OnlineUser ...
تک اسکین - قالب و ابزار وبلاگ
 
🌸🌸✨ اسرار مباهله✨🌸🌸
🌺🌺🌺 به وبلاگ اسرار مباهله خوش آمدید🌺🌺🌺
فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل‌لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْكَاذِبِینَ هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم
تماس با ما
درباره وبلاگ


سلام بر حسین (علیه السلام) روزی که در آغوش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به مباهله رفت (نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ …) و روزی که به خاکِ گرمِ نینوا … آیا ندیدند مظلومِ کربلا را در آغوش محمد مصطفی؟

خداوند متعال در آیه مباهله چنین می فرماید: ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون. الحق من ربک فلاتکن من الممترین. فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین؛(آل عمران(3)، آیه 59ـ61) «همانا مثل عیسی در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد ]بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.[اینها حقیقتی است از جانب پروردگار تو، بنابراین از تردیدکنندگان مباش. هرگاه بعد از علم و دانشی که [درباره عیسی مسیح] به تو رسیده، باز کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را دعوت کنیم، شما هم نفوس خود را؛ آن گاه مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغ گویان قرار دهیم. این واژه در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است؛ به گونه ای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و... با یکدیگر گفت وگو و اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغگو یا ظالم را رسوا سازد و یا بر او عذابی نازل فرماید
آرشيو وبلاگ
  • مرداد 1397
  • اردیبهشت 1397
  • خرداد 1397
  • تیر 1397
  • فروردین 1397
  • تیر 1396
  • مرداد 1396
  • بهمن 1396
  • آبان 1396
  • مهر 1396
  • اردیبهشت 1396
  • دی 1396
  • شهریور 1396
  • خرداد 1396
  • اسفند 1396
  • فروردین 1394
  • اردیبهشت 1394
  • خرداد 1394
  • نويسنده

    عنوان مقاله :Image result for ‫مقالات‬‎

    مباهله و تبیین چگونگی تعامل بین ادیان توحیدی ومذاهب اسلامی

    گرد آورنده : زهرا قیصری

    2

    چکیده :

    ماجرای مباهله علاوه بر قرآنی بودن آن ، واقعیتی عینی و تاریخی است که حقانیت رسالت پیامبر اسلام و اهل

    بیت )علیه السلام( که همراه ایشان در این امر خطیر شرکت کردند را به اثبات میرساند .

    بی شک همراهی اهل بیت )ع( ، نه یک امر عادی بلکه به دستور صریح خداوند متعال بود تا بدین وسیله

    شأنیت و عظمت و صداقت تامه اهل بیت عصمت و طهارت برای همگان روشن و آشکار گردد.

    یکی از آیات مشهور در فضیلت امام علی)ع( آیه مباهله است، که در جریان مباهله بین پیامبر و مسیحیان نجران

    در سال دهم هجری نازل گردید . طبق روایات تفسیری شیعه و سنی در این آیه امام علی )ع( به منزله جان

    پیامبر )ع( است ، طبیعی است که جانشین پیامبر کسی باید باشد که از دیگران به ایشان شبیه تر و نزدیکتر

    باشد و تعبیر نفس پیامبر)ص( که در این آیه بر امام علی )ع( قابل انطباق است.

    در این پژوهش سعی بر آن است تا علاوه بر اثبات حقانیت پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت)ع( در لا به لای آیه

    ی مباهله و پیرامون آن به تبیین تعامل بین ادیان توحیدی و مذاهب اسلامی بپردازد

    3

    فهرست مطالب :

    مقدمه ......................................................................................................................................... 1

    آیه ی مباهله............................................................................................................................... 2

    - مباهله از نظری لغوی و اصطلاحی.............................................................................. 2

    - شان نزول آیه ی مباهله........................................................................................... 2

    - ماجرای مباهله.......................................................................................................... 4

    - اهمیت واقعه ی مباهله............................................................................................. 6

    تفاوت اسلام ، مسیحیت و یهود در قرآن................................................................................... 8

    - مباهله نخسین اقدام فرهنگی................................................................................ 9

    تفسیر آیه ی مباهله از دیدگاه اهل بیت )ع( واهل سنت........................................................ 11

    نتیجه گیری .......................................................................................................................... 21

    پیوست ..................................................................................................................................... 22

    منابع ........................................................................................................................................ 22

    1

    مقدمه :

    زندگی پیامبر اکرم)ص( پر از حوادث و ماجراهایی است که تماماً بر حقانیت آن حضرت دلالت میکنند .

    از این رو لازم است این مسائل مهم با رویکردهای گوناگون و با نگاهی ژرف بررسی شود ، چرا که هر کدام از این

    مسائل بنا به حکمتی که در آن نهفته است ، دارای زوایای گوناگون و البته به هم پیوسته است که کنکاشی

    مجدانه را میطلبد.

    داستان مباهله یکی از ماجراهایی است که قرآن کریم آن را با بیانی بسیار روشن و در عین حال همراه با

    ظرایف و لطائفی حکیمانه ذکر می کند. ازانجایی که سرانجام مباهله بین دوگروه حق وباطل عیان گردید و

    آشکار شدن حقیقت مانع از انجام مباهله برای پیروان باطل شد لذا هرکسی نمی توانست مسئولیت چنین

    امرخطیری رابرعهده بگیرد به خاطرهمین سران نجران در آخر از انجام آن سرباز زدند اما رسول گرامی اسلام

    )صل الله علیه و آله و سلم( به جهت ایمان راسخشان به رسالت و اعتماد کامل به حقانیت خویش براین امر

    استوار ماندند.

    مفسران و مورخان شیعه وسنی به نقل داستان مباهله که با شکوهترین وشگفت ترین جلوه ازحقیقت

    جاودانگی اسلام وحقانیت نبوت محمدی و امامت حضرت علی )علیه سلام( است پرداخته اند و در این آیه

    حضرت علی )علیه سلام( به منزله جان پیامبر )صل الله علیه و آله و سلم( است پیداست که چنین کسی می

    تواند جای پیامبر )صل الله علیه و آله و سلم( را بگیرد و عقل ونقل نمی پذیردکه با وجود ایشان خلافت و

    جانشینی ازدیگری باشد.

    2

     آیه مباهله : فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ماجَاءکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعَالَوا نَدعُ اَبناَءَنَا وَ أُبناءَکُم و نِسَاءکُم وُ اَنفُسَنَا

    ) وَ اَنفُسَکُم ثُّمَ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَهُ اللهِ عَلَی الکَازِبینَ ) 4

     معنی آیه :

    پس هرکس با تو در مقام مجادله برآید درباره ی عیسی به وحی خدا به احوال او آگاهی یافتی بگو بیایید ، ما و

    شما با فرزندان و زنان خود باهم به مباهله برخیزیم تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.

     مباهله از نظر لغوی و اصطلاحی:

    بعضی از آیات قرآن به اعتبار کلمه ی خاصی که در آن بکار رفته است به آن نام نامید شده است ، مانند :آیه نبأ

    ، نفر ،تطهیر و امثال آنها.

    در آیه ی یاد شده نیز از آن جهت که لفظ نبتهل در آن استعمال شده است به آیه ی مباهله معروف گردیده

    است .

    مباهله مصدر باب مفاعله مشتق از بهل یبهل به معنی آزاد شدن و از قید رها گردیدن است و باهل در لغت

    عرب، نجات یافته و به معنای شتر رها شده از قید و نجات یافته از داغ کردن است.

    ) مجمع البحرین آمده است )تبتهل ای نلتعن( یعنی از خدا بخواهیم ظالمان را از رحمت خود دور کند. ) 2

    ابتهال به معنای التعان و به معنای مشاوره و دعاست ، در نتیجه ابتهال در لغت به معنای دعا ، مشاوره و لعن ،

    ارخاء عنان شتر و رهایی ناقه در دوشیدن آن میباشد. اما در اصطلاح به معنای دعا ، نفرین و لعن میباشد و در

    این آیه ی شریفه به معنای لعن است .

    برخی مباهله را به معنی رها کردن تمایلات شخصی و توجه و تضرع به درگاه خداوند و لعنت و هلاکت برای هل

    ) باطل تفسیر کرده اند .) 9

     شأن نزول آیه مباهله :

    آیه مباهله در مدینه نازل شد و شأن نزول آن این است که چهارده نفر از علمای نصارای نجران به ریاست

    عبدالمسیح والایهم که معروف به سید )و صاحب رأی و مشاور بود( و اسقف اعظم )ابوحادثه( برای مباحثه با

    حضرت رسول مکرم اسلام )ص( از نجران عازم مدینه شدند. ابوحادثه اسقف اعظم آنان نزد سلاطین و ملوک

    نصارا زیاد احترام داشت و به او مال و منال و پول بسیار می دادند. ابوحادثه برادری داشت به نام کرزین و او هم

    3

    از علمای دین مسیح بود. در حرکت و عزیمت از نجران به جانب مدینه قاطر ابوحادثه در موازات قاطر برادرش

    کرزین در حرکت بود و آن دو در جلو آن جماعت بودند. آن دو نفر، ابوحادثه و اسقف اعظم )مانند پاپ امروز( با

    برادرش مشغول صحبت درباره بعثت رسول مکرم اسلام )ص( بود. ابوحادثه به کرزین گفت: سوگند به خدا که

    محمدبن عبداللّه همان پیامبری است که منتظرش بودیم و تمام علامات و خصوصیات او با نشانی های مذکور

    در کتاب انجیل تطبیق می کند و من یقین پیدا کردهام این شخص همان پیامبر موعود است. کرزین به برادر

    خود ابوحادثه گفت: چه امری مانع شده که تو دین او را قبول نمی نمایی و مسلمان نمی شوی؟ گفت: برای این

    که پادشاهان به ما علما نصارا بهواسطه من اموال بسیار و وجوه سرشار دادهاند و اگر ما )ابوحادثه و کرزین( ایمان

    به حضرت محمد )ص(بیاوریم تمام آن اموال را از ما استرداد خواهند کرد و عزت و احترام ما و عظمتی که من

    نزد سلاطین دارم از بین می رود و این موقعیت مهم خود را از دست می دهیم. کرزین با شنیدن اقرار ابوحادثه

    تصمیم گرفت مسلمان شود و مسلمان شد و قافله نصارای نجران راه خود را تا مدینه پایان داد .علمای نجران

    وارد حضرت رسول مکرم اسلام )ص( شدند و سه نفر رؤسای این قافله شروع به مباحثه و محاجه دینی با رسول

    اکرم )ص( نمودند. نصارا گاه عیسی )ع( را خدا و زمانی پسر خدا و برههای قائل به تثلیت )پدر، پسر، روح

    القدوس( شدند و رسول اکرم )ص( اقوال آنان را با ادله عقلیه باطل و ثابت فرمود بشر، خدا نمی شود. آنان می

    گفتند: حضرت مرده را زنده و مبروص را علاج فرموده است ، پس خداست. حضرت فرمود: معجزه پیامبر دلیل بر

    الوهیت او نخواهد بود و چگونه عیسی خداست، در حالی که از مادر متولد شده، غذا می خورد و می خوابد و به

    قول شما یهودیان او را دار زدند و عبادت خدا را می کرد و اگر خدا بود, چراخدا را عبادت می کرد و تمام آن

    کارها اعمال بشر است, نه خدا. خدا عالم بما کان و بما یکون است . حضرت رسول خدا )ص( پرسید: آیا عیسی

    مثل عیسی عنداللّه مثل « : )ع( چنین بود؟ گفتند: نه .بعد راجع به ولادت عیسی )ع( بحث شد. حضرت فرمود

    آدم خَلَقَه من تراب؛ مثل عیسی مانند آدم )ع(است. همان طور که خدا آدم را از خاک خلق فرمود، عیسی )ع( را

    و چون علمای نصارا بویژه اسقف اعظم و امیر و مشاور نامبرده به لجاج و انکار خود ،» نیز از خاک خلق فرمود

    اصرار می ورزیدند ،پیامبر )ص( آنها را بصراحت آیه مباهله )فخر رازی، 4121 , ص 144 ( مذکور فوق دعوت به

    مباهله فرمودند و فردا پیامبر اسلام )ص(، خود آن وجود مبارک با حسنین که دستان آن ها را گرفته بود و در

    جانبین پیامبر مکرم اسلام بودند و حضرت فاطمه زهرا )سلام اللّه علیها( و حضرت علی )ع( عازم محل موعود

    گردیدند و نصارا هم حاضر شدند. ابوحادثه اسقف اعظم، نصارا را از اقدام به مباهله منع کرد و گفت: چون پیامبر

    اسلام )ص( با فرزندان خود حاضر شده اند، مسلماً دعا و نفرین او مستجاب خواهد شد و اگر با صحابه حاضر

    شده بود, اولاً تردید در حقانیت او می شد و ثانیاً احتمال داشت نفرین و دعای پیامبر مستجاب نشود؛ ولی در

    وضعی که با فرزندان و اهل بیت خود حاضر شده است دعای آنها مستجاب خواهد بود و تمام نصارا دچار عذاب

    الهی خواهند شد. اسقف اعظم ابوحادثه نصارا را از مباهله منع و خودش از شرکت در مباهله خودداری نمود و

    4

    چون نصارا به مباهله تمکین ننمودند پیامبر )ص(فرمود: حال باید همه مسلمان شوید, یا جهاد کنید؛ چون قبول

    ) اسلام را قبول ننمودند و حاضر به جهاد هم نشدند در نتیجه حاضر به جزیه دادن شدند .) 1

     ماجرای مباهله :

    بعد از اینکه گروهى از نصرانى هابه خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله رسیدندودرموردحضرت عیسى علیهالسلام

    باپیامبرصلی الله علیه وآله بحث وگفتگوکردندوباوجوداینکه حضرت انحرافات آنانراگوشزدنمودند؛اماآنان

    نپذیرفتندوحاضربه مباهله شدند؛بدین معنى که همگى دریکجاجمع شوند و دروغگویان را مورد لعن خداوند قرار

    هر کس با تو « : دهند. در این هنگام وحى نازل شد و دستور مباهله را به پیامبر صلی الله علیه وآله ابلاغ نمود

    درباره بندگى و رسالت عیسى علیه السلام مجادله کرد بعد از علمى که از مطالب یافتى به ایشان بگو بیایید ما

    فرزندان خود، شما فرزندان خود را، ما زنان خود و شما زنان خود را، ما انفس خود و شما نفس خود را بخوانیم و

    )1( » . سپس مباهله کنیم و دورى از رحمت خدا را براى دروغگویان درخواست کنیم

    فرداى آن روز هنگامى که گروه نصرانى و عده اى ازپیروان،براىمباهله به بیرون ازمدینه آمده بودند،پیامبراسلام

    صلی الله علیه وآله )به نقل از روایات شیعه وسنى( همراه حضرت على و فاطمه وامام حسن و امام حسین علیهم

    السلام حاضر شدند . 6(در این حال رؤسا و دانشمندان نصرانى چون حضور این خاندان را مشاهده کردند، صلاح (

    را در ترک مباهله دیدند و حاضر به پرداخت جزیه شدند.

    حال از این آیه و ماجرا نکاتى را مى توان به دست آورد.

    1. اثبات حقانیت پیامبر صلی الله علیه وآله و ایمان راسخ وى به رسالتش

    از آنجائیکه سرانجامِ مباهله بین دو گروه حق و باطل عیان می گردید و آشکار شدن حقیقت، مانع از انجام

    مباهله برای پیروان باطل می شد؛ لذا هر کسی نمی توانست مسؤلیت چنین امر خطیری را بر عهده بگیرد به

    خاطر همین، سران نجران در آخر از انجام آن سر باز زدند؛ اما رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله به جهت

    ایمان راسخشان به رسالت و اعتماد کامل به حقانیت خویش، بر این امر استوار ماندند.

    2. شرافت اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله یعنى على ،فاطمه،حسن وحسین

    5

    انسان به واسطه دعا و درخواست از خداوند، شرافت پیدا مى کند مخصوصاً اگرکسانى آنچنان به استجابت دعاى

    خود مطمئن باشندکه حاضربه مباهله با دیگران به خاطر ادعاى به حق خود باشند و شکى نیست که دعاى

    پیامبر اسلام خود به تنهایى مستجاب است اما براى نشان دادن فضیلت اهل بیت علیهمالسلام واینکه آنان

    نیزسهمى از این حقانیت وادعارادارندبه آنها دستورگفتن آمین بعد ازدعاى پیامبرصلی الله علیه وآله داد

    همیشود واین چنین شرافت اهل بیت علیهمالسلام نمایان مى شود.

    3. اهل بیت شریك اثبات مدعاى پیامبر صلی الله علیه وآله

    مشارکت اهل بیت علیهم السلام در مباهله به معناى شرکت آنان در اثبات مدعاى پیامبر صلی الله علیه وآله

    در آیه گویاى این مطلب ،» لعنت الله على الکاذبین « یعنى دعوت به وحى و رسالت و دعوت به اسلام و جمله

    است چرا که اولاً; کذب در جایى معنا دارد که کسى ادعایى داشته باشد ثانیاً; اگر این ادعا مخصوص پیامبر صلی

    پس جمع ،» لعنت الله على من کان کاذباً « الله علیه وآله باشد جمله به صورت مفرد مى آمد مثلا مى گفت

    کاذبین به این معنا است که هر کدام از مدعیان چه پیامبر و افرادش و چه نصارى و پیروانش اگر دروغگو باشند

    مورد لعن خداوند واقع شوند؛ لذا اهل بیت از جمله مدعیان این ماجرایند. البته باید دانست که هیچ یک از

    مؤمنین دیگر نمى توانند مصداق شریکان در مباهله و مدعاى پیامبر صلی الله علیه وآله باشند چرا که تنها

    مصحح صدق امتثال، آوردن اهل بیت علیهم اسلام از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله بود و گرنه به خاطر

    مى بایست حداقل دو نفر از زنان پیامبر صلی الله علیه وآله نیز در این ماجرا شرکت داده مى » نسائنا « لفظ

    ) شدند.) 7

    4. اهل بیت: شریك علم رسول الله صلی الله علیه وآله

    از آنجا که شراکت اهل بیت علیهم السلام در ادعاى پیامبر صلی الله علیه وآله بر حقانیت وى مطرح است پس به

    قرینه صدر آیه یعنى علم پیامبرصلی الله علیه وآله از طرف خدا )علم وحیانى( بر حقیقت مطلب یعنى رسالت

    فمن حاجک فیه من بعد ماجائک من « پیامبرصلی الله علیه وآله و بندگى و نبوت حضرت عیسی علیه السلام

    اهل بیت علیهم السلام نیز در این علم شریکند لذا تنها کسانى مى توانند در مباهله همراه پیامبرصلی الله ،» العلم

    علیه وآله حضور داشته باشند که قبل از آن بر این حقیقت توسط علم وحیانى واقف باشند وگر نمى توان گفت

    که اهل بیت علیهم السلام فقط در بخشى از این ماجرا )انجام مباهله( دخالت داشته اند و در بخش عمده و پایه

    ) علم به وحدانیت خدا و بندگى عیسى علیه السلام دخالتى ندارند.) 8 « این ماجرا

    ) 2. ارتباط آیه مباهله با آیه تطهیر) 3

    6

    همان کسانى که خداوند اراده کرده است تا از هر رجسى تطهیر شان نماید، مى توانند به همراه پیامبر صلی الله

    علیه وآله در مباهله شرکت کنند و شریک مدعاى پیامبراسلام بر حقانیت رسالتش باشند.

    6. حسنین علیهما السلام فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله

    از آیه مباهله این نتیجه نیز گرفته می شود که فرزندان دخترى انسان، فرزندان حقیقى انسان محسوب مى

    شوند، همان طور که مصادیق ابناءنا در آیه، وجود مبارک امام حسن و امام حسین علیهما السلام مى باشند و

    آنان فرزندان حقیقى رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند.

     اهمیت واقعه ی مباهله :

    پس از فتح مکه در سال هشتم هجرى و درخشش قدرت اسلام در جزیرةالعرب، پیروان دیگر ادیان و مذاهب و

    رهبران و رجال سیاسى و مذهبى توجه خاصى به اسلام و مسلمانان و به کانون این قدرت عظیم یعنى

    مدینةالرسول پیدا کردند. این امر زمینه مناسبى را براى نشر و گسترش شعاع اسلام تا اقصى نقاط حجاز و حتى

    خارج از آن فراهم آورد و پیامبر اسلام توانست از این فرصت بخوبى استفاده کند و با ارسال نامهها و نمایندگان

    ویژه به رؤساى بلاد و زمامداران کشورها آنها را به پذیرش اسلام و یا به رسمیت شناختن دولت اسلامى و التزام

    به مقررات آن فرا خواند.

    طبیعى است که بسیارى از مخاطبین این نامهها علاقهمند بودند که به مدینه و به مقر دولت اسلامى بیایند و با

    شخص رسولخدا آشنا شوند و از نزدیک وضعیت مسلمانان را ببینند. این بود که در سال نهم هجرى به تدریج

    » عام الوفود « هیئتهاى نمایندگى طوائف و قبائل عرب به حضور رسولخدا مىرسیدند و این سال را مورخین

    نام نهادهاند. نامه رسولخدا به مسیحیان نجران از جمله نامههاى ارسالى آن حضرت بود که گروهى از بزرگان و

    اشراف نجران را به مدینه کشاند. این هیئت بلندپایه چون در مذاکرات شفاهى با آن حضرت به تفاهم نرسیدند و

    از سر لجاج پاسخ آن حضرت به سؤالات اعتقادى خود را قانعکننده ندانستند پیشنهاد دیگرى از سوى رسولخدا

    دریافتند مبنى بر این که اکنون که هر طرف خود را محق و دیگرى را باطل مىشمارد بیایید عزیزان خود را

    جمع کنیم و دست به دعا برداریم و خداى خویش را بخوانیم و هر یک بر دیگرى نفرین کند تا ببینیم خداوند

    نداى کدام طرف را پاسخ مىدهد و آشکار شود چه کسى در ادعاى خود دروغگویى بیش نیست. این عمل که در

    لغت عرب مباهله نامیده مىشود، راهى جدید بود که به نص آیه 64 سوره آلعمران

    7

    )فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم

    ثم نبتهل فنجعل لعنةالله على الکاذبین(

    پیامبر اسلام از سوى خداوند بدان مأمور گشت و براى پایان بخشیدن به مجادلات هیئت نصارى با آن حضرت و

    اقناع عوام و خواص از مسلمانان و مسیحیان از هر منطق و استدلالى بهتر و رساتر بود. ولى به گواهى همه منابع

    تاریخى مسیحیان نجران پس از قبول این پیشنهاد چون به میعادگاه وارد شدند و نشانههاى حقانیت رسولخدا

    را در دعوت خویش مشاهده کردند از اقدام بدین کار منصرف شدند و به پرداخت جزیه و امضاى صلحنامهاى که

    رسولخدا شروط آن را مشخص مىساخت، تن در دادند.

    این واقعه با همه خصوصیات و لوازم و آثارش نظر محققان شیعه و سنى و حتى پارهاى از مستشرقین را بهخود

    جلب کرده است و ما در این واقعه تاریخى سه جهت را قابل توجه و ملاحظه مىدانیم :

    جهت اول: ظهور حقانیت اسلام در برابر مسیحیت. و جالب توجه آن است که تا به امروز نیز هیچ عالم و عابد

    مسیحى نخواسته است که بار دیگر به میدان مباهله با مسلمانان درآید تا بدین وسیله از اعتقاد راسخ خود به

    صحت ادعایش و یقین به حقانیت دینش خبر دهد ؛ بلکه در پیرامون واقعه مباهله حوادثى به ثبت رسید که

    عکس این مطلب را ثابت کرد و بخوبى آشکار شد که مسیحیان علائم پیغمبر خاتم را که در کتب آسمانى

    موجود در نزد خود خوانده بودند، بر پیامبر اسلام منطبق دیدند و او را در ادعاى نبوت بر حق مىدانستند و به

    » الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون « تعبیر قرآن

    )بقره / 416 ( ولى با این حال نمىخواستند از دین خود و موقعیت ویژهاى که نزد مردم خود پیدا کردهاند دست

    بکشند.

    جهتدوم: اثبات فضیلتىعظیم براى علىعلیه السلام و زهراءعلیها السلام و حسنینعلیهما السلام که تنها

    همراهان رسولخدا در این ماجرا بودند و اختیار نمودن پیغمبر اینان را از میان فرزندان و زنان و اصحاب خود،

    بهترین دلیل بر علو مرتبه و منزلت آنها نزد خدا و رسولخداست.

    در آیه مذکور شاهد بر وجود مقام » انفسنا « جهت سوم: دلالت آیه مباهله بر امامت علىعلیه السلام چرا که کلمه

    و منزلتى براى خصوص علىعلیه السلام نزد رسولخداست که هیچکس بدان نرسیده و نخواهد رسید و هموست

    که در لسان وحى نفس پیغمبر شمرده شده است و از اینجاست که مىتوان گفت علىعلیه السلام افضل صحابه

    بلکه افضل خلق بعد از رسولخدا است و طبعا همه کمالاتى که براى رسولخدا ثابت است، براى او نیز ثابت

    مىگردد مگر اصل نبوت.

    8

    جهت دیگرى که براى بررسى و تحلیل این واقعه تاریخى وجود دارد و از میان مستشرقین نظر پروفسور لویى

    ماسینیون را بهخود جلب کرده است، امضاء صلحنامهاى میان پیامبر اسلام و مسیحیان نجران است که از نظر

    این استاد به معناى امضاء پیماننامه سیاسى عدم تعرض به مسیحیان در سراسر سرزمینهاى اسلامى است و

    رعایت آن براى جانشینان آن حضرت نیز لازم بود. و شاید او درصدد القاء این مطلب باشد که پیامبر اسلام بدین

    طریق مسیحیان را در التزام به دین خود آزاد گذاشت و بدین وسیله حضور آنان را در میان مسلمانان تا زمانى

    که رفتار مسالمت جویانه داشته باشند به رسمیت شناخته است. ماسینیون در اواخر رساله خود به سراغ عقاید

    خرافى برخى فرقههاى اسلامى مانند فرقه نصیریه و شیعیان خطابى و دروزى رفته و براساس باورهاى آنها به

    نقش سلمان فارسى به عنوان یک عنصر ایرانى که نماینده تمدن کهن ایرانى است و به عنوان یک تازه مسلمانى

    که سابقه طولانى در مسیحیت داشته و با مسیح و محمد )ص( هر دو آشنا و اکنون پل ارتباطى میان اسلام و

    مسیحیت گردیده است، توجه پیدا کرده است. ولى ما نمىدانیم چرا او از میان همه زوایاى قابل تأمل این حادثه

    تنها از این دو زاویه به مطالعه واقعه مباهله پرداخته است و او در نهایت درصدد اثبات چه امرى است؟

    به هر صورت جاى آن دارد که در اطراف واقعه مباهله تحقیق و تدقیق بیشترى صورت گیرد و نقاط اصلى این

    واقعه که چون واقعه غدیرخم مسلم و غیرقابل خدشه است، روشن شود، چرا که مباهله سندى جاودان بر

    حقانیت اسلام و شاهدى غیر قابل انکار بر اصالت و استحکام بناى همیشه استوار تشیع راستین است.

     تفاوت اسلام، مسیحیت و یهود در قرآن :

    بانی انتشار مسیحیت در اروپا پولس بود. این شخص که مسیحرا ندیده بود و خود پس از سالیانی بتپرستی به

    دین مسیح گرویده بود عقاید مسیحیت رابا افکار بت پرستی روم و فلسفهی یونان ممزوج ساخت. پولس

    رسالههای خود را بعد ازقرن اول میلادی نوشت. نوشتههای او به خوبی گواهی میدهد که او مسائل دینی را

    باافکار فلسفی و به ویژه با فلسفهی حلول ممزوج کرده است. او معتقد بود که مسیح درطرف راست خدا نشسته

    و برای خیرخواهان طلب آمرزش میکند و از خدا میخواهد کهکلمهاش را در آنان ساکن گرداند و به آنان نوید

    میدهد که به زودی، آنگاه که بهزمین بازگشت میکند، آنان را به مجد و عظمت خواهد رسانید. از مجموع

    گفتههای او بهدست میآید که منتظر بوده حضرت مسیح به زودی به زمین بازگشت کند. بزرگترین حادثهایکه

    در قرن اول میلادی اتفاق افتاد، موضوع مسیحی شدن قسطنطین امپراتور روم در سال 941 میلادی بود. این

    حادثه هر چند به ظاهر برای مسیحیان پیروزی و موفقیتی بزرگشمرده میشد و پس از آن، حزب مسیحی

    توانست تنها حزب مقتدر و با نفوذ در دستگاهامپراتوری باشد. دیانت مسیح بر خلاف انتظار مسیحیان متعصب

    هم چنان آلوده به شرکت وآمیخته با افسانهها و افکار بتپرستی باقی ماند.

    9

    البته در همین جا نکته ای را روشن کنم که خداوند مقتضیات هر دینی را با توجه به زمانه و شرایط موجود

    معلوم می کرد که حتی نوع معجزات نیز با توجه به شرایط زمان مشخص می شد به همین دلیل دین در راه

    خود از اول تا به دین اسلام مراحل تکمیل را سپری کرده و حتی شاید برای شما جالب باشد که در خود ادیان

    نیز قوانین به صورت تدریجی ارائه می شد که در خود اسلام نیز این نکته را به وضوح شاهد هستیم ولی نکته

    ایجا است که تکمیل دین را می توان قبول کرد ما تضاد ادیان را نمی توان قبول کرد مثلا حلیت شراب در

    مسحیت و حرمت آن در اسلام که یک نمونه بارز و آشکار آن است و تضاد هایی دیگر که این از تحریفی ناشی

    می شود که خود بزرگان مسیحیت و یهود بر آن اعتقاد دارند.

    نکته دیگر اینکه نکاتی که درباره مسجیت ارائه می شود عموما درباره قرائتی است که امروز از مسحیت در غرب

    ارائه می شود است.

     مباهله، نخستین اقدام فرهنگی :

    اما به گواهی تاریخ مسیحیت به آن نداهای آسمانی و این پیامهای انسانی هیچ پاسخی مناسب نداده است.

    مسیحیت در داوری درباره ی اسلام، بیرون از فرمان خرد و منطق رفتار نموده و حقایق را به طور خودخواهانه

    تفسیر کرده است. پیروان این آیین کم تر دیده ی واقع بینی گشوده اند و در تحریف واقعیات اندک تردیدی به

    خود راه نداده اند. آنان به جای گوش فرادادن به ندای قرآن زبان به طعن آن گشوده انبوهی از اتهامهای بی

    پایه و اساس را متوجه قرآن کریم ساخته و این کتاب شریف را آموخته های پیامبر)ص( از یهود و نصارای

    عربستان و شام معرفی کرده اند. با دیدن آن همه گذشت و بزرگواری از اسلام و مسلمانان باز هم آن را دین

    شمشیر تبلیغ کرده اند. در حالی که مسلمانان در اوج قدرت و اقتدار از حاکم ساختن شمشیر میان خود و

    مسیحیان خودداری ورزیده اند، اما داور مسیحیان در هنگام قدرت پیوسته زور و شمشیر بوده است. چنان که

    در آغاز یادآور شدیم، قضاوت مسیحیان درباره ی اسلام منشأ آسمانی و مبنای دینی ندارد و صد البته که از

    سر چشمه عقلایی نیز تهی است. منشأ این برخوردها به طور عموم، تاریخی و روانی است. ) 44 ( مسیحیت در

    سالیان پیش از ظهور اسلام  به سرزمین عربستان چشم دوخته بود؛ و بارها در صدد تصرف این سرزمین بر

    آمده است . آخرین باری که سپاهیان عیسوی آهنگ تصرف حجاز و انهدام کعبه را کردند، یورش سپاه ابرهه از سوی

    حبشه بود؛ که در میان مسلمانان به عام الفیل  سال پیل  مشهور است. آنها در این آرزو بودند که شبه جزیره

    را به کیش خود درآورند و کلیسایشان در یمن معبد گردد، اما ظهور اسلام همه ی آمال و آرزوهایشان را بر باد

    داد. برخی پژوهشگران را باور بر این است که دلیل دشمنی مسیحیان با اسلام این است که نخستین بار از

    طریق جهاد با آن آشنا شده و در مقابلش موضع خصمانه گرفته اند. ) 44 ( حال آنکه چنین نیست. ما در تاریخ

    اسلام درباره ی مسیحیان پیش از هر اقدامی گفت وگوی جعفربن ابی طالب به عنوان فرستاده ی پیامبر)ص(

    با پادشاه حبشه و نیز دعوت به مباهله را داریم. از آنجا که داستان مباهله در تاریخ اسلام حایز اهمیت فراوان

    11

    است. خلاصه آن را به نقل از یک مستشرق مسیحی یعنی لویی ماسینیون می آوریم؛ که در این باره می

    نویسد : الف( هنگامی که قلمرو دولت اسلامی نبوی گسترش یافت و به یمن رسید، در شوال سال دهم هجری،

    جمهوری عیسوی نجران هیئت سیاسی هفتاد نفره ای به مدینه فرستاد. ترکیب هیئت عبارت بود از چهارده

    نفر از اشراف نجران، رؤسای سیاسی  مذهبی سه گانه نجران: عاقب )=رئیس خدمات شهری( السیّد )=مدیر

    کاروانهای نجران(، اسقف )=کشیش بزرگ و بازرس مدارس و دیرهای نجران، رابط دولت مسیحی نجران با

    دیگر دُوَلِ مسیحی جهان(. این هیئت برای گفت و گو با محمّد)ص( به مدینه آمد . ب( هیئت اعزامی سراپا لباس ابریشمی و حریر پوشیده بود و در میدانگاه اطراق کرده بود، پیامبر)ص( به آنان

    اجازه داد تا در مسجدش به قبله خویش )به سوی مشرق( نماز برند . ج( پس از آنکه پیرامون پیامبر اسلام )ص( حلقه زدند، محمد)ص( آنان را به خاطر اعتقاد به الوهیت مسیح

    سرزنش نمود و به اسلام دعوتشان کرد. کار به مجادله کشید و امر دعوت مشوب شد. پیامبر )ص( به آنان

    پیشنهاد کرد که مباهله کنند. این پیشنهاد مبتنی بر نزول فوری آیه 64 سوره ی آل عمران بود. ) 42 ( قرار بر

    این شد که در صبح روز چهارم شوال سال دهم هجری )پانزدهم ژانویه سال 694 میلادی( ملاعنه و مباهله

    نمایند . د( هیئت مسیحی نجران با یکدیگر شور و مشورت بسیار کردند. سپس سران مسیحی هیئت در صبح روز

    موعود در میعادگاه حاضر شدند تا انصراف خویش را از مباهله اعلام دارند و با پیامبر اسلام مصالحه کنند . ه( شروطی را که مسیحیان در این قرارداد پذیرفتند عبارت بود از اینکه در هر شش ماه هزار حلّه اوقی در ماه

    رجب و صفر هر سال بپردازند و )قیمت هر حلّه برابر بود با یک اوقیه نقره یا چهل درهم(، و هرگاه مسلمانان به

    یمن تاختند سی زره و سی نیزه )در روایت صنعانی: سی پوستین( سی شتر، سی اسب تقدیم دارند، و هر گاه

    پیامبر اسلام نزد آنان فرستادگانی اعزام داشت، بیش از یک ماه از فرستادگان پذیرایی کنند. در مقابل زیر

    حمایت دولت اسلامی )به عنوان جَوار الله و ذمّه امر رسول( خواهند بود و دولت اسلامی نبوی افراد و اموال و

    عبادات آنان را ضمانت می کند و اجازه می دهد که مقامات مذهبی مسیحی )کشیشها، راهبها و...( همچنان به

    کار خود ادامه دهند و مشمول هیچ گونه مالیات و جزیه و خراج و خدمت نظامی نباشند. البته به شرط اینکه

    ) معاملات ربوی نداشته باشند و ربا نخورند. ) 49

    آری، دعوت به مباهله از سوی رسول خدا )ص( ماهیتی آسمانی و دینی داشت که حقانیت آن حضرت را در

    دعوی پیامبری اثبات می کرد و روحانیت مسیحی را سخت به چالش می کشید. انصراف عیسویان از مباهله به

    مفهوم عقب نشینی از مبارزه ی فرهنگی و گفت و گو در فضایی فکری بود. از آن پس بود که اربابان کلیسا در

    برابر پیشرفتهای چشمگیر مسلمانان، در زمینه های سیاسی شیوه ی صبر و انتظار پیش گرفتند و در زمینه

    های فرهنگی به تخریب افکار و تشویش اذهان مسیحیان نسبت به اسلام و پیامبر خدا )ص( پرداختند و

    تصویری تحریف شده از اسلام در جوامع مسیحی ارائه دادند. نورمن دانیل در اثر خود اسلام و غرب درباره ی

    بینش مسیحیت از اسلام می نویسد :

    11

    مهم آن است تا به خاطر بیاوریم حتی در منصفانه ترین شروح قرون وسطایی از حیات محمد)ص( تا چه حد

    نکات فراوانی را مکتوم کرده اند. در روایات قرون وسطایی آمده است که حکام بت پرست مدینه مصرّانه گفته

    اند، هرگز قانونگذاری اجتماعی محمد)ص( را برای جامعه عربستان به رسمیت نمی شناسند. فتح بدر که

    محمد )ص( مخصوصاً آن را مشیّت الهی می دانست. نه تنها توسط نویسندگان قرون وسطایی مبالغه پنداشته

    شد، بلکه آن را ندیده هم گرفتند. از اعمال پیامبر)ص( که مفهوم احتجاج دینی هم نداشت، مثلاً تعیین قبله،

    بسیار به ندرت حرفی به میان آمده، اشاره ای به اتحاد و سایر شیوه های صلح آمیز در وحدت قبایل نشده،

    چشم پوشی مطالبی چون پیمان حدیبیه و فتح بدون خونریزی مکه و فتوحات نهایی بر بت پرسی و تأسیس

    حکومت اسلامی و پی ریزی مذهب، شرح نویسندگان قرون وسطایی از اسلام را به نحو مضحکی ناقص کرده

    ) است. ) 41

     تفسیر آیه ی مباهله از دیدگاه اهل بیت )ع( و اهل سنت :

    اهل سنت و جماعت به دو فرقة اشاعره و ماتریدیه تقسیم میشونداین دو فرقه هر چند در کلیات عقاید

    اشتراکات فراوانی دارند، اما مسائل اختلافی میان آنان نیز بسیار است. در مورد تعداد مسائل اختلافی میان این

    دو فرقه و نیز در مورد ماتریدی یا اشعری بودن برخی از شخصیتهای اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد. از

    جمله شخصیتهای مورد اختلاف، سعدالدین مسعودبنعمر تفتازانی) 722  734 ق( است که شخصیتی مهم و

    دانشمندی ذوالفنون است. این مقاله با مراجعة مستقیم به آرای وی، مکتب کلامیاش را مورد بررسی قرار داده و

    به این نتیجه میرسد که ایشان اشعری بوده است از این رو در اکثر موارد اختلافی میان دو فرقه، جانب اشاعرهرا

    میگیرد .

    اهل سنت و جماعت به لحاظ اعتقادی به دو فرقه نسبتاً بزرگ تقسیم میشوند. این دو فرقه عبارتاند از: اشاعره،

    پیروان ابوالحسن اشعری که در فقه، عموماً شافعی، حنبلی یا مالکیاند و ماتریدیه، پیروان ابومنصور

    نیز » اهل سنت حنفی « محمدبنمحمد ماتریدی سمرقندی) 999 ق(، که در فقه عموماً پیرو ابوحنیفهاند و به

    معروفاند . این دو فرقه در اصول و کلیات عقاید، اشتراکات فراوانی دارند و به دلیل وجود همین اشتراکات، هر دو فرقه نام

    را به خود گرفتهاند، اما این اشتراکات در حدی نبوده است که آنها را به وحدت کامل » اهل سنت و جماعت «

    برساند و باعث شود که در حقیقت، هر دو فرقه، یک فرقه تلقی شوند، بلکه اختلافات مهمی نیز میان آنها وجود

    دارد . در این میان، هم در مورد تعداد مسائل اختلافی میان این دو فرقه و هم در مورد ماتریدی یا اشعری بودن برخی

    از شخصیتهای اهل سنت، اختلاف وجود دارد .

    12

    از جمله این شخصیتها سعدالدینمسعودبنعمر تفتازانی) 722  734 ق( است. او از دانشمندان بسیار مهم، متفکر

    و ذوالفنون اهل سنت است. مشهور و معروف این است که وی اشعری است، اما در این میان افرادی نیز مدعی

    شدهاند که وی از ماتریدیه است . ابوالحسنات لکنوی در فوائد البهیة فی تراجم الحنفیة به این اختلاف اشاره کرده است و مینویسد : در مورد اینکه تفتازانی حنفی است یا شافعی، میان علما اختلاف است. برخی به دلیل تألیفات گسترده تفتازانی

    در فقه حنفی، وی را حنفی دانستهاند که از جمله آنها میتوان به شیخ زین بن نجیم مصری، سیداحمد

    طحطاوی و ملاعلی قاری اشاره کرد، اما برخی دیگر، از جمله صاحب کشف الظنون، حسن جلبی، کفوی و

    سیوطی وی را شافعی دانستهاند و در عین حال اقرار کردهاند که وی تصانیف گسترده و ارزشمندی در فقه و

    ) عقاید حنفی دارد) 41

    سیداحمد طحطاوی نیز که از علمای حنفی است، به استناد سخن ابننجیم مصری، تفتازانی را حنفی دانسته،

    ) ادعا کرده است که ریاست حنفیان در آن زمان به او منتقل شده است.) 46

    از کسانی که تفتازانی را حنفی و ماتریدی دانستهاند، میتوان شمسالدین سلفی، نویسندة کتاب حجیم

    الماتریدیه و موقفهم من توحید الاسماء و الصفات، دکتر عبدالفتاح احمد فؤاد، نویسندة الفرق الاسلامیة و اصولها

    را نام برد » ماتریدیه « الایمانیة و علی ربانیگلپایگانی، نویسندة مقالهای با عنوان . دکتر عبدالفتاح احمد فؤاد

    مینویسد : گفتهاند تفتازانی شافعی مذهب است، اما این خطاست و او حنفی مذهب و ماتریدی العقیده و صاحب کتاب

    ) مشهور شرح العقائد النسفیة است.) 47

    از میان این افراد، شمسالدین سلفی بیشترین دفاع را از ماتریدی بودن تفتازانی کرده است و بر این مطلب

    تأکید فراوان دارد. او مینویسد : علامه ثانی، سعدالدینمسعودبنعمرتفتازانی حنفی، فیلسوف ماتریدیان است . گفتهاند او شافعی مذهب است، اما

    این غلط محض است و صواب این است که وی حنفی و ماتریدی است؛ زیرا ابننجیم مصری حنفی، وی را از

    محققان متأخر حنفیه و در زمرة صدرالشریعه و ابنهمام و اکمل ) الدین بابرتی (برشمرده است و لکنوی نیز

    وی حنفی است و ریاست حنفیان در زمان او به وی منتهی شده « : میگوید: سیداحمد طحطاوی گفته است

    و نیز شیخ ابیعزه کوثری راجع به حنفی .» است تا آنجا که وی متصدی قضاوت در میان حنفیان بوده است

    بودن او تحقیقی کرده و تصریحات تفتازانی را بر حنفی بودن او ذکر نموده است. ملاعلی قاری نیز در طبقات

    حنفیه به حنفی بودن او تصریح دارد؛ چنان که زبیدی وی را در شمار بزرگان ماتریدیه و کتاب او یعنی شرح

    عقاید نسفیه را در شمار کتب مرجع ماتریدیه ذکر کرده و کوثری نیز وی را در شمار ماتریدیه آورده است.

    همچنین احمدامین مصری و شیخ احمد عصام کاتب و استادم دکتر محمد مدخلی، تصریح دارند که او در زمرة

    کسانی است که مذهب ماتریدی را یاری رسانیدهاند ....

    13

    حاصل اینکه از تصریح این علما و نیز از بررسی کتب تفتازانی برای من آشکار گردیده است که وی فیلسوف

    ) ماتریدیان است؛ همان گونه که رازی) 646 ق( فیلسوف اشعریان است . ) 48

    به هر تقدیر، چنانکه دیدیم، شمسالدین سلفی که بیشترین تأکید را بر ماتریدی بودن تفتازانی دارد، در تبیین

    این دیدگاه به نصوص علما استناد کرده و در پایان بحث مدعی شده است که از نصوص این علما و نیز از بررسی

    کتب تفتازانی برای او آشکار شده که تفتازانی ماتریدی است، اما وی هیچ شاهدی از کتب تفتازانی ارائه نداده

    است . بنابراین، تنها دلیل او سخنان افراد دیگر است که تفتازانی از حنفیان و ماتریدیان است، اما سخن آن افراد به چه

    میزان ارزشمند است؟ آیا با اعتماد به سخن آنان میتوان گفت که تفتازانی ماتریدی است؟ در این صورت،

    عالمان دیگری نیز تصریح دارند که وی شافعی و اشعری است. از این رو، در پژوهش این امر باید دنبال معیار

    دیگری به جز سخنان بزرگان باشیم . معیاری که از همه بهتر و ارزشمندتر به نظر میرسد، مراجعة مستقیم به سخنان خود تفتازانی است، اما نکته

    این است که در دو کتاب کلامی مهم او؛ یعنی شرح المقاصد)که متن مقاصد را هم در اندرون خود دارد( و شرح

    العقائد النسفیة، هیچ تصریحی یافت نمیشود که بر اساس آن، او خود را ماتریدی یا اشعری خوانده باشد. از این

    رو، به سراغ ملاک دیگری میرویم و آن مراجعه به موارد اختلافی میان اشاعره و ماتریدیه و تطبیق آرای

    تفتازانی در آن دو کتاب بر این موارد است. با این معیار میتوان دریافت آرای تفتازانی با کدام یک از دیدگاههای

    اشاعره یا ماتریدیه موافق است. در واقع، این نیز نوعی مراجعة مستقیم به خود اوست . نکتهای که قابل یادآوری است، این است که در تعداد این مسائل اختلافی نیز اختلاف وجود دارد. برخی از

    کسانی که به شمارش این اختلافها پرداختهاند، آنها را در سیزده مسئله منحصر دانسته و برخی نیز آنها را به

    بیش از چهل و پنجاه مسئله رسانیدهاند . به هر تقدیر، اکنون مهمترین این موارد را که نظر تفتازانی را نیز در آنها یافتهایم، بر میشماریم و دیدگاه

    تفتازانی را با استناد به دو کتاب کلامیاش بیان میداریم تا مشخص سازیم که تفتازانی اشعری است یا ماتریدی .

    البته موارد دیگری نیز از این اختلافات وجود دارند که چون دیدگاه تفتازانی را در آنها نیافتهایم، به آنها

    نمیپردازیم . الف. موارد توافق با اشاعره

    0حسن و قبح عقلی:ماتریدیان معتقدند حسن و قبح به معنای استحقاق مدح و ثواب و استحقاق ذم و 1

    ) عقاب عقلی است، اما اشاعره آن را شرعی میدانند.) 43

    تفتازانی در این مورد صریحاً با اشاعره موافق است و معتقد است عقل حکم به حسن و قبح ندارد، بلکه حسن و

    قبح به امر و نهی الهی و عین آنهاست. او مینویسد :

    14

    برخلاف دیدگاه معتزله، عقل به حسن و قبح به معنای استحقاق مدح و ذم نزد خداوند حکم ندارد. از نظر ما

    ) حسن به امر)الهی(و قبح به نهی)الهی( و بلکه عین آن دو است . ) 24

    0جواز تکلیف مالایطاق:ماتریدیان تکلیف به مالایطاق را جایز نمیدانند، اما جمهور اشعریان تکلیف به 2

    ) مالایطاق را جایز میشمارند.) 24

    در این مورد نیز تفتازانی صراحتا موافقت خود با اشاعره را اعلام میدارد و مینویسد : «تکلیف به مالایطاق محال نیست...اصحاب ما جواز تکلیف به مالایطاق و عدم تعلیل افعال خداوند به اغراض را از

    ) فروع مسئله حسن و قبحو... قرار دادهاند..) 22

    را به کار » اصحاب ما « بنابراین، در این مورد تفتازانی آشکارا با اشاعره موافق است. افزون بر این، وی عبارت

    میبرد و از این تعبیر معلوم میشود که اشاعره را اصحاب خود میشمارد. همین مؤیدی بر اعتراف به اشعری

    بودن اوست . 0حکمت و اغراض در افعال الهی:ماتریدیان بر این باورند که افعال خداوند لزوماً معلل به حکمتها و 3

    اغراض است و به حتم بر افعال الهی حکمت مترتب است، اما اشاعره این امر را به نحو جواز و عدم لزوم میدانند.

    ) از نظر آنان، ممکن است حکمتی بر افعال الهی مترتب نباشد و فعل الهی خالی از غرض باشد.) 29

    افعال خداوند معلل به اغراض « تفتازانی در این مورد نیز کاملاً با اشاعره موافق است و آشکارا اعلام میدارد که

    او در این مورد با معتزله که قائل به تعلیل افعال الهی به اغراضاند، مخالفت میکند و این دیدگاه آنان .» نیست

    ) را که فعل خالی از غرض، عبث است و سزاوار حکیم نیست، مورد نقد قرار میدهد.) 21

    0خدا و فعل قبیح:ماتریدیان معتقدند خدا کار قبیح انجام نمیدهد و اگر انجام دهد، قبیح است، اما 4

    ) اشاعره میگویند: افعال خدا متصف به قبح نمیشود و حتی اگر او کار قبیحی انجام دهد، قبیح نخواهد بود ) 21

    در این مورد نیز تفتازانی با اشاعره موافق است و مدعی است که خداوند کار قبیحی را انجام نمیدهد و واجبی را

    هم ترک نمیکند؛ زیرا چیزی از خداوند قبیح نیست و چیزی هم بر او واجب نیست، بلکه قبیح و واجب با

    ) شریعت پدید میآید و در فعل خداوند متصور نیست.) 26

    0جواز عقلی عفو از کفر:ماتریدیان معتقدند عفو از کفر عقلاً جایز نیست، اما اشاعره آن را جایز میدانند؛ 2

    ) هر چند که هر دو بر عدم جواز شرعی عفو از کفر، اتفاق دارند.) 27

    تفتازانی در این مورد با اشاعره موافق است. وی میگوید : کتاب و سنت تصریح میکنند که خدا عفوکننده و بخشاینده است و گناهان صغیره را مطلقاً و گناهان کبیره را

    پس از توبه، عفو میفرماید و کفر را قطعاً عفو نمیکند؛ هر چند عفو کفر عقلاً جایز است. برخی جواز عقلی آن را

    رد کردهاند و آن را با حکمت تفاوت نهادن میان کسی که به غایت احسان نیکی کرده و کسی که به غایت زشتی

    ) بدی کرده است، مخالف دانستهاند، ولی ضعف این سخن آشکار است.) 28

    15

    6 . صفت تکوین: یکی دیگر از اختلافات اشعریان و ماتریدیان بر سر صفت تکوین است. ماتریدیان تکوین را

    صفتی ازلی برای خداوند میدانند؛ اما اشاعره آن را نمیپذیرند، بلکه امری اعتباری میدانند که از نسبت مؤثر به

    ) اثر در عقل حاصل میشود.) 23

    تفتازانی در این مورد کاملاً جانب اشاعره را میگیرد و با ماتریدیان مخالفت میکند و استدلالهای آنان را پاسخ

    میگوید. او مینویسد : قول به تکوین از شیخ ابومنصور ماتریدی و پیروان او مشهور است و ایشان آن را به قدمای خود نسبت

    ) میدهند...و آن را به خارج ساختن معدوم از عدم به وجود، تفسیر میکنند.) 94

    وی پس از ذکر استدلالهای ماتریدیان، دو دلیل بر رد آن استدلالها میآورد . تفتازانی در دلیل نخست میگوید:

    بر اساس تفسیر خود ماتریدیان از صفت تکوین، این صفت نسبت و اضافهای است که عقل آن را از نسبت مؤثر

    به اثر، اعتبار و انتزاع میکند و در نتیجه، تکوین یک صفت عینی و ازلی نیست. او در دلیل دوم نیز به این نکته

    اشاره میکند که اگر تکوین ازلی باشد، لازم میآید مکوّنات نیز ازلی باشند و این عین استدلالی است که سایر

    اشعریان در رد ماتریدیان آوردهاند . )94(

    بنابراین، از لحن عبارت او پیداست که اولاً وی به هیچ وجه خود را از ماتریدیان نمیداند؛ چون این نظریه را به

    ماتریدی و پیروان او نسبت میدهد و ثانیاً خود نیز با صفت تکوین کاملاً مخالف است و در دو دلیلی که در رد

    ماتریدیان میآورد، عیناً دیدگاه اشعریان را منعکس میسازد . تفتازانی در شرح عقائد نسفی نیز تلویحاً جانب اشاعره را میگیرد و پس از ذکر ادله ازلی بودن صفت تکوین

    مینویسد : مبنای این ادله این است که تکوین صفتی حقیقی همانند علم و قدرت است و متکلمان محقق معتقدند که

    تکوین از اضافات و اعتبارات عقلی است؛ همانند اینکه خداوند قبل از هر چیزی و با هر چیزی و بعد از هر چیزی

    است و ذکر زبان ما و معبود ماست و ما را میمیراند و زنده میکند . آنچه در ازل حاصل میگردد، مبدأ آفرینش و روزی دادن و اماته و احیاست و دلیلی در کار نیست که تکوین

    ) صفت دیگری غیر از قدرت و اراده باشد.) 92

    0کلام خدا: ماتریدیان معتقدند قرآن کلام الهی است که به عنوان قول بدون کیفیت از خدا ظاهر شده و 7

    امری متکثر است، اما اشعریان معتقدند کلام خدا امر واحد است. در عین حال، اشعریان در کیفیت وحدت کلام

    الهی، اختلاف دارند و بعضی به وحدت شخصی و برخی به وحدت نوعی آن که همان خبر باشد، قائل شدهاند.

    )99(

    مذهب ما این « : تفتازانی در این مورد نیز در اصل واحد دانستن کلام الهی جانب اشاعره را میگیرد و مینویسد

    )91(». است که کلام ازلی خدا واحد است که به حسب تعلق، تکثر مییابد

    0تفسیر صفت قدرت: ماتریدیان قدرت را صفت ازلی خداوند میدانند که بر اساس اراده [به اشیا] تعلق 8

    16

    میگیرد؛ یعنی صدور اثر از قادر، ممکن و ترک آن برای او مقدور است، اما اشاعره گفتهاند: قدرت صفتی است

    ) که به هنگام تعلق به مقدورات، در آنها اثر میگذارد.) 91

    تفتازانی در شرح عقاید نسفیه، قدرت را دقیقاً مطابق رأی اشعریان تفسیر میکند و مینویسد :

    96 ( در کتاب مقاصد، تصریحی به (». قدرت صفتی ازلی است که به هنگام تعلق به مقدورات، در آنها اثر میگذارد «

    این مطلب ندارد و رأی او چندان روشن نیست و صرفاً قدرت را به تمکن از فعل و ترک تفسیر کرده و گویی به

    اختلاف اشاعره و ماتریدیه توجه نداشته است . )97(

    0صفات خبری: ماتریدیان معتقدند اثبات وجه و ید و... برای خدا حق است؛ لیکن تنها اصل این صفات 9

    معلوم و وصف و کیفیت آنها مجهول است و با عجز از درک وصف، نمیتوان اصل را ابطال کرد، اما جمهور اشاعره

    معتقدند که اینها مجاز و کنایه از معانی دیگری همچون قدرت و بصرند. از خود اشعری بر هر دو دیدگاه روایت

    ) وجود دارد.) 98

    تفتازانی در این خصوص نیز با اشاعره موافق است و مینویسد : برخی از صفات در ظاهر شرع وارد شدهاند که حمل آنها بر معانی حقیقیشان محال است؛ مثل استواء، ید، وجه،

    عین و... . از شیخ [ابوالحسن اشعری] روایت شده که هر یک از اینها صفتی زائد[بر ذات] است، اما حق این است

    ) که اینها مجاز و تمثیلاند و این نیز یکی از دو قول شیخ [ابوالحسن ا شعری] است.) 93

    میدانند و » تصدیق و اقرار « 0تعریف ایمان: جمهور ماتریدیان ایمان را 10 « را جزء و رکن ایمان » اقرار

    و اقرار را شرط آن میدانند. در نظر آنان، اقرار برای افراد قادر » تصدیق « میشمارند، اما اشاعره ماهیت ایمان را

    به نطق، شرط ایمان، اما خارج از ماهیت آن است. در این مورد، شخص ابومنصور ماتریدی با اشاعره موافق است،

    ) اما پیروان او همان اعتقادی را دارند که گفتیم.) 14

    التصدیق بما جاء به « تفتازانی در شرح عقاید نسفی، پس از نقل قول نسفی در اینباره که ایمان عبارت است از

    دیدگاه اشعریان را نقل و با عباراتی ملایم تأیید میکند و از نصوص قرآن بر آن دلیل و ،» من عندالله و الاقرار به

    شاهد میآورد. او مینویسد : است و اقرار شرط اجرای احکام » تصدیق به قلب « جمهور محققان معتقدند ایمان ]مسلمانی] در دنیاست. این

    ) مختار شیخ ابومنصور ماتریدی است و نصوص نیز آن را تأیید میکند.) 14

    هر چند تفتازانی در شرح مقاصد به این معنا تصریح نمیکند، اما تأکید میورزد که ایمان صرف تصدیق قلبی

    ) است و اعمال در آن دخالتی ندارد.) 12

    اشاعره استثنا در ». من مؤمنم؛ انشاءالله « : 0استثنا در ایمان: استثنا در ایمان این است که آدمی بگوید 11

    را جایز میدانند، اما ماتریدیه آن را جایز نمیشمارند و معتقدند که استثنا در ایمان » انشاءالله « ایمان و گفتن

    ) نشانه شک و تردید و منافی تصدیق است.) 19

    17

    مذهب ما صحت استثنا در ایمان است؛ « : تفتازانی در این مسئله نیز همگام با اشاعره چنین اعلام میدارد

    وی بر صحت ». مقدم است » من حقیقتاً مؤمنم « ) بر )گفتن » من مؤمنم، إنشاءالله « ) بهگونهای که چه بسا)گفتنِ

    استثنا در ایمان چندین دلیل میآورد و تأکید میورزد که این استثنا نشانه شک و تردید نیست تا با تصدیق

    ) منافات داشته باشد.) 11

    او در پایان مینویسد : خلاصه اینکه مؤمن در ثبوت ایمان و تحقق آن در زمان حال و نیز در عزم و جزم خود به ثبات ایمان و بقای بر

    آن در آینده، تردید نمیکند، لیکن از پایان کار میترسد و رجای حسن عاقبت دارد و در نتیجه، ایمان موافات را

    ) که وسیله نجات و رسیدن به درجات است، به مشیت الهی منوط میکند.) 11

    0تشکیکی بودن ایمان: ماتریدیان معتقدند ایمان تشکیکبردار نیست، اما اشعریان معتقدند ایمان قابل 12

    ) زیاده و نقصان است.) 16

    تفتازانی در هر دو کتاب خود، هر دو دیدگاه را منعکس میکند و ادله هر یک را بیان میدارد و ظاهراً با اشاعره

    موافق است. وی پس از ذکر تأویلاتی که ماتریدیان و امام الحرمین)که در این خصوص با ماتریدیان موافق است(

    برای نصوصی آوردهاند که دال بر زیاد یا کم شدن ایمان است، میگوید : این وجوه در تأویل )نصوص( نیکوست؛ البته اگر برای ایشان ثابت گردد که تصدیق فی نفسه تفاوتپذیر نیست،

    ) ولی کلام در همین است.) 17

    از این تعبیر پیداست که وی این توجیهات را نمیپذیرد و معتقد است که تصدیق (که همان ایمان است(، قابل

    تشکیک و تفاوت در درجات است. البته او در شرح مقاصد، در آغاز این بحث، سخن خود را این گونه آغاز

    ». ... ظاهر کتاب و سنت این است که ایمان زیاده و نقصان میپذیرد، اما جمهور آن را منع کردهاند « : میکند

    بنابراین، در این مورد نیز تفتازانی با اشاعره موافق است . )18(

    0سعید و شقی: یکی از اختلافات اشاعره و ماتریدیه این است که اشاعره معتقدند شقی همیشه شقی 13

    است و به سعادت نمیرسد و سعید نیز همیشه با سعادت است و سعادتش به شقاوت مبدل نمیشود. اما

    ) ماتریدیان میگویند ممکن است سعید شقی شود و شقی سعید گردد.) 13

    تفتازانی در این خصوص نیز با اشاعره موافق است و سخنان اشاعره را مدلل میسازد و چنین توجیه میکند که

    مفهوم سخن آنان از سعادت و شقاوت، سعادت و شقاوت موافات است؛ یعنی سعادت و شقاوتی که در علم الهی

    ) مشخص شده و قابل دگرگونی نیست.) 14

    0بیاثر بودن قدرت عبد:در باب قدرت انسان و فعل او، ماتریدیان گفتهاند که اصل فعل آدمی به قدرت 14

    خداوند راجع است، اما تکوین و اتصاف آن به طاعت و معصیت، به قدرت عبد باز میگردد [و بنابراین، قدرت عبد

    تأثیری دارد] اما جمهور اشاعره، برای قدرت عبد هیچ تأثیری قایل نیستند و بازگشت فعل عبد را فقط به قدرت

    18

    ) الهی میدانند؛ هر چند برخی از ایشان نیز آن را نمیپذیرند.) 14

    فعل عبد تنها به قدرت خدا « تفتازانی در این مورد نیز کاملاً با جمهور اشاعره موافق است و تصریح میکند که

    ) و برای این مدعای خود، بیش از ده دلیل مفصل عقلی و نقلی میآورد . ) 12 » واقع میشود

    0عصمت انبیا:اهل سنت، چه ماتریدیه و چه اشاعره، انبیا را پس از بعثت، در مورد ارتکاب گناهان کبیره 12

    معصوم میدانند. اختلاف این دو گروه در عصمت انبیا از گناهان صغیره پس از بعثت است. ماتریدیان انجام گناه

    صغیره را نیز بر پیامبران جایز نمیشمارند و ایشان را از آن نیز معصوم میدانند، اما اشاعره ارتکاب گناه صغیره از

    پیامبران را پس از بعثت جایز میدانند. البته برخی از آنها تنها ارتکاب سهوی این گناهان را برای انبیا جایز

    ) میدانند، اما برخی دیگر ارتکاب عمدی آنها را نیز جایز میپندارند.) 19

    تفتازانی قائل است که ارتکاب گناهان صغیره به طور سهوی و نه عمدی، از پیامبران جایز است؛ البته به شرط

    امام الحرمین از ما و ابوهاشم « : آنکه بر آن اصرار نورزند و با تنبیه متنبه شوند. او در پایان این بحث افزوده است

    )11(». از معتزله، ارتکاب عمدی گناهان صغیره را نیز تجویز کردهاند

    بنابراین، تفتازانی در این مورد نیز با اشاعره موافق است، اما از صرف موافقت او با اشاعره در این مورد به

    خصوص، نمیتوان نتیجه گرفت که او اشعری است؛ زیرا برخی حنفیان نیز انبیا را از گناهان صغیره سهوی

    معصوم نمیدانند. با این حال، نکتهای در عبارت اخیر تفتازانی وجود دارد که از آن میتوان اشعری بودنش را

    وی امام الحرمین اشعری را از مذهب ». ذهب امام الحرمین منا « : نتیجه گرفت و آن این است که وی میگوید

    خویش میداند؛ پس معلوم میشود که او هم اشعری است . ب. موارد توافق با ماتریدیه

    در سخنان تفتازانی مواردی نیز وجود دارند که ظاهراً وی با ماتریدیان همرأی است. اکنون این موارد را نیز ذکر

    میکنیم : بنابراین، بقا صفتی زاید .» وجود مستمر « عبارت است از » بقا « 0صفت بقا: اکثریت ماتریدیان بر این باورند که 1

    ) بر وجود و غیر از آن نیست، اما اشعریان معتقدند بقا صفت وجودی زاید بر ذات و وجود خداوند است.) 11

    تفتازانی در شرح مقاصد به این مسئله پرداخته و ادله طرفین را مطرح ساخته است، لیکن خود صریحاً

    ) موضعگیری نکرده و گویی با ماتریدیان موافق است؛ زیرا استدلال اشعریان را مورد نقد قرار میدهد.) 16

    0متعلق سمع و بصر: ماتریدیان معتقدند صفت سمع و بصر فقط به مسموعات و مبصرات تعلق میگیرد، اما 2

    ) اشاعره میگویند به هر موجودی تعلق میگیرد .) 17

    ظاهراً تفتازانی در این خصوص با ماتریدیان موافق است. او در شرح عقاید نسفیه مینویسد : سمع صفتی است که به مسموعات تعلق میگیرد و بصر صفتی است که به مبصرات تعلق میگیرد و به طور تام

    ) آن مبصر و مسموع را درک میکند.) 18

    19

    0ایمان و اسلام: جمهور ماتریدیان اسلام و ایمان را یک حقیقت میدانند، اما اشعریان به تعدد و تفاوت آنها 3

    ) معتقدند.) 13

    تفتازانی در این خصوص، با ماتریدیه موافق است. او ضمن پذیرش تغایر مفهومی ایمان و اسلام حقیقت آنها را

    ) یک چیز میداند که همانا قبول و اذعان است و آن دو را در حکم نیز یک چیز میشمارد.) 64

    0ایمان مقلد: ماتریدیان قایل به صحت ایمان مقلدند، اما جمهور اشاعره، از جمله خود اشعری، صحت ایمان 4

    ) مقلد را نمیپذیرند؛ هر چند بسیاری از اشاعره نیز با ماتریدیان موافقاند.) 64

    تفتازانی در اینباره کاملاً با ماتریدیه موافق است و از صحت ایمان مقلد دفاع میکند، اما این مورد اختلافی،

    ) چندان جدی نیست و چنانکه گذشت، بسیاری از اشاعره با ماتریدیان موافقاند. ) 62

    تفتازانی نیز در تلاش است سخن اشعری را توجیه کند و بگوید اشعری قایل به نادرستی ایمان مقلد نیست، بلکه

    ) ایمان مقلد را کامل نمیداند. در نتیجه، تفتازانی اختلاف خود با اشعری را منتفی میکند.) 69

    0شرط مرد بودن در نبوت: ماتریدیان مرد بودن را شرط نبوت میشمارند و اشعریان آن را شرط نمیدانند؛ 2

    هر چند بسیاری از اشاعره در این مورد با ماتریدیه توافق دارند.) 61 (در این مورد نیز تفتازانی با ماتریدیه موافق

    ) است و مرد بودن را شرط نبوت میداند.) 61

    نتیجهگیری

    از مجموع بیست موردی که ذکر کردیم، تفتازانی در پانزده مورد با اشاعره موافق و با ماتریدیه مخالف است و

    تنها در پنج مورد ظاهراً با ماتریدیه موافق است. نکته این است که آن پانزده مورد، هم از حیث تعداد بیشتر است

    و هم اموری پایه و زیربنایی، مانند حسن و قبح عقلی، تکوین و ایمان است. به علاوه، تفتازانی در آن پانزده مورد

    و همانند آن بهره » المذهب « عمدتاً با صراحت، موافقت خود را با اشاعره اعلام میدارد و از تعابیری چون

    میجوید؛ اما در این پنج مورد، بیشتر ظاهر امر نشان میدهد که وی با اشاعره مخالف است. افزون بر این، این

    پنج مورد از مسائل اساسی نیستند و بسیاری از کسانی که مسلماً اشعری بودهاند، در این مورد با ماتریدیه

    موافقاند. به تعبیر دیگر، در این موارد پنجگانه اشعریان نیز میان خود اختلاف داشتهاند و بسیاری از آنان با

    ماتریدیان همرأی بودهاند . بنابراین، به نظر میرسد تفتازانی اشعری است و نمیتوان آن پانزده مورد محکم را به خاطر این پنج مورد

    متشابه رها کرد. در نتیجه، دیدگاه شمسالدین سلفی و امثال او که تفتازانی را ماتریدی معرفی میکنند، به نقد

    کشیده میشود . نکتهای که در اینجا شایسته ذکر است، این است که به احتمال بسیار، کتاب شرح عقاید نسفیه تفتازانی باعث

    شده است که وی را ماتریدی بپندارند؛ زیرا کتاب عقاید نسفی، متنی مربوط به عقاید ماتریدی است و تفتازانی

    در شرح خود بر این کتاب، عقاید ماتریدی را توضیح میدهد و معمولاً برای رعایت اختصار، تنها به توضیح

    21

    عبارات نسفی میپردازد و از اظهار دیدگاه خویش خودداری میکند . اما با مراجعه به کتاب مقاصد و شرح آن که

    تفتازانی در آن به بیان دیدگاههای خود میپردازد، میبینیم که افکار اشعری او به وضوح نمایان است و روح

    اشعریگری بر آن کتاب حاکم است . البته چنان که دیدیم، وی در شرح عقاید نسفیه نیز در مواردی چند، نظیر تکوین، قدرت و ایمان، رأی خود را

    مطابق با نگرش اشعری اظهار میکند. افزون بر این، او در همان آغاز شرح خود، به داستان جدایی اشعری از

    معتزله و اقدام وی به تصحیح و تفسیر عقاید اهل سنت و ریاست وی بر اهل سنت و جماعت، اشاره و از وی

    تمجید میکند؛) 66 (در حالی که اگر ماتریدی میبود، جا داشت این تکریم و احترام را درباره ابومنصور ماتریدی به

    جا آورد . بنابراین، با توجه به مجموع این مسائل، به نظر نمیرسد که تردیدی در اشعری بودن تفتازانی باقی بماند. وجود

    کتابهای فقهی او در باب فقه حنفی را نیز نمیتوان دلیل بر ماتریدی بودن او دانست؛ زیرا در گذشته مرسوم بوده

    است که عالمی از مذهبی در باب مذاهب دیگر کتاب مینگاشته است. به علاوه، این امکان نیز وجود دارد که

    تفتازانی در فقه پیرو ابوحنیفه و در اصول پیرو اشعری باشد که در این صورت، تصریح بسیاری از دانشمندان بر

    حنفی بودن او، دلیل بر ماتریدی بودنش نخواهد بود، به ویژه اگر سخن تاجالدین سبکی را بپذیریم که اکثریت

    ) حنفیان را اشعری میداند. ) 67

    البته در کلیت سخن سبکی، تردید جدی وجود دارد. مذهب فقهی تفتازانی نیز نیازمند تحقیقی جداگانه است و

    معلوم نیست او حنفی باشد . نکتهای که در پایان لازم است بدان اشاره شود، این است که تفتازانی دانشمندی متأمل و معتدل است که

    همواره جهت اعتدال را رعایت میکند. او معمولاً در اختیار رأی، تابع دلیلی است که به نظرش قوی باشد. وی

    اغلب از انتساب خود به فرقهای خاص خودداری میورزد و فرقههای مخالف خود را با تعابیر رکیک و زننده

    مخاطب قرار نمیدهد. تفتازانی حتی در مواردی که از شیعه سخن به میان میآورد، اگر با دیدگاه آنان موافق

    نباشد، نارضایتی خود را با استدلال ابراز میدارد و از توهین یا استفاده از تعابیر بیادبانه خودداری میکند. همین

    اعتدال در اندیشه باعث شده است که نویسندگان در مورد مذهب فقهی و کلامی او دچار اختلاف و سردرگمی

    شوند و به آسانی نتوانند از کلام خود او دریابند که ماتریدی یا اشعری است. او در هر دو کتاب خود، هم از

    و » شیخ « اشعری و هم از ماتریدی با تعابیری تمجیدآمیز و محترمانه، نظیر « یاد میکند و این امر » رحمه الله

    باعث پدید آمدن گونهای ابهام در مذهب فقهی و کلامی او شده است .

    21

    نتیجه گیری :

    ازمجموع آیات و روایات استفاده میشود که حضرت رسول الله)ص( هم از نظر باطن ، و معارف الهی و اطلاع بر

    اسرار غیبیه و نیز از نقطه نظر ظاهر ، در تمام شئون علی ابن ابیطالب علیه السلام را در بیت خود و حرم خود

    که حرم خداست ، جای داده و همیشه در سّر و شهادت پنهان و آشکار با آن حضرت بوده ، دو نفس بودند که از

    منظور آن . » لایودّی عنی الّا انا او علی « : یک اصل منشعب شده اند بالاخص درآن فقره از روایت که فرمود

    است که این بار رسالت و هدایت مردم را به سوی خدا از نقطه نظر ظاهر و باطن ، یعنی سیطره برنفوس و

    ملکوت آن ها ، کسی نمی تواندحمل کند ، مگر خود من یا علی . بنابراین آن حضرت در تمام مقامات و درجات

    رسول خدا شریک بوده است که یکی از آن مقامات ، مقام ولایت نفس آن صفات و اسماست نه غیر از آن و

    بنابراین ظهور آن صفات و اسما به ولایت نامیده میشود و بس .

    22

    پیوست :

    .4 سوره آل عمران ، آیه ی 64

    .2 طبرسی ، شیخ ابو علی فضل بی حسن ، مجمع البیان ، ترجمه دکترسید ابراهیم میرباقری ، ج 1 ، ص 927

    .9 مصطفوی ، حسن ، التحقیق فی الکلمات قرآن ، ج 4 ، ص 994

    .1 الزمخشری الخوارزمی ، ابی القاسم جارالله محمود بن عمر ، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل ، ج 4

    .1 تقه الاسلام کلینی ، اصول کافی ، ترجمه محمد باقر کمره ای ، چاپ هفتم

    .6 محمد حسین طباطبایی ، تفسیر المیزان ، چاپ هجدهم

    .7 جلال الدین سیوطی ، الدر المنثور ، ج 2 ، ص 93

    .8 زمخشری ، الکشاف ، ج 4 ، ص 974

    .3 امام فخر الرازی ، التفسیر الکبیر ، مکتب الاعلام الاسلامی ، نشر الثالث

    .44 ر. ک. نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ثواقب، جهان بخش، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 4973 ص 411 ؛ نقش کلیسا در

    ممالک اسلامی، خالدی، مصطفی و فروخ، عمر، ترجمه ی مصطفی زمانی، مؤسسه ی دارالکفر، قم، 4917 ، ص 22  23 .

    .44 التوحید و النبوه و القرآن فی حوار المسیحییه والاسلام. هانس کونگ و جوزف فان اس، ترجمه عربی سید محمد الشاهد، مؤسسه

    4141 ، بیروت، لبنان، ص 24 / ی الجامعیهللدرسات و التوزیع و النشر، 4331 .

    .42 11 نوشته شده است. آیه ی 64 شریفه ال عمران )هر کس پس ، گویا درباره ی شماره ی آیه اشتباهی صورت گرفتهو به جای 64

    از این آگاهی که بر تو رسید، در باره ی عیسی با تومجادله کند، بگو: بیایید فرزندان و زنان خود را به مباهله بخوانیم و نفرین خدا

    رابر دروغگویان قرار دهیم(

    .49 مباهله در مدینه، ماسینیون، لویی، ترجمه محمودرضا افتخارزاده، انتشارات رسالت قلم، 4978 ، تهران، ص 84  82 .

    .41 برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ص 416

    .41 لکنوی، ابوالحسنات محمدبنعبدالحی، الفوائد البهیة فی تراجم الحنفیة، تصحیح: محمد النعمانی، دارالمعرفة، بیروت، بیتا، ص

    491  496 .

    .46 همان، ص 491 ، به نقل از حاشیه طحطاوی بر الدرالمختار

    .47 فؤاد، عبدالفتاح احمد، الفرق الاسلامیة و اصولها الایمانیة، اول، دارالدعوة، قاهره، بیتا، ج 4، ص 294 .

    .48 سلفی افغانی، شمسالدین، الماتریدیة و موقفهم من توحید الاسماء و الصفات، دوم، مکتبة الصدیق، طائف، عربستان ، ص 924 به

    بعد .

    .43 بیاضی حنفی، کمالالدین احمد، اشارات المرام من عبارات الامام، تحقیق : یوسف عبدالرزاق، اول، شرکة المصطفی البانی، مصر،

    4968 ق، ص 11 ؛ شیخزاده، عبدالرحیم، نظم الفرائد و جمع الفوائد، به اهتمام بسام عبدالوهاب الجابی، اول، دار ابن حزم، بیروت،

    4121 ق، ص 246 ، فریده 22 .

    23

    .24 لاحکم للعقل بالحسن و القبح بمعنی استحقاق المدح و الذم عندالله تعالی، خلافاً للمعتزلة...فعندنا الحسن بالامر و القبح بالنهی «

    شرح المقاصد فی علم الکلام، تصحیح: عبدالرحمن عمیرة، منشورات الشریف الرضی، قم، 4974 ش، ج 1، ص 282 ». بل عینهما

    .24 ابوعذبه، حسنبنعبدالمحسن، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیة، تحقیق: عبدالرحمن عمیرة، اول، عالم

    الکتب، بیروت، 4143 ق، ص 88 ؛ اشارات المرام، ص 11 و 218  212 ؛ نظم الفرائد، ص 246 ، فریده

    .22 لایمتنع تکلیف مالایطاق. جعل اصحابنا جواز تکلیف مالایطاق و عدم تعلیل افعال الله تعالی بالاغراض من فروع مسألة الحسن و «

    شرح المقاصد، ج 1، ص 236 »... القبح

    .29 نظم الفرائد، ص 248 ، فریده 47 .

    .21 لایمتنع تکلیف مالایطاق ولاتعلل افعاله بالاغراض، خلافاً للمعتزلة و عمدتهم أن تکلیف مالایطاق سفه و الفعل الخالی عن الغرض «

    شرح المقاصد، ج 1، ص 236 ». عبث، فلایلیق بالحکیم، وقد عرفت ضعفهما .

    .21 نظم الفرائد، ص 249 ، فریده 24

    .26 «لاخلاف فی أن الباری لایفعل قبیحاً ولایترک واجباً، اما عندنا فلأنه لاقبح منه و لاواجب علیه لکون ذلک بالشرع ولایتصور فی

    شرح المقاصد، ج 1، ص 231 ». فعله و اما عند المعتزلة، فلأن کل ماهو قبیح منه فهو یترکه البتة

    .27 نظم الفرائد، ص 241 ، فریده 24 .

    .28 ونطق الکتاب والسنة بأن الله تعالی عفو غفور یعفو عن الصغائر مطلقاً و عن الکبائر بعد التوبة و لایعفو عن الکفر قطعاً و إن جاز «

    عقلاً، و منع بعضهم الجواز العقلی ایضاً لأنه مخالف لحکمة التفرقة بین من احسن غایة الاحسان و من اساء غایة الاساءة، وضعفه

    - شرح المقاصد، ج 1، ص 413 418 ». ظاهر

    .23 اشارات المرام، ص 19 ؛ نظم الفرائد، ص 434  432 ، فریده 44 .

    .94 التکوین، اشتهر القول به عن الشیخ ابی منصور الماتریدی و اتباعه و هم ینسبونه الی قدمائهم... و فسروه باخراج المعدوم من «

    شرح المقاصد، ج 1، ص 463  474 ». العدم الی الوجود .

    .94 ثم عورضت الوجوه المذکورة [للاستدلال علی التکوین من جانب الماتریدیین] بوجهین: احدهما: لایعقل من التکوین الا الاحداث «

    و اخراج المعدوم من العدم الی الوجوه کما فسروه القائلون بالتکوین الازلی، ولاخفاء فی انه اضافة یعتبرها العقل من نسبة المؤثر إلی

    شرح ». الاثر فلایکون عینیاً موجودا ثابتا فی الازل. ثانیهما: أنه لو کان ازلیاً لزم ازلیة المکوّنات، ضرورة امتناع التأثیر بدون الاثر

    المقاصد، ج 1، ص 474  472 .

    .92 ومبنی هذه الادلة علی أن التکوین صفة حقیقیة کالعلم و القدرة والمحققون من المتکلمین علی أنه من الاضافات و الاعتبارات

    العقلیة مثل کون الصانع  تعالی و تقدس  قبل کل شیء و معه و بعده و مذکورا بألسنتنا و معبودا لنا و یمیتنا و یحیینا و نحو

    ذلک والحاصل فی الازل: هو مبدأ التخلیق والترزیق والاماتة و الاحیاء و غیرذلک ولادلیل علی کونه  ای التکوین  صفة اخری

    شرح العقائد النسفیة، تحقیق ». سوی القدرة و الارادة : احمد حجازی السقا، اول، مکتبة الکلیات الازهریة، مصر، 4147 ق، ص 17 

    18 .

    .99 نظم الفرائد، ص 482 ، فریده 8 .

    .91 شرح المقاصد، ج 1، ص 469 ». المذهب أن کلامه الازلی واحد یتکثر بحسب التعلق «

    .91 نظم الفرائد، ص 477 ، فریده 1 .

    .96 شرح عقاید النسفیه، ص 14 ». والقدرةو هی صفة ازلیة تؤثر فی المقدورات عند تعلقها بها « .

    .97 شرح المقاصد، ج 1، ص 83 .

    .98 نظم الفرائد، ص 244  242 ، فریده 41 .

    .93 ومنها ماورد به ظاهر الشرع و امتنع حملها علی معانیها الحقیقیة مثل الاستواء... والید...والوجه...والعین... فعن الشیخ أن کلاً منها «

    صفة زائدة . شرح المقاصد، ج 1، ص 471 ». والحق أنها مجازات و تمثیلات و هو احد قولی الشیخ

    24

    .14 نظم الفرائد، ص 221  226 ، فریده 24 .

    .14 وذهب جمهور المحققین إلی أنه التصدیق بالقلب و انما الاقرار شرط لإجراء الاحکام فی الدنیا، لما أن التصدیق بالقلب امر باطن

    لابدله من علامة. ضمن صدق بقلبه و لمیقرّ بلسانه فهو مؤمن عندالله و إن لم یکن مؤمناً فی احکام الدنیا... وهذا هو اختیار الشیخ

    ولما یدخل « مجادله/ 22 ( و قال تعالی ( » اولئک کتب فی قلوبهم الایمان « : ابی منصور و النصوص معاضدة لذلک. قال الله تعالی

    شرح العقاید النسفیه، ص 73 »... الایمان فی قلوبکم .

    .12 ل نامقامات: الاول: أنه فعل القلب...الثانی: أنه التصدیق دون المعرفة و الاعتقاد... والثالث: أن الاعمال لیست داخلة فیه بحیث ینتفی

    بانتفائها .» شرح المقاصد، ج 1، ص 484  489 .

    .19 الروضة البهیة، ص 3؛ اشارات المرام، ص 16 .

    .11 و منعه الاکثرون لدلالته علی » أنا مؤمن حقاً « علی » المذهب صحة الاستثناء فی الایمان، حتی إنه ربما یؤثر أنا مؤمن إن شاء الله

    الشک او ایهامه ایاه لااقل. ولنا وجوه: الاول: أنه للتبرک و التأدب، لاللشک و التردد. و الثانی: أن الایمان المنجی امر خفی، لایأمن

    الجازم بحصوله أن یشوبه شیء من المنافیات من حیث لایعلم، فیفوضه إلی المشیئة. الثالث و علیه التعویل، أنه للشک فیما هو آیة

    النجاة و هو ایمان الموافاة، لافی الایمان الناجز و لیس معنی قولهم: العبرة بایمان الموافاة أن الناجز لیس بایمان حقیقة. بل إنه

    لیس بمنج... وبالجملة، لایشک المؤمن فی ثبوت الایمان و تحققه فی الحال ولافی الجزم بالثبات و البقاء علیه فی المآل، لکن

    ». یخاف سوء الخاتمة و یرجو حسن العاقبة، فیربط ایمان الموافاة الذی هو آیة الفوز و النجاة و وسیلة الی الدرجات، بمشیتة الله

    شرح المقاصد، ج 1، ص 241  247 .

    .11 همان .

    .16 نظم الفرائد، ص 228  223 ، فریده 21 .

    .17 شرح المقاصد، ج 1، ص 241 ». وهذه الوجوه جیدة فی التأویل لوثبت لهم أن التصدیق فی نفسه لایقبل التفاوت، والکلام فیه .

    .18 شرح المقاصد، ج 1، ص 244 »... ظاهر الکتاب و السنة أن الایمان یزید و ینقص و منعه الجمهور

    .13 اشارات المرام، ص 16 ؛ الروضة البهیة، ص 41 ؛ نظم الفرائد، ص 214 ، فریده 94 .

    .14 وم ا یحکی عنهم [اشاعره] من أن السعید لایشقی والشقی لایسعد و أن السعید من سعد فی بطن امه و الشقی من شقی فی بطن

    امه، فمعناه أن من علم الله منه السعادة المعتبرة التی هی سعادة الموافاة فهو لایتغیر إلی شقاوة الموافاة و بالعکس وکذا فی الولایة

    شرح المقاصد، ج 1، ص 246 ». و العداوة .

    .14 اشارات المرام، ص 11 ؛ نظم الفرائد، ص 212 ، فریده 97 .

    .12 شرح المقاصد، ج 1، ص 229 ». إن فعل العبد واقع عندنا بقدرة الله وحدها .

    .19 الروضة البهیة، ص 88 ؛ اشارات المرام، ص 16 .

    .11 والمذهب عندنا منع الکبائر بعد البعثة مطلقاً، والصغائر عمدا لاسهواً، لکن لایصّرون ولایقّرون بل یتنبهون فیتنبهون؛ وذهب امام

    شرح المقاصد، ج 1، ص 14 ». الحرمین منا وابوهاشم من المعتزلة إلی تجویز الصغائر عمداً

    .11 نظم الفرائد، ص 471  476 ، فریده 1 .

    .16 شرح المقاصد، ج 1، ص 461  468

    .17 نظم الفرائد، ص 484 ، فریده 7 .

    .18 شرح العقائد النسفیة، ص 14 .

    .13 نظم الفرائد، ص 298 ، فریده 23 .

    .64 شرح المقاصد، ج 1، ص 246  247 ، شرح العقائد النسفیة، ص 89

    .64 الروضة البهیة، ص 96 ؛ نظم الفرائد، ص 294 ، فریده 26 .

    .62 شرح المقاصد، ج 1، ص 248 .

    .69 همان، ص 224  224 .

    25

    .61 اشارات المرام، ص 16 ؛ نظم الفرائد، ص 217 ، فریده 91

    .61 شرح المقاصد، ج 1، ص 64 .

    .66 شرح العقائد النسفیة، ص 44  42 .

    .67 سبکی، تاجالدین عبدالوهاببنعلی، طبقات الشافعیة الکبری، تحقیق : م.م.الطناحی و ع.م.اسحلو، دار احیاء الکتب العربیة، مصر،

    بیتا، ج 9، ص 978

    منابع :

    .4 قرآن کریم

    .2 سید جعفر شهیدی ، نهج البلاغه ، چاپ هشتم ، شرکت انتشارات علمی فرهنگی ، 4979 ش

    .9 طبرسی ، شیخ ابو علی فضل بی حسن ، مجمع البیان ، ترجمه دکترسید ابراهیم میرباقری ،موسسه

    انتشارات فراهانی

    .1 مصطفوی ، حسن ، التحقیق فی الکلمات قرآن، بنگاه ترجمه ونشر کتاب

    .1 الزمخشری الخوارزمی ، ابی القاسم جارالله محمود بن عمر ، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون

    الاقاویل فی وجوه التاویل ، بیروت ، دار الفکر اسلامی ، 4237 ه ، 4377 م

    .6 تقه الاسلام کلینی ، اصول کافی ، ترجمه محمد باقر کمره ای ، چاپ هفتم ، انتشارات اسوه ی تهران ،

    4981 ش

    .7 محمد حسین طباطبایی ، تفسیر المیزان ، چاپ هجدهم ، دفتر نشر جامع مدرسین قم ، سال 4967

    ه .ش

    .8 جلال الدین سیوطی ، الدر المنثور

    .3 زمخشری ، الکشاف

    .44 امام فخر الرازی ، التفسیر الکبیر ، مکتب الاعلام الاسلامی ، نشر الثالث ، جمادی الثانی ، 4144 ه .ق

    .44 ر. ک. نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ثواقب، جهان بخش، دفتر تبلیغات اسلامی، قم،

    4973 نقش کلیسا در ممالک اسلامی، خالدی، مصطفی و فروخ، عمر، ترجمه ی مصطفی زمانی، -

    مؤسسه ی دارالکفر، قم، 4917

    .42 التوحید و النبوه و القرآن فی حوار المسیحییه والاسلام. هانس کونگ و جوزف فان اس، ترجمه عربی

    4141 ، بیروت، لبنان / سید محمد الشاهد، مؤسسه ی الجامعیهللدرسات و التوزیع و النشر، 4331

    .49 مباهله در مدینه، ماسینیون، لویی، ترجمه محمودرضا افتخارزاده، انتشارات رسالت قلم، 4978 ، تهران

    26

    .41 لکنوی، ابوالحسنات محمدبنعبدالحی، الفوائد البهیة فی تراجم الحنفیة، تصحیح: محمد النعمانی،

    دارالمعرفة، بیروت، بیتا

    .41 فؤاد، عبدالفتاح احمد، الفرق الاسلامیة و اصولها الایمانیة، اول، دارالدعوة، قاهره، بیتا

    .46 سلفی افغانی، شمسالدین، الماتریدیة و موقفهم من توحید الاسماء و الصفات، دوم، مکتبة الصدیق،

    طائف، عربستان

    .47 بیاضی حنفی، کمالالدین احمد، اشارات المرام من عبارات الامام، تحقیق : یوسف عبدالرزاق، اول،

    شرکة المصطفی البانی، مصر، 4968 ق شیخزاده، عبدالرحیم، نظم الفرائد و جمع الفوائد، به اهتمام -

    بسام عبدالوهاب الجابی، اول، دار ابن حزم، بیروت، 4121 ق

    .48 لاحکم للعقل بالحسن و القبح بمعنی استحقاق المدح و الذم عندالله تعالی، خلافاً للمعتزلة...فعندنا «

    شرح المقاصد فی علم الکلام، تصحیح: عبدالرحمن عمیرة، ». الحسن بالامر و القبح بالنهی بل عینهما

    منشورات الشریف الرضی، قم، 4974 ش

    .43 ابوعذبه، حسنبنعبدالمحسن، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیة، تحقیق: عبدالرحمن

    عمیرة، اول، عالم

    الکتب، بیروت، 4143 ق اشارات المرام -

    .24 شرح العقائد النسفیة، تحقیق : احمد حجازی السقا، اول، مکتبة الکلیات الازهریة، مصر، 4147 ق

    .24 الروضة البهیة، ص 88 ؛ اشارات المرام، ص 16 .

    .22 والمذهب عندنا منع الکبائر بعد البعثة مطلقاً، والصغائر عمداً لاسهواً، لکن لایصّرون ولایقّرون بل

    شرح ». یتنبهون فیتنبهون؛ وذهب امام الحرمین منا وابوهاشم من المعتزلة إلی تجویز الصغائر عمداً

    المقاصد، ج 1، ص 14

    .29 شرح المقاصد شرح العقائد النسفیة -

    .21 الروضة البهیة

    .21 سبکی، تاجالدین عبدالوهاببنعلی، طبقات الشافعیة الکبری، تحقیق : م.م.الطناحی و ع.م.اسحلو، دار

    احیاء الکتب العربیة، مصر، بیتا

    .26 ایت الله مکارم شیرازی ،تفسیرنمونه،ناشردارالکتب الاسلامیه،چاپ هشتم، 4983

    .27 دار الکتب الاسلامیه / تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی آل عمران ، دفتر نشراسلامی / الالهیات ،

    آیت الله جعفر سبحانی ، مرکز العالمی للدرسات الاسلامیه / در ساحل اندیشه ، اکبر اسد علیزاده ،

    انتشارات توحید

    .28 عرفان نظری ، یحیی یثربی ، فصل دوم ارزش میراث صوفیه ، عبدالحسین زرین کوب ، بخش در –

    قلمرو عرفان

    27

    .23 مجله هفت آسمان ، شماره 2 کتاب اسلام و قانون مرور زمان ، محسن شفائی ، مرکز نشر کتاب –

    .94 طلوع 4989 شماره 44

    .94 .comhttp://www.dociran



    ادامه مطلب


     







    پيوندها
    کتابخانه اینترنتی روز مباهله

    کتابخانه روز مباهله

    داستان مباهله

    اسرار مباهله

    مباهله در مدینه

    بررسی تطبیقی مباهله پیامبر ص با مسیحیان نجران

    از مباهله تا عاشورا
    اوقات شرعی
    نظر سنجی
 
 
بالاي صفحه