به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

خلاصه پرسش

چرا در قرآن، به مرد اجازه ی زدن زن داده شده ولی در مورد زن، این گونه نیست؟

پرسش

چرا قرآن به مرد اجازه ی زدن زن را داده ولی به زن نه ؟

پاسخ اجمالی

در تعالیم اسلام، زنان از جایگاه با ارزشی برخوردار می باشند که در روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) مورد توصیف و تمجید قرار گرفته اند. در روایات ما زنان صالح به عنوان منشأ خیر و برکت و با ارزش تر از گرانبهاترین و بهترین متاع دنیا معرفی شده اند. همچنین اسلام، تنبیه زنان را ممنوع دانسته و مردانی را که مرتکب این عمل شوند بدترین موجودات می داند. تنها یک مورد استثنا شده و آن زنانی هستند که حقوق شوهران شان را نادیده گرفته اند. اسلام برای هدایت آنها تمهیداتی را  در آیه34 سوره ی نساء (آیه ی نشوز ) در چند مرحله اندیشیده است:

 

مرحله ی اول، پند و اندرز نسبت به این گونه از زنان است. مرحله ی دوم، دوری از آنها در بستر است که نسبت به مرحله ی اول کمی شدیدتر است و سپس در مرحله ی سوم، مسئله ی زدن مطرح می شود. در این باره باید به چند نکته توجه داشت:

 

1 ـ این مرحله، آخرین مرحله است و طبیعی است در صورتی که مراحل پیشین جوابگو باشد، این مرحله اجرا نخواهد شد.

 

2 ـ تنبیه بدنی، طبق کتب فقهی، باید ملایم و خفیف بوده و باعث شکستگی و جراحت و کبودی بدن نشود.

 

3 ـ تنبیه بدنی، خود نیز دارای مراتبی است و در روایات، حتی به زدن با چوب مسواک هم اشاره شده است. پس در صورتی که مرتبه ی پایین جوابگو باشد، مرتبه ی بالاتر جایز نخواهد بود.

4 ـ این مسئله مختص به زنان نبوده و در مسئله ی ناسازگاری مردان نیز حاکم شرع موظف است مردان متخلف را از طرق مختلف و حتی تعزیر (تنبیه بدنی) به وظایف خود آشنا نماید.

پاسخ تفصیلی

درتعالیم عالیه ی اسلامی جایگاه پرارزشی برای زنان و همسران باز گردیده و روایات اسلامی آنان را مورد توصیف و تمجید قرار داده اند. امام جعفر صادق(ع) می فرمایند: «بیشترین خیر و برکت ها در وجود پر بار زنان گذاشته شده است.»[1] پیشوای ششم جهان تشیع زنان را به دو دسته ی خوب و بد تقسیم نموده و در مورد خوبان آنها می فرماید: «ارزش این گونه زنان، از طلا ونقره و جواهرات دیگر بالاتر است و هیچ گونه جواهری در برابر آنان ارزش و بهایی ندارد.»[2]

 

رسول خدا(ص) می فرمایند: «این جهان به منزله ی متاعی است که بهترین متاع و دست آورد آن، زنان نیکو سیرت اند.»[3]

 

این سخنان ارزشمند معصومین(ع) به قسمتی از ارزش های زنان اشاره نموده و وجود آنان را سرچشمه خیر وبرکت وبهترین متاع دنیا دانسته وارزش وجودی و معنوی آنان را بالاتر از گرانبهاترین اشیاء دنیا معرفی مینماید.

 

تنبیه زن ممنوع است

 

بررسی قوانین اسلامی در این زمینه، ما را متوجه نکته های حساس نموده و تنبیه بدنی و آزردن روحی آنان را، جنایت خانوادگی می دانند. زنان مانند مردان موجوداتی شریف و دارای انسانیت می باشند بنابراین کتک زدن برای انسان ها قابل تحمل نیست، این دلهای تپنده وقلب های مهربان، موجودی شریف و ظریفند و بدن آنان همانند اندام حیوانات نمی باشد که تحمل زدن وآزار را داشته باشد و آئین اسلام تنبیه آنان را ممنوع ساخته است.

 

حضرت رسول (ص) می فرمایند:

 

«ای مردم در مورد همسران خود خیلی مراقبت نمائید، زیرا آنان با پیمان  های الهی در اختیار شما قرار گرفته اند و شما با کلمات مخصوص خداوند، آنان را برای خود حلال کرده اید. آیا در این صورت، سزاوار است این امانت ها را مورد ضرب و جرح قرار داده و دل های آنان را، که کانونعشق و محبت اند، رنجور سازید؟»[4] 

 

«یکی از نشانه های بدترین مردان این است که همسر و بنده اش را بزند و به آنها رحم و عطوفت نشان ندهد.»[5]  

 

 

 

زنان استثنایی

 

یکی از مسائلی که به شدت مورد بحث وبررسی قرار گرفته، آیه ای از آیات قرآن می باشد که در آن طرحی برای چاره ی نشوز زنان از وظایف همسری پیشنهاد شده و یکی از مراحل آن، زدن زن است.

 

چنین طرحی درعصر حاضر، ازسوی برخی منتقدان، خلاف حقوق بشر و در تضاد با آزادی زنان شناخته شده است. گروهی سعی کرده اند که با بزرگ نمایی این طرح، ازآن ادعا نامه ای علیه اسلام بسازند، جمعی تلاش داشته اند تا با تکیه بر این فهم از آیه، روش های نادرست و ناعادلانه را در مورد زن جایز شمارند، برخی نیز اهتمام داشته اند تا با توجیهات علمی، ساحت دین را از هرگونه برنامه ی ناعادلانه منزه شمارند و جلوی سوء استفاده ها را بگیرند.

 

در توضیح آیه ی شریفه باید گفت: گروهی از زنان حقوق شوهر را نادیده می گیرند، در تأمین نیازهای جنسی وی کوتاهی نموده و بدون اجازه ی او از خانه خارج می شوند، با اخلاق رذیله ی خودشان صفا ومحبت خانوادگی را به کانونی از آتش تبدیل می کنند و با دخالت های نا بجای خود در امور زندگی شوهران خویش، آنان را متأثر می سازند، این گروه از زنان استثنایی از دیدگاه اسلام فاقد ارزش انسانی می باشند و به شدت مورد تقبیح قرار گرفته اند. رسول خدا (ص) می فرمایند: «بدترین چیزها در عالم هستی، زنان ناسازگارند.»[6]
در زبان قرآن و حدیث و فقه اسلامی به این گونه زنان «ناشزه» می گویند، که ریشه ی آن از غرور و خود برتربینی آنان سرچشمه می گیرد و در نتیجه، این گروه استثنایی از شوهران خود پیروی نمی کنند و زندگی را بر شوهران خود تلخ و ناگوار می سازند. دین مقدس اسلام برایاصلاح و تنبیه چنین افرادی راه عاقلانه ای در پیش گرفته و مراحل تنبیه و تأدیب را این چنین بیان می کند: زنانی را که از مخالفت و سرپیچی آنان بیم دارید، اول بار پند واندرز بدهید و چنانچه با نصیحت اصلاح نشدند، از بستر آنان دوری گزینید، و اگربه این وسیله هم متنبه نشدند، به طور آرام آنان را بزنید.
پرودگار عالم دستور می دهد زنان ناسازگار را راهنمایی کنید و عواقب وخیم حرکات نامناسب آنان را با آرامش و دوستانه تذکر دهید و اگر از نظر روانی نا آرام هستند، مدارا کنید و حتی المقدور از راه قهر و خشونت وارد نشوید؛ ولی چنانچه زن حق را نپذیرفته و راه منطقی را قبول نکرد، آن گاه اسلام دستور شدیدتری را با استفاده از عوامل عاطفی صادر مینماید و می گوید بستر او را ترک کنید و زن را از جهت عاطفه متأثر سازید، زیرا تحمل ترک بستر برای زنان از نظر روانی فوق العاده دشوار است. 
حضرت صادق (ع) می فرمایند: «زن ناسازگار و ناشزه را با چوب مسواک می توانید بزنید[7] پیداست که زدن با چوب مسواک، شدید و درد آور نیست بلکه شاید اصلا زدن محسوب نمی شود و تنها برای بیان شدت عدم رضایت و فرو نشاندن خشم است.

 

زن نباید بدون اجازه شوهرش از خانه خارج گردد، و عدم نظافت و آرایش لازم در صورت درخواست شوهر، موجب ناشزه بودن زن می گردد.ولی شوهران حق ندارند، زنان خود را به کارهای داخل خانه و یا خارج از آن مجبور سازند، اگر چه  این وظیفه، از نظر اخلاقی لازم بوده و موجب محبت شوهر و پیشرفت در امور اقتصادی است. بنابراین اگر زنان درانجام امور خانه داری کوتاهی کنند، شوهران حق ندارند آنان را تنبیه و یا اهانت نمایند.

 

اگر گفته شود ممکن است طغیان و سرکشی زن ها  در مردان نیز پدید آید، پس آیا مردان نیز مشمول چنین مجازات هایی خواهند شد، در پاسخ می گوئیم: آری، مردان هم درست همانند زنان درصورت تخلف از وظایف، مجازات می گردند ولی باید در نظر داشت حالتی که در بعضی مردان وجود دارد آزاردهی (سادیسم) است و این بیماری اگر شدت یافت درمانش «تنبیه بدنی» توسط زن نیست چون اولاً: غالباً درمان این بیماری با تنبیه بدنی نیست و ثانیا:ً غالباً زن توان این کار را ندارد و ثالثاً: حاکم شرع موظف است مردان متخلف را از طرق مختلفی حتی از طریق تعزیر (مجازات بدنی) به وظایف خود آشنا سازد.

 

 خداوند در پایان آیه ی شریفه مجدداً به مردان هشدار می دهد که از موقعیت سرپرستی خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرت هاست، بیندیشند: «زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است».[8] 

 

 


 [1]. اکثر الخیر فی النساء، من‏ لایحضره ‏الفقیه، ج 3، ص 385.
 [2]. الکافی، ج 5، ص 332.
 [3]. مستدرک‏ الوسائل، ج 14، ص 150.
[4] مستدرک‏الوسائل ج : 14 ص : 253
 [5]. تهذیب‏الأحکام، ج 7 ، ص 400.
[6] مستدرک‏ الوسائل، ج 14، ص165
. [7] من ‏لایحضره‏ الفقیه، ج 3، ص 521.
 . [8]تفسیر نمونه، ج 3، صص 411- 416.



ادامه مطلب
شنبه 20 آبان 1396  - 1:40 PM
خلاصه پرسش
در مورد CD که بین مردم پخش شده که شیعیان و هر کس دیگر را سر می برند، آیا دیدن این گونه سی دی ها گناه دارد؟
پرسش
در مورد CD که بین مردم پخش شده که شیعیان و هر کس دیگر را سر می برند، آیا دیدن این گونه سی دی ها گناه دارد؟
پاسخ اجمالی

دیدن این گونه فیلم ها و سی دی ها ابتداً اشکالی ندارد؛ یعنی اگر کسی این نوع فیلم به دستش رسید و بخواهد نگاه کند از نظر شرعی اشکال ندارد، اما از باب حکم ثانوی محل اشکال است؛ یعنی اگر موجب پخش یا ترویج بشود، جایز نیست، چرا که این مسئله اولاً: باعث جریه دار شدن قلوب مردم خواهد شد. ثانیآ: باعث رعب و وحشت در بین مردم و بگونه ای تأیید آنان می گردد، و خواسته های دشمنان از این طریق تامین می شود.

 

ثالثاً: در اثر ترویج این کار، قبح و زشتی آنان از بین رفته و به یک مسئله ی عادی تبدیل می گردد در حالی که در اسلام از ریختن خون انسان به ویژه انسان های بی گناه، شدیداً نهی شده است.

 

رابعا: باعث تفرقه در بین صفوف مسلمانان شده و به درگیری بین فرقه ها خواهد انجامید.

 

 

 

 

پاسخ دفاتر مراجع:

 

حضرت آیة الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):

صرف دیدن فى نفسه اشکال ندارد.‏

 

حضرت آیة الله العظمی فاضل لنکرانی(مدظله العالی):

بهتر است از نگاه کردن به این گونه تصاویر خودداری شود.

 

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):

با توجه به اینکه این گونه سی دی ها سبب اختلاف بیشتر می شود باید از آن اجتناب کرد.



ادامه مطلب
شنبه 20 آبان 1396  - 1:39 PM

خلاصه پرسش

آیا مقسم و انبار دار، حق دخل وتصرف در امول دولتی را دارد؟

پرسش

گاهی اوقات در بعضی ادارات اقلامی بین کارکنان توزیع می گردد که احتمال دارد در یک قسمتی این اقلام اضافه بیاید آیا مقسم می تواند در آن اضافه، دخل وتصرف داشته باشد؟ لطفا نظر علما را بیان فرمایید.

پاسخ اجمالی

پاسخ دفاتر مراجع :

 

دفتر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):

 

نمی‌تواند.

 

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):

 

جائز نیست و باید طبق مقررات اداره نسبت به آن اضافه عمل شود.



ادامه مطلب
شنبه 20 آبان 1396  - 1:39 PM

خلاصه پرسش

وحى چیست و به چه کیفیت بر پیامبران نازل می‌شد؟

پرسش

وحى چیست و به چه کیفیت بر پیامبران نازل می‌شد؟

پاسخ اجمالی

«وحى» در لغت به معناى اشاره سریع است که می‌تواند از جنس کلام یا از باب رمزگویى یا به صورت صوت مجرّد از ترکیب یا به صورت اشاره و امثال آن باشد. معانى و استعمالات متفاوت این کلمه در قرآن کریم ما را به چند نکته، توجه می‌دهد: اول آن‌که؛ وحى مخصوص انسان نیست، بلکه به جماد و نبات و حیوان و... نیز تعلق می‌گیرد. (وحى به این موجودات همان هدایت ذاتى و غریزى و یا به عبارتى هدایت تکوینى خداوند است که آنها را به سوى مقصدشان می‌کشاند)، اما عالی‌ترین درجه وحى، تنها به سلسله پیامبران و اولیاى الهى اختصاص دارد و منظور از آن، القاى معانى بر قلب پیامبر(ص) و سخن گفتن خدا با اوست. نتیجه آن‌که اساساً با سایر القائاتى که به بشر می‌شود، از نظر ماهیت متفاوت نیست، بلکه از نظر درجه فرق می‌کند. پایین درجه آن مربوط به جماد و نبات و عالی‌ترین درجه آن مخصوص پیامبران است. دوم آن‌که؛ وحى در معانى متفاوت نیز استعمال شده است: به معناى اشاره، وسوسه، القا در فهم از راه غریزه و القا از باب رؤیا، و درجه عالى آن، نطق پروردگار با انبیا و رسل می‌باشد.
مشخصات وحى عبارتند از: 1. درونى بودن 2. معلم داشتن 3. استشعار 4. ادراک واسطه وحى. کیفیت نزول وحى بر پیامبران نیز به سه شکل می‌باشد که عبارتند از: 1. تکلم خداوند بلاواسطه 2. تکلم از وراى حجاب 3. تکلم از راه فرستاده و فرشته وحى.
تبیین فلسفى از نزول وحى و شأن فرشته، یادآور این نکته است که اصولاً فرشته، واسطه به معناى رایج که از خدا دریافت کرده و سپس با زبان خاص خویش به پیامبر ابلاغ کند، نیست. او ظرف تجلى پیام الهى است، بنابراین، وساطتى به معناى خاص کلمه در بین نیست تا سخن از خطاى او رود. در قسم اول، واسطه‌اى در میان نیست، و در قسم دوم و سوم نیز اگر پیامبر(ص) به واسطه و حجاب التفات نکند، وحى را بدون واسطه دریافت خواهد کرد.
نکته آخر این‌که؛ حقیقت وحى از نوع علم شهودى است. بنابراین، بر خلاف علم حصولى، قابلیت کذب و خطا را ندارد. از این‌رو؛ انسان می‌تواند با سیر صعودى و تکاملی‌اش به جایى برسد که به حضور حضرت حق راه یافته و بی‌واسطه علم الهى را دریافت کند. این‌جا است که از کثرات، دور و از تعلق به غیر او آزاد شده و از هر گونه خطا مصون می‌گردد که این همان مقام عصمت انبیا است.

پاسخ تفصیلی

«وحى» در لغت به معناى اشاره سریع است که می‌تواند از جنس کلام یا از باب رمزگویى و یا به صورت صوت مجرّد از ترکیب و یا به صورت اشاره و امثال آن باشد.[1]
این کلمه در قرآن کریم مکرر به کار رفته است. شکل استعمال این کلمه و موارد مختلف آن، نشان می‌دهد که قرآن آن‌را منحصر به انسان نمی‌داند و در سایر موجودات زنده نیز، سارى و جارى می‌داند، از این‌رو؛ خانه‌سازى زنبور عسل را نیز نوعى وحى می‌داند. آرى وحى به این‌گونه موجودات، همان هدایت ذاتى و غریزى است که آنها را به سوى مقصدشان هدایت می‌کشاند و همین قضیه یکى از دلایلى است که نشان می‌دهد جهان هدف‌دار است و موجودات به طور تصادفى به سوى مقصدشان تمایل ندارند، بلکه با هدایت تکوینى خدا که همان وحى به موجودات است، این کار صورت می‌گیرد. البته وحى، درجات و مراتب متفاوتى دارد؛ و وحى به جماد با وحى به نبات و... در یک درجه نیست، همچنان که هدایتى که در نبات و... هست، در جماد نیست.[2]
عالی‌ترین درجه وحى، همان است که تنها به سلسله پیامبران اختصاص دارد و منظور از آن، القاى معانى به قلب پیامبر(ص) از سوى خدا و سخن گفتن خدا با اوست.[3] این وحى بر اساس نیازى است که  نوع بشر به هدایت الهى دارد تا از یک طرف به سوى مقصدى که ماوراى افق محسوسات و مادیات است، هدایت شود و از طرف دیگر، به نیاز زندگى اجتماعى او که عبارت است از برخوردارى از یک قانون الهى، پاسخ مثبت داده شود. بنابراین، وحى، دریافت هدایت الهى است از راه اتصال ضمیر پیامبر(ص) به غیب و ملکوت، و پیامبر واسطه‌اى میان جهان انسان‌ها و جهان غیب است. (البته توضیح خواهیم داد که انسان‌هاى کامل نیز می‌توانند افتخار دریافت بعضى از مراتب وحى را داشته باشند).[4]
از کلمات پیامبر اکرم(ص) هم می‌توان فهمید که اساساً وحى با سایر القائاتى که به بشر می‌شود، از نظر ماهیت، متفاوت نیست، بلکه از نظر درجه فرق می‌کند. مثلاً پیامبر اکرم(ص) ضمن حدیثى می‌فرماید: «رؤیاى صادقه جزئى از هفتاد جزء نبوت است».[5] این حدیث اشاره  می‌کند که وحى به انبیا درجه قوى و نَشَآت پر تلألؤ نورى است که همگان از پرتو این نور بهره‌مند و روزى خوارند. مناسب خواهد بود که در این‌جا معانى استعمال شده وحى در قرآن کریم را بررسى نماییم.[6]
در کلام خداوند، وحى در معانى زیر استعمال شده است:
به معناى القاى در فهم حیوان از راه غریزه: «وَ اَوْحى ربُکَ إلى النَّحلِ»؛[7] خداى تو به زنبور عسل وحى کرد؛ یعنى به او آموخت که مثلاً لانه‌اش را چگونه بسازد.
به معناى القا از باب رؤیا: «و اَوْحَیْنا الى اُمّ موسى»؛[8] وحى کردیم [در خواب] به مادر موسى.
به معناى وسوسه: «اَلا إنَّ الشیاطینَ لیوحونَ الى اولیائهم»؛[9] آگاه باش که شیطان‌ها به دوستان خود وحى(وسوسه) می‌کنند.
به معناى القا از باب اشاره: «فأَوحى الیهم أن سَبّحوا بُکرةً و عَشِیّاً»؛[10] پس وحى(اشاره) کرد به سوى آنان، این‌که تسبیح کنید بامداد و شامگاه.
عالی‌ترین نوع وحى، به معناى تکلم الهى با انبیا و رُسل: «و ما کان لبشرٍ اَن یکلمّه اللَّهُ اِلا وحیاً»؛[11] بشرى نیست مگر این‌که خداوند توسط وحى با او تکلم می‌کند.
مشخصات وحى به انبیا: 1- درونى بودن 2- معلم الهى داشتن 3- استشعار 4- ادراک واسطه وحى.
توضیح:
مقصود از درونى بودن وحى، این است که پیامبران، وحى را از طریق حواس ظاهر تلقى نمی‌کردند؛ بلکه از طریق باطن دریافت می‌کردند. قرآن مجید هم در این زمینه تعبیر به «قلب» می‌فرماید: «نزل به الروح الامین على قلبک».[12] قلب در این‌جا؛ یعنى باطن، نفس و روح.
از طرفى، از آن‌جا که وحى، تماس با جهان دیگر است، می‌گویند: وحى، «بیرونى» است.
مقصود از معلم داشتن این است که، وحى در پیامبران مانند غرایز در حیوانات نیست که جنبه آموزش در کار نباشد. از نوع الهام هم نیست [که در مورد انسان و برخى دانشمندان رخ می‌دهد]؛ زیرا در الهام، انسان همین قدر احساس می‌کند که نمی‌داند و ناگهان چیزى به ذهنش می‌رسد اما احساس نمی‌کند که با یک معلم سروکار دارد. اما انبیا(ع) وجود معلم را احساس می‌کنند: «علمه شدید القوى»،[13]«علمّک مالم تکن تعلم».[14]
مقصود از استشعار این است که؛ پیامبر(ص) هنگام دریافت وحى، متوجه است و استشعار دارد که این مطالب را از جایى دیگر دریافت می‌کند. مانند ما که نزد معلمى درس می‌خوانیم و متوجه هستیم که مقابل او نشسته و گوش می‌کنیم با این تفاوت که معلم پیامبر، در این عالم نیست.
مقصود از ادراک واسطه وحى این است که؛ گاه وحى به وسیله موجود دیگرى به پیامبر(ص) القا می‌شود نه این‌که مستقیماً از طرف خداوند باشد. نام این موجود گاه «روح الامین» عنوان شده، گاه «روح القدس»، گاه «جبرئیل». و پیامبر مستشعر به او نیز هست؛ ولى در غرائز و الهامات فردى، این‌گونه نیست و کسى وجود معلمى را احساس نمی‌کند.[15] با روشن شدن مفهوم وحى، به بخش دوم سؤال پرداخته و با بیان نکته‌اى، بحث را خاتمه می‌دهیم.
در قرآن کریم به اشکال سه‌گانه نزول وحى به بشر اشاره شده است:
1. تکلم خداوند بلاواسطه؛ یعنى بین خدا و پیامبر(ص)، واسطه و حجابى در کار نیست و پیامبر مستقیماً وحى را از منبع فیض دریافت می‌کند.
2. تکلم خداوند از وراى حجاب؛
3. تکلم خداوند از راه فرستاده و فرشته وحى.
روشن است که در دو قسم اخیر - بخلاف قسم اول - حجاب و واسطه بین خدا و پیامبر(ص) در کار است؛ البته معناى حجاب و واسطه این نیست که دریافت دارنده وحى را از ارتباط مستقیم با تکلم الهى باز دارد؛ بلکه واضح است که گوینده، خداست؛ اما به دلیل حکمت و مشیت الهى، پیامبر بر حجاب یا واسطه التفات می‌کند و پیام حضرت حق را از وراى حجاب یا از لسان واسطه می‌شنود. پر واضح است که در این‌جا نیز رسول، مستقیماً پیام خدا و سخن فیّاض على الاطلاق را دریافت می‌دارد؛ بنابراین، اگر رسول به حجاب التفات کند، گفته می‌شود که وحى از وراى حجاب است و اگر بدان التفات نورزد، وحى نسبت به او بلاواسطه و مستقیم است. آن‌جا هم که وحى به واسطه جبرئیل(ع) است، اگر گیرنده وحى به واسطه توجه نداشته باشد، وحى بلاواسطه از سوى خدا خواهد بود.
در واقع فرشته وحى ظرف تجلى پیام الهى است، نه آن‌که این پیام را از راه فضاى ادراکى خویش بگیرد و سپس از راه ابزار بیانى خودش تبیین کند؛ بنابراین، اگر گفته می‌شود که فرشته وحى، امین است به معناى امانت‌دارى رایج بین انسان‌ها نیست که امانت از صاحب امانت به امانت‌دار منتقل شود. که در این‌جا هرچند امانت‌دار معصوم و از هرگونه خیانت مصون باشد، باز قابلیت ذاتى خیانت، منفى نیست در حالى که این امر درباره فرشته به گونه دیگر است. او اصولاً دریافت کننده و منتقل کننده به معناى رایج نیست، او واسطه بین خدا و رسول نیست؛ بلکه ظرف تجلى وحى و ظهور علم الهى است. بسان صفحه‌اى که قلم الهى بر آن رقم زند، و اگر پیامبر(ص) به این ظرف تجلى و آینه توجه کند، گفته می‌شود که تکلم خدا با رسول از راه فرشته صورت گرفته است و اگر رسول - با آن‌که علم الهى و مضمون وحى را در این ظرف تلقى کرده و در این آیینه منعکس می‌بیند - به آن التفات نکند و فقط به منبع وحى و مضمون پیام متوجه باشد، این وحى نسبت به او بی‌واسطه است. بسان کسى که تصویر را در آیینه می‌بیند و از آیینه غافل است.[16]
از این‌رو؛ علامه طباطبایى(ره) فرموده است: می‌توان تمام اقسام نزول وحى را از ناحیه خدا بدون واسطه دانست.[17] و به همین دلیل در آیات  دیگرى از قرآن، وحى در تمام موارد به خداوند اسناد داده شده است و این اسناد مجازى نیست؛ مانند: «انا اوحینا الیک کما اوحینا الى نوح والنبیین من بعده».[18]
توجه: وحى از اقسام علم حصولى نیست،[19] بلکه نوعى علم  شهودى و حضورى و نوعى کشف تام از خارج و عالم غیب است. این کشف به دلیل حضور حقایق هستى در محضر کاشف، ذاتاً قابلیت صدق و کذب را ندارد و تصور کوچک‌ترین خطا در آن به معناى نفى اصول وحى یا نداشتن حقیقت آن است. از این‌رو؛ با استناد به ادله فلسفى و مراتب جهان هستى و درجات علم و میدان باز تکامل انسان، می‌توان به این نتیجه - که با آیات قرآن نیز سازگار است - رسید که انسان می‌تواند با سیر صعودى و تکاملی‌اش به جایى برسد که به حضور حضرت حق رسیده و بی‌واسطه علم الهى را دریافت نماید و خدا با او سخن گوید، بی آن‌که نیازى به الفاظ صوتى محسوس باشد، یا حاجتى به وساطت صور علمى بیفتد، و در این رتبه وجودى و عظمت روحى است که از کثرات، دور و از تعلق به هر چه غیر اوست، آزاد می‌شود و از هرگونه وسوسه و گمراهى و خطا مصون می‌گردد که این همان مقام عصمت انبیا است. با این وصف به نکته اساسى خواهیم رسید که:
1. اساساً وحى، ممکن و یکى از مراتب علم است.
2. حقیقت وحى، کشف و شهود عالم غیب است و در این حقیقت، خطا معنا ندارد.
3. انسان در تکامل خویش می‌تواند به جایى برسد که وحى بر او نازل گشته و خود به مقام عصمت نایل شود.[20]
برای مطالعه بیشتر:
هادوی تهرانی، مهدی، تأملات در علم اصول فقه، دفتر چهارم، مقاله: وحی شهود غیب.

 


[1]. راغب اصفهانى، مفردات، ص 515، ماده «وحى».

[2]. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج 4، ص 410.

[3]. هرچند ادراک حقیقت وحى و کیفیت تنزل آن، امرى آسان و حتى ممکن نخواهد بود.

[4]. گرچه علامه طباطبایى(ره) فرموده‌اند: ادب دینى چنین رسم کرده که وحى جز به کلامى که بر انبیا و رسل القا می‌شود، اطلاق نگردد. تفسیر المیزان، ج 12، ص 423.

[5]. صدوق، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، ج ‏2، ص 585، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.

[6]. تفسیر المیزان، ج 12، ص 423.

[7]. نحل، 68.

[8]. قصص، 7.

[9]. انعام، 121.

[10]. مریم، 11.

[11]. شورى، 51.

[12]. «روح امین و جبرئیل(ع) قرآن کریم را بر قلب تو اى پیامبر، فرود آورد تا از انذار دهندگان باشى»؛ شعرا، 193.

[13]. نجم، 5.

[14]. نساء، 113.

[15]. مجموعه آثار، ج 4، ص 411 - 414.

[16]. هادوى تهرانى، مهدى، مبانى کلامى اجتهاد، ص 76 - 77.

[17]. تفسیر المیزان، ج 4، ص 149 - 150.

[18]. نساء، 163.

[19]. در علم حصولى فقط صورتى از معلوم در دسترس ما قرار دارد و خود معلوم بالعرض از دسترس ما خارج است؛ یعنى نمی‌توانیم خود را از چنگ واسطه نجات دهیم و ارتباط با واقعیت اشیاء از راه همین صورت علمى است. و اگر اشتباهى صورت گیرد، ما خطا کرده‌ایم و به واقعیت خارجى نخواهیم رسید و این به دلیل وساطت صورت علمى و تفسیر اشتباه ما در تطبیق آن بر خارج است.

[20]. مبانى کلامى اجتهاد، ص 78.



ادامه مطلب
شنبه 20 آبان 1396  - 1:38 PM

حکم شرعی خواندن سوره سجده دار در نماز چیست؟

چهار آیه در قرآن کریم وجود دارد که هنگام خواندن آنان، بایستی سجده کرد، که حکم شرعی مربوط به خواندن این آیات در نمازرا در اینجا بخوانید.

حکم شرعی خواندن سوره سجده دار در نماز چیست؟به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ چهار آیه در قرآن کریم وجود دارد که هنگام خواندن آنان، بایستی سجده کرد، که حکم شرعی مربوط به خواندن این آیات در نماز را در ادامه  بخوانید:

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

 سؤال: اگر کسی در نمازش عمداً یا سهواً یکی از سوره‌های سجده دار را بخواند حکم نمازش چیست و چه وظیفه ای دارد؟

جواب: در نماز واجب، خواندن سوره‌های سجده دار جایز نیست و اگر عمداً یا سهواً یکی از آن سوره‌ها را بخواند تا به آیه‌ سجده برسد، باید بنابر احتیاط واجب سجده‌ی تلاوت را بجا آورد و برخیزد و اگر سوره تمام نشده، آن را تمام کند و نماز را به آخر برساند، سپس نماز را اعاده کند. و اگر قبل از رسیدن به آیه‌ی سجده متوجه شد، احتیاط واجب آن است که سوره را رها کند و سوره‌ دیگری بخواند و نماز را تمام کند و سپس نماز را اعاده نماید.

 

آیت‌الله مکارم شیرازی

 هرگاه در نماز واجب، یکی از چهار سوره‌ای را که آیه سجده دارد عمدا بخواند، بنابر احتیاط واجب باید سجده را بجا آورد سپس برخیزد و حمد و سوره دیگری بخواند و نماز را تمام کند و بعد اعاده نماید.

سؤال: اگر كسى در حال سجده نماز باشد و آیه سجده دار بشنود وظیفه اش چیست؟

جواب: اگر در سجده است سجده دیگر لازم نیست و نمازش صحیح است.

سؤال: اگر در غیر نماز در حال سجده باشیم و در این حال آیه سجده دار بشنویم، آیا همان سجده کفایت می کند یا باید سجده دیگر به جا آورده شود؟

جواب: هرگاه در غير نماز در حال سجده آيه سجده را بخواند يا به آن گوش فرا دهد، بايد سر از سجده بر دار د و دوباره سجده كند.

آیت الله العظمی سیستانی

واجب است که پس از خواندن آیه سجده، سجده نماید ولی اگر سجده را بجا آورد نمازش بنابر احتیاط باطل می‌گردد و لازم است که آن را دوباره بخواند مگر اینکه سهوا سجده کند و اگر سجده را بجا نیاورد، می‌تواند نماز را ادامه بدهد اگر چه در ترک سجده گناه کرده است. 

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
جمعه 19 آبان 1396  - 4:28 PM

چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی

شعر مهدی جهاندار درباره امام زمان (عج ) را در اینجا بخوانید.

چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترتگروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهدی جهاندار از شاعران کشورمان غزلی درباره امام زمان(عج)  سروده است.در اینجا شعر وی را در این باره بخوانید:

چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی
چه اشکها که در گلو، رسوب شد نیامدی


خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه
برای عده‌ای، ولی چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیامدی

انتهای پیام/



ادامه مطلب
جمعه 19 آبان 1396  - 4:28 PM

ماجرای حضور امام زمان (عج) در میان سه جوان

سه جوان که به امام زمان (عج) متوسل شده بودند، در نهایت، موفق به دیدار امام می‌گردند.

ماجرای حضور امام زمان (عج) در میان سه جوانبه گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حدود صد سال پیش، هشت نفر جوان اهل شوشتر با هم رفیق می‌گردند، و تصمیمی می‌گیرند که مسیر توسل به حضرت امام زمان عجل الله  تعالی فرجه الشریف را با هم طی کنند و به قصد توجه به حضرت، هر هفته یک جلسه در خارج از شهر روی یک تپه برگزار می‌کرده‌اند و دعائی می‌خواندند.

 هر هفته یکی از آنها موظف به پذیرایی از جمع بوده است و غذای مختصری مثل نان و پنیر تهیه می‌کردند که هم هزینه‌ای نداشته و هم قصد و هدفشان خالصانه برای توسل به حضرت باشد؛ به تعداد نفرات هفته‌ها می‌گذرد و حال و هوایی عجیب و امام زمانی بر جلساتشان حکم فرما بوده است.

هفته بعد در حال برگزاری جلسه و توسل و راز و نیاز به مولایشان هستند که می‌بینند یک آقا سیدی در جمعشان حضور پیدا کرد و خیلی با عظمت و دوست داشتنی است، و زیبایی صورت و سیرت از آن بزرگ مرد پیداست. خلاصه جلسه مثل هر هفته البته با حالی بهتر و شور و شعفی وصف ناپذیر برگزار می‌گردد، حتی قسمتی از دعا را هم به ایشان می‌دهند و آقا هم قرائت می‌کنند تا اینکه دعا تمام به پایان می‌رسد و قصد صرف نهار را دارند که آقا می‌فرماید: «این هفته را اجازه دهید من پذیرایی کنم، آنها هم قبول می‌کنند و آقا از زیر عبایشان وسایل پذیرائی را بیرون می‌آورند و از جمع پذیرائی می‌کند».

در آخر که می‌خواهند از هم جدا شوند، از او می‌پرسند، خیلی از شما استفاده کردیم و بهره‌مند شدیم، فقط نفرمودید که اسم شما چیست؟ و کجا می‌توانیم خدمت شما برسیم؟ جواب می‌دهد: «من همان کسی هستم که هر هفته شما به عشق او دور هم جمع می‌شوید. تازه همگی متوجه حضور حضرت می‌شوند در حالی که آقا از نظرها پنهان شده است».

آن تپه هم اکنون به نام مقام حضرت امام زمان (عج) در کنار شهر شوشتر، که  تبدیل به قبور شهداء شده است و معروف به گلستان شهداء می‌باشد، مورد توجه شیفتگان و ارادتمندان مولا صاحب العصر (عج) است و مردم در همان مکان از عنایات آن موجود نازنین بهره می‌برند و حاجاتشان را می‌گیرند».

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
جمعه 19 آبان 1396  - 4:28 PM

چگونگی بهره مندی از وجود امام زمان (عج) در عصر غیبت

هر روز یک حدیث از معصومین (ع) با مضامین دینی و اخلاقی در بخش قرآن و عترت بخوانید.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛  اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

به دلیل آشنایی بیشتر و تلمذ در پیشگاه پروردگار الهی و ائمه معصومین، هر روز یک حدیث از معصومین (ع) با مضامین دینی و اخلاقی در بخش قرآن و عترت منتشر می‌شود.

امام مهدى‏ (ع) فرمودند:

أمّا وَجهُ الاِنتفاعِ بِی فی غَیبَتی فَکالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَیبَها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ.


چگونگى بهره‏ مندى از وجود من در دوران غیبتم، همچون بهره‏اى است که از خورشید مى ‏برند، آن‏گاه که ابر آن را از دیدگان نهان مى‏ کند.

(الغیبه، طوسى، ص. ۲۹۲)

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
جمعه 19 آبان 1396  - 4:27 PM

تعبیر دیدن موش در خواب، از یوسف پیامبر (ع)

حضرت یوسف (ع): دیدن موش در خواب، جنگ زن باشد.

تعبیر دیدن موش در خواب، از یوسف پیامبر (ع)به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ امام صادق (ع )  فرمود: درباره خواب دیدن ها بیندیش ، خداوند راست و دروغ آن را با هم در آمیخته ، چرا که اگر همه آن خواب دیدنها، راست باشد، همه انسانها پیامبر خواهند شد، و اگر همه دروغ باشد، بیهوده و بى فایده خواهد گردید.

تعبیر دیدن موش در خواب

 یوسف نبی علیه السلام می‌گوید: دیدن موش جنگ زن باشد. دیدن موش دزد است که از خانه اودزدی کرده.

ابراهیم کرمانی می‌گوید: اگر در خواب دید از سوراخ بینی او یا از سوراخ گوش او موش بیرون آمد، دلیل که او را دختری نابکار آید. اگر از گلوی او موش بیرون آمد،  دلیل که او را پسری آید. اگر بیند از مقعد او موشی بیرون آمد، دلیل که او را دختری آید نابکار.

 جابرمغربی می‌گوید: تعبیر خواب موش صحرایی و خرما و دشتی و موش خانگی  هر دو یکسان بود. اگر دید موشی در بستر او بود، دلیل که او با زنی قصد فساد کند و گوشت موش خوردن، دلیل که مال زن مفسده بخورد.

 

منوچهر مطیعی تهرانی می‌گوید: همان طور که قبلا نیز نوشتم، موش دزد است و یک دزد خانگی است و معبران آن را به زنی دزد و خائن و زیانکار و غیر قابل اعتماد تشبیه کرده اند. ابن سیرین نوشته موش زنی به ظاهر مستوره اما در باطن مفسده. اگر بیننده خواب موشی ببیند با چنین زنی سر و کار پیدا می کند و اگر این موش در خانه خودش باشد نوشته اند زنی با این پلیدیها در خانه اش هست یا حضور پیدا خواهد کرد. اگر سوراخ موشی ببینید مالی از شما برده می شود که می دانید چه کسی برده ولی نمی توانید ثابت کنید که او ربوده و سارق مال شما یک زن خائن است. اگر موش در اتاق شما باشد زنی دزد اهل خانه شماست که نباید به او اعتماد داشته باشید. اگر در خواب موشی از پاچه شلوار شما افتاد و گریخت و رفت زنی فاسد و فاجر را از خود می رانید و دور می کنید.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
جمعه 19 آبان 1396  - 4:27 PM

سودمندترین مردمان چه کسانی هستند؟

هر روز یک حدیث از معصومین (ع) با مضامین دینی و اخلاقی در بخش قرآن و عترت بخوانید.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛  اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنیناحادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

به دلیل آشنایی بیشتر و تلمذ در پیشگاه پروردگار الهی و ائمه معصومین، هر روز یک حدیث از معصومین (ع) با مضامین دینی و اخلاقی در بخش قرآن و عترت منتشر می‌شود.

امام صادق (ع) می‌فرمایند:

أنفَعُ الأشیاءِ لِلمَرءِ سَبقُهُ النّاسَ إلى عَیبِ نَفسِهِ


سودمندترینِ چیز براى مرد، آن است که در جستن عیب خویش‏ بر دیگر مردم، پیشى گیرد

الکافى، ج. ۸، ص. ۲۴۳

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
جمعه 19 آبان 1396  - 4:27 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 22

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 54307
تعداد کل پست ها : 341
تعداد کل نظرات : 0
تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396 
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 8 خرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی