امروز -
بيست و هشتم صفر- آخرين رسول حق مهر سکوت بر لب مي نهد و جبرائيل در حريم
ملکوت گوشه عزلت مي گزيند چرا که اينک خاک پيکر آن پاک را در خود نهفته و
عرش اعلي و بهشت ابقي جان عزيزش را پذيرا گشته است. از اين پس درهاي آسمان
بسته است، از اين پس جز به مدد نور ستارگان امامت درشب تاريکي که با غروب
خونرنگ دهم محرم سال 61 هجري آغاز شده است نمي توان راه جست و يافت. تا کي
باشد که شمشير آخته دوازدهمين پيشوا و رهبر، همنام آخرين رسول حق اين
تيرگي را بشکافد و خورشيد راستي و عدالت را بر ديدگانمان بنشاند. چگونه مي
توان از اين روح پاک و جان رسيده به افلاک سخن گفت؟ آنچه ما مسلمين،
پيروان اين آخرين پيامبر الهي مي گوئيم و مي نويسيم با عشقي بزرگ و شناختي
اندک همراه است و آنچه اسلام شناسان غربي و غيرمسلمان مي گويند و مي
نويسند با شناختي سترگ و برگرفته از برگه هاي تاريخ و بي عشقي هر چند اندک
توام است. کجا مي توان وصف اين بزرگ مرد را يافت که عشقي سترگ و شناختي
بزرگ با آن همراهي کند. کجا مي توان آينه تمام نماي حبيب خدا را يافت و در
چهره درخشان آن پاک اهورايي نگريست. بي شک جز در نهج البلاغه کلام شگفت
آور اميرمومنان علي بزرگ، نمي توان وصف راستين و چهره بي آلايش رسول حق،
پيامبرختمي مرتبت محمد مصطفي (ص) را يافت. در کلام اميرالمؤمنان هيچ وصفي
بدون تفکر و هيچ ستايشي بي اساس نمي توان يافت. در سخن ايشان هر چه هست
راستي بر خواسته از آگاهي و دانش است و کجا مي توان دو جان را چون پيامبر
و علي (عليهماالسلام) به يکديگر نزديک يافت، نزديک نه ! آشنا و هم خانه و
هم اصل و يک ريشه يافت. چه جان علي جداي از جان پيامبر نيست. علي در دامان
پيامبر رشد کرده و باليده و پيامبر بر سينه علي و در آغوش آن يارترين يار
جان به جان آفرين تسليم کرده است.
آنچه را که درباره پيامبراکرم(ص) در کلام اميرالمومنين علي(ع) يافته ايم در بخش هاي زير قابل دسته بندي است؛
. توصيف اوضاع اجتماعي و انساني عرب جاهلي در آستانه بعثت حضرت رسول ؛
. هدف از بعثت ؛
. تلاش هاي حضرت رسول در دوران رسالت؛
. علو خاندان و مرتبه ايشان؛
. وصف پيامبر(ص) ؛
- توصيف اوضاع اجتماعي و انساني عرب جاهلي در آستانه بعثت حضرت رسول :
همواره
از اعراب پيش از بعثت رسول مکرم اسلام(ص) با صفت جاهليت ياد مي شود. زنده
به گور کردن دختران، به راه انداختن جنگ هاي بزرگ به بهانه هاي کوچک و
واهي، پرستش بت ها و اصنام باطل، زندگي آميخته با خشونت و وحشي گري را نمي
توان صفتي جز جاهليت داد. گمراهي و سرگرداني بشر در آستانه بعثت پيامبر با
گذشت بيش از 600 سال از رسالت عيسي مسيح( ع) تنها گريبانگير اعراب نبود
بلکه، راه يافتن فرق گوناگون در دين مسيح که هر يک در صدد تکفيرديگري بود،
و رنگ باختن دين زرتشتي و دولتي شدن آن در ايران آن زمان خود گوياي آن است
که معنويات در آستانه ظهور حضرت رسول اکرم چگونه رو به زوال نهاده بود. "
خداوند متعال محمد(ص) را در زماني به رسالت مبعوث گردانيد که مدتها از
بعثت پيغمبران مي گذشت و ديري بود که امم مختلفه به خوابي عميق فرو رفته
بودند. در سرتاسر گيتي فتنه ها برخاسته و زمام امور از هم گسيخته …"
حضرت
امير در توصيف و تشريح شرايط اجتماعي و انساني عرب جاهلي و دنياي آن زمان
سخنان فراواني دارند که خلاصه اي از آن سخنان را که در خطبه هاي 2 و 93 و
95 و 131 و 158 و 191 و 196 ايرادشده شده است در 17 مورد زير خلاصه مي
کنيم:
. بدترين دينها را داشتند؛
. بت ها را مي پرستيدند؛
. خدا را شبيه مخلوقاتش کرده، در نامش تصرف نموده بودند؛
. مردم به بلا گرفتار آمده بودند؛
. رشته دين بريده، پايه هاي ايمان ناپايدار و ويران و شريعت بي نام و نشان؛
. پندار با حقيقت در هم آميخته؛
7. کارها در هم ريخته؛
. چراغ هدايت بي نور؛
. ديده حقيقت بين کور؛
0. همگي به خدا نافرمان، فرمانبر و يار شيطان؛
1. از ايمان روگردان؛
2. ديو را فرمان برده و به راه او رفتند و بيرق او را افراشتند؛
3. سرگردان در چار موج فتنه؛
4. درمانده و نادان، فريفته مکر شيطان؛
5. نه نشانه ايي برپا و نه چراغي پيدا و نه راهي هويدا؛
6. امتها در خواب غفلت مي غنودند؛
7. رشته ها گسسته و بناي استوار دين شکسته؛
حضرت امير در خطبه 26 نهج البلاغه آشکارا با صفاتي حقيقي وضعيت عرب جاهلي را توصيف مي کند:
"
شما اي مردم عرب، بدترين آيين را برگزيده، و در بدترين سراي خزيده، منزل
گاهتان سنگستان هاي ناهموار، هم نشينانتان گرزه مارهاي زهردار، آبتان تيره
و ناگوار، خوراکتان گلوآزار، خون يکديگر را ريزان، از خويشاوند بريده و
گريزان، بتهاتان همه جا برپا، پاي تا سر آلوده خطا."
اينها
نه از آن روست که اميرمومنان درصدد تحقير اعراب برآمده بلکه بدان علت است
تا نعمت هاي آنان را بر شمارد و بزرگترين افتخار عرب يعني مبعوث شدن رسول
اکرم در ميان ايشان را يادآور سازد. اين زمان است که خورشيد درخشنده رسالت
در چهره محمد امي مي شکفد و دنياي تيره و رو به اضمحلال را که بنا به گفته
اميرالمومنين در آستانه فرو ريختن است، به وجود خويش منور مي سازد. دست
هدايتگر خداي از آستين پسرآمنه و عبدالله به در مي آيد و عرب جاهلي گم
گشته در صحراهاي حجاز را به سوي تمدن اسلامي برمي کشد.
ادامه در:رسول راستين در کلام اميرالمؤمنين عليه السلام(2)
منبع:بنياد بين المللي غدير