شیخ العراقین، مورد اعتماد و عنایت خاص امیرکبیر قرار داشت و امیر، که از گوهرشناسان روزگار بود، علاوه بر ارجاع محاکمات شرعی دیوان به محضرش «در مطالب مشکله و امور معضله با او مشورت» میکرد و حتی برای تعیین نام فرزندان شاه، از استخارههایش مدد میگرفت.
عباس اقبال، با اشاره به «ارجاع محاکمات از سوی امیر به محضر جناب... شیخ العراقین»، میگوید: روز بروز «عقیده او نسبت به جناب شیخ افزون میگردید». سپس با نقل داستانی درباره نحوه آشنایی امیر با شیخ میافزاید: پس از آن آشنایی، امیر «همواره در ترویج شیخ اقدامات کافی نمود و روز به روز در عقاید او نسبت به شیخ میافزود تا آن که محل وثوق امیر شد و طرف مشاوره در بعضی از امور مشکله گردید». به نوشته فریدون آدمیت: در دوران صدارت امیر «همه دعاوی که جنبه شرعی داشت و به دیوانخانه رجوع شده بود، به محضر شیخ عبدالحسین احاله میگردید. داوری او قطعی بود. کنت دوگوبینو نیز از شیخ عبدالحسین به احترام یاد میکند؛ او را فقیهی بلندپـایـه و پاکدامن، و خونسرد و با فراست میشناسد».
امیر حتی وصی خود را شیخ عبدالحسین قرار داد و شیخ نیز از مال الوصایه امیر شهید، مسجد و مدرسهای عالی در تهران بنا نهاد که امروزه به مسجد و مدرسه شیخ عـبـدالـحـسـیـن یـا مسجد آذربایجانیها معروف میباشد. شواهد همچنین حاکی است که پس از قتل امیر، شیخ مباشرت امور خانواده وی را بر عهده داشت.
ادامه مطلب
- چاپ
- ایمیل
شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین همسنگر امیرکبیر در مبارزه
.
بهائیت در ایران : ایشان را با نام آیتالله حاج شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به " شیخ العراقین " میشناسند، این عالم بزگوار، (متوفی ۱۲۸۶ق) از فقیهان نامدار قرن ۱۳ق است و زمان اقامتش در کربلا جمعی کثیر از مردم آنجا از وی تقلید میکردند.(1) وی شاگرد برجسته آیتالله «صاحب جواهر» بود و از ایشان اجازه اجتهاد داشت.(2) صاحب جواهر، به اجتهاد ۴ تن از شاگردانش تصریح داشت که یکی از آنها شیخ عبدالحسین بود.(3) سخن چنین شخصیت سترگی درباره شیخ العراقین، گواه رتبه بلند وی در دانش و درایت دینی است. چنان که آیتالله میرزا حسین نوری (محدث نامدار شیعه) او را زبده اعاظم محققین و نخبه افاخم مدققین میخواند.(4)
به نوشته اعتماد السلطنه (وزیر انطباعات عصر ناصری: تهرانی «مجتهدی بسیار فاضل و به قبول عامه نایل بود. در دولت عثمانی نیز اعتباری» قابل توجه داشت و «حکام عراق عرب او را حرمتی عظیم مینهادند.»(5) ناصرالدین شاه نظارت بر کار تعمیرات و تأسیسات ایران در عتبات عالیات، از جمله، توسعه صحن مطهر سالار شهیدان علیه السلام، و تعمیر بنای آن را، به شیخ العراقین سپرده بود(6) و «از مراقبت و مواظبت» وی «در تعمیر گنبد منور... و نصب خشته ای طلایی شهر» رضایت تام داشت.(7) شاه او را در ۱۲۷۴ق برای تعمیر صحن مطهر ائمه اطهار در کربلا و کاظمین و سامرا (علیهم السلام) مأمور کرد و او از ۱۲۷۴ تا ۱۲۸۶ (که در ۲۲ رمضان آن فوت کرد) به این کار اشتغال داشت. کتابخانه شخصی او در کربلا به علت داشتن نسخههای نفیس، شهرت داشت.(8)
شیخ العراقین، مورد اعتماد و عنایت خاص امیرکبیر قرار داشت(9) و امیر، که از گوهرشناسان روزگار بود، علاوه بر ارجاع محاکمات شرعی دیوان به محضرش(10) ، «در مطالب مشکله و امور معضله با او مشورت» میکرد(11) عباس اقبال، با اشاره به «ارجاع محاکمات» از سوی امیر «به محضر جناب... شیخ العراقین»، میگوید: روز بروز «عقیده او نسبت به جناب شیخ افزون میگردید».(12) سپس با نقل داستانی درباره نحوه آشنایی امیر با شیخ میافزاید: پس از آن آشنایی، امیر «همواره در ترویج شیخ اقدامات کافی نمود و روز به روز در عقاید او نسبت به شیخ میافزود تا آن که محل وثوق امیر شد و طرف مشاوره در بعضی از امور مشکله گردید».(13) به نوشته فریدون آدمیت: در دوران صدارت امیر «همه دعاوی که جنبه شرعی داشت و به دیوانخانه رجوع شده بود، به محضر شیخ عبدالحسین احاله میگردید. داوری او قطعی بود. کنت دوگوبینو نیز از شیخ عبدالحسین به احترام یاد میکند؛ او را فقیهی بلند پایه و پاکدامن، و خونسرد و با فراست میشناسد».(14)
امیر حتی وصی خود را شیخ عبدالحسین قرار داد(15) و شیخ نیز، مدرسه و مسجد حاج شیخ عبدالحسین (واقع در بازار تهران) را از ثلث میراث امیر بنیان نهاد. مهدی بامداد میگوید: «شیخ العراقین از مجتهدین معروف، و به زهد و تقوی و مدیریت در کار شهرت زیادی داشت. شادروان... امیرکبیر با آن نظر دقیقی که در شناسایی مردم و به ویژه ملاها داشت در بین تمام روحانیون زمان خود، او را وصی خویش قرار داد و شیخ العراقین هم از مال الوصایه امیر شهید، مسجد و مدرسهای عالی در تهران بنا نهاد که امروزه به مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین یا مسجد آذربایجانیها معروف میباشد».(16) شواهد همچنین حاکی است که پس از قتل امیر، شیخ مباشرت امور خانواده وی را بر عهده داشت.(17)
شیخ عبدالحسین، به کمال و کارآمدی احکام و قوانین اسلامی در جامعه بشری ایمان راسخ داشت و معتقد بود که «هرگاه مدار دولت و مملکت داری از روی شریعت مطهره باشد... هیچ فتنه و فساد بر نیاید».(18) بر همین اساس، زمانی که دید «بدعت» باب و بهاء، کیان دین را به خطر افکند، با جدیت تام به مبارزه برخاست. قدیمی ترین اقدام او در این راه ممانعت از ملاقات باب و مریدانش با محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدین شاه) بود که فرصتی تاریخی برای «اظهار وجود» و «تبلیغ» را از آنان گرفت. کنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه در ایران، «حاجی شیخ عبدالحسین که مردی فقیه و مجتهد و متدین و متقی است، فراست و قضاوتهای بی طرفانهاش موجب اعتماد همه کس شده و طرف احترام عموم است، به شاه و وزیر و بزرگان مملکت گفته بود: آیا در نظر دارید که به جای مذهب کنونی، مذهب جدیدی که هنوز نمیشناسید برقرار نمایید؟...»(19)
روشن است که برای فقیه تیزبینی چون شیخ العراقین، «بطلان دعاوی باب» ـ با توجه به شواهد و دلایل گوناگون، از آن جمله: «توبه صریح» خود باب بر فراز منبر شیراز، و وجود اغلاط پیش افتاده ادبی در الواح صادره از وی ـ کاملاً واضح بود و آمدن باب و جمعی از مریدانش به پایتخت به عنوان ملاقات با سلطان، بیشتر فرصتی برای «ابراز وجود» و «تبلیغات مسلکی» بود. خاصه آنکه، احساس میشد که دستهای مشکوکی از درون حکومت (نظیر منوچهر خان معتمدالدوله حاکم اصفهان) با اغراض سیاسی در پی تقویت فتنه، و ماهی گرفتن از آب گل آلودند... لذا «هوشمندانه» مانع اجرای این سناریوی خطرناک گردید.
ایشان در زمان تبعید بهاء به عراق، و تجمع بابیان در آن سامان، در عراق می زیست و شاهد فعالیتهای سوء آنان بود. منابع بهائی تصریح دارند که بابیان مهاجر، شبها به دزدیدن کفش و کلاه و پول و پوشاک زوار شیعه در اماکن مقدسه می پرداختند(20) و به اعتراف خود حسینعلی بهاء: «در اموال ناس مِن غیر اذنٍ تصرف مینمودند و نهب و غارت و سفک دماء را از اعمال حسنه میشمردند»(21)
علاوه، بین خود بابیها نیز بازار آشوبگری و آدمکشی رونق داشت و به قول خواهر بهاء (عزیه خانم) بهاء نیز در این فجایع بیدخالت نبود.(22)
اقدامات شیخ العراقین کینه شدید سران مسلک باب و بهاء، را بر ضد وی بر انگیخته است. حسینعلی بهاء در لوحی که به نام شیخ صادر کرده سخت به وی تاخته و او را «غافل مرتاب» و عنصری «مکار» میخواند!(23) و شوقی افندی (نتیجه دختری بهاء، و جانشین عباس افندی) نیز در فحشنامهای که با عنوان «لوح قرن» از خود به جا نهاده، کراراً شیخ را با الفاظی چون «شیخ خبیث» (24) و «مردود دارین و مبغوض ثقلین»(25) مورد هتک و شتم قرار داده است.
پانوشت:
1- برای نمونه ر.ک، اظهارات ابوالقاسم افنان، مورخ بهائی، در عهد اعلی...، ص ۳۸۸ و ۳۹۰؛ مجله «پیام بهائی»، ش ۲۹۶، ژوئیه ۲۰۰۴، «یادداشت ماه».
2- معارف الرجال، شیخ محمد حرزالدین، ۲ / ۳۴.
3- الکرام البرره، شیخ آقا بزرگ تهرانی،۲ / ۷۱۳؛ معارف الرجال، ۲ / ۳۵.
4- معارف الرجال، ۲ / ۱۱۲.
5- مکتوبات، اعلامیههای... شهید شیخ فضلالله نوری، محمد ترکمان، ص ۴۴۹.
6- چهل سال تاریخ ایران... (المآثر و الاَّثار)، به کوشش ایرج افشار، ۱ / ۱۸۹. درباره شیخ عبدالحسین، همچنین، ر.ک، ریحانه الادب، علامه خیابانی، ۳ / ۳۲۹.
7- ریحانه الادب، ۳ / ۳۲۹ و نیز: معارف الرجال، ۲ / ۳۵.
8- روزنامه ناصرالدین شاه به خراسان، علینقی حکیم الممالک، ص ۴۷۰.
9- نامههای امیر کبیر به انضمام رساله نوادر الامیر، تدوین سید علی آلداود، ص ۳۱۶.
10- بامداد به «ارادت» میرزا تقی خان امیرکبیر نسبت به شیخ تصریح دارد (شرح حال رجال ایران، ۶ / ۹۴).
11- امیرکبیر و ایران، آدمیت، ص ۳۰۸ و ۳۴۳.
ادامه مطلب
از دارالشفا و صدر تا شیخ عبدالحسین و سپهسالار

قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: حکومت قاجاریان با روی کار آمدن آقامحمدخان قاجار آغاز گردید، به نحوی که وی پس از ستیز با سرکردگان و بازماندگان کریم خان زند و افشاریه و همچنین سرکوب گردنکشان ایالات، دولت متمرکز قاجار را تشکیل داد، دولتی که سال های حکومت آن مقارن گردیده بود با پیشرفت سریع جوامع غربی به ویژه در امر آموزش و پرورش.
به گزارش سرویس فرهنگی قدس انلاین علم و سوادآموزی در تهران دوره ی قاجار ابتدا از مکتب خانه ها شروع گردید ولی در اندک زمانی مدارسی به شکل و شیوه ی جدید جایگزین مکتب خانه ها گردید به نحوی که طی آمارگیری سال 1269 ﻫ.ق تعداد مدارس 19 باب، مکتب خانه ها 14 باب، چاپخانه 12 باب، صحافی و کتاب فروشی 28 باب معرفی شده بود و در سرشماری دوم یعنی در حدود سال های 1286 ﻫ.ق تعداد این مدارس به 35 باب افزایش یافته بود، به نحوی که جمعیت کل تهران در این سال با احتساب سپاهیان ساکن و حاضر در تهران در حدود 155736 نفر بود.
با وجود پایتخت قرار گرفتن تهران پس از حکومت قاجار در اندک زمانی مدارسی به سبک و سیاقی جدا از مکتب خانه ها ایجاد گردیدند که شاید اشاره به تعدادی از آن ها خالی از لطف نباشد، به نحوی که دکتر نورالله کسایی آن ها را چنین ذکر می کند.
مدرسه دارالشفاء
تاریخ بنای دارالشفاء به اوایل سلطنت فتحعلیشاه قاجار (1212- 1250 ق) برمی گردد. این مدرسه را نخست برای بیمارستان ساختند، از این رو به دارالشفاء معروف شد. از گزارش اعتمادالسلطنه چنین برمی آید که دارالشفاء پیش از مسجد جامع جدید دارالخلافه بنا گردیده. این مسجد که آن هم توسط این شاه قاجار ساخته شده در جنوب دارالشفاء قرار داشته است.
از فعالیت های درمانی و بیمارستانی دارالشفاء در روزگار فتحعلیشاه اطلاعی در دست نیست و نیز اینکه به دلایلی نامعلوم این مرکز درمانی به مدرسه تبدیل شده است. تا آغاز عصر ناصرالدین شاهی (1264- 1313 ق) نیز از استادان و دانشجویان دارالشفاء اطلاعاتی در دست نمی باشد.
مدرسه صدر
این مدرسه که از برکت استاد فرزانه و عارف گرانمایه اش آقا محمدرضا قمشه ای نامی جاودانه یافته است، به احتمال دومین مدرسه ساخته شده در تهران عصر قاجاران است که در انتساب به بانیش میرزا شفیع مازندرانی صدر اعظم عصر فتحعلی شاهی به مدرسه صدر معروف شد.
معتمدالدوله میرزا شفیع خان مازندرانی (م 1234 ق) که از 1214 ق پس از عزل حاج ابراهیم کلانتر شیرازی به وزارت در دستگاه فتحعلیشاه قاجار رسید، از سال 1220ق به مقام صدر اعظمی ارتقا یافت و تا آخر عمر این منصب را با لقب صدر بر عهده داشت. او در ضلع غربی جلوخان مسجد شاه مدرسه ی کوچک صدر را بنا کرد. این مدرسه که یکی از مهمترین مدارس تهران بود، در جلوخان مسجدشاه، به مساحت 1836 مترمربع قرار داشت.
مدرسه مروی
این مدرسه معروف در خیابان ناصریه و در بازارچه مروی بنا گردید. صحن آن مربع مستطیل و دارای حجره های متعدد و سه جایگاه تدریس و یک کتابخانه مشتمل بر کتب قدیمه بود و نیز اطاق هایش گنجایش اقامت و تحصیل 200 نفر را داشت.
بانی این مدرسه محمد حسین خان قاجار مروی ملقب به فخرالدوله یا فخرالملک (م4- 1233 ق) از رجال بزرگ قاجار و از ندیمان خاص فتحعلیشاه (1212- 1250 ق) بوده است و این مدرسه در انتساب به او به مدرسه خان مروی یا مدرسه فخریّه شهرت یافته است.
مدرسه در مدخل کوچه و بازارچه ای ساخته شد که در انتساب به خان مروی به کوچه و بازارچه مروی معروف شد. که هم اکنون در خیابان ناصر خسرو روبروی شمس العماره قرار دارد و دبیرستان بزرگ مروی در دوره های اخیر در زمین های موقوفه مدرسه روبروی مدرسه و مسجد خان مروی ساخته شد که هر دو هم اکنون دائر است.
بنای مدرسه که به احتمال در 1228ق آغاز شده بود در فاصله سال های 1231- 1232 ق به پایان رسید. در کتیبه بالای ایوان شمالی روبروی در ورودی مدرسه این نوشته به چشم می خورد: «قد تَمّ هذاالبنیان القوامة الارکان به توفیق الملک المُستعان فی ایام السُلطان الاَعظم وَ الخاقان الاَکبر السُلطان فَتحعَلیشاه قاجار سنه 1232» اما در این مصراع از بیت:
منشی طبع سبا از پی تاریخش گفت
که «مدرس سزد این مدرسه را ادریسی»
گویا پایان بنا در تاریخ 1231 ق می باشد.
مدرسه قاسم خان
بانی این مدرسه امیر محمد قاسم خان یا قاسم خان پسر سلیمان خان قاجار قوانلو از رجال بزرگ دربار ناصرالدین شاهی و پدر مهدعلیا همسر شاه بوده است. قاسم خان این مدرسه را در ارک سلطنتی یعنی در اندرونی کاخ های شاهی ساخته است. تاریخ بنای مدرسه قاسم خانی به اوایل سلطنت ناصرالدین شاه (1264- 1313 ق) بازمی گردد. پس از قاسم خان به دستور مهد علیا فضای این مدرسه توسعه یافت و بر تعداد اتاق های درسی و مسکونی آن افزوده شد.
مدرسه شیخ عبدالحسین
این مدرسه را شیخ عبدالحسین تهرانی ملقب به شیخ العراقین (م 1286 ق) بنا بر وصیت میرزا تقی خان امیرکبیر از ثلث ما ترک او بنا کرد. شیخ عبدالحسین را، که مرحوم مصطفوی او را آذربایجانی مقیم تهران معرفی کرده از روحانیون پاکدامن و مورد توجه امیرکبیر بوده است. وی در سال 1270 ق پس از فاجعه قتل امیرکبیر که رابطه خاندان او با سلطنت قاجار گسست، از محل دو سوم ماترکی که بازماندگان امیر در تبریز در اختیارش نهاده بودند مسجد و مدرسه ای را در بازار ترک های تهران ساخت که مدرسه به نام خود شیخ عبدالحسین و مسجد از آن رو که آذری های مقیم تهران در ایام محرم مجالس سوگواری خود را در آن برپا می کردند به مسجد آذربایجانی ها معروف گردید.
مدرسه سپهسالار قدیم
این مدرسه به فاصله اندکی پس از مدرسه خان مروی در انتهای بازارچه مروی در محله حیات شاهی کوی عودلاجان و در شرق مدرسه مروی بنا شده است.
بنیان گذار این مدرسه میرزا محمدخان سپهسالار قاجار (4- 1283ق) صدر اعظم و دایی ناصرالدین شاه بوده است که در انتساب به او به مدرسه سپهسالار قدیم در برابر سپهسالار جدید (ساخته میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی) معروف گردید.
مدرسه سپهسالار قدیم فضایی فراخ و مشجر و شبستانی کشیده شرقی غربی دارد با ستون ها و سرستون های سنگتراش استوار که از نظر معماری از بناهای خوب سده سیزده هجری است.
محمدخان برای این مدرسه موقوفات قابل ملاحظه در نظر گرفته که به سبک مدرسه خان مروی استادان و طلاب شاغل به تحصیل و مقیم در آن از محل درآمد این موقوفات روزگار می گذراندند. بخشی از این موقوفات اکنون دایر است و طبق نص وقفنامه صرف نوسازی و حقوق متولی و مدرسان و امام جماعت مدرسه می شود.
این مدرسه کتابخانه ای نیز به بزرگی مدرسه مروی دارد. رسیدگی به کار کتابخانه و کتابدار طبق نظر واقف بر عهده مدرس مدرسه بوده است. حفظ و نگهداری و امانت دهی و زمان تحویل و شیوه کتابداری نیز که در وقفنامه به تفصیل ذکر شده از جمله وظایف کتابدار بوده است. اکنون نیز تعدادی از کتاب های خطی و چاپی باقی مانده و در کتابخانه موجود است.
مدرسه عالی سپهسالار
مدرسه سپهسالار یا مدرسه سلطانی یا ناصری (منسوب به ناصرالدین شاه) که در انتساب به واقف و بنیانگذار آن حاج میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی (م 1298 ق) و در برابر مدرسه سپهسالار قدیم به مدرسه سپهسالار جدید شهرت یافته (و پس از انقلاب نام شهید مطهری را بر آن نهاده اند) از مدارس بزرگ و عالی و باشکوه اواسط عصر ناصرالدین شاهی که در ضلع شرقی باغ بهارستان (میدان بهارستان از ساخته های همین سپهسالار) بنیاد گردید و بعدها با استقرار حکومت مشروطه مجلس شورای ملی را در شمال آن ساختند
سیری در نخستین مدارس تهران(1) , شیخ عبدالحسین تهرانی ملقب به شیخ العراقین
ادامه مطلب
شیخ العراقین، مورد اعتماد و عنایت خاص امیرکبیر قرار داشت و امیر، که از گوهرشناسان روزگار بود، علاوه بر ارجاع محاکمات شرعی دیوان به محضرش «در مطالب مشکله و امور معضله با او مشورت» میکرد و حتی برای تعیین نام فرزندان شاه، از استخارههایش مدد میگرفت.
عباس اقبال، با اشاره به «ارجاع محاکمات از سوی امیر به محضر جناب... شیخ العراقین»، میگوید: روز بروز «عقیده او نسبت به جناب شیخ افزون میگردید». سپس با نقل داستانی درباره نحوه آشنایی امیر با شیخ میافزاید: پس از آن آشنایی، امیر «همواره در ترویج شیخ اقدامات کافی نمود و روز به روز در عقاید او نسبت به شیخ میافزود تا آن که محل وثوق امیر شد و طرف مشاوره در بعضی از امور مشکله گردید». به نوشته فریدون آدمیت: در دوران صدارت امیر «همه دعاوی که جنبه شرعی داشت و به دیوانخانه رجوع شده بود، به محضر شیخ عبدالحسین احاله میگردید. داوری او قطعی بود. کنت دوگوبینو نیز از شیخ عبدالحسین به احترام یاد میکند؛ او را فقیهی بلندپـایـه و پاکدامن، و خونسرد و با فراست میشناسد».
امیر حتی وصی خود را شیخ عبدالحسین قرار داد و شیخ نیز از مال الوصایه امیر شهید، مسجد و مدرسهای عالی در تهران بنا نهاد که امروزه به مسجد و مدرسه شیخ عـبـدالـحـسـیـن یـا مسجد آذربایجانیها معروف میباشد. شواهد همچنین حاکی است که پس از قتل امیر، شیخ مباشرت امور خانواده وی را بر عهده داشت.
ادامه مطلب