تا کی به پای حسرت باران بایستیم
بـا چتـر، در مـیـان بیـابـان بایـستـیم
مـثل مترسکی همه ناچار و نـاگـزیـر
در زیـر سـایـههـای کلاغـان بایستیم
هر فرد، میلهیِ قفسِ خالیِ خود است
تـا کـی مـیـان اینـهـمه زندان بایستیم
ای رود، سـمـت آمـدنـت را نشـان بده
رخـصـت بـده کنـار درختـان بایـستیم
توگفتهای که جمعه میآیی ولی بگو
بـایـد کـدام سمـت خیـابـان بایـستیـم
منبع:Tebyan.net