. . . ان الارض يرثها عبادى الصالحون (1)
اين زمين را، بندگان صالح، به ميراث مىبرند
×××
احساس انتظار، مثل احساس تشنگى است:
احساس تشنگى، آدم را، به آب مىرساند، و احساس انتظار، انسان صاحب نظر
آگاه دين باور حقيقت جوى را، به حجتبالغه الهى! . . .
انسان اسلام، بزرگترين اصل اجتماعى و پاكترين نهاد سياسى دين را، اعتقاد و التزام به رهبرى «معصوم» مىداند .
رهبر
جامعه انسان، هيچ كس نمىتواند بود، مگر «پيامبر» يا «امام» كه به طور
مستقيم از سوى خدا و يا به امر حق و به دست پيامبر، تعيين شده باشد .
حقيقت دين، جز اين نيست و بلوغ انسانيت، جز از اين راه، مقدور نمىتواند شد . (2)
شيعه،
نيز - با التزام و پايدارى بر اين اصل خدايى - در هيچ لحظهاى از تاريخ،
هيچ «ظالم» و «روند ظالمانهاى» را تاييد و تصديق نكرده، و بر سر اين
كار، «جان» خويش را - در همواره همه جا - بلا گردان «ايمان» خويش ساخته
است! . . .
در آن حديث مشهور، هم، كه سخن از قيام حجتبالغه، به ميان مىآيد، تمامت ضربت تاكيد، بر سر «ستم ستيزى» است:
يملاالله به الارض قسطا و عدلا، كما ملئت ظلما و جورا .
خداوند، اين زمين را - به دست او - از عدل و داد، سرشار مىسازد، همانطور كه از ظلم و جور سرريز شده باشد! . . .
تو
گويى كه آنچه ديو آتشخواره «ظلم» ، بر سر آدميان خاك مىآورد، با هيچ......