دنيا آماده پذيرش حكومت جهانی حضرت مهدی (ع)

 

غلبه حضرت صاحب الامر عجل الله تعالي فرجه الشريف و حكومت جهانى اسلام، ممكن است به طور اعجاز و خرق عادت انجام يابد و ممكن است با فراهم‌ شدن اسباب و علل ظاهرى باشد و ممكن است به هر دو نوع واقع شود، چنان ‌كه پيشرفت و غلبه پيغمبر اكرم صلّىالله عليه و آله و قواى اسلام به هر دو نوع بود.

 

اما به طور اعجاز و خرق عادت، محتاج به توضيح نيست كه حصول چنين غلبه مطلق براى آن حضرت، به خواست خداوند، امرى است ممكن و معقول و با وعدههاى صريح و بشارتهاى حتمى كه در قرآن مجيد و احاديث متواتر داده شده، بدون شبهه حاصل خواهد شد و خداوند به مصداق آيه

«كَمْ مِنْ فِئَة قَليلَة غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِاِذْنِ الله» (1)

چه بسيارند گروه اندكى كه به اذن خداوند، بر گروه بسيارى چيرگى مىيابند.

آن حضرت، اصحابش و عموم بندگان شايسته خدا را بر تمام ملل غالب و حاكم، و وارث و مالك ارض قرار مىدهد.

و از لحاظ اسباب، و علل ظاهرى هم اگر موضوع را بررسى كنيم، حصول چنين فتح و غلبه و تشكيل آن حكومت الهى ممكن و عملى خواهد بود؛ زيرا آن حضرت در موقعى ظهور مىكند كه اوضاع و احوال اجتماعى و اخلاقى و سياسى كاملاً مساعد باشد.

در آن موقع همه ملل از مدنيّت معنوى و اخلاقى محروم، و دشمنى و كينه و ظلم و تجاوز، همه را نسبت به يكديگر بدبين و از هم جدا ساخته و اتحاد، وحدت، همفكرى و همكارى، بهكلى از ميان بشر رخت بربسته و از اينكه كسى بتواند بدون مدد غيبى جامعه را رهبرى كند، همه مأيوس مىگردند و خلاصه همه با هم در مبارزه و جنگ و ستيز و همه از وضع خود ناراضى، و از مكتبهاى مختلف كه عرضه مىشود نااميد بوده و منتظر تغيير رژيم و انقلاب و عوض‌شدن اوضاع، و كنار رفتن زمامداران خدانشناس و برداشته‌شدن مرزها و الغاى تجزيهها و تقسيمها مىباشند.

در يك چنين موقعيتى، حضرت صاحب الزمان ارواح العالمين له الفداء و اصحابش، با نيروى ايمان و اخلاق حسنه و با نجاتبخشترين برنامههاى عمرانى و اقتصادى و عدالت اجتماعى، براى انقلاب و دعوت به قرآن و اسلام، قدم به ميدان مىگذارند و آن نهضت الهى و دعوت روحانى را شروع مىكنند و مردم را به سوى خدا و احكام خدا و زندگى برابرى و برادرى، عدل و امنيت، صفا و وفا، راستى و درستى و نظم صحيح، مىخوانند و خود و اصحابش، نمونه همه فضايل بشرى مىباشند و با نيروى ايمان و استقامت و پشتكار و همتى كه مخصوص مؤمنان ثابت قدم است، هدف و مقصد خود را تعقيب مىنمايند.

معلوم است اين جمعيت با آن برنامه ها و وضع كار، در آن دنياى پرآشوب و غرق در طوفان گرفتارىها و فشارها، دلها را به خود متوجه نموده و فاتح و پيروز و موفق مىشوند و هيچ نيرويى نمىتواند در برابر آنها مقاومت كند.

و شاهد اين حقيقت، همان ظهور رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و پيشرفت سريع دين اسلام و فتوحات محيرالعقول مسلمين در قرن اول اسلام است، كه يكى از علل ظاهرى آن پيروزىهاى پى در پى و درهم شكسته شدن ارتشهاى انبوه دولت شاهنشاهى ايران و امپراطورى روم، فساد اوضاع اجتماعى و ادارى ايران و روم بود كه مردم اين كشورهاى پهناور را براى قبول يك دعوت صحيح و حكومتى متكى به مبانى عدالت و مساوات آماده كرده بود.

 


ادامه مطلب
[ شنبه 9 آبان 1394  ] [ 4:58 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

بازگشت به دنيا در زمان ظهور

  و اين بالاترين آرزوى مؤمنان مشتاق است كه اگر - خداى نكرده - ظهور حضرت صاحب الامرعليه السلام از اين زمان‏ها به تأخير افتد، و به اين نزديكى به فيض ديدارش نايل نشويم، و در زمان حياتمان دولت حقّه آن جناب را نبينيم، و اجلمان فرا برسد، بار ديگر در زمان ظهورش به دنيا بازگرديم
. و دليل بر اين روايتى است كه عالم عامل و فقيه كامل ملا احمد اردبيلى در كتاب حديقة الشيعه از امام صادق‏عليه السلام آورده كه مضمون آن چنين است: هر مؤمنى آرزوى خدمتش را داشته باشد و براى تعجيل فرجش دعا كند، كسى بر قبر او مى‏آيد و او را به نامش صدا مى‏زند كه: فلانى! مولايت صاحب الزمان‏عليه السلام ظهور كرده، اگر مى‏خواهى بپاخيز و به خدمت امام شرفياب شو، و اگر مى‏خواهى تا روز قيامت بيارام. پس عدّه بسيارى به دنيا بازمى‏گردند و فرزندانى از آن‏ها متولد مى‏شود
. مى‏گويم: اين حديث در كتاب حديقه به فارسى ترجمه شده بود و من عباراتش را به عربى نقل كردم، و نيز در خصوص اين فضيلت - بازگشت به دنيا در زمان ظهور - حديثى كه در مورد دعاى عهد هست دلالت صريح دارد، چنان‏كه در بحار و نيز الانوار النعمانيه و المقباس و زاد المعاد و مؤلفات ديگر به حذف سند از امام صادق‏عليه السلام روايت شده.
عبارت الانوار النعمانيه چنين است: هركس تا چهل صبح اين دعا را بخواند، از ياران قائم‏عليه السلام خواهد شد، و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداوند متعال او را زنده مى‏كند تا در خدمتش جهاد نمايد، و به شماره هر كلمه از اين دعا هزار حسنه برايش نوشته مى‏شود و هزار سيّئه از وى محو مى‏گردد و آن دعا اين است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اَللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ العَظِيمِ وَرَبَّ الكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ.... (1) كه در بخش آينده ان شاء اللَّه تعالى خواهد آمد، و اين دعاى شريفى است كه مشتمل بر دعا براى تعجيل فرج مولايمان صاحب الزمان - عجّل اللَّه فرجه الشريف - مى‏باشد
.

  1- بحار الانوار: 61/86؛ و زاد المعاد: 489؛ و الانوار النعمانيه: 104/2 و 105.

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:37 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

معنى انتظارى كه در اين اخبار به آن امر گرديده است

انتظار حالتى است نفسانى كه آمادگى براى آنچه انتظارش را مى‏كشيم، از آن بر مى‏آيد و ضدّ آن يأس و نااميدى است، پس هر قدر كه انتظار شديدتر باشد، آمادگى و مهيّا شدن قوى‏تر خواهد بود، نمى‏بينى اگر مسافرى داشته باشى كه در انتظار مقدمش به سر مى‏برى، هرچه هنگام آمدنش نزديك‏تر شود، مهيّا شدنت فزونى مى‏يابد، بلكه احياناً خوابت به بيدارى مبدّل مى‏گردد، چون انتظارت شديد است.
و همان‏طور كه مراتب انتظار از اين جهت متفاوت است از جهت محبّت نسبت به كسى كه در انتظارش هستى، نيز مراتب متفاوتى دارد، پس هر چه محبّت شديدتر و دوستى بيشتر باشد، مهيّا شدن براى محبوب زيادتر مى‏شود و فراقش دردناك‏تر مى‏گردد، به گونه‏اى كه منتظِر، از تمام امورى كه مربوط به حفظ خودش هست، غافل مى‏ماند و دردهاى بزرگ و محنت‏هاى شديد را احساس نمى‏كند
. بنابراين مؤمنى كه منتظر آمدن مولايش مى‏باشد، هر قدر كه انتظارش شديدتر است، تلاشش در آمادگى براى آن به وسيله پرهيز از گناه و كوشش در راه تهذيب نفس و پاكيزه كردن درون از صفات نكوهيده و به دست آوردن خوى‏هاى پسنديده بيشتر مى‏گردد، تا به فيض ديدار مولاى خويش و مشاهده جمال انورش در زمان غيبتش رستگار شود، همچنان‏كه براى عده بسيارى از نيكان اتفاق افتاده است.
و لذا امامان معصوم‏عليهم السلام - در رواياتى كه خواندى و غير آن‏ها - به پاكيزگى صفات و مقيّد بودن به انجام طاعات امر فرموده‏اند. بلكه روايت پيشين ابوبصير اشارت يا دلالت دارد بر اين‏كه رستگارى به مقام انتظار و نايل شدن به پاداش منتظران، به پرهيز و پروا از گناه و آراستگى به خوى‏هاى پسنديده بستگى دارد.
چنان‏كه حضرت صادق‏عليه السلام فرمود: هر آن كس كه خواسته باشد از ياران قائم‏عليه السلام شود، بايد كه منتظر باشد و بايد در حال انتظار به پرهيزكارى و خوى‏هاى پسنديده عمل نمايد، كه هرگاه بميرد و قائم به پس از مردنش بپاخيزد، پاداش او همچون كسى خواهد بود كه دوران حكومت آن حضرت را درك كرده باشد... .
و بى‏ترديد هر قدر كه انتظار شديدتر باشد، صاحب آن، مقام و ثواب بيشترى نزد خداى - عزّوجلّ - خواهد داشت. خداى تعالى ما را از مخلصان منتظرين مولايمان صاحب الزمان - عجّل اللَّه فرجه الشريف - قرار دهد

 

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:35 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

غرب و آخر الزمان

امروزه يكى از مباحثى كه در دنياى غرب ومسيحيت توجه بسيارى را به خود جلب نموده، توجه به يكى از مباحث مسيحيت است كه در رابطه با آخر الزمان و آمدن مسيح (ع) گفتگو مى كند وموجب گشته تا كتب وفيلم هاى خاصى در زمينه مباحث آخر الزمان، علايم آخر الزمان، مكاشفات مختلف، چگونگى حفظ خود ازگزند حوادث و وقايع وغيره ساخته ومنتشر شوند.

يكى از انتشاراتى كه اخيرا در اين زمينه به ويژه در زمينه توليد فيلم هاى ويديويى، فعاليت وسيعى را آغازكرده انتشارات آرماگدون است كه خود را با عنوان بزرگترين كتابفروشى در زمينه كتب مربوط به نبوت، مكاشفات وانجيل معرفى نموده است . جستجوى كامپيوترى در شبكه اينترنت، فهرستى ازكتب وفيلم هاى ويديويى تهيه شده در اين زمينه را معرفى مى نمايد كه نمونه هايى از اين كسب و نوارهاى ويديويى را معرفى مى نماييم:

ادر مورد بازگشت مسيح (ع) فيلم ويديويي به روايت (ادوند پا ردوم ): موضوع اين نوار ويديويى در رابطه با به پايان رسيدن هزاره دوم ميلادى ونگرشتن دقيق بشر به آينده مشكوك قرن بيست ويكم است.

عده اى از مردم، پايان هزاره دوم را به عنوان سرآغاز جديدى تصور مى نمايند. كتاب آسماني مسيحيان مى گويد: مسيح زمانى مى آيد كه شما انتظار آمدن او را نداريد، و اين چنين است كه شمارش معكوس آغاز شده است و سؤالى كه به ذهن وارد مى شود اين است كه ما در چه زمانى از تاريخ واقع شده ايم؟

هشدار دو دقيقه اي زمين : اين نوار ويديويى مهيج وجنجالى شما را به كشف اين مطلب

مى رساند كه چرا متخصصان وكارشناسان امور دينى و مكاشفات در غرب معتقدند كه هشدار دو دقيقه اى زمين به گوش مى رسد در اين نوار شما مى توانيد نگاهى دقيق به روزگاران آشفته اى داشته باشيد كه ما درآن بسر مى بريم وضمنا به شواهدى دست يابيد كه توضيح دهنده اين مطلب است كه ما در واپسين روز زندگى مى كنيم. اين نوار ويديوبى بر اساس كتاب جان ويلر تهيه شده و روايت كننده آن نيز كاريل ماتريسيانا مى باشد.

آخر الزمان دوران سختي : اين نوار ويديويى در سه كاست تهيه شده وبا اين كه به شيوه اى حرت اى تهيه شده است، اما ازآن جاكه دربرگيرنده اطلاعات كمى وكيفى خاصى است كه به حيات وبقاى روحى وجسمى بشر در خلال دوران آشوب واضطراب آخر الزمان مى پردازد، بسيار حيرت آور است. اولين بخش از اين نوار ويديويى به بحثى جامع در رابطه با دوران قبل از آشوب واضطراب پرداخته واين مطلب را خاطر نشان مى سازدكه بشر براى رسيدن به آشوب واضطراب به دنيا نيامده است. اما دچار آشوب واضطراب شده وخوشى خود را از دست داده است. در اين فيلم ديك آينزورت انسان را در زمينه اين كه چگونه خود را ازگزند حوادث دور ساخته و حفظ نمايد ويا اينكه چگونه غذا تهيه نموده، محصولات خودرا به بار آورد وخود را براى شرايط سخت آماده سازد، راهنمايى مى كند.

در بخش دوم وسوم اين نوار به افراد آموخته مى شود كه چگونه وسايل ولوازمى را كه به

طور روزمره دور مى اندازند، مى توانند به عنوان ابزارى مفيد مورد استفاده قرار دهند و همچنين به شما آموخته مى شود كه چگونه اجاق خورشيدى وابزار ديگرى بسازيد و آب به راحتى پيدا نماييد.

دلايل شگفت انگيز آيا خدا به راستي وجود دارد : اين نوار ويديويى نوارى مستند است كه شواهدى جديد و شگفت انگيز را كه موجب اثبات خدا شده است، ارايه مى دهد . تهيه كنندگان اين فيلم نظير)پاول لالوند گرانت جفرى ، ديو بريس ، ديو مانت وچووك ميسار معتقدند كه با ديدن اين فيلم مى توانيد خود ودوستان نجات نيافته خود را به فلاح ورستگارى برسا نيد.

مکاشفه :اين فيلم نشان مى دهد كه در دوزخ خشونت، حيله و نيرنگ ) و در دنياى شهوانى امروز، مردان وزنان با ايمانى وجود دارند كه همه چيز را به نام خدا وبا استعانت از او مى خواهند وآنان اهل مقاومت و بردبارى وپايدارى هستند. مدت اين نوار ويديويى 97 دقيقه است(1).

 

  1. نشر مرعود شماره 16، ص66.

 

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:34 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

ولي عصر

از القاب حضرت مهدى (ع) است. به حضرت، ولي عصرگفته اند چون ولايت دارد بر "عصر" و زمان، و مقدَم است بر زمان. پس حضرت بر خودِ زمان نيز امام است و نه فقط اثرپذير نيست، كه تاثير در زمان مى كند.

در بعضى روايات آمده كه منظور از عصر در سوره والعصر" عصر ظهور مهدى (ع) است كه در آن عصر، حق بر باطل به طوركامل غلبه مى كند. (1)

 

  1. تفسير الميزان


منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:33 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

مردان آخر الزمان

در روايات براى مردانى كه در آخرالزمان دچار آسيب شده اند، نشانه هايى ذكر شده است. معمولا ًاسلام توقعش از مرد اين است كه حس غيرت دينى و مهابت الهى داشته باشد. روايات حاكى است كه در سيماى مبارك خود امام زمان(ع) هم مهابت الهى وجود دارد . يعنى در چهره مبارك امام زمان (ع) در عين ملاحت و شيرينى، نوعى مهابت و ترس الهى هم وجود دارد و تركيبى از ملاحت و مهابت درآن ديده مى شود. اما در آخرالزمان بنابرآن چه از روايات به دست مى آيد، اگر شما در بين بيست مرد كمتر يا بيشتر، چهره هايى را مورد ارزيابى و شناسايى قرار دهيد، نمى توانيد كسى را پيدا كنيد كه در چهره اش هيبت و مهابت الهى و آثار ترس از خداوند وجود داشته باشد. اهل معصيت خيلى راحت در برابرشان مرتكب معصيت مى شوند وآن ها هم هيچ عكس العملى از خود نشان نمى دهند

روايت دوم درباره نشانه ها و خصلت هاى منفى مردان آخر الزمان مى فرمايد يطيع الرجل زوجته و يعصى والديه مردان دوره آخر الزمان از اطاعت و احترام والدين دورى مى كنند، در عين حال يك گرايش و اطاعت وپيروى صد درصد از همسران خود در رفتارشان ديده مى شود.

باز روايت ديگر مى فرمايد: يكون الرَجل همه بطنه و قبلته زوجته و دينه دراهمه : مردانى وجود دارند كه تمام همت و عزم شان براى پركردن شكم هاى شان است و اصلاً به فكر معيشت ديگران نيستند. همسران شان قبله آن ها مى باشند قبلته زوجته گويا اين زن ها خداى مردان خود شده اند و براى آن ها اطاعت از همسر، اطاعت از خدا به حساب مى آيد و دين آن ها هم پولشان مى گردد حتى براى آن ها مقدس ترين و مهم ترين مسئله پول و ثروت روايت ديگرى از اين حكايت مى كند كه مردان از مرد بودن خودشان خسته مى شوند: لعن الله المخنثين من الرجال تعبير روايت اين است كه اين ها از صفات مردانه خود خسته شده و سعى مى كنند كه گرايش ها، تمايلات و حالت هاى زنانه را در خودشان نمايان كنند. اين گرايش ها ممكن است در حرف زدن، آرايش و آراستگى، طرز پوشش و يا تفكر باشد.

در نقطه مقابل هم حتى روايتى داريم كه والمترجلات من النساء زنانى هم پيدا مى شوند كه اين ها مى خواهند خصوصيات مردان را در خودشان ايجاد كنند و مثل مردان شوند.

روايت ديگرى مى فرمايد: يتسمن الرجال للرجال والنساء للنساء و يا يا يتمشط الرجل كما يتمشط المرأة لزوجها امَا يكى از آفت هايى كه در دوره آخر الزمان براى مردان به وجود مى آيد اين است كه به جاى آراستگى دست به آرايش مى زنند. آراستگى با آرايش امر بسيار متفاوتى است.

يا در روايت ديگر مى فرمايد كه: بعضى از مردها در دوره آخرالزمان خود را براى ديگران آرايش مى كنند، همانند نوعروسى كه براى داماد آرايش مى كند آفت خطرناك تر، اين كه در آخرالزمان يتنافس فى الرجل يغار عليه من الرجال يعنى در آخرالزمان باندهايى به وجود مى آيند كه طرفدار همجنس بازى هستند و در اين راستا مردان، هوسرانى هاى خودشان را به يكديگر اختصاص مى دهند.

روايت مى فرمايد كه يتنافس فى الرجل يعنى ممكن است با هم رقابت داشته باشند و بعد مى فرمايد يغار عليه من الرجال يعنى ممكن است دو مرد بر سر مرد ديگرى يا فرد ديگرى، با هم غيرت و حسادت داشته باشند و هر يك رقيب ديگرى براى رسيدن آن فرد باشد(1)

 

  1. نشريه موعود شماره32 ص 31.

منبع
ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:32 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

غرب و مهدويت

  امروز به وضوح تلاش هاى ضد دينى دولت هاى غربى كه به طرفدارى از اومانيسم و انسان مدارى كه مأمور طرد و نفى تفكر خداگرايى و دين باورى در جوامع غربى است، به بن بست رسيده و نسل رنسانس بى دين غرب كه در چندين قرن پيش شكل گرفته است رو به انقراض است و ونسان مذهبى در غرب فراگير مى شود.

امروزه نشانه هاى بى شمارى از رنسانس مذهبى در غرب ديده مى شود كه برخى از اين گرايش ها را در بين فرقه هاى مسيحى مى توان مشاهده كرد اين نشانه هاى رنسانس مذمبى در غرب تنها درگرايش به كليسا و دعا نيايش خلاصه نمى شود، بلكه به دليل رشد روز افزون و آگاهانه آن، واكنش در برابراهانت به مقدسات را نيز نتيجه مى دهد و سردمداران وحاميان انديشه هاى ضد دينى را كه دولت هاى غربى در راس آن قرار دارند، در موضع ضعف مى افكند نمونه هاى اين بيدارى را در اعتراض به نمايش فيلم هاى توهين آميزى چون آخرين وسوسه هاى مسيح و... مى توان ديد (1)

از طرف ديگر امروزه هزاران گروه از فرقه هاى مذهبى بر اين عقيده اند كه هزاره بعدى، زمان ظهور منجى آخرالزمان است. تد دانيلز اهل فيلادلفيا كه دكتراى خود را از دانشگاه پنسيلوانيا اخذ كرده و تحصيل كرده هاروارد است مى گويد : در پى يك نظر خواهى انجام شده از سوى هفته نامه يواس . نيوز اين نكته روشن شده است كه ،61 درصد از آمريكايى ها بازگشت دوباره مسيح )ع( را به زمين باور دارند و 59 درصدآنها به آخرالزمان معتقدند و حتى 12 درصدآن ها آخرالزمان را براى چند سال آينده پيش بينى مى كنند.

اگر چه از جهت فلسفى بين گروه ها و فرقه هاى گوناگون، اختلافاتى وجود دارد، اما دانيلز يك دور نماى اصلى را در همه آن ها يكسان مى انگارد وآن همان طرز فكرى است كه بر اساس آن ها اين اعتقاد وجود دارد كه زمين به حالت اوليه اش باز مى گردد و عدالت و يكرنگى بر همه جا حاكم مى شود.

آن روز ديگر از بدبختى و جنگ خبرى نيست اين انديشه همواره با ظهور قهرمانى كه همه امور را مرتب مى سازد همراه است. اما قبل از رسيدن به اين نقطه، بايد جهان مصائبى چون طوفان هاى

عظيم، فوران آتشفشان ها، سقوط شهاب سنگها و حتى اپيدمى هايى چون ايدز را پشت سر بگذ ا رد.

از جمله ديگرگروه هاى فعال دراين رنسانس مذهبى گروها وفاداران به عهد، هستند كه به گفت بيل مك كارتنى مؤسس اين گروه، نبايد انتظار نجات آمريكا را از سياستمدارآنان داشت آنان نجات آمريکا را از خدا مى خواهند و مى گويند برانيم تا تحت تأثير اراده خداوند جامعه خود را طبق نمونه دينى خود دوباره بسازيم. در اين رنسانس مذهبى آن آيين و دينى كه بيش از همه راهگشا و تغيير دهنده بوده و جبهه اهل مبارزه با الحاد را تشكيل داده اسلام است.

در دنياى سرگشته امروز و در ميان عطش روز افزون نياز به مذهب و معنويت، اين اسلام است كه در همه ابعاد پاسخگوى نيازهاى فطرى و اصيل بشرى است و راه روشن و هموار اتصال به مبدأ وجود را فرا راه بشريت امروز قرار مى دهد.

روزى برنارد شاو) فيلسوف برجسته انگليسى صريحا به زنده بودن دين اسلام اعتراف كرده و اعلام نمود: من هميشه نسبت به دين محمد، به واسطه خاصيت زنده بودن شگفت آورش نهايت احترام را داشته ام به نظر من اسلام تنها مذهبى است كه استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغير زندگى و مواجهه با قرون مختلف را دارد.

من چنين پيش بينى مى كنم و اكنون هم آثارآن پديدار شده است، كه ايمان محمد مورد قبول اروپاى فردا مى باشد (2).

وقتى برنارد شاو پيش بينى مى كرد كه آيين اسلام جهانگير مى شود و مورد قبول مردم اروپا قرار مى گيرد و تنها اسلام است كه مى تواند مشكلات جهان را حل كند، همه به اظهاراتش مى خنديدند و بدون تحقيق و بى اعتناى ازكنارآن مى گذشتند.

اما امروز حقيقت سخنان برنارد شاو و ساير متفكران آزاد انديش براى مردم غرب آشكارگشته وگرايش روزافزون مردم به جهان اسلام، نشانه بارزى است براى صحت پيش بينى هاى او.

امروزه كسانى كه درآمريکا و اروپا به اسلام مى گروند، همان حقايقى را در مى يابند كه متفكران غربى آن را از ويژگى هاى بزرگ اسلام و عامل نجات بشريت و پناهگاه امن معنوى براى انسان هاى سرگشته غربى معرفى مى كنند يك تازه مسلمان شده آمريکايى مى گويد: اين آيين قادراست فشارهاى جامعه بى بنياد و مصرفى آمريکا را كه متوجه افراد است، برطرف كند . اسلام نه تنها يك دين بلكه يك شيوه درست زندگى نيز مى باشد

يك آمريکايى آفريقايى تبار نيزكه تازه به اسلام گرويده است، اسلام را يك دين جهانى مى داند كه ميان ابنا بشر از لحاظ رنگ وپوست ونژاد فرقى قائل نيست. باآنكه مردم غرب شيفته اسلام شده اند و به طور روز افزون به اين آيين حيات بخش مى پيوندند، دولت مردان و

سياست مداران غربى كه تعاليم مقدس اسلام را با منافع نامشروع و قدرت طلبى هاى خود در تضاد مى بينند، با تبليغات گسترده و مسموم خود سعى در ايجاد مانع و جلوگيرى از استقبال مردم غرب از تعاليم اسلام دارند امروزه طرفداران نهضت جهانى اسلام، بايد بيش از هر زمان ديگر خود را مسئول پاسخگويى به نيازهاى معنوى مردم غرب بدانند و با سازماندهى وگسترش تبليغات همه جانبه خود، از آثار سوء دستگاه هاى تبليغى غرب بكاهند و جلوه هاى نورانى فرهنگ و معارف اسلامى را به بهترين وجه به روح هاى تشنه حقيقت عرضه بدارند(3).

 

  1. روزنامه جمهوري اسلامي 23/5/73 ص101.

2. روزنامه جمهوري اسلامي 24/5/73 ص11.

3 . نشريه موعود شماره 7ص64.

 

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:32 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

چه کنیم امام زمان ما را ببیند ؟

چه کنیم امام زمان ما را ببیند ؟(دیدن امام  زمان و یا دیده شدن توسط امام زمان  مسئله اینست )





خیلی از ما ها درباره اذکار و اعمالی که توفیق  ملاقات  امام زمان را به ما بده ، خوندیم و یا شنیدیم  و گاهی از گوشه  و کنار می شنویم  که فلانی  خدمت آقا  مشرف شده است . اما  به نظر من  چیزی  که مهم  است  اینست  که امام زمان ما را بببینه . یعنی تو چشم امام زمان اونقدر  بزرگ بشیم  که  امام  زمان  خودشون  راه را برایمان  باز کنن .
به نظر شما چه کاری و یا کارهایی می تونه انسان را به مرحله برسونه ؟


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 1:56 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

نقش انتظار در زندگي منتظر

چشم به راهان سپيده با آن " خورشيد پنهان" انس و الفت دارند و او را هر چند غايب است، " حاضرترين حاضران" مي بينند و " حضور غايبانه" او را روشنايي راه خويش مي سازند.
اينگونه است كه منتظران، از وجود آن" آفتاب پشت ابر" بهره مي برند و چنين جرعه نوش باده شوقند و سرمست از صهباي عشق!
اميد به آمدنش، انگيزه آفرين تلاش و حركت است و برديدگان مشتاق دلدادگان او، "سرمه انتظار!"
اينان، پاي بندي به رضاي مولا را، كه در سايه تقوا و پرواست، تمريني براي اطاعت عصر حضور قرار مي دهند و آنگونه كه امام صادق عليه السلام فرمود منتظران ظهور در عصرغيبت اند و گوش به فرمان او در هنگام حضور:" طوبي لشيعة قائمنا، المنتظرين لظهوره في غيبته و المطيعين له في ظهوره..."(1)
بذر انتظار، زندگي منتظران را بارور مي سازد و به زندگي ها شور و اميد مي بخشد، تا در ساختن فردايي روشن و سعادت بخش، سهيم و شريك باشند. تلاش و تحرك، ثمره بذر مقدس انتظار است. آنان كه ديده اميدوار خود را به روزي دوخته اند كه با آمدن مهدي" عجل الله تعالي فرجه الشريف" سايه عدالت جهاني همه جا و همه كس را فراگيرد، اگر از پيشگامان اين عدالت خواهي و عدل گستري نباشند، به آن اميد و اين اميدواري بايد به ديده ترديد نگريست.
بايد پرسيد، در خودمان و جامعه مان و محيط زندگي مان، چه تمهيدات و زمينه هايي را براي تحقق اين آرمان گوهرين فراهم ساخته ايم؟
آن امام موعود براي عدل گستري جهاني، نيرو و ياور مي خواهد، افسر و سرباز مي طلبد، پذيرش و اطاعت و فداكاري و جانبازي لازم است. آناني منتظران واقعي اند كه مشتاقند هستي خود را فداي اهداف الهي مهدي"عجل الله تعالي فرجه الشريف" كنند.
امروز، نيروهاي خالص، مطيع، پا به ركاب و جان بر كف كجايند و در چه شرايطي به سر مي برند؟ انتظار بدون خودسازي و تعهد و تقوا و شهادت طلبي امت منتظر بي معناست. دين باوران آماده جهاد، شايسته اين وصف اند و منتظر تحقق وعده الهي!
اگر مهدي زهرا(عج) باز گردد
جهان آيينه اعجاز گردد
سرم را پيش پايش مي گذارم
كه با خاك رهش دمساز گردد
اين كه فرموده اند، فرج شما در " انتظار فرج" است، اشاره به اين تحول كيفي در رفتار و آمادگي و تلاشگري منتظران هم دارد و چنين است نقش انتظار، در زندگي منتظران!

پی نوشت :

۱- منتخب الاثر ص ۵۱۴


تالار مهدویت


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 1:56 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

ارتباط با امام زمان(ع) در عصر غیبت

 

داستانها
در کتابهای بسیاری, داستانهای گوناگونی نقل شده که امکان ارتباط با حضرت را در غیبت کبری نشان می دهد. به نظر می رسد, نخستین حکایت مربوط به ابن قولویه باشد (درباره نصب حجرالاسود در سال 339 که توسط قرامطه, دزدیده شده بود.) که قطب الدین راوندی (م:573) در الخرایج والجرائح, نقل کرده است182.
بعدها سید بن طاووس (م:644) به این کار اهتمام ورزید و داستانهای گوناگونی در کتابهای خود نقل کرده است183.
رفته رفته این داستانها زیاد شد و برخی تحت تأثیر این داستانها قرار گرفتند و روایات عدم امکان رؤیت را کنار گذاشتند و یا نادیده گرفتند و چنین پنداشتند که رؤیت حضرت حجّت در دوران غیبت کبری, امری است مسلم و خدشه ناپذیر.
محدث نوری, از این گروه است. وی, این داستانها را در کتابهای خود انباشته و براساس این داستانها, پنداشته که دیدن امام زمان, خدشه ناپذیر است و مسلم:
(ما روشن کردیم جواز دیدن حضرت را در غیبت کبری, به طور مستوفی. در رساله های: جنةالمأوی و نجم الثاقب, شواهدی بر این مطلب ذکر کردیم که تردیدی باقی نماند و از سید مرتضی و شیخ الطائفه و ابن طاووس تصریح بر این مطلب را آوردیم و برای آنچه درباره تکذیب مدعیان رؤیت آمده, تأویلاتی ارائه کردیم184.)

ما در همین مقال, سخنان سید مرتضی و شیخ طوسی را نقل کردیم و درباره آنها, به شرح سخن گفتیم.
اینک به پاره ای از توجیهات و تأویلات محدث نوری, که در حلّ تضاد بین این داستانها و تکذیب مدعیان رؤیت نقل کرده, می پردازیم:
1. نخستین اشکالی که ایشان بر توقیع (که مدعیان رؤیت را کذاب مفتر می داند) دارد,این است که آن رامرسل و ضعیف می داندکه به شرح از این اشکال پاسخ گفتیم.
2. توجیهی است که علامه مجلسی دارد. وی, زمانی که توقیع را با داستانهایی که نقل کرده, ناسازگار دیده, به توجیه و تأویل توقیع پرداخته است:
(لعلّه محمول علی من یدّعی المشاهدة مع النیابة و إیصال الأخبار من جانبه الی الشیعه, علی مثال السفراء لئلا ینافی الاخبار التی مضت وستأتی فیمن رأه 185.)
شاید توقیع بر کسانی حمل شود که مدعی مشاهده با نیابت از آن بزرگواراند و اخبار را از جانب حضرت, مانند سفیران به شیعیان برسانند, تا با آنچه پیش از این ذکر شد, و پس از این می آید که برخی حضرت را دیده اند, ناسازگاری نداشته باشد.
این توجیه نیز صحیح نمی نماید: اولاً, حضرت, به نماینده خود, سفارش می کند که تو نباید کسی را به جانشینی خود بگماری, چون غیبت تام, آغاز شده است. این بخش از توقیع امام, نفی نیابت می کند.
ثانیاً, به طور مطلق بیان می کند که مدعی مشاهده را, پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی, باید تکذیب کرد و این مطلبی است افزون بر عدم تعیین جانشین.
ثالثاً, با مرگ سمری, نیابت خاص پایان یافته و علمای شیعه, مدعیان نیابت را از این راه تکذیب می کردند و به ذیل توقیع در ردّ آنان استدلال نمی کردند, چون ذیل آن مربوط به تمام مدعیان مشاهده است, نه ادعای همراه با نیابت186.
3. توجیه دیگری که ذکر کرده اند, برگرفته از قصه جزیره خضراء است که قهرمان افسانه, در پاسخ به این اشکال که مدعی مشاهده را باید تکذیب کرد, می گوید:
(این مربوط به زمانی است که دشمنان اهل بیت, زیاد بودند و بنی عباس, بر مردم مسلّط, به گونه ای که شیعه از بیان این مطالب امتناع می ورزید. اما در این زمان, که مدتی طولانی از غیبت می گذرد و دشمنان از دستیابی به حضرت, ناامید شده اند و شهرهای ما از دشمنان و ظلم و کینه آنان به دور است, رؤیت و مشاهده حضرت اشکال ندارد187.)


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 1:56 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

ازدواج امام زمان (عج)

ازدواج امام زمان(عج)

از دو جهت مي توان در اين زمينه بحث کرد: يکي از جهت قواعد عمومي و ديگري از ديدگاه اخبار و روايات .

1.      بر حسب قواعد و قوانين عمومي

اين مسئله را با دو نظريه موجود درباره غيبت بررسي مي کنيم:

نظريه اول: مخفي شدن بدن آن حضرت از ديده ها است. با صرف نظر از اخبار و روايت وارده در اين باب، بايد معتقد باشيم که آن حضرت عليه السلام تاکنون ازدواج نکرده و تا پايان غيبت نيز ازدواج نخواهد کرد. اين کار اشکالي ندارد، زيرا آن حضرت هر چيزي را که با غيبت منافات داشته باشد، نبايد انجام دهد. بنابراين جايز نيست که ازدواج نمايد، زيرا با غيبت منافات داشته و مستلزم آشکار شدن وضعيت امام عليه السلام خواهد بود چرا که ازدواج با وجود غيب بودن بدن حضرت امکان ندارد و اگر بخواهد ظاهر شود و ازدواج کند، اين همان محذوري است که بايد از آن دوري کند، زيرا با هدف آن حضرت منافات دارد.

و اما فرض اين که آن حضرت فقط براي همسر خود آشکار گردد و ديگران نمي توانند او را ببينند، اگرچه از نظر عقلي اشکالي ندارد و امکانش وجود دارد، ولي خيلي بعيد است، زيرا پيش از آن که امام عليه السلام با زني ازدواج کند، آن زن بايد از هر جهت مورد اطمينان و در واقع جزء ياران مخصوص و ويژه حضرت مهدي عليه السلام باشد؛ به طوري که هيچ گونه خطري از سوي او متوجه آن حضرت نباشد. چنين زني - اگر نگوييم بالفعل وجود ندارد - وجود وي در ميان زنان عالم بسيار بعيد و نزديک به عدم است تا چه رسد به اين که بگوييم در هر نسلي يک زن با اين خصوصيت يافت مي شود.

بنابراين طبق نظريه ي اول، زندگي بدون همسر در طول غيبت کبري، براي امام مهدي عليه السلام ضروري و لازم است.

نظريه ي دوم: مخفي بودن عنوان و شخصيت امام عليه السلام است. بر طبق اين نظريه، تمام اشکال هاي وارد بر نظريه ي اول، ديگر موضوعي نخواهد داشت، زيرا اگرچه براي آن حضرت، ازدواج کردن با همسر واقعي خود امکان ندارد، ولي بدون تشخص و به صورت ناشناخته، اشکالي پيش نخواهد آمد و خيلي هم آسان خواهد بود، چون همسر آن حضرت در دوران عمر خود، ايشان را نمي شناسد و بر فرض که در ذهن وي سؤالي پيش آيد که چگونه حضرت با مرور زمان پير نمي شود؟ حضرت مي تواند با برنامه هاي ويژه اي او را طلاق داده و از خود دور سازد؛ و يا اينکه شهري را که در آن زندگي مي کند، عوض کند و در جاي ديگر با شخص ديگري ازدواج نمايد.

حال که اين گونه ازدواج امکان دارد، مي توانيم بگوييم که انجام گرفته و حضرت در دوران غيبت کبري، همسر گزيده است، زيرا اين کار با سنت مؤکد اسلامي و دستورهاي فراوان به ازدواج و تشويق و ترغيب بسيار بر آن، تطبيق مي کند، و تبعيت از اين سنت، براي حضرت مهدي عليه السلام لازم تر از ديگران است. مخصوصا اگر معتقد باشيم که معصوم ترک مستحب نکرده و مکروه انجام نمي دهد و به عصمت حضرت مهدي عليه السلام نيز ملتزم باشيم؛ چنان که صحيح نيز همان است. پس در صورتي که ازدواج امکان داشته و منافي غيبت نباشد، بر آن حضرت عليه السلام لازم مي شود. با اين برداشت و تصور، امکان دارد که در هر نسل و يا در بيش تر نسل ها امام عليه السلام را فرزندان بسياري باشد که نسل آنان نيز با مرور زمان گسترش يابد، زيرا ايشان شخصيت حقيقي خود را به فرزندان مستقيم و همسر خود معرفي نمي کند، تا چه رسد به ذريه و اولاد فرزندان.

يک مطلب مانع پذيرفتن اين نظريه است و آن، اين که: داشتن فرزند معمولا همراه با شناخته شدن آن حضرت و روشن تر شدن وضع ايشان است، زيرا سال هاي اندک و بلکه بيست يا سي سال را مي توان به صورت ناشناس، همراه همسر زندگي کرد، ولي دور بودن و ناشناخته ماندن از ذريه و فرزندان مشکل است، زيرا آن ها - يا لااقل برخي از آن ها - مي خواهند پدر خود را بشناسند و حسب و نسب خود را بدانند و لذا پيوسته آن حضرت زير نظرشان بوده و مورد شناسايي قرار مي گيرد و لذا نمي تواند براي زماني طولاني خود را از ديده ها مخفي نگاه دارد و کسي از راز او آگاه نشود. بعد از گذشت پنجاه و يا هفتاد سال، وقتي فرزندان ملاحظه کردند که آثار پيري در او ظاهر نشده و هم چنان جوان باقي مانده است، لااقل اين احتمال به ذهن آن ها راه پيدا مي کند که نکند وي حضرت مهدي عليه السلام است و فردي استثنايي است که بايد درباره ي او تحقيق بيش تري بشود. اين جست وجو و پي گيري خلاصه به نتيجه مي رسد و احتمال شناخته شدن آن حضرت در ميان هست و اين مطلب با غيبت و پنهاني امام عليه السلام منافات دارد، و اگر همه ي اولادش مراقب و مواظب از او را چندين نسل پي گيري کنند به طور حتم وضع حضرت روشن خواهد شد.  

يک فرض ديگر هم هست و آن، اين که: حضرت مهدي عليه السلام با زن و فرزندانش زندگي مي کند و به پيري مي رسد و آثار پيري در او پديدار مي گردد، و آن گاه از ديده ها پنهان مي شود و به طور معجزه آسا جواني خود را باز مي يابد و بار ديگر ازدواج جديدي مي کند و اين وضع را همين طور ادامه مي دهد.  اين فرض بيهوده اي است و چندين اعتراض برآن وارد است که مهم ترين آن همين است که اين مسئله با قانون معجزه منافات دارد، چرا که ازدواج کردن و اولاد داشتن، ارتباطي با هدايت مردم ندارد تا بدان جهت معجزه اي روي دهد.

بنابراين بايد بپذيريم که اولادي که وجودش با غيبت منافات داشته باشد براي آن حضرت نيست، چه اين که اصلا وجود نداشته باشد و يا اگر هم تعداد کمي باشند، نسبت خود را نمي شناسند. و شايد ما با برخي از آن ها برخورد کنيم ولي اثبات نسبت آن ها محال است.

پس آنچه از قواعد عمومي به دست مي آيد، اين است که امام عليه السلام ازدواج نموده وليکن به احتمال زياد فرزندي ندارد. نه از آن جهت که نقصي در آن حضرت و يا همسرش باشد، بلکه خدا چنين خواسته و يا امام عليه السلام خود عمدا از فرزنددار شدن جلوگيري مي کند تا رازش آشکار نشده و امرش محفوظ بماند.

2.      بر حسب اخبار و روايات

در اخبار و رواياتي که دلالت بر وجود همسر و اولاد براي امام مهدي عليه السلام دارند، با دو دسته روايت مواجه مي شويم:

دسته اول:

اخباري که به طور مجمل بر داشتن زن و فرزند دلالت دارند، به نحوي که معلوم نيست اين مطلب در زمان غيبت است يا بعد از ظهور و نيز معلوم نيست ازدواج با عنوان واقعي آن حضرت صورت گرفته است و يا با شخصيت و عنوان ثانوي و بدلي. در آينده توضيح خواهيم داد که اين گونه اخبار مربوط به بعد از ظهور است و يا اگر مربوط به زمان غيبت است، به صورتي که موجب آشکار شدن وضع امام عليه السلام نگشته و با غيبت منافات ندارد.

دسته دوم:

رواياتي که دلالت بر ازدواج آن حضرت و وجود فرزنداني براي ايشان، در دوران غيبت کبري مي کند. در اين باب سه روايت است:

خبر اول: روايتي است که مرحوم حاج ميرزا حسين نوري - قدس سره - در کتاب نجم ثاقب از کتاب غيبت شيخ طوسي و کتاب غيبت نعماني نقل کرده است. وي با سند معتبر از مفضل بن عمر روايت کرده که گفت: از حضرت عليه السلام شنيدم که مي فرمود: « صاحب اين امر را دو غيبت است: يکي از آن دو آن قدر طول مي کشد که برخي گويند مرده است، و ديگري گويد کشته است، و برخي ديگر گويند از بين رفته است. بر اعتقاد به وجود او جز عدد اندکي از ياران اش باقي نمي مانند. هيچ يک از فرزندان و نه ديگري، از جاي او خبر ندارد، مگر آن کس که کارهاي او را انجام مي دهد. » (1)

خبر دوم: روايت کمال الدين انباري است که مضمون آن را در مسئله چهارم ذکر خواهيم کرد.(2)

خبر سوم: روايت زين الدين علي بن فاضل مازندراني است که از چندين جهت با روايت دوم شباهت دارد، به طوري که در فصل آينده خواهيم ديد.(3)

بررسي روايات

اما به هيچ يک از اين سه روايت نمي توان استدلال کرد، بدين معنا که بر فرض صحت سند اين روايات، بيش از آن چه را که قواعد عمومي اثبات کرده اند چيزي را اثبات نمي کنند.

و اما روايت نخست، از چندين جهت استدلال به آن صحيح نيست:

جهت اول: دليلي بر اين نيست که در اين روايت يادي از فرزند براي آن حضرت شده باشد، زيرا شيخ طوسي و شيخ نعماني اين روايت را با يک عبارت نقل کرده اند، با اين تفاوت که شيخ طوسي گفته است: «هيچ يک از فرزندان و نه ديگران از جاي او خبر ندراند. »(4) و شيخ نعماني روايت کرده است که: «نه هيچ يک از دوستان و نه ديگران، از جايگاه او اطلاعي ندارند. »(5) بنابراين، با توجه به اختلاف نسخه ها در آن قسمت از حديث که شاهد آورده شده است، راهي براي استدلال توسط آن وجود ندارد.

 جهت دوم: برفرض که وجود لفظ «ولد» - فرزند يا فرزندان - را در روايت بپذيريم، اين روايت بيش از آن چه را که مقتضاي قواعد (طبق نظريه ي دوم براي غيبت ) بود نمي رساند. زيرا امکان وجود فرزندي براي آن حضرت که پدر خويش را نشناسد و از وضعيت او آگاه نگردد، مطرح مي باشد و نيز امکان دارد که امام عليه السلام همسري داشته باشد که بر فرض آگاهي خود او از شخصيت واقعي آن حضرت، کسي را از آن مطلع نساخته و موضوع را از فرزندانش بپوشاند، ولي فرزند يا فرزنداني که با آن حضرت معاشرت داشته و پدر خود را بشناسند، به صريح روايت منتفي است، چنان که طبق قواعد عمومي نيز اين امر منتفي مي باشد.

جهت سوم: کم ترين احتمالي که در اين مورد وجود دارد اين است که مقصود از عبارت «هيچ يک از فرزندان و نه ديگران، از جاي حضرت آگاه نيستند» مبالغه در شدت پنهاني باشد. بدين معنا که اگر هم بر فرض، آن حضرت را فرزندي باشد، حتي او هم از شخصيت حقيقي حضرت آگاه نخواهد بود، تا چه رسد به ديگران. و لذا - چنان که واضح است- اين عبارت دليلي بر وجود فرزند بالفعل نيست. همين اندازه که چنين معنايي براي روايت محتمل باشد براي ساقط کردن استدلال بدان، کفايت مي کند، زيرا آن گاه که احتمال به ميان آيد، استدلال باطل است.

و اما دو روايت ديگر [روايت علي بن فاضل مازندراني و روايت ابن انباري ] که به زودي آن ها را ملاحظه خواهيم کرد، مدلول مشترک آن دو اين است که امام عليه السلام در طول غيبت کبري، در بعضي از جزاير درياي مديترانه سکونت گزيده و داراي همسر و فرزند مي باشد، و در آن جا يک جامعه ي نمونه ي اسلامي که از فرزندان و ياران و پيروان نيکوکار آنان تشکيل شده است، بنيان نهاده است و در آن جامعه به طور پنهاني زندگي مي کنند و سرپرستي و زمام داري آن جا را فرزندان آن حضرت به دست دارند.

مشروح مضمون اين روايت و توضيح نقاط ضعف آن ها را به زودي عرضه خواهيم داشت و در اين جا بررسي دو اشکال کفايت خواهد کرد:

اشکال اول: اين دو روايت از پايه و اساس درست نيست، زيرا چنان که توضيح آن به زودي خواهد آمد، بر همان پايه اي بنا شده که نظريه اول برآن پايه گذاري شده و بطلان آن را ثابت کرديم.

اشکال دوم: بر فرض صحت اين دو روايت، مدلول آن ها بيش از آن چه که قواعد عمومي مقتضي بود، نمي باشد، زيرا نهايت آن چه از آن دو به دست مي آيد اين فرض است که حضرت گاهي همسري با ايمان و مورد اطمينان را برگزيده و او هم موضوع را پنهان نگه داشته و آن حضرت را حتي به فرزندان خود نيز نشناسانده است، و اگرچه فرزندان انتساب خود را به امام عليه السلام مي دانند وليکن او را نديده و از مکانش خبر ندارند. خلاصه آن که براي صدق دو روايت کافي است که آن حضرت در طول دوران غيبت يک بار ازدواج کرده باشد، و قواعد عمومي منافاتي با آن ندارد. بنابراين در روايات چيزي را نمي بينم که توسط آن بر بيش تر از آن چه که از قواعد عمومي به دست آورده ايم، بتوان استدلال نمود.


پی ‏نوشتها:

1.       نجم ثاقب، ص 226؛ غيبت طوسي، ص 102 .

2.       نجم ثاقب، ص 217 .

3.       همان، ص 284 .

4.       غيبت طوسي، ص 102 .

5.       غيبت نعماني، ص 172 .


 

 



www.mediafire.com/i/


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 1:56 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

برای امام زمانت چه کرده‌ای؟

 

یا مهدی(عج)

جمکرانش را که می‌شناسی؟ چند بار رفته‌ای آنجا برای بازگو کردن واگویه‌های دلت! ... آنجا که رفته‌ای، به امام زمانت چه گفته‌ای؟ به قدر و یقین ظهورش را خواسته‌ای، نه؟ که زودتر بیاید...

آه! که چه است این روزها و این لحظه‌ها که نبودن مولا و مقتدایمان چقدر آزارمان می‌دهد...

چه می‌گویم؟

نه، اشتباه کرده‌ام، این روزها و این لحظه‌ها چقدر سخت می‌گذرد که بودن مولایمان و نبودن ما چقدر آزارمان می‌دهد...

عتبات چه؟ رفته‌ای؟ به کوفه، شهر بی وفایان و مسجد سهله‌اش که اگر خوب گوش کنی، صدای مناجاتش را می‌شنوی که شیعیانش را دعا می‌کند...

******

می‌گویم من و تو که اینقدر دم از عشق مولایمان می‌زنیم، اینقدر برایش ندبه می‌خوانیم هر صبحگاه جمعه، هر صبح عید غدیر، هر صبح عید قربان و هر صبح عید فطر؛ ما که هر صبح دستی بر سینه و دستی بر سر آه و ندبه کنان می‌خوانیم:

«اللهم ارنی الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیدة و اکحل ناظری بنظرة منی الیه و عجّل فرجه و سهّل مخرجه ...»؛ ما که دعای سمات می‌خوانیم غروب هر جمعه به یادش در هر کجا که دارد این دعا را زمزمه می‌کند... چقدر با وظایف‌مان آشناییم؟

می دانی که من و تو به عنوان منتظر مهدی(عج) وظایفی داریم برای خودمان... .

می گویم بیا کمی بیشتر به خودمان فکر کنیم و وظایف مان، نباشد که راه را بی راهه بروییم به خیال راه راست!

******

بگذار از اینجا برایت شروع کنم که شاید برای امام عصر، مهدی فاطمه(عج) کتاب های بی شماری نوشته شده باشد، همایش های زیادی گذاشته باشند، کارهای فرهنگی بسیاری کرده باشند؛ اما هنوز کم است. هنوز یک نکته از هزاران گفته نشده است؛ چرا که قرآن و روایات اسلامی به گستردگی بر روی این مسئله سرمایه گذاری کرده اند. حتماً شنیده ای که « مَن ماتَ وَ لَم یَعرف امامَ زَمانِه ماتَ مَیتَةً جَاهِلیةً 1

و شناختن امام نه یعنی اینکه او کیست؟ کجا و کی به دنیا آمده است؟ پدر و مادرش چه کسانی هستند؟ و ... که شناختن امام؛ یعنی دریافتن اینکه او ولی و حجت خدا بر روی زمین است و اطاعتش بی چون و چرا، واجب؛ یعنی دریافتن اینکه امام پس از پیامبر ضامن تداوم حیات دین و پاسخگوی نیازهای بشر است که باید از او اطاعت کرد و یاری اش کرد در حفظ دین خدا و فرمانش را پذیرفت، حتی اگر به ضررمان باشد که دستور ولی خدا شاید به ضرر منافع فردی مان باشد، اما هیچ گاه به ضرر جامعه بشری نخواهد بود که امام آمده است تا جامعه بشری را به سوی سعادت رهنمون شود.

وقتی من و تویی که ظهور امام مان را انتظار می کشیم، وظایف مان را به خوبی بشناسیم و به خوبی هم به آنها عمل کنیم، در حقیقت توجهات و رضایت قلبی امام عصر(عج) را به دست آورده ایم و شرایط را برای ظهور حضرت فراهم کرده ایم. حالا اگر همه منتظران حضرت این وظایف را به خوبی بشناسند و به خوبی نیز عمل کنند، چقدر فرج مولا نزدیکتر خواهد شد!

از امام حسین (علیه‌السلام) پرسیدند: معرفت خدا چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «معرفت اهل هر زمان نسبت به امامشان است که اطاعت او بر ایشان واجب است.»

همراه شوی اگر با ما، زین پس با امام مهربانی که خودش هم برای فرجش دست به دعا دارد، بیشتر و بهتر آشنا خواهیم شد؛ از علائم و آثار ظهورش تا آمدنش و شیوه حکومت داری اش، تا آنچه از علم و دانش و هدالتی که با خود می آورد؛ عدالتی که همه سنگش را به سینه می زنند و گاه برخی هم بسیار جدّ و جهد می کنند برای پدید آوردنش اما با همه تلاش های آنها، عدالتی که مهدی فاطمه (علیهماالسلام) می آورد؛ چیز دیگری از جنس دیگر است... .

اینک با ما باش در گام اول ... .

 

گام اول

شناخت امام زمان(عج)

یکی از پایه های بنیادی و اساسی اسلام، اعتقاد به امامت است، آنگونه که اگر مسئله امامت از اسلام برداشته شود، نقص بزرگی در دین اتفاق خواهد افتاد.

مهدی

تصور کن پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، امامی نبود که مردم را به طریق راست هدایت کند؛ امامی نبود که وقتی مشکلات و مسائل بر مردم پیچیده می گردید و از حل آن عاجز می ماندند، به کمک آنها بیاید و مسائلشان را به بهترین راه و شیوه حل کند؛ امامی نبود که وقتی با گذر زمان که زندگی ها نسبت به گذشته دگرگون می شد و در هر دوره ای مردم نیاز داشتند که احکام الهی درباره مسائل جدید را بدانند، مسائل و احکامشان را برایشان بگوید و آنان را از گمراهی نجات دهد، چه می شد؟ جامعه مسلمانان به چه هرج و مرجی کشیده می شد؟...

برای هدایت جامعه به سوی کمال بود و قدم برداشتنش در مسیر هدایت و نجات از گمراهی ها که خداوند در غدیر خم به پیامبرش دستور داد، امامت علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) را به مردم ارائه کند و مسئله مهم ولایت را تکمیل کننده رسالت خود و تمامی پیامبران قبل قرار دهد:

(یَا ایُّها الرَّسولُ بَلِّغ مَا أُنزلَ إلَیکَ مِن رَّبِّکَ وَ إن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاس إنَّ اللهَ لا یَهدِی القَومَ الظَّالِمینَ) 2

امام زمانت را که بشناسی، از هر چه راه ضلالت و گمراهی است نجات یافته ای که وقتی امامت را شناختی دیگر خواهی یا نخواهی به دنبال فرقه های کاذب نخواهی رفت و خدا و سعادت دنیوی و اخروی را در چیزهای پوچ نخواهی یافت.

امام نظام بشری را حفظ می کند، کمال و سعادت بشر را تضمین می کند و او را در سیر به سوی خدا رهنمون می شود، اگر بشر دستورات او که همان احکام الهی اند را اجرا کند و تابع محض باشد.

از امام حسین (علیه‌السلام) پرسیدند: معرفت خدا چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «معرفت اهل هر زمان نسبت به امامشان است که اطاعت او بر ایشان واجب است.»3

در روایت دیگری نیز از امام معصوم می خوانیم: «اگر دلالت ها و عنایت ها و هدایت های الهی نبود، ما شناخته نمی شدیم و اگر ما نبودیم، خدا شناخته نمی شد.»4

و این یعنی همان گونه که تمام آسمان ها و زمین و هر آنچه که در آنان است، دلایل وجود حق و آیات اویند، وجود امام نیز در هر عصر و زمان آیت و نشانه ای بزرگتر است، همان گونه که امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «برای خدای عز وجل، نشانه ای و خبری بزرگتر از من نیست.»5

امام واسطه فیض میان خالق و مخلوق است؛ زیرا موجودات نمی توانند به طور مستقیم فیض را از خالق دریافت کنند. همه فیوضات زندگی اعم از اصل هستی وجود، کمالات وجود و نیازمندی های زندگی روزمره با وساطت امام به موجودات می رسد.

شرط قبولی و پذیرش اعمال مان در پیشگاه حضرت حق، پذیرش ولایت و امامت ائمه هدی است که خودشان به آن تصریح کردند، وقتی فرمودند: « لا یَقبَلَ اللهُ مِنَ العِبادِ عَملاً ألاّ بمَعرفَتِنَا؛ خداوند عمل بندگان را قبول نمی کند، مگر با شناخت ما»، پس باید امام زمان مان را بشناسیم تا با تن در دادن به ولایت و امامتش، اعمال مان مورد قبول حق تعالی باشد

زیارت جامعه کبیره را که خوانده ای؟ ... «بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِمُ وَ بِکُم یَمحُوا مَا یَشَاءُ وَ بِکُم یُثبتُ وَ بِکُم تُثبتُ الأرضُ

مهدی

أشجَارَها وَ بّکُم تُخرجُ الأرضُ أثمَارَها و بِکُم تُنزلُ السَّماءَ قَطرَها و رزقَها وَ بِکُم یَکشفُ اللهُ الکَربَ وَ بِکُم یُنَزِّلَ اللهُ الغَیثَ...؛ خداوند عالم به خاطر (یا به وسیله) شما عالم را شروع و ختم کرد، محو و اثبات نیز به خاطر شماست، زمین به خاطر شما درختان را می رویاند و میوه ها را ظاهر می سازد، آسمان به خاطر شما باران و روزی نازل می کند و خداوند به وسیله شما غم و اندوه را از بندگان می زداید و به خاطر شما باران می فرستد ...»

حال که همه مخلوقات و به خصوص انسان هر چه دارد، به واسطه فیض وجودی اهل بیت پیامبر6 و ائمه هدی: به آن ها رسیده، جای تردید نمی ماند که آدمی باید ولی نعمت خود را بشناسد تا در برابر او سپاس گزار باشد.

وقتی شرط قبولی و پذیرش اعمال مان در پیشگاه حضرت حق، پذیرش ولایت و امامت ائمه هدی است که خودشان به آن تصریح کردند، وقتی فرمودند: « لا یَقبَلَ اللهُ مِنَ العِبادِ عَملاً ألاّ بمَعرفَتِنَا؛ خداوند عمل بندگان را قبول نمی کند، مگر با شناخت ما»6، پس باید امام زمان مان را بشناسیم تا با تن در دادن به ولایت و امامتش، اعمال مان مورد قبول حق تعالی باشد.

در روایتی آمده است:

ابونصر که از خدمتگزاران امام حسن عسکری (علیه‌السلام) بود، پیش از غیبت امام مهدی(عج) به حضور آن حضرت رسید. امام مهدی (عج) از او پرسید: آیا مرا می شناسی؟ پاسخ داد: آری، شما سرور من و فرزند سرور من هستید. امام(عج) فرمود: مقصود من چنین شناختی نبود! ابونصر گفت: مقصود شما چیست؟ خودتان بفرمایید.

امام(عج) در پاسخ فرمود: من آخرین جانشین پیامبر خدا هستم و خداوند به (برکت) من بلا را از خاندان و شیعیانم دور می سازد.6

امام را می توان با شناخت سیره و صفاتش نیز بهتر و بیشتر شناخت؛ آنگونه که تأثیر عملی گسترده‌اش را در رفتار و خلق و خوی منتظر هم دید.

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 1:53 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]