پرهای زمزمه
نويسنده:
فرزانه و وجيهه بحريني
مانده تا برف زمین آب شود
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر
ناتمام است درخت
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوک ار افق درک حیات
مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه ام
مانده تا مرغ سر چینه ی هذیانی اسفند صدا بردارد
پس چه باید بکنم
من که در سخت ترین موسم بی چهچهه سال
تشنه زمزمه ام؟
بهترآن است که برخیزم
رنگ را بردارم