به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

خلاصه پرسش

«معنویت‌گرایى حقیقى» و «معنویت‌گرایى احساسى» چیست؟

پرسش

«معنویت‌گرایى حقیقى» و «معنویت‌گرایى احساسى» چیست؟

پاسخ اجمالی

در اغلب قریب به اتفاق کسانى که به معنویت و ایمان گرایش می‌یابند، گرایش آنها احساسى است؛ یعنى در پى تقلید از پدر و مادر، محیط، و یا تحت تأثیر تحریک عواطف و احساسات آنان، بر اثر دیدن حوادثى چون کرامات اولیاء الله و مشاهده برخى مراسم مذهبى؛ مثل نماز جماعت، حج، عزاداری‌ها و جشن و موالید، به معنویت گرایش پیدا کرده و به دین و انجام مناسک آن علاقه‌مند می‌شوند. اگر این گرایش استمرار یابد و با تکرار و تذکّر و تمرین بیشتر از یک‌سو و کسب معارف حقه و معلومات بیشتر در زمینه دین و فواید معنویت‌گرایى در دنیا و آخرت از سوى دیگر، همراه شود و به حدّى برسد که آن شخص در لغزشگاه‌هایى که اغلب افراد می‌لغزند، مثل رسیدن به پست و مال و شهوت، نلغزد و توان نگه‌دارى نفس خویش را در آن مواقع و مواضع نیز داشته باشد و به هیچ قیمتى حاضر به ترک واجبات و رها نمودن مجالس معنوى نباشد؛ این گرایش احساسى او تبدیل به گرایش حقیقى می‌گردد که نشان از رسوخ امور معنوى در جان و قلب می‌باشد، وگرنه همان‌گونه که در پى احساس و انفعال پیدا شده، در پى شبهه‌اى یا احساس و انفعالى دگر، از دست خواهد رفت و دوامى نخواهد یافت. فلسفه اغلب امتحان‌هاى الهى نیز همین است تا بر خود شخص نیز روشن شود که آیا ایمان و اظهار اسلام او رو بنایى و بى شالوده و احساسى است و یا این‌که حقیقى و ثابت و واقعى و زیربنایى است که به هیچ قیمتى ولو با تحمل شکنجه‌ها از دست رفتنى نیست.
 

پاسخ تفصیلی

انسان موجودى مختار است که کارهایش را بر اساس اراده و انتخاب و گزینش انجام می‌دهد. نحوه این انتخاب و گزینش او، وابسته به دو امر درونى و نهفته؛ یعنى گرایش‌ها و بینش‌ها است. این گرایش‌ها و بینش‌ها، خود دو دسته‌اند: گرایش‌ها و بینش‌هاى فطرى و غیر اکتسابى و غیر اختیارى و گرایش‌ها و بینش‌هاى اکتسابى و اختیارى. قسم اول، بالقوّه در نهاد هر انسانى نهاده شده‌اند و نیازمند توجه و پرورش‌اند تا بروز و نمود پیدا کنند. اما قسم دوم، با گزینش خود انسان حاصل می‌شوند و یا از محیط و به واسطه تربیت و وراثت به انسان منتقل می‌شوند. گرایش‌هاى فطرى مثل گرایش انسان به حقیقت‌جویى و کنجکاوى، گرایش انسان به خوبی‌ها و خوب‌ها و گرایش انسان به موجود برتر. و شناخت‌هاى فطرى، همان‌ها است که در قالب حسن و قبح عقلى مطرح می‌شوند؛ مثل شناخت خوبی عدالت و صداقت و وفاى به عهد و شناخت بدى ظلم و دروغ و خلف وعده. این گرایش‌ها و بینش‌هاى فطرى، محرّک‌هاى اصیل بشر به سوى کسب بینش‌ها و گرایش‌هاى اکتسابى و سایر فعالیت‌هاى او می‌باشند، لکن اگر در تشخیص حقیقت و واقعیت و تشخیص مصادیق خوب و کمال و زیبا اشتباه کند، به سعادت واقعی‌اش نمی‌رسد، ولى اگر بتواند صحیح بیندیشد و صحیح برگزیند، آن موتورهاى محرّکه و این فعالیت‌ها و گزینش‌ها و گرایش‌هاى انتخابى صحیح می‌توانند سعادت دنیا و آخرت او را تأمین کنند و انبیا آمده‌اند، تا این توان تشخیص صحیح را به او کرامت نموده و او را براى گرایش و انتخاب صحیح هدایت کرده و یاریش نمایند، تا به سعادت دنیا و آخرت دست یازد، به خصوص که در اغلب انسان‌ها امیال و احساساتشان بر تعقّل و تدبّرشان غلبه دارد.
گرایش به معنویت نیز - به عنوان یک فعل اختیارى انسان - از این قاعده مستثنا نیست؛ یعنى ممکن است منشأ آن تحقیق و تفکر و تدبر باشد و یا تحریک عواطف و احساسات. در صورت اوّل؛ آن گرایش، فیلسوفانه و یا متکلمانه است، و در صورت دوم، عوامانه و به اصطلاح «معنویت‌گرایى احساسى» است. لکن صورت سومى هم متصور است و آن این‌که این دو با هم توأم شوند و کانون دل و کانون عقل متحّد گردند نه متشتّت، و این هم‌دوشى، سبب گرایش به دین و ایمان و معنویت شود، که این گرایش، گرایش عارفانه[1] است. همان گرایش حقیقى به معنویت و به اصطلاح «معنویت‌گرایى حقیقى» است.
در صورت اوّل که فقط «علم» محرک باشد، با عجز از تبیینِ عقلانىِ فلسفه حکمى از احکام الهى - چه آن حکم در تکوین و خلقت باشد و چه در تشریع - و نیز در صورت غلبه هواهاى نفسانى و شهوات حیوانى، دست از علم می‌کشد و به آن پایبند نخواهد ماند و در صورت لزوم، علم خود را پنهان، بلکه کتمان هم می‌نماید، مثل فرعون که قرآن در مورد او می‌فرماید: «چون آیات آشکار ما را دید، گفت این سحرى آشکار است [و معجزه خدا نیست] و [مستکبرانه] آیات ما را از روى ظلم و سرکشى تکذیب کرد، در حالى که به آنها یقین داشت».[2]
گروه دوم بسان خسى بر روى آب می‌مانند که با جریان اجتماع و محیط حرکت می‌کنند و با پیچ و تاب آن، به پیچ و تاب می‌روند و با تحولات آن می‌غلتند! و هیچ ثباتِ قدمى و قلبى براى آنها تضمین نمی‌شود؛ مانند کسى که در پى حضورش - به هر سببى - در مجلس سوگوارى سیدالشهدا(ع) به گریه می‌افتد و با تحریک عواطف و احساساتش - نه از روى عشق و محبت به ولایت - مانند باران بهارى، اشک می‌ریزد، ممکن است، اگر لحظاتى بعد به مجلسى درآید که در آن‌جا هر کس بدون قید و بند، خود را با لذت‌هاى نامشروع می‌آلاید، او نیز هم‌رنگ جماعت شود و خود را آلوده کند.
آن‌که به جهت دستیابى به حکومت و خلافت، اظهار ایمان و اسلام کرد و یا به خاطر کسب غنایم و اسیر (بنده و کنیز) در جنگ شرکت نمود، همین که به اهدافش دست یازید، دین و دیانتش گم می‌شود و به راحتى حاضر به انفاق در راه خدا و عمل به دین نیست[3] و براى رسیدن به اهداف و حفظ مقامش به هر راه و وسیله نامشروعى متوسل می‌شود و مرزى براى آن نخواهد شناخت.! پس ثبات قدم گروه دوم بر ایمان و معنویت، تابع تأمین منافع دنیوى آنها از یکسو و عدم خسارت آنها از سویى و ثبات وضعیت جامعه از سوى دیگر است و إلا به راحتى از دین خود دست می‌شویند.
به تعبیر دیگر؛ مردم از جهت گرایش به آخرت و معنویت و عبادت، سه دسته می‌شوند:
الف. گروهی از ترس جهنم و خسارات دنیوى که خداوند به آنها وعید داده و توسط انبیا آنها را از عذاب‌ها ترسانیده است، خدا را عبادت کرده و مطیع‌اند و ایمان به غضب خدا و معاد، عصمت نبوت و امامت، پشتوانه آن بوده و ایمان آنها از روى شناخت و معرفت و یا تعبد صادقانه است، نه تقلید کورکورانه، که به تعبیر امام على(ع) عبادت و تعبد آنها «برده گونه» است؛ یعنى براى دور کردن عذاب مطیع‌اند.
ب. دسته‌ای به طمع بهشت و دست‌یابى به وعده‌هاى الهى در دنیا و آخرت، به معنویت و دین گرایش پیدا می‌کنند و پشتوانه آن، ایمان به غیب و بصیرت صادقانه است نه تقلید کورکورانه، این گروه نیز تعبدشان به جهت منافع خودشان است و به تعبیر امام على(ع) عبادتشان «تاجرانه» است و کار و تلاش می‌کنند تا بنا به وعده الهى پاداش دریافت کنند.
ج. گروه سوم از روى تعمق و تدبّر و بصیرت و با شکر منعم و یافتن معشوق و محبوب واقعى به تعبّد روى آورده و به اوامر و انتظارات او گردن می‌نهد، اینهایند که به تعبیر آن امام والا(ع) «آزادگانِ» از تن و منافع دنیوى و اخروى خویش‌اند و از «من» و «منیّت» وارسته و به خدا پیوسته‌اند و به تعبیر عرفا «فانى فى الله» گشته‌اند و خود و ضرر و فایده خود را نمی‌بینند تا در جهت دفع ضرر یا کسب و جلب منفعت، روى به طاعت و معنویت آورند. در فرهنگ اسلامى و قرآنى هر سه گروه - با اختلاف مراتب و درجاتى که در جهت طولى و عرضى پیدا می‌کنند - داراى معنویت‌گرایى حقیقی‌اند، در صورتى که علایم ذیل در آنها بروز و ظهور پیدا کرده و امتحانات را پشت سر نهاده باشند، لکن روشن است که این سه دسته داراى یک منزلت نیستند و مقام دسته سوم قابل مقایسه با آن دو دسته دیگر نیست.[4]
علایمى چند در قرآن کریم براى معنویت‌گرایى حقیقى ذکر شده، از جمله:
1. ترک گناه و انجام واجبات به طور مداوم.[5] 2. ایمان و معیت آن با عمل صالح.[6] 3. تصحیح اعتقادات و عدم انتساب امور نامناسب و نابجا به خداوند؛ مثل: داشتن فرزند یا امکان صدور قبیح از خداوند و یا این‌که ملائکه دختران خدا باشند، یا شریکان او به حساب آیند.[7] 4. یاد محبوب و تلاوت آیات قرآن و شرکت در مجالس معنوى براى او لذت بخش و مشاهده گناه و گناهکار، باعث رنجش و غصه اوست.[8] 5. مشکلات و مصائب دنیوى او را از پا در نمی‌آورد و به کفر نمی‌کشاند، بلکه با امید و توکل بر خدا، بر آنها صبر می‌کند و در پى حلّ معضلات بر می‌آید  و با یاد خدا آرامش می‌گیرد.[9] 6. هیچ مؤثرى را در اثرش مستقل از خدا نمی‌داند و همه فواعل - اعم از طبیعى یا انسانى - را کارگزاران إله و همه را وابسته و متکى به خدا می‌داند.[10] 7. در مواقع پیدایش زمینه گناه و عصیان؛ مثل: رسیدن به پست و مال و مهیا شدن میدان شهوت رانى، کفّ نفس نموده و خود نگه‌دار است و با جهاد اکبر، نفس سرکش را ذبح کرده و امیال را مهار می‌کند.[11] 8. برای از دست دادن مال و اولاد و جان در راه خدا افسوس نمی‌خورد و به دست آوردن دنیا و مافیها، سبب خروج او از زىّ عبودیت نمی‌شود.[12] 9. اهل چون و چرا نیست و با رضایت تام به حکم خدا و رسول الله(ص) و ولىّ الهی گردن می‌نهد و در دل هم از امورى که با طبع و میل او ناسازگار باشد، ناراحت نمی‌شود.[13] 10. دریافت و تشخیص الهامات رحمانى و توجهات و عنایات الهى و رسیدن به حیات طیبه.[14]
تشخیص معنویت‌گرایى احساسى و ناپایدار، از معنویت‌گرایى حقیقى و حفظ و استمرار آن، نیازمند اراده و عزمى راسخ و صبر و تحمل فراوان است، به خصوص در این دوره که تمامى عوامل اجتماعى و جهانى دست به دست هم داده تا انسان را از دین و معنویت جدا کرده و برده‏ى جهانخواران استعمارگر کنند.
ولى باید توجه داشت که انسان، تنها موجودى است که نه تنها توان این را دارد که بر خلاف جریان رود حرکت کند، بلکه می‌تواند مسیر حرکت جامعه یا دنیا را عوض نماید و لااقل قدرت حفظ خود را در سخت‌ترین شرایط نیز دارا است و هر چه کار، مشکل‌تر باشد، ارزش و پاداشش بیشتر است.
به هر حال؛ هر انسانى بر نفس خویش بیناتر از دیگرى است و از دل و گرایش‌ها و بینش‌هاى خود بهتر از هر کسى آگاه است، گرچه ممکن است در مقام محاسبه، اغماض نماید و بدی‌هاى خود را نبیند و یا تقصیر را بر دوش دیگران افکند و یا ممکن است آنچه در ظاهر نمایان می‌سازد، در دل خلاف آن‌را دنبال کند؛ پس باید بر خودش دلسوزتر باشد و به فکر نجات خود از مهالک و دست‌یابى به سعادت جاویدان، از راه کسب معارف حقه و اعمال صالحه و اخلاق فاضله با توسل و تمسک به اهل بیت عصمت و طهارت، برآید و با عزمى استوار آن‌را حفظ کرده و استمرار بخشد تا به قله مقصود برسد.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- جوادى آملى، عبدالله، حیات عارفانه امام على(ع) ، ص 15 - 33، قم، اسراء، چاپ اول، 1380ش.
2- جوادى آملى، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، ص 227 - 249، قم، اسراء، چاپ سوم، 1379ش.
3- جوادى آملى، عبدالله، معرفت‌شناسى در قرآن، ص 277 - 315، قم، اسراء، چاپ دوم، 1379ش.
4- جوادى آملى، عبدالله، صورت و سیرت انسان در قرآن، ص 153 - 255، قم، اسراء، چاپ اول، 1379ش.
5- جوادى آملى، عبدالله، فطرت در قرآن، ص 227 - 249، قم، اسراء، چاپ دوم، 1379ش.
6- مصباح یزدى، محمد تقى، معارف قرآن، ج 1-3، ص 421 - 442، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ دوم، 1368ش.
7- مصباح یزدى، محمد تقى، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 110 - 174، تهران، دانشگاه آزاد اسلامى.
8- مصباح یزدى، محمد تقى، خودشناسى براى خودسازى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره، چاپ اول، 1377ش.

 


[1]. تذکر: ممکن است عده‌اى با ادعاى تصوف و عرفان، اصلاً گرایشى به معنویت نداشته و با تظاهر به ولایت و طریقت، بازار گرمى دنیوى کنند!

[2]. نمل، 13 و 14؛ جاثیه، 17؛ اعراف، 175 و 176.

[3]. توبه، 87، 98، 119 و 121؛ احزاب، 16 و 20.

[4]. جوادى آملى، عبدالله، حیات عارفانه امام على(ع) ، ص 15 و 33؛ مصباح یزدى، محمد تقى، معارف در قرآن، ج 3، ص 421 و 442.

[5]. انعام، 82.

[6]. لقمان، 13.

[7]. لقمان، 13.

[8]. انفال، 2؛ زمر، 23؛ مؤمنون، 60.

[9]. رعد، 28.

[10]. یوسف، 106.

[11]. ابراهیم، 27؛ غافر، 51؛ بقره، 250.

[12]. حدید، 23.

[13]. نساء، 65؛ احزاب، 36.

[14]. عنکبوت، 69.



ادامه مطلب
شنبه 11 آذر 1396  - 11:26 AM

خلاصه پرسش

شخص کثیرالسفری که نمازش را باید کامل بخواند اگر به شهر دیگری غیر از محل کار خود مسافرت کند نمازش کامل است یا شکسته؟

پرسش

من در کرج ساکن هستم و هر 5 روز هفته، به قصد محل کار به تهران مسافرت می کنم و می دانم که کثیرالسفر می باشم و نمازم را باید کامل بخوانم، سئوالم این است که حال که کثیرالسفر هستم اگر به جای دیگری غیر از تهران نیز سفر کنم نمازم را باید کامل بخوانم یا شکسته؟ لطفا سریع تر جوابم را بدهید، خیلی متشکرم.

پاسخ اجمالی

پاسخگویی به مسایل فقهی فرع بر آن است که مرجع تقلید کاربر محترم مشخص شود تا بر طبق نظر مرجع تقلید او پاسخ گفته شود. در عین حال ما نظر مقام معظم رهبری را در این مسأله متذکر می گردیم .


ایشان می فرمایند:"اگر مسافرت به خاطر کاری که هر روز برای آن سفر می کنید نباشد حکم سفر شغلی را ندارد،ولی اگر سفر به خاطر شغلی باشد که در محل کار دارید، باعث تغییر حکم سفر شغلی نمی شود ونماز تمام و روزه صحیح است.[1]

  


[1] آیت ا...خامنه ای ،رساله اجوبة الاستفتائات ،ص139،سؤال 645: من کارمند یکى از ادارات دولتى شهر هستم. فاصله بین محل کار و محل سکونتم حدود سى و پنج کیلومتر است که هر روز این مسیر را براى رسیدن به محل کارم طى مى‏کنم. اگر براى کار خاصى قصد کنم چند شب در شهر بمانم، نمازم چه حکمى دارد، آیا واجب است نماز را تمام بخوانم یا خیر؟ به عنوان مثال هنگامى که در روز جمعه براى زیارت اقوام به شهر سمنان مسافرت مى‏کنم، آیا واجب است نمازم را تمام بخوانم یا خیر؟ ج: اگر مسافرت به خاطر کارى که هر روز براى آن سفر مى‏کنید، نباشد، حکم سفر شغلى را ندارد، ولى اگر سفر بخاطر شغلى که در محل کار دارید، باشد و در ضمنِ آن، اعمال خاصى از قبیل دیدن اقوام و دوستان را هم انجام مى‏دهید و گاهى یک یا چند شب هم در آنجا مى‏مانید، باعث تغییر حکم سفر شغلى نمى‏شود و نماز تمام و روزه صحیح ‏است.



ادامه مطلب
شنبه 11 آذر 1396  - 11:26 AM
خلاصه پرسش
اگر زنی بعد از فوت همسر اولش ازدواج موقت انجام دهد (مدت صیغه 99 سال) آیا مرد به دختران آن خانم محرم است؟
پرسش
اگر زنی بعد از فوت همسر اولش ازدواج موقت انجام دهد (مدت صیغه 99 سال) آیا مرد به دختران آن خانم محرم است؟
پاسخ اجمالی

اگر بعد از عقد موقت نزدیکی صورت گرفته باشد، دخترهای آن زن بلکه نوه ی دختری و پسری او نیز، با آن مرد محرم می شوند.[1]

 

 

[1] توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 464، مساله 2386.



ادامه مطلب
شنبه 11 آذر 1396  - 11:25 AM

خلاصه پرسش

حکم استفاده از شوینده های دهان که معمولاً مقدار کمی الکل دارد چیست؟

پرسش

مایعی هست که بوسیله آن دهان شسته می شود، آب را در دهان می گذاری، سپس آن را می ریزی بیرون، این شوینده دهان معمولاً مقدار کمی الکل دارد. حکم استفاده از آن چیست؟

پاسخ اجمالی

الکل هایی که معلوم نیست در اصل از اقسام مایعات مست کننده[1] است یا نه، محکوم به طهارت هستند و خرید و فروش و استعمال مایعاتی که با آنها مخلوط می باشد اشکالی ندارد.[2]

 

 


 

[1] یعنی در نجاست الکل دو چیز شرط است: 1. مایع بودن، 2. مست کننده بودن، پس اگر از الکلى باشد که در اصل مایع نیست، هر چند مست کننده هم باشد، محکوم به طهارت است گرچه به جهت مست کننده بودنش نمی شود آن را خورد و خوردنش حرام می باشد.  

 

 

[2]) توضیح المسائل مراجع، ج1، ص 145، استفتائات آیت الله العظمی خامنه ای، سؤال302، 304، 305، 306و307، چاپ جامعه ی مدرسین.



ادامه مطلب
شنبه 11 آذر 1396  - 11:25 AM

خلاصه پرسش

شرائط واجب شدن نفقه همسرکدام اند؟

پرسش

آیا با اولین نزدیکی با همسر نفقه بر انسان واجب می شود؟ یعنی؛ اگر در دوران عقد و زمانی که هنوز دختر در خانه ی پدرش است، با اولین نزدیکی ، نفقه ی همسر بر او واجب می شود ؟

پاسخ اجمالی

نفقه ی همسر با شرایطی بر شوهر واجب می شود:


1. عقد دایم باشد.


2. قابلیت برای امور زنا شویی داشته باشد.(همسری که در سنین کودکی است و قابلیت برای امور زنا شویی نداشته باشد نفقه اش واجب نیست.)


3. زن در مواردی که اطاعت از مرد واجب است (مثل تمکین در مسایل زناشویی)، مطیع باشد.[1]


بعبارت دیگر؛ در امور زنا شویی از شوهرش اطاعت پذیری داشته باشد. (در صورت نا فرمانی، نفقه اش واجب نیست.).[2]


حضرت امام خمینی (ره) در پاسخ سؤالی در این زمینه فرموده اند: "زوجه (همسر) اگر تمکین داشته باشد (در مسائل زناشوئی مطیع شوهر باشد)، نفقه او بر زوج (شوهر) واجب است ، هر چند او را به منزل خود نبرده باشد." [3]


بنا براین برای واجب شدن نفقه همسر لازم نیست نزدیکی با او صورت گرفته باشد و در صورتی که شرایط بالا را داشته باشد نفقه اش واجب است حتی اگر همسر در منزل پدرش باشد.

  


[1] تحریر الوسیله، ج 2، ص 280، فصل فی النفقات.
-[2]تحریر الوسیلة، ج‏2، ص: 313و314--جامع المسائل (للبهجة)، ج‏3، ص: 587
-[3] استفتائات حضرت امام خمینی(ره) ،ج3 ،ص202،س14



ادامه مطلب
شنبه 11 آذر 1396  - 11:24 AM

خلاصه پرسش

آیا آب لوله کشی با نجاست سطح خارجی شیلنگ یا لوله یا دوش یا شیر، نجس می شود؟

پرسش

آیا آب لوله کشی با نجاست سطح خارجی شیلنگ یا لوله یا دوش یا شیر، نجس می شود؟

پاسخ اجمالی

آب لوله کشی که از شیر، شیلنگ یا لوله می ریزد، اگر متصل به کر باشد مثل آب جاری است و با ملاقات نجس، نجس نمی شود.

 

مثلاً اگر لبه ی شیر نجس شده باشد وقتی آب در آن جریان پیدا می کند با ملاقات نجاست و زایل کردن آن پاک می شود و روشن است که اگر نجاست بر روی سطح خارجی شیر باشد که ملاقات با آب نکند، ربطی به آب جریان یافته در داخل آن ندارد.[1]

 

 


 

[1] توضیح المسائل، ج 1،مسأله ی 35، احکام آب ها، چاپ جامعه ی مدرسین.



ادامه مطلب
شنبه 11 آذر 1396  - 11:24 AM

خلاصه پرسش

آیا می توان مبلغ خمس متعلقه به پس انداز را جهت خرید مسکن مصرف نمود؟

پرسش

این جانب در چند ماه آینده قصد خرید خانه را دارم. اما مبلغ خمس خود را جهت تهیه مسکن نیاز دارم. لطفا نظر دفتر مقام معظم رهبری را در این خصوص اعلام فرمایید.

پاسخ اجمالی

قبل از پاسخ به سؤال کاربر محترم باید گفت: طبق نظر حضرت آیة الله العظمی خامنه ای مال پس انداز شده از منفعت کسب اگر براى تأمین هزینه‏هاى زندگى باشد، سر سال خمسى، خمس دارد مگر این که پس انداز براى تهیّه لوازم ضرورى زندگى و یا تأمین هزینه‏هاى لازم باشد که در این صورت اگر بعد از سال خمسى در آینده نزدیک (مثلًا دو سه ماه پس از سال خمسى) در راه‏هاى مذکور مصرف شود، خمس ندارد[1].


بله در مواردی که خمسی بر انسان واجب شد و انسان توان پرداخت آن را ندارد، نظر معظم له آن است که: مجرد عدم توانایی یا دشواری پرداخت خمس، موجب برائت ذمه و سقوط تکلیف نیست، بلکه ادای آن تا حد امکان واجب است، چنین افرادی می توانند با دست گردانِ مبالغ بدهی خود با ولی امر خمس، یا وکیل او، آن را به تدریج بر حسب استطاعت خودشان از جهت مقدار و زمان بپردازند.[2]


نتیجه آن که شما می توانید بدهی خمس خود را در یکی از دفاتر معظم له دست گردان نموده، و به تدریج و به میزان استطاعتتان بپردازید قبل از آن نمی توانید تصرفی در آن مبلغ داشته باشید.

  


[1] توضیح المسائل مراجع، ج‏2، ص 79، سؤال909.
[2] رساله اجوبةالاستفتائات(ترجمه فارسی)، آیة الله العظمی خامنه ای، مسأله 925، ص 209.



ادامه مطلب
شنبه 11 آذر 1396  - 11:24 AM

خلاصه پرسش

آیا از نظر اسلام هندوها نجس هستند و باید از رطوبت آنان اجتناب کرد؟

پرسش

من در تورنتو زندگی می کنم. در اینجا خانمی در کارهای منزل به من کمک می کند که دارای مذهب هندو است. آیا او نجس است؟ اگر نجس است آیا من باید تمام منزل را آب بکشم؟ زیرا او در تمام منزل کار کرده است. من مقلد آقای خامنه ای هستم. متشکرم

پاسخ اجمالی

بنا به فتوای همه مراجع تقلید کافر نجس است و باید از رطوبت او اجتناب کرد.

 

حضرت امام خمینی (ره) در این زمینه فرموده اند:" کافر یعنى کسى که منکر خدا است، یا براى خدا شریک قرار مى‏دهد، یا پیغمبرى حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است..."‏[1]

 

نظر مراجع تقلید دیگر از جمله حضرت آیت ا...خامنه ای نیز همین است.[2]

 

بنا بر این از آنجایی که هندو ها خدایان متعددی را می پرستند و مشرک هستند و به یک معنی بت پرست نیز هستند، کافر و نجس می باشند و آن مقدار از اشیاء و وسائل منزل را که یقین دارید با رطوبت بدن خدمت کارتان تماس داشته است، و این رطوبت به آن اشیا منتقل شده است، نجس شده است و طبیعی است که برای تطهیر آن نیازمند به آب کشیدن آن وسیله، هستید[3].

 

پس اگر در یکی از مراحل زیر شک داشته باشید:

 

1. تماس بدن او با وسیله یا اشیاء منزل

 

2. رطوبت داشتن حداقل یکی از ملاقات کننده (بدن یا دست او) و ملاقات شونده (وسیله)

 

3. انتقال رطوبت، می توانید به شک خود اعتنایی نکنید و حکم به عدم نجاست کنید.

 

 


[1] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص76،مسأله 106.

[2] همان.

[3] برای آگاهی از راه های تطهیر نجاست، نک: رساله های عملیه مراجع تقلید.



ادامه مطلب
شنبه 11 آذر 1396  - 11:23 AM
خلاصه پرسش
حکم اسلام در رابطه با روابط سالم بین دختر و پسر چیست؟
پرسش
حکم اسلام در رابطه با برقراری رابطه سالم (اگر دستم هم به طرف نخوره) چیه؟
پاسخ اجمالی

از نظر اسلام زن و مرد دو موجودی هستند که مکمل یکدیگرند و خداوند مهربان آنها را برای همدیگر آفریده است، یکی از نیازهایی که زن و مرد به همدیگر دارند ، نیاز جنسی است. اما برآورده شدن این نیاز باید در چهارچوب قوانین و دستورات اسلام باشد تا به گوهر پاکی و عفت طرفین هیچ گونه خدشه ای وارد نشود.

 

از نظر شرع مقدس اسلام، هر گونه ارتباط بین دختر و پسر، قبل از ازدواج، اعم از ارتباط مستقیم و غیر مستقیم، اگر با قصد لذت (جنسی) باشد یا خوف فتنه و ترس افتادن به گناه در آن ارتباط وجود داشته باشد، جایز نبوده و اشکال دارد. اما ارتباط شغلی و حرفه ای و علمی و تحصیلی، اگر باعث فتنه و مفسده نشود و موازین شرع در آن رعایت شود، اشکال ندارد.

پاسخ تفصیلی

از نظر اسلام زن و مرد دو موجودی هستند که مکمل یکدیگرند و خداوند مهربان آنها را برای همدیگر آفریده است. قرآن کریم می فرماید: از نشانه های (قدرت) اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید، تا به ایشان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد، .....» [1]

 

یکی از نیازهایی که زن و مرد به همدیگر دارند ، نیاز جنسی است. اما برآورده شدن این نیاز باید در چهارچوب قوانین و دستورات اسلام باشد تا به گوهر پاکی و عفت طرفین هیچ گونه خدشه ای وارد نشود.

 

اسلام برای بر آورده شدن نیازهای زن و مرد، چهارچوب ازدواج (دائم و موقت) را معین کرده است و هر گونه ارتباط جنسی اعم از صحبت های عاشقانه، لمس و نوازش و ... باید بعد از عقد ازدواج باشد. و حتی دختر و پسری که با هم نامزد هستند و قرار است که در آینده ی نزدیک با هم ازدواج کنند قبل از ازدواج نمی توانند از یکدیگر استفاده و لذت جنسی ببرند حتی اگر در حد گفت و شنودهای عاشقانه و دست دادن باشد.

 

بهر حال از نظر اسلام، برآورده شدن نیازهای جنسی زن و مرد، الزاماً باید در چارچوب شرع مقدس باشد. ازدواج موقت یکی از راه حل ها است ولی شرایطی دارد که باید رعایت شود یکی از شرایط آن اجازه پدر و مادر دختر است (سایر شرایط آن در رساله های عملیه آمده است). [2]

 

اکثر مراجع فعلی، عقد نکاح (موقت یا دائم) با دختر باکره را مشروط به اجازه پدر و در صورت فقدان پدر، جد پدری می‏دانند [3] ؛ ولی اگر باکره نباشد و یا پدر و جد پدری نداشته باشد، نیازی به اجازه نیست. [4]

 

اما در جایی که انسان بخواهد صرفا یک ارتباط معمولی با جنس مخالف داشته باشد، آیا مجاز است یا نه؟

 

با نگاهی به پاسخ مراجع عظام تقلید به برخی از استفتاءات، جواب سؤال فوق را پی گیری می کنیم:

 

سؤال1: آیا در گفتگوی زن و مرد نامحرم، فرقی بین گفت و گوی مستقیم و از راه دور هست؟

 

همه مراجع: خیر، هیچ تفاوتی در حکم نمی کند و در هر دو مورد، اگر با قصد لذت و ترس افتادن به حرام باشد، اشکال دارد. [5]

 

سؤال2: چت کردن با جنس مخالف و رد و بدل کردن صحبت های معمولی، چه حکمی دارد؟

 

همه مراجع: در صورتی که خوف فتنه و کشیده شدن به گناه وجود داشته باشد. جایز نیست. [6]

 

سؤال3: آیا سلام کردن مرد به زن نامحرم و زن به مرد نامحرم، جایز است؟

 

همه ی مراجع: اگر بدون قصد لذت و ترس افتادن به حرام باشد، اشکال ندارد. [7]

 

سؤال4: شوخی کردن با نامحرم چه حکمی دارد؟

 

همه ی مراجع: اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و یا بترسد به گناه بیفتد، جایز نیست. [8]

 

سؤال5: آیا ارتباط صمیمی بین دختر و پسر در هنگام همکاری یا مهمانی اشکال دارد؟

 

همه ی مراجع: دوستی بین دختر و پسر جایز نیست؛ چون ترس افتادن به گناه در میان است. اما ارتباط شغلی، اگر باعث مفسده نشود و موازین شرع در آن رعایت شود، اشکال ندارد. [9]

 

سؤال6: نامه نگاری با نامحرم و طرح مسائل شهوانی از طریق ایمیل، چه حکمی دارد؟

 

همه ی مراجع: طرح مسائلی که باعث ایجاد فتنه و فراهم آوردن زمینه فساد است، اشکال دارد. [10]

 

از مجموع مطالب و مسائل مطروحه ی فوق نتیجه می گیریم که: هر گونه ارتباط بین دختر و پسر، قبل از ازدواج، اعم از ارتباط مستقیم و غیر مستقیم، اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و یا خوف فتنه و ترس افتادن به گناه در آن وجود داشته باشد، جایز نبوده و اشکال دارد.

 

اما ارتباط شغلی و حرفه ای و علمی و تحصیلی، اگر باعث فتنه و مفسده نشود و موازین شرع در آن رعایت شود، اشکال ندارد. [11]

 

 

[1] روم، 22.

[2] توضیح المسائل مراجع، ج 2، از ص 449 تا 460؛ تحریر الوسیله، ج 2، ص 701 تا 707 و نیز از ص 734 تا 736.

[3] ظهور این عبارات در آن است که این هم شرط تکلیفی است و هم شرط وضعی یعنی هم عقد دختر باکره بدون اذن پدر حرام و هم باطل است.

[4] برای اطلاع بیشتر ر.ک به نمایه های: 754.

[5] امام، استفتاءات، ج 3، (نظر) س 52؛ بهجت، توضیح المسائل، م 1936؛ مکارم، استفتاءات، ج 1، س 819؛ تبریزی، استفتاءات، 1622؛ صافی، جامع الاحکام، ج 2، ص 1673، نوری، استفتاءات، ج 2، س 656؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، 1718؛ خامنه ای، اجوبة الاستفتاءات، س 1145؛ العروة الوثقی، ج 2، النکاح م 3؛ سیستانی، sistani.org(اینترنت)، س 20 و 19؛ دفتر: وحید.

[6] سیستانی، sistani.org ، اینترنت؛ تبریزی، tabrizi.org ، اینترنت؛ دفتر: همه.

[7] العروة الوثقی، ج 2، النکاح، م 39 و 41.

[8] همان، م31 و 39؛ فاضل جامع المسائل، ج 1، س 1720 و خامنه ای، استفتاء، س 782.

[9] خامنه ای، استفتاء، س 779 و 651 و دفتر: همه.

[10] امام، استفتاءات، ج 3، سوالات متفرقه، س 127؛ دفتر: همه.

[11] برگرفته از رساله ی دانشجویی، دفتر 16، صص191- 195



ادامه مطلب
شنبه 11 آذر 1396  - 11:23 AM

خلاصه پرسش

افسانه غرانیق چیست؟

پرسش

در مورد آیات مشهور به غرانیق توضیح دهید که در آنها این طور گفته می شود که پیغمبر گول شیطان را خورده و از بتها تعریف کرده است ؟ اگر سندیت ندارد از کجا این افسانه پیدا شده است؟

پاسخ اجمالی

افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان و مخالفان بی خبری است که براى تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر (ص) چنین حدیث بى اساسی را جعل کرده‏اند. آنها در این افسانه گفته اند: پیامبر خدا (ص) در مکه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آیاتى که نام بتهاى مشرکان در آن بود یعنی: "أَ فَرَءَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى‏ وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى" رسید، (نعوذ بالله) شیطان این دو جمله را بر زبان او جارى ساخت که: «تلک الغرانیق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى»! یعنی: «اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است»! ، در این هنگام پیامبر (ص) سجده کرد و آنها هم سجده کردند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) اخطار کرد که این دو جمله را من‏ براى تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود.

 

قرائن و شواهد فراوانی نشان مى‏دهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است. لذا تمام محققان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن این حدیث را قویا نفى و آنرا به جعل جاعلین نسبت داده‏اند.

پاسخ تفصیلی

پیرامون افسانه ساختگى غرانیق در بعضى از کتب اهل سنت روایات عجیبى از ابن عباس نقل شده از جمله این که: پیامبر خدا (ص) در مکه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آیاتى که نام بتهاى مشرکان در آن بود رسید که: "أَ فَرَءَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى‏ وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى" یعنی: به من خبر دهید آیا بتهاى «لات» و «عزّى» و «منات» که سوّمین آنهاست (دختران خدا هستند) ؟.[1]‏ در این هنگام شیطان این دو جمله را بر زبان او جارى ساخت: «تلک الغرانیق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى»! یعنی: «اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است»![2].

 

در این هنگام مشرکان خوشحال شدند و گفتند: « محمد (ص) تا کنون نام خدایان ما را به نیکى نبرده بود»، در این هنگام پیامبر (ص) سجده کرد و آنها هم سجده کردند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) اخطار کرد که این دو جمله را من‏ براى تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود در این موقع آیات مورد بحث (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ ...) نازل گردید و به پیامبر(ص) و مؤمنان هشدار داد[3]!

 

گر چه جمعى از مخالفان اسلام براى تضعیف برنامه‏هاى پیامبر (ص) به گمان اینکه دستاویز خوبى پیدا کرده‏اند این قضیه را با آب و تاب فراوان نقل کرده و شاخ و برگهاى زیادى به آن داده‏اند. ولى قرائن فراوان نشان مى‏دهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است که براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن و کلمات پیامبر اسلام (ص)، به وسیله شیطان‏صفتان جعل شده است زیرا:

 

اولا: به گفته ی محققان، راویان این حدیث افراد ضعیف و غیر موثقند، و صدور آن از ابن عباس نیز به هیچ وجه معلوم نیست، و به گفته" محمد بن اسحاق" این حدیث از مجعولات زنادقه مى‏باشد و او کتابى در این باره نگاشته است .[4]

 

ثانیا: احادیث متعددى در مورد نزول سوره نجم و سپس سجده کردن پیامبر و مسلمانان در کتب مختلف نقل شده، ولی در هیچ یک از این احادیث سخنى از افسانه غرانیق نیست، و این نشان مى‏دهد که این جمله بعدا به آن افزوده شده است.[5]

 

ثالثا: آیات آغاز سوره نجم صریحا این خرافات را ابطال مى‏کند آنجا که مى‏گوید:" پیامبر (ص) از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید آنچه مى‏گوید تنها وحى الهى است" [6] این آیه با افسانه فوق چگونه سازگار است؟

 

رابعا: آیاتى که بعد از ذکر نام بتها در این سوره آمده، همه در بیان مذمت‏ بتها و زشتى و پستى آنها است و با صراحت مى‏گوید: اینها اوهامى است که شما با پندارهاى بى اساس خود ساخته‏اید و هیچگونه کارى از آنها ساخته نیست. قرآن می فرماید:" اینها فقط نامهایى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته‏اید (نامهایى بى‏محتوا و اسمهایى بى مسمّى)، و هرگز خداوند دلیل و حجتى بر آن نازل نکرده آنان فقط از گمانهاى بى‏اساس و هواى نفس پیروى مى‏کنند در حالى که هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است!. [7]

 

با این مذمتهاى شدید چگونه ممکن است چند جمله قبل از آن، مدح بتها شده باشد بعلاوه قرآن صریحا یادآور شده که خدا تمامى آن را از هر گونه تحریف و انحراف و تضییع حفظ مى‏کند چنان که در آیه شریفه مى‏خوانیم:" ما قرآن را نازل کردیم و ما بطور قطع نگهدار آنیم!".[8]

 

خامسا: مبارزه پیامبر (ص) با بت و بت پرستى یک مبارزه آشتى ناپذیر و پى‏گیر و بى وقفه از آغاز تا پایان عمر او بوده است، پیغمبر اکرم (ص) در عمل نشان دادند که هیچگونه سازش و انعطافى در مقابل بت و بت پرستى- حتى در سخت ترین حالات- از خود نشان ندادند!!با این وصف چگونه ممکن است چنین الفاظى بر زبان مبارکشان جارى شود؟

 

سادسا: حتى آنها که پیامبر اسلام (ص) را از سوى خدا نمى‏دانند و مسلمان نیستند او را انسانى متفکر و آگاه و مدبر مى‏دانند که در سایه تدبیرش به بزرگترین پیروزیها رسید. آیا چنین کسى که شعار اصلیش لا اله الا اللَّه و مبارزه آشتى ناپذیر با هر گونه شرک و بت پرستى بوده، و عملا نشان داده است که در ارتباط با مساله بتها حاضر به هیچگونه سازشى نیست، چگونه ممکن است برنامه اصلى خود را رها کرده و از بتها این چنین تجلیل به عمل آورد؟!

 

از مجموع این بحث بخوبى روشن مى‏شود که افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان ناشى و مخالفان بی خبر است که براى تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر (ص) چنین حدیث بى اساسی را جعل کرده‏اند. لذا تمام محققان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن این حدیث را قویا نفى و تضعیف کرده‏اند و به جعل جاعلین نسبت داده‏اند.[9]

 

البته بعضى از مفسران توجیهى براى این حدیث ذکر کرده‏اند که تنها بر فرض ثبوت اصل حدیث، قابل ذکر است و آن اینکه پیامبر اسلام (ص) آیات قرآن را آهسته و با تانى مى‏خواند، و گاه در میان آن لحظاتى سکوت مى‏کرد، تا دلهاى مردم آن را بخوبى جذب کند، هنگامى که مشغول تلاوت آیات سوره نجم بود و به آیه" أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‏" رسید بعضى از شیطان صفتان (مشرکان لجوج) از فرصت استفاده کرده و جمله" تلک الغرانیق العلى و ان شفاعتهن لترتجى" را در این وسط با لحن مخصوصى سر دادند تا هم دهن کجى به سخنان پیامبر (ص) کنند و هم کار را بر مردم مشتبه سازند، ولى آیات بعد به خوبى از آنها پاسخ گفت و بت پرستى را شدیدا محکوم کرد."[10]

 

از اینجا روشن مى‏شود این که بعضى خواسته‏اند داستان غرانیق را نوعى انعطاف از ناحیه پیامبر (ص) نسبت به بت پرستان به خاطر سرسختى آنها و علاقه پیامبر(ص) به جذب آنان به سوى اسلام بدانند و از این راه تفسیر کنند، مرتکب اشتباه بزرگى شده‏اند، و نشان مى‏دهد که این توجیه‏گران، موضع اسلام و پیامبر(ص) را در برابر بت و بت پرستى درک نکرده‏اند و مدارک تاریخى معتبری که مى‏گوید دشمنان هر بهایى را حاضر شدند به پیامبر (ص) در این زمینه بپردازند و او قبول نکرد و ذره‏اى از برنامه خود عدول ننمود را ندیده‏اند، و یا عمدا تجاهل مى‏کنند.[11]

 

 


[1]النجم،19و20.

[2] غرانیق جمع غرنوق (بر وزن مزدور) یک نوع پرنده آبى سفید یا سیاه رنگ است و به معانى دیگر نیز آمده است (قاموس اللغة).

[3] در المیزان ذیل آیات مورد بحث، این حدیث از جماعتى از حفاظ اهل سنت از جمله ابن حجر نقل شده است.

[4]تفسیر کبیر فخر رازى جلد 23 صفحه 50.

[5]همان مدرک.

[6]النجم،3و4، وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‏.

[7] النجم،23،إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏.

[8]حجر،9، "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ".

[9]مجمع البیان، تفسیر فخر رازى، قرطبى، فى ظلال، تفسیر صافى، روح المعانى و المیزان و تفسیرهاى دیگر ذیل آیات مورد بحث.

[10]تفسیر" قرطبى" جلد 7 ص 4474" مرحوم طبرسى" در" مجمع البیان" نیز آن را به عنوان یک احتمال آورده است.

[11]به نقل از تفسیر نمونه، ج‏14، ص 142- 145.



ادامه مطلب
یک شنبه 5 آذر 1396  - 11:08 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 24

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 54526
تعداد کل پست ها : 341
تعداد کل نظرات : 0
تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396 
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 8 خرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی