به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

خلاصه پرسش

چرا احکام زنان قریش در مسئله ی حیض با دیگران تفاوت دارند؟

پرسش

من می دانم که در اسلام همه چیز دلیل دارد، می خواهم بدانم چرا زن های قریش در امر یائسگی و احکام آن، استثنا شده اند؟

پاسخ اجمالی

توجه به نکاتی می تواند شما را در دست یابی به جواب یاری رساند:

 

الف- این یک مساله ی فقهی است و دیدگاه های فقها در این باره متفاوت است.

 

اگرچه همه ی مراجع متفقند، خونی که زن پس از گذشت شصت سال قمری[1] می بیند، حیض نیست، گر چه شرایط و صفات حیض را هم دارا باشد. و خونی که قبل از تمام شدن پنجاه سال قمری[2] می بیند، اگر شرایط و علائم حیض را داشته باشد، حیض است.

 

اما دیدگاه فقها در باره ی حکم خون هایی که زن پس از تمام شدن پنجاه سال قمری تا شصت سال می بیند، از این قرار است:

 

1. زن های سیده، بعد از تمام شدن شصت سال [قمری] یائسه[3] می شوند؛ یعنی خون حیض نمی بینند و زن هایی که سیده نیستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال [قمری] یائسه می شوند، و این نظر حضرت امام (ره) و حضرت آیة الله اراکی قدس سره و حضرت آیت الله گلپایگانی قدس سره و حضرت آیة الله فاضل لنکرانی است.

 

2. زن هایی که سیده نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه می شوند و زن های سیده بعد از تمام شدن پنجاه سال تا تمام شدن شصت سال چنان چه با نشانه های حیض یا در روزهای عادت خون ببینند بنابر احتیاط واجب بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع نمایند. (احتیاط کنند) و این نظر حضرت آیة الله خوئی قدس سره می باشد.

 

3. زن های سیده و غیر سیده مطلقاً در سن شصت سالگی یائسه می شوند و احتیاط مستحب آن است که زن هایی که قرشیه نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سالگی تا تمام شدن شصت سال چنان چه خون را طوری ببینند که اگر پیش از پنجاه سال می دیدند قطعاً حکم حیض را داشت میان کارهای مستحاضه و تروک حائض جمع نمایند و این نظر حضرت آیة الله سیستانی است.

 

4. زنان سیده و غیر سیده هر دو بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه می شوند، یعنی اگر خونی ببینند خون حیض نیست، مگر زنانی که از قبیله «قریش» محسوب می شوند که آن ها بعد از تمام شدن شصت سال یائسه می شوند و این نظر حضرت آیة الله مکارم است[4].

 

ب- همان گونه که مستحضرید، احکام و دستورات دینی دارای دلیل هستند و علاوه بر اساس مصالح و مفاسد جعل شده اند.

 

اما این که چطور می شود این را فهمید؟ در پاسخ باید گفت:

 

اولاً: گرچه پرسیدن از این مسائل اشکال ندارد و اسلام کسی را از سؤال کردن، منع نکرده است و چه بسا مردم را به فراگیری در این مسائل تشویق کرده است اما باید توجه داشت که فهم دلیل و فلسفه ی چنین حکمی، بر همگان آسان نیست و نیازمند کسب تخصص است.

 

ثانیاً: گذشته از این، مصلحت و فلسفه ی تمام احکام بر ما روشن نیست، به عنوان مثال در شرع اسلام با دلایل قطعی ثابت گشته است که نماز صبح دو رکعت است اما حتی مراجع عظام هم نمی دانند چرا نماز صبح از طرف خداوند، دو رکعت قرار داده شده است و سه رکعت نمی باشد بله احتمالاتی در این باره داده می شود اما قطعی نیست.

 

ثالثاً: کسی که در مسائل و احکام دینی تخصص ندارد و مقلد است، باید از باب مراجعه به متخصص احکام را بپذیرد و خیلی به دنبال دلیل یا فلسفه ی احکام نباشد، همان گونه که انسان زمانی که به پزشک مراجعه می کند، به دنبال فلسفه ی تشخیص پزشک نیست.

 

رابعا: مصالح و مفاسد بر عمل به احکام و دستورات دین، مترتب می شود اگر چه انسان آثار آن را نداند مثلا مریضی که به نسخه ی پزشک عمل می کند از بهبودی برخوردار می شود اگرچه نداند دارویی که خورده است، چه آثاری دارد و چرا پزشک آن دارو را تجویز کرده است.

 

بنابراین، این که چرا زنان قریش، این گونه اند و غیر قریش آن گونه، مسائلی است که در پی گیری آن، از طرف کسانی که تخصص کافی را ندارند، ضرورتی احساس نمی شود.

 

این حکمی است که فقها و مراجع از روایتی نظیر آنچه که از امام صادق (ع) نقل شده به دست آوردند." اذا بلغت المرأة خمسین سنةً لم تر حمرة الاّ ان تکون امرأة من قریش"[5] (زنان هنگامی که به سن پنجاه سالگی رسیدند، دیگر خون نمی بینند، مگر زنان قریش).

 

تفاوت زنان قریش از غیر قریش در این مسئله، شاید به جهت توانایی و قدرت بالای جسمانی آنان از دیگر زنان باشد به این جهت از نظر فیزیکی متابولیسم بدنشان با دیگران تفاوت دارد.

 

همان گونه که، نژادها و طوایف از نظر رنگ، قدرت و توان جسمی با یکدیگر تفاوت دارند. مثلاً زنانی که در سیبری زندگی می کنند سن بلوغ آنها با زنان عربستان و آفریقا که در گرمای بالای 50 درجه رشد می کنند تفاوت دارد.

 

گذشته از اینها امروزه نیز چنین است که سن یائسگی بالا رفته و بسیاری از زنان در سن پنجاه سالگی یائسه نمی شوند، همان گونه که متخصصان اعلام می کنند، این به دلیل بهداشت و تغذیه خوب و سالم است که سن یائسگی را در بسیاری از زنان بالا برده است.[6]

 


[1] شصت سال قمری معادل 58 سال شمسی و 77 روز و 12 ساعت می شود. جامع المسائل، آیة الله فاضل، ج ، ص 62، سؤال 179.

[2] پنجاه سال قمری معادل 48 سال شمسی و 179 روز می باشد. جامع المسائل، آیة الله فاضل، ج ، ص 62، سؤال 179.

[3] معنای یائسه: یائسه از یأس: به معنی ناامیدی است و زن یائسه از خون دیدن و آوردن فرزند ناامید است .

[4] توضیح المسائل مراجع، مسأله 435؛ العروة الوثقی، ج 1، فصل فی الحیض.

[5] کافی، ج 3،ص107؛ تهذیب، ج 1، ص397، ح 1236.

[6] برای اطلاع بیشتر می توانید به سایت www.sefaty.net مراجعه نمایید.



ادامه مطلب
سه شنبه 16 آبان 1396  - 11:40 AM
خلاصه پرسش
آیا با پرداخت یکبار خمس مالی، دیگر خمس بر آن واجب نمی شود؟
پرسش
آیا با پرداخت یکبار خمس مالی، دیگر خمس بر آن واجب نمی شود؟ حتی بعد از گذشتن چند سال از آن؟
پاسخ اجمالی

همان گونه که مستحضرید خمس یکی از واجبات مهم مالی در اسلام است که از فروع دین و از عبادات شمرده می شود، از این رو باید با قصد قربت انجام گیرد.

 

اموال و سرمایه هایی که به آنها خمس تعلق می گیرد، اگر یکبار خمس آنها پرداخت شود، دیگر متعلق خمس نمی شود حتی اگر سالیان دراز آن سرمایه بماند. اما اگر مال از چیزهایی باشد که رشد و نمو داشته باشد و یا قیمت آن اضافه شود، اصل آن دیگر خمس ندارد، اما نسبت به مازاد و قیمت اضافه شده باید خمس پرداخت شود.[1]

 

 

[1]. نک: توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 101، س 1026؛ توضیح المسائل، آیت الله مکارم ، مسئله ی، 1502.



ادامه مطلب
سه شنبه 16 آبان 1396  - 11:40 AM

خلاصه پرسش

حکم شوخی با نامحرم از طریق پیام کوتاه چیست؟

پرسش

آیا شوخی با نامحرمی که قصد ازدواج با آن خانم را ندارم، اگر رکیک نباشد و از روی هوی و هوس هم نباشد، ازطریق پیام کوتاه موبایل، گناه است؟
شوخی کردن به این نحو با هم کلاسی های خانم هم اشکال دارد؟
در ضمن باید بگویم که مرجع تقلید من آیت ا... خامنه ای می باشد.

پاسخ اجمالی

توجه به چند نکته می تواند شما را در دست یابی به جواب یاری رساند:

 

1. یکی از غرایز قوی در انسان شهوات جنسی است که اگر طغیان و سرکشی کند، کنترل آن ناممکن یا مشکل خواهد بود.

 

2. بروز و ظهور و غلبه غریزه ی شهوانی در انسان به صورت پلکانی و تدریجی است، و به تعبیر قرآن کریم شیطان از طریق سیاست گام به گام به هدف خود می رسد.[1]

 

چنان که بررسی و ریشه یابی بسیاری از گناهان و جنایات که هر روز در جوامع مختلف رخ می دهد نشان دهنده ی همین موضوع است که از مسائل ناچیز و عادی آغاز شده اند.

 

به همین جهت جلوگیری از وسوسه های شیطانی در ابتدای امر و قدم اوّل آسان است چون هنوز موقعیت شیطان و غرایز شهوانی ضعیف است، ولی اگر فردی در قدم اول از شیطان و هوی و هوس تبعیت کند، موقعیت خود را در مقابله با آنها تضعیف نموده و باعث تقویت نیروهای شیطانی و غرایز شهوانی خواهد شد. و در آن صورت مقاومت مشکل تر خواهد شد. به عبارتی همیشه پیش گیری راحت تر از درمان است.

 

3. شکی نیست که شوخی با جنس مخالف اگر چه رکیک هم نباشد زمینه را برای انحراف و تسلط شیطان فراهم می کند.

 

به همین جهات اسلام در مبارزه با انحراف از زمینه های آن نیز جلوگیری به عمل آورد، مثلاً مردها را از نشستن در جای زن قبل از سرد شدن، نهی نمود.[2] و یا به زن ها دستور داده در برخورد با نامحرم نرمی و ملاطفت نشان ندهند.[3]

 

نتیجه این که بهتر است از شوخی با نامحرم اگر چه رکیک هم نباشد اجتناب کرد.

 

استفتایی که از دفتر مراجع عظام در این زمینه شده ، به شرح ذیل است:

 

1. چت کردن با جنس مخالف و رد و بدل کردن صحبت های معمولی چه حکمی دارد؟

 

همه ی مراجع: در صورتی که خوف فتنه و کشیده شدن به گناه وجود داشته باشد جایز نیست.

 

2. شوخی کردن با نا محرم چه حکمی دارد؟

 

همه ی مراجع: اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و یا بترسد به گناه بیفتد، جایز نیست.[4]

تذکر نکته ای در پایان ضروری است:

آن چه بیان شد یک حکم کلی است و از این جهت فرقی بین انواع شوخی( شوخی از طریق چت و پیام کوتاه و...) و بین انواع نامحرم ها (هم کلاسی ها و غیر آن)، وجود ندارد یعنی؛ اگر شوخی با نامحرم، به قصد لذت باشد یا خوف فتنه و کشیده شدن به گناه وجود داشته باشد، از حکم حرمت برخوردار است اگر چه آن نامحرم هم کلاسی باشد و این شوخی هم از طریق پیام کوتاه، انجام شده باشد.

 

 


[1] بقره، 168،" وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ ".

[2] من لایحضره الفقیه، ج 3، ص467، "إِذَا جَلَسَتِ الْمَرْأَةُ مَجْلِساً فَقَامَتْ عَنْهُ فَلَا یَجْلِسُ فِی مَجْلِسِهَا أَحَدٌ حَتَّى یَبْرُدَ".

[3] الاحزاب، 32، "فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ".

[4] رساله ی دانشجویی، ص191و192.



ادامه مطلب
سه شنبه 16 آبان 1396  - 11:40 AM

خلاصه پرسش

آیا طبق نظر آیت الله سیستانی، زنان قرشیه در مسئله ی حیض با دیگران تفاوت دارند؟

پرسش

طبق نظر آیت الله سیستانی، اگر زنی از قوم قریش نباشد و بین سن 50 تا 60 سالگی خون ببیند و آن خون نیز آثار و نشانه های حیض را داشته باشد، بنابر احتیاط مستحب، باید هم به وظیفه ی زن مستحاضه، عمل کند و هم نباید کارهایی را که حائض از آن ها منع شده است، انجام دهد. چطور می شود این را فهمید؟ من مخصوصاً نمی فهمم که اگر آن زن تصمیم گرفت که به این احتیاط مستحب عمل کند، آیا باید آنرا خون حیض حساب کند یا باید مانند قبل از 50 سالگی، عمل کند؟ من نیاز به توضیحات دقیق دارم.

پاسخ اجمالی

آیت الله العظمی سیستانى در این باره می فرمایند: خونى را که زنها پس از تمام شدن شصت سال مى‏بینند حکم حیض را ندارد و احتیاط مستحبّ آن است که زنهایى که قرشیّه نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال تا تمام شدن شصت سال چنانچه خون را طورى ببینند که اگر پیش از پنجاه سال مى‏دیدند، قطعاً حکم حیض را داشت، میان کارهاى مستحاضه و تروک حائض جمع نمایند[1].

 

همان گونه که ملاحظه می کنید، در این فرمایش احتیاط مستحب آمده است و این یعنی؛ بر زنانی که قرشیه نیستند واجب نیست به این حکم عمل کنند و اگر بعد از تمام شدن پنجاه سال تا تمام شدن شصت سال، خونی ببینند که آثار حیض را داراست، می توانند آن را حیض به حساب آورند و کارهایی که بر حائض حرام است ترک نمایند.

 

اما اگر خواستند احتیاط کنند، باید بین کارهای مستحاضه و تروک حائض جمع کنند، به این صورت که:

 

هم کارهایی که بر حائض حرام است[2] ترک کنند و هم عبادت های خود را بجای آورند[3]، نمازها را بخوانند و روزها را بگیرند به همان نحوی که مستحاضه این عبادات را بجای می آورد[4].

 

 


[1]توضیح المسائل مراجع، ج‏1، مسأله 435، ص 253.

[2] مانند: 1- مس خطوط قرآن، اسم خداوند به هر زبانی که باشد و به احتیاط واجب مس اسمای انبیا و امامان معصوم. 2- خواندن آیه ای که سجده ی واجب دارد.3- رفتن به مسجد الحرام و مسجد النبی اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. 4- توقف در مساجد دیگر اما داخل شدن از یک در و خارج شدن از در دیگر اشکالی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند. 5- گذاشتن چیزی در مسجد و برداشتن چیزی از آن. 66- جماع و  همبستری با همسر.

البته عبادات مشروط به طهارت ( وضو، غسل ، یا تیمم) هم بر حائض حرام می باشد مانند: نماز ، روزه ، طواف به جز نماز میت، که زن حائض می تواند آن را بجای آورد، اما در این یک مورد خاص، شخص مورد نظر باید به وظیفه ی شخص مستحاضه عمل کند. نک: العروة الوثقی،ج1، فی احکام الحائض؛ همان، فی غایات الوضوء؛ توضیح المسائل مراجع، ج‏1، مسأله 355؛ العروة الوثقی، ج1، آداب صلاة المیت.

[3] توضیح المسائل مراجع، ج‏1، مسأله 442؛ العروة الوثقی ج1 مسأله 6.

[4] مثلا برای خواندن نماز، آیت الله العظمی سیستانی می فرمایند: اگر استحاضه ی قلیله است یعنی؛ خون در پنبه بهداشتی فرو نرفته است، در صورت خون دیدن، برای هر نماز باید وضو بگیرد و عوض کردن پنبه و تطهیر آن واجب نیست، مثلا برای نماز ظهر یک دفعه و در صورت خون دیدن برای نماز عصر هم باید وضو بگیرد.

و اگر استحاضه ی متوسطه باشد یعنی؛ خون در پنبه فرو رود اگر چه در یک گوشه آن باشد، باید وضو بگیرد و غسل کند یعنی باید پیش از هر نماز به وظایف قلیله عمل کند و در هر شبانه روز یک غسل قبل از نماز صبح و قبل از اولین نمازی که خون دیده، بجای آورد و باید بنابر احتیاط لازم غسل را اول بجا آورد و بعد وضو بگیرد ولی در مستحاضه کثیره اگر بخواهد وضو بگیرد باید قبل از غسل وضو بگیرد. 

و اگر استحاضه ی کثیره باشد یعنی؛ خون پنبه را فرا گرفته و به دستمالى که معمولًا زنها براى جلوگیرى از خون مى‏بندند، برسد، باید بنا بر احتیاط واجب زن براى هر نماز پنبه و دستمال را عوض کند یا آب بکشد، و لازم است یک غسل براى نماز صبح و یکى براى نماز ظهر و عصر و یکى براى نماز مغرب و عشا به جا آورد، و بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا فاصله نیندازد و اگر فاصله بیندازد باید براى نماز عصر و عشا دوباره غسل کند. اینها همه در صورتى است که خون پى در پى از پنبه به دستمال برسد امّا چنانچه رسیدن خون از پنبه به دستمال با قدرى فاصله باشد که زن بتواند در آن فاصله یک نماز یا بیشتر بخواند احتیاط لازم آن است که هر گاه خون از پنبه به دستمال برسد، پنبه و دستمال را عوض کرده و یا آب بکشد و غسل نماید، بنا بر این اگر زن غسل کرد و نماز ظهر را مثلًا خواند ولى قبل از نماز عصر یا در میان آن، خون دوباره از پنبه به دستمال رسید باید براى نماز عصر نیز غسل نماید، ولى چنانچه فاصله به مقدارى باشد که زن بتواند در آن میان دو نماز یا بیشتر بخواند مثل این که بتواند نماز مغرب و عشاء را نیز قبل از آن که خون دوباره به دستمال برسد بخواند براى آن نمازها لازم نیست غسل دیگرى بکند و در هر صورت در استحاضه کثیره غسل از وضو کفایت مى‏کند. نک: توضیح المسائل مراجع، ج‏1، مسأله 394 - 396؛ العروة الوثقی ج1، فی الاستحاضه، مسأله 1و2. برای آگاهی از این که چگونه می تواند سایر عبادات را بجای آورد به رساله ی عملیه ی معظم له مراجعه نمایید.



ادامه مطلب
سه شنبه 16 آبان 1396  - 11:39 AM
خلاصه پرسش
در قرآن کریم مسلمان به چه معناست؟
پرسش
لطفاً با استفاده از آیات قرآنی به طور واضح "مسلمان" را تعریف و معنا کنید.
پاسخ اجمالی

در اصطلاح قرآن، مسلمان به معنای تسلیم مطلق در برابر فرمان خدا و توحید کامل و خالص از هر گونه شرک و دو گانه پرستی است و به همین جهت است که قرآن کریم حضرت ابراهیم (ع) را مسلمان معرفی می کند.

 

از آن جا که دین در پیش گاه خدای متعال، اسلام است «ان الذین عندالله الاسلام» بنابراین همه ی کسانی که دین خدا را در زمان خودشان پذیرفته باشند و مطیع دستورات الاهی باشند مسلمان اند.

 

یعنی طبق نظر قرآن تمام پیروان ادیان آسمانی در زمان خودشان مسلمان بودند؛ و مسیحی ها، یهودی ها و ... تا زمانی که دینشان به سبب دین جدید نسخ نشده بود، مسلمان بودند؛ چرا که تسلیم پروردگار بودند و اگر یهودی یا مسیحی به آنها گفته می شد به اعتبار پیامبرانشان بود و گرنه همان گونه که بیان کردیم به تمام ادیان الاهی اسلام اطلاق می شود و آنها تنها در شریعت متفاوتند.

 

بله امروزه مسلمان به پیروان دین خاتم اطلاق می شود، چرا که آنان با پذیرفتن دین اسلام و اعتقاد به تمام پیامبران و شرایع آسمانی، تسلیم بودن خود را در برابر پروردگار اعلام کرده اند. طبق این معنا اکنون به پیروان ادیان دیگر مسلمان گفته نمی شود؛ زیرا که با نپذیرفتن دین خاتم، از تسلیم در برابر خدا سرپیچی کردند و وصف مسلمانی و تسلیم بودن را از خودشان دور کردند.

 

البته؛ مسلمان واقعی کسی است که هم به زبان و هم در عمل تسلیم احکام و دستورات الاهی باشد؛ یعنی هم به زبان اقرار به وحدانیت خدا و رسالت پیامبران و پیامبر خاتم داشته باشد و هم در عمل به احکام و دستورات دینی اعم از قوانین اجتماعی نظیر مراعات حقوق دیگران، احترام به حقوق شهروندی و ... و احکام فردی مانند نماز، روزه و... پایبند باشد. در قرآن از مسلمان واقعی به مومن تعبیر می شود.

پاسخ تفصیلی

برای روشن شدن معنای مسلمان در فرهنگ قرآن ضروری است، ابتدا معنای اسلام بررسی و تبین شود .

 

واژه ی "اسلام" مصدر باب افعال از "س ل م" به معنای صحت، عافیت و دوری از هر گونه عیب، نقص و فساد است و در باب افعال دارای معانی زیر است:

 

انقیاد، اطاعت و امتثال امر و نهی بدون هیچ گونه اعتراض.[1]

 

قرآن هم در این معنای وسیع، اسلام را استعمال کرده است، آن جا که می فرماید: تمام کسانی که در آسمان و زمین هستند، یا تمام موجوداتی که در آسمان و زمین هستند، مسلمان و در برابر فرمان خدا تسلیم اند از روی (اختیار، یا اجبار) تکویناً یا تشریعاً.[2]

 

اما اسلام انسان براى خداى تعالى، وصف رام بودن و پذیرش انسان است، نسبت بهر سرنوشتى که از ناحیه خداى سبحان برایش تنظیم مى‏شود، چه سرنوشت تکوینى، از قدر و قضاء و چه تشریعى از اوامر و نواهى و غیر آن.[3]

 

بنابراین، اسلام وصفی خاص با مفهومی مستقل در کنار اوصافی چون ایمان و احسان است.

 

 

 

 

در اصطلاح، اسلام بر شریعت پیامبر خاتم (ص) اطلاق شده است.[4]

 

رابطه ی میان معنای اصطلاحی و معنای لغوی اسلام این است که دین اسلام سراسر طاعت و تسلیم در برابر خداوند و پذیرش و انقیاد اوامر، بدون هیچ گونه اعتراضی است.[5]

 

در فرهنگ قرآن، مسلمان تنها به پیرامون پیامبر اسلام (ص) اطلاق نمی شود، بلکه اسلام به معنای وسیع کلمه (معنای لغوی)، تسلیم مطلق در برابر فرمان خدا و توحید کامل و خالص از هر گونه شرک و دو گانه پرستی است و به همین جهت است که قرآن کریم حضرت ابراهیم (ع) را مسلمان معرفی می کند.[6]

 

و اگر خدای متعال به پیامبر اسلام(ص) می فرماید: بگو هر آینه من مأمورم که نخستین کس باشم که تسلیم امر خدا شده باشد[7].

 

اوّلین مسلمان در این جا، به معنای تسلیم مطلق در برابر خداوند در میان امت خود، است (معنای اصطلاحی) و گرنه شکی نیست که پیامبران گذشته و پیروانشان هم، مسلمان و تسلیم در برابر فرمان الاهی بودند.

 

بهر حال، آنچه را که ازآیه ی 85 سوره ی آل عمران (هر کس غیر از اسلام را دین خود برگزیند، از او پذیرفته نیست)، هم چنین از آیه ی  3 سوره ی مائده (امروز دین شما را به کمال رساندم ...و اسلام را دین شما برگزیدم) استفاده می شود، مسلمان به پیروان دین اسلام اطلاق می شود؛ زیرا که آنان با پذیرفتن دین اسلام و اعتقاد به تمام پیامبران و شرایع آسمانی، تسلیم بودن خود را در برابر پروردگار اعلام کرده اند. طبق این معنا، اکنون به پیروان ادیان دیگر مسلمان گفته نمی شود؛ زیرا که با نپذیرفتن دین خاتم از تسلیم در برابر خدا سرپیچی کردند و صفت مسلمانی و تسلیم بودن را از خودشان دور کردند. پس مسلمان به معنای خاص به کسانی گفته می شود که به یگانگی خدا و به رسالت پیامبر اسلام (ص) اقرار داشته باشند، اگر چه به بسیاری از احکام و دستورات دینی پایبند نباشند. این معنا از- آیه ی 1 سوره ی حجرات - هم استفاده می شود. آن جا که عده ای از اعراب آمدند خدمت پیامبر (ص) و برای آن که بر آن حضرت منت بگذارند، گفتند: ما ایمان آورده ایم و مؤمن شدیم. از طرف خدای متعال به پیامبر وحی شد به آنها بگو که ایمان نیاوردید. بلکه بگویید اسلام آوردیم و مسلمان شدیم. البته این اسلام و مسلمانی، ظاهری است، نه واقعی. مسلمان واقعی کسی است که هم به زبان و هم در عقیده و هم در عمل تسلیم احکام و دستورات دینی باشد؛ یعنی هم به زبان اقرار به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر (ص) داشته باشد و هم در عمل اوامر و نواهی خداوند را اجرا کند.

 

مسلمان واقعی کسی است که به احکام دینی اعم از قوانین اجتماعی، نظیر حق الناس، حقوق شهروندی و... و احکام فردی مانند نماز، روزه، و ... پایبند باشد.

 

 

[1]. النکت و العیون، (تفسیرماوردی)، ج 1، ص 379 – 380.

[2]. تفسیر نمونه، ج 2، ص 643.

[3] .طباطبائی، محمد حسین، المیزان (ترجمه)، ج 1، ص 454.

[4]. الوجوه و النظائر، ج 1، ص 248.

[5]. مبادی الاسلام، ص 7.

[6]. آل عمران، 67.

[7]. انعام، 14.



ادامه مطلب
سه شنبه 16 آبان 1396  - 11:39 AM

ضررهاى عبرت آموز از دیدگاه امام علی(ع)

امام علی(عليه السلام) در اين كلام كوتاه و پرمعنا به نكته مهمى درباره مصرف شدن بعضى از سرمايه ها و اموال اشاره كرده است.

ضررهاى عبرت آموز  از دیدگاه امام علی(ع) به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛امام علی(عليه السلام)فرمودند: لَمْ يَذْهَبْ مِنْ مَالِكَ مَا وَعَظَكَ.آنچه از مال تو از دست مى رود و مايه پند و عبرتت مى گردد در حقيقت از دست نرفته است.

شرح و تفسير حکمت 196 نهج البلاغه

امام علی(عليه السلام) در اين كلام كوتاه و پرمعنا به نكته مهمى درباره مصرف شدن بعضى از سرمايه ها و اموال اشاره كرده مى فرمايد: «آنچه از مال تو از دست مى رود و مايه پند و عبرتت مى گردد در حقيقت از دست نرفته است»، (لَمْ يَذْهَبْ مِنْ مَالِكَ مَا وَعَظَكَ). همان گونه كه در بحث سند اين حكمت اشاره شد، اين جمله به قدرى در السنه مردم گسترش يافته كه به صورت يكى از ضرب المثل هاى عرب در آمده است.
 مى دانيد مال، وسيله اى براى رسيدن به اهداف مختلف است. اگر در مسير اطاعت فرمان خدا و انجام كارهاى مثبت مادى و معنوى قرار گيرد بهترين وسيله به شمار مى آيد و اگر در مسير عصيان و گناه و كارهاى زيانبار به كار رود بدترين وسيله است و آنچه مى گوييم: مال دنيا بهترين و بدترين است اشاره به همين نكته است. مثال مال در جنبه هاى مثبت فراوان است. گاهى مال براى نيازهاى معمولى مادى به كار مى رود، زمانى براى نيازهاى معنوى مانند صرف آن براى علم آموختن و يا در راه زيارت خانه خدا و يا جهاد فى سبيل الله به كار انداختن. ولى گاه در راهى به كار انداخته مى شود كه ظاهراً از بين رفته و فانى مى شود، اما پندى به انسان مى آموزد، پندى كه گاهى انسان را از ضررهاى بسيار در آينده زندگى حفظ مى كند و منافع گرانبهايى در بر دارد.

اين گونه اموال اگر چه ظاهراً فانى شده اند ، اما نه تنها از بين نرفته بلكه بسيار پرسود بوده اند. آيا كسى كه سرمايه اى در امرى تجارى به كار مى برد و ظاهرا زيان مى كند، اما راه و رسم تجارت را به وسيله آن مى آموزد زيان كرده است؟ و يا كسى كه مالى را در اختيار دوستى مى گذارد تا او را بيازمايد و بعد آن مال از بين مى رود و در آينده از خطرات زيادى محفوظ مى ماند زيان كرده است؟ آيا كسى كه بدون اخذ سند مالى در اختيار كسى مى گذارد و شخص بدهكار انكار مى كند و نتيجه آن اين مى شود كه در آينده هميشه با اسناد محكم اموالش را به ديگران بسپارد خسارت ديده است؟ آيا كسانى كه مثلاً براى يافتن داروى درمان يك بيمارى خطرناك مانند سرطان، سال ها اموالى را هزينه مى كنند و به جايى نمى رسند، ولى سرانجام موفق به كشف آن مى شوند ضرر كرداند.

جان گفتار امام(عليه السلام) همين است كه اگر مالى را صرف كردى و ظاهرا از بين رفت اما پند و اندرزى براى تو به ارمغان آورد اين مال از ميان نرفته و براى هميشه براى تو ذخيره شده است. اين سخن منحصر به صرف مال و ثروت نيست. از دست دادن نعمت هاى ديگر كه سبب بيدارى و هشيارى انسان مى گردد نيز در واقع ضرر و زيان محسوب نمى شود.

همان گونه كه در حديثى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده اين حقيقت به روشنى منعكس شده است. امام(عليه السلام)به هنگام تسليت گفتن مصيبتى به يكى از دوستانش چنين فرمود: «إنْ كانَ هذَا الْمِيِّتْ قَدْ قَرَّبَكَ مَوْتُهُ مِنْ رَبِّكَ أوْ باعَدَكَ عَنْ ذَنْبِكَ فَهذِهِ لَيْسَتْ مُصيبَةٌ وَلكِنَّها لَكَ رَحْمَةٌ وَعَلَيْكَ نِعْمَةٌ وَإنْ كانَ ما وَعَظَكَ وَلا باعَدَكَ عَنْ ذَنْبِكَ وَلا قَرَّبَكَ مِنْ رَبِّكَ فَمُصيبَتُكَ بِقَساوَةِ قَلْبِكَ أعْظَمُ مِنْ مُصيبَتِكَ بَمَيِّتِكَ إنْ كُنْتَ عارِفاً بِرَبِّكَ، اگر اين شخصى را كه از دست دادى مرگش تو را به خداوندت نزديك تر ساخته و تو را از گناهت دور نموده است اين مصيبت نيست، بلكه آن يك رحمت (الهى) است و نعمتى بزرگ براى تو محسوب مى شود و اگر اين مصيبت تو را اندرز نداده و از گناهت دور نساخته و به پرورگارت نزديك نكرده، مصيبت اين قساوت قلب از مصيبت اين شخص از دست رفته بزرگ تر است اگر خداشناس باشى». همان گونه كه در اين حديث پرمحتوا مى بينيم، حتى از دست رفتن عزيزترين عزيزان اگر مايه بيدارى و هشدارى انسان گردد در واقع مصيبت نيست. حتى اگر انسان اموالى را از دست مى دهد و چيزى عائد او نمى شود جز اين كه بر اين مصيبت صبر كرده و شكر به جا مى آورد و پاداش شاكران را مى گيرد باز در واقع اموال او از دست نرفته است. ازاين رو در غررالحكم به جاى اين جمله اين جمله از امام(عليه السلام) نقل شده است: «لَنْ يَذْهَبَ مِنْ مالِكَ ما وَعَظَكَ وَحازَ لَكَ الشُّكْرُ، آنچه از مال تو از بين مى رود و تو را پند مى دهد در حقيقت از بين نرفته و جاى شكر دارد».

انتهای پیام/



ادامه مطلب
شنبه 13 آبان 1396  - 6:58 PM

ثواب خواندن زیارت عاشورا

ثواب و برکات خواندن زیارت عاشورا را در کلام امامان معصوم (ع) و بزرگان دین در اینجا بخوانید.

ثواب خواندن زیارت عاشورابه گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛زیارت عاشورا، یکی از دعاهایی است که امامان معصوم (ع) و بزرگان دین بر مداومت خواندن آن تاکید کرده‌اند و بیان شده که تأثیرات سازنده و بی‌نظیری بر افراد دارد.

 

ثواب خواندن زیارت عاشورا در کلام امامان معصوم (ع)

* امام محمد باقر(ع) به فردی به نام علقمه که درباره چگونگی زیارت امام حسین (ع) از راه دور سوال پرسیده بود، فرمودند: پس از آنکه به آن حضرت با سلامی اشاره کردی، دو رکعت نماز بخوان و سپس زيارت عاشورا را بخوان، هنگامی که اين زيارت را خواندی در حقيقت او را به چيزی خواندی که هر کس از ملائکه که بخواهند او را زيارت کنند، به آن می‌خوانند و خداوند برای تو هزار هزار حسنه می‌نويسد و از تو هزار هزار سيئه دور می‌نمايد و تو را هزار هزار مرتبه بالا می‌برد. همانند کسانی هستی که در رکاب آن حضرت به شهادت رسيدند. حتی در درجات آنها هم شريک می‌شوی. (کامل الزيارات- ص 74)

* امام صادق (ع) به یکی از یاران خود به نام صفوان، درباره اثرات زیارت عاشورامی‌‎‎فرمايند: زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خير را برای خواننده آن تضمين می‌نمایم؛ اول: زيارتش قبول شود، دوم: سعی و کوشش او شکور باشد، سوم: حاجات او هرچه باشد، از طرف خداوند بزرگ برآورده می‌گردد و نا اميد از درگاه او برنخواهد برگشت؛ زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (بحارالانوار-جلد 98-ص 300)

* در روايت ديگر از امام باقر (ع) می‌خوانيم: اگر مردم می‌دانستند زيارت امام حسين (ع) چه ارزشی دارد، از شدت شوق و علاقه می‌مردند و حسرت رسيدن به آن پاداش ها، جسم و روح آنها را پاره پاره می‌کرد. (بحارالانوار-جلد 101 –ص 18)

* امام صادق‏ (ع) همچنین فرموده‌اند: خداوند سوگند یاد کرده که زیارت زائری که زیارت عاشورا را تلاوت نماید، بپذیرد و نیازمندی‌هایش را برآورده سازد. او را از آتش جهنم برهاند و در بهشت برین جای دهد و همچنین حق شفاعت و دستگیری کردن از دیگران را به وی عطا نماید.

* در کتاب مفاتیح الجنان و قبل از متن زیارت عاشورا، حدیثی از امام باقر در ثواب این زیارت آمده است که می‌فرمایند: به تحقیق این دعا دعایی است که ملائکه آن را می‌‏خوانند و خداوند در قبال آن برای تو صد هزار هزار درجه می‏‌نویسد و مثل کسی خواهی بود که با امام حسین (ع) شهید شده باشد. نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین‏‌ (ع) را از روزی که شهید شده است.

برکات خواندن زیارت عاشورا در کلام علما و بزرگان دین

1- عالم جلیل، شیخ عبدالهادی حائری مازندرانی از پدر خود، حاجی ملا ابوالحسن نقل کرده است که من حاج میرزا علی نقی طباطبایی را بعد از رحلتش در خواب دیدم، و به او گفتم: «آیا آرزویی داری؟»، گفت: «یک آرزو دارم و آن این است که چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورا نخواندم.» رسم سید این بود که در تمام دهه اول محرم، زیارت عاشورا می‌خواند، ولی بعد از مرگ، افسوس می‌خورد که چرا در تمام ایام سال، موفق به این زیارت نبوده است.

2- آیت اللّه شبیری زنجانی، از مراجع تقلید می‌گوید: «یکی از چشم‌های فرزند آقای حاج سید محمد بجنوردی بر اثر عارضه‌ای نابینا شده بود و به نظر پزشکان، حتی پزشکان خارج از کشور، به علت رشد آن عارضه، چشم دیگرش نیز نابینا می‌شد. ولی آن شخص شفا یافت؛ یکی از بستگان وی، سیدالشهداء را در عالم رؤیا دید که به او فرمود: «ما به جهت اینکه او به زیارت عاشورا مداومت داشت، سلامتی چشم دیگرش را از خدا گرفتیم».

3-مرجع بزرگ آیت اللّه العظمی بهجت، درباره زیارت عاشورا می‌گوید: «مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است. در سندها آمده است کهزیارت عاشورا از حدیث‌های قُدسی است. برای همین، با وجود فراوانی کارهای  علمی موجود نزد علما و اساتیدمان، آنان همیشه مراقب خواندن زیارت عاشورا بودند. مرحوم آیت اللّه شیخ محمدحسین اصفهانی از خداوند متعالی می‌خواست کلمات پایانی عمرش، زیارت عاشورا باشد و پس از آن به سوی باری تعالی بشتابد؛ خداوند نیز دعای وی را اجابت کرد و پس از اتمام خواندن زیارت عاشورا روحش به ملکوت اعلی شتافت و قرین رحمت گردید».

5-مرحوم شهید دستغیب(ره) حکایتی درباره برکت خواندن زیارت عاشورا را  این‌گونه نقل می‌نماید: «یکی از علما نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب، حضرت عزراییل را می بیند، پس از سلام می‌پرسد: «از کجا می آیی؟»، ملک الموت می‌فرماید: «از شیراز!، روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم.»، شیخ می‌پرسد: «روح او در چه حالی است؟»، عرزاییل می‌فرماید: «در بهترین حالات و بهترین باغ‌های عالم برزخ، خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.»، آن عالم پرسید: «آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟»، فرمود: «نه!»، گفتم: «آیا برای نماز جماعت و بیان احکام!»، فرمود: «نه!»، گفتم پس برای چه؟ فرمود: «برای خواندن زیارت عاشورا».

نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش، زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی‌توانست بخواند، نایب می‌گرفت.

*از عارف بزرگ، مرحوم آیت الله میرزا سید علی آقای قاضی (ره) (استاد آیت الله بهجت و علامه طباطبایی) نقل شده که بعد از رحلت‌شان، کسی ایشان را در خواب دید و سوال کرد: «چه عملی در آنجا مهم‌تر است؟»، فرمود: «زیارت عاشورا، و من پشیمانم که چرا روزی یک بار زیارت عاشورا را قرائت کردم و دوبار نخواندم!». مرحوم قاضی(ره) می‌گفتند: «هر چه دارم از سید الشهداء(ع) و قرآن  دارم».

 

تأکید امام زمان (عج) به خواندن زیارت عاشورا

در کتاب مفاتیح الجنان، قبل از زیارت جامعه کبیره و بعد از دعای علقمه، سفارش امام زمان (عج) به سید رشتی این‌گونه بیان شده است: «شما چرا زیارت عاشورا را نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا».

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
شنبه 13 آبان 1396  - 6:57 PM

مسیر نجف تا کربلا چند کیلومتر است؟

همزمان با پیاده روی اربعین حسینی، هرساله زائران بسیاری در این مسیر پای می‌گذارند، به همین منظور می‌توانید گزارشی از مسافت‌های شهری عراق را در اینجا بخوانید.

مسیر نجف تا کربلا چند کیلومتر است؟به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛در آستانه اربعین، هرساله زائران بسیاری از مرز های مختلف وارد کشور عراق، کشوری با مساحت کوچک که در ایام اربعین میزبان چندین میلیون نفر از عاشقان اباعبدالحسین (ع) می شود.

 

کشور عراق با تعدد شهر ها و مساحت کم هرساله میزبان زائرانی است که از راه های دور و نزدیک خود را برای ایجاد حماسه ای دیگر در اربعین به شهر کربلا می رسانند، اما این مسیر که سالهاست «طریق الحسین» از خروجی شهر نجف آغاز شده تا ورودی شهر کربلا و رویت بارگاه سیدالشهدا (ع) ادامه دارد.

 

مسیر نجف تا کربلا از ابتدای عمود ۱ تا ۱۴۵۲ آغاز شده و تقریبا فاصله هر عمود ۵۰۰ متر است که مردم عراق و دیگر زائران افتخار میزبانی سالار شهیدان (ع) را دارند و فاصله‌ی خروجی شهر نجف تا ابتدای شهر کربلا حدود ۸۰۰ کیلومتر است.

 

  مسیر نجف تا کربلا چند کیلومتر است؟

فاصله مسیر‌های تردد زائران ایرانی به عتبات عالیات کشور عراق به شرح ذیل  است:

مرز مهران

مهران تا کوت: ۸۲ - مهران تا دیوانیه: ۲۲۷ - مهران تا حله: ۲۳۸ - مهران تا بغداد: ۲۵۵ - مهران تا نجف: ۳۰۳ - مهران تا کربلا:۲۷۹ - مهران تا کاظمین: ۲۸۳ - مهران تا سامراء: ۴۴۴ - مهران تا سید محمد: ۴۰۹ - مهران تا طفلان مسلم: ۲۷۲
 

مرز خسروی

خسروی تا کوت: ۳۴۱ - خسروی تا دیوانیه: ۳۹۵ - خسروی تا حله: ۳۰۵ - خسروی تا بغداد: ۱۹۰ - خسروی تا نجف: ۳۸۰ - خسروی تا خانقین: ۱۰ - خسروی تا مقدادیه: ۱۰۲ - خسروی تا بعقوبه: ۱۳۰- خسروی تا کربلا: ۳۱۵ - خسروی تا کاظمین: ۲۰۳ - خسروی تا سامراء: ۳۲۶ - خسروی تا سید محمد:۲۹۱ - خسروی تا طفلان مسلم: ۲۸۱
 

مرز شلمچه

شلمچه تا بصره: ۲۰ - شلمچه تا نجف ۴۶۰ - شلمچه تا کربلاء ۵۴۹ - شلمچه تا کاظمین دارای دو مسیر ۵۷۵ و ۶۲۱ کیلومتر - نجف تا کربلا: ۷۸ - نجف تا بغداد: ۱۶۱ - نجف تا بصره: ۴۶۷ - نجف تا حله: ۶۱ - نجف تا رمادی:۲۷۱ - نجف تا بعقوبه: ۲۲۷- نجف تا دیوانیه: ۷۵ - نجف تا کاظمین: ۱۸۰ - نجف تا سامراء: ۲۸۷ - نجف تاسید محمد: ۲۴۹ - نجف تا طفلان مسلم: ۱۱۶
 

کربلا تا بغداد: ۱۰۸ - کربلا تاکوت:۱۹۷ - کربلا تا حله:۴۲ - کربلا تا رمادی: ۲۱۸ - کربلا تا بعقوبه: ۱۸۴ - کربلا تا دیوانیه:۱۴۴ - کربلا تا بصره: ۵۲۴ - کربلا تا کاظمین: ۱۱۵ - کربلا تا سامراء: ۲۲۰ - کربلا تا سید محمد:۱۸۴ - کربلا تا طفلان مسلم:۳۸
 

سامراء تا بغداد: ۱۱۰ - سامراء تا سید محمد ۵۳

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
شنبه 13 آبان 1396  - 6:57 PM

ماجرای دانشمندی که در کام زمین فرو رفت

داستانی شنیدنی وعبرت آموز از قرآن کریم، که به ماجرای دانشمندی که در کام زمین فرو رفت، می‌پردازد، را در اینجا بخوانید.

ماجرای حسرتی که تبدیل به تنفر شد/ دانشمندی که در کام زمین فرو رفتبه گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ یکی از مورخین و تاریخ نگاران بزرگ بشریت، پروردگار عالم و کتاب مقدس قرآن کریم است که با بیان روایت های مختلف، تاریخ اسلام را ورق می  زند.

 قارون با ثروت‌های کلان و مرکب‌های راهوار از خانه بیرون می‌آمد و بر اثر جنون نمایش ثروت، اموال خود را به رخ مردم می‌کشید. حتی بعضی نوشته اند: «قارونبا یک جمعیت ۴۰ هزار نفری در میان بنی اسراییل رژه رفته است، درحالی که  ۴  هزار نفر براسب‌های گران قیمت با پوشش‌های سرخ سوار بودند و نیز کنیزان سپید روی با خود آوردکه بر زین‌های طلایی که بر استر‌های سفید رنگ قرار داشت سوار بودند، لباسهایشان سرخ بوده و همه غرق در زینت آلات طلا جلوه می‌کردند، و مطابق گفته بعضی، تعداد آنان ۷۰ هزار نفر بود.

اکثر آن‌ها دنیا پرست که عقلشان در چشمان بود، وقتی که آن صحنه پر زرق و برق را دیدند، با حسرت عمیق، آه سوزان از دل برمی‌کشیدند و چنین آرزو می‌کردند که‌ای کاش به جای قارون بودند، و حتی یک روز و یک ساعت و یک لحظه مانند قارون بودند؛ و می‌گفتند: «به راستی که قارون دارای بهره عظیمی از نعمت هاست. آفرین بر قارون و ثروت سرشارش، چه جاه و جلالی و چه حشمتی که تاریخ نظیر آن را سراغ ندارد؟!» در حقیقت هم قارون و هم آن آرزو کنندگان در  کوره عظیم امتحان الهی قرار گرفته بودند.

ولی در مقابل این اکثریت دنیا پرست، گروه اندکی از آگاهان و پرهیزکاران نیز بودند و می‌گفتند: «وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ» (آیه ۸۰ سوره قصص). «وای بر شما، ثواب و پاداش الهی برای کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند بهتر است.».

اما طولی نکشید که همان اکثریت دنیاپرست نیز، حقیقت را درک کردند، و به جای حسرت و آه، اظهار تنفر به زرق و برق قارون می‌نمودند، و این درآن هنگام بود که خداوند بر قارون غضب کرد، و همه خانه و تشکیلاتش را در کام زمین فرو  برد. در این وقت همان آرزومندان پر حسرت می‌گفتند: «وای بر ما! گویی خداوند روزی را بر هرکسی که بخواهد گسترش می‌دهد، و بر هر کس بخواهد تنگ می‌کند، و کلید آن تنها در دست خداست.» از این روی در این فکر فرو رفتند که اگر آرزوی مصرانه دیروز آنان به اجابت می‌رسید، و خدا آن‌ها را به جای قارون قرار  می‌داد، چه خاکی بر سر می‌کردند.

به همین سبب درمقام شکر برآمده و گفتند: «اگر خداوند برما منت نگذارده بود، ما را هم به قعر زمین فرو می‌برد،‌ای وای! مثل اینکه کافران هرگز رستگار نمی‌شوند. اکنون حقیقت را با چشم خود می‌نگریم، و نتیجه غرور و سرکشی وشهوت‌پرستی را می‌بینیم و می‌فهمیم که اینگونه زندگی‌هایی که دورنمای  دل‌انگیزی دارد، بسیار وحشت‌زاست.»

آری! قارون که یک روز از دانشمندان مورد احترام بنی اسراییل بود، امروز بر اثر  غرور اینگونه به خاک مذلت نشست.

انتهای پیام/



ادامه مطلب
شنبه 13 آبان 1396  - 6:57 PM

شفای زائر کاظمین توسط امام زمان (عج)

امام زمان (عج) زائری که در کاظمین به بیماری مبتلا شده بود را شفا دادند.

شفای زائر کاظمین توسط امام زمان (عج)

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ يکی از موانع تشرف به محضر مبارک حضرت بقيه الله (عج) اين است که اکثراً استعداد حضور محضر آن حضرت را ندارند، و لذا اين دسته از افراد يا توفيق ملاقات با آن  حضرت را پيدا نمی‌کنند، و يا اگر آن وجود مقدس را ببينند در آن موقع نمی‌شناسند، و يا در آنها تصرف ولايتی می‌شود که نتوانند با آن حضرت حرف بزنند و عرض ارادت کنند.

 

بنابراين اگر کسی بخواهد در ملاقات با آن حضرت کاملاً موفق باشد و از آن وجود  مقدس استفاده حضوری نمايد بايد خود را کاملاً مستعد کند، يعنی قبل از توفيق به ملاقات با آن حضرت، تزکيه نفس کند و ارتباط روحی با آقا برقرار نمايد و آن حضرت را کاملاً بشناسد.

 

جمعی از افراد متدين و مورد وثوق از اهل علم نقل کرده‌اند که: مردی در کاظمين به نام آقای امين سلمانی بود که تا حدودی جراحی‌های سطحی را انجام می‌داد و مورد اطمينان افراد متديّن بود. او نقل کرد که روزی زائری نزد من آمد و گفت: «در دست و پا و زبانم قرحه هايی بيرون آمده که فوق العاده مرا اذيت می‌کند، اگر می‌توانی آنها را عمل کن و جراحی نما.»

 

من وقتی او را معاينه کردم ديدم معالجه  او از دست من بر نمی‌آيد و از طرف ديگر دلم به حال او سوخت، بنابراین مغازه را تعطيل کردم و او را به بغداد نزد طبيب متخصصی که مسيحی بود بردم، او هم بعد از معاينه و دقت کامل گفت: «اين مرض مهلک و خطرناک است و علاج آن فقط با عمل جراحی انجام می‌گردد و احتمال هم دارد که در زير عمل از دنيا برود و اگر خوب شود او هم گنگ و هم لنگ خواهد شد.» بيمار هرچه تضرع و زاری کرد که راه علاج آسان تری به او ارائه دهد، فایده نداشت و طبيب گفت: «چاره‌ای جز رفتن به بيمارستان و عمل جراحی نيست.»


بالأخره من و مريض مأيوس شديم و به چند طبيب ديگر هم مراجعه کرديم، همه همان جواب را دادند و راه علاج ما را منحصر به عمل جراحی با احتمال تمام خطرات دانستند. من و مريض به کاظمين برگشتيم اما اين دفعه مريض  ناراحتی‌اش بيشتر از قبل بود زيرا علاوه بر دردی که داشت مأيوس از معالجه هم شده بود؛ او به حال اضطراب عجيبی افتاده بود و لحظه به لحظه بر اضطرابش افزوده می‌گشت. من قدری به او دلداری دادم و از او خداحافظی کردم و به مغازه‌ام رفتم اما من تمام شب را در غصه و ناراحتی به سر بردم.


صبح که به مغازه رفتم و هنوز تازه در دکان را باز کرده بودم ديدم آن بيمار با نهايت خوشحالی و بشاشيت نزد من آمد و مرتب شکر و حمد الهيی را می‌نمايد و صلوات می‌فرستد، گفتم: «چه شده؟» گفت: «ببينيد هيچ اثری از آن قرحه ها و غده ها در من نمی‌باشد.»، گفتم: «تو همان مريض ديروزی هستی!»، گفت: «بله من همان مريض ديروزی هستم، ديشب وقتی از تو جدا شدم با خود گفتم، حالا که چاره‌ای جز مردن ندارم، حمام می‌روم و يک زيارت با طهارت واقعی می‌کنم، لذا حمام رفتم و غسل زيارت کردم و به حرم مطهر حضرت موسی بن جعفر (ع) مشرف شدم، ناگاه مرد عربی (که يقيناً حضرت بقيه الله (عج) بود) نزد من آمد و کنار من نشست و دست مبارکش را از سر تا پای من ماليده، هر کجا دستش می‌رسيد فوراً درد آن محل ساکت می‌شد، تا آن که آن مرض از سر و صورت و زبان و دست و پا و تمام بدن من بيرون رفت.»


سپس ادامه داد: «وقتی اين معجزه را ديدم دامنش را گرفتم و با تضرع و ناله گفتم: «تو که هستی که مرا شفا دادی؟»، مردم صدای مرا در حرم شنيدند و دور من جمع شدند و پرسيدند: «چه شده که اين گونه تضرع و زاری می‌کنی؟»،  حضرت بقيه الله (عج) برای آن که مردم متوجه حقيقت مطلب نشوند فرمودند: «او را امام (ع) شفا داده ولی او دامن مرا گرفته و گريه و زاری می‌کند.»، بالأخره در اين بين آن حضرت دامن خود را از دست من درآوردند و ناپديد شدند.»

وقتی من او را ديدم و اين حکايت را شنيدم او را برداشتم و به بغداد نزد اطبائی که او را ديده بودند بردم و به آنها گفتم: «نزد شما آمده‌ام تا معجزه عجيبی را به شما نشان دهم تا ببينيد چگونه غده‌ها و قرحه‌ها از وجود او رفته و شفا يافته است و حال آن که بيشتر از يک شبانه روز نيست که او از شما جدا شده است.»
آنها همه تعجب کردند و اعتقاد به وجود مقدس حضرت بقيه الله (عج) پيدا  کردند.

 

 

منبع: ملاقات با امام زمان (عج) در کربلا، محمد یوسفی

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
جمعه 12 آبان 1396  - 6:37 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 22

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 54065
تعداد کل پست ها : 341
تعداد کل نظرات : 0
تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396 
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 8 خرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی