرمایه ای است که خداوند به تو عنایت فرموده است» .

خدا را سپاس که توانسته ام پدر را از خود ، راضی نگاه دارم .5

**************

باید کارکرد، کار، کار

وقتی از علامه محمدتقی جعفری قدس‌سره درباره علت موفقیت شان سؤال کردند، آن فیلسوف و مفسر بزرگ جهان اسلام، در پاسخ گفتند: ... دو علت دارد: یکی اختیاری و دیگر غیراختیارى. عنصر غیراختیاری در واقع همان ذوق و عشقی است که خداوند نسبت به دانش در من قرار داد. البته، من پسر خاله خدا نیستم، بلکه این عنصر در افراد دیگری هم هست. در هر زمینه‌ای که من مطالعه می‌کردم می دیدم علاقه دارم. دلیل علمی مسئله هم این است که هر یک از علوم، بُعدی از حقیقت را نشان می‌دهند و انسان هم جویای کشف حقیقت است. عنصر دیگر اختیاری پشتکار است. استعداد و نبوغ اگر چه مهم است، ولی نباید به آنها اعتماد کرد. سال‌ها پیش که در نجف بودیم، فرق ما و طلبه‌های عرب این بود که پشتکار عجیبی داشتند و ما استعداد فراوان. خلاصه باید کاری کرد، کار، کار به استعداد نمی‌توان زیاد تکیه کرد.

پی نوشت ها :

1. شکوه فقاهت ، تهیه و نشر : مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، 1379 ، ص 508 (به قلم : عبدالله امینی) .

2. در سایه آفتاب ، محمد حسن رحیمیان ، قم : مؤسسه پاسدار اسلام ، 1373 ، ص 109 .

3. زندگی نامه خاوری کاشانی ، گردآورنده : حسن نراقی ، تهران : انتشارات گوتنبرگ ، 1336 ، ص 28 و 29 و 47 .

4. روزنامه جام جم ، شنبه ششم اسفند 1384 (شماره 1662) ، «گفتگو با رسول ملاّقلی پور ، کارگردان فیلم های دفاع مقدّس» .

5. فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیت الله مرعشی ، ج 33 ، قم : کتاب خانه آیت الله مرعشی ، ص 124 و 374 .

6. فروغ اندیشه، گذری بر زندگان علامه محمدتقی جعفرى

منبع : دوماهنامه حدیث زندگی ، شماره 30


ادامه مطلب


نظرات (0) نويسنده : محمد اسماعیل صلواتی - ساعت 11:25 PM - روز شنبه 25 اردیبهشت 1389    |   لينک ثابت

چندسالي است که به همت رهبر انقلاب سنت حسنه، نامگذاري سال در ابتداي هر سال شمسي رواج يافته است و رهبري با جايگاه تعيين راهبردهاي مهم کشور به اين مهم اقدام مي‌کند. امسال نيز با تحليلي که معظم له از مسائل کشور داشته اند؛ سال جاري را به نام « همت مضاعف و کار مضاعف » نام گذاري کردند. بنابراين راهبرد اصلي کشور کار، کار و کار مي‌باشد. اهميت راهبرد فوق زماني روشن مي‌شود که بدانيم معضل اصلي توسعه نايافتگي کشورها ، تنبلي ، کم کاري و اراده ضعيف است. مطالعه وضعيت کشورهاي توسعه يافته نشان مي‌دهد، نقطه عطف تحول و توسعه، در کار مضاعف و همت عالي نهفته است. اگر بنا باشد يک کشور نمونه براي الگوبرداري ذکر شود ژاپن مثال بارزي است در فاصله سال‌هاي 1850تا1880 ميلادي مردان بزرگي از خانواده‌هاي سامورايي در ژاپن پا به عرصه هستي نهادند و منشا تغييرات و تحولات مهمي در اين کشور شدند. آنها تصميم گرفتند حداکثر کوشش خود را براي صنعتي کردن ژاپن بکار گيرند.

روشنفکران اين کشور در بيداري و آگاهي مردم و رهبري تحولات اقتصادي و اجتماعي دوران ميجي، نقش درجه اول ايفا کردند. آنان دريافتند که با تکيه بر فرهنگ کهن خود مي‌توان جنبش کار راه انداخت.

تجربه کشور موفق ژاپن، نشان مي‌دهد که رشد توسعه اقتصادي آنها در درجه اول در تاثير بالا بودن فوق العاده مردم عملي شده است.

گزارش يک موسسه تحقيقاتي در آمريکا نشان مي‌دهد، نگراني کمپانيهاي آمريکايي فقدان مغزهاي متفکر نيست، بلکه کمبود مديراني است که بتواند اين قوه خلاق را به گونه‌اي موثر به کار گيرد.

در سنگاپور گزارش شده است که در فاصله سالهاي 1983 تا 1986 نيمي از افزايش توليد ناخالص ملي اين کشور به دليل بهره وري کار بوده است.

در کشور ما ايران هم حجم کار پايين است و هم مقدار سرانه کار مفيد بسيار پايين مي‌باشد و اکنون کشورها با شاخص کار مفيد سنجش مي‌شوند و بر اين اساس در مدل توسعه يافته و عقب مانده تعريف مي‌شوند.

ژاپني‌ها که اوايل دهه 1950 تصميم به رشد گرفتند، کار و تلاش روزانه خود را بيش از پيش افزايش دادند به طوري که ساعات کار در صنايع و شرکت‌هاي مختلف به طور متوسط در هفته حدود 50تا60 ساعت گزارش شده است اکنون بيشتر ژاپن شناسان بر اين باورند که معجزه اقتصادي اين کشور در طول دهه‌هاي 60و 1950 در درجه اول در سايه ساعات کار طولاني، صرفه جويي و کم مصرفي مردم آن حاصل شده است.

کره جنوبي و تايوان هم که حدود سي سال پيش از الگو قرار دادن ژاپن، تصميم به رشد اقتصادي خود گرفته و خواهان رقابت با توليدات ژاپن در بازارهاي بين المللي شدند؛ به خوبي واقف بودند که براي موفقيت خود لازم است بيش از ژاپنيها کارکنند و کمتر از آنها مصرف کنند.

کارگران کره‌اي که بزرگترين آرزوي شان رقابت با توليدات ژاپن بوده است در هفته 5تا 10 ساعت بيش از کارگران ژاپن کار مي‌کنند و دستمزدي معادل کمتر از نصف کارگران ژاپن دريافت مي‌دارند.

به همين جهت اکنون موفق شده اند در بسياري از بازارهاي صادراتي ژاپن نفوذ کنند و با آن کشور به رقابت بپردازند.

در سفري که چندي پيش به چين داشتيم وقتي از يک مسئول چيني در خصوص علت ساعات کار طولاني خانم‌ها در آن کشور پرسيديم با کمال تعجب گفتند که ما طبق برنامه مي‌بايست در پايان برنامه پنج ساله، مقام اول اقتصادي دنيا باشيم بر همين اساس هم آحاد مردم چين براي اين هدف عالي متحد مي‌باشند. درژاپن براي گزينش مديران سطح بالا اداري افزون بر ملاک‌هاي تحصيلات، ارشديت و تجربه طولاني نظر موافق و تائيد همکاران نيز از شروط اصلي براي تصدي مشاغل مهم محسوب مي‌شود و چون اين دسته از مديران اختيارات خود را ناشي از مردم مي‌دانند، ارتباطشان با ارباب رجوع برپايه اصل مسئوليت اداري، قرار دارد و خود را موظف و ملزم مي‌دانند که با تمام توان خويش در خدمت مراجعين باشند.

و اکنون ما با آن همه آموزه ديني در خصوص ارزش کار و اعراض از کار لغو و ترغيب به کار مفيد در جايگاه غير متناسب با شأن تاريخي، فرهنگي خود قرار داريم، اميد است که اين نامگذاري به تغيير نگرش منتهي شود و در حد چند همايش و بيل بُرد خلاصه نشود.

نويسنده : محمدعلي وكيلي 

منبع : روزنامه ابتكار



ادامه مطلب


نظرات (0) نويسنده : محمد اسماعیل صلواتی - ساعت 11:23 PM - روز شنبه 25 اردیبهشت 1389    |   لينک ثابت

ما پيام عيد رهبر را چو مصحف مي كنيم

مثل دستورالعمل همواره مصرف مي كنيم

كوري چشم سران فتنه و بيگانگان

چشم آقا ، كا و همت را مضاعف مي كنيم

**********

اي رهبرا كلام تو حجت ز مصحف است

هركس به قدر وسع توانش موظف است

اميد آنكه ، يوسف زهرا كند ظهور

امسال سال همت و كار مضاعف است

**********

خيزيد كه ايثار مضاعف بكنيم

عيد آمده ديدار مضاعف بكنيم

با عزم قوي ، ضعف به دل ره ندهيم

با همت خود كار مضاعف بكنيم

**********

من مضاعف مي كنم كار و تلاش

بهر كسب علم و ايمان و معاش

در مسير اقتدار كشورم

اين بلنداي عدالت پرورم

سرزمين داستان راستان  

تا نگين حلقه هاي باستان

تا قيامت نامدار و منجلي

تحت امر رهبرم سيد علي

**********

در راه تو حرکتم مضاعف باشد

با یاد تو برکتم مضاعف باشد

ای سید ما امر تو بر روی دو چشم

با عشق تو همتم مضاعف باشد

**********

الهی سال نو رحمت عطا کن

مضاعف همتی بر ما عطا کن

تلاش و کار را بنما مضاعف

مراد ملت ایران روا کن

**********

همت مضاعف میکنیم ، کاری مضاعف میکنیم

عطر خوش خوب ظهور ، جاری مضاعف میکنیم

بر دست مجروحت قسم ، سید علی از قلب و جان

این انقلاب و رهبرش ، یاری مضاعف میکنیم

**********

مکر تمام اهل نفاق و ريا کف است

دشمن ترين دشمن اسلام اضعف است

ساقي بيار باده که با امر رهبرم

امسال سال همت و كار مضاعف است

**********

يادمان نرود همت مضاعف و كار مضاعف ، بدون اصلاح الگوي مصرف محال است.

**********



ادامه مطلب


نظرات (0) نويسنده : محمد اسماعیل صلواتی - ساعت 11:20 PM - روز شنبه 25 اردیبهشت 1389    |   لينک ثابت

نگاهي به زندگي اجتماعي امام محمد باقر عليه السلام

زندگي امام محمد باقر (ع)، آينه تمام نماي زندگي شرافتمندانه انسان هاي موحد و متعالي است. يکي از بارزترين ويژگي هاي امام جامعيت اوست.

توجه به علم، او را از اخلاق و فضايل روحي غافل نمي سازد و روي آوري به معنويات و عبادت و بندگي، وي را از پرداختن به زندگي مادي و روابط اجتماعي و اصلاح جامعه باز نمي دارد. در حالي که انسان هاي معمولي، در بيشتر زمينه ها گرفتار افراط و تفريط مي شوند، اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشه نشيني کشيده مي شوند و اگر به کار و تلاش رو آورند، از انجام بايسته وظايف عبادي و معنوي، دور مي مانند!

انسان هاي کم ظرفيت و کوته انديش، گمان مي کنند که لازمه زهد و تقوا، اين است که خرقه اي پشمينه بر دوش افکنده و زاويه خلوتي را انتخاب کنند و روي از خلق بگردانند تا به خدا نزديک شوند!

اينان گمان مي کنند که تلاش براي تامين معاش و کسب روزي، مخالف زهد و توکل است، و وظيفه انسان فقط ذکر گفتن و پرداختن به نماز و روزه مي باشد و روزي از هر جا که باشد مي رسد ! ولي برنامه امامان (عليهم السلام)، و از جمله امام باقر (عليه السلام) غير از اين بوده است.آنان، در اوج زهد و تقوا و در نهايت عبادت و بندگي خدا، اهل کار و تلاش بوده اند، و از اين که ديگران روزي آنها را تامين کنند و خرج زندگي ايشان را بپردازند، بشدت بيزار بوده اند.

محمد بن منکدر يکي از زهاد معروف عصر امام باقر (عليه السلام) است که همانند طاووس يماني و ابراهيم بن ادهم و عده اي ديگر، داراي گرايش هاي صوفيانه بوده است.او خود نقل مي کند:

در يکي از روزهاي گرم تابستان، از مدينه به سمت يکي از نواحي آن، خارج شدم، ناگاه در آن هواي گرم، محمد بن علي (عليه السلام) را ملاقات کردم که با بدني فربه و با کمک دو نفر از خدمتکارانش مشغول کار و رسيدگي به امور زندگي است. با خود گفتم: بزرگي از بزرگان قريش، در چنين ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنين وضعيت جسمي، به فکر دنيا است! به خدا سوگند، بايد پيش رفته و او را موعظه کنم.

به آن حضرت نزديک شدم و سلام کردم.

او نفس زنان و عرق ريزان، سلامم را پاسخ گفت.

فرصت را غنيمت شمرده، به او گفتم:

خداوند، کارهايت را سامان دهد! چرا بزرگي چون شما در چنين شرايطي به فکر دنيا و طلب مال باشد! براستي اگر مرگ در چنين حالتي به سراغ شما بيايد، چه خواهيد کرد!

امام باقر (عليه السلام)، دست از دست خدمتکاران برگرفت و ايستاد و فرمود: به خدا سوگند، اگر در چنين حالتي مرگ به سراغم آيد، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.اين تلاش من خود اطاعت از خداست، زيرا با همين کارهاست که خود را از تو و ديگر مردم بي نياز مي سازم (تا دست حاجت و تمنا به کسي دراز نکنم).

من زماني از خدا بيمناک هستم که هنگام معصيت و نافرماني خدا، مرگم فرا رسد!

محمد بن منکدر مي گويد: پس از شنيدن اين سخنان، به آن حضرت عرض کردم: خداي رحمتت کند، من مي خواستم شما را موعظه کنم، اما شما مرا راهنمايي کرديد.

حضور سازنده و موثر در جامعه

امام باقر (عليه السلام) با اين که توجه به استغناي نفس و لزوم تلاش براي کسب معاش داشت و عملا در اين راستا گام مي نهاد، اما هرگز زندگي خود را وقف تامين معاش نکرده بود، بلکه همت اصلي آن حضرت، حضور سازنده و موثر در جامعه بود.

اين درست است که نبايد براي تامين زندگي، سربار ديگران بود، ولي اين نکته را نيز بايد در نظر داشت که هدف اصلي و عالي زندگي، دستيابي به رفاه، و ثروت نيست و نبايد در طريق تلاش هاي دنيوي، از ارزش هاي اصيل زندگي غافل بود.

امام باقر (عليه السلام) در روزگار خود، بزرگترين تاثير علمي و عملي را براي جامعه خويش داشت.

حضور در مجامع علمي و تاسيس جلسات فرهنگي، يکي از بهترين و ارزنده ترين نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زيرا هر گونه تکامل اجتماعي در ابعاد اخلاقي و معنوي و اقتصادي و...منوط به تکامل فکري و فرهنگي است.

براي تبيين نقش حياتي امام باقر (عليه السلام) در جامعه اسلامي، ياد همين نکته کافي است که: جمع عالمان بر اين عقيده اتفاق دارند که فقيه ترين مردم در آغاز سلسله فقيهان شش نفرند و آن شش نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) بشمار مي آيند. و سخن حسن بن علي الوشا» که از معاصران امام رضا (عليه السلام) مي باشد، خود گواهي روشن بر مدعاي ماست که مي گويد: نهصد شيخ و بزرگ راوي حديث را در مسجد کوفه مشغول تدريس يافتم که همگي از امام صادق (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) نقل حديث مي کردند.

محققان بر اين عقيده اند که امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) در حقيقت بنيانگذار دانشگاه اهل البيت هستند که حدود شش هزار رساله علمي از فارغ التحصيلان آن به ثبت رسيده است.

اصول اربع مائه همان رساله هاي چهار صد گانه اي است که در ميان محدثان شيعه، به عنوان کتب اصول شناخته مي شود و از جمله آن شش هزار رساله به شمار مي آيد، و چه بسا بيشتر محتويات کتب چهارگانه شيعه (کافي، من لا يحضره الفقيه، تهذيب و استبصار) از همين رساله هاي اربع مائه گرفته شده باشد.



ادامه مطلب


نظرات (0) نويسنده : محمد اسماعیل صلواتی - ساعت 11:17 PM - روز شنبه 25 اردیبهشت 1389    |   لينک ثابت