OnlineUser ...
تک اسکین - قالب و ابزار وبلاگ
 
🌸🌸✨ اسرار مباهله✨🌸🌸
🌺🌺🌺 به وبلاگ اسرار مباهله خوش آمدید🌺🌺🌺
فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل‌لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْكَاذِبِینَ هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم
تماس با ما
درباره وبلاگ


سلام بر حسین (علیه السلام) روزی که در آغوش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به مباهله رفت (نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ …) و روزی که به خاکِ گرمِ نینوا … آیا ندیدند مظلومِ کربلا را در آغوش محمد مصطفی؟

خداوند متعال در آیه مباهله چنین می فرماید: ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون. الحق من ربک فلاتکن من الممترین. فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین؛(آل عمران(3)، آیه 59ـ61) «همانا مثل عیسی در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد ]بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.[اینها حقیقتی است از جانب پروردگار تو، بنابراین از تردیدکنندگان مباش. هرگاه بعد از علم و دانشی که [درباره عیسی مسیح] به تو رسیده، باز کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را دعوت کنیم، شما هم نفوس خود را؛ آن گاه مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغ گویان قرار دهیم. این واژه در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است؛ به گونه ای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و... با یکدیگر گفت وگو و اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغگو یا ظالم را رسوا سازد و یا بر او عذابی نازل فرماید
آرشيو وبلاگ
  • فروردین 1397
  • اردیبهشت 1397
  • خرداد 1397
  • تیر 1397
  • مرداد 1397
  • اردیبهشت 1396
  • خرداد 1396
  • تیر 1396
  • مرداد 1396
  • شهریور 1396
  • مهر 1396
  • آبان 1396
  • دی 1396
  • بهمن 1396
  • اسفند 1396
  • فروردین 1394
  • اردیبهشت 1394
  • خرداد 1394
  • نويسنده

     

    پژوهش دینی

    ش 3، 1380

    اهلبیت (علیه السلام )پیامبر

    چكیده

     

    یكی از آیات مشهور در فضیلت علی (علیه السلام)، آیه مباهله است كه د رجریان مباهله بین پیامبر (صل الله علیه واله) و مسیحیان نجران در سال دهم هجری نازل گردید.

     

    طبق روایات تفسیری (شیعه و سنی)، در این آیه علی (علیه السلام) به منزله جان پیامبر (صل الله علیه وآله) است.

     

    طبیعی است كه جانشین پیامبر (ص) كسی باید باشد كه از دیگران به ایشان، شبیه تر و نزدیك تر باشد. و تعبیر «نفس پیامبر (صل الله علیه و آله)» كه در این آیه بر علی (علیه السلام) قابل انطباق است، وافی به این مقصود است.

     

     

    مقدمه سخن

     

    درباره پیشوای بزرگ تاریخ حضرت علی ابن ابیطالب (ع) سخن های بسیار گفته اند و كتاب های بسیار نوشته اند.

     

    شیعیان و آزادگان جهان شیفته و شیدای او هستند و مهر و محبتش با شیر اندرون شد و با جان به در شود. بیگانگان نیز به او ارادت می ورزند و او را الگوی كامل فضائل انسانی می دانند ولی كیست كه آن حضرت را آن گونه كه هست شناخته باشد و به كنه صفات عالیه او پی برده باشد؟!

     

    شخصیت آن حضرت همچون اقیانوس بی كرانی است كه جز آفریننده جهان هستی و پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) كسی از آن آگاه نیست: پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود جز خدا و من كسی آن چنان كه باید تو را نشناخته است.

     

    محققان و دانشمندان در طی قرون و اعصار هزاران كتاب درباره فضائل و امامت بر حق آن حضرت نوشته و به آیات و روایاتی استناد كرده اند كه بر فضائل و ولایتش دلالت دارد.

     

    بسیاری از روایات از طرق اهل سنت رسیده و تنها اختصاص به شیعه ندارد. آیاتی كه مورد استناد قرار گرفته بسیار است. بعضی از آیات مانند: آیات تبلیغ و ولایت و اولی الامر دلالت صریح دارد و بعضی دیگر آیاتی است كه غیرمستقیم بر فضائلی دلالت می كند كه مصداق اتمّ آن حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام است.

     

    یكی از آن آیات آیه مباهله است كه مفسران و مورخان شیعه و سنی به نقل داستان آن ـ كه با شكوه ترین و شگفت انگیزترین جلوه از حقیقت جاودانی اسلام و حقانیت نبوّت محمدی و امامت حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام است ـ پرداخته اند. در این آیه علی به منزل جان پیغمبر اكرم (ص) است، پیداست كه چنین كسی می تواند جای پیغمبر را بگیرد و عقل و نقل نمی پذیرد كه با وجود او خلافت و جانشینی از دیگری باشد.

     

     

    حضور مسیحیان نجران در مدینه برای آگاهی از دعوت پیغمبر اكرم (ص)

     

    پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) پس از هجرت از مكه به مدینه و اقدام به تشكیل حكومت اسلامی با مشكلاتی مانند: آزار كفار و مشركان قریش، و كینه توزی یهود و توطئه منافقان، و مسائل مهاجران و انصار مواجه شدند.

     

    آن حضرت با عنایت الهی و استقامت و پایداری توانست در اندك مدتی مشكلات و موانع را از سر راه خود بردارد و قومی را كه در مفاسد اخلاقی غوطه ور بودند، به اعلی درجه كمال برساند و پراكندگی آنان را مبدّل به وحدت و اتفاق كند.

     

    و نیز روحیه سركش بیابا ن نشینی عرب را در جهت جهاد اسلامی مهار فرمود به طوری كه خون هایی كه در دوران جاهلیت برای حفظ استران، و ضبط چراگاه ها ریخته می شد از آن پس در راه پیشرفت اسلام ریخته شد.

     

    در سال های نهم و دهم هجری پس از تحكیم رشته برادری بین مهاجر و انصار و برخوردهای نظامی سرنوشت ساز به كفار و مشركان، و ارسال نامه هائی به سران دولت های مقتدر آن روز و سرنگون شدن بت ها و تسخیر دژهای خیبر و عقیم ماندن توطئه منافقان، و درهم كوبیدن مسجد ضرارِ آنها، دیگر كسی به فكر مقاومت نیفتاد و هیئت های اعزامی به نام وفدها یكی پس از دیگری به مدینه آمدند و اظهار اطاعت و انقیاد كردند و متعهد به پرداخت زكات اموال خود شدند. به همین جهت این سال را عام الوفود گفته اند.

     

    یكی از این گروه ها وفد نجران بود كه برای مباحثه با پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) به مدینه آمد و پس از بحث و گفتگوهائی كه با پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) داشت سرانجام كار آنها به مباهله كشید.

     

    داستان آنها را بسیاری از مورخان و مفسّران و سیره نویسان به تفصیل نوشته اند. سرزمین نجران در نقطه مرزی یمن واقع شده بود و بیش از هفتاد دهكده داشت و مردم آن ابتدا بت پرست بودند كه بعد به آئین مسیحی درآمدند. گفته اند در نجران كلیسای بزرگی بوده كه كعبه نجران نامیده می شده است.

     

    آوازه ظهور اسلام و تعالیم آن به اسقف های نجران رسیده بود و آنها در این اندیشه بودند كه چگونه با آن برخورد كنند و عقاید خود را به پیشوای مسلمانان بقبولانند. پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) پیشدستی كرده نامه ای به آنان نوشتند و اهل نجران را به اسلام دعوت كردند.

     

    متن نامه پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) به مسیحیان نجران بنابر نقل سیوطی در الدرّالمنثور چنین است: «بسم الله اله ابراهیم و اسحق و یعقوب. من محمد رسول الله الی اسقف نجران و اهل نجران. ان اسلمتم فانی احمد الیكم الله اله ابراهیم و اسحاق و یعقوب. اما بعد فانی ادعوكم الی عبادة العباد، وادعوكم الی ولایة من الله من ولایة العباد فان ابیتم فالجزیة و ان ابیتم فقد آذنتكم بالحرب، والسلام.» (همو، 2-38).

     

    به نام خدای بزرگ خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. از محمد رسول خدا به اسقف نجران و اهل آن سرزمین. اگر اسلام را بپذیرد سپاسگزاری آن را از خدا، معبود ابراهیم و اسحاق و یعقوب به شما ابلاغ می كنم. اما بعد من شما را دعوت می كنم كه خدا را بپرستید نه بندگان او را، و فرمان خدا را گردن نهید و اگر امتناع بورزید پس جزیه و اگر از پرداخت جزیه خودداری كنید به شما اعلام خطر می كنم و السلام.

     

    در بعضی از كتب آمده است كه آن حضرت آیه مربوط به اهل كتاب كه در آن همگی به پرستش خدای یگانه دعوت شده اند را در ابتدای نامه نوشت. (سبحانی، 2/437)

     

    وقتی این نامه به نجران رسید، اسقف نامه را خواند و سخت وحشت كرد و بخود لرزید و شورائی مركب از شخصیت های مذهبی و غیر مذهبی تشكیل داد كه یكی از آن افراد شر حبیل مشاور و رازدار اسقف نجران بود كه به عقل و درایت شهرت داشت.

     

    اسقف به او گفت: امروز نامه ای از محمد بن عبدالله (صل الله علیه و آله و سلم) به من رسیده و مرا به اسلام خوانده است. از تو پوشیده نمی دارم كه من از وعده و همچنین وعید او بیخود شده ام. او مرا به دینی به نام اسلام می خواند و بین جزیه و جنگ مخیر كرده است. پس فكرت را به كار بینداز و بگو در این مورد چه باید كرد. شر حبیل اظهار داشت اگر مورد مشورت از امور دنیوی بود امید داشتم كه بتوانم ترا راهنمائی كنم. اما ناچارم مطلبی را تذكر دهم و آن این است كه من مكرراً از پیشوایان مذهبی شنیده ایم كه روزی منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و بعید نیست محمد ـ كه از فرزندان اسماعیل است ـ همان پیغمبر موعود باشد. پس از بحث و گفتگوهائی كه به عمل آمد، شوری نظر داد كه گروهی به عنوان هیئت نمایندگی به مدینه بروند و از نزدیك با محمد (صل الله علیه و آله و سلم) دیدار كنند و دلائل نبوت او را مورد بررسی قرار دهند. بدین ترتیب 60 نفر از بزرگان و داناترین مردم نجران انتخاب شدند كه 14 نفر آنان از اشراف آنجا بودند و در رأس آنها سه تن پیشوای مذهبی قرار داشت. (خالصی زاده، 518 و 519)

     

    نام این سه تن بنابر آنچه كه از نوشته های مورخان و مفسران فهمیده می شود، از این قرار بود است:

     

    1- عاقب سرپرست هیئت و طرف مشورت آنها كه نامش عبدالمسیح بوده است.

     

    2- سید كه عهده دار كارها و اختیاردار تعیین منازل و مسافرت آنها بوده است. و ایهم نیز نامیده شده است.

     

    3- ابوحارثه بن علقمه كه بزرگ ترین رهبر روحانی و پیشوا و معلم مذهبی شریف ترین فرد در بین آنها بود. پادشاهان روم او را بزرگ و آقای خود می دانستند و به خاطر دانش و كوشش های علمی او معابدی برایش ساخته بودند. او اسقف نجران و نماینده رسمی كلیساهای روم و حجاز بود.

     

    كاروان مسیحیان نجران لباس های فاخر و زیبا و انگشتری طلا بردست و صلیب هایی بر گردن در قیافه مردان بنی حارث، راه مدینه را در پیش گرفتند. به نوشته ابن هشام، ابوحارثه بر اشتری نشسته و در كنار برادرش كرزبن علقمه قرار داشت. ناگاه پای اشترش لغزید و ناسزائی به رسول خدا بر زبان او جاری شد. ابوحارثه آن ناسزا را به او برگردانید. برادرش پرسید: چرا چنین می گویی ای برادر؟ ابوحارثه گفت: به خدای سوگند محمد (صل الله علیه و آله و سلم) همان پیغمبری است كه انتظار او را می كشیم. برادرش گفت چرا با این علم و اطلاع از پذیرش دین او پرهیز می كنی؟ ابوحارثه گفت: به خاطر كاری كه این مردم با ما كردند. آنها ما را گرامی داشتند و به ما، مال و ثروت دادند و جز با مخالفت با محمد راضی نمی شوند. اگر گرایش خود را به او اعلام كنیم آنچه را بدست آورده ایم از دست خواهیم داد.

     

    برادرش این سخن را پنهان داشت تا هنگامی كه اسلام آورد، آن گاه این سخن را آن چنان كه به وی رسیده بود برای مسلمانان بازگو كرد. (ابن هشام، 2/257)

     

    گروه مسیحیان نجران با لباس های پر زرق و برق خود به مدینه رسیدند و وارد مسجد پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) شدند. بعضی از اصحاب كه آنها را دیدند گفتند: ما در میان كسانی كه به دیدن رسول اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) می آید تاكنون مانند آنها را ندیده ایم!

     

    وقت نماز نزدیك شد، ناقوسی كه همراه داشتند نواختند و مشغول خواندن نماز شدند. بعضی از یاران حضرت خدمت پیغمبر گرامی (صل الله علیه و آله و سلم) عرض كردند: این ها در مسجد شما چنین می كنند. از حضرت فرمودند: آنها را به حال خودشان بگذارید تا نمازشان را بخوانند.

     

    پس از نماز، سید و عاقب خدمت پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) رسیدند و به گفتگو پرداختند. و به قول ابن اسحاق عاقب و سید و ابوحارثه خدمت پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) رسیدند. بعضیهم نوشته اند كه: آن حضرت آنها را با وضعی كه داشتند نپذیرفتند. نزد عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف كه با آنان سابقه آشنائی داشتند رفتند و موضوع ملاقات پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) را با آنان در میان گذاشتند. آن دو گفتند: حل این مشكل به دست علی بن ابیطالب است.

     

    آنان به آن حضرت مراجعه كردند و از او خواستند كه ترتیب ملاقات آنها را با پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) فراهم كند. حضرت گفتند: شما باید لباس های خود را تغییر دهید و با لباس ساده، بدون زر و زیور پیغمبر را ملاقات كنید، در آن صورت مورد پذیرش و تكریم قرار خواهید گرفت. آنها به همین ترتیب عمل كردند و خدمت پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) رسیدند. حضرت آنها را پذیرفتند و مورد نوازش قرار دادند و اجازه فرمودند كه مقصود خود را بگویند. (ابن كثیر، 1/367)

     

    در سیره ابن اسحاق از روایت عبدالملك بن هشام نقل شده است: كه« نصاری در آن هنگام سه گروه بودند: گروهی كه اعتقاد داشتند عیسی خدای است و گروهی دیگر اعتقاد داشتند كه پسر خدای است و گروهی دیگر «ثالث ثلاثة» می گفتند. شبهت ایشان كه می گفتند عیسی خدای است آن بود كه وی مرده زنده می كرد و كور مادرزاد را بینا می كرد و بیماران را شفا می داد و از گل پاره ای، مرغی بساخت و پران كرد و این عجایب صفت خدای است. و شبهت ایشان كه می گفتند پسر خدای، آن بود كه می گفتند كه بی پدر به وجود آمده است، و در مهد سخن گفته است و این دو صفت آدمی زاد نبوده است. و شبهت ایشان كه «ثالث ثلاثه» می گفتند آن بود كه خدای در انجیل گفت: «فعلنا و امرنا و خلقنا و قضینا» و این لفظ جمع است و جمع كمتر از سه نتواند بودن و اگر خدای یكی بودی گفتی: «فعلت وامرت و خلقت و قضیت» به لفظ واحد».

     

    پس در آمدند و سخن آغاز كردند و مذاهب خود در حق عیسی بگفتند و سید (پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم)) جواب هر قومی چنان كه می بایست باز داد و حجت آنان باطل كرد و بعد از آن، ایشان را به اسلام دعوت كرد. (همان، 255 و 256)

     

    پس از آن كه نمایندگان هیئت مسیحی نجران به حضور پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) رسیدند رسول اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) آنان را به اسلام دعوت كرد و كار به مناظره كشید. و این مناظره یكی از مناظره های پرشكوه دعوت محمدی (صل الله علیه و آله و سلم) است.

     

    به قول بسیاری از مفسرین هشتاد و چند آیه اول سوره آل عمران در این مورد نازل شده است.

     

    حضرت به آنها روی كرد و گفت: من شما را به آئین توحید و پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر الهی دعوت می كنم.

     

    مسیحیان گفتند: ما پیش از شما اسلام آورده و تسلیم شده ایم.

     

    پیامبر: شما چگونه بر آئین حق هستید در حالی كه كردارتان حاكی از آن است كه تسلیم خداوند نشده اید، صلیب را عبادت می كنید، گوشت خوك می خورید؟ در حالی كه همه اینها با دین خداوند مغایر است، پس اسلام نیاورده اید.

     

    مسیحیان: اگر عیسی پسر خدا نیست؟ پس پدرش كیست؟

     

    پیامبر: ایا قبول دارید كه هر پسری به پدر خود شباهت دارد؟

     

    مسیحیان: آری

     

    پیامبر: آیا عیسی دارای چنین اوصافی است؟

     

    مسیحیان: نه

     

    پیامبر: آیا قبول دارید كه هیچ چیزی در آسمان و زمین بر خداوند پوشیده نیست و خداوند بر هر چیزی دانا است؟

     

    مسیحیان: آری می دانیم.

     

    پیامبر: آیا عیسی مانند خداوند دانا است و هیچ چیزی بر او پوشیده نیست؟

     

    مسیحیان: نه.

     

    پیامبر: آیا می دانید خدای ما همان است كه مسیح را در رحم مادرش آن طور كه می خواست صورتگری كرد و خداوند نمی خورد و نمی آشامد؟

     

    مسیحیان: آری.

     

    پیامبر: آیا باورد دارید كه حضرت عیسی مانند سایر كودكان در رحم مادرش به صورت حمل بوده و مانند آنها مادرش او را به دنیا آورد و عیسی مانند سایر نوزادان غذا و آب می خورد؟

     

    مسیحیان: آری.

     

    پیامبر: پس چگونه امكان دارد كه عیسی آن طور كه شما می پندارید باشد؟

     

    مسیحیان در این جا ساكت شدند. (طبرسی، 2/407)

     

    نمایندگان نجران از روی لجاج و مصلحت اندیشی پاسخ ها را قانع كننده ندانستند.

     

    در این هنگام پیك وحی نازل گردید و آیه مباهله را آورد، و پیامبر اكرم را مأمور كرد تا با كسانی كه به مجادله و محاجه بر می خیزند و زیر بار حق نمی روند مباهله كنند. و از خداوند بخواهند كه افراد دروغگو را از رحمت خود دور كند. به این صورت كه: «ان مثل عیسی عندالله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فیكون الحق من ربك فلا تكن من الممترین. فمن حاجك فیه من بعد ما جاءك من العلم فق تعالوا ندع ابناء نا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الكاذبین. ان هذا لهو القصص الحق ...». (آل عمران، 59 الی 61)

     

    همانا مثل عیسی در نزد خدا چون مثل آدم است كه او را از خاك آفرید سپس به وی گفت باش. پس ایجاد شد. حق از طرف پروردگار تو است پس از تردید كنندگان مباش. پس اگر كسی در این باره با تو احتجاج كند بعد از آگاهی كه برای تو حاصل شده است، بگو بیائید: ما فرزندان خود را دعوت می كنیم و شما فرزندان تان را و ما زنان خود را می خوانیم و شما زنان تان را و ما نفوس خود را می خوانیم و شما نفوس تان را، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم.

     

    مباهله با شكوه ترین و شگفت انگیزترین جلوه از حقیقت جاودانی اسلام است. زیرا در مباهله حقانیت نبوت پیامبر بزرگ اسلام و آئین حیات بخش هم چنین عظمت مقام علی علیه السلام و خاندان پاك نهادش آشكار می شود.

     

    مباهله گذشته از این كه یك رویداد تاریخی است، جنبه كلامی و تفسیری دارد و در كتاب های كلامی در مبحث نبوت خاصه و در بخش امامت ـ در مورد برداشتی كه از آیات قرآنی نسبت به ولایت علی علیه السلام شده است ـ مورد بحث قرار گرفته است.

     

    اینك به طور اختصار به بررسی آیه مباهله و سوابق تاریخی آن می پردازیم.

     

    در كتاب سیرت رسول الله آمده است: «چون این آیت فرود آمد (سید) نصاری را پیش خود خواند و این آیت به ایشان فرو خواند، آن گاه ایشان را گفت: اگر تسلیم من می كنید به حجت و دلیل چنان كه با شما گفتم كه چه بهتر، وگرنه بیائید مباهلت كنیم و هر كس كه دروغ زن باشد لعنت خدای بر وی كنیم و لعنت خود و خدای جزای بدهد.» (همان، 256)

     

     

    معنی لغوی و اصطلاحی مباهله

     

    بعضی از آیات قرآن به اعتبار كلمه خاصی كه در آن به كار رفته است به آن نام نامیده شده است. مانند: آیه نبأ و نفر و تطهیر و امثال آنها.

     

    در آیه یاد شده نیز از آن جهت كه لفظ نبتهل در آن استعمال شده است به آیه مباهله معروف گردیده است.

     

    در مجمع البحرین آمده است: «نبتهل ای نلتعن» یعنی از خدا بخواهیم ظالمان را از رحمت خود دور كند. (همان، 5-327)

     

    ابتهال به معنی تضرع و زاری است و آنها كه ابتهال را در آیه، لعن معنی كرده اند شاید منظورشان تضرع توأم با لعن بوده است، هر چند طبرسی [زمحشری] بهل را به معنی لعنت گرفته است. راغب گفته است: بهل و ابتهال در آیه به معنی تضرع است. (همو، 61)

     

    بعضی مباهله را به معنی رها كردن تمایلات شخصی و توجه و تضرع به درگاه خداوند و تقاضای لعنت و هلاكت برای اهل باطل تفسیر كرده اند. (مصطفوی، 1-331)

     

     

    مباهله در میان اقوام گذشته

     

    اصولاً در جوامع انسانی از آغاز رسم بر این بوده است كه برای اثبات حقیقت و تأكید بر آن، سوگند یاد شود، یا مباهله گردد، دلیل یقین آوری ارائه گردد و یا عملاٌ نمودی از آن حقیقت آشكار شود.

     

    در نزد قوم سام از دوران تمدن بابل به بعد، تنها وسیله رایج برای اثبات حقیقت سوگند تطهری (پاكدامنی) در مقابل سوگند وعد (عهد و پیمان) معمول بوده است.

     

    سوگند پاكدامنی عبارت بوده است از نفرینی مشروط كه فرد متهم علیه خودش بر زبان آورده و مفاد آن این بوده است كه اگر خلاف حقیقت گفته یا كرده باشد، خداوند او را مكافات كند. این نوع سوگند را مباهله می گفته اند. بنابر اعتقاد قوم سامی، خداوند دارای توانائی مطلق است لذا این گونه سوگند یاد می كردند كه «اگر چنین گفته یا كرده باشم خداوند مرا این گونه و یا آن گونه سزا دهد». در جامعه اسلامی نفرین مشروط بین الاثنین دارای صیغه و عبارت خاصی است كه آن را مباهله می گفته اند . (ماسینون، 66)

     

    بعضی هم گفته اند: در عهد قدیم جنگ تن به تن و پیروزی یكی را بر دیگری دلیل محق بودن غالب در دعوی، می شمردند، و به وسیله آن رفع خصومت می كردند.

     

    در میان مسیحیان اروپا تا عهد اخیر این گونه مقابله ها رواج داشت و چون در مطلبی اختلاف داشتند با هم قرار دوئل می گذاشتند. هر كس غالب می شد قول او درست بود وگاهی بدین غلبه جنبه الهی می دادند و از خداوند می خواستند كه باطل را منكوب كند. در زمان پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) در میان عرب قبح این عمل واضح تر بود و آنها به نفرین اكتفا می كردند. (شعرانی، 97)

     

     

    مكان و زمان مباهله پیغمبر اكرم (ص) با مسیحیان نجران

     

    بعضی از مورخان نوشته اند محل مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه و در دامن صحرا بوده است و بعضی آن را بقیع در مدینه منوره دانسته اند. برخی هم گفته اند: مكان مباهله نقطه ای موسوم به كثیب احمر یعنی پشته سرخ رنگ بوده است. این مكان از سال 359 هجری به بعد به نام جبل المباهله یعنی كوه مباهله مشهور شد و همین سال بود مطیع، خلیفه عباسی در مراسم حج، علیه خلیفه فاطمی در مسجدالحرام خطبه خوانده است. (ماسینون، 69)

     

    منابع تاریخی كوشیده اند تا میعادگاه مباهله یعنی كثیب احمر را در بامداد آن روزی كه مسیحیان انصراف خویش را از مباهله و ملاعنه اعلام كردند، دقیقاً توصیف كنند به این صورت كه: محمد (صل الله علیه و آله و سلم) فرمان داد تا بر فراز دو درخت شاخ و برگ بریده كه همچون دو عمود می مانست، كساء قطوانی كوفی سیاه بزرگی بكشند تا به گونه رواقی در آید و خود در زیر آن نشست و علی (علیه السلام) در طرف راستش و فاطمه (علیهما السلام) در پست سرش و حسن و حسین (علیه السلام) دو نوه اش در جلویش نشستند و هنگامی كه عاقب و سید بانی اعمام خود كه یك گروه پنج نفری را تشكیل می دادند، خواستند به سویكساء گام بردارند، بر فراز محمد (صل الله علیه و آله و سلم) پرتوهای درخشان خیره كننده ای را دیدند كه در تلألوء هستند، درختان خم و راست می شدند و پرندگان با بال های گشوده بر زمین می افتادند و كرنش می كردند. در اینجا بود كه محمد (صل الله علیه و آله و سلم) دست هایش را به سوی آسمان بالا برد، در این لحظه بود كه مسیحیان ملتمسانه تقاضای مصالحه كردند. (همان، 84 و 85 به نقل از الاصابه)

     

    زمخشری از عایشه نقل كرده است: كه رسول خدا بیرون آمد در حالی كه عبائی سیاه و موئین دربر داشت. پس حسن آمد او را وارد كرد پس حسین آمد او را هم وارد كرد. سپس فاطمه (علیهماالسلام) و علی (علیه السلام) وارد شدند و آن گاه فرمود: «انما یریدالله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت». (همو، 1/369)

     

    تاریخ مباهله را بیشتر دانشمندان روز 24 ذیحجه سال دهم هجری دانسته اند.

     

    استاد جعفر سبحانی می نویسد: مشهور میان دانشمندان این است كه روز مباهله بیست و پنجم ذیحجه بوده است و مرحوم شیخ طوسی روز بیست و چهارم ذیحجه دانسته است. اما سید بن طاووس در كتاب اقبال درباره روز مباهله سه قول نقل كرده و یادآور شده است كه صحیح ترین روایات این است كه روز مباهله 24 ذیحجه باشد. بعضی روز بیست و یكم و برخی هم روز 27 این ماه دانسته اند. ایشان وقوع مباهله را در ذیحجه سال دهم یا نهم مورد تردید قرار داده و دلائلی آورده است و سرانجام به این نتیجه رسیده كه نظریه مشهور درباره سال و ماه و روز مباهله چندان معتبر نیست و باید برای تعیین زمان این حادثه كه از مسلمات قرآن و تفسیر و حدیث است تحقیق بیشتری انجام گیرد. (همو، 2- 449 و 451)

     

     

    جریان مباهله

     

    پس از نزول آیه: «الحق من ربك و لاتكن من الممترین». یعنی: حق از جانب پروردگار تو است و از تردید كنندگان مباش. و نیز: آیه: «فمن حاجّك فیه ...» یعنی: و كسی كه با تو درباره عیسی محاجه می كند پس از این كه ترا علم حاصل شده است. بگو: بیائید فرزندان و زنان و جان های خودمان را می خوانیم و شما نیز آنها را بخوانید و بیاورید یعنی ما عزیزترین كسان خود را می اوریم و شما هم عزیزترین كسان تان را بیاورید. پس از آن دعا می كنیم كه خداوند نفرین و لعنتش را بر دروغگویان قرار دهد. ما در ادعای خود شك نداریم اگر شما تردید دارید جلو بیائید.

     

    مسیحیان كه تا آن موقع سخت جدال می كردند، اكنون كه پای مباهله و نابود شدن دروغگویان به میان آمد، سست شده مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند.

     

    ابونعیم در دلائل النبوه از ابن عباس نقل كرده است كه پس از نزول آیه، مسیحیان گفتند: سه روز به ما مهلت دهید. آنها نزد بنی قریظه و بنی نضیر و بنی قینقاع رفتند و با آنان به مشورت پرداختند. یهودیان گفتند شما با مسلمانان مصالحه كنید و ملاعنه ننمائید زیرا او پیغمبری است كه مادر تورات خوانده ایم. (نقل از: آلوسی، 4/188)

     

    در تفسیر ثعلبی از مجدهد و كلبی روایت شده است كه چون پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) آنان را برای مباهله دعوت كرد گفتند: به ما مهلتی ده تا درباره آن فكری كنیم. چون به خانه خود بازگشتند به عاقب كه صاحب رای آنان بود گفتند ای عبدالمسیح چه كنیم؟ رأی تو چیست؟ گفت: ای جماعت نصاری! به خدا قسم كه فهمیده اید محمد (صل الله علیه و آله و سلم) پیغمبر و فرستاده الهی است. اینك موضوعی را پیش كشیده كه جدا كننده حق از باطل است، هیچ پیغمبری با قومش مباهله نكرد، مگر اینكه كوچك و بزرگ آنها به هلاكت رسیدند. اكنون چنان می بینیم كه شما هم به آن دست نزنید كه تمام ما هلاك خواهیم شد. (نقل از طباطبایی، 6-72)

     

    و بنابر روایتی نتیجه مشاوره این شد كه اگر محمد با قومش به مباهله آمد مباهله می كنیم و اگر با كسان و خویشان خودش آمد مباهله نخواهم كرد. (مجلسی، 21-341)

     

    روز بعد هنگامی كه خورشید عالمتاب از افق سر زد پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) را دیدند در حالی كه حسین (علیه السلام) را در آغوش گرفته و دست حسن (علیه السلام) را در دست داشت و فاطمه (علیهما السلام) به دنبال او و علی (علیه السلام) به دنبال فاطمه (علیهماالسلام) حركت می كرد به میعادگاه آمدند. رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود وقتی من دعا كردم شما آمین بگوئید. (شریعتی، 220) در این هنگام اسقف به مسیحیان رو كرد و گفت: من چهره هائی می بینم كه اگر از خدای بخواهند كوهی را از جای بركند، خواهد كند. مباهله نكنید كه هلاك می شوید و دیگر نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. (حقی برسوی، 2/44)

     

    و به روایتی رسول خدا دست علی را گرفت و حسن و حسین از جلو و فاطمه از عقب سرشان در حركت بودند. مسیحیان هم حركت كردند و اسقف در جلو آنها حركت می كرد. وقتی دیدند رسول خدا با چند نفر آمدند، از موقعیت افراد سئوال كرد به اطلاع او رسانیدند كه این یكی پسر عموی و دامادش می باشد و نزد محمد بهترین مخلوقات خدا است و آن دو نفر فرزندان دختر او هستند و فرزندان علی می باشند و آن زن دختر محمد (صل الله علیه و آله و سلم) ، فاطمه (علیهماالسلام) است كه در نظر محمد عزیزترین مردم است.

     

    رسول خدا جلو رفتند و روی دو زانو نشستند. اسقف گفت به خدا سوگند همانند پیغمبران روی دو زانو نشسته است كه مباهله نماید. آنها ترسیدند و حاضر به مباهله نشدند. ابوحارثه به پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) گفت: ای اباالقاسم ما با شما مباهله نمی كنیم بلكه مصالحه می نمائیم. قراری بگذارید كه ما بتوانیم به آن عمل كنیم. (مظفّر، 180)

     

     

    مصالحه به جای مباهله

     

    پس از اینكه نمایندگان نجران برای مباهله در محل موعود حاضر شدند ابوحارثه گفت به خدا قسم محمد (صل الله علیه و آله و سلم) چنان بر دو زانو ایستاده كه پیامبران برای مباهله ایستند. پس سید به او گفت: ای ابوحارثه برای مباهله نزدیك رو. او گفت: من مردی گستاخ برای مباهله می بینم و راستی بیم دارم كه راستگو باشد. و اگر راستگو باشد یك سال نگذرد كه یك نفر ترسا كه خوراك خورد در دنیا نماند.

     

    ابوحارثه گفت: ای ابوالقاسم با تو مباهله نمی كنیم لیكن به تو جزیه می دهیم. پس رسول خدا بر دو هزار جامه از جامه های قیمتی به ارزش هر جامه چهل درهم و آنچه بیش و كم باشد به همین حساب با آنان صلح كرد و برای آنها نامه ای نگاشت:

     

    به نام خدای بخشنده مهربان. این نوشته ای است از پیامبر، محمد فرستاده خدا برای نجران و كفاره آن، هنگامی كه حكمش برایشان در هر سیم و زری و میوه و برده ای روا بود، آن همه را به ایشان بخشید جز دو هزار جامه از جامه های اوقیه، ارزش هر جامه ای چهل درهم و آنچه بیش و كم باشد به همین حساب، هزاری در صَفَر، و هزاری در رجب، و برای ماندن فرستادگانم یك ماه یا بیشتر، سی دنیار بر آنها است و نیز در هر جنگی كه در یمن باشد، زره هائی به عنوان عاریه ضمانت شده كه آنها را به آن ضمانت، عهد خدا و پیمان محمد است. پس هر كس از آنان پس از امسال ربا خورد. امان و پیمان من از او بیزار است. (یعقوبی، 451 و 452)

     

    این نوشته را علی (علیه السلام) بر روی پوست سرخی نوشته و دو نفر از اصحاب نیز آن را امضاء كردند و پیغمبر اكرم (ص) آن را مهر كرده به سران هیئت دادند.

     

    گفته شده: چیزی نگذشت كه سید و عاقب دو پیشوای مسیحیان نجران به مدینه باز آمدند و ضمن آوردن هدایائی برای پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) هر دو مسلمان شدند. (كاشانی، 2/246)

     

    این صلحنامه كه مفاد آن به طور اجمال منعكس گردید از شدت عدالت و دادگستری رهبری عالیقدر حكایت می كند و این معنی از آن دانسته می شود كه حكومت اسلامی مانند دولت های زورمند جهان نبود كه از ضعف و بیچارگی طرف مقابل سوء استفاده كند و مالیا ت های سنگین را برطرف مقابل تحمیل نماید. بلكه در تمام لحظات روح مسالمت و دادگستری و اصول انسانی را در نظر گرفته گامی فراتر از آن نهاده است. (سبحانی، 2/239)

    نقش مباهله در اسلام

     

    طرح مباهله به مسیحیان نجران دلیل روشنی بر حقانیت و صدق پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) در ادعای رسالت خود می باشد. زیرا كسی كه ایمان قوی به خداوند و اعتقاد به مدعای خود داشته باشد ممكن نیست وارد این میدان شود و ادعای مبارزه كند، و بگوید خداوند دروغگو را رسوا كند.

     

    راستی اگر دعا مستجاب نمی شد و اثری از آن ظاهر نمی گردید چه رسوائی به بار می آورد؟!

     

    به همین جهت وقتی مسیحیان دیدند پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) بر این كار مصمم است مهلت خواستند و هنگامی كه دیدند همراه او افرادی است كه با لباس عادی بیرون آمده اند و لباس های شان هیچ گونه امتیازی نداشت، ولی خداوند آنها را در لباس وسیع هیبت خود پوشانیده است و احتمال می دادند كه دعای آنها مستجاب شود از مباهله انصراف حاصل كردند تا عذاب الهی به آنها نرسد. (مكارم شیرازی، 9)

     

    زمخشری در تفسیر خود سئوالی را مطرح كرده است و آن این است كه: چرا رسول خدا زن و فرزند را در مباهله به همراه خود آورد در حالی كه طرف مباهله تنها شخص او بود؟! وی به این سئوال چنین پاسخ می دهد: كه این كار معلوم می دارد كه آن حضرت در صدق دعوت خویش مطمئن بوده تا حدی كه جرأت داشته است عزیزان و جگرگوشگان و محبوب ترین افراد خود را در مباهله شركت دهد ... اما این كه چرا پسران و زنان را در معرض مباهله قرار داده است زیرا آنان عزیزترین و محبوب ترین افراد خانواده می باشند ... و آنان را مقدم بر نفس داشته تا موقعیت شان را برساند و بفهماند كه آنها مقدم بر جان می باشند. و این دلیلی است كه قوی تر از آن چیزی بر فضیلت اصحاب كساء علیهم السلام وجود ندارد. و برهان روشنی است بر صحت پیامبری محمد (صل الله علیه و آله و سلم) زیرا احدی از مخالف و موافق ننوشته اند كه نصاری به مباهله حاضر شده باشند. (همو، 1/369)

     

    باری هنگامی كه مسیحیان نجران بازگشتند، در كار خویش نه تنها مغلوب شده بودند بلكه با تمام تواضح پرداخت مالیات (جزیه) را هم پذیرفته بودند، مسیحیت، بلكه تمام ملت های دیگر از جنگ سرد با اسلام مأیوس گردیدند، و این عقب گرد مسیحیان از مباهله، صحت دین اسلام و صدق پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) را به عرب فهماند.

     

    عرب می گفت: اگر محمد (صل الله علیه و آله و سلم) پیغمبر نبود جمعیت نیرومند مسیحی از موقعیت بهره برداری می كرد و اوضاع علیه او به پایان می رسید. اكنون كه این جمعیت شكست خورده، معلوم می شود محمد (صل الله علیه و آله و سلم) پیغمبر خداست. (مظفّر، 182)

     

     

    مباهله و اهل بیت

     

    آیه مباهله مهم ترین سند بر عظمت مقام اهل بیت پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) می باشد. در قرآن كریم در چند مورد تصریحاً و تلویحاً از اهل بیت پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) سخن به میان آمده است كه از همه مهم تر دو آیه مباهله و تطهیر است.

     

    مفسران شیعی و سنی منظور از ابناء و نساء و انفس در آیه مباهله را حسنین و فاطمه و علی علیهم السلام دانسته و این آیه را دلیل بر عظمت شخصیت علی علیه السلام كه جان پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) است، شمرده اند. و روایات فراوانی از شیعه و سنی در این مورد رسیده است.

     

    گرچه بعضی از مورخان و مفسران اهل سنت اهمیت این حادثه را نادیده گرفته، و برخی هم از روی غرض ورزی گفته اند: «این روایات همگی از طریق شیعه است و هدف شان معلوم و مشخص می باشد و آنها در ترویج آن كوشیده اند به طوری كه در نزد بعضی از اهل سنت ایجاد شبهه كرده اند.» (رشید رضا، 3/322) امّا این سخن درست نیست زیرا:

     

    اگر به گفته بعضی از مفسران به منابع اصیل اهل سنت مراجعه كنیم می بینیم بسیاری از روایاتی كه در مورد مباهله نقل شده به شیعه و كتاب های آنها منتهی نمی شود و اگر بنا باشد ورود این احادیث را از طریق اهل سنت انكار كنیم سایر احادیث آنها و كتاب هایشان از درجه اعتبار ساقط می گردد. (مكارم شیرازی، 2/342).

     

    قاضی نورالله شوشتری می گوید: مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند كه ابناء در آیه اشاره به حسن و حسین و نساء اشاره به فاطمه و منظور از نفس، علی علیهم السلام است.

     

    در كتاب او نام حدود 60 نفر از بزرگان اهل سنت نقل شده است كه همگی تصریح كرده اند كه آیه مباهله درباره اهل بیت نازل شده است.

     

    از جمله شخصیت های سرشناس اهل سنت كه این مطلب از آنها نقل شده است افراد زیر هستند:

     

    مسلم بن حجاج نیشابوری (كتاب صحیح، 7/120) و احمدبن حنبل (كتاب مسند 1/185)

     

    و حاكم (مستدرك 3/105) و حافظ ابونعیم اصفهانی (دلائل النبوة، 5/297)

     

    و واحدی نیشابوری (اسباب النزول 73) امام فخر رازی (تفسیر كبیر، 8/85)

     

    و ابن اثیر (جامع الاصول 9/470) و ابن جوزی (تذكرة الخواص، 17)

     

    و قاضی بیضاوی (تفسیر بیضاوی 2/120) و آلوسی (تفسیر روح المعانی، 3/167)

     

    طنطاوی (تفسیر الجواهر، 2/120) و زمخشری (تفسر الكشاف، 1/193)

     

    و حافظ احمدبن حجر عسقلانی (كتاب الاصابه، 2/503) و ابن صباغ (الفصول المهمّة، 180) و علامه قرطبی (الجامع لاحكام القرآن، 2/140) (نقل منابع از مكارم شیرازی، 2/442 و شوشتری، 46).

     

    صاحب تفسیر المنار در اطلاق لفظ نساء و انفس بر فاطمه و علی علیهما السلام اشكال كرده و گفته است: این الفاظ جمع هستند و اطلاق آنها بر فرد صحیح نیست. (همو،3/322)

     

    اما دانشمندان به این اشكال پاسخ داده اند كه:

     

    1- در روایات بسیاری كه از شیعه و سنی رسیده شأن نزول این آیه در مورد اهل بیت پیغمبر اكرم (ص) نقل شده و بجز افراد یاد شده كسی همراه آن حضرت نبوده است.

     

    2- مفاد آیه مباهله این است كه رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) خصم خود را دعوت می كند كه با كسان و عزیزان تان برای مباهله حاضر شوید و خودش نیز با كسان و عزیزانش حاضر گردد. روشن است كه عزیزان هر كسی پسران و زنان و دوستان صمیمی او هستند كه به منزله جان او می باشند و این درست نیست كه در مقام دعوت به مباهله حضرت معین كند كه عزیزان او چند نفرند بلكه در مقام عمل، هر كسی عزیزان خود را خواهد آورد. چون پیغمبر گرامی (ص) برای مباهله چهار نفر را انتخاب كردند از عمل آن حضرت معلوم می شود كه غیر از آنان كسانی را كه الفاظ آیه بر آنها انطباق داشته باشد نیافته اند.

     

    به همین جهت نیز مسیحیان نجران با دیدن چهره تابناك و آرامش و خضوع آنان در پیشگاه خداوند، از اقدام به مباهله خودداری كردند. اگر برای شركت در مباهله این افراد همانندی داشتند پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) آنان را نیز می آورد تا صیغه های جمع در آیه كامل تر تطبیق كند.

     

    3- استعمال لفظ جمع بر مفرد در زبان عرب رایج است، در قرآن مجید در موارد متعددی به كار رفته است كه از آن جمله آیات 219 سوره بقره و 173 و 181 سوره آل عمران و 220 سوره نحل و آیه 2 سوره مجادله می باشد. (مكارم شیرازی، 2/34)

     

    بعضی از مفسران اهل سنت مانند آلوسی نیز با این كه پذیرفته اند كه این آیه در مورد اهل بیت (ع) ـ كه از آن جمله علی علیه السلام است ـ نازل شده است، در توجیه انفسنا گفته است: منظور از انفسنا خود پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) است و لفظ ابنائنا شامل علی علیه السلام می شود، زیرا عرب به داماد، ابن اطلاق كرده است.

     

    در پاسخ او و دیگران گفته شده است اگر مراد از انفسنا خود پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) بود لازم می آمد:

     

    1- دیگر اسمی از امیرالمؤمنین در بین نباشد با اینكه نزد همه مسلمانان مسلم است كه آن حضرت جزء دعوت شدگان بوده است.

     

    2- دعوت كننده و دعوت شده یكی باشد زیرا شخص حقیقی خودش را نمی خواند هم چنان كه به خودش امر نمی كند.

     

    3- عبارات انفسنا و انفسكم زائد باشد چون شخص پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) با كلمه (ندع) داخل در این عده است و دیگر احتیاجی به ذكر انفسنا نیست، به خصوص كه انفسنا بعد از ندع ذكر نشده است تا گفته شود برای تأكید است.

     

    صاحب كتاب فروغ هدایت پس از این پاسخ به نقل دو روایت از اهل سنت پرداخته كه نشان می دهد كه علی همان نفس پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) است.

     

    1- در غایة المرام آمده است كه ابن ابی الحدید گفته است: در خبر مشهوری است كه پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) به بنی ولیعه فرمود: «دست برمی دارید یا فردی را به سوی شما بفرستم كه همتای جان من باشد». عمربن الخطاب گفت: «در آن روز من به فكر زمامداری افتادم و امیدوار بودم كه پیغمر (صل الله علیه و آله و سلم) بگوید این آن شخص است، ولی دیدم علی را به آنها نشان داد».

     

    2- در غایة المرام از خطیب خوارزمی به سند خود از انس بن مالك روایت كرده است كه گفت پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر پیغمبری نظیری در امت خود دارد و نظیر من علی است». (بهبهانی، 322)

     

    نویسنده كتاب كامل بهائی كه از بزرگان قرن هفتم است، ضمن دلائلی كه بر امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام) ذكر كرده، به آیه مباهله استناد نموده و چنین گفته است: «ابناء در اینجا حسن و حسین اند و نساء فاطمه و انفسنا علی، به اتفاق جمله مفسران، و به اتفاق عالمیان ابوبكر و عمر در مباهله رسول نبودند. و مراد از انفسنا جز علی (علیه السلام) كس دیگری نبود و نشاید كه داعی و مدعویك كس باشد. پس انفسنا در اینجا غیر رسول باشد و نیز كه عطف دلالت بر مغایرت می كند و نیز فصل میان چیزی و نفس او روا نبود خاصه به اجنبی. پس نفس غیر داعی بود و به اتفاق جز علی كس دیگر با وی در مباهله نرفت از مردان جز حسن و حسین». (طبری، 1/78)

     

    جای تعجب و تأسف است كه نویسنده المنار پس از اینكه از مسلم و ترمذی و به جز آنها از سعد نقل می كند كه پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم)، علی و فاطمه و حسن و حسین را دعوت كردند، (همو، 3/322) این اشكال را مطرح می نماید و پیداست كه تعصب كوركورانه آدمی را از تسلیم شدن در برابر حقیقت باز می دارد.

     

    پروفسور ماسینون فرانسوی در اسناد روایتی مباهله می نویسد: «این واقعیت بدیهی است كه محمد (صل الله علیه و آله و سلم) در سال دهم هجری با هیئتی از مسیحیان نجران یك پیمان سیاسی (صلح نامه) امضاء كرد. این قرارداد نخستین نمونه از امتیازاتی است كه طوائف مسیحی قلمرو دولت اسلامی را بسیار مسرور ساخت. قراردادی كه به عنوان سنت رسول خدا سیزده قرن تمام اعتبار شرعی خود را حفظ كرده است. بر طبق این قرارداد مسیحیان فقط باید چیزی شبیه به جزیه بپردازند. چنین پیداست كه نویسندگان مسیحی كوشیده اند تا متن اصلی این قرارداد تاریخی را كه در كتب فتوح اسلامی نقل شده، دست كاری كنند و خواسته های خود را بر آن بیفزایند. من این واقعیت را در مقاله ای كه در نشریه «زندگی و اندیشه» در پاریس سال 1941 چاپ شده روشن ساخته ام كه چگونه دست كاری و تحریف در متن اصلی قرار داد تاریخی مذكور در سال 265 هجری آشكار و افشا شد ... ما دلائل مؤكدی بر این مسئله داریم:

     

    1- قرارداد سیاسی میان محمد (ص) و مسیحیان نجران چیزی نبود تا با مرگ محمد (ص) بی اعتبار شود زیرا شاهدان و امضاء كنندگان این قرارداد پس از پیامبر زنده بودند و حافظ این قرارداد بودند. این عناصر تنها به عنوان شهود و امضاء كنندگان قرارداد مذكور در طی زندگی پیامبر اسلام نبوده بلكه در واقع جانشینان واقعی و حقیقی محمد (صل الله علیه و آله و سلم) بودند. اینان آل محمد (صل الله علیه و آله و سلم) یعنی: فاطمه، حسن و حسین و علی بودند كه سخنگو و جانشین پیامبر اسلام محسوب می شدند و كسانی بودند كه در جریان مباهله حضور داشتند و در تعبیر قرآنی مباهله، صریحاً ابدال محمد (صل الله علیه و آله و سلم) معرفی گردیدند.

     

    2- در سال 11 هجری در جریان جنگ های ردّه، عبدالله بن عبدان كه بعداً خویشاوند عبداله بن عباس شد، به همین قرارداد سیاسی و مباهله استناد كرد وی به نمایندگی از سوی بنوحارث خواستار آن بود كه نجرانی ها در جریان سركوب فتنه اسودبن كعب عنسی كذاب در یمن با مسلمانان وارد نبرد شوند. و از طرفی قبیله همدان كه متحد بنوحارث در نجران بود و قبل از هجرت پیامبر از مكه به مدینه، می كوشید تا با محمد (صل الله علیه و آله و سلم) پیمانی برقرار سازد، در اثبات حقانیت علی و آل او در امر امامت و خلافت به جریان مباهله و حضور آن پنج تن مقدس استدلال كرد.

     

    3- در سال چهل هجری وقتی معاویه بن ابی سفیان به سعد بن ابی وقاص دستور سب و لعن علی بن ابیطالب (ع) را داد وی در رد این پیشنهاد به آیه مباهله استناد كرد كه علی بن ابیطالب یكی از پنج نفری است كه در جریان مباهله همراه محمد (صل الله علیه و آله و سلم) بود. (همو، 75)

     

     

    نتیجه گیری

     

    با توجه به نوشته های مورخان و مفسران شیعه و سنی، شأن نزول آیه 61 سوره آل عمران كه آیه مباهله نامیده شده است، مناظره عقیدتی میان پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) واهل بیت او با هیئت منتخب نجران بوده است.

     

    برگزیدگان پیغمبر اكرم برای مباهله حسن و حسین و فاطمه و علی علیهم السلام می باشند كه مصادیق ابناء و نساء و انفس هستند. و چون علی (علیه السلام) نمی تواند خود پیامبر باشد و شخص دیگری است، از این جهت مراد از نفس این است كه علی (علیه السلام) مثل و مانند پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) است و این امر اقتضا می كند كه در همه خصوصیات روحی و اخلاقی به جز نبوت و رسالت همانند پیغمبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) باشد.

     

    پیغمبر بر همه مخلوقات برتری دارد، علی، نیز بجز پیغمبر كه دارای مقاوم نبوت و رسالت است و به حكم ادله و اجماع بر او فضیلت دارد، افضل همه مخلوقات است با وجود خصوصیاتی مانند:

     

     

    1- عصمت:

    پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) معصوم است، علی (علیه السلام) نیز معصوم می باشد.

     

     

    2- تقوی:

    پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) اتقی است، علی (علیه السلام) نیز نسبت به دیگران اتقی است.

     

     

    3- وجوب اطاعت:

    پیغمبر واجب الاطاعه است، علی (علیه السلام) نیز واجب الاطاعه می باشد.

     

     

    4- امام و هادی:

    پیغمبر امام و هادی است، علی (علیه السلام) نیز امام و هادی می باشد.

     

     

    5- فضیلت بر صحابه:

    پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) بر همه صحابه افضل است، علی (علیه السلام) نیز افضل همه صحابه است.

     

    و همچنین فضائل و كمالات دیگری كه در علی بن ابیطالب (علیه السلام) وجود داشته است چه كسی اولی و احق بر جانشینی پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و رهبری جامعه اسلامی، از علی بن ابیطالب (علیه السلام) می توان یافت؟!

     

     

    منابع

     

    1) قرآن مجید

     

    2) آلوسی بغدادی، شهاب الدین، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، داراحیاء التراث العربی، بیروت، (بی تا)

     

    3) ابن هشام ابومحمد عبدالملك، السیرة النبویّة.

     

    4) ابن كثیر، تفسیر القرآن العظیم، دارالمعرفة، بیروت، 1409 هـ . ق

     

    5) بهبهانی، آیت الله حاج سید علی، فروغ هدایت، ترجمة علی دوانی، كتابخان صدر، بی تا.

     

    6) جادالمولی، محمد احمد، عظمت محمد، ترجمة محمود شهابی، كتابخانة مركزی.

     

    7) حجتی سید محمدباقر و بی آزار شیرازی، عبدالكریم، تفسیر كاشف، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

     

    8) حقی برسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، داراحیاء التراث العربی، بیروت.

     

    9) خالصی، شیخ محمد، مجله مدینة العلم، چاپ كاظمین، ذیحجه 1372.

     

    10) خلیلی، محمدعلی، زندگانی محمد پیامبر اسلام، چاپ محمدحسین اقبال و شركاء.

     

    11) راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، دارالكتاب العربی، بی تا.

     

    12) زمخشری، محمودبن عمر (جارالله)، الكشاف عن حقایق التنزیل، دارالكتب العربی، بیروت.

     

    13) سبحانی، جعفر، فروع ابدیت، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی.

     

    14) سیوطی جلال الدین عبدالرحمن، دلائل النبوة، چاپ حیدرآباد.

     

    15) شریعتی، محمدتقی، خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت، نشریه حسینیه ارشاد.

     

    16) شوشتری قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، بی تا

     

    17) شوشتری (مهرین) پروفسور عباس، خاتم النبیین یا تاریخ زندگی پیامبر اسلام.

     

    18) شعرانی، میرزا ابوالحسن، نثر طوبی یا دائره المعارف قرآن مجید.

     

    19) طباطبائی، علامه سید محمدحسین، المیزان، ترجمه عبدالكریم نیری بروجردی، مؤسسه مطبوعات دارالعلم.

     

    20) طبری، حسن بن محمد (عمادالدین طبری)، كامل بهائی، مؤسسه طبع و نشر قم.

     

    21) طبرسی، شیخ ابوعلی فضل بن الحسن، مجمع البیان، ترجمه دكتر سید ابراهیم میرباقری، مؤسسه انتشارات فراهانی.

     

    22) طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، انتشارات مرتضوی.

     

    23) قریشی، سیدعلی، اكبر، قاموس، قرآن، دارالكتب الاسلامیه.

     

    24) كاشانی، ملافتح الله، تفسیر كبیر منهج الصادقین، چاپ انتشارات كتاب فروشی اسلامیه.

     

    25) ماسینون، پرفسور لوئی، مباهله در مدینه، ترجمه محمدرضا افتخارزاده.

     

    26) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، الجامعة لدرراخبار الائمة الاطهار، بیروت، موسسة الوفا، 1403 هـ ق.

     

    27) المراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، داراحیاء التراث العربی بیروت، بی تا.

     

    28) مكارم شیرازی، آیه اله ناصر، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ ش

     

    29) همو، نفحات القرآن، مطبعه حیدری، مؤسسه ابن صالح.

     

    30) مصطفوی، حسن، التحقیق فی كلمات القرآن، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.

     

    31) مظفر، آیه الله محمدحسین، كارنامه سیاسی، اجتماعی و اخلاقی محمد (صل الله علیه و آله و سلم)، ترجمه مصطفی زمانی، انتشارات محمدی.

     

    32) همدانی، رفیع الدین بن محمد، سیرت رسول اله، بی تا، بی جا

     

    33) یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بی تا، بی جا

     







     







    پيوندها
    کتابخانه اینترنتی روز مباهله

    کتابخانه روز مباهله

    داستان مباهله

    اسرار مباهله

    مباهله در مدینه

    بررسی تطبیقی مباهله پیامبر ص با مسیحیان نجران

    از مباهله تا عاشورا
    اوقات شرعی
    نظر سنجی
 
 
بالاي صفحه