به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

خلاصه پرسش

اسلام درباره وجود موجودات زنده در کرات دیگر، چه نظری دارد؟

پرسش

اسلام درباره وجود موجودات زنده در کرات دیگر، چه نظری دارد؟

پاسخ اجمالی

این فکر که آیا در کهکشان ها و کرات دیگر موجودات زنده یا عاقل دیگری وجود دارد یا نه یکی از سؤالاتی است که بشر به دنبال پاسخ آن بوده است ولی هنوز پاسخی برای آن نیافته است . برخی از تعبیرات قرآن به وجود موجوداتی زنده در آسمان اشاره دارد، از جمله:

 

1- تعبیر به "من دابة":

 

«و از نشانه های ]قدرت[ اوست آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از ]انواع[ جنبنده در میان آن دو پراکنده است و او هر گاه بخواهد برگرد آوردن آنان تواناست.» [1]

 

2- تعبیر به "من فی السموات" و "ما فی السموات":

 

« هر که در آسمان ها و زمین است از او درخواست می کند؛ هر زمان، او در کاری است.»[2]

 

« و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین از جنبدگان و فرشتگان است، برای خدا سجده می کنند و تکبٌر نمی ورزند.»[3]

 

« آسمانهای هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست او را تسبیح می گویند. »[4]

 

3- تعبیر به "مشارق و مغارب":

 

« سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادریم.‏»[5]

 

4- تعبیر به "العالمین[6]":

 

« سپاس مخصوص آن خدائى است که پرورش دهنده عالمیان است‏».[7]

 

در میان آیات مطرح شده فقط آیه اول[8] و آیاتی که العالمین در آنها آمده  است، به صورت احتمال دلالت بر وجود موجودات زنده در کرات دیگر می کنند[9].

 

علامه طباطبائی (ره) در تفسیر آیه اول می فرماید:

 

« ظاهر آیه این است که در آسمانها از جنبدگان ( دواب ) مثل روی زمین وجود دارد.....»[10]

 

و صاحب تفسیر نمونه می نویسد:

 

« این آیه دلالت بر وجود انواع موجودات زنده در آسمان ها دارد گرچه هنوز دانشمندان به صورت قاطعی در این زمینه قضاوت نمی کنند و سر بسته می گویند که دارای موجودات زنده اند ولی قرآن با صراحت این حقیقت را بیان می دارد که در پهنه آسمان نیز جنبدگان زنده، فراوان وجود دارد. »[11]

 

در حدیثی از حضرت علی (ع) آمده است:

 

« این ستارگانی که در آسمان است شهرهایی همچون شهرهای زمین هستند، هر شهری با شهر دیگر (هر ستاره ای با ستاره دیگر) با ستونی از نور مربوط است.»[12]

 

در مورد دلالت این آیه بر وجود حیات زنده در کرات دیگر تذکر چند نکته لازم است:

 

1. واژه « سماء » و « سموات » در قرآن به چند معنا به کار می رود: جهت بالا ـ کرات آسمانی ـ جو زمین و ...[13]

 

دلالت آیه بر وجود موجودات زنده در کرات دیگر وقتی صحیح است که کلمه « سموات » در آیات مورد بحث به معنای کرات آسمانی باشد.

 

در حالی که ممکن است « سموات » در آیه فوق به معنی طبقات جو اطراف زمین و مراد از دابة موجودات ریز ذره بینی (مثل ویروسها و ...) و درشت ( مثل پرندگان ) که در فضای اطراف ما پراکنده اند، باشد.

 

2. با توجه به اینکه هنوز وجود موجودات زنده در کرات دیگر از لحاظ علمی اثبات نشده و به صورت یک احتمال قوی از آن یاد می شود لذا نمی توان به صورت قطعی، وجود موجودات زنده در کرات دیگر را به قرآن نسبت داد .

 

در نتیجه این آیات بر اساس یک تفسیر احتمالی نوعی رازگویی علمی از آینده است که هنوز مطلب علمی آن توسط دانشمندان به اثبات نرسیده است.

 

 


[1] شوری، 29. ( و من آیاته خلق السموات و الارض و ما بث فیهما من دابة و هو علی جمعهم اذا یشاء قدیر )

[2] رحمن، 29. ( یسئله من فی السموات و الارض کل یوم هو فی شأن)

[3] نحل، 49. ( و لله یسجد ما فی السموات و ما فی الارض من دابٌة و الملائکة و هم لا یستکبرون )

[4] اسراء، 44. ( تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن )

[5] معارج، 40. (فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُون‏) ، نک: صافات،5-اعراف،137.

[6] این واژه 61 بار در قرآن تکرار شده است.

[7] فاتحه، 2.

[8] شوری، 29.

[9] برای آگاهی بیشتر، نک: رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج1، صص 195-206.

[10]  نک: المیزان، ج 18، ص 58.

[11] نک: تفسیر نمونه ج 20، صص 436 ـ 439.

[12] سفینة البحار، ج 2، ص 574 ماده « نجم» از تفسیر علی بن ابراهیم نقل می کند. ( هذه النجوم فی السماء مدائن مثل المدائن التی فی الارض مربوطة کل مدینة الی عمود من نور. )

[13] نک: تفسیر نمونه، ج 1، صص 165 ـ 166.



ادامه مطلب
چهارشنبه 10 آبان 1396  - 12:12 PM

راز بینایی قلب در کلام امام علی(ع)

امام علی(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به يك نكته اساسى روانشناسى اشاره كرده است.

راز بینایی قلب در کلام امام علی(ع)به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ امام علی(عليه السلام) فرمودند: إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَإِقْبَالاً وَإِدْبَاراً، فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَإِقْبَالِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ.براى دل هاى (آدميان) علاقه و اقبال و (گاه) تنفر و ادبار است. هنگامى كه مى خواهيد كارى انجام دهيد از سوى علاقه و اشتياق وارد شويد، زيرا اگر قلب را مجبور به كارى كنند نابينا مى شود.


شرح و تفسير حکمت 193 نهج البلاغه

امام علی(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به يك نكته اساسى روانشناسى اشاره  كرده مى فرمايد: «براى دل هاى (آدميان) علاقه و اقبال و (گاه) تنفر و ادبار است هنگامى كه مى خواهيد كارى انجام دهيد از سوى علاقه و اشتياق وارد شويد، زيرا اگر قلب را مجبور به كارى كنند نابينا مى شود»، (إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَإِقْبَالاً وَإِدْبَاراً، فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَإِقْبَالِهَا، فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ). منظور از «قلب» و «قلوب» در اين عبارت، عقل و فكر انسان است كه حالات مختلفى دارد، گاهى در حال نشاط و علاقه به انجام دادن كارى و زمانى در حال تنفر و بى ميلى و بى علاقگى است. هر گاه در حال نشاط، مثلاً نشاط بر عبادات، به سراغ عبادت مى رويم و مى توانيم با حضور قلب عبادت را به نحو كامل احسن به پايان ببريم، اما در حالى كه تمايلات درونى موافق نيست كار به زحمت انجام مى شود و ايجاد خستگى و ناراحتى مى كند.


ازاين رو در حكمت 312 اين جمله آمده است كه مى فرمايد: «إنّ لِلْقُلُوبِ إقْبالاً  وَإدْباراً، فَإذا أقْبَلَتْ فَاحْمِلُوها عَلَى النَّوافِلِ، وَإذا أدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِها عَلَى الْفَرائِضِ، دل ها گاهى پرنشاط و زمانى بى نشاط است، آن گاه كه نشاط دارند آنها را بر انجام دادن مستحبات (علاوه بر واجبات) بگماريد و هنگامى كه بى نشاط اند تنها به انجام دادن واجبات قناعت نماييد».

همين مضمون در كتاب شريف كافى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده و با تعبير مشروح ترى در كلام امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) ديده مى شود، آنجا كه فرمود: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إقْبالاً وَإدْباراً وَنِشاطاً وَفُتُوراً فَإذا أقْبَلَتْ بَصُرَتْ وَفَهِمَتْ وَإذا أدْبَرَتْ كَلَّتْ وَمَلَّتْ فَخُذُوها عِنْدَ إقْبالِها وَنِشاطِها وَاتْرُكُوها عِنْدَ إدْبارِها وَفُتُورِها، دل ها اقبال و ادبار و نشاط و سستى دارند. هنگامى كه اقبال كند (و پرنشاط باشد) حقايق را به خوبى مى بيند و مى فهمد و هنگامى كه ادبار كند، ناتوان و ملول مى گردد، بنابراين در هنگام ادبار و نشاط به سراغ آن برويد و در هنگام ادبار و فتور آن را رها سازيد». حقيقت اين است كه روح آدمى نيز مانند جسم او حالات مختلف دارد، گاه انسان از نظر جسمى خسته و ناتوان است، در اين هنگام اگر كارى به او واگذارند به يقين به صورت كامل انجام نخواهد گرفت، يا خطا و اشتباه مى كند يا ناقص به جا مى آورد، اما هنگامى كه جسم انسان داراى نشاط و قدرت و نيرو است، هر كارى را به خوبى انجام مى دهد. روح انسان نيز همين گونه است و به تعبير بعضى از عرفا گاه در حالت قبض است و گاه بسط، در حالت قبض بايد فشارى به خود نياورد، اما در حالت بسط انسان بايد با شتاب به سراغ اهداف سازنده برود. مطالعه در حال نشاط لذت بخش و عميق و پرفايده و در حال ملالت و ادبار خستگى آور و بسيار سطحى و گاه آميخته با انواع اشتباهات است.

به همين دليل در همه جاى دنيا براى بهره ورى بيشتر از كار كارگران و كارمندان، سعى مى كنند عوامل نشاط را براى آنها فراهم آورند و مرخصى ها، جايزه ها و تزيين محل كار و اطراف آن و استفاده از درختان سرسبز و باغچه هاى پرگل همه براى ايجاد نشاط است. البته آنها از وسايل نامشروعى مانند انواع موسيقى نيز براى اين كار استفاده مى كنند. در شريعت اسلامى نيز براى ايجاد نشاط، مخصوصاً در مورد عبادات، عوامل مختلفى ديده مى شود. وضو گرفتن پيش از نماز به يقين نشاط آور است. مضمضه و استنشاق آب در دهان و بينى افزون بر نظافت، ايجاد نشاط مى كند. دستور داده شده قرآن و اذان با صداى زيبا و صوت حسن خوانده شود تا نشاط آور باشد. جمعه و جماعت ايجاد نشاط در عبادت مى كند و از همه مهم تر فصاحت و بلاغت قرآن خود عامل مهمى براى نشاط در قرائت قرآن است كه تا اعماق قلب انسان نفوذ مى كند.

همچنين وعده هاى حقيقى براى مطيعان و نيكوكاران و مجاهدان و شهيدان به نعمت هاى بسيار لذت بخش بهشتى نشاط آور است. بسيارى از غذاها كه در قرآن مجيد به آنها اشاره شده نيز غذاهاى نشاط آور است. خواب شب كه به آن توصيه شده رفع ملال مى كند و نشاط مى آورد. اين موضوع از آيات و روايات به كتب فقهى ما نيز نفوذ كرده و بعضى از فقها تصريح كرده اند كه نوافل را به هنگام عذر مى توان ترك كرد و يكى از عذرها را غم و اندوه شمردند. مرحوم نراقى در كتاب مستند مى گويد: منظورشان اين نيست كه در اين حال استحباب ندارد، چرا كه اگر در آن حال نيز به جا آورده شود اجماع بر صحت و ثواب آن است بلكه منظور اين است كه در مورد چنين اشخاصى تأكيد بر نافله نمى شود سپس به روايت بالا كه از كتاب كافى نقل كرديم اشاره مى كند.

انتهای پیام/



ادامه مطلب
سه شنبه 9 آبان 1396  - 7:16 PM

فضیلت پیاده روی اربعین

هر سختی، مزدی چند برابر در پیشگاه خدا دارد و چه نیکوست که این سختی در مسیر عشق به سالار شهیدان (ع) باشد.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ قریب به ۱۴ قرن از زیارت کاروان اهل بیت (ع) امام حسین (ع) از قبور شهدای کربلا، توسط جابر ابن عبدالله انصاری و عطیه عوفی کوفی می‌گذرد، اما خون پاک  ۷۲ شهید کربلا، حماسه‌ای را جاودان کرده که هر ساله سیل خروشان جمعیت پای پیاده رهسپار حرمین شریفین می‌شوند. جماعتی که بعد از گذشت قرن‌ها با هر زبان، نژاد و قومیتی در لباس‌های عرب، عجم، مسیحی، یهود و جهود پای در مسیر عشق می‌گذارند و مجنون وار، سختی راه را به جان می‌خرند.

در روایات ادبیات الهی و عرفانی داریم که هر سختی، مزدی چند برابر در پیشگاه خدا دارد و چه نیکوست که این سختی در مسیر عشق به سالار شهیدان(ع) باشد و طعم فضیلت زیارتش از جانب حضرت حق.


فضیلت پیاده روی اربعین


در آستانه اربعین حسینی و پیاده روی زائران ابا‌عبدالله حسین (ع) سوالی مطرح است؛ که آیا زیارت سید الشهدا (ع)، در روز اربعین موضوعیت دارد یا خیر؟ برای  پاسخ به این سوال می‌توان به احادیث و یا روایات بزرگان شیعی رجوع کرد و در باب فضیلت زیارت امام حسین (ع) بیشتر دانست.

حُب اهل بیت (ع) بالاخص امام حسین (ع)، مطلبی است که برای واجب بودن زیارت این حضرت (ع)، امام صادق (ع) می‌فرمایند: «کسی با پای پیاده به زیارت امام حسین (ع) برود، خداوند به هر قدمی که بر می‌دارد یک حسنه برایش نوشته  و یک گناه از او محو می‌کند و همچنین این درجه مرتبه‌اش را در عرش الهی بالا می‌برد. زائر سید الشهدا (ع)، از وقتی نیت به زیارت امام حسین (ع) کرد. خداوند دو فرشته را موکل می‌کند تا آنچه خیر از دهان او خارج می‌شود را نوشته و شَّر و بدی‌ها را حذف کند.» 
 

فضیلت پیاده روی اربعین

 

امام باقر (ع) می‌فرماید: «هر کسی از روی اشتیاق به زیارت امام حسین (ع) برود، در روز قیامت نوری به او داده می‌شود که از آن نور ما بین مشرق و مغرب روشن می‌شود و منادی ندا می‌دهد: این کسی است که از سر اشتیاق و آرزومندی حسین (ع) را زیارت کرده است، در روز قیامت کسی باقی نمی‌ماند مگر آنکه آرزو می‌کند از زائران امام حسین (ع) باشد.»

 

محمّد بن مسلم از حضرت امام محمّد باقر (ع) روایت کرده: «مُرُوا شِیعَتَنَا بِزیَارَةِ قَبْرِ الحُسَیْنِ بْنِ عَلیٍّ علیهما السلام، فَإنَّ إتیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لِلحُسَیْنِ بِالإمَامَةِ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَجَلَ.» شیعیان ما را به زیارت قبر حسین بن علی فرمان دهید، زیرا زیارت آن حضرت بر هر مؤمنی که اقرار به امامت او از سوی خدا دارد واجب است.

از حضرت امام صادق (ع) روایت شده: «مَنْ زَارَ قَبْرَ الحُسَیْنِ لِلّهِ وَ فِی اللّهِ، أعْتَقَهُ اللّه مِنَ النَّارِ، وَآمَنَهُ یَوْمَ الفَزَعِ الأکبَرِ، وَلَمْ یَسئَلِ اللّهَ حَاجَةً مِن حَوَائِجِ الدُّنیَا وَالآخِرَةِ إلّاأعطَاهُ.» کسی که قبر حسین را برای خدا و در راه خدا زیارت کند خدا او را از آتش دوزخ آزاد می‌کند و روز فزع اکبر به او امان می‌دهد و از خدا حاجتی از حاجات دنیا و آخرت را نخواهد مگر اینکه خدا به او عطا کند.

حضرت امام صادق (ع) فرمود: «مَنْ لَمْ یَأْتِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ حَتَّی یَمُوتَ، کانَ مُنْتَقَصَ الدِّیْنِ، مُنْتَقَصَ الْإیْمانِ، وَإنْ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ کانَ دُوْنَ الْمُؤْمِنْیِنَ فی الْجَنَّةِ» کسی که به زیارت قبر حسین (ع) نرود تا بمیرد، از نظر دین و ایمان ناقص است، و اگر وارد بهشت شود، درجه‌اش از همه اهل ایمان پایین‌تر است!

حضرت امام رضا (ع) فرمود: «مَنْ زَارَ قَبْرَ الحُسَیْنِ به شطِّ الفُرَاتِ، کَانَ کَمَنْ زَارَ اللّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ»کسی که قبر حسین را در کربلا زیارت کند، مانند کسی است که خدا را بر فراز عرشش زیارت کرده است!

 فضیلت پیاده روی اربعین

پنج نشانه مومن

امام حسن عسکری (ع) می‌فرماید: نشانه‌های مومن پنج چیز است: نماز ۵۱ رکعتی، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، به خاک مالیدن پیشانی و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.

سهم جاماندگان اربعین

ناگفته پیداست که زیارت امام حسین (ع) چه در ایام اربعین حسینی و چه در دیگر ایام سال از فضایل و برکات بسیاری برخوردار است، اما در این بین کسانی هستند که به سبب تنگدستی  و یا ناتوانی، نمی توانند به زیارت بروند. از این روی زائران حسینی می توانند با نیابت گرفتن هر فرد، گام هایی را به یاد او بردارند و سهمی را جاماندگان اربعین درنظر بگیرند.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
سه شنبه 9 آبان 1396  - 7:16 PM

«تقوا»، جامع ترین عامل در سعادت دنیا و آخرت است

آیت الله محمدی ری شهری: در جلسه تفسیر قرآن تقوای الهی جامع ترین عامل فلاح، خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت است.

«تقوا»، جامع ترین عامل فلاح، خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت است

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛آیت الله محمدی ری شهری در  ادامه درس تفسیر پنجمین آیه از سوره مبارکه بقره، با اشاره به مفهوم فلاح و اصلی ترین عوامل آن، مصادیق تقوا که انسان را به فلاح می رساند را تشریح و افزود: «کسی که با خدا معامله کند، خداوند خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت را نصیب او خواهد کرد.»

در این جلسه که یکشنبه 7 آبان‌ماه بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در مصلای بزرگ ری آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام برگزار شد، آیت الله محمدی ری شهری «تقوا» را، از جامع ترین عوامل فلاح، خوشبختی و سعادت  دنیا و آخرت معرفی نمود.

این مفسّر قرآن کریم با اشاره به آیه 131 سوره نساء، تقوا را از سفارشات و توصیه های اکید خداوند متعال به پیروان ادیان آسمانی گذشته و دین اسلام دانست و ادامه داد: «کسی که در راه زندگی خود تقوا پیشه نکند، زندگی او تباه خواهد شد، چرا که خداوند به تقوای انسان نیازی نداشته و داشتن تقوا باعث خوشبختی و سعادت خود انسان می‌گردد».

رئیس دانشگاه قرآن و حدیث با توضیح و تشریح حدیث «روی أنّ رجلاً استوصى رسول اللّهِ صلى الله علیه و آله ، فقال: لا تَغضَبْ قَطُّ ، فإنّ فیهِ مُنازَعَةَ ربِّکَ ، فقالَ : زِدْنی ، قالَ : إیّاکَ و ما یُعتَذَرُ مِنهُ فإنَّ فیهِ الشِّرکَ الخَفیَّ ، فقالَ : زِدْنی ، فقالَ : صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ فإنّ فیها الوُصلَةَ و القُربى ، فقالَ : زِدْنی ، فقالَ علیه السلام : اِستَحیِ مِن اللّهِ استِحیاءکَ مِن صالِحی جِیرانِکَ فإنّ فیها زِیادَةَ الیَقینِ ، و قد أجمَعَ اللّهُ تعالى ما یَتَواصى بهِ المُتَواصُونَ مِن الأوَّلِینَ و الآخِرینَ فی خَصلَةٍ واحِدَةٍ و هی التَّقوى ، قالَ اللّهُ جلَّ و عَزَّ : «و لَقَدْ وَصَّیْنا الّذِینَ اُوتُوا الکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ و إیّاکُمْ أنِ اتَّقُوا اللّهَ» . و فیهِ جِماعُ کلِّ عِبادَةٍ صالِحَةٍ ، وَصَلَ مَن وَصَلَ إلَى الدَّرَجاتِ العُلى و الرُّتبَةِ القُصوى ، و بهِ عاشَ مَن عاشَ مَع اللّهِ بِالحَیاةِ الطَّیّبَةِ و الاُنسِ الدائمِ ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «إنَّ المُتَّقینَ فی جَنّاتٍ و نَهَرٍ * فی مَقْعَدٍ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ»؛ «مردى از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله سفارشى خواست حضرت فرمود : هرگز خشم مگیر؛ زیرا که در خشم کشمکش با پروردگارت نهفته است. عرض کرد: سفارشى دیگر فرمایید. فرمود: هرگز کارى که از آن عذر بخواهى، مکن؛ زیرا که در آن شرکِ ناپیداست. عرض کرد: باز هم بفرمایید. فرمود: نمازت را مانند کسى بخوان که گویى آخرین نماز عمرش را مى خواند؛ زیرا در این نوع نماز خواندن پیوند و نزدیکى (به خدا) است. عرض کرد: باز هم بفرمایید. فرمود: از خداوند چنان حیا کن که از همسایگان صالح خود حیا مى کنى؛ زیرا که در این امر زیادت یقین است و خداوند متعال آنچه را اوّلین و آخرینِ سفارش کنندگان بدان سفارش مى کنند در یک خصلت جمع کرده و آن تقواست.خداوند عزّ و جلّ مى فرماید: «و هر آینه کسانى را که پیش از شما کتاب (آسمانى) داده شده اند و شما را، سفارش کردیم که از خدا بترسید». تقوا مجمع هر عبادت شایسته اى است و هر که به درجات بالا و مرتبه بلند رسید به واسطه تقوا رسید و هر که با زندگى پاک و پاکیزه و انس همیشگى با خدا زیست به وسیله تقوا زیست. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «همانا تقوا پیشگان در میان باغ ها و نهرها، در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانایند»؛ به شرح معنا و مصادیق حقیقی تقوا پرداخت و توصیه ها و رهنمودهای پیامبر (ص) در این روایت را تبیین کرد.

آیت الله ری شهری با استناد به آیه 96 سوره اعراف ”وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»، یکی از پایه های اصلی توسعه ی اقتصادی را تقوا دانست و تصریح کرد: «اگر همه ی جوامع بشری با خدا ارتباط داشته باشند برکات آسمانها و زمین آنها را فرا می‌گیرد».

عضو مجلس خبرگان رهبری، «افشاگری» را یکی از بزرگترین گناهان کبیره دانست و افشاء و انتشار عیب مسلمانان در فضای حقیقی و مجازی را از عیوب بزرگ جامعه برشمرد.

رئیس دانشگاه قرآن و حدیث با استناد به دعایی از حضرت امام سجّاد علیه السّلام در صحیفه سجّادیه، عذرخواهی صرفاً از بنده خدا، بخاطر ارتکاب اشتباه را شرک خفی دانست و افزود: «لازم است قبل از عذرخواهی از بنده خدا، بخاطر اشتباهی که رخ داده است، از خدا عذرخواهی و طلب مغفرت کنیم و توبه بجا آوریم».

آیت الله محمّدی ری شهری در پایان ابراز امیدواری کرد خداوند متعال سعادت  دنیا و آخرت را نصیب همه ی ما بفرماید.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
سه شنبه 9 آبان 1396  - 7:15 PM
خلاصه پرسش
چرا قابیل، هابیل را کشت؟
پرسش
چرا قابیل ، هابیل را کشت؟
پاسخ اجمالی

 از آیات قرآن استفاده می شود که علت قتل هابیل به دست قابیل، صفت رذیله ی حسدی بوده که در وجود قابیل شعله می کشید و در نهایت بهکشته شدن مظلومانه ی هابیل انجامید.

 

پاسخ تفصیلی

قرآن مجید داستان فرزندان آدم و قتل یکى به وسیله دیگرى را این گونه شرح داده است: "در آن هنگام که هر کدام کارى (قربانی) براى تقرب به پروردگار انجام دادند، اما از یکى (هابیل ) پذیرفته شد و از دیگری ( قابیل) پذیرفته نشد".[1] و همین موضوع سبب شد برادرى که عملش قبول نشده بود) قابیل)، دیگرى را تهدید به قتل کند، و "سوگند یاد نماید که تو را خواهم کشت"![2] اما برادر دوم (هابیل ) او را نصیحت کرد و گفت: اگر  چنین جریانى پیش آمده گناه من نیست بلکه ایراد متوجه خود تو است که عملت با تقوا و پرهیزگارى همراه‏ نبوده است و "خدا تنها از پرهیزگاران می پذیرد".[3]

 

سپس اضافه کرد: حتى"اگر تو به تهدیدت جامه عمل بپوشانى و دست به کشتن من دراز کنى، من هرگز مقابله به مثل نخواهم کرد و دست به کشتن تو دراز نمى‏کنم[4]." چرا که من از خدا می ترسم و هرگز دست به چنین گناهى نمى‏آلایم".[5]

 

به علاوه من نمی خواهم بار گناه دیگرى را بدوش بکشم "بلکه می خواهم تو بار گناه من و خویش را بدوش بکشى"[6] (زیرا اگر براستى  این تهدید را عملى سازى بار گناهان گذشته من نیز بر دوش تو خواهد افتاد چرا که حق حیات را از من سلب نمودى و باید غرامت آن را بپردازى و چون عمل صالحى ندارى باید گناهان مرا بدوش بگیرى!) و مسلما با قبول این مسئولیت بزرگ "از دوزخیان خواهى بود و همین است جزاى ستمکاران".[7]

 

از این آیات بخوبى استفاده می شود که سرچشمه نخستین اختلافات، قتل، تعدى و تجاوز در جهان انسانیت مسئله حسد بوده، و این موضوع ما را به اهمیت این رذیله ی اخلاقى و اثر فوق العاده آن در رویداد‏هاى اجتماعى آشنا مى‏سازد.[8]

 

 

[1] مائده،27 (إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ).

[2] مائده،27 (قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ).

[3] مائده،27 (قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ).

[4] مائده،28 (لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ).

[5] مائده،28 (إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ).

[6] مائده،29 (إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ).

[7] مائده،29 (فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ).

[8] ر.ک: تفسیر نمونه، ج‏4، ص346؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج‏5، ص491؛ من هدى القرآن، ج‏2، ص3533.

در تفسیر من هدی القرآن نوشته ی سید محمد تقى مدرسى، می خوانیم: ‏ ان قابیل لم یقتل أخاه من أجل الصراع على البقاء کما یزعم المذهب الدار و ینی، و لا من أجل الحصول على بنت أجمل کما یزعم المذهب الفرویدی، و لا من أجل سوء التربیة و ضغوط الاجتماع، أو الصراع الطبقی أو غیرها مما تزعمها المذاهب الاجتماعیة المختلفة، کلا، و لکنه قتله لحب الاستعلاء و الحسد، و إذا سیطرت البشریة على غریزة الاستعلاء فی ذاتها فقد وفقت للعیش بسلام مع بعضها و انتزعت من نفسها فتیل الحروب.



ادامه مطلب
سه شنبه 9 آبان 1396  - 12:25 PM
خلاصه پرسش
آیا ترشحاتی که از بانوان به هنگام ملاعبه خارج می شود،منی است و غسل دارد؟
پرسش
آیا بعد از بازی با نامزدم باید غسل جنابت را بجای آورم؟ بعضی وقت ها که تنها هستم و به یادش می افتم یک حسی به من دست می دهد و مایعی از من خارج می شود آیا این منی است؟ و غسل دارد؟
پاسخ اجمالی

طبق نظر اکثر فقها رطوبتی که از زنها خارج می شود، اگر همراه با شهوت (در حد ارگاسم و اوج لذت جنسی) باشد درحکم منی است و باید غسل جنابت کرد.[1]

 

در ذیل توجه شما را به دیدگاه فقها در این باره جلب می کنیم:

 

همه ی مراجع عظام (به جز تبریزی، بهجت و نوری): خروج ترشحات زن، اگر همراه با شهوت (اوج لذت جنسی) باشد، حکم به جنابت آنان می شود و لازم نیست با جستن بیرون آید و بدن سست شود و اگر بدون شهوت باشد، حکم به منی نمی شود، مگر آن که از راه دیگری یقین کند منی است.[2]

 

آیت الله العظمی بهجت: خروج ترشحات زن اگر همراه با شهوت (اوج لذت جنسی) باشد و با جستن بیرون آید، حکم به منی می شود و اگر هیچ یک از دو علامت و یا یکی از آنها را نداشت، حکم به منی نمی شود، مگر آن که از راه دیگری یقین کند منی است.[3]

 

آیات عظام تبریزی و نوری: خروج ترشحات زن اگر همراه با شهوت خاصی (اوج لذت جنسی) باشد و بدن پس از آن سست شود، حکم به منی می شود و اگر هیچ یک از دو نشانه یا یکی از آنها را نداشت، حکم به منی نمی شود، مگر آن که از راه دیگری یقین کند که منی است.[4]

 

بهر حال ترشحات زنانه پاک است و غسل ندارد، مگر آن که یقین کند بول یا منی است.[5]

 

 

[1] توضیح المسائل مراجع، ج1 ، ص 208، مسئله ی 346.

[2] . توضیح المسائل مراجع، م 346؛ وحید، توضیح المسائل، م 352، سیستانی، تعلیقات علی العروة، ج 1، غسل الجنابة، الاول، خامنه ای، اجوبة الاستفتاءات، س 171. صافی، هدایة العباد، ج 1، م 175.

[3] . توضیح المسائل مراجع، م 346.

[4] . تبریزی، استفتائات، س 248.

[5] . العروة الوثقی، ج 1، مستحبات غسل الجنابة، م 6؛ رساله ی دانشجویی ، حسینی، سید مجتبی، ص77، س 69و70.



ادامه مطلب
سه شنبه 9 آبان 1396  - 12:24 PM
خلاصه پرسش
اسامی قرآن کدامند؟
پرسش
اسامی قرآن را بیان فرمایید.
پاسخ اجمالی

اسامی زیادی برای قرآن مجید ذکر شده که در میان مسلمانان فقط بعضی از آنها مشهور است. البته بعضی از الفاظی که از آنها به عنوان نام های قرآن تعبیر می شود، در قرآن به عنوان صفت برای قرآن ذکر شده است و به خاطر همین اختلاف نظر در تشخیص اسم و صفت است که میان دانشمندان علوم قرآنی در ذکر و عدد نام های قرآن اختلاف نظر هایی وجود دارد.

 

بعضی از مفسرین مانند مرحوم طبرسی صاحب مجمع البیان فقط 4 نام و بعضی مانند مرحوم ابوالفتوح رازی 43 نام را بیان کرده اند.

 

بعضی از این نام ها در روایات نیز آمده است.

پاسخ تفصیلی

قرآن مجید که کتاب آسمانی مسلمانان است دارای اسامی و صفات زیادی است که بعضی از آنها توسط دانشمندان علوم قرآنی تحقیق و بیان شده است. ذکر نام های فراوان و اوصاف زیاد باعث شده است که بعضی؛ اوصاف این کتاب را با نام های آن اشتباه گیرند اما از آنجا که هر صفتی می تواند به صورت اسم استفاده شود شاید بتوان ذکر اوصاف را در زمره نام ها، توجیه کرد. چنانکه مفسرین بزرگی همچون ابوالفتح رازی تمام این اوصاف و اسماء را در زمره ی اسماء و نام های قرآن آورده اند.[1] وی 433 نام برای قرآن آورده است  که بعضی جنبه ی وصفی دارد.

 

مرحوم طبرسی در مجمع البیان به ذکر 4 نام اکتفا کرده و فقط نام های 1ـ قرآن 2ـ فرقان 3ـ کتاب 4ـ ذکر، را به عنوان اسامی قرآن آورده است.[2]

 

اما بدر الدین زرکشی نقل می کند که « حرالیّ » کتابی در این زمینه نوشته است و بیش از 90 اسم یا وصف برای قرآن ذکر می کند.[3]

 

صاحب التمهید از قاضی عُزَیزی، 55 نام برای قرآن ذکر می کند که 43 نام آن با نام هایی که مرحوم ابوالفتوح رازی بیان کرده، مشترک است .[4]این 555 نام (یا وصف) از خود قرآن گرفته شده است.

 

ما در اینجا به این اسامی و به آیاتی که این اسماء در آن آمده است، اشاره می کنیم:

۱. قرآن (طه، 2 ـ نساء، 82،...)

۲. فرقان (انفال 29 ـ آل عمران، 3 و 4 ـ فرقان، 1 و ...)

۳. کتاب (فاطر، 29 ـ نساء، 105)

۴. ذکر (آل عمران، 58 ـ حجر، 9)

۵. تنزیل (شعراء 192ـ انسان 23)

۶. حدیث ( زمر، 23، کهف، 6)

۷. موعظه (یونس، 57)

۸. تذکره ( حاقه، 48)

۹. ذکری ( هود، 120)

۱۰. بیان (آل عمران، 138)

۱۱. هدی (بقره، 2)

۱۲. شفاء (فصلت، 44)

۱۳. حکم (رعد، 37)

۱۴. حکمت ( احزاب، 34)

۱۵. حکیم (آل عمران، 58)

۱۶. مهیمن ( مائده، 48)

۱۷. هادی ( جن، 1 و 2)[5]

۱۸. نور (اعراف، 157)

۱۹. رحمت (نمل، 77)

۲۰. عصمت ( آل عمران، 103)[6]

۲۱. نعمت ( ضحی، 11)

۲۲. حق ( حاقه، 51)

۲۳. تبیان ( نحل، 89)

۲۴. بصائر ( قصص، 43)

۲۵. مبارک ( انبیاء، 50)

۲۶. مجید ( ق، 1)

۲۷. عزیز ( فصلت، 87)

۲۸. عظیم (حجر 87)

۲۹. کریم (واقعه، 77)

۳۰. سراج ( احزاب، 46)[7]

۳۱. منیر ( احزاب، 46)

۳۲. بشیر ( فصلت، 3 و 4)

۳۳. نذیر ( فصلت، 4)

۳۴. صراط ( حمد، 6)

۳۵. حبل ( آل عمران، 106)

۳۶. روح ( شوری، 52)

۳۷. قصص ( یوسف، 3)

۳۸. فصل ( طارق، 13)

۳۹. نجوم ( واقعه، 75 )[8]

۴۰. عجب ( جن، 1)

۴۱. قیّم ( کهف، 1 و 2)

۴۲. مبین ( یوسف، 1)

۴۳. علیّ (زخرف، 4)

۴۴. کلام ( توبه، 6)

۴۵. قول (قصص، 51)

۴۶. بلاغ (ابراهیم، 52)

۴۷. متشابه ( زمر، 23)

۴۸. عربی ( زمر، 28)

۴۹. بشری ( نمل، 2)

۵۰. عدل ( انعام، 115)

۵۱. امر ( طلاق، 5)

۵۲. ایمان ( آل عمران، 193)

۵۳. نباء (نباء، 1 و 2 )

۵۴. وحی ( انبیاء، 45)

۵۵. علم ( رعد، 37)

البته در بعضی از این اسماء قابل مناقشه است یعنی بنابر تفسیر و یا  بنابر وجهی که آن کلمه بر قرآن اطلاق شده است، صحیح است و چه بسا بنابر تفاسیر قطعی، تفسیر آن کلمه، قرآن نباشد. به همین خاطر است که عده ای تعداد اسامی را مثلاً کمتر گفته اند به عنوان مثال اگر صراط مستقیم را قرآن معنا کنیم این نام برای قرآن صحیح است.

 

اینها اسامی است که از  قرآن  استفاده شده است.

 

دربعضی روایات از قرآن به «مصحف»[9] تعبیر شده است. مرحوم ملا  محسن فیض کاشانی، حدیثی را از کتاب کافی نقل می کند که حضرت صادق (ع) در جواب سؤالی فرمود: بلکه هر گاه قرآن می خوانی به مصحف نگاه کن چرا که نگاه به مصحف عبادت است.[10] 

 

 

[1] رازی، ابوالفتوح، تفسیر روح الجنان، ج 1 ص 5، چاپ اسلامیه.

[2] طبرسی، تفسیر مجمع البیان، فن رابع،

[3] معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص 106.

[4] همان، ص 106.

[5] دراین آیه "ادی" بکار برده نشده است و این اسم برگرفته از کلمه یهدی موجود در آیه  می باشد.

[6] در ذکر این نام ، از آیه ی « و اعتصموا » استفاده شده زیرا لفظ عصمت در آیه ذکر  نشده است.

[7] بنابر تفسیری که مراد از سراج منیر، قرآن باشد.

[8] بنابر اینکه نجوم به معنای نزول تدریجی قرآن باشد.

[9]اگر چه در قرآن از کتاب های آسمانی با لفظ « صحف » تعبیر شده است ولی مصحف ذکر نشده است. نک: اعلی، 19.

[10]تفسیر صافی، ج 1 ص 44، چاپ اسلامیه.



ادامه مطلب
سه شنبه 9 آبان 1396  - 12:24 PM

خلاصه پرسش

خداوند انسان را با چه هدفی خلق کرد؟

پرسش

انسان چرا خلق شده است؟ انسانی که نه به دنیا آمدنش دست خودش بوده و نه از دنیا رفتنش، ماموریتش در این دنیا چه بوده است؟

پاسخ اجمالی

الف) خالقیت پروردگار متعال اقتضا می کرد که خلق کند و دست به آفرینش بزند.

 

ب) نظام آفرینش نظامی حکیمانه و هدفمند است.

 

ج) علت غایی و هدف نهایی خلقت کائنات و پیدایش موجودات، انسان می باشد چرا که همه چیز برای او آفریده شده و او احسن المخلوقین است چنانچه خدایش، احسن الخالقین می باشد.

 

هـ) هدف از خلقت انسان، هرچه که باشد نتیجه اش به خود او بر می گردد نه به خداوند که او غنی مطلق است.

 

د) غایة الغایات و هدف اصلی آفرینش انسان، رسیدن به کمال و سعادت واقعی و دست یازیدن به مقام شامخ انسانی و راه یابی به عالم ملکوت است که این همه در پرتو شناخت و معرفت و عبودیت و بندگی آگاهانه به پیشگاه حضرت احدیت میسور و ممکن خواهد بود.

 

پاسخ تفصیلی

این مساله ثابت شده است که هر یک از اسماء و صفات الهی، چه آنها که به ذات بر می گردند و به مقتضای بساطت وجود واجب تعالی عین ذات او می باشند مانند صفاتی چون علم، قدرت ، قیومیت، مالکیت و حاکمیت خداوند و چه آنها که به فعل منسوبند و اصطلاحاً به صفات فعل اشتهار دارند مثل ربوبیت، رازقیت، خالقیت و اراده و رحمت پروردگار ، جملگی صفات ثبوتیه ای هستند که خدای بزرگ از طریق آنها بی وقفه فیض رسانی می کند که در این میان خالقیت او اقتضا دارد که پیوسته و لاینقطع خلق نماید و دست به آفرینشی تازه بزند که : «خداوند در هر روز در شأن و کاری است».[1]

 

مطلب دیگری که در این جا قابل توجه می باشد این است که از آنجایی که خداوند حکیم است و از شخص حکیم کار بیهوده و عبث صادر نمی شود، نظام آفرینش نظامی است هدفمند که در راستای اهداف عالیه ذات باری تعالی بنیان نهاده شده و در آن اثری از اعوجاج و آشفتگی پیدا نیست و ذرات عالم با زبان بی زبانی می گویند:

 

نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش

 

که من این مسأله بی چون و چرا می بینیم

 

مطابق نص آیات قرآنی، خالق موجودات، اشیاء و پدیده ها را نه باطل آفرید و نه بازیچه، بلکه محور و اساس آفرینش او بر مبنای حق استوار گشته است که در این نظام احسن ، حتی کوچکترین اجزاء آن اهداف و مقاصد بلند و ارزشمندی را تعقیب می نمایند و هیچ یک از آنها معطل و بی کار نمی باشند که:

 

در این پرده یک رشته بی کار نیست

 

سر رشته بر ما پدیدار نیست

 

البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که علت غایی و هدف نهایی خلقت کائنات و پیدایش موجودات، انسان بوده است به عبارتی شفاف تر خداوند عالم را آفرید تا آدم را بیافریند چرا که او احسن المخلوقین است چنانچه خدایش احسن الخالقین ، و از کارگاه هستی موجودی چون او بیرون نیامده است. در حدیث قدسی آمده است که فرمود: «ای پسر آدم همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم».[2]

 

حال با طرح این موضوعات وارد مبحث اصلی شده، می گوییم: هدف از خلقت انسان هر چه که باشد نتیجه اش به خود او بر می گردد نه به خداوند که او غنی مطلق است و ممکنات از جمله انسان محتاج اویند

 

«ای مردم! شما نیازمند به خدایید، تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته ی هرگونه حمد و ستایش است»[3] .

 

«موسی به بنی اسرائیل گفت: اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید به خدا زیانی نمی رسد چراکه او بی نیاز و ستوده است».[4]

 

علی (ع) در خطبه معروف همام می فرماید: «خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگیشان بی نیاز و از معصیت و نافرمانی آنها ایمن بود، زیرا معصیت گناهکاران او را زیان ندارد و طاعت فرمانبرداران سودی به او نمی رساند[5] (بلکه غرض از امر به طاعت و نهی از  معصیت سود بردن بندگان است).

 

درباره هدف آفرینش انسان در آیات قرآن بیانات مختلفی آمده است که در حقیقت هر کدام به یکی از ابعاد این هدف اشاره می نمایند، از جمله: «من جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا پرستش کنند»[6] و در  جای دیگر می خوانیم: «آن خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل می کنید».[7] (یعنی آزمایشی آمیخته تا  پرورش و در نتیجه تکامل ، و در موردی دیگر آمده است: «ولی مردم همواره مختلفند مگر آنچه پروردگارت رحم کند و برای همین (پذیرش رحمت و در سایه آن تکامل ، آنها را آفرید)»[8]. همانگونه که ملاحظه می شود همه این خطوط به یک نقطه منتهی می شود و آن پرورش و هدایت و تکامل انسانهاست از این جا معلوم می شود که: غایة الغایات و هدف نهایی آفرینش انسان، رسیدن به کمال و سعادت و دست یازیدن به والاترین کرامت ها و ارزش های انسانی است که این همه در پرتو شناخت و معرفت و عبودیت و بندگی آگاهانه به پیشگاه ذات احدیت میسور و ممکن خواهد بود که: «بندگی خدا گوهر گران بهایی است که باطن آن ربوبیت است»[9] که هر کس به آن دست یافت سلطنت بر  همه ما سوی الله کند.

 

در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم: که امام حسین (ع) در برابر اصحابش آمد و چنین فرمود: «خداوند بزرگ بندگان را نیافریده مگر به خاطر اینکه او را بشناسند ، هنگامی که او را بشناسند، عبادتش می کنند و هنگامی که بندگی او کنند از بندگی غیر او بی نیاز شوند».[10]

 

 


[1] "کل یوم هو فی شأن"، الرحمن، آیه 29

[2] یابن آدم خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی" ، المنهج القوی ، ج 5، ص 516 – علم الیقین، ج 1، ص  381

[3] "یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید" ، فاطر، آیه 15.

[4] "و قال موسی ان تکفروا انتم و من فی الارض جمیعاً فإن الله لغنی حمید" ، ابراهیم ، آیه 8.

[5] ]اما بعد ، فإن الله سبحانه و تعالی خلق الخلق حین خلقهم غنیاً عن طاعتهم ، آمناً من معصیتهم ، لأنه لاتضره معصیة من عصاه ، و لاتنفعه طاعة من أطاعه[ نهج البلاغه فیض، ص 111 خطبه همام.

[6] ]و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون[ ذاریات ، آیه 56.

[7] ]الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملاً[ ملک، آیه 2.

[8] "و لایزالون مختلفین الا من رحم ربک ولذالک خلقهم"، هود، 118و 119.

[9] "العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة"، مصباح الشریعة در حقیقت عبودیت.

[10] "ان الله عزوجل ما خلق العباد الا لیعرفوه، فإذا عرفوه عبدوه، فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه" علل الشرائع صدوق ، طبق نقل المیزان، ج 18، ص 423.



ادامه مطلب
سه شنبه 9 آبان 1396  - 12:23 PM
خلاصه پرسش
پسر و دختر بعد از خواستگاری و نامزدی و قبل از عقدازدواج چه نوع ارتباطی می توانند با هم داشته باشند؟
پرسش
دختری 23 ساله هستم که قرار بود با آقایی ازدواج کنم، اما به دلایلی این قرار به هم خورد، در این مدت ما با هم دارای رابطه بودیم _همدیگر را نوازش می کردیم _ الان هم دوباره خواستگاری ادامه دارد، اما پدرم راضی نیست، در عین حال ما نمی توانیم با هم نباشیم، خیلی به هم نیاز داریم به خصوص آن آقا. با علم به این که ارتباط ما گناه است، اما ترک روابط سخت است. حال تکلیف ما چیست؟
پاسخ اجمالی

خداوند حکیم مرد و زن را برای یکدیگر آفریده و از نظر اسلام این دو مکمل یکدیگر هستند؛ زیرا مایه ی آرامش همدیگرند و نیازهای عاطفی و روحی و جنسی یکدیگر را برآورده می کنند.

 

اسلام برای بر آورده شدن نیازهای طرفین چهار چوب ازدواج را تعیین کرده و هر گونه ارتباط بین زن و مرد باید در این محدوده باشد.  طبق نظر بسیاری از فقهای عظام رضایت پدر دختر یکی از شرایط صحت عقد ازدواج است. مگر در مواردی که پدر بر خلاف مصلحت دختر به ازدواج او با پسری، رضایت ندهد.

 

بهر حال از آن جا که پدر و مادر همواره خیرخواه فرزندان خود هستند، سعی کنید با کمک افراد مصحلت اندیش و روحانی محل این مشکل را حل کنید.

پاسخ تفصیلی

از نظر اسلام زن و مرد دو موجودی هستند که مکمل یکدیگرند و برای همدیگر آفریده شده اند، قرآن کریم می فرماید: از نشانه های (قدرت) اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید، تا به ایشان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد، .....» [1]

 

یکی از نیازهای زن و مرد نیاز جنسی است، اما برآورده شدن این نیاز باید، در چهارچوب قوانین و دستورات اسلام باشد، تا به گوهر پاکی و عفت طرفین هیچ گونه خدشه ای وارد نشود.

 

اسلام برای بر آورده شدن نیازهای زن و مرد، چهارچوب ازدواج را معین کرده است و هر گونه ارتباط جنسی اعم از صحبت های عاشقانه، لمس و نوازش و ... باید بعد از عقد ازدواج موقت(صیغه) یا دائم باشد. و  حتی دختر و پسری که با هم نامزد هستند و هنوز عقد موقت نخوانده اند و قرار است که در آینده ی نزدیک با هم ازدواج کنند، نمی توانند از یکدیگر استفاده و لذت جنسی ببرند، اگرچه در حد گفت وگوهای عاشقانه و دست دادن باشد.

 

بنابراین، لازم است شما برای کارهایی که در گذشته انجام داده اید، در پیشگاه خداوند توبه کنید و از آن جایی که خداوند آمرزنده و مهربان است_ چون کارهای شما از روی جهل و نادانی بوده است_ اگر واقعاً توبه کنید، انشاء الله گناه شما را می بخشد و اگر همدیگر را دوست دارید، اوّل به عقد ازدواج یکدیگر در آیید و بعد با هم ارتباط داشته باشد.

 

اما اگر پدر شما به این ازدواج راضی نیست، باید بدانید که پدر و مادر همواره خیر و سعادت فرزندان خود را می خواهند، آنها دارای تجربیات گران قیمت هستند که سرمایه بزرگی برای آینده فرزندان است. بنابراین، سعی کنید از دلایل مخالفت پدر آگاه شوید و از تجربیات او حداکثر استفاده را بنمایید و اگر دلیل قانع کننده ای دارید او را با دلیل و برهان قانع کنید، تا به این ازدواج راضی شوند، اگر پدر شما به این ازدواج راضی نشد و دلیل قانع کننده ای هم نداشت و دلایل شما را هم نپذیرفت ،از بزرگان و اندیشمندان فامیل خود یا روحانی محل کمک بگیرید تا او را راضی کنند [2] .

 

 

[1] روم، 22.



ادامه مطلب
سه شنبه 9 آبان 1396  - 12:23 PM
خلاصه پرسش
آیا ارتباط بدون واسطه با خداوند ممکن نیست؟
پرسش
آنچه که مشهور است توسل به ائمه(ع) برای رسیدن به خدا است، ولی بعضی از وقت‌ها آدم دلش می‌خواهد که خود شخصاً بدون هیچ واسطه‌ای خدا را صدا بزند. آیا چنین چیزی امکان دارد؟
پاسخ اجمالی

توسل در لغت؛ یعنی تقرب به چیزی به وسیله ی عملی.

 

آنچه را در توسل به اولیای خدا باید در نظر داشت، این است که توسل برای تقرب به خداوند است وتوسل به اولیای الاهی هیچ منافاتی با صحبت کردن با خدا بدون واسطه ندارد؛ یعنی انسان از دو راه می تواند با پروردگار و خالق خود ارتباط برقرار کند: 1. با واسطه قرار دادن اولیای خداوند 2. بدون واسطه.

 

منتها باید توجه داشت که تقرب به خداوند به وسیله ی اولیایش که مورد محبت اویند، چه بسا آسان تر باشد و باعث شود انسان راحت تر به بارگاه قرب الاهی برسد.

پاسخ تفصیلی

"توسل" در لغت به معنای تقرب به چیزی به وسیله ی عملی است[1]. "وسیله"، آن واسطه ای است که انسان با آن خود را به چیزی با میل و رغبت می رساند [2].

 

توسل جستن به اولیای الاهی و امامان معصوم(ع) که همان انسان های کامل هستند، یکی از امور مسلمی است که در آیات قرآن و احادیث آمده است.

 

قرآن در این زمینه می فرماید: "و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى‏کردند (و فرمان هاى خدا را زیر پا مى‏گذاردند)، به نزد تو مى‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند و پیامبر هم براى آنها استغفار مى‏کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏یافتند[3]. "

 

در آیه دیگری می فرماید: "اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجویید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!"[4].

 

در روایاتی که از ائمه اطهار رسیده است، آنان خود را به عنوان وسیله (وسیله ای برای تقرب به خداوند) معرفی کرده اند[5].

 

پس نقش توسل در دنیا همانند شفاعت در قیامت غیر قابل انکار است. به وسیله ی توسل است که انسان به خداوند نزدیک شده و حوایج مادی و معنوی خود را طلب می کند.

 

خداوند می فرماید: «و ابتغوا الیه الوسیله»[6]؛ یعنی به سوی خداوند به دنبال وسیله و واسطه باشید».

 

در بعضی از دعاها هم که به ما رسیده است، صفات خداوند یا ذات او، وسیله ای برای رسیدن به قرب پروردگار معرفی شده است. مانند دعای روز مباهله که می فرماید: «خداوندا از تو می خواهم به همه ی جلالت، خداوندا از تو می خواهم به زیباترین جمالت ...» [7]

 

از سویی دیگر در قرآن آمده است:

 

پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم!.[8]

 

و او از « رگ گردن به انسان نزدیک تر »[9] و تمام زوایای « آشکار و پنهان » [10] دل ما را می داند.

 

در مناجات مطیعین از مناجات های" خمس عشره" آمده است: « خداوندا ما وسیله ای به درگاهت نداریم مگر خودت».[11]

 

خود ائمه هم در راز و نیازهایشان چنین عمل کرده اند؛ یعنی بدون هیچ واسطه ای با خداوند صحبت کرده اند و با امر کردن به خواندن این گونه دعاها این روش را به ما آموخته اند. دعای امام حسین (ع) در روز عرفه این چنین دعایی است که حضرت مستقیماً خدا را مورد خطاب قرار می دهد.[12] هر کس که این دعا را بخواند چنین احساسی دارد که  مستقیماً با خداوند صحبت می کند.

 

از مجموع آنچه بیان شد چنین نتیجه گرفته می شود:

 

توسل به خداوند از دو راه امکان پذیر است و توسل به ائمه اطهار (ع) با خواندن بی واسطه ی خدا هیچ منافاتی ندارد و انسان از هر دو راه می تواند به مقصدش (استجابت دعا) برسد.

 

توسل به ائمه (ع) به معنای آن نیست که انسان هیچ گاه با خداوند صحبت نکند و او را مستقیماً مورد خطاب قرار ندهد، بلکه صحبت کردن با خداوند در هر زمان ، مکان و بدون واسطه ممکن و میسر است[13].

 

منتها باید توجه داشت که استفاده از این راه در مواردی آسان تر است و انسان را زودتر به مقصد می رساند[14]. آیا بنده ای که به اعمال و کارهای خود نگاه کرده و خود را در درگاه خداوند آن چنان خجل و شرمنده می بیند که به خود اجازه نمی دهد که از خداوند در خواست مستقیمی داشته باشد و چون برای بیان کردن درخواستش حیا می کند، کسانی را که در پیشگاه پروردگار ارزش و آبرویی دارند (اولیا خداوند)، واسطه قرار می دهد و از طریق آنان خواسته ها و نیازمندی های خود را مطرح می کند، بهترین راه را برنگزیده است؟!.

 

و از این جهت است که در دعای توسل، بعد از ذکر نام ائمه (ع) و توسل به آنها حوایج دنیا و آخرت برده شده و شخص آنها وسیله ی رسیدن به قرب الاهی و برآوردن حاجات قرار می گیرند.[15]

 

 

.[1] جوهری، صحاح اللغه،  ماده" و س ل".

.[2] ترجمه ی المیزان، ج 5، ص 535.

[3]. "وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً" نساء، 64.

[4]. "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ". مائده، 355 .

[5]. ترجمه ی المیزان، ج 5، ص 545.

[6]. مائده، 35.

[7]. مفاتیح الجنان، دعا در روز مباهله، ص 467.

[8]. وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونىِ أَسْتَجِبْ لَکمُ‏ْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبرُِونَ عَنْ عِبَادَتىِ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِین‏" غافر، 60 .

[9] . ق ، 16.

.[10] ابراهیم ، 38.

[11]. مفاتیح الجنان، دعای خمسةعشر، ص 205.

[12]. مفاتیح الجنان، دعای امام حسین (ع) در روز عرفه.

[13]. ادعیه و دعاهایی هم که از ائمه (ع) به ما رسیده راه بهتر صحبت کردن و بهتر خواندن خداوند را نشان می دهد و هرگز به این معنا نیست که انسان به جز اینها نمی تواند با خدواند صحبت کند.

.[14] و این به آن جهت است که اهل بیت در نزد خدا آبرو دارند و مورد محبت الاهی اند و توسل به ائمه(ع)؛ یعنی توسل به محبت آن بزرگواران. در زیارت عاشورا آمده است « من تقرب می جویم به خداوند به وسیله ی محبت شما » و طبیعی است که اگر انسانی محبت کسی را در دل داشته باشد که مورد محبت الاهی است دوست دارد که از طریق او به درگاه الاهی برود. علاوه بر این که واسطه قرار دادن چنین اشخاصی موجبات بیشتر استجابت دعا و حاجت را فراهم می کند .

.[15] مفاتیح الجنان، دعا توسل دیگر، ص 184.



ادامه مطلب
سه شنبه 9 آبان 1396  - 12:22 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 22

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 54063
تعداد کل پست ها : 341
تعداد کل نظرات : 0
تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396 
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 8 خرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی