به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

آیا زنی که پنج ماه نفقه نگرفته باشد، می تواند خودش را مطلقه بداند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، عده ی او از چه زمانی شروع می شود؟

پرسش

آیا زنی که پنج ماه نفقه نگرفته باشد، می تواند خودش را مطلقه (طلاق داده شده) بداند؟ (مثلا، در صورتی که پدری، چون خانواده ی دیگری دارد، خانواده ی اولی اش را ترک کرده و دیگر به آن اهمیت نمی دهد)، در صورت مثبت بودن پاسخ، عده ی او از چه زمانی شروع می شود، از روزی که آن مرد خانواده اش را ترک کرده و یا سه ماه پس از اینکه آن مرد زن را ترک کرده و خانواده را تنها گذاشته است؟

پاسخ اجمالی

از نظر اسلام، اختیار طلاق به دست مرد (شوهر) می­باشد[1]، بنابراین زن نمی­تواند خود را طلاق بدهد و نفقه ­ندادن مرد، چنین اختیاری را به زن نمی­دهد که خود را طلاق دهد، در نتیجه، مسئله ی نگه داشتن عده و اینکه از چه زمانی شروع می شود، مطرح نخواهد شد. البته زن می­تواند به حاکم شرع[2] مراجعه کند و مسئله ی خود (نفقه ندادن مرد، ترک کردن  خانواده و ...) را مطرح و افزون بر تقاضای نفقه، تقاضای طلاق نماید تا حاکم شرع علاوه بر الزام شوهر به پرداخت نفقه، در صورت لزوم به صورت غیابی، طلاق شرعی را اجرا نماید.

 

به هر حال در صورتی که شوهر، بدون عذر شرعی نفقه را ترک کند حاکم شرع می تواند زن را طلاق دهد و عده هم پس از اجرای طلاق شروع می شود.

 

خوشبختانه، امروزه با وجود امکانات ارتباطی از قبیل تلفن، ایمیل، پست تصویری و... زنان مسلمان، در هر جای دنیا که باشند می توانند برای حل مشکلات خود اقدام نمایند.

پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):

در صورتی که شوهر بدون عذر شرعی نفقه را ترک کند حاکم شرع می تواند او را شرعاً طلاق دهد.

عده پس از اجرای صیغه طلاق شروع می شود.

پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (مدظله العالی):

خیر باید به دادگاه رجوع کند.

عدّه از وقتی که شروع می شود که طلاق جاری شود.

پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی بجهت (مدظله العالی):

خیر، نمی تواند و باید طلاق را از شوهر درخواست کند که اگر خواست شوهر طلاق دهد.

 

 


[1] تحریرالوسیله، کتاب الطلاق، ص 763، مسائل 1، 2 و3 .

[2] مراد از حاکم شرع ، فقیه جامع االشرایط می باشد.



ادامه مطلب
سه شنبه 2 آبان 1396  - 12:15 PM
پرسش
چرا پیامبر و امامان کنیز و غلام داشتند؟ آیا این برده‌داری نیست؟
پاسخ اجمالی

 

درست است احکامى مانند احکام ازدواج با بردگان ، محرمیت با بردگان ،مکاتبه ( قرارداد براى آزادى بردگان )و.... که در قرآن ذکر شده است، اصل وجود بردگى را در زمان پیامبر (ص) و صدر اسلام اثبات مى‏کند. اما باید گفت که اسلام برنامه بسیار دقیق و زمانبندى شده ای براى آزادى بردگان دارد که در نتیجه همه آنها تدریجا آزاد مى‏شوند. در برخورد اسلام با این مسأله باید به این نکات توجه داشت که:

1 - اسلام هرگز ابداع کننده بردگى نبوده است.

2 - اسلام به سرنوشت دردناک بردگان در گذشته به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعی نگریسته است.

3 - اسلام براى آزادى بردگان طرح بسیار دقیق و حساب شده ای ارائه کرده است. زیرا گاه نیمى از جامعه را بردگان تشکیل مى‏دادند، که نه کسب و کار مستقلى داشتند، و نه وسیله‏اى براى ادامه زندگى. اگر اسلام با یک فرمان عمومى دستور مى‏داد همه بردگان را آزاد کنند ، یا بیشتر آنها تلف مى‏شدند و یا این جمعیت عظیم بیکار و گرسنه ای که محرومیت به او فشار ‏آورده به همه جا حمله‏ور می شد و درگیرى و خونریزى به راه انداخته نظم جامعه را مختل می کرد.بنابراین اسلام طرح و برنامه حساب شده ای وضع کرد تا اینان تدریجا آزاد شده و جذب جامعه گردند .

این طرح مواد زیادى دارد که عبارتند از :

ماده اول - بستن سرچشمه‏هاى بردگى

ماده دوم - گشودن دریچه آزادى

ماده سوم - احیاى شخصیت بردگان

ماده چهارم - رفتار انسانى با بردگان

ماده پنجم – اعلام انسان‏فروشى بعنوان بدترین کار !

پیشوایان اسلام اگر برده یا بردگانی در اختیار داشتند در قالب همین برنامه حساب شده و حکیمانه اسلام بوده است و معاشرت آنان با بردگان به گونه ای بود که در بسیاری از موارد وقتی برده ای را آزاد می کردند آن برده حاضر نمی شد منزل امام (ع) را ترک کند.

علاوه بر خورد و معاشرت رهبران دین با بردگان یک الگوی عملی برای مسلمانان در بر خورد با این مسأله بسیار مهم ، در جهت از بین بردن برده داری بوده است.

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب
سه شنبه 2 آبان 1396  - 12:14 PM

خلاصه ای از زندگی امام محمد باقر (ع)

سوم ماه صفر سالروز ولادت حضرت امام محمد باقر (ع) است.

خلاصه ای از زندگی امام محمد باقر (ع)

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛سوم ماه صفر مصادف است با ولادت امام محمد باقر (ع). ایشان در طی عمر پر برکت خود قدم مهمی در ترویج علوم اسلامی برداشتند و شاگردان زیادی را تربیت نمودند. در ادامه، شرح کوتاهی از زندگی نامه ان حضرت را بخوانید:

ولادت

امام محمد باقر (ع) در روز سوم ماه صفر سال 57 هجری یا به روایتی دیگر سال 56 هجری، در مدینه به دنیا آمد. در رابطه با روز و ماه ولادت آن حضرت، علاوه بر روز سوم صفر سال 57 هجری، نقل های مختلفی یاد شده است، در برخی منابع، تاریخ، پنجم صفر 57 هجرى، گفته شده است و در برخی از منابع دیگر به روزهای جمعه، دوشنبه و یا سه شنبه اول رجب 57 هجری اشاره شده است.

 چرا لقب آن حضرت را باقر گذاشتند؟

آن حضرت را بدین لقب می خواندند زیرا علوم را می شکافت و باز می‌کرد. در کتاب قاموس گفته شده: «محمد بن علی بن حسین را باقر می‌خواندند چون در علم تبحر داشت.» و هم‌چنین در لسان العرب نیز ذکر شده است: «آن حضرت را باقر می خواندند چرا که علم را می شکافت و به اصل آن پی می برد و فروع علم را از آن استنباط می کرد و دامنه علوم را می شکافت و وسعت می داد.» ابن حجر در صواعق می نویسد: «او را باقر می خواندند و این کلمه از «بقر الارض » اخذ شده است، یعنی آنکه زمین را می شکافد و مکنونات آن را آشکار می کند. زیرا او نیز گنجینه های نهانی معارف و حقایق احکام و حکمتها و لطایف را که جز از دید کوته نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار می کرد.»

نسب، کنیه و القاب‌

امام باقر(ع) فرزند امام سجاد(ع) و نوه امام حسین (ع) است. مادر وی ام عبدالله، دختر امام حسن مجتبی(ع)، است. چون نسب امام باقر (ع) هم به امام حسن (ع) و هم به امام حسین (ع) می‌رسد، به او لقب هاشمیٌ بین هاشمیین، علویٌ بین علویین و فاطمیٌ بین فاطمیین دادند.

او ملقب به «شاکر» و «هادی» بود؛ اما مشهورترین لقب او «باقر» است. در کتاب یعقوبی درباره این لقب آمده: «بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت». کنیه معروف این امام «ابوجعفر» است و در منابع روایی بیشتر با عنوان ابوجعفر اول از وی یاد می‌شود.

فرزندان و همسران امام باقر (ع)

بر اساس منابع تاریخی امام باقر چهار همسر و هفت فرزند داشت که پنج فرزند او پسر و دو نفر آنان دختر بوده‌اند.

جعفربن ‌محمد صادق (ع) مشهورترین و با فضیلت‌ترین فرزند امام باقر (ع) است كه از ام فروة زاده شد و پس از امام باقر (ع) به امامت رسید.

 عبد الله بن محمد یگانه برادر امام صادق (ع) بشمار می ‏آید كه هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر با آن حضرت متحد است. مورخان وى را صاحب فضل و صلاح دانسته‏اند و متذكر شده‏اند كه فردى از بنى امیه به او سم خورانید و او را به شهادت رساند.

ابراهیم بن محمد و عبید الله بن محمد، دیگر پسران حضرت هستند که مادر آنان ام حكیم بود.

على بن محمد و زینب بنت محمد، نیز از یک مادرند که ام ولده بوده است

 فرزند دیگر امام باقر (ع) ام سلمه بود که مادر وى را نیز ام ولد دانسته‏ اند.

برخى از منابع، تنها شش فرزند براى امام باقر (ع) نام برده‏ اند و بر این باورند كه امام باقر فرزندى به نام عبید الله نداشته است.

گروهى دیگر گفته اند: امام باقر (ع) دو دختر نداشته است، بلكه زینب و ام سلمه در حقیقت دو نام براى یك دختر است.

دانش امام باقر (ع)

علم امام باقر (ع) به گونه ای بود که پیامبر اکرم (ص) سالها پیش از ولادت ایشان در توصیف وی، خطاب به جابر عبدالله انصاری، این چنین می گوید: «تو مردى از خاندان مرا درك خواهى كرد كه نامش نام من، و رفتار و كردارش، رفتار و كردار من است و دانش را تا ژرفايش مى شكافد.»، هم‌چنین شخصيت آسمانى و شكوه علمى امام باقر (ع) چنان خيره كننده بود كه «جابر بن يزيد جعفى» به هنگام روايت از آن گرامى مى گفت: «وصى اوصياء و وارث علوم انبياء محمد بن على بن الحسين مرا چنين روايت كرد...»

تا پیش از زمان امام باقر (ع)، نظرات فقه شیعه، محدود بود، اما با ظهور امام باقر(ع) قدم مهمی در راستای تدوین آن برداشته شد. ایشان، جنبش علمی وسیعی را به وجود آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق (ع) به اوج خود رسید. وی در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنی هاشم بود و روایات و احادیث وی در زمینه علم دین، آثار و سنت نبوی، علوم قرآن، سیره و فنون اخلاق و آداب بدان حد است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به جا نمانده بود. در این عصر بود که شیعه تدوین فرهنگ خود که شامل فقه و تفسیر و اخلاق می‌گردید را آغاز کرد.

اصحاب و شاگردان امام باقر (ع)

شرایط زمانی امام باقر (ع) به گونه ای بود که حاکمان درگیر بحران های سیاسی درونی بودند و مجالی پیدا نکردند که مانند حاکمان گذشته بر ایشان فشار بیاوردند. شیخ طوسی(ره) در کتاب رجال خود، اصحاب و شاگردان امام محمد باقر علیه السلام را ۴۶۲ مرد و دو زن دانسته که در میان آنان برخی از نظر اعتبار و وثاقت مورد اتّفاق اهل سنّت و امامیّه اند و برخی از فقیه ترین فقیهان صدر اسلام محسوب می شوند.

سه نفر از شاگردان برجسته امام صادق (ع):

1- «ابان بن تغلب»: ابان از شخصيتهاى علمى عصر خود بود و در تفسير،حديث،فقه، قرائت و لغت تسلط بسيارى داشت.والايى دانش ابان چنان بود كه امام باقر (ع) به او فرمود در مسجد مدينه بنشين و براى مردم فتوى بده زيرا دوست دارم مردم چون تويى را در ميان شيعيان ما ببينند.

2- «زراره»: زراره از قرائت و فقه و كلام و شعر و ادب عرب بهره اى گسترده داشت و نشانه هاى فضيلت و ديندارى در او آشكار بود.

3- «محمد بن مسلم »: فقيه اهل بيت و از ياران راستين امام باقر و امام صادق عليهما السلام بود،او اهل کوفه بود و براى بهره گرفتن از دانش بيكران امام باقر (ع) به مدينه آمد و چهار سال در مدينه ماند.

حاکمان دوران امام باقر(ع)

امام باقر علیه السلام در زمان حکومت ولید بن عبدالملک به امامت رسیدند که پس از او سلیمان بن عبدالملک و سپس عمربن عبدالعزیز و سپس یزید بن عبدالملک و پس از او هشام بن عبدالملک، یکی پس از دیگری حاکم مَمالک اسلامی شدند. امام با هر یک از آنها به نحو خاصّی برخورد می‌کرد، ولی متأسّفانه بعضی از بستگان وی، از جمله زید بن حسن بن علی به بدگویی او دست زدند تا سرانجام هشام، امام را مسموم کرد و به شهادت رساند.  

در اعیان الشیعه‌ آمده است که عبدالملک بن مروان به پیشنهاد امام باقر، اقدام به ضرب سکه اسلامی کرد. پیش از آن، معاملات با سکه‌های رومی انجام می‌شد. از آنجایی که این ماجرا در زمان امام سجاد رخ داده، برخی پیشنهاد ضرب سکه را به امام سجاد نسبت داده و برخی گفته‌اند امام باقر به دستور امام سجاد این پیشنهاد را مطرح کرده است.

شهادت امام باقر (ع)

حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين ( ع ) زندگى كرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت , نشر و تبليغ فرهنگ اسلامى , تعليم شاگردان , رهبرى اصحاب و مردم , اجرا كردن سنتهاى جد بزرگوارش در ميان خلق , متوجه كردن دستگاه غاصب حكومت به خط صحيح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم , كه تنها خليفه راستين خدا و رسول ( ص ) در زمين است , پرداخت و لحظهاى از اين وظيفه غفلت نفرمود .

ایشان سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدينه به وسيله هشام مسموم شد و به شهادت رسید و در کنار مرقد پدر بزرگوار خود در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند.

امام باقر(ع) وصیت کرده بود در لباسی که در آن نماز می‌خوانده دفن شود و هم‌چنین بنا به وصیت ایشان، ده سال در منا برای وی از مال خود امام، مراسم عزاداری بر پا کردند.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
دوشنبه 1 آبان 1396  - 7:15 PM

سجده سهو چگونه است؟

چگونگی خواندن سجده سهو را در این خبر بخوانید.

سجده سهو چگونه است؟

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛گاهی اوقات، فرد نمازگزار، سهوا دچار اشتباهی می‌گردد که بر او واجب است پس از نماز سجده سهو بجای آورد که در این مطلب، موارد وجوب سجده سهو و چگونگی انجام آن را بخوانید:

موارد واجب شدن سجده سهو:

1- هنگامی که در بین نماز، سهواً حرف بزند.

2- هنگامی که یک سجده را فراموش کند.

3- هنگامی که در نماز چهار رکعتى بعد از سجده دوّم شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت.

4- در جایى که نباید در نماز سلام دهد، مثلًا در رکعت اول سهواً سلام بدهد.

5- آن جا که تشهد را فراموش کند.

شیوه انجام سجده سهو:

دستور سجده سهو به این صورت است که بعد از سلام نماز فورا نیت سجده سهو کند و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بگوید:  « بسم الله و بالله و صلی الله علی محمد و آله» یا «بسم الله و بالله اللهم صلی علی محمد و آل محمد»، ولی بهتر است بگوید «بسم الله و بالله السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته» بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگوید و بنشیند و بعد از خواندن تشهد سلام دهد.

باید توجه داشت برای حرفی كه از آه كشیدن و سرفه پیدا می‎گردد، سجده سهو واجب نیست، ولی اگر سهوا عبارت «آخ» یا «آه» بگوید، باید سجده سهو نماید، و هم‌چنین نمازگزار باید بداند که اگر چیزی را كه غلط خوانده دوباره بطور صحیح بخواند، برای دوباره خواندن آن سجده سهو واجب نیست.

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
دوشنبه 1 آبان 1396  - 7:15 PM

رفع ابهام از پيشگويى در کلام امام علی(ع)

امام علی علیه السلام فرمودند:هرگزدروغ نگفته‌ام و هيچ‌ گاه دروغ به من گفته نشده است (اشاره به اين‌كه آنچه پيامبر به من فرموده است راست و درست بوده است) و هرگز گمراه نبوده‌ام و كسى نيز به وسيله من گمراه نشده است.

رفع ابهام از پيشگويى در کلام امام علی(ع) به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛امام علی علیه السلام فرمودند: مَا كَذَبْتُ وَلاَ كُذِّبْتُ، وَلاَ ضَلَلْتُ وَلاَ ضُلَّ بِي.هرگز دروغ نگفته‌ام و هيچ‌ گاه دروغ به من گفته نشده است (اشاره به اين‌كه آنچه پيامبر به من فرموده است راست و درست بوده است) و هرگز گمراه نبوده‌ام و كسى نيز به وسيله من گمراه نشده است.

شرح و تفسير حکمت 185 نهج البلاغه


امام علی(عليه السلام) براى رفع ابهام از پيشگويى هايى كه درباره آينده دارد اين جمله پرمعنا را بيان كرده مى فرمايد: «هرگز دروغ نگفته ام و هيچ گاه دروغ به من گفته نشده است (اشاره به اين كه آنچه پيامبر به من فرموده است راست و درست بوده است) و هرگز گمراه نبوده ام و كسى نيز به وسيله من گمراه نشده است»، (مَا كَذَبْتُ وَلاَ كُذِّبْتُ ، وَ لاَ ضَلَلْتُ وَ لاَ ضُلَّ بِي).

همان گونه كه در سند اين گفتار حكيمانه اشاره شد، امام(عليه السلام) اين جمله را در حوادث مختلف بيان كرده است از جمله در داستان «ذوالثدية مخدج» است او كسى بود كه چون پيامبر(صلى الله عليه وآله) مشغول تقسيم غنايم جنگى بود آمد و با عصبانيت گفت: عدالت را رعايت نكردى. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: واى بر تو اگر من به عدالت رفتار نكنم چه كسى به عدالت رفتار خواهد كرد؟ به دنبال اين رخداد آيه 58 سوره توبه نازل شد: «(وَمِنْهُمْ مَّنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَّمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ)، و در ميان آنها كسانى هستند كه در (تقسيم) غنايم به تو خرده مى گيرند اگر سهمى از آن (غنايم) به آنها داده شود راضى مى شوند و اگر چيزى به آنها داده نشود خشمگين مى شوند (هر چند حقى نداشته باشند)» در اين ماجرا يكى از حاضران (عمر بن خطاب) از پيامبر(صلى الله عليه وآله)اجازه خواست گردن او را بزند، ولى پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را از اين كار باز داشت و فرمود: او را رها كن او در آينده پيروانى پيدا خواهد كرد كه از دين خدا خارج مى شوند، همان گونه كه تير از كمان رها مى شود. آنها گروهى خواهند بود كه (به ظاهر) نماز و روزه خود را در برابر نماز و روزه آنان ناچيز خواهيد شمرد. قرآن (بسيار) مى خوانند ولى از شانه و گلوگاهشان فراتر نمى رود.

اميرمؤمنان به پيروان خود پيش از جنگ نهروان خبر داده بود كه آن مرد در ميان خوارج است و كشته خواهد شد، ولى بعد از جنگ جسد او را پيدا نكردند. امام(عليه السلام) فرمود: نه من دروغ گفته ام و نه آن كسى كه به من خبر داده به من دروغ گفته است ناگهان مردى آمد عرض كرد: اى اميرمؤمنان جنازه او را يافتيم.


امام علی(عليه السلام)به سجده افتاد و خدا را شكر گفت. از اين جمله (علاوه بر احاديث فراوان ديگر) به خوبى استفاده مى شود كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)اخبار غيبى فراوانى مربوط به حوادث آينده به اميرمؤمنان على(عليه السلام)داده بود و امام(عليه السلام) نيز با اعتماد و يقينى كه به اخبار پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)داشت، آنها را در حوادث مختلف بازگو مى كرد و هر گاه كسى در آن ترديد مى نمود مى فرمود: «نه من دروغ مى گويم و نه آن كسى كه به من خبر داده دروغ گفته است» و اين حوادث عيناً رخ مى داد و گاه كه يكى از ياران آن حضرت سؤال كرد كه اى اميرمؤمنان شما داراى علم غيب هستيد امام خنديد و در جواب براى اسكات او فرمود: «لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْب، وَ إنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْم، اين علم غيب نيست علمى است كه از صاحب علمى (پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)) آموخته ام».

انتهای پیام/



ادامه مطلب
دوشنبه 1 آبان 1396  - 7:14 PM

پرسش

چند نفر از مجتهدان کنونی حافظ قرآن هستند و در گذشته چند نفر از آنها حافظ قرآن بوده اند؟

پاسخ اجمالی

سنت حفظ قرآن، سنتی بسیار پسندیده است که از زمان پیامبر اکرم(ص) در بین مسلمانان رواج داشته و علما و مراجع تقلید و طلاب حوزه های علمیه ی شیعه نیز همواره به این مسأله اهمیت می­داده اند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش­ ها و کوشش های فراوانی در جهت گسترش فرهنگ حفظ قرآن مجید در جمهوری اسلامی ایران واز جمله در حوزه های علمیه صورت گرفته و جمع زیادی از اقشار مختلف، امروز حافظ کل قرآن هستند و مدارس حفظ قرآن تشکیل شده است. هم اکنون جمع زیادی از علما و فضلا و طلاب حوزه های علمیه از حافظان قرآن می باشند که از شهریه ویژه ای که توسط مراجع به حافظان قرآن پرداخت می شود نیز برخوردار هستند.

 

علاوه بر این، حفظ قرآن و حافظ بودن، منحصر به حفظ الفاظ آن نیست بلکه تفسیر قرآن، بیان آیات قرآن در کلاس های درس و مجالس و منابر و کتاب ها و مقالات، انواع دیگری از حفظ قرآن است که در بین علما و طلاب بسیار رواج دارد.

 

پاسخ تفصیلی

سنت حفظ قرآن از عصر پیامبر اکرم(ص) و پس از آن، به دستور و تأکید آن حضرت که در روایات زیادی وارد شده است، وجود داشته است. و از جمله ی اقشاری که به حفظ قرآن بسیار اهمیت داده اند علما و روحانیون هستند که باید هم چنین باشد؛ زیرا وظیفه ی حفظ دین در درجه ی اول به عهده ی اینان است. در بین مراجع تقلید و علما و طلاب از دیرباز حافظان قرآن زیاد بوده اند ولی متأسفانه آمار همه ی آنها در دست نیست.

 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تلاش های بسیار ارزشمندی برای گسترش فرهنگ حفظ قرآن در میهن اسلامی انجام شد؛ از جمله در حوزه های علمیه، علما و طلاب حافظ کل قرآن شناسایی شدند و از آن زمان تاکنون به آنان شهریه ی ویژه پرداخت می شود و جهت خدمت به آنان گام های مؤثر دیگری نیز برداشته شده است. هم اکنون، حافظان کل، نصف و یا ثلث قرآن در بین طلاب و فضلا و مراجع تقلید کم نیستند ولی متأسفانه ما آمار دقیقی در این زمینه نداریم. همچنین از چند سال پیش، درحوزه ی علمیه قم مدرسه ی اختصاصی روحانیون و طلاب حافظ قرآن راه اندازی شده است که موفقیت های چشمگیری در زمینه ی حفظ قرآن داشته است. این در حالی است که حفظ قرآن اگرچه بسیار فضیلت دارد اما از شرایط اجتهاد نیست.

 

از طرف دیگر، حفظ قرآن منحصر به حفظ الفاظ قرآن و ذخیره ی الفاظ آن در حافظه نیست. کسانی که مشغول به تفسیر قرآن هستند(فرا گرفتن تفسیر و بیان تفسیر) و کسانی که در کلاس ها و منابر و مجالس آیات قرآن را برای مردم بیان می کنند به نوعی حافظ قرآن هستند. در همین زمینه از تأسیس رشته ی تخصصی تفسیر قرآن در حوزه ها نزدیک به دو دهه می گذرد. هم اکنون عده ی زیادی از روحانیون با سابقه در این رشته مشغول به تحصیل هستند و عده ی زیادی هم تا کنون در این رشته در مقطع دکتری فارغ التحصیل شده اند و رساله های قرآنی زیادی (به عنوان پایان نامه) تدوین و ارائه نموده اند.

 

 همین طور، کسانی که در زمینه ی مفاهیم قرآنی کتاب و مقاله می نویسند به نوعی حافظ قرآن هستند و بحمدلله حوزه های علمیه ی شیعه و بخصوص مراجع تقلید از این گونه فعالیت های قرآنی بسیار دارند.

 

نکته ی پایانی اینکه؛ حفظ قرآن اگرچه مستحب است، ولی بنابر نظر بعضی از فقهاء شیعه کسانی که حافظ قرآن هستند، نگهداری این محفوظات واجب است.



ادامه مطلب
دوشنبه 1 آبان 1396  - 1:46 PM

خلاصه پرسش

آیا در هنگام ازدواج یک زن مسلمان با فرد دارای مسایل غیر اخلاقی، افراد مطلع می توانند زن را از این مسائل آگاه سازند؟

پرسش

مردی مسلمان شده و می خواهد با خواهری مسلمان، ازدواج کند. آن مرد قبلاً همجنس باز بوده و من نمی دانم راجع به گذشته ی خودش، به این خواهر چیزی گفته است یا نه. فکر می کنم این مساله ی مهمی است و لازم است برای آنکه آن خواهر بعداً پشیمان نشود، این مساله به اطلاع آن خواهر برسد و همچنین آن مرد باید برایHIV (ایدز) و STD (بیماری های منتقل شونده ازطریق روابط جنسی) و ... آزمایش شود. راه حل اسلامی این مشکل چیست؟

پاسخ اجمالی

قبل از ذکر پاسخ آیات عظام باید گفت که: وظیفه ی هر زن مسلمانی است که وقتی کسی به خواستگاری او می آید، درباره ی او تحقیق کند تا فرد مورد نظر و علاقه خود را پیدا کند (از هر جهت) و اگر برای تحقیق از همسر آینده­ی خود، از دیگران چیزی را پرسید همه وظیفه دارند اگر مسائلی هست، به او بگویند. اما اگر او چیزی نپرسید، دیگران وظیفه ندارند چیزهایی را که می دانند، به او بگویند.

 

پاسخ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):

اطلاع دادن به زن لازم نیست و آزمایش مذکور فى نفسه شرعاً لزومى ندارد.

پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):

احتیاط آنست که با آزمایشهای مذکور از سلامت خود اطمینان حاصل کند در این صورت لازم نیست از گذشته خود چیزی به همسر آینده­اش بگوید.

پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (مدظله العالی):

این کارها لازم نیست. نه لازم است به زن بگوید نه این آزمایشها را انجام دهد.

پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی بهجت (مدظله العالی):

تا ممکن است سعی کند که خود مرد اقدام به آزمایش کند – اگر امر او مشکوک است و اگر ممکن نیست اطلاع دادن به زن مانعی ندارد که احتمال را ذکر کند نه اینکه عیب را قطعی ذکر کند با اینکه قطعی نیست[1].

 

 


[1] جامع المسائل، ج 2، ص 468.



ادامه مطلب
دوشنبه 1 آبان 1396  - 1:45 PM
خلاصه پرسش
امام علی (ع) در قبال لشکرکشی خلفا به سایر کشورها چه موضعی داشتند؟
پرسش
آیا امام علی علیه السلام با لشکر کشی ابوبکر و عمر به سایر کشورها برای توسعه اسلام موافق بود؟
پاسخ اجمالی

درپاره‏ای از جنگها، مانند جنگ با ایران و روم و فتح بیت­المقدسامیرالمؤمنین«علیه السلام» مورد مشورت قرار ‏گرفت، ولی خود حضرت در جنگ حضور نداشتند. حضرت علی(ع) در چنین مواردی نه تنها براساس مصلحت اسلام و مسلمین که بر اساس مصلحت و منافع همه جامعه بشریت مخصوصا مستضعفین و مظلومین نظر خود را اعلام می فرمودند.

 

در جنگ با ایران حضرت علی(ع) به عنوان امام معصوم که ولی، دلسوز و خیر خواه همه مردم جهان (حتی غیرمسلمانان و کافران) است با ابراز نظر مشورتی خود کاری کرد که این جنگ­ها با کمترین خطر و کمترین تلفات به پایان برسد و چنین هم شد.

 

البته باید توجه داشت که اگر پیامبر(ص) زنده بود یا حضرت علی(ع) پس از پیامبر(ص)، به خلافت می‏رسید، یقینا فتوحات به آن صورتی که اتفاق افتاد، انجام نمی گرفت یعنی فتوحات انجام شده در زمان خلفا به طور مطلق مورد تأیید حضرت علی (ع) نبوده است.

 

پاسخ تفصیلی

خلفای وقت حضرت علی(ع) را کنار زدند و آن حضرت در زمان خلافتابوبکر و عمر و عثمان خانه نشین بود. منتهی وقتی که آنان احتیاج پیدا می کردند از آن حضرت هم، نظر و مشورت می خواستند. امام علی(ع) نیز در چنین مواردی نه تنها براساس مصلحت اسلام و مسلمین که بر اساس مصلحت و منافع همه جامعه بشریت مخصوصا مستضعفین و مظلومین نظر خود را اعلام می فرمودند.

 

درپاره‏ای از جنگها، مانند جنگ با ایران و روم امیرالمؤمنین«علیه السلام» مورد مشورت قرار ‏گرفت البته خود حضرت در جنگ حضور نداشتند.

 

مثلا درباره نقش حضرت علی(ع) در فتح ایران و جنگ با ایران آورده اند که وقتی عمر بن خطاب فهمید که نیروهای ایرانی آماده حمله بزرگی می شوند به مسجد آمد و همه را دعوت کرد و از آنان نظر خواست. طلحه گفت: تو خودت به جبهه جنگ برو تا مسلمانان با دیدن تو قوی تر شوند و خوب بجنگند. عثمان گفت: همه مردم شام، همه مردم یمن، مردم مدینه و مردم مکه را حرکت بده و به جبهه جنگ برو تا مسلمانان با دیدن تو و اینهمه نیرو خوب بجنگند، عثمان نشست و دیگر کسی بلند نشد. عمر بن خطاب دوباره گفت: ای مسلمانان نظر بدهید. حضرت علی (ع) فرمود: این درست نیست که مردم شام را روانه جبهه جنگ بکنی چون در این صورت رومیان حمله می کنند و زن و بچه آنان را می کشند. مردم یمن را هم حرکت نده چون حبشه حمله می کند و یمن را قتل و غارت می کند. اگر مردم مدینه و مکه را بیرون ببری اعراب اطراف حمله می کنند و این دو شهر را غارت می کنند. تو خودت هم نرو بلکه به بصره نامه بنویس و تعدادی از آنان را به کمک مسلمانان بفرست. این نظر را عمر بن خطاب پسندید و گفت: نظر درست همین است و باید مطابق آن عمل کنم[1].

 

حضرت علی(ع) در همین سخنان خود به این نکته هم اشاره کردند که ما در زمان پیامبر(ص)، با عدد و کثرت نیرو نمی جنگیدیم بلکه به یاری خدا می جنگیدیم و تو از کمی نیروهای مسلمان هراس نداشته باش.

 

آن حضرت با این تدبیر، هم مسلمانان شام، یمن، مکه و مدینه را از خطر، و هم مردم ایران را از کشته شدن نجات دادند. زیرا اگر روم حمله می کرد، زن و بچه مسلمانان کشته می شدند. اگر حبشه حمله می کرد زن و بچه یمنی ها کشته می شدند و اگر اعراب اطراف مدینه و مکه به این دو شهر حمله می کردند باقیمانده مردم آنجا هم کشته می شدند. از سوی دیگر اگر این همه نیروی جنگی به طرف ایران حمله ور می شدند خدا می داند چه بلایی بر سر مردم ایران می آمد به جهت اینکه در آن زمان (زمان یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی) حکومت ایران بسیار ضعیف و در حال فروپاشی بود[2] و تعداد کمی از نیروهای مسلمان می توانستند آن را از بین ببرند و اگر به جای نیروهای مستقر در جبهه ایران، ده برابر آن نیرو می آمد، تلفات ایرانیان چند برابر می شد.

 

بنابراین حضرت علی(ع) به عنوان امام معصوم که ولی، دلسوز و خیرخواه همه مردم جهان (حتی غیرمسلمانان و کافران) است، کاری کرد که این جنگ با کمترین خطر و کمترین تلفات به پایان برسد و چنین هم شد.

 

از آنچه گذشت معلوم شد که در زمان حمله مسلمانان به ایران، تمدن ایران به حقیقت در حال ویرانی و نابودی بود و با آمدن اسلام، این تمدن جان تازه گرفت و به حیات خود ادامه داد. و این امر امکان پذیر نبود مگر با حسن تدبیر و مشورتهای مشفقانه امام علی(ع).

 

در جنگ اسلام با امپراطوری روم، از آنجا که امپراطوری روم یکی از دشمنان مهم اسلام بشمار می رفت، در زمان پیامبر اکرم (ص) همواره فکر ایشان متوجه آن بود. به همین جهت در سال 7 هـ.ق پیامبر گروهی را به فرماندهی جعفر بن ابیطالب برای جنگ با رومیان اعزام نمود که منجر به شهادت جعفر و جمعی دیگر شد.

 

در سال 9 هـ.ق رسول گرامی اسلام (ص) با سپاهی مجهز به سمت "تبوک" حرکت کرد ولی بدون درگیری با سپاه روم به مدینه بازگشت. آن حضرت در آخرین روزهای عمر شان سپاه" اسامه" را مأمور مبارزه با رومیان کرد که قبل از حرکت سپاه اسلام، پیامبر(ص) رحلت کردند و این مأموریت انجام نشد .

 

بعد از تثبیت حکومت ابوبکر در مدینه، ابابکر در این زمینه با اصحاب پیامبر (ص) به مشورت پرداخت و هر کدام نظری دادند که مورد قبول خلیفه واقع نشد. سرانجام با حضرت علی (ع) در این زمینه مشورت کرد. حضرت وی را به اجرای دستور پیامبر (ص) تشویق نمود و بشارت داد که در جنگ با رومیان پیروز می شود، خلیفه از تشویق حضرت خوشحال شد و گفت: «فال نیک زدی و به ما مژده نیک دادی».[3]

 

در مورد فتح بیت­المقدس نیز وقتی خلیفه دوم با امام مشورت کرد،حضرت وی را به این جنگ تشویق کرد.[4]

 

در سایر جنگها و لشگرکشی­ها نیز اگر با آن حضرت مشورتی می شد ایشان با فهم و درایت کامل تمام جوانب کار را بررسی کرده و با در نظر گرفتن مصالح اسلام و مسلمین و همه مردم اظهارنظر می فرمودند. حتی با در نظر گرفتن مصلحت نسل آینده مثلا بعد از پیشروی نیروهای اسلام به سرزمین عراق، عده ای از عمر خواستند که آن زمین ها ی حاصلخیز را بین مسلمین تقسیم نماید و ملک شخصی افراد قرار دهد. عمر پیرامون تقسیم سرزمین عراق از امام (ع) مشورت خواست، امام فرمود: تقسیم این زمین ها بین نسل کنونی مسلمانان، برای نسل های آینده سودی ندارد...[5].

 

تذکر نکاتی در این­جا سودمند است:

 

1- به مقتضای ضوابط و ایدئولوژی اسلام؛ یعنی با توجه به محتوای دین اسلام -که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و... است- و سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) می‏توان به این نتیجه رسید که جهاد و دفاع برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودی، آن هم با وجود یک سری ضوابط و شرایط پذیرفته شده است. جنگ هایی که مورد تأیید اسلام است، جنگ‏های کشور گشایی و فتوحات پادشاهان نیست، بلکه مبارزات رهایی بخش است. شعار پیامبر اسلام(ص) شعار رستگاری، آزادی و آزادگی بشریت بود (قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا) و می‏کوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد. جنگ‏های پیامبر(ص) تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت‏های سازنده آن حضرت موانع ایجاد می‏کردند، حال اگر پیامبر(ص) موانع را از مسیر راه بر نمی‏داشت، نمی‏توانست به هدف‏های والای خویش که همان هدایت و رستگاری بشر بوده نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره می‏گرفت تا مانع‏های مسیر رشد زدوده و راه، برای سعادت و رستگاری هموار گردد. در واقع اسلام استفاده از قدرت نظامی را تنها در سه مورد روا می‏داند: الف- برای نابودی آثار شرک و بت پرستی. چون از نظر اسلام شرک و بت پرستی، انحراف و بیماری و خرافه است. از این رو پیامبر اسلام(ص) اوّل بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت می‏کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.

 

ب- برای نابودی نقشه‏های دشمنان، کسانی که نقشه نابودی و حمله به مسلمانان را می‏کشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامی بر ضد اینان را صادر کرده است.

 

ج- برای آزادی در تبلیغ، زیرا هر آیینی حق دارد آزادانه و به صورت منطقی خود را معرفی کند و اگر کسانی مانع این کار شوند، می‏توان با توسل به زور این حق را به دست آورد.

 

البته می‏توان همه این موارد سه گانه را در دایره دفاع از رشد و تعالی و کمال انسان‏ها قرار داد[6].

 

2- از آنچه در باره نظر مشورتی حضرت علی (ع) بیان شد، بدست نمی آید که فتوحات انجام شده در زمان خلفا به طور مطلق مورد تأیید قوانین اسلام بوده و حضرت علی (ع) با همه کارهای انجام شده توسط خلفا در این فتوحات موافق بوده است یعنی اگر پیامبر(ص) زنده بود یا حضرت علی(ع) پس از پیامبر(ص)، به خلافت می‏رسید، یقینا فتوحات به آن صورتی که اتفاق افتاد، انجام نمی گرفت.

 

بعبارت دیگر؛ توسعه‏ی بی‏برنامه‏ی قلمرو اسلامی، و فقدان حضرت علی (ع) در راس حکومت، انحرافاتی را موجب گشت که یقینا با برنامه های حضرت علی (ع) تطابق نداشت. ما در اینجا به نمونه ای از این انحرافات اشاره می کنیم و بحث مفصل آن را به وقت دیگر موکول می کنیم:

 

الف: طبقه ای در اجتماع اسلامی پیدا شده که به اسلام علاقه مند بود، به اسلام مؤمن و معتقد بود اما فقط ظاهر اسلام را می شناخت، با روح اسلام آشنا نبود؛ طبقه ای که هر چه فشار می آورد، فقط روی مثلاً نماز خواندن بود نه روی معرفت، نه روی شناسایی اهداف اسلامی.

 

ب: فاصله گرفتن از عدالت اسلامی و رواج تبعیض، مثلا؛ موالی - غیر عربها - در عراق به عنوان شهروند درجه دوم شناخته می‏شدند و به همین دلیل از همان آغاز، به کارهای پر مشقّتی همچون اقامة السوق و عمارة الطریق یعنی چرخاندن و بر پای داشتن بازار و راهسازی به آنها واگذاری می‏شد».

 

« در زمان خلیفه دوم عجمان را به مدینة الرسول راه نمی دادند و این در ظاهر به دلیل عدم آمیختگی آنها با عربها و نفوذ ایرانیان در مرکز اسلام صورت می‏گرفت. خلیفه وقتی دید که مردم در داشتن بردگان عجم دستشان باز است سزاوار نمی‏دید که با وجود آنها برده عرب وجود داشته باشد».

 

ابن جریح می‏نویسد: «... وقتی خلیفه ثانی در طواف مشاهده کرد که دو نفر به زبان فارسی تکلم می‏کنند. بدانها گفت: به عربی سخن بگویند که اگر کسی به دنبال زبان فارسی رفته و آن را فرا بگیرد مروت او از میان خواهد رفت. و بنا به سنتی که خلیفه دوم نهاده بود عربان اجازه داشتند تا از عجمان زن بگیرند اما بدانها زن عرب نمی‏دادند.

 

به دنبال آن رویه، در زمان امویان فرزندان زنان عجم خلفا، استحقاق خلافت نداشتند. حجاج خلیفه وقت در عراق گفته بود: هیچ عجمی در کوفه نباید امام جماعت باشد. او حتی موالی را به زور به میدان جنگ می‏برد. و یا اینکه موالی معمولاً در جنگها مشارکت می‏کردند به هنگام تقسیم غنایم از اعراب سهم کمتری می‏گرفتند. ناگوارتر اینکه از آنچه به نام عطاء از بیت المال به مردم داده می‏شد به موالی سهمی داده نمی‏شد[7].

 

و البته این امر موجب شد که مسلمانان از اسلام حقیقی، فاصله گرفته و گمان ‏کنند که اسلام، همان است که آنها دیده و شنیده‏اند.

 

و همین هم باعث شده بود که پس از فتوحات، شورش هایی در سرزمین های فتح شده پدید آید و از این جهت حضرت علی (ع) ناگزیر شد سپاهی را به قزوین و دو سپاه به خراسان اعزام کند و شهرهای خراسان از جمله نیشابور را دوباره فتح کند[8].

 

نکته پایانی اینکه هدف حضرت علی (ع) در حکومت کوتاه خودش، همانا تصحیح انحرافاتی بود که بعد از پیامبر(ص) در امت محمدی پدید آمده بود.

 

 

[1] نک: ارشاد مفید، ص 207، عربی، چاپ مؤسسه آل البیت، 1413، نهج البلاغه عبده، خطبه 144; تاریخ طبرى، ج‏4، ص 238 - 237; تاریخ کامل، ج‏3، ص‏3; تاریخ ابن کثیر، ج‏7، ص‏107; بحار الانوار، ج‏9، ص 501، ط کمپانى..

[2] «تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان» ترجمه دکتر عباس زریاب و نوشته تئودور نولد (ص 418).

 دکتر عبدالحسین زرین کوب در این باره می گوید: سقوط دولت ساسانی به دست عرب انجام شد ولی نه به خاطر قدرت عرب بلکه ضعف و فساد بر دولت ساسانی غلبه کرده بود. اصلا مقارن هجوم عرب، ایران از پای درآمده بود. دولت ساسانی در آن روزگار مانند مرده حضرت سلیمان علیه السلام بود که بر عصایی تکیه داشت و موریانه عصا را خورد و آن پیامبر به زمین افتاد. ضعف و فساد در همه ارکان کشور راه یافته و دولت ساسانی روی به نکبت و ذلت نهاده بود.‏ تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم، ص 57.

متفکر و فیلسوف بزرگ مرحوم مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران به تحلیل موشکافانه‏ای از شکست و هزیمت ایرانیان می‏پردازد. وی می‏نویسد: «ایران آن روز با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگیهایی که داشت از نظر نظامی، بسیار نیرومند بود. در آن روز دو قدرت درجه اول بر جهان حکومت می‏کرد، ایران و روم. جمعیت آن روز ایران در حدود یکصد و چهل میلیون نفر تخمین زده شده که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند و سربازان مسلمان در جنگ با ایرانیان به شصت هزار نفر نمی‏رسیدند و اگر ایرانیان عقب نشینی می‏کردند، این جمعیت در میان مردم ایران گم می‏شدند. ولی با این همه، حکومت ساسانی به دست همین عده برای همیشه محو و نابود شد».

 شهید مطهری در ادامه می‏افزاید: «حقیقت این است که مهم‏ترین عامل شکست حکومت ساسانی را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آیین و رسوم اجحاف‏آمیز آن زمان دانست. این نکته از نظر مورخین شرقی و غربی مسلم است که رژیم و اوضاع اجتماعی و دینی آن روز به قدری فاسد بود که تقریباً همه مردم از آن ناراضی بودند. دین زردتشت در ایران به قدری در دست موبدها فاسد شده بود که ملت باهوش ایران هیچ گاه نمی‏توانست از روی صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد و اگر اسلام هم در آن روز به ایران نیامده بود، مسیحیت تدریجاً ایران را مسخر می‏کرد و زرتشتی‏گری را از میان می‏برد».

 بنابراین اوضاع نابهنجار اجتماعی و دینی در ایران باعث نارضایتی مردم شده و ایرانیان را به سمتی که باعث نجات ایشان شود سوق می‏داد . خدمات متقابل اسلام و ایران، مطهری - مرتضی، چاپ هشتم، بهمن 59، ص 77 به بعد.

[3] یعقوبی احمد، تاریخ، ج 2، ص 132 ؛ و نک: امام علی (ع) و زمامداران ، علی محمد میرجلیلی، ص168.

[4] سبحانی،جعفر،فروغ ولایت،ص 285.

[5] یعقوبی احمد، تاریخ، ج 2، ص 151؛ نک: امام علی (ع) و زمامداران ، علی محمد میرجلیلی، ص170.

[6] البته لازم به یاد آوری است که مشروعیت جهاد ابتدائی منوط به اذن امام معصوم(ع) می‏باشد.

[7] تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، ج 1، ص 111 به بعد.

[8] تاریخ طبری، حوادث سال 38 هجری.



ادامه مطلب
دوشنبه 1 آبان 1396  - 1:45 PM

خلاصه پرسش

کیفیت مسخ چگونه است و آیا حیوانات فعلی، همان انسان‌های مسخ شده هستند؟

پرسش

کیفیت مسخ شدن برخی انسان‌ها که در قران نیز به آن اشاره شده است، چگونه است و آیا حیوانات فعلی، همان انسان‌های مسخ شده هستند؟

پاسخ اجمالی

«مسخ» در لغت به معنای تبدیل شدن از صورتی به صورت زشت تر است و در اصطلاح قرآنی و روایی به نوعی عذاب گفته می شود که بر اشخاص و امت های گناهکار (گناهان خاص) نازل می شود.

 

انسان های مسخ شده به صورت حیوان (میمون، بوزینه و...) هستند؛ یعنی صورت حیوانی گناهی که انجام داده در همین دنیا بر روی صورت انسانی او قرار می گیرد و تبدیل به انسان مسخ شده یا به تعبیر ساده تر انسان حیوان صورت می شود.

 

اکثر مفسرین، مسخی را که در قرآن آمده است، مسخ حقیقی می دانند؛ یعنی شخص واقعاً به صورت حیوان در می آید، اما در این میان عده ی کمی از مفسران اهل سنت این نوع مسخ را، مسخ در طبع می دانند؛ یعنی فرد مورد نظر به صورت حیوان درنیامده ولی چنین طبیعتی را دارد و برتر از آن نیست.

 

علت مسخ شدن عده ای، گناهان آنان و جنبه عبرت آموزی این عذاب است و از روایات استفاده می شود مسخ شده ها پس از چند روز از بین می روند و حیوانات امروزی همان نسل اصلی حیوانات هستند و نه از نسل انسان های مسخ شده.

 

پاسخ تفصیلی

«مسخ» در لغت به معنای تبدیل شدن از صورتی به صورت زشت تر است[1] اما در قرآن و معارف اسلامی به نوعی عذاب گفته می شود که خداوند به طور معجزه در مورد عده ای از مردم و امت های پیشین اعمال کرده است و آثار معجزه مانند تنبیه مردم، عبرت گرفتن و دیدن عاقبت سوء گناهکاران از آن حاصل می شود.[2]

 

پاسخ سوال های زیر مطلب را روشن تر خواهد کرد:

 

1. مسخ چیست و کیفیت آن چگونه است؟

 

تبدیل صورت انسانی به صورت حیوانی را مسخ گویند و کیفیت آن به این صورت است که انسان ها در اثر تکرار عملی، صورتی از صور ملکات را کسب می کنند؛[3] یعنی بر اثر کارهای نیک و مخلصانه، انسان به سمت نفس ملکوتی حرکت می کند و بر عکس با انجام کارهای زشت و ناپسند، به سوی ملکه ی آن کار ناپسند حرکت می کند. در بسیاری از روایات اخلاقی، عصبانیت به آتش تشبیه شده است[4] و یا در قرآن مجید، حقیقت خوردن مال یتیم به آتش تعبیر شده است.[5] اینها مجاز و استعاره نیست، بلکه حقیقت این گناهان است که توسط کتاب صادق و پیامبران راستگو بیان شده است.

 

در نتیجه اگر کسی در گناه غوطه ور شود، حقیقت این گناهان می تواند به صورت ملکه ای در نفس او درآید که حتی با آن ملکه در روز قیامت محشور شود. از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود: «کسانی که خدا و رسولش را تکذیب کنند، در روز قیامت به صورت میمون و خوک از قبرهای­شان بلند شده و محشور می شوند.»[6]«از طرفِی هیچ دلیلی نداریم که نفسانیات و صورت های نفسانی، همان طور که در آخرت مجسم می شوند در دنیا نیز از باطن به ظاهر درنیامده و مجسم نشوند».[7]«در مسئله ی مسخ، انسان تبدیل به حیوان نمی شود بلکه بر روی صورت انسانی، صورت حیوانی قرار می گیرد، پس مسخ شده، انسان مسخ شده است نه مسخ شده ای فاقد انسانیت.»[8]

 

این مطلب را دلایل دیگر نیز تأیید می کند، زیرا همان طور که گفته شد مسخ برای عذاب کردن عده ای گنه کار است.

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «خداوند، امت هایی را به خاطر سرپیچی از اوصیا و امامان بعد از انبیا مسخ کرد»[9]،پس اگر قرار است عذاب الهی شامل آن ها شود، باید انسانیت خود را درک کرده و صورتی از حیوانیت بر آنها تسلط یابد و وقتی عذاب در این باره صدق می کند که متوجه شوند انسان هستند ولی به صورت خوک یا میمون در آمده اند.

 

در این باره از امام رضا (ع) روایت شده است: «خداوند انسان های مسخ شده را عبرت و پندی برای مردم قرارداد و دلیل بر اینکه کسانی هستند که در صورت خلقی شان تبدیلی ایجاد شده است، و در این مسخ شباهتی از انسان قرار داد تا فهمیده شود این ها انسان های مورد غضب اویند»[10]؛ یعنی هم خودشان می فهمند که انسانند و هم دیگران آنها را می شناسند و این مسخ بر صورت انسانی آنها تسلط پیدا کرده است.

 

در روایتی از امام زین العابدین (ع) چنین آمده است: «بعد از گناهی که یهودیان در روز شنبه کردند و از دستور خداوند مبنی بر ممنوعیت صید ماهی در روز شنبه سرپیچی کردند، خداوند آنها را به صورت میمون هایی درآورد: "محققاً دانسته اید جماعتی از شما را که عصیان ورزیدند و حرمت شنبه را نگاه نداشتند، گفتیم بوزینه شوید دور از قرب حق"[11]، عده ای از مؤمنان که در شهرهای مجاور بودند برای دیدن آنها آمدند. عده ای از آنها که قبلاً این گناه­کاران را می شناختند بعد از دیدن چهره عوض شده ی آنها، دوباره آنها را می شناختند و می گفتند: تو فلانی پسر فلانی نیستی، آن میمون هم با اشک ریزان و با حرکت سر خود جواب می داد که بله.»[12]

 

2. آیا مسخ انواعی دارد؟

 

اکثر مفسرین، مسخی را که در قرآن در مورد بوزینه و خوک شدن افراد آمده است، مسخ حقیقی می دانند؛ یعنی شخص واقعاً به صورت میمون و خوک درآمده است، اما در این میان عده ی بسیار کمی از مفسران اهل سنت مانند شیخ محمد عبده و دیگران این نوع مسخ را، مسخ در طبع می دانند، مثل این آیه ی قرآن که می فرماید: «کمثل الحمار یحمل اسفارا»، که فرد مورد خطاب به صورت حمار درنیامده ولی چنین طبیعتی دارد و برتر از آن نیست.[13]

 

3. آیا انسان هایی که مسخ شدند، در همان صورت مسخ شده نیز تولید مثل داشته و تا امروز باقی هستند؟

 

جواب این سؤال از عهده ی علوم تجربی و ژنتیک خارج است و اصولاً این علوم، توانایی اثبات مسائلی از این قبیل را ندارند. زیرا اگر انسان های مسخ شده باقی مانده باشند به صورت میمونی شبیه دیگر میمون ها هستند و اگر هم اختلافاتی در بعضی از میمون ها با دیگر هم جنس های شان ثابت شود دلیلی بر ادامه نسل مسخ شدگان نیست.

 

اما در روایات اهل بیت (ع) به این موضوع اشاره شده است؛ امام علی بن الحسین(ع) می فرمایند: «مسخ شدگان تا سه روز زنده بودند،سپس خداوند باران و بادی فرستاد و همه را به دریا انداخت، هیچ مسخ شده­ای بعد از سه روز زنده نمانده است و این حیواناتی که اکنون به شکل آنها می بینید، فقط شبیه آنانند نه آنکه خود آنان و یا از نسل آنان باشند.»[14]و اگر در بعضی از روایات علت حرمت گوشت سگ و خوک و میمون را مسخ شدن آنها نام می برد، منظورش این نیست که از نسل آنان اند، بلکه «به خاطر مضراتی که گوشت آنان دارد و به خاطر تعظیم عقوبت خداوند بر عده ای که به این شکل در آمده اند می باشد تا مردم با این گونه حیوانات انس نگیرند و عذاب الهی را سبک نشمارند.»[15]

 

 


[1] المنجد، ماده «مسخ».

[2] برای آگاهی بیشتر، نک: ترجمه ی المیزان، ج 1، ص 310 به بعد.

[3] المیزان، ج 1، ص 311.

[4] معراج السعادة، فصل در مذمت غضب، ص 172.

[5] نساء، 10.

[6] سفینة البحار، ج 4، ص 377.

[7] المیزان، ج 1، ص 311.

[8] همان.

[9] سفینة البحار، ج 4، ص 376.

[10] تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 86.

[11]«و لقد علمتم الذین اعتدوا منکم فی السبت فقلنا لهم کونوا قردة خاسئین»، بقره، 65.

[12] تفسیر صافی، ملامحسن فیض، ج 1، ص 620.

[13] تفسیر کاشف، محمد جواد مغینه، ج 1، ص 121.

[14] تفسیر صافی،همان.

[15] سفینة البحار، ج 4، ص 375.



ادامه مطلب
دوشنبه 1 آبان 1396  - 1:44 PM

خلاصه پرسش

خریدن کالا با کارتهای اعتباری بانکها و نقد کردن چنین کارتهایی چه حکمی دارد؟

پرسش

با سلام، لطفا درباره کارتهای اعتباری بانک پارسیان نظر خود (حضرت آیت الله خامنه ای) را اعلام فرمائید.
1. خرید کالا با این کارتها چه حکمی دارد؟
2. نقد کردن این کارتها چگونه است؟
(در هر دو صورت مبلغی بیش از اعتبار کارتها باید به صورت اقساط پرداخت شود. در صورت نقد کردن 2% بیشتر)

پاسخ اجمالی

آن مقدار پول که در حساب موجود است و از آن در حین استفاده برداشت مى‌کنید، بلااشکال است ولى مقدارى که به حساب اعتبار و بدون داشتن وجه در حساب به شما داده مى‌شود، اگر به عنوان قرض بوده و بر آن سود تعلق مى‌گیرد اصل قرض صحیح ولى مقدار مازاد ربا مى‌باشد و حرام است.



ادامه مطلب
دوشنبه 1 آبان 1396  - 1:44 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 22

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 54281
تعداد کل پست ها : 341
تعداد کل نظرات : 0
تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396 
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 8 خرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی