خداوند در آيه 61 سوره مباركه آلعمران ميفرمايد: «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛ پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده با تو محاجه كند بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم» اين آيه مربوط به داستاني تاريخي در صدر اسلام به نام «مباهله» است كه طي گفتوگويي با ابوالفضل بهرامپور از مفسران معاصر قرآن كريم به بررسي آن پرداختهايم. * «مباهله» به چه معناست؟ مباهله به معناي نفرين طرفيني است و قالباً براي اثبات حقانيت توحيدي، ديني و مذهبي و در رده امامان و پيغمبران در قرآن مطرح شده است. وقتي طرفين با گفت و شنود و منطق حاضر به قبول مطلبي نشوند متوسل به نفرين شده و ميگويند: خدايا اگر حق با طرف مقابل است و من ناحقم يك گرفتاري آسماني بر من فرود آر و اگر عكس اين حاكم است اين بلا بر سر او بيايد. * چگونگي به وجود آمدن واقعه مباهله را توضيح دهيد؟
دينداري و ايمان و تطبيق نشانههاي پيامبر موعود باعث شد تا 63 نفر از علماي مسيحي نجران كه از ميان آنها حذيفه، عاتب و صيب مجتهد بودند و حذيفه خود حافظ تورات و انجيل و معمار كليساها بود؛ نزد پيامبر (ص) بيايند. در مدينه موقع نماز شد، نماز آنها داراي ساز و آهنگ است، اصحاب خواستند به آنها اعتراض كنند، پيامبر ممانعت كرد. بناشد چند سؤال از پيامبر دراثبات پيامبريش بپرسند. سؤال كردند تو چگونه ميخوابي؟ پيامبر اكرم فرمود: چشمان من ميخوابند اما قلبم بيدار است. اين پاسخ مورد پذيرش آنها قرار گرفت. پرسيدند چه كسي براي شما وحي ميآورد؟ پيامبر فرمود: جبرئيل، زيرا همين سؤال را يهوديها هم پرسيده بودند و پيامبر (ص) همين پاسخ را داد كه يهوديها گفتند غلط است و بايد ميكائيل براي شما وحي ميآورد. اما پس از چند سؤال ديگر، سؤال آخر خود را نظر پيامبر درباره حضرت عيسي (ع) قرار دادند كه پيامبر جواب داد: «آن بنده صالح خدا پيامبر اولوالعزم و برادر من است» مسيحيان گفتند: نه، او فرزند خداست! زيرا پدر ندارد. بعد از اين پيغمبر به اينها منطق را آموخت و با آموزش الهي از آنها دليل فرزند خدا بودن عيسي (ع) را پرسيد. گفتند: به دليل اينكه پدر ندارد. خداوند به پيامبر وحي كرد كه به آنها بگو اگر دليل فرزند خدا بودنش اين است كه پدر ندارد، آدم (ع) كه علاوه بر پدر، مادر هم ندارد، چرا او را فرزند خدا نميدانيد؟! آنها در مقابل اين آيه عاجز ماندند و خداوند به پيامبر دستور مباهله را با آن كيفيتي كه در آيه 61 سوره آل عمران آمده داد. بنا شد فرزندان و زنان و بهترين مردانشان را بياورند. پيامبر همراه با حسنين، علي مرتضي (ع) و فاطمه زهرا(س) آمد و مسيحيان وقتي اين صحنه را ديدند؛ مباهله با اين جمع را به صلاح نداسنته و گفتند: اين چهرههاي نوراني را كه ما ميبينم، اگر اشاره كنند كوه فرو ميريزد. گفتند تصميم ميگيريم تا سالانه به مسلمانان خراج بدهيم. بايد به آنها گفت اي بيچارهها! در آن موقعيت حساس با ديدن انسان كامل، چرا ايمان نياوريد؟! * چه نتايجي ميتوان از ماجراي مباهله گرفت؟ نتايجي كه از اين ماجرا گرفته ميشود اين است كه ابتدا مسيحيت بايد درك كند وقتي حتي علماي آنها كه جانشينان عيسي (ع) بودند؛ با يك ترديد واقعي مواجه و حقانيت پيامبر را دريافتند، به جاست كه آنها به اسلام ايمان بياورند. از اين آيه استفاده ميشود با توجه به اينكه پيامبر اكرم بهتر از همه مراد خداوند از آيات قرآن را ميداند در آنجا كه خداوند در آيه مباهله ميفرمايد: «نساءنا وانفسنا» يعني زنانمان و خودي خودمان را براي مباهله بياوريم؛ پيامبر اكرم تنها اميرمؤمنان و فاطمه اطهر را آورد، در صورتي كه پيامبر اقوام و اصحاب بسياري داشت. با توجه به اينكه ضمير در اينجا جمع است؛ اين مسئله حكايت از اين دارد كه وجود خارجي فرد خودي خودي، كسي جز علي (ع) نيست. قهرهاً مقبول پيامبر و خدا اين بود و علي (ع) بايد وصي باشد. فخر رازي ذيل اين آيه ميگويد: به دليل اين آيه، روي كره زمين بعد از پيامبر در گذشته و آينده مردي با فضيلتتر از عليبنابيطالب نيست جز خود پيامبر (ص). بنده به فخررازي ميگويم شما كه اين همه راه را درست آمدي و اين فضيلت را درك كردي؛ علي (ع) را امام بدان ،كه البته او اين فضيلت را دليل امامت نميداند! در صورتي كه ما هميشه با فضيلتترين افراد را به عنوان رئيسجمهور، نماينده مجلس و يا مسئول انتخاب ميكنيم. اما آنچه مهم است اين است كه مباهله براي اثبات حقانيت يك امر شخصي نيست، بلكه براي اثبات كل اسلام در برابر كليه اديان است. آنجا قرار است براي اثبات حقانيت اسلام در مقابل ساير اديان پيامبر دعا كند و اين چهار نفر آمين بگويند. اين در حالي است كه دعاي پيامبر بدون گفتن آمين كسي قبول است، اما اينكه چرا پيامبر عزيزان و اهلبيت خود را سهيم كرد؛ به اين علت است كه بقاي اسلام منوط و مشروط به سهيم شدن آنهاست. پيام اين آيه و ماجراي مباهله اين است كه پيامبر، اسلام را آورده و بقاي آن نيز بسته به حضور علي (ع) فاطمه (س) و فرزندان آنها است