به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

دیدار با امام زمان (عج) در حرم امیرالمؤمنین (ع)

امام علی (ع) در رؤیای فردی، خبر از دیدار او با امام زمان (عج) را می‌دهد.

دیدار با امام زمان در حرم امیرالمؤمنینبه گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بسیاری از افراد بوده‌اند که در زندگی خود، توفیق دیدار با حضرت صاحب الزمان (عج) نصیبشان شده است، اما توانایی شناخت آن حضرت را نداشته‌اند، که در ادامه ماجرای دیدار سید اسدالله با امام زمان(عج) در حرم  امیرالمؤمنین علی (ع) را بخوانید.

 

مرحوم محدّث متتبّع آيه‌الله آقای حاج شيخ علی نمازی شاهرودی در کتاب اثبات ولايت از حضرت آيه الله سيد محمود شاهرودی قدس سره نقل می‌کنند، که فرمودند: مرحوم شيخ اسدالله از تلامذه‌ی مرحوم آيه الله ميرزای رشتی، داستان دیدارش با امام زمان (عج) را اینگونه نقل می‌کند: من در صحت مضمون روايتی  که دلالت دارد به حضور اميرالمؤمنين (عليه السلام) در چهل مکان، در ساعت و در آنِ واحد، از نظر اين که وجود مقدس حضرت علی (عليه السلام) چهل جادعوت بودند، شک کردم.

 

شبی در عالم رؤيا حضرت را ديدم که فرمودند: «در امکان حضور من در آنِ واحد  در چهل مکان شک داری؟»، عرض کردم: «بلی يا اميرالمؤمنين!»، فرمودند: «به اطراف خود نگاه کن.»، من به اطراف نگاه کردم، ديدم هرچه چشم کار می‌کند، انسان می‌بينم و تمامی آن‌ها وجود مقدس اميرالمؤمنين (عليه السلام) بودند. بعد آن حضرت به من خطاب کرد: «شکت زائل شد؟» عرض کردم: «بلي.»


در ادامه عرض کردم: «يا اميرالمؤمنين! آيا در مدت عمرم موفق به زيارت مولا و سيدم و امام زمانم شده ام يا نه؟» حضرت جواب دادند: «بلي.»، گفتم: «کجا؟» فرمودند: «حرم من علی (عليه السلام) در وقت فلان و روز فلان، مشرف شدی، آمدی کنار قبر و پايين پای من که نماز بخوانی، ديدی سيدی جلوتر نماز می‌خواند و قرائت او بسيار جلب توجهت کرد و تصميم گرفتی نصف پولی را که در جيب داری بعد از فراعت ايشان از نماز به او بدهی، و گوش دادی به قرائت او، بيشتر جذبت کرد، تصميم گرفتی تمام پولت را به او بدهی و ايشان بعد از سلام نماز، روی خود را برگرداند و به جانب تو و فرمودند: «تو فردا نياز به آن خرجي داری، لازم نيست به من بدهی؛ و آن سيد امام زمانت بود.»

 



انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:51 PM

چرا امام حسن (ع) با دختر دشمن خود ازدواج کرد؟

علت ازدواج امام حسن (ع) با جعده، دختر اشعث که از دشمنان اهل‌بیت (ع) بود، چیست؟

چرا امام حسن (ع) با دختر دشمن خود ازدواج کرد؟

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ و به نقل از مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات دینی حوزه علمیه قم، اشعث بن قیس که از دشمنان امام علی (ع) بود، با نیرنگ، دختر خود را به ازدواج حسن بن علی (ع) درآورد که در این مطلب به بررسی علت این ازدواج می‌پردازیم.

يكي از افراد و شخصيت‌هاي تاريخي كه در دوران اميرالمؤمنين (ع) زندگي مي‌كرد و در زير سايه مهر او امنيت يافته بود «اشعث بن قيس كندی» بود كه برای شناخت او كافی است به خطبه‌ای از خطبه‌های اميرالمؤمنين علی (ع) توجه كنيم:

امام علي (ع) در مسجد كوفه سال 38 هجری سخنرانی می‌كرد، اشعث بن قيس به  يكی از مطالب آن حضرت اعتراض كرد و گفت: «اين سخن به زيان تو است نه به سود تو.» امام (ع) كه او را به خوبی می‌شناخت نگاه خود را به او دوخت و فرمود: «چه كسی تو را آگاه كرد كه چه چيزی به سود يا زيان من است؟ لعنت خدا و لعنتِ لعنت كنندگان بر تو باد ای متكبر، متكبرزاده منافقِ پسر كافر، سوگند به خدا تو يک بار در زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسلام اسير شدی و مال و خويشاوندی تو هر دو بار نتوانست به فريادت برسد، آن كس كه خويشان خود را به دم شمشير سپرد و مرگ و نابودی را به سوی آنها كشاند سزاوار است كه بستگان او بر او خشم گيرند و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند».[1]

از جملات صريح امام (ع) درباره ی اشعث استفاده می‌شود كه او قطعاً يكي از دشمنان حضرت بوده است وگرنه حضرت با دوست خود اين‌گونه صحبت نمی‌كند امّا با اين حال، چرا فرزندِ حضرت (امام حسن مجتبی ـ عليه السلام ـ) با دختر چنين شخصی ازدواج كرد؟

در تاريخ داستاني نقل شده، درباره ی چگونگی ازدواج امام حسن ـ عليه السلام ـ با جعده دختر اشعث بن قيس كه در اينجا به نقل آن داستان می‌پردازيم: «درباره نام دختر اشعث مورخان اختلاف دارند و او را سكينه، شعثاء و عايشه هم دانسته‌اند ولی صحيح‌ترين آن جعده است[2] و سبب ازدواج چنين بيان شده است كه اميرالمؤمنين علی (ع) دختر سعيد بن قيس همدانی به نام «ام عمران» را برای فرزندش حسن خواستگاری كرد. سعيد گفت: «به من مهلت دهيد در اين باره مشورت كنم»، و از حضور امام بيرون آمد در بين راه به اشعث بن قيس (برادرش) برخورد و جريان را به او گفت. آن مرد منافق از روی نيرنگ به سعيد گفت: «چگونه دخترت را به حسن می‌دهی كه هميشه به او فخر فروشد و درباره‌اش انصاف نورزد و با او بدرفتاری كند و بگويد من فرزند پيامبر خدا و اميرالمؤمنينم و او در برابرش چنين فضيلتی نداشته باشد پس بهتر نيست او را به پسر عمويش بدهی تا شايسته يكديگر باشند». سعيد گفت: «كدام پسرعمويش؟» اشعث گفت: «محمد پسر من.» آن بيچاره فريب خورد و گفت: «دخترم را به پسرت دادم». اشعث شتاب‌زده به نزد اميرالمؤمنين (ع) رفت و گفت: «تو دختر سعيد را برای حسن خواستگاری كرده ای؟» حضرت فرمود: «بلی». اشعث گفت: «آيا دختری را نمی خواهی که در شأن فرزندت باشد؟» حضرت فرمود: «آن دختر كيست؟» اشعث گفت: «جعده دختر من». حضرت: ما با مرد ديگری در اين باره گفتگو كرده‌ايم. اشعث: «درباره آن گفتگو راهی برای شما وجود ندارد». حضرت: «او رفته است تا با مادر دختر مشورت كند». اشعث: «او دخترش را به محمد بن اشعث (پسر من) داد». حضرت: «كی چنين كاری كرده؟» اشعث: «قبل از اينكه به اينجا بيايم». و چنين بود كه اميرالمؤمنين با اين پيشنهاد موافقت كرد.

وقتي كه سعيد فهميد فريب اشعث را خورده پيش او شتافت و گفت: «ای مرد يك چشم با من نيرنگ باختی؟» اشعث: «كور خبيث تو هستی كه خواستی درباره  فرزند پيامبر مشورت كنی آيا تو احمق نيستی؟»

اشعث شتابان به حضور امام حسن (ع) رفت و گفت: «آيا نمی‌خواهی با همسرت  ديدار كنی؟»، چون او می‌ترسيد فرصت از دست برود و بعد راه بين خانه امام و خانه خودش را فرش كرد و دخترش را به همسری امام بخشيد به اين ترتيب جعده به خانه امام حسن (ع) رفت.[3]

از آنجا كه امام حسن مجتبی (ع) فرزند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اميرالمؤمنين علی (ع) بود، هر كسی دوست داشت به گونه‌ای خود را به خاندان پيامبر نزديك كند، اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ هم به جهت حُسن خلقی كه داشتند و حتی نسبت به دشمنان مهربان بودند با اينگونه پيشنهادات مخالفت نمی‌كردند و تا خطايی از كسی نمی‌ديدند او را از در خانه خود نمی‌راندند علاوه بر اينكه طبق داستان فوق امام مجتبی (ع) در برابر كار انجام شده واقع شدند و تن به اين ازدواج دادند ولی بعضی از تحليل گران سبب ازدواج امام حسن (ع) با جعده را اينگونه بيان كرده اند:‌

«همانگونه كه برخی ازدواج‌های رسول خدا (ع) رنگ سياسی داشت پاره‌ای از دواج‌های امام حسن (ع) هم سياسی بود. با توجه به نفوذ بسيار زياد اشعث بن قيس در كوفه به نحوی كه در جنگ صفين در به حكميت كشاندن جنگ تلاش فراوانی داشت و مؤثر هم واقع شد، حضرت با دختر او جعده ازدواج نمود.

اين ازدواج صورت گرفت  والبته بدون فرزند پايان يافت. جعده كه نفاق را از پدر به ارث برده بود با توطئه ی  معاويه به دشمن حضرت تبديل شد و در يك اقدام ننگين امام حسن (ع) را زهر داد».[4]

 

پي نوشت ها:

[1] . نهج البلاغه، خطبه 19، ترجمه: محمد دشتي، ص 64، چاپ دوم.

[2] . اصفهاني، ابوالفرج، مقاتل الطالبين، ناشر: دارالمعرفه، ص 50.

[3] . قرشي، باقر شريف، زندگاني حسن بن علي، ج 2، ترجمه فخرالدين حجازي، ج2، ص567 به نقل از تاريخ ابن عساكر، ج 4، ص 216.

انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:51 PM

بهترین اعمال در روز جمعه چیست؟

روز جمعه از جمله ایامی در هفته است، که خواندن نماز جمعه، ذکر صلوات و ... را در بر می‌گیرد. شما می‌توانید در این گزارش بخش‌هایی از بهترین اعمال روز جمعه را مشاهده کنید.

به بهترین اعمال در روز جمعه چیست؟///// درست نشده کاملگزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ روز جمعه از جمله ایامی در هفته است، که خواندن نماز جمعه، ذکر صلوات، غسل و عبادات بسیاری را در بر می گیرد. شما می توانید در این گزارش بخش هایی از بهترین اعمال روز جمعه را مشاهده کنید.

 

براى روز جمعه اعمال بسیارى است که در اینجا تنها به بیان چند مورد اکتفا مى‏ کنیم: اول، در رکعت اوّل نماز صبح سوره‏ «جمعه» و در رکعت دوّم، «توحید»  خوانده شود. دوّم، پس از نماز صبح، پیش از آنکه سخن بگوید، این دعا را بخواند تا کفّاره کناهان او از این جمعه‏ تا جمعه دیگر باشد:

اللَّهُمَّ مَا قُلْتُ فِی جُمُعَتِی هَذِهِ مِنْ قَوْلٍ أَوْ حَلَفْتُ فِیهَا مِنْ حَلْفٍ أَوْ نَذَرْتُ فِیهَا مِنْ نَذْرٍ فَمَشِیَّتُکَ بَیْنَ یَدَیْ ذَلِکَ کُلِّهِ فَمَا شِئْتَ مِنْهُ أَنْ یَکُونَ کَانَ وَ مَا لَمْ تَشَأْ مِنْهُ لَمْ یَکُنْ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ تَجَاوَزْ عَنِّی اللَّهُمَّ مَنْ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ فَصَلَوَاتِی عَلَیْهِ وَ مَنْ لَعَنْتَ فَلَعْنَتِی عَلَیْهِ.

خدایا! هر سخنى که در این جمعه‏اى بر زبان آورم، و یا هر سوگندى که در آن ادا نمایم‏ و یا هر نذرى که در آن‏جارى کنم، خواست و اراده تو پیشاپیش همه اینهاست، پس در این میان هرچه را تو بخواهى که بشود مى‏شود، و هرچه را که نخواهى نشود، بار خدایا! مرا بیامرز و از من درگذر. خدایا! هرکه را تو بر او درود فرستى پس درودم بر او باد و هرکه را که تو لعنت کنى پس لعنتم بر او باد؛ و دست‏کم در هر ماه یک بار این عمل را بجا آورد و نیز روایت شده:هرکس در روز جمعه پس از نماز صبح بنشیند، و به تعقیب بپردازد تا آفتاب برآید، هفتاد درجه در بهشت برین براى‏ او بالا رود؛ و شیخ طوسى روایت کرده:که سنّت است این دعا را در تعقیب نماز صبح‏ روز جمعه بخواند:

اللَّهُمَّ إِنِّی تَعَمَّدْتُ إِلَیْکَ بِحَاجَتِی وَ أَنْزَلْتُ إِلَیْکَ الْیَوْمَ فَقْرِی وَ فَاقَتِی وَ مَسْکَنَتِی فَأَنَا لِمَغْفِرَتِکَ أَرْجَى مِنِّی لِعَمَلِی وَ لَمَغْفِرَتُکَ وَ رَحْمَتُکَ أَوْسَعُ مِنْ ذُنُوبِی فَتَوَلَّ قَضَاءَ کُلِّ حَاجَةٍ لِی بِقُدْرَتِکَ عَلَیْهَا وَ تَیْسِیرِ [تَیَسُّرِ]ذَلِکَ عَلَیْکَ وَ لِفَقْرِی إِلَیْکَ فَإِنِّی لَمْ أُصِبْ خَیْرا قَطُّ إِلا مِنْکَ وَ لَمْ یَصْرِفْ عَنِّی سُوءا قَطُّ أَحَدٌ سِوَاکَ وَ لَسْتُ [لَیْسَ‏]أَرْجُو لِآخِرَتِی وَ دُنْیَایَ وَ لا لِیَوْمِ فَقْرِی یَوْمَ یُفْرِدُنِی النَّاسُ فِی حُفْرَتِی وَ أُفْضِی إِلَیْکَ بِذَنْبِی سِوَاکَ

خدایا! با حاجت خویش آهنگ تو کرده‏ام و امروز بر تو فرود آورده‏ام فقر و تنگدستى و درماندگى‏ ام را و به آمرزش تو امیدوارتر از کردار خویشم و بخشایش و رحمت تو دامنه‏دارتر از گناهان من است، پس برآور نیاز مرا با قدرتى که بر آن دارى و با سهولتى که نزد تو دارد، و نیازى که من به تو دارم. چه من به خیرى دست نیافته‏ ام جز از سوى تو و جز تو هرگز کسى گزندى را از من نرانده است و براى آن جهان و این‏جانم و نه براى گاه تهیدستى‏ام، آنگاه که مردم در قبرم‏ تنها گذارند و گناهم را به نزد تو آورم، جز به مهر تو امید ندارم.

 

سوّم:روایت شده:هرکس در روز جمعه‏ و دیگر روز‌ها پس از نماز ظهر و نماز صبح بگوید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و طلوع ظهورشان را زود گردان‏ و نمیرد تا حضرت قائم (عج) را دریابد؛ و اگر صد مرتبه این صلوات را بخواند، خدا شصت حاجت، سى حاجت از حاجات‏ دنیا و سى حاجت از حاجات آخرتش را برآورده سازد

چهارم:پس از نماز صبح سوره «الرحمن» را بخواند و بعد از آیه:فَبِأَیِّ ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ «کدامین نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى‏ کنید.» بگوید:لا بِشَیْ‏ءٍ مِنْ آلائِکَ رَبِّ أُکَذِّبُ «هیچیک از نعمتهاى تو را اى پروردگارم تکذیب نمى‏ کنم»

پنجم:شیخ طوسى رحمة اللّه فرموده:مستحب است پس از نماز صبح روز جمعه صد مرتبه سوره «توحید» را بخواند و صد مرتبه بر محمّد و آل‏ محمّد صلوات فرستد و صد مرتبه استغفار کند و سوره‏هاى «نساء، هود، کهف، صافات، الرّحمن» را بخواند.

ششم:سوره‏هاى: «احقاف» و «مؤمنون» را بخواند، از امام صادق علیه السّلام روایت شده:هرکه در هر شب جمعه یا در هر روز جمعه سوره «احقاف» را بخواند در دنیا هراسى به دلش راه نیابد و از وحشت بزرگ روز قیامت ایمن گردد و نیز آن حضرت فرمود:هرکس جمعه‏ها بر خواندن‏ سوره «مؤمنون» مداومت نماید، خداى تعالى پایان کارش را به نیکبختى و سعادت قرار دهد، و جایگاهش در بهشت برین‏ با پیامبران الهى باشد.

هفتم:پیش از طلوع آفتاب ده مرتبه سوره «قل یا ایّها الکافرون» را بخواند و دعا کند تا خواسته‏اش‏ اجابت شود. روایت شده:حضرت زین العابدین علیه السّلام، چون صبح روز جمعه مى‏شد تا ظهر «ایة الکرسى» [آیه ۲۵۵ سوره بقره: اللّه‏ لا اله الاّ هو الحىّ... و لا یؤوده حفظهما و هو العلى العظیم]را مى‏خواند، و، چون از نماز‌ها فراغت مییافت، به تلاوت سوره: «انّا انزلناه» مى‏پرداخت؛ و آگاه باش براى خواندن آیة الکرسى على التنزیل در روز جمعه فضیلت بسیار روایت شده است‏ [علاّمه مجلسى گوید:آیة الکرسى على التنزیل بنا بر روایت على بن ابراهیم و شیخ کلینى عبارت است از: «اللّه لا اله الا هو الحى. تا:هم فی‌ها خالدون» هشتم:غسل جمعه کند، و آن از جمله اعمال مستحبى است که بر آن تأکید بسیار شده و در روایت آمده که حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله‏ به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:یا على! در هر جمعه غسل کن، گرچه به خاطر آن غذاى خود را براى بدست آوردن آب جهت‏ غسل کردن بفروشى و گرسنه بمانى؛ زیرا هیچ عمل مستحبّى برتر از غسل روز جمعه نیست و از امام صادق علیه السّلام روایت شده: هرکه در روز جمعه غسل کند و این دعا را بخواند:

 

أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ.

 

گواهى مى‏دهم که شایسته پرستشى جز خدا نیست، شریک و انبازى ندارد، و گواهى مى‏دهم که محمّد بنده و فرستاد اوست، بار خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از بسیار توبه‏کنندگان و پاکان قرار ده.

 

براى او تا جمعه آینده حالت پاکى و طهارت پیدا شود؛ یعنى:از گناهان پاک مى‏ گردد، یا آنکه اعمال او با طهارت‏ معنوى انجام مى‏گیرد و مورد قبول حق واقع مى‏شود؛ و به احتیاط نزدیک‏تر آن است که تا جائى که ممکن است، غسل جمعه را ترک نکنند. باید دانست وقت غسل جمعه پس از طلوع فجر تا زمان ظهر است و هرچه نزدیک‏تر به ظهر انجام شود، بهتر است.

نهم:سر را با گل خطمى بشوید؛ زیرا که این کار از بیمارى پیسى و دیوانگى ایمنى مى‏بخشد.

دهم:ناخن و موى پشت لبش را بزداید زیرا که ثواب بسیار دارد و روزى را افزون مى‏سازد، و او را از گناه تا جمعه دیگر دور مى‏کند، و از بیمارى دیوانگى‏ و جذام و پیسى ایمنى مى‏دهد، و بهتر است در وقت چیدن ناخن و زدودن موى پشت لب بخواند:بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ [رَسُولِ اللَّهِ ‏]وَ آلِ مُحَمَّدٍ. «به نام خدا و به یاد خدا و بر روش محمّد و خاندان محمّد.» و در گرفتن ناخن، از انگشت کوچک دست‏ چپ شروع، و به انگشت کوچک دست راست ختم نماید، و این شیوه را در گرفتن ناخنهاى پاى خود نیز رعایت کند پس از آن‏ ناخنهاى چیده را دفن کند.

یازدهم:بوى خوش استعمال کند و جامه‏هاى پاکیزه خود را بپوشد.

دوازدهم:صدقه دهد، چه بر طبق یک روایت:ثواب صدقه دادن در شب و روز جمعه، هزار برابر اوقات دیگر است.

سیزدهم:براى خانواده خود خوردنیهاى خوب و تازه از قبیل: میوه و گوشت تهیه کند تا به آمدن جمعه شاد شوند.

چهاردهم:پیش از خوردن صبحانه انار و پیش‏ از ظهر هفت برگ کاسنى بخورد، از موسى بن جعفر علیهما السّلام روایت شده:هرکه در روز جمعه وقتى که ناشتاست یک انار بخورد، تا چهل‏ روز دل او را نورانى گرداند؛ و اگر دو انار بخورد تا هشتاد روز و اگر سه انار، تا صدوبیست روز، وسوسه شیطان را از او دور گرداند و هرکس وسوسه شیطان از او دور شود نافرمانى خدا نکند و هرکه نافرمانى خدا نکند وارد بهشت شود. شیخ طوسى در کتاب «مصباح» فرموده:در مورد خوردن انار در روزوشب جمعه فضیلت بسیار روایت شده.

پانزدهم: خود را از کارهاى دنیا فارغ کند، و به آموختن دین بپردازد، نه آنکه روز جمعه را به گشت و گذار، و تفرّج در باغ‌ها و کشتزارهاى‏ مردم، و هم سخنى با اراذل و مردمان بى‏عار و مسخره‏ گى و عیب‏گوئى از مردم، و خنده‏ هاى قهقهه، و خواندن اشعار و غوطه ‏ور شدن‏ در کارهاى باطل و امثال این‌ها صرف کند، که مفاسدش بیش از آن است که بیان شود.

از امام صادق علیه السّلام نقل شده:بدا به‏ حال مسلمانى که د. رطول هفته روز جمعه را صرف یادگیرى مسائل دینى خود نکند، و براى این عمل مهم، خود را از کارهاى دیگر فارغ نسازد. از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله روایت شده:هرگاه در روز جمعه ببینید پیرمردى سرگذشت دوران جاهلیت و کفر را براى‏ مردم بیان مى‏کند، بر سرش سنگریزه بزنید.

شانزدهم:هزار مرتبه صلوات فرستد، از، اما باقر علیه السّلام روایت شده:هیچ عبادتى‏ در روز جمعه نزد من محبوب‏تر از صلوات بر محمّد و آل مطهّر او-صلى اللّه علیهم اجمعین-نیست. مؤلّف گوید:اگر براى هزار مرتبه‏ صلوات فرصت نکرد، دست‏کم صد مرتبه را ترک نکند، تا در روز قیامت چهره ‏اش نورانى گردد؛ و روایت شده:هرکس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه.

 

اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ.«از خدا؛ پروردگارم آمرزش مى‏جویم و به سوى او مى‏ پویم.»

گوید و صد مرتبه سوره «توحید» را بخواند، آمرزیده خواهد شد؛ و نیز روایت شده:که ثواب صلوات بر محمّد و آل محمّد، بین نماز ظهر و عصر برابر با ثواب‏ هفتاد حج است.

هفدهم:حضرت رسول و ائمه طاهرین علیهم السّلام را زیارت نماید و کیفیت آن در باب زیارات خواهد آمد.

هیجدهم:به زیارت گذشتگان به ویژه پدر و مادر یا یکى از ایشان برود، که این عمل ثواب بسیار دارد. از امام باقر علیه السّلام‏ روایت شده:مردگان را در روز جمعه زیارت کنید، زیرا مى‏دانند چه کسى به زیارت ایشان رفته است و ازاین‏رو شاد مى‏شوند.

نوزدهم:دعاى» ندبه «را که از اعمال عیدهاى چهارگانه است بخواند. این دعا بعد از این، در جاى خودش خواهد، آمد.

بیستم:آگاه باش براى روز جمعه جز نافله آن، که بیست رکعت است، نمازهاى بسیارى ذکر شده‏ است. کیفیت نافله مذکور بنا بر مشهور آن است که شش رکعت آن زمانى که نور آفتاب افق را فرا گیرد بجا آورده شود، و شش رکعت دیگر وقتى که خورشید بالا بیاید، و شش رکعت دیگر نزدیک ظهر، و دو رکعت پس از ظهر پیش از نماز ظهر، و یا آنکه شش رکعت اوّل را پس از نماز جمعه یا نماز ظهر بجا آورد، به صورتى که در کتب فق‌ها و (مصابیح) ذکر شده. البته نمازهاى بسیار دیگرى نیز نقل شده، که ذکر بعضى از آن‌ها در این مقام مناسبت دارد، هر چند بیشتر آن‌ها اختصاصى به روز جمعه ندارد، ولى بجا آوردن آن‌ها در روز جمعه بیشتر فضیلت دارد: از جمله آن‌ها نماز کامله است که شیخ طوسى، و سیّد ابن طاووس و شهید و علاّمه حلّى و دیگران به سندهاى بسیار و معتبر از امام صادق علیه السّلام و ایشان از پدران بزرگوارشان علیهم السّلام از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله روایت کرده‏اند که آن حضرت فرمود: «هرکس در روز جمعه پیش از ظهر چهار رکعت نماز بخواند، و در هر رکعت سوره «حمد» را ده مرتبه و هر یک از: «قل اعوذ بربّ النّاس» و «قل اعوذ بربّ الفلق» و «قل هو اللّه احد» و «قل یا ایّها الکافرون» و «ایة الکرسى» را ده مرتبه، و به روایت دیگر: «انّا انزلناه» و آیة «شهد اللّه...» [آیه ۱۸ سوره آل عمران]را نیز هر یک ده مرتبه بخواند، و آنگاه که از چهار رکعت فارغ شود، صد مرتبه استغفار کند، و صد مرتبه بگوید:سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُلِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلّا اللهُ اَکبَرُ وَ لا حَولَ وَلا قُوَّة الّا بِاللهِ العَلِیِّ العَظیمِ.

خدا پاک و منزه است و ستایش تنها او را سزاست و خدایى جز او نیست، و خدا بزرگتر از هر وصفى است و هیچ نیرو و توانى جز برآمده از خداى‏ بلند مرتبه بزرگ نیست؛ و پس از آن صد مرتبه صلوات فرستد، خدا شرّ اهل آسمان و شرّ اهل زمین، و شرّ شیطان و شرّ پادشاهان ستمگر را از او برطرف کند» تا پایان روایت که همه در بیان فضیلت این نماز است. نماز دیگر:حارث همدانى‏ از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده:اگر بتوانى روز جمعه ده رکعت نماز بجاى آر، و رکوع و سجودش را تمام و کامل ادا کن، و پس‏ از هر دو رکعت صد مرتبه بگو:سبحانَ اللهِ وَ بِحَمدِهِ. «پاک و منزه است خدایى که ستایش تنها شایسته اوست». که فضیلت بسیار دارد.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:50 PM

چرا پیکر امام حسن(ع) را پس از شهادت تیرباران کردند؟

در خصوص حوادث مربوط به شهادت و وصیت امام مجتبی (ع) اختلافاتی در منابع حدیثی و تاریخی مشاهده می شود.

چرا پیکر امام حسن(ع) را پس از شهادت تیرباران کردند؟محسن عرفائی استاد حوزه علمیه قم و مدیر بنیاد علمی فرهنگی فؤاد در گفتگو با خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ درخصوص اینکه چرا پیکر امام حسن(ع) را پس از شهادت تیرباران کردند گفت:در خصوص حوادث مربوط به شهادت و وصیت امام مجتبی (ع) اختلافاتی در منابع حدیثی و تاریخی مشاهده می شود.مثلا با وجود این که در برخی منابع تاریخی مانند فتوح ابن اعثم کوفی آمده است:


فأوصى للإمام الحسين بأمر الإمامة وقال له: ادفني إلى جانب رسول الله صلّى الله عليه وسلم. إن غلب على ظنك عدم قيام فتنة تكون سببا لإراقة الدماء وإلا فادفني في بقيع الغرقد. (ج 4، ص 319) که می رساند وصیت امام حسن (ع) مبنی بر دفن در جوار رسول خدا (ص) بوده است.

اما در روایت کافی شریف از امام باقر (ع) چنین نقل شده که امام حسن (ع) تنها سفارش کردند که برای تجدید عهد با رسول الله (ص) بدنشان به کنار قبر پیامبر (ص) برده شود و سپس در بقیع به خاک سپرده شود:


سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: لما حضر الحسن بن علي عليهما السلام الوفاة قال للحسين عليه السلام: يا أخي إني أوصيك بوصية فاحفظها، إذا أنا مت فهيئني ثم وجهني إلى رسول الله صلى الله عليه وآله لأحدث به عهدا ثم اصرفني إلى أمي عليها السلام ثم ردني فادفني بالبقيع ... (کافی، ج 1، ص 300)


طبق این روایت وصیت امام حسن(ع)این بود که بدن مطهرشان ابتدا نزد قبر نورانی پیامبر (ص) سپس نزد مدفن مطهر مادرشان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برده شود و سرانجام در بقیع دفن گردند.

وی افزود: در ادامه روایت آمده است که جاسوسی بر خلاف واقع به عایشه خبر داد که قرار است بدن امام حسن (ع) را در کنار قبر پیامبر (ص) که در منزل  عایشه بود دفن کنند.

عایشه و بنی امیه و حزب اموی مدینه مثل مروان که دشمنی دیرینه با امام مجتبی (ع) داشتند به خیال خود خواستند مانع از دفن امام حسن (ع )در جوار  پیامبر گردند و لباس جنگ پوشیدند و به سمت تابوت امام حسن (ع) تیر پرتاب شد که در فرازی از زیارت، خطاب به امام حسن(ع) ماجرای شهادت آن حضرت را از زبان امام باقر(ع) چنین نقل می‌کند:


ای سروران من! بعضی از شما شهیدی هستید که دشمنان اسلام بر جنازه شما تیراندازی کردند، به طوری که کفنتان سوراخ سوراخ گردید.

 انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:50 PM

دلایل صلح امام حسن (ع) چه بود؟

دلایل تاریخی و بیانات اندیشمندان اسلامی در مورد صلح امام حسن (ع) (در حقیقت پذیرش پیشنهاد صلح از طرف معاویه)را در اینجا بخوانید.

دلایل صلح امام حسن (علیه السلام)محسن عرفائی استاد حوزه علمیه قم و مدیر بنیاد علمی فرهنگی فؤاد در گفتگو با خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ درخصوص دلایل صلح امام حسن (علیه السلام)گفت:ابتدا باید توجه کنیم که نه صلح و نه جنگ خود به خود ارزش ندارد و باید اهداف صلح و جنگ را بررسی کنیم و صلح یا جنگ با توجه به مشروعیت و درستی اهداف آن است که قابل ارزیابی و ارزشگذاری است.

وی افزود:به طور خلاصه در بررسی سیر تاریخی مساله صلح امام حسن (ع) سه مرحله کلی داریم:

1) مرحله رسیدن امام حسن (ع) به مقام خلافت بعد از شهادت امیرالمومنین (ع) و قصد معاویه برای تصرف عراق و طغیان علیه خلافت اسلامی

2) مرحله حرکت امام حسن (ع) برای مبارزه با لشکر طاغی معاویه و این که در این جریان لشکر امام حسن (ع) از خود سستی های فراوانی نشان دادند که مشخص شد توان مقابله با معاویه را ندارند.

3) مرحله پیشنهاد معاویه برای صلح و پذیرش آن توسط امام حسن (ع) به دلیل مصلحت ها و فواید فراوانی که در این مصالحه نهفته بود.

عرفائی استاد حوزه علمیه قم و مدیر بنیاد علمی فرهنگی فؤادعنوان کرد:دلایلی با استفاده از احادیث، تاریخ و بیانات اندیشمندان اسلامی در مورد صلح امام حسن (ع) (در حقیقت پذیرش پیشنهاد صلح از طرف معاویه) قابل ذکر است به این شرح:

1) امام مجتبی علیه السلام با توجه به وضعیت لشکر خود امیدی به پیروزی بر معاویه نداشتند و در این صورت درگیری با معاویه باعث می شد که خون بسیاری از مسلمانان به زمین ریخته شود و هدف جنگ هم که از بین بردن لشکر شام بود به دست نیاید یعنی درگیری با معاویه در آن شرایط یک کار همراه با ضرر و بدون فایده بود.

2) از نظر تاریخی در آن شرایط، لشکریان رومی قصد تهاجم به سرزمین های اسلامی را داشتند و اگر درگیری درون جبهه ای بین مسلمانان رخ می داد این جنگ باعث تضعیف مسلمین و هجوم و غلبه سپاه روم به مملکت اسلامی می شد که می توانست اساس اسلام را به خطر بیندازد.

3) در کلام امام حسن مجتبی (ع) آمده است که به خدا قسم اگر من با معاویه درگیر شوم کسانی که به دروغ ادعای پیروی دارند من را اسیر کرده و به معاویه تحویل خواهند داد. روشن است که در این صورت، امام حسن (ع) دچار ذلتی می شد که اهل بیت (ع) از آن دوری می کردند. در مورد امام حسین ع هم چنین بود که لشکر عمرسعد ایشان را بین اسارت یا جنگ مخیر کرد و حضرت فرمودند: هیهات منا الذله (البته باید توجه کنیم که اصحاب اندک لشکر امام حسین ع در فداکاری و پایمردی قابل مقایسه با لشکریان امام حسن (ع) که ایشان را زخمی کردند و قصد دستگیری و تسلیم امام حسن (ع) به معاویه را داشتند نبودند)

4) شیعیان، حافظان و پاسداران دین اهل بیت (ع) بودند، حفظ آنان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. شیعیان خاص امیر المؤمنین (ع) اغلب در جمل، صفین و نهروان به شهادت رسیده و گروه اندکی از آنان باقی مانده بود و اگر جنگی به وقوع می پیوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعاً امام حسن (ع) و شیعیان متحمل خسارات جبران ناپذیری می شدند، زیرا معاویه در این صورت آنها را به شدت سرکوب می نمود. اما صلح امام می توانست آنها را برای شرایطی نگه دارد که در آینده فراهم می آمد، به طوری که اگر بنا بود خون آنها ریخته شود بتواند بازده مفیدی داشته و جریانی مؤثر در تاریخ به وجود آورد.

5) این صلح باعث شد که چهره زشت معاویه برای مردم آشکار شود چرا که معاویه بعدها بر خلاف دستور دین و قرآن که به پایبندی معاهدات فرمان می دهد، مفاد صلح نامه را زیر پا گذاشتند و مردم متوجه شدند که با چه شخص فریبکاری روبرو هستند. امام خمینی ره در این مورد می فرماید: آن قدری که امام حسن(ع) معاویه را مفتضح (بی آبرو) کرد٬ به همان قدر بود که سیدالشهدا یزید را مفتضح کرد.

با توجه به این موارد، صلح امام حسن (ع) همان ارزشی را در پاسداشت حق و ارزش ها دارد که نبرد امام حسین ع داشت.

انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:49 PM

طرز خواندن نماز جمعه

نماز جمعه از جمله نماز های مستحبی است که در غیاب امام زمان، واجب نیست و در غیر از این صورت بر هر فرد مسلمانی واجب خواهد بود.

طرز خواندن نماز جمعهبه گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ نماز یکی از اصلی‌ترین ارکان دین است، که اقتدای آن واجب بوده، اما در این بین خواندن نماز جمعه از جمله نماز های  مستحبی است که در غیاب امام زمان (ع) هر برهه زمانی، واجب نیست و در غیر از این صورت بر هر فرد مسلمانی واجب است.

 

نماز جمعه که در اول ظهر و به جای نماز ظهر این روز خوانده می‌شود، دو رکعت  است و دو قنوت مستحبی دارد که یکی از آن‌ها پیش از رکوع رکعت اول خوانده می‌شود و دومی نیز پس از رکوع رکعت دوم ادا می‌شود؛ از آنجایی که نماز جمعه به جای نماز ظهر خوانده می‌شود، دو خطبهٔ نماز به جای دو رکعت اول نماز ظهر  و نماز دو رکعتی جمعه، به جای دو رکعت دیگر نماز ظهر در نظر گرفته می‌شود. در بیش‌تر موارد خطیب و امام جمعه یک نفر هستند.

این نماز که باید به صورت جماعت خوانده شود، دو خطبه دارد که توسط امام جماعت خوانده می‌شود و خواندن آن‌ها قبل از نماز واجب است.

اعمال نماز جمعه به ترتیب تکبیرةالاحرام، حمد و سوره، قنوت، رکوع، دو سجده،  حمد و سوره، رکوع، قنوت، دو سجده، تشهد و سلام ادا می‌شوند.

 

نماز جمعه در نزد بسیاری از شیعیان واجب تخییری است و حضور در آن در زمان غیبت امام واجب نیست، ولی در نزد اهل سنت واجب عینی است و باید حتما در آن شرکت کنند.

گفتنی است؛ پیش از این نماز جمعه در فقه شیعه از اختصاصات امام معصوم به شمار می‌رفت و غیر از او صلاحیت اقامه آن را نداشت. از این رو این نماز در دوره  غیبت امام معصوم اقامه نمی‌شد و متروک قرار گرفت.

 

خاطرنشان می‌شود؛ وقتی که امام جمعه، خطبه‌های نماز جمعه را می‌خواند، بر  شرکت‌کنندگان واجب است، به خطبه‌ها گوش دهند، و سخن گفتن به هنگام ایراد خطبه‌ها مکروه است، بلکه اگر به سبب سخن گفتن، نتواند به خطبه‌ها گوش دهد، سکوت لازم است. همچنین هنگام ایراد خطبه‌ها، خواندن نماز مستحبی یا کتاب و روزنامه و انجام دادن کار‌هایی که مانع گوش دادن به خطبه‌ها است، خلاف است.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:49 PM

امام حسن مجتبی (ع) چگونه به شهادت رسیدند؟

اقوال نقل شده در منابع تاریخی درباره شهادت امام حسن مجتبی(ع) را دراینجا بخوانید.

امام حسن مجتبی (ع) چگونه به شهادت رسیدند؟به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛288 ماه صفر، سالروز شهادت پیامبر اسلام (ص) و امام حسن مجتبی (ع) است که این امام بزرگوار، در سال 49 هجری بر اثر سم، به شهادت رسیدند و در قبرستان بقیع مدینه به خاک سپرده شدند.

درباره علت و چگونی شهادت ایشان، در منابع تاریخی 3 قول مطرح شده است که شهادت این امام، بر اثر سم از همه قوی‌تر است.

دکترحسن ابراهیم از مورخان معاصر می نویسد: امام حسن (علیه السلام) چهل روز بعد از بازگشت از عراق به مدینه، با مرگ طبیعی از دنیا رفت. این قول نادرست است؛ زیرا بر اساس شواهد تاریخی، امام علیه السلام حداقل دو سال تمام بعد از بازگشت از عراق، در مدینه سکونت داشت.

«شیخ کلینی» از دانشمندان بزرگ شیعی، از «ابوبکر حضرمی» نقل می‌کند: «جعده» دختر «اشعث‎بن قیس کندی»، امام حسن(ع) را با زهر مسموم کرد، و نیز یکی از کنیزان آن حضرت را زهر داد و مسموم کرد، زهر را برگردانید، ولی آن زهر در درون جان امام حسن مجتبی (ع) جای گرفت و مجروح کرد و آن حضرت بر اثر آن، شهید شد.»؛

شیخ مفید نیز در این باره گفته است: معاویه فردی را نزد جعده، دختر اشعث بن قیس فرستاد که من تو را به همسری پسرم یزید درخواهم آورد؛ به شرط آن که تو حسن را زهر دهی و صد هزار درهم نیز برای او فرستاد و آن زن این کار را انجام داد و به امام حسن (ع) زهر داد. معاویه، پول را به او داد؛ ولی او را به همسری  یزید در نیاورد و او پس از رحلت امام (ع) با مردی از خاندان طلحه ازدواج کرد و فرزندانی برای او آورد و هر‌گاه میان آن فرزندان و سایر قبایل قریش سخنی و گفت وگویی پیش می‌آمد، قریش آنان را سرزنش کرده، می گفتند: ای پسران آن زنی که به شوهرش زهر می‌خوراند!»

امام حسن مجتبی (ع) چگونه به شهادت رسیدند؟

امام حسن (ع) درباره چگونگی شهادت خود اینگونه می‌فرمایند: «من به وسیله زهر، شهید می‌شوم همان طور که پیغمبر خدا (صلی الله علیه وآله) شهید شد.» گفتند: «چه کسی تو را مسموم می‌نماید؟»، فرمود: «جعده، دختر اشعث بن قیس؛ زیرا معاویه وی را تحریک می‌کند و این دستور را به او می‌دهد.» گفتند: «پس جعده را از خانه ات خارج و از خودت دور کن!» فرمود: «چگونه او را خارج کنم؛ در صورتی که هنوز عملی انجام نداده است، اگر من وی را خارج کنم، باز هم مرا می کشد! و علاوه بر این نزد مردم عذری خواهد داشت».

درباره چگونگی تدفین امام حسن مجتبی (ع) بیان شده: هنگامیرکه امام حسن (ع) به شهادت رسید، امام حسین(ع) او را غسل داد و کفن کرد و جنازه او را درون تابوت گذاشت و به محلی که رسول خدا(ص) در آنجا بر جنازه‌ها نماز می‌خواند، حرکت داد، و بر جنازه نماز خواند. اما این اقدام‌ها همراه با فشارهای افراد منسوب به بنی‌امیه بود، به نحوی که آنها اجازه ندادند تا امام حسن(ع) در خانه حضرت رسول(ص) دفن شود و جسم پاک او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند. اما این کار نیز بدون حاشیه‌ها نبود و ایادی دنیاطلب معاویه، با شقاوت و بی‌رحمی اقدام به تیرباران جسد فرزند رسول خدا(ص) کردند.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:49 PM

نماز وحشت و یا نماز لیله‌الدفن چگونه خوانده می شود؟

امام صادق (ع)، هر شب برای فرزندش و در هر روز برای پدر و مادر خود دو رکعت نماز می‌گزارد، در رکعت اول سوره قدر و در رکعت دوم سوره کوثر خوانده می‌شود.

نماز وحشت و یا نماز لیله الدفن چگونه است؟//کامل نیست درست میکنم امشببه گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ آیا ممکن است که انسان نماز وحشت را در هر زمانی برای میت بخواند؟ آیة الکرسی در نماز وحشت تا علی عظیم است یا هم فیها خالدون؟ آیا خواندن نماز وحشت یک نفر برای میت کافی است؟

 

پاسخ به این سوال و دیگر سوال های خود را در گزارش می توانید بخوانید؟

 

نماز وحشت به روایت پیامبر (ص)

سید بن طاوس از حضرت رسول (ص) روایت کرده که فرمود: نمی‌گذرد بر میت ساعتی سخت‌تر از شب اول قبر، پس رحم نمایید مردگان خود را به صدقه و اگر نیافتی چیزی که صدقه بدهی، پس یکی از شما دو رکعت نماز بخواند:

در رکعت اول حمد یک مرتبه و سوره توحید دو مرتبه

در رکعت دوم حمد یک مرتبه و سوره تکاثر ده مرتبه

سپس سلام دهد و بگوید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثواب‌ها الی قبر ذلک المیت فلان بن فلان».

پس حق تعالی همان ساعت هزار ملک به سوی قبر آن میت می‌فرستد و با هر ملکی جامه‌ای و حلّه ای، و تنگی قبر او را وسعت دهد تا روز نفخ صور عطا کند به نماز کننده به عدد آنچه آفتاب بر آن طلوع می‌کند حسنات و بالا برده می‌شود برای او چهل درجه.

نماز وحشت را چه زمانی باید بخوانیم؟

درباره زمان خواندن این نماز گفتنی است، گر چه بین مؤمنین مرسوم است که بین نماز مغرب و عشا خوانده شود، اما ظاهر آن است که در تمام طول شب اول دفن میت (از اول شب تا صبح) می‌توان آن را اقامه کرد، اگر چه بهتر، بعد از نماز عشا است.

 

احکام نماز وحشت

نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر می‏شود خواند، ولی بهتر است در اول شب و بعد از نماز عشا خوانده شود.

اگر بخواهند میت را به شهر دوری ببرند یا به دلیل دیگری دفن او تاخیر بیفتد، باید نماز وحشت را تا شب اول قبر او به تاخیر بیندازند.

نماز وحشت واجبی کفایی نیست تا بگوییم که با خواندن یک نفر ساقط می‌شود. نماز مستحبی است که هر فردی می‌تواند آن‌را خوانده و ثوابش را به میت هدیه کند.

اگر نماز لیلة الدفن را به هر دو کیفیت بخواند، بهتر است.

یک نفر می‌تواند چند مرتبه این نماز را به قصد اهداء ثواب به جا آورد.

هر‌گاه شخص نماز وحشت را سهواً به غیر کیفیتی که ذکر شد بجا آورد باید اعاده کند؛ اگر چه یک آیه از سوره قدر یا یک آیه از آیه الکرسی را فراموش کرده بود بخواند.

اجیر کردن و اجرت گرفتن برای خواندن نماز وحشت جایز است و احتیاط آن است که به عنوان بخشش و احسان به نمازگزار بذل نمایند و او هم نمازش را بدون در نظر گرفتن وجه مالی بخواند.

نماز وحشت فشار قبر را کم می‌کند

محدث نوری در کتاب دارالسلام نقل می‌کند: «استاد ما، ملا فتحعلی سلطان آبادی گفت: عادت من این بود که هرگاه فردی از دوستان خاندان رسالت از دنیا می‌رفت و خبر آن به من می‌رسید، دو رکعت نماز شب دفن یا نماز وحشت برای او می‌خواندم؛ خواه او را می‌شناختم یا نمی‌شناختم. هیچ کس از این عادت من آگاه نبود، تا روزی یکی از دوستان، در راهی من را ملاقات کرد و گفت: دیشب فلان شخص که به تازگی از دنیا رفته بود، را در عالم خواب دیدم و از چگونگی حال او بعد از مرگش پرسیدم، او گفت: من بعد از مرگ در تنگنای سختی قرار گرفتم و هنگام حسابرسی، مرا به سوی عذاب بردند؛ تا اینکه فلانی (نام شما را برد) دو رکعت نماز برای من خواند؛ همان دو رکعت، مرا از عذاب نجات داد. خدا پدرش را رحمت کند که به من چنین احسانی نمود. آن گاه آن شخص، از من پرسید، آن دو رکعت نماز، چه نمازی بود. من طریقه خود را در مورد خواندن نماز شب دفن یا نماز وحشت برای او بیان کردم.»

 

منبع:

 

مفاتیح الجنان، ص. ۳۹۶.
کافی، ج. ۳، ص. ۲۸۵.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:48 PM

جوانانی که برای رضای خدا از سرمایه خود می‌گذرند

جوانان زیادی هستند که سرمایه خود را وقف کارهای نیک و کمک به ایتام و نیازمندان می‌کنند.

جوانانی که از سرمایه خود در راه خدا می‌گذرندبه گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛وقف سنت  حسنه‌ای است که فردی نیکوکار، ثروت و سرمایه خود را به عنوان هدیه‌ای ابدی در جهت خیر و رضای خدا قرار می‌دهد که این کار خیر، به ثروت محدود نمی‌شود؛ بلکه برخی نیز با وقف معنوی، این کار خیر را انجام می‌دهند.

در کشورمان واقفان زیادی هستند که در میان آنان جوانانی با وقف سرمایه خود، به جهاد اکبر رفته‌اند تا نشان دهند که رضای خدا را به مال دنیای زودگذر، ترجیح می‌دهند. تعداد این جوانان نیکوکار بسیار زیاد است.

در ادامه به مناسبت دهه وقف، به معرفی 4 نفر از آنان و وقفی که کرده‌اند،  می‌پردازیم.

واقف 13 ساله کرمانی

علی بهرامپور، واقف 13 ساله اهل کرمان است؛ او که با ثروتش می‌توانست آینده بهتری را برای خود بسازد، رضای خدا را بر آسایش خود ترجیح می‌دهد تا بار دیگر، نوجوانی 13 ساله این بار بر نفس خود غلبه کند.

 پدر این نوجوان 13 ساله، به نیابت از فرزند خود، ملکی را شامل قطعه زمینی به‌ مساحت 325 متر مربع و به ارزش 6 میلیارد ریال وقف کرد. این ملک با چند نیت شامل مکانی جهت ساخت خانه عالم، ساخت چند باب مغازه تجاری و تخصیص  در آمد آن برای تدریس و آموزش قرآن کریم و تامین هزینه‌های مسجد حضرت ولی عصر (عج) واقع در شهرک الهیه شهرستان کرمان وقف شده است.

 

واقف جوان هرمزگانی

موحد مریدی زاده، جوان 24 ساله‌ هرمزگانی است که با وقف سرمایه خود، عنوان بزرگترین وقف این استان را نصیب خود کرده است. او املاک خود را به وسعت سه ونیم هکتار وقف کمک به ایتام، تامین کمک هزینه تحصیلی دانش آموزان، کمک به مستمندان روستای سرخا بخش احمدی شهرستان حاجی آباد و ترویج فرهنگ غدیر و مهدویت کرد.

اموال موقوفی شامل درآمدهای حاصله از معدن خاک‌سرخ، یک چشمه آب گرم ، زمین کشاورزی و نخلستان در روستای سرخا و قلموی گل‌سرخ بخش احمدی شهرستان حاجی آباد است. این جوان 24 ساله، هدف از وقف بخشی از املاکش را عمل به سفارش بزرگان دین درباره اهمیت وقف ، بهره مندی از اجر دنیوی و اخروی آن و کمک به نیازمندان عنوان می‌کند.

 

وقف بزرگ در مشهد مقدس

جوان 36 ساله‌ای به کمک پدر خیّر خود، 18 واحد مسکونی آپارتمانی که به نام او ثبت شده بود را وقف کرد. این پدر و پسر نیکوکار حاضر نشدند تا نامشان در رسانه ها درج شود. آنها خواستند درآمد این موقوفه جهت امرار معاش، ازدواج، مسکن، درمان، تحصیل و خدمات قرض‌الحسنه به نیازمندان صرف شود.

این موقوفه شامل 18 واحد آپارتمان در متراژهای 75، 95 و 110 مترمربع است که ارزش ریالی آن 30 میلیارد ریال برآورد شده.  این جوان 36 ساله، انجام فعالیت های فرهنگی، مذهبی، آموزشی، پژوهشی و قرآنی را در مراکز حوزوی و در راستای ترویج اسلام ناب و مذهب شیعه اثنی عشری در اولویت قرار داده است.

 

واقف جوان ابرکوه

عباس محمد خانی، جوان اهل مهردشت بخش بهمن ابرکوه برای دومین بار اقدام به وقف اموال خود کرد. او که به عنوان جوانترین واقف شهرستان شناخته  می‌گردد، در نخستین وقف خود،  یک باب مغازه تجاری را وقف مصارف عام المنفعه مانند کمک به فقرا، یتیمان و مسجد کرده بود. او برای بار دوم، اقدام به وقف یک مغازه تجاری و منزل خود کرد.

 

واقف 27 ساله قائنی

جواد چدانی، جوانی 27 ساله اهل قاین استان خراسان جنوبی است که در اوج جوانی، آرزوهای خود را رها می‌کند تا آرزوی ایتام روستای خود را برآورده سازد.

او 30 اصله درخت زرشک به همراه دو دانگ آب و اراضی از قنات مزرعه روستای چدان را وقف کرد، تا کمکی باشد برای یتیمان و مستمندان روستای چدان شهرستان قائن.

این‌ها فقط گوشه‌ای از انجام این عمل نیک توسط جوانان بود. جوانان زیادی هستند که از داشته‌های خود می‌گذرند تا ثواب این کار خیرشان، تا مدت‌ها نصیبشان شود و الگویی برای سایر جوانان باشند.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:47 PM

زندگی نامه پیامبر اسلام (ص)

حضرت محمد (ص) در طول عمر مبارک خود، مردم را به یکتا پرستی دعوت نمودند.

زندگی نامه پیامبر اسلام (ص) ------ کار نشود --------به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مُحَمَّد بن عَبدُاللّه بن عَبدُالمُطّلِب بن هاشم، پیامبر اسلام، از پیامبران اولوالعزم و آخرین پیامبر الهی است که در 27 رجب در مکه مکرمه مبعوث شد و مردم را به یکتاپرستی و اخلاق نیک دعوت نمود. در ادامه، زندگی نامه پیامبر اسلام (ص) از ولادت تا وفات را بخوانید.

 حضرت محمد (ص) در شرایطی مبعوث شد که مردم حجاز در شرک و جهالت به سر می‌بردند که هدایت کردن آنان کار سخت و دشواری بود؛ این پیامبر الهی، با تمام سختی‌های این راه، توانست مردم را به نیکی و یکتاپرستی دعوت نماید و بیان نمود که هدف از بعثتم، تکمیل فضایل اخلاقی است. مشرکان مکه سال‌ها او و پیروانش را آزردند، ولی آنان از اسلام دست برنداشتند، و در نهایت رسول خدا (ص) پس از ۱۳ سال دعوت به اسلام در مکه، برای در امان ماندن خود و پیروانش از آزار مشرکان، به یثرب مهاجرت نمود و در آن شهر که بعدا به افتخار او مدینة النبی نامیده شد، حکومت اسلامی را پایه گذاری نمود، که این هجرت، مبدأ تاریخ اسلامی شد.

 

با کوشش پیامبر (ص) تقریبا تمام شبه جزیره عربستان در زمان حیات او به اسلام گروید. در دوره‌های بعد، گسترش اسلام ادامه یافت و به تدریج اسلام دینی جهانی شد. پیامبر (ص) به مسلمانان سفارش کرد که پس از وی به قرآن و اهل بیت (ع) او پناه ببرند و از آن دو جدا نشوند، و در مناسبت‌های گوناگون، از جمله در واقعه غدیر، امام علی (ع) را جانشین خویش معرفی کرد.

 

شجره نامه

نسب پیامبر از طرف پدر به تیره بنی هاشم از قبیله قریش می رسد و قبیله قریش نیز، نسب خود را به عدنان بن اسماعیل می رسانند. از طرف مادری نسب حضرت برابر است با جناب آمنه (سلام لله علیها) دختر وهب بن عبد مناف بن زهره كه در آن هنگام به سن و شرف، سالار بنى زهره بود و آمنه دختر وهب به نسب و مقام بهترين زن قريش محسوب می‌شد. حضرت محمد (ص) قبل از هفت سالگی هر دو والدین خود را از دست دادند و سرپرستی آن حضرت ابتدا در دستان جدشان حضرت عبد المطلب و بعد از ایشان، در دستان عموی گرامیشان ابوطالب بود. همچنین ایشان، مدتی از کودکی خود را نزد حلیمه سعدیه گذراندند؛ اجماع علما اماميه آن است که پدر و مادر حضرت رسول (ص) و جميع اجداد و جدات آن حضرت تا آدم عليه السلام همه یکتا پرست بوده‌اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشركى قرار نگرفته است، و شبهه‌ای در نسب آن حضرت و آباء و امهات آن حضرت نبوده است، و احادیث متواتر از طرق خاصه و عامه بر اين مضامين دلالت دارد.

 ولادت تا نوجوانی

سال دقیق ولادت محمد (ص) معلوم نیست، ابن هشام و برخی دیگر، ولادت او را در عام الفیل نوشته‌اند، اما مشخص نیست عام الفیل به طور دقیق چه سالی بوده است، اما از آن‌جا که تاریخ‌نویسان، درگذشت پیامبر اسلام (ص) را در سال ۶۳۲م نوشته‌اند و او هنگام وفات ۶۳ ساله بوده، می‌توان تولد پیامبر را بین ۵۶۹ تا ۵۷۰م حدس زد، هم‌چنین اكثر محدثان و مورخان بر اين قول اتفاق دارند كه تولد پيامبر، در ماه «ربیع الاول» بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند؛ ميان محدثان شيعه معروف است كه آن حضرت، در هفدهم ماه ربيع الاول روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنيا گشود، و هم‌چنین اهل سنت بر این باورند که ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است، و به همین منظور، فاصله بین روز دوازدهم تا هفدهم ربیع‌الاول، به عنوان هفته وحدت نامیده شده است.

 عبدالله، پدر محمد (ص)، چند ماه پس از ازدواج با آمنه دختر وهب، رئیس طایفه بنی‌زهره، به سفری تجاری به شام رفت و هنگام بازگشت، در یثرب درگذشت. حضرت محمد (ص)، دوران شیرخوارگی را نزد حلیمه، زنی از قبیله بنی‌سعد گذراند، و وقتی که ایشان شش سال و سه ماه (و به قولی چهار سال) داشت، مادرش او را برای دیدار با اقوام و خویشان (از طرف مادر عبدالمطلب از طایفه بنی عَدِی بن نّجّار)، به یثرب برد، و در بازگشت به مکه، آمنه در ابواء و در 30 سالگی درگذشت و همانجا دفن شد. پس از وفات آمنه، عبدالمطلب، پدربزرگ پدری محمد (ص)، سرپرست او شد، و محمد هشت ساله بود که عبدالمطلب درگذشت و عمویش ابوطالب سرپرستی او را عهده‌دار شد.

 پیامبر (ص) در شهر مکه متولد شد. برخی منابع محل تولد را شعب ابی‌طالب در خانه محمد بن یوسف دانسته‌اند، ولادت پیامبر با معجزاتی در جهان همراه بود که از آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمان های هفتگانه و گرفتن خبر.

2- سرنگون شدن همه بت‌ها.

3- ترک برداشتن کنگره های طاق کسری و فروریختن چهارده کنگره آن.

4- خشک شدن دریاچه ساوه که برای ایرانیان مقدس بود.

5- سرنگون شدن تخت تمام سلاطین عالم و لال شدن آنها در آن روز.

6- باطل شدن سحر ساحران و جادوی جادوگران و قطع شدن ارتباط کاهنان با هم‌زادان شیطانی آن‌ها.

 

از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی حضرت می توان به:

1- رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود حضرت ابوطالب (ع) و دیدار با بحیرای نصرانی، که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعده نبوّت حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (ص) مطلع کرد.

2- انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است.

3- پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری حضرت خدیجه (س) و نشان دادن لیاقت‌های خود در امر تجارت در این سفر با سود خوبی که از این کاروان حاصلی شد.

4- مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانت داری ایشان.

5- شرکت در پیمان جوانمردانه حلف الفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانه عبدالله بن جدعان بسته شد.

6- حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر نصب حجرالاسود، که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود.

 همسران پیامبر اسلام (ص)

حضرت محمد (ص) در ۲۵ سالگی با خدیجه ازدواج کرد، خدیجه حدود ۲۵ سال با محمد (ص) زندگی کرد و سرانجام در سال ۱۰ بعثت درگذشت. حضرت محمد در تجارت با شریفترین زن قریش، خدیجه کبری، دختر خویلد، شرکت کرد و بعد از این مشارکت نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد رساند، آن حضرت در 25 سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد. بعد از در گذشت خدیجه کبری، پیامبر با زنان دیگری که اکثراً بیوه بودند ازدواج کرد؛ پیامبر اکرم (ص) از حضرت خدیجه و نیز از سایر همسران خود صاحب فرزندانی شد، اما تنها یادگار پیامبر بعد از رحلتش حضرت فاطمه زهرا بود. پس از درگذشت خدیجه، پیامبر با سوده دختر زمعة بن قیس ازدواج کرد، و هم‌چنین همسران بعدی پیامبر(ص) عبارتند از: عایشه، حفصه، زینب دختر خزیمه بن حارث، ام حبیبه دختر ابوسفیان، ام سلمه دختر ابوامیه مخزومی، زینب دختر جحش، جویریه دختر حارث بن ابی ضرار، صفیه دختر حیی بن اخطب، و میمونه دختر حارث بن حزن و ماریه دختر شمعون. 

بعثت پیامبر (ص)

بعثت پیامبر(ص) را ۲۷ ماه رجب دانسته‌اند، ایشان در سال‌های نزدیک به بعثت، از مردم کناره می‌گرفت و به پرستش خدای یکتا می‌پرداخت، سالی یک ماه در کوهی به نام حِرٰاء منزوی می‌شد و عبادت می‌کرد، که در این مدت، هر مستمندی نزد او می‌رفت، او را اطعام می‌کرد، سپس با سپری شدن ماه عبادت، به مکه بازمی‌گشت و پیش از آنکه به خانه رود، هفت بار یا بیشتر کعبه را طواف می‌کرد.

 در یکی از سال‌های انزوا، در حِرٰاء بود که به پیامبری مبعوث شد. رسول خدا (ص)، ماجرای بعثت را اینگونه نقل می‌کند: «جبرئیل نزد من آمد و گفت: «بخوان»، گفتم: «خواندن نمی‌دانم»، بار دیگر گفت: «بخوان»،گفتم: «چه بخوانم؟»، گفت: «اقْرَ‌أْ بِاسْمِ رَ‌بِّک الَّذِی خَلَقَ».مشهور است که ایشان در چهل سالگی به پیامبری رسید.

 پیامبر(ص) با دریافت آیه‌های آغازین سوره علق که نخستین آیه‌های نازل شده بر اوست و پس از مبعوث شدن به پیامبری، به داخل مکه بازگشت و به خانه رفت. در خانه، سه تن حاضر بودند؛ خدیجه، همسرش، علی بن ابیطالب، پسرعمویش، و زید بن حارثه، پیامبر(ص) دعوت به توحید را نخست از خانواده خود آغاز کرد و اولین کسی که از زنان به او ایمان آورد، همسرش خدیجه، و از مردان، پسرعمویش علی بن‌ابی‌طالب(ع) بود که تحت سرپرستی پیامبر بود. هر چند دعوت آغازین پیامبر بسیار محدود بود، ولی شمار مسلمانان رو به فزونی گذاشت و پس از چندی، اسلام‌آورندگان به اطراف مکه می‌رفتند و با پیامبر(ص) نماز می‌خواندند.

دشمنی و آزارهای مشرکان نسبت به پیامبر (ص) و یاران ایشان

 وقتی بزرگان قریش از افزایش شمار مسلمانان نگران شدند، نزد ابوطالب، عمو و حامی پیامبر(ص) رفتند و از وی خواستند برادرزاده‌اش را از دعوتی که آغاز کرده بازدارد؛ روزی از وی خواستند محمد (ص) را به آنان بسپارد تا او را بکشند و در عوض عمارة بن ولید را که جوانی زیبا و به اعتقاد آنان خردمند بود بگیرد. ابوطالب گفت: «پسرم را به شما بدهم تا او را بکشید و فرزند شما را پرورش دهم؟ چه تکلیف دشواری».

 قریشیان به موجب پیمان‌های قبیله‌ای، نمی‌توانستند به پیغمبر آسیب جانی برسانند، زیرا در این صورت با بنی هاشم درگیر می‌شدند، و ممکن بود تیره‌های دیگر هم وارد کارزار شوند و کار دشوار شود. به همین دلیل مخالفت آنان با پیامبر، از حدّ بدگویی و آسیب رساندن‌های جزئی بیشتر نبود، اما به نومسلمانان بی‌پناه، تا آنجا که می‌توانستند آسیب می‌رساندند.

 مبارزات اشراف قریش با پیامبر اسلام را می‌توان در چهار بخش تقسیم بندی کرد: «سازش و تطمیع، برخوردهای روانی، آزارهای جسمانی، برخوردهای علمی»

هجرت مسلمانان به حبشه

آزار و اذیت‌های مشرکان به مرور افزایش یافت، تا جایی که مسلمانان دیگر طاقت این شکنجه ها را نداشتند. در این حالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور هجرت به حبشه را صادر کردند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنان فرمود: «در این زمین پراکنده شوید»، سؤال کردند که به کجا برویم؟ آن حضرت به حبشه اشاره کرد. پس از آن بود که عده‌ای از مسلمانان به همراه خانواده یا بدون آنها به حبشه هجرت کردند.

محاصره بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب

 پس از آنکه قریش موفق به برگرداندن مهاجران به حبشه نشد، شروع به مبارزه به صورت، محاصره اقتصادی و اجتماعی بنی هاشم کرد. دلیل این قطع رابطه بین مورخان متفاوت است:

1- تصمیم قریش برای کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حمایت عموی ایشان از رسول خدا.

2- شکست قریش در بازگرداندن مهاجران به حبشه.

3- اسلام بعضی از بزرگان قریش مانند: حمزة بن عبدالمطلب و ترس قریش از اسلام آوردن سایر بزرگان.

وضعیت اسفبار بنی هاشم در شعب به مدت سه سال ادامه داشت، به گونه‌ای که ناله‌های فرزندان آنان، آرام آرام، موجب نرمی دل‌های بعضی از متنفذان قریش شد. به همین دلیل تصمیم گرفتند تا این پیمان نامه را پاره کنند، از طرف دیگر جبرئیل خبر خورده شدن پیمان نامه توسط موریانه‌ها را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) داد، این دو رویداد موجب شد تا بنی هاشم از شعب بیرون آیند و به زندگی عادی خود بازگردند.

 معراج پیامبر اسلام (ص)

حضرت محمد (ص) اين سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امير المومنين علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بيت المقدس يا مسجد اقصی روانه شد، و از بيت اللحم که زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبيا (ع ) ديدن فرمود.

سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازديد به عمل آورد، و در نتيجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پايان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهي " رفت و آنرا سراپا پوشيده از شکوه و جلال و عظمت ديد. سپس از همان راهی که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پيمای خود پيش از طلوع فجر در خانه "ام هاني " پائين آمد.

به عقيده شيعه اين سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی گفته‌اند. در قرآن کريم در سوره «اسرا» از اين سفر با شکوه بدين صورت ياد شده است: "«منزه است خدايی که شبانگاه بنده خويش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سير داد، تا آيتهای خويش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بيناست». در همين سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پيامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمايند، که نماز معراج روحانی مومن است . 

 هجرت به مدینه

پس از آنکه مشرکان مکه، برای قتل رسول خدا (ص) نقشه کشیدند، جبرئیل خبر این توطئه را به ایشان داد؛ در شب موعود چهل نفر از قریشیان، خانه حضرت را به محاصره درآوردند به گونه‌ای که محل خواب حضرت، در دید آنان قرار داشت. رسول خدا (ص) به حضرت علی (علیه السلام) گفت تا به جای او بخوابد و از همان برد یمانی سبز رنگی که رسول خدا (ص) روی خود می‌کشید، استفاده کند، پس از آن رسول خدا (ص) با عنایت خداوند از خانه خارج شده و به جنوب شهر مکه یعنی مسیری کاملاً برعکس مسیر یثرب رفت. هنگامی که صبح شد، و مشرکان برای اجرای نقشه خود آماده شدند، حضرت علی (علیه السلام) از جای خود برخاست و مشرکان فهمیدند که رسول خدا (ص) از دسترس آنان خارج شده است، به تکاپو افتاده و به دنبال ایشان گشتند، و توسط یک راهنما تا پای کوه ثور که رسول خدا (ص) به همراه ابوبکر در آنجا پنهان شده بودند، آمدند، و با مشاهده تارهای عنکبوت بر در غار به داخل غار نرفتند.

رسول خدا (ص) و ابوبکر سه روز در غار پنهان شدند تا مشرکین از جستجوی ایشان خسته شدند و سپس با تهیه زاد و توشه و استخدام یک راهنما عازم مدینه شدند. رسول خدا (ص) فاصله مکه تا مدینه را از راهی غیر معمول طی کردند و پس از پانزده روز وارد دهکده قبا در فاصله شش کیلومتری مدینه شدند. ایشان در قبا، منتظر رسیدن یار و پسر عم خود حضرت علی (عیله السلام) شدند که بعد از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) به همراه کاروانی که شامل زنان و دختران پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) و بنی هاشم می شد، از جمله - حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فاطمه بنت اسد - و سایر کسانی که هنوز موفق به هجرت نشده بودند، به سمت مدینه در حرکت بود. امام علی (علیه السلام) در مکه وظیفه پس دادن امانت هایی که مردم مکه نزد پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) داشتند، را داشت و پس از انجام این کار راهی مدینه شد. پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) در این مدت که در قبا بودند، اقدام به ساختن مسجد قبا کردند و پس از رسیدن کاروان حضرت علی (علیه السلام)، به همراه ایشان راهی مدینه شدند.

 فتح مکه

پس از آنکه قریش پیمانی را که در حدیبیه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بسته بود، را شکست، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراهی ده هزار نفر از مسلمانان از مدینه عازم مکه شدند. حرکت سپاه به صورت مخفیانه بود و تنها زمانی قریشیان از سپاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آگاه شدند که آتش های افروخته شده در اردوی سپاه اسلام را مشاهده نمودند. ابوسفیان که دید نمی توان در برابر سپاه اسلام مقاومت کند، بالاجبار اسلام آورد و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امان خواست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم مکه اعلام کردند تا هرکه در خانه خود بماند، یا به خانه ابوسفیان برود و یا در مسجد الاحرام باشد در امان است مگر چند نفر که رسول خدا امان را از آنها برداشت. هنگامی که سپاه اسلام وارد مکه شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه حضرت علی (علیه السلام) وارد کعبه شدند آنجا را از بت ها پاک کردند.

 غدیر خم

در بازگشت به مدینه در منزل جحفه آنجا که راه مردم مصر، حجاز و عراق از یکدیگر جدا می‌گردد، در موضعی که به نام «غدیر خم» معروف شده است، امر خدا بدو رسید که باید علی(ع) را به جانشینی خود نصب کنی و به تعبیر روشن‌تر باید سرنوشت حکومت اسلامی پس از پیغمبر معلوم گردد. رسول خدا در جمع مسلمانان که شمار آنان را میان نود یا یکصد هزار تن نوشته‌اند اعلام فرمود:

«من بر هر کس ولایت دارم، علی مولای اوست. خدایا بپیوند با کسی که بدو بپیوندد و دشمن بدار کسی را که او را دشمن دارد. و دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد. و دشمن روی باش با کسی که با او دشمن روی است و خوار کن کسی را که او را خوار کند و حق را با او بگردان هر جا که بگردد. آن کس که حاضر است این سخنان را بدان کس که غائب است برساند.»

 رحلت پیامبر (ص)

در اوایل سال ۱۱ق، پیامبر(ص) بیمار شد، چون بیماری وی سخت شد، به منبر رفت و مسلمانان را به مهربانی با یکدیگر سفارش نمود و فرمود: «اگر کسی را حقی بر گردن من است بستاند، یا حلال کند و اگر کسی را آزرده‌ام اینک برای تلافی آماده‌ام.»

مطابق نقل صحیح بخاری از مهمترین کتاب‌های اهل سنت، در آخرین روزهای حیات رسول خدا، در حالی که جمعی از صحابه به عیادت ایشان رفته بودند فرمود: «قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید.»، بعضی از حاضران گفتند: «بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده (و هذیان می‌گوید) و ما قرآن را داریم و برای ما کافی است.»، در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضی می‌گفتند: «بیاورید تا حضرت بنویسد و بعضی غیر از آن را می‌گفتند»، رسول خدا(ص) فرمود: «برخیزید و از نزد من بروید.»، در صحیح مسلم که آن نیز از مهمترین کتابهای اهل سنت است، فردی که با سخن پیامبر مخالفت کرد عمر بن خطاب معرفی شده است. در همان کتاب و همچنین صحیح بخاری آمده است که ابن عباس پیوسته بر این ماجرا افسوس می‌خورد و آن را مصیبتی بزرگ می‌شمرد.

وفات پیامبر(ص) در ۲۸ صفر سال ۱۱ق.، یا به روایتی در ۱۲ ربیع الاول همان سال در ۶۳ سالگی روی داد. چنانکه در نهج البلاغه آمده است، هنگام جان دادن، سر پیامبر(ص) میان سینه و گردن امام علی(ع) بوده است. در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه(س) کسی زنده نبود. دیگر فرزندانش از جمله ابراهیم که یکی دو سال پیش از وفات پیامبر(ص) به دنیا آمد، همگی درگذشته بودند. پیکر مطهر پیامبر(ص) را حضرت علی(ع) به یاری چند تن دیگر از خاندان او غسل داد و کفن کرد و در خانه‌اش که اینک داخل در مسجد النبی است به خاک سپردند.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:47 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 22

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 54048
تعداد کل پست ها : 341
تعداد کل نظرات : 0
تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396 
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 8 خرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی