همت مضاعف كار مضاعف


 
 

نگاهي به زندگي اجتماعي امام محمد باقر عليه السلام

زندگي امام محمد باقر (ع)، آينه تمام نماي زندگي شرافتمندانه انسان هاي موحد و متعالي است. يکي از بارزترين ويژگي هاي امام جامعيت اوست.

توجه به علم، او را از اخلاق و فضايل روحي غافل نمي سازد و روي آوري به معنويات و عبادت و بندگي، وي را از پرداختن به زندگي مادي و روابط اجتماعي و اصلاح جامعه باز نمي دارد. در حالي که انسان هاي معمولي، در بيشتر زمينه ها گرفتار افراط و تفريط مي شوند، اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشه نشيني کشيده مي شوند و اگر به کار و تلاش رو آورند، از انجام بايسته وظايف عبادي و معنوي، دور مي مانند!

انسان هاي کم ظرفيت و کوته انديش، گمان مي کنند که لازمه زهد و تقوا، اين است که خرقه اي پشمينه بر دوش افکنده و زاويه خلوتي را انتخاب کنند و روي از خلق بگردانند تا به خدا نزديک شوند!

اينان گمان مي کنند که تلاش براي تامين معاش و کسب روزي، مخالف زهد و توکل است، و وظيفه انسان فقط ذکر گفتن و پرداختن به نماز و روزه مي باشد و روزي از هر جا که باشد مي رسد ! ولي برنامه امامان (عليهم السلام)، و از جمله امام باقر (عليه السلام) غير از اين بوده است.آنان، در اوج زهد و تقوا و در نهايت عبادت و بندگي خدا، اهل کار و تلاش بوده اند، و از اين که ديگران روزي آنها را تامين کنند و خرج زندگي ايشان را بپردازند، بشدت بيزار بوده اند.

محمد بن منکدر يکي از زهاد معروف عصر امام باقر (عليه السلام) است که همانند طاووس يماني و ابراهيم بن ادهم و عده اي ديگر، داراي گرايش هاي صوفيانه بوده است.او خود نقل مي کند:

در يکي از روزهاي گرم تابستان، از مدينه به سمت يکي از نواحي آن، خارج شدم، ناگاه در آن هواي گرم، محمد بن علي (عليه السلام) را ملاقات کردم که با بدني فربه و با کمک دو نفر از خدمتکارانش مشغول کار و رسيدگي به امور زندگي است. با خود گفتم: بزرگي از بزرگان قريش، در چنين ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنين وضعيت جسمي، به فکر دنيا است! به خدا سوگند، بايد پيش رفته و او را موعظه کنم.

به آن حضرت نزديک شدم و سلام کردم.

او نفس زنان و عرق ريزان، سلامم را پاسخ گفت.

فرصت را غنيمت شمرده، به او گفتم:

خداوند، کارهايت را سامان دهد! چرا بزرگي چون شما در چنين شرايطي به فکر دنيا و طلب مال باشد! براستي اگر مرگ در چنين حالتي به سراغ شما بيايد، چه خواهيد کرد!

امام باقر (عليه السلام)، دست از دست خدمتکاران برگرفت و ايستاد و فرمود: به خدا سوگند، اگر در چنين حالتي مرگ به سراغم آيد، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.اين تلاش من خود اطاعت از خداست، زيرا با همين کارهاست که خود را از تو و ديگر مردم بي نياز مي سازم (تا دست حاجت و تمنا به کسي دراز نکنم).

من زماني از خدا بيمناک هستم که هنگام معصيت و نافرماني خدا، مرگم فرا رسد!

محمد بن منکدر مي گويد: پس از شنيدن اين سخنان، به آن حضرت عرض کردم: خداي رحمتت کند، من مي خواستم شما را موعظه کنم، اما شما مرا راهنمايي کرديد.

حضور سازنده و موثر در جامعه

امام باقر (عليه السلام) با اين که توجه به استغناي نفس و لزوم تلاش براي کسب معاش داشت و عملا در اين راستا گام مي نهاد، اما هرگز زندگي خود را وقف تامين معاش نکرده بود، بلکه همت اصلي آن حضرت، حضور سازنده و موثر در جامعه بود.

اين درست است که نبايد براي تامين زندگي، سربار ديگران بود، ولي اين نکته را نيز بايد در نظر داشت که هدف اصلي و عالي زندگي، دستيابي به رفاه، و ثروت نيست و نبايد در طريق تلاش هاي دنيوي، از ارزش هاي اصيل زندگي غافل بود.

امام باقر (عليه السلام) در روزگار خود، بزرگترين تاثير علمي و عملي را براي جامعه خويش داشت.

حضور در مجامع علمي و تاسيس جلسات فرهنگي، يکي از بهترين و ارزنده ترين نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زيرا هر گونه تکامل اجتماعي در ابعاد اخلاقي و معنوي و اقتصادي و...منوط به تکامل فکري و فرهنگي است.

براي تبيين نقش حياتي امام باقر (عليه السلام) در جامعه اسلامي، ياد همين نکته کافي است که: جمع عالمان بر اين عقيده اتفاق دارند که فقيه ترين مردم در آغاز سلسله فقيهان شش نفرند و آن شش نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) بشمار مي آيند. و سخن حسن بن علي الوشا» که از معاصران امام رضا (عليه السلام) مي باشد، خود گواهي روشن بر مدعاي ماست که مي گويد: نهصد شيخ و بزرگ راوي حديث را در مسجد کوفه مشغول تدريس يافتم که همگي از امام صادق (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) نقل حديث مي کردند.

محققان بر اين عقيده اند که امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) در حقيقت بنيانگذار دانشگاه اهل البيت هستند که حدود شش هزار رساله علمي از فارغ التحصيلان آن به ثبت رسيده است.

اصول اربع مائه همان رساله هاي چهار صد گانه اي است که در ميان محدثان شيعه، به عنوان کتب اصول شناخته مي شود و از جمله آن شش هزار رساله به شمار مي آيد، و چه بسا بيشتر محتويات کتب چهارگانه شيعه (کافي، من لا يحضره الفقيه، تهذيب و استبصار) از همين رساله هاي اربع مائه گرفته شده باشد.




نظرات (0) نويسنده : محمد اسماعیل صلواتی - ساعت 11:17 PM - روز شنبه 25 اردیبهشت 1389    |   لينک ثابت